مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 9

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    وَتَرَى الْمَلَائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ(75 الزمر)

    و فرشتگان را مى‌بینى که گرد عرش خدا حلقه زده‌اند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى‌گویند. میان آنها نیز به حق داورگردد و گفته شود که ستایش از آن خدایى است که پروردگار جهانیان است.

    ======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به رفیق های نازنینِ توحیدی مقیم در غار حرا…

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب سلیم همتون.

    آلمست هیچ ایده ای ندارم برای اینکه چی میخوام بنویسم جز قلبی که من رو دعوت به نشون میکنه…راستش چند روز پیش چشمم به یک کلید در سایت بینا شد،یعنی ممکن بود قبلا هم دیده باشمش اما توجهم رو جلب نمیکرد؛اون هم این بود(تعقل در نشانه های خداوند)،خوندن دوباره ی این کلید،انگار یک کوهی از نور،به ایمانم پاشید.

    از خدا که پنهون نیست،از شما چه پنهون یکم خسته و درمانده شده بودم و احساس میکردم باور های محدود کننده م مثل میله های ضخیمی دور تا دورم رو گرفته و هیچ راه گریزی ازشون نیست!

    خب اینجور موقع ها چی جوابه؟!گیوآپ پارتی!

    یعنی خودتو پرت کنی بغل خدا و بهش بگی،ببین!من اصلا بلد نیستم راه برم،بیا منو بزار روی دوشت!البته من یکم خودمونی تر باهاش حرف میزنم،مثلا دوروز پیش بود توی دفترم نوشتم خدایا تورو به ارواح پاک شهدای 8 سال دفاع مقدس،بیا این مسخره بازی رو تمومش کنیم،من این همه زندگیم رو کن فیکون کردم،این همه مسئله با قدرت شما حل شده،این مسئله هم قطعا یک جوابی داره،من جوابشو نمیدونم ولی تو که میدونی بگو دیگه!خسته شدم!

    آره خلاصه…شمارو نمیدونم ولی من و خدای من که خیلی باهم صمیمی هستیم،…مثلا تعداد بوس هایی که سمت آسمون براش میفرستم،یا تعداد عاشقتممم گفتن هام دستشه،کم بشه قهر میکنه:)خدا انقدر نازدار؟!چیکار کنم دیگه…اینجوری عادتش دادم:)) بگذریم…برسم به همون بحث تعقل در نشانه های خداوند…یعنی تیز کردن شاخک ها برای دیدن نشانه هایی که خدا داره از طریقش باهات حرف میزنه،به قول استاد استاندارد رادیویی هم نداره،مال هرکسی یک جوره…با من به شدت با آیه های قرآن یا هم زمانی ها نشون میده که من حواسم بهت هست…واینجوری شد که بعد از آخرین گیوپارتی من و یک جورایی تسلیم شدن،همزمانی ها،بیشتر بیشتر شد.

    مثلا در حالیکه من برای سمیه جان تلگراف فرستاده بودم،ایشون توی اون سر دنیا داشته به من فکر میکرده…مثلا من برای سعیده جان کامنت میزارم دلم برات تنگ شده،هنوز کامنت به دستش نرسیده،خدا به قلبش الهام میکنه سعیده هم آیفون داره میتونی با imassage عکس دختر هارو براش بفرستی،یا من توی گرگان دارم درمورد حضرت ابراهیم مطالعه میکنم،همزمان آقای امیری توی عسلویه داره برای من از ابراهیم مینویسه…از همه باااحال تر…

    دیروز مادرم نشسته بود جلوی تلویزیون و با حسرت طواف حاجیان کعبه رو نگاه میکرد و میگفت یعنی میشه منم برم حج تمتع!؟بعد دقیییقا همین امروز استادشایسته یک همچین فایلی از استاد بزاره که من تا الان روی سایت ندیدمش….بعد من عکس نازنین مادر استاد جان رو کنار کعبه ببینم…و لذت ببرم ازین هم زمانی ها و رویایی هایی که میتوند به راحتی به تحقق بپیوندند…

    همیشه این همزمانی ها حرف داره به من،اینا نشانه های خداوند برای منه،برای اینکه بگه با همین فرمون مسیر درست رو ادامه بده …آخرین هم زمانی که منو ناک اوت کرد،همین دوسه ساعت پیش بود!داشتم به فایل(درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی) گوش میدادم…و درکسری از ثانیه بابا زد شبکه ی قرآن و این آیه پخش شد:وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ ۗ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ

    بعد درحالیکه چشم های من 8 تا شده،بابا میزنه شبکه ی قبلی،اخبار خودش روببینه…اینکه دقیقا همزمان با گوش کردن به این فایل،همون آیه ای رو بشنوم که توی کامنتم برای اون فایل نوشتم کار چه کسی ست غیر از خداوند متعال؟!

    تعقل!تعقل!تعقل!تعقل در نشانه های خداوند…سپاسگزار بودن در هر لحظه،مقایسه ی شرایط خودت با قبل خودت،حفظ ایمان و توکل و اجرای قانون رهایی در عمل،درخواست هدایت از خداوند و عمل به هدایت ها …و ایزی ایزی تامام تامام!

    شما وارد مدار خواسته شده و با آن برخورد خواهید کرد!فقط کله تون رو بپایین،زخمی نشید!نه حالا ولی زخمی که نمیشید،ولی ناک اوت قدرت پروردگار چرا…اون موقع که وارد مدار خواسته تون میشیدو باهاش برخورد میکنید،تا مدت ها از بعد زمان و مکان خارج میشید و اصلا فقط میخواید با خدا تنها باشید….

    مثلا…اون صبحی که هنوز ساعت 8 نشده،به من زنگ زدن و گفتن خانم شهریاری!؟موافقت با انتقالی شما بدون جایگزینه،فقط کارهای اداریش رو پیگیری کن…من یادمه این چهار دور فرش خونه رو صدبار نه…هزار بار قدم زدم و دور خودم چرخیدم، از دیدن این قدرت کن فیکونِ رب العالمین….

    یا اون صبحی که بیدار شدم دیدم خداوند از خوابِ مادربزرگ فاطمه جان برای من هدایت فرستاده،من تنها کاری که ازم برومد این بود که از خونه بزنم بیرون و برم لب ساحل…و بعد بشینم روی ماسه ها و فقط با خدا صحبتت کنم و اجازه بدم اشکام صورتم رو نوازش کنه ….

    چقدر این احساس،احساس لذت بخشیه،وقتی به صورت واضح و مشخص،دست خدا رو توی زندگیت میبینی…با هیچ نوع احساسِ لذت بخشِ دنیوی قابل مقایسه نیست…لحظه ی تجربه ی احساس اجابت شدن از طرف خود خدا ….

    آخیییش…الهی شکرت….قلبم باز شد از یادآوری خاطرات خوب گذشته….الهی قربونت برم خدا،چقدر تو ماهی،مرسی که استاد رو به تموم خواسته هاش رسوندی،مرسی که استاد رو الگو کردی برای ما که با توکل و ایمان،مسیر درست رو ادامه بدیم،مرسی که استاد شایسته رو مثل هارون کنار موسی قرار دادی،مرسی برای تک به تک دوست های توحیدیم،مرسی برای فرصت صلات در سایت و نعمت تمرین ستاره ی قطبی،مرسی برای سلامتی پدر و مادرم،مرسی برای تموم آسایش و آرامشم،مرسی برای کارت بانکی دائم الشارژ،مرسی برای قشنگی های نیلا نیکا،مرسی برای آزااادی زمانی،مرسی برای عشق توی قلبم،مرسی برای لذتِ تجربه ی فرکانس سپاسگزاری،مرسی برای اتاق شخصی قشنگم،مرسی برای ایمان محکم و استقامتی که به قدم هام دادی،مرسی برای راهنمای عملی دست یابی به رویاها،مرسی برای آرزوهایی که نمیمیرند،مرسی برای صدایِ رسیدن روز های خوش تر آینده،مرسی برای مدار آسونی ها،مرسی برای صلح درونم که یک جهان رو وادار به صلح با من کرده،مرسی که انقدر قدرتمندی که بقیه جلوت پشه هم نیستن،مرسی که کار و زندگیت رو ول کردی و داری زندگی منو مدیریت میکنی،مرسی که عاشقتم،مرسی که عاشقمی،مرسی که جام روی دوشت سفت و محکمه،مرسی برای نور،مرسی برای عشق،خدااایاااا برای همه ی خوبی هااات مرسی….

    الهی شکرت….خیلی شکرت…خیلی خیلی شکرت.

    استاد جان و استاد جان و هم پروژه ای های متعهدم،شماهم مرسی که هستییید!دوستون دارم از روشنی قلبم.

    دعا میکنم،در پناه نور خدا،پر از احساس عمیقِ خوشبختی بی قیدو شرط باشید.

    به امیدِ دیدارتون در بهترین زمان و مکان

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 240 رای:
    • -
      یاسر گفته:
      مدت عضویت: 3104 روز

      سلام آبجی سعیده ی عزیز و مهربون و توحیدی

      چقدر قشنگ نوشتی مثل همیشه

      یک جاهاییش چقدر برام آشنا بود انگار اون حس و منم تجربه کردم چقدر انرژی وجودت با قدرت روی کلمات سوار بود انرژی شو با تمام وجود احساس کردم و یه حال خوب به حال خوب من اضافه کرد

      منم یه مرسی اضافه میکنم

      مرسی که مینویسی برامون

      مرسی که اینقدر قشنگ کلمات و کنار هم میچینی

      مرسی که اینقدر کلماتت فرکانس بالایی دارن

      قرار بود یه مرسی اضافه کنم نمیدونم چرا اینجوری شد چنتا شد ( ^▽^)

      سپاسگزارم که نوشتی امیدوارم همیشه در بهترین حال ممکن باشی و نور خداوند همیشه تو زندگیت جاری جاری باشه و همیشه برامون بنویسی

      خدایا عاشقتم که عاشقمی

      خدایا برای چیزهایی که به من دادی ولی نمیبینم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام آقا یاسر

        ممنونم از شما،نقطه ی آبی پربرکتتون در بهترین زمان به دستم رسید.

        عاشق این هم زمانی هام،حتی کامنت نوشتن برای این فایل…از صبح دیروز فایل رو دیدم ولی قلبم برای نوشتن بسته بود…چه زمانی بهم دستور نوشتن داده شد؟! ساعت 11 شب!

        فقط دوسه دقیقه بعد استاد کامنتم رو تایید کرد،نودمین کامنت در صفحه ی نه…یعنی یک‌جوری تایید شد که دیدم حتی وقت ندارم غلط های تایپی رو ویرایش کنم:)

        آره!خدامیخواد وارد عمل بشه،به صورت سامورایی همه چیز رو باهم همزمان میکنه،به قول قرآن جان:

        وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ

        و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!

        یک ذوق دیگه:) میخواستم این‌آیه رو بنویسم،متن آیه رو میدونستم تقریبا،ولی حافظه م‌رو‌به چالش کشیدم و‌توی گوگل سرچ کردم آیه ی 50 قمر!

        و‌!thats it…. دقیقا درست بود…چشمان قلبی

        بسیاااار…

        خدایا شکرت برای همین لحظه،همین حال،همین نور قشنگی که از پنجره اومده توی خونه،برای بازی کردن دخترا باهم،برای دفتر شکرگزاری که منتظر منه تا بیام باهات حرف بزنم،برای زحمت های مادرم که نان استاپ داره کارهای خونه رو‌میرسه،برای سلامتی پدرم که با دوستاش رفته کوه نوردی،خدااایاااا برای همینجای زندگیم هزاران بار شکرت،عاشقققتم خدا!

        و مرسی آقا یاسر برای تک به تک تلگراف های پربرکتتون….در پناه نور باشید همیشه و‌همیشه …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      سلام و درود به سعیده خانم عزیز ، خواهر گرامی ام

      امیدوارم هر جا هستی در پناه حق شاد باشی و خوشبختی ، تجربه‌ی زندگی شما باشه

      میشه من یه چیزی بهت بگم ؟ حقیقتا من خیلی مثل خواهرم محدثه دوستت دارم

      چرا ؟

      1- خیلی وقت ها هدایت های واضحی از خواندن دیدگاه های شما دریافت کردم

      2- ویژگی مشترکی که بین خودم و شما می بینم این که …. شما خیلیییی خودتی و خیلی برای دل خودت زندگی می کنی برای دل خودت می نویسی و داری از طی کردن این مسیر ، از تک تک دیدگاه هایی که می‌نویسی واقعا لذت می بری

      من به طرز عجیبی از همون بچگیم قبل از اینکه اصلاً درکی از زندگی داشته باشم و بعد بزرگتر بشم بیام تو جامعه و بعد با قانون‌ و استاد آشنا بشم همیشه سعی می کردم خودم باشم و ماسک نداشته باشم و همیشه برایم مهم بود که اونی که من باهاش دوست میشم و حتی تو حالت حرفه‌ای تر می خواهم صداش کنم رفیق … یا داداش … یا آبجی … برایم مهمه که حتماً خودش باشه و به قول معروف ماسک نداشته باشه

      نمی دونم اصلا تا به حال قبلاً گفتم تو دیدگاهی که شما رو مثل خواهرم محدثه می دونم یا نه فکر کنم گفتم ولی احتمالاً زیاد نبوده

      الان که گفتم مثل خواهرم محدثه شما رو می بینم این واقعا احساس قلبی من بود وگرنه مطرحش نمی‌کردم …

      من هیچ وقت به خاطر این آسون شدن برای آسونی ها ، برای لذت عشق بازی با خداوند ، عشق ناب توحیدی ای که داری

      به خاطر معجزاتی که خداوند در زندگیت رقم زده بهت حسودی نکردم

      هیچ وقت خودم رو با شما مقایسه نکردم

      همیشه اتفاقا وقتی دیدگاه هات رو خواندم ازت انرژی گرفتم

      ذهنم همزاد پنداری می کرد که آفرین محمد حسین آفرین عشقم (من عاشق خودمم و خیلی وقت‌ها چنان عاشقانه با خودم حرف میزنم و از بودن با خودم لذت می برم که خلأ به خاطر نداشتن موقتی یه رابطه عاطفی حس نمی کنم) تو هم تو فلان موقعیت ها سوار دوش خداوند بودی ، خداوند تو هم فلان جا و فلان جا و فلان جا ها آسونت کرده برای آسونی ها برای لذت ها برای نعمت ها

      گاهی وقت ها ، خیلی کم بوده که یه دیدگاه یه نگرشی رو از شما خواندم ، دلیلش رو نفهمیدم ولی یاد ندارم تا حالا حتی تو ذهنم ازت ایراد گرفته باشم و یا خدایی نکرده قضاوت و مسخره و …

      نمیگم آدم کاملی هستم ولی توی ذهنم برای شما همیشه احترام والایی قائل بودم

      همیشه به چشم یک رفیق به چشم یه خواهر تو ذهنم می دیدمت با اینکه اختلاف سنی زیادی نداریم من متولد 1374 هستم و فکر کنم شما 1371 باشی ولی خب اون احترامی که برای دوستان بزرگترم قائل هستم حتی اگه چند ماه بزگتر باشم

      باعث شده که انصافا همیشه چه آنهایی خیلی ازم کوچکتر هستند و اصلا خرد سال هستن با پیشوند و پسوند آقا صدام کنند یا از کلمه عمو قبل اسمم استفاده کنند

      و البته که دوستایی که دارم (اون هایی که من تو ذهنم بهشون میگم دوست ، خیلی ها که صرفا همکار یا همسایه هستند و من با نهایت احترام اصلا نگاه یک دوست رو بهشون ندارم ، چون مدارشون با من متفاوته) هیمشه حرمت بزرگتر بودن من رو رعایت می کنند حتی اگه اختلاف سنی خیلی خیلی کمی داشته باشیم

      داشتم این رو می گفتم که حتی اگه موضوعی هم تو دیدگاه شما درک نکردم … فقط رها کردم و هیچ قضاوت و اینا نبوده …

      تو این دیدگاهت شما از راهنمای عملی دستیابی به رویاها گفتی … نشونه‌ی بزرگی بود برای من

      خداوند بارها و بارها و بارها … با زبون نشانه ها بهم این دوره رو نشون داده یه حس شگفت زدگی رو نسبت به این دوره دارم‌

      احساسم میگه اینکه اومدم این دیدگاه شما رو خواندم و شما دقیقاً تو‌ متن دیدگاهت اسم این دوره لا به لای صحبت هات گفتی یه نشونه‌ی خیلی واضح تری هست که این دوره برای منه و این همون چیزی هست که می‌توانه سکوی پرتاب من باشه

      می توانه بارها و بارها سرعت ببخشه به نتایج من و البته با این دوره نتایجم پایدار بشه و از نمودار سینوس و کسینوسی در زمینه ثروت خارج بشم

      خلاصه که خیلی خوشحال شدم دیدگاهت رو خواندم

      و احساس یه رشد کردن فوق‌العاده ، یه احساس خوب ، یه تغییر مدار فوق‌العاده ای رو از این دیدگاه شما گرفتم

      سعیده جان شما دیگه اون آدمی که تو عید امسال برایم پاسخ نوشتی و گفتی نشونه ستاره. قطبیت رو از دیدگاهم دریافت کردی نیستی

      شما یه آدم دیگه‌ای شدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلااااام به برادرِ توحیدیِ ارزشمندم،آقااا محمد حسین

        سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و مودت الله مهربانم،از شمال به شهر قیام و اقامه!

        اگر فکر کردی که فکر میکنی،فکررر نکن که سععععخت در اشتباهی:)))) درسته مدارم صدتا پله از سعیده ی قلبی رشد کرده،ولی من هموووونم….همون سعیده ی شر و شیطون که از وسط icu برات تلگراف میفرستاد….و شما هم هنوز همون برادر توحیدیِ ارزشمند منی که به شدت باهات احساس هم مداری دارم….

        بزار یک چیزی رو برات تعریف کنم بخندی،یک مدت بود بخاطر درگیری های ذهنی خودم،کمتر کامنت میخوندم،بعد شاید باور نکنی،خود خدا زد پس کله م گفت مگه نگفتم کامنت های محمدحسین رو مثل کارآگاه گجت دنبال کن!؟مگه نگفتم حواست باشه مسیری که محمد حسین میره برای تو هدایت داره!؟هیچی دیگه،جات خالی،پس کله ای رو خوردم:) دوباره شدم کارآگاه گجت… :)

        باور میکنی حتی اینکه کامنت های چه کسایی رو حتما دنبال کنم،خودِ خدا بهم میگه!؟آره خلااااصه که مرررسی که هستی و من میدونستم و قلبم گواهی میداد ازت یک تلگراف در راه دارم،ولی خدای فراوانی یکی رو تبدیل به 2 تا کرد….الان که دارم با ذوق و شوق برات مینویسم،هنوز دومین نقطه ی آبی پربرکتت رو نخوندم و مطمئنم اون تلگراف هم پر از هدایته ….

        برات عشق طلب میکنم،نور طلب میکنم،ثروت سلیمان،توحید ابراهیم،شجاعت موسی و رزق بی حساب مریم….

        با کلی ذوق برات نوشتم و دعا میکنم در بهترین زمان و مکان به دستت برسد….در پناه نور مسپارمت داداش…نورِ آسمون ها و زمین…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    بنام الله مهربان

    سلام به استادان بی‌نظیر وعشق

    سلام به دوستان عزیزم

    سپاسگزارم خدای من چقدر این فایل وفایل قبلی درسها یاداوری ها وهم زمان شدن برای چیزی که بهش احتیاج داشتم کنترل ذهن فرکانس باور تمرکز ایمان حرکت کردن دقیقا داشتم خوب پیش می رفتم که یه مسئله کل ذهنم رو درگیر کرد وکنترل از دستم درآمد وفهمیدم خوب کار نکردم باید دوباره شروع کنم با قدم محکم تر تلاش بیشتر کنترل ورودی بیشتر واعراض از ناخواسته ها.

    لیست نوشتم از خواسته های که الان برام الویت دارن 3مورد رو انتخاب کردم که دراصل بهم ربط دارن وصل هستند.

    واز خداوند خواستم هدایتم کنه چه قدمهای باید بردارم برای رسید به خواسته وچه قدمهایی رو نباید بردارم در حین نوشتن چند مورد بهم گفته شد که نباید اینها رو انجام بدی وباید فلان کارها رو انجام بدی که باز درکل کنترل ذهن ورودی هست واقعا وقتی درگیر مسئله ها میشیم رویاها وخواسته ها رو فراموش می کنیم در اصل اون تضاد باید باعث بشه من بیشتر توجه کنم به خواسته واعراض کنم از نا خواسته استاد عزیزم سپاسگزارم باوت این نکته مهم که درموردش اسرار می کنید ویاد اوری چون اصل قانون همینه احساس خوب کنترل ذهن باورهای درست ساختن یعنی کنترل زندگی اتفاقات خوب رسیدن به خواسته ها دوباره شروع می کنم وسعی بیشتر به امید الله مهربان وهدایتگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    بادورود به استاد عباس منش عزیز وخانوم شایسته عزیز من این فایل زیبا رو اولین بارم هست که میبینم ولی متأسفانه ناقص هست چرا کاملش و نزاشتین از تمام دوستان که این فایل رو به طور کامل می‌دونن از کدام قسمت سایت میتونم پیدا کنم راهنمای بکنن‌ممنون میشم . استاد چقدر عالیه که انسان در شرایطی که باشه که بتونه آرزوها و خواسته های عزیزانش رو برآورده کنه .درسته همانطور که استاد میگن اگه در مدار خواسته هامون قرار بگیریم رسیدن به خواسته ها اجتناب ناپذیر ه .استاد چقدر خوشحال بودن از رفتن مادرشون به مکه چه لذت داره ولی افسوس که بعضی ها مثل خودم مادرمون به رحمت خدا رفته و نمی‌تونیم این لذت رو تجربه کنیم . همواره خدارو شاکرم که من رو با این قوانین بی نقص آشنا کرد خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    یه نام خدای زیبایی ها

    مدارها

    فرکانس ها

    تغییرات

    خدایا بگو که بنویسم

    خوب می‌دونی بدون تو هیچ م

    استاد منم بلند شدم یه روزی گفتم باید نترسید

    باید بلند شد و حرکت کرد، یک ماهه همه چی و جمع و جور کردم به اهل خانه، همسر، بچه ها گفتم اما همه منو مسخره کردند.

    روزی که اومدم فقط خودم بودم با یه کیف مدارک و چند دست لباس ، نه خونه ای ، نه وسایلی ، نه پارتی، نه هیچ تکیه گاهی

    فقط ایمان داشتم که می شود

    ایمان داشتم که باید توکل کرد

    ایمان داشتم که جسارت می خواد

    ایمان داشتم خدا هست و او برام کافی ست.

    نزدیک به نه ماهست، که اومدم اینجایی که هستم

    خودش برام کار شد، یه صابکار خوب و مهربان شد.

    برام یه ایده شد گفت دوست دارم خودت واسه خودت کار کنی، کسب درآمد کنی.

    از همون پولی که داشتم شروع کردم ، هرروز واسم موقعیت میشد

    هر روز برام آدم های که دستانی بود برای کمک به من.

    برام مشتری میشد

    برام عشق ، حال خوب میشد.

    بچه ها رو خودش یکی یکی اینجا آورد

    براشون شغل ها ، آدم ها، تجربه ها، پایین و بالا ها شد

    حتی خیلی جاها جیبم خالی بود اما خودش پر می کرد

    وسایل واسه بچه‌ها شد

    حتی دوچرخه واسه پسر کوچک م شد

    سالها بود که می گفت مامان ، بابا دوچرخه واسم کی می‌خرید ام من جوابی نداشتم.

    اما الان دوچرخه تو حیاط خونه پارک شده

    روزی که اومدم اینجا حتی یک قاشق همراه خودم نتونستم بیارم.

    اما خداوند واسم بشقاب ، قابلمه ، قاشق ، قالی، مبل،اتاق شخصی آب گرم فراوان آب سرد فراوان

    خونه بزرگ شیک تر و تمیز همه چی شد

    همه کس واسم فرستاد

    دستانی که حتی یک درصد روشون حساب نکردم اما خدا واسم دلها رو نرم کرد که برام کار کردند.

    خدای من نمیتونم اینجا از تک تک کارها ، نعمت ها، ثروت ها بنویسم انگشتان م قدرت این همه نعمت و ندارند که بنویسند.

    خدای من شادی هابی که بهم میده کار خودش ه.

    لذت حال خوب زندگی تو بهترین شرایط ، با بهترین دوستان او برام می شود.

    خدای من من فقط حرکت کردم

    من فقط عمل کردم

    من فقط بلند شدم

    اما

    او هدایت کرد

    او واسم چیدمان کرد

    او واسم تمام جزئیات چید

    خدای من از بهترین غذاهایی که بهم میده بگم

    یا از بهترین آدم هابی که برام می فرسته کار می کنند بگم.

    حتی اینجا هم یه روزی بهم گفت بلند شو برو دفتر املاک شهر و بگو خونه می خوام

    کلید نخورده باشه

    بزرگ، شبک، تر و تمیز باشه

    بهترین مکان باشه

    سه خوابه باشه

    چندین سرویس بهداشتی داشته باشه

    مبله با تمام امکانات باشه

    منم رفتم اما نجواها می اومدن ، تو حتی پول یه ماه اجاره خونه کوچک هم نداری چطور درخواست می کنی.

    اما گوش ندادم

    به خدای عزوجل، راست میگم….

    بلند شدم حرکت کردم یکی یکی املاک تو مسیرم رفتم و درخواست کردم صاحب املاک می گفت می خوای تا چه قیمتی باشه قلبم می گفت قیمت مهم نیست فقط ایمان داشته باش

    خداوند بالاترین قدرت ست

    خداوند بالاترین قدرت ست

    آره خیلی حالم عالی بود

    چون پشتم کرم بود به بالاترین قدرت ها

    ثروتمندترین ثروتمند ها

    اوست که من هر چی بخوام داره و راحت میده

    مهم نیست که من الان تو چه وضعیتی هستم

    اینققققققققدر با وقار

    با عزت

    با اعتماد به نفس بالا

    با شجاعت

    درخواست م و می گفتم که به خداوندی خدا تو دنیای دگه بودم

    دنیایی که خودم واسه خودم ساخته بودم

    دنیایی پر از پول

    دنیایی پر از عزت

    دنیایی پر از شادی

    دنیایی پر از اعتماد

    دنیایی پر از قدرت

    آره من همه چی دارم وقتی که وصل م به منبع انرژی ها

    منبع نیرو ها

    منبع قدرت ها

    منبع ثروت ها

    خدای من چه شیرینه لحظه های با تو بودن

    خدایا شکرت

    استاد متشکرم آره به خودم افتخار می کنم که عزیز دل خدایی هستم که او عباس منش می شود برای من

    متشکر خدایی هستم که مریم شایسته می شود برای من

    متشکر خدایی هستم که فایل های گام به گام می شود برای من

    چون او دوست دارد من مهاجرت کنم به مدارهای بالاتر

    پس ایمان دارم این چیدمان هم کار خودش هست

    بهانه‌ای ست برای رفتن

    برای صعود کردن

    برای بهشت ساختن

    برای بهشتی زندگی کردن

    خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
  5. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم .

    خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و آسانمون کن برای آسانی ها .

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست و به هر خیری که از تو به من برسد فقیرم .

    خدایا قدرت از آن توست . تویی که ربی

    تویی که فرمانروای این کیهانی

    تویی که تمام خزائن این جهان هستی نزد توست . مالک اول و آخر آنها تو هستی .

    هر کسی در راستای قوانین بدون تغییرت که برای این جهان نصب کرده ایی باشد ، بی حساب به آن رزق می‌دهی.

    خدایا یاری ام کن که در مدار دریافت نعمت های بغیرالحسابت قرار بگیرم .

    خدایا یاری ام کن زیبایی های این جهانت را همواره تصدیق کنم.

    خدایا یاری ام کن که موفقیت دیگران را همواره با حس خوب و عالی تحسین کنم .

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان جان جان من و دوستان توحیدی ام .

    مریم جان عزیزم سپاسگزارم به خاطر این فایل جدید ویک همزمانی بزرگ شد با اتفاقات دیشب من و نشان دهنده ی اینه که مسیرم درسته و باید با قدرت هر چه بیشتر روی خودم کار کنم و قانون داره جواب میده .

    این فایل چندین سال پیش ضبط شده ولی تا حالا تو سایت قرار نگرفته اما چرا الان ؟ الان زمانش بود و احساس میکنم این فایل رو فقط برای من گذاشتید و درست زمانی تو سایت قرار گرفته شد که مادر من هم مثل مادر استاد، 20 بهمن ماه راهی خونه خداست . این آرزوی بسیار بزرگ و چندین ساله او بود مثل آرزوی مادر استاد که الان داره براش اتفاق میفته . الهی شکرت ،

    وای خدایا من دیشب به همسرم میگفتم که خداوند به تمام خواسته ها و آرزوها پاسخ میده به شرط ایمان به شرط باور . مادر من همیشه باور داشت که شرایطی براش فراهم میشه و به خونه خدا خواهد رفت و این در صورتی بود که اصلا شرایط مالی خوبی نداشت اما این آرزو را همیشه و تو ذهنش هیچ وقت غیر ممکن نمی دانست و باور داشت که یک روزی به این سفر خواهد رفت .

    و بعد این رو به خودم گفتم : آرزوی مادرت این بود که بره خونه خدا و اتفاق افتاد و آرزوی من هم این هست که به سرزمین خدا (God’s country ) مهاجرت کنم و این اتفاق خواهد افتاد به آسانی و بدیهی اتفاق خواهد افتاد. و فایل امروز مهر تاییدی بود بر گفته هایی که دیشب به خودم و همسرم زدم .

    خدایا تو چقدر نزدیکی ، تو چقدر نزدیکی ، تو چقدر نزدیکی

    این روزها فایلی که هر روز دارم گوش میدم و این هم الهام خداوند به من بود که هر روز گوش کنم ، فایل (کلید اجابت دعا ) خدایا، منی که هر روز این فایل رو گوش میدم ، هر روز این فایل برام تازه ست . چقدر آدم رو تو احساس خوب نگه میداره ، چقدر قدرت رب رو هر روز به من یادآوری میکنه . چقدر امکانپذیری خواسته رو تو وجودم پررنگ میکنه .

    استاد بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند که به رایگان در اختیار ما قرار دادی که اصلا رایگان نیست .

    استاد امروز فایل قرآنی قدم 4 رو گوش دادم که در رابطه با سوره لیل هست که تو همین فایل هم شما به آن اشاره کردید . گوش دادن این فایل همراه شد با پیاده روی من در لحظه غروب خورشید و چقدر زیبا بود و آسمان فوق‌العاده زیبا بود، به رنگ صورتی و بنفش بسیار زیبا در اومده بود .

    بعدش هدایت شدم به یک فروشگاه بسیار بزرگ لوازم خانگی که فکر کنم 5 یا 6 طبقه بود و پر بود از مشتری که خرید می کردند و من تحسینشون کردم ،خداوند به رزقشون برکت بده، الهی آمین

    چقدر خوبه تحسین کردن افراد

    چقدر خوبه توجه کردن به زیبایی ها

    چقدر خوبه توجه کردن به ثروت و فراوانی

    چقدر خوبه توجه کردن به نکات مثبت افراد

    و چقدر خوبه کامنت نوشتن در این سایت ملکوتی ، خدایا بی نهایت سپاسگزارم که توفیق نوشتن دوباره به من داده شد .( هذا من فضل ربی)

    استاد عزیزم و مریم جان عزیزم

    دوستتون دارم

    ان شاالله بزودی در زمان مناسب شما دو عزیز رو ملاقات خواهم کرد .

    شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
  6. -
    حسین پورنجات گفته:
    مدت عضویت: 273 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و درود خدمت استاد گرانقدر

    دقیقا این فایل رو باید بارها و بارها گوش داد

    و درستش اینه که هرچقدر من بیشتر گوش کنم

    بهتر درک میکنم و اونموقع میتونم

    از درکی که دریافت کردم بهترین کامنت رو بزارم

    اما دوست داشتم نظرمو بگم چقدر عالیه یک الگوی بسیار عالی ما مثل شما داریم که بارها گفتین شرایط سختی که در بندرعباس داشتین

    و خواستین که تغییر کنید و چقدر روی خودتون کار کردین و الان به فراتر از رویاهاتون رسیدین

    خب این برای من خیلی منطقی و باور پذیر میشه

    که منم وقت بزارم باورهام رو عالی کنم تمرکز و توکل داشته باشم

    و مهترین مورد که باید رعایت کنیم کنترل ورودی هاست و هر مشکلی که ما داریم بخاطر کنترل نکردن ورودی هاست

    وقتی من الان این آگاهی رو دارم که خودم خالق زندگی خودم هستم پس چرا نیام ورودی خوب به مغز و ذهنم ندم

    چرا باید ذهن ما آنقدر در برابرتغییرات مقاومت کنه؟

    چرا من باید همیشه دچار روزمرگی هام بشم؟

    چرا من نباید شناخت دقیقی از عنصر وجودی خودم داشته باشم؟

    چرا بخوام مسائل و مشکلاتی که دارم رو گردن خدا و بقیه بندازم

    چون من هنوز خودمو نشناختم

    چون من هنوز نمیدونم میتونم از جایی که الان هستم به بالاترین ها صعود کنم

    چرا فکر میکنم که نمیشه چون ورودی هامو کنترل نمیکنم

    به هر حرف و حدیثی واکنش نشون میدم

    چرا من بچه بودم کلی رویا داشتم چرا الان رویاها رو دیگه ندارم

    چون آنقدر ورودی بد به ذهنم دادم که رویاها رو گم کردم

    آنقدر علف های هرز در ذهنم رشد کردن که رویاهای بچگی همش پاک شده

    من میخوام در مدار رشد و پیشرفت قرار بگیرم

    سخته اما شدنیه

    و فقط با تکرار تکرار تکرار ورودی های مثبت به ذهن میشه

    من نماز میخونم قرآن میخونم اما خدا رو باور ندارم چه فایده داره

    چقدر خوشحال شدم که شما وسیله ای بودین از طرف خدا که تونستین در به آرزوی رسیدن مادرتون به خواسته اش کمکش کنید

    دارم وقت زیادی رو میزارم برای کار کردن روی باورها و ذهنیت مثبت و هرروز نشونه های کوچکی وارد زندگیم میشه که به من این رو می‌فهمونه که ببین همه چی دست خودته ها

    ببین جهان چقدر زود واکنش نشون میده به تغییر فرکانس و مداری که توش بودی

    چقدر خداوند میخواد که با نشونه های مثبتی که میفرسته من به جاهای بهتری هدایت بشم

    پس چرا اینکارو نکنم برای بهتر شدن خودم

    اگه استاد عباس منش تونسته با کار کردن روی خودش به جاهای عالی برسه و هدایت بشه

    پس قطعا منم میتونم

    سپاسگزاری بالاترین فرکانس رو داره خیلی روی این مورد دارم بیشتر کار میکنم که بتونم راحت تر و سریعتر به خواسته هام برسم و البته آموزش های بی بدیل استاد عباس منش

    که باورهای نهفته و پنهان و مخرب و محدو کننده ما رو شناسایی میکنه و از اعماق وجودمون میکشه بیرون

    همه ما میتونیم به مدارهای بالاتر برسیم فقط کافیه زمان بیشتری بزاریم و کنترل ورودی ایمان و توکل واقعی به خداوند داشته باشیم

    از استاد گرانقدرم تشکر میکنم که دستی هست از دستان بینهایت خداوند برای اینکه ما عنصر وجودی خودمون رو بهتر بشناسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    بازیار گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    سلام بر استاد عباس منش بزرگوار و استاد شایسته مهربان

    و سلام بر اعضای سایت.

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام 17 چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

    در این قسمت من متوجه نکات خیلی مهمی شدم که هر چند استاد بارها در همه جا تاکید داشتن ولی احساس میکنم در اینجا بهتر در مدار دریافت قرار گرفتم:

    1. اول استاد اشاره به مشرف شدن مادرشان به مکه کردن که درست است که ظاهرا این کار با کمک استاد انجام شده اما مادر، با تغییر خودشون و رفتن به مدار بالاتر به این خواسته رسیدن، یعنی ایشون ننشستن به صرف مادرِ استاد بودن بگن من به خواسته ام می رسم، بلکه با تغییر باورها شون و تغییر فرکانس، خواسته شون را خلق کردن، اون وقت استاد و شرایط دیگر، شدن دست خداوند برای رسیدن به آرزوشون؛ خدا رو شکر.

    2. هر چند بارها استاد گفته اند که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست در اینجا هم ثابت شد دقیقاً همین طور است وقتی که ثروتمند می‌شویم هم خودمان به آرزوهایمان می رسیم، هم دیگران را به آرزوهایشان می رسانیم و هم به گسترش جهان کمک می کنیم و هم با عمل سپاسگزاری می کنیم.

    3. راه رسیدن به آرزوها و خواسته ها این است که یک سری کارها را باید انجام دهیم و یک سری کارها را نباید انجام دهیم یعنی به همان اندازه که باورهای درست و ورودی های درست را به ذهنمان می دهیم، به همان اندازه هم باید یک سری باورهای غلط و یک سری توجهات منفی را نداشته باشیم، باید ورودی هایمان را کنترل کنیم، هدف هایمان را شناسایی کنیم و در جهت اهدافمان حرکت کنیم.

    4. در ادامه ی یادآوری و تاکید استاد بر اینکه تمام اتفاقات زندگی ما را کانون توجه مان و باورهایمان به وجود می آورد، چقدر استاد به سادگی، بحث تئوری مدارها را توضیح دادند که قانون جهان این است: ما با افکار و باورهایمان توی مدار خاصی قرار می گیریم، توی هر مداری هم یه سری اتفاقات خوب هست و یه سری اتفاقات بد و جهان یک سری مدار متحد المرکزی هست که از بدترین و پایین ترین مدار شروع میشه و تا بهشت بالا میره و این مدارها درجه به درجه از تاریکی به سوی روشنایی در حرکتند و هر چه به سمت روشنی حرکت کنی اتفاقات بهتر، نعمتهای بیشتر ایده های بهتر و آدمهای بهتری وارد زندگی ات می شوند و درآمدت بالاتر می رود و مسیر زندگی ات راحت تر و ساده تر می شود به نظر من این همان اشاره قرآن هست که: ” یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ” .

    5. کاری که من میکنم باید بیایم با افکار و باورهایم خود را به مدار بالاتر برسانم:

    . با توجه کردن به چیزهایی که به من احساس بهتری میدهند.

    . با نگاه کردن به نعمت هایم.

    . با سپاس گزار خداوند بودن.

    . با به هر مسئله و مشکل جوری نگاه کنم که ازش انرژی و قدرت بگیرم به جای اینکه مرا مایوس کند.

    البته باید مسئله تکامل را درک کنم و توقع نداشته باشم که یک شبه به مدارهای بالاتر برسم، مثل ورزش کردن است.

    6. ذهن مثل یک فرستنده است و جهان مثل یک کانورتور عمل میکند که فرکانسها را تبدیل می کند به اتفاقات خوب یا بد و آن را وارد زندگی ما می کند

    چه جوری؟ “با ورود به یک مدار دیگر”.

    چه کار کنیم؟ با کنترل ورودی ها ( صحبت نکردن، نشنیدن، توجه نکردن ) با باورهایی که احساس توکل و قدرت می دهد.

    خیلی مواقع آنقدر رویاهایمان را فراموش می کنیم که باور نمی کنیم که به آنها می رسیم و از مدار آنها خارج می شویم.

    باید دنبال الگو باشیم الگوهایی مثل استاد عباس منش.

    .7 و چقدر باز هم خوب اشاره کردین استاد، که رسیدن به خواسته ها زمانی ممکن می شود که در مسیر درست آن خواسته ها باشیم و در مسیر نادرست هر چه تلاش کنیم و سریع تر بدویم به همان سرعت هم از خواسته هایمان دورتر می شویم. رسیدن به خواسته ها به تلاش شبانه روزی ربطی ندارد و البته در مسیر درست اگر هم تلاش بکنیم باید از این تلاش لذت ببریم.

    استاد عباس منش سپاسگزارم

    استاد شایسته سپاسگزارم

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    4 11 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 870 روز

    به نام خدای مهربانم

    استاد جان چقدر از رسیدن به خواسته ای که با تمام وجود آرزوش و داشتین ذوق زده بودین بخدا منم از دیدن ذوق و خوشحالی شما خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم

    به خودم میگم ببین استاد چقدر خوشحال میشه اگه ما به خواسته هامون برسیم چرا که ما برای رسیدن استاد به خواسته شون کاری نکردیم ولی استاد اینقدر برای ما زحمت کشیدند و وقتی ببینند ما به خواسته هامون میرسیم چقدر ذوق میکنند و خوشحال میشن

    استاد جان خواسته ام رو تا حدودی مشخص کردم حالا از صبح با خدا صحبت میکنم و میگم خدایا بگو من چه کار کنم و چه کاری رو نکنم

    خودت هدایتم کن من هیچی نمیدونم چرا که خیلی راهها رو رفتم ولی نتیجه نگرفتم و از شما آموختم که دیگه روی خودم حساب باز نکنم و فکر نکنم و از خدا بخام راه درست رو به من الهام کنه و ایمان دارم خدا جونم یاریم میکند

    خدایا من به هر خیری که از سوی توست محتاجم

    روزهای خوب در راه است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2026 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان.سلام به استادعزیز وخانم شایسته ودوستان گلم.

    خدایاشکر که مادرعزیزتون به آرزوش رسید وشمادستی بودی که این اتفاق افتاد.

    واقعاچقدرمادرتون لذت میبره از داشتن پسری چون شما.

    خدایاشکر خداوند مهربان به منم بعدسه تادخترگل یک گل پسری عطا کرد که نتیجه 12قدمه که اینقدرجذاب وشیرین که یک سال وچهارماهشه توخونه راه میره ومن نگاه میکنم لذت میبرم که امیدوارم درآینده تو این مسیر زیبا باشه.

    خانم شایسته ممنون که این گنجها رو ازاون زیر زیرا پیدامیکنی که تا حالا بخش نشده.

    نکات این قسمت

    شرایط وقتی فراهم می‌شود که خودت تغییرکنی.

    ما بارسیدن به خواسته هامون جهان رو توسعه میدهیم بارسیدن ما به خواسته هامون بقیه هم به خواسته هاشون میرسن.

    برای رسیدن به خواسته ها باید یک سری کارها را انجام بدهیم ویک سری رو انجام ندهیم.

    دوباره تکراراصل قانون،تمام اتفاقات زندگیمون رو باور وکانون توجه ما میسازد.

    قانون جهان اینه که با افکارمون درمدارخاصی قرارمیگیریم ودرهرمداری یک سری اتفاقات هست.

    کاری که من باید انجام بدهم بیام باکنترل ذهنم باتمرکز برداشته ها باسپاسگذاری خودم را به مدار بالاتر برسانم.اولش ذهن مقاومت می‌کند قبول نمی‌کند ولی باید ادامه بدهیم روخودمون کارکنیم هیچ رویایی نیست که واقعی نشود.

    مافراموش کردیم وباور نداشتیم که به رویامون می‌رسیم واز مدارش خارج شدیم

    استاد از زیرصفربه این شرایط رسیده بادست خالی تونسته .فقط باور کن که می‌شود نزارشرایط الانت تو رو تسلیم وناامیدکند باید بتونی رویاتو در ذهنت نگه داری باید خودت را باورکنی باید بتونی از توانایی هایت استفاده کنی باید بتونی درمسیر درست حرکت کنی.

    استاد به حرکت درمسیر درست اعتقاد دارد باید وایستی فکر کنی باورهاتو درست کنی ودرمسیر درست حرکت کنی با ایمان باتوکل با احساس خوب.

    ازهمان لحظه ای که روخودت کارمیکنی تغییرات شروع می‌شود.

    استاد هر روز داره فکرمیکنه به باورهاش به قانون،به اینکه چه فرکانسی بفرسته برای خواسته های بیشتر،این مسیر که انتهایی ندارد توقف ندارد یاروخودت کارمیکنی صعودمیکنی یا کارنکنی سقوط میکنی همه چی درحال حرکته، باید همیشه حرکت کنیم باعشق واز زندگی لذت ببریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    سلام استاد عزیزم

    رد پای امروز من از آگاهی های پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    استاد من امروز که این فایل رو شنیدم به خودم گفتم

    هانیه تو چه خواسته هایی داری

    عزیزم خواسته های تو باعث گسترش جهان میشه خیلی معنویه اصلا صرفا خودخواهانه نیست

    البته که باید خودخواه هم باشی

    من مقاومت زیادی با خودخواهی ندارم

    رابطه عاشقانه بیشتر

    مسافرت

    غذا خوردن کامل جوری که برای بدنم کافی باشه

    سلامتی صدرصد

    زیبایی بیشتر

    عظله های بزرگ تر

    تمرکز بیشتر روی کنترل ذهنم یا ساخت باورهای هماهنگ با خواسته ام

    خونه همیشه مرتب

    داشتن دوستان هم فرکانس

    دیدن وجه مثبت آدمها

    رابطه عالی با خدایم

    فعالیت در حوزه مورد علاقم

    من برای این خواسته ها باید یه سری قدم ها بردارم

    و یه سری کارهارو دیگ نکنم

    یه سری تمرکز هارو باید بردارم

    یه سری آشغال هایی که توی ذهنم هست رو بریزم بیرون

    مثلا وسیله های اضافی که برای پختو پز دارم مثل آبمیوه گیری همزن تستر قالب کیک

    یه سری مواد غذایی اضافه که دارم وای نمیخوریمشون

    مثل توجه نکردن به حرف آدمهای اطرافم کاری که درسته رو انجام میدم

    مخصوصا اون آدمهایی که من آگاهانه حذفشون کردم

    مثل تجسم مسافرت و نرفتن به جاهایی که دوس ندارم

    و رفتن به جاهایی که قلبم میگه و احساسم میگه

    و از تنهاییم لذت بردن

    توی تنهایی باخداوند صحبت کردن سپاس گزاری کردن مدیتیشن کردن

    سوالات خوب پرسیدن

    و کار کردن روی باور فراوانی و باور احساس لیاقت

    استاد نمیدونید چقدر کارکدن روز باور ف اوانی به آدم لذت و حال خوب میشه

    البته همه اینایی که گفتم با همه

    مثلا سپاس گزاری و باور فراوانی و صحبت کردن با خدا

    البته صحبت کردن با خدا کمی فراتر از باور فراوانی هست

    و یجورایی عشق بازی با منبع و خودمون هست

    استاد از فوق العاده ترین و آروم ترین روزهام دارم صحبت میکنم

    با همه به صلح رسیدم

    و تونستم تنهایی ر ایجاد کنم برای خودم

    قبلا مسیرشو اشتباه میفرفتم

    به طرف تنهایی حرکت میکردم

    ولی مبترسیدم از حرف مردم از تنها موندن عزیزانم از هزاران چیز مزخرف

    که به خودم گفتم هرررچیزی که به ذهنت میاد تا مانع تنهاییت بشه اون باوریه که باید تغییرش بدی

    اون همون فکر منفی هست که نباید بهش توجه کنی

    مراقبه خیییلیییی بهم کمک کرده در این دوران

    شبکه اجتماعیم رو کامل حذف کردم

    تمام پیام رسان هامو حذف کردم به خودم گفتم هرموقع لازم شد مثلا کسی عکسی خواست بفرسته از تلگرام میفرسته

    فقط یوتیوب دارم.اونم مدیتیشن میکنم و مطالب مرتبط با کارم رو نگاه میکنم

    نمیدونید چقدر ارامش بیشتر شده. دارم به خودشناسی میرسم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای: