مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 15

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    سلام استاد عزیزم مریم نازنینم

    استاد عزیزم حال خوب اول فایل کل روز من رو ساخت ازخودم پرسیدم امروز به خاطر کدام نعمت در زندگیم سپاسگزارم دیدم اینقدر نعمت دارم که نمی‌توانم بشمارم اما بزرگترین نعمت من احساس بی‌نیازی من در لحظه حال است من همین الان هر چه می‌خواهم دارم سلامتی زندگی عشق خانواده و حضور در لحظه حال من بی نیاز ترین زن دنیا هستم

    خدایا شکرت

    استاد امروز به حرم امام رضا علیه السلام رفتم

    استاد آنجا چند چیز برای من روشن شد

    اولا که وعده خداوند حق است و جریان حق همیشه پراز نعمت است واین جریان تا ابد جاری است

    دوما نام نیکو در میان آیندگان درخواستی است که محقق می‌شود

    سوما امام الگوی خوبی است از تحقق وعده های اللهی یعنی اگر تو سهم خود را ایفا کنی خداوند سهم خودش را واری تصور تو انجام می‌دهد

    استاد درک این عنایت واقعا جهاد اکبر می‌خواهم

    استاد عزیزم سپاسگزارم که احساسات اللهی خود را با ما به اشتراک می‌گذارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    کامنت چهل و هشتم

    5 بهمن 1403

    تعهد دعا:

    خدای مهربونم ممنونم که کارمون رو به بهترین شکل و با کمترین هزینه و به راحت ترین و بی دردسر ترین حالت و به سریع ترین روش و به سالم ترین حالت ممکن حل کردی.

    الان تازه یادم افتاد که چقدر به موقع وارد عمل شدی.

    تو کاری کردی که ما زمانی به اون مرکز بریم که مدیر اون مرکز، دقیقا فرداش تا ده روز میرفت مسافرت و نبود که کارمون رو راه بندازه!

    تو به موقع وارد عمل شدی و کاری کردی که ما در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بهترین شرایط قرار بگیریم.

    اگر فقط یک روز تعلل میکردیم، باید به روش قبلی پیش میرفتیم و اون روش، سخت ترین و پر دردسرترین و پر هزینه ترین روش بود!

    خداوندا چقدر تو عزیز و باشکوهی!

    چقدر تو نازنینی!

    پروردگارا به خاطر همه چیز شکر.

    خدایا نزدیک بودنت برام واضح شده.

    وقتی دعا میکردم، میدیدمت که روی مبل نشستی. میومدم پیشت مینشستم و توی چشمهات نگاه میکردم و درخواستم رو بارها و بارها ازت میخواستم. تو هم لبخند میزدی و میگفتی حتما اجابت میکنم. بعد من سرم رو میذاشتم رو زانوهات و محکم بغلت میکردم و آروم میشدم. من انقدر بهت احساس نزدیکی میکردم که میتونستم لمست کنم.

    خدای بزرگوارم ازت ممنون و سپاسگزارم.

    حتی وسط حل مسئله، مدیر مرکز بهمون گفت باید به جایی بریم که کاملا کارمون رو شفاف کنه. اما وقتی رفتیم اونجا، گفتن نمیتونن کار رو راه بندازن. دوباره برگشتیم به اون مرکز و به مدیرش قضیه رو گفتیم. ایشون هم کمی فکر کردن و گفتن اصلا نیازی نیست برید اونجا. خودم براتون حلش میکنم! و این در حالیه که اگر به اون جا میرفتیم، چند ساعت علاف میشدیم و باید پول میپرداختیم.

    اما تو، هم جلوی علاف شدنمون رو گرفتی و هم نذاشتی اونجا پولی خرج کنیم!

    خداوندا سپاسگزارم.

    خدایا در تمام حل این مسئله، رد پای تو رو میبینم.

    وقتی بهش فکر میکنم زبونم بند میاد!

    تو خیلی نزدیکی!

    تو خیلی حرفه ای و فوق العاده وارد عمل شدی.

    خداوندا شکرت

    زبونم قاصره از شکر نعمتت. خودت به بزرگواری خودت ازم بپذیر.

    سپاسگزارم

    تعهد اول:

    امروز چند تا ویدیو ادیت کردم.

    با شاگرد خصوصیم هم کلاس داشتم که خیلی عالی و فوق العاده پیش رفت و همه چیز رو به سادگی یاد گرفت.

    خدایا شکرت

    تعهد دوم:

    توی کامنت ها کارهای امروزم رو شرح دادم.

    تعهد سوم:

    خداوندا سپاسگزارم به خاطر شبی که انقدر عالی و بی نظیر گذشت. سپاسگزارم که انقدر به هممون خوش گذشت. به خاطر پدر و مادر گل همسرم و دختر عزیز دُردونه ی خواهر گل همسرم سپاسگزارم. عجب خانواده ی خوبی داره همسرم. خداوندا شکرت که همگیمون انقدر در کنار هم شادیم. سپاسگزارم.

    خدایا شکرت که دختر نازنینم شش ماهه فرزند ماست و ما به خاطر حضورش در زندگیمون در پوست خودمون نمیگنجیم.

    خدایا شکرت به خاطر سلامتی همسر نازنینم که انقدر مرد پاک و فوق العاده ایه. خدایا شکرت که سالمه و تک به تک سلول های بدنش دارن درست کار میکنن. پروردگارا برام سالم و سلامت نگهش دار و عمر طولانی و با عزت بهش بده. سپاسگزارم که این مرد رو انقدر فوق العاده آفریدی. خدایا شکرت.

    پروردگارا سپاسگزارم به خاطر دخترکم که انقدر شیرین و نازنین شده. خدایا به خاطر حضور رهای قشنگم در زندگیم ازت ممنون و سپاسگزارم. دخترکم هدیه ی ارزشمندی از طرف توست. من ازت دختر خواستم و تو اجابتم کردی. خداوندا شکرت که سالم و سلامت بهم دادیش و شکرت که انقدر سیستم ایمنی بدنش رو قوی آفریدی. بهش عمر بسیار طولانی و با عزت بده و در تمام طول زندگیش همراهش باش و دستش رو بگیر. سپاس.

    خدایا شکرت به خاطر سلامتی تک به تک سلول های بدنم. خدایا شکرت به خاطر خودم که انقدر استعدادهای خوبی دارم. شکرت که میتونم به راحتی و با زبان طنز، زبان انگلیسی رو آموزش بدم. خدایا بهم عمر طولانی و با عزت بده و من رو غنی و ثروتمند کن که بهت نزدیک و نزدیک تر بشم. سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت به خاطر خانواده ی فوق العاده ای که بهم دادی. از حضور تک تک انسان هایی که در زندگیم هستن ازت سپاسگزارم. شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    بنام الله رحمان و رحیم ،تنها فرمانروای قدرتمند جهانیان

    سلاااام ب استاد قشنگم و عزیزدل استاد و دوستان نازنینم

    من عاشقتووونم خیییلی دوستون دارم خییلی خداروشکر میکنم بخاطر حضورتون توی زندگیم

    خانواده ی صمیمی قشنگم:))

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    ردپای 5 بهمن 1403

    امشب حس خییلی قشنگی دارم و امروز روز عالی و با نقطه ی پرانرژی یکی از دوستان شروع کردم کلی انرژی داشتم صبح و سرحال بودم

    داشتم بیلرسوتی ک برای خواهر زاده ی قشنگم برش زده بودم و باعشق می‌دوختم

    ک ی لحظه صدای خیلی آروم آجیم و شنیدم

    ک داشت درمورد تضادی ک تو رابطه با پدر داشتم و می‌گفت

    و برای من دلسوزی می‌کرد اول خندیدم بهش تو دلم و گفتم ببین زکی آجی ت چقدر مهربونه

    و ذهنم شروع کرد ب مرور اون لحظات

    و آروم آروم داشت حالم و بد میکرد

    وقتی ب خودم اومدم دیدم ک خییلی عصبانی ام از دست پدر و احساس قربانی بودن داشتم

    کارم ک تموم شد رفتم تو حیاط ی کم قدم زدم اون فکره هی داشت خودشو قوی تر می‌کرد

    ک دیدم دارم میسوزم تو آتیش حس بد

    گفتم ببین زکیه ارزشمندی تو مگه ربط داره ب نظر بقیه

    مگه نظر بقیه چیزی از تو کم میکنه یا اضاف میکنه

    بقیه هیچ قدرتی ندارن تو زندگی من

    من دارم نتیجه ی فرکانسم نتیجه ی باورهام و میگیرم

    من مسئول هر اتفاقی ام ک میفته تقصیر منه

    و شروع کردم ی شکر گزاری برای هوای عالی

    ابرهای زیبا

    آسمون درختا ک راه تنفسم باز شد و تونستم چنتا نفس عمیق بکشم و خدارو شکر کنم

    گفتم ببین زکیه این فکره چطور حال تو رو گرفت فقط ی حرف بود ها ببین چطور تو رو بهم ریخت

    و یادم اومد ک من همیشه از چشم بقیه خودم و نگاه میکردم و هرکسی هردیدی داشت بهم رو قبول میکردم و همون جور خودم و میدیدم

    و از خودم بدم میومد

    مثلا مامانم بهم میگفت تو ب اندازه ی دوستت زهرا زنگ نیستی

    یا ب اندازه دختر عمه ات پرانرژی نیستی

    و..

    منم این برچسب هارو ب خودم میزدم و میگفتم آره باید خودم و جوری عوض کنم ک اونا ازم راضی باشن

    ک مورد تایید بقیه باشم

    خدای من چقد ب خودم ضربه زدم منو ببخش زکیه قشنگم

    خلاصه حالم بهتر شد و باران رحمت الهی شروع ب باریدن کرد و نرم وآرام داشت می‌بارید تا من عشق کنم قدم بزنم

    و عطر بارون و نفس بکشم

    الهی صدهزار بارشکرت ک همیشه هوام رو داری عاشقم و هرگز تنهام نمیزاری

    همین تضاد تو روابط هر چند وقت یکبار برای من تکرار میشه و کلی انرژی ازم میگیره

    ی نشتی فرکانس هست برام

    امشب رفتم تو قسمت ویدئو ها تو گوشیم و ی ویدئو رو پلی کردم ک حسم گفت

    فایل گفتگوی استاد با ابراهیم عزیز بااسکایپ

    بود ک هروز بهتر از دیروز همچین عنوانی

    این فایل نشانه ی چند روز پیشم بود

    کلی منو تحت تاثیر قرار داد برای همین گفتم باید تو گوشیم داشته باشم تو زمان مناسب بهش هدایت میشم

    ک امشب انگار وقتش بود

    اصل حرف استاد این بود ک انرژی ذهنی تون رو نریزید تو جوب

    هواستون باشه تمرکزتان کجاست و چندتا مثال عالی زدن

    درمورد ی دوستی ک 7،8تا ایمیل داشت و هر روز بارها اینارو چک می‌کرد چون یادش میرفت ک کدوم ایمیلو برای چ شرکتی داده

    و اینجوری کلی انرژی میزاشت وکارشم ب کندی پیش می‌رفت وچند مثال دیگه

    منم تو رفتارم تو کارهام دقیق شدم ک چه کاریه ک کلی انرژی ازم میگیره

    ی مثال دیگه ک گفتن درمورد روابط بود ک خییلی ها سالها درگیر ی رابطه ی بیمارن ک پراز اعصاب خوردیه پراز ناراحتی و جر و بحث و..

    نمیان ک بهبودش بدن یا ازش خلاص بشن

    اونو هی ادامه میدن و ،،

    منم یاد جریان امروز و دیروز و چن وقت قبل افتادم ک چرااا هی تکرار میشه و من هیچ کاری برای بهبودش نمیکنم

    و همون جا استپ رو زدم پ فکر کردم ک چطور روابطم و بهبود بدم با نزدیکانم

    و یاد تمرینی افتادم ک اخیرا بارها از دوستان و استاد شنیدم

    ک بیاید ب زیبایی های آدم ها توجه کنید

    و توی فایل قبلی استاد گفتن وقتی درمورد کسی غیبت میکنیم

    تمرکز میکنیم رو نازیبایی شخصیت اون فرد

    و اون ویژگی نادلخواه رو برانگیخته میکنیم

    خدای من.

    کاری ک من همه ی عمرم کردم و وجه نازیبای آدم ها رو بالا آوردم و برانگیخته میکردم

    پس من خودم با همین کارهام دارم خلق میکنم زندگیم رو.

    و اومدم دفتره پروژه رو از آخر باز کردم و شروع کردم ب نوشتن ویژگی های مثبت پدر

    خدای من 2 صفحه شد

    چشم وابروی درشت و زیبای پدر

    ک من ازش اونا رو ب ارث بردم الهی شکرت

    موهای پرپشت و قشنگش لبخند زیباش قلب مهربونش باحوصله بودنش ک این ویژگی‌ من هم شبیه پدر هست

    اینکه هرکاری و باعشق انجام میده و…

    چقد حس قشنگی و تجربه کردم چقد خداروشکر کردم

    بعد رفتم سراغ مادرم و نوشتم چقددد مامانم فوق العاده اس و دوسداشتنی و مهربان و نترس کلی تحسینش کردم

    چشمای عسلی خوشگلش ابروهای رو ب بالا بینی بسیار خوش فرم و قشنگش

    لبخند گرمش قلب بزرگ و مهربونش

    یادم اومد با اینکه سوادش در حد 5 ابتدایی قدیم بود تو ابتدایی با همه مون ریاضی و املا کار می‌کرد

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر مادر قشنگم

    بعد رفتم سراغ خواهر بزرگم ک از مادر مهربون تر بوده برام

    همه چی رو یادم داده از صاف وایسادن حین راه رفتن

    اینکه ماکارانی خمیر نشه

    چطور لباس بدوزم

    چطور برقصم و…

    چشام پراز اشک شد و کلی ازش معذرت خواهی کردم بخاطر اینکه از بالا بهش نگاه میکردم این اواخر

    چقد خداروشکر کردم بخاطر وجود نازنینش تو زندگیم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    و داداش بزرگم از چهره ی زیباش ک چشم و آبروی قشنگش شبیه پدر هست خییلی مهربونه و با احترام باهمه حرف میزنه و خیلی ها عاشقشن

    اینکه دست خداست تو زندگی کن و من تاحالا قدردانش نبودم و خوب ازش تشکر نکردم با فرکانسم و تمام قلبم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر قانون ثابت

    بعد از نوشتن این ویژگی ها

    گفتم من این فرکانس و الان فرستادم باید نتیحه اش و ببینم و ایمانم قوی تر بشه..

    ساعت یک ربع مونده بود ب 11 و مادر هنوز زنگ نزده بود ب گوشیم و جای تعجب داشت

    تا 11 و 27 موندم تو اتاق

    دیدم خبری ازش نیست چرااا

    چون همیشه پیگیر من بود ک منو از اتاق بکشه بیرون تا کمتر روی خودم کار کنم تا دست از سراین مسیر بردارم

    ک در کمال تعجب دیدم امشب کاری بهم نداره و زنگ نزد ک احضار م کنه.

    وقتی اومدم بالا دیدم تو آشپزخونه اس

    با روی گشاده گفت سارا (خواهر زاده ام)خوابید

    امشب کلیی باهاش بازی کردیم و خندیدیم

    و من دیدم نشونه این تمرین فوق العاده رو

    چون مادر اولین شبی بود ک هیچ حرفی نزد بهم هیچ غری نزد ک چرا همش میری توی اون اتاق

    داره جواب میده

    قانون ثابت خداوند ک صدق بالحسنی تورو آسان میکنه برای آسانی ها

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک نشونه رو بلا فاصله بهم نشون دادی ک زکیه مسیرت درسته ادامه بده

    من هستم و دارم هدایتت میکنم

    اکه برای بقیه شده برای توهم میشه

    .قانون ثابته و برای همه یکی هست

    الهی صدهزار مرتبه شکرت امروز هرچی میخواستم برام تهیه کردی حتی چیزی ک فراموش هم کرده بود

    عاشقتممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    بنام خدا

    سلام به همه عزیزان

    اومدم بگم امشب زمین وتمام سیارات در یک مدار قرار میگیرن واین هم زمان شده بااین فایل که وقتی داشتم نگاه میکردم شنیدم امروز 6بهمن همه سیارات درمدار یک خط قرار میگیرند

    ومن با کائنات یکی شدم وهم مدار وهم فرکانس شدم با جهان وبا هستی هم مدار شدم برای رسیدن به فرکانس بالا وهم مدار شدن با خواسته هام ویک چیزی تودلم گفت به زمان بندی خدا اعتماد کن همه جهان رو درنظم کامل افریده ومن ازخدا میخوام درمکان درست ودرزمان درست درمسیر ارزوها وخواسته هامون باشیم

    من ایمان دارم بهش به اینکه جهان وهمه هستی همه اتفاقات درزمان خودش به بهترین شکل میفته

    خواستم عمیقأ ازخدا تشکر کنم واز احساس سرخوشی خودم بگم وبرای استاد عزیزم و مریم عزیز و دوستان گلم بهترینها رو ارزو میکنم

    خدایا شکرت خوشحالم چرخ گردون داره به کام ما میچرخه

    ابر وباد ومه وخورشید وفلک درکارند

    تا تو نانی به کف آری وبه غفلت نخوری

    رسیدن به خواسته ها امری مقدس

    من امشب تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم وخواسته قلبیم اینه که من هم بتونم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم به گسترش جهان کمک کنم

    خدایا شکرت استاد عاشقتم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    غزل گفته:
    مدت عضویت: 570 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست

    سلام به استاد جان و مریم بانو و دوستان

    گام هفدهم از فایل مهاجرت به مدار بالاتر

    چقدر دیدن مادر استاد در کنار خانه خدا لذت بخش بود برام خدایا شکرت،چقدر لذت بخشه رسیدن به خواسته

    مادر منم دوست داره به این سفر و سفر کربلا بره،خیلی دلم میخواد به خواستم برسم و دست خدا بشم و مادرم رو هم به خواستش برسونم

    برای رفتن به مدار بالاتر چیزی که من از قانون درک کردم،فقط کنترل ذهن و سپاس گزاریه،اینا هستن که اصلن

    موندن در احساس خوب و تو حال بد نموندن

    بعد مدتها دیشب با همسرم بحث کردیم مدتی هستش که دلش میخواد من هم با خودش بشینم و راجب آینده پسرم حرص بخورم(البته که میدونم فرکانسش رو متاسفانه خودم ارسال کردم،از ماست که بر ماست)

    بهش گفتم ،من نمیدونم چرا حرص میخوری،اون هنوز 16سالشه حالا خیلی به درس علاقه نداره ولی این دلیل نمیشه که آدم موفقی نشه ،مگه خوشبختی به درسه،تو اگه حست خوب باشه و رها باشی همه چیز خوب پیش میره،چون مدتیه فرکانسش کلا تو مدار دیگست صحبت قطع شد و ادامه ندادم چون درک نمیکرد

    قبلا پسرم فست فود وسس زیاد میخورد و همشم دل درد داشت،شیرینی زیاد میخورد و نوشابه،من رها بودم فقط بهش میگفتم داری با خودت، با بدنت بد میکنی و الان مثل اب خوردن مدتیه قند مصنوعی رو گذاشته کنار،سس رو کامل حذف کرده و مدتیه دل درد نداره،خوش هیکل شده …و همه اینا رو خودش انجام داده با برنامه اینترنتی و بسیارم پایبنده بهش بدون اینکه من زوری زده باشم فقط با احساس خوب

    در مورد مسائل مالی هم وقتی نگران نیستی وفقط حرکت میکنی و باور داری که میشود،پولم میاد،فقط قسمت خودتت رو عالی انجام بده

    امروز برخلاف جمعه های دیگه گفتم وقتم رو فقط برای نظافت خونه نزارم برم بیرون با دخترم و لذت ببرم

    با هم رفتیم بیرون،آسمون آبی خوشگل،درختا و جنگل بین راه رویایی،برف نشسته رو کوه و جنگل وصف نشدنی خدایا شکرت،با دخترکم رفتیم براش کلی خرید کردم خدایا شکرت چه لذتی داره درآمدت بالا میره و میتونی برای عزیزانت خرید کنی

    جاپارک عالی تو اون شلوغی پیدا کردم و ماشین قشنگم رو پارک کردم،به ماشینم میگن ملوس و ملوس طورم باهاش رفتار میکنم

    خلاصه غذا هم گرفتیم و وایسادیم کنار جنگل بین راه چقدرم قشنگ بود غذامون رو خوردیم

    پسرم هم با دوستش رفت مسابقه پینت بال کلی بهش خوش گذشت

    امروز لذت بردم از زندگیم،امروز تمرکزم روی زیبایی ها بود

    امروز فرکانسم عالی بود و این همون چیزیه که برای رفتن به مدار بالاتر بهش نیاز دارم،توجه به نکات مثبت

    موندن در احساس خوب و نموندن در احساس بد

    به هر دوره ای از زندگی که مشتریم بیشتر بود نگاه که میکنم میبینم، در اون زمان ها احساسم بهتر بوده

    همون طور که در کامنت های گذشتم گفتم ایمان دارم

    صدق بالحسنی داشتن و تمرکز بر زیبایی ها و حسنه ها

    نتیجش،ولسوف یعطیک ربک فترضی است

    یعنی خداوند انقدر بهت نعمت و روزی میده تا راضییییییی بشی یعنی چی یعنی مهاجرت کنی به مدار بالاتر

    پس به خودم میگم غزل خانم قشنگم دختر مهربون

    هرروز به خودت یادآوری کن ،امروز بهترین روز زندگی توئه،از امروزت لذت ببر

    سپاس از معبود هدایت کننده و سپاس از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    معصومه مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    بنام خالق هستی که همه چیزم هستی

    با سلام خدمت استادعزیزم وهمه همراهان گرامی

    گام 17 : چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

    تمرین دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر :

    با توجه به آگاهی های این قسمت، چه راهکاری شخصی را می توانید برای صعود از مدار فعلی به مدار، برای خود لیست کنید؟

    دیروز که این فایل بارها و بارها گوش میکردم بخاطر اون حس شادی که در این فایل استاد داشتن که به یکی از اروزهای بزرگ زندگی شون رسیدن و اون حس باعث شد بارها و بارها گوش کنم اون شادی تو صدای استاد

    و زمانی که از مادرشون صحبت میکردن گفتم خیلی دلم میخواد مادرشون ببینم و بعد دیگه به کارهام رسیدگی کردم تا زمان شام که خب من مدت هاست دارم سریال سفر به دورامریکا رو میبینم ولی دیشب دلم خواست که این فایل تصویری ببینم چون دوست داشتم اون ذوق استاد تو چشاش که برق میزنه ببینم و بعد که فایل اجرا شد دیدم ای جاااااااااااااانم عکس مادرشون گذاشتن که خیلی دوست داشتم ببینمشون و اون لحظه ازشون تشکر کردم که استاد به این دنیا اوردن که بزرگترین دست خداوند باشه برای ما تا به این اگاهی ها برسیم

    و اون زمان که استاد میگفتن به ارزوشون رسیدن و دستی از دستان خداوند شدن برای ایشون اشک ریختم خیلی اشک شوقی داشتم که به رویاهامون میرسیم و جهان پیشرفت میکنه

    چه مثال خوبی زدن استاد در مورد گسترش جهان تازه امروز به خوبی درک کردم که رسیدن به خواسته م باعث میشه که یکی دیگه به خواسته هاش برسه و این عملی لمس کردم و درک بهتری داشتم ازش و خییییییییییییییلی خوشحال شدم

    این فایل تصویری نگاه کردم و کلی ذوق کردم و بهم خییییییییییییییییلی حس خوبی داد

    باورهام قوی تر شد که زمانی که ما تغییر کنیم به خواسته هامون میرسیم

    وقتی ترس هامون کنار میزاریم و حرکت میکنیم و یکسری کارهایی که قبلا انجام میدادیم و تمرکز ها حاشیه ای رها کنیم و اون زمان بزاریم برای خودمون و رشد کردنمون

    کنترل ورودی مشخص کردن هدف و حرکت کردن در مسیر خواسته ها

    باید یک گریزی به اون سوره ای که استاد گفتن هم بزنیم و ببینیم چیا درک میکنیم از سوره لیل که فرمودن

    نگاه مون به همه تضاد هایی که داریم تغییر بدیم جوری که به ما انرژی و قدرت بده به نفع ما تغییر کنه شرایط

    هیچ رویای انقدر بزرگ نیستم که نتونیم داشته باشیم ش

    این جمله خیلی بزرگ و بولد هست برای من که به خودم باید خیلی تکرار کنم و میکنم چون این باور خیلی بهم کمک میکنه که همه چیز میشود و همه چیز ممکن هست

    بار ها و بارها باید به خودم بگم میشود و مهمتر از اون این هست که من میتونم من این توانایی دارم

    حالا استاد مثالی از اینکه مقامی بیارن گفتن که تجربه ای نداشتن

    و من تازه یادم افتاد که من هنوز مدرسه نمیرفتم ژیمناستیک میرفتم و لوح گرفتم والبته که نمیدونم بعد چیکارش کردم ولی اصلا فراموشش کرده بودم که به خودم به یاد بیارم که اقا من هم توانایی هایی داشتم که فراموششون کردم!!!

    و با یاداوری شون به خودم قدرت بدم برای اینکه بگم من قدرت و توانایی دارم

    و بهم کمک کنه که حرکت کنم و از سکون در بیام که استاد دقیقا درست گفتن که وقتی سکون کردیم داریم سقوط میکنیم و به مدار پایین تر میریم چون کل جهان در حال حرکت و گسترش هست و اگه به سمت بالا نریم یعنی داریم به مدار پایین تر سقوط میکنیم

    یک جمله دیگه مهم استاد که خیییییییییییییییییلی همیشه قبولش داشتم اینکه فقط تلاش کردن و به سختی کار کردن اصلا درست نیست اینکه باید سختی بکشیم

    دیسیپلین داشتن متفاوته تا رنج کشیدن در مسیر خواسته که البته نمیشه در مسیر درست باشی حس بدی داشته باشی

    خود احساس نشون دهنده این هست که در مسیر درست هستیم یا نیستیم

    اگه میخوام به مدار شادی برم به مدار ارتباط خوب عاطفی برم درامد بالاتربرم باید مدارم بالاتر ببرم

    امروز یک مثالی از این حرکت کردن در مدار بالاتر به دوستم مثال زدم که میخوام اینجا هم بیان ش کنم

    من یک سالنی میرم برای خدمات ناخن و دوستم به من گفت با این هزینه ای که کردی میتونستی بیای در یک سالن دیگه و دو بار ترمیم ناخن انجام بدی

    ولی من این سالن که میرم چند تا دلیل دیگه دارم یکی برخورد و احترام خوب و درست اعضا هست

    اینکه احترام میزارن و کارشون عالی هست و انقدر پیشرفت کرده این خانم که چند ماه یک بار به عمان میرن و اونجا هم در یک سالنی خدمات ناخن انجام میدن

    و بخش اصلی این هست که من میبینم چطور داره پیشرفت میکنه و در حال اپدیت کردن هست و اینکه چطور درامد کسب میکنه با دورهایی که برگزار میکنه و اینکه حتی تک شیفت کار میکنه ولی درامد بالایی داره و کارش هم بسیار عالی هست و تکنیک هایی رعایت میکنه که من خیلی ازش راضی هستم و چندین نفر دستیار داره و روی پای خودش هست و از شوهرش انتظار کمک نداره برای هزینه ها

    و رفت و امدهایی که در اون سالن وجود داره افرادی میان که هم از نظر مالی در موقعیت های خوبی هستن و رفتاری خیلی باکلاس هستن و ادم های متشخص میان و رفتار های اجتماعی بالایی دارن و همیشه در مورد افزایش درامد گردش تفریح و کلا در حوزه شادی و ثروت در حال گفتگو هستن که خیلی هم عالی هست و من هم دوست دارم در این محیط ها باشم برای رفتن به مدار بالاتر

    و دوستی خودم با افرادی که همیشه ناله میزنن از بی پولی و غیره کم کردم یعنی کلا من دوست زیادی که ندارم ولی چند تا از همسایه ها ی محل کار سابق که دیدم همش میخوان ناله بزنن دیگه بهشون سر نمیزنم ومیرم پیش دوستی که هم فرکانس هست همیشه درحال پیشرفت کردن هست و خیلی سریع در طی دو سال خیلی خودش بالا کشیده و اصلا منتظر نیست که دیگری بیاد بهش کمک کنه و همیشه میگه خدا بهم روزی میرسونه و من هم ارتباطم با این افراد حفظ میکنم

    افرادی که در مدار بالاتر هستن

    تا ورودی های بهتری به ذهنم بدم با دیدن

    چون دیدن یکی از مهمترین راه های الگو گرفتن و باور کردن هست برای ذهن منطقی!!

    کنترل کردن ذهن از گرفتن ورودی های منفی

    خیلی به احساس خودم توجه کنم و دارم یادمیگیرم بیشتر توجه کنم به این احساس

    الان من یک کلیپ دیدم بعدش دیدم دارم مظطرب میشم که یک لحظه گفتم این حس تشویش و عجله از کجاست و بعد متوجه شدم که ریشه ش چیه و بعد به خودم گفتم نگران نباش وقتی خداوند برای چیزی زمان تعیین کرده بهش اعتماد کن و همون که گفته میشه و این اشفتگی از شیطان ذهن هست و شرایط دیگران با ما فرق داره

    خلاصه که بعد اروم شدم گفتم بیام بجای اینکه بخوام حس بد درون خودم نگه دارم به فایل استاد گوش کنم و تمرین گام 17 م انجام بدم که حالم بهتر بشه

    سپاسگذاری یکی از مهمترین کارهایی هست که مدار ما رو بالاتر میبره با داشتن احساس خوب

    برای داشتن حس سپاسگذاری باید نوع نگاه مون یکم تغییر بدیم از اینکه داشتن یک چیزهایی برای ماطبیعی شده درسته که ما لیاقت داشتن ش داریم ولی این ربطی نداره که ما قدر ندونیم

    خیلی چیزها هم هست که ما داریم ولی قدرشون میدونیم چرا؟ چون به اون ها به چشم پایدار نگاه نمیکنیم ولی خیلی چیزها رو بدیهی و همیشگی میدونیم و یادمون میره قدردان باشیم

    من اززمانی که مادرم با دستگاه اکسیژن استفاده میکنه برای کمک به قلبش که بتونه تنفس کنه و فشار به قلبش نیاد متوجه شدم اینکه به راحتی نفس میکشم چه نعمتی هست و اینکه تکنولوژی هم چقدر به کمک ما اومده برای این داشته ها سپاسگذار باشیم

    نعمت اب یکی از اون نعمت هایی بود که همیشه بابت ش قدردان بودم ولی الان خیلی بیشتر شده و همینطور بزرگترین نعمت که سلامتی هست

    یک متن خوندم که عالی بود که میگفت ما همیشه به صداها مشکل و خواسته های روزمره درگیر هستیم و فکر میکنیم و در حال تکاپو هستیم

    ولی زمانی که سلامتی نداریم و بیمار میشیم فقط و فقط به سلامتی فکر میکنیم

    و این نعمتی که داریم اصلا متوجه ش نیستیم

    همین راحتی که من الان با داشتن این کامپیوتر که هم کلی از ش پول در میارم هم اینکه میتونم به راحتی تایپ کنم و فایل ببینم و کلی چیز یادبگیرم

    پس قدردانی وسپاسگذاری که باعث میشه ما برگردیم ونگاه کنیم به داشته هامون و با اینکار دو اتفاق میفته یکی اینکه احساسمون خوب میشه و نتیجه احساس خوب اتفاقات خوب هست

    و دومین اتفاق این هست که ما با این کار توجه داریم میکنیم به اون چیزی که میخوایم و جهان هم به ما بیشتر میبخشه از همون

    اصل داستان این هست اینکه ما بهش توجه داریم و از همون جنس بهمون بیشتر میده

    وداشتن احساس ارتعاش بالاتر میبره که روند دریافت خواسته رو سرعت میبخشه

    مهمترین بخش کاری که انجام میدیدم کنترل ورودی هست

    اینکه ما چه چیزهایی دریافت نکنیم خیلی مهمتر هست

    چون زمانی که ما به چیزی خوراک نرسونیم کم کم ضعیف تر میشه و بعد ذهن مجبور میشه بره دنبال چیزهای دیگه

    و همین باعث میشه ذهن مجبور بشه وقتی افکار منفی بهش نرسه در زمانی که بیکار هست و غذایی میخواد بره دنبال اون اتفاقات خوب گذشته و به دنبال دلیلی برای تکرار اون اتفاقات باشه و رشته های عصبی جدیدی بسازه برای راه های دریافت اون تجربیات گذشته

    چون تنها چیزی که ذهن به دنبال اون هست رفتن به تجربیات اشنا درگذشته هست

    و وقتی ما ورودی افکار منفی گذشته رو ببندیم وتکرارش نکنیم ناگذیر میره دنبال اون اتفاقات خوب گذشته اشنا

    چون دیگه هر کدوم از ما چند تا تجربه هرچند کوچک خوب خلاصه در گذشته داشتیم

    و با این روش میشه کم کم ذهن بگرده دنبال نکات مثبت و وقتی بگرده باورها و الگوهای مثبت هم پیدا میکنه

    اینکه به ذهنم بگم راستی چی شد که اون اتفاق خوب افتاد؟؟؟ و با این سوال ذهن مجبور کنم که بره دنبال دلایل اون اتفاق بگرده و با این روش مجبوره دنبال تجربه های اشنا گذشته بچرخه و در افکار مثبت بگرده و اینطوری برای ذهن اشناتر میشه این اتفاقات

    این اون جیزهایی بود که الان بهش اگاه تر شدم و اینجا بیان کردم

    استاد بی نهایت ازشما سپاسگذارم و از خانم شایسته عزیز هم سپاسگذارم که خیلی به من کمک کردن با این پروژه ها و من عملگرا تر کردن اینکه بیشتر در مدار باشم و دیسیپلین هم داشته باشم برای ادامه دادن روند

    خیلی دوستتون دارم و بی نهایت از شما سپاسگذارم

    خدایا تنها تو رامیپرستم و از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی

    خدای من ،من اسان کن برای اسانی ها

    در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 818 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    قلب آرام، احساس خوب، توکل و اعتماد کامل به خدا، قرار گرفتن در مدار خواسته ها، باورهای مناسب، ارسال فرکانس هم جهت با خواسته، جذب انسان های خوب، رفاقت با خدا، رابطه عاطفی عالی، ارائه درخواست، سپاسگزاری، کنترل ذهن، صبوری و احساس لیاقت

    ابزارهای موفقیتند.

    مثل هر ابزاری اینها هم روش کار خودشون رو دارن.

    به خاطر چند دلیل خیلی مخفی که بعداً پیداش کردیم تو فکر خرید ویلا نبودیم، وقتی به داشتن ویلا علاقه مند شدیم با ابزارهای بالا یه زمین خوب (با میزان پولمون) خریدیم، به قول استاد انسان فراموش کاره و مسیری که توش موفق شده رو زود فراموش می کنه، با استفاده از ابزار موفقیت داریم برای ساختش آماده میشیم. این قضیه برای من نکته های خیلی جالبی داشت که می خوام به عنوان رد پا بنویسم

    چرا درخواست‌های ما از این دنیا محدوده

    چرا به قدرت باورها ایمان قلبی نداریم

    چرا توانایی قرار گرفتن تو مدار خواسته امون سخته

    چرا همش تو فکر چگونگی انجام کار هستیم.

    چرا با وجود داشتن ابزار می خوایم با منطق کارها رو جلو ببریم.

    چرا اینقدر عجولیم.

    چرا برای اینکه اون خواسته محقق بشه احساس می کنیم زمان خیلی طولانیه

    این موارد در همه خواسته های من وجود داشت.

    با آموزه های استاد متوجه شدم، این داستان مثل داستانه درس خواندن یه دانش آموز هست، یه دانش آموز موفق باید هر روز و هر روز درسهاش رو به خوبی انجام بده تا آهسته و پیوسته به هدفش برسه. به همین سادگی

    یه کتاب درسی هرگز تو یه روز تدریس نمیشه، یه کتاب درسی هرگز تو یه روز خونده و فهمیده نمیشه، تکرار و تمرین در زمان مشخص هست که به موفقیت منجر میشه.

    دوست دارم تو این زمینه خیلی متبحر بشم و به آرامش قلبی برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    سلام استاد جانم، سلام خانم شایسته ی عزیزم

    هیچ آرزویی اینقدر بزرگ نیست که بهش نرسی! چقدر این جمله تو مغز من صدا کرد، چقدر این جمله منو به فکر فرو برد! تازه متوجه شدم که هیچ وقت به آرزوهام اینجوری نگاه نکردم. با اینکه دارم رو باورهام کار میکنم اما امروز متوجه شدم؛ من هنوز ترمز زن بودن رو دارم! هنوز ترمز دیدن شرایط فعلی و گاها متوقف شدن و رضایت دادن به شرایط کنونی رو دارم. تازه متوجه شدم از وقتی شاغل شدم و خلق ثروت میکنم یه جاهایی تو احساس لیاقتم افول کردم و بایستی بازبینی کنم، مثلا وقتی میریم خرید، حالا اون خرید به یه نوعی به من ربط داشته باشه و از ملزومات من باشه، تا همسرم کارت بانکی رو میکشه، من خیلی خیلی اذیت میشم.خواسته هام رو به اندازه ای در نظر میگیرم که مجبور نباشم در شرایطی قرار بگیرم که همسرم حساب کنه! و من بایستی دوباره احساس لیاقت رو بازبینی کنم و تمریناتش رو مجدد انجام بدم! انگاری فراموش کردم که دوباره و دوباره و دوباره باید روی تک تک دوره ها کار کنم، و به یاد بیارم که اگر متوقف بشم، در جا نمیزنم بلکه پس رفت میکنم به مدار پایین تر..

    استادجانم شما تو فایل نشونه ی امروز من از عدم حمایتگری خودتون و جسارت های خانم شایسته و استقلال مایک عزیز در سن 17 سالگی گفتین و من ناخودآگاه خودمو با خانم شایسته ی عزیزم مقایسه کردم، که چقدر خانم شایسته جسورانه به دل ترس هاشون حمله میکنن! این در حالی بود که من همین الانم نسبت به یک ماه قبلم خیلی بهترم! و به خودم یادآوری میکنم که بایستی خودمو با قبل خودم مقایسه کنم و نه با خانم شایسته ی نازنینم که به لحاظ مداری فاصله ی فرکانسی زیادی در عملکرد با ایشون دارم. استاد جونم امروز به یه تضادی خوردم خیلی عصبانی شدم ولی خبر خوب این بود که توی همون ده دقیقه اول، اولین چیزی که به خودم گفتم این بود: من عاجز از تغییر دیگرانم، من ناتوانم از تغییر هرکسی به غیر خودم، جهان به همه‌ی سلیقه ها نیاز داره، من باید تمام تمرکزم رو بزارم رو خودم! روی رشدم! من هزینه میکنم از پولم، از عمرم، از زمانم، اما هنوز باز هم جای تغییر دارم! باید تمرکز بزارم روی باورهای عاطفیم! روی تغییر باورهای ثروتم! چند ماهه درآمد من ثابت شده و من وقتی دارم خودمو رصد میکنم میبینم بایستی مجدد خالق بودن خودم رو به خودم یاد آوری کنم! باید رصد شبانه ی خودم رو با دقت بیشتری انجام بدم. استادجانم چقدر لذت بردم از دیدن روی ماه مادرتون، چقدر این حس خوب شما برام خواستنی شد، و چقدر این احساس نابتون ارزشمنده. دوس داشتم یه روزی برسه منم بتونم مادرمو بفرستم حج واجب، ذهنم داشت می‌گفت ای بابا! این شدنی نیست! ولی استاد چقدر زیبا و در مقام عمل با زندگی خودتون به من نشون دادین که هیچ آرزویی اینقدر بزرگ نیست که دست یافتنی نباشه! استادجونم نتیجه گرفتن ارزشمندترین هدیه ای هست که میتونم به خودم بدم؛ جسورتر شدن، شاداب تر بودن، متخصص تر شدن و متوکل تر بودن بهترین لباسی هست که میتونه برازنده ی افکارم باشه. سپاسگزارم که یه روزی عمل کردین و ادامه دادین و امروز اینقدر نتایج فوق العاده ای رو رقم زدین، دوستون دارم و خیلی خوشحالم که میتونم تو این سایت توحیدی رد پای تغییراتم رو ثبت کنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    سلام به همراهان عزیزم.

    چه کارهایی رو انجام بدیم می‌تونیم از مدار فعلیمون به یک مدار بالاتر برویم؟

    1- کنترل ورودی‌های ذهن و نشنیدن ورودی‌های نامناسب و صحبت نکردن در مورد آن‌ها

    2- دادن ورودی‌های مناسب به ذهن که باورهای قدرتمند کننده میسازد، مثلا من امروز فهمیدم که یکی از بیمارهای ذهنیم سرباز کرده و یکجورایی از اینکه کسی به موفقیت برسه و رشد کنه اذیت میشم و انگار من حس می‌کنم که آدم ضعیفی هستم. باید ورودی مناسب به خودم بدم یعنی یادبگیرم که موفقیت دیگران رو تحسین کنم (تمرینات فایل ترمزی مخفی به نام انکار دستاورد دیگران) و همچنین روی عزت نفس خودم و خودباوری خودم کار کنم که خودم رو ضعیف و ناتوان نبینم (دوره‌ی عزت نفس + بخش راهکار برای مسائل شما قسمت عزت نفس)

    3- توجه به داشته‌ها و سپاسگزاری کردن از خداوند بابت آنها مثلا روزانه ده تا از نعمت‌های زندگیت رو بنویس و به خاطرشون شکرگزاری کن.

    4- توجه کردن به خواسته‌ها و نکات مثبتی که احساس خوب به ما میدهد، یک عالمه ویدیو در اینترنت مخصوصا یوتیوب هست که خواسته‌های ماست میتونیم در موردشون بنویسیم و تحسین کنیم با باورهایی که استاد بهمون داده، فایل‌های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت استاد هست که باورهای مثبت بسیار زیادی رو میده و می‌تونیم استفاده کنیم، نکات مثبت زندگی خودمون رو بنویسیم. اتفاقات خوبی که در طول شبانه روز افتاده رو بنویسیم و اینجور موارد.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    سلام به همه ی دوستان ، همین یه امروز من خودش کلی پر بود از نتیجه

    من نقاشم ، تقریبا 3 ساله با یک عده هنرمند آشنا شدم که برنامه میریزیم برای جمعه هامون

    بریم طراحی

    هر بارم یک جای جدیدی انتخاب میکنیم میریم و واقعا بهمون خوش میگزره

    امروز برنامه این بود بریم فلان امام زاده رو ببینیم

    ظاهر این بود که اکی یه جای نسبتا معمولی دیگه ، بریم و حالا ببینیم چی پیش میاد و چه طوری بهمون خوش میگزره

    یعنی باورتون نمیشه چه طوری برنامه ها چیده شد که یکی از اعصای اون امام زاده اتفاقا تاریخ اون امام زاده رو بلد بود

    قسمت به قسمتش رو توضیح میداد برامون

    کتیبه ها رو میخوند

    و اون امام زاده معمولی تبدیل شد به امام زاده ای که 1300 ساله ساخته شده و اولین مسجد ساخته شده در اصفهان بوده

    تقریبا از زمان حضرت علی ساخته شده بود اونجا

    بعد بردمون آرامگاه شاه محمود صفوی که ایشون کسی بوده که کلی کشور گشایی کرده بوده برای خودش!

    بعد هدایت شدیم توسط همون کسایی که تو امام زاده بودن به خونه های قدیمی متروکه ی همون محل که از وجنات ساختمان ها نشون داده میشد که صاحبش اعیان نشین بودن

    و باز اونجا تور لیدر رایگان برامون خدا فرستاد

    بعد باز دوباره هدایت شدیم یه غذای خوشمزه خوردیم و صاحب اون غذافروشی که پرررررر بود از مشتری تا طراحی هامون رو دیدی گفت وسط هفته بیاین لطفا طراحی کنید

    باز هدایت شدیم به یه مسجد دیگه اونجا درش بسته بود تو همون گیر و دار یهو در باز شد ما رفتیم تو

    استاااد بچه هاااا یه چیزایی دیدم

    یه جای روحانییییی بود واقعا

    من اینهمه ساله تو اصفهان دارم زندگی میکنم اصلا خبر نداشتم اینجاها هست

    واقعا زیبا بود

    یه حس روحانی برامون داشت

    اتفاقات امروزمون پر بود از همزمانی

    مثلن دوستم گفت بریم سوپری من خوراکی بخرم

    یهو دیدیم یه آقایی اومد کیک تعارف کرد گفت برای شما

    بعد دوستم گفت کاش چاییم کنار داشتیم توی هوا ی سرد حال میده

    بله چند دقیقه بعدش استکان چایی تو دستمون بود

    استاد میگفتین مرغ همسایه غازه ها

    من همش اینطوری بود ذهنم که چه فایده اصفهان جایی برای تفریح نداره

    از روزی که با بچه ها تصمیم گرفتیم بریم و جاهای عجیب طراحی کنیم و تفریح کنیم همینطور هی داره به لیستمون جاهای جدید اضافه میشه که بریم.کلی برنامه همزمان اجرا میشه و ما نمیدونیم به کدومشون برسیم

    البته از نظر مالی هم نتیجه داشتم دقیقا روز اول ماه یک مشتری نقدی راحت خداوند انداخت تو دامنم

    همین دو سال پیش من آرزوی نشدم بود اینقدر راحت مشتری بیاد ازم خرید کنه و واریز کنه و اتفاقا گرونترین پیشنهادمم قبول کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: