نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام میکنم به استاد و خانم شایسته عزیز و تمام اعضای سایت tasvirkhani.com
استاد من فکر کردم و مثال هایی پیدا کردم ولی تعداد مثال های که به خودم قول دادم که دیگه فلان کار رو انجام ندم خیلی بیشتر از قول های دیگران بود.
ما مغازه داریم و هر روز صبح مقداری پول وارد حساب مادرم میشه و پول کارتخوان در کل روز صبح وارد حساب میشه و هر وقت مادرم گفته پولتو فردا اول صبح برات میریزم شده به خاطر خرید فلش پولم رو گرفته به بهانه نبود پول و مجبور بودن برای خرید اجناس و. . . و همیشه هم نمیداد به دلایل مختلف و گاهی اوقات واقعا قانع کننده و منطقی حتی یکبار قسم خورد فردا میده ولی فردا اصلأ پول نیومد تو حساب و بعداً هم نداد.
من مثلاً در طول سالهای تحصیل تا جایی که یادمه همیشه دیر میرفتم مدرسه و همیشه هر وقت سعی میکردم نمیشد و همیشه به مدیر و معاون میگفتم خواب موندم دیر بیدار شدم و. . . و بعد وارد یک تیم شدم برای فوتبال و بازهم همیشه دیر میرسیدم و همیشه جریمه میشدم و خودم هم خوشم نمیآمد ولی نمیشد هر کار میکردم نمیشد ولی یک بار معاون من رو چون فقط 2 بار دیر اومدم گفت همیشه دیر میای و با یک نفر که اصلا ندیدم زود بیاد فرستاد دفتر و اسمامون رو نمیدونم کجا نوشت و من خیلی ناراحت شدم و چند ماه زود میرفتم مدرسه ولی باز در آخرای سال ،ماه آخر همون آش و همون کاسه.
من در کل سال هر روز تو مدرسه درس از صحبت های انگیزشی معلم ها و دیدن ناتوانی ها در درس میگفتم الان رفتم خونه درس میخونم و استاد بگم حتی یک روز هم درس نخوندم یعنی قول های سنگین میدادم ولی نمیشد یادم میاد فقط یکبار خوندم اونم حدود ده دقیقه بود کلا و حتی موقع امتحان ها هم قبول میدارم صبح تا شب بخونم ولی باز هم نمیخوندم. فقط یکبار برای فیزیک صبح خوندم تا شب بقیه درس ها اصلا خیلی کم.
ولی نمیدونم چطور استاد ولی اون عادت دیر رسیدن رو برای خودم درست کردم البته بگم خودمم بدم نمیومد دیر برسم ولی وقتی بدم اومد کم کم به موقع رسیدم دقیقاً همانطور که گفتید اولش دقیقا موقع صف میرسیدم و کم کم زود تر شد حالا این تجربه شخصی خودمه.
من بارها به خودم قول دادم که پورنوگرافی رو دنبال نکنم ولی همیشه اینکار رو میکنم.
من بارها قول دادم به خودم که قندیجات و روغن نخورم و وسایل سوپر مارکت رو، چون فوتبال بازی میکنم؛ ولی باز هم میخورم.
من بارها به خودم قول دادم که نرم پیش برخی از دوستان ولی بازهم میرم به بهانه های مختلف مثل سالن رفتن ، گیم نت رفتن ،پارک رفتن ،جشن رفتن و کلی بهانه های دیگه.
و بگم این این کامنت رو کپی میکنم چون خیلی از پاشنه آشیل های خودم رو بهم نشون داد و سپاسگزارم از خداوند که شما رو به من معرفی کرد و از شما بابت این آموزش های که رایگان در اختیار ما میزارید
هرکجا که هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشید.
به نام فرمانروای قلبم رب العالمین
سلام ودرود براستاد قلبها ومریم شایسته یاروهمراه استاد
سلام باخانواده بزرگ عباس منش
حمدوسپاس خداراکه من رادرمسیر دریافت این آگاهی ها قرار داد
ممنون وسپاسگزارم استاد که باعشق این فایل های سراسر آگاهی را برای ما تهیه میکنید
خدایا کمکم کن کلام تو برزبانم جاری بشه
استاد همنطور که درفایل قبل کامنت گذاشتم بزرگترین پاشنه آشیل من تو زندگی زناشویی 27 ساله ام. دعوا ها وجنگ های تکرار همسرم با خانواده ام هست. با اینکه من وهمسرم رابطه ی خوبی باهم داریم. این جنگ وقهرا باعث میشه عزت نفسم پایین بیاد. حال خرابی های شدید داشته باشم. با اینکه میدونستم پاشنه آشیل من هست اما واقعا نمیتونستم راه حلی براش پیداکنم
.وعاشقانه بگم. خودم را قربانی میدونستم. جایی گیر افتادم ونمیتونستم کاری کنم. نه پدر ومادرم کوتاه میومدند نه همسرم. اختلافات سر چیزهای بسیار جزعی ومسخره هست. از یه طرف بی نهایت از بچگی ازپدرم میترسم وحتی یه درخواست ساده هم نمیتونستم از پدرم داشته باشم. ازطرفی همیشه همسرم سرکوفت میزد که چرا پدرت فلانه یا…
این درحالی بود که من 5 خواهر وبرادر هستیم که همه با پدرومادرم خوب هستند وروابط خوبی دارند. واین به این معنی هست که مشکل از منه. من یه باور تکرار شونده دارم
ترس از حرف وقضاوت مردم. ترس از جدایی. ترس از تنهایی وهزاران ترس دیگه .که الان تازه دارم به خودشناسی میرسم. حتی نوشتن واعتراض کردن هم حالم راخراب میکنه. امروز با عشق دوره کشف قوانین را خریدم ومتهعد میشم تو این دوره هرجوری شده کدهای مخربی را پیدا کنم وبه کمک شما عوضش کنم
من فکر میکردم من باید همیشه هواسم باشه مشکل واختلافی پیش نیاد. همیشه همسرم میگفت تقصیر توهه. خواهرای من همیشه اولویتشون همسرانشون هست. اونها به پدرومادرم وما میگن چه رفتاری با شوهرش داشته باشیم وهمه چی رو کنترل میکنه. واین موضوع باعث میشد اصلا نخوام خونه ی پدرومادرم برم. هرموقع همه خونه ی مادرم جمع بودن اضطراب داشته باشم که الان همسرم یه بحثی درست میکنه. والبته همین هم بود
خدایا کمکم کن بتونم تو این دوره جز شاگرد اولی ها باشم وتمریناتم را به بهترین نحو انجام بدم
استاد عزیزم بی نهایت ممنونتونم
سلام استاد گلم خانم شایسته نازنین ودوستای قشنگم…
استاد خیللی خوب بود این فایل ..نتونستم کامنت ننویسم ..بس که ذوقزده شدم امسال رو برای خودم سال تغییرروابط تعیین کردم وخدارو شکر میکنم که چقدر نشونه وهدایت وبیشترش از طریق سایت عباسمنش دریافت کردم .
امروز صبح از پیاده روی که برمیگشتم خونه به یه فامیل قدیمی که ازبچگی باهم دوست بودیم تماس گرفتم..این خانوم یه عادت بدی که داره دوس داره تو کار دیگران فزولی کنه و دخالت ونظر بده واتفافا فکر میکنه از سر دلسوزیه ولی بعدها من متوجه شدم از سرترس از طرد شدن و کمبودهاییه که خودش داره و فوق العاده تاییدطلبه و کل زندگیش برای دیگرانه..یه باربشدت باهاش برخورد کردمو وخوشبختانه دوسه سالی بوداز دست کنایه ها وفزولیاش راحت بودم این خانم حتی چندتا اتفاق بد وبحران شدید روحی رو تجربه کرده(که میتونه فرصتی برای رشد وتحول باشه)..تااینکه امروز صبح که کار واجب داشتم بهش زنگزدم وخیلی جالبه وقتی حرفمون تموم شد دیدم ای دل غافل باز وسط صحبتام تاحدودی تونست ازم حرف بکشه و مبحث درددل کردن رو هرچندکوچیک بازکردوفزولی ودوباره همون بساط…ازدست خودم ناراحت شدم وذهنم میگفت توکه باز گند زدی ..مگه قرار نشد بهش اعتماد نکنی اینکه تغییری نکرده …چراباززززم اخه؟؟؟!!! …حتی وقتی اشتباهشو بهش گوشزد کردم گفت وااای عزیزم دیگه تکرارنمیشه دقیقا عین همین صحبتی که استاد فرمودند
داشتم میرفتم تو فاز خودسرزنشی که به سایت سرزدم و وااااای خداااااای من کولاااااااک بود …..دقیقااااااانگار این فایل بموقع واسه من بود….
واقعا همینطوره که استاد فرمودن بعضیا پترنشون همینه حالا قصه اینه که این الگوهای تکراری رو من چطوری میتونم تغییر بدم!؟که تو چرخه ش گیر نیوفتم؟! چون هممون یه پترنهایی داریم که احتمالا بعضیای دیگه هم ازدست ما شاکی هستن،میشه ازین منظر هم بهش نگاه کرد که این افراد وارد زندگی من میشن که جهان بهم کمک کنه من به خودم نگاه کنم وخودمو خوبتر ببینم وتغییر بدم تا دیگه لزومی نباشه بااین اتفافات چک ولگد بخورم که بیدارشم وبه داد خودم برسم,طبق فرمایش استادچندتا از ریشه ای ترین باورای مخربم که عدم احساس لیاقت وارزشمندی و احساس گناه و احساس قربانی شدن وترس از رهاشدگی بود رو نوشتم… وفهمیدم اگه من بیشتر رو این ایرادها وترسهام کار کرده بودم اون لحظه احساس برمن غلبه نمیکرد که وارد پترن یا بازی یا پلن معیوب اون خانم بشم…انگار جهان بهم میخواست هشدار بده!
میخوام یه گریز بزنم به طرحواره درمانی که قبلا باهاش اشنا شدم ودرموردشم توکامنتای قبلی نوشتم واینقد کارکردن باهاش سخت بود واذیت شدم که ولش کردم ..استاد وقتی از واژه پترن استفاده کردید یه همایندی با مفهوم طرحواره توذهن من برام روشن شد ومثل چراغ اون نقطه کور وترس از طرحواره ها رو برام روشن کرد..درواقع طرح یا پترن یا الگوی عمیقی که تو ناخوداگاه ما شکل گرفته و ازکودکیه که حتی اکثرا یادمون نمیاد که بخوایم روشون کار کنیم ،اتفاقا بشدت مارو کنترل میکنه چون نود درصد ناخوداگاه ما که با هیجان واحساس کارشو پیش میبره دست اونه واسه همینه که تغییرش سخت وزمانبره ….
اگه من طرحواره مو بشناسم و همیشه تاابد روش کار کنم (یعنی رو فرکانسهای عمقی خودم،ریشه درخت ) ،،، اون ادما و اتفاقات تکزاری با پترنهای معیوبشون کمتر وکمتر به زندگی من وارد میشن ومن راحتتر تشخیصشون میدم که فضا داشته باشم عکس العمل مناسب رو انجام بدم…استادجانم واقعا ازتون سپاسگزارم الان دیگه مبدونم حداقل اگه نمیتونم یه شبه خودمو تغییر بدم درگیر ادما واتفافات تکراری نشم وجلوی ضرر رو زودتر بگیرم ودرکنارش رو خودمم کارکنم ….
ونکته دیگه ای که فرمودید درمورد عادت زیبای پول قرض ندادن و نه گفتن به دیگرانه ….من چندین نه بزرگ به عزیزانم گفتم که خودم خیلی راضیم که پا رو معیارم نذاشتم ولی اونها خیلی دلخور شدن وباعث شد رابطمون به شکل دیگه ای دربیاد وکمرنگ بشه حتی بحث وفاصله پیش بیاد وچون منم نقاط ضعف خودمو دارم از تبعات بعدش ناراحت بودم ولی خوشبختانه باعث شد وارد مسیردرست بشم وبیشتر وعمقیتر به خودم نگاه کنم ..
چندتافامبل واشنای ثروتمند میشناسم که بی دلیل نه به کسی کمک میکنن نه رفت وامد، اون موقعها که میشنیدم بهشون میگفتن خسیس وبدقلق یا بداخلاق (گرچه تو مهمونیا یا موارد خاص بشدت دست ودل باز ومحترم بودن) ولی از وقتی باشما اشنا شدم فهمبدم اینها از عادتهای ثروتمندانه که ذهن افراد فقیر درکش نمیکنه واسه همبن بااین تعاریف ناجالب خودشونو توجیه میکنن..تجربه شخصی خودمم بوده که اصلا ما با دلسوزی بیجا واسه ادم بی تعهدنه لزوما ازنظر مالی توهمه موارد نه میتونیم کسی رو تغییر بدیم نه زندگیشون بهتر میشه اتفاقا پر توقعتر تنبل تر فرصت طلب تر حتی بی رحمتر هم میشن..وخودمونم متضرر میشیم …
برای دوستای نازنینم خانواده صمیمی وعشقم رشد روزافزون وفرکانسهای پاک والهی وهرچی خوبیه ارزومندم…
سپاس از استاد نازنینم وخانم شایسته بینظیر
دوستووووون داااارررم
به نام هدایت الله
سلام خدمت خواهرم الهام خانوم
خیلی خوشحالم هر بار کامنت شما رو میخونم احساس خوبی دارم ودرسهای زیادی از نوشتن این قلم جادویی که دارید یاد میگیرم
به نکته خوبی اشاره کردید
من هم وقتی پول قرض ندادم واکنشهای بدی از طرف مقابل دریافت کردم اما تا ساعتی حالم بد بود ولی به لطف این سایت ودوستان خوبی مثل شما توانسته ام به مسیر درست ادامه بدم وحال خوبی داشته باشم
بازم کمال تشکر رو دارم ازشما با باورهای درست وآگاهی های خوبتون
برای شما آرزوی سلامتی وثروت را دارم
سلام خدمت اقامحمدرضای گرامی
خیلی ممنونم که از کامنت بنده تعریف کردبد وخیلی خوشحالم که براتون مفیدواقع شده وباعث احساس خوبتونه….خداروشکر میکنم که دوستان خوبی چون شما وخانواده بینظیری دراین سایت الهی دارم….
براتون سلامتی ثروت ارامش شادی ارزومندم.
به نام خدا
سلام بر استاد عزیز و و خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی خودم.
استاد واقعا اول از خدا ممنونم که منو به سمت سایت شما هدایت کرد که واقعا اقیانوس آگاهی و خودشناسی هستش و همین فایلهای رایگانی که در اختیار ما میذارید میلیونها میلیون میرزه و بعد هم از زحمات شما و مریم جان خیلی خیلی سپاسگذارم.
استاد انگار این فایل برای من بود البته بگم خیلی از فایلهاتون رو که گوش میدم انگار فقط دارید واسه من صحبت میکنید ولی این واقعا برا من بود.
من دیروز بابت یه مساله ای خیلی ناراحت بودم و خیلی ذهنم درگیر بود من خیلی به دروغ حساسم یعنی یکی بهم دروغ بگه واقعا خیلی عصبی میشم و به هم میریزم و دیروز هم بابت همین موضوع که فهمیده بودم یکی از نزدیکانم بهم دروغ گفته و با اینکه قول داده بود دیگه این کارو نکنه ولی انجام داده بود من باز به هم ریختم طوری که دیروز میخواستم زنگ بزنم و مطمئنا بحث و اعصاب خوردی پیش میومد و از اونجایی که دارم رو خودم کار میکنم که سعی کنم کمتر عصبی بشم و روزمو خراب نکنم گفتم خدایا چرا این اتفاق میفته من که دارم سعی میکنم بهتر شم و خلاصه یکم گفتگو با خودم و کنترل احساساتم تماس نگرفتم و در مورد این موضوع با اون شخص صحبت نکردم تا راه حلشو پیدا کنم تا اینکه صبح چشم باز نکرده و طبق عادت اومدم تو سایت و دیدم این فایل جدید نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده را گذاشتید و جواب منو دادید و انگار کلا احساس عصبانیت من با شنیدن این فایل به طور کامل فروکش کرد که آقا فلانی برنامه ذهنیش و الگوهای تکرار شونده ذهنش اینطوریه بخواد هم به قول شما نمیتونه همانگونه که خودمم یه سری باورها و برنامه های ذهنی دارم که باعث میشه یه سری رفتارام تکرار شه و حالا این منم که باید تصمیم بگیرم که چیکار کنم و اینو بپذیرم که اون تغییر نمیکنه و حتی باز هم ادامه صحبت های شما برا من بود که گفتین اگه خصلت های خوب داره و خیلی کم این اتفاق میفته که دروغ بگه یا هر چیزی که مارو ناراحت کنه زوم نکنیم رو این خصلت بد که باعث بشیم اون خصلتش بیشتر نمایان شه و ما بیشتر اذیت شیم چون اینجا توجه زیاد من به اون رفتار باعث میشه که من از جنس اون رفتار زیاد ببینم.
در ضمن دوس دارم به دوستان هم فرکانسی خودم بگم که من با گوش دادن به همین فایلهای رایگان واقعا اتفاقات خیلی خیلی خوب که دوست داشتم برام بیفته افتاده پس فقط به چشم اینکه رایگان هستن نبینیم و ازشون استفاده کنیم و رایگان بودنشون مار گول نزنه چون واقعا تعهد وایمان و عمل کردن ما به این آموزه ها واقعا نتیجه بخشه.
استاد عزیز صمیمانه از زحمات شما و مریم جان سپاسگذار و قدردانم و امیدوارم همه ی خانواده ی دوست داشتنی عباسمنش تو این سایت در پناه الله یکتا سلامت و خوشبخت و پیروز باشند.
سلام استاد عزیزم
اعتراف می کنم که برای اولین بار از گوش دادن به فایلی خیلی حالم بد شد،خیلی تو ذهنم با یه قسمتی که گفتید از اینجا رو خیلی خوب گوش بدید و میدونم که مقاومت دارید، مقاومت ندارم چون کلی تو ذهنم نمونه دارم از اون یه درصد ها
احساس می کنم یک دوگانگی تو ذهنم ایجاد شد نسبت به قانون خوب فرکانس،انرژی
خب اگر خودمون هستیم که اتفاقات رقم میزنیم یا مثلاً در حیطه روابط اگر شما میگین رو خودتون کار کنید 99 درصد طرف مقابل شما تغییر میکنه یک درصد امکان داره که تغییر نکنه
چطور تو این فایل انقدر قاطعانه در مورد اون یک در صد صحبت شد
الان با برداشت من از این فایل ، تا اینجا متوجه شدم که مثلاً تو حیطه روابط وقتی رو خودمون کار کنیم خیلی انتظار نداشته باشیم طرف مقابلمون یه سری از اخلاقاش که برامون زننده و خیلی روش حساس هستیم و تکرار شده رو تغییر بده
و با پیش فرض اینکه اون رفتاراش ادامه داره ،برنامه و پلن بچینیم و یک درصدی امکان داره تغییر کنه و ما به اون یک درصد دل نبندیم ؟
اگر خودمون هستیم که اتفاقات اطراف خودمون رو رقم میزنیم ریشه همه این برخوردها از درون ما و مربوط به خود ماست ،همه چیز از انرژی هست ما به اتفاقات اطرافمون آدمهای اطرافمون شکل میگیم چطور نمیتونیم اون یک درصد درست کنیم وقتی خالق 100 درصد اتفاقات هستیم چطور نمیتونیم رفتار آدما رو با خودمون تغییر بدیم
مثلاً من به خاطر شغل ام که مشاور بودم و با افرادی که درگیر اعتیاد بودن و العان ترک کردن ارتباط بودم ،دقیقا طبق مثال که واضح توضیح دادید ،خیلی ها رو سراغ دارم که سابقه 10 سال پاکی ،یا 13 سال پاکی دارند یکی رو میشناسم که تا 2 سال پیش طبق صحبت خودش خانوادش میخواستن بدونن زنده است یا نه ، کنار جوبا دنبالش میگشتن، به فاصله 2 سال پاک شد زندگی تشکیل داد ،فرزند داره ،تاکسی برای خودش خرید وقتی باهاش صحبت میکردم بسیار پرانگیزه میگفت :شرایط ی که الان دارم رو تو خواب شب م هم نمیدیدم هیچ وقت این کلاسهام رو ترک نمی کنم و خیلی برای خودش پلن و برنامه ریخته برای لذت بردن از زندگیش ،کارش
اصلاً صحبت من سر مقاومت نسبت به این فایل نیست بلکه به خاطر شغلی که داشتم خیلی ها رو میشناسم که از پایین پایین کنار جوبا خودشونو کشیدن بالا،
اون یک درصدا دور و بر من خیلی زیادن،
همسر من یک دوست و شریک کاری که 25 سال مثل برادر رم هم حساب میکردن داشت که خیلی سر این ضرر میکرد و اصلا متوجه خودخواهی های این رقیق ش نمیشد ،چه پولهایی که هدر نداد و سرمایههایی که افت نکرد سر این شراکت هاشونو تعلل رفیقش
هر چقدر هم که خودم و خونوادهام وگوشزد میکردیم که این آدم داره از تو سوء استفاده میکنه شراکت با این آدم رو ول کن البته با تمام خصوصیات خوبی که داشت کار خودش رو می کرد ،ومن دیگه این مسأله رو پذیرفته بودم
به یکباره خودش به این نتیجه رسید و یک دوستی و شراکت 25 ساله رو بهم زد ،نه دعوا نه بحثی یکباره با هم قطع رابطه کردند،کسی که 3 شب هم تماس میگرفت میرفت شخصی ترین کارهای خانواده اش رو سر رفاقت انجام میداد، دیگه تماسهاش روبرا همیشه جواب نداد و الان حتی تو خیابون هم بهم سلام نمیکنن ،ماشین هاشون رو کنار هم پارک نمیکنن،خب این همون 1درصد بود تو ذهنم ، اما اون یه درصد بعد چندین سال رو مخ بودن و بحث و.. اتفاق افتاد
شاید هم چند بار دیگه گوش بدم و برداشت دوستانم رو بخونم احساسم متفاوت شه
سلام خانم محمدی عزیز
طبق صحبت های استاد ما به خاطر باورهای نادرستی که از گذشته در ذهن داریم اگه تا آخر عمر هم روی خودمون کار کنیم باز هم به صورت کامل برطرف نمیشن و ما نیاز داریم همیشه روی خودمون کار کنیم و این کار کردن روی خود را باید همیشه در اولویت قرار بدیم تا از این راه بتونیم یه الگوی خوب برای دیگران باشیم و به جهان خدمت کنیم. و با باورهایی که در ما نهادینه شده اگه ما بتونیم خیلی شاهکارکنیم اینه که بتونیم خودمونُ تغییر بدیم. واگه کسی هم بخواد خودشُ تغییر بده باید به معنی واقعی کلمه( خواستن ) بخواد که تغییر کنه و به خودش تعهد با ایمان و راستین بده که بهای رسیدن به تغییرات مورد نظر را میپذیره . و در مورد موضوع روابط با همسر که ناشی از انتخاب خود ماست باید مسؤلیت انتخاب خودمونُ بپذیریم واگر ما وقت بگذاریم و روی خودمون واقعا کار کنیم شاهد تغییرات در همسر خواهیم بود و اگر هم ما واقعا روی خودمون خوب کار کرده باشیم و نتیجه ی مورد نظر به دست نیاد جهان به راحتی قانون باز با باز هم جنس با هم جنس کند پرواز را برامون اجرا میکنه. و این وقت گذاشتن برای حل مسأله ی خود(روابط با همسر) یعنی در اولویت قرار دادن خود و اما در مبحث کار مثلا شما به یک فروشنده مورد اعتماد برای کار در فروشگاه مواد غذایی نیاز دارید که این فروشنده بعضی وقتا ساعت ها باید به تنهایی در فروشگاه باشد و به تنهایی کار کند و به پول و دخل مغازه هم کاملا دسترسی داره و شما هم نمیتونید مدام دوربین ها را چک کنید. و اگر به هر دلیلی متوجه شدید طرف دستش پاک نیست باید سریع عذر طرف را بخواهید چون این موضوع ( دست پاکی) برای شما خیلی مهم است و اگر شما بخواهید وقت خود را صرف دیگران کنید( در اولویت قرار دادن دیگران) که کمک کنید تا آنها خود را تغییر دهند که اولا شاید اصلا خود آنها نخواهند که تغییر کنند و دوماً حتی اگر هم بخواهند تغییر کنند چون میزان زمان تغییر باور ها در آدم ها متفاوت هست همانطور که ما برای تغییر خودمان بعداز سالها تلاش کردن میبینیم هنوز هم لغزش داریم و بالا پایین میشیم برای دیگران هم ممکنه زمان زیادی لازم باشه تا بتونن تغییراتی در خودشون بوجود بیارن و شاید هم نتونن بوجود بیارن. و اگه ما بخواهیم وقت خود را برای دیگران بزاریم اولاً از این دیگران ها تو زندگیمون زیاد پیدا میشه که شامل وقت بیشتری میشه دوماً توجه ما به روی ناخواسته ها قرار میگیره مثلاً ( افراد غیر قابل اعتماد) سوماً دیگه وقتی برای کار کردن روی خودمون باقی نمیمونه چهارماً کد مخرب بار مسؤلیت دیگران را به دوش کشیدن و ما مسؤل نجات زندگی دیگران هستیم را در خودمون فعال میکنیم که باعث میشه از اهدافمون دور بمونیم. و در مورد اون یک درصد که گفتین دور و بر شما زیاد هستن اونا خودشون خواستن که تغییر کنند به معنی واقعی کلمه ی ( خواستن) میخواستن و متعهد شدن که تغییر کنن. و شما هم کمکشون کردین. همانطور که ما گفتیم میخوایم تغییر کنیم و از خدا راهنمایی خواستیم و خدا هم استاد را سر راه ما قرار دادن به همین دلیل الان ما اینجا هستیم و اومدیم که تغییر کنیم و تغییرات ما بستگی به میزان تعهد ما داره . بعضی ها خیلی متعهد میشن و روی خودشان کار میکنند و موفق میشن و بعضی ها هم نه با ایمان کامل ادامه نمیدن و در بین مسیر درجا میزنن و نتیجه ی دلخواه هم حاصل نمیشه و با این حساب که افراد حتی برای تغییر زندگی خودشون هم نمیتونن صد در صد متعهد بشن که میتونن تغییرات لازم را بوجود بیارن آیا شما میتونین به عنوان صاحب کار به جای فروشنده متعهد بشین که اون دیگه کارشُ درست انجام میده و فرد قابل اعتمادی میشه؟ و اما اگر صاحب کار بازهم فروشنده را مورد بخشش قرار بده و فروشنده باز هم خطا بکنه باید گفت خود کرده را تدبیر نیست! همانطور افرادی که برای مشاوره پیش شما میان بعضی هاشون موفق میشن و بعضی هاشون هم نمیتونن با ایمان و تعهد روی خودشون کار کنند. پس به نظرتون بهتر نیست که اجازه دهیم هر کسی خودش مسؤل زندگی خودش باشه. و هر کسی خودش برای خودش وقت بگذارد و تلاش کند تا همواره خودش را مسؤل موفق نشدن یا موفق شدن خودش بداند نه دیگران را مقصر بداند. فرنگیس جان عزیزم نمیدانم توضیحاتم مؤثر بود یا نه امیدوارم در هر کجا هستی مؤفق باشی عزیزم.
سلام دوست عزیزم آسیه جانم
بسیار متشکرم،سپاسگذارم بابت پاسخی که به کامنت من دادید
این اولین فایلی بود که درمدت عضویتم تو این سایت الهی من سه بار کامنت نوشتم ،هر بار درمی متفاوت تر
بقدری این روزهاقدم زدم و خودم رو تحلیل کردم ،تو رفتارهای کنکاش کردم که ذهنم رو کلافه کردم
اما خوب بود ،لازم بود یه مدت همه چی رو بزارم کنار و فوکوس کنم رو ی خود خودم
من خیلی روی این فایل مقاومت داشتم ،باورت میشه همزمان با گوش دادن به فایل دفعه اول اشک بود که میریختم ،نمیخواستم قبول کنم ،سختم بود پذیرش یک سری واقعیت ها
دلیلش رو هم میدونم چون مقاومت دارم ،سعی در عوض کردن دیگران دارم ،نمیخوام با یه سری از ترس هام مواجه شم ،
چقدر عالی توضیح دادید که اگر بخواهیم تو این روند تغییر دیگران بمونیم پشت بندش چه باور های جدید مزخرفی برا خودمون بوجود میاد
دقیقاً درست نوشتید اگر کسی تغییر کرده و توانسته موفق بشه ،چون خودش خواسته و البته که هرگز یک باره امکانپذیر نیست ،مرسی که آگاهی ها و برداشت های کاملا درست خودت رو به اشتراک گذاشتی
در پناه الله مهربان و در آرامش برسی به آنچه میخواهی
سلام فرنگیس عزیزم.
خیلی خوشحالم که تونستی سؤالی را که برات پیش اومده بود به زیبایی و راحتی مطرح کنی دوست عزیزم .و امیدوارم همیشه در همه ی جنبه های زندگیت خودت را در اولویت بگذاری و وقت ارزشمندت را فقط صرف چیزهایی کنی که دوست داری. ما همیشه به دلیل اینکه تو ناراحتی نمونیم یا اینکه چون احساس میکنیم ما توانایی خوشحال کردن و خوشحال نگه داشتن خودمان را نداریم سعی میکنیم وارد ترس هامون نشیم ولی اگه قبل از اینکه وارد ترس هامون بشیم راههای خوشحال کردن خودمون رو پیدا کرده باشیم و برای خودمون مثال هایی بیاریم که چطوری دفعه ی قبل تونستم از پس ناراحتی که خودم برای خودم با( افکار منفی) بوجود آورده بودم به راحتی عبور کنم باور کن هر مسئله ای که باعث ناراحتی ما شده آنقدر وحشتناک وترسناک نیستن که ما در درون از اونا یه غول درست کردیم اونا هم به راحتی با برداشتن کانون توجه ما که ما بافکر کردن بهشون، داریم بهشون قدرت میدیم از بین میرن. فقط کافیه زاویه دیدمون و تغییر بدیم و بگیم همانطور که مسائل قبلی به راحتی ازبین رفتن تو هم خیلی زود ناپدید میشی و میری بگو در بارگاه الهی (نیروی درونی) هرگز هیچ کس و هیچ چیز (افکارمنفی) نمیتواند خللی وارد کند خداوند همواره برای ما سلامتی و ثروت و عشق میخواهد و هیچ دشمنی (همان افکار منفی) هرگز نمیتواند چیزی را که خداوند برای من میخواهد را از من بگیرد چون خداوند همواره قدرت برتر است.(دشمن همیشه در ذهن ماست). ما خالق صد در صد زندگی خود هستیم.ما مسؤل صد در صد نگه داشتن احساس خوب درخود هستیم.
فرنگیس عزیزم
در هر کجا که هستی موفق و سربلند باشی عزیزم.
سلام فرنگیس عزیزم.
خیلی خوشحالم که تونستی سؤالی را که برات پیش اومده بود به زیبایی و راحتی مطرح کنی.و امیدوارم همیشه در همه ی جنبه های زندگیت خودت را در اولویت بگذاری و وقت ارزشمندت را فقط صرف چیزهایی کنی که دوست داری. ما همیشه به دلیل اینکه تو ناراحتی نمونیم یا اینکه چون احساس میکنیم ما توانایی خوشحال کردن و خوشحال نگه داشتن خودمان را نداریم سعی میکنیم وارد ترس هامون نشیم ولی اگه قبل از اینکه وارد ترس هامون بشیم راههای خوشحال کردن خودمون رو پیدا کرده باشیم و برای خودمون مثال هایی بیاریم که چطوری دفعه ی قبل تونستم از پس ناراحتی که خودم برای خودم با( افکار منفی) بوجود آورده بودم به راحتی عبور کنم باور کن هر مسئله ای که باعث ناراحتی ما شده آنقدر وحشتناک وترسناک نیستن که ما در درون از اونا یه غول درست کردیم اونا هم به راحتی با برداشتن کانون توجه ما که ما بافکر کردن بهشون، داریم بهشون قدرت میدیم از بین میرن. فقط کافیه زاویه دیدمون و تغییر بدیم و بگیم همانطور که مسائل قبلی به راحتی ازبین رفتن تو هم خیلی زود ناپدید میشی و میری بگو در بارگاه الهی (نیروی درونی) هرگز هیچ کس و هیچ چیز (افکارمنفی) نمیتواند خللی وارد کند خداوند همواره برای ما سلامتی و ثروت و عشق میخواهد و هیچ دشمنی (همان افکار منفی) هرگز نمیتواند چیزی را که خداوند برای من میخواهد را از من بگیرد چون خداوند همواره قدرت برتر است.(دشمن همیشه در ذهن ماست). ما خالق صد در صد زندگی خود هستیم ما هستیم.
فرنگیس عزیزم
در هر کجا که هستی موفق و سربلند باشی عزیزم.
بنام خداوند هدایتگر
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
در ابتدا سپاسگزاری میکنم از شما بخاطر دوره کشف قوانین که همراه خودش کلی تغییرات اورده با اینکه هنوز تو جلسه دوم موندم و به جلسه بعد نرسیدم چون تعهد کردم بشنوم ، بفهمم ، درک کنم و عمل کنم بعد به جلسه بعدی برم
با اینکه چند روزی هست در شرایط روحی خوبی نیستم ولی دارم با ذهن نجواگرم میجنگم که افسار احساساتم رو بدستش ندم و از شر شیطان بخدا پناه میبرم که منو در این میانه پیروز کنه و گوش کردن به این فایلها تاثیر بسزایی در این جریان داره و کمک من در جنگ با شیطان هست .
در ابتدا جا داره از یک تغییر غیرمنتظره که برای من پیش اومد بگم بعد از شروع تمرینات جلسه اول ، یکی از خواسته های من کاهش هزینه هام بود ، انبار و دفتری که داشتم به متراژ 370 متر و امسال صاحب ملک با کرایه متری 130 هزار تومان با من توافق کرده بود و با توجه به متراژ آن ماهی 50 میلیون تقریبا باید اجاره میدادم و به این نتیجه رسیدم که راهی نیست و همینی که هست و همه جا کرایه ها همینه و این ماجرا دو هفته قبل از شروع دوره کشف قوانین بود و شرایط رو پذیرفته بودم ولی بعد از 6 روز از تمریناتم خیلی اتفاقی شخصی به دیدن من آمد و بمن پیشنهاد یک انبار با متراژ 500 متر با شرایط بهتر و کرایه متری 80 هزار تومان یعنی کرایه ماهی 40 میلیون تومن ، یعنی ماهی 10 میلیون از کرایه من کم شد و من به یک انبار 500 متری هدایت شدم ، و جالبتر اینکه صاحب ملک قبلی هم بدون هیچ کلامی زمانیکه گفتم میخواهم بروم پذیرفت و من بدون کوچکترین تلاش بدون اینکه بخواهم به کسی برای پیدا کردن مکان جدید بسپارم هدایت شدم به یک مکان بهتر با صاحب ملک بهتر و شرایط بهتر که هر چه من میگفتم میپذیرفت و یاد کلام استاد افتادم که میگفت شما سمت خودت رو انجام بده هدایت میشوی به مسیرها و موقعیتهایی که به خواسته ات میرسی به چگونگی آن و راه رسیدن به اون فکر نکن و احساس میکنم چرخ زندگی من خیلی روون تر شده و کلی اتفاقات خوب تو همین مدتی که کشف قوانین اومده برام پیش اومده که نوشتن اونها نیاز به ساعتها زمان داره و میدونم بازم از دستم در میره
قبل از آشنایی با شما استاد عزیز تقریبا میشه گفت همه چی منو بهم میریخت و سریع از کوره در میرفتم اگر آنزمان قرار بود الگوهای تکرار شونده رو بنویسم تمومی نداشت اما خیلی آرومتر و بهتر شدم نمیگم خوب شدم بهتر شدم اما هنوز زمانیکه حساب بانکیم خالی میشه یا سطح فروشم میاد پایین بهم میریزم .
و امــــا داستان نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران :
این داستان درازی است که به کرات همه ما تجربه های فراوانی داریم و قطعا بهای سنگینی را پرداخت کرده ایم و این مثل که میگویند توبه گرگ مرگ است مصداق صحبتهای شماست . البته ناگفته نماند که 100% نیست و اگر کسی بخواهد و تلاش کند و توبه کند و همت کند به بهتر شدن قطعا تغییر خواهد کرد و هدایت خواهد شد مثل تمام عزیزانی که در این سایت هستن و هر روز شاهد نتایج عالی از طرف اونها هستیم فارغ از جنس ، مذهب ، ملیت ، تحصیلات ، سن ، شغل ، نوع خانواده و ….
بنظر من اینکه ما افراد رو با توجه به الگوهایی که دارند تحمل میکنیم یا بخاطر این هست که دوست داریم بخودمون دروغ بگیم که بالاترین خیانتی هست که در حق خودمون میکنیم و ناشی از عدم لیاقت میاد که دوست داریم اون شخص رو در کنارمون داشته باشیم یا مثل من که فکر میکنم خدای تغییراتم و میتونم همه رو اونجوری که دوست دارم بسازم غافل از اینکه من باید خودمو بسازم
همسر سابق من بشدت اهل خیانت بود یعنی از همون روز اول ازدواج ، بارها و بارها و هزاران بار تکرار شد و هر بار با بازی با احساساتم زندگی ادامه پیدا کرد اما یک روز پذیرفتم که درست شدنی نیست و تصمیم به جدایی گرفتم و به زندگی مشترک 15 ساله پایان دادم
مشتریانی دارم که در دادن پرداختی ها همیشه منو به چالش میکشونن و همیشه بهانه هایی دارن
اما از وقتیکه روی دوره روانشناسی ثروت 1 دارم کار میکنم کم کم دارم اون مشتریان رو حذف میکنم زیرا باور دارم همیشه خداوند بهترین ها رو برام میفرسته
الگوهای اینچنینی فراوانی وجود داره اما استاد دارم تلاش میکنم الگوهای مثبت (بزرگترین الگوی من در هر زمینه شما هستید و بمن این باور رو دادید که میشه از هیچ به همه جا رسید) ، افراد موفق و الگوهای رفتاری و فکری که از سمت خودم که در زندگی خودم بارها تکرار شده و نتایج عالی رو رقم زده رو مدام با خودم تکرار کنم
و افرادیکه الگوهای مکرری دارن که باعث احساس ناراحتی در من میشوند را حذف کنم یا اگر بهر دلیلی مثلا اون افراد خیلی نزدیک باشه مثل پسرم یا پدر و مادرم اعراض میکنم چیزی که از شما در دوره ارزش تضادها یاد گرفتم یا در دوره روانشناسی ثروت 1 که بینظیر توضیح دادید حتی در مقابل رفتارهای خودم هم به همین شکل عمل میکنم و نتایجم رو بررسی میکنم الگوهای رفتاری و فکری که از من سر میزنه و حالمو خوب میکنه سعی میکنم با خودم تکرار کنم و بارها بهشون عمل کنم و اونهایی که احساس منفی میاره رو تحت نظر میگیرم و دقت میکنم که تکرار نکنم .
عاشقتونم ( کلی استیکر قلب )
در پناه الله یکتا باشید
سلام خانم جوان عزیز دیدگاه تون رو خیلی دوست داشتم ، کاهش هزینه هاتون رو تبریک میگم اما چیز خیلی جالبی که گفتین در مورد تکرار الگوهای مثبت برای خودمون و ترک و الگوهای منفی این ایده خیلی عالی یه وممنون از گفتنش کلید عالی رو دستم دادین و موفق وباشین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلاااام به همه ی شما عزیزان
سلام استاد جانم و مریم جان عزیز
واقعاااااااا از صمیم قلب سپاسگزار هر دوی شما و هم خانواده های عزیز توی این سایت پر برکت هستم. هر قدم این سایت، هر جمله ی این سایت برکت ها ازش می باره.
من واقعا سپاسگزار شما و سپاسگزار خدواندی هستم که مارو با هم توی این مسیر زیبای یکتاپرستی قرار داده.
چقدر چقدر چقدر این فایل، این صحبت ها، به قول استاد این دُرّ اینجا هست و ما داریم مثل رزق بی حساب که واقعا رزق بی حساب خداونده دریافتش می کنیم. پس لایق بودیم
خدای من. خدای من. چی بگم چی بگم از کمبود عزت نفس و احساس عدم لیاقت
استاد جان شما توی صحبتاتون اولش گفتین که بچه ها برای من سه بار زیاده، دوبار، یک الگو اگر دو بارتکرار شد باید دنبال دلیل بگردید.
بذارین برداشت های خودم رو بگم با توجه به باورهام
بقول قرآن ما، داریم به آثار پیشنیانمون اقتدا می کنیم و این رفتار و عملکرد مشرکانه. اونایی که تقلییدگر بودن بجای پرسشگر بودن که دلیل این کار چیه
حرف مردم، رفتاری که از بزرگان دیدیم و فکر کردیم درسته و به صورت کد، واقعا کُد های ژنتیکی روی ژن های ما نشسته و هر بار داره فوتون هایی رو ساطع می کنه به شکل رفتارهای تکرار شونده.
چون به صورت کُد در اومدن و تا معلق شدنشون و جایگزین شدنشون با رفتارهای درست تر پروسه ی تکاملی نیازه.
چقدر چقدر داره برام تداعی می شه که من بارها و بارها درگیر این کدهای مخرب هستم.
مثال ها
یادم هست برای اولین باری که بعد از مدت ها می خواستم به کوهنوردی برم، مادرم به شدت مقاومت کرد
هر بار، هر بار دقیقا هر بار با من بحث می کرد و اعلام نارضایتی، با قهر، با نگرانی های بیخود، با دغدغه های الکی. اما من هر چند با بحث میرفتم ولی بحث ها کمتر شد چون من هر بار به طریقی روی خودم کار می کردم و می گفتم اشکال نداره من باید تغییر کنم
تا بعد از دو سه سال، امسال یک بار تکرار شد این بار یادم به آیه ی قرآن افتاد که شما به پدرو مادرت باید احترام بذاری، اف هم نگی امــــــــا امـــــا این امــــا خیلی مهمه که من نمی دیدمش
اما اگــــــر قضیه طوری بود که قرار باشه به خدا شرک بورزید از اونها اطاعت نکنید.
من یادم به این جمله افتاد و این بار حتی نخواستم مادرمو با توضیح دادن قانع کنم
یه کلام گفتم می رم و این اولین و آخرین حرفمه.
اونقدر احساس رضایت داشتم که نگران ترس های مادرم نشدم.
چون اون بخاطر ترس هاش داشت مانع من می شد
و من بخاطر کج فهمی هام فکر می کردم باید اون راضی باشه از من. راضی باشه از رفتار من
اما رفتم و بقول استاد قدرت هم دست خودم و خدای خودم بود و هر وقت بخوام می رم
ولی این سری رفتارهایی که بر اساس جلب رضایت افراد حتی افراد خانواده بوده زیاد برای من تکرار شده به خاطر اینکه من رضایت، احساس خوب، سلامتی و…. بقیه برام مهم بوده
الآن خیلی کمرنگ شده، خیلی خیلی کمرنگ شده امــــا صفر نشده
چون من همین روزا درگیر موضوعی بودم که برای من تکراری بود و به شدت مقاومت کردم و کاری که دوست داشتم و فکر کردم درسته رو بدون عذاب وجدان انجام دادم و جاهایی که باید نه می گفتم رو قاطعانه گفتم.
اما باز هم هست. مثلا رفت و امد با کسی داشتم که هر بار می رفتم خونشون، با من خوب بود اما همسرش یا فرزندش اگه کاری می کردن بد رفتاری می کرد و این چیزی نبود که من می خواستم ولی یه جورایی می پذیرفتم
چطوری؟ اینطوری که خب اون آدم مثبتیه، چقدر هم خودش و هم همسرش عاشق همن ولی خب گاهی، گاهی گاهی پیش میاد (ترمز. این گاهی گاهی چیزی بود که من دوست نداشتم و اصلا چون یکی از خواسته های من بوده که این گاهی ها نباشه توی روابط، من رفتم دوره روابط رو خریدم، و دارم کار می کنم پس اگر دارم می بینمش و می گذرم ازش یعنی باور ندارم که نباید باشه).
یا با یه بنده خدا رفت و آمد داشتم و می دیدم چقدر رفتارش خوب شده و مثبت اندیش تر شده تا اینکه یک شب توی ماشین بودیم، همسرش رانندگی می کرد، راجع به غذای ظهر ازش پرسید که ظهر فلان ادویه رو ریخته بودی توی غذا؟؟
و اون خانم به دروغ گفت نه. نریختم. خیلی خونسرد.
اونجا انگار یه پتک خورد تو سر من. که ای وای ببین تو داری با کی رفت و آمد می کنی و رفتارهای تکرار شده ی گذشته ش رو نادیده گرفتی و گفتی خب حالا فلان مورد اشکال نداره
ولی اون دروغ، باعث شد رابطه ی من با اون شخص از 50 به 1 برسه. نمی گم 100 چون کم بود خداروشکر ولی کم و کمترش کردم حتی.
ولی اینکه به آثار پیشنیان اقتدا می کنیم، یکیش اینه که: یه چیزی رو، یه رفتاری رو تحمل می کنیم.
می پذیریم
در حالی که اگر قوانین رو بهتر درک کنیم، احساس لیاقت در خودمون ایجاد کنیم چیزی رو تحمل نمی کنیم.
رفتاری غلط رو تحمل نمی کنیم.
چون با درک قوانین به این نتیجه می رسیم که خوشبختی، روابط عاشقانه ی سرشار از عشق، احترام و صداقت و سایز ویژگی های خوب دیگه، طبیعت جهانه و غیر از این غیر طبیعیه.
چون با احساس لیاقت خودمونو به زحمت و تقلا برای نگه داشتن یا موندن توی روابطی که صالح نیستن، به رنج و سختی نمیندازیم.
یه دوستی داشتم که بسیار با هم صمیمی بودیم وقتی که من تغییر کردم، کم کم فاصلمون بیشتر شد.
چرا؟ چون احساس لیاقت داشت بهم می گفت که کدوم رفتارهارو من بخاطر یه صمیمیت قدیمی زیر مبل زدم.
کدوم بی احترامی ها، سختی ها
تا اینکه یه روز خودش رفت و بعد از یک سال برگشت. بعد از یک سال من نگفتم خب خداروشکر
گفتم من چه باور مخربی دارم که این آدمی که تغییر نکرده و بدتر از قبلش هست برگشته
و دوباره روی خودم متمرکز تر شدم
و به یه هفته شاید نشد که بخاطر نه گفتن به تقاضای اون، دیگه پیام نداد و منم دیلیت اکانتش کردم.
یا مثلا درباره ی رفتار شخصی، خب من می دیدم که یه سری قوانین رو رعایت نمی کنه به طور مثال قوانین رانندگی و جالبه بازخوردشو که می دیدم، ناخودآگاه به زبون می اوردم و اون با بهانه های واهی می خواست دلیل بیاره که نه من مقصر نیستم، یا یه جاهایی هم که قبول داشت می گفت خب همسرمم این کارو می کنه. خب فلانی هم همینه. خب بهمانی و….
بعد یه روز که کنارش نشسته بودم گفتم ببین این رفتارو بارها دیدی، این ادمم خودتی. تو هم همینی. تو هم برای خودت ارزش قائل نشدی. برای قوانینی که یاد گرفتی و کلی حرفی که اون روز با خودم داشتم مرور می کردم و به خودم قول دادم رفت و آمدمو با کسی که مسئولیت پذیر نیست کم کنم یا اگر بر حسب اتفاق یا حالا دلخواه خودم باهاش همراه شدم (فقط به خواسته ها و زیبایی ها توجه کنم و از ناخواسته اعراض کنم و اینکه نخوام نخوام اونو تغییر بدم. من که تغییر کنم اون در 98 درصد تغییر می کنه به شکلی که با من هماهنگ باشه یا از هم جدا می شیم و این اصلا چیز بدی نیست). که این موضوع چند وقتی هست که دارم بهش عمل می کنم تا جایی که حواسم هست.
رفتارهای ما مخلوطی از باورهاست
من یه سری جاها پذیرفتم
یه سری جاها از خودم گذشتم اما هر بار که به یاد اوردم قانونو متمرکز شدم
مثلا توی رفت و آمد با کسی که می اومد، می ریخت، می پاشید و بدون تشکر بدون هیچ کمکی بلند می شد می رفت من یه جا به خودم گفتم اون آدم منم. اون منم هرچند اوایلش سختم بود که عصبانیت یا خودخوری هامو کنترل کنم
ولی هر بار با تکرار خوبی های اون شخص و نوشتن خط و نشان هایی برای رفتارهام آروم آروم اروم رفت و آمدش کم و کمتر شد
یا به جایی رسید که اصلا نیازی نبود من بخوام بهش لطفی کنم یا به قولی سرویس بدم
و درسته این رفتارو از اون در مقابل بقیه کمابیش می بینم و همینم دارم کمتر بهش توجه می کنم اما تا زمانی که من درست نشدم، اون آدم یا آدم ها هستن توی زندگی من
از مادرم گرفته تا همه ی این ادمایی که گفتم که همه ش برمی گرده به گدشتگان من چون من به شدت از خودگذشتگی، دلسوزی رو دیدم
من غذا نخوردن های مادرم رو بخاطر نگرانی برای دیگران و… دیدم
خیلی رفتارهارو دیدم و توی خودم شناسایی کردم تا این چیزی باشم که توی این لحظه هستم که فقط شاید 10 درصد رضایت داشته باشمـ.
اونقدر تغییر نکردن برای من رنج آور شده که نمی تونم تغییر نکنم
چون دلسوزی و احساس گناه برای دیگران و تغییر زندگی دیگران و حرف مردم سالها با من بوده و اگر الآن به 50 درصد رسیده، یا 60 درصد اصلا راضی کننده نیست. احساس خوبی دارم که تغییر کردم اما رضایت که دست به تغییر نزنم نه.
چون من شب بی خوابی کشیدن بخاطر دردهای دیگرانو کشیدم و لذت خواب راحتم بخاطر نگران نبودن بخاطر بقیه رو چشیدم
و توی آدما دیدم
حتی آدمی رو دیدم که بخاطر بقیه بیمار شد و بعد از مدتی از دنیا رفت
پس خیلی نیاز دارم که اصلاح بشم، چون الگوهای تکرار شونده رو هنوز توی خیلی موارد دارم می بینم
چون یه جاهایی پذیرفتم همینی که هست……..!!!!!
مثلا یه سری از الگوهای تکرار شونده مربوط می شه به توجه به ناخواسته، مثلا توجه به نازیبایی، به شلوغی، به بی نظمی، به یه چیزی که دوسش ندارم و ذهنم می گه باید تقلا کنی برای تغییرش
اما وقتایی که هماهنگم و فقط روی خودم متمرکز می شم، روی خودم کار می کنم، اون موضوع برای مدتی محو می شه یا کم و کمتر می شه.
بخدا خیلی جای کار دارم. خیلی جای کار دارم.
اینام که نوشتم کلی مقاومت داشتم ولی نوشتم که بدونم کجام و چقدر باید پر تلاش تر ادامه بدم.
خیلی خیلی باید برای خودم، وقتم، انرژیم، ذهنم ارزش قائل باشم و خسیس بشم توی اتلاف انرژیم برای الگوهای تکرار شونده. برای دیگران. برای توجه به ناخواسته و و و.
استاد جان واقعا از صمیم قلب از هر دوی شما و از دوستان سپاسگزارم بخاطر این فایل های آگاهی دهنده که هر بار داره روشنترم می کنه
داره منو از کج فهمی ها بیرون میاره
از درک درست توحید، درک درست هدایت.
همین روزا درگیر موضوعی بودم که کسی از طرف من قولی داده بود و من نصفه نیمه قبول کرده بودم اما خداروشکرررر می کنم که تونستم ذهنم رو کنترل کنم از دلسوزی و احساس گناه نداشته باشم و راحت هر وقت دلم خواست نه بگم و دلم نسوزه که طرف مقابلم داره سختی می کشه چون اون روی کسی حساب باز کرده بود و از زعم خودش به نفر سوم قول داده بود.
یاد گرفتم بگم نه و دلم نسوزه
یاد گرفتم محافظ منافع خودم باشم و بجای اینکه خودم رو از نعمتی محروم کنم، عزت نفسمو ببرم بالا و جای لازم نه بگم.
بجای سختی دادن به خودم و نگران بقیه بودن، بگم بقیه خدارو دارن و اگه بخوان خدا کمکشون می کنه. کارهاشونو انجام می ده
یاد گرفتم وقتی یه نفر می خواد از داشته ی من استفاده کنه بگم نه. نمی دم
چند وقت پیش یکی از اشنایان گفت نسترن یه کارت بانکی داری من ازش استفاده کنم
دیدم آره، یکی دارم که مدت هاست بلااستفاده مونده و راحت تعویضش کردمو دادم اون شخص استفاده کنه اما همون روز پشت تلفن بهشون گفتم که ولی روی وام گرفتن با کارت من نه شما و نه فلانی (دوتا آقا از خانواده ی خودم) حساب باز نکنین که تحت هیچ شرایطی من برای کسی وام نمی گیرم چون سالها پیش یه وام برای کسی گرفتم که هر بار برای قسط دادن فراموش می کرد و من مجبور می شدم یادآوری کنم تا اینکه قسط های آخرو با پول خودم دادم که شبا راحت بخوابم و بعدا از حساب اون شخص کم کردم ولی پروسه ش خسته کننده بود برای من، و به همین دلیل قاطعانه با اینکه سختم بود به شخصی که همیشه به من لطف داشت و همیشه برای من هر کاری لازم بوده انجام داده، گفتم نه و پشیمون نشدم و نیستم.
یا قضیه ی شراکتی زمین خریدن رو راحت بهشون گفتم نه.
و بی نهایت باری که راحت نه گفتم بدون اینکه نگران باشمو بعد با رفتار محترمانه مواجه شدم.
ولی ما هنوز خیلی کار داریم استاد جان. خیلی کار داریم که به درک و عمل شما نزدیک بشیم اما دور نیست. اگر متمرکز بشیم، اگر لیزری فوکوس کنیم اصلا دور نیست و بقول قرآن بشارت بده به صابران
و صابران کسانی هستند که ایمانشون رو نشون می دن. عمل اصلاحی انجام می دن.
خدا می دونه، فقط خدا می دونه چه آدم های نایسی، چه اتفاقات شگفت انگیزی، چه نتایج فوق العاده ای قراره وارد زندگیمون بشه.
مراقب الگوهای تکراری زندگیمون باشیم، نه سه بار، دوبار دوبار دوبار دوبار که تکرارشد، بگیم اوکی. من چه فرکانسی فرستادم، قضیه چی بوده حالا چه فرکانسی باید بفرستم.
که برای من نیم بیشترش برمی گرده به احساس لیاقت. عزت نفس و ازشمندی.
یه وقت هایی آدمایی رو می بینیم که با جار زدن، با تقلا، با گفتن اینکه من لایقم دنبال لیاقت می گردن دنبال اصلاح بقیه تا بهشون احترام بذارن
اما مایی که اینجاییم انگار کلید گنج های زمین و اسمون دستمونه کافیه به دست بگیریم و بچرخونیم
کافیه درک کنیم و عمل کنیم بعد مسخر شدن جهان و برانگیخته شدن وجه های زیبای جهانو می بینیم. چون این طبیعت جهانه که همیشه خوشبختی باشه توی زندگی ما. ثروت باشه. فراوانی باشه. سلامتی باشه. بهشت وعده ی حق خداوند به ماست چرا عمل نکنیم. چرا تلاش نکنیم. چرا باور نکنیم که همه چیز در عین سخت بودن تلاش ذهنی در ابتداش، اما راحت و ساده اتفاق میفته چون ما فقط یک درصد خودمونو باید انجام بدیم. بقیه ش رو خداوند انجام می ده.
دمتون گرم
خداروشکرررررر
یا رب
سلام دوست عزیز کامنت قشنگ و پرمحتوایی نوشتی ممنونم فقط یه سوال داشتم اونم اینکه نوشته بودی اگه یه الگوی تکرار شونده و در عین حال ناجالب از کسی میبینی واکنشت اینه که من چه باور غلطی دارم که این آدم اومده سرراهم و اون و حل کنم
منظورتون اینه؟
آخه منم یه مسئله دارم من تا جایی که ببینم یکی پیشرفت داره خیلی تعریفش و میکنم و ذوق میکنم براش ولی هستن یکی دو نفری که پا رو فراتر گذاشتن و هزاران بار جملات تکراری در تعریف از خودشون و زندگی شون به من گفتن یه جور خودشیفتگی و من دیگه تحمل ندارم حرفایی که هزار بار شنیدم و دوباره بشنوم و نمیدونم چیکار کنم این یعنی من خودمم این خودشیفتگی رو درونم دارم یا اینکه مسئله ای دیگه هست و من نمیدونم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام دوست عزیزم
سپاسگزارم که کامنت منو خوندین
در پاسخ به سوال اول، بله. جلسه ی 7 عزت نفس استاد خوب این موضوع رو توضیح دادن.
چون تمام جهان آینه ی ماست. هر چیزی می بینیم، می شنویم آینه ی خودمونه. از افکار باورها و فرکانس های خودمونه.
خوبی قضیه هم به همینه که با درک این موضوع، با دیدن الگوها می تونیم درونمون رو کنکاش کنیم البته البته تا جایی که احساسمون بد نشه.
من موضوعی رو تعریف می کنم با توجه به برداشتم از صحبت های شما
همکاری داشتم که قسمتی از کار منو انجام می داد و خب من باید هزینه پرداخت می کردم
می دونستم کارشون فوق العاده س
می دونستم بسیار تمیز و عالی کار می کنن
می دونستم که براشون حلال و حرام بودن مهم بود و کم کاری نمی کردن
اما هر بار که با ایشون در تماس بودم یا پیام می دادن شروع می کردن بع شدت از خودشون تعریف کردن، و اینکه من قیمت هام پایینه و قیمت هام فلان و بیسان
اولش خب متوجه نشدم
بعد دیدم هر بار که با این خانم صحبت می کنم باورهایی محدود کننده داره درباره ی کارش می گه
حالا مشتری زیاد داشتا ولی می نالید از دستمزد کمی که می گرفت
و باورهاشو که از کمبود بود به منم انتقال می داد
این پروسه مدتی برای من طولانی شد تا اینکه یه روز گفتم نه. این رابطه اشتباهه. قحطی که نیومده، یه نفر دیگه پیدا می کنمـ
دیگه بهشون کار ندادم و بهشون پیامم ندادم و یه نفر عالی با رفتاری فوق العاده که من دوست داشتم پیدا شد که حتی بیشتر از قبلی بهشون دستمزد می دم
اما چون اون رابطه قبلی قطع نشده بود از روی احترام و بزرگی و…. بالاخره به طرق مختلف تماس داشتیم و باز کار دادن بهشون و باز رفتار تکراریشون تا اینکه یه روز قضیه به باج دادن رسید. از همون روز قاطعانه نه گفتم و رابطه ی کاری کات شد.
ولی متوجه شدم یه رابطه اشتباه باید به صورت کامل توی ذهن ما کات بشه تا توی زندگیمون نشون بده خودشو.
ادامه دادن یا توی آب نمک خوابوندن کار درستی نیست و اینم از تحمل کردن میاد بنظرم.
از یه جایی باید روی کم کردن آستانه ی تحملمون کار کنیم و ادامه ش بدیم.
و اینکه روی خودمون کار کنیم فارغ از اینکه اون بیرون چه خبره.
گاهی وقتی روی خودمون کار می کنیم و متوجه پاشنه ها می شیم و روشون متمرکز می شیم اون بیرون آروم آروم تغییر می کنه.
دیدن رفتار اشتباهی دیگران درباره ی خودشون شاید به ما ربطی نداشته باشه
اما دیدن رفتارهای نادرست و اشتباه دیگران توی زندگی ما، و حتی اشتباه خودشون که باعث احساس بد در ما می شه، باید به ما پیغام بده و ما با دریافت پیغام شروع کنیم روی خودمون کار کردن.
من خودم خیلی نیاز دارم روی حرف بقیه و احساس جلب رضایت بقیه بخصوص خانواده کار کنم چون وابستگی های من اصلا کم نبوده….
تحسین و تمجید بقیه برای پیشرفت هاشون فوق العاده س. منم شمارو تحسین می کنم بخاطر اینکه دنبال تحسین آدمایین.
اما اینکه یه نفر میاد از خودش می گه، این هم قابل تحسینه که یه آدم داره از خودش اینطوری تعریف می کنه (من نمی دونم نتایج اون اشخاص چیه و به ما هم مربوط نیست) می تونین روی اینکه با قدرت دارن این کارو انجام می دن به دید تحسین نگاه کنین و توجهتون رو روی آدمهایی بذارین که آرامش بیشتری دارن و عین حال موفق تر عمل می کنن. پیشرفت های بیشتری دارن.
شاید من نتونم دقیق به شما بگم قضیه ی دیدن این الگو چیه چون شما هم دقیق نمی دونین قضیه چیه. چون شما از خودتون شناختی ندارین. پیشنهاد من به شما اینه که همواره روی خودتون کار کنین. روی نقاط قوّتتون که بهترش کنین و روی ضعف های شخصیتی که بهبودش بدین و تمرکزتون رو از اون افراد بردارین و بذارین روی خودتون. بعد واکنش های جهانو می بینین…
در پناه حق باشید
یا ربّ
سلام استادعزیزم
سپاسگزارم بابت این فایلهای بینظیرتون واقعا
امروزمنم یه خودافشایی کنم وبیاد بیارم تجربیاتم رو که شاخک هام تیز بمونه
استاد من یه دوستی داشتم که هرروز میومد پیش من میگفت فلان مشکل رو دارم شوهرم فلان اخلاق بدرو داره. ومنم فاز مشاورها میگرفتم وساعتها براش حرف میزدم وبه خیال خودم الان میره عمل میکنه وزندگیش درست میشه
بعد همون فردا میومد ودوباره همون حرفهارو میزد
انقدر من عادت کرده بودم مشاوره بدم که آدمهای خیلی سن بالاترازمن ازم مشورت میگرفتن وهیچ کدوم عمل نمیکردم
تا جایی که یه لحظه احساس کردم من چقدر ساده لوحم آخه چرا انقدر انرژیمو دارم میذارم واسه بقیه واسه کسایی که فقط میان درددل میکنن تا سبک بشن وبارشون رو میندازن رو من
وکم کم تصمیم گرفتم یه ذره نفهم باشم چه لزومی داشت من انقدر دانا باشم ،چه لزومی داشت من انقدر خوب حرف بزنم وکم کم وقتی کسی ازم چیزی میپرسید خیلی وسویه میشدم حرف بزنم براش اما میگفتم نه زینب!
توارزشمندترازاین حرفایی توباید لیاقت خودتو بشناسی وبفهمی که این آدم کارشه فردا دوباره همون کارو میکنه
ومیگفتم :والا من نمیدونم چیزی به ذهنم نمیرسه که بهت بگم وبحث رو عوض میکردم
خب خیلی متعجب میشدن اما معجزش این بود که بعد اون هیچ کس دیگه برامن درد ودل نمیکرد
هیچ کس ازمن راهکارنمیخواست ،حتی یه وقتایی به خنده میگفتم بابا من اگه چیزی بلد بودم الان اینجا نبودم تو آمریکا بودم:)
وچقدر قطع کردن این روند به زندگی من آرامش داد
حتی بارها شده تو خانواده درجه یکم یه مشکلی پیش اومده ومن بعد چندماه فهمیدم
استاد وقتی عمیق به حرفاتون فکرکردم دیدم اگر ما همین فایل رو با جون ودل گوش کنیم وعمل کنیم چه بلاها که سرمون نمیاد ،چه ضربه ها که نمیخوریم وچه اتفاقاتی ناگوار که قبل وقوع خودمون جلوشون رو میگریم
ووقتی فهمیدم که چقدر سختمه که الگوهای تکراری خودم رو تغییر بدم وبااینکه میدونم باید روی فلان باور یا ایراد شخصیتیم کارکنم اما چندماهه به تعویق میندازم اونجا درک کردم که چرا همسرم نمیتونه حرفای مهمی که بهش میگم نگو رو به خانوادش میگه :)
وتصمیم گرفتم یا حرفای مهمم رو به همسرم نزنم یا اگر زدم بااین پیش زمینه بگم که قراره خانوادش هم بفهمن وچقدر همین موضوع حال منو بهتر کرده درگیری منو باهمسرم کمترمیکنه ودرک منو از آدمها وخودم بالابرده
استاد فقط میتونم بگم باتمام وجودم سپاسگزارم ازتون وعاشقانه دوستون دارم
سلام زینب جون
پیرو این حرف شما من تو مجردی ی دوستی داشتم انقد براش انررررژی میزاشتما
ولی همون آش و همون کاسه
در واقع از وقتی فهمیدم اینکار هیچ سودی برا من نداره ک هیچ
تازه کلی هم انرژی میبره
کم کم کم خودش ازم دور شد
اخه لامصب من چقدر با دلسوزی بهش راه کار میگفتم ولی انگار ن انگار
همین دیشب استوری گذاشته دوستای قدیمی ک میان استوریمو میبینن ولی هیچی نمیگن رو باید قیچی کرد
منم ک خیلی میترسیدم دوباره دامش بیوفتم ولی گفتم منظورت منم گفتم قیچی کن بره دیگه ، دیگه چرا تهدید میکنی
والا تو یه جاهایی باید خودخواه بود سنگ دل بود
واقعا من انقد به این آدم گفتم زخمی ام ازش… خخخخ
منم الان حس بهتری دارم والا چ بهتر نباشه همچین دوستی
اینجور مواقع تازه شرک هم حساب میشه ک نا فک میکنیم میتونیم به جای خدا کاری برا بندش بکنیم
خب اگه نیاز بود خدا خودش هدایتش میکرد دیگه
و چ نیاز دیگه ای ب ما بود
خدا خودش میدونه کی رو باید هدایت کنه باید به قدرتش اعتماد کنیم و عزیزانمون رو بسپریم دس خودش
والا من چیکاره حسنم آخه
سلام زینب جان دوست عزیزم که ندیدمت ولی دوسدارم برات بنویسم لذت بردم از کامنتت وتحسینت میکنم به خاطر کاری انجام دادی ونصیحت وگذاشتی کنار ونتیجه ش زندگیت رو بهتر کرده.وقتی فایلهای استاد روگوش میدم باخودم میگم ببین زینب این راحل ی که اسااد میده چقد اسون بوده پس چرا به ذهن من خطور نکرده اصلا وبعد بحث مدارها رومتوجه میشم.انشالله هممون بتونیم به راهکارهای که استاد میدن عمل کنیم واز نتیجه ش لذت ببریم
موفق وشاد وسعادتمند باشی در پناه خداوند .
سلام به استاد عزیز و خانواده عزیز عباسمنش.
واااااااای باورم نمیشه من این چند سال چقدررررررررر ضربه های روحی شدید از طرف همسرم خوردم و باز بخشیدم و بخشیدم و بخشیدم.
استاد حقیقتش خیلی حرفاتون برام سنگین و دردناک بود.
من عاشق همسرمم ،ولی شدید ترین ضربه های روحی رو از ایشون خوردم در حدی که کارم به خودکشی هم کشید و باز درس نگرفتم.
هر چندوقت یکبار خیانت خیانت و خیانت با ادمهای نزدیک به خودم،با اقوام خودم.و بعد از هربار که لو میرفت و من متوجه میشدم با گریه و زاری قول میداد که اونکارو تکرار نکنه و باز من به خودم میگفتم انسانیتت کجا رفته، میبخشیدم ،و باز هم بعد از مدتی دوباره همون ضربه های سخت.
و دروغ گفتنش که انگار از بچگی دروغ باهاش بود و این الگوی تکراری دروغ گفتن که تمومی نداشت.
الگوی تکراری پنهون کاری که تمومی نداش.
استاد من تقریبا یک ماه پیش اقدام به طلاق کردم و مهرمو بخشیدمو حضانت بچه هامو ازش گرفتم،یعنی مجبور شد بده چون پای آبروش در میون بود.و تقریبا یه ماه دیگه همه چیز تموم میشه.اما من هنوزم تو وجودم منتظر اینم تغییر کنه و باز باهاش ادامه بدم….
اما با این فایل مطمئن شدم دیگه باید برم سراغ پلن B.
این موضوع خیلی برام دردناکه،اما دیگه طاقت ضربه های روحی رو ندارم.
البته بازم میگفتم اگه رو باورام کار کنم اون ادم درست میشه و این تصمیمم گرفتم که شروع کنم با جدیت رو خودم کار کنم و دوباره باهاش ادامه بدم ولی میبینم حقیقت چیز دیگه ای هست.
و چقدر این حقیقت برام دردناکه ولی باید تصمیم درست روبگیرم.
این جمله که گفتید( قول میدم دیگه تکرار نمیشه)چقدر برام اشنا بود.
چقدر تو زندگی من زیاد به گوشم خورده بود و تکرار شده بود.
و بازهم بی نهایت ممنون و سپاسگذارم از آگاهی جدیدی که بهم دادید و پرده ها رو از جلوی چشمم کنار زدید.
سلام بر استاد عزیزم و دوستان نازنینم
من تو روابط یه دوستی داشتم که خیلی تندمزاج بود وقتی عصبانی میشد تا چند روز بدترین رفتار داشت و قهر میکرد و اخم و خلاصه چون همکارم بودیم هر روز میدیدمش و به شدت این رفتار منو اذیت میکرد خوب اون موقع ها جوان بودم فکر میکردم دوستش دارم اشکال نداره به جاش قلب مهربونی داره با این حرفها خودم راضی میکردم و بدتر از همه کار باهاش ادامه میدادم چون هم دوست هم همکار بودیم 20سال به همین روش گذشت ولی این اواخر دیگه تحملش سخت شده بود به خودم میگفتم ما دیگه سنی داریم این چرا باید این جوری رفتار کنه مگه من شخصیت ندارم نشستم با خودم خلوت کردم چرا من با این خانم دارم دوستی ادامه میدم از همه بدتر اینجا بود ایشون یه خواهر زاده داشت که همیشه پای ثابت مهمونی و مسافرت ما بود وبه شدت منفی و ایراد گیر جوری که به ظاهر منم گیر میداد خلاصه بعد 20 سال من با خودم تجزیه و تحلیل کردم که چرا میزاری باهات اینجوری رفتار شه چون در جاهای دیگه حتی خانواده ام خیلی محترمانه برخورد میشد باهام
یه بار که بیرون بودیم ایشون با من دوستم دیگرم بحث کرد و قهر کرد تا هر کدوم رسیدیم خونه و از اونجا بود که من تصمیم گرفتم بهش بگم که این رفتارت درست نبست و من نمیتونم ادامه بدم و کنار کشیدم از اون رابطه البته موقت و ایشون خیلی رفتارش عوض کرد و ازم عذر خواهی کرد با توجه به اینکه خیلی مغرور هم بود ولی به قول استاد این رفتار دست خودش نبود و هر چند وقت یکبار تکرار میشد به شدت قبل نبود اما باز اتفاق می افتاد سال 97 بود که من به یکباره تصمیم به ترکش گرفتم او جالب اینجا بود که اون هم هیچ زنگی بهم نزد با وجود اینکه بیش از 20 سال بود که دوست صمیمی بودیم من ابنجا خسته شدم از رفتاراش با اینکه قلب مهربانی داشت و خانم بسیار خوبی بود ولی ابن رفتارش قابل هضم نبود و با اینکه خیلی رفت و امد داشتم اغلب مسافرت هام با ایشون بود ولی از زمانی که من نخواستم جهان به راحتی ما از هم جدا کرد و باعث شد من تنها مسافرت کنم کاری که اصلا باورش هم برام سخت بود الان خوشحالم که تونستم به خودم احترام بزارم و اجازه ندم رفتاری که شایسشته نیست باهام بشه سخت بود ولی انجامش دادم
دومین رفتاری که تکرار شونده بود ضامن شدن و قسطی خرید کردن بود که به شدت ازش ضربه خوردم و بعد از کار کردن روانشناسی ثروت 2 تمرین کردم و انجامش دادم که اصلا حتی برای همسرم هم ضامن نشم و قسطی خرید نکنم یادم تو دفترم نوشتم البته با عرض معذرت از دوستان و استاد
نوشتم فریده لعنت بر تو اگر قسطی خرید کنی یا ضامن بشی تاریخم زدم
پارسال که نوشتم و تعهد دادم که وام نگیرم یه زمینی که خانواده خبر نداشت و گویا زمین پدر بزرگم بوده یه مبلغی ارث بهم رسبد چون پدرم 30 سال که فوت کردن و قبلش این زمین فروخته شده بود و گویا یه مقدارش مونده بود که فقط پسرعموی بنده اطلاع داشتن ووخلاصه شب عید پارسال یه عیدی خوب بهمون رسید و هر بار که اسم وام و قسط میاد یاد تعهدم می افتم و برای ضامن شدنم یاد اون شرایط که برام پیش اومد و راحت میگم کاری که قبلا نمیتونستم بگم نه بلا سرم می اومد
در آخر هم بگم که 3 روزه دوره کشف قوانین شروع کردم و از تجربیاتم نگم که انگار معجزه میشه منتظرم کدهای بیشتری اجرا بشه تا بیام تو صفحه اون دوره براتون بنویسم
استاد عزیزم سپاسگزار خداوند هستم که با شما آشنا شدم و هر بار با تمرینات و آموزه های شما دری از معرفت شناخت جهان به رویم باز میشه قدردان وجود نازنین شما هستم