مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است - صفحه 21

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    چقدر خوب باور ساختین که سر ضرب جوابها را میدین و دقیقا چیزی که بارها اموزش دادین

    وقتی پرسیدن که امریکا در موفقیتتون نقش داشت گفتیدمنکه بعد موفقیتم اومدم امریکا مهم نیست کجایی مهم باورهاتونه

    به خودم گفتم ببین انقدر باور باید محکم باشه بدون معطلی جواب بدی

    امریکا، ایران و هرجای دنیا باشی با باور درست موفق با باور نادرست شکست میخوری

    بعد پرسیدن که خانواده حمایت کردن

    گفتید نه و خوشحالم نکردن

    این نه قاطع و این حس خوب یعنی من انقدر خودم توانا هستم که میتونم همچی بسازم خانواده و… نیاز نیست وقتی من اینو دوسال پیش با جملات شما در ذهنم ساختم خودمو خودم هستم پس روی هیچکس حساب نکنم غمام تموم شد دیگه ناراحت نبودم بقیه کمک نمیکنن خودمون خونه و وسایلش جور کردیم و عروسی گرفتیم و زندگیمون را خودمون ساختیم جالبه وقتی من کامل قطع امید کردم گفتم فقط خدا و تمام بعد خانواده ها خودشون اومدن تمام کارها را انجام دادن وقتی من قطع کردم این زنجیر و مسنقل شدم خدا گفت افرین همینو میخواستم جالب بود پشتش مادرشوهرم کلی وسیله خرید و کلی پول دادن و… انقدر همه دست به دست هم دادن که ما هیچ بدهی بعد عروسی نداشتیم

    و این ایمان من بود که دستان خداوند به زندگیم اورد از اون روز هر بار میخوام روی بقیه حساب کنم یادم به خاطرات اون روز میفته و چنان تجربه شیرینی هست که تا الان که سه سال میگذره هم منتظر حمایت بقیه نبودم و حسابی حمایتم شدم همین الانم بقیه وسیله و خوراکی و… برلمون میارن دیگه من اصلا نمیگم حتی توقع ندارم خودشون میرن میخرن میگن برای شما خریدیم

    و چنان من خوشحال میشم از تک تک چیزایی که بهم میدن ذوق میکنم که یکی ببینه تعجب میکنه در صورتیکه اگه قبلا بهم طلا هم میدادن من میگفتم هنر کردن میخواستن همینم ندن وظیفشون بوده

    من از ادم اون مدل شدم این مدل

    و اونموقع چند بار دعوا کردم تهش هم کلی داستان

    الان من اصلا حرف نمیزنم همه برام حسابی کمک میدن

    چقدر خداروشکر میکنم که منو انقدر عالی تغییر داد با وجود شما استاد نازنین

    یکجایی گفتید پس انداز نکن برای روز مبادا و من اصلا پس انداز نمیکنم به خودم گفتم مچ خودتو همین الان بگیر چرا من سکه نگه میدارم پس ذهنم اینه این طلا و سکه ها خرج بدهی میشه مگه من نمیتونم برم باهاشون سفر و لذت ببرم پس جمع کنم این داستان اشتباه که فقط دارم به خودم ظلم میکنم

    تصمیم گرفتم اول پس انداز اگه میکنم فقط برای خواسته هام باشه

    دوم برم سکه هام بفروشم و عید باهاشون بریم سفر

    سوم دیگه انقدر روی پول جمع کردنم برای مخارج حساب نکنم دستان خدا بی نهایت هست تا الان لنگ نموندیم که بخوایم بقیشم لنگ بشیم

    امسال به خودم گفتم تو لایق سفری و هر روز دارم تمرین میکنم چون باور اشتباه من

    عید گرونه عید شلوغه عید سخته عید بمون خونه پول سفر فلان کار بکن

    این عید به خودم قول دادم دیگه مدل قبلم نباشم خودمو گول نزنم خودمو وعده وعید ندم

    به هر مدلی هست امسال عید، برم سفر اونم سفر خارج کشور که اگه انجامش بدم میدونم دنیام یک بخش دیگه میشه چون کلی باور میزارم زیر پام

    حتی حرفایی که فکر میکنم میرن کنار اینکه حالا واجب بود، پول سفر میدادی فلان چیز، حالا صبر میکردی ارزون شه، پولتون زیادی اومده و،،،

    تمام اینها باورهای منم هست و باورهای اطرافیان که میگن پس اصلا به هیچکس نمیگم به همسرمم گفتم روز سفر همه میفهمن گفته کجا گفتم نمیدونم گفته چطور گفتم نمیدونم

    اون باور نمیکنه من هیچ ایده ای ندارم فقط گفتم خدا چون خیلی برنامه ریزی میکنم فکر میکنه من همه نقشه هاش کشیدم اما من اینبار فقط گفتم خدا هر روز دارم تمرین میکنم یک ویس با صدای خودم ضبط کردم هر روز گوش میدم

    امسال قراره خیلی چیزا را بشکنم خیلی باورها را بزارم زیر پا

    فقط خودمو بسپارم به خدا

    باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد

    خودش میبردت هر جا دلش خواست

    که دقیقا ساحل همونجاست

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته

    بازم خدارو شاکرم که امروزم دوتا از فایلهای گوش دادم و کلی نکته ازش گرفتم

    باور باور باور ..باز از باور گفتین استاد عزیز

    و من هنوز نیاز به کارکردن روی خودم دارم ولی نمیدونم چجوری فقط دارم گوش میدم و سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم

    یه شریکی داشتم که خیلی بداخلاق بود و من امروز قبل گوش دادن به این فایل ازش جدا شدم

    البته پشیموننیستم که راحت شدم و حالم خیلی بهتر شد حتی با خوبی جداشدم نه ناراحتی و بحث

    ولی الان فهمیدم من بودم که اون شخصیت عصبی طرف رو میکشیدم بیرون و صد مقصر خودمم چون تو روابط ضعیف هستم از خدا میخام هدایتم کنه بتونم تمرینشو انجام بدم تا دیگه به مشکلی برنخورم

    خداروشکر باز همین امروز کار جدید گرفتم و باز استارت میزنم و موفق میشم البته با تمرین روی باورهام و گوش دادن به فایلهای استاد عباسمنش کسی که زندگیش پر نتیجه

    مکانی که توش بودم آدمهای نا مناسب توش بودند و من از خدا خواستم هدایتم کنه شرایط واسم فراهم کنه قرآن بخونم رو خودم کار کنم و امروز این اتفاق افتاد و من گفتم حتمن خیره و خوشحال شدم

    چند وقته دارم شبی دوساعت فایل گوش میدم مینویسم

    درخواست میکنم

    و فکر کنم این موضوع خارج از باورهای مخرب روی روابطم ..جواب خداست بهم که دورم خلوت بشه و من بتونم قرآنم بخونم چون دیشب ازش خواستم شرایط واسم مهیا کنه قرآن بخونم رو خودم کار کنم و موفق بشم خدا درخواستم رو بهم داد و من تسلیمم در برابرش

    و ازش میخوام خودش هدایتم کنه که بتونم روخودم کار کنم و بپذیرم کل شرایط زندگیم دست خودمه و راه رو واسه درست کردنش برام راحت کنه خدایا شکرت

    من میخام شروع کنم باز و با باور درست خودت باید کمکم کنی

    تو پای در ره بنه و هیچ مپرس

    که خود راه بگویدت که چون باید کرد

    من خیلی بدردم خورد این جمله ها من باید شروع کنم و کاری به چیزی نداشته باشم و توکل کنم

    خودش بهم میگه چیکار کنم

    الان توی ترمینال هستم دارم میرم خونه تا یه استراحت کنم و استارت بزنم اینو مینویسم تا یه روزی بیام بخونمش و مقایسه کنم خودمو با این کامنتی که گذاشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    به نام خداوند که رحمت اش همیشگی است

    سلام به استاد عززیزم مریم جان عزیزو دوستان خوبم

    روز 130

    استاد عزیزم در هر فایل به نکات را میگید که نیاز داریم و هم فایل های دانلودی و هم محصولات شما به این صورت است خدایا شکرت اینکه با پس انداز هیچ کس ثروتمند نمی شود

    من بیشتر از این که پیش پدرم باشم پیش مادرم بودم وبزرگ شدم مادرم همیشه پول هایش را پس انداز می کرد با وجود که با آون نیاز داشت پیش داکتر نمی رفت خرید نمی کرد از خییلی خواسته هایش می گذشت اما هیچ وخت به پول زیاد نرسید اما پدرم شخصیت متفاوت تری دارد اصلا پس انداز ندارد و همیشه خرج میکند چیز که دوست دارد را می خرد بهترین لباس ها را برای خوودش میسازه بهترین غذا ها را نوش جان می کند این را خییلی دیدم وختی پدرم به پول نیاز می داشته باشه به طرز جادویی پول برایش ساخته میشه خییلی دیدم پدرم همیشه به من هم میگه برو هزینه زیاد بکن و چیزی درست تری ببیگیری و اما ذهنیت من در این موارد خییلی محدود است باید خییلی رو ی این موضوعات کار کنم تا بهتر و بهتر شوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    به نام رب العالمین

    روز 130 ام روزشمار من

    سلام استاد عزیز.

    22 دقیقه فقط در و گوهر بارید . اولش گیج بودم . گفتم چرا من حرفها را نمیفهمم .

    رفتم یه فایل دیگه را گوش کردم و دوباره اومدم. تازه فهمیدم این فایل کوتاه اینقدر پیام داره . اینقدر مهم است و بخاطر این من گیج بودم .

    چون در مورد ثروت بود . در مورد روابط بود. و در مورد مهمترین باور که ما خالق زندگی خودمون هستیم، بود.

    به قول استاد قدرتمندترین باور همین باور است.

    از وقتی من قبول کردم که خودم با افکارم زندگیم را ساخته ام. دیگه دست از سر همه برداشتم . اینقدر دنبال مقصر نگشتم . اصلا حالم خوب شد.

    خیلی زمان برد اما تا حدودی توانستم که قربانی نباشم. تونستم بفهمم که هر کسی اگه کاری برایم انجام داده دستان خداست و اگه با تضادی از طرف کسی مواجه شدم بازهم گفتم این دستان خداست تا من پیامی را دریافت کنم.

    این برداشتن توقع از دیگران برام عالی شده.

    ما ایرانی ها بخاطر احساساتی بودنمون خیلی خیلی پرتوقع هم هستیم.

    اصلا کاری را انجام میدیم تا اون طرف یه جایی برامون جبران کنه. حتی نذرهامون هم همینجوریه . با خدا هم معامله میکنیم و توقع داریم . مثلا من اینهمه کار خوب انجام میدم که تو اینکار را بکنی.

    مثلا نذر میکنیم که اگه این حاجت را بگیرم اینکار را میکنم. بازم توقع

    همه از هم توقع دارند . کافیه یک کسی یه کاری را انجام نده همه میریزن سرش و توقع دارند .

    از پدر و مادرمون توقع داریم . از معلم و مدرسه توقع داریم . از کشور و مملکت توقع داریم.

    ولی دریغ از اینکه خودمون کار خودمون را درست انجام بدیم . جهان خودش پاسخ میده.

    ولی از وقتی من توقع را برداشتم و گفتم منم که برای زندگیم با افکارم برنامه میریزم. لطف دیگران مهربانی است و من با دل و جان میپذیرم . و اگه کسی کاری برام انجام نده دیگه توقع ندارم.

    این باور خیلی خیلی سازنده است. دیگه جهان را آینه میبینیم و سر انگشت را به سمت دیگران نشانه نمیگیریم بلکه به سمت آینه میگیرم که خودم هستم.

    و چقدر استاد قشنگ فرمودند که این ما هستیم که تعریف میکنیم کدوم شخصیت آدم ها را ببینیم.

    در این قسمت من احساس لیاقت را میفهمم. من اگه خودم را لایق بدونم بدون هیچ تلاشی آدم های اطرافم اون فرکانس را دریافت میکنند . پس بازهم این من هستم که رفتار دیگران با خودم را تعریف میکنم.

    من عاشق اون فایل استاد هستم که ما خالق زندگی خودمون هستیم.

    دیگه سعی میکنم غیبت نکنم. از دیگران توقع نداشته باشم و همون دوست داشتن خالصانه را داشته باشم . وقتی توقع نداری طرف مقابل این حس را دریافت میکند و این عشق و دوست داشتن خالص را درک میکند.

    و دادن عشق خالص بازگشتش عشق خالصه.

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا

    یعنی این فایل یک فایل کامله . و من فهمیدم هر وقت از یک فایلی چیزی متوجه نمیشم خیلی خیلی اون مهمه و پاشنه آشیل من توی همونها است.

    باورهای ما مهمه . فرقی نمیکنه در مورد ثروت باشه یا روابط یا احساس لیاقت. همه و همه باور و فکری است که ما با اون احساسمون شکل میگیره.

    و احساس ما نتایج ما را خلق میکند.

    احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب.

    خدایا شکرت بخاطر این مسیر سبز

    خیلی دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    روز شمار 130

    سلام استاد عزیزم ‌ و تمامی همراهان گرامی

    از خدا‌وند سپاسگزارم برای آگاهی های که از طریق شما به من رسوند

    اینکه یا پول قرض نده یا اگر میدی قدرت جبرانش رو داشته باش

    من پارسال ی مبلغی رو به چند نفر قرض دادم و‌همون موقع گفتم خدایا من این قرض رو به خودت دادم و وسیله شدم برای حل مشکل بنده ت ،درسته هنوز پس نگرفتم ولی خوبیش اینه خدا اینقدربه من روزی رسونده که اصلا نیازی به اون مبلغ ندارم و میدونم در وقت مناسب به من میرسه البته داره میرسه از جاهای مختلف ولی همون مبلغم برمیگرده

    اینطوری شکر خدا خیلی حالم بهتره دیگه درگیری فکری ‌ اعصاب خوردی ندارم که چرا پول من رو پس نمیدن یا دارن مسخره م‌میکنن چون که وکیل خودم رو خداوند میدونم پس خیالم ازین بابت راحته شکر خدا

    و این مساله زبان هم خیلی خوب شد شنیدم جون امروز جزو درخواست هام از خداوند بود برای هدایتم به روشی مناسب برای آموزش ولی فهمیدم به خودم سخت نگیرم و تاجایی که در توانم بود بخونم و لزوما الزامی نیست برای رفتن و‌مهاجرت برعکس چیزی ک اکثر موسسه ها میگن که مدرک زبان واجبه!سخته باورش ولی میشه نموونه ش همین استاد و‌مریم و‌ مایک عزیز که دارن زندگی میکنن ولی بدون هیچ پیش زمینه قوی از زبان

    اینکه اندوخته کردن دلیل ثروتمند شدن نیست هم خوب باوریه البته ی ایمان بشدت قوی می‌خواد ولی قطعا شدنیه

    باید اینقدر باورم قوی بشه نسبت به درآمد زایی و‌پولدار شدن که راحت بتونم خرج کنم بدون ترس و نگرانی از آینده ،اصلا آین باور خوبی هست که پول و ثروت مث چشمه آب میمونه که هرچی بیشتر ازش خرج بشه بیشتر آب از دل زمین بالا میاد برای پر شدن جای خالی

    یا اینکه ثروت مث خوردن شیر نوزادی هست ک تازه متولد شده چون هرچی بیشتر میک میزنه و تلاش میکنه برای خوردن در واقع فضا برای اومدن شیر بیشتر رو باز میکنه پس هیچ وقت ن تنها غذا کم نمیاد بلکه بیشتر هم میشه

    خدایا شکرت برای بی نهایت ایده برای منطقی شدن ذهنم

    تمام اتفاقات رو افکار ما میسازن

    افکار خوب اتفاقات خوب رو برامون رخ میده

    تو خود پای در راه بنه هیچ نپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    خدایا شکرت بخوایم برنامه ریزی کنیم شاید سخت بنظر برسه ولی وقتی وارد دل کار میشیم کارها خیلی راحت پیش میره خدایا شکرت

    باور محدود کننده ای ک دارم همین صبح زود بیدار شدن هست برای جایی مث امریکا

    ولی همین صحبت استاد ک میگن ما بیشتر خونه هستیم یعنی قرار نیست حتما من نیاز داشته باشم صبح زود بیدار شم از خواب و یا اینکه امریکا ایران فرقی نداره من همونطور ک اینجا میتونم با خونه موندن پول بسازم هر جاییی دیگه هم میتونم خلقش کنم برای خدا و ذهن من مکان مهم نیست که

    تازه بخاطر سطح بالای رفاه مردم امریکا قدرت پول سازیم در خونه خیلی بیشتر هم میشه

    و یا اینکه اصلا بخاطر بچه م م مدرسه ش ایرانم‌ باشم باید صبح زود بیدار شم پس امریکا هم‌ میتونم و این اصلا سخت نیس چرا باید سخت بگیرم

    وقتی 34از زندگیم رو دارم همینجوری طی می‌کنم و روز به روز دارم بهتر بهتر میشم و راحت تر پول میسازم

    خدایا شکرت این شیطان ذهن عجب ترفند هایی بلده یعنی از همین راهی که داری راحتی بدست میاری هم باز حربه میزنه ولی شکر خدا خداوند خودش حواسش به همه چیز هست و کنترل میکنه

    باید امیدهای خودم رو زنده نگه دارم

    باید همینجا هم بتونم خوب زندگی کنم و وقتی میرم داخل خیابون انگار امریکا هستم رو‌ حس کنم تا متوجه شم اصلا کار سختی نیست و‌همه دوست و خیر خواه من هستند و هر کسی منو میبینه نگاه تحسین و تمجید به من داره همونطور که اینجا داره رقم میخوره همه جا آسمون یه رنگه و‌برای خدا هم حد ‌حدود معنایی نداره خدای امریکا و ایران یکیه وقتی خدا بخواد من برم هر آنچه لازم باشه تو خود کنگره امریکا به تصویب میرسه و راه برای من به سادگی ایجاد خواهد شد خدایا شکرت

    خوشحالم امروز حالم خوبه شکر خدا

    خدایا شکرت برای همسر عزیزم

    خدایا شکرت برای فرزند عزیزم خدایا شکرت در بهترین زمان و مکان منو‌به بهترین اتفاقات هدایت میکنی

    خدایا شکرت وکیل من هستی و تحت هر شرایطی بهترین اتفاقات رو‌برام رقم می‌زنی به نفع من

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    خدایاشکرت و سپاس گزارم بابت بودن در این فضای بهشتی و شنیدن این فایل های ارزشمند و زندگی ساز و سپاس گزارم که درک منو از این آگاهی ها هرروز بالاترمیبری و هرروز بهتر درک میکنم و واضح تر میفهمم ،الهی بی نهایت سپاس گزارم

    خب فایل با این سوال شروع میشه که آیا پس انداز باعث ثروت مند شدن میشه و ….

    و یک جواب بسیار عالی از استاد عزیز

    خیر ، پس انداز باعث ثروتمند شدن نمیشود بلکه تغییر باورها باعث ثروتمند شدن میشود ،

    وقتی باورها تغییر می‌کنه به اندازه ی اون تغییرات ثروت جاری میشود در حوزه ی مالی و این روندو اگر بتونیم با ادامه دادن تکرار کنیم ثروت می آید و می آید و بقیش به قول استاد خودش میمونه و البته که اصن رو مونده این پول هم حسابی نمی‌کنیم ،چون باز مدام می آید با تغییر و بهبود مستمر باورها و چقدر این باور باور کامل و فوق العاده اییه و بسیار درست

    ،البته پس انداز کردن هم نه خوبه و نه بد بلکه بستگی داره با چه باوری پس انداز میکنیم ،یعنی اون نیت و هدف از پس انداز مهمه نه صرفا خوده اون عمل مثال : با باور کمبود پس انداز میکنیم (که آره معلوم نیست حالا تو آینده یا ماه آینده بازارم و یا کسب و کارم سودآوری خوبی داشته باشه یانه ؟پس پس انداز کنم )و این تماما برخواسته از باور کمبوده ،کمبود ثروت و نعمت و یا اینکه نه با این باور پس انداز میکنم که سریعتر با پولی که تو آینده به دست میارم ،بزارم رو این پس اندازم و زودتر اون ماشین خوشگله و یا زودتر اون مسافرت قشنگه رو برم ویا هر خواسته ی دیگه ای ….. با باور روز مبادا دارم پس انداز میکنم یا باباور این پس انداز میکنم که عشق و حال کنم با این پول به موقعش ؟؟؟ اینه که مهمه ،اون باور پشت نه تنها پس انداز ،بلکه اون باور پشت هرچیزی و هر مسعله و موضوعی مهمه و انسان با تغییر باور با ایجاد باورهای ثروت آفرین و تکرار این باورها و دیدن و تکرار الگوهای زاده ی باورهای جدید به مسیرها و مداری هدایت میشود که ثروت اونجا هست نعمت اونجا هست و این ثروت و نعمت تمام نشدنیه و از وجود خداوند این نعمت ها و ثروت جاریه در هر لحظه ،

    و سوال بعدی در مورد روابط و استاد عزیز که دوستمون استاد و مثال بارز این قرارداده که بسیار عالی در حوزه ی روابط عمل کردن و واقعا درسته و استاد عزیز از قانونی پیروی می‌کنه به نام قانون برانگیختگی ، به نام توجه بر نکات مثبت که باعث دیدن نکات مثبت بیشتر و بیشتر میشه و محدودیتی ندارد جهان در نشان دادن اصل و اساس هر آن چیزی که بهش توجه میکنیم ،و وقتی که ما با خودمون در صلحیم ،خودمونو دوست داریم و می‌پذیریم خودمونو هر آنطور که هستیم اولا اینکه خودمونو هر آنطور که هستیم بپذیریم اولین قدم برای تغییره اون چیزیه که میخواهیم ،چون تا زمانی که ما چیزی رو نپذیریم نمی‌تونیم تغییرش بدیم و بعد ما توجه میکنیم به نکات مثبت و نکات مثبت و ویژگی های مثبت و خوب انسان های دورمونو تحسین میکنیم ، وقتی این باور رو در خودمون با تمرین و تکرار نهادینه میکنیم که : جهان پر از مردمانی زیبا و نازنین و مهربان و شریف است که از هر جهت به من کمک می‌کنند و به من لطف دارن

    وقتی باور میکنیم که انسان های نازنین همواره روح خداییشونو به من نشون میدن و خودمون مصداق اون کسی هستیم که عشق می‌ورزه و روح خداییشو به دیگران نشون میده ،جهان و خداوند پاسخ میدهد و کبوتر با کبوتر باز با باز رخ میدهد ، پس منم که با انجام این تمرینات و ساختن باورهای عالی در مورد روابط و هر حوزه ی دیگه ای خودمو در مدار مناسب قرار میدم ، اتفاقات و انسان ها و شرایط دورو برم لاجرم شکلی رو به خودشون میگیرن که من در ذهنم ساختم ، و این میشه همون قانونی که میگه :تمام اتفاقات و شرایط هر لحظه من با فرکانس های ارسالیم رقم میخوره و به هیچ وجه نمیشه سره این سیستم کلاه گذاشت منظورم چیه ؟؟؟منظورم اینه که عدالت خداوند بی نقصه یعنی چی ؟؟؟یعنی من عاشق اینم که انسان هایی که باهاشون تعامل دارم انسان های صادق و درست کار و پاک و شریف و نازنین و ثروتمند و سخاوتمندی باشن ،پس من اول اول اول خودم باید مصداق انسانی باشم که تمام ویژگی های بالارو در خودم پرورش بدم تا وارد مدار چنین افرادی بشوم که طالب هستم و این روند آرام آرام رخ میدهد به شکلی که من تعجبی نمیکنم و به نظرم این تغییر خیلی شیرینه ،و خودم به اندازه ای که رو این مسأله کار کردم به همون اندازه نتایج رقم خورده

    یعنی به اندازه ای که عفت کلام دارم به همون اندازه مشتری هام و انسان هایی که باهاشون برخورد میکنم عفت کلام دارن و اصلا حرف لغو و بیهوده نمی‌زنن چه رسد به اینکه اهل و فش و ناسزا باشن ،

    یعنی خودم به اندازه ای که روی صداقت و درستیم کار میکنم دوستان حتی کلمه به کلمش ها یعنی می‌خوام بگم در این حد دقیق ،به همون اندازه انسان ها و مشتری های کسب و کارم ،صادق و درست هستن ،به همون اندازه ها نه بیشتر و من با دیدن این نتایج و تحسین این انسان های درستکار و شریفی که جهان به سمتم هدایت کرده و پی بردن به اهمیت این موضوع که به اندازه ی کار کردنم روی خودم و باورهام جهان پاسخ میدهد ،بیشتر و بیشتر مصمم میشم تا برروی صداقت کلامم ،عفت کلامم ،خالصی فرکانس هام ، و درستکاری و همه و همه …… این ویژگی های مثبت کار کنم و بیشتر و بیشتر این ها رو در خودم پرورش بدم تا جهان به همون اندازه پاسخ بدهد و من عاشق تحسین افراد و انسان های نازنین و درستکار و با صداقت دور و برم هستم ، و به اندازه ای که کار میکنم دقیق دقیق دقیق نه کمتر و نه بیشتر دقیقااااااااااااااا به همون اندازه نتایج خودشونو نشون میدن و باز هم با تایید و تحسین این قانون روند رشد و بهبود خودمو سرعت می‌بخشم ، الهی شکرت بابت این قوانین زیبا و بدون تغییرت ،

    پس اگر من دوس دارم یک شریک عاطفی از همه لحاظ بی نظیر داشته باشم ،خودم باید مصداق اون شخصی باشم که از همه لحاظ بی نظیر وتکه ، چون خداوند عدالت داره دیگه نمیاد یه بنده ی نازنین و از همه لحاظ خوبشو بسپره دسته یه آدم دره پیت ،

    همه چیز در این جهان بر اساس یک سلسله قوانین مشخص و ثابت رخ میدهد

    ،پس بیرون زمن نیست هرآنچه در عالم هست

    از خود بطلب هر آن چه خواهی که تویی .

    پس ای قوم به حج رفته بیایید بیایید

    حاجت به طلب نیست ،شمایید شمایید .

    و مورد بعدی سوال در مورد مهاجرت و یک جواب کلی و درست و به جای دیگه :که تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید کرد ،

    این جواب یعنی اینکه هیچ فرمول خاص و اثبات شده ای برای موفقیت وجود ندارد ، یعنی اینکه تنها راه تجربه سعادت و خوشبختی در تمام ابعاد هم در دنیا و هم در آخرت فقط و فقط شناخت قوانین کیهانی و عمل به قوانین در جزی ترین مسأله های زندگیمونه ، این جواب یعنی اینکه تو به اون منبع متصل شو و اون نسبت به شرایطتت ،نسبتت به درخواست هایی که داری ، نسبت به تکاملی که طی کردی همواره بهترین مسیرهارو بهت پیشنهاد می‌کنه ، چون اون آگاهه به درونی ترین نیات ما اون آگاهه به باورهای ما اون اگااهه به همه چیز ما و بهتر از هر کس دیگه ای می‌تونه مارو به قدم بعدی که باید برداشته بشه هداایت کنه ، اون خوده راهه ،اون خوده مسیره ،اون تمام میان‌برهارو بلده ،اون تمام جوابها رو داره ، پس تو پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید کرد .

    ودرادامه یک جواب زیبا و یک تعریف کامل از قانون رهایی :قانون رهایی یعنی توجه به خواسته ها و اعراض از ناخواسته ها

    یعنی توجه بر نکات مثبت هر لحظه

    یعنی اینکه من دارم از زندگیم لذت میبرم و فاصله فرکانسی جایی که هستم تا جایی که خواستم اونجاس رو دارم با احساس خوب پر میکنم .

    رهایی یعنی اون جمله ی بی نظیر استاد که میگه :رسیدن به خواسته مارو به احساس خوب نمیرسونه بلکه احساس خوبه که مارو به خواستمون می‌رسونه ، پس لذت ببریم و به خواستمون توجه کنیم و ترمزهارو برداریم و عین آب خوردن به خواسته هامون میرسیم و این سازو کاره جهانه ، چمن برای رشد و پرنده برای پرواز هیچ زجری نمیکشن ، پس اعتماد کنیم به روند تکاملمون و زمانبندی الهی

    و مورد بعدی سوالیه که استاد عزیز به شکل شوخی بیان کردن و یک جواب بسیار خوب و عملی دیگه هم به این سوال دادن و چقدر تحسین میکنم استاد عزیزم و اینکه چطور به موفقیت برسیم یا فک کنیم زمانی که تا خط ریش بدهکاریم ؟ و جواب اینکه بپذیریم مسعولیت جایگاهی که الان درش هستیم تمام مسعولیتشو بپذیریم ، یعنی بپذیرم که هیچ دست دیگه ای در کار نبوده و هیچ مافیا و جادو جنبلی در کار نبود و منی که الان تا خط ریش بدهکارم حاصل فرکانس ها و باورهای منه و من دقیقا در جای درستی هستم ، یا اونی که الان رو تخت بیمارستانه دقیقا جای مناسبش اونجاس ،یا اونی که گوشه زندانه دقیقا جای مناسبش اونجاس ،یا اونیم که داره معامله های میلیاردی می‌کنه دقیقا جای مناسبش اونجاس و این سیستم و خداوند فقط و فقط پاسخ داده به باورهای اون افراد و هدایتشون کرده بدون قضاوت به سمت اون مسیری که خواستن پیش برن و این خداوند انقدر برای ما ارزش قایله که حتی حق دخالت در کوچکترین جز زندگی مارو از خودش گرفته وتا این حد به ما قدرت و اختیار داده برای خلق شرایط دلخواه ، پس اولین قدم شد پذیرش اینکه من با باورهام خودمو به این مرحله رسوندم و جایگاهی که توش هستم براساس پاسخ های خداوند به اون جنس از باورهای من بوده و از الان به بعد تصمیم بگیرم که با توکل به خدای مهربان هر چند که اوضاع سخت باشه بخوام که روی خودم و فرکانس های ارسالیم کار کنم و کم کم مدار به مدار هدایت بشم به سمت پرداخت بدهی و حتی حرکت به سمت آزادی و استقلال مالی و اصن قانونشم همینه ، منتهی نوشتن این حرفهای قشنگ کجا و عمل به این حرفها و آگاهی ها کجا و من همواره از خداوند تعهد و اراده ای پولادین خواستارم برای اجرای این آگاهی ها در عمل و درک بهترم از این آگاهی ها و دلیل عمل به این آگاهی ها چون وقتی من ضرورت و دلیل عمل به این آگاهی ها برام روشن باشه ،دیگع شک و تردیدی نمی‌مونه و من هرروز سعی میکنم بهتر و بهتر بشم در این مسیر ، و هر چیزی اینطوریه ،

    فقط باید دلیل انجام یه کاری برام مشخص بشه و اون دلیله که اشتیاق سوزانو برای انجام اون کار برا من به ارمغان میاره و خیلی چیزهای دیگه ،مثل اراده ،پشتکار ، تعهد و…..

    پس خدایا سپاس گزارتم که هدایتم می‌کنی تا مصداق کسی باشم که حرف و عملش یکیه .

    الهی سپاس گزارتم بابت کامنت پراز آگاهی که نوشتم و برام تکرار شد این آگاهی های ناب

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    سلام استاد عزیزم.

    بینهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر ابن سلسله فایلهای روزشمار تحول زندگی من. از اونجایی که من این فایل را ندیدم الان کامنت میذارم.

    استاد چه نکات خوبی فرمودید و همگی نکاتی بودند که شما در دوره های مختلف آموزش دادید.

    در حین گوش دادن به این فایل من یه نکته ای را درک کردم.

    من منتظر رسیدن به موفقیت مالی هستم برای حرکت کردن.

    این نکته ای هست که با اینکه فکر میکردم اینجور نیستم، ولی خب انگار هستم. چرا؟ چون هر وقت به مهاجرت فکر میکنم میگم خب من باید یه نتیجه مالی خوبی داشته باشم دیگه.

    این درسته که من همونجایی که هستم، از همین چیزی که الان هستم تغییر کنم و با همین امکانات فعلی نتایجم شروع به تغییر کند، اما اینم میتونه باشه که من همونطوری که پارسال چندتا کار گرفتم و درآمد خوبی ازش داشتم، امسال هم چندتا کار بگیرم و درآمد خوبی ازش کسب کنم. میتونم اصفهان کار کنم و موفق بشم، میتونم تهران کار کنم و موفق بشم میتونم آمریکا کار کنم و موفق بشم.

    اصلا موفق شدن لذت بردن از مسیر است، نه رسیدن از نقطه A به نقطه B.

    این خیلی مهمه.

    از بحث خارج نشوم. من الان بخواهم حساب کنم خیلی موفق هستم. خداروشکر.

    حتی یکی از بدرخواست های ستاره قطبی‌ام نشانه اش امروز بهم داده شد.

    یعنی اون بحث آزادی از خواسته هست، به همون شکل. گفتم خدایا من یه ماشین خوب میخوام، خودت بذار سر راهم. یکی زنگ زد فلانی دنبال ماشین بودی این هست خیلی عالیه.

    خیلی جالبه. خداروشکر. میدونید استاد من ماشین داشتم ولی فروختم خرج کارخانه ام کردم و الان با اینکه در آمدم خوب بوده و چند میلیارد تومن درآمد داشتیم. اما تمام این پولها هزینه شده برای خرید دستگاه و گسترش کسب و کار.

    کاری که قبلا فکر میکردم درسته ولی الان مطمئنم کاملا اشتباه هست. همه‌اش باید باهم رشد کند. هم تفریح، هم لذت بردن از کار.

    من کار ساخت و ساز را خیلی دوست دارم و عاشق خلق کردن هستم. اما دلیل نمی‌شود که از خودم بزنم برای کارم.

    باید جوری بشه که از هم جدا نشوند. یعنی با کار عشق کنم و تفریحم باشه.

    اما درکل چیزی که باعث شد من بیام و این کامنتو بنویسم، اون کمال گرایی هست که همیشه جلودار من شده برای حرکت کردن.

    دیروز گفتم یکی از ترس هام اینه که من متاهل هستم. بنابراین نمیشه بی گدار به آب زد.

    در صورتی که باید الگوی مناسب بیارم واسه خودم. مثل استاد عباسمنش.

    عاشقتونم استاد. من اینجا توی سایت می‌نویسم که برای خودم ردپایی بشه. که بفهمم از کجا به کجا رسیدم.

    مریم خانم بینهایت ازتون سپاسگزارم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 130 ام و تعهد من

    یکی از فایل هایی ک شروعش،موجب قوت قلب،موجب ارامش،احساسی ک انگار از قبل توی وجوده ادم هست ولی شیطان یا همون نجواها دوس دارن کاری کنن ک جوره دیگ فکر کرد

    من هیچ وقت از پس انداز کردن ،از لذت نبردن و موکول کردنه اون احساس خوبو لذتو به بعدا،حالم خوب نبوده

    بارها شده در شرایطی بودم ک در حال تجربه ی چیزی بودم ک میخواستم،اما ب دلیل باورهای غلط از بچگی،از چیزهایی ک از خانواده میشنیدم،ادم همیشه جوون نیست ک کار کنه،پول همیشه بدست نمیاد،پیر ک بشی سخته بی پولی،ینی همه جاش از سختی بوده و ته ذهنم این بوده ک باید پس انداز کرد ولی دوس نداشتم والبته انجامه اون کاره و خرید یا هرچی هم احساس خالصه خوب نداشتم

    یجورایی برزخ بودم

    بعد از اشنایی با شما،همه چی فرق کرده

    نه نگران فردام(چه برسه پیری) نه احساس بد دارم به کارهام

    تازه ورودیه نعمتو ثروت هم توی زندگیم بیشتر شده

    بهترین تجربه هارو دارم و جوری این تجربه ها به کیفیته احساسم اضافه میکنه ک لاجرم ،طبق قوانین این جهان،همه چی بعدش خودش میاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 130 روز اخر فصل پنجم

    خدا رو شکر یک فصل دیگه هم ازین سفر معنوی و پر درس و اگاهی رو رو گزروندم

    کل این فایل و سوالاتش همشون دقیق و با جزییات تو محصولات و حتی فایل های رایگان توضیح جامع و کامل بابتش داده شده که اونایی که دقیق میدونم و کنارش مینویسم شاید کمکی کرد به کسی که تازه وارد سایت شده

    نکاتی که خودم برداشت کردم تا برام باز هم تکرار بشه و چه تکرار شیرینی رو کامنت میکنم

    « با پس انداز کردن کسی ثروتمند نمیشه با تغییر باورها ثروتمند میشی» هم فایل هدیه هم دوره روانشناسی ثروت

    استاد این مورد واقعا دیدگاه منو تغییر داد همیشه اطرافیانم خصوصا مادر و مادربزرگم بهم میگفتن پولاتون و خرج نکنید نگه دارین پس انداز کنید من با اون عقلم میگفتم خب پس چرا میدی به من اگه باید پس انداز بشه و هیچ وقتم نمیتونستم پول پس انداز کنم همیشه خرج میکردم و خب بچه تر که بودم دیدگاه کمبود نداشتم و دست و دلم برای خرج کردن نمیلرزید بزرگتر که شدم فکر میکردم من یه مشکلی دارم که نمیتونم پول پس انداز کنم و یا درامدم اینقدر پایینه که اصلا چیزی برای پس انداز نمیمونه کم کم با مباحث موفقیت اشنا شدم اولین بار تو کتاب چهار اثر خوندم که وقتی مرده یه سکه داشت و باید مثلا تا بیست روز ده روز دقیق یادم نیس عددش و یه چکی پاس میکرد یا قرضی رو پرداخت میکرد بعد به اون روحانی یا کسی که ایمانش بخدا بیشتر بود گفت چجوری این یه سکه رو بکنم مثلا صد سکه میگم دقیق مبلغ رو خاطرم نیست بعد اون روحانی یه سکه رو ازش گرفت و انداخت دور گفت تو نباید ایمانتو و امیدتو به این یه سکه هم بزاری از خدا بخواه کمکمت کنه اون زمان مفهومی که نویسنده میخواست توضیح بده ایمان بود اما من فک کردم کلن باید پول هرچی دستت میاد خرج کنی تا اینکه قشنگترین جامع ترین و کاملترین توضیح و استاد قشنگم دادن در این رابطه که توضیحش با چند خط نمیشه

    «تو میتونی شخصیت افراد رو برانگیخته کنی چون ادمها معمولا دو شخصیت دارن یکی خوب یکی بد این که تو کدوم مورد و از توش بیرون بکشی بستگی به خودت داره» این مورد همونطور که خدا استادم گفتن تو دوره مورد علاقه من دوره توحیدی عشق و مودت هستش کاملترینه و قشنگ براتون جا میفته

    «نیازی نیست برای مهاجرت حتما زبان بلد باشی بستگی به ترمزهات داره که جلوی مسیر و هدفت و میگیره» اینم نمونه و الگوی بارزش استاد هست پیشنهادم فایل هدایت اللهی قسمت یک و دو هست داستان مهاجرت اللهی استاد فوق العادست

    «قانون رهایی :به خواستم نچسبم و از لحظه لذت ببرم و سپاسگزار باشم نه اینکه شاکی باشم و کارمم اینه توجه م و از ناخاسته بردارم بزارم رو خاسته م » این مورد و خود استادم گفتن دوره دستیابی به رویاها که متاسفانه من هنوز موفق به خرید این دوره نشدم

    «مهمترین اصل و باور : تمامی اتفاقات و شرایط زندگی رو ما با افکارمون خلق میکنیم نه دیگران » این موردم تو تمامی مباحث استاد هست از فایل های هدیه تا دوره ها و سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت که بصورت عملی ما شاهدیم فایل مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم ان فوق العادست هزار بار همون فایل و گوش بدی انگار تمام دوره های استاد و خریدی

    «شما از هرجا و مکانی که هستی پیشرفت و شروع کن با تغییر فرکانست مکان زندگیت لازم باشه تغییر میکنه» دوره روانشناسی ثروت 1 قسمت اول و دومش و فکر میکنم سوم هم تا قسمتی خیلی خیلی راجع به این موضوع صحبت میشه مثال ها گفته میشه

    «تو هر شرایطی از زندگی هستیم باید بپذیریم باعث و بانی خلقش خودمونیم حالا یا اگاهانه یا نااگاهانه فقط ما من شخص خودم نه دیگران اینو به کسی دیگه ربطش ندیم»

    «حتی اینکه ضمانت کس دیگه ای کنی یا پول قرض بدی بگی من خوبی کردم مقصر اون طرف که پول و نداد اشتباهه و نوعی شرک محسوب میشه اگه هم میخوای عملی در این باره انجام بدی با خودت بگو اگه پول و برگردوند که هیچ اگه نه من در راه خدا بهش دادم » این مورد یکم قبلا هضمش برام سنگین بود اینقدر فایل راجع بهش گوش دادم الگوهاش و دیدم موردهای مشابه بسیار برام پیش اورد جهان که تسلیمانه گفتم فهمیدم اقا من متوجه شدم غلط کردم خخخ کامل برام جا افتاد هم میتونیم فایل به کبوترها غذا ندهیم هم یه فایل بود استاد یه سوال از بچه ها پرسیده بود پیداش کردم میام ویرایش میکنم که اون کامنتها هزاران کتاب موفقیت و میزاره تو جیبش اینقدر که عالی هست فکر میکنم تقریبا برای تمامی موضوعات بالا تو عقل کل هم سوال جواب باشه

    ممنونم استاد عزیزم بابت این اگاهی های ارزشمند و این سفرنامه مرسی خانم شایسته عزیز بابت تهیه هدایتی این سفرنامه بینظیرید هردو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    بهار رضوی گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    برگی از سفرنامه روز دهم من

    سلام به استاد یکی یه دونه و بی نظیرم️️️

    اگر فقط “ساختن یک باور” برای تغییر شرایط زندگی ات کافی باشد به گونه ای که در تمام جنبه هایش احساس خوشبختی نمایی، آن باور این است که:

    بپذیری تمام اتفاقات و شرایط زندگی تو بدون استثناء، توسط باورهایت خلق می شود.

    .

    .

    .

    دوست دارم تجربه خودمو از این حرف استاد خدمت دوستای عزیزم بگم

    من توی دوران مدرسه جزو شاگردان زرنگ کلاس بودم که همه می گفتن باید ریاضی بری مهندس شی یا تجربی پزشک شی ولی من رشته انسانی رو انتخاب کردم اونم بخاطر اینکه معلم دوران مدرسه م گفت رضوی تو بری عربی کلی موفق میشی چون اون موقع از رو دفتر خواهرم جواب تمارین رو میدادم خیال می کرد توش خیلی اعجوبه م و اینقدر گفت تا باورم شد در عربی حرف برای گفتن دارم خلاصه با وجود رتبه بالای کنکور که می تونستم حقوق ملی بخونم عربی رو انتخاب کردم فقط بخاطر باوری که معلمم برام ساخته بود

    تمام مدتی که درس می خواندم میگفتم من جزو معدل الف های دانشگاهم باید برم تو نفت چون میگن حقوقش خوبه همیشه اینو همه جا می گفتم همه هم کلی مسخره که با این رشته مسخره رفتی نفت سه بار ،ولی من میگفتم لایقتشو دارم معدل الفم خلاصه درس من تموم شد و توسط دوستی که اصلا فکرشم نمی کردم به پتروشیمی معرفی شدم اینقدر راحت که تا ده روز زنگ می زدن میگفتن خانم چرا نمیای سر کار ،جالبه وقتی معدلمو دیدن انگار زبانشون قفل شد گفتن رشته شما ب درد پتروشیمی نمی خوره ولی بخاطر معدلت که خیلی تو ذهن خودم بزرگش کرده بودم استخدام نفت شدم وقتی وارد شدم همه میگفتن آخه عربی چ ربطی به پتروشیمی داره کلی زیر ابمو می زدن تا اخراجم کنن ولی من می گفتم من استخدام نشم کی باید بشه معدل الفم رتبه عالی کنکورم و به راحتی آب خوردن استخدام شدم

    .

    ..

    امتحان رسمی نفت بود گفتم خدایا بیست روز وقت دارم دوستام همه می دونستن امتحان رسمی داریم زمانشو بهم نگفتن و خودشون زودتر شروع کردن خودت بگو چی بخونم رسمی شم یهو خواهرم گفت بهار گاجهای دوران دبیرستان منو بخون گفتم باشه بخدا اینو خدا گذاشته زبانت امتحان ما ماهشهر بود تو راه خانمها هی سوال می پرسیدن من بلد نبودم کلی استرس گرفتم خلاصه رفتم سر جلسه سوالات دقیقا از گاج دبیرستان بود در صورتی که همکارام کلی کتابهای تخصصی سخت خونده بودن

    آها یادم رفت بگم من زبانم خیلی بد بود همکاری که باهاش دعوام شده بود گفت بهار این سوال زبان نفت پارساله بده یکی جوابشو بده بخونش منم دادم و همونو حفظ کردم

    خدا می‌دونه حتی جای سوالاتم عوض نکردن وهمونا رو آوردن اینقدر زود تحویل دادم که خیال کردن هیچی حالیم نیست و نتیجه شد نفر اول قبولی تبدیل وضعیت پتروشیمی چون باور داشتم من صادقم مسولیت پذیرم ،کار بلدم باید رسمی بشم در صورتی که بیست روز وقت داشتم تنها من تا ساعت هفت شب اداره بودم همه چهار می رفتن کارشون کم بود تمام زمان ساعت کاری درس می خوندن ولی کار من زیاد بود ی نفس باید کار می کردم ولی با این وجود نفر اول شدم

    ..

    .

    .

    مورد بعدی گفتن هر کی نفر اول تیراندازی بشه می فرستنش شیراز منم تا حالا نرفته بودم می گفتم من باید نفر اول تیراندازی ادارات بشم حالا چی حتی ی بارم تفنگ دست نگرفته بودم پرو پرو رفتم مسابقه روز مسابقه از بغل دستیم پرسیدم چطور تیر می اندازی تو تفنگ خیال می کرد دارم مسخره می کنم گفتم بخدا من تا حالا تفنگ دست نگرفتم اونم یادم داد

    من رفته بودم برای برنده شدن ،همش می گفتم خدایا دستم باش برنده شم طوری تیر بندازم نفر اول شم ،یهو خانمی اومد رو سرم وقتی اسممو دید گفت با اقای فلانی چ نسبتی داری گفتم عمومه احوالپرسی کرد گفت دوست خانوادگی خانمشه حالا نگو داور مسابقه س گفت من هیچ وقت این سالن نمیام ولی. یه لحظه انگار حسی بهم گفت بیام این سالنو چک کنم می دونستم خدا فرستادش ،بعدگفت خیالت راحت برنده ت می کنم خلاصه داشتم مسابقه دادم حتی بلد نبودم چطور نشانه بگیرم

    خلاصه هفت روز بعد مسابقه دیدم زنگ زدن اداره مون گفتن خانم رضوی نفر اول مسابقات ادارات استان شده چشمام گرد شده بود انصافا انتظار اول شدن نداشتم سال بعدم رفتم مسابقه به پشتوانه همون خانم گفتم خدا بازم میارش قبل شروع اومدن سراغم به عنوان نفر اول صدا و سیما باهام مصاحبه کنن گفتن چند وقته تمرین می کنی گفتم والا تازه دست گرفتم بخدا پارسال دفعه اولم بود الان نی یادم نیست چیکار کردم باید از خانمها بپرسم اونام خیال کردن دارم شوخی می کنم اینقدر ساده بودم راست خودمو گفتم

    چون من ایمان داشتم که خدا کارمو درست می کنه همین باور این خانم رو کشاند سالن ما که ی لحظه نظارتی بکنه و بره و سال دوم نفر سوم مسایقاتم کرد

    .

    .

    .

    .

    مورد بعدی قبول شدنم توی کنکور بود پدرم تصادف بدی کرده بودم کلی مهمون داشتیم زمان کنکورم خودمم اون موقع آرتروز شدید داشتم طوری که استراحت مطلق بودم گفتم خدایا من باید امسال قبول شم خودت بگو چطوری و همش می نوشتم واسه خدا ،یهو به ذهنم رسید نکات مهم کتابها رو بخونم حساب کنید دراز کشیده کتاب رو سر چه شود همش خواب بودم خدا گواه می گیرم رفتن سر کنکور چون استرسی بودم آپاندیسم اومد بالا منو از سالن بردن بیرون منم هی گریه می کردم تایم عمومیم رفت به زور گذاشتن بیام داخل یهو اعلام کردن 15 دقیقه مونده خیلیه سر کنکور شروع مردم ده بیست سه پانزده هزار و شصت و شانزده هر کی میگه شونزده نیست هفده و هجده نوزده بیست

    بیست هر گزینه ای بود می زدمش خلاصه تو یه ربع کل عمومی رو تقریبا زدم دفترچه اختصاصی دادن آقا شروع کردم بوس کردنش انگار خدا سوالاتی بهم گفته بود بخونم تا همونها بیان تو کنکور

    خلاصه بعد کنکور واسه هر چی تعریف کردم عمومی چیکار کردم گفتن بیچاره ردی این چ طرز جواب دادن ب کنکوره خلاصه روز نتیجه رفتم و اصلا منتظر قبولی نبودم دوست رفت نتیجه مو گرفت آمد گفت بهار خدایا عجب رتبه بالایی آوردی خیال کردم مسخره م می کنه نتیجه رو دیدم ،دیدم خدای من چقدر عمومی ها رو عالی زدم اختصاصی هام و رتبه خیلی بالایی آوردم طوری که علامه تهرانو میاوردم با اون مدل درس‌خواندن و کنکور دادن چون باور داشتم من امسال باید قبول شم با رتبه بالا خدا خودش بهم میگه در صورتی که همه میگفتن با این درس خوندنت حالا حالا ها پشت کنکوری ولی باور من چیز دیگه ای بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: