نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود به استاد عزیزم و بچه های سایت
صبح قشنگی داشته باشین روز پر از ثروت و برکتی داشته باشین
امروز صبح ساعت 5 که بیدار شدم دیدم 8 تومن واریزی داشتم حقوقمو زده بودن ولی خب خیلی بیشتر از ساعت کاریم بهم حقوق زدن نمیدونم چجوری حساب کردن ولی خلاصه که خیلی خوشحالللل شدم و رفتم به حساب بدهی هایی که داشتم زدم از وقتی که متعهد شدم که بدهی هامو بپردازم و دیگه به هیچ عنوان پول قرض نگیرم انگار همه چی داره درست میشه و کمک های خداوند شاملم میشه و واقعا سپاسگذارم که تونستم بخشی از بدهی مو بپردازم خدایاشکرت
بعد اینکه امدم به سوال هاتون جواب بدم تا به شناخت بهتری از خودم برسم اول اینکه میخام الگو های تکرار شونده زندگی امو بنویسم
من هر چند وقت یکبار بدهی بالا میارم تصویه میکنم ولی دوباره بدهکار میشم
هر چند وقت یکبار جوشای صورتم خوب میشه ولی دوباره جوش میزنم
هر چند وقت ادمایی وارد زندگیم میشن که میخان ازم سواستفاده کنن (توی رابطه عاطفیم البته)جوری که وقتی ادم جدیدی که وارد زندگیم میشه رفتارش کاملا شبیه ادم قبلیه و فقط اسمش تغییر کرده
هر چند وقت یکبار از لحاظ مالی اکی میشم و همه چی خوبه ولی دوبار به مسائل مالی بر میخورم
از لحاظ سلامتی کاملا اکیم و همه چی خوبه ولی خوب هر چند وقت یکبار معده ام خوب کار نمیکنه
یا هر چند وقت یکبار تا یکم لاغر میشم دوباره اضافه میشه وزنم
اینا الگوهایی که تکرار میشه یه مدت درست میشه همه چی همه چی عالیه ولی دوباره یه مدت کوتاهی بهم میخوره
اینا رو نوشتم و الان بهشون فک کردم تا توی این الگوها باورهامو پیدا کنم و تغییرشون بدم به نفع خودم البته الگوهای خیلی خوبم تو زندگیم زیاده مثلا خر چند وقت یکبار یه مسافرت فوق العاده میرم مثلا هر چند وقت یا …..
درود استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیز
من بیشتر واقتها غذا خوردن دیگران من رو ناراحت میکنه مخصوصا صدای دهان بقیه
من از دخالت مادر و پدرم در زندگی زناشوییمون ناراحت میشم و بیشتر اوقات فکر میکنم رفتارهایی رو انجام میدهند که همسر من ناراحت میشه و بخاطر همین موضوع تا حالا دو بار رفتم تهران زندگی کنم اما مخارج تهران نگذاشت که تهران بمونم و برگشتم کرمان و بازهم دیدم همسرم داره آزار میبینه و رفتم سیرجان شهر همسرم
و این موضوع 15ساله که من و همسرم رو اذیت میکنه
و مجبوریم بخاطر اینکه خانوادهمون آسیب نبینه کرمان نباشیم
درصورتیکه کرمان خونهی خوبی داریم و امکاناتش از سیرجان بهتره اما مجبوریم کرمان نباشیم
و توی این چند سال نتونستیم این موضوع رو حل کنیم و بارها با پدر و مادرم صحبت کردم اما همیشه میگویند تو چقدر پرتوقع شدی و فلان بهمان
یعنی نمیتونم درست صحبت کنم و قانعشون کنم که بذارید ما زندگیمونو بکنیم و رفتارهای شما که بعضا ناخواسته هم هستند باعث اختلاف من و همسرم میشه
مثلا به حجاب و پوشش همسرم که از نظر من هیچ مشکلی نداره ایراد میگیرند چونکه خیلی پدر و مادرم مذهبی هستند بقدری که پدر و مادر خود همسرم که سیرجان زندگی میکنند اصلا در زندکی ما دخالت نمیکنند و من خودمم سیرجان راحتترم
اما بخاطر شرایط شهرنشینی و اینکه شهرستان هست و توی پیشرفت دخترمون خیلی تاثیر گذاشته و آزاردهنده است اما بازهم میگم اگه برگردم کرمان بازهم توقعات پدر و مادرم از همسرم باعث اختلافات شدید میشه
واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم که این موضوع از زندگی ما بره بیرون
از شما استاد عزیز ممنونم
Elham Amirian:
Elham Amirian:
سللللللام به استاد عزیزم آقا من چه جوری بگمممممم عاشقتم نوکرتم چاکرتم مخلصتم
این دوتا فایل فوق العاده بودن ازتون بی نهایت سپاسگذارم
خداجونم چجوری ازت تشکر کنم که در شانت باشه
من یکساله درگیر این جواب بودم و میخواستم مطمئن بشم که اقدامی که میخوام بکنم درسته یا نه
یکسال پیش رفتم برا درخواست جدایی ولی شک داشتم هنوز به یقین نرسیده بودم گفتم شاید مقصر خودمم شاید افکار من باعث شده که این رفتار هارو از خودش نشون میده و همش صفرو یکی به قانون نگاه میکردم دریغ از اینکه اونم یه آدمه مثل من و فرکانسهای خودشو داره خلاصه تا جایی که میشد به فایلهای استاد گوش میدادم اینقدر که تو خوابم هندزفری تو گوشام بود تا بتونم بیشتر باقانون آشنا بشم و درکش کنم تقریبا بیشتر فایلهای رایگان و گوش دادم و چنتا دوره هارو هم خریداری کردم و تمریناتمو انجام دادم تو زمینه عرت نفس خیلیییی خوب شدم دوره حل مسائل باعث شد تو دل ناشناخته هام برم وازشون فرار نکنم و کمالگرا هم نباشم دوره عشق و مودت بهم یاد داد که اول باید خودمو دوست داشته باشم و بدون توقع عشق بورزم و وابسته نباشم واین رفتارهایی که از خودمون نشون میدیم که مثلا عاشقیم و طرف و دوسداریم بکل اشتباهه وخیییلی از رفتارهامو تغییر دادم و…. واما این دوتا فایل آخری تیر خلاصی رو زد واقعا شما بی نظیرید یعنی این دوتا فایل اندازه یه دوره با ارزشن و اصلا نمیشه روشون قیمت گذاشت انگار خداجونم به دل استادعزیز انداخته تااین دوتا فایلو برا من بفرستن تا منو مطمئن کنه راسیتش یکی دوماهیم هست به خودم قول دادم که اول فایلهای رایگان رو گوش بدم اگه ازشون نتایج فوق العاده گرفتم بعدش میرم سراغ دوره ها و برای تشکر بیشتر حتما دوره کشف قوانین رو خریداری میکنم ؛ خداجونم دلهارو برام نرم کن تا کارها برام آسان شود ️️
به قول استاد عزیزم
در پناه الله یکتا.سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین
دوستوووووون دارم
سلام استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
خیلی ممنون برای نشر سخاوتمندانه این آگاهی ها و تجارب گرانبها
ولی اونجایی که فرمودین تغییر پترنها خیلی سخته منو در مورد خرید دوره کشف قوانین مردد کرد ،
نکته دوم اینکه آیا هم مدار شدن با این آدم ها و اجرای راه حل B قانون فرکانس و بحث مسوولیت پذیری خودمون رو در اجرای قانون به شکلی که تا حالا آموزش دادین زیر سوال نمی بره؟
از دوستانی که از دوره کشف قوانین نتیجه ریشه ای و قابل لمس دیدن درخواست دارم بنویسن در این مورد ممنون
به نام خدایی که بیش از حد برای من کافیست .
استاد اکثر عزیزانی که کامنتهاشونو خوندم یادآور شدن که این دو تا فایل اخیر فوق العاده ست . کاملا همینطور تمام فایلهای شما فوق العاده ست اما این دوتا گنج هستن . اصلا به طور عجیبی پخته تر از تمامی فایلهای موجود و این تکامل این سایت فوق العاده رو نشون میده . اصلا ترکیب همراهی شما دو عزیز معجون افلاطونی شده که نظیر نداره.
هر روز با آموزشهاتون رشد میکنم و یه جورایی به دیدن هر روزه فایلها یا تمرین دوره 12 قدم معتاد شدم . وقتی درگیر فایلها یا انجام تمرین نیستم انگار انرژیم میافته و فکر میکنم یه چیزی گم کردم .
نمیدونم به واقع حساس بودن و گیردادن به همسرم جزو پترن من حساب میشه یا نه . با اینکه هیچ چیزی درباره خیانت همسرم نتونستم ثابت کنم و ته دلم شهادت میده که اصلا همسر بیچاره من اهل این کارها نیست بازم یه حس خودآزاری دارم انگار . همش خودمو توجیه میکنم چون که همسر سابقم بهم خیانت کرده ذهن من مریضه و حق دارم به همه چیز شک داشته باشم . هر بار که مشخص میشه اشتباه کردم و طبق معمول گیر الکی دادم و بیخودی توی ذهنم فکر و خیالات الکی کردم به همسرم قول میدم این دفعه آخرمه که الکی بهت شک میکنم و کلی خودم رو سرزنش میکنم آخه دختر آدمها با هم فرق دارن یا تو که تا به حال چیزی رو ثابت نکردی به چه حقی بنده خدا رو سین جیم میکنی اما اصلا فایده نداره و چند روز بعد دوباره تکرار میشه .
بارها به خودم گفتم صبرو تحمل آدم حدی داره آخرش خسته ش میکنی اما فایده ای نداره که نداره.
همین دیروز داشت واسه یکی تعریف میکرد که میدونم حساسیت خانمم سر دوست داشتن منه اما گاهی چیزایی بهم نسبت میده که اصلا نکردم بهم خیلی سخت و سنگین میاد و خسته م میکنه .
توی یک فایلی استاد از عشق بوقلمویی گفتن و من اونجا به خودم قول دادم اونجوری نباشم اما افسوس ….
دیروز با تلاش بسیار سعی کردم تا شب اصلا راجب به هیچ چیز فکر نکنم و هر وقت ذهنم آماده حرافی میشد میگفتم این نجوای شیطانه و توی تصورم میزدم توی دهن شیطان و همون اول کار خفه ش میکردم .آخر شب متوجه شدم چه روز عالی و بی دقدقه ای رو گذروندم و چقدر عالی بود .دعا کردم بتونم این شیوه رو واسه هر روز تمرین کنم .
این فقط بخاطر کار کردن روی ذهنم و کمک و هدایت گرفتن از خدای خودم میدونم و همش با خودم تکرار میکردم آدمها یک روزی به هر طریقی از زندگی من میرن و تنها کسی که از ازل تا ابد با منه خدای مهربونمه پس چرا باید از رفتن کسی ناراحت باشم . تا زمانی که هم مدار من هست با من میمونه اما اگه نبود جهان به راحتی از زندگی من بیرون میبرش پس نگران چی هستم؟
و همش به خودم یادآور میشم من باید روی ارتقا شخصیت خودم کار کنم بقیه ش با قوانین جهان هستیه که همسرم با من میمونه یا نه و با این حرفها صداهای بیهوده توی سرم رو خاموش میکنم و به آرامش میرسم .
خدا خیر جهان و آخرت رو به شما عزیزان بده انشاالله که باعث خوشبختی و آرامش میلیونها نفر شدید .
شما معرکه اید به قول یکی از دوستان سایت واقعا چطور میشه محبتهای شما رو جبران کرد ؟
گروه فوق العاده عباس منش و اعضای همراه ،تک تکتون بی نظیرید ممنون از همه عزیزان که باعث آرامش روحید .خدایا شکرت بابت وجودم در این سایت زیبا .
سلاممم به استاد عزیزم و مریم خانوم نازنین
خداوند رو هزززاراان هزززار مرتبه شاکرم که شمارو سرراه من قرارداد و من رو با شما آشنا کرد
استاد عزیزم من الان 18 سالمه و تازه دیپلم میگیرم و یه هفته دیگه کنکور دارم .
من از دوران راهنمایی و کلاس هفتم هشتم بود که یک بخش خیییلی کوچیک و خلاصه از قانون جهان برای من بازگو شد ، خب اون موقع من یه بچه کوچولوی مدرسه ای بودم و خیلی غیر منطقی هست توی جامعه که مثلا با بچها بشینی از حرفایی که به پختگی عقلی و سنی نیاز داره حرف بزنی . اما به لطططف خدای مهربون خیییلییی اتفاقی یکی از اقوام فقط یک جمله گفت : اینکه ما داریم توی ذهنمون زندگی میکنیم ) و تمااااممم و همییین یه جمله بهه قدررری ذهن من رو درگیر کرد و من مدااام بهش فکر میکردم که نگووو . خلاصه انقد بهش فکر کردم که کلاس نهم بازهم به شکللل خیییلی اتفاقی یکی از فایلای شمارو شنیدم و باهاتون آشنا شدم و بشددت شوق داشتم و ذهنم هیچگونه مقاومتی نسبت به این آگاهی ها نداشت . من خییلی افسرده بودم و کینه ای و .. همیشه دوست داشتم مریض شم که مورد توجه باشم و حسادت میکردم و….
اصلاااا اون مریم قبلی مرد واقعااو یه مریم جدید متولد شد
من ازقبل هم رابطه خوبی باخدا داشتم و همیشع توقلبم ازش کمک میخواستم و این باور رو داشتم که خدا به من کمک میکنه و صدای منو میشنوه (ناگفته نمونه که مامانم هم همیشه این باور رو به من القا میکرد ک تو خییلی پاکی و خدا صدای تورو میشنوه و اگه تو ازش بخوای دعاتو مستجاب میکنه و همیشه هم ازم میخواست براش دعا کنم و هررروقتم من دعا میکردم واقعا اون اتفاق خوب میفتاد)
خلاصه که من از کلاس ششم این خواسته رو داشتم نمونه دولتی قبول شم . اما خب وااقعا باورهام داغون بودد
اون موقع که تازه با قانون آشنا شده بودم گفتم که من امسال قبول میشم و مدام با تمام وجودم احساس میکردم و همش میگفتم من به هرچی فکر کنم اتفاق میفته و همش اینو باخودم تکرار میکرد ( اینم بگم که من استعداد خوبی دارم توی فهم و درک مطالب و همیشه نمرم بیست بوده اما خب فقط شب امتحانی میخوندم و این فقط برای امتحانا جواب گوعه و اصلااا جوابگوی آزمونا نیست). خلاصه که هیچیم درس نخونده بودم کروناهم اومد مجازی شد دیگه هی هیچی نخوندم . یه دوهفته مونده به آزمون روزی دوساعت چندتا تست میزدم که همشم اشتباه درمیومد اما من باز میگفتم من قبولم . تازه اون موقع من تازه با قوانین آشنا شدم و ترمز های ذهنی زیادی داشتم
خلاصه اون سال یه مدرسه تازه نمونه دولتی توی شهر ماتاسیس شده بود و ظرفیت بالا رفته بود . این خیییلی برام جالب بود که عدل همون سال ظرفیت زیاد میشه .
وقتی جوابا اومد زده بود که رد شدی . و من اونقددد توی شک بودم که نمیتونستم باورر کنم قبول نشدم و انقدد گریه کردم . یعنی همش میگفتم این غیرررمممکنه و من باید قبول میشدم و خلاصه هیچ جوره اون رد شدن رو قبول نکردم و واقعاهم درصدای خوبی داشتم
یه دوسه هفته بعد زنگ زدن و گفتن قبولی بیا ثبت نام و من به خودم گفتم آفررررررین درسته کاااارت
و حالا امسال کنکور دارم و من از همون سالی که اون نتیجه رو گرفتم به خودم گفتم بهترین اتفاقات و شرایط میفته و من کنکور قبول میشم و واقعا بی بااااک برای خودم درحال تفریح و.. بودم و ذهنم درگیر استرس و کنکور نبود
دقیقااا عین همون سال ، همه چی درستت و قشنننگ مطابق خواسته من چیده شد ، انگار خدا با دستای خودش همه چی رو کنار هم گذاشت
هییییچ سالی سازمان سنجش همچین کاری نکرده ،دقیقااااا سالی ک من کنکور دارم کتابای عمومی رو حذف کرد و تاثیر معدل رو چهل درصد قطعی کرداین خیییلی چیز ناممکنی بود و همینطور من ادمای درست و منابع درستی سرراهم قرار گرفت . من خییلی زیاد خودمو نکشتم و درس آنچنانی نخوندم اما ایمان دارم خدا بامنه و خواسته هام اتفاق میفتن
من یه هفته دیگه کنکور دارم و ایمان دارم بهترین روز زندگیم رور کنکوره و مدام روزشماری مینویسم توی دفتر فلان روز مونده تا روز هیجان انگیز کنکور و بعدش کلللی باورهای توحیدی مینویسم
دوماه دیگه باز کامنت میزارم و از قبولیم براتون میگم
سلام بر استاد نازنینم از همین ابتدا بسیار بسیار بسیار شما را تحسین میکنم برای این همه پیشرفتی که تونستین بکنید برای اینکه توانستین روح راهنماتونو الویت قرار بدین برای اینکه از کلی از نجوا ها گذشتین و برای نشستن و ریشه یابی خودتان تلاش کردین ،
استاد برای الگویی که توی زندگی با همچین افرادی برخورد کردم=برادر کوچکم که 10 سال دارد و بارها دروغ گفت و یا کاری را انجام نداد و هر بار میگفت این بار و ببخش قول میدم از دفعه بعد … نزدیک 10 باری این کارا کردم اما دیگه نه حتی جلوی خودشم گفتم که دیگه رو حرفات حساب باز نمیکنم و هر وقت که دیدم تغییر کردی اون موقع تصمیم میگیرم …
_
الگوی دیگری رو در زندگی ام به لطف خدا نداشتم اما
داستان خودم هستم
خودی که دو سال است دارم بهش ظلم میکنم نمیگویم درصدی تغییر هم نکردم اما تغییر ها اصلا بولد نیستن اگر در خواستم در دوسال پیش یچیز بود هنوز هم همان است
که شامل
درست کردن خواب ،یعنی زود خوابیدن
لاغر کردن
توی سوشال مدیا پست گذاشتن در مورد رقص
تمرین بیشتر در مورد رقص و تحقیق و ….
همه همه همان هاست
و حالا واقعا احساس بدی دارم احساس میکنم نمیتونم خود را درست کنم حالم اصلا خوب نیست و حال دگرگونی دارم ،اینکه به هیچکدام نرسیدم اینکه قول هایم را شکستم اینکه پای تعهد هایی که دادم نماندم حتی شرمم میگرد که تعهد های که تو کامنت ها هم دادم امجام ندادم به قول حرفتان واقعا می خواهم اما نمیدانم چرا نمی شود .
همین موضوع بسیار من را ناراحت کرده است و حتی من را از خود متعالم ،متنفر
لطفا هریشنهادی داریم بهم بدین …
سلام. اگر خودت اون آدمه باشی که هر چی تلاش میکنی بخصوص از آدمهای خاصی قرض نگیری ولی جهان جوری شرایط رو میچینه که آخرش مجبور بشی به همه اون آدمها رو بندازی و کلی حیثیتت بره! چه باور اشتباهی پشت این هست؟ و چه باوری باید در مقابلش ساخت؟
سلام و عرض ادب استاد عزیزم و خانم شایسته و بقیه دوستان عزیزم
استاد چقدر این فایل آموزنده و بی نظیر بود . من ساعتها طول کشید تا این فایل رو گوش بدم . من و عزیز دلم هر چند دقیقه یکبار فایل و نگه میداشتیم و مثال های شمارو بررسی میکردیم و صحبت و نت برداری و خلاصه کلی به قول شما مغزمون رو میریختیم تو کاسه . وقتی از دور به خودمون نگاه کردم دیدم که ما چقدر الگوهای تکرار شونده ای داریم که گاها مثل شرک مخفی ان. مثلا من هر چند هفته یکبار به یک مورد جسمی بر میخورم . یا ما چرا هر چند وقت یکبار با اینکه شرایط مالی داره بهتر میشه همش ترس از دست دادن پول میاد سراغمون و کارای احمقانه میکنیم و……
خلاصه بهتون نگم که همه این الگوها از باور های ما نشات میگیره …. یاد یه موضوعی هم افتادم که باعث این لحظه زندگی من شد که با چک و لگد های دنیا الان مهاجرت کردم و شرایطم هر روز بهتر و بهتر میشه به لطف خدا .
من تقریبا 2 سال پیش با داییم همکار شدم ایشون قبل از شروع کار به من زنگ زد و گفت محمود جان من میخوام یه هایپر بزنم و به تنهایی از پسش بر نمیام. تو بیا با هم این مغازه رو راه بیندازیم و جبران میکنم و خونه برات میگیرم و حقوق تو فلان میکنم و خلاصه کلی وعده وعید و من قول میدم
استاد نشون به اون نشون که ما تقریبا 7 تا 8 ماه خونه داییم بودیم به امید اینکه ایشون به وعده هاش عمل میکنه . هی میگفت بزار یکم فروش بهتر شه . من این ماه فلان میکنم و بزار اول وسایل برات بخریم و ( که اونم حرف بود ) من قول میدم که
من دیدم که 7 8 ماه شد این با قول و قراراش پدر من و در آورده . همش وعده و وعید ولی امان از جهل و شرک انقدر موندم اونجا تا جهان با پتک زد تو سرم و با دعوا و ناراحتی از داییم جدا شدم .
واقعا شناخت پترن ها تو افراد و البته شناختن خودمون بسیار بسیار میتونه ما رو تو زندگی پیشرفت بده و نمیزاره ما درجا بزنیم .
وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم با وجود اینکه دارم رو خودم کار میکنم ولی یکسری باورها با اینکه حتی دارم روشون کار میکنم دارن کارشون رو بدون اینکه بعضا من بفهمم انجام میدن .
پس ما خیلی خیلی کار داریم و من از شما واقعا ممنونم بابت این آگاهی های ناب .
من فقط باید باگهام رو تو زندگیم در بیارم و باور های درست شو بسازم و حرکت کنم و از خداوند هدایت بخوام و حرکت کنم و ایمان داشته باشم که میشود . و خداوند وعده پیروزی داده . پس ادامه میدم و از گفته ها و آموزه های شما به عنوان وحی منزل اطاعت میکنم تا بتونم زندگی خوبی برای خودم بسازم که این کار من قطعا خیر و برکتش به جهان گسترش پیدا میکنه .
من از شما سپاس گذارم که با این آگاهی ها کلی از باگهای من در اومد و منو مجاب به فکر کردن کرد .
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم استاد عزیزم
یا حق
استاد نکنه من کلا یه چی دیگه میشنوم، یه جور دیگه رفتار میکنم؟ اصن یه مسیر دیگه ایم؟؟
نکنه اصن فقط حضورم اینجاست و باطنم جای دیگه ست؟؟
خیلی ترسناکه.
نکنه من کلا اشتباه میخونم. میفهمم و کج میفهمم همه مباحث رو.
شما نوشتی:
«نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران»
من هنوز فایل رو اصن باز هم نکردم ولییی
میدونی من چی خوندم این رو؟؟؟
تینو خوندم وقتی بقیه الگوهای تکرار شونده دارن و من میبینم اچن الگوهای بقیه رو ،چی کار کنم؟؟؟؟؟!!!!!
بعد اودم کامنت سید علی رو خوندم دیدم بابااااا کلا شما در مورد یه موضوع دیگه صحبت کردی و من ذهنم جای دیگه بود.
شما گفتی وقتی بقیه در مورد ما یه الگوهای تکرار شونده دارن ما باید چی کار کنیم، ولی من خوندم وقتی بقیه الگوهای تکرار شونده دارن تو زندگیشون من چه واکنشی باید داشته باشم ،منی که دارم از بیرون زندکیشون رو میبینم.
همینقدر میتونه. همه چی هم هدایت کنه هم گمراه.
واقعا نمیدونم
فقط میگم خدایا
رب زدنی علما