مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
و دوستای بهشتیم
خدایا شکرت هزاران بار شکر برای
این فایل مقدس وارزشمند
خدایا شکرت هزاران بار شکر برای
این رزق بی حساب وپربرکت
همه چیز برمیگرده به اینکه من چقدر باوردارم که خالق زندگی خودمم…
دیگران که همیشه حرف میزنند اما من به چی توجه میکنم واقعا …
ایا به زیبایی های زندگیم و شخصیت خودم
و مسیردرست توحید توجه میکنم ؟؟؟؟
بریم سراغ چندتا مثال :
اوایل عضویتم درسایت بود که
من بعداز گوش دادن به فایل حجاب در قرآن ، پوشش ظاهری خودم تغییردادم
چادر شد مانتو اونم در حد هنجار جامعه
حالا جالبه تو خونه ی پدرم بودیم که خواهرم باعصبانیت واکنش نشون داد
و من خیلی آروم داشتم با هلیسا بازی میکردم ، او همچنان پای منبر ادامه میداد
من دیگه رفتم با خواهر زاده م و بچه هام
تو آشپزخونه کیک بپزیم باهمدیگه …
علنا اعراض کردم و هیچ جوابی ندادم
میتونم بگم اون زمان به قدری تو دنیای
اشپزی و کیک پختن رفتم صداش نمیشنیدم…
کیک پخته شد و من چای هم ریختم اوردم همه دور هم بخوریم
من برگشتم به خواهرم گفتم عااااااااشقتم
ودرحال خوردن کیک وچای بودیم که چندتا
از خاطرات کودکیم مرورشد
اینکه همیشه مانتو ومقنعه منو خواهرم اتو میکرد
یا کتابهای منو جلد میکرد
یا تو مهمونی تنهام نمیذاشت
عروسک هاش به من میداد
دستمو میگرفت باهم مدرسه میرفتیم
یا خوراکی هامون باهم زنگ تفریح میخوردیم …
خب ما تفاوت سنی مون یه سال ونیمه …
من انگار یه لحظه درحالی که اون داشت حرف میزد
اونجا نبودم و این خاطرات
مرور میشدن تا رسیدم به عروسی خواهرم
به لذت بردن از مراسمش
به بارداریش و لذت بردنم از داشتن خواهرزاده هام ….
خلاصه مرور این خاطرات ناخوداگاه
باعث شد حالم عالی بشه
و نگاهش کردم و گفتم خدا میدونه که من چقدر دوست دارم و همونجا بود که خواهرم زد زیر گریه ..
من شروع کردم از خاطراتمون تعریف کردن و چقدر خندیدیم ولذت بردیم …
من دنبال اثبات رفتارم نبودم والان هم نیستم ..
من هیچ واکنشی به حرفاش نشون ندادم
اما پدرم گفت آدمها حق انتخاب دارن و
ما باید به نظرشون احترام بذاریم
از اول هم پدر من آدم آروم و منطقی هست خداروشکر..
همچنان من همیشه تو ذهنم خواهرمو
با ویژگی های خوب ومهربونش میشناسم
نه با واکنش وقضاوت هاش …
من هنوزم خواهرمو بهترین خاله دنیا میدونم از شدت مهربونیش وخیلی دوست داشتنیه ..
همین خواهرم بارها برام مانتو خودش دوخته و
حال کردم وکیف کردم خداروشکر
و الان هم بی نهایت همدیگه رو دوست داریم
هرچند با باورهای متفاوت …
مثال دوم :سال 81 بود و یه بار تو کلاس باهمکلاسیم میخندیدم که در لحظه معلم تاریخ ما وارد کلاس شد
خنده ی من ادامه داشت لامصب و ایشون فکر کرد که من بهش خندیدم ومسخره ش کردم ومنو از
کلاس انداخت بیرون!!
رفتم با کلاس دیگه که زنگ ورزش داشتن
والیبال بازی کنم ، از پنجره کلاس منو دید بازی میکنم،
اومد دفتر که ببینید چه گستاخه !!!
از کلاس اخراج شده و رفته بی خیال دنبال ورزش
با گروه دیگه …
خلاصه هرچی گفتم بهت نخندیدم قبول نکرد واون سال نمره ی تاریخ منو12 داد
و اعتراض زدم به ناحیه و جالبه برگه آزمون کشوری بود و اعتراضم پذیرفته شد و نمره من شد 18 …
روز آخر از مدرسه پرونده گرفتم که برم دبیرستان دیگه ،گفت یادت باشه شما به هیچ جا نمیرسی
از بس که بی تربیتی ..
منم گفتم اتفاقا به جاهای خوب میرسم!!!
سالها گذشت و سال 95 دیدم زنگ خونه مارو زدن منم رفتم جلوی در و دیدم
عه عه معلم تاریخ منه …
وای بازم خنده م گرفتو یاد خاطراتم با همکلاسیم افتادم
و گفت محرمی خودتی ؟؟؟
گفتم بله خانم پناهی بفرمایید :
گفت ازدواج کردی و بچه هم که داری
از اولم معلوم بود پات به دانشگاه نمیرسه!!!
گفتم اتفاقا دانشگاه دولتی مدیریت خوندم
تدریس تو دانشگاه هم کردم و بعداز ازدواجم دیگه نرفتم سرکار …
اینجا چیکار میکنین ؟ گفت من واحد یک خریدم و باشما همسایه هستم الان
گفتن شما مدیر ساختمون هستین اومدم
ببینم شارژ چه قدر باید بدم !!!
دعوتش کردم به خونه و پذیرایی کردم و
گفتم اجازه بدید خاطره ی اون روز تعریف کنم واسه تون خیلی باحاله وقتی خاطره ی اون روز گفتم وایییییی
چنان خندید وخندید گفت محرمی بیشتراز این خاطره
به خنده های تو میخندم ..
خستگی اسباب کشی از تنم بیرون رفت دختر …!
خلاصه استاد سه سال این خانم تو ساختمون ما بود وبعد رفت ،روز آخر اومد خداحافظی کنه
هیچوقت یادم نمیره گریه هاش ،
گفت محرمی یه روز تو مدرسه پیش همه گفتم مزخرف ترین دانش آموز زندگیم تویی …
امروز با قلبم میگم بهترین دانش اموزم
تویی که هرگز نگاهت به من نگاه به یه زن مطلقه نبود و به چشم معلم وبا احترام منو پذیرفتی …
هنوزم این معلم به من زنگ میزنه و
دوستش دارم واقعا …
بالاخره هر آدمی ویژگی های مثبت داره وبهتره اون ویژگی هارو بینیم …
یه وقتایی به من کسی میگه: فلانی پشت سرت گفت !
میگم ادامه نده لطفا
جایگاه اون آدم فعلا پشت سر منه …
هروقت اومد جلوی من گفت خودم گوش دارم
حرفشو میشنوم و لازم باشه جواب میدم
وقتی به خودم نگفته, پس نیاز نیست حتی بیانش کنید..
همین باعث شده سالها خبری از کسی برام نیارن
و نشنوم وخیلی موثره بوده تا امروز خداروشکر.
این دوتا از مواردی بود که من اعراض کردم و
واکنش نشون ندادم ..
بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل مقدس
استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
خیلی دوستتون دارم و عااااااااشقتونم
خدا حفظ تون کنه
سلام فاطمه جان عزیزم
چقدر دوست دارم فاطمه خدا میدونه چقد کامنتهای تو درس داره عزیزم
اشکمو دراوردی این دوتا خاطره ای ک تعریف کردی اصلا داشتم تجسم میکردم حال خواهر عزیزتو وقتی بهش گفتی عاشقتم بااینکه اون رفته بود روی ممبر
منم خاطره های اینجوری دارم
گاهی اوقات وقتی از کوره در میرم با دخترم میگم فاطمه تو توی فلان موارد یادته چطور اروم بودی چطور درمورد بچه ات ک کارهای بچگانه ی خنده دار میکنه عصبی میشی وقتی ب این فکر میکنم اروم میشم
من از وقتی اومدم توی این مسیر دیگه نحوه ی برخوردام کارهام تغییرکرده
نماز میخوندم قبلا الان ازم انتقاد میشه البته ن از سمت همه ازسمت دوسه نفر ک خودشون مذهبی وبزرگ خانواده هستن
دیروز داشتم فکر میکردم ماه روزه اگه ببینیم همو و من بازهم اعتقادی ب این نماز ندارم بازهم قراره چی بگن ای خدا ههههه
وقتی هم میام خوب روی رشد خودم متمرکز میشم خدا اونارو دورتر میکنه
چندروز پیش یکنفر از خانواده همسرم اومد خونمون بعد 1ماه
بخاطر دیدن بچه ها دوستشون داره
و براشون سوپ اورده بود با نون گرم
همینکه وارد خونه شد سریع گف چ خبره ک اصلا کسی شمارو نمیبینه
منم مستقیم رفتم روبوسی کردم و حتی سرشو بوسیدم بعنوان بزرگتراز خودم
هم خودش نجواهاش خاموش شد هم نجواهای ذهن داغون من
خدا میدونه باهم نشستیم ودرمورد چیزهایی حرف زدیم فقط 1ساعت پیشمون بود و براحتی رفتش
این شخص سالیان من باهاش مشکل داشتم ک تمام فک وفامیل و دوست و درو همسایه میدونستن
والان جهان اینهمه تغییر داد این رابطه رو
چیزی ک من از خدای خودم خاستم دورباشیم ازهمدیگه و اگر یکروزی همو دیدیم احترام بذاریم ب همدیگه
هربار ک میبینم از دست کسی ناراحت شدم این روزها سریع تلنگر میزنم ب خودم ک خودت چون با توقع بود رفتارت یا مودبانه نبود رفتارت یا بجا نبود شوخی هات یا اینکه همسرم هزاران کمک بهم کرده امروز صبح دیدم خسته هست و سریع ذهنم رفت این هیچ کمکی بهت نمیکنه وداشت حالمو بد میکرد
من شروع کردم بادخترم حرف زدم واز پدرش تعریف کردم باردار بودم پدرت حیاتو میشست جارو میزد رختخوابهارو مرتب میکرد
اشپزی میکرد عالی بود
حتی دختر 8 ساله ی من چقد تا بحال ازش محبت دیدم وکمکم کرده
اون بنده خدایی ک باهاش مشکل داشتم بارها وبارها بهم خوبی کرده
پدرم مادرم برادرام
اما چقد ذهن من منفیه
گاهی روزها خسته میشم میگم خدایا یعنی همه مث منن
دلیلش هم اینکه تو خانواده ای بزرگ شدم ذهنشون خیلی نسبت ب همه چیز منفیه صبح تا شب درمورد ناخاسته ها حرف میزنن
ک خداروشکر میکنم خدا بهم لطف کرده ومن توی شهر دیگه ای ازبقیه هستم و توی مدار هم نیستیم ک اذیت بشم و کنترل ذهن راحتتر میشه اینجوری
درمورد چادر گفتی
من سالهاست این موضوع رو دارم وبا اصرار واجبار پدرم چادری شدم والان 9 ساله ازدواج کردم و همسرم چندبار بهش گفتم میخام مانتویی بشم مخالفت کرد
ک میدونم این هم از ذهن منه
ذهن من پذیرفته چادری هستم
بازهم سپردم ب خدا
چندروز پیش فایل حجاب در قران نشانه ی من بود گفتم خدایا داره ب این سمت هدایتم میکنه ک روی این موضوع هم کار کنم
فعلا تمام پاشنه های اشیلو
اشغالای زیر مبلو بیرون کشیدم
یکی یکی نیاز ب کار دارن
دارم تکاملی پیش میرم
سپاسگذارم بابت نوشتن تجربه هات عزیزم
درپناه الله مهربان موفق وشاد باشی
سلام فاطمه جان قشنگم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
سپاسگزارم از لطف ومهرت عزیزم
سپاسگزارم از مثالهای قشنگی که از زندگی خوشگل وعاشقانه ت برامنوشتی هم لذت بردم
هم تحسینت میکنم که داری روخودت کارمیکنی ونتیجه هاشم
در زندگیت و روابطت دریافت میکنی
خداروشکر هزاران بار شکر
برای زیبااندیشی وزیبابینی هات
خداروشکر هزاران بار شکر
برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
روی ماه دختر نازنینت از طرف من ببوس که به مامان قشنگ ودلبرش کمک میکنه خدایا شکرت
بگو خاله عااااااااشقته قشنگم ..
خداروشکر که تو زندگیتون فرشته دارین که وجودبچه ها اصل تمرکز برزیبایی های خداوند هست ..
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
سلام فاطمه عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه
اشکم دراومد
وقتی خواستم کنکور و دانشگاه کنار بذارم میدونستم مسیرم دیگه به دانشگاه و درس نمیخوره
باید اینکار انجام میدادم
وقتی که پدرم فهمید تصمیم جدی هست تمام شب و روز را بست به تهدید و حرف
کلی لقب گرفتم
داعشی
بدبخت
بی دین
از اسلام رونده
از بقیه جا مونده
یه دختر بی عقل که بقیه مغزش شست شو دادن
سنگدل بی عاطفه
و..
نه جایی داشتم نه پولی داشتم نه کسی داشتم نه رفیقی داشتم هیچ کی..
ولی یه خدایی توی دلم بود
روزها گذشت یک روز که پدرم منو میبرد با ماشین سمت سالن تو راه دهنم باز بود حواسم نبود، زد زیر فکم خندید منم خندیدم
من یه طوفانی داشتم که وقتی تموم شد خدا گفت بیا بیرون برو هیچ خبری نیست
آی خدای من تو کی هستی
بارونه توی چشمام از این حجم بزرگی تو.
سلام فاطمه خانم؛ امیدوارم عالی باشید
از صمیم قلبم ازتون سپاسگذارم بابت کامنت فوق العاده ایی که نوشتین وکامنت های فوق العاده ایی که مینویسید
وقتی داشتم کامنت رو میخوندم این حرف استاد تو گوشم زنگ میزد؛ که بچه ها، کامنت بخونین، کامنت، گنج ها نهفته هست تو کامنت ها، واقعا لذت بردم
و چقدر دوست داشتم این شخصیت شمارو و چقدر دوست دارم منم همچین شخصیتی داشته باشم همچین روحیه ایی داشته باشم
موفق باشید ؛ بهترین ها نصیب قلب مهربونتون
سلام و عرض ادب خدمت فاطمه خانم مثل همیشه گل کاشتی و یک کامنت فوقالعاده دیگه برامون نوشتی مرسی که همیشه و با تعهد کامنت مینویسید مخصوصا از تجربه های زندگی تون که باعث میشه ما هم بفهمیم که کجاها مسئله داریم و باید حلشون کنیم خیلی لذت بردم از کامنت تون مخصوصا اون قسمت که میگید کسی که پشت سر من حرف میزنه جایگاهش همون پشت سَرِمه و توجهی بهش نمیکنید و اعراض میکنید ازش که کار خیلی سختیِ حداقل برای من چون به این راحتی نمیشه حریف این ذهن چموش شد مثلا هی نجوا میکنه که نمیخوای جوابش رو بدی ،نمیخوای چیزی بهش بگی اگه چیزی نگی همه فکر میکنن اون راست میگه، زود باش جوابش رو بده یا مثلا بزن لهش کن پرو رو ،دفعه پیشم هیچی بهش نگفتی پُرو شده جلوش وایسا تو که میدونی حق با تو عه یا تو راست میگی و خیلی از این نجواها …
باز هم مرسی از کامنت های فوقالعاده تون که با عشق وقت میزارید و مینویسید آرزوی موفقیت و ثروت و سلامتی دارم برای شما کنار خانواده محترمتون
سلام آقا حامد عزیز
سپاسگزارم از لطف ومهرتون
نوشتید برای شما کارسختیه !
اوایل برای منم سخت بوده طبیعیه خب ..
خواستم پیشنهادقشنگی بهتون بدم
که خودم شخصاً انجام میدم وخیلی موثر بوده
تا الان خداروشکر هزاران بار شکر..
تمرین اهرم رنج ولذت انجام بدید
اگاهانه واگه تونستید یه مدت بنویسید :
همیشه قبل از اینکه جوابی به کسی بدید چندتا سوال خوب بپرسید از خودتون ..
اگه من جواب دندون شکن بدم چی گیرم میاد ؟؟
اگه جواب بدم چقدر فرکانسم و مدارم وشخصیتم پایین میاد؟
حاضرم تو چرخه ی معیوب گیرکنم؟؟
یا چک ولگد جهان رو دریافت کنم؟
اگه سکوت کنم چی میشه !!!
چقدر مدارم بالاتر میره ؟
چقدر شخصیتم رشد میکنه ؟
چقدر رزق و نعمت الهی وارد زندگیم میشه ,؟
چقدر احساسم خوب میشه
وقتی قانون میگه
احساس خوب =اتفاقات خوب
چقدر با حال خوبم اتفاقات ونتایج
بهتر دریافت میکنم …
درسته ذهن چموش ما کارش اینه که به ما روزهایی وخاطراتی رو یادآوری کنه که موفق نشدیم
ذهن چموش میگه جواب بده پرروشده ؟داره غلط زیادی میکنه؟؟
گنده تر از دهنش حرف میزنه !!
باید حالیش کنی !!
کارما هم اینه که آگاهانه بیاییم وبه
ذهن قشنگمون خوراک خوب بدیم ، حالا چه جوری ؟
بگیم ذهن قشنگم
اگه سکوت کردم الان خدا هدایتم کرده و وسط این سایت بهشتی هستم و دارم رو خودم کارمیکنم
پس وقتی سکوت کنم راحت تر میتونم کنترل ذهن کنم
وقتی سکوت کنم تمرکزم به نعمتهام
به داشته هام بیشتر میشه
وقتی سکوت کنم آرامشم بیشتر میشه ..
وقتی سکوت کنم باخودم و ادمها
به صلح میرسم
اینا میشه ساختن اهرم رنج ولذت
که اگه حرف بزنم چی میشه؟رنج
سکوت کنم چی میشه؟ لذت
هرچند من مطمئنم که شما خودتون خیلی خوب وعالی قانون رو میدونید وبارها هم شده که عالی سکوت کردین و نتیجه گرفتید
کافیه مرور کنید تا یادتون بیاد
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
سلام فاطمه جانِ نازنین.
کامنت اصلی خودت رو خوندم و کلی کیف کردم و بعد رسیدم به پاسخ هات برای بچه ها.
اینکه مثال مینویسی فوق العاده است.
من کاملا با تصویرسازی داشتم دو تا مثالت (خواهر،معلم) رو میخوندم.
بسیار تحسینت میکنم برای شخصیت خوب و در صلح با خودی که برای خودت خلق کردی با تلاش و استمرار.
منم دوست دارم شخصیت اروم تر و در صلح تری برای خودم بسازم.
این پاسخت عالی بود و خیلی کیف کردم.
تموم نجواها که گفتی رو گاهی دارم و بدون تامل واکنش میدم.
این جمله خیلی خوب بود:
که اگه حرف بزنم چی میشه؟رنج
سکوت کنم چی میشه؟ لذت
سعی میکنم اینو تو ذهن و فکرم مرور کنم بیشتر و بیشتر.
ممنونم ازت جانِ جانان.
خدا پناهِ خودت و اقا رسول و هلیسا جان و محمد حسن جان نازنین باشه همیشه.
وقتی کامنتهاتو میخونم که با ارامش، قدرت، جسارت، عدم توجه به قضاوت دیگران، زندگیتو جلو میبری، واقعا تحسینت میکنم و به عنوان یه الگو بهت نگاه میکنم.
میگم فاطمه این شخصیت رو خودش خلق کرده برای خودش.
پس میشه.
مهم نیست قبلا چطوری بودم یا هستم.
مهم اینه میتونم شخصیت بهتری بسازم برای خودم.
دارم تلاش میکنم.
گاهی موفقم گاهی نه.
ولی ادامه میدم.
ساختن یه چیز جدید، استمرار میخواد و تکامل.
الهی به امید تو.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام برفاطمه عزیزم. من اخیرا چندتا عزیزدل خدارو مثل شما ادد کردم که خروقت پیام میدید من میام و پیامهاتون رو میخونم.چقدر این کامنت خوندن که استاد همیشه میگفتن خوب، من کم کم دارم رایگان از شما عزیزانم چیز یاد میگیرم وامیدوارم بلطف خداوند این اخلاقهای خوب شما در من هم نهادینه بشه، چقدر باخوندن کامنتهای شما حس خوب میگیرم. یکی از ان عزیزان که خیلی کامنتهاش عالیه، شما هستید. این کامنت رو که خوندم یادم امد منم با یه عزیزی تو فامیل مون مشکل دارم یهو حسم گفت بیا از فاطمه جان بپرس اینجا،
فاطمه گلی ، من یه فامیل در خانواده همسرم دارم که بخاطر نسبت فامیلی بما نزدیک و ما ایشون رو چند هفته یبار یا گاهی هفته ای یبار میبینیم. ایشون متاسفانه باخودش درصلح نیست و خیلی زود نا احت میشه ار هرچیزی و این اخیرا زیادتر شده ومدام باما قهر میکنه دوباره میاذ اشتی میکنه، خوب البت ایشون زن مهربونی هم هست وبچه های ماروهم خیلی دوست داره شاید یدلیل برگشتش، بچه ها باشند که دلش تنگ میشه یا تنها میشه، نمیدونم. بهرحال اولا که من اخیرا یکم بخاطر این کارهاش و حرفاش یکم ازش ناراحتم، و دوم اینکه جدیدا باز قهر کرده ولی یهو تو یه ویدیو کال صدای بچه هارو شنید وباهمسرم روبه رو شد و احتمالا از سفر برگرده دوباره بیاد مارو ببینه، میخوام بدونم در ارتباط بااین شخص و رفتن وامدن هاش. من باید چه رفتاری انجام بدم. پیشاپیش متشکرم از وقتی که میزارید عزیز دل
سلام به مریم جان عزیزم
سپاسگزارم رفیق بهشتیم
من از زبان خود استاد براتون می نویسم
استاد عزیزمون میگه :
بچه ها فقط تمرکز بذارین و روی خودتون کارکنید!!!
به میزانی که رو خودمون کار میکنیم آدمها واقعا خودبه خود یا دورمیشن یا حذف میشن
و شما در مدار انسانهایی بهتر قرارمیگیرید ..
اینکه از مهربونی این شخص و درحال سفر بودنش یا ابراز مهربونی ودوست داشتنش نسبت به بچه هاتون نوشتین لذت بردم و متوجه هستم که خودتون هم آدم مهربونی هستین عزیزم و دوستتون دارن خدارو شکر..
همین جزییات شاید کوچیک باشه ولی خودش تمرکز به ویژگی مثبت افراد واطرافیانه وحال آدمو عالی میکنه ..
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون ، اما اینکه گفتین این شخص با خودش در صلح نیست یا همش قهر و آشتی میکنه!!!
اگه با همه ی آدمها اینجوری باشه که مشخصه مشکل داره!
و تو قدم اول جلسه هفتم خیلی واضح استاد گفتن چه جوری عمل کنیم مجدد
فرصت کردین بادقت گوش کنین و لذت ببرید .
ولی اگه فقط قهر و آشتی کردنش با خانواده ی شماست!!
اینجا برمیگرده به خودتون!
باید خودتون تشخیص بدین فقط وفقط …
شاید منه مریم با خودم درصلح نیستم که این رفتار شخص برانگیخته میکنم …
شاید من خودمو دوست ندارم که این آدم به شکل ناخواسته و تضاد میبینم تا خودمو رشد بدم و روی عزت نفس و دوست داشتنم کار کنم
میتونین وقتی این آدم رو میبینید
گفتگوها رو جهت دهی بدید به سمت مثبت ها وخاطرات خوبتون ، میتونیداز مهربون بودن این شخص رو بهش بگید وتحسینش کنید که بچه هاتون رو دوست داره و …..
این بهبود دادن شخصیت هم تکاملی هست و تا آخر عمرمون باید واقعا روخودمون کارکنیم
به قول استاد عزیزمون:هیچ انسانی کامل نیست !!!
پیشنهادم ادامه دادن دوره مقدس 12قدم هست عزیزدلم ..
همچنین درعقل کل سرچ کنین روابط وجوابهای فوق العاده درست و باورهای قدرتمند ومنطقی که استاد شایسته مهربونم ودوستان بهشتی مون نوشتند ،مطالعه کنید که
بی نهایت راهکارهای درست و دقیقی دادن ..
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام عزیز دلم.بله حتما میرم دوباره گوش میدم، متأسفانه من قدم اول رو خریدم ولی نتونستم تمریناتش رو ادامه بدم. حالا به خودم هی گفتم باز شروع کنم ولی هنوزم شروع نکردم. ولی تقریبا شروع کردم کامنت یه سری عزیزان که امتیاز بالا دارند و بدلم نشستند و علامت زدم وانهارومیخونم، فایلهای حدید استاد رو میبینم و بارها گوش میدم. ولی حالا بگم تنبلی ، یا عدم نیاز شدید یا در اصل نبودن در مدار لازم، باعث شده دوره هایی که دارم روکار نکنم. دوتا بچه کوچک دارم که وقت زیادی ازم میگیرند. ولی حتما، امیدوارم خداوند بهم کمک کنه. خداروشکر ایشون این مسایل رو با همه داره از همسر بگیر تا بچه هاش، خانوادش وصمیمی ترین دوستاش، اخرین ترکشش بمن خورده. در پناه خدای بزرگ باشید
عاشقتم فاطمه جان
خیلی ماهی
از خوندن کامنتات
از سبک زندگیت
از عملگرا بودنت توی نشون دادن ایمان توی زندگیت خیلی درس میگیرم
جزو معدود کسایی هستی ک کامنت هاتو دنبال میکنم
امیدوارم بتونم منم در عمل و زیبا کردن زندگیم و ارام بودن قلبم از مسیری ک دارم میرم جلو بتونم به پیشرفتی ک شما و خیلی از عزیزان دیگه کردن برسم.
خییییلی تحسینت میکنم دختر
هرکجا هستی
زیر اسمان آبی خداوند
کنار عزیزان دلت
آرام
شاد
سلامت
ثروتمند
و پر روزی باشی
بدرود دوست خوبم :)
سلام راضیه جان قشنگم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
بوس به روی ماهت عزیزدلم
سپاسگزارم از لطف ومهرت عزیزم
بببببیییین شما خیلی کارت درسته
کامنتی که نوشتی از نقاشی دخترت
و خلق نشستن پیش دوستاش در کلاس و حال خوبش ،که چقدر تحسینت میکنم مامان مهربون ودوست داشتنی ..
از نقاشی خودت که آقا پسر عزیزت
ماشین رو تو روزی که لازم داشتی
بهت داد و ستاره قطبی ت عالی
رقم خورد معلومه که در آغوش خدایی وبس ..
من با دریافت کامنتت به این کامنت هدایت شدم درسته سه هفته پیش نوشتی اما من باید امشب می خوندمش و زمانش قطعا امشب بوده و رزق پربرکتی
و پراز حال خوبی برام بود عزیزم
لینک کامنتت میذارم دوباره خودت هم بخون و بیشتر لذت ببر
بببببیییین چه قدر زیباست
abasmanesh.com
نوش جونت تموم این قشنگیا که
اینها بهترین نتیجه هاست
بهترین رزق بی حسابه خداست
بهترین جواب منطقی به ذهنه
خیلی زیاد دوووووووووست دارم
شما با خلق همین اتفاقات نشون میدی که در مسیر روبه جلو وپیشرفت هستی
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»
(ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰﺩﺍﺭﺩ؛ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﻫﻴﺪ ، ﻣﻰﺩﺍﻧﺪ)
(45 عنکبوت)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به خواهر بزرگوارم فاطمه خانم ، الهی که حال دلتون عالی عالی باشه و همواره در پناه رب العالمین متنعم و ثروتمند باشید.
الهی صد هزار مرتبه شکر که خانه و خانواده شما جایگاه نور و رحمت خداوند شده و منو به یاد آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» میندازه. خونه ای که یاد خدا درش برپاست. الهی صد هزار مرتبه شکر.
کامنتتون فوق العاده بود. بینهایت تحسین تون میکنم. فرکانس مثبتش قابل دریافت بود. خیلی تحسین برانگیز بود که حرف دیگران اینقدر براتون بی اثر و کم اهمیته، چیزی که هنوز پاشنه آشیل منه. حرف که چه عرض کنم یه اخم ساده دیگران هنوز دهنمو درگیر خودش میکنه.
خدا کنه بتونم پاشنه های آشیلم رو بهبود بدم.
از شما متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمند.
—————————————————————————
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ
به یقین در آسمان ها و زمین برای مؤمنان نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست؛
سلام حمید حنیف عزیز
بی نهایت از لطف ومهر شما سپاسگزارم
من اگه بخوام شما رو تحسین کنم
باید کامنتها بنویسم بدون تعارف..
شما بی نظیری بی نظیر
از چی بنویسم آخه!!!
از درک های قرآنی و توحیدیت
تا مثال های موشکی وهوافضا…
از کنترل ذهن هایی که عالی انجام میدی بنویسم یا از هدایتهایی که از خدا دریافت میکنی ..
از تمرکزت به زیبایی های زندگیت
بنویسم یا از خشوع وفروتنی هات
از توانمندی هات و استعدات بنویسم
یا از مهربونی هات..
چه خوبه که اینجا دراین بهشت
داریم تکاملی یادمیگیرم که به خدا اعتماد کنیم و روخدا حساب کنیم
چون هرجا به خدا اعتماد کردیم
شگفت زده مون کرد …
داریم یادمیگیریم که خدا بدون حساب وکتاب
می بخشه پس ازش زیاد بخواییم..
خدا انقدر خداست که شب و روز رو آفریده تا بهمون بگه که هیچ حالی دائمی نیست ..
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا(عنکبوت69)
کسانی که در راه ما کوشیدهاندبه یقین به راههای خودمان هدایتشان میکنیم.
دقیقا همونجا که از آدما خسته میشی ،خدا رویاهات رو میاره وسط زندگیت و میگه :
بببین چی واست نگه داشتم…
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره .
سلام فاطمه جون دوست عزیزم
خدا رو شکر دوستانی مثل شما دارم و الگو میگیرم از کامتت لذت بردم و تحسینت کردم کسی میگه فلانی گنج پیدا کرده گنج من کامنت های ناب شماست خیلی کامنت هات بوی عشق میده بوی صداقت میده هیچ وقت این فایل های ناب این کامنت ها توی هیچ کلاسی یا دانشگاهی به ما یاد ندادن این سایت گنجه عتیقه است… برامون قدرت میاره شجاعت میاره این همه الگو درجه یک هست به جای قضاوت به جای حسادت به جای توجه به ناخواسته ها بیایم سایت تا رشدمون بیشتر بشه ایمانمان قوی بشه دوست عزیز سپاسگزارم هستید می نویسید و درس میگیریم به سبک خودمون زندگی کنیم و برات آرزوی بهترینها رو دارم
سلام فاطمه عزیزم
مررررسی ب من پاسخ دادی وپاسخمو خوندی فدات
دوباره کامنتتو خوندم و کامنت خودمو هم خوندم نمیدونی چقدر حس خوبی بهم دست داد
امشب خداروشکر دوباره کنترل ذهن کردم و یک ناخاسته بود بازهم من خندیدم نمیدونم من بااون طرف شوخی کردم خندیدم
توی این موارد بقیه ک نمیتونن خودشون کنترل کنن تعجب میکنن از رفتار من
پارسال خیلی این جمله رو میشنیدم
که من ادم خونسردی هستم یا بیخیالم
من تعجب میکردم ازین جملشون
الان مدتهاست کسی بهم نمیگه
نمیدونم شاید اوایل تغییر بوده ک این جمله زیاد ب من گفته میشد والان هیچکس نمیگه جالبه برام !!!
بقول استاد یکسری ادما کلا اینقد از مدارت دورمیشن دیگه نیستن ک بهت بگن تو خودخواهی یا بیخیالی
اتفاقا ادمایی دارن میان یا ازشون چیزی یاد میگیرم یااونا ازمن چیزی یاد میگیرن
ونسبتا ادمای موفقتری هستن نسبت ب ادمای درب داغون سالهای قبل
انگار اونا سرشون گرم هست توی دنیای دیگه ومن توی دنیای دیگه ای هستم
فاطمه چقدر امروز خوشحال بودم نتیجه تلاشمو دیدم
یک لباس خیلی خوشکل دوختم ک برای تولد هدیه بدم
الهام خدا بود ک بشینم مهارتمو افزایش بدم وایرادهامو پیدا کنم
بعد یکدفه بهم گف فلان پارچه فلان مدل بدوز واسه تولد فلانی
و یک حس خیلی خوبی اطمینانی ته قلبم حس کردم لبخند زدم گفتم خودشه
وقتشه بسنجم ببینم چقد. من رشد کردم
وامروز لباسو اماده کردم خودم طراحی هاش انجام دادم وبعد پایان دوخت تزیینش کردم و کادوش کردم
احساس کردم خدا بهم افرین گف
گف دیدی فاطمه بهت گفتم بشین از اول مهارتتو زیاد کن
منم گفتم اره خدا جونم گوش کردم دورت بگردم خدا جونم مهربونم مرسی
خدایا خودت داری طراحی میکنی خودت میدوزی من بدون تو هیچم واقعا
همه چیز تویی
سپاسگذارم فاطمه جان دوباره باعث شدی یکبار دیگه از خدا تشکر کنم وصلاتم را ب جا بیارم قبل از خواب شب
در پناه رب شاد باشی وهمیشه بخندی عزیزم
فاطمه جان زیبا رو و زیبا سیرت سلام
این کامنت رو مینویسم تا بهت بگم چقدر قابل تحسینی، چقدر کار درستی، و چقدر قشنگ درسهای تئوری رو توی زندگیت به صورت عملی پیاده میکنی. دمت گرم، خیلییییی کارت درسته. اینقدر کامنت هات جنسشون نابه و متمرکز بر اصله، که برای من مثل خلاصه یه صفحه ای از نکات مهمه یه کتاب 400 صفحه ایه که اگه فقط همون یه صفحه روبرای امتحان بخونم نمرم کامل میشه. خوشبحال هلیسا و محمد حسن با مامان فرشته و کار درستی که دارن، خوش بحال آقا رسول که شریکی مثه شما داره. و خوشبحال همه ما اعضای سایت که دوست باحال و پر انرژی ای مثه شما داریم.
فاطمه عزیزم وقتی داستانت رو با خواهرت تعریف کردی، دقیقاااا خاطرات خودم و خواهرم برام تداعی شد. با این تفاوت که من مثه شما خانوم نبودم:) و الان میفهمم که چقدر میشه با همه اعضای خونوادت مهربون باشی در عین حال عقاید شخصی خودت رو هم داشته باشی. واقعااااا کلام با محبت گیم چنجره. بهت افتخار میکنم که اینقدر خوب میتونی توی هر شرایطی ذهنتو کنترل کنی و یه حال خوب رو برای خودت و اطرافیانت بسازی.
بازم دمت گرم، هوااااارتا دوست دارم، خودتو از طرف من ببوس. در پناه خدا همیشه همینقدر شاد و اکتیو و پر انرژی باشی و دنیا همواره به کامت باشه.
سلام مرضیه جاااانم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
میدونم که میدونی چقدر
دوووووووووست دارم وعزیزی ..
سپاسگزارم از لطف ومهرت
بببببیییین شما اتفاقا خیلی خانومی ودلبری
که اینجا تو این بهشتی خداروشکر..
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون..
خداروشکر برای تموم نتایج خوشگلی که تو کامنت قبلی نوشتی
و کامنتت باعث شدبرم وبخونم..
یقین دارم که زمان دقیق ودرستش
امشب بود که نتایج خوشگل و
توحیدی وشیک ومجلسی ت
رو خدا امشب روزی م کرد و
نوش جان وروحم کردم
لینک کامنتتو میذارم که بارها خودت بخونی و لذت ببری و بوسه بارون کنی خودتو رفیق جاااانم
از اینهمه تعهد وتوانمندی …
abasmanesh.com
تحسین برانگیزی عزیزم
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلت
در بهترین مدارها قراربگیره .
سلام فاطمه جاااان عزیزم ،خیلی لذت بردم ،واقعا عاااالی بودی ،چقدر نگاهت دوس داشتم اون جایی که افکارت راجع به خواهرت دقیقا تمرکز ب نکات مثبت خواهرت و برانگیختن او روی سکه خواهرتون رو خوب انجام دادین تحسینتون میکنم وواقعا کیف کردم عااااااااااااااالی بودی دختر احسنت ،چقدر ازت یاد گرفتم چون خودم آدم واکنش کرایی هستم وزود رنج خداروشکر دوره لیاقت رو دارم و من و عشق دلم داریم کار میکنیم و میدونم منم یه روز زاویه دیدم به موضوعات مثل تو میشه
عزیزمی خیلی خوب بود
سلام فاطمه جان عزیز
چه روح پاک و زیبایی داری دختر
احسنت به این طرز نگاه و طرز فکر
دقیقا همینه که هر ادمی ویژه گی های خوبم داره بهتر به اونها توجه کنیم
خود من سعی میکنم از این قانون استفاده کنم و واقعا هم جوابهای عالی میگیرم
اینقدر متفاوت که بعضی مواقع مورد اعتراض بقیه قرار میگیرم
خدا رو شاکرم که دارم سعی میکنم تو این مسیر قدم های مستمر بردارم به لطف خدا
وای که اگه ما ادمها رو قضاوت نکنیم
و خودمون رو جای اونها بزاریم ببینیم اگه من جای اون بودم
تو اون شرایط
ایا کاری متفاوت از اون انجام میدادم یا نه
نکات جالبی ازتون یاد گرفتم
هرکسی که پشت سرت حرف زد
بگو جایگاه او پشت سرمه هنوز
و اهمیت ندم
از کامنتهای زیباتون کلی درس میگیرم
سپاسگزارم برای نوشته های پر از اگاهی تون
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه رب العالمین الهی
باسلام خدمت استاد بینظیر و خانم شایسته ی واقعا شایسته.
چه کار خوبی کردین واسه این اقدام گام های فوق العاده.
ایتاد این فایل انگار بموقع بود من هر کدوم از گامهای قبل رو کم کم دوبار گوش دادم و فکر میکنم الان که این فایل اومد و میگم واستون اتفاقاتی محل کارم افتاد که تونستم ذهنم رو کنترل کنم و به قول شما به خودم گفتم: این تضاد کاملا به نفع من تمام میشه.
بله شما کاملا درست میفرمائید که فرمودین آدم های ضعیف پشت سر دیگگران صحبت میکنند یا پاپوش درست می کنند یا زیرآبشون رو میزنن.
من کارمند هستم دو تا همکار داریم که سوادشون و جایگاه اجتماعی و یا حتی ثروت کمتری نسبت به بقیه همکارها دارن، ولی همین ها مرتب زیرآب همکارهارو میزنن،.
منم از این قضیه مستثنا نبودم و هفته قبل خیلی کاری تر ضربه به نظر اونها سنگینی خوردم.
اول ذهنمو کنترل کردم و فکر کردم و به این نتبجه رسیدم که این موجود خیلی ضعیف از سدت حسادت که من رتبه بالاتر نرم اینکارو کرده و مطمئن هستم کاملا به نفع من تمام میشه و پیسرفت شگرفی در انتظار هست و به این نتیجه رسیدم که کم محلی کنم و این بهترین جواب هست بهترین بهترین.
و من منتظر پیشرفت فوق العادم هستم.
نکته بعدی که شما فرمودین «فکر دیگران اصلا مهم نیست»
چون تاثیری تو زندگی ما نداره وقتی پروردگار رتبه میده، و تمام کارها توسط خداوند قدرتمند صورت میگیره.
کارها دست کس دیگه ای هست پس نگرانی نداره، فقط باید ذهنمون رو کنترل کنیم که تاثیر رومون نذاره خدا خودش به بهترین شکل جواب میده.
عقب باایستیم و تماشا کنیم شاهکار خداوند رو.
من این فکر رو زیاد تو سرم میپرورونم
تو دستهات رو بزن زیر بغلت و فقط تماشا کن شاهکار خداوند منتقم رو.
در جواب تهدید هم فقط یه کلام میگم: در عملی کردن تهدیدت کوتاهی نکن.
جمله طلایی منه و چقدر اون لحظه خورد شدن طرف رو میبینی و لذت میبری.
و این نکته که مهمترین نکته اس.
وقتی خداوند کسی رو میخواد بالا ببره تمام عالم هستی بخوان جلوشو بگیرن نمیتونن و هنگامی که خداوند بخواد کسی رو خار کنه تمام عالم هستی بخوان جلوشو بگیرن نمیتونن.
پس ما هر لحظه در پناه لطف و کرم و مهربونی بی انتهای خدا غرق نعمت های فراوان و بی پایان هستیم.
دوستتون دارم استاد گرامی و دوستان گلم.
سلام استاد
سلام خانم شایسته
سلام داداشیا
سلام آبجیا
سلام عباس منشیهای گُل
مسئله تهمت چیزیه ک هممون در زندگی کمابیش تجربه کردیم. من دختر داییام که زن برادرم هست خیلی تهمت ها کردن پشت سرم، ازون طرف چون دختر داییم بود قبل ازدواجش هم، حتی بعد ازدواج ،بماند که در دوره دیپلوم ایشون کلاسشون نزدیک کلاس ما بود.
هرچی میدید ازم میرفت مخابره کرده،بلندگو به دست ازم در خانه خودشون بد میگفت.
اگر منو با یک هم کلاسی پسرم میدید بماند چه تهمت ها ک نشد و نمیکرد و حتی برادرم را میاورد در دانشگاه با اساتیدم صحبت کرده که نازی با کی ها نشست و برخواست داره.
هیچ چیزی تلخ تر ازین واقعه نمیتوانه به یک دختر 18 ساله باشه ولی من تجربش کردم.
همین دختر ، خواهر زاده اش که نوه داییم باشه یک زمان که تازه از ایران به کابل مهاجرت کردیم علاقمندم بود. اون زمان من دهنم بو شیر میداد منو از مدرسه تا خونه با ماشین کورلای جیگریش مدل 90 تعقیب میکرد. من اونقد ساده بودم که پاچه شلوارم کیلو کیلو خاک میگرفت چون سرک ها درست نشده بود و هرکاری میکرد کیلو کیلو خاک مینشست در لباس و کفشات.
ایشون دوستم داشت و من بعنوان علاقه اصن نگاهش نکردم. خیلی جالب بود ک بهم علاقه داره چون در واقعیت تا میتوانست مرا میزد تمسخر میکرد. بماند ک منم یکبار درخواب تاحد مرگ زدمش حتی اوف هم نکرد چشاشو هم باز نکرد بندهی خدا، شماره منو پیدا کرده بود. اون موقع تلفن اینقد مث الان زیاد نبود. من یک گوشی چینی صورتی رنگ ک شکسته بود برادرم بهم داده بود توش یک آهنگ داشتم آهنگ فیلم تایتانیک،از مدرسه می آمدم میشنیدم همین قدر و بعد خاموشش میکردم یادش بخیر سادگی دوران جوانی
وقتی شماره منو پیدا کرد میدیدم پیام میاد زنگ ، خلاصه برادرم پیدا کردش ک ایشون بودن. اون موقع با دختر داییم برادرم در رابطه عاشقانه بود.هر حرفی را ازهم پنهون نداشتن.
وقتی بهش گفت خواهر زادت به نازی زنگ میزنه اومد گفت نه من بودم اون نبود .پدر اون ک یک عالی رتبه سیاسی در نظام سابق بود ،گفت اگه خبر بشه پسرشو درحد مرگ میزنه.
خلاصه جمعش کرد خالهاش این کاری ک اون کرد. بعد گذشت چند ماه بازم بهم پیام کرد ولی اینبار هم معذرت خواست و هم رسمی گفت ک منم و بهم پیام داد. ما دو روز فقط سر چیزای عادی پیام کردیم و من به خواهرم گفتم ایشون پیام کرده و بعد خودشو هم گفتم و اینطور شد ک ایشون رفت به خالهاش گفت و باز یک جنجال بپا شد.
منِ 17 ساله را گفته بودن متوجه خواهرت باش ک در دانشگاه خراب تر نشه.
به چه جرمی یادم نمیاد
به همین جرم که ایشون بمن پیام کردن و من به خواهرم گفتم. هیچ چیزی درین دو روز بین ما رد و بدل نشده بود ک من سرافکنده باشم.
دوران بدی بود و منی ک از در ایران تنها درخانواده بزرگ شدم . تهمتی بزرگ بود از طرف اقوام. من اصن اقوام نداشتیم ایران ولی این حجم تهمت برام کمر شکن شد.
خانواده ها خبر شدن و کلی حرفای چرت پرت.
من دانشگاه رشته ادبیات رفتم بخونم از قضا دختر داییام در کلاس نزدیک ما هم بود اونم ادبیات میخوند.
من هرکاری ک میکردم میرفت پشت سرم داستان میساخت پیشِ برادرهاش،پیشِ اون خواهرزاده اش، من درونجا علاقمتد هم کلاسیام شدم بار اولم بود علاقه داشتنُ تجربه میکردم. و این شد که من نزد همه بد معرفی شدم با خبررسانی های زن برادرم.
گذشت من دوسال تموم کردم و دیگه از اون هم کلاسی ام هم ک فقط چت میکردیم گاهی در محوطه دانشگاه حرف زده جدا شدم.
من این نوه داییم را تا الان که بیشتر از 17 یا 16 ساله هرشب خواب میبینم. ایشون به هند رفتن تحصیلات ، تهمت ها ادامه داشت حتی پشت خواهرم، دوسال بعد وقتی حجم خواب هام بیشتر شد ازین پسر،بدون ذره ایی احساس و علاقه، بهش در آیدیش پیام کردم و چند چت کوتاه کردیم ک یه هفته نشد. سرجمع من با این پسر نه حرف زدم نه یک هفته چت در کل عمر، بعد منو بلاک کرد داشتم براش که تهمت نشونش بدم چیه و بفهمم چه مرگشه به خوابم میاد ولی قسمت نشد و بازم یک جنجال بدتر و تهمت، که ایشون نزدِ دعانویس رفته این مقدار پول داده ک دل اونو نرم کنم ازین حد بیشتر کسی به کس بدی نکرده ولی زن برادرم با جرات این کارو کرد
مادرمم ک حرفمو قبول نداشت رفت پیش دعا نویس و فهمیدن ک دروغ بود.
این پسر نامزد شد منم با خوشحالی رقص کردم در محفلش،خیر سرش نوه داییم بود. من تا الان ایشون درخواب میبینم،هرشب ، هربار بیدار بشم بخوابم درخوابمه ،عین بختک افتاده درخوابم
نه فکر میکنم بهش،نه علاقه ایی هست بهش در دلم هیچ هیچ
ولی خوابها چنان احساسی ک من بارها گریه کردم ک لطفن خدایا ایشون به خوابم نیار من بخشیدمش پس نیاد به خوابم
خیلی وقتا بی توجه بودم به خوابم
مگه میشه به یک مرد زن دار فکر کرد .
حتی در عقل کل هم پرسیده بودم کسی جوابی نداشت
همه گفته بودن شما بهش علاقه داری یا گذشته داشتی باهاش
نه والا مگه چقد حرف زده شد ک علاقه شکل بگیره، با کارهایی ک کردن مگه مغز چی خورده بودم ک بهش فک کنم.
اتفاقا همین دوشب پیش هم به خوابم آمده بود.
نمیدانم چرا میبینمش شاید اصن پشیمانه یا شایدم واقعن دوستم داشت همین زن برادرم نذاشتش بیاد خواستگاری چون پدر منو کم میدیدن اون خانواده.
این داستان تهمتی بود ک از نزدیک ترین عضو خانواده دیدم.
برادرم او دخترو گرفت.
من یک خاطره از متلک آقایان بگم.
ادعا ندارم دختری نجیب هستم ابدا. ولی من یک جوری راه میرفتم در راه مدرسه و وقتی شاغل شدم که سرم پایین پایین بود بلند نمیکردم زل بزنم به همه.
من خداشاهده ملاک خاصی در راه رفتن نداشتم ک بگم محشره راه رفتنم ، ولی بیشترین تعقیبُ در زندگیم داشتم.
هرگز متلک نشنیدم چون من سرم پایین بود همیشه، و هرگز کسی جرات نداشت بهم نزدیک بشه حرفی بزنه
ولی بیشترین مزاحمت در تعقیب شدنو داشتم. حتی دوسال دوره دبیرستان یک ماشین بنز جیگری هر روز تعقیبم میکرد.حتی اون نوه داییم هم بود جمعش . بعد در معلمی ک میرفتم یک بنز سفید هر روز تعقیبم میکرد خدا شاهده هیچوقت صورت مرد رو ندیدم ولی از دور ماشینشو میدیدم ک هی دور برم میچرخه
حتی یکبار در کوچه سنگ انداخت طرفم شمارشو انداخت بگیر
حتی به قولِ استاد محلِ سگ ندادمش. بماند بعد اون هم مزاحم بود .
من حتی مث مانکن و مدل ها راه نمیرم ولی نمیدانم چی باعث شد اینطور تعقیب بشم حتی بهشون فکر هم نمیکردم.
گاهی بخودم میگم بس ک زن برادرم بدترین کارها رو کرده درحقم یک کاری بشه برم رفع تهمت کنم به نوه داییم یا کاری کنم بفهمه اشتباه کردن من بد اخلاق بی ادب نبودم با هر کس در ارتباط باشم، و این فایل شما بهم از جانب خدا بود ک بگه نازی ول کن چی شده و چرا یکی رو سالهاست خواب میبینم
بگذرم از اونایی ک با تهمت هاشون بدترین دردها را دادن من بخشیدم و امیدوارم خوشحال باشن.
این داستانو برا خودم نوشتم که یادم بمونه نازی تو قلب روفی داری ،تو بد نبودی و نیستی، فقط گیر چندتا آدم روانی افتادی ک تهمت زدن
تهمت اونا از پاک دامنی من کم نمیکنه
و خدا با این متنی ک جاری شد درین کامنت بهم فهموند نباید خواب یک آدم در ذهنم، اینو ایجاد کنه ک دورا دور ثابت کنم خودمو .
خدا راشکر کابل نیست آمریکا هستن ورنه خدا میدانه چقد دیگه باید تعقیب میشدم .
خدا راشکر استاد این فایل گذاشتین و من ازین شکنجه رها بشم و آدمها و تهمت هاشونو جدی نگیرم.
دستتون درد نکنه .
سلام به استاد عزیزم ، مریم جون و عزیزان همراه همفرکانسیم
درباره موضوع این فایل باید بگم از قدیم میگفتن وقتی تو به تهمتی واکنش نشون میدی و بیشتر عصبی میشی یعنی یه چیزی هست که تو داری از خودت دفاع میکنی وگرنه آدم خنده ش میگیره از چیزی که مطمئنه دروغه یا یه ضرب المثلی بود میگفتن تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها به نظرم هر چه بیشتر سعی کنی از خودت دفاع کنی موضوع کشدار میشه و دهن به دهن میچرخه و هر کسی مطلبی بهش اضافه میکنه .
من از بچگی یاد گرفتم تمام حرفها و تهمتها رو با لبخند رد میکردم و سر هیچی بحث نمیکردم چون اگه طرف دروغ میگفت خب شنونده حتما شناخت کافی رو روی من داشت و اختیار داشت حرف طرف مقابل رو با عقل و دل خودش بپزیره ، اون زمان من از قوانین با خبر نبودم اما پدرم این مسائل رو به ما یاد داد و اجازه نمیداد پشت سر هیچ کسی غیبت کنیم هر وقت موضوع کسی پیش میومد پدرم میگفت از خودتون صحبت کنید چکار دارید به بقیه و مطمئنم خود اونم از قوانین با خبر نبود و فقط خصلتش اینجوری بود . خدا رو هزار مرتبه شکر من الان 47 سالمه و تا بحال نشنیدم کسی بخواد پشت سر من حرفی بزنه همچنین سالهاست پدرم فوت کرده همه به خوبی ازش یاد میکنن .
و حالا که قوانین رو میدونم میفهمم چرا همیشه در این موارد ما خوش شانسی آوردیم و خدا رو شکر نشنیدم کسی پشت سرمون چیزی بگه تهمتی بزنه یا خاطره بدی به جا گذاشته باشیم .
وقتی به سن بلوغ رسیدم پدرم با من درباره جنس مخالف حرف زد و واسم روشن کرد چجوری از خودم محافظت کنم و چنان بامن دوست و رفیق شد که من تمام مسائلی که واسم پیش میومد به پدرم راحت میگفتم .
همینطور که استاد فرمودن پدرم گفت اگه پسری متلکی گفت یا مزاحمتی ایجاد کرد تو بی توجه از کنارش رد شو انگار که نشنیدی به قول استاد موضوع سگ محل رو واسم تشریح کرد که اگه ما به پارس سگ بیشتر توجه کنیم و بخوایم واکنش نشون بدیم اون بیشتر پارس میکنه و اگه ساکت و بدون واکنش از کنارش رد بشیم خودش خسته میشه و ساکت میشه . منم از همون زمان یاد گرفتم به متلکها بی تفاوت باشم و نشنیده بگیرم .
و خیلی هم خوب جواب میگرفتم .
خیلی این مطالب فایل واسم جالب بود ممنونم استاد که همه مطالب رو با قانون و دلیل برهان واسه مون توضیح میدید و ما رو آگاه میکنید ..
وخداچقدرقشنگمیگه:
﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ﴾
اگر تمام عالم مخالف باشن
کافیه من بخوام ، می رسونمت
سلام به استادگرانقدرم و مریم بانوی عزیزم
و همه دوستانم در ادامه این مسیر توحیدی
خدایاشکرت که یک روز زیبا و جذاب دیگر را روزیم کردی تا آگاهانه در مسیر درست گام بردارم و هیجان انگیزتر اینکه وقتی لحظه به لحظه اش از تو هدایت می طلبم چقدر خیالم از همه بابت راحت است که همه جوره حامی و پشتیبانم بوده و هستی .
استاد عزیزم چقدر در تمام زمینه ها ما را قوی کرده اید که اکنون در فرکانسی به زندگیه زیبای خود ادامه می دهیم که ترسی از هیچ قضاوتی نداریم وقتی آنقدر ایمان مان رشد کرده که می دانیم از هر طرف توسط قدرت لایزالش احاطه شده ایم ،
و وقتی گفتارت،رفتاروعملکردهایت در حیطه قوانین الهی قرار می گیرد و دیگرفقط روی خودت تمرکز می گذاری و کاری به هیچ حرف و حدیثی نداری و تنها با ذهنی بازوپاک و هدایت های خداوند به رشدوپیشرفتت در تمام زمینه ها می اندیشی و به پیش می روی ، فرصتی برای گوش کردن و یا دیدن حاشیه ای نداری و فقط جذب زیبایی ها می شوی و این تمرین می خواهد ،حذف رفت وآمدهای احساسی که درگیرش می شویم می خواهد،حذف انسان هایی که فقط دنبال حاشیه هستند و….
اگر سر مبارکمان در زندگی خودمان باشد،مگر وقتی می ماند برای شنیدن اَراجیف ،حیف گوش خوشگل و چشمان شهلایی مان که خداوند معجزه وار عطا کرده نیست ؟؟؟!!!
والا بخدا
من که خداروشکر از هفت کشور وهفت دولت آزاد و در سرزمین خودم و دنیای خودم قدم به قدم هرروز کنار استاد در این مسیر زیبا فقط سرگرم رشد و بهبودیم هستم و با خداوند حسابی مشغول اعتمادسازی و خلق یک زندگی سراسر توحیدی به امید حق علیه باطل.
ولی به قول یه نقشی در سریال طنزکه می گفت ،نه تو رو خدا بیا درمورد من حرف بزن ،صحبت کن ،منو بکوب ،منو بخور نه تو روخدا بیا ….
استاد وقتی خداوند پشت و پناه بنده اش باشه و اون بنده مثل شما که الگوی بی نهایت تأثیر گذار آن هم بنده توحیدی که هزاران هزار نفر حاضرند به خاطر این حد از رشد ایمان شان و این همه نتایج عالی پشت آن ،هر کار درستی که موجب خوشحالی شما می شود را با عشق انجام دهند و لحظه به لحظه فقط روی سازندگی درون شان تمرکز داشته باشند،وقتی کسی هم بیاد پشت سر شما صحبتی کند برای من که به شخصه معلومه که حسابی نزد خداوند معروفیت پیدا کرده اید و من بیشتر مشتاقم رشد و پیشرفت های عالی تر شما رو ببینم و عاشقانه تر کنارتان ادامه دهم و دم اون فرد هم گرم که در مورد شما حسابی تبلیغ می کند
هی شما از تبلیغات بدورید ولی به خواست خداوند او شما را جهانی می کند و این زیباست
ای زیباپسند.
خلاصه که استاد جان در حد آقای ترامپ معروف و مشهوریدو به ظاهر مقامی در سیاست ندارید
اما مقامتان نزد آن که باید، والا و بالاست و لشکریان خداوند همه جا کنارتان و مشغول هدایت شما که بعد تشریف بیاورید و فایل تهیه کرده و ما هم مستفیض شویم از آگاهی های نابتان و چه چیز زیباتر از این در این دنیا که آگاهانه زندگی کنیم و همه چیز را به دستان پرقدرتش بسپاریم آن وقت می بینیم همه چیز به نفع ما رقم می زند همانطور که تا به الان بوده و بی نهایت شکروسپاس .
و این شعر زیبا که می سراید،
بر دل این مردمان سنگ دل ،گوئیا شیطان بشارت میدهد ،دین خود را مفت و ارزان یک به یک از پس تهمت به تهمت میدهند
حافظان حق شدند در محکمه
بر دروغ خود شهادت میدهند،گوئیا این مردمان بشکسته اندآن سبویی را که غیرت میدهد
بسته اند سوی خدا شمشیر ها ، خود ز بهر جنگ عادت میدهند
این جماعت برده اند از یاد خود ،آن خدایی را که شهرت میدهد……
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام الله مهربان.
سلام به استاد بزرگوار.
این فایل هم مثل همه فایل ها فوق العاده آموزنده
هستش خدا میدونه میشه چقدر تو این فایل
چیز هایی را یاد بگیریم که تو زندگی ازشون استفاده کنیم.
من در مورد تهمتها و سرزنش دیگران باوری که
تو وجودم ساختم اینه که اگه کسی پشت سرم
غیبت بکنه یا تهمت بزنه میگم اینقدر این کار انجام میدند تا خسته میشند در اغلب موارد جوابشون را نمیدم چون وقتم برام ارزشمند هستش که بخوام
با یه سری آدمای بی ارزش در مورد چیزای بیهوده
وقتم را تلف کنم چون عمر انسان کوتاه است بهتره
اون وقتی را که میخوایم صرف آدمای به درد نخور
بکنیم را صرف اهدافمون میکنیم البته من خودم
هرموقع به اونا توجه کردم باعث شده، اونی که
اونا میخوان بشه در واقع اون ها میخوان تو جواب
بدی و خلأ شون را پر کنی اما وقتی که سگ محلشون بکنی باعث میشه که، به قول قرآن:
میگه؛
ما مکر خودشون را به خودشون بر میگردونیم.
من اغلب تمرکزم رو خودم و اهدافم هستش و
بیشتر از دیگران تحسین و تمجید میشنوم البته
خیلی کم هم تهمت ها بهم زده شده و این خیلی کم، طبیعی هستش چون ما در جهانی زندگی میکنیم که پر از تنوعات هست حالا یه بار هم یه فرد
نادانی هم در موردمون یه حرف ناجوری زده به قول خودم اینقدر بگه تا خسته بشه مهم نیست
البته همیشه هم اینجور نبوده تو خیلی از جاها بهم کمک
شده یعنی به نفع من کار کرده، باعث شده یه
جهشی در من به وجود بیاد همه اینا بستگی خودمون داره چون محور ما هستیم ما هستیم که به زندگی مون شکل میدیدم و زندگی مون را خلق میکنیم.
در پناه حق.
سلام استاد اول از خدا و بعد از شما شاکرم که هر بار از هر طریقی من را آگاه تر میکند
دیروز تو مدرسه بودم بعد با دوستم صحبت میکردم درباره اینکه چه دانشگاهی خوبه که بریم و… بعد کلی صحبت های عالی مفید خداروشکر دوست من برگشت گفت بیا بریم دانشگاه گردی تو تهران تحقیق کنیم که چه دانشگاهی مناسبه ما هست.
بعد من برگشتم گفتم که آخه دوستای تو چی میگن پشت سرمون که ما باهم رفتیم بیرون ناراحت میشن
بعد گفت اصلا مهم نیست زندگی خودمه به اونا ربطی نداره که من باکی میریم بیرون باکی نشست و برخاست میکنم زندگی خودمه!اونا هر چی میگن بزار بگن.
در اصن دوستای اون دوستای منم بودن دوست مشترک که پارسال تو کلاسمون یه اکیپ تشکیل داده بودیم و خب من به علت اینکه من اصن خود به خود از اون گروه اومدم بیرون و بدون هیچ دعوایی خداوند و قانون جهان منو رو از اون مسیر اونا جدا کرد حتی گاهی سلام علیک داریم با برخورد خوب
اما این از قدیم توی خانواده ی ما گفتن که حرف مردم وای مردم چی میگن.. بخاطر همون این پاشنه ی اشیله من بود
بعد اینکه دوست اینو گفت تو دل خودم گفتم خوشبحالش باریکلا خداجونم منم میخوام اینطوری برای خودم زندگی کنم نه دیگران اونجوری من راضی هستم زندگی کنم و شاد باشم خودت هدایتم کن:)
تا اینکه از مدرسه برگشتم شکر گذاری هامو انجام دادم و.. بعد شب با آرامش سرمو گذاشتم رو بالشت خوابیدم صبح بیدار شدم با یه حال فوقلعاده بعد یه حسی بهم گفت بیام تو سایت استاد عباس منش
تو صفحه ی اصلی سایت شما یک ویدئو جدید گذاشتید با نام نهوه برخورد با تهمت من تو دلم گفتم خدااااا هزاررر مرتبه شکرررت استاد فرکانس منو دریافت کرد و همچین ویدیویی رو گذاشته رو سایتت
استاد خدا شاهد انقدرررر ذوق مرگ شدم و همش خداروشکرر میکردممم میگفتم خدا این هر بار با این اتفاقات بهم ثابت میکنی که این راهی که میرم درسته
و خداروشکر من الان 18 سالمه تقریبا 6 ساله که با شما آشنا شدم و هر روز فایل ها و ویدیو های شما میبینم و خداروشکر نتایج فوقلعاده ای گرفتم و تغییرات خودم رو هر روز شاهدشون هستم>>>>
به نام خداوند بخشایشگر مهربان
سلام به استاد جان . سلام بر خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم
ممنونم ازت استاد عزیزم که این فایل های زیبا رو برای باکیفت تر شدن زندگی ما تهیه میکنی ، من خیلی نیاز دارم که شخصیت قوی از خودم بسازم و عمل به این فایل زندگیم رو داره تغییر میده. این روزا احساس ازادی و توانمندی و قدرت بیشتری میکنم
در این دو روز قبل از این فایل داشتم به پاشنه آشیل خودم یعنی حرف مردم فکر میکردم و دوست دارم برای خودم و دوستان مثال هایی بزنم که قانون بهتر مرور بشه و خودم بیشتر یاد بگیرم
دوره ای دو تا همکار داشتم که یکی به شدت واکنش گرا بود که اگر کسی حرفی برخلاف میلش میزد اتیشی میشد و با بقیه مخالفاش سرجنگ داشت و میگفت طرف رو همونجا باید دهنشو ببندی که دیگه از این غلطا نکنه و یک همکار دیگه که خیلی ارام و بی خیال بود و خیلی خوب میتونست بی تفاوت باشه و نتیجه که من مشاهده میکرد این بود که دو شخصیت در یک کار یکسان اما با کیفیت های متفاوت.
من فکر میکردم که چرا اینقدر خداوند در مورد توحید صحبت کرده . مگه توحید عملی چیه؟
وقتی حرف عوامل بیرونی مانند حرف مردم و یا رفتارشون یا هرچیزی به غیر از خود من برای من مهم باشه مثل اینه که زره جنگی من پاره و سوراخ هست و از همون پاشنه اشیل و نقطه اسیب پذیر و دقیقا از همین جا بیشترین ضربه رو میخورم
و در زندگی روزمره که در جامعه هستیم این نقطه ضعفه بزرگ شخصیتی هست که شخصی بتونه بره تو مخم و بتونه ذهنم رو بهم بریزه و کنترل کنه و نیاز دارم که با تمرین اونقدر قدرتمند باشم که اجازه ندم عوامل تاثیر بذارن.
این که چرا حرف مردم رو به خودمون میگیریم دلیلش عزت نفس و دوست نداشتن خودمون هست که دنبال پذیرش دیگرانیم که این خلا رو پرکنیم یا اینکه تصور میکنیم طرف داره به هویت و ارزش های ما صدمه میزنه چون و از درون برای خودمون تصویر درست و قوی نساختیم و از بیرون اعتبار میگیریم.
زمانی من توی موقعیت سخت مالی بودم و یکی از فامیل نزدیک شروع کرد به شایعه پخش کردن با هرکی تونسته بود و دورهمی های عید با فامیل و مسخره کردن و گسترش بی نهایت شایعه در حالی که من پیش دل خودم میدونستم که من کاری اشتباهی انجام ندادم . اولش میخواستم برم گیرش بیارم و اماده دعوا بودم بعد فکر کردم که این کار اعصاب خودم رو بهم میریزه و ولش کردم و گذشت… بعد چندماه اون فرد دقیقا در شرایطی قرار گرفت که کل زندگیشو از دست داد و تموم اون دورهمی ها به نحوی پاشیده شد که اصلا باهم دیگه ارتباط انچنانی ندارن .
و باز من مدت ها که از این ماجرا گذشته. متوجه شدم کهمن انقدر حرف مردم برام مهم بود با اینکه مدتها گذشته اما به شهر و دیار خودم نرفتم چون از حرف مردم و رفتارشون واهمه داشتم . در صورتی که هرکسی به تضادی برمیخوره و ادم هایی رو میشناسم با اینکه اشتباه کردن اما راست راست راه میرن و تونستن باخودشون کنار بیان.
این برای من و همه ثابت شده که دقیقا از همون جایی که حساسی و اسیب پذیری افراد روش دست میزارن که ناراحتت کنن . مثلا مدرسه که بودم بچه ها همدیگر رو مسخره میکردن و من خیلی حساس بودم و الان بهتر شدم اما همین حساسیت اون دوران باعث میشد که بچه ها از این کار لذت ببرن و بخوان بیشتر اذیت کنن. حتا در مورد رابطه خواهر برادری هم این امکان هست که از جایی که بیشتر ناراحت میشی روی همون دست میزارن و بخوان حرصت رو در بیارن
احساسات (خشم .نفرت .هیجانات . عجله .دلسوزی و …) راهی هست که افراد بیشتر ضربه رو از این راه میخورن و خیلی تحت کنترل و بازیچه میشن .
برای همین من به این نتیجه واضح رسیدم که دیگران نباید من رو بتونن تعریف کنن بلکه من باید آنقدر با خودم در صلح باشم که راه نفوذ رو برای تاثیر گرفتن روی خودم رو ببندم
افرادی مثل Donald Trump یا Eminem و … با اینکه دیگه در هر زمینه ای یه پرونده ای ازشون ساختن . و گیریم کلا درست باشه اما اینقدر قدرت دارن که با اون همه اشتباهات سرشون بالاست و سینه سپر کردن و مسیر خودشون رو میرن و این درس رو به من میده که قوی باش تا جهان مقابلت تعظیم کنه .اگر اشتباهم کردی به بقیه ربط نداره و سبک شخصی خودتو داشته باش.
هرکس به هر موفقیت پایداری رسیده حقشه چون خودش رو ساخته
شاد باشید
●◉◎◈◎◉●
سلام به آقاسعید عزیز
چقدر عالی نوشتید. و خیلی چراغها رو در ذهن من روشن کردید.
به یاد آوردم جاهایی که بشدت مورد انتقاد یا تمسخر قرار گرفتم.
چه از جانب خانواده خودم و چه دوستان و همکلاسیها.
با اینکه دختر بسیار خوب و محترم و با استعدادی بودم ولی در یکی دو نقطه ضعف خودم بسیار احساس بی ارزشی می کردم و هنوز هم پیامدهاش گاهی گریبانگیرم میشه ولی خیلی کمتر. چون من عزت نفس و احساس لیاقت بیشتری می کنم.
یادمه که بخاطر خونسرد و یواش بودنم خییییلی مورد انتقاد پدر و مادرم قرار می گرفتم.
مادرم فقط انتقاد می کرد ولی پدرم مسخره هم می کرد. و این حس بد مسخره شدن توسط کسی که باید مأمن و پناهگاهت باشه خیلی مخرب بود.
پدرم خیلی مهربون و دوست داشتنیه اما همیشه دیدگاهش این بوده و هست که باید رو نقطه ضعفت دست بذاری تا بتونی درمانش کنی.
مثلا بچه ای که حساس و زودرنجه (مثل کودکی من) باید انقدر سر به سرش بذاری تا حساسیتش از بین بره.
و این مایه آزار تمام کودکی و نوجوانی من بود.
تا جایی که کمی احساس ارزشمندی من بهتر شکل گرفت و پذیرفتم که من هم یک مدل انسان هستم که خیلی هم عادیه و فقط با بقیه اعضای خانواده اش فرق داره.
اتفاقا این کند بودن به این خاطره که دقتم بالاست. بسیار بالاتر از اونها.
پس دیگه به حرفهاشون واکنش نشون ندادم و آدم آرومتری شدم.
نتیجه این شد که اونها هم دست از سرم برداشتند و انگار منو دیگه پذیرفتن. و حتی گاهی تحسینم هم می کردن.
الان خواهرم که خیلی فرز و دست و پا داره خودش میگه من توی زندگیم همش در حال عجله و بدو بدو هستم و همیشه همسرم و بچه هام هولم می کنن و همیشه هم وقت کم میارم. اما تو که خونسردی هیچوقتم کسی هولت نمیکنه و زندگیت آرامش داره.
بله اینه تفاوت.
منشکرم بابت کامنت قشنگتون.
سلام به سعیده عزیز و توحیدی
نور خداوند به قلب زیبات که این پیام رو برام نوشتی و باعث شدی من بیشتر روش فکر کنم و هرچی جلوتر میرم باز هم میگم این صحبت های استاد خیلی نیاز به درک عمیق تر داره و هرچی جلوتر میریم بیشتر میفهمم که هیچی نمیدونم .
سعیده عزیز به این نتیجه رسیدم که این سختی و تضادهایی الان یا همون موقع خوردیم و میخوریم واقعا نعمت و رحمت و برکت خداست و باید شکرش رو به جا اورد چرا که باعث میشه ما به درون خودمون بریم و عمیق تر و عمیق تر ریز بشیم و به اکتشاف خودمون دست بزنیم .
شاید اگر اون تضادها رو نمیخوردم یا با این سایت اشنا نمیشدم هیچ وقت نمیفهمیدم که از کجا میخورم . اما این تضادها من واقعیم رو به من نشون میده و این خواسته رو توی دلم انداخت که قوی تر بشم .
تا چند هفته پیش فقط میخواستم پول دربیارم اما الان الویت خواسته م اینه که شخصیتی قوی داشته باشم که همه چیز تو خودش حل کنه . مثل اقیانوسی باشم که که هرچی به طرفش پرت بشه ارامش اقیانوس رو بهم نمیزنه .
سعیده عزیز به یاد اوردم که اوایل اشنایی با استاد چند روزی به بیابان رفتم. یک بیابون برهوت سنگ لاخ و کنار کوه یه درخت تنها با اون سختی سبز بود . بوسش کردم و به تنش اب ریختم . اون درخت برام نماد استقامت شد که توی اون شرایط رشد کرده بود. و هم اینکه الان فهمیدم که خداوند روزی رسونه اونم از جایی که فکرشم نمیکنه
شاید خیلی ها فکر کنن اونایی که خیلی قلدری میکنن یا منم منم میزنن یا لاتی پر میکنن اونا قوی هستن . من سالها به واسطه کارم با بیش از صدها شخصیت و انواع ادم ها ارتباط داشتم ولی متوجه شدم همینایی که قلدرن خیلی بیشتر از همه ترس دارن و فقط واکنش زیاد نشون میدن که اون شخصیت اصلی و ذات ترسو رو بپوشونن و در مقابل افراد هستن که خودشون رو از درون میخورن
خداروشکر که هدایت شدیم و این فرصت پیش اومده که به خودشناسی برسیم و شخصیتی قوی مثل همون درخت در بیابان که همه تضادها رو دیده ولی ریشه ها و توکلش به خداست و پابرجاست داشته باشیم
سخن کوتاه کنم که به ادامه کارتون برسید
هرجا هستید در کنار اقا ابراهیم و دو دختر گلتون شاد باشید
سلام سعیده جانم.
کامنتتو که خوندم دیدم خودم عکس تو هستم.
یعنی شتاب دارم اکثرا.
من از شتابم راضی نیستم.
دارم روش کار میکنم.
عادت به عجله دارم، اگاهانه گاهی به خودم میگم اروم تر.
عجله نکن.
صبر کن.
یواش یواش انجامش بده.
چون وقتی هول هستم و شتاب دارم خرابکاری میشه، اشتباه میکنم.
یه چیزی بگم.
تشخیص دادم درمان من اینه که باید اشتباه کنم و بپذیرمشون تا حالم با خودم بهتر شه.
تا ترس هام درمان شن.
فضا میدم به حافظ تا به کشف و کنجکاوی هاش بپردازه.
چون تاثیر مستقیم روی مغز داره.
مخصوصا از وقتی فهمیدم دوران جنینی و 3 سال اول خیلی مهمه برای مغز بچه و شکل گیریش.
حرفت درسته
وقتی ارومی، دقت بالاتره.
عجیبه برام.
یا ما از این ور اسیب میبینیم یا اون ور.
شتاب کنی، کار خراب میشه.
اروم کار کنی، میگن کند هستی.
برای من که تو گروه اول هستم، عمیقا دارم تلاش میکنم به تعادل برسم.
نوا جان، قند نباتِ آبانیِ عزیزمون چطوره؟
در پناه خدا باشین 4 نفری و عزیزانت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام الله مهربان
سمانه قشنگم سلام به روی نازنینت. چطوری رفیق گرمابه و گلستان سایتم؟ حافظ جان کپل خان چطوره؟
ان شالله شما و خانواده در پناه خدا سلامت و دلخوش و موفق باشید.
چقدر دل به دل راه داره. از دیروز بشدت تو فکرت بودم و اصلا امروز یکی از برنامه هام این بوده که اختصاصی واست بنویسم. اما هی نشد و هی نشد تااااا دیدم نقطه آبی جذابت چشمامو روشن کرد.
یه ذوقی کردم که نگو.
دوست خوبم دقیقا همینه که گفتی. هرکسی هر طوری هست به نظرش خوب نیست. مثل کسی که موهای فر داره و همیشه دلش میخواد موهاش صاف باشه و برعکسش.
هر آدمی هرطوری هست قشنگه و ویژگیهاش به درد خیلی کارها میخوره.
اما مسئله اینجاست که ما خودمون رو مقایسه می کنیم و انتظارات غیر واقع بینانه از خودمون داریم.
همیشه همه چی رو از دید بقیه نگاه می کنیم. نه اینکه خودم چی می خوام.
این یک.
دومیش اینکه همه مون قابلیتش رو داریم که برخلاف روند همیشگیمون هم عمل کنیم.
نه اینکه ذاتمون رو تغییر بدیم، بلکه فقط کمی متفاوت عمل کنیم.
مثلا من میتونم زمانهایی که وقت کمه خیلی تند و فرز عمل کنم و دقتم رو کمتر اولویت قرار بدم.
تو هم خیلی جاها میتونی سرعتت رو کم کنی و از مسیر لذت بیشتری ببری.
اما در نهایت ذات تو سرعتی و ذات من دقتیه.
ما نمی تونیم خودمون رو کامل عوض کنیم اما به اندازه مناسبی می تونیم تعدیلش کنیم.
مهم اینه که در هر شرایطی خودمون رو دوست داشته باشیم.
من که دارم این حرفا رو میزنم خودم بی نقص عمل نمی کنما. ولی حداقل می دونم درستش اینه.
اگر دقت کرده باشی استاد توی فایلهای سالهای دورتر خیلی پرهیجانتر و با بیان خیلی سریعتر صحبت میکرد.
فایلهای 8 سال پیششون رو که گوش بدی انگار گذاشتیش رو دور تند.
اما این سالهای اخیر استاد خیلی روی بیان خودشون کار کردن که شمرده شمرده تر و با لحن تاکیدی و آرامتری صحبت کنن. بخصوص توی دوره ها.
درسته که تغییر ایجاد شده اما هم قبل و هم بعد احساس ارزشمندی وجود داشته.
من اول به خودم میگم، اگر من خودم رو همینطوری که هستم دوست داشته باشم و بپذیرم، اون وقته که راحت تر میتونم بهبود ایجاد کنم و به مدار بالاتری مهاجرت کنم.
اما اگر پذیرش آنچه هستم برام سخت باشه در دور باطل احساس بد و پسرفت باقی میمونم. زور زورکی نمیشه رشد کرد. تکامل با عشق به خود آسون میشه.
عاشقتم دوست خوبم. خیلی خوشحالم کردی واسم نوشتی.
خدا خیر دنیا و آخرت رو نصیبت کنه.
سلام عزیز دلم.
تو هم منو خوشحال کردی برام نوشتی.
وای که چقدر اروم شدم این حقیقت رو بهم یاداوری کردی:
اما در نهایت ذات تو سرعتی و ذات من دقتیه.
ما نمی تونیم خودمون رو کامل عوض کنیم اما به اندازه مناسبی می تونیم تعدیلش کنیم.
بله، من دارم تلاش میکنم.
تو انجام کارهای حافظ هم تلاش میکنم اروم تر انجام بدم، میگم مسابقه نیست که، اروم باش و لذت ببر.
ممنونم از کامنت خیلی خوب و کاربردیت.
فرستاده شدی برام تا بهم یاداوری کنی خودمو بیشتر دوست داشته باشم برای چیزی که هستم، همزمان تلاشمو هم بکنم بهبود بدم خودمو یواش یواش.
الحمدالله کپل خان هم الحمدالله خوبه و در حالِ دلبری کردن هر روز و هر لحظه.
ماچ به روی ماهت.
به امید دیدار نزدیک، در بهترین زمان، در بهترین مکان.
راستی مثالی که برای موهای صاف و فر زدی هم منم.
من موهام موج دار هستن ولی همیشه عاشق موهای لخت هستم.
هر وقت سشوار میکشم یا با اتو موهامو صاف میکنم انگار دنیا رو بهم دادن، هی دست میزنم به موهام و تکونشون میدم از بس دوست دارم.
من کاملا راضی هستم از موهای مشکی و پرپشتِ قشنگ و سالمم، اما موهای لخت خیلی ذوق زده ام میکنه همیشه :)
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سمانه جانم دوست قشنگم با موهای موج دار پرپشت سالم و مشکی
سلاااام
خدا خودت و قشنگیاتو حفظ کنه.
انقدر تلاش و پشتکارت رو برای شکارچی نکات مثبت بودن تحسین می کنم که خودت خبر نداری.
البته می دونم که هرکاری اولش سخته بعدش که میفته روی مومنتوم هم آسون میشه، و هم مسیری که لذتبخشه تلاشش هم شیرینه.
تو با عشق می نویسی و حتما نتایج پربارش رو داری می بینی یا به زودی خواهی دید.
سمانه جان، فرقی که من نسبت به سالهای قبل از آشناییم با استاد کردم یکیش اینه که آدم بی نیازتری شدم،
کامل نه ها، ولی خیلی نظراتشون برام کمرنگتر شده.
برام اهمیت نداره در نظرشون شیک و تروتمیز به نظر بیام.
اگر لباس قشنگ و شیک می پوشم برای دل خودمه.
مهم نیست خونه ام اون خونه رویایی که عکساشو دیدم نیست ولی دیگه برام مهم نیست کسی بیاد خونه ام چه نظری راجع به محله و خونه و آپارتمان و خونه و دکوراسیونم داره. من دوستش دارم با تمام ویژگیهاش، و این برای من کافیه.
موهامو اگر رنگ میکنم برای دل خودمه نه پسند جامعه.
اینها و خیلی موارد دیگه چنان آرامش و رضایتی از زندگیم بهم داده که تو خواب هم نمی دیدم.
اصلا نمی دونستم آدم میتونه اینقدر با خیال آسوده هم زندگی کنه.
راستی یادمه قبلا گفته بودی اوریگامی کار می کردی و بچه ها آموزش می دادی.
الان یه درخواست در وجودم شکل گرفت. که شما معلم اوریگامی من و ترانه باشی.
به امید دیدارت از نزدیک و کلی ماچ و بغل.
سلام به روی ماهتون استاد عزیزم
برای این فایل پر از آگاهی ورشد وبزرگ شدنم ازتون ممنونم
من الان هیچ شباهتی با من سال 99نداره
سالهاست نظر دیگران فقط چند دقیقه میتونه روم تاثیر بزاره زود به حالت اولیه بر میگردم منی که اگر حرفی میشنیدم که ناراحتم میکرد هفته ها در فرکانس بد بودم
این روزهام به هیچ عنوان شبیه آدمهای اطرافم نیستم
دنیایی دارم پر از لذت وشادی وحال خوب
این باورها رو خیلی زیاد تو زندگیم انجام دادم که این من هستم که خالق زندگیم هستم وهیچ کس نمیتونه روی من تاثیر بزاره واین من هستم که اتفاقات زندگیمو رقم میزنم
واین من هستم که دارم به دیگران قدرت میدم
واینقدر قوی شدم که برام مهم نیست دیگران در مورد من چی فکر میکنن
وما هیچ کنترلی نداریم که دیگران در مورد ما چی میگن
وسالهاست کانون توجهم رو کنترل میکنم که به سمت مثبت ها برود
دیگه حرف مردم برام پشیری ارزش نداره نه تعریفاشون نه تحقیرهاشون
واز این فایل پر از آگاهیتون سپاسگزارم
به نام الله یکتا
همین صبح که داشتم پیاده روی میکردم از خداوندم خواستم که کمکم کنه تا بتونم استقامت کنم و از این مرحله از زندگیم به شادی عبور کنم که جزئی از روند تکاملی من هست و اینکه تلاش کنم نظر مردم برام مهم نباشه و تسلیم باشم و الان فایلی رو میبینم جدید و داغ و تازه در مورد اینکه حرف مردم برات مهم نباشه و کار درست رو انجام بده و یک هدایت پاک و خالص از طرف مالکم به بنده ی ضعیف و ناتوان و من شکرگذار الله یکتا هستم که همواره هدایتم میکنه به راه راست و همراهمه و عاشق منه و منو دوست داره و منو همینجوری که هستم پذیرفته است
چقدر خوبه که کار درست رو انجام بدیم و دنبال تائید گرفتن و راضی کردن بقیه نباشیم،خیلی جاها ما خیلی نظر مردم برامون مهم نیست اما نظر نزدیکانمون مثل همسر و خانواده ،فرزند خواهر یا برادر و یا همکار و…خیلی رومون تاثیر میذاره و مهمه برامون باید یادم باشه همیشه که،حرف مردم از خانواده ام و از نزدیکانم شروع میشه و بعد میرسه به بقیه مردم و غریبه ها…
واقعا چقدر درست فرمودی استاد عزیزم که فکر نکنین اون قدر قوی هستین که میتونین تهمت ها و کامنتهای منتقدین رو بشنوین و تاثیری روتون نذاره،کاملا درسته،با هر نقدی که میشنویم واقعا به هم میریزیم و خیلی باید تلاش کنیم تا حالمون رو بهتر کنیم و به احساس خوب برسیم،پس چه بهتره که از همون اول نخونیمش و یا نشنویمش…هر چقدر بیشتر در این مسیر جلوتر میرم و هر چقدر بهتر قوانین رو درک میکنم بیشتر میفهمم که من چقدر ضعیفم و من دقیقا مثل یک شیشه ام که به آسونی میتونه بشکنه و نابود بشه و من اصلا ضدضربه نیستم،قارون ها و فرعونهایی بودن که با اون همه قدرت و ثروت به خداوند تکبر ورزیدن و فساد کردند و به آسونی نابود شدن و خدا برآن نبود که به آنان ستم کند و اونا خودشون به خودشون ستم کردند،اگر کارهای من داره انجام میشه و اگر من سالم هستم و اگر من هر موفقیتی دارم فقط از خداست و هیچ کردیتی به من و هوش من و بدن من نمیرسه،اگر استخوانهای من محکم هست و اگر قلب من میتپد و اگر سلول به سلول داره کار خودش رو به نحو احسن انجام میده تا من هر روز برم پیاده روی چه کردیتی به من میرسه!!!؟؟؟؟خودش به من این بدن قدرتمند رو داده و خودش مراقب منه و منو بیدار میکنه و خودش احساس شور و شعف رو در من ایجاد میکنه که بعد از یک خواب عالی و راحت بیدار بشم و برم پیاده روی و شکرگذاری کنم تا من نعمت بیشتری رو دریافت کنم و خداوند بی نیازه از شکرگذاری من،خدا شاهده اگر فقط فکر کنم که منم که دارم میرم پیاده روی و چه آدم خفنی هستم فرداش خواب میمونم یا هوا خیلی سرد میشه که نتونم برم و یا مریض میشم
هر خیری که هست از خداست و من هیچم
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
من باید توکل کنم و از خودش بخوام کمکم کنه تا بتونم ورودیهای خوبی به ذهنم بدم،امروز فهمیدم که اصلا من این وسط هیچکاره ام،من یه جاهایی میام مقاومت ایجاد میکنم و جلوی نعمت ها رو میگیرم و بعد که سیلی های جهان رو خوردم میکشم کنار تا هدایت ها بیان و نعمت ها وارد زندگیم بشه،قشنگ میفهمم که تنها راه رسیدن به سعادتمندی از تسلیم بودنه و دائم از الله میخوام که منو از تسلیم شدگان قرار بده و به خودش قسم میخورم که من اصلا ضد ضربه نیستم و من ضعیف و جاهل و گمراهم و هر قدرت و ایمان و هدایت و ثروت و سلامتی و نعمتی هست از خودشه و من به هر خیری محتاجم
خدایا یک لحظه منو به حال خودم وانگذار من بسیار ضعیف و ناتوانم به تو پناه میبرم به تویی که با یادت و با توکل به خودت به هر جایی و در دل هر ترسی میرم و به هر موفقیتی میرسم
همین بس که تو وکیل من باشی ای مولای من
سپاس استاد عزیزم بابت این فایل توحیدی
خدایا فقط شکر