نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام
یه جایی اون اولها که با قانون جذب اشنا میشیم میگیم یعنی اون رفتار بد و …. از افراد رو هم من جذب کردم؟ و قانون با شدت تمام تو صورت ادم نگاه میکنه و میگه اره خودت کردی و اینجاست که برامون سخت میشه
دیروز یه فایلی از اپرا وینفری دیدم که میگفت اگه یک نفر به شما بدی کرد از منظر واقعیت بهش نگاه کنید و اگه تکرار بشه بارها و بارها تکرار میشه تا جایی که بهتون ضربه محکمی بزنه . من بعد این حرف یاد این فایل افتادم و گوشش کردم و یاد مسئله ی خودم افتادم و دوست داشتم کتبیش کنم
1.من یک خاله ای داشتم که از سن هفت سالگی من بدون اغراق میگم همیشه یه دعوایی رو شروع میکرد با ما و بدجور احساسات کل خونواده رو زیر سوال میبرد.ولی واقعا فکر میکنید برای چند نفر درس عبرت میشد؟ تقریبا هیچ کس چون علی رغم اخلاق تندی که تابحال واقعا هیچکسو مثل اون ندیدم همیشه برای هر کمکی حاضر بود و همه از جمله من و مادرم انگار معذب میشدیم . تا جایی که اولین نفر کشید کنار و اون برادرم بود هفت سال پیش اول ازدواجش بخاطر تیکه پروندن های و طرز رفتار بی ادبانه خالم با همسر برادرم داشت دعواهاشون شروع میشد و اون به معنای واقعی کشید کنار . بعد چندتا دیگه پسرخاله هام اونم موقعی که ازدواج کردند . من خودم وقتی الگو رو دیدم کناره گرفتم و تمام سعیم توجه نکردن با اینکه خیلیییی سخت بودچون مامانم همیشه میخواست راجبش صحبت کنه. تا اینکه بعد چندماه ارتباط نداشتن و فراموشی مامانم گفت بگم بیاد خونمون ؟ گفتم نه گفت تو خیلی کینه ای و من هییییچی یادم نیست و من سعی میکنم بدی های دیگرانو فراموش کنم تو چرا انقدر فلانی و اینا . منم امدم بیرون گفتم هرکار میخوای بکن
تمام این مدت مادرمو مقصر دونستم که چرا متوجه نیست و بعد شروع کردم به مقصر دونستن خودم که چرا همیشه تحت تاثیر مامانمو احساس گناه دادن هاش قرار میگیرم و متوجه یه الگو دیگه شدم
2.مادر من با برانگیختن احساسات من سعی در پیشبرد نظریات خودش داشت و این داستان چنان سر دراز داره که بهتره نگم
3.من همیشه کلاسهای اموزشی هنری میرفتم بخاطر علاقم و از بچگی اموزشگاههای ازاد میرفتم که هزینه هاشم بالا بود ولی بشدت کیفیت بالایی داشت حتی وقتی بچه بودم و کسی منو نمیبرد اونور شهر خودم مسیرو یاد گرفتم و میرفتم . تا اینکه یه نفر بهم یه اموزشگاه از شهرداری معرفی کرد که خیلیم زیادن و هزینه بشدت پایینی داشت من کلاس اولی که نوشتم مربیش اصلا خوب نبود و تازه کارو یاد گرفته بود و من همیشه دنبال اساتید با سابقه کار بالام و وقتی به مسئولاش گفتم استاد دیگه بیارید گفتن دستمزدها پایینه و نمیان . من همون موقع فهمیدم ولی خودمو زدم به نفهمیدن و کلاسو ادامه ندادم بعد اون یک کلاس دیگه نوشتم که مربیش دیر میومد و زود میرفت و موقع اعتراض ما میگفت کلاس ارزون میایید چرا انقدر نااااشکرید ….. و بعله من رسیدم به کلاس سوم بعد یکسال و خورده ای البته یه دوره کوتاه مدت بود و بازهم همین داستان و گفتم فاطمه تو همیشه بهترین اموزشگاهها و بهترین اساتید رو میرفتی و بهرتین نتایج رخ میداد . حالا چراا درگیر این الگو شدی؟
4.یه بنده خدایی که خیلیم نزدیکه بهم هرموقع صبح ها قرار دوچرخه یا کوه میزاشتیم خوابش میبرد و من صبح بعد درست کردن صبحونه با فکر اینکه بیداره و داره اماده میشه ولی میدیدم خوابه و هزار بار زنگ زدن بهش بیدارش میکردم از عصبانیت و با یکساعت تاخیر میرفتیم .البته اون هیچوقت معذرت نخواست و میگفت حالاا مگه چیییشددددد و من دیگه چندوقت پیش هم گفت صبح میای دوچرخه گفتم اصلا و ابدا
5.الگویی هم که باز الگوهام بهش رسیدم این بود که من راحت در مورد هر فردی الگو را بفهمم در اون مورد کات میکنم ولی به فامیل هایی که مامانم بشناسه برسه نمیتونم چون مامانم بهم میگه کینه ای و اینجاها ضربه هارو بشدت میخورم مثل مورد اول
6.یه دوستامونم بود هروقت قرار میزاشتیم شاید یکساعت مونده به قرار میومد تو گروه مینوشت من حالم بد شده و نمیام و خب دفعات اول هیچی نمیگفتیم و بعد اون عذاب وجدان میداد که شماها هم نباید میرفتید یا عکس هاتونو تو گروه نفرستید که من ناراحت نشم یا چرا نپرسیدید حالم چطوره …. میخوام اینو بگم که حتی ممکنه طرف انقدر تو نقش بره که چرت و پرت هم بگه و عذاب وجدانشو هم بده با اینکه خیلیم واضحه ولی ما باید گول نخوریم
7.یه شخص دیگم که بازم از فامیل بود به طرز عجیبی دروغ میگفت و هروقت هم بهش میگفتیم انکار میکرد . البته اول اوایل که اصلا به روش نمیوردیم ولی بعد انقدر تکرار شد که به روش میوردیم ولی انکار . میخوام بگم بعضی هاانقدر تو الگوشون هستند که نمیگن من قول میدهم و اشتباه شد تازه انکارم میکنند
بارهم تکرار میکنم این الگو برای من تکرار شونده اینه که در برابر فامیل خیلی سست عنصر عمل میکنم اما در مورد دوست و غریبه و افرادی که مامانم ندیده مخصوصا خلیییی راحت الگو را ببینم کات میکنم . اینم نقطه ضعفی بود که با دیدن الگوهام پیداش کردم
8.مثلا یک دوستی داشتم موقع دانشگاه میرفتیم دم تریا یهو یادش میفتاد کارتشو نیورده و من حساب میکردم . دوسه بار که تکرار شد چون من خیلی خیلی حساسم کسی بخواد ازم سواستفاده مالی بکنه گفتم خب باشه تو نخور چیزی من خودم میخورم و دییییییگم این رفتار تکرار نشد بامن . این دوستمون اصلا ندار نبودا با سوناتا باباش میومد ولی عادت کرده بود از دختر و پسر بکشه که دیگه با اون رفتار جرئت اینکارو با من پیدا نکرد . و بنظرم با اینکه من قوانین رو خوب درک نمیکردم اون زمان ولی این باعث شد که بتونیم دوستیمونو ادامه بدیم و اگر من اینکارو نمیکردم بعد تکرارش من به انفجار میرسیدم و میترکید همه چیز
شادباشید
استاد جان این فایل خیلی بینظیر بود واقعن خیلی ارزشمند مثل بقیه فاایل هاتون
اخر فایل که تموم شد گفتم این دیگه چه اگاهی ای بود!!!!امشب کلی قربون صدقوتون رفتم که اینقدر با مهربونی دلسوزی این اموزشها رو در اختیار ما قرار میدید.
حقیقتش اگه اینارو میدونستم خیلی اگاهانه تر شریک زندگیم رو انتخاب میکردم.دیگه الان که کار ازکار گذشته و 8 سال از زندگی مشترکم میگذره و متاسفانه هیچ شباهتی بین خودم و شوهرم نمیبنم که بماند ازین الگوهای تکرار شونده ی اذیتکن هم ایشون داره منتها هنوز خودمو به اندازه کافی نشناختم و نمیتونم تشخیص بدم درجه ی اذیت کنندگیش برای من چقدره.
من فعلن دارم باا دوره لیاقت و حل مسایل روی خودم کار میکنم. هنوز اول مسیرم.
چیزی که برام عجیبه اینه که نمیدونم چرا اخیرا دعواهام با همسرم بیشتر شده بینمون. یعنی توی دو هفته ی اخیر ما 3 تا دعوای نسبتا بد داشتیم باهم. البته 80 درصد مواقع و در روز حالم خوبه.
منتها بحث امشبمون از همه پراصطکاکتر بودد. چون ایشون داشت از خط قرمزی میگفت که من رد کرده بودم و اون هم رفتن به پارک و تنیس بازی کردن در اونجا بود. خب توی فکرش اینه چون شهر کوچکه ادمهای ارازل اوباش اونجان که دوست نداره من برم. و منم که کلن دختری بودم که درین موارد و موضوعات مشابه هیچوقت توی خانواده حتی کوچکترین بحثی نشده بود و توی این فازا نبودم هیچ موقع. ایشون نمیخواد من برم. من در شرایطی بزرگ شدم که زمانی شده بود حتی همکارهای اقای من خونه ما براحتی رفت و امد میکردن در حضور پدرم و امنیت خیلی خوبی از پدرم میگرفتم و واقعن پدرم رو بخاطر این اخلاق خوبش خیلی دوست داشتم چقدر حس اعتماد برای ما ایجاد میکرد. خدا خیرش بده.
سر پارک رفتن امشب هم من امشب خیلی نیاز ب تفریح رو در خودم احساس کردم. باید هرجور بود میرفتم. رفتم و برعکس که چقدر بهم خوش گذشت هیچ ناراحتی و مزاحمتی هم طبق معمول(چون باورهای من فرق داره) برام ایجاد نشد محیط خلوت و عالی بود وقتی برگشتم توی اوج انرژی بودم ولی بعدش باهم بحث کردیم متاسفانه.
نمیدونم ولی از وقتی دارم روی خودم کار میکنم احساس جرات مندی بیشتری میکنم. البته که قبلن هم سر اینطور چیزا بحث بینمون بود ولی دست و دلم بیشتر میلرزید از کاری که خطایی در اون نبود از دید خودم. اینسری از درون به کارم ایمان داشتم که کار بدی نکردم که بخوام بترسم. حتی دروغ نگفته بودم. فقط بهش نگفتم دارم میرم.
منم نمیتونم حرف زور رو قبول کنم.. خب ایشون از دید خودش داره ب جریانات نگاه میکنه. نمیدونم چی بگم والا.
سلام خدمت استاد بزرگوار و مریم جان عزیز
و تمام همگروه های عزیز
استاد چقدر این فایل و این صحبتها برای من به موقع بود
درباره پترن ها من به همراه دو پسرم با پدر و مادرم زندگی میکنیم در یه خونه به مدت ده سال هر بار بینمون بحث و دعوا میشد و هربار قول میدادیم که دیگه تکرار نکنیم و باز تکرار میشد پدرم و پسرم اصلا با هم سازش نداشتن چند وقت هست که دانشجوی دوره بی نظیر دوازده قدم شدم
در دوره شما یک جایی میگید ایمانی که عمل نیاره حرف مفته با ایمان به خدا پیشنهاد دادم از خانواده جدا بشیم و حرکت کردم البته که همه ناراحت شدن ولی من از همین پترن ها و بی ایمانی خودم خسته شده بودم و جدا شدیم الان یک هفته است که جدا زندگی میکنیم البته که هنوز خانواده شرایط رو درک نکردن و ناراحت هستن
دومین پترن همسر سابقم بود که شبیه مثال همون مادر دختر که شما فرمودید بود ولی من تو دومین بار دیگه ادامه ندادم و ازش جدا شدم
واقعا استاد جان ممنونم از شما این فایل حال منو خیلی خوب کرد دقیقا هدایت الله بود به سمت این فایل همین امشب که من کلی دلم گرفته بود که نکنه درباره جدا شدن از پدر و مادرم اشتباه تصمیم گرفتم و با این آگاهی ها متوجه شدم که پلن بی رو درست ریختم
به امید الله یکتا
سلام استاد وقتتون بخیر
درباره مدیریت الگوها که فرمودید، میخواستم بهتون بگم که یکی از چیزهایی که همیشه من به خودم میگم اینه که مواظب باشم کسیو قضاوت نکنم چون واقعا از اینکه قضاوت بشم متنفرم و این موضوع هست که منو بهم میریزه و الگوهای تکرار شونده قضاوت شدن رو هم دیدم البته واقعا چون دارم رو خودم کار میکنم فعلا چندین ماهه دیگه با این مشکل مواجه نشدم، همین الگو باعث شده خیلی به آدما فرصت بدم نمیدونم شاید نمیتونم بین قضاوت کردن اون آدم و اینکه آیا اون آدم داره الگو تکراری از خودش نشون میده تفاوت قائل شم واقعا این دغدغه منه چون باعث شده مدام فرصت بدم به آدمها، آخه تو ذهنم قضاوت نکردن آدمها خیلی مهمتر از هر چیز دیگه ایه
استاد کاش کمکمون کنین تا متوجه بشیم که این الگوهای تکراری بخاطر چه باوری ایجاد شده، من تنها دوره کشف قوانین رو تهیه کردم وقتی این فایلها و گوش دادم خیلی برام جالب بود و به درک اون فایلها کمک کرد حس میکنم هنوز به تکامل نیاز دارم تا به درک بهتر از آموزه ها برسم.
درباره اون قسمت فایل که گفتید ماشین نمیدید یا پول قرض نمیدید، من متوجه شدم که خیلی برام خوشحالی دیگران مهمه، اون هم ریشه در این داره که ناراحت کردن دیگران تو ذهنم یه ارتباط پیدا کرده با قضاوت کردن و کارما و نمیدونم چجوری ذهنم این ارتباطات پیدا کرده ولی هرچی هست باعث شده هیچوقت صدامو رو کسی بلند نکنم حتی وقتی حق با منه مثلا خیلی وقتا شده طرف بایه حرف خواسته از موضع بالا که از همه چی اطلاع داره و درباره همه چی میدونه تو حیطه رشته تحصیلی من که 10 سال درسشو خوندم نظر بده و اون اطلاعات هم غلط بوده اما من بخاطر اینکه خورد نشه بهش نگفتم که حرفش و اطلاعاتش غلطه فقط سکوت کردم، وقتی دنبال دلیل سکوتم میگردم میبینم اون کار تو ذهن من ضایع کردن اون فرده و از نظر ذهن من یه کار قبیح جالبی داستان اینجاست که بعد از این سکوت میشینم با خودم خودخوری میکنم که چرا جرات کرد این اطلاعات غلط رو با این اعتماد بنفس بگه، چرا جوابشو ندادم و خیلی ناراحتی های دیگه از طرفی شخص مورد نظر هم بخاطر این سکوت من اینطور برداشت میکرد که واقعا در جایگاه نظر دادن قرار داره و به ابراز نظراتش ادامه میده، و خودخوری های من بیشتر و بیشتر میشه، و واقعا برخورد با این آدمهای که توهم دانایی دارن برای من شده یه الگوی تکرار شونده، شایدم من با این رفتارم باعث میشم اینجور آدمها قدرت بگیرن ولی ریشه این باورم رو نمیتونم پیدا کنم تا بزنم وسط خال و حذفش کنم و پایان بدم ب این الگوی تکراری. تا میخوام یه چیزی بگم سریع خودمو میزارم جای طرف میگم نکنه این فرد خلا داره و بخاطر این خلا داره این حرفارو میزنه و حس خوبی بهش میده این کار پس بزار ضایش نکنم تا حسش خراب نشه وقتی در همون لحظه اینجوری فکر میکنم یه جورایی دلم برای اون فرد میسوزه و دیگه هیچی نمیگم اما درد من از حس بدی هست که از اونا میگیرم از این اعتماد به نفس کاذب و اون موضع قدرت تو خالی که میگیرن خیلی منو بهم میریزه، واقعا نمیدونم با خودم چند چندم خب اگه ناراحتی بزن ضایشون کن دلت خنک شه اگه دلت میسوزه براشون و معتقدی از روی خلا دارن اینجوری رفتار میکنن پس چرا ناراحت میشی.
حرفی که این روزا با خودم میزنم اینه که چجوری آدما به خودشون اجازه میدن در هر زمینه ای نظر بدن و چقدر آدمایی که توهم دانایی دارن زیاد شدن،
الان با توجه به راهنمایی های شما باید تمرکزم رو از روی این قسمت از وجود این آدما بردارم منم تقریبا دارم تلاش میکنم همین کار کنم و البته دارم رو خودمم کار میکنم که توانمندی های خودمو بیشتر درک کنم منتها همچنان رو قضاوت کردن دیگران ذهنم خیلی با حساسیت بالا عمل میکنه هر زمان چیزی از کسی میبینم با خودم میگم نه قضاوت نکن شاید مشکلی داشته شاید متوجه نشده شاید منظوری نداشته خلاصه آنقدر حق به آدما میدم که کلا از اشتباهات دیگران زیاد ناراحت نمیشم منتها نمیدونم با این حسی که نمیزاره جواب آدمارو تو این مواقع بدم چیکار کنم، فکر کنم یه باور غلط دین دارم که باید با همه آدمها سازش کنی کسیو ناراحت نکنی، کسی رو نرنجونی، با بزرگترت با احترام صحبت کنی ولی در مقیاس فرا دینی و شدید،وقت با خودم فکر میکنم میبینم باور بد نیست خیلیم خوبه منتها اون قسمت که باعث آزارم میشه رو نمیدونم چطور حل کنم، دوستان لطفا کمک کنید و نظراتتون بگید
سلام دوست عزیزم پرستوی عزیز ممنون بابت کامنتت چقدر خوب مسئله ای که من چندین ساله داشتم رو بیان کردی تک تک کلماتت رو احساس کردم در واقع زندگی میکردم با این احساس
و البته منو آگاه کردی که چقدر خوب این الگو برام حل شده که خودم متوجهش نبودم خداروشکر
پرستوجانم باید روی عزت نفس و احساس ارزشمندی خودت کار کنی
تا وقتی برای خودت ارزش قائل نباشی چطور انتظار داری دیگران برات ارزش قائل باشند فکر ناراحتی و رنجش دیگران هستی اما فکر ناراحتی و رنجش قلب خودت نیستی؟
من روی عزت نفسم کار کردم و خداروشکر الان خیلی حالم خوبه چون دیگه با اون اشخاص مثل قبل ارتباطی ندارم و اگر هم صحبتی بشه با همون عزیزانی که این رفتار رو دارند من انقدر خوب و در نهایت احترام جوابشون را میدم که دیگه اونها صحبت های من رو بیشتر تایید میکنند .
سلام زهره عزیز چقدر جالب که امروز وارد سایت شدم و داشتم اتاق شخصی رو مییدم و یکمی کنکاش میکردم تو سایت با یه قسمت پاسخ به نظرات مواجه شدم وقتی پاسخ نظر شما رو درباره نظرم خوندم و به همین هوا مجدد نظری که چند ماه پیش مطالعه کردم دیدم خدایا من چقدر نسبت به چند ماه قبل تغییر کردم و الان این مشکل برام حب شده دقیقا با نظرت موافقم و من هر روز در حال کار کردن رو عزت نفسم هستم و یادم اومد چطور تو این جند ماه به فایلها کلیپ ها ی مختلف هدایت شدم که باورهای غلط منو حذف کرد و الان من خیلی راحت ناراحتی هام نسبت به بقیه رو ابراز میکنم و خیلی جالبه که الان با همون آدمی که چند وقت قبل بخاطر ناراحتی ازش اون کامنت رو بابتش گذاشتم در ارتباطم (البته به مدت یک سال هیچ رتباطی باهاش نداشتم) و از ارتباط جدیدمون با هم که از آبان ماه برقرار شد تا الان یم رفتار مشابه رفتار گذتش که باعث ناراحتی من بشه از خودش نشون نداده و من قبل از اینکه این پیام رو بزارم به این نتیجه رسیده بودم که اینها همش بخاطر اینه که من تغییر کردم من انقدر به خودم باور دارم که دیگران این انرژی و فرکانس من رو میفهمن و به خودشون اجاره نظر بی خود نمیدن بدون اینکه من حرفی بزنم یا هر زمان کسی حرفی زده من ناراحت شدم همونجا ناراحتیمو ابراز کردم و آدمها چارچوب برخورد با منو میدونن و از این بابت خدارو شکر میکنم سپاس گزارم از خدا بخاطر این رد پایی که گذاشتم و این تغییراتی که در من ایجاد شده خدایا ممنونم
بنام خداوند هدایتگرم، خدایی ک خالقمه و عاشقمه
خدایا نمیدونم چی بگم از این همه هدایت ک مثل اکسیژن همه جا هست
چقدر این فایل استاد برای من ارزش داشت، چون من بزرگترین چالش زندگیم بخاطر اول باورهام و عدم اعتماد به نفس و لیاقت خودم خوردم و دوم اینکه به الگوهای تکرارشونده آدم ها توجه نمیکردم و دقیقا با کسی ک الگوی تکرارشوندش خط قرمزه منه وارد معامله شدم و بارها و بارها احساسات شدید منفی در من به وجود آورد ولی من درس های قبلی نگرفته بودم و آگاه نبودم و قول و حرف هاشو قبول کردم و از همه مهم تر پلن B برنامه ریزی و اجرا نکردم و تمام استرس و نگرانی الگوهای تکرارشونده اون روی من هست
امشب ک این فایل گوش کردم هم از دست خودم عصبانی شدم ک این همه رفتار تکرارشونده ازش دیدم ولی چرا درسش نگرفتم و از طرفی خداروشکر کردم که الان آگاه شدم
روزی که این سلسله فایل های الگوهای تکرارشونده میومد روی سایت با خودم میگفتم مطلب مهمی نداره که، ن اینکه اصلا نداشته باشه قطعا تمام حرف های استاد از پس قوانین جهان و تجربیات ارزشمند میاد اما من این باور محدودکننده داشتم ک قانون اصلی اون شاه کلید اصلی فقط توی محصولات سایت هست و من تا نخرم نمیتونم مسائل خودم حل کنم، اما امشب که هدایت شدم دیدم که بزرگترین چالش زندگی من بخاطر عدم درک الگوهای تکرارشونده اطرافیانم بود
نه اینکه اون آدم بدی باشه اما با استانداردهای من همخوانی نداره و من اگر شرک نمیورزیدم و نگران این نبودم ک بهتر و کاملتر از این شخص از کجا پیدا کنم برای همکاری و مشارکت در کسب و کار الان اینطوری نمیشد که هرچند اینها همش بخاطر باور ها و تصمیمات خودم بوده و هست و الان به بعد با تصمیمات خودم میتونم تغییرش بدم اما آهسته آهسته
خدایا سپاسگزارم برای وجود سایت عباسمنش، استاد و مریم عزیز و این فایل های ارزشمندی ک منو به سمتش هدایت کرد
در پناه الله یکتا شاد، سربلند و غرق آرامش باشید
درود براستاد عزیز،خانم شایسته و دوستان هم فرکانسم…
من یک زمان پولی به یک دوستی دادم پس ندادو با شکایت ازش کرفتم بعد چندوقت…
بعد رابطمو باهاش بهم زدم یکی دوسال سمتش نرفتم باز زنگ زد و رفتیم جایز باهم و تصمیم گرفتیم یک باغ بخریم…
رفتیم باغ هم شراکتی خریدیم تو اوج شیوع اولیه بیماری کرونا بود شب عید 97….
من اصلا از این الگوها سر درنمیاوردم ولی فردای قولنامه کردن باغ که رفتیم توی شهر و یک پول حابجاکنیم یهو توذهنم جرقه زد که نه ابنکارو نکن این باز دردسر میشه برات و منم پشت فرمون بودم اولین تقاطع دور زدم دوستم و اون مشاور املاکی که باهامون بود گفتن چرا دور زدی؟
گفتم من این باغ رو نمیخوام و میرم فسخ کنم با صاحبش…
مشاور املاکی هم دوستم بود گفت هرتصمیمی توبگیری درسته و من حرفی نمیزنم اون دوستمم که شریکم بود گفت چرا؟ گفتم من صلاح نمیبینم که این معامله انجام بشه و اون کارو انجام ندادم چون یک بار بهش اعتماد کردم و امتحان بدی پس دادم و یهو به این فکر کردم بهتره اصلا بااین هیچ مراوده مالی یاشراکت یا دوستی نداشته باشم وبراهمیشه جداشدیم ازهم…
یک مشتری 5الی 6 ساله دارم چابهار…
البته که هرسال سود خوبی بمن میداد ولی هرسال برج 4مانده حسابشو نمیداد و میموند و باز حساب جدا براش بازمیکردم وبارش میدادم…
امسال دیگه خسته شدم ازش گفتم توکه مانده امسالت هم میمونه وتاحالا هرچی پول ازمن خوردی دبگه برو باهات کار نمیکنم و عطاشو به لقاش بخشیدم…من الگو رو نمیدونستم که هرسال تکرار میشه الان یاد گرفتم ولی دلیلش این بود که تصمیم گرفتم بحث نسیه دادن و نسیه خریدن رو تمومش کنم وبخدا اعتماد کنم و اگرکم هم بفروشم تصمیم گرفتم فقط نقد بفروشم…
خودم یک الگو تکرار شونده دارم که هرچی بلا سرم مباد باز اعتماد میکنم و هربار فروشم دردسر ساز شده وبه شرکت بدهکار شدم و دوسه ماه قرادادم لغو میشه هرسال…
ولی امسال تصمیم گرفتم حسابمو صفرکنم و دیگه حسابم باشرکت بروز باشه و نسیه نخرم و نفروشم…
بعضی تماسام رو خودم میفهمم کارشون چیه چون زیاد تکرار شده و خیالم راحته که پول قرض میخوان…همین سرشب یکی از اقوام زنگ زد دوبار جوابش ندادم و بعد که زنگش زدم گفت اگه اوضاع مالیت خوبه یک کم مول برامن واریز کن…
دقیق میدونستم که فقط برا پول زنگ زده وگرنه کاری دیگه بامن نداره…
یک دوستی دارم که خیلی برام باارزشه و اونم بمن شدید علاقه داره ولی تماسهای آخر برجش زیاد میشه و ارداتش هم بمن زیادتر میشه ومن دقیق متوجه میشم که آخر هربرج از من چه توقعی داره…
من نمیدونستم اینا چیه حتی متوجه هم نشده بودم ولی امشب متوجه شدم که چقد این الگوها تکرار شدن برامن یا خودم چه الگوهای رو همیشه تکرار کردم…
کلی ساخت وساز کردم و هردفعه کلی به لوله کش و برقکار زنگ زدم که کارمو انجام بدنو بلا استثنا هر3نفری که توروستای ماهستن بعد 10 روز جواب گوشی میدن و هرکدوم اومدن شروع میکنن و نصفه کاره رها میکنن میرن باز جواب نمیدن باید برم بگردم ببینم کجا ساختمان سازی میشه شاید اونجا باشن و هربار این داستان تکرار شده….این برای همه تکرار میشه اینجا شایدم دلیلش اینه که فقط 3نفرن و نمیرسن به همه ولی بدقول هستن اینقد که رواعصابن و حال بهم زن چون حتی گوشی ام جواب نمیدن…
تعمیرکاری که مابهش اعتماد کردیم هربار و هرکدوم ماشینامون رو که بردیم تارسیدن به خونه باز باید برگردونیم ولی همچنان بازهم میریم پیش همون …
ولی خداروشکرضامن یکی شدم اقساطش رو با جنگ و دعوا داد و دیگه با کمال پررویی هرکسی گفت بیا ضامنم شو بهش گفتم نه نمیتونم و تو این مورد دیگه کوتاه نیومدم…
خدلروشکر بابت این فایل عالی و چقد بجا…
خداروشکر بابت استاد عزیز وخانم شایسته عزیز..
سپاسکزارم بابت دوستان هم فرکانسم…
عاشقتونم
سلام به دوستان عزیزم..
پاشنه آشیل اصلی زندگی من که همیشه انرژیمو میگیره.
همزمان یک خشم پنهان شده از مادرم دارم و همزمان دلم نمیخواد خم به ابروهاش بیاد و با کوچکترین ناراحتیش جهانم از هم میپاشه..
دلیل خشمم:
مامانم به شدت برای من، سختگیر و زوووودرنج و بی توجه هست و در بسیاری از موارد به ناحق و همیشه میرنجه ازم و بیشترین احساسات رو از خودش نشون میده و کوله باری از احساس گناه رو همیشه به ناحق حواله من میکنه..
در حالی که برادرم بیشترین تندی ها و داد و بیدادهای همیشگی رو انجام میده و مامان هیچ انگار نه انگار. باز دلسوزی برادرمو میکنه و میگه حق داره و سرش شلوغه و فلان…
مامانم کوچکترین مسئولیت پذیریی نسبت به حرف و عملکردش نداره و به راحتی تکذیب میکنه.. به راحتی دروغ میگه. به راحتی قضاوت میکنه.. و هر کاری خودش بخواد انجام میده و هیچ اعتنایی به نظر بقیه نداره.
تمام تلاشم رو کردم که پیام کوتاه باشه و مختصر، خیلی انرژی منفی ندم.. عذرخواهی میکنم اگر ناراحتتون کردم..
با اینهمه دلم میخواد همیشه شاد و راضی باشه..
گاهی سعی میکنم ذهنمو پرت کنم از این موضوع، اما همیشه برمیگرده بهم..
آیا اگر به هدف تغییرش، بیشتر بپردازم بهش و بیشتر فکرم درگیرش بشه نتیجه منفی نمیگیرم؟!
ممنون از خدای یکتا و قدرتمند برای هدایت من
زمانی وجود داشت که طرز فکر من با باور قلبی ام متفاوت بود
این تضاد برای من راه را آسان نمیکرد چون نمیتونستم با قطعیت انتخاب کنم و شک و تردید من را از مسیر خارج میکرد و تمرکز و توجه من را از بین میبرد..
باور های الهی به من قدرت میدهند تا بتوانم این تضاد ها را با دیدی عمیق و زیبا و آگاهانه بررسی کنم و چرخه های معیوب را تشخیص و اصلاح کنم
با این حال احساس افتخار و قدرت میکنم چون مسیر تکامل من در آن مقطع کامل شد و وارد مرحله ی دیگری شدم و از خدای بزرگ و بخشنده هدایت دائمی و ثروت و سلامتی و عشق را میخواهم ..
متوجه شدم هدف نهایی، بنده بودن در برابر خداوند است
+ مهم ترین نکته بررسی قرآن و درک قوانین است
از خدا میخوام من را هدایت و یاری بده تا اینکارو با موفقیت به پایان برسانم .
نکات دریافتی از این فایل :
1_ تغییرات در باور های بنیادین آهسته اتفاق می افتد
2_ الگو های تکرار شونده خود و دیگران را بررسی کنیم و در ارتباط با دیگران آن را در نظر بگیریم
3_ ما میخواهیم تغییر کنیم و به قول های خود عمل کنیم ولی باور ها قدرتمند میتوانند مشکل ساز شوند
4_ ریشه یابی باور های الگو های تکرار شونده و درمان قدم به قدم آن ها
(+ روان شناسی کار بسیار شایانی در این زمینه انجام میدهد ) نظر من
5_ اگر اتفاقی بود و تکرار نشد به آن موضوع توجه نکنیم و درگیر نشویم تا بیشتر اتفاق نیفتد
6 _ الگو تکرار شونده دیگران آگاه باشیم در زمینه مورد نیاز با آن مشکلی نداشتیم یا تاثیری نداشت بررسی کنیم و پلن های آماده برای جلوگیری از آسیب و زیان داشته باشیم
+ ممنون از تهیه این فایل .
سلام بر استاد نازنینم،استاد چکردی با من بقول معروف زدی تو خال:)
من چندساله ک دارم با این پترن ها زندگی میکنم دلیل هدایتم به این سایت همین تضادها بود توی زندگیم،،یوقتایی میگم خدایا شکرت برای این تضادها ک منو اورد اینجا ومنو اینجا داره از نو بازسازی میکنه الهی الحمدلله….
من همیشه از این بدقولی همسرم در عذاب بودم و هنوزم کموکان ادامه داره یکم رهاتر شدم اما هست وبهم میریزم وبا این فایل شما ک درودخدا ب روح پاکت آرامتر شدم ویجورایی برام منطقی شد اسوده خاطر شدم باید چندین بار دیگ گوشش کنم تا ب عمق برسم،،
ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم برای تمام دوره هاتون وتمام فایل هدیه هاتون،دمتون گرم خیلی دوستون دارم
مریم عزیز در صلح باخودت دوست دارم، ارزو دارم عین شما منم ب این ارامش برسم ورشدکنم
در پناه خدا باشید سایتون مستدام
️️️️
استاد!
دارم به این فکر میکنم که این موضوع الگوهای تکرار شونده درمورد خودمان و دیگران، در چه طیف گستردهای میتواند درست دربیاید!
درباره هرچیزی مصداق دارد
حتی درمورد مسائل سیاسی و تاریخی
.
من هم معتقد به آن عبارت هستم که گاه چه عجیب تاریخ تکرار میشود!
.
این روزها تحلیلهای مختلف روشنفکران و غیر روشنفکران را که درباره موضوع انتخابات و ریاست جمهوری آقای پزشکیان میخوانم در کنار آنچه خودم، نخوانده ادراک میکنم، به مانند تکه پازل هاییست که کُلِ روشنی از یک واقعیت تکرار شونده را به من نشان میدهد با نشانههای تکراری اما کمی گول زننده، که اگر فقط کمی حافظهی تاریخی و هوشمندی همراهمان باشد گولش را نخواهیم خورد…
.
من از آموزههای شما درسهای زیادی گرفتم و متشکرم.
.
یکی از چیزهایی که یادم میآید آن دانشمند معروف نِیل دی گِرَس در قسمت دوازدهم از سریال زیبای کهکشان میگفت، این بود که اگر میخواهید تغییرات آبوهوایی و چیزهای مربوط به زمین و نجوم و این چیزها را بررسی کنید، به بازده زمانیهای کوتاه ننگرید بلکه به بازده های چندساله نگاه کرده آنها را بررسی کنید.
بگذارید یک مثال برایتان بزنم. میخواهم از این موضوع مربوط به طبیعت شروع کرده و مسائل و الگوهای تکرار شونده ی سیاسی را مطرح کنم
.
یادتان هست چندسال پیش سیلهای پیاپی آمد؟ همان موقع علاوه بر شهرهای مختلف، در شیراز هم آمد.
در شیراز روی یک سیلاب که دیده بودند چندسالی ست به علت خشکسالی و عدم بارش باران بیکار مانده، جاده ساخته بودند و حالا بعد از چندسال که باران آمده بود و سیلابی نبود، روی همان جادهی برروی سیلاب پیشین سیل جاری شده بود و تمام ماشینهای پارک شده و نشده روی آن مسیر را هم با خودش برده بود.
.
استاد! شما و مریم خانم معماری خوندید درسته؟
به نظرم بچههای معماری باید چنین تحلیل هایی در سرفصل و آموزههای دروسشان داشته باشند که بتوانند طبیعت و رفتارهای تکرار شونده ی طبیعت را بشناسند و براساس آن ملک ها و بناهای استاندارد بسازند درست است؟
من به دلیل مشابهت کارم، در برخی از گروههای تلگرامیِ معماران عضوم و به همین واسطه تحلیلهای جالبی را میخواندم.
متوجه شدم که این سیل در همان مسیرِ سیلابِ شیراز، توسط متخصصین و معماران و شهرسازان بارها و بارها کاملاً پیش بینی و گوشزد شده بوده! اما سازندگان گوش نکرده بودند!
طرف نوشته بود مردم قدیمی و پیرهای منطقه هم میدانند که حدوداً هر هفت سال در همان جا و همان مسیر آنچنان سیلی می آید که باید برایش از قبل تدارکاتی دید…
اما بقیه گفته بودند خیلی وقت است که باران نباریده و ما درگیر خشکسالی هستیم و این پیش نخواهد آمد… پس بنابراین جاده کشی میکنیم و… شد آنچه شد
….
نِیل دی گرس هم درهمان سریال منظورش همین بود
که شما ممکن است حواستان به دورههای تکرار شونده ی چندساله نباشد و فقط براساس دورههای کوتاه مدت تحلیل و پیش بینی کنید.
کسی که کارش تحلیل تاریخ است یا چیزهای مشابه، الگوهای تکرار شونده در طولانی مدت را هم خوب میبیند و حواسش بهشان هست.
….
حتی جالب است بدانید که من تجربه ای داشتم درس آموز: در یک پروژه باستانشناسی همکاری میکردم که لازم بود روی زندگی و آیین های مردم پیش از تاریخ بررسیهایی انجام دهیم.
سرعت زندگی در آنهاآنچنان کُند بود که شبیه به مصریان باستان، برخی ادوار، بسیار طولانی و چندهزارساله بود و باید بازده بررسیها و تغییرها را طولانیتر از دوره های جلوتر و تاریخی در نظر میگرفتیم…. همینقدر دیر به دیر
…..
متوجه منظورم شدید؟
… همهی این ها را گفتم که برسم به الگوهای تکرار شونده ی نظام خودمان در ایران!
من نگاهم به برخی امور به گونهای ست که به زعم دیگران بدبینانه است و شکاک… اما خوب که نگاه میکنم میبینم هوشمندانه است! نه بد بینانه!
مثلا وقتی من کاملا حس و دریافت کردهام که سیستم تفکری ای که دارد مارا بازی میدهد، حرکت بعدی اش چیست و دُم به تله اش نمیخواهم بدهم و وارد بازی اش نمیشوم، درواقع دارم زمان و انرژی خودم را حدالامکان سِیو و ذخیره میکنم
.
من درمیان انبوهی از تحلیلها، عده کمی را دیدم که اشاره کرده بودند به بازی تکرای نظام برای این امر انتخابات… شاید فقط دونفر متوجه این بازی تکراری شدند
و نوشته هایشان حرفِ من بود.
.
مثلا فقط یکیش!
شما شک نکردید که این نظام تندرو، چه شد که یک هو درمیان گزینههای روی میزش یک آقای پزشکیان را هم قرار داد از طیف خاتمیون؟
واقعا شک نکردید؟
واقعا حس نکردید برای جلب توجه آنان که قهر بودند و برای کشاندن عدهای به پای صندوقهای رای این کار را کرد؟
حالا گیریم که چهار یا هشت سال هم برای داشتنِ طیفِ مخالفشان هم به دولت پزشکیان مهلت جولان بدهد
مگر هربار بعد از آن دوباره تیم خودشان را برای خرابکاری دوباره بر سر کار نیاوردند؟
فقط کافیست به بازده های تکراری چهار و هشت ساله و تمام بازیهایی که سرمان آوردند از بالا و از دور بنگرید!
.
همین الان هم بسیاری از اتفاقات قابل پیشبینی ست.
فقط اگر کمی هوشمند باشیم!
موقع تحلیل، خشمگین یا درگیر جزئیات نشوید
فقط روند را بنگرید، سیستم را بنگرید، شیوه ی نگاه و شیوه تفکرشان را بشناسید و بنگرید که تغییر هم نمیکند
اما باز ما گولشان را میخوریم و فراموش میکنیم.
…..
نگاه کنید در اطرافیانتان و آنها که به عنوان نزدیکانمان با ایشان مدام تعامل داریم.
گاهی شده که یکی از آنها چندسال قبل در یک مراسمی یا در یک موقعیت بحرانی دیگر، کاری را کرده که برایتان سنگین آمده؟ و بعدش چندسال با شما خوب بوده و باز در موقعیتی دیگر همان واکنشهای پیشین را داشته؟ و بعد با خودتان میگویید این که خوب بود! چی شد باز؟
… نه! خوب نبود… فقط مثل یک آتشفشان، تریگر و محرکی برای فورانش نداشت تا دوباره همانطور مثل قبل آتش به پا کند.
….
در تحلیل های روانشناسی دیدید که مثلا به برخی افراد میگویند: پرخاشگرِ منفعل؟
یعنی این فرد گرچه مهربان و ساکت به نظر میرسد اما اگر چیزی او را تحریک کند بطور پیش فرض حتما پرخاشگری خواهد کرد و بالقوه خشم دارد…
.
استاد شما احتمالاً بیشتر از خیلیها حواستان به روند و انواع بازیهای تکراری سیاسی هست و اطلاعاتتان هم بیشتر از برخی دیگر است…. درباره الگوهای تکرار شونده شان که باید مراقب باشیم و هوشیار،…. میدانید چه میگویم درست است؟