مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    روز شصت و هفتم از سفرنامه زندگی من

    عنوان فایل: مصاحبه با استاد قسمت 11

    من تنها و تنها مسئول زندگی خودم هستم نه خانوادم نه هیچ عزیز دیگری؛پاشنه آشیل من اینجاست الان سالیان زیادیه که مسئولیت خانوادم هزینه وووو کلی مسائل دیگه با منه ولی از وقتی که روی باورهای خودم روی باورهای توحیدی خودم کار کردم که اولا خیلی سعی میکنم باور کنم دوما اینکه عمل کنم به اینکه تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما بدون استثنا بخاطر فرکانس ها و باورهای ماست تمام افرادی که میان تو زندگی ما بخاطر باورهای ماست؛از وقتی بهتر از قبل اینو باور کردم جهان شرایطی رو داره به وجود میاره که آرام آرام نقش من کمرنگ تر میشه تو زندگی خانوادم و به نوعی من آزادتر میشم و خیلی خوشحالم بابتش و خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد به این مسیر

    افراد نزدیکی به من بودن که خواستن دیدگاه ها و افکار خودشون رو به من تحمیل کنن ولی من با روی خوش با احترام قبول نکردم و هیچوقت هم نگفتم که این راه شما اشتباه این مسیری که میری هیچ نتیجه ای خوبی نداره نه

    من خیلی باید رو این موضوع کار کنم خیلی کار دارم خیلی پیشرفت کردم ولی باید ادامه بدم تا بهتر و بهتر بشم تو این موضوع با باورهای درستی که ایجاد میکنم اینکه من هیچ تأثیری در زندگی دیگران ندارم من ناتوان هستم در خوشبخت یا بدبخت کردن دیگران من فقط میتونم خودم رو خوشبخت یا بدبخت کنم تو این کار 100 درصد توانا هستم یعنی خدا این توانایی رو به من داده که با ارسال فرکانس و افکار و باورهایی که دارم افراد شرایط و اتفاقات هم سنگ هم مدار وارد زندگی من بشه به اندازه ای که اینو باور کنم میتونم خودمو بهبود ببخشم و این فکر که من تاثیری تو زندگی دیگران دارم رو نکنم و فقط باید به دنبال اهداف خودم در زندگی شخصی خودم باشم

    مطمئنا این فایل برای من بوده دقیقا زمانیکه بهش احتیاج داشتم خدارو شکر برای هدایت های بی نظیرش و سپاس از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    “روز 67 ام سفرنامه”

    ما نه توانایی خوشبخت کردن دیگران رو داریم نه بدبخت کردن دیگران، فقط میتونیم اتفاقات و زندگی خودمون رو خلق کنیم

    دیگران هر دیدگاهی که دارن هر عقیده ای که دارن هیچ ارتباطی به ما نداره اجازه بدیم دیگران به سبک و عقیده خودشون زندگی کنن

    ما مسئول دیگران نیستیم حتی خداوند بارها توی قرآن به پیامبر میگه تو وکیل اونها نیستی

    کسی که در فرکانس دریافت پیام و هدایت خداوند باشه خودش از راههای مختلف اون پیام رو دریافت میکنه اگه در فرکانسش نباشه خودتو به در و دیوار بزنی اون نمیشنوه نمیفهمه

    در مورد من اینقد در مورد قوانین با دوستم صحبت میکردم میفرستادم فایلا رو براش اون اصلا گوش نمیکرد وقتی در مورد قوانینم صحبت میکردم اون حرف خودشو میزد چقد انرژی من هدر میرفت یعنی هر جواب دادن به دیگران و توضیح بیجا وقتی کسی از شما سوال نکرده باعث میشه

    انرژی خودتون پایین بیاد و پیشرفتی هم نکنین

    جهان خودش بلده و در نهایتم ارتباط ما قطع شد

    تا زمانی که همفرکانس باشیم هم مسیر باشیم میتونیم کنار هم باشیم وقتی تضاد فرکانسی ایجاد

    بشه از مدار هم خارج میشین

    تمرکزمون رو بزاریم روی خودمون اینو به خودم

    میگم که بارها در تله هدایت دیگران افتادم

    و امسال آگاه باشم و توی این تله نیفتم و انرژی

    خودم که سرمایه اصلی منه بیخودی هدر ندم

    امیدوارم همیشه شاد باشین و پر از نور و عشق خداوند️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهندس مافی گفته:
    مدت عضویت: 349 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و فعال. من هر روز منتظر فایل دانلودی جدید هستم که بسیار به جا مریم خانم زحمت می کشن و این فایلها را داخل سایت می گذارن چقدر محتوای این فایلها ارزنده هست و بسیار کاریردی.. من با تمام وجود از این فایلها استفاده می کنم و خداوند را هزاران بار شاکرم که با استاد عزیزم و سایت بسیار عالی آشنا شدم به آسانی با عمل به این آموزشها روز به روز به خواسته هام میرسم قبل از آشنایی با استاد یعنی سن 46 سالگی خیلی به سختی به خواسته هام می رسیدم یا اصلا نمیرسیدم ولی کمی دقت به این قوانین برای بنده زندگی بسیار آسان شده است امروز یک فایل جدید گام هفتم مهاجرت به مدار بالاتر داخل سایت آپلود شد که بسیار مشتاقم تا آن را گوش بدهم خدارا هزاران بار شاکرم و از شما استاد عزیز که دستان خداوند روی زمین برای من هستید بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Leila گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استادان عزیزم و دوستان خوبم

    1_ باید باور کنیم راهنمای درون وجود داره

    من باور دارم که راهنمای درون وجود داره و خیلی وقت ها که ازش سوال میپرسم و بهش توجه میکنم خیلی زیبا بهم جهت درست رو میگه

    چند روز پیش داشتیم میرفتیم بیرون راهنمای درون بهم گفت تو پشت فرمون نشین بذار همسرت بشینه ولی من بهش گوش نکردم چون تازه رانندگی یادگرفتم و دلم میخواست تمرین بیشتری داشته باشم

    خلاصه من نشستم و کمی که جلوتر رفتیم دیدیم متاسفانه سرکوچه ی ما به کامیون 18 چرخ چپ کرده و کلی بی نظمی و شلوغی و ترافیک اون اطراف بود که من باید از وسط لاین آروم میومدم کنار و میرفتم داخل یکی از کوچه و مسیرمون رو از اونجا ادامه می‌دادیم که این کار بهم استرس زیادی داد و سختی رو تحمل کردم و در نهایت تو اون کوچه به همسرم گفتم بشینه پشت فرمون

    و اونجا بود که فهمیدم چرا راهنمای درونم بهم گفته بود نشینم پشت فرمون

    به نظرم تو هر لحظه ای باید بهش اعتماد کنم

    اون صدایی که بهم احساس خوب و آرامش میده رو دنبال کنم و اون صدایی رو که بهم ناراحتی و استرس میده رو رها کنم که صدای شیطانه

    من احساس میکنم استفاده از راهنمای درون نیاز به تکامل داره و ما با توجه به رشدی که میکنیم میتونیم از راهنمای درون استفاده کنین و ازش بهره ببریم

    هرچی بیشتر رشد کنیم بیشتر هم میتونیم باهاش مشورت کنیم و ازش استفاده کنیم

    2_ برخورد با تضاد ها

    استاد می‌فرمایند که وقتی ما به تضاد ها برمی‌خوریم خواسته هامون رو پیدا می‌کنیم

    من معلم هستم 11 سال سابقه ی تدریس در آموزش و پرورش رو دارم که البته امسال مرخصی گرفتم

    میخوام راجع به تضاد هایی بگم که خواسته ی اصلی من رو بهم نشون داد

    2 سال قبل از گرفتن مرخصی مشکلات خیلی زیادی برام پیش اومد

    سال دهم خدمتم با مدیرم در حد خیلی زیادی به اختلافات شدید خوردیم

    به خاطر اینکه مدرسه ی ایشون مهد کودک برای نگهداری کودکان داشت و اصلا به خاطر همین موضوع من رفته بودن مدرسه شون و پسر منم حدودا 3 سال داشت و تو مهد کودک خیلی بهانه می‌گرفت

    در نتیجه من تصمیم گرفتم از یه مدرسه با مدیر و کادر عالی که داشت بیرون بیام و برن به مدرسه ی ایشون که مهد کودک داره تا پسرم پیش خودم باشه

    از قضا خواهر مدیرمون هم اونجا بود و 2 تا بچه هاش رو در مهد کودک نگه داری میکرد

    اوایل ورود به مدرسه بود که متوجه شدم اینا خیلی علاقه دارن که ما سه همکاری که بچه داشتیم و نیاز داشتیم بچه هامون پیش ما باشن رو اذیت کنن و مهد کودک به طور خصوصی برای خواهرزاده های مدیر و خواهرشون باشه که راحت باشن

    معاون پرورشی و یکی از معلمان و من بچه داشتیم

    معاونمون که زود تسلیم شد و بچه هارو گذاشت خونه و با معرفی مدیر یه پرستار گرفت و بچه هارو دیگه به مدرسه نیاورد ولی من و همکارم که بچه هامون کوچک تر بودن و بیشتر به تون مهد کودک نیاز داشتیم مقاومت بیشتری کردیم تا اینکه یه روز جلسه تشکیل دادن و به طور واضح گفتن که از این به بعد شما بچه هاتون رو نیارید یا یک هفته شما برید نمازخونه ی مدرسه و یک هفته خواهرم و بچه هاش برن نماز خونه

    ما هم هرچی می‌گفتیم همه باهم باشن اینا قبول نمیکردن چون اونجا رو ملک باباشون تصور میکردن خلاصه به ما گفتن هفته های صبحی شما برید نمازخونه

    که اتفاقا هفته های صبحی نماز خونه خیلی سرد بود بچه هامون مریض میشدن

    خلاصه من و همکارم هم دیگ نتونستیم ادامه بدیم و گفتیم میخوایم بچه هامون رو ببریم خونه و مثل معاون واسشون پرستار بگیریم همکارم هم بچه اش رو آورد خونه ی ما و ما دو نفر یه پرستا. گرفتیم که میومد خونه ی ما

    بماند که چه مشکلاتی رو تحمل کردیم…

    از یه جایی به بعد دیگ بچه هامون تو خونه نموندن و دوباره ما تصمیم گرفتیم که برگردیم مدرسه ولی اینا گفتن شما باید برید نمازخونه

    خلاصه اونقدر مشکلات رو تحمل کردیم که حد نداشت

    بماند که در نهایت من با کمک خدا این مدیر رو تو اداره رسوا کردم و آبروش کامل رفت

    خیلی همه رو اذیت می‌کرد به هر بهونه ای تا اینکه آخر سال بهمون گفت شما باید یک ماه بیشتر از همه ی معلم ها بیاید مدرسه

    یعنی میخواست یک ماه از تابستون مارو حروم کنه و با ما لج کنه و هرچی ما بهش بخشنامه نشون مبدادیم که اینکارو نکنه فایده ای نداشت

    خلاصه بهش گفتیم ما میریم اداره و گفت برید الیته فکر نمی‌کرد کسی بره

    یه روز پنجشنبه همه‌ی معلم های مدرسه رفتیم اداره و آبرویی از این خانم رفت که با هیچی نمیتونست جمعش کنه

    تمام بد رفتاری هاش تمام سخت گیری هاش واسه مهد تمام بی احترامی هاش همه رو گفتیم و گفتیم و رئیس فقط داشت گوش می‌کرد و حرص میخورد

    تا اینکه به ما گفتن شما برید و ما رسیدگی میکنیم

    ما اومدیم خونه و دوست همسرم که تو اداره بود به همسرم گفت جوری آقای رئیس سر این خانوم داد میزد که من تو تمام این سال ها ایشون رو اینجوری ندیده بودم و می‌گفت اون اینقدر تمرد بود که نمی‌گفت چشم و آقای رئیس بهش میگفت بلند بگو چشم تا بشنوم

    مدیریتش رو تا پایان مدرسه ضمنی ازش گرفتن و گفتن حق نداری تا پایان مدارس به معلم ها چیزی بگی و ما خودمون مدرسه رو از طریق نماینده ی معلم ها اداره میکنیم ک اونم میموند تو اتاق خودش و روی نحسش رو دیگ ندیدیدم و به وقتش هم تعطیل شدیم

    و سال بعد هم از اون مدرسه پرتش کردن بیرون و رقت مدیر یه مدرسه ی دیگ شد به خاطر کمبود نیرو چاره ی دیگ ای نداشتن

    داشتم راجع به تضاد ها حرف میزدم

    مشکلاتی که این دوسال آخر تو مدرسه واسم به وجود اومد بهم گفت باید یه شغل دیگ داشته باشی و وسط همون مشکلات سال دهم من استارت شغل جدیدم رو زدم و الان به حدی رسیده که دیگ اصلا نیازی نیست برم مدرسه و تو خونه کنار بچه ام دارم کار میکنم و از زندگی لذت میبرم

    خدایا شکرت

    واقعا تضاد ها خواسته های مارو روشن میکنن

    باید باور هامون رو تغییر بدیم و به مسائل جور دیگه ای نگاه کنیم تا شرایط برامون بهتر و بهتر بشه

    3_ ما مسئول تغییر زندگی هیچکس نیستیم حتی فرزند و همسر

    حتی خداوند به پیامبرش گفته تو مسئول تغییر زندگی بنده ها نیستی و فقط باید اونارو راهنمای کنی

    این خیلی باور قدرتمندی هست و باید اینو بدونم که من فقط مسئول تغییر زندگی خودم هستم و بس

    خدایا شکرت که یه کامنت دیگ نوشتم و این باور ها واسم قدرتمند تر شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حمید و شیوا گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوند شگفتی ها

    *الهامات و گفت و گوهای درونی

    اولین قدم برای ارتباط با درون اینه که باور کنید همچین راهنمایی هست و باور کنید فارغ از این که شما چه انسانی هستید ، این نیروی هدایتگر در وجود شما هست. و باور کنید که وقتی ازش درخواست کنید و ایمان داشته باشید که وجود داره و پاسخ میده ، به شما پاسخ خواهد داد.این مهم ترین باوره.

    همیشه در هر شرایطی میتونیم بپرسیم که خدایا الان چه کار کنم ؟ حتی تو بازی ! اما ایمان داشته باش باور داشته باش و تسلیم باش و روی خودت حساب نکن روی عقل و منطق و تجربیات گذشته ت حساب نکن .حتی اگر قبلا همون کارو کردی و جواب نداده ، اون لحظه گوش کن و عمل کن. جواب می دهد.

    ذهن منطقی ما جلوی مارو میگیره برای این که از الهاماتمون استفاده کنیم .

    جنس گفت و گوهای ذهنی مشخص میکنه که کی داره با شما صحبت میکنه.

    همیشه باید حواسمون به گفت و گوهای ذهنیمون باشه و نجواهای مناسب رو با باورهای درست جایگزین کنیم نجواها خود به خود بد میشن ولی خود به خود خوب نمیشن.

    *مسؤول دیگران بودن

    حتی خداوند هم انسان رو مجبور نکرده . ما آزادیم همه آزادن که دیدگاهشون رو بگن و همه آزادن به دیدگاهی که دارن عمل کنن. اما اگر تو دیدگاهی رو دوست نداری ، ازش اعراض کن بحث نکن.تو وکیل دیگران نیستی تو کارخودت رو انجام بده نخوایم همدیگه رو قانع کنیم. نه شما قراره من و ببری بهشت و نه من قراره شمارو ببرم بهشت.هرکسی نتیجه ی اعمال خودش رو میگیره.تو مسیر درست رو برو تو راهی که فکر میکنی درسته رو برو هرکسی باید خودش زندگی خودش رو رقم بزنه.

    استاد : فرزند من اگر الان تو رفاهه و بعدا تو رفاه نباشه من فکر نمیکنم براش بده! نه من تو رفاه نبودم و بدم نبود برام!بذار فرزندت آزاد باشه مستقل باشه و خودش خودش و جمع و جور کنه. ما مسوول دیگران نیستیم ما مسوول خودمون هستیم هیچکس بار دیگری را بردوش نمی کشد ما اصلا توانایی خوشبخت کردن دیگران را نداریم ما توانایی تغییر دیگران را نداریم.

    نه مرگ بده نه مسائلی که بهش برمیخوری بده. این مسیر زندگیه. هر تضادی مریضی بیکاری طلاق بی پولی مستاجری بدهکاری و … هرچیزی که تضاده و همه فکر میکنن خیلی بده ، قسمتی از زندگیه آدم خواسته هاش رو میشناسه و می فهمه چی میخواد و این ها محرک پیشرفت هستن. هم برای خودت و هم برای همه.

    * جملات تأکیدی امروز:

    ما مسؤول دیگران نیستیم. ما توانایی خوشبخت کردن دیگران را نداریم. ما توانایی تغییر دیگران را نداریم.ما مسؤول خودمون هستیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 790 روز

    سلام خدمت همه شما عزیزان،نمیدونم چی بنویسم ولی واقعا به خاطر اینکه به قول یکی از دوستان از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم برای نوشتن می‌خوام رد پا بذارم،واقعا همینه ما تو هرکاری اصلا دین که هیچی کار شخصی اگه بخوایم هر کسی رو مجبور به انجام دادنش کنیم یا انجام نمیشه یا بدترین شکل انجام میگره،دین که دیگه بحثش به نظر من بحثش جداست و باید با لذت تمام انجام بشه،سپاس از همتون امیدوارم بتونیم کامنت بذاریم و روز به روز پیشرفت کنیم و جلو بریم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ،ودوستان گرامی 💗💙

    نشانه امروزم وقتی گوش دادم یاد رفتارهای گذشته وحتی خیلی از رفتارهای الآنم افتادم که خیلی روزها میخاستم ۹۵درصددیگران تغییر بدم نزدیکترین افراد خانواده مخصوصا همسرم را ،،که باید فلان برخورد داشته باشی ،با فلان نفر صحبت کنی ،حتی در غذا خوردنش دخالت داشته که چرا این غذا را نمیخوری،میوه ،گوش ،مرغ ،،میدونید چرا چون یک عمر دیگران برایم تصمیم گرفتن ،به حرف دیگران بودم ،و حالا فکر میکردم منم میتونم همسرم را عوض کنم در صورتی که خودم داشتم اذیت میشدم چون همسرم دیدگاه خودش ،رفتارهای خودش را داشت ومن کل تمرکزم رو حرکات ،رفتار اون بود‌ واز دوست داشتن خودم غافل شده بودم چندین سال انگشتم فقط بسوی دیگران بود😞هیچ موقع وقت نشد به خودم برسم ولی حالا با تجربه های استاد عزیزم متوجه شدم من باید خودم بسازم دیگران هم خودشون البته اگه صداقت بگم هنوز مقاومت های ذهنم زیاده بیشتر درزندگی شخصیم ولی در بیرون نه خیلی بهتر شدم و می‌دونم این هم جزیی از قانون تکامل و رشد منه که باید طی کنم 🌹💗دارم رو خودم کار میکنم که هیچ وقت نخواهم دیدگاه کسی را بزور عوض کنم آزادی یعنی احترام به حق حقوق همه و نتیجه این کار مثل آینه به خودم بر میگرده و باعث میشه کسی در زندگی منم دخالت نکنه ..چقدر سیستم خدا دقیقه ..با تشکر از شما استاد عزیز به خاطر این تجربه های بینظیر🌹💗💓💐😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ســــــمـــــیـــه گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    به نام الله 🌸🌸🌸

    روز شصت و هفتم .

    من مسئول زندگی ،هیچ کس نیستم .هیچ توانایی برای تغییر زندگی دیگران ،ندارم

    بحث کردن من رو به فاز منفی میبره ،اگه چیزی رو دوست ندارم ،تنها کارم اعراض کردن هست.

    من مسیر درستی که هستم میرم ،و خانوادم هم اگه دوست داشتن با من یا همراه میشن ،

    یا بعد از دیدن نتایج من همراه میشن . اگر هم نشن من اونها رو قضاوت نمیکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی خداروسپاسگذارم که امروز هم بهم فرصت داد که دراین مسیر قدم بردارم لا اکراه فی الدین هیچ اجباری در دین نیست به قول معروف موسی به دین خود وعیسی به دین خود من خودم تا چند ماه پیش به شدت میخواستم اعتقاد خودمو ونحوه تفکرمو به دیگران غالب کنم البته بیشتر ذهنی این کارو میکردم و دیگران رو بخاطر شخصیت نوع رفتار و تفکرشون قضاوت میکردم وچون توجه من میرفت روی مسیر نامناسب به همون میزان از مسیر خودم دور میشدم واقعا ما قدرت تغییر هیچ کس رو نداریم و بزرگترین درسی که میشه گرفت فاعرض عنهم یعنی هروقت رفتار یا چیز نامناسبی از دیگران میبینم به خودم یاداور میشم این جمله رو هرکسی صاحب فرکانس وافکار خودشه من نمیتونم به جای اون شخص فرکانس بفرستم پس نمیتونم به اون شخص حتی کمک بکنم حتی اگر بچه خودم باشه . پس من مسیر خودم رو میرم و دیگران هم مسیر خودشون رو میرند تمام مهم ترین باور که باور کنیم خدا در درون ماست وبه ما میگه چیکار کنیم و از چه مسیری بریم به نظرم تمام کارهایی که ما میکنیم بخاطر اینه که بتونیم صدای اون رو بشنویم وهیچ وقت هم ذهن دست بردار نیست همش میخواد جلوی مارو بگیره همش میخواد بگه که نه نمیشه منطقی نیست . ولش کن . واسه همینه که باید همیشه این گفت وگوهای ذهنی رو مدیریت کرد و یه جورای خلع سلاحش کرد چون وقتی گفت گوهای ذهنی دست اون باشه کارش فقط ترسوندنه که تورو فریز کنه . وقتی روی باورها کار میکنی نشونه ها میاد وباید این نشونه هارو دنبال کنیم و ادامه بدیم تا به نتایج بزرگ برسیم من خودم بارها که روی خودم کار کردم ونشانه ها اومده وادامه دادم ونتایج هم اومده اما دوباره ازمسیر دور شدم ودوباره ادامه دادم.اما این از مسیر دور شدن واقعا انرژی زیادی از ادم میگیره برای وارد شدن دوباره به مسیر ومن الا تمام سعی و تلاشم اینه که در مسیر درست بمونم و ادامه بدم وادامه بدم تا نتایج بزرگ درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    خدا جونم سلام

    خودت می دونی بدون تو هیچ م.

    پس تو بگو که بنویسم می خوام رد پا بزارم ، اینققققققققدر رد پا در آینده نزدیک اینجا ببینم که وقتی از بالای بالا این رد پاها رو نگاه می کنم حظ کنم ، به خودم بیالم و با تو حرف بزنم و بگم آخ جون که منو به فرشته‌هات نشون میدی، آخ جون که اینققققققققدر باارزش شدم ، خدا جونم متشکرم مرسی.

    از وقتی درک کردم که فقط باید رو خودم کار کنم و من فقط مسؤل شخص خودم هستم ، نه همسر ، نه فرزند ، نه پدر، نه مادر ، نه هیچ کس، فقط خودم…

    دارم هرروز به خودم میگم حواست باشه که حرف زدن انرژی ی، تو رو هدر میده، فقط رو خودت کار کن اونوقت با نتایج حرف بزن،

    استاد اینققققققققدر این روزا برام داره ثابت میشه.

    اینقدر سکوت برام پیشرفت کارم رو سریع تر کرده.

    اینقدر آدم های اطراف م بارها نتایج م رو دیدن که ازم بارها می پرسند تو چطوری داری انجام میدی، اما بازم جوابشون سکوت و سکوت.

    می خوام اینققققققققدر تغییرات ببینم که نزدیکان م التماس کنند تو چکار می کنی اونوقت که زمانش میرسه من بهشون بگم.

    استاد متشکرم

    خدا جونم متشکرم

    دارم از زندگی لذت می برم

    خدایا شکرت که اینققققققققدر خوشبختم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: