داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان عزیز برای من یه سوالی پیش اومده ممنون میشم منو راهنمایی کنید من حدود ۹ماه که با سایت شما آشنا شدم دوره کشف قوانین زندگی اولین محصولی بوده که من تهیه کردم میخواستم در مورد یه چیزی که تو ذهنم اومده ازتون سوال کنم مثلا در مورد کاری که دوستدارم چطور باید کدوشو بنویسم یا چطور تجسم خلاق کنم البته من همه ترمزهایی که تا الان مانع از پیشرفتم در کسب کارو درآمد شده رو تو دفترم نوشتم یکی از اون ترمزها این بود که اگه من ثروتمند بشم شاید خدارو کمتر صدا بزنم یا وجود خدا در زندگیم کمتر میشه وبه قول استاد به این نتیجه رسیدم که هر چقدر ثروتمند تر بشم نزد خدا محبوب ترم ممنون میشم منو راهنمایی کنید نمی دونم احساسمو در مورد استاد چطوری بگم خیلی دوستون دارم زیر سایه لطف الهی باشین
سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیزم.من مطلب یکی از دوستان در مورد پسر بچه ای ک در ایرانه و دوست داره یکی از فوتبالیستهای خارجی رو ببینه و حتی لباس اونو هم پوشیده بود خوندم.و اینکه چطور ب خاستش رسیده بود و جذب کرده بود.یاد ی مسعله ای افتادم ک میخاستم زیر پست همون دوستی ک این مطلب رو گذاشته بودند بنویسم ولی خب سراز اینجا دراوردم پس همینجامیگم?چندروز پیش خواهرم تعریف میکرد ک یکی از دوستای مادرم همیشه توی جمع دوستان ک قرارمیگرفته میگفته من یک عروس میخام ک فلان باشه و بهمان باشه و هی مشخصات عروسی ک دوست داشته رو میگفته.یروز توی جمع همین دوستانه یکی بهش میگه خب تو هم ک همش میگی من یک عروس میخام ک فلان مشخصاتو داشته باشه ولی هیچوقت نمیری جایی برا پسرت خاستگاری ک اصلا ببینی طرف این مشخصاتو داره یانه.بعد این دوست مادرم گفته بوده ک خب من حوصله ندارم هی ازین خونه ب اون خونه برم.هی شال و کلاه کنمو برم خونه ی مردم.من دوست دارم خودش پیداش بشه..تااینکه چندروز پیش خندان اومده واسه دوستاش تعریف کرده ک من طبقه بالای خونمو دادم اجاره و مستاجرم ی خانمه ک یک دختر جوون داره ک کاملا با مشخصاتی ک من واسه عروس آیندم میخاستم جوره..و هی میخندیده و میگفته دیدید بالاخره خودش اومد؟و من میگفتم ک حوصله ندارم هی این خونه اون خونه برم؟وقتی من اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم.باخودم گفتم خدایاشکرت ک هروقت میخایم ناامید بشیم یک چنین مطالبی رو ب گوش ما میرسونی ک آدم باور و ایمانش ب قانون جذب و ب قدرت خودت بیشتر میشه..خاستم این مطلب رو با دوستان درمیون بذارم.از خداوند مهربانم سپاسگذارم ک این فرصت رو دراختیار من گذاشت ک این مطلب رو بگم.از خدا بخاطر این گوشی زیبا و قابلیت اندرویدش و این سایت و استاد عزیزم و دوستانی ک اینجدهستند و اون دوستی ک منو با استاد آشناکرد سپاسگذارم.خداوندمهربانم بخاطر تمام نعمتهاش بخاطر نعمت سواد خوندن و نوشتن و اینکه میتونم این مطالب رو بنویسم و بخاطر دست و انگشتهای سالمم بی نهایت شاکرم.خدارو بخاطر اینکه این لحظه ی شکرگزاری رو الان اینوقت شب ک ساعت ۲ بعداز نیمه شب هست رو دراختیارم گذاشت برای شکرگزاری بسیار شاکرم و برای استاد عزیزم و تک تک دوستانم آرزوی موفقیت و ثروت و سلامتی و شادی روزافزون رو دارم
درود بر دست خدا بر روی زمین و افتخار خلقت جناب آقای استاد عباس منش عزیز
نمیدونید چه انرژی از شما گرفته ام و از زمانی که روی باورهام کار کرده ام سیر عظیمی از برکت و سلامتی وارد زندگی من شده
امیدوارم طول عمر با عزت خداوند به شما عطا کنه تا بتونید این رسالت عظیم را هر چه بیشتر گسترش دهید
با آروزی بهترین ها
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان محترم
حدود دو سال میشه که با قانون جذب، مخصوصا کلیپ ها و فایل های استاد عباس منش آشنا هستم. در ابتدا اتفاقات خیلی خیلی جزئی و کوچولو بود. من نمیفهمیدم دارم به مسیر درست هدایت میشم، چون اتفاقات برخلاف دیدگاه من و ذهنیات من بود. مثلا به جای اینکه توی شغلم پیشرفت کنم، کاملا اون کارم را از دست دادم و بیکار شدم، بسیاری از دوستان و کسانی که باهاشون ارتباط داشتم ، ازم دور شدند و کاملا تنها شدم، نمیفهمیدم چرا اینجوری شده، تازه دوره روانشناسی ثروت یک را شروع کرده بودم و داشتم روی باورهام کار میکردم و همینجور اتفاقات ناگوار پیش می آمد ( اتفاقات خوب بود، اما چون کوچولو بود من نمیدیدم و اتفاقات ناخواسته که داشت منو به طرف مسیر درست هدایت میکرد را خوب میدیدم. یه مدت کوتاه ناامید شدم . مخصوصا زمانی که توی دانشگاه با کسی ارتباط پیدا کردم که قبلا در مورد قانون جذب مطالعه داشت و هیچ موفقیتی نداشت و با باور اون شخص داشتم به دوره های استاد عباس منش نگاه میکردم. اما چون خیلی از لحاظ مالی مشکل پیدا کرده بودم و دنبال یه ناجی میگشتم، دوره روان شناسی یک را ادامه دادم. یواش یواش دوره های بعدی را هم شروع کردم و آهسته آهسته اتفاقات زیبا شروع شد. اینقدر زیاد هستند که اگه بخوام بگم باید یه کتاب بنویسم.
اولیش که خیلی برام هیجان انگیز و تکان دهنده بود، ورود راحت و بدون تلاش من به دانشگاه برای ادامه تحصیل بعد از 18 سال ترک تحصیل بود.( کاردانی معماری را سال 78 گرفته بودم و سال 95 دوباره بعد از یه مدت طولانی وارد دانشگاه شدم. طی این دوسال تحصیل تا مدرک کارشناسی اینقدر اتفاقات زیبا برایم رقم خورد که برای هیچ یک از دانشجویان هم سن و سال و کوچکتر از من اتفاق نمی افتاد. در زمینه مالی اما توی این دوسال اتفاق بزرگی رخ نداد. اما دیگه مطمئن بودم که به خاطر باورهای اشتباه خودم ثروتمند نمیشم، پس سعی کردم دونه دونه باورهای اشتباهم را پیدا کنم و با یه باور بسیار درست جایگزین کنم. دو تا مشکل بود ، اول اینکه نمیفهمیدم کدومش اشتباهه و دوم اینکه چطور با باور درست جایگزینش کنم. فایل های روانشناسی ثروت یک را به صورت صوتی روی گوشیم ریختم و شروع به گوش دادن اونها کردم نه یک بار و نه دوبار، بعضی از فایلهارا ده ها بار گوش دادم و هربار یه نکته ازش گرفتم، شروع کردم به تغییر باور ها . دیگه میتونستم بفهمم چه باوری اشتباهه و چطور جایگزین کنم.الان حال خوبی دارم. دیگه اتفاقات خوب زمان زیادی نمیخواد تا برام رقم بخوره . الان اراده میکنم و خیلی زود راه های رسیدن به اون چیزی که میخوام برای روشن میشه. خیلی لذت داره ، مثل یه بازی میمونه اگه بخوام براتون تعریف کنم واقعا خیلی زمان میبره . خدارا شاکرم که مسیر زندگیم را تغییر دادو دست استاد عباس منش عزیزم را میبوسم که مسیر را نشونم داد. با تشکر از همه ، موفق و سربلند در دنیا و آخرت باشید.
سلام
من تازه عضو شدم کارمند هستم
میشه بعضی اطلاعاتتان را برام بنویسیم
ممنون
به نام خداوندی که مارو خالق زندگی خودمون خلق کرد
سلام به همه عزیزان و خانواده گلم
واقعا این صفحه از سایت یک انرژی و نیروی انگیزه بخش در خودش داره که با مرور این صفحه ایمان مان تقویت و باور هامون استوار و حرکتمون در این مسیر ثبات بیشتری پیدا میکنه
واقعا سپاسگزارم
از وقتی با این جمع صمیمی آشنا شدم زندگی برام معنای جدیدی به خودش گرفته و دارم لذت میبرم از تک تک لحظاتم
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی..
و همه دوستان هم فرکانسم این اولین نوشته من توی سایته و خیلی با خودم کلنجار رفتم که چی بنویسم و کجا شروع کنم از این جای میگم که با طرز عجیبی با شما اشنا شدم اون هم چند سال قبل که فایل کوتاهی از شما دیدم و اونجا بودکه اسم شما به گوشم خورد بعد از چند سال که از اون روز گذشته من همیشه دوست داشتم زندگیم رو تغییر بدم اون جوری باشم که خودم از خودم کیف کنم از همه لحاظ و یه اتفاق که الان میفهم خودم خلقش کردم باعث شد که بازهم به شما برسم…خونه ما توی روستاس یه شب سوار یه ماشین گذری شده بودم تا از شهر برم خونه راننده داشت فایل صوتی شما رو گوش میکرد و من خوبه خوب گوش میکردم راننده بهم گفت میشناسیش داشت شما میگفت استاد منم گفتم اره میشناسم یه فایلش دیدم اونم چند سال قبل در عین ناباوری اون راننده یه چندتا از فایلای شما رو برام ارسال کرد که اینا رو نگاه کن اگه زندگیت تغییر کررد برا منم دعا کن من فایلای شمارو چند مدت تو گوشیم داشتم بودن این که نگاهشون کنم یه سری اتفاقا افتاد. که من بیشتر بیشتر خودمو تغییر بودم و کشید بشم سمت شما و برم سراغ اون فایلا همشو نگاه کردم چقد لذت برم چقد منو بزرگتر کرد بعد تو تلگرام پیداتون کردم بعد هم توی سایت عضو شدم ….
خدایا شکرتتت بخاطر این مهبت بزرگ که نصیبم کردی که بتونم اونجووری که باید خودمو زندگیمو تغییر بدم باورهامو تغییر بدم این نوشته رو خوندم با تمام وجود به دلم نشست چرا که بوی ایمان میده…هنوز موفق نشدم از دوره ها استفاد کنم ولی کتاباتون رو تهیه کردم دارم میخونمشون. عالیینن…ممنونم استاد عزیز بخاطر این همه راهنمایی های عالیتون. قول میدم به خودم به شما به همه دوستان که زندگیم رو اونجوری که عالی ترین شکل ممکنه در همه جهات بسازم .
خدایااااااا ممنونم ازت بخاطر همه نعمتهات بخاطر همه داشته هام بخاطر همه نعمتهای که قرار بهم بدی به بهترین شکل ممکن ..
در پناه الله یکتا باشید …..
سلام و درود بر خالق زیبایی ها
سلام خدای مهربونم
خداوند هدایت کننده ام
سلام به همه دوستان و به ویژه استاد عباسمنش عزیزم و خانواده ایشون یعنی گروه تحقیقاتی….
بی نهایت خوشحالم که در این گروه هستم
و در کنار دوستانی که همگی در سیر تکامل و بهتر شدن هستند و پله پله به ملاقات خدا میروند…
سپاسگزار پروردگاری هستم که هر آنچه هست و نیست از اوست…
پروردگاری که خالق زیبایی هاست…
پروردگاری که عاشق تک تک بندگانش هست…
پروردگاری که وهاب است و رحمان…
پروردگاری که بینا هست و سمیع…
پروردگاری که خبیر است و آگاه به همه چیز…
پروردگاری که تمام عالم از او جان میگیرد…
پروردگاری که رزاق است و روزی دهنده…
پروردگاری که زنده است و پویا و جاری در زمان حال…
پروردگاری که خالق احساس خوب است و عاشق حال خوب…
پروردگاری که سبحان است و منزه از هر ناپاکی…پروردگاری که تنها و یگانه رب و پروراننده جهان است…
پروردگاری که هر آنچه انجام میشود به اذن او صورت میگیرد…
پروردگاری که لا مکان هست بی زمان…
پروردگاری که همچون هاله ای از نور بندگانی را که به سوی او حرکت کنند انها را فرامیگیرد…
پروردگاری که هر لحظه ما را هدایت میکند…
پروردگاری که مایه آرامش عالمیان است و ارتباط با او بالاترین آرامش هاست…
پروردگاری که ….
خدایا،ای خدای بی نظیر و فوق العاده ام
سپاسگزارم…سپاسگزارم…سپاسگزارم…
سپاسگزارم که من رو هدایت کردی به این مسیر و ایمانی که بهم میدی و مسیر را برایم روشن و روشن تر میکنی هر لحظه…
یاری ام میکنی تا تکاملم را طی کنم
همه چیز میشوی برایم…
آسمان ها و زمین را مسخر من کرده ای…
من را اشرف مخلوقات و لایق هم صحبتی با خودت قرار داده ای…
من را لایق بهترین ها میدانی…
هزاران مرتبه شکر و سپاس به درگاهت که بر همه چیز آگاه و بینایی…
عاشقتم،
عاشقتم..
عاشقتم که عاشق مایی??
سعید اشگم رو درآوردی، ممنونتم چه زیبا نوشتی. میبوسمت هم فرکانسی عزیزم. خدا ثروتمند و عزیزت کند
خواهش میکنم دوست خوبم
رویاهاتو بدست بیار?
با عرض ادب و احترام به حضرت استاد سید حسین عباس منش پیام اور شادی و ثروت و فراوانی بشکلی ساده و قابل فهم و باور برای کسانیکه اماده تغییر در باور و جهان بینی خود هستند بیقین و بگفته استاد تا وقت تغییر و شکوفا شدن شخص نرسیده باشد تغییر ممکن نخواهد بود و شاید امروز و در این لحظه که من عضو سایت استاد شده ام هنگامه دگرگونی من نیز باشد من با اینکه راههای زیادی در زندگی و کسب و کار طی کرده ام و موفقیت های بسیاری کسب و شکست و ناملایمات فراوانی را متحمل شده ام اما هر بار موفقیت و شکستم را به این وضوح نمیدانستم که خودم رقم میزنم و گاهی را خدا را مقصر شکستم میدانستم ، ایکاش خیلی قبلها با سایت استاد و اموزشهایش اشنا میشدم تا آگاهانه در مسیر گام میگذاشتم و چنین خسارتهای جبران ناپذیری که حداقلش فناشدن عمر گرانبها بود را متحمل نمیشدم ، من تجربه بارها و بارها شکست های مالی و بلند شدن دوباره را در کتاب زندگی و در تجارتهای متعددم دارم بعنوان فردی که حداقل سی سال تحربه تجارت داخلی و خارجی با بسیاری از ملیت ها دنیا را در کارنامه شغلی خود دارم اما هیچوقت فرصت واکاوی رفتار و تفکر و بازبینی باورهایم را نیافتم حال از خداوند سپاسگزارم که با خانواده گرم و صمیمی و حمایت گر و تفکر و اموزه های استاد گرانقدر عباسمنش اشنا شده ام شاید دو اصل در نوع اموزش و جهان بینی استاد برای من حائز اهمیت است :
نخست جهان بینی توحیدی که همه اموزشها منطبق بر آیات و احکام الهی و کلام قدسی خداوند است چون من کم و بیش با قرآن مأنوس بوده ام و دوست داشتم روزی پیشرفت و توسعه زندگی را بتوانم مبتنی بر رأی قران در زندگیم پیاده کنم چون میدانستم قران کتاب هدایت و انتخاب بهترین روش زندگیست اما تاکنون مفسری برای پیاد کردن احکام نورانی قران به این روش نیافتم
و نکته دوم روش ساده و اجرایی و پله پله اموزش استاد هست که در میانه راه رهجوی رها نمیکند من باور دارم استاد عباسمنش با تمام وجود و از روی عشق میخواهد زندگی مردم بسمت خیر و سعادت تغییر کند همانطور که در اکثر پیامهای صوتی و نوشتاری از وجودش فریاد از فقر رها شود بلند است و خدا را منبع خیر و سعادت میداند و حواله پول و ثروت و سعادتمندی را به سرای آخرت و بهشت موهوم نمیدهد .
از خداوند متعال برای استاد و گروه تحقیقاتی عباسمنش در راه خدمت به انسانها در زدودن فقر و رنج از زندگیشان خیر و قامتی بلند و گامهایی استوار و تنی سالم و طول عمری عزتمندانه مستدام خواهانم .
ارادتمند محمدباقر دهقانی
به نام خدای بزرگ و مهربان و بخشنده منان
سپاس گزارم خداجون ???
بابت آشناییم با شما ???
دقیقا از زمانی که با شما آشنا شدم و تونستم به اصل وجودی خودم برسم تونستم آن چیزی که اون موقع آرزوم بود که یه زمین عالی با قیمت بسیار مناسب و با شرایطی که من داشتم اونموقع یه فایلی ازتون گوش میدادم که یادم نیست اسمش چی بود
اما میگفتید خانمه به شوهرش میگه خونه بخریم میگه با کدوم پول و خانمه میره میبینه و میخره٫؟؟؟
اصلا خداوند یه شرایطی به وجود آورد که واقعا خیلی عجیب با مزه و خنده دار بود
شاید باورتون نشه !!!!!!
مامانم زنگ زد گفت منا یه زمینه خیلی خوبه قیمتشم عالیه تو باید بخریش گفتم چنده گفت ٣۵ میلیون گفتم مادر من ، منکه ندارم گفت صحبت میکنم حالا یه مبلغی میدی مابقی و چک بده گفتم مامان گفت مامان نداره هستی گفتم من که از خدامه ٫٫٫!
و واقعا منکه تا اون موقع یه همچین کاری نکرده بودم با توجه به اینکه فایلهای شمارو گوش میدادم که گفتین ویلاتونو توی جنگل میخواستید و رسید اما پول نداشتید گفتم منا تو میتونی استاد اینارو میگه که اعتماد کنی استاد عزیزم واقعا سپاس گزارم که با این کارهاتون و فایلها و کلمات زیباتون مارو با نور و روشنایی و ترس های وجودیمون روبرو کردین کلی ازتون سپاس گزارم و اینکه الان این زمین خیلی بیشتر از این ها ارزش پیدا کرده که واقعا فکرشم نمیکردم و خداوند را بازم سپاس گزارم بابت برکتی که به زندگیم داده چشمهامو بینا کرده از خودم سپاس گزارم بابت اینکه خودمو متعهد کردم به کار کردن روی خودم که فوق العاده باشم و الان یه چالش دیگه رو دارم و با یه ترس دیگم روبرو شدم و اونم این بود که وقتی شرایط خوبه تغییر بده همه چیو به لطف خدا ازین شرایط نشونه هایی که دیدم میگه دارم کارمو خوب انجام میدم و بعدا بیشتر در مورش صحبت میکنم کلی به لطف خدا و استاد عزیزم ایده دارم که به لطف خدا ایمان دارم به همشون میرسم با راهنمایی ها و تجربیات استاد عزیزم و باورهای عالیشون ایمان دارم به دستهایی که از سمت خدا راه درست افراد درست و شرایط درست و میرسونه ???
به لطف خدا از مادر عزیزم از شما و تیم حرفه ای و قوی تون سپاس گزارم و واقعا خدا خودش شرایطی پولها و مشتری هایی برای من رسوند که باورم نمیشد انقدر راحت چک پاس کنم البته اینم بگم که قبل از اینکه قرار داد بنویسم در مورد چک با به نفر صحبت کردم اون گفت اوکی میدم چک قرار داد و نوشتم ٢ تومن بیعانه دادم شیرینی و چای خوردم اون بنده خدا ها رفتند زنگ زدم به اونی که قرار بود چک بده گفت دسته چکمو چک نکرده بودم الان چک کردم ندارم خالی تو دلم یهو ریختم گفتم باشه ایرادی نداره خدا بزرگه گوشی و قطع کردم اما فقط خدا میدونه که چقدر فکر اومد تو سرم در نهایت گفتم خدایا خودت منو تو این راه رسوندی تا اینجا ازین به بعدم با خودته خوابیدم صبح بیدار شدم خواهرم گفت چیه توفکری گفتم واقعیتشو بخوای اون طرفی که قرار بود چک بده اینجوری گفته گفت فدای سرت الان زنگ میزنم به یکی از دوستام میگم بهت بده گفتم آخه منو که نمیشناسه گفت منکه میشناسمت خلاصه زنگ زد و طرف قبول کرد و با کمال میل اینکارو برام انجام داد باورتون نمیشه من چند روز قبل از موعد چک پولم تو حساب آماده بود و اصلا چک بانک نبردن من خودم ریخم به حسابشون و اونا هم چک و با کمال میل دادن و به طرف چک و دادم منکه تو زندگیم از این کارا اصلا نکرده بودم ٫
خلاصه الان خیلی خوشحالم چون واقعا از صمیم قلبم خدارو باور کردم و اون هم منو باور کرد و من خیلی خوشحالم که باورم قوی تر از همیشه است و بازم کلی باور های جدید دارم که به لطف خدا بهشون رسیدم حتما در جریان میزارمتون خیلی لذت بخشه دوست داشتم با شما بچه ها درمورد این تغییر شگفت انگیز و نتایج مثبت اون صحبت کنم شاید باورتون نشه ای سومین باره ویرایش میکنم همش یه چیز جدید یادم میاد که به نظرم باید در جریان باشید الان ازین همصحبتی خودم کلی لذت بردم و الان لبخند زیبایی روی لبامه که این لبخند و برای همتون میخوام از خداوند بزرگ و مهربان و بخشنده به امید موفقیتهای روز افزون همه ?????????????
آقای عباس منش شما قلب بزرگی دارید با تمام وجودم آرزو دارم روزی روزی مثل شما بشم قدرتمند ،مقتدر . پسر من چهار سال بود از ناحیه پا مشکل داشت هر روز بدتر دچار لنگش میشد هیچ دکتری تشخیص نمیداد چندتا دکتر نامبر وان کشور هم بودن که با اینکه بارها به مطباشون هم مراجعه کردیم اصلا وقت پاسخ گویی هم نداشتن تا اینکه با شما آشنا شدم با راهکار های شما بخشش خودم، سپاسگزاری و … طلب خیر و بخشش و عشق برای اون دکتر ها که روزانه مینوشتم به طور خیلی عجیب یک دکتری که رفتم قرار کمیسون پزشکی برای پسرم گذاشت باورتون نمیشه تمام دکتر هایی که تو اون چهارسال دنبالشون بودم همه اساتید بزرگ هستن همه یکجا جمع شده بودن برای پسر من و پزشکی که بارها به مطبش رفته بودم و شنیده بودم که خانم خیلی اورژانسی تر از بچه شما اینجا هست که اصلا دکتر وقت ندارن ببینن ، مشکل پسر من رو بلافاصه تشخیص داد و من که تو مشکلات مالی فراوانی زندگی میکنم به طور معجزه آسایی تونستن پسرم رو به یه بیمارستان خصوصی و عالی ببرم و مشکلش رو حل کنم . خیلی خوشحالم استاد خیلی حالم خوبه .هزاران بار ازتون سپاسگزارم