مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 56

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    راه های ارتباط با راهنمای درون چیست؟

    -در قدم اول لازم است باور کنیم چنین راهنمایی وجود دارد

    -در قدم دوم باید باور کنیم نیروی هدایتگر همواره در درون ماست

    -در قدم سوم ایمان داشته باشیم به محض درخواست به ما پاسخ خواهد داد

    -در تمام مسائل می توانیم از هدایت نیروی درون خود بهره برداری کنیم

    -به اندازه ای که به نیروی هدایتگر درون خود ایمان و باور داشته تسلیم او باشیم بر عقل و منطق و تجربیات گذشته ی خود حساب نکنیم می توانیم از هدایت های او بهره گیریم

    -تجارب نامناسب گذشته ی خود را پاک کرده و به نیروی هدایتگر درون خود اعتماد کنیم

    -اگر به نیروی هدایتگر درون خود فارغ از منطقی یا غیر منطقی بودن آن عمل کنیم نتایج متفاوت با گذشته کسب می کنیم

    -ذهن منطقی ما مانع دریافت و عمل کردن به الهامات الهی می شود

    تفاوت بین نجوای شیطانی با الهامات الهی:

    -در احساس ماست

    -اگر ایده یا راهکاری احساس خوبی به ما دهد: از طرف خداوند است

    -اگر ایده یا راهکاری احساس بدی به ما دهد: از طرف شیطان است

    -جنس احساس ما: بیانگر الهی یا شیطانی بودن الهامات است

    باید همیشه گفتگوهای ذهنی خود را به سمت مثبت جهت دهی کرده تا احساس خوبی داشته باشیم؟

    -بله باید همیشه گفتگوهای منفی ذهن خود را به سمت مثبت جهت دهی کرده و خود به خود این اتفاق رخ نخواهد داد

    -گفتگوهای ذهنی خود به خود منفی شده اما هرگز خود به خود مثبت نمی شود

    اگر به ثروت دست نیافتیم نشانه ی این است که بر روی باورهای خود به درستی کار نکرده یا قانون تکامل را رعایت نکرده ایم؟

    -به محض کار کردن بر روی باورها و افکارمان در زمینه ی ثروت نشانه های آن را دریافت می کنیم:

    پیدا کردن پول در خیابان واریز پول به حسابمان دریافت هدیه دریافت اضافه کاری…..

    -به محض دریافت نشانه مسیر درست را ادامه دهیم

    -نتایج تنها زمانی پایدار می شود که تا پایان عمر بر روی باورهای خود کار کنیم

    -نشانه ها و تغییرات هرگز خود به خود ایجاد نشده و حاصل کار کردن بر روی باور ها و افکارمان است

    برای اهدافم بهای زیادی پرداخت کرده اما از ترس اذیت شدن خانواده ام نمی توانم اقدامات لازم برای تحقق اهدافم را انجام دهم؟

    -اگر خانواده ی ما در رفاه مالی نباشند طبق قانون وضوح از طریق تضاد به رشد بیشتر آنها می انجامد

    -تضادها و چالش ها باعث شناسایی خواسته ها و ایجاد انگیزه می شود

    -ما مسئول خوشبخت کردن خانواده فرزند خود و دیگران نیستیم

    -باید بپذیریم هر فردی مسئول خوشبخت کردن خودش است

    -اگر دیدگاهی مورد پذیرش ما نیست لازم به بحث درگیری مخالفت نیست تنها لازم است از آن اعراض کنیم

    -دیدگاه ما تا زمانی که برای دیگران مشکل و دردسر ایجاد نکرده برای خودمان محترم است و دیگران حق دخالت در آن را ندارند

    -به اندازه ای که باورهای درست را بدون تعصب و پیش داوری بپذیریم عملکرد بهتری داشته و موفق تر خواهیم بود

    -وظیفه ی پیامبر تنها ابلاغ پیام نه وکیل و محافظ دیگران بودن است

    -در پی قانع کردن دیگران و تلاش برای تغییر آنها نباشیم

    -به افراد کمک کنیم مسیر خود را فارغ از خوشایند یا ناخوشایند بودن برای ما طی کنند

    -هر فردی مختار است به شیوه ی خود فکر کرده و عمل کند از دیدگاه مخالف با خود اعراض کنیم

    -هر فردی نتیجه ی افکار و باورهای خود را دریافت می کند

    -به دیدگاه خداوند: لا اکراه فی الدین پایبند باشیم

    -ما مسئول هیچ فردی به جر خودمان نیستیم

    -هیچ فردی بار دیگری را بر دوش نمی کشد

    -ما توانایی خوشبخت و بدخت کردن افراد را تحت هیچ شرایطی نداریم

    -مسیر درست را طی کرده و تمرکز خود را تنها بر تغییر افکار و باورهایمان قرار دهیم

    -به دنبال اهداف خود رفته و نگران دیگران نباشیم

    -با داشتن باورهای درست تضادها به رشد و پیشرفت بیشتر ما و دیگران کمک می کند

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 836 روز

    – گام ششم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر –

    به نام خدای نشانه‌های واضح

    اولین چیز در برقراری ارتباط با هدایتگر درون، اینه که آدم بپذیره اصلا همچین چیزی وجود داره!

    چقدررررر هر سری که به ندای درونم گوش کردم، راه برام باز شد و به وضوح رسیدم به چیزی که میخواستم.

    چیزی که الان یادم میاد اینه که : من دو سال پیش برای ورود به مدرسه‌ی نمونه دولتی باید آزمون میدادم. یادمه هیییییچی ام براش نخونده بودم و فقط خیلی یهویی ثبت نام کردم و روز آزمون با حال خیلی خوب و در بی خیالی محض رفتم سر جلسه. حتی یادمه وقتی داشتم میرفتم داخل، با خودم گفتم اوووووو چقدر بقیه جدی گرفتنش… یکی برای خودش یه سبد خوراکی و شربت و عسل و آبلیمو و این چیزا آورده بود که یه وقت قندش نیفته. و حتی میشنیدم که بچه ها دارن درمورد کتاب تستایی که ازشون استفاده کرده بودن حرف میزدن؛ من خیلی ریلکس رفتم نشستم سر جلسه و آبمیوه و کیکی که قبل آزمون دادن رو با اشتها و حال خوب تماممممم خوردم و بقیه اصلا چیزی از گلوشون پایین نمی‌رفت و کلی استرس داشتن. خلاصه دفترچه ها رو دادن و من یه بار از صفحه‌ی اول شروع کردم به خوندن. من به صفحه‌ی سوم رسیده بودم و هنوز یکی دو تا سوال بیشتر جواب نداده بودم درحالی که توی هر صفحه حدود ده دوازده تا سوال بود. وقتی رسیدم صفحه‌ی سوم، یه دقیقه دفترچه رو بستم، چشمامو بستم و به خودم گفتم : حدیث اگه اینجوری پیش بری تا آخر دفترچه سه چهارتا بیشتر نمیتونی تست بزنی. به حست اعتماد کن و گزینه ای که احساس می‌کنی درسته رو بزن. دفترچه رو باز کردم، از اول شروع کردم به خوندن و همه‌ی تستا رو زدم. ندای درونم میگفت و من فقط دایره ها رو سیاه می‌کردم. تموم که شد، اومدم بیرون و حتی وقتی دوستام پرسیدن چطور بود، گفتم نمیدونم بچه ها ولی خیلی حس خوبی دارم. و بعدش که اومدم خونه، رفتم یه دوش آب سرد گرفتم و دقیقا حرفایی که به خدا زدم رو یادمه. گفتم خدایا، من اگه قبول بشم، خیلی خوشحال میشم و اگه قبول نشم، به هیچ عنوان ناراحت نمیشم. همه چیزو سپردم به تو و حالمم به شددددددددت خوبه. اون چیزی که خیر من توش هست رو سر راهم قرار بده. و دیییییگه بهش فکر نکردم. کااااملا رهاش کردم و خیلی ام حسم خوب بود نسبت بهش. حتی یادمه داشت اواسط مرداد میشد و مدرسه به من همش زنگ میزد که بیا واسه ثبت نام چون همه‌ی جاها پر شده و اگه بخوای صبر کنی که جواب آزمون نمونه دولتیت بیاد، تا اون موقع همه‌ی مدرسه ها پر میشه و هیچکی ثبت نامت نمی‌کنه و اگه یه وقت نمونه دولتی قبول نشده باشی، از اونجا رونده میشی از اینجا مونده. من تلفن رو قطع کردم و خیلی ناخودآگاه بدون فکر به مامانم گفتم : مامان نمیخواد بری ثبت نام. من نمونه دولتی قبول میشم. و رفتم. دو سه ماه بعد که جواب نمونه اومده بود، صبح من داشتم میرفتم بیرون و هوا ام کلی خوب بود و داشتم از درختای کنار خیابون لذت میبردم که دیدم دوستم بهم پیامک داده : حدیث قبول شدی!؟ اینو که دیدم فهمیدم جوابا اومده. قبل اینکه برم تو سایت دوباره همون جملات رو تکرار کردم و گفتم خدایا الخیر فی ما وقع… رفتم تو سایت و با یک کادر سبز کوچیک مواجه شدم که توش برجسته نوشته شده بود : « پذیرش » کلللللی خوشحال شدم و شکرگزاری کردم و تازه بعدش فهمیدم که این یعنی چی!!! میدونید منطقیش چی بود!؟ منطقیش این بود که اون همکلاسیم که شیش ماه بود داشت میرفت کلاس فوق برنامه‌ی ریاضی قبول بشه. منطقیش این بود که همه‌ی اون دوستام که هر روز از هفت صبح تا چهار بعدازظهر کتابخونه بودن قبول بشن. منطقیش این بود که همه‌ی اونایی که میگفتن کم تست بزنید ولی درست بزنید قبول بشن و این درحالی بود که من همه‌ی تستا رو پر کرده بودم. هدایتگر درون منطق نمیشناسه؛ فقط و فقط احساس خوب میشناسه. از اون مدرسه، از اون کلاسی که حدود بیست نفرشون آزمون نمونه دولتی دادن، فقط من قبول شدم. و چقدرررررر خدا رو شکر کردم. چقدررررررر عشق کردم که اینجوری خدا قانون رو نشونم داد. و الان دو ساله که من دارم تو مدرسه‌ی نمونه دولتی درس میخونم با بهترین دبیرا و بهترین سیستم آموزشی. هر سال از مثلا شصت تا دانش آموز، چهل تاشون رتبه‌ی زیر دو هزار میارن و رشته های تاپ دانشگاه های تاپ قبول میشن. خدایا شکرت واقعا؛ خدایا ممنونم؛ سپاسگزارتم، قدرتو میدونم…

    امروز هم من به یه تضادی برخوردم که یکمی احساسم بد شد و داشت برام خیال بافی میکرد که فراوانی نیست و هیچ چیز به اندازه‌ی همه وجود نداره و اینا که، با شنیدن جمله‌ی « تو مسئول خوشبختی دیگران نیستی و اصلا این توانایی رو نداری که بتونی برای دیگران تصمیم بگیری » کاملا ذهنم ساکت شد و میخوام که نذارم دوباره شعله‌ش جون بگیره و بهم حس بد بده.

    خدایا شکرت که الان اینجام. خدایا شکرت که روز به روز دارم هدایت میشم و مسیرم رو میشناسم.

    راستی، کارگردان تئاترمون چندین روز قرار بود که برای کار جدیدمون که برده بودیم رو صحنه برامون پول واریز کنه و هنوز نکرده بود. من چند روز پیش اومدم تو سایت و فایل جدید گوش دادم و حالم کلی خوب بود و یه عالمه درموردش نوشتم، بعد خوابم گرفت، خوابیدم و وقتی بیدار شدم، دیدم کارگردان فیش واریزی رو فرستاده. و من یه صحنه اصلا موندم که اینهمه روز نزد و درست وقتی که من احساسم کاملا خوب شده بود زد!؟ و همونجا برای بار ده میلیونم تو گوشم زنگ خورد که ببین، احساس خوب همه چیزه. حال خوب همه چیزه. همین که حالت خوب باشه، همه‌ی درها برات باز میشه. همه‌ی نعمت ها میاد سمتت. اینو وقتی یادم اومد که استاد الان داشتن میگفتن شما وقتی رو خودتون کار می‌کنید نشانه های ثروت رو میبینید. مثلا یه پولی به حسابتون واریز میشه.

    خدایا بازم شکرت… دلم میخواد تو این مسیر استمرار داشته باشم. دلم میخواد انقدر رو شخصیتم کار کنم که حال خوب سبک زندگیم باشه و اینطوری نباشه که برای رسیدن بهش تلاش کنم و دائم در نوسان باشه. حال خوب بشه روتین زندگیم. خدایا شکرت و عاشقتم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
      مدت عضویت: 2408 روز

      سلام سلام سلام سلام سلااااام.

      همین امروز داشتم به این فکر می‌کردم که اگه بخوام تو آزمون امسال شرکت کنم چه باورهایی باید ایجاد کنم و چه دیدگاهی کلا داشته باشم نسبت به این مسأله و این خواسته.

      ببین، از در و دیوار داره جواب میریزه برام. انگار همه‌ی دنیا داره باهام حرف میزنه و هی نشونه پشت نشونه، نشونه پشت نشونه.

      خدایا شکرت واسه این سیستم و قانون خفن.

      ببین حدیث، مدرسه‌ی نمونه‌ دولتیِ تو، یکی از هداااااایتی‌ترین الگوها برای منه. خیلی خاص و جالب و اصلا خیییییلی خوبه.

      مرسی که هستی دست خدا !!!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    تینا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1531 روز

    برای این قسمت این رد پا رو از خودم میزارم که من نمیتونم احساسات دیگران رو تغییر بدم زندگی بقیه رو و بقیه هم همینطور و من خودم مسئولیت زندگی خودمو دارم و هیچ کس مسئول خوشحال کردن من نیست مسئول خوشبخت کردن من نیست خانواده من حتی اگر منو حمایت هم نکنن خدای من حامی منه و کمکم میکنه تا به خواسته های خودم برسم من دختری هستم که لیاقت یک عشق پاک و توام با ارامش رو دارم و از پارتنرم توقع اینو ندارم که زندگی منو تغییر بده اون هدیه از سمت خداست که درصورت صلاحدید خدا مسیر رو برام قشنگ تر میکنه و بابت عشقی که از درون من به خودم در بیرون تجلی پیدا میکنه و نمیان میشه خداروشکر میکنم من خیلی دوست درام که یک خانواده تشکیل بدم و میخام موفق باشم من میخام تا اخر امسال ماشین و گوشی ایفون بخرم و گواهینامه بگیرم و زبان انگلیسی رو حرفه ای بشم و یک رابطه فوقالعاده توام با تشکیل خانواده رو بدست بیارم که ارامش و عشق مودت الهی در اون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مونا روشنا گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    18 اردیبهشت 1404

    08:20

    پنج شنبه روزی

    سلام به عزیزای دل

    به قول آقای کاووسی (فتحعلی اویسی) توی اون سریال آژانس هواپیماییه:

    «حالً تون چطوره ؟»

    امیدوارم در مسیر رشد و پیشرفت، هر روز اون احساس ناب یه درصد یه درصد تغییرات مثبت رو داشته باشید . یعنی نتایج براتون همون وسط ذهنتون قر بدن و خودنمایی کنن . البته که حضور تو این سایت بهشتی و عمل به تمرین ها لاجرم نتایج خوشگلی رو واسمون میاره.

    تا به اینجای گام ششم که از خدا ممنونم که کمکم کرد متعهدانه هر روز ادامه ش بدم ( الهی شکر) من یه نتیجه ی سوپر واضح بعد از گذروندن این گام ها داشتم. بعد از گوش دادن به فایل ها ، نت برداری و کامنت گذاشتن ها، دیروز به یه تضادی برخوردم که عملا داشت به من یه درس بزرگی میداد که قطع به یقین باید و باید احساسم بد میشد. یعنی خداییش کلا اتفاقه باید با اون همه سرزنشی که شیطان جان داشت به سمت ذهن ما تیربارون میکرد ما باید حسمون دیگه یه نیمچه بدی میشد. اما وا عجبا که من ارامش عجیبی داشتم. نجواعه بود ها جنگ ذهن و شهود بودها اما به شدت احساسم بد نبود و دیروز بعد اون اتفاق اینو واضح متوجه شدم. در صورتی که من قبلا توی شرایطی بودم که بشمر سه حسم بد میشد و متوجه شدم که اهان . دیدی مونا . افرین باریکلا که اینم نتایج کار کردن. به اندازه ی بزرگ شدن ظرفت. این نتیجه برای من یه دستاورد انقلابی محسوب میشه. قبلا مونا ی ورژن قبلی توی کمتر از این شرایط، نابود بود حسش، اما الان شهد شیرین احساس خوب برام بی نظیر بود. تمام تلاشمو کردم که ذهنمو کنترل کنم . خدایی سخته . مخصوصا اول مسیر.

    دیروز خدا کمک کرد، منو متوجه کرد که دارم از کجا میخورم . من دیروز فهمیدم که برخلاف اینکه همیشه فکر میکردم که : نه بابا .. من؟! … اصلا حرف مردم برام مهم نیست.

    دیدم نه. اتفاقا خیلی هم مهمه. دقیقا توی موضوعاتی که پاشنه آشیل داری حرف مردم یهو صد برات مهم میشه و یه سری تصمیمات و رفتارام و عمل کردن هام به خاطر حرف مردمه. مردم چی میگن؟ واای این جمله واقعا باید از قاموس بشر حذف بشه. مردم چی میگن؟ اخه چرا ما واسه مردم زندگی میکنیم. چرا خودمونو به عذاب میندازیم که ببینیم مردم چی گفتن. خلاصه که ما یه کاری کردیم و بعد متوجه شدیم ریشه ی اون تصمیمه به خاطر حرف مردم بود و بعدم جلوی ضرر رو زود گرفتیم که نشه واسمون سوهان روح. الهی شکر.

    اتفاقا اون تصمیم ثانویه ی من که در خلاف تصمیم اول دیروزم بود دقیقا این بود که مگه من مسئول خوشبختی یا موفقیت بقیه ام ؟اوکی دیگه به هر دلیلی نمی تونم با فلانی همکاری کنم اوکی دیگه نمیرم. چون میدونم اگه برم به خودم ظلم کردم و از اونجایی که خودم اولویتم با وجود تعهدی که به اون بنده خدا داده بودم اما همونجا همکاری رو کات کردم چون متوجه شدم پیامدهاش برای من خانمان سوزه. اونم خدا کمکش میکنه و اتفاقی که در مدارش هست رو رقم میزنه براش. خدا خودش می دونه که چیکار کنه. من کاری که درسته رو انجام بدم .چیکار دارم که خدا چطوری میخواد مشکل بقیه رو حل کنه. خلاصه که خیلی کیف داد دیدم احساسم بد نشده. همش خودمو هی آنالیز میکردم گفتم شاید حسم بده خودم نمیدونم. اما یادم افتاد استاد توی فایل قبلی گفته بودن حس بد مثل زخم شدن یه جای سالم توی بدنه که به محض زخمی شدن ما می فهمیم یه جای کار ایراد داره یعنی واسمون واضحه و کلیره. پس دیدم نه مثه اینکه واقعا احساسم خوبه. الهی شکر چه خوب چه عالی خدایا شکرت.

    امیدوارم این مسیر رو ادامه بدم

    مسیر هموار سرسبز با کلی درختا و سرسبزی ها و پرنده ها و چشمه و دریاچه و رودخونه و هوای خوب . سوت بزنم و غرق شادی باشم که رسالت ما تو این دنیا جز لذت بردن نیست وگرنه اصلا توی این بدن فیزیکی نمیومدیم چون روحمون که همه چی تموم بود و نیازی به این چیزا نداشت. پس اومدیم تجربه کنیم تجربه ی همراه با لذت

    به رسم سپاسگزاری از شما استاد دل ها و خانم شایسته جان جانان نهایت تشکر را دارم. عاشقتونممم

    شما برام مثه یه خانواده اید.

    یه جورایی دچارتون شدم

    ماچ به همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    در مورد هدایت و راهنمای درونی که ازاحساس ما شناخته میشه نیاز به تمرین داره به نظرم هربار که بیشتر سعی کردم دررهر موردی بشنومش و تا جایی که تشخیص دادم و نتیجه بهتر از چیزی که فکرمیکردم شد و هر بار راحتتر تونستم درکش کنم

    در مورد نشونه دقیقا هر بار که با احساس خوب تعهد و جدی شروع به شنیدن فایل ها کردم نشونه هارو دیدم پول پیدا کردم قدم برداشتم حالم خوب بود لذت میبردم

    در مورد عقاید هم نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم تا زمانی که خودش اماده تغییر تباشه و تو مدارش

    و چقدر بار سنگیتی رو از دوشم بر میداره این جمله که هر بار میشنوم ما مسئول زندگی هیچ کس نیستیم حتی فرزند و پدر و مادر

    احساس سبکی میکنم و راحتتر میتونم اوج بگیرمو اون موقع که اوج میگیرم میتونم هرچقدر بخوام کمکشون کنم و لذت ببرم از خوشبختیشون

    ممنون استاد عزیزم🫡️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    همتا نوری گفته:
    مدت عضویت: 264 روز

    بنام انکه هرچی دارمم از ان اوست !

    سلام استاد جان خانم شایسته جان و همفرکانسی های خوب‌ام .

    قدم ششم مصاحبه با استاد !

    نکته برداری این جلسه !

    خارج از اینکه کی هستی و چی هستی نیرو راهنمایی درون را فعال کند !

    مهمترین باور برای ارتباط با راهنمای درون اینکه باور کنیم که یک راهنمایی است و باور کنیم فارغ از اینکه چقدر انسان مذهبی هستیم یا نیستیم این نیروی هدایتگر در وجود ما است و خودمان‌ و لایق ارتباط با این نیروی هدایتگر ببینیم

    ذهن منطقی ما جلوه مارا می‌گیرد که از الهامات استفاده کنیمم !

    ترس های که طبیعی است مکمل توهم است .

    یعنی کارشدنی می‌شود و نشدنی نه !

    با پیدا کردن تضاد میتوانیممم خواسته های خود را بشناسیم

    هیچکس حق مسئولیت خوشبختی کسی را ندارد .

    برای تجربه اهداف های ما بها بپردازیم ومسئولیت زندگی خودمان را داریم نه دیگران .

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهرا شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1134 روز

    به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.

    لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

    با سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    استاد مهربانم خیلی فایل زیبا و آموزنده ای بود واقعا لذت بردم.من از این فایل آموختم که همیشه باید به الهامات توجه کنیم و اعتماد،تا صدای الهامات به مرور زمان در درون ما بلندو بلندتر شود و آن هم با صبر و حفظ آرامش و اعتماد اتفاق می افتد.

    و اینکه ما نمی‌توانیم زندگی کسی را تغییر دهیم و هر کس مسئول اعمال و رفتار و زندگی خودش است.و ما مسئول خوشبخت یا بدبختی دیگران نیستیم.

    و اینکه به دیدگاه‌ها و نظرات بقیه احترام بزاری چون همه دیدگاه و نظرشون برای خودشون ارزشمنده.

    و یاد گرفتم از چیزی یا مسئله ای که دوست ندارم اعراض کنم و نجنگم یا اینکه بخواهم اون مسئله یا دیدگاه و یا نظر رو به روش و نظر خودم تغییر بدم ، چون یاد گرفتم که وقت گذاشتن برای این کار هم انرژی خودم رو میگیره و اینکه اشتباه است.

    هر کس بار مسئولیت خودش رو به دوش میکشه من ایمان دارم که در هر مسئله ای که به وجود میاد خیر ما در آن است ،حالا برمیگرده به خودمون اگه قانون رو بدونیم و درست پیش بریم که راه هموار و درست است ولی اگر غیر از قانون عمل کنیم و درست راه رو پیش نریم به مرور زمان به تضاد بر خواهیم خورد.

    خدای مهربونم به همه ی ما کمک کن تا بتوانیم با قدرت باورهامون رو درست کنیم .

    ممنونم از شما استاد بزرگوار و همه ی دوستان عزیزم که اینقدر کامنتهای عالی میزارن و من واقعا از خوندنشون لذت میبرم.

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    بهاره زندی گفته:
    مدت عضویت: 396 روز

    سلام بر استاد گرانقدر و همراهان عزیز

    در خصوص درس امروز :گوش دادن به الهامات و نجوای درون میخواهم مثالی تعریف کنم

    چند روز پیش جمعه 15 فروردین تصمیم گرفتم با همسر به کوهنوردی برم بیدار شدم و برای شستن دست و صورت به سرویس رفتم (البته که در ابتدا پوزش می طلبم چون این اتفاق در توالت افتاد)

    من روی توالت فرنگی نشستم و همینطور در خواب و بیداری بودم حس کردم چیزی از من در توالت افتاد در لحظه اول تعجب کردم ،چی بود ؟کش سرم بود ؟نه، خودم رو برسی کردم متوجه چیزی نشدم .وقتی رفتم جلوی آینه متوجه شدم زنجیر و پلاک طلا نیست ،فهمیدم که ای داد اون توی توالت افتاده . در ابتدا خوب طبیعتا ناراحت شدم برای چند دقیقه …‌

    خونسردیمو حفظ کردم و به همسر چیزی نگفتم

    نمیخواستم برنامه کوهنوردی رو خراب کنم

    به قول استاد طبیعی بود ناراحت بشم اما طبیعی نبود ادامه بدم

    خداروشکر کردم حداقل فهمیدم چه بلایی سر زنجیر و پلاک اومده و نمی‌خواست زمین و زمان رو زیر رو کنم همه جا رو دنبالش بگردم و با خودم گفتم خدایا به تو سپردم خودت هدایت کن ی راه حلی پیدا کنم …

    داشتم لباسم رو عوض میکردم متوجه شدم زنجیر هست و فقط پلاک افتاده خب چقد خوشحال شدم ….

    یک لحظه بهم الهام شد که توالت جسم سنگین رو نمیتونه دفع کنه و پس میاره

    مطمئن شدم خداوند داره کارشو میکنه

    رفتیم کوه ، تو مسیر یه فایل بسیار عالی گوش کردم ،هوا دلپذیر، نم نم باران و فقط لذت بردم

    موقع برگشتن به منزل رفتم توالت و دقیقا دیدم پلاک طلا رو پس داده

    وای خدای من ….

    چه حالی داشتم، نه از بدست آوردن مجدد طلا بلکه از اینکه قوانین چطور کار میکنن ….

    با سپاس فراوان از استاد و همسفران گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مونا روشنا گفته:
      مدت عضویت: 1422 روز

      بهاره جانم

      واقعا از ته دل میگم دمت گرم

      اولین جایی که اشاره کردی که چی بوده افتاده داخل توالت من که خواننده ی داستان بودم ، ریختم. واقعا کنترل ذهنت تحسین برانگیزه. افرین به این کار کردن روی خودت. واقعا برام الگو شدی.

      حالا اگه من بودم شاید بروز بیرونی نمیدادم ولی ذهنم و سرزنش هام منو بیچاره میکرد. هزار راه پیدا میکرد که اینو ربط بده به احساس بی لیاقتی و این جور چیزا. افرین و مرحبا که پاداش این کنترل و اعتماد به نیروی خداوند و ایمان و توکل بهش، درست شدن اموره. افرین دختر

      اونجایی که از زاویه ای نگاه کردی بهش که یک پله حالتو بهتر کرد واقعا تحسینت کردم چون عمرا این به ذهن من نمی رسید که بگم :

      خداروشکر کردم حداقل فهمیدم چه بلایی سر زنجیر و پلاک اومده و نمی‌خواست زمین و زمان رو زیر رو کنم همه جا رو دنبالش بگردم

      مگه داریم این حد از مثبت بینی افرین

      یه جمله داشتی که توی گوشم زنگ خورد:

      به قول استاد طبیعی بود ناراحت بشم اما طبیعی نبود ادامه بدم

      باریکلا

      همینطور قوی ادامه بده که داری میترکونی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        بهاره زندی گفته:
        مدت عضویت: 396 روز

        مونا جان ممنون از اینکه با دقت وقت گذاشتی و مطالعه کردی

        ممنون از انرژی مثبت شما

        بله درسته کنترل ذهن واقعا سخته من هم تو دلم آشوب بود اما خب هدایت خود خداوند بود و من تمام سعی و تلاشم رو گذاشتم

        خب خداروشکر که نتیجه هم گرفتم ذهن خیلی باهوشه و بنظر من بشدت منفی گرا و بدنبال آشفتگی هست و ثبات رو دوست نداره و میخواد همه چیز رو به هم بریزه

        خداروشکر به لطف آشنایی با سایت و آموزه های بسیار ارزنده استاد از این اتفاق ناخوشایند به سلامت عبور کردیم

        من هم برای شما آرزوی سعادت و سلامتی دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    سلام

    جلسه ششم مهاجرت به مدار بالاتر

    .راه های ارتباط با راهنمای درون: مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون اینه که باور کنید چنین راهنمایی هست و این نیروی هدایتگر درون شماست و باور کنید که اگه ازش درخواست کنید و ایمان داشته باشید که پاسخ میده، به شما پاسخ خواهد داد.

    .به همون ندای درونی بدون توجه به تجربیات گذشته گوش کن و عمل کن.

    .ذهن منطقی جلوی ما رو میگیره که به الهامات عمل کنیم و گوش کنیم.

    .اگه اون ایده و راهکار به شما احساس خوب میده، الهام خداست. اگه احساس ترس میده نجوای شیطانه.

    .باید همیشه روی گفتگوهای ذهنی تون کار کنید و نجواهایی که بهتون احساس بد میده رو با باورهای مناسب جایگزین کنید.

    .وقتی شما روی باورها تون کار میکنید، نشونه ش میاد. نشونه کار کردن روی باورهای ثروت ساز: پیدا کردن پول، واریز پول به کارت تون، صاحب کارت بهت هدیه میده، افزایش حقوق. فقط باید این مسیر رو ادامه بدی با همون ذوق و انگیزه اولیه که داشتی.

    .اگه فرزندمون در رفاه نباشه، براش بد نیست. چون تضاده برای ایجاد خواسته. اینا مسیر زندگیه و محرک پیشرفتن.

    . مسئولیت خوشبخت کردن دیگران و فرزند و همسر و پدر و مادر و خواهر و برادر با من نیست من فقط مسئول خودمم.

    .همه آزادن که دیدگاهشون رو بگن و به دیدگاه ها عمل کنن. اگه من با اون دیدگاه موافق نیستم ازش اعراض میکنم و اصلا بحث نمیکنم!

    .خداوند بارها به پیامبر گفته رسالت تو ابلاغ پیامه و دیگه وکیل وصی مردم نیستی.

    .باید بتونید تحمل کنید دیدگاه های دیگران رو. اگه باهاش مخالفید، فقط بی توجه باشید و نجنگید. وقت برای بحث کردن نذار.

    .توی قرآن گفته که هیچ کسی بار کسی رو به دوش نمی‌کشه و خودش مسئولشه. ما توانایی خوشبخت کردن و بدبخت کردن کسی رو نداریم.

    .شما خودت مسیر درست رو برو. هر اتفاقی بیفته افراد باید خودشون زندگیشون رو رقم بزنن.

    .اگه باورهامون درست باشه و مسیر درست رو بریم، درد و رنج به وجود نمیاد اگه هم بیاد بعدا کمک‌کننده است. پس دنبال اهدافت باش و نترس تو قدرت بدبخت کردن کسی رو نداری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مونا روشنا گفته:
      مدت عضویت: 1422 روز

      سلام فاطمه جووون

      امیدوارم عالی باشی. غرق رحمت و نعمت و ثروت

      حال دلت کوک باشه با لذت از پیمایش مسیر مورد علاقه ت در عین عزتمندی.

      ازت بی نهایت ممنون که نکات فایل رو برامون نوشتی دختر زیبا چون به نظر من یادگیری فقط با تکرار اتفاق می افته .تکرار و تکرار و تکرار مرسی ازت که نوشتی برامون عزیز دلم

      دلمد میخواد جایی که گوشم زنگ خورد درحین خوندن کامنتت رو بولد کنم

      اون جا که نوشتی : شما خودت مسیر درست رو برو. هر اتفاقی بیفته افراد باید خودشون زندگیشون رو رقم بزنن.

      جواب مسئله ی ذهنی من بود که مدام از خودم میپرسیدم.

      دقیقا همینه. هر اتفاقی بیفته … هر اتفاقی بیفته افراد باید خودشون زندگیشونو رقم بزنن.

      مرسی مرسی که متعهدانه نوشتی .

      عاشقتم دختر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نازنین گفته:
    مدت عضویت: 1227 روز

    به نام خدای بخشاینده و مهربان

    الهی شکرت هزاران بار که هدایتم کردی به این استاد گرانقدر و فضای زیبای این سایت

    خدایا هر لحظه از این دریای نور بر قلب و جسم و جانم ببار

    آمین

    استاد جان میدونید چقدر تحسبن تون کردم برای سفر به پاریس و مدیریت قشنگتون برای این سفر که از همین جا ماشین رو هم رزرو کرده بودین

    من مردهایی که با برنامه حرکت میکنن و حواسشون

    هست به مواردی که کمک میکنه سفر راحت تری داشته باشن رو تحسبن میکنم

    درسته که نباید سخت گرفت اما یه مواقعی لازمه تدارکات لازم دیده بشه تا به همه خوش بگدره

    یکی از دوستام چند روز قبل میگفت مت هر چند مدت یکبار به سرویس کار وسایل برقی خونه میگم که بیاد و یه چکاپ کلی کنه و من چقدر تحسبن کزدم این دوستم رو

    نکات ارزشمند این قایل:

    راهنمای درون

    باورهایی که به ما کمک میکنه با این راهنما ارتبلط برقرار کنیم

    باور باینکه خدایی در درون ما هست که عالم مظلقه

    قادر بی نهایته و علم همه چیز نزد اونه و اون میتونه منو راهنمایی کنه

    اون هدایت منو بر عهده ی خودش قرار داده و بر خودش واحب کرده

    نه تنها من بلکه کل کیهان رو خلق کرده و هرلحظه هدایت میکنه و من اگر باور داشته باشم و از ش هدلیت بخوام هدایتم میکنه به آسون ترین راه و لذت بخش ترین مسیر

    من بای باور داشته باشم که اون تنهام نمیزاره

    هر لحظه کنارمه با منه همراه منه و میخواد که خوشبخت و ثروتمند باشم

    و اگر من بخوام هدایتم میکنه

    و از کجا میتونیم هدایت و نجوا رو تشخیص بدیم

    از جنس احساس مون

    اگر گفتگوی ذهنی ما بما ارامش و امید توکل میده ازسمت خداست

    اگر احساس مون بده و نگرانی و عجله و ترس و کمبوده از طرف شیطانه

    برای شنیدن الهامات خداوند باید باورهای قدرتمندانه در خودمون ایجاد کنیم و ذهن مون رو از تجربیات قبلی و گذشته پاک کنیم تا صدای خداوند رو بشنویم

    باورهایی که ذهن منطقی مون رو خاموش کنه

    خیلی دلم میخواد واضح و روشن هدایت خداوند رو احساس کنم و بشنونم

    خدایا به همه ما در این مسیر خودت کمک کن

    ما باید بپذیریم که از تغییر دیگران عاجزیم چه دردجهت خوشبختی شون جه بدبختی

    ما فقط توانمند هستیم در تغییر خودمون

    و هر فردی هیچ مسئولیتی در برابر دیگران نداره فقط در قبال خودش مسئوله

    ولی چقدر باورهای اشتباهی تو این مورد بخورد ذهن ما دادن بخصوص در قبال فرزند

    بقول استاد تو دوره ی عزت نفس فرمودن که ما یه روزی تموم میشیم اما اون ادم یا اون آدمها نه از نا راضی میشن نه خوشبخت

    خداوند همه ی انسانها رو آزاد آفریده که هر طور دوست دارن تفکر و عقیده داشته باشن

    اگر با عقیده و تفکز کسی مخالفی نیاز به بحث با اون نیست

    نیاز نیست اونو قانع کنی که مثل تو فک کنه همونطور که نیاز نیست تو مثل اون فکر کنی

    اگر عقایدش زو نمی پسندی فقط رو برگردان

    اعراض کن

    نکته بعدی اینکه هر لحظه گفتگوهای ذهنی مون رو مدیریت کنیم بسمت حال خوب با باورهای قدرتمندانه

    نباید غافل بشیم از این موضوع

    الهیرشکرت خدای عزیزم که بمن توفیق نوشتن دادی

    توفیق درک و عمل هم عطایم کن

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: