مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام پروردگاری که همیشه نگهدار من است

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو

    و سلام خدمت دوستانی که باهاشون همسفر شدم در این مسیر توحیدی و به من کمک می‌کنند با کامنت‌های زیباشون خدا را واقعا شاکرم که در این سایت هستم و این فایل‌های زیبا رو گوش میدم واقعا از خدا سپاسگزارم

    یک نکته من یاد گرفتم که هیچ وقت کار نداشته باشم این قصه از کجا اومده به پیامش کار داشته باشم به من ربطی نداره که این آیه قرآن چه قصه‌ای داشته دنبال پیامش برم دنبال پیامش برم ظرف درکم رو بیشتر و بیشتر کنم هر روز اگر تهمت بزنیم اونو بیشتر بزرگ کردیم تا خودمونو نه تنها در امریکا بلکه در ایران یا همه جای دنیا هم همینجوریه اگر پشت سر یک آدم سیاسی حرف بزنیم همه نگاه‌ها و توجه‌ها به سمت اون برمی‌گرده فارغ از اینکه پشت سرش چیه و معروف‌تر می‌شه

    اگر کسی به ما تهمت بزنه نه اینکه به ضرر ماست بلکه به نفع ماست هیچکس جز خدا هیچ قدرتی نداره جز خدا کسی قدرتی نداره که ما رو بالا ببره یا پایین آدم‌ها نمی‌تونن با حرفشون ما رو خوشبخت یا بدبخت کنن اما به شرط اینکه ما اگر پشت سر ما حرف زدن توجهمون رو به اون حرف‌ها نذاریم توجهمون رو به اون تهمت نذاریم اگر توکلمون رو به خدا کنیم و قانون جهان رو بدونیم همه چیز به نفع ماست و خدا مثل یک مادر مهربان مراقب ماست به شرط اینکه قانون جهان را بدونیم و بدون اینکه خدا به صورت یک سیستم عمل می‌کنه نه به صورت یک احساس خداوند به صورت سیستمی عمل می‌کند نه به صورت یک انسان ما باید قانون رو بدونیم که سیستم با خوب عمل کنه ما باید از این آگاهی‌ها استفاده کنیم و آگاهانه به سمت خواسته‌هامون بریم

    اگر به تهمت و غیبت دیگران گوش بدیم ذهن ما خراب می‌شود و بهتر است که به غیبت دیگران گوش ندیم چقدر این موضوع اساسیه

    من توی فامیل یک خاله‌ای دارم که از بس ذهنش منفیه از همه بدش میاد و حتی از مادرش از بچه‌هاش به همه بدبینه همیشه غیبت می‌کنه و جالب اینجاست همیشه با مامان من غیبت می‌کند اما هیچ انباری شنیدم با سر مادر خودمم غیبت می‌کرد و یادمه مامانم زن دایی ها م رابطه خوبی داشت اما به خاطر اینکه یه چند باری خالم داشت تلفنی حرفی با مامانم حرف میزد از اونا بد می‌گفت و مامان من نسبت به این قضیه بدبین شده بود حتی بعضی وقتا نمی‌ذاشت که من خونه زن دایان برم اما چی شد آخرش زن دایی‌هام عزیزتر شدن و همه از اون خالم بدشون میاد حتی منی که خواهر زاده اش دوست ندارم خونش برم حتی خود مامانمم دیگه دوست نداره باهاش تلفنی حرف بزنه میگه اعصاب آدمو خورد می‌کنه اینجور آدم‌ها هیچ وقت تو زندگیشون راضی نیستند و همه از وصفشون فرارین ممکنه یه مدت براشون جذابیت داشته باشه اما بعد مدتی دیگه با اون آدمه حالشون خوب نیست آدم‌هایی که غیبت می‌کنن تهمت می‌زنن همیشه بدبختم همیشه خدا

    وقتی به ما تهمت می‌زن ما نباید عصبی بشیم باید ذهنمونو کنترل کنیم باید سگ محلشون کنیم

    ما نباید گمان بد ببریم به کسی گمان یعنی حرفی که بهش علم نداریم حرفی که با گوش خودمون نشنیدیم با چشم خودمون ندیدیم اصلا حتی اگرم ببینیم حتی اگرم بشنویم نباید با کسی راجع بهش حرف بزنیم چون یک نکته منفیه و چقدر این پاشنه آشیل منه از قبل خیلی بهتر شدم تو این موضوع ولی هنوز پاشنه آشیلمه هنوز کار دارم

    تا چیزیو ندیدیم باور نکنیم اگرم چیزیو دیدیم کسیو قضاوت نکنیم چون خودمون آدم کامل نیستیم افراد رو قضاوت نکنیم قضاوت اون‌ها باعث میشه که ما هم به سمت اون زیبایی‌ها بریم چون به هر چیزی که توجه کنیم از همون وارد زندگی ما میشه خداوند هر چیزیو واضح توضیح داده فقط کافیه که ما رو ذهنمون کار کنیم بشنویم کافیه به هدایت درونیمون توجه کنیم کافیه که اگر می‌خواهیم خدا رو بشناسیم کتابشو بشناسیم

    در زندگی دیگران فضولی نکنیم کاری به زندگی کسی کار نداشته باشیم ما تو زندگی کسی نیستیم که قضاوتش کنیم وای که چقدر این تو مسئله ما متاسفانه هنوز هست از قبل خیلی بهتره اما هنوز دخالت‌ها فضولی‌ها تو زندگی ما هست حالا من نمی‌دونم تو محل ما کیه ولی تو فامیل حتماً هر کدوم از ماها یک نفرو اینجوری داریم که ازش زیاد خوشم نمیاد و در ارتباط با اون لجمون می‌گیره و جالب اینجاست اطرافیان خودش همون کارا رو انجام میدن وقتی تو زندگی کسی فضول با خودش غیبت به همراه میاره من هیچ وقت از خانوادم کمک نخواستم یعنی هیچ کمک مالی می‌دونی چرا چون می‌دونم خواهرم که یک کمک خیلی کوچولو خواست شب و روز دارم تو زندگیش دخالت می‌کنن و طفلی می‌خواد یک تصمیم بگیره آسایش نداره اما من به دو دلیل کمک نمی‌خوام فقط از خدا کمک می‌خوام یک اینکه استاد عباس منش گفتن فقط روی خودمون خدا حساب کنیم روی خودمون سرمایه‌گذاری کنیم دوم اگر از کسی کمک مالی بخواهیم اجازه دادیم به اون طرف که بیاد از توی زندگی ما نظر بده توی زندگی ما حرف بزنه و دخالت کنه و اگر هر تصمیمی بگیریم اگر یک روزی اشتباه کنیم همون آدمی که کمکمون کرده همون آدم سرزنشممون می‌کنه و ما فقط باید از خدا کمک بخوایم

    خدا را شکر می‌کنم که دوباره فرصتی پیش اومد این فایل رو گوش دادم و دوباره یک رد پا اینجا از خودم گذاشتم استاد از شما ممنونم بابت ضبط این فایل و گفتن این موضوعات و از مریم جانم ممنونم که این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو فایل‌هاشو جمع آوری کرد تدوین کرد و فرصتی برای ما پیش آورد که دوباره این فایل‌ها را بشنویم و این فایل جدید زیبا ضبط بشه واقعاً از شما ممنونم و از دوستانم ممنونم که با کامنت‌های زیباشون به من کمک می‌کنند تا ایمانم قوی‌تر بشه و از خداوند سپاسگزارم که با این سایت آشنا شدم و با شما دوستان عزیز هم فرکانس شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    سلاممممم به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی

    و سلام به همه دوستان عزیزم

    من روز چهارشنبه قرار بود جایی برم و می دونستم اونجا پر از افراد منفی هست و حرف و حدیث بسیار اول تو ماشین این فایل رو گوش دادم وقتی رسیدم اونجا اولین بحث ها شروع شد من خیلی خودم رو کنترل کردم که دخالت نکنم شب اول بخیر گذشت اما فردا اینقدر آدمای اطرافم حرف زدن از این شخص و اون شخص بالاخره من رو وسط رینگ کشوندن با اینکه وسطش پاشدم رفتم تو باغچه و درگیر هرس کردن شاخه های گلها کردم اما ذهنم بدجور درگیر شده بود انگار برگشته بود به چند سال پیش و همون شرایط و این که نتونستم کنترل کنم شرایط رو این حالم رو بدتر کرده بود به حدی حالم بد شده بود و سقوط کرده بودم که با همسرم هم بحث کردم و با تمام تلاشم اصلا هم فرکانس با فایل های استاد نبودم تا این حد این حرفا حال من رو بد کرده بودن

    رفتم تو باغچه تو برفایی که باقی مونده بود آسمون قشنگ و شفاف بعد از بارش برف رو دیدم اما یه چیزی از درون نمیگذاشت لذت ببرم و آروم بشم دیگه گفتم ولش کن بذار فردا بر می گردم خونه و حالم بهتر میشه و دیشب که برگشتم خونه شب با یه حس سنگینی روی قفسه سینه ام خوابیدم، اینا رو اینجا نوشتم که هم به یاد خودم باشه که وارد این جور جمع ها نشم حتی اگر مجبور باشم مثل این دفعه همون اول صحبت ها بلند شم برم که هیچی نشنوم

    و بدونم کنترل نکردنم باعث چه عذاب و رنجی برام میشه و ادعا نکنم من دیگه فایل های استاد رو گوش می کنم دیگه می تونم تو هر جمعی خودم رو کنترل کنم، بعضی رفتارها و حرفها به ظاهر معمولی بود اما من رو بر می گردوند به گذشته دور و ذهن من رو زیر و رو می کرد بدی هایی که به من شده بود اومد بالا و تنفرها رو شدن

    امروز اومدم یه اهرم رنج و لذت نوشتم که درک کنم طرف این آدما یا نرم و اگرم بهشون بر خوردم مجال باز شدن این صحبت ها رو ندم

    و جالبه امروز به این کلیپ برخوردم مطالبش رو عینا پایین می نویسم شاید که برای کسی مفید باشه:

    آیا می دانید شایعه پراکنی و درگیرشدن در مسائل بیهوده واقعا ساختار مغز شما را تغییر می‌دهد؟

    بیایید این موضوع را بررسی کنیم. مغز شما دو مرکز اصلی و قدرتمند دارد :قشر پیش پیشانی و آمیگدال

    قشر پیش پیشانی مثل دریایی آرام برای ذهن شماست، جایی که تمرکز، کنترل و تفکر منطقی شکل می گیرد.

    از طرف دیگر آمیگدال، مثل سیستم هشدار مغز شما عمل می کند و با استرس، ترس و حتی زمانی که درباره دیگران شایعه پراکنی یا شکایت می کنید فعال می شود.

    هر بار که خود را درگیر شایعه پراکنی و مسائل بی اهمیت می کنید نه تنها وقتتان را هدر می دهید بلکه آمیگدال خود را تقویت و فعال تر می کنید و چون آمیگدال با

    قشر پیش پیشانی در ارتباط هست هر چه بیشتر شایعه پراکنی کنید این الگو بیشتر تقویت می شود و تمرکز، تنظیم احساسات و حتی کنترل رفتارهایتان دشوارتر می شود.(دقیقا این اتفاقات برای من افتاد واقعا دیگه کنترل رفتارم برام سخت شده بود)

    اما خبر خوب اینکه عکس این ماجرا هم می تونه اتفاق بیوفته اینکه تمرین سپاسگزاری، مهربانی و مثبت اندیشی می تواند قشر پیش پیشانی شما را تقویت کند و ذهن آرام تر و قوی تری برای شما بسازد.

    پس یادتان باشد مغز شما با آنچه شما به آن می دهید شکل می‌گیرد همان طور که سقراط گفته: ذهن های قوی درباره ایده ها صحبت می کنند و ذهن های معمولی درباره اتفاقات و ذهن های ضعیف درباره دیگران

    همه ما در پناه الله یکتا باشیم

    فالله خیرا حافظا و هو ارحم الرحمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ابوالفضل محمدی پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلامی به زیبایی و عظمت آسمان بیکران

    الان که دارم این متن رو مینویسم ساعت ده شب هست

    نیم ساعت پیش رفتم پنجره اتاق رو باز کنم تا کمی هوای تازه بیاد، آخه من عاشق هوای تازه هستم

    پنجره رو باز کردم، عظمت و شکوه آسمان من رو به وجد آورد

    آسمون سیاه مایل به سرخ

    ابرهای سفید رنگ که توی سیاهی شب به رنگ خاکستری دراومدند

    یک رنگ سیاهی مایل به سرخ شگفت انگیز که ابرهارو خاکستری میکنه

    چند تکه ابر بسیار عظیم که در حرکت بودند

    و چه صحنه شگفت انگیزی بود

    آسمون همیشه من رو به وجد میاره

    این عظمت، این شکوه

    آفرین خدا، چقدر زیبا آفریدی، چقدر باشکوه آفریدی

    استادجان قشنگم مثل همیشه گل کاشتند، چه آگاهی های نابی رو تقدیم ما میکنند، بی مزد و بی منت

    عاشقتم بهترین و زیباترین استاد جهان

    دوست دارم در این مورد یک مثالی از خودم بزنم، که باعث مباهات و افتخار منه

    خانم من عمه ای داره که این عمه و شوهرش بچه دار نشدند، و شوهر این عمه یک خانم دیگه رو گرفته به امید بچه دار شدن اما اون بنده خدا هم بچه دار نشد

    و این عمه به همراه هوو توی یک خونه دو طبقه کنارهم زندگی میکنند

    خانوم من سر یک داستان هایی که نیازی به بیانشون نیست از این خانم شوهر عمه اش خیلی بدش میاد

    وقتی که ما نامزد بودیم چندبار رفتیم تهران خونه عمه و مهمان بودیم اونجا

    و همیشه هم عالی و باگرمی از ما استقبال و پذیرایی کردند

    چند ماه پیش این بندگاه خدا اومدند منزل ما ضیافت شام

    جای شما بسیار خالی ضیافت شام با دستپخت محشر ماه خوشگلم عالی برگزار شد و خیلی چسبید

    موقع برگشت چون ماشین نداشتند مهمان های عزیزمون من گفتم که شمارو میبرم

    مهمان هارو سوار کردم که ببرم خانه مادربزرگ خانمم، یعمی مامان عمه خانمم

    ( این نکته رو باید زودتر میگفتم، قبل از اینکه مهمانی تموم بشه یک ساعت زودتر شوهرعمه خانمم پاشد و پیاده رفت، گفت من میرم شما هروقت دوست داشتید بیاید)

    وقتی که رسیدیم درب خانه مادربزرگ خانمم، مهمان ها پیاده شدند

    اون خانم شوهر عمه ام زودتر رفت، عمه ها داشتند از من خداحافظی میکردند

    من یک لحظه این صحنه رو دیدم که وقتی خانوم شوهر عمه رفت داخل خونه، شوهرعمه اومد به استقبالش، بعد یهو با دست محکم زد روی شونش و چیزی رو گفت

    من از دیدن اون صحنه فهمیدم که یک چیزی رو با عصبانیت به شوهرش گفت، قبل اینکه عمه ام بیاد تو خونه

    چی گفت؟! خدا میدونه

    وقتی که راه افتادم برگردم، توی فکر این بودم که این مسئله رو به همسرم بگم

    اما با خودم گفتم اگر بگم چی میشه؟! صد در صد ذهن خانمم آشفته میشه و چون خانمم از اون خانم خوشش نمیاد و یک داستان هایی بوده، ممکنه سبب رنجش بشه

    بعد من با خودم گفتم چرا باید بگم؟!

    اصلا شتر دیدی ندیدی

    چرا باید همچین چیزی رو بری بگی؟ که مهساجان نبودی ببینی وقتی فلانی رفت تو شوهرعمه ات رو دید یهو زد روی شونش و چیزی بهش گفت، معلوم بود ناراحته و این داستانا…‌

    من تصمیم گرفتم که این مسئله رو نگم

    و‌ نگفتم

    و بعدش چقدر احساس عالی گرفتم

    که چقدر کار خوبی کردم که دیدم و نگفتم

    توجه نکردم

    از ذهنم پاک کردم

    من و همسرم عادت داریم که همه چیز رو به هم میگیم

    اما خب واقعا یک سری مسائل رو اصلا چرا آدم باید بگه؟!!!

    وقتی نمیدونی قضیه چیه؟ وقتی میدونی گفتنش فقط سبب ناراحتی و شک و تردید میشه، چرا بگی؟!

    حتی اگر چیزی دیدی، شنیدی، نگو و بگذر

    این اتفاق خیلی حس خوبی به من داد

    و به خودم افتخار کردم که این تصمیم رو گرفتم

    که تونستم ذهنم رو کنترل کنم و از ناخواسته ها اعراض کنم

    عاشقتم الله که گفتی و نوشتم

    عاشقتم استاد برای شخصیت بی نظیری که داری

    واقعا توی زندگیم هیچ شخصی رو مثل شما ندیدم که انقدر ویژگی های مثبت و عالی داشته باشه

    چقدر شما عالی هستی

    چقدر شخصیت محشر و فوق العاده ای داری

    عاشقتم استاد عباسمنش

    تحسین میکنم شمارا برای ساختن چنین شخصیت قوی و قدرتمند و بااراده ای

    همیشه سالم ‌و‌ سلامت و قدرتمند باشی

    در پناه الله یگانه، خوشحال باشید و خندان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 785 روز

    با سلام خدمت استاد جان،و خانم شایسته عزیزم،و هم دوره ایهای محترم،خیلی خیلی از این فایل لذت بردم خیلی زیاد،من هم همیشه سعی کردم تو زندگی تو حاشیه نباشم تو جمع فامیل هیچ وقت نبودم نظر مردم زیاد برام مهم نبود البته نه کامل،ولی الان آگاهانه و با دلیل و آیه اینو فهمیدم یعنی با گوشت و خونم باید آغشته بشه،امروز درک کردم که غیبت چقدر بده،من اهل غیب نیستم ولی خوب بعضی وقتا پام میلغزید و غیب میکردم و بعدش از عذاب وجدان دچار احساس بد میشدم ولی الان دیگه با آگاهی تمام تلاشم میکنم که دیگه هیچ وقت غیبت نکنم برام خط قرمز باشه،و اما حرف مردم،من تو کل فامیل معروفم که به نظر مردم توجه نمیکنم ولی باید اعتراف کنم شاید 70درصدش ظاهر قضیه است من از درون خیلی وقتا از حرف مردم ناراحت شدم خیلی وقتا اهمیت دادم خیلی وقتا به خاطر حرف مردم خیلی کارها کردم که بر خلاف میلم بوده یعنی شرک داشتم ولی شاید از بقیه مردم کمتر بوده و باید از این به بعد بیشتر روی این قضیه کار کنم باورهای توحیدی تو تقویت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    آسیه رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    به نام خدایی که بخشنده است و بخشاینده

    سلام به استاد عزیزم ، به خانم شایسته نازنینم و همه دوستان

    استاد واقعا شما چطوری رو قران رو تفسیر میکنید اخهههه که وقتی صحبت های شما رو میشنویم متوجه میشنویم چقدر بقیه مفسرا و خودمون تا قبل از این شنیدن ها ، تو در و دیوااااار بودیم .

    اخ که ای کاش دوره جدیدتون دوره تفسیر و شکرگزاری و سپاسگزاری باشه .

    اخ که چقدر بی صبرانه منتظر دوره جدیدتون هستم .

    اخ که چقدر دوست دارم ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها شما حرف بزنید و من گوش بدم ،

    اصلا زمان هایی که شما حرف میزنید جزو عمر ما حساب نمیشه از بس که متوجه نمیشیم چطور زمان طی شده

    از ذوق و شوق این اطلاعات و این آگاهی ها اصلا نمیدونم چی بنویسم و چی بگم ، فقط میتونم بگم خدایا شکررررت میلیون ها بار که تو این هرج و مرج دنیا و این وانفسا من تونستم شما و سایت شما رو پیدا کنم تا بتونم درگیر بدنه جامعه و درگیر افکار غالب مردم نشم و تو دنیایی که خودم میسازم به ارامش برسم .

    استاد شما بهترین و فوق العاده ترین آدم زندگی من هستید . چقدر خوبه که دارمتون اخه ( فقط خدا میدونه به پهنای صورت دارم اشک میریزم )

    فقط راجع به دوست صمیمی باید بگم دوست صمیمی ندارم جز همسرم که البته تو فضای این اگاهی ها نیس البته بصورت ناآگاهانه گاهی از قانون استفاده میکنه و چقدر خوشحالم که با اینکه کلی دوست دارم ولی صمیمی نیستم با کسی چون واقعا جهان ما رو از هم جدا کرد چون تو مدار هم نبودیم از هم دور افتادیم و این باعث شکرگزاری من میشه ، اتفاقا از نظر شخص من کسی که دایره دوستاش محدوده و راضی هست از زندگی ش ؛ اتفاقا ادم قوی هست که نیاز به حضور کسی نداره و اتفاقا خودش باعث شادی و خ‌شحالی خودش هست ، که میتونم بگم که تونستم تا حدودی همچین شخصیتی از خودم بسازم .

    استاد بمونید برامون

    الهی که در پناه فرمانروا و یگانه رب و خالق جهان باشید

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    یاسر گفته:
    مدت عضویت: 3154 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم

    سلام استاد شایسته عزیز

    چقدر این فایل فوق العاده ارزشمنده چقدر برای من درس داره

    چقدر به موضوعات از زاویه های دیگه ای پرداخته شد باعث شد بهتر درک کنم تا بتونم توی عمل کردن به قانون بهتر عمل کنم

    استاد عباسمنش عزیزم توی این آیه ای که فرمودین

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صداى خود را از صداى پیامبر بالاتر نبرید، و در برابر او بلند سخن مگویید [و او را بلند صدا نزنید] آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد درحالى‌که نمى‌دانید.

    وقتی من چندبار به این فایل گوش کردم یک حسی تو وجودم اومد که این آیه رو میشه از زاویه ای بهش نگاه کرد که برای شرایط الان ماهم صدق کنه.

    من وقتی به این حسی که توی وجودم این چیز و گفت فکر کردم رسیدم به اینکه میتونه اینجوری هم باشه که ما نسبت به رفتار با انسان ها با احترام برخورد کنیم که اون حس توی وجودم این و تایید کرد که آره احترام گذاشتن مخصوصا به مادر و پدر چون گاهی شده بعضی افراد که دیدم طرز فکر مادر و پدر اون شخص با اون چیزی که اون میگفته همشکل نبوده مادر و پدر اون درخواست یا اون رفتار فرزندشون و قبول نداشتن و مخالفت کردن باهاش فرزندشون با بی احترامی با پرخاشگری با بحث و دعوا باهاشون برخورد کرده

    من احساس میکنم میشه از این زاویه ها بهش نگاه کرد

    حتی نظر شخصی بنده این احترام به تمامی موجودات الزامی چون اگر از این زاویه بخوایم نگاه کنیم ماهیت تمام هر چیزی که توی این کره ی زمین زیبای ما وجود داره انرژی هست ، وقتی همه از یک چیز خلق شدیم چطور میتونیم خودمون و دوست داشته باشیم به خودمون احترام بزاریم ولی به مابقی موجودات این احترام و دوست داشتن و لحاظ نمیکنیم

    نمیدونم چیشد که حرفم به اینجاها کشیده شده من میخواستم حسی که در مورد اون آیه بهم گفته شد و بگم ولی اینا خودش اومد

    استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم ازتون بینهایت سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمندی که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار میدین

    استاد شایسته عزیز هم از شما هم بینهایت سپاسگزارم بابت تک تک تلاش هایی که انجام میدین

    خدای عزیزم عشق من ازت بینهایت سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی

    خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 972 روز

    به نام خدای مهربان

    درود بر استاد عزیز.بانو شایسته ی گرامی و دوستان هم فرکانس

    در ابتدا هزاران بار خداوند رو بابت این فضا و آموزش ها و دوستان آگاهم شاکرم و حضورم در این فضا رو یکی از الطاف خداوند به خودم میدونم.آموزه ی این فایل برای من بینظیر بود و دیدگاه و تجربیاتم رو خوشحال میشم به اشتراک بذارم.

    *به عنوان اولین موضوع:دوری و قطع ارتباط با افراد اهل غیبت و تهمت و افراد ادامه دهنده ی این زنجیره:

    درین مورد شعری از سعدی بزرگوار به یاد دارم که همواره پدرم برایم میخواند و به عنوان هدیه چندسال پیش ,آن را برایم نوشت و گفت آن را در کتاب خاطرات خود بنویس که کلید عزت تو در آن مستتر است:

    گلُی خوشبوی در حمام,روزی رسید از دست محبوبی به دستم

    به او گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم

    بگفتا من,گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گُل نشستم

    کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

    و من همیشه با تاثیر ازین شعر به اثری که هم نشینی با افراد روی من میگذارد آگاه شده و چند وقتیست که افراد زیادی از زندگی من خارج شده و یا از آنها فاصله گرفتم. ما هم رنگ و هم شکل با اطرافیانمان میشویم.و زمانی که خودسازی را شروع میکنیم و به معنای واقعی تعهد میدهیم به ماندن در این مسیر,افراد نامناسب از زندگی ما خارج میشوند بارها این را تجربه کردم.در مورد غیبت و تهمت میتوان گفت به نوعی آلودگی هایی هستند که اثرات بلندمدت فراوانی در زندگی داشته و ما را درگیر آن فرکانس میکنند.

    *پرورش ذهن ب گونه ای که بتوان خود را در جایگاه کسی که در موردش صحبت یا قضاوت میکنیم قرار دهیم:

    منطق بینظیری درین مورد,استاد ارایه دادند.آیا ما اشتباه نکرده ایم؟ آیا ما پاک و منزه هستیم؟

    هرگاه اینگونه رویکردمان را تغییر دهیم و خود را جای دیگران گذاشته و به قول معروف:ابتدا کفش های شخص را بپوشیم و بعد در مورد راه رفتنش قضاوت کنیم قطعا هیچ قضاوتی در مورد اشخاص نخواهیم داشت.

    *نقد کردن,اعتراض ,قضاوت,محکوم کردن ,اشکال مختلف توجه کردن است به موضوعاتی که نمیخواهیم و در واقع ناخواسته های ما هستند.و خیلی راحت با بی توجهی و فاصله گرفتن از موارد نادلخواه طبق قانون جهان هستی ,وارد مدار خواسته ها میشویم و در واقع ,هر رفتاری که خداوند ما را از آن منع فرموده برای آسیب نرسیدن به خود ماست.

    *ظن:حدس و گمان هایی که شروع کننده ی مساِیل زیادی در روابط ما هستند.و شاید بهترین راه برای نداشتن ظن نسبت به دیگران,دارا بودن ذهنی پاک و صاف است اینکه همه مخلوقات خداوندیم و با خدا یکی هستیم و این نگاه به ما اجازه ی بد گمانی نمیدهد.

    *تجسس:این ویژگی اخلاقی به قول استاد باعث غیبت میشود و من فکر میکنم هرچقدر انسان,مشغول به خودسازی و خودآگاهی شود کمتر فرصتی برای پرداختن به دیگران پیدامیکند. زیرا همواره دنبال یافتن هم اگر باشد ,میداند که یافتنی ها درون خودش است و بس. کار کردن روی خود ,این اثر را دارد که به شدت انسان را مشغول خود میگرداند.

    *در معرض فضای غیبت و تهمت قرار نگیریم:نکته ی بسیار قابل توجه این فایل برای من این بود که اثرات این ویژگی های نامناسب اخلاقی به طور کامل شرح داده شد:با شنیدن غیبت و نظرات دیگران در مورد افراد ,پیش فرض ذهنی پیدا میکنیم و این موضوع در روند ارتباطی ما با دیگران اثر میگذارد و ویژگی های نامناسب افراد را برانگیخته میکنیم.

    *به طور کلی تمام خصلتهای نامناسب اخلاقی مثل غیبت و تهمت و قضاوت و ظن و تجسس ,ما رادر فرکانس ناخواسته ها قرار داده و اعراض و دوری ازین فضاها اثرات بینظیری در جذب اتفاقات مثبت و افراد مثبت میگذارد.تجربه ی شخصی من در این زمینه به این صورت بوده که از زمان خودسازی ام تعداد افراد نامناسب اطرافم به شدت کم شده و بیشتر زمانم صرف ارتباط با خود و بهبود شخصیتم شده.علاوه بر اینکه خیلی از ارتباطات با افراد نامناسب,زمان و انرژی ما را هدر میدهد و ما را از واکاوی و درون نگری دور میکند.

    سپاس از استاد عزیز و دوستان هم فرکانسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    کامنت پنجاه و پنجم

    13 بهمن 1403

    تعهد دعا:

    خداوندا شکرت به خاطر این زندگی زیبا و پر از سلامتی که بهمون دادی.

    خداوندا ازت سپاسگزارم که تمام مسائلمون رو به بهترین و راحت ترین و درست ترین شیوه حل کردی.

    خدای مهربانم شکرت که هستی و هر وقت ازت کمک می خوام خیالم راحته که کارم حل میشه.

    درست مثل همون مسئله ای که به این راحتی حل شد و من نمی تونم به خاطرش شکرگزارت نباشم.

    پروردگارم تو معجزه کردی.

    انگار تمام کارهات رو ول کرده بودی که کار من رو راه بندازی و چقدر هم خوب و بی نظیر برام انجامش دادی.

    خداوند مهربانم من با تمرکز بسیار بالا و با مداومت زیاد ازت خواستم کمکم کنی و تو از یک روز و نیم به بعد بهم چندین نشونه دادی که کارم حل میشه.

    خدای من تو بی نظیر و قهاری.

    تو توانمند و با شکوهی.

    خداوندا چطور سپاسگزارت نباشم وقتی مسائلمون رو انقدر راحت حل می کنی و بی چون و چرا بهمون کمک می کنی.

    خدای من تو حکیمی، تو علیمی، تو آگاهی، تو شنوایی، تو بینایی.

    تو با هوش و ذکاوت کیهانیت مسئله ی من رو حل کردی.

    تو من رو دیدی و صدای من رو شنیدی و اجابتم کردی.

    چقدر ازت سپاسگزارم.

    خداوند بزرگوارم، همیشه ما رو در پناه خودت سالم و سلامت نگه دار و بهمون عمر طولانی و با عزت بده.

    سپاسگزارم از اینکه همیشه حضور داری و اجابت می کنی و بدیها و مشکلات رو برطرف می کنی.

    ازت سپاسگزارم.

    شکرت.

    پروردگارم به همسرم 113 سال عمر طولانی و با عزت بده، سالم و سلامت و تندرست و قدرتمند و قوی و سرحال نگهش دار و کمک کن حتی یک خراش کوچیک هم روی بدنش نیفته. تک به تک سلول های بدنش رو در سلامتی کامل نگه دار و جسم و روحش رو در حفاظت و حمایت کامل خودت قرار بده. سپاسگزارم.

    خداوندا به من 111 سال عمر طولانی و با عزت بده. در پناه خودت حفظم کن و کمک کن تک به تک سلول های بدنم همیشه در سلامتی و تندرستی و کارایی کامل باشن. خودت پشتیبان و محافظم باش و بدنم رو، هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی در سلامتی کامل نگه دار. سپاسگزارم.

    خدایا من و همسرم رو بعد از یه عمر طولانی و باعزت و پس از خوشبختی‌ و سعادت و سلامت و ثروت و نعمت های فراوانی که بهمون دادی، در یک شب آروم و مهتابی، با لبخندی بر لب هامون وقتی در آغوش هم هستیم به سمت خودت ببر و بهترین جای بهشت بَرینت رو از آن ما کن. سپاسگزارم.

    خداوندا دخترکم رو سالم و سلامت زیر سایه ی من و همسرم نگه دار و عمر طولانی و با عزت بهش بده. کمک کن جسم و روحش همیشه در پناه تو و در دستان قدرتمند و توانای تو در سلامتی کامل و تک به تک سلول های بدنش، قدرتمند و قوی و تنومند و سلامت باشن. ازت سپاسگزارم. شکرت.

    تعهد اول:

    امروز قسمتی از کتاب معلم رو مطالعه کردم و فهمیدم باید چه ویدیویی بگیرم.

    تعهد دوم:

    توی کامنت ها کارهای امروزم رو شرح دادم.

    تعهد سوم:

    خداوندا شکرت به خاطر بدن های قوی و توانمند خودم، همسرم و دخترم. ازت سپاسگزارم که ما رو در فرکانس خیلی بالایی از سلامتی قرار دادی و در کل همیشه حالمون عالیه. ازت سپاسگزارم که انگار سلامتی کل کیهان رو در وجود ما قرار دادی و ما از همه لحاظ سالمیم. خداوندا سپاسگزارم از تو ای مهربان و رزاق و توانمند و باشکوه.

    خدای مهربانم شکرت به خاطر اینکه دخترکم از دیشب تا حالا چندتا کار جدید یاد گرفته. سپاسگزارم که تونست به پهلوی راستش هم غلت بزنه، از شکم به پشت غلت بزنه، دستاش رو بذاره زمین و خودش رو به عقب هُل بده و همچنین حالت چهار دست و پا رفتن به خودش بگیره. من شاهد روند تکامل در یک انسان هستم و در این روند، درس های زیادی هست برای زمانی که می خوام با عجله کارهام رو پیش ببرم. همه چیز تکامله. همه چیز. حتی خدا هم تکامل رو در تمام زمینه ها رعایت می کنه. خداوندا سپاسگزارم از تو ای نیروی کیهانی.

    خداوندا شکرت به خاطر خانواده ی عزیزی که دارم و به خاطر فامیل های خوبی که در زندگیم هستن. پروردگارا ازت سپاسگزارم. شکرت.

    خداوندا شکرت به خاطر همسرم، فرزندم، خودم و خانواده های خودم و همسرم. ازت ممنونم که همگی انقدر خوب و با صفا هستیم. سپاسگزارم. شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    به نام الله دانا

    گام پانزدهم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    نوزده بهمن هزار و چهارصد و سه

    فایل فوق‌العاده‌ای بود ، مخصوصا که جدید هم بود ، اصلا وقتی به سیر تکامل استاد نگاه میکنم ، فایل‌هایی که اخیرا ضبط کردند چقدر تاثیرگذاری‌شون بیشتر هست ، چقدر مطمئن‌تر ، چقدر با خیال راحت‌تر صحبت کردند.

    واقعا دمتون گرم.

    من تا بحال قرآن میخوندم خداروشکر ، اما عربی‌ش رو و هرکجا که بنظرم جالب بود فارسی‌ش رو هم یک نگاه مینداختم ، اما قصد دارم ان‌شاءالله قرآن رو با ترجمه دقیق بخونم تا به فهم و درک بیشتری برسم.

    خدا رو شکر میکنم که در کل من آدمی نبودم که پشت سر بقیه حرف بزنم ، مخصوصا غیبت‌کردن ، یعنی از همون دوره نوجوانی که فهمیدم این مسأله خودم رو مورد بدبختی قرار میده تصمیم گرفتم ترکش کنم.

    یادم میاد تو مدرسه هم وقتی کسی میخواست شروع کنه پشت کسی صحبت کردن من سرررریع میگفتم غیبت نکن ، یا وقتی کسی میومد می‌گفت یچیزی بگم؟ میگفتم غیبت که نیست؟! بعد اگه مطمئن میشم که غیبت نیست میگفتم بگو.

    اصلا معروف شده بودم تو مدرسه که همه می‌گفتند جلوی حسینی نمیشه غیبت کرد :))))

    توی فامیل هم خب من متاهل هستم ، همه‌ی متأهل‌ها یه درگیریهای کوچولویی حتی شده با خانواده‌های همسرشون دارند ولی من خدا رو صد هزار مرتبه شکر هیچوقت نشنیدم که مثلاً بهم گفته باشند فلانی پشت سرت فلان حرف رو زده ، نه خودم همچین آدمی هستم و نه کسی باهام این کار رو می‌کنه.

    اینم از این فایل و ردپای من که نشون دهنده استمرار من توی مسیر هست.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نیـایـش گفته:
    مدت عضویت: 128 روز

    «بسم الله الرحمن الرحیم»

    سلام به دوستان عزیزم و هم فرکانسی های خودم و سلام و درود به استاد عزیز و مریم مهربانم.

    فایل دومی که راجب تهمت باید میشنیدم. باز هم خدارو سپاسگذارم که منو به این فایل هدایت کرد‌. درک اصلی قضیه اینه که من یک دوست صمیمی دارم که چند سال باهاش هستم . تقریبا حدود 3 سال.‌هر‌ زمان که توی محلشون اتفاقی می‌افتاد یا داخل منزلشون میومد برای من و هم برای بچهای کلاس و هم برای استادان توضیح‌ میداد و همه دوست داشتن که این خبر های بد و منفی رو بشنون. تا این لحظه من نمیدونستم که دارم با همچین آدمی رفاقت میکنم و تاثیر هایی روی من گذاشته شده که نمی‌دونستم از همنشینی با دوست نا مناسب هست که وقتی این فایل رو شنیدم یاد این دوستم افتادم و تصمیم گرفتم که ازش فاصله بگیرم . تصمیم گرفتم که در انتخاب دوست خیلی حساس باشم و بدونم که دارم توی این بازی دقیقا چیکار میکنم.‌شده چند وقت تنها باشم اما این اجازه رو به خودم نمیدم که توی این جمع ها باشم و میدونم‌که خداوند دوستان بسیار فوق العاده ای رو سر راهم قرار میده که هم‌فرکانسی های من هستن و مثل من هستند.‌ مسئله ی دیگه ای که وجود داره بحث‌ قضاوت هست که من دارم روی خودم کار میکنم و اونو کم ترش میکنم. اگر کسی رو مورد قضاوت قرار بدهیم داریم وارد مدارش میشیم. بسیار بسیار مهمه که داریم به چه چیزی توجه میکنیم. اگر از اتفاقات به ظاهر بد شاکی باشیم داریم اون اتفاقات بد رو به زندگیمون دعوت میکنیم. به قول استاد ما اگر در مسیر درستی باشیم اصلا وقت قضاوت و غیبت و تهمت و اینا رو که نداریم! کسی که هدف داره انرژی و وقتش رو پای چرندیات نمیزاره و متمرکز میشه روی هدفی که میخواد.

    خدایا سپاسگذارم و عاشقتم‌ و خوشحالم که من رو هدایت کردی.

    سپاس فراوان

    « تا درودی دیگر بدرود »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: