مصاحبه با استاد | باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

389 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    خواسته ی منم اینه که شغل و تفریح، عشق و حال،لذت، مسافرت و پول ساختن همشو باهم داشته باشم و چقدر زندگی کردن به این شیوه باعث میشه طعم واقعی یک زندگی خوب در همه ی ابعاد و چشید

    وقتی آدم باورهای خوبی داشته باشه همیشه با آدمایی مواجه میشه که خالصانه و صادقانه کنارش هستن و کاراشو انجام میدن آدمایی که از بودنشون لذت میبری و با تمام وجود شکرگزار خدایی هستی که اون هارو به سمت تو هدایت کرد

    خرید هر چیزی فقط زمانی که از نظر مالی تو جایگاهی باشی که بتونی نقد و بدون هیچ قرض و وامی بخری لذت بخشه

    باور کمبوده که باعث میشه به فکر وام و قرض باشیم چون اگه به اندازه ی کافی فراوانی این جهان و باور کنیم میدونیم که با تغییر باورها و عمل به الهامات خداونده که میشه ثروت و نعمت بی نهایت بدست اورد اما ذهن ما که همیشه وعده های کمبود و فقر به ما میده و محدودیت برای ما ایجاد می‌کنه اجازه نمیده اولا ثروت و فراوانی این جهان و ببینیم دوما همیشه برای رسیدن به هر چیزی مسیر قرض و وام و قسطی خریدن و برای ما باز میکنه

    دیدن الگوهای مناسبی که تونستن به ثروت و موفقیت بالایی برسن مثل استاد عزیزم قطعا برام باورپذیر میکنه که اگه استادم تونسته برسه منم میتونم

    دنبال کردن عشق و علاقه ی خود و تمرکز فقط روی اونه که از هر نظر بی نیازمون میکنه تا اینکه به فکر چندین کسب و کار باشیم مگر اینکه بخوایم خودمون و به دیگران ثابت کنیم

    اول روی باورها کار میکنیم بعد قدم به قدم به ایده هایی که گفته میشه عمل کنیم هر چه بیشتر بتونیم عملگراتر باشیم و در دل انجام کار تجربه کسب کنیم روند تکاملی ما سریعتر طی میشه

    توی هر حالتی که هستیم باید قبول کنیم که خودمون با افکار و باورهامون ایجادش کردیم حالا ممکنه آگاهانه یا ناآگاهانه باشه

    پس وقتی پذیرفتیم و دنبال مقصر نبودیم اون موقع است که میتونیم با تغییر افکار و ایجاد باورهای درست شرایط بهتر و دلخواه تری رقم بزنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    بنام خالق هستی که همه چیزم هستی

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی

    گام 11 : باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار

    امیدوارم که چرخ کسب و کار من هم روان بشه

    خدایا توکل به تو

    1 – وقتی در مسیر درست باشی کار و تفریح و عشق ت همش با هم یکی هست

    امروز داشتم گات تلنت میدیدم که میومدن و تو رشته های مختلف و ازشون میپرسیدن شغلتون چی هست

    و اکثرا میگفتن یک شغل جدایی از عشقشون دارن تا بتونن از پس هزینه های زندگی بر بیان و ارزوی هشمون برای شرکت در این مسابقه و برنده شدن این بود که بتونن در جهت عشقشون ازادانه فعالیت کنن

    و دقیقا همینطور هست استاد من زمانی که کار قبلی م بود با اینکه محیط کار دوست داشتم اما همیشه دلم میخواست که یک تعطیلی باشه و من تعطیل باشم گاهی و برام لذت بخش بود

    و فردا هم تعطیل روز پدر هست

    و کاش فردا صبح که بیدار میشم استاد یک فایل جدید گذاشته باشن خیلی دلم میخواد فردا روزم با فایل اموزش جدید شما شروع کنم که پر از اگاهی باشه برام

    و الان خودم هم از اون کار در اومدم تا برای خودم فعالیت کنم و اینکه کار و تفریح و درامدم همشون یکی باشه و همیشه و هر زمان و هر جایی بتونم کارم انجام بدم

    استاد خدا رو شکر که شما بزرگترین الگویی هستید که برای من وجود دارید که به اون شیوه که من دلم میخواد دارید زندگی میکنید

    فقط یک سوالی دارم اینکه ایا شما تمام بخش های کارتون دوست دارید مثلا بخش های فنی و ادیت هم دوست دارید و اگه یک شغلی دوست داریم باید تمامی بخش های متفرقه اون کار هم باید بهش علاقه داشته باشیم ؟

    یادگیری برای من سخت نیست ولی واقعا علاقه ای به بخش ادیت ندارم و ترجیح میدم خیلی تدوین نداشته باشه فایل

    و دیشب هم با هوش مصنوعی سوال میکردم خداوند بهم الهام کرد در انکور پادکست بزارم و البته اپارات هم بزارم چون مخاطب من ایرانی هستن و اینکه من که قصد درامد داشتن از طریق یوتیوب ندارم و فقط میخوام فایل هام بزارم و کارم شروع کنم

    2- اتفاقا من با دیدن شما بیشتر انگیزه میگیرم که با اینکه شرایط زندگی تون خیلی شبیه من بود به اینجا رسیدید برای من بهانه ای نمیمونه

    اگه شاید هر استاد دیگه ای بود من میگفتم بله در این محیط رشد نکرده که باورهاش انقدر داغون باشه ولی پدر شما و پدر من انقدر شبیه بودن که دیگه برای من هیییییییییییییییییییچ جای اما و اگر نمیمونه و اینکه اون باور استعداد در من داره کم کم کمرنگ میشه

    اینکه میفرمائید با اینکه اوضاع مالی خوب نبود اما شاد بودیدم و راضی بودید این کااااااااااااااامل درک میکنم

    اصلا هیچ چیز ارامشی که حضور خداوند داره رو بهم نمیده

    اینکه واقعا خدا رو در جای جای زندگی م میبینم خدای من شکرت

    3- خدایا سپاسگذارم که با اومدن استاد در زندگی م متوجه شدم که چه نعمت بزرگی دارم

    سلامتی

    من که فکر میکرد همیشه سپاسگذار بدنم هستم تازه میفهمم سپاسگذاری چی هست

    الان کامل درک میکنم که واقعا دارم سپاسگذار میشم و خیلی متفاوت با قبل شدم و الان بهتر درک میکنم که چه ثروتی دارم

    امروز میون یک اتفاقی که داشت عصبیم میکرد یادم افتاد که سلامتی دارم و گفتم معصومه چه نعمتی داری!!!

    4- دلیل اینکه برای کارتون میخواین شریک داشته باشین برای اینکه مسولیت روی کس دیگه بندازیم

    این من کامل قبول دارم و بخاطر اینکه من همیشه متنفرم از اینکه یکی دیگه در زندگی من تصمیمی بگیره و بگم فلانی تصمیم گرفت و بد در اومد به همین دلیل همیشه تنها کار میکردم و به کار تیمی خیلی علاقمند نبودم که تمام مسولیت با خودم باشه و اصلا نمیتونستم حتی دوران دانشگاه کارهای تیمی میدادن من خیلی خوشم نمیومد

    دوست دارم کارهام به تنهایی انجام بدم و تمام مسولیت فقط با من باشه

    5 – در مسیر ایده پخته میشه و این به من میگه که قدم بردار و بعد قدم بعدی بهت گفته میشه حتی اگه فایل هام مشکلی هم داره اشکال نداره ادامه بدم تا هدایت میشم به کار بهتر

    6- وقتی در مسیر درست قرار میگیرید از قوانینی که نرم جامعه هست جدا میشید

    این جمله استاد طلایی هست که من خییییییییییییییلی دوسش دارم و خیلی مفید هست و حس خوبی به همراه داره

    7- خیلی فکر کردن بیش از حد خوب نیست چون ترس ها بزرگ میشن و نمیزارن که حرکت کنی و کاری کنی

    و متوقف میشی

    خیلی از زمان ها فکر میکنم من اینطور بودم بخاطر کمالگرایی در گذشته میگفتم باید کل مسیر درک کنم و ریسک هاش بدونم و بعد حرکت کنم

    و همین نذاشته من خیلی چیزها رو امتحان کنم

    8- در هر حالتی که هستیم بپذیرم که خودمون با افکارمون به وجودش اوردیم

    اتفاقا امروز به خودم میگفتم یک ادمی یک رفتاری که با من داره اگه خوب نیست خودم با افکارم خلق کردم و جالبه که من همین امروز گفتم و بعد از حدود یک ساعت دیدم که باز اون رفتار با من شد و عصبی شدم و گفتم دیدی اینکه در زبان میگی خیلی متفاوته تا در عمل بتونی جوری دیگه رفتار کنی

    و اعراض کنی در مرحله اول و ببین چه افکاری داری و چه باوری در مورد رفتار اون فرد با خودت داری

    اره من باورهایی دارم که این ادم با من رفتار مناسبی نداره و ادم قدردانی نیست و به افرادی که باهاش بد رفتاری میکنن خوبه و با منی که باهاش مهربون هستم و قلبی دوسش دارم رفتار خوبی نداره

    و همین باور هم داره جواب میده و یک مدتی هست سعی میکنم بیام نمونه های خوب یاداوری کنم ولی خب با نتایج مشخصه که به اندازه کافی رو خودم کار نکردم

    خدایا تنها تو را میپرستم و از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی

    خدای من ، من اسان کن برای اسانی ها

    در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1567 روز

    سلام به استادعزیزم مریم جون وخانواده بزرگ عباسمنشیم

    ردپای گام 11

    استاد من بودم.به شدت هم بودم.

    آدمی که برای تصمیمات بزرگ انقدر تعلل میکرد ودو دوتا چهارتا میکرد که آخرش زمام کارازدستش درمیرفت یا کلا بیخیال اجرای اون تصمیم میشد.

    کلا آدمی بودم که تصمیم گیری برام خیلی سخت بود توی امورات مهم.مثلا انتخاب رشته،شغل،هزینه های بزرگ ووو

    ولی به لطف الله وبه برکت سخنان شما خیلی خیلی تصمیم گیری برام راحت ترشده.خیلی راحتتر خودم رو به جریان زندگی میسپارم ودیگه کمترازقبل استرس ودل آشوبه میگیرم.

    خیلی وقتها میشد انقدر تصمیم گیری برام سخت میشد که بعدچند روز فکرکردن بهش اصلا دیگه قیدش رو میزدم بلاتکلیف رهاش میکردم و به شدت احساس میکردم که این کارباعث کم شدن اعتمادبه نفسم هم میشه.ولی هیچ اقدامی هم برای رفع این نقص نمیکردم.

    بعضی تصمیمات انقدر برام سخت بود که خداخدا میکردم ی جوری کنسل شه اون داستان که من مجبور نشم تصمیم گیرنده باشم یا اصلا حرفی بزنم انگار ی سلب مسئولیتی بااینکار از خودم میکردم و خودمو آروم میکردم ودیگه هیچ جای سرزنشی واسه خودم نمیذاشتم.

    جاهایی که باید بُرش کلام میداشتم و حرفم رو وتصمیمم رو محکم میگفتم برام انقدر سخت بود که نگم براتون.دست آخر حرفم رو میزدم ولی انقدر اونو توی ی سری الفاظ مودبانه میپیچیدم و ارائه میدادم که اصلا کلامم اون قاطعیت ومحکم بودنش رو ازدست میداد واین آبشخورش از همون تصمیم نگرفتن ها بود.

    استادجانم در قسمتی که راجع به کاروتفریح گفتید باید بگم فیوریت منم مثل شماست.البته که حس میکنم اکثرمردم جهان همین روند رو پسند کنند که کاروتفریحشون دوست داشته باشند یکی باشه.

    من خیلی دوست دارم توی شغلم آزادی عمل داشته باشم خودم مدیربیزینس خودم باشم وشغلم طوری باشه که هروقت اراده میکنم بتونم تفریحاتم داشته باشم.آزادی زمانی،مکانی ومالی واقعا برام توی شغلم مهمه.توی همون چهارچوب های کلی قوانین کار قرارگرفتن برام کسل کننده اس وانگیزمو ازدست میدم.دلم میخواد دستم باز باشه توی طول روز برای هرکاری که میخوام بکنم.

    خداروشاکرم که بسیاربه خواسته های شغلم نزدیک هستم ودارم به آرزوم میرسم.کما اینکه درحال حاضر هم شغل فعلیم خیلی خیلی کم دست وپاگیره وراضیم ازش.

    درپناه خداباشید.آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3111 روز

    سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش گرامی و سپاس از گروه تحقیقاتی عباسمنش برای این فایل و دوره ای ارزشمند

    به نظر من استاد عباسمنش به این دلیل در کار خود موفق است چونکه توانسته است به شغل خود به چشم لذت بردن نگاه کنند و عاشق کار خودش است و از روی اجبار و زور فعالیت نمیکند و عاشقانه دوست دارد که توحید و یکتا پرستی را در جهان گسترش دهد و از کار خود لذت میبرد،اما افراد زیادی هستند که از روی اجبار فعالیت روزانه خود را انجام میدهند و هیچ علاقه ای به حرفه ای خودشان ندارند و از سر اجبار کار خود را انجام میدهند و مدام سعی در این دارند که ویژگی های منفی اطراف خود را پیدا کنند و روی آن ها تمرکز میکنند و دنبال جذب اتفاقات منفی هستند و نمی‌توانند احساسات و ذهن خود را کنترل کنند

    دلیل نتایج فوق العاده استاد عباسمنش کنترل با کیفیت ذهن خودش می‌باشد و استاد با تسلط بر ذهن خود و دادن ورودی های مناسب به ذهن خود توانسته است این موفقیت ها را در زندگی کسب کنند.

    آنقدر که استاد عباسمنش بر هیجانات خود کنترل داشته است که حتی وقتی که بانک به آسانی به استاد وام میداده استاد قبول نکرده است و آنقدر صبور بوده که خودش ثروت خلق کنند و ملک و املاک مورد علاقه اش را در اقسانغاط دنیا خریداری نماید،بدون پول قرضی و وام .

    من هم اکنون شغل فرسایشی دارم(که به نسبت گذشته ای خودم خیلی خوب است ولی باید خیلی بهتر از این شود)ولی سعی میکنم که آن را دوست بدارم و به ویژگی های خوب آن توجه کنم چونکه برای کسب درآمد راهکار دیگری فعلا به ذهنم نمیرسد و هنوز در مدار ایده های کارساز تر و پول سازتر قرار نگرفته ام و فقط سعی میکنم که تنهایی خودم و شغل خودم،مذهب خودم،شهر خودم و هر آنچه که اکنون در حال حاضر موجود است را دوست بدارم و روی ویژگی های مثبت همین چیزها تمرکز کنم و روی باورهای ثروت آفرینی که از آموزش های استاد یاد گرفته ام کار کنم تا انشالله به مدارهای بالاتر دسترسی پیدا کنم و آرزوهایم دست یافتنی شوند.انشالله که افتخار این را داشته باشم که استاد عباسمنش را در امریکا از نزدیک ببینم و به خاطر آموزش های عالی ایشان از استاد تشکر و قدردانی کنم.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام و عرض ادب استاد خوش استایل، توانمندو اثرگزارم و خانم شایسته ی مهربونم اما در عین حال قاطع و جسورم…🩵

    استاد جونم چقدر لذت میبرم تفریح، سفر، کار همه یکیه! من ندیدم کسی این طور بگه و اتفاقا هم لذت هم ببره!! دقیقا استاد تا شنیدم این بوده که کی بشه بریم سفر لذت ببریم، یه نفسی بکشیم!

    استادجونم ‌این خالصانه کار کردن نیروهای شما، مصداق عینی صدق بالحسنی است! استاد جونم چقدر شما در مدار زیباییها و خلوص فرکانسی انسانها هستین! استاد جونم شما میگین وقتی داشتم میخریدم؟!!!! و از اونجایی که ذهن من هنوز مملو از کمبود هست میگه از کجاااااا؟!!! و جالب تر اینه که برامنم مدتهاست که قسط و قرض و وام ممنوعه!!!اما با این حال خدارو صدهزارمربته شکر که یه نشتی فرکانسی جدید پیدا کردم!!

    استادجونم به برکت سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا شما، هر بار که متعهدانه میشینیم و نگاه میکنیم، میشه تجربه سفر، اونم نه هر سفری، هربار باکیفیت تر و‌اصیل تر، استاد جونم چقدر این باورهای ثروت ساز شما آخه کلیدی و اثر گذاره!!! استادجونم سپاسگزارم برا ضبط و تدوین این فایل/ بیشترین نکته ای که این جلسه برای من بوم بوم صدا داد، راستش این بود که الهه جونم چند درصد مسئولیت کارهاتو میپذیری؟ وقتی دقیق نگاه میکنم میبینم هنوز گاهی خوشم میاد به جای خدا خدایی کنم!! والبته به همون نسبتم برمی‌گردم عقب، خلاصه پام رو ترمز و دارم گااااز میدم!! استاد جونم مرسی برا دو تا کد ارزشمندی که بهمون دادین:

    1/روی باورها خوووب کار کردن، 2/لفت ندادن و عملی کردن ایده ها در قدم اول، اونهم بلافاصله..

    اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم…

    استاد جونم من فهمیدم که خودم میشم مانع تغییر خودم! با تعللم! با نداشتن اولویت! با خط زدن خودم !خودم باید اصل باشم و اونجوری زندگی کنم که خودم دوس دارم!!

    مسئولیت پذیری 100 درصد!!! و پاس ندادن به عوامل بیرونی!!! باهمون فرمونی که رفتیم تو خاکی با همون فرمون هم برمی‌گردم تو جاده!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    ب نام رب قدرتمندم تنها فرمانروای هستی

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام 11

    باورهایی برای روان شدن کسب و کار

    خدایا شکرت بخاطر این رزق پربرکت و آگاهی های ارزشمند

    خدایا شکرت بخاطر این مسیر زیبا

    خدایا شکرت بخاطر اینکه لطفت شامل حالم شد و در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم

    خدایا ازت میخوام هدایتم کنی و برقلمم جاری بشی تا یه ردپای خوب از خودم ب جا بزارم برای زکیه ی آینده

    امروز خونه مون شلوغ بود

    چون آجی هام اومدن خونه مون

    و یکی دو روز مهمان ما هستند

    ب خودم تعهد دادم ک در هرشرایطی گام امروز و حتما گوش بدم و کامنت بنویسم

    ک خداروشکر الان فرصت پیش اومد ک بنویسم

    وقتی امروز فایلو گوش دادم اونم چند بار خین انجام کارهام

    ی آگاهی بارها بهم گفته شد

    و اون این بود:

    زکیه این مسیر تو رو ب همه چی میرسونه

    اگه تو رو ب آرامش رسونده.

    اکه ب حال خوب رسونده

    اگه ب تک تک خواسته هایی ک قلبامیخواستی رسونده تو روهم ب ثروت میرسونه مطمئن باش

    قانون همیشه جواب میده.

    خداوند خیییلی زود پاسخ میده

    بابا استاد عباسمتش داره میگه ک بهم گفته میشه این آکاهیا

    ک هربار خودمم گوش میدم برام جدیده

    برای من جواب داده برای هزاران نفر جواب داده برای تو هم جواب داده

    و داره جواب میده

    فقط باید استمرار داشته باشی تو مسیر

    اصلا مهم نیست ک تو چ شرایطی هستی زکیه تو چ وضعیت مالی

    تو چ مکانی

    تو چ خانواده ای

    و چ باورهایی داری

    ب محض اینکه بخوای و شروع کنی ب تغییر باورهات همه چی بهت میده.

    فقط باید ی این انرژی ک خدا میگیم بهش شکل بدی

    هرچی دوسداری

    ب هرشکلی ک تو بخوایی درمیاد

    امروز خداوند خواهر زاده ام و مامور کرده بود ک بیاد بیارم چیزهایی ک الان دارم

    و جز داشته هامه

    یک روز آرزوم بوده

    و قانون داره جواب میده.

    خداوند داره کارها رو ب راحتی برات انجام میده

    بعد هدایت شدم ب کامنت یکی از دوستان

    ک خییلی قشنگ خداوند از طریقِ ش باهام حرف زد

    تو تردید نمون ،کمکت میکنم ، من همیشه همراهتم ، همه جا کمکت کردم تا الان ، باقی مسیرم کمکت میکنم ، ممنونم که داری تلاش میکنی پاروهارو که انداختی تو دریای نورم ، سعی داری دیگه به من بسپری و دنبال پارویی نگردی

    این پیام امروزِ خدا ، برای من بود

    و این پیام قلب منو لرزوند

    خدایا من عاشقتمممم ک هر لحظه داری هدایتم میکنی وباهام حرف میزنی

    و مسیرو بهم میگی

    خدایا من تسلیم ام

    من تسلیم توام و ب هر خیری ازسمت شما فقیرم و محتاج

    خدایا من هیچی از خودم ندارم

    ن جسمم

    ن روحم.

    ن ذهنم

    ن ایده هام

    هیچ کدوم ب من تعلق نداره همه مال توعه ازآن توعه

    تحت سیطره ی توعه

    خودت آسانم کن برای آسانی ها

    امروز نوشتم تو ستاره ی قطبیم ک میخوام عشق دریافت کنم

    خواهر زاده ام ثنا چندبار بی مقدمه منو بوسید و بغل کرد

    همه با من مهربانتر بودن

    خواهرم ب جای من مرغها رو خورد کرد

    یکی دیکه از خواهرهام وقتی دم غروب روی سکوی جلوی خونه مون بودم

    برام زیرانداز آورد گفت سرده

    بشین رو این

    دامادمون پرتقال پوست گرفت صدام زد

    گفت بیا بخور

    چقدددم قشنگ و یک دست برش زده بود

    خییلی چسبید

    خواهر زاده ام ثنا بهم گفت اجازه میدی امشب

    تو اتاق کنار تختت بخوابم

    قبلا درخواست میکرد ک روتخت سرجات بخوابم ولی الان گفت نمیخوام جاتو تصاحب کنم خخخخخ

    ی جورایی بهم احترام گذاشت و برام ارزش قائل شد

    و امیرعلی خواهر زاده ام هی بهم سلام می‌کرد خخخخخ

    خواهر زاده ام شاهو 4سال و خورده ای سنشه

    بهم ی حرکت خییلی قشنگ یاد داد

    ک شبیه مدیتیشن بود

    گفتم از کی یاد گرفتی

    گفت از خودم و حسابی تحت تاثیر این وصل بودنش قرار گرفتم

    امروز تونستم ی تعداد کامنت بخونم ک کلی بهم انرژی داد واسه ادامه مسیر و ایمانم و قوی ترکرد

    من درمورد کار مورد علاقه ام فکر کردم

    کاری ک بتونم تا 10 سال آینده اکه عمری بود آن شاالله انجام بدم

    همین خیاطی هست

    ولی مهارت های دیکه ام ک تو زمینه پوست و مو هست و نمیتونم تحمل کنم اصن

    ک این همه بخوام انجام بدم

    امروز پدر رفت تو باقچه ک بذر های گوجه رو بکار ه

    ی جورایی هدایت شدم ک برم پیشش

    و حسم گفت نگاه کن

    و ببین ک چطور داره بذر میکاره

    ببین تقریبا یک هفته پیش زمینشو آماده کرد

    و دو سه روز پیش کرت یا جویه اونو آماده کرد

    پریروز ازش پرسیدم پدر گوجه ها رو نکاشتی

    گفت نه!

    میخوام بارون بزنه و زمینش آماده بشه

    گفتم خدایا شکرت بخاطر این باران رحمتت

    ک زمینو زنده میکنی باهاش برای ما

    و دیروز ک بارون بارید

    و امروز ک هوا فوق العاده عالی بود و آفتابی

    وقتی با دقت نگاه میکردم ب بذرهایی ک داشت تو دل خاک فرو میرفت نگاه میکردم

    یاد اون آیه افتادم ک اوبا شماست هرجا ک باشید ،

    ب همه چی آکاهه

    ب هرآنچه در دل زمین فرو می‌رود

    و آنچه از زمین بالا نی آید

    آنجه تز آسمان نازل می‌شود و بالا می‌رود را میداند

    اوباماست

    هرجا ک باشید

    توانای شکست ناپذیر حکیم

    الهی صدهزار بارشکرت

    امروز متوجه شدم ک شرایط کاشت گوجه خیلی حساس تراز تربچه و شاهیه

    پدر قبل اینکه بذر و بکار ه

    کناره های دیواره جوب و ی کم می‌کند

    و بعد ب اندازه یک جای باریک موازی با کناره جوب درست می‌کرد

    بعد بذر و تو اون جای باریک دونه دونه مینداخت و ی کوچولو خاک میپاشید روش

    ازش سوال پرسیدم ک چرا کناره ی جوب و کندی

    گفت برای اینکه اگه بارون بزنه خاک نیاد رو بذرا و خفه بشن

    چون بذر گوجه حساس تره

    اکه خیلی خاک بیاد روش خفه میشه دیگه رشد نمیکنه

    گفتم ببین زکیه پدر از روی تجربه اینو یاد گرفته

    و پر طی این همه سال تکرار این کار

    مهارت پیدا کرده

    ث دقیقا مثل کاشت بذر خواسته اس تو خاک ذهنت ک باید مراقبش باشی

    همه چی و آماده کنی

    زمین ذهنتو قبلش آماده کنی

    ث بعد بذرو بکاری

    و ایمان داشته باشه ک با مراقبت ها و رسیدگی ها این خواسته جوانه میزنه و رشد میکنه

    همون طور ک چند دفعه خواسته ات جوانه زد و رشد کرد و محقق شد بازم میشه

    مسیر همونه باید تکرار بشه

    و ادامه بدی برای رسیدن ب خواسته آن

    و خاک نم دارو تو دستام گرفتم

    گفتم خدایا شکرت بخاطر این خاک حاصلخیز ک هرچیزی بکاری با اجازه ی تو رشد میکنه

    درست مثل خاک ذهنم ک حاصلخیز هست و فقط باید بذر خواسته هام و بکارم توش و مراقبت کنم ازش تا ی ثمر بشینه

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خدایا منو تسلیم فرمان خودت قرار بده

    و تسلیم بمیران

    عاشقتمممم رب قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خدای مهربانم

    استاد جان سلام

    من از وقتی خودم رو شناختم یکی از شعارهای اصلی من این بود که آدم باید تو ی چیز استاد بشه حالا میخاد هنر باشه زبان باشه ووووووو

    اما هیچوقت نتونستم خودم به این که میگم عمل کنم مثلا ی هنری رو شروع میکردم پیش میرفتم نیمه کاره رها میکردم حتی در مورد تصمیمهای مختلف هم تا تهش نمیرفتم و خودم خیلی از این شرایط رنج میبردم البته برای خودم دلیل هم میوردم میگفتم خب تا اینجای کار اومدم الان دیگه پول ندارم رها میکردم یا مثلا تصمیم میگرفتم ی حرکتی تو زندگیم انجام بدم و روزها بهش فکر میکردم برنامه میریختم با ذوق و شوق بعد میگفتم ول کن بابا حالا مردم چی میگن میگن فلانی شاخ شده و این حرفا

    و الان میببنم چقدر باورهای مخربی داشتم و چقدر اعتماد به نفسم پایین بود که البته اون موقع ها اصلا نمیدونستم باور چیه؟

    و الان که فکر میکنم اگر دنبال همون هنرها یا همون تصمیماتم میرفتم چقدر موفق بودم

    یکی از بزرگترین مانع حرکت من تعصبات مذهبی بود بخدا الان هم که دارم میگم کلافه میشم که چرا من انقدر افکار بیهوده داشتم و خودم رو از اون هنر و لذت و موفقیت محروم کردم

    من دیپلم که گرفتم خیلی راحت و سریع توسط پدرم تو دانشگاه تهران مشغول کار شدم و تقریبا دو سالی رفتم و شرایط عالی بود ولی همیشه ته ذهنم این بود که زن باید بمونه خونه نباید نامحرم اونو ببینه اینجا همش با مردها در گفتگو هستم و کلی چرندیات که تو مغز من کرده بودند و من دیگه از اون ور بوم افتاده بودم بعد که ازدواج کردم به چند ماه نکشید استعفا دادم اومدم بیرون بعدها دیدم تو شرایطی که من داشتم زندگی میکردم حسرت دیگران بود

    استاد جان حالا با آموزشهای گهر بار شما دارم به حرفی که سالیان پیش شعارم بود دارم عملی میکنم و شروع کردم به کسب مهارت کامل تو یک کاری که به لطف الله موفق خواهم شد

    اما عشق اصلی من چیز دیگری است که از نوجوانی توی وجود من شکل گرفته که تو کامنهای قبلی نوشتم و به لطف و فضل خداوند این کار و مهارت من پیش زمینه ای باشد برای رسیدن به هدف اصلی و عشقم که میدانم وقتی به اون برسم به همه چیز رسیدم

    پیش به سوی لذت بردن از مسیر زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیز

    گام یازدهم از پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    کار :وقتی در مسیر درست باشیم کار لذت عشق و تفریح و ثروت در یک راستا هستش،یک زمانی این موقعیت رو داشتم اما قدرش رو ندونستم و ناسپاس بودیم،امیدوارم به لطف خدا و کوشش خودم دوباره نصیبم بشه.

    شریک:چندبار تجربه اش رو داشتم و هربار شکست و ناراحتی و دلخوری رو تجربه کردم،اما خداروشکر دیگه هیچوقت بهش فکر نمی‌کنم و آن شاءالله میخوام یه کاری شروع کنم که اگه قبلا بود سریع به فکر پیدا کردن شریک بودم اما الان اصلا ذره ای بهش فکر نمی‌کنم.

    امیدوارم در پایان این دوره به یک مدار بالاتر بریم و نعمت‌های تازه رو تجربه کنیم،آن شاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3564 روز

    سلام و صد سلام و سلامتی به شما استاد عزیز، مریم نازنین و تمام دوستان دوست داشتنی هم دوره….

    گام یازدهم:

    جمله طلایی «« در هر شرایطی هستی، اول از همه بپذیر که خودت این شرایط را ایجاد کرده ای ‌و با همون قدرتی که این جهنم را ایجاد کرده ای، با همون قدرت، میتونی بهشت را هم ایجاد کنی»

    این جمله را باید با طلا بر تابلو نوشت و بر سر در خانه زد که هیچ وقت یادم نره که من هستم که این شرایط را ایجاد کرده ام و خدا جون من رو خالق زندگیم قرار داده و بس….

    چقدر لذتبخشه که خودمون خالق زندگیمون هستیم و هر جور که بخواهیم، میتونیم زندگیمون رو همون رنگ کنیم …

    خدا رو سپاس

    خدا جون شکر

    استاد در مورد قرض دادن و یا گرفتن فرمودین که خدا رو شکر فرکانس های من در مورد قرض دادن تا به الان طوری بوده که کمتر کسی اومده پیشم که بهش پول قرض بدم که اخیرا یه دوستی برای اولین بار زنگ زد و گفت 4 م داری که دستی بهم بدی و سه چهار ماهه بهت پس بدم؟؟!! من هم که شوکه شده بودم و انصافا داشتم، بهش گفتم تا 2 م میتونم بدم ‌و بهش گفتم که بیزحمت 3 ماهه برگردون و اما من مه بیشتر هم داشتم، ولی دوست داشتم با این احتمال که شاید هم برنگردونه و من اون وقت ناراحت نشم، اون پول رو بدم. بیشتر رو میدونستم که اگر برنگردونه، ناراحت خواهم شد‌.. البته که گفتم، این موارد بسیار بسیار نادر در مورد من اتفاق می افتد….خدا رو سپاس

    حالا در مورد وام، استاد جان من برای خرید خانه، چندین وام گرفتم و خدا رو سپاس تا به الان تعداد زیادی از ان ها را زودتر از موعد تسویه کرده ام و ماه بعد هم به لطف خودش یکی دیگه را تسویه خواهم کرد و با همین کارها، خیلی ورودی مالی بسیاری دارم این روزها …

    و ما در محل کار به شکل روتین، تو همکارها، برای همدیگر ضامن میشویم، البته نه برای هر همکاری …. برای ان ها که خوش حسابند و …. اما الان با شنیدن همین فایل، این موضوع هم برام خط قرمز شد و تلاش به اجرای این تعهد در موراد بعدی خواهم داشت… به امید خدا

    در پناه حق تعالی

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3472 روز

    سلام به همه ی عزیزان ودوستای خوبم

    خوب که به این مسئله نگاه میکنم ، میتونم بگم اون اهرم رنج که ازبی پولی که نه بلکه از نبودن پول کافی برای برآورده کردن خواسته هامون داشتیم فقط شروع کردیم به تغییر وساختن سبک زندگی جدید وقبلا گفتم توی یه جا که یه دوستی از رهایی از بدهی هاش ،گفته بود،که چطور تونست تیکه تیکه بده، ما هم اول جلوی قرض ووام گرفتنمونو گرفتیم و دیگه تحت هیچ شرایطی از کسی قرض نگرفتیم وشروع کردیم به ترتیب به پرداخت بدهیهامون ، هربار که یک بدهیمون تموم میشد ،شادی میکردیم وپرداخت بدهی بعدی وبعدی والآن هفته ی پیش بدهی وام خونه مون رو تموم کردیم وخدا رو برای این رهایی از

    بدهیها بسیار بسیار بسیار زیاد شکر میکنیم .

    استاد میگه نباید وام بگیری وامها یه تله هستن و تورو بدهکارتر میکنن درواقع ما با گرفتن این وام از بانک

    خودمونو بیچاره کردیم هم چند برابر پولو باید پرداخت میکردیم چون درصد بهره ای که میگرفتن خیلی بالا بود هم جریمه ی دیر کرد داشت وهر وقت به هر دلیلی قسط رو به موقع نمی تونستیم بدیم جریمه اش، روی قسط بعدی می اومد وپول قسط بعدی رو که پرداخت می‌کردیم اول جریمه رو برداشت میکردن بعد باقی پول به قسط حساب میشد که کم میاومد .

    من یه پاشنه ی آشیلم پیداکردم اونم این بود که فکر میکردم قسطی که پرداخت نکردیم باید یه پولی جوربشه که هم قبلی وهم بعدی رو باهم بدیم وچون نداشتیم قسط بعدی هم نمدادیم وهی سنگین تر و سنگین تر میشد وجریمه ها هم بزرگتر وبزرگتر میشد، میخوام بگم اگه به جای این تفکر که چه جوری قسط عقب افتاده رو جور کنم، به ادامه ی دادن قسط های بعدی ،حتی به مقدار کم می پرداختیم هم جلوی ضرر رو میگرفتیم وهم جلوی بزرگتر شدن بدهی رو وخدامیدونه که این وام با این همه جریمه که دادیم چقدر برامون آب خورد ، چون ما نشستیم ودرصدی که ازما گرفتن رو حساب کردیم چند برابر اون پولو پرداختیم وبا جریمه هاش بازم چند برابر میشد…

    میخوام بگم که وام گرفتن کمر آدم رو میشکنه وتا آخر عمرت بیچارت میکنه واز خوشی وزندگی خوب محرومت میکنه همه ظاهرو گل وبلبل میبینن که تو خونه خریدی ومجبور نیستی اجاره بدی ولی ما چی که همش هرچی در میاریم باید اجاره بدیم ،

    خب اونم میشه گفت اینکه میرن جای گرون میشینن واجاه ی بالاتر میدن به قسط وام دادن من چه ربطی داره ،

    ما دیگه دنبال هیچ وامی نرفتیم چون عمق فاجعه رو که چه بلایی سرمون میاد رو فهمیدیم، حالا اگه این پولو به جای خرید خونه برای کسب وکارم میگرفتیم بازم ،همین بود وباز مشگلات رسیدن به در آمد وسود وپرداخت بدهی باشکست روبرو میشد وبدهکاری بیشتری بار میآورد ، بنابراین سراغ وسوسه وامهای تپل و بازپس دادنهای تپلتر نرفتیم …

    در مورد درست کردن باورها ، بیشتر روشکر گزاری وکنار گذاشتن تلویزیون وپاکسازی گوشی اقدام کردم ،

    و الآن که به زندگیم نگاه میکنم ، میبینم،فقط به کارم مشغولم بدون اینکه پولی در بیارم ، فقط به سیو پول بسنده میکنم اونم از این راه که نیازهای خودمونو رفع میکنم، همین ومیدونمم این کافی نیست .

    بارها کارم رو شروع کردم وشکست خوردم وپولی درنیاوردم وخوب فکر کنم بهتره برم روساخت باورهای قویتر وبعد نتیجه رو ببینم …

    برای خودم وبرای همه از خالق خوبیها، بیشترین موفقیت رو طلب میکنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: