آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2434 روز

    آخیییییییییش ، روحم حال اومد.

    سلام رفقا سلام ، امیدوارم عالی باشید.

    فایل سوم از آرامش در پرتو آگاهی رو هم توی دفتر نو و جدیدم با خط زیبا نوشتم ، تاریخ زدم و ساعت. آخ که چقدر این دفترم رو دوست دارم.

    عجیب دلم میخواد این نوشته‌ها رو با صدای خودم بخونم و کیف کنم. خدایا هدایتم کن به شرایطی که بتونم این خواسته‌م رو تیک بزنم.

    واااااقعا کی گفته که رنج عادیه؟ درد عادیه؟ اصلا کی گفته دعوا نمک زندگیه؟ کی گفت تو این سن ، طبیعت و غریزه‌ی منه که فلان مدل باشم؟

    همین چند وقت پیش برام سوال بود که واااااقعا این حجم از نارضایتی که من دارم تجربه میکنم طبیعیه؟

    و چه زیبا هدایت شدم به این فایل و این جواب.

    به قول استاد : دیگه از این هدایت شدن‌ سورپرایز نمیشم چون قانون جهانِ.

    و خدا رو بی‌نهایت شکر بابت این قوانین زیبا و عادلانه و ثابت.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    شبنم مهرادنیا گفته:
    مدت عضویت: 64 روز

    به نام معبود یکتا

    میخوام بنویسم از نشونه ی امروزم دقیقا بند بند این جمله ها برای من بود

    جواب سوالمو خدا داد .دیشب ازش پرسیدم خدا چی مانع من شده چی نمیزاره من از این کار نتیجه بگیرم منی که دارم روی خودم کار میکنم و … چی سد راهم شده

    چی نمیزاره نتایج بزرگ بگیرم دقیقا حرفم روی نتایج بود.روی ترمز مخفی ذهنم بود که پیداش نمیکردم

    حرفم روی این مسیر بود که چرا هرچی میرم نمیرسم .

    و جمله ای که خوندم اون بالا این بود

    نمی خواهد نگرانِ نتایج باشی.

    چون خداوند نتایجی راضی کننده برایت دست و پا کرده است.خواهی دید حتی آنجا که اصلا به نظر نمی رسد، نتایج چشمگیر میشود.

    انقدر قشنگ جوابمو داد که الان دلم میخواد براش بمیرم

    و فکر میکنم ترمزهای مخفی ذهنمم بهم گفت

    دست از راضی کردن بقیه بردار(متاسفانه این اخلاق بدو دارم)

    تحسین کردنِ یک دوست یا حتی او که ذهنت تمایل دارد موفقیتش را انکار کند.(دقیقا شخصی از نزدیکانم هست که چون یه خورده باهم مشکل داریم ذهنم مدام تخریبش میکنه موفقیت هاشو انکار میکنه واین همش تو ذهنمه )اینم یه ترمز

    نگران سن و سالت نباش .( اینم یه ترمز چون نگران سنمم داره میشه 32 سالم همش فکر میکنم دارم عقب میفتم داره دیر میشه هنوز به هدفهام نرسیدم)

    کمی خودت را خواستن و احساس لیاقت داشتن.( اینم ترمز بعدیم که دارم روی خودم کار میکنم ولی با این جمله فهمیدم باید بیشتر کار کنم )

    و و و …

    نمیخوام طولانی ترش کنم فقط خواستم بگم خدا انقدر دقیق جواب میده فقط کافیه از ته دل باورش داشته باشیم اونوقته که واقعا میتونیم باهاش دنیا رو بگیریم.

    خط به خط این جمله ها غوغایی در من ایجاد کرد که همرو روی کاغذ نوشتم گذاشتم جلوی چشمم که هرروز صبح ببینمش بخونمش یادم باشه که خدا همیشه کنارمه. چون متاسفانه ما آدمها فراموش کاریم .

    خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فروغ گفته:
    مدت عضویت: 2570 روز

    سلام به استاد خوبم سلام به خانم شایسته عزیز و سلام به همه و سلام به ۳۷ امین روز سفر مون

    چه سفر بابرکتی است.خدایا تا را هزاران بار سپاس بخاطر همراهی با این عزیزانی که ناب و کمیاب هستند مثل جواهر.

    خدایا به اندازه تعداد ریگ های صحراها و به تعداد برگ های درختان دنیا شکرت که هر روز که از سفر مان می گذرد باورهایی قوی تری در من شکل می گیرد، باور فراوانی، باور عشق خدا به ثروتمندان، باور لیاقتمندی خودم برای نعمت ها…

    بله من هر روز بیش از پیش احساس لیاقت و ارزشمندی میکنم. میدانید چرا؟؟

    بگذارید راز امروزم رای برایتان بگویم:

    فایل امروز نگته ای داشت که به من احساس ارزشمندی خاصی داد.

    لپ کلام فایل امروز اینو میگه که نذار فقر بیماری و مشکلات برات تکراری بشن. چیزی شبیح به همین حرف حدود ۶ ماه پیش به ذهنم رسید و با خودم گفتم مشکل اصلی اینه که من و امثال من به این نوع زندگی عادت کردیم و این بدترین اتفاقیه که ممکنه بیفته.باید از این عادت مخرب رها شد و این سرآغاز تحولاتی درونی من بود که موجب شد فرکانسم تغییر کنه و با استاد و مباحثش آشنا بشم که ( انشالله قصد دارم درموردش تو پروفایلم شرح بدم) .

    و اون نکته ای که الان به ذهنم رسید اینه موضوعه که ببین زهرا چندین هزار نفر دارن به این فایل گوش میدن و همه لذت میبرن و اکثر ما فکر می کنیم باید آدم خاصی بود تا بتونی این حرفا رو بنویسی و بیان کنی، در حالیکه همین حرفها هم به قلب تو هم رسیده اما آنقدر اهمیت نداشته که قلم برداری و بنویسی و ثبتش کنی ، میدونی چرا؟ چون خودت رو به اندازه کافی ارزشمند نمی دونستی. چون به حرف ها و ایده های خوبی گه بهت الهام میشد بها نمیدادی….

    من امروزبیشتر متوجه شدم روح الهی خودم شدم بیشتر از قبل عاشقم و هرچی که بگه از دل و جون گوش میکنم. و تلاش میکنم. هر وقت حرف قشنگی که آرومم میکنه رو حتما بنویسم و اینقدر این کارو انجام بدم که عادتم بشه. حتم دارم روزی از همین کلمات و حرف ها کتاب خواهم نوشت.کتابی که بتونه به دیگران هم کمک کنه.

    خدایا تو راسپاس که تنها تو شایسته حمد و سپاسی.

    برای همه شما عزیزانم

    بهترین ها رو از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مریم اسدی کیا گفته:
    مدت عضویت: 2106 روز

    سلام به همه عزیران

    دوست دارم حالتون بی نهایت خوب باشع

    دوست دارم دلتون پراز آرزوهای قشنگ و خوشمزه باشع

    دوست دارم قلبتان کلبه مهربونی باشع

    خدایا میدانم که میدانی جز تو پناهی برای آدمیان نیست

    قلب کوچیک‌من همیشه در پی تو هست ای خدا بدون اسم‌تو حتی چشمانم رو به روز باز نمیکنم

    تمام دل دادگی هایم رو تو میدانی

    تمام بی پناهی هایم رو تو میخوانی

    تو رو به حس نفس های لمس میکنم

    همیشه تو رو خواستم ومیخواهم چون قلبم با تو ارومه

    خدایا منو تنها نگذر چون بی نهایت خواستارت هستم

    تنهای تمام وجودم با تو پر میشود

    چون صدایت میزنی هستی.پس همین هستی رو میخو اهم

    تنهایم‌نگذر خداوندا چون امروز بیشتر از دیروز و کمتر از فردا محتاجیم مهربانم

    دوستتون دارم ❤❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    علی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1659 روز

    سلام استاد جانم

    فکر کنم لذت بخش ترین فایل هایی که گوش دادم همین ارامش در پرتو اگاهی بوده

    واقعا اصن یک ارامشی درونی برام میسازه انگار توی یک عالم دیگه هستم

    تک تک کلماتش طلاست

    کوچکترین کلماتش قابلیت تغییر شگرف توی زندگیمون داره

    و همینطور جملات بسیار ارزشمند بانو شایسته

    این جمله خیلی منو تکون داد

    هر آنچه خوب است به دست اوردنش اسان است.

    واقعا همینه اکثر مواقع ما خودمون برای خودمون خواسته هارو سخت میکنیم

    من خودم وقتی نسبت به یک چیزی رها بودم و محتاجش نبودم دیدم که سریع وارد زندگیم شده

    وقتی همش کلید میکردم روی یک موضوع و ذهنم مشغولش میشد با چاشنی احساس بد همش دور دور دور تر میشدم

    این جملات به قول شما استاد واقعا سادست

    قوانین واقعا سادست ولی چون سادست جدیش نمیگیریم

    یه جورایی انگار مغز ما سخت به دست اوردنو واقعی و طبیعی تر میدونه

    اصن انگار ما باید سختی رو تجربه کنیم که به دست بیاریم و فقط این دستاورد ذهن محدوده ماست

    چقدر این اگاهی ها طلاست استاد

    اگر عمل کنیم بیشتر توی زندگیمون میدرخشه

    اگر تعهد داشته باشیم اگر بخوایم واقعا

    اگر باور کنیم به خدا همینه داستان

    همینه همین قدر ساده

    ولی باید سختیش همینجاست که ذهن رو باید بمباران کنیم

    وقتی بمباران میشه تازه با نتایج شیرینی واقعی زندگی رو میچشیم

    میفهمیم که چقدر تو اشتباه بودیم چقدر خطا میرفتیم چقدر عمر رو هدر میدادیم و همش دنبال جاده خاکی بودیم

    در حالی اسفالت نو جلومون بوده ولی ما بهش شک میکردیم چون ذهنمون اسونی رو غیر طبیعی میدونه

    و زورکی داشتنو حقمون میده

    ای خدا

    خدای مهربانم

    چقدر اشتباه دارم چقدر

    ولی همینکه سعی میکنم بفهممش یعنی در مسیر تو ام

    یعنی تو میخوای که بفهمم

    یعنی تو میخوای ک اگاه شم و بتونم بهره ببرم از دنیا

    بسه دیگه انقدر سخت گرفتن به خودم

    باید ساده تر زیست کنم

    باید ساده عمل کنم

    باید متعهد باشم که جز راه تو جز هدایت تو هیچ طریقی برای خوشبختی وجود نداره

    فقط باید تو رو داشت

    تورو باور کرد

    تورو خواست تا به همه چی رسید

    به قول امام حسین (ع)

    کیه که تورو گم کرد و چی پیدا کرد؟

    و کیه که تورو پیدا کرد و چی گم کرد؟

    حقیقت همینه

    تو

    پروردگار

    رب

    خالق

    و تمام

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    علی گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز ودوستان سایت . چه قدر زیبا گفتید که بعضی از ما به رنج کشید ن عادت کردیم وفکر می کنیم زندگی همینه وتوزندگی همه رنج است درصورتی که این چنین نیست خیلی هار و اطرافمون می بینیم که شاد و خندان اند از زندگی لذت می برند موفق هستند معنویتشون هم چه بسا از ما بیشتر باشه سوالی که پیش میاد اینکه او نا چی کار می کنند اونا چطوری فکر می کنند که اینقدر توزندگی موفقند ولذت می برند فرق ما و اونا چیه ؟ باید چی کار کنیم سوالی که همیشه تو ذهنم بود وبه خیلی چیز ها و جواب ها رسیدم ولی کافی نبود تا این که خداوند متعال بند ه رو با سایت شمااستاد آشنا کرد واز خداوند بابت این راهنمایی متشکرم ودر این سایت فهمیدم که اگر می خواهم وضعیت بیرونی شرایط بیرونی من تغییرکنه اول باید از درون تغییر کنم باید دوباره متولد بشم باید افکا ر تازه ای را به ذهنم وارد کنم مانند تخم مرغ که اگر از درون شکسته بشه نوید تولدی دوباره است نوید زندگی دوباره است ولی اگر از بیرون شکسته شود اتفاقی خاصی نمی افتد استاد از شما بابت این که فایل ها رو با جون ودل ضبط می کنید وسعی می کنید آگاهی هاتون رو تجربیاتتو ن رو به به بهترین وجه در اختیار مخاطب قرار دهید متشکر م شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    به دلیل عدم آگاهی از قوانین و داشتن باورها و ورودی های ذهنی نامناسب ما بسیاری از مشکلات خود را طبیعی می دانیم و نسبت به آنها آگاهی نداریم و الگوهایی را نیز مشاهده می کنیم که به همین شکل زندگی کرده اند برای همین هیچ گاه فکر نمی کنیم زندگی بهتری نیز می تواند وجود داشته باشد اما زمانی که باورهای خود را تغییر داده خداوند و قوانین او را باور کنیم می بینیم که تمام شرایط به نفع ما تغییر خواهد کرد و آن زمان تازه متوجه می شویم که دلیل این همه اتفاقات نامناسب چه بوده است.

    همه ی افراد در مدارهای متفاوتی زندگی کرده که به واسطه ی باورها و فرکانس های خود در آن قرار گرفته اند و لاجرم به سمت افراد شرایط موقعیت ها و ایده های متفاوتی هدایت خواهند شد برای همین است که اتفاقات متفاوتی برای افراد رخ می دهد و حقیقت و واقعیتی وجود ندارد چون هر کسی بسته به باورهای خود می تواند الگوهایی را مثال زده و تجربیاتی از زندگی خود بیان کند که باورش را اثبات می کند برای همین ما باید همواره مراقب باشیم چه چیزی را باور می کنیم چون با توجه ساده در مدار آن قرار گرفته و به تدریج همین اتفاق ساده به واقعیت زندگی ما تبدیل خواهد شد.

    اگر باورهای خود را تغییر دهیم به سمت الگوهایی هدایت خواهیم شد که به تمام خواسته های خود دست یافته و زندگی بسیار متفاوتی با سایرین دارند اما ما به دلیل قرار گرفتن در مدار نامناسب تا به این لحظه هیچ یک از آن ها را ندیده بودیم افراد هم فرکانس یکدیگر را جذب می کنند

    با تغییر باورهایمان دستیابی به تمام خواسته ها امکان پذیر است زمانی که ما باورهای نامناسب داشته و فاصله ی روح و ذهن ما از هم بیشتر شده و به احساس بد می رسیم اتفاقات بد را در تمام جنبه ها تجربه خواهیم کرد.باید همواره خود را با خداوند که منبع خوبی ها زیبایی ها و نعمت هاست هماهنگ کرده و با خداوند و خودمان به صلح برسیم این مهم ترین وظیفه ی ما تا پایان عمر است.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3015 روز

    به نام خدای نوشته های پر معنا

    خدایا سپاسگزارم که فرصت همسفر بودنم را با این جمع خدایی پیدا کردم تا درونم را برای ورود آگاهی هایت و درک عملش باز تر کنم .

    آگاهی در پرتو ارامش 3

    وقتی فهمیدم که آنچه در این دنیاست واقعیتی ندارد و همه حقیقت را من معنا میدهم و هرکس دارد معنایی به این واقعیتی که خودش میسازد را درک کردم جهانم زیرو رو شد .

    حقایقی که قبل از تولدم به آن آگاه بودم واما فراموشی زمین وزندگی در آن مجال فکر کردن را از من گرفته بود .

    واقعیت من هستم وافکار وباورهایم هنوز میخواهم ببینم وبشنوم ودر ک کنم حقایق خود ساخته را تا بدانم هر کس معنایی دارد برای خویش و هرکس خدای زندگی خویش است .

    ارامش را بازگشت به خودم به اصلم معنا میکنم که تمامی نگرانی‌هایم را ازمن گرفت وبجایش شربتی گوارا بنام ارامش را به من نوشانید.

    صدای ذهنم را باید با دکمه خاموش کنم و صدای قلبم را با بلندگوی واضح تا درجه 100برسانم و همه بشود آگاهی روح تا ذهنم هم تسخیر روح شود واگاهی نابش.

    ارامش خود را زمانی یافتم که زمین خوردنم وتوگوشی خداییم را دیدم که مانند کودکی بی دفاع بر روی زمین مانده بودم و حتی قادر به حرکت هم نبودم فقط مرا به آرامشی درونی میبرد زمان و مکان را یاد ندارم فقط میدانم روحم به خودش وصل بود .یاد کتاب در آغوش نور افتادم وقتی مرده بودم انگار کالبد سنگینم را رها کرده بودم و ازادی بی نهایتی در من شکل می‌گرفت .تصاویر ش به یاد ندارم اما اتفاقی که در این کتاب نوشته شده بود خاطراتی از مرگم را برایم تداعی کرد .

    انگار در اغوش نور بودم و نمیخواستم برگردم اما برگشتم و زمانی که برگشتم همش گریه میکردم که خدایا چرا برگشتم ؟

    همان لحظات هم از یاد خدایم نتوانست غافل شوم و سجده شکر بجا آوردم .گفتم خدایا نمیتوانم بر تو سجده نکنم به بزرگیست ناسپاسی مرا ببخش.

    همان روزها در اغوش گرما بودم ومن نمی دیدم که چگونه داری هدایت میکنی .و حالا اینجایم خانه ام عباس منش ونوشتن من در این لحظه شکر گذاری عظیمی دارد که اگر با غفلت میمردم نمیدانستم چه جوابی به پروردگارم بدهم ….

    همه ی آنچه نوشته شد فقط حرف های دلم بود .آگاهی امروزم را مقدس میدانم تا برکتی دیگر در این سفر پر بار معنوی بر کوله و توشه ی دنیایم بردارم و بگذارم.

    سپاسگزارم خدای من و تمامی دستانش که اینجا جمع شده اند .

    در پناه اله یکتا ومهربان باشید ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیده ملیحه موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    سلام به همه دوستان،عاشقان خداوند

    آرامش حس عجیبی است که لذت بخش ترین حس است مخصوصا وقتی که آن را نداشتی و الان آن را داری از صمیم قلب به خاطر داشتنش خداوند را سپاسگذاری میکنی.سپاسگذار خداوندم به خاطر آرامشی که در درون و بیرون دارم.خانه بسیار زیبا و بزرگ که وقتی ساکت می شوم ندای قلبم را می شنوم .هیچ صدای دیگری شنیده نمی شود. این همان آرامشی است که من اکنون به آن نیاز دارم و فراهم است.خدا را هر روز شکر میکنم بابت این آرامش.سپاس خداوند را به خاطر گرمای خورشید فروزانش که از پشت پرده خودنمایی میکند و فضای داخل خانه را روشن و نورانی کرده است.گرمای آن را حس میکنم و آرامشم بیشتر میشود و زیبایی خانه را دوچندان کرده است.از وسایل و چیدمان خانه که دقیقا همان است که میخواهم و غیر از زیبایی و توازن چیز دیگری نمیبینم .خدا را سپاسگذارم بابت نگاه زیبایی که به دنیای بیرونم پیدا کرده ام.هر روز بی دغدغه و در آرامش کامل برای خواندن سفرنامه وقت میگذارم و با عشق و با لذت ، همه آنها را میخوانم ، بلند با خودم و خدای خودم صحبت میکنم، کسب آگاهی های روزانه بر آرامش من می افزاید. خداوند را سپاسگذارم بابت عشق نابی که این روزها تجربه میکنم، واقعا احساس خوشبختی میکنم. ساده گرفته ام و سادگی را همیشه دوست داشتم. احساس میکنم خداوند هم عاشق سادگی است. باور به اینکه داشتن همه این نعمتها طبیعی است و هر آنچه که آرزو دارم و رسیدن به آنها طبیعی است. باور ساده ای است که یعنی سخت نگیر همه آنها خیلی ساده و خیلی طبیعی وارد زندگیت خواهند شد. خیر و برکت فراوانی که در پرتو این آگاهی ها هر روز به سادگی دریافت میکنم نشان از همین باور قوی دارد. این روزها به سادگی ،بدون انجام هیچ کار فیزیکی از زندگیم لذت میبرم و آرامش واقعی را احساس میکنم. فقط کافی است که شاد باشی و حال دلت را هر لحظه کنترل کنی که خوب و عالی باشد . فقط همین. بعد همه اتفاقات خوب به سادگی در زندگیت اتفاق می افتد . از خداوند بابت حال خوب که هر روز نصیبم می شود شکرگزاری میکنم. در این یک ماه و ۸روزی که کار بر روی باورهایم را با کمک الهامات خداوندی شروع کرده ام حال من خوب است و هر روز خوبتر میشو و این باور که همه اتفاقات خوب به همین سادگی به زندگیم وارد می شوند خیلی لذت بخش است و بر عکس، انسان را به فعالیت ذهنی بیشتر ترغیب میکنند و اینکه سعی کنم حالم خوب باشد و از زندگی کردن نهایت لذت را ببرم. باور به اینکه نعمتها و برکات خداوند به سادگی وارد زندگیت می شود .فقط باید آن را بخواهی به انسان آرامش می دهد و قدرت بیشتری پیدا میکنی تا هر آنچه که میخواهی و هر چه که داشتنش به تو حس خوبتری میدهد و زندگی را برایت لذت بخش تر میکند را به زندگیت بخوانی. خدایا سپاس بابت آگاهی های امروز و آرامشی که دارم. از استاد عزیز و خانم شایسته گلم تشکر میکنم . برای همه همسفران این سفر پر خیر و برکت آرزوی آرامش، سلامتی ، ثروت و نعمت و فراوانی و عشق میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهدی شهبازی منشادی گفته:
    مدت عضویت: 2344 روز

    به نام خدواند یکتا وبی همتا

    با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان عزیز

    این پیام واسه تغییر دادن حال من اومده بود بسیار زیبا و عالی بود واقعا امروز حالم خوش نبود اما الان خیلییی حالم عوض شد خدا را سپاسگزارم بابت آشنایی باشما

    استاد نمیدونم این دیدگاه به دست شما میرسه نمیرسه من تا حالا خیلی از فایلهای شما را گوش دادم بسیار بسیار عالی و آموزنده و مهر تایید بر افکار قبلی من زد و خیلی چیزهای جدیدی آموختم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: