نحوه به حقیقت رساندنِ خواستهها | قسمت 3 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-72.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-12-14 03:44:492024-07-17 16:54:37نحوه به حقیقت رساندنِ خواستهها | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام سلام
استاد الان دقیقه ۴۸ فایلم، فقط اومدم بگم دمتون گرم با این فایل، نمیدونید چه حس عالی ای رو تجربه کردم با دیدن این تصاویر و شنیدن این موسیقی ها، بازم ممنون.
خدایا شکررررررررت
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
شما عشق منی️
استاد جان من هر سه فایل رسیدن به خواسته ها رو دیدم تا اینجا و کلی لذت بردم از آگاهی هایی که بهمون دادید و از کلی تصاویر زیبا که به تصویر کشیدید و ما هم به ذهنمون نشون دادیم که میشود به همه چیز رسید؛ کلی تحسین کردم هم شما رو هم همه اون کسانی که اون ثروت ها و نعمت هارو دارن و زیبایی هایی که خداوند خلق کرده رو تحسین کردم ، دیدم که یه نفر تونسته از جایی که بدون درخت و سرسبزی و طبیعته به چنین جایی برسه و دارم روی ذهنم کار میکنم که برای من هم دست یافتنی بشه به ذهنم میگم دیدی شد دیدی یه نفر رسید پس منم میتونم برسم؛ چند روز پیش خودم هدایت شدم به یه سفری که رفتیم چند روز موندیم در یک کشور خارجی و کلی لذت بردم کلی تحسین کردم اونجا رو ثروت هارو آدم هارو، و حتی سفارت یک کشور اروپایی هم پیدا کردم و چون رویای مهاجرت دارم رفتم دیدم ولی چون روز تعطیل بود افتاد برای دفعه آینده ولی ذهنم دید که میشه خیلی راحت مهاجرت کرد و تا اونجاشو خدا هدایتم کرد بقیه ش هم خدا هدایت میکنه
بله استاد تفاوت هست در نگاه حسرت بار یا امیدوار، کسی که حسرت میخوره با میگه آدم های ثروتمند با پارتی و لابی گری و دزدی به اینجا رسیدن قطعا خودش به جایی نمیرسه چون ذهنش میخواد ازش محافظت کنه و دوست نداره کسی اینطوری در موردش فکر کنه ولی کسی که تحسین میکنه و امید داره که خودش هم به اون ثروت ها میرسه قطعا میتونه برسه با طی کردن تکامل و تغییر قدم به قدم باورهاش؛ اینو من نمیدونستم استاد ولی الان راحت درک میکنم ، خودم هم قبلا همون طرز تفکر منفی روداشتم ولی الان که فهمیدم دیگه اونطوری به دیگران مخصوصا ثروتمندان نگاه نمیکنم وتحسینشون میکنم
استاد جان کلی بذت بردم از این همه نعمت و ثروت و آزادی مالی و زمانی ومکانی
خیلی دوستون دارم ودوست دارم بیامامریکا از نزدیکببینمتون️
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اگر ما از آن دسته افراد هستیم که با دیدن خوشبختی و نعمت هایی که خداوند به دیگران عطا کرده ناراحت شده و حسرت می خوریم در مسیر اشتباهی هستیم، چون تمام افراد به یک اندازه به خداوند که منبع خوبی ها، زیبایی ها و نعمت ها است دسترسی داشته و دارای سیستم عصبی مشترک هستند، پس اگر کسی توانسته به هدفی دست یابد ما نیز می توانیم به شرطی که مانند او فکر کرده و عمل کنیم. تفاوت میان رسیدن و نرسیدن به خواسته ها تفاوت در نگاه حسرت بار و امیدوار کننده است .
تضادهایی که در طول زندگی با آن برخورد می کنیم باعث شکل گیری خواسته ها در ما شده و اگر باورهای مناسب داشته باشیم و خود را لایق بهترینها بدانیم حتما به آن دست خواهیم یافت. ورودی های ذهن بسیار مهم است. زمانی که تمرکز خود را بر روی نعمت ها و زیبایی ها قرار دهیم به سمت آنها هدایت خواهیم شد. زمانی که تمرکز ما بر روی نکات منفی باشد اتفاقات ناجالب را برای خود رقم می زنیم .دیدن زیبایی ها، تایید، تحسین، تصدیق آنها، نوشتن و صحبت کردن درباره آنها باعث می شود در کنترل ذهن مهارت بیشتری کسب کرده و اتفاقات مثبت را برای خود رقم بزنیم. جهان مانند آینه ای باورها و فرکانس های ما را به ما منتقل می کند . شور و شوق و داشتن انگیزه دو عامل بسیار مهم برای دستیابی به اهداف است. اگر به سراغ کارهای مورد علاقه ی خود برویم و در آن مهارت کسب کنیم سعادت واقعی را تجربه خواهیم کرد. ما خالق صد درصد اتفاقات زندگی خود هستیم. باید تمرکز خود را بر زیبایی ها قرار دهیم. دیدن سریال های زیبا و بی نظیر سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت علاوه بر یاد دادن عملی قانون به ما در کنترل ذهن و رسیدن به احساس خوب بسیار موثر است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام استادعزیزم
واقعا زندگی با داشتن استادی به خوبیه شمابهشته!
خیلی دوستتون دارم،واقعا از وقتی که با آموزشهای شما آشناشدم وتمرینات رو انجام میدم و کامنتهای دوستان خوبم رو میخونم زندگیم خیــــــلی زیبا شده!!!
ازخدای مهربون سپاسگزارم بخاطر وجودشما و دوستان عزیزم در زندگیم
شاد و موفق باشید
سلام استاد عزیزم
دستتون درد نکنه واقعا بینهایت سپاسگذارم از شما و از خدای شما
این فایلها به ما خیلی انگیزه میده
امیدوارتر میشیم به مسیری که در اون حرکت میکنیم
دنیا زیباییهای بی اندازه زیادی داره که حیف میشه نبینیم و از دنیا بریم
دنیایی که خدا برای ما خلق کرده تا ازش استفاده کنیم و از این زندگی لذت ببریم
از خداوند یاری میخواهم تا به ایمانم بیفزاید تا با قدرت بیشتر مسیر عشق و توحید را بپیمایم
برای همه دوستان عزیزم نیز این آرزو را دارم
سلامتی شما برای ما گوهر ارزشمندی است و از خدای مهربان برایت همیشه آرزومندم
لذت بردن ما و مسیر زیبایی که میتونیم در اون قدم بزاریم با مسیری که الان توش قرار داریم فرسنگها فاصله نیست ، بلکه درست در کنار ماست مانند تیغه نازکی که این طرف لذت و عشق هست و در طرف دیگر …
مگر چه چیزی میخواهد به جز تغییر ذهن و تغییر دیدگاه
و ایمان و ذوق ماندن برای ادامه
ما انتخاب میکنیم و با انتخابهامون زندگی میکنیم تا لحظه مرگ و تعیین میکنیم کیفیت زندگی خودمونو در هر لحظه
اما ترسهای ما و دل کندن از تکراریهای همیشگی نیاز به قدرتی داره که با یقین و امید پر میشود
و چقدر این نمونه فایلها و الگوها میتونه به درک ما از ادامه مسیر کمک کنه
مگر کسی هست که بگه من زندگی با این کیفیت و حتی بهترشو نمیخوام؟
چنین چیزی محاله حتی برای اونهایی که تصمیم گرفتن به کم قانع باشن و با فقر رفاقت کنن هم دلشون میلرزه وقتی زیباییهای جهان را میبینن ، گویی روح اونها چنین میخواد و ذهنشون درگیر با روح
دوستت دارم
و همیشه به یادت هستم
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به عزیزانم
روز 64 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای دیدن زیبایی های این فایل و خدایاشکرت فرصت دیدن دوباره این فایل رو برام فراهم کردی
من از این فایل برای زمان هایی که کنترل ذهن برام سخت استفاده می کردم و به سرعت نتیجش رو میدیدم و لذت میبردم
دیدن زیبایی های این فایل و تصور خودم که در حال تجربشون هستم با آهنگ های پلی لیست خودم به شدت من به شور و وجد میاره و باعث میشه این اصل رو به یاد بیارم وقتی من در حال خوب کردن احساسم با دیدن این زیبایی ها هستم
پس قراره اتفاقات عالی برام رخ بده
استاد با همین اصل که باید احساسم خوب باشه همیشه برای این که اتفاقات خوب رخ بده
زمان هایی بود که کنترل ذهن اصلا نمیدونستم چیه
فقط میدونستم که باید به لحاظ فیزیکی مکانم رو تغییر بدم برم بیرون پیاده روی کنم و … و همین چیزها رو هدایتم میکرد خدا
مثلا میگفت همین الان برو بیرون مکان هم نمیگفت و خودمم میگفتم به خواهرم بریم بیرون میگفت کجا میگفتم نمیدونم فقط بریم بیرون
و بیرون میرفتم چند قدم میگذشت و ایده اینکه کجا بریم که حالمون بهتر بشه میومد و به بهترین شکل هدایت می شدیم به بهترین مکان ها و تو همون هدایت ها چقدر متوجه فرکانس و قانون مدارها شدیم
که هی که حالمون بهتر می شد و خواسته های ما گسترش پیدا میکرد انگار حجاب های فرکانسی برداشته میشد و چیزی که همیشه مثلا تو همین موچه یا خیابون بود، ما نمیدیدم و بعد مدتی میدیم و بعد وقتی تجربش میکردیم
میفهمیدم چقدر این فرکانس فعلی دقیقا مچ هستش با این مکان و این جای دیدنی و یا تفریحی
و خلاصه استاد با همون رفتن هایی که اون موقع فقط و فقط با منطق اینکه میخوام احساسم خوب بشه میخوام حالم بهتر بشه میرفتم و خواسته هایی به صورت ناخودآگاه در من شکل میگرفت و الان دارم میبینم
که چقدر خوب شد اونموقع ها هدایت شدم به این مکان ها تا بفهمم چه چیزهایی تو شهر خودم هست
چه نوع زندگی هایی هست چه ثروتی هست و در مدار دیدنش و بعد تحلیل باورها و … قرار گرفتم
و در واقع رفتم در دل تضاد ها و دیدم چی میخوام و میخوام چه چیزی رو تجربه کنم
چه مکان هایی چه آدم هایی چه روابطی
و الان میفهممم که خداوند چقدر عالی هدایتم میکنه هر لحظه و جواب خواسته هام رو میده و خوشحالم می کنه
دو تا چیز اساسی وجود داره:
1) باید ببینم تا بفهمم چی میخوام باید بفهمم چه خواسته هایی دارم باید برم ببینم و بگردم و بفهمم چه جور دیگه ای میشه زندگی کرد و در نتیجه در این حالت قدم اول یعنی خواسته با شور و اشتیاق به وجود میاد
2) بفهمم که میتونم با کنترل ذهن بش برسم، کنترل ذهن یعنی لحظه ای که چیزی رو دیدم که دلم خواست تحسین کنم بگم ایول برای اون شده برای منم میشه ایول به این آدم که این ماشین و این ثروت رو داره، حتما حقشه، و داره نون باورهاش رو میخوره و بدونم که با تحسین کردنه و با تایید اینکه اگر اون تونسته منم میتونم و چه خوب که دیدم این آدم این همه آدم تونستن داشته باشن این ثروت این سلامتی این روابط رو پس منم میتونم داشته باشم و من باورهام رو تغییر میدم، طبق حکم الهی و قوانین الهی من هم این خواسته ها و هر خواسته دیگه ای رو تجربه می کنم
خدایاشکرت برای قرار گرفتن در مدار این آگاهی ها برای توانایی درکشون برای توانایی نوشتن کامنت
خدایاشکرت برای اینکه هستی و داری با هدایت هات حالم رو خوب می کنی
خدایاشکرت که اینقدر سریع جواب خواسته هام رو میدی و خوشحالم می کنی عاشقتم من
اسماء جونم ارزشمندترین دارایی من شکرت که هستی و در این مسیر داری قدم برمیداری و هر روز برای تبدیل شدن به یک ورژن بهتر داری تلاش می کنی
استاد جونم عاشقتونم که اینقدر گوهربارید و اینقدر خوبین عشقین
مریم جونم من عاشق شما هستم برای این همه مدت دوربین به دست گرفتن و ضبط این زیبایی ها برای ما
چقدر خوبه که من همفرکانس با شما هستم
استاد و مریم جون خیلی خوبه که هستین ثبت این سه فایل پشت هم واقعا معرکست و خودتون میدونید چه تاثیری میزاره
و مرسی که اینقدر عالی در حال انجام رسالتتون هستید، سپاس گزارم از شما
دوستان نازنینم من عاشقتونم که از خوندن کامنتاتون انرژی می گیرم و عشق می کنم
در پناه الله یکتا باشید.
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
به حقیقت رسیدن خواسته ها برای من خیلی ارزشمند بود
خیلی واقعیت ها را برای من روشن کرد
افسوس نخوردن
حال خوب داشتن
از درون تحسین کردن موفقیت های دیگران
حسرت نخوردن
این واقعا نکات کلیدی بود که من در این فایل فوق العاده از استاد عزیز یاد گرفتم
می توانم روی خودم و باورهای خودم کار کنم و امید را در دل خودم بکارم
از همه مهمتر اینکه من می توانم به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم و این هیچ وقت کار محالی نیست
با دیدن و شندین است که خواسته ها در درون من شکل می گیرد اما نکته بسیار مهم این است که باور داشته باشم که
می توانم و به دست خواهم آورد
این شدنی است
اما افکار و باورهای اکثریت مردم جامعه این است که کارها باید به سختی به دست بیاید و اگر آسان به دست بیاید این مشکل دارد و به قول معروف باد آورده را باد می برد
این یک باور منفی است که مدتهای مدیدی بود که من را به عقب نگه می داشت
همه اینها را باید یاد بگیرم که می شود به آسانی و راحتی به خواسته های خودم برسم و این شدنی است
تنها راه این است که همیشه امید در دل خودم داشته باشم و با حال خوب و با انرژی به دیگران و دستاوردهای خوب دیگران نگاه کنم و آنها را تحسین کنم
این تحسین کردن برای من این حکم را دارد که من هم آنها را دوست دارم و جهان هم از همان دست برای من به وجود
می آورد
سپاس از استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل های فوق العاده
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای مهربان من میلاد مهتابی هستم و سپاس گزار خداوند هستم که این فرصتو داده که در خدمت شما دلبندانم باشم
امروز یک معجره عالی توی زندگی ام رخ داد خیلی خوشحالم که روز جمعه هست خونه هستم وقتم آزاده و میتونم مفصل براتون تعریف کنم داستان از اون جا شروع شد که من مدتی هست دنبال شغل مورد علاقه ام شغلی که خیلی دوسش دارم رفتم قبلا هم خیلی میخواستم برم سراغش اما خاک خوری داشت به اصطلاح حدود یک سال باید مفتی کار کنم که بتونم درآمد زایی کنم برنامه نویسی دارم یاد میگیرم
ی جور های ترس داشتم اگه نشه چی اگه نتونم چی اما با استاد عباس منش یاد گرفتم این فرکانسو بفرستم اگه بتونم چی اگه بشه چی و یک فایلی هست استاد صحبت میکنه در رابطه با ترس اونم خیلی بهم انگیزه داد از کتاب رویاهایی که رویا نیستند یاد گرفتم اتفاق هایی که قرار بیفته برام با ثروتمند شدن رو بنویسم من چون از جلسه اول قانون قانون آفرینش یاد گرفتم اعتقاد داشته باشم که آدم خلاقی هستم اومدم این موضوع رو نوشتم که اگه شغلی که دوسش دارم رو ادامه بدم چی این تمرین توی کتاب رویاهایی که رویا نیستند نیست اما من اومدم اینو اضافه کردم و هر روز صبح قبل از رفتن به سر کار دارم می نویسم که با اتفاق افتادن این ها چی میشه هر روز دارم دلیل میارم براش با کلی امید هر روز میرم کار یاد بگیرم و دوستان گرامی هستن واقعا بهم کار یاد میدن و من هم به اون ها خدا رو هزاران بار سپاس گذارم بابت وجودشون اما چون زیاد تا حالا با رایانه کار نکرده بودم چون رشته درسی ام توی مدرسه کامپیوتر بود هنرستان میرفتم و از همون جا با برنامه نویسی اشنا شم و همون جا علاقه مند شدم بهش حدود شش ماه هست که روز هفت تا هشت ساعت به طور جدی کد نویسی کار میکنم خب چون فاصله مناسب چشم ها مو با نمایش گر لپ تاپ رعایت نکردم چشام ضعیف شده یعنی از نمره ده نمره نه ممیز بیست و پنج شده کاملا تصادفی فهمیدم چشام ضعیف شده خلاصه دکتر رفتم رو معاینه شدم عینک نوشت برام و گفت بهترین راه برای ایجاد فاصله مناسب وصل کردن یک صفحه کلید دیگه برای کار با لپ تاپ هست و گفت چشات دیگه خوب نمیشه من همون لحظه توی دلم گفتم نه خوب میشه وقتی خانم لیلا شب خیز (یکی از کاربران فعال سایت هستند که توی یک فایل تصویری که برای استاد فرستاد و استاد برای ما به اشتراک گذاشت این موضوع رو گفت )تونسته سرطانشو درمان کنه که همون دکترا انگشت به دهن موندن چشم من هم خوب میشه و میام بهت میگم چشام ده دهم شده و تو هم انگشت به دهن می مونی اینو با یک ایمان فولادین گفتم توی دلم البته و استاد عباس منش هم توی قانون آفرینش جلسه اول این موضوع رو توضیح داده که محدودیت رو نپذیرید مهم نیست کی میگه خلاصه من اومدم خب از لحاظ مالی خب یذره دستم تنگه و بابام بهم پول تو جیبی میده بنده خدا شهریه کلاس نمیه خصوصی باشگاه (چون حرفه ای ورزش می کنم ) کرایه تا محل کار مقداری پول تو جیبی بهم میده و از همین جا دستشو میبوسم خیلی از بچگی برام زحمت کشیده حالا چند بار بهش گفتم دکتره گفته صفحه کلید بذار و این حرفا بعد اون دعوام کرد گفت من این همه پول تو جیبی بهت میدم و همین دیروز عینک برات خریدم چه خبره و این حرفا ی جورایی میگفت تا سرماه صبر کن برات میگیرم منم خب یذره سختم بود و چون باید فاصلمو با لپ تاپ حفظ میکردم که چشام ضعیف تر نشه خلاصه رفتم تو لاک خودم و چیکار کنم برای صفحه کلید چیکار نکم اینم بگم که یک کامپیوتر دارم مدل 2009 وقتی لپ تاپ خریدم اونو دادم به خواهرم که باهاش بازی کنه کلاس سوم ابتدایی هست خیلی هم دوسش دارم (از وقتی که با استاد آشنا شدم خیلی متحول شدم عشق در درونم زنده شد انقدر رفتارم خوب شده ) چند بار این فکر امد که صفحه کلید کامپیوتر خواهرتو بردار بعدش به یاد بچگی هام افتادم که اره من هم سن این بودم چقدر به بازی علاقه مند بودم مثلا اگه بابام تنبیهم میکرد و به خاطر درس نخوندن یا هر چیز دیگه ای نمیذاشت بازی کنم خیلی درد داشت برام خیلی ناراحتم می کرد کلی نشستن فکر کردم دوباره به مامانم گفتم گفتم مامان صفحه کلید برام بگیر اونم گفت که ی فکری میکنم برات همش به این فکر میکردم خداوندا من نمیخوام وسیله سرگرمی این بچه رو ازش بگیرم دلش به این خوشه و از طرفی باید دوره کارآموزیمو طی کنم به چشام اسیب وارد نشده چیکار کنم ناراحت هم بود به خودم هی میگفتم ببین بی پولی چقدر بده همش این فکر ها رو میکردم بعد داستان استاد اومد تو ذهنم که اومده بوده تهران و جا نداشته بره بعد یکی از شاگرداشو دیده رفته توی خونه اون (توی فایل مصاحبه هست) و بعد این جمله اش واضح اومد توی ذهنم که خدا جواب میدهد این ایده رسد تو ذهنم که وقتی تو خونه ای می خوای با لپ تاپت کار کنی اونو بذار روی میز کامپیوتر و دیگه نمیخواد صفحه کلیدتو جابه جا کنی و سیمشو از اون زیر بکن وصل کن به لپ تاپت حالا که دارم این متن رو براتون می نویسم همین کارو کردم این یک الهام از خدای یکتا بود خدایی که همیشه هر لحظه داره به ما میگه چیکار کنیم اما ما گوش نمیدیم شرک می ورزیم این بود اتفاقی که خییلی منو خوشحال کرد و به زودی خبر خوب شدن چشام رو میدم بهتون شاد و پیروز باشید
سلام به شما احساس و شور و انگیزتون عالیه
با احساس ناب تا میتونید فایل گوش بدیدو لذت ببرید . موفق باشید
با سپاس از شما دوست گرامی خدا رو بسیار بسیار سپاس گذارم بابت وجود شما شاد و پیروز باشید
الهی شکرت ، الهی هزاران بار شکرت که این فایل زیبای پر از انرژی ، پر از احساس عالی رو دیدم ، چه حرف های زیبایی ، چه احساس فوق العاده ای گرفتم ، چقدر آسمان زیبا و خوش رنگی ، چقدر اون آب رودخانه زیباست الهی شکرت ، الهی شکرت این همه زیبایی روبرای ما آفریدی که لذت ببریم ، استاد در طول صحبت هاتون داشتم به محیطی که در آن هستید نگاه میکردم و چقدر عالی و شگفت انگیز که انسانهای زیبایی که در رفت و آمد بودن همه لبخند به لب ، همه حس کردم در یک صلح عالی با خودشون و در حال لذت بردن از اون محیط هستند و چقدر زیبا که بیشتر افرادی که رد میشدن دقیقا استایل و پوششی که من عاشقش هستم رو داشتن ، وای خدایا که چقدر اون دختر مو فرفری جذاب رو دوست داشتم ، همش میگم خدا یه دوست جذاب این مدلی به من بده ، همش چشمم به اون ساختمان و برج گوشه تصویر بود و همش تکرار کردم چه جذاب ، چه ساختمان زیبایی خدایا شکرت ، چقدر ویو این ساختمان عالیه ، چقدر خفن و من عاشق این هستم که در یک برج که ویو ان آب و دریا باشه زندگی کنم ، و یه سره لبخند به لب میگفتم استاد جانم زمان زیادی نخواهد گذشت که من در اون برج زیبا و اون منطقه با این ویو و زیبایی وصف ناپذیر زندگی کنم و همین نقطه ای که ایستادین و صحبت های فوق العاده میکنید عکس میگیرم براتون میفرستم ، و یهو یه صدایی در ذهنم گفت اگر باورش داری ثبتش کن ، بنویس برای استاد و کامنت بزار که هم سپاس گذاری کنی از استاد زیبا که این فایل فوق العاده را درست کرده که این چنین لبخند و حس عالی برات اورده ، هم متعهد بشی که انقدر در این مسیر الهی ، باورهای خفن بسازی تا هر انچه که اراده میکنی روبدست بیاری به لطف خداوند .
عاشقتونم ، عاشق شما ، عاشق اون لوکیشن زیبایی که هستید ، عاشق این همه زیبایی ، عاشق خالق این زیبایی ها
خدایا شکرت که چنین فایلی رو دیدم ، و مطمعنم خدامنو هدایت کرد این فایل رو ببینم چون خود خدا میخواهد که من در این لوکیشن زیبا در این شهر زیبا در این کشور فوق العاده زندگی کنم 😍❤️😍❤️😍
بنام رب وهاب و غفورم
سلام به دوستان عزیزم
روز 57 ام
خدایاااااا شکرت برای این همه زیبایی، چقدر شما خوبین، استاد گلم، استاد گرانقدرم، مریم خانم جان شایسته ارزشمندم
با حوصله و به این زیبایی و مهارت برای ما فیلم میگیرین و آهنگ قشنگ قشنگ میزارین ما حال میکینم، این همه سخاوتمندی از کجا آورده ای تا به ما هدیه کنی؟
خدایا شکرت همون اول که دیدم زمان فیام یک ساعت کلی ذوق و حال کردم، گفتم پس قراره کلی زیبایی ببینم با عشق دانلود کردم و نگاه کردم، چند ثانیه قبل از این که استاد بگه خودتون تجسم کنید و تحسین کنید زیبایی ها رو، من داشتم تمام زوج هایی که رد میشدن رو با عشق نگاه میکردم و دیدم که چقدر در این مورد به صورت ناخودآگاه تحسین گر شدم، چقدر حال می کنم و ذوق می کنم اگر زوجی رو میبینم دارن کنار هم پیاده روی می کنن تو فیلم یا بیرون که میرم، بعد با خودم میگم آفرین ساماء این یعنی اینکه تو در مسیر رسیدن به خواستت هستی، چون نگاه تحسین گری داری، و به قول استاد عزیزم”نگاه امیدوارانه ای داری که برای منم میشه، چقدر عالی”. و همینطور منم دشاتم میگفتم با چه تیگ و استایلی اینجا قدم بزنم بعد دیدم من اونجا باشم از خوشحال یقدم نمیزنم که یا در حال رقصم و یا در حال دویدن، اصلا خودمو با دوچرخه یبار پیاده دیدم روی همون سکویی زیبایی که استاد بودن…خیلی حال کردم از نور خورشید…
باورتون نمیشه البته میشه چون حتما خودتونم موقع دیدن فیلم همینطور بودین؛ وسطاش احساس کردم فک درد گرفتم، بعد دیدم از همون موقعی که فیلم شروع شده بود تا همون لحظه نیش من باز بود و فقط در حال خندیدن بودم و ذوق و خوشحالی
که خدایاا چقدر زیبایی، هم مدرنیته، هم زیبایی، هم طبیعت، خدای بزرگ وهاب من عاشقتمممممم
چقدر حال کردم با آهنگ ها من نشسته کل فیلم داشتم با لبخندی بر لب میرقصیدم و خودم رو تصور میکردم یه قایق کوچول دارم و در حال رقصیدن و پارو زدن نشسته، پارو زدن ایستاده…مخصوصا اونجایی که دیگه تعداد بیشه زارها و درختا زیاد میشد و تعداد خونه ها کم یجوراییی نزدیک سد، واقعا معرکه است.
بعد دقیقه 47 فیلم من یک عدد عشق پیدا کردم(47:45)، قبلش داشتم میگفتم چرا هیچکس نیست با قایق تو این رودخونه معرکه پارو بزنه بعد دقیقا همون دو نفر در دقیقه 47 اومدن و بعد تازه جلوشونم دو تا قایق دیگه خیلی ذوق کردم، بعد تازه این تیکه آهنگ هم عالی بود و قشنگ نشسته بود رو فیلم برام: یا رب به سمت یارم روانه کن، صبرم به سر رسیده…با من بگو بگو از راز قلب او رنگ از رخم پریده…خداییش خیلی عالی بود.
آقاااااا چقدر این مردم عالین، همینطور دست تکون میدن تا دوربین میبینن، خیلی عشق کردم باشون…کلی لذت بردم، یعنی خیلی لذت بردم
اون آخرای فیلمم که رسید به ساحل همونجایی که استاد بودن، از یکم قبلش از زیر پل آخر که رد میشیدن و به ساختمونا نزدیک میشدین، رودخونه کارون خودمون اومد به ذهنم، انگار که اینجا مدرنیته شده کنار کارون خودمونه، مخصوصا با اون چراغایی که با غروب خورشید داشتن روشن می شدن و ابرها صورتی شده بودن، معرکست…
خدایا شکرت برای این همه زیبایی، برای این همه نعمت برای این همه احساس عالی ای که الان داشتم، هی میگفتم زیر لب با خودم چقدر احساسم عالیه، چقدر حالم خوبه خدایا شکرت، میدونم این احساس خوب قراره اتفاقات عالی ای رو برام به وجود بیاره، خدایا هزاران بار شکرت….عاشقتم خدای وهابم
عاشقتم استاد عزیزو گل و خوشکلم
عاشقتم خانم شایسته عزیز دل
عاشقتونم دوستان عزیزم، خانواده ارزشمندم
در پناه الله باشید