نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز،خیلی سپاسگزارم از این فایل زیبایی که گذاشتید،در مورد خودم میگم که واقعا دیدم بی انصافیه که نیام دیگه در مورد این فایلم که شده ازتون تشکر نکنم وکامنت نزارم،استاد من ی مدتی هست که خیلی روی باورهام دارم کار میکنم و ذهن وکانون توجه ام رو روی خواستم گذاشتم،و اومدم با خودم گفتم چرا با این همه تلاشی که دارم انجام میدم چه تلاش فیزیکی و چه ذهنی چرا به خواستم نمیرسم،و حتی ذکرم شده بود امن یجیب خوندن که یعنی اینجور بگم خودمو مضطر میدیدم که فقط کارتو خدا باید حل کنه که منکر این قضیه هم نیستم واصلا شرکی بهش نمیبرم،اما حالا بادیدن این فایل متوجه شدم که مشکل خودم هستم و هنوز باورهای غلط تو ذهنم وجود داره وهنوز ذهنم اونجوری که باید مثبت باشه نیست،و خیلی ساده بگم مثبتش بیشتر نشده،به قول خودتون هر چقدر باورها و ذهنتون مثبت بشه اتفاقهای خوب میفته،الان دارم درک میکنم که شما وقتی میگی باورهای غلط مثل سیمان توی ذهن چسبیدن و یک شبه نیومدن که یک شبه برن یعنی چی،بازهم خیلی سپاسگزام ازتون،گرچه به گفته خودتون سپاسگزاری اصلی رو باید از خدا داشت که شرکی نباشه،و واقعا شما دستی هستید از دستان خدا و وسیله ای هستید از جانب خدا تا ما به خواستهامون برسیم،امیدوارم همیشه خودتون وخانوادتون شاد و سلامت و موفق باشید،الله نگهدارتون،یا الله بینهایت شکرت️
به نام خدای مهربان که هر لحظه داره همه چیز رو هدایت میکنه
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوستداشتنی و دوستان خوبم در این خانواده صمیمی
استاد جان شما چه میکنید با ما با این فایلهای معرکه و فوق العاده اتون.
چقدر این فایل آموزنده و عالی بود، استاد جان چقدر آگاهی های این فایل کمک میکنه که راحتتر زندگی کنیم و کمتر آسیب ببینیم و از طرف مقابل گله نکنیم، ما خودمون حواسمون به رفتارمون باشه.
چقدر این حرفا جای تفکر داره، منو همسرم که داشتیم این فایل رو میدیدم 50 بار استپ کردیم در مورد خودمون و دیگران با هم صحبت کردیم و بیشتر در مورد خودمون که رفتارهای مربوط به باورهای مالیمون و باور فراوانی و احساس لیاقت به شدت مشکل داره و بسیار جای کار داره.
این فایل رایگان روی سایت قرار گرفت ولی ارزشش میلیونها تومن… اینکه پترهارو بشناسیم و درست باهاشون برخورد کنیم ولی تعادل رو حفظ کنیم و از اون ور خر نیفتیم … واقعا سپاسگزارم ازتون که اینقدر وقت میذارید و مطالب رو باز میکنید برامون و مارو آگاه میکنید.
الگوهای تکرار شونده نامناسب رو من تو روابط اطرافیانم زیاد دیدم ، مثلا دوستم با همسرش در دوران نامزدی مشکلات زیادی داشتند و هر بار بعداز یه دعوای مفصل به هم قول میدادن دیگه تکرار نمیشه ولی دوباره تکرار میشد و اینها با هم ازدواج کردن و در نهایت همون اتفاقات بیشتر و بیشتر شد و منجر به جدایی شد.
استاد جان چه خوب میشد یه فایل هم در مورد تصحیح کردن الگوهای تکرار شونده تو خودمون بذارید تا این اتفاقات رو کنترل کنیم و مشکلات خودمون رو حل کنیم.
چقدر خوشحالم از همصحبتی با شما، شما برامون ویدیو میذارید و مارو وادار به تفکر میکنید و ما برای شما کامنت میذاریم . چی بهتر از این همصحبتی که هر لحظه اش آگاهی و آموزش… باز هم سپاسگزارم از شما که وقت میذارید و با ما صحبت میکنید.
در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند باشید.
بنام خداوند هدایتگر
سلام استاد عزیز
سلام دوستان
از آگاهی های این جلسه خیلی خیلیییی لذت بردم خدا را صد هزار مرتبه شکر که در مدار این آگاهی های ناب قرار گرفتم و امید وارم بتونم درست بشنوم درک کنم عمل کنم و نتیجه بگیرم
میخواهم چیز هایی با توجه به مدار و فرکانس و تجربیات امروزم درک کردم رو بنویسم
همه انسان ها یک سیستم عصبی مغزی دارند و میشه با شناخت الگو های تکرار شونده خودم الگو های آدم ها رو بشناسم یعنی الگوهایی که خودم دارم رو بارها صادقانه ترین تلاش هایم برای برطرف کردن اون الگو ها انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که این جزئی از وجود و شخصیت من هست و از بدر تولد با من بوده و تا ابد خواهد ماند و بارها به خودم قول دادم که از فردا دیگه اینجوری نخواهم بود البته میشه با طی کردن سیر تکاملی الگو ها رو بهتر و بهتر کرد من میخواستم بهتر عمل کنم اما نمی تونستم چون ریشه در جاهای دیگه ای داشت و میخواستم یه شبه تغییر کنم و اگر از زبان کسی شنیدم قول میدم دیگه تکرار نمیشه یعنی این پترنش هست
شناختن پترن های دیگران برای تنظیم کردن رابطه با اونها بسیار کمک کننده است اگر نخواهیم سرمون رو تو برف کنیم و هر بار یه جوری خودمون رو گول بزنیم و احساسات غلبه کنه بر عقلمون یعنی تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن،که بنظر من اصل دیوانگی است
چه جمله و الگو عالی گفتید استاد و این حرف چقدر برای من آشنا بود با پوست و استوخونم درکش کردم ( قول میدم دیگه تکرار نمیشه قول میدم قول میدم )
بهترین راه شناخت پترن ها این جمله است قول میدم دیگه تکرار نمیشه وقتی فرد این حرف رو میزنه یعنی خودش به این درک رسیده که در اون زمینه خواص مشکل داره و ممکنه هزاران بار برای برطرف کردن اون اولگو تلاش کرده باشه و به این نتیجه رسیده که نمیتونه اما چون نمیخواهد اون رابطه یا اون موقعیت رو از دست بده مجبور میشه که بگه این بار فرق میکنه قول میدم دیگه تکرار نمیشه و هزار دلیل موجه و توجیه بیاره تا اون رابطه رو حفظ کنه
حالا تکلیف ما چیه
اگر متوجه پترنی از کسی شدی ( کار کردن ،پول قرض دادن ، بد قول و .. ) و خواستی رابطه رو ادامه بدی یا کلاً رابطه رو قطع کنی با این آگاهی باشه که این همون آدم سابقِ با همان پترن ها هست و لطفاً کلت رو زیر برف نکن و یادت باشه اگر هم اون فرد بخواهد تغییر کنه نمیتونه یه شبه درست بشه این مقایرت داره با قانون جهان ( تکامل ) و گوشات باید حساس باشه با این جمله قول میدم که دیگه تکرار نمیشه یا از فردا همه چیز درست میشه
من فکر میکنم هر کسی یه زره فکر کنه هزارتا مثال میتونه بزنه چه از الگوهای خودش چه از الگو های دیگران که هر بار به یه طریقی فریب خورده و فکر کرده که راست میگه بنده خدا بهم قول داد قول مردونه قسم جون بچه اش رو خور و…..
تو این ضمیمه بخاطر تجربیاتی که داشتم میتونم بگم خیلی خیلی بهتر شدم و عالی عمل میکنم اما جاهایی که ضعف دارم باید بیشتر روش کار کنم
مثال
هرزمان که بی پول میشم کسی که قبلاً براش کار کردم و میدونم که خیلی بد پول میده و ضربه خوردم ازش ممکنه وسوسه بشم که برم براش کار کنم و سر خودم رو گول بمالم و دلیل های موجه ولی غیر واقعی واسه خودم بیارم و بخواهم خودم رو راضی کنم تا برم براش کار کنم
ریشه اش توی شرک منه تو بی ایمانی منه توی عجول بودن منه و باید روی اینا کار کنم تو این مثال
رابطه خیلی از آدم های دور و برم رو باید از ریشه قطع کنم بخاطر اینکه همیشه حالشون بده و هی گله و شکایت میکنند و میخواهند ثابت کنند که بدبخت ترین آدم دنیا هستند و چند باری از روی عدم درک درست قوانین خواستم ثابت کنم که اشتباه فکر میکنی و تغییرش بدم اون شخص برای اینکه من رو قانع کنه که به حرفهام عمل میکنه هر بار تماس میگیره اول از خوبی ها میگه بعد از 45 ثانیه میشه همونی که هست و شروع میکنه به گله و شکایت به خودم میگم هیچ چیز عوض نشده ها اون همون آدم سابق با همون الگو و تا شروع میشه میگم ببخشید کاری برام پیش اومده و خداحافظی میکنم که خدا را صد هزار مرتبه شکر نسبت به قبلاً یک هزارم شده و میخواهم این یک هزارم هم نباشه
بایدعزت نفسم رو تقویت کنم و خیلی راحت رابطه رو کات کنم تموم شد و رفت
سپاسگزارم استاد خدا میدونه چقدر نیاز داشتم به این فایل و این آگاهی ها
سلام مجدد خدمت اساتید بزرگم استاد عباسمنش بزرگ وعزیزم و مریم جون زیباو خوشگل
من یه سوالی خیلی ذهنمو مشغول کرده با کامنتایی که از دوستان خوندم وهی با قوانینی که یاد گرفتم دارم میپرسم و جواب میدم به خودم
سوالم اینه
که وقتی ما روی خودمون کار میکنیم روی باورامون کار میکنیم اون شخص حالا پارتنر مشتری یا هر آدمی که باهاش هم مدار هستیم و در ارتباط هستیم رفتاراشون تغییر میکنه و دقیقا همون چیزی میشن که ما میخواییم و یا همون کارایی رو میکنن که ما دوس داریم انجام بدن تا 95٪مواقع اینجوریه و 5٪هم اگر تغییر نکنن از مدارمون خارج میشن و فردی مناسب با ما وارد زندگیمون میشه و من اینو واقعا دیدم و هر لحظه دارم تجربه ش میکنم
حالا در رابطه با افراد دزد یا معتاد بحثشون جداس چون افرادی هستن که در مدار نامناسب هستن البته که شخصی که با این جور افراد در ارتباطه خودش در چه فرکانسی و مداری هست که این افراد رو جذب زندگیش کرده
حرف من اینه الان دیگه این الگو تکرار شونده برای آدمای دیگه ای وجود نداره چون ما هستیم که داریم خلق میکنیم جهان اطرافمون رو ما به چه ویژگی از طرف مقابلمون توجه کردیم تمرکز کردیم که به وجودش آوردیم ما رو چه رفتاری تمرکز داشتیم که طرف مقابل این رفتار رو باهامون داره ما هستیم که باید نگاهمون رو عوض کنیم و این ما هستیم با باورامون و فرکانسمون رفتار آدمها رو برانگیخته میکنیم ما باید تغییر کنیم یعنی ما اون رفتار آدمها رو برانگیخته کردیم که با ما اینجوری رفتار میکنن سوال من اینه از دوستان که آیا من الان درست متوجه شدم حرف استاد رو ؟
ممنون میشم راهنمایی کنین
عاشقتونم
سلام خدمت خانم رضوی
در جلسه یک روانشناسی ثروت یک در توضیحات سایت اینجوری نوشته که
وقتی بفهمی که کانون توجه تو، تحت کنترل آن باورهای محدود کننده است، به همین دلیل به هرکجا که روی برمیگردانی، به جای فراوانی ، کمبود را میبینی و به جای ثروت، فقر را و به جای فرصت، محدودیت را…
یعنی پاشنه های آشیل ما فراتر از کانون توجه ماست، یعنی باورهاییه که کانون توجه ما هم به خاطر وجود اونهاست، یعنی ریشه ها، یعنی اون باورهایی که تبدیل شدن به شاکله اصلی ما، که البته با الگو و منطق و کار کردن روی خودمون تغییر می کنن.
ممکنه ما شنیده باشیم که جهان جای بدیه، همه آدم ها تو گمراهی هستن و انسان درست تر انسان دلسوزتریه، آدم حمایت گر آدم خوبیه یا من خیلی بد بخت و بیچاره ام و موفقیتی تو زندگیم ندارم و با دیدن از خودم بدترها احساسم خوب میشه که من دیگه از این بهترم.
وجود یک سری افراد در زندگی ما تبدیل شده به نیاز ما و جهان همواره به نیاز های ما پاسخ می دهد.
من برای خودم هزاران بار اتفاق افتاده، من از مسخره شدن بدم اومده،از یه رفتاری بدم اومده، ولی همیشه جذبش کردم، چون بهش نیاز داشتم، نیاز دارم به حالتی که با وجود من آشناست روبرو بشم، حالا یا به خاطر دوران کودکیمه، یا نیاز دارم بگم من خیلی داره بهم ظلم میشه، گناهم می ریزه، آدما چقد بدن، از من بدتر هم هست و…
تو کتابی نوشته بود که یک شخصی زنش بهش خیانت می کنه و هر بار این بنده خدا با وجود زجر زیادی که می کشه، بیشتر به زنش وابسته میشه، طی جلسات روانکاوی متوجه می شن که این بنده خدا مادر دائم الخمری داشته که در دوران طفولیت همیشه این و تنها گذاشته و این آدم در بزرگسالی شرایطی رو برای خودش خلق کرده که اون امنیت دوران کودکی یا امنیت آغوش مادر یا الگوی کودکی رو دوباره برای خودش خلق کنه.
یه سری مسائل خیلی بولد هستن و
هی دارن تکرار میشن، این ها نیاز به کار کردن جدی دارن. با یکی دوبار بهتر میشه ولی کافی نیست.
اینکه بفهمیم از کجا داره آب میخوره، یا چه باوری پشت این داستان هست خیلی کمک کنندس و بخش مهمی از کار و انجام می ده ولی کافی نیست.
الگوها یا تله ها فقط در رابطه با روابط نیست، بلکه می تونه در مورد یه حالت احساسی یا روانی در ما هم باشه.
درک شما از موضوع عالی بود امیدوارم که مطالبی که بنده گفتم هم کمک کننده باشه.
درود برشما
بنام خدا
سلام دوست عزیز
استاد موضوع رو عالی باز کردند همون طور که ما یه سری الگو ها داریم بعنوان کسانی که داریم آگاهانه روی خودمون کار میکنیم و میخواهم تغییر کنیم تلاش میکنیم اما بعضاً زورمون نمیرسه و برای بهتر شدن نه ناپدید شدن بهتر شدن اون پَتِرن ها تکاملی طی میکنیم و آرام آرام بهتر میشیم تمام افراد هم الگو هایی دارند و به این نتیجه رسیدند که اینجوری بودند و اینجوری خواهند ماند و نمیخواهد یا نمیتونه تغییر کنه و اتفاقاً اون الگو ها دقیقاً چیزهایی هست که ما رو ناراحت و عصبی میکنه و شدید ترین احساس های منفی رو تجربه میکنیم اونجا جاییه که ما باید تصمیم بگیرم که با توجه به پذیرفتن اون الگو خواص میخواهیم رابط مون ادامه دار باشه نه بمنظور اینکه بخواهیم تحملش کنیم نه به این معنا آیا میتونیم با اون الگو طرف مقابل کنار بیاییم بدون اینکه احساسات ما درگیرش بشه یا نه
اگه مشکلی نداشتیم خب ادامه میدیم اگه نه باید رابطه قطع بشه
یه مثال ساده میزنم
مثلاً شما روی خودتون کار کردید همسر یا پارتنر شما رفتارش با شما کاملاً عوض شده و کیفیت رابطه شما عالی شده اما شما متوجه میشید که ایشون یه الگو ثابت دارند و اون الگو خیلی شما رو عصبی و غمگین میکنه مثلاً شما خیلی براتون مهمه که آدم صادقی باشه و صداقت اصلی ترین ملاک شما هست ایشون هم از اونجایی که کل زندگیشون عادت نداشتند ( پَتِرن ) صداقت داشته باشن و باور هاشون نسبت به صداقت داشتن اینکه ( صداقت یعنی حماقت) و شما متوجه این الگو میشید یارها بهتون قول داده این بار فرق میکنه عوض میشه و…..
اینجا شما دوتا راه دارید
با این الگو بدون اینکه ناراحت بشید و احساساتت درگیر بشه کنترلش کنی این پترن رو بپذیری و به هیچ وجه انتظار صادق بودن از این آدم نداشته باشید و زندگی رو باهاش ادامه بدی
یا اینکه تصمیم جدی تری بگیرید و برای خودتون ارزش قائل باشید و خیلی راحت به یه خدا حافظی خودتو خوشحال کنی و اجازه بدی خداوند افراد مناسب رو به سمت تو و یا تو رو به سمت اونها هدایت کنه
توی خیلی از موارد این ماهستیم که باید ایراد و الگو خودمون و پیدا کنیم بشناسیم روش کار کنیم و کمرنگش کنیم باید خیلی هوشیار باشیم و تفاوت این دو موضوع رو درک کنیم
به خودم میگم یادت باشه ما به هر چیزی توجه میکنیم از اصل و اساس اون موضوع رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میکنیم ما اینجا نمیخواهیم توجه و تمرکزمون رو بزاریم روی نکات منفی و نادلخواه افرادی که در زندگی ما بعنوان شریک،همسر ،فرزند،دوست،همسایه و هرکس دیگه ای که رابطه نزدیکی باهاش داریم ما فقط میخواهیم با توجه به این الگو ها روابط مون رو تنظیم کنیم همین
ممنون از سوال عالی تون که باعث شدید منم تفکر بیشتری داشته باشم
بنام خدای زیباییها
سلام استاد عزیزم
در مورد پترن های که من بعد از شنیدن این فایل ارزشمند بهش پی بردم
من یه دوست صمیمی دارم که واقعا منو دوست داره هر چی که از دستش بر بیاد برا خوشحالی من انجام میده .بیرون یه چیزی بخوره که خوشش بیاد حتما باید منو هم ببره که امتحانش کنم ،هرروز باید به نحوی منو ببینه و..
اما ایشون به خاطر ارث و میراث پدری که بهشون رسیده بین خواهراش و برادرش مشکل تقسیم ارث دارند و هر موقع با من ملاقات کرده سر بحث و صحبت کشونده به خانوادش که اینا خیلی فلان و …و الان بعد این فایل یادم اومد که موقعی که پدرش زنده بود همیشه پشت سر پدرش یه عالمه بد و بیراه میگفت که منو بدبخت کرد و خیلی چیزای دیگه و این گله و شکایت ایشون شده شخصیتش و میبینم ناخودآگاه رو منم تاثیر بسیار زیادی گذاشته.
این دوست من بخاطر اینکه زیاد با من رابطه خوبی داره و همیشه چیزی برای سوپرایز کردن من داره من نمیتونم جواب تلفناشو ندم و اینم بر میگرده به کمبود عزت نفسم که اگه بهش نه بگم ناراحت میشه اینکه خیلی با من رو راسته ..حتی بعضی وقتا بخاطر ایشون نمیتونم برم باشگاه یا به کارهام برسم و میبینم من هم از خانواده خودم توقعات بی خود و بی جهتی پیدا کردم .
و امروز تصمیم گرفتم که باید بتونم خودمو تغییر بدم
عصری دوستم زنگ زد برای اینکه فردا همو ببینیم گفتم نمیتونم کار دارم و خیلی هم اصرار کرد که یه وقت بذار که ناهار باهم باشیم
و باید برای ادامه این روند یه فکری بکنم چون واقعا با همه خو بیاش منو از مسیر دور کرده
استاد سپاسگزارم م برای این آگاهی های ناب
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا!
استاد دوباره یه فایلی اومد که انگار منو شما نشستیم و داریم راجب اون موضوعه من،به صورت شفاف صحبت میکنیم و شما دارین خیلی رسا با صدای بلند بامن حرف میزنین
من به مدت سه ساله ک در یک باشگاه مشغول مربیگری هستم
خب شروع کار من،قبل از اشنایی با شما بود و من باورهای اشتباه و قدیمیه خودمو داشتم و به همون روال هم ادامه میدادم
همیشه،زمان پرداخت حقوق ،باشگاه دیرکرد داشت
از چند روز تا تقریبا یکماه
و هربارکمن اعتراض میکردم،با دلایل منطقی،توجیهم میکردن
هزینه های باشگاه زیاد شد یهو..
کرونا باعث شد یکم ورودی های باشگاه بهم بخوره…
دستگاه جدید خریدیم ….
خلاصه به قول شما،من فول بازی در میوردمو با باورهای قدیمیم و نداشتن عزت نفسو لایق ندونستن خودم برای دریافت به موقع و اینکه خوب همینی ک هست دیگه! عادت کرده بودم و کنار میومدم با این قضیه
اما واقعا هرماه این دیرکرد روی مخم بود و حداقل یکبار به شوخی یا جدی به مدیریت میگفتم من برنامه ریزیه مالی دارمو این بی نظمیتون ،منو اذیت میکنه،ولی ازینورم شجاعت ترک اونجارو نداشتم
همه چیه اونجا عالی بود واسه من!
شاگردامو از 5تا رسونده بودم به 80 تا تقریبا
کلاس های فوق العاده ک کلی انرژی و حس خوب میدادمو میگرفتم
انسانهای با ارزشی ک هر جلسه ،مورد لطفومحبتشون قرار میگرفتم
شاگردایی که قدردان بودنو همیشه به هر طریقی،با کادو یا پیام یا لبخند خلاصه هر طریقی ابراز لطفومحبت داشتن
و مدیریتی که همیشه وسط کلاس،بایه قهوه ی عالی،ازم پذیرایی میکردنو همیشه رابطمون عالی بود
بچه هامو،توی کلاس های چند نفره عمومی،باشوقو انگیزه و علم خودم ،قهرمانی تمرین دادمو به مسابقات و کسب مقام رسوندم چه داخلی یا خارجی!
لپ کلام اینکه همه چی عالی بود اما این الگو و پترنه بی نظمی در پرداخت،منو اذیت میکرد
با کار کردن روی فایلای مختلف،مثل کشف قوانین و عزت نفسو و شیوه ی حل مسائل ثروت 1(که البته تنها دوره ای ک واقعا گوش دادم از نظر خودم ،شیوه ی حل مسائل و این روزها کشف قوانیننه،بقیه دوره ها،انگار فقط اطلاعات اضافه کردم و عملی نشون ندادم و به زودی با هدایت خدا شروع میکنم)
وقتی به خوبیا و اینک عاشق کارم هستم،فکر میکردم،این بی نظمی رو ،توجیح میکردم و باهاش کنار میومدم
حتی گاهی بخودم میگفتم،خب لذت بودن کنار شاگردام و اسایش خاطرم و زیر ذره بینه مدیریت نبودن و چک نشدن،بیشتر از درد این بی نظمی در پرداخته(اهرم رنجو لذته اشتباه میچیدم تا شجاعت نداشتن در گرفتن تصمیم جدی و خارج شدن از این برزخ که یا بمون و حرص نخور با برو و یه برنامه دیگه بچین و قدم بردار،رو بپوشونم و خودمو گول میزدمو اشغالارو میریختم زیر مبل)
بارها توی طول دوره های مختلف،که استاد میگفت مستقل شین ،تحمل نکنین،خودتونو با دلایل منطقیه اشتباه و باورها به جمله ی همینی ک هست دیگ،شرایط اینجوریه،عادت ندین
شجاع باشین
به خودم میگفتم ٫واقعا این روند داره منو اذیت میکنه،اما چون تنها ورودیه مالیه زندگیم بود ،ترس داشتم و نجواها میومد ک اگه اینکارو از دست بدی،بعدش چی؟ هزینه های زندگیت چی؟
این همه کلاس ران کردیو شاگرد جمع کردی،بعد حاضرو اماده بدی به یکی دیگ ،بیای بمونی خونه؟؟
حتی من بارها به مدیریت گفته بودم ک درصد منو زیاد کنن،اما بازهم دلایل خودشونو میوردن
خلاصه دیروز،که اصلا این فایل هنوز نیومده بود رو سایت، من یهو یه حسی بهم گفت زنگ بزن و به مدیریت بگو من دیگ با این درصد باهاتون کار نمیکنم
(انگار یه لحظه ذهنمو و نجواهاش خاموش شدن ،که دوباره منو از اینده نترسونن)
با جسارت کامل،گفتم بهشون و اونها هم با اوردن دلایل خودشون،گفتن نمیتونن اینکارو کنن
ولی اینبار،من گفتم اکی،پس تا اخر تیرماه در خدمتتون هستم و به فکر مربی جدید باشین
و ازینک همیشه بی نظمی توی پرداخت بوده،برای بار اخر ابراز نارضایتی کردم
مهر تاییده اینکه کارم درست بود،مواجه شدن با این حرفشون بود که بمن گفتن : «این دیر کردن در پرداخت ها،بابت ضمانت شما بوده و بجای چکو سفته بوده و چون ما شمارو از قدیم میشناسیم،دیگ چک و این چیزا نگرفتیم و حقوقو دیر پرداخت میکردیم»
این حرف یه تایید بزرگ بود
که ندا!تو که داری رو خودت کار میکنی ببین!ازت چکو ضمانت میخوان!! اعتبارتو ،وجودت و کارته ،پس بزن بیرون ازینجا
و اینک اصلا بمن نگفته بودن ما اینکارو میکنیم،و این رفتار به نظرم خیلی زننده اومد،در واقع یجورایی ،بازهم داشتن منطقی نشون میدادن این الگوی همیشگیو!
اما اینبار من بودم ک ،با شجاعت و با علم اینک این الگو همیشگیه و دیگ نمیخوام کنار بیام و میخوام برم بیرون،قبول نکردم
بمن گفتن،درخواست شما برای افزایش درصد،باعثتوقع برای بقیه مربیا میشه
گفتم من کاری به مربیای دیگه ندارم،ولی من لایق درصد بیشترم،چون از 5 تا شاگرد الان 80نفرن با انواع تایپ ادم(جسمانی،رده سنی،منتالی)
من روز اول این درخواستو نداشتم،اما بعد این همه مدت که ارزش افرینی کردم و این همه نتایج سلامتیو قهرمانیو تناسب اندام خلق کردم ،درخواست درصد بیشتر دارم
(یادمه استاد توی مصاحبه با ازاده ی عزیز،هم به این نکته اشاره کردن،که توهم نزنین که من لایقه بیشترو بهترم،ارزش افرینی کنین بعد)
خلاصه ،شاگردام هیچکدوم اطلاعی ازین که من تا اخر تیر،دراین باشگاه هستمو نداشتن،اما امروز یکیشون برام کادو اورده بود،یکیشون یه شاخه گل،یکیشون یه خوراکی خوشمزه
گفتم :ندا اینا نشونست ،اینا نتایج شجاعتته برای این رهایی از وابستگیاها و نگرانی هات
جایزه ی دست کشیدن و در خواست دادن!
همون موقع مدیریت اومد دوباره بهم گفت: الان تابستونه،من جای تو بودم میموندم این یکی دوماه ک شاگردات بیشتر میشن،بعد ی فکری میکردیم
درامدت با همون درصد قدیم،بیشتر میشع این تابستون(وسوسه ها )
تو دلم گفتم من نتیجه ی شجاعتم،خیلی بیشتر از اون پولیه ک شما داری بمن وعده میدی برای این دوماه!
با لبخند بهش گفتم،نه واقعا برای من ارزش نداره کاریو انجام بدم که حسم خوب نیست
پول خوبه،نمیگم بده !ولی نمیخوام راه بیام با شرایطی که اذیتم میکنه
شاگردامو دوس دارم،باشگاه رو دوس دارم ،اما نمیخوام این دوس داشتن،منو ازون چیزی ک لایقشم دور کنه!
گفت این پول ،از هیچی بهتره،به هرحال درمیاد خیالت راحته که هست،الان ازینجا بری ،بالاخره طول میکشه و استرس داری( باور غلط همه ی جامعه)
باز تودلم گفتم:ایول ندا،کارت درسته درسته،اینم تاییدش،چون تو نمیخوای مثل بقیه زندگی کنیو چشمتو بدوزی به همون پول و همون امنیتی که همه دارن راجبش حرف میزننو عادت کردن(بالاخره ی اب باریکه ایه ک میاد بهتر از هیچیه!!!)
خلاصه به شاگردام گفتیم ک من اخرین ماهیه ک هستم!
هنوزم فایلو ندیده بودم
همه گریه و بغض..
توی راه داشتم به خودم میگفتم من قدم اول برداشتم،هیچ پولو سرمایه ی زیادیم ندارم،هیچ ایده ای هم ندارم
فقط میدونم شجاعت به خرج دادمو ازون شرایط ناجالب که خودمو لایق نمیدونستم،رها کردم
و با تکرار این جمله: که خدا من نمیدونم چجوری،فقط میدونم که میخوام ثروت بسازم اونحدی که لایقم،حالا میتونه باشگاه زدن باشه میتونه مهاجرت و شروع یه ایده و کار جدید باشه،میتونه مربیگری در یک باشگاه دیگ باشه
من نمیدونم چجوری و از چه راهی،تو عالمی !تو اگاهی! تو فقط بگو من انجام بدم
تنها چیزی ک میدونم ک اینه ک تا اخر تیر،من مشغولم و واقعنه واقعا هیچی نمیدونم از بعدش!
وقتی شاگردام میگفتن،خب بعدش بگو کجا بیایم،هیچ ایده نداشتم و میگفتم من نمیدونم بچه ها!فقط میدونم تا اخر تیرماه هستیم باهم
هی بخودم میگفتم،خدا نتیجه ی شجاعت حضرت ابراهیمو داد وقتی بچشو داشت قربانی میکرد
من قربانی کردم ترسامو،پس بمنم میگه چیکار کن
هی میگفتم خدایا ،من هدایت میشم،مطمعنم
وقتی رسیدم خونه،دیدم فایل جدیده!
دیگ با این کامنت میشه متوجه شد ک مساله ی این دوروزه من،چقد مرتبطه و چرا میگم انگار با استاد نشستیم داریم حرف میزنیم
جالبتر اینک،وقتی نشونه ای از سایت مثل پاسخ به دیدگاه ها میاد واسم،یه حس خوبی میگیرم انگار ی تاییدیه واسه درست بودن مسیرم،و من امروز اینو دریافت کردم
استاد خوبم،من با کمک اگاهی های شما تونستم،قبل از گوش دادن به این فایل،عمل کنم
و با وجود همه ی اون جذابیتا،با همه ی اون قشنگیای کلاسام،ریشه رو پیدا کردمو خودمو در مسیر ثروت بیشتر قرار دادم
لیاقت بیشتر
فراوانی بیشتر
توکل و توحید بیشتر
احساس خوب بیشتر
هدایت به تجربه ها و نتابج بزرگتر
در مسیر انسانهای قوی تر
چیزهایی که قبلا نبوده
و حالا ک فایلو گوش دادم،به خودم گفتم افرین ندا!
زمانی میتونی منتظر نتیجه باشی ک عمل کنی به اطلاعاتت،و عمل کردی
شک نکن ک نتیجه میاد
استاد یه فایل اماده کرده برای تو ک بگه یا عمل کن یا فول و احمق بمون
تو قبلترش عمل کرده بودی
دیروز نجواها میومد اما به کمک ابجی لیلا(لیلا بشارتی) با همون چندتا پیامی ک بهم دادو قانونو مرور کردیم، هی احساسم بهتر شدو تا اینک امروز با اون همه قشنگیاش ،به شب رسید
خدای خوبم،من همه ی تلاشم اینه که احساسمو خوب نگه دارم تا هدایت بشم به جاهای بهترونتایج قشنگتر
من به بعد و ته این تصمیم فکر نمیکنم
فقط مطمعنم که بهترین کارو کردمو جسارته خودمو فقط توی حرف زدن ،نشون ندادم و به همین ایمانو شجاعتم افتخار میکنم
من قدم اولو برداشتمو منتظر قدم بعدیم
عاشقتم
سلام بر استاد دانایی و آگاهی
استاد جان!قبل از آشنایی با شما و سایت شما هر زمان ناخواسته یا مشکلی برام پیش میومد میگفتم تو ذهنم کاش مثل زمان پیامبریه راهنمایی ،هدایتگری،راه نشان دهنده ایی بود تا وقتی به ناخواسته ایی برخورد میکردیم از ایشون راهنمایی و راهکار میخواستیم نمیدونم شرکه یا نه ولی دیشب وقتی با همسرم در مورد کارم (کسب و کاری که به کمک الله مهربان بعده آشنایی با سایت راه اندازی کردم) صحبت میکردیم ایشون پرسیدن آیا در طول یک و نیم سال مشتری بوده که حسابش رو تسویه نکرده باشه و منم بلافاصله گفتم بله کسی هست باره اول که به ایشون سفارشی رو تحویل دادم بعده شش ماه اونم با یاد آوری خودم که بدهی دارین و تسویه نکردین ایشون حسابشون رو صفر کردند و بعده یه ماه دوباره سفارش دادند و منم گفتم که دیگه این دفعه دیر نمیکنه چون خودش فهمیده بوده چقدر تاخیر داشت در پرداخت حسابش وایشون دوباره سفارش رو گرفتند و اون دوباره سواره و من پیاده که الان تا به این ساعت حدود پنج ماهی میشه که اصلا به روشونم نمیارن که بدهی دارن و وقتی به همسرم همین حرفها رو گفتم بعده رفتن ایشون ذهنم درگیر این شد که واقعا من کجا اشتباه کردم که چنین شخصی رو جذب کردم که رفتارهای تکرار شونده ی ایشون همون ها هستند و اصلا تغییری نکردن و انگار نه انگار که بدهی دارن و صبح وقتی بیدار شدم و سایت رو باز کردم دیدم الله اکبر همون جواب سوالی که دیشب پرسیدم رو استاد واضح و آشکار بیان کردند و این قانون فرکانس و ارتعاش رو دوباره و دوباره در ذهنم پایدار کرد که وقتی سوالی در ذهن تو میاد در آن سوی آب ها به هم فرکانسی خودت اصابت میکنه و جواب به این زیبایی به این سوال تو داده میشه و همان سوال قبلیم که از خدا یه راهنما و هدایت گر میخواستم در ذهنم مرور شد که پیامبر زمانه همین استاد هستند!خدایا شکرت به خاطر دستان مهربان و آگاهی دهنده ات بر روی زمین که امروز به صورت کاملا آشکار به من فهموند که من نمیتونم عادتی رو که در شخصی نهادینه شده رو تغییر بدم. وهر چقدرم تلاش کنم بی فایده است و من با دوباره قبول کردن سفارش ایشون همون رفتار تکرار شونده رو خودم هم تکرار میکنم!پس عزت نفسم رو میبرم بالا و با کار کردن روی لیاقت خودم به چنین پیشنهادهایی نه میگم خیال خودم رو تا آخر راحت میکنم.
خداجانم هزاران هزار بار شکر و سپاسگذار توهستم به خاطر سایت به خاطر استاد و به خاطر هزاران هزار دست مهربان خودت،به خاطر ارتعاش و فرکانس،به خاطر اصابت کردن در زمان و مکان مناسب،به خاطر درس هایی که میگیریم،به خاطر آگاهی هایی که هر روز وهر روز از زبان استاد جاری می سازی،به خاطر این مکان مقدس،به خاطر مریم جان و به خاطر نعمت های بی نهایتت…
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های الهی هستم
استاد ازتون سپاسگزارم این فایل بینظیر بود
استاد واقعا تحسین میکنم این سخاوتمندی شما رو
این فایل میتونست یه دوره باشه و بخدا نمیشه روش قیمت گذاشت انقدر که ارزشش بالاست
میدونم که میلیاردها برابرش برمیگرده تو زندگیتون
این آگاهی ها رزق بیحساب خداوند هست به من
خدایا ازت سپاسگزارم
استاد با این فایل شما برای ذهن من منطق آوردید
استاد من یکی از پاشنه های آشیلم این بود که برای دیگران دلسوزی میکردم
یا میخواستم دیگران و تغییر بدم
با اینکه خیلی بهتر شدم ولی بازم یه جاهایی به شکل های مختلف تمرکز میکردم رو دیگران
و خیلی دارم روش کار میکنم
و اینطوری برای ذهنم منطقی میکردم که
وقتی تو برای دیگران دلسوزی میکنی داری خودت و از مسیر دور میکنی
وقتی داری برای دیگران دلسوزی میکنی داری سر راه خدا می ایستی
استاد میدونستم نباید کسی و قانع کنم میدونستم نمیتونم کسی و تغییر بدم ولی بازم یه جاهایی از دستم در میرفت
چون هنوز خوب رو خودم کار نکرده بودم
چون هنوز برای ذهنم درست منطقی نکرده بودم که نباید این کارها رو انجام بدم
ولی با این فایل دیگه یه دلیل و منطق محکم برای ذهنم آوردم
که بابا وقتی یه آدمی یه رفتار اشتباهی رو تکرار میکنه این الگوی اون شده
اگه خودشم بخواد تغییر کنه نمیتونه اگرم یتونه زمان میبره و به راحتی نمیتونه تغییر کنه
حالا اگه تو بیای به هر شکلی برای اون زمان و انرژی بزاری داری گاری به خودت میبندی
حالا با این آگاهی بیا انتخاب کن
میخوای دلسوزی کنی بازم؟
میخوای اونو تغییرش بدی؟
میخوای به خودت گاری ببندی ؟ دیگه انتخاب با خودته
استاد من الان میفهمم که چرا میگین ما از تغییر دیگران ناتوانیم
چون اصلا اون فرد اگر هم بخواد تغییر کنه نمیتونه چون یه کد مخرب تو ذهن اون برنامه ریزی شده
خود من
این احساس قربانی بودن در من ریشه عمیق داشت
و اینم پاشنه آشیلم هست
بعد یه جاهایی مخصوصا تو روابط عاطفی با همسرم میدونستم الان احساس قربانی بودن دارم و این اشتباهه
ولی نمیخواستم تغییرش بدم اصلا میگفتم دوست دارم قربانی باشم
بعدش هم که میخواستم ولی نمیتونستم تغییرش بدم
یعنی کار راحتی نبود
وقتی یه مسئله ای بود میدونستم الان احساس قربانی بودن دارم ولی نمیتونستم نداشته باشم
نمیتونستم کنترلش کنم
انقدر تمرین کردم انقدر کار کردم الان خیلی خیلی بهتر شدم
هم تو روابط عاطفی هم تو رابطه ام با دیگران خیلی عالی تر شدم
شایدم یه وقتایی بیاد سراغم ولی سریع میفهمم و تو اون احساس نمیمونم
و یه مثال دیگه اینکه
ما یه همکاری داشتیم که ایشون کیفیت کارش خوب بود ولی یه سری کارها که وظیفه اش هم بود رو انجام نمیداد
و من همیشه باید حواسم بهش بود
مدام باید میرفتم بهش میگفتم این کارم انجام بده در صورتی که جزو وظایفش بود ولی از زیر کار در میرفت
به همسرم گفتم این آدم داره این طوری کار میکنه بهش بگو بهش تذکر بده
بازم همسرم قبل از کار بهش میگفت و توضیح میداد
بازم همون روند تکرار میشد
و اون آدم تمرکز من رو از کار خودم هم میگرفت
بعد از چند سری کار کردن باهاش فهمیدم این اصلا این مدلی هست
این اصلا اخلاقش همینه و
نمیخواد درست بشه
به همسرم گفتم این آدم و کلا از سیستم کاری کات کن نمیخوام دیگه باهاش کار کنیم
چون تمرکز من و خیلی میگیره
همسر من هم دیگه باهاش همکاری نکرد و دوباره چند روز پیش به همسرم پیام داده که
چرا دیگه به من کار نمیدین؟
من میخوام باهاتون کار کنم
منم گفتم نه نمیخوام بیاد من اصلا نمیتونم باهاش کنار بیام چون چند بار بهش فرصت دادیم ولی همون روند و تکرار میکنه
و با چند سری کار کردن فهمیده بودم اصلا این مدلش همینه
حالا نکته اش اینجاست که
از چند روز پیش ذهن من داره نجوا میکنه که تو باید میومدی رو خوبی های اون تمرکز میکردی
نباید کاتش میکردی
یعنی ذهنم دچار کج فهمی شده بود
ولی قلبم میگفت تصمیم درسته
حالا الان میتونم برای ذهنم این منطق و بیارم که
من همیشه سعی کردم تمرکزم رو خوبی های آدم ها باشه ولی افراد کامل نیستن و یه سری نواقص دارن و این نقص اون داره به من ضربه میزنه
اصلا نیازی نیست من انرژی و تمرکزم رو برای اون آدم هدر بدم
نیازی نیست که بیام انرژی بزارم و کنترل ذهن کنم
چون حتی اگر اون آدم بخواد درست بشه نیازمند زمان هست و این وسط من دارم انرژی و تمرکزم
رو هدر میدم
راه دیگه ای هم هست یه راه راحت تر و ساده تر
و راه دیگه اینه که این آدم کات بشه و یه آدم بهتر وارد مجموعه کاری ما بشه
که همین اتفاق هم افتاد اون رفت و یه آدم بهتر منظم تر و متعهد تر و خوش اخلاق تر اومد
استاد ازتون سپاسگزارم و آگاهی های این فایل خیلی عمیق بود
نیاز داره بارها و بارها گوش بدیم تا درک کنیم
در پناه الله
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد گرانقدر و عزیزم
سلام به همه دوستان عزیز و ارزشمندم و همچنین مریم شایسته دوست داشتنی ام.
سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند و پر از نکته و درس
درباره تجربیاتی بنویسید از عواقب اعتماد به افرادی که الگوهای تکرار شونده مخرب دارند. سپس این اعتماد سبب شد تا از لحاظ احساسی، مالی، زمانی، انرژی و … صدمه هایی ببینید.
نمیدونم چرا وقتی به این سوال فکر میکنم چیزی یادم نمیاد. واقعا حافظه خوبی ندارم برای به یادآوردن صدمات و آسیب هایی که از طرف دیگران خوردم….واقعا استاد مسئله من کجاست یا اصلا خوب نیستم برای درک pattern ها و الگوها یا اینقدر گذشته که اصلا یادم نمیاد.برام عجیبه که اصلا در آدم های اطرافم نمیتونم الگوی تکرار شونده ایی پیدا کنم.باز هم بیشتر فکر میکنم چیزی یادم اومد حتما میام مینویسم. خصوصا سعی میکنم به یاد بیارم کجاها بوده که فردی به من گفته ” قول می دهم دیگر تکرار نشود ” یا ” این بار فرق دارد و من تغییر کرده ام ” و…
استاد چقدر جالب بود که منم از وقتی یادم میاد اصلا هم از قسم خوردن طرفه میرفتم هم اینکه بگم مثلا قول میدم فلان کار رو انجام میدم. همیشه اینو گفتم حتی تو موارد کاری گفتم من قول نمیدم اما تمام سعی ام رو میکنم تا فلان کاری که گفتید رو انجام بدم. اصلا ناخودآگاه احساس میکردم گفتن کلمه سعی خودمو میکنم. به من بیشتر کمک میکنه تا اون کار رو انجام بدم. فکر میکردم قول رو آدم های بدقول میدن چون همیشه اشتباه هستند و یکجورایی قول دادن خودمو رو به کسی بی احترامی به خودم میدونستم یا اینکه صداقت حرفم رو کمرنگ میکنم.
الان متوجه یک باگ در ذهنم شدم استاد جان. اینکه من تعهد دادن به خودم رو یکجورایی برابر با قول میدونم و هربار برای کاری به خودم متعهد شدم یا انجام تمرینی چیزی نتونستم به سرانجام برسونم یا به موقع انجام بدم. این باور برای من در این موضوع یک باورمخرب شده.(یادمه شما گفتین باور خوب یا بد نداریم باوری که به شما کمک نمیکنه باور خوبی نیست برای شما و میشه باور محدودکننده، میشه باور مخرب میشه ترمز)خداروشکر یک چیزی کشف کردم در مورد خودم که بیشتر حواسم باشه و یا این باور رو در ذهنم تغییر بدم یا ترجمه اون قول دادن و تعهد دادن رو توی ذهنم اصلاح کنم.
برم فکر کنم چه الگوی تکرار شونده ایی در دیگران میتونم پیدا کنم…
راستی استادعزیزم عجب خبری بود چه نوید لذت بخشی دادین یک دوره جدید و ارزشمند دیگه با محوریت باور لیاقت و ارزشمندی.قطعا خدا منو هدایت میکنه تا اون فایل و تمام فایل هایی که در مسیر تکاملم لازم دارم داشته باشم و بشنوم و درک کنم.
استاد جان سپاس گزارم بی نهایت برای تک به تک لحظه هات و ثانیه هایی که با عشق برامون ضبط میکنید. برای این هدیه ها و دُر و گوهرهای ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدید تا رشد کنیم تا به خودشناسی برسیم تا مسیر پیشرفت مون هموارتر و لذتبخش تر بشه. استاد جان واقعا سپاسگزارم که راه خوب زندگی کردن رو به ما یاد میدید. راه توحیدی عمل کردن رو یاد میدید…
به نام فرمانروای جهان هستی
به نام خدایی که عاشقانه دوستم داره
با عرض سلام و احترام ،خدمت استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستای بی نظیرم در این سایت بی نظیر
استاد عزیزم، بینهایت متشکرم که اینقدر با جان و دل توضیحات عالی و مفید و نکات بسیار ضروری زندگی را در اختیار ما قرار میدهید.
شما الگوی به تمام معنای زندگیم هستید.
استااااد جوونم از کجااا شروع کنم؟!
موضوعی که مطرح کردید ، یکی از بزرگترین پاشنه آشیل های من هست.من از خداوند متعال 42سال زندگی دراین دنیای زیبا هدیه گرفتم.
روزی رسید که باتمام وجودم از خدا خواستم تا کمکم کنه که تغییر کنم ،تا رشد کنم و زندگی بهتری برای خودم رقم بزنم.
تا اینکه خداوند معجزه ای بزرگ بهم عطا کرد ،سایت ارزشمند شما استاد عزیزم.
از زمانی که وارد سایت شدم و فایلهای ارزشمند و دیدگاه های بسیار موثر دوستان را مطالعه میکنم،تغییر اتفاق افتاد و هرروز دارم یه ورژن جدید از خودم میسازم و هرروز خودم را با دیروز خودم مقایسه میکنم.
استاد جان ،من تقریبا ازسن ده سالگی تا حدودی با قوانین جهان هستی، ناخودآگاه ،آشنا بودم و خیلی از خواسته هامو از این طریق بدست آوردم.
من تأمل میکردم به دنیا ،از همون سن کوچیکی،با خودم حرف میزدم و میگفتم ،خدا کیه؟ چطور میتونم با خدا ارتباط برقرار کنم؟
دائم میگفتم، چی میشد من بتونم ناپدید بشم و برم ببینم دیگران چطور زندگی میکنن.
کلی سوال درمورد نماز و روزه داشتم ولی پاسخهایی که میگرفتم منو قانع نمیکرد.
استاد جانم ،من در کل خانواده و فامیل جزو افرادی بودم که همیشه تمرکزم به نکات مثبت بود و همیشه درحال خندیدن بودم و از فضاهای منفی و غیبت و دعوا خودم را دور میکردم ،طبق این تمرکزم به نکات مثبت،دنیا هم متقابلاً به من زندگی بسیار قشنگ ،پراز تجربه های زیبا ، پراز ماجراجویی و حال خوب هدیه داد.
میخواهم درمورد موضوع این فایل بسیار زیبا، صحبت کنم.
هرچقدر سن ام بیشتر شد تضادها انگار بیشتر میشد. یکی از این تضادها که الان یکسال درگیرش هستم همین امروز تکرار شد و همزمانی با این فایل داشت.
چقدر احساساتی شدم وقتی موضوع این فایل را، استادجان شرح دادید و شروع کردید به آموزش بسیار مفیدتان.
انگار شما داشتید با من ،آیسن،صحبت میکردید و برام داشتید این مشکلی که همین امروز برام تکرارشده ،این الگوی تکراری ،را شرح میدادید و بهم راه حل میدادید،خیلی خیلی سپاسگزارم ،چقدراین فایل ارزشمند و مفید را لازم داشتم.
خدایا شکرت که در زمان مناسب این فایل را دریافت کردم! خدایا هزاران مرتبه شکر.
استاد جوونم ،من مادر دو بچه زیبا و دوستداشتنی هستم و خدا را بسیار شکرگزارم که این دو گوهر ارزشمند را به من عطا کرده.
مادری بسیار مهربان هستم و همیشه به فرزندانم بیشتر ازخودم توجه کردم و همچنان توجه میکنم .
من بارها و بارها الگوهای تکراری بچه هامو دیدم ولی همش با خودم میگفتم ،اشکال نداره ،من به نکات مثبت فرزندم توجه میکنم ،اونوقت رفتارش بهتر میشه،منظم تر میشه،خوش اخلاق تر میشه،مسئولیت پذیر تر میشه ،برای آینده اش هدفمند میشه و و و
استاد جان با این ترفند و توجه من به رفتارهای مثبت فرزندم ،رفتارش خیلی خیلی تغییر کرد و بهتر شد و رو به تغییر هست و خیلی خوشحالم از این بابت ولی این رشد و تغییر بسیار آروم و آهسته هست .
متاسفانه در فرزندم رفتارهای خیلی اساسی که باید یه انسان بالغ و موفق درخودش شکل بده تا بهتر زندگی کنه ، خیلی کمرنگ هست.
بهم قول داد کاری را انجام بده اگر براش، کامپیوتر تهیه کنم، منم بهترین مدل از کشورترکیه براش خریداری کردم ،ولی چند ماه گذشت همچنان همون رفتارهای تکراری.
بهم قول داد ،هدفی که مدنظر داشت تیک بزنه و انجامش بده اگر من براش ماشین بخرم ،ماشین و خریدم بازم رفتارش و تکرار کرد و دنبال برنامه ای که داشت نرفت.
الان یکسال هست ماشین داره ،دائم با الگوهای تکراری مواجه هستم. خرابی ماشین و هزینه برای تعمییر ماشین.
امروز چندمین بار بود که ماشین فرزندم تعمییر میشه .این روند تکراری یکسال هست که بدجور منو داره اذیت میکنه .
وقتی دقت میکنم به صحبتهای استاد و مطالبی که قبلاً یاد گرفتم والبته فایل امروز ، نمیتونم راه حل درست برای داستان خودم پیدا کنم ، چون اینجا ارتباط بین مادر و فرزند هست و پلن b را نمیتونم اجرا کنم ،نمیتونم بهش بگم که منبعد مسئولیت زندگیتو خودت بپذیر ،اگر هم بگم ،فرزندم قبول نمیکنه ،اگر هم قبول کنه ،آمادگی نداره که بتونه مسئولیت زندگیشو بپذیره و مستقل زندگی کنه،چون من یادش ندادم که مستقل زندگی کنه ،دایم همراهی کردم و دلسوزانه مادری کردم.
استاد ،خیلی فکرکردم درمورد دلیلی که دائم ماشین در تعمییرگاه هست .نتیجه ای که رسیدم این بود،حس میکردم من دارم زیادی توجه میکنم به اون مورد ناخوشایند که داره تو زندگیم اتفاق میفته،و با این توجه ام دارم جذب میکنم،تصمیم گرفتم که توجه نکنم و به نکات مثبت فرزندم توجه کنم که خیلی خوب بوداین ترفند و اوضاع بهتر شد ،ولی به قول استاد جانم ،این الگوی تکراری دیرتر و با فاصله زمانی بیشتر پیش میآمد. یعنی ماشین تعمییر میشد ولی با فاصله زمانی بیشتر.
من میخوام ریشه کن بشه این رفتارها و این الگوهای تکراری.
با تمام وجودم صحبتهای استاد را درک کردم ، درسته الان شاید راه حلی برای من نباشه ،ولی از خداوند سوالمو میپرسم و یقین دارم خداوند راه حل خوبی را درمسیرم قرار میده تا بتونم زندگی بهتری را برای خودم و فرزندانم رقم بزنم.
کسی کامل نیست ولی من این توانایی را دارم که اتفاقات زندگیم را ارزیابی کنم و بروفق مرادم تغییر بدم با توجه به قوانینی که از استادم یادگرفتم، قوانین ثابت جهان هستی.
هرگز احساسی برخورد نکنم ، دلسوزی مادرانه و رفتارهای احساسی نسبت به فرزندانم را شناسایی کنم و در تغییر این رفتارها تلاش کنم.
استاد جان ، این فایل واقعا عالی بود، کلی استفاده کردم .لحظه به لحظه زندگیم شده دیدن فایلهای بسیار ناب شما و فکر و تأمل درمورد درسهایی که به ما میدهید تا بتوانیم در این دنیا و در آخرت خوشبخت زندگی کنیم.
من نمیدانم چطور از شما بزرگوار ،استاد بینظیر تشکر کنم ،شما معجزه زندگیم هستید.
در پناه حق تعالی شاد،سلامت و سعادتمند باشید