مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است - صفحه 35

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1878 روز

    به نام خداوندی که هر چه دارم از اوست

    سلام و عرض ادب

    گام 13 : عملکردهایی که نشانه ی اجرای قانون است.

    سوال: چه زمانی تلاش فیزیکی برای رسیدن به خواسته ادامه پیدا کند و استفاده از قانون رهایی چه موقع توصیه میشه؟

    اینها اصلا جدا از هم نیستند

    قانون رهایی یعنی تلاش ذهنی یعنی من نچسبم به خواسته ام من لذت ببرم از زندگیم نه اینکه فکر کنم تا وقتی به خواسته ام نرسم یعنی زندگی مزخرفه

    قانون رهایی یعنی توجه به خواسته ها لذت بردن از لحظه سپاسگزاری به خاطر آنچه که داریم نه اینکه شاکی باشیم به خاطر آنچه نداریم.

    قانون رهایی یعنی توجه رو از روی ناخواسته برداری بذاری روی خواسته ها

    سوال: اگه فقط یک باور باشه که باعث تغییر زندگی بشه اون چیه؟

    افکار و باورهای تو داره زندگیتو خلق میکنه هیچ عامل بیرونی در کار نیست یا آگاهانه خلق میکنی یا ناآگاهانه

    سوال: مکان زندگی تو موفقیت تاثیر داره ؟

    خیر. هیچ تاثیری ندارد

    وقتی شما در مدار درست قرار میگیرید خود به خود جهان شما را به جای بهتر میبرد.

    شما از هرجایی که هستید شروع میکنید همانطور که پیشرفت میکنید اگر نیاز باشد مکانتون خود به خود عوض میشود.

    حالت عالی مهاجرت حالتی است که شما در آنجایی که هستی بتونی نتایج خوبی بگیری و احساس کنی اون زمینی که داری توش بازی میکنی کوچیکه حالا مهاجرت میکنی به زمین بزرگتر

    وقتی بحث مهاجرت ( مسائل سیاسی، قضایی،سربازی و … ) باشد یعنی بحث انتخاب نیست اجبار است . این حالت ، حالت درستی نیست.

    تکامل در مهاجرت به این صورته که من از همان جایی که هستم شروع کنم به حرکت شروع کنم به پیشرفت شروع کنم به نتیجه گرفتن

    در همان جایی که ما هستیم آدمهایی هستند که نتیجه گرفتند پس ما هم میتوانیم. بعد که نتیجه گرفتیم بریم ی مرحله بالاتر ی جای بزرگتر

    انگیزه مهاجرت باید این باشه که در جایی که هستیم پیشرفت کنیم و نتیجه بگیریم

    شما شخصیت خودت رو هر جا بری با خودت میبری اگه آدم ضعیف و بدبختی باشی هر جا بری ضعیف و بدبختی اگه آدم قوی باشی هر کجا بری آدم قدرتمندی هستی

    سوال: در بحث روابط چگونه باید عمل کرد؟

    به اندازه ای که خودت رو دوست داشته باشی و برای بقیه هم ارزش قائل باشی جهان هم پاسخ میده

    روابط کاملا به خود ما برمیگردد

    یعنی این ما هستیم که با افکارمون و با باورهامون وجه آدما رو برانگیخته میکنیم.

    همه آدمها بدون استثنا ی شخصیت باحال و ی شخصیت مزخرف تو وجودشون هست حتی فوق العاده ترین آدمها برخی مواقع خیلی لجباز یا بداخلاق میشوند ما هستیم که شخصیت خوب آدمها رو ازشون بیرون میکشیم یا اون شخصیت بد رو ( خسیس، عصبی، زورگو و …. )

    سقف اهداف:

    هر روز سعی کنید بهتر از روز قبل خود باشید سقفی برای پیشرفت نیست تا جایی که زنده هستیم میتونیم بهتر و بهتر بشیم تو همه ی زمینه ها بهتر و بهتر بشیم در زمینه کنترل ذهن و این کار برای ما همه چیز بوجود می آورد.

    سوال: زندگی در گرو عمل ماست یا باورها:

    عمل با باور به وجود می آید اگر من بدانم باور داشته باشم که کاری نتیجه میدهد بهتر عمل میکنم . اگر بدانی کاری 100 درصد نتیجه نمیدهد اصلا آن را انجام نمیدهی

    در واقع باور باعث عمل میشود اگر عمل نمیکنی یعنی روی باورهات کار نکردی

    کار کردن روی باورها باید همیشگی باشد

    مثل این میمونه که تو باشگاه به شما بگویند تا وقتی تمرین کنی و تغذیتو درست کنی بدنت خوش فرم می ماند وقتی کار نکنی بدنت برمیگرده به حالت قبلیش

    وقتی روی باورهاتون خوب کار کنید مثل فردی میشه که خیلی مهارت داره در انجام کار خیلی راحت تر میتونید مسیر را ادامه دهید مقاومت هاتون کمتر میشه نتایج به وجود میاد و در مدار درست قرار میگیرید.

    کار کردن روی باورها نباید همراه با زجر باشد باید لذت ببرید مثل وقتی که تشنه هستید و آب میخورید . اگر زجر میکشید دارید مسیر را اشتباه می روید

    سوال: چطور در مسیر به ناخواسته ها توجه نکنیم؟

    همین که بدانید توجه به ناخواسته ها شما را از مسیر دور میکند سعی میکنید ذهنتان را کنترل کنید . وقتی بدانی آتیشه دستتون رو داخل نمیبرید.

    سوال: چرا یهودیان اینقدر ثروتنند هستند؟

    به خاطر اینکه باورهای بسیار درستی در مورد ثروت دارند

    یکی از باورهای عالی آنها این است :

    هر چقدر ثروتمند تر شوی نزد خداوند محبوب تری

    نکته بعدی: چیزی به نام شکست وجود ندارد همه چیز تجربه است . باید حرکت کرد تا زمانی که حرکت نکنی متوجه توانمندی و علاقه مندی خود نمیشوید

    چقدر استعداد را عامل می دانید برای موفقیت؟

    اگر به عنوان عامل مادرزادی در نظر بگیرید 0 %

    اما اگر علاقه باشد به هر چه علاقه داشته باشید و حرکت کنید پیشرفت میکنید کسی نیست که اصلا استعدادی نداشته باشد موضوع این است که هرکسی در چه زمینه ای علاقه دارد

    اگر بخواهی بدانی در چه زمینه ای استعداد داری باید بدانی به چه چیزی علاقه مند هستی

    باید حرکت کنید . در مسیر متوجه علاقه مندی هاتون میشید.

    بدون سرمایه میتوان موفق شد؟ صد در صد

    سپاسگزار خدای عزیزم که مرا در این مسیر قرار داد

    و سپاسگزار استادان عزیزم هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 1 بهمن ماه رو با عشق مینویسم

    قانون رهایی

    امروز من قشنگ مربوط به رهایی و تسلیم بودن بود

    گام 13 پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    خدا داره یادم میده که چجوری رها باشم

    با اینکه من لذت میبرم از مسیر و تو این یک سالی که در سایت هستم خیلی آرامش دارم اما خدا قانون رهایی رو در همه جنبه ها داره به صورت تکاملی یادم میده

    و میدونم که همه این ها نیاز هست تا من بزرگ بشم

    و سپاسگزارم از خدا که هر لحظه ریز به ریز هدایتم میکنه

    خدایا شکرت

    و شروع میکنم این روز پر از عشق رو

    نمیدونم چی بنویسم ،عجیبه

    نه صبر کن طیبه

    این روزا زیاد میگی عجیبه

    یکم فکر کن

    ممکنه که ، نه ، حتما از تغییر مدارهات هست که دائم میگی عجیبه

    چون تو داری یه سری چیزایی رو تجربه میکنی که در راستای کمی تغییر کردن باورات هست که شواهدش رو داری میبینی

    بازم نمیدونم

    هیچی نمیدونم

    از خدا میخوام کمکم کنه

    صبح که بیدار شدم ،شب قرار گذاشتم با خدا ، که ساعت 4 بیدار بشم

    اما خوابم به قدری سنگین بود که صدای گوشیم و حتی صدای اذان رو شنیدم و بیدار نشدم

    حتی تو دلم با خدا صحبت میکردم میگفتم خدا برام مهمه ،

    چجوری قدم بردارم ؟

    شب بیدار میمونم و تا اذان صبح بعد اگر بخوابم دوباره دیر بیدار میشم

    شایدم من زیاد به این نکته توجه میکنم باید رها کنم

    تنها کاری که باید انجام بدم ، باید این باشه که بیدار بمونم و کارامو انجام بدم و روی دوره ها کار کنم

    مثل زمانی که در دو ماه، که چند ماه پیش من کل دوماه رو صبح تا شب و بیشتر وقتا تا صبح بیدار میموندم و هم تمرینای رنگ روغنم رو انجام میدادم و هم گل سر میبافتم ،و گل سر میفروختم ، اون موقع خوابم کم شده بود و همه اش بیدار میموندم تا کار جدید ببافم و ببرم جمعه بازار بفروشم

    و اصلا حس کم خوابی نداشتم

    حالا چرا الان نمیتونم بیدار بشم؟

    من که عاشق نقاشیم و میخوام پیشرفت کنم

    چرا نمیتونم کمتر کنم خوابم رو که تو نصف شب برای دوره ها زمان بذارم و تو سکوت شب گوش بدم و بنویسم ؟!

    وقتی این سوالارو مینویسم و از خودم میپرسم

    به یه سری جواب میرسم

    اینکه باورهام نسبت به فروش نقاشی ضعیفه و این سبب میشه من تنبلی کنم

    اینکه من ترس هایی دارم برای پیشرفت در مهارت نقاشی ،چون رنگ روغن سخته و باید دقت زیادی بذارم تنبلی میکنم که بیشتر کار کنم

    یا اینکه وقتی خوابم میاد میگم بذار بخوابم و فردا دوره هارو با دقت گوش میدم

    دلیل این تنبلی من در چیه ؟

    شاید عزت نفس باشه

    نمیدونم

    انقدر باید از خودم سوال بپرسم و جواب بدم تا متوجه بشم

    بعد گفتم که خدا تو خودت گفتی که 9 ماه زمان دارم

    9 ماه رو به من به عنوان درک بزرگی ،هدیه بزرگی دادی

    اینکه گفتی اگر تکاملت رو سریع تر طی بکنی و به سرعت به ایده ها عمل کنی ،9 ماه دیگه ،طیبه الانت رو نخواهی شناخت

    و بعد بهم گفتی که اما اگر مثل هر روزت ،روزهارو سپری کنی و هی بگی فردا کار میکنم ،هیچ اتفاقی رخ نمیده و باورات خیلی کم تغییر میکنه و انتظار نتیجه بیشتر رو نداشته باش

    چون من با باورهای تو بهت پاسخ میدم

    و زندگیت به کل تغییر میکنه و به مدار های بالاتر قدم برمیداری

    سرعتت رو در عمل کردن و تصمیم گرفتن بالا ببر

    وقتی یه کاری رو با تمرکز به اتمام رسوندی ،به سرعت برو سراغ کار بعدی

    صبح که بیدار شدم ، ساعت 7 بود

    قرار بود مادرم بعد 3 هفته که رفته بود خونه خواهرم که یه شهر دیگه هست ،برگرده

    و صبح برسه خونه

    ساعت 7 بیدار شدم دیدم صدای ظرف از آشپزخونه میاد

    فکر کردم مادرم اومده ، رفتم دیدم داداشم ظرف میشوره

    خدایا شکرت

    من بی نهایت خوشحال میشم وقتی میبینم داداشم ظرف میشوره

    از 3 دی ماه که دوره عشق و مودت رو خریدم و گوش دادم

    از فرداش داداشم به شدت مشتاق شده تو کارای خونه کمکمون کنه

    درسته داداشم بی نهایت آروم بود و مهربان

    اما الان مهربانی و آرومیش بی نهایت تر شده

    خدایا شکرت

    این منم که دارم خلق میکنم و نیازی به هیچ کار خاصی نیست و خود به خود روابطم خوب میشه

    اینو باید همیشه یادم بیارم ، که اگر خودم خوب عمل کنم روابطم رو خوب میبینم

    پس این نتایج یه شگفتانه هست برای من که هر بار به خودم بگم

    ببین طیبه قانون داره جواب میده ،پس ادامه بدی و سرعت ببخشی ،بی نظیر تر میشه

    استمرار داشته باش

    اگر استمرار داشته باشی نتایج تصاعدی رشد میکنه

    وقتی برگشتم اتاقم، تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم و میدونستم که میتونم

    اما به خدا گفتم ببخش من به خودم ظلم کردم که صبح زود بیدار نشدم ،چون تو به وضوح بهم میگی که طیبه شبا نخواب

    حتی دیروز از سایت ، یه پاسخی اومد وقتی رفتم بخونم دیدم که برای روزی بود که به خدا میگفتم با من صحبت کن و به طرق مختلف بهم نشونه داد و شب با من صحبت کرد و حتی جریان این 9 ماه مانده رو قشنگ بهم گفت که اگر متمرکز بشم و عمل کنم به آگاهی ها 9 ماه دیگه ، یعنی مهر ماه خبرهای خوبی تو راهه

    خدا به وضوح این وعده رو به من داد توی این یک ماهیی که از 3 دی دوره عشق و مودت رو خریدم و بعد 14 دی عزت نفس رو خریدم

    پس من الان باید سمت خودمو خوب انجام بدم

    صبح بهش گفتم که ربّ من، میدونم ایراد از منه ،من باید خودمو هماهنگ کنم با تو

    من باید عمل کنم تا باورام قوی بشن و تو کمکم کنی

    ولی کمک خواستم که کمکم کنه که شبا هم بیدار بمونم

    تو این چند روز بارها به طرق مختلف بهم فهموند که حتی شده دو ساعت بخواب

    من بهت کمک میکنم

    وقتی فکر میکردم ، گفتم ببین طیبه تو حتی درمورد دیر خوابیدن هم باورای محدود داری

    من از بچگی شنیده بودم هر کس خوابش کمتر از 8 ساعت باشه بیمار میشه و مریضی لاعلاج میگیره ،چون بدن باید استراحت کنه

    یا شنیده بودم که اگر دیر بخوابی و کلا خوابت کم بشه بدنت تحلیل میره و از قیافه میفتی

    و عضله از دست میدی

    و صورتت لاغر میشه و از این حرفا

    و همه اینا سبب ترس من میشن که من نتونم بیدار بشم و به همین خاطر بخوابم

    ولی یه فرقی داشت

    روزایی که فروشم از گل سر زیاد بود و من اشتیاق داشتم و چون هر هفته فقط جمعه ها 10 میلیون درآمد داشتم و نمیخوابیدم و به خاطر اینکه جمعه ها فروشم بیشتر بشه کل هفته رو خیلی کم میخوابیدم

    نمیدونم چی باید یاد بگیرم

    چی رو باید درک کنم تا این مورد رو متوجه بشم

    باید بپرسم از خودم تا به جواب برسم

    بعد من شروع کردم به نوشتن اهرم رنج و لذت

    هنوز دقیق درموردش نمیدونم اما باتوجه به توضیحات استاد تو فایلای رایگان نوشتم و فکر کنم هنوز تو دوره 12 قدم نرسیدم به اون قسمت

    وقتی درمورد خواب نوشتم وگذاشتم کنار تختم ، تا شبا قبل خواب و صبح ها بعد بیداری بخونمشون ،بلند شدم و چک لیستمو نگاه کردم و گفتم باید به تعهداتت عمل کنی

    بعد رفتم نون بگیرم ،بارون باریده بود و چون سمت کوه های تجریش برف باریده بود ، سوزش سمت خونه ما میومد و خیلی سرد بود

    من وقتی نون گرفتم برگشتم خونه

    شروع کردم به طراحی

    6 تا طراحی کردم

    اولی رو با مداد طراحی

    بعد دیدم من هی پاک میکنم ،که این خودش نقطه ضعف حساب میشه تو طراحی و من باید انقدر تمرین کنم که نیازی به پاکن نداشته باشم

    و این روزا همه اش بهم میگفتن که زیاد از پاک کن استفاده میکنی ،استفاده نکن

    یا میگفتن میترسی دستتو رها کنی که مداد آزاد باشه و طراحی کنی

    این نقطه ضعفه تو طراحی

    با اینکه طراحیم خوب درمیومد

    اما

    اما

    اما بعد از کلی پاک کردن و مثلا 2 ساعت طول میکشید تا من طراحی کنم

    که همیشه استاد طراحی و یا هنرجوی استادم که دو هفته رفتم گالریش تا طراحی یاد بگیرم گفت که ایراد داری که هی پاک میکنی

    خطوط بریده بریده هست

    میترسی

    اینارو که یادم آوردم ، خودکار برداشتم و به خودم گفتم

    دیگه بسه ترسیدن

    فوقش طراحیت خراب میشه چه اشکالی داره

    و تصمیم گرفتم ،منم از این به بعد مثل استادم با خودکار طراحی میکنم

    تا یاد بگیرم و هیچ جایی برای خطا و اشتباه نذارم که بگم با پاک کن پاکش میکنم

    من باید یاد بگیرم تمرکز کردن و با دقت عمل کردن رو

    چون وقتی با پاک کن پاک میکردم احساس میکردم طراحی رو زیاد جدی نمیگیرم و به این فکر بودم که اگرم اشتباه شد پاک میکنم

    اما این بار تصمیم گرفتم هیچ جایی برای اصلاح نذارم یا باید تمرکزبذارم یا اما و اگر دیگه ای وجود نداره

    باید پیشرفت کنم

    باید عمل کنم

    باید تمرکز بذارم روش

    از طرفی هم، دیروز تو ورکشاپ خیلی بهم برخورد

    ادمین پیج پاساژی که من اونجا میرم کلاس نقاشی و ورکشاپ رایگانش شرکت میکنم، همیشه از همه فیلم میگیره ودر استوری پاساژ میذاره

    اما هیچ وقت از کار من عکس نمیگرفت و برای من سوال بود

    حتی طراحیایی که بقیه کار کرده بودن و حتی استاد بودن و طراحیشون از من ضعیف تر بود عکس گرفته بود و استوری کرده بود

    دیروز من ودوستم با هم رنگ روغن کار میکردیم که فیلم گرفت ازش و استوری گذاشت

    شب که رسیدم خونه و دیدم ،خیلی بهم برخورد

    چون طراحی کار من ،خیلی بهتر از دوستم شده بود

    یاد حرف استاد رنگ روغنم افتادم که یه بار بهش گفتم استاد چرا از من فیلم و عکس نمیگیرن ؟؟؟

    استادم گفت نمیدونم طیبه یکم فکر کن بهش

    شاید طراحیت و رنگ‌ کردنت خوب نیست و ازت عکس نمیگیرن

    پس باید کاری کنی که ازت عکس بگیرن

    و یادمه بهم گفت تو الان طراحیت ضعیفه

    این باید به تو اینو بگه که به قدری تو کارت پیشرفت کنی که خودشون بیان سمتت و از کارت و خودت عکس بگیرن

    تو باید روی خودت کار کنی طیبه

    به فکر عکس گرفتن نباش

    مثل این میمونه که من الان روی باورام باید کار کنم و به خواسته هام مدام فکر نکنم وقتی باورام قوی بشن خود به خود همه چی رخ میده و خدا از باطن من آگاهه

    پس باید تمرکز بذارم

    وقتی یاد حرف استادم افتادم و واقعا خیلی بهم برخورده بود تصمیم گرفتم جوری از این به بعد تمرین کنم که پیشرفت کنم و از دیروزم خیلی خیلی بهتر بشم تو نقاشی و طراحی

    و نه فقط نقاشی و طراحی بلکه تو همه جنبه ها

    و من از امشب دیگه تصمیم گرفتم که شب دیر بخوابم و دوره هارو گوش بدم و بنویسم و قرآن بخونم و سعی کنم که عمل کنم ، روز ها هم روی پیشرفتم تو نقاشی تمرکز کنم

    و به فکر این نباشم که یکی از کارم عکس بگیره و یا اینکه فکرم این باشه که به خواسته هام برسم ، البته خواسته هامو فکر کنم اما حالت چسبیدن رو نداشته باشم و رها باشم

    وقتی با خودکار طراحی کردم، جالب بود به طرز عجیبی من سعی میکردم درست ببینم و زاویه هارو با دستم با دقت بگیرم

    این برای من یه درس بزرگه ، که سعی کنم به قوانین هم به این شکل عمل کنم که با تمرکز کار کنم این فکرو بکنم که امروز رو فقط باید درست عمل کنم و به روزهای دیگه ام اصلا فکر نکنم

    یا مثلا به خودم بگم‌فقط همین امشب رو نخواب

    همین امشب رو تمرکز کن

    امروز رو خوب استفاده کنم از زمانم و اول اولویت هارو انجام بدم و بعد به کارهای دیگه برسم

    وقتی مادرم اومد و همدیگه رو دیدیم روبوسی کردیم ، پفک سنتی جوانه گندم خریده بود و آورده بود ،

    بعد من اومدم اتاقم و تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم و مادرم چند باری اومد اتاق و یه لحظه حواسم پرت شد درست کار نکردم

    اولش خواستم عصبانی بشم خودمو کنترل کردم و گفتم طیبه آروم باش

    و حس کردم که به صحبت های مادرم توجه نمیکنم

    بارها میگفتم طیبه کار نکن ببین مادر چی میگه

    تو باید تمرکز رو یاد بگیری و البته احترام هم یاد بگیری

    با دستمال روی بوممو پاک کردم و از اول با تمرکز کار کردم

    داشتم به فایل جدید مصاحبه با استاد نحوه برخورد با تهمت قسمت دو گوش میدادم که وقتی تموم شد

    یهویی حس کردم جلسه6 دوره عشق و مودت رو گوش بدم

    وقتی گوش دادم گفتم عجیبه ؟

    به یه سوال که یه نفر پرسیده بود و استاد گفت تا باورهاتون به اون چیز تغییر نکنه هیچ اتفاقی رخ نمیده

    حالا در هر مداری که هستین

    گفتم مگه میشه

    یعنی من که درمورد عشق و مودت تقریبا یک ماه شد که دوره رو گرفتم و 3 دی خریدمش

    یعنی منم یه سری باورام با اینکه درمورد عشق ساختم و هر روز تکرار میکنم قوی نشده که نتیجه ندیدم

    البته نتایج کوچیک رو دیدم که روابطم عالی تر از قبلِ خرید دوره شده

    و یا اینکه نشونه هاشو دیدم

    اما اون چیزی که میخوام باید بیشتر کار کنم روی باورهام

    بعد با توجه به توضیحات استاد درمورد فرد خاص

    که من یک ماه پیش 2 دی آخرین قدم رو برداشتم و گفتم دیگه اون فرد خاص رو نمیخوام

    که دو سال بود به خدا اصرار داشتم که همون فرد باشه

    بعد یه لحظه گفتم خدا هرچی تو بگی

    و متوجه شدم که خدا بهم فهموند که تو درسته گذشتی از یه سری اقدامات عملی که باید انجام میدادی برای رهایی

    اما دقت کن ، پیامی دارم برای تو در این جلسات

    بعد گفتم خدا ،ولی خودت گفتی جایزه ام رو خودم انتخاب کنم و منم بهت گفتم

    و گفتی روی باورات کار کن

    اما باز رها میکنم

    میگذرم

    و حتی بهم‌گفتی که باید بگذری

    اما انگار من نگذشتم از عشق

    درسته از یه سری چیزا گذشتم اما یه سری چیزا هم بود که باید میگذشتم

    اینارو میگفتم و به صحبت های استاد گوش میدادم که به یکباره خواهرم زنگ زد گفت یکی از آشناهاش تو سرکارش ،گفته چند ماه پیش که خواهرت اومده بود ،خواهرتو دیدم و خوشم اومده و از من خواستگاری کرده و به خواهرم گفته که اگر من راضی باشم بگه که فامیلشون که یه پسری هست که مدیر شرکته و همه چی داره میخواد ازدواج کنه که گفته یه دختر خوب بهش معرفی کنیم و منم خواهرتو معرفی کردم

    حالا کاری به باورهای اونا ندارم

    اما خودم گرفتم منظور خدا از این جریان چی بود ،

    که بلافاصله بعد از گوش دادن به این جلسه 6 زنگ زد و گفت خواستگار داری، که اگر اجازه بدی پسر باهات صحبت کنه

    و من نه گفتم

    یه ترسی تو وجودم اومد تو اون لحظه

    و گفتم من نمیخوام

    من خواسته عشقی که میخوام رو میخوام

    و یه سری ترسای دیگه اومد درمورد یه سری مسائل

    مثلا سریع این فکرو کردم که اگر من ازدواج کنم نمیتونم نقاشی بکشم

    یا باید هر روز ناهار و شام درست کنم و از نقاشی دور میشم

    یا اینکه گفتم من ازدواج کنم ،اگه از لاغریم خوشش نیاد چی

    یا کلی چیزای دیگه که تو اون چند دقیقه میومد تو فکرم

    خوب به افکارم توجه کردم

    خواهرم داشت صحبت میکرد و من فقط به افکارم توجه میکردم که ببینم چه باورایی دارم که سبب شد انقدر بترسم از شنیدن اینکه یه نفر میخواد آشنا بشه برای خواستگاری و ازدواج

    اونجا بود که متوجه شدم این یه امتحان بود که خدا خواست ببینه من واقعا گذشتم یا نه ؟!

    و بهم فهموند که تو از افکارت ،هست که بهش وابسته ای و باید از این هم بگذری

    که استاد در جلسه 6 و 7 خوب توضیح دادن و من گوش دادم و از خدا کمک‌خواستم که فقط جای خدا باشه تو قلبم

    اصلا خودمو سرزنش نکردم ،چون میدونم که تکاملیه و من باید یه سری درسارو یاد بگیرم و ظرفم بزرگ بشه برای فقط و فقط جا دادن خدا در قلبم

    و من فهمیدم که چقدر باورای محدودی دارم که سبب ترسم شده

    و مهم ترینش این بود که باید کاملا بگذرم

    خدا بهم فهموند و گفت طیبه ، اگر تصمیم‌گرفتی در عمل بگذری در 2 دی ، و من ایمانت رو درعمل دیدم و تحسینت کردم و بهت دو تا دوره پر از آگاهی رو هدیه دادم

    و بعد تکاملی از یه سری چیزا هم گذشتی

    الان وقتشه از افکارت هم تلاش کنی بگذری و رها بشی که دیگه هر از گاهی فکر نکنی و یا دنبال نشونه نگردی

    و قانون رو درست درک کنی و بفهمی که بارها به این جلسات گوش بده تا قانون مدارهارو درک کنی

    درسته قدم عملی برای رهایی و گذشتن از خواسته عشق رو برداشتم در 2 دی و 3 دی خدا به من این دوره رو هدیه داد

    اما باید طبق نشونه هایی که دریافت کردم رها بشم و دیگه به تغییر شخصیت خودم فکر کنم

    بعد من بومایی که قرار بود زیر سازی کنم رو انجام دادم و بعد شروع کردم به ادامه تکمیل جدول رنگ شناسی که دو ماه بود به تعویق انداخته بودم و هر بار که میگفتم وای کی من کار کنم این جدولارو و انرژیمو میگرفت

    تا ساعت 9 رنگ کردم و داشتم مرحله به مرحله از خدا نشونه میگرفتم برای اینکه رها بشم

    کامل رها بشم

    خودش میدونست چجوری نشونه بده بهم

    من تو اینستاگرام رفتم و چشمامو بستم گفتم خدای من از اکسپلور باهام صحبت کن

    بگو چیکار باید بکنم

    که دستمو رو یه فایل گذاشتم

    متن روی فیلم ، وقتی که او میخنده بود ، باز کردم

    الهی قمشه ای میگفت :

    میگفت اونوقت اتصال هم ،حتما دلت میخواد برقرار بکنی

    اینو که گفت گرفتم‌منظور خدا چی بود

    به خودم گفتم طیبه وقتی تو در افکارت هم فکر اینی که اون فرد خاص بیاد ،حتی با اینکه تو در عمل گذشتی و تموم شد

    الان چرا دوباره فکر میکنی

    مگه نمیخوای با خدا صحبت کنی؟

    مگه نگفتی میخوام فقط و فقط تسلیم تو باشم ؟

    قلبت جای خداست طیبه

    وابستگی رو باید رها کنی

    باید فقط و فقط وابسته خدا بشی

    با خودم صحبت میکردم و فکر میکردم

    بعد یاد شعر ای دیوانه لیلایت منم افتادم و داشتم گریه میکردم

    و میگفتم خدایا من تو رو میخوام

    کمکم کن

    بعد در ادامه گفت که

    بدیهیه که وقتی آدم معشوقشو میخواد، تلفنشو میگیره ،تماسی برقرار میکنه

    که ما هر روز دو مرتبه ،صبح در نماز اعلام میکنه که من بنده تو هستم و تو پروردگار من هستی ،منحصر به فرد

    با بقیه من قاطی نکردم تو رو …

    با دلار و شهرت و مقام و اینا ،من تو رو من قاطی نکردم

    ایاک نعبد فقط تو رو دوست دارم

    اونوقت اون کسی که مرکز مجموعه جمال هست ،بدیهی هست که نمیذاره که شما هی این طرف و اون طرف

    هی چشم و ابرو بندازید

    یه گوشه ابرو بندازی به دلار میفهمه اونجا و میفهمه و بعدا فکر نکن میتونی معاشقه کنی باهاش

    قهر میکنه

    قهرم که کرد ،همه آدما باهات قهر میکنند ،همه فضا ها منفی میشه،همه موج ها همه قطع میشه

    چون اون قهر کرده ،کل عالم قهر میکنه ، سنگ و کلوخ هم با آدم قهر میکنن

    و وقتی که او میخنده ، همه چیز به آدم میخنده ، وقتی دلت بازه

    آدم های خوب میان دور و اطراف آدم جمع میشن

    کارهای خوب آدم انجام میده

    محیط اطرافش ،همه شرایط در جهت خوبی ،حتی اگه سختی و مشکل هم پیش بیاد

    مثل گل ،اونو( خدارو )انتخاب میکنه

    وای خدای من

    من الان داشتم مینوشتم رد پای امروز رو که در 4 بهمن دارم مینویسم 21:21 هست

    داشتم مینوشتم حرفای الهی قمشه ای رو

    یهویی درک کردم

    وقتی گفت مثل گل ، اونو انتخاب میکنه

    مثل یه فیلم اومد جلو چشمم ، که روز دوم دی ماه که قبلش من هی بیلبورد تبلیغی که روش نوشته بود خودت انتخاب کن

    و من اون روز گفتم من تو رو انتخاب میکنم ربّ من

    و وقتی گذشتم از خواسته عشق و چند روز بعدش یه پیامی اومد که جایزه ات رو خودت انتخاب کن

    من درسته به خدا گفتم من تو رو انتخاب میکنم ، اما بعدش دوباره گفتم چون گفتی جایزه ام رو خودم انتخاب کنم خواسته عشق رو که فرد خاص بود رو به عنوان جایزه بهم عطا کن اما در صورتی میخوام که هردومون آگاه بشیم و در راه تو قدم برداریم

    الان به یک باره همه حرفام و اون روزا یادم اومد و با این صحبت های الهی قمشه ای

    فهمیدم که باید اون لحظه هم با اینکه خدا گفت جایزه ات رو خودت انتخاب کن ،من باید سر حرفم وایمیستادم و میگفتم من ربّ رو انتخاب میکنم

    اینجا که گفت ، ،حتی اگه سختی و مشکل هم پیش بیاد

    مثل گل ،اونو خدارو انتخاب میکنه

    این پیام بزرگی برای من داشت که یادم آورد

    گفت تو اونروز باید دوباره منو انتخاب میکردی و اون روز رها میشدی

    درسته در اختیار خودت گذاشتم ،اما باید میگفتی تو

    ربّ من تو رو انتخاب میکنم

    وای خدای من ، ببخش منو

    به خودم ظلم کردم

    ازت سپاسگزارم که این درس بزرگ رو یادم دادی

    اینکه با این جلسه 6 و 7 دوره عشق و مودت بهم گفتی که وابستگی معنایی نداره

    تو فقط و فقط باید وابسته ربّ و صاحب اختیارت باشی

    من باید اون لحظه میگفتم : بازم تو رو انتخاب میکنم ربّ من

    یکم مکث کردم الان ، و دوباره فکر کردم

    گفتم اشکالی نداره طیبه ،تو داری رشد میکنی و خدا داره درسارو یکی یکی بهت یاد میده

    و تکاملت رو داری طی میکنی

    یادت باشه که به یک باره نمیشه تکامل طی بشه

    یادت باشه که خدا دوستت داره و مراقبت هست

    پس اگر درست تصمیم نگرفتی اشکالی نداره

    خدا خودش کمکت میکنه

    بعد که این فایل رو گوش دادم ، بعد دیدم دستمو گذاشتم رو یه فایل که نوشته بود شخصیت ضعیف

    قشنگ پیامارو میتونستم بفهمم منظور خدا چیه

    استاد عباس منش در فایل آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟

    که تو اینستاگرام یه تیکه اش بود

    میگفت :

    همیشه به فکر بهبود خودت باش

    به جای اینکه از طوفان ها بترسی

    به این فکر کن که چطور میتونم خودمو قوی کنم

    اگر قوی کنم از این طوفان به سلامت میگذرم و تازه رشد بیشتری میکنم

    پیشرفت بیشتری میکنم

    حالا درمورد مسائل اقتصادی و با روابط عاطفی و…

    انگار این فایل میخواد بهم بگه که از این رهایی نترس ،به این فکر کن که بزرگ میشه ظرف وجودت

    به این فکر کن که به خدا نزدیک تر و نزدیک تر میشی

    اگر یه شخصیت ضعیفی داری ،فکر نکن که خداوند هواتو داره

    این دوباره برای من یه درس داشت و پیام

    که طیبه اگر وابستگیت رو همچنان داشته باشی فکر نکن که خدا هواتو داره

    نه

    خدا هیچ کمکی نمیکنه به آدمی که نخواد رشد کنه

    حتی بارها بهت نشونه میده که خودت رو رشد بدی

    اگر الان به این نشونه ها توجه نکنی هیچ وقت رشد نمیکنی

    از این ترست هم باید بگذری و رها بشی تا بری مرحله بالاتر و به مدار بالاتر

    تو میتونی طیبه

    تا اینجا تونستی پس از این به بعد هم میتونی

    بعد گفتن :

    یه آدمی که از لحاظ اعتماد به نفس از لحاظ شخصیتی آدم ضعیفیه

    یادت باشه که یا رو خودت کار میکنی و قوی میشی و میمانی

    یا اینکه این کارو نمیکنی و ضعیف میشی واز بین میری

    جهان و سیستم و طبیعت اینجوری کار میکنه

    این اساس پیشرفت جهانه

    این اساس تکامله

    این با ایده اصلی خداوند سازگاره که جهان باید پیشرفت بکنه

    یادمه وقتی این فایل رو سایت اومد من گوش دادم ولی اصلا این حرفارو نشنیده بودم

    من تازه شنیدم این حرفارو از اینستاگرام که تو اکسپلور یه تیکه از صحبت های استاد رو گذاشته بودن

    خدایا شکرت که بهم درس یاد میدی و منو رشد میدی

    سپاسگزارم

    بعد که من دوباره روی تمرین جدول رنگ شناسیم کار میکردم

    به قدری غرق در نقاشی بودم که متوجه نشدم روی گاز آبگوشت گذاشتم که گرم‌بشه و مادرم از خرید اومد گفت سوخت طیبه چرا نگاه نکردی!

    انقدر متمرکز بودم که حتی یادم رفت برای خودم چای گذاشته بودم و سرد شد

    خدا امروز بهم یاد داد که رها باشم حتی از درون افکارم که مدام به خواسته هام فکر نکنم و نچسبم بهشون

    گفت که بگذر

    جایزه ات رو خودت انتخاب کن رو دوباره نشونه داد و گفت که یادت دادم که هر لحظه در همه جنبه ها من رو ،تاکید میکنم فقط و فقط من رو انتخاب کنی

    وقتی داشتم کار میکردم گفتم بذار جلسه 7 عشق و مودت رو هم گوش بدم

    و وقتی گوش دادم دوباره درک هایی داشتم

    اینکه دلیل اصلی خواسته ام رو متوجه شدم

    اینکه فهمیدم چرا اصرار داشتم به داشتن یک فرد خاص

    من علاوه بر اینکه عزت نفسم پایین بود

    باورهایی داشتم که از بچگی بهم گفته بودن اولین فردی که باهاش صحبت کنی باید ازدواج کنی باهاش

    و من دو سال پیش دقیقا این حرفو گفتم که باید سریع ازدواج کنیم بدون اینکه بشناسمش و اصلا حرفی بشه ،سریع گفتم‌ازدواج

    و سبب سوء تفاهم شد

    که منم میخواستم‌متقاعدش کنم و این سبب شد من پا تو مسیری بذارم که بعد چند ماه دیدم دارم روی خودم کار میکنم و کم کم دارم با خودم دوست میشم و خودمو پیدا میکنم

    خدامو میدا میکنم

    اینکه من متوجه شدم ،چقدر باورای محدود شدم که سبب این وابستگی شده

    و کلی باورای محدود دیگه درمورد صحبت کردن با جنس مخالف

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم که سبب شد من بفهمم که دلیل این اصرارم چی بوده تا خودم رو اصلاح کنم و باورهام رو بنویسم و تکرار کنم

    بعدش یه فایلی نشونه دریافت کردم‌

    کلید گنج الهی

    دعا

    که خدا بهم‌گفت ببین اگر با من باشی بهت کلید گنج رو میدم

    پس با خیال راحت یاد بگیر که بگذری

    خدایا شکرت که بهم این درک هارو میدی تا من یاد بگیرم و عمل کنم

    باید انقدر گوش بدم به این فایل ها تا در عمل اجرایی کنم

    خدایا شکرت

    امروز من پر بود از حس خوب و یادگیری که خدا کمکم میکرد

    بی نهایت از استاد عزیز و مریم جان و تک تک همکارانتون سپاسگزارم و بهترین های خدا برای شما باشه

    دقیقه 18 ام از جلسه 8 عشق و مودت

    که درمورد وابستگی گفت

    وای تازه فهمیدم

    اونی که خدا بهم نشونه داد و به من گفت جایزه ات رو انتخاب کن

    میخواست ببینه که چه اندازه رها کردم عشقی رو که اصرار داشتم که بدستش بیارم

    میخواست منو هم مثل حضرت ابراهیم آزمایش کنه که نتونستم سربلند بیرون بیام در اون لحظه

    الان که بیشتر فکر میکنم میبینم

    من بارها گفتم خدایا میخوام مثل حضرت ابراهیم تسلیمت باشم و حتی بیشتر از اون

    اما خدا می خواست ببینه من چیکار میکنم

    آیا من در عمل میتونم بگذرم یا نه ؟

    حتی وقتی که گفت خودت جایزه ات رو انتخاب کن

    خدا میخواست ببینه منم چقدر وابسته هستم

    که گفتم البته که اولبن انتخابم تویی ربّ من اما حالا که میگی خودم انتخاب کنم باشه ، گفتم میخوامش

    و مثل حضرت نوح که استاد گفت وابستگی داشتم

    ولی با همه این ها عاشق خودمم ،چون دارم درس یاد میگیرم

    چون دارم بزرگ میشم و با فهمیدن این درس ها که در عمل رها تر میشم

    پس خودمو سرزنش نمیکنم

    و عاشقانه در این مسیر ادامه میدم

    الان یادم اومد چند روز پیش دو تا پیام دریافت کردم از سایت و بعد دو روز یه پیام دیگه‌

    برام عجیب بود

    هر سه پیام پشت سر هم

    تکرار معنی اسمم بود

    + قلب طیبت بشم

    +دختر چقدر مثل اسمت طیب و پاکی

    +سلام و درود بر خواهرگلم خانم طیبه پاک و مطهر

    این سه پیام رو وقتی دریافت کردم نتونستم متوجهش بشم که دوباره یکی از دوستان پاسخ داد بهم و گفت :

    نیاز نیست خیلی تو فکر بری،

    جوابت رو در خود پاسخ های ما دریافت کردی ، شاید هنوز خودت رو لایق اسمت نمیدونی بخاطر این

    به راحتی نپذیرفتی ،

    چیز پیچیده ایی نیست دختر خوب.

    به نظرم منظور الله اینه که قلبت پاک و طیب شده و آماده دریافت علم و حکمت و نور بیشتر هستی.

    اینکه خدا سعی و تلاش تو رو دیده

    و حواسش بهت هست.

    اینو وقتی خوندم فقط و فقط اشک ریختم

    همین الانم دلم لرزید و اشک ریختم از این همه محبت خدا

    که حتی از طریق دوستان بهم فهموند که دارم تلاشتو میبینم

    طیبه جانم ادامه بده

    تو درخواست کردی که مثل حضرت ابراهیم و یا بالاتر از اون باشی و دوست خوب من بشی

    و من دارم کمکت میکنم تا بگذری

    تسلیم تر باشی و درسهای این روزها رو دریافت کنی

    طیبه جانم منم که عاشقانه عاشقتم

    و بهت یاد میدم چجوری وابسته ربّ و صاحب اختیارت بشی

    نمیدونم چی شد تو دلم گفتم درسته نتیجه مالی نگرفتم هنوز

    اما یه چیز خیلی گران بها بدست آوردم و اون خدای خوبمه

    ربّ و صاحب اختیارمه

    و باید به وعده هایی که بهم داده ،فقط و فقط من سمت خودمو تلاش کنم خوب انجام بدم

    تا خدا درمورد نعمت و ثروت و همه جنبه ها بتونه بیشتر کمکم کنه

    خدایا شکرت

    بی نهایت برای تک تک شما و استاد و مریم جان عزیز بهترین ها و ثروت و نعمت و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    سلام به دوستان عزیز

    گام سیزدهم: عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است

    قانون رهایی:

    قانون رهایی، یعنی ما نچسبیم به خواسته هامون، و لذت ببریم از زندگیمون. نه اینکه فکر کنیم تا وقتی به خواستمون نرسیم، زندگی خوبی نداریم.

    قانون رهایی، یعنی توجه به خواسته ها، لذت بردن از زندگی و سپاسگزار بودن به خاطر آنچه که داریم، نه اینکه شاکی باشیم بخاطر نداشته‌ هامون.

    ما به یه مشکلی برخورده بودیم، باید یک نفر تو شهر دیگه‌ای کارمون رو انجام میداد، البته باید همسرم می‌رفت اون شهر تا کارش انجام بشه. ولی ما گفتیم این چه کاریه، راه دوره شاید تلفنی کارمون انجام شد. خلاصه ما دو روز تمام شماره اون آقا رو می‌گرفتیم به هیچ عنوان جواب نمی‌داد. منم همش تو فکر بودم و استرس داشتم، دیروز که این فایل رو سه بار گوش دادم تصمیم گرفتم حالمو خوب کنم و به خدا بسپارم و رها باشم. استاد به خداوندی خدا ساعت 8 و بیست دقیقه صبح زنگ زدیم به همکار اون آقا گوشی رو به رئیس داد و خیلی محترمانه به راحتی کارمون رو انجام داد، می‌گفت از لحاظ قانونی نباید کارتون رو انجام می‌دادم باید حضوری تشریف میاوردید اینجا.

    ببینید به همین راحتی کارمون راه افتاد خودمو سپردم به خدا، و رها کردم خواستمون رو، خدایا شکرت که با وجود تو به کسی نیاز نداریم.

    برای رسیدن به موفقیت توی هر جنبه از زندگیمون، هیچ عامل بیرونی در کار نیست، هر اتفاقی داره میفته ما داریم خلقش می‌کنیم. یا آگاهانه یا ناآگاهانه. در هر صورت داریم با افکارمون و باورهامون زندگی مون رو خلق می‌کنیم.

    مکان زندگی هیچ تأثیری در زندگی ما نداره. وقتی ما توی مدار درست قرار می‌گیریم، خود به خود جهان ما رو میبره یه جای بهتر.

    حالت عالی مهاجرت اینه که ما توهمون جایی که هستیم، بتونیم نتایج خوبی بگیریم، بتونیم اتفاقات خوبی رو خلق کنیم و احساس کنیم که اون زمین برامون کوچیکه. حالا باید زمین بازی رو عوض کنیم و به یه جای بهتر بریم.

    در مورد روابط به اندازه‌ای که خودت رو دوست داشته باشی، برای بقیه ارزش قائل باشی،جهان هم به همون اندازه پاسخ میده به فرکانست.

    ما هستیم که با افکارمون و باورهامون بر انگیخته میکنیم، اون وجه خوب یا بد هر آدمی رو.

    در مورد عمل کردن: اگه من بدونم و باور داشته باشم که یه کاری نتیجه میده، عمل میکنم و اگر من باورم این باشه که نتیجه نمیدهد اصلاً عمل نمیکنم، یا کاری انجام نمیدم.

    مادباید بدونیم توجه به نا خواسته ها ما رو از مسیر دور میکنه.

    ما ایده‌ی ناکارآمد نداریم، اگه توی کاری موفق نشدیم از اون تجربه کسب می‌کنیم برای آینده.

    ما چیزی به اسم شکست نداریم یا می‌بریم یا ازش درس می‌گیریم، پیشرفت میکنیم، بزرگتر و بهتر می‌شیم.

    به قول استاد: خواسته های ما سقفی ندارند هر روز سعی کنیم بهتر از روز قبل باشیم. نتایج خودشون به وجود میان. وقتی من روی خودم کار میکنم نتایج خودشون رقم می‌خورند. هدایت میشم، تا زنده هستم میتونم بهتر و بهتر بشم.

    هر چقدر من در مهارت کنترل ذهن بهتر بشم، میتونم نتایج و خواسته‌های بیشتری رو تجربه کنم.

    در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1122 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگر که منو هدایت کرده به این فایل

    سلام به مریم جان واستاد قشنگم و دوستان عزیزم

    گام 13

    الهی شکر

    در مورد آگاهی های این فایل

    که چقدر حالم خوب کرد

    من خواستم زودتر مهاجرت کنم ولی با گوش دادن به این فایل ،آگاه شدم که هنوز زوده وباید بیشتر روی خودم کار کنم وعمل کنم

    قانون رهایی یعنی اینکه بیشتر لذت ببرم وشکر گذار باشم و برم کار خودم انجام بدم خدا خودش همه چی درست می‌کنه .

    مهمترین باور ،باور اینکه من با افکار وباورهام میتونم زندگی خودم خلق کنم.

    استعداد ملاک نیست با تلاش ،تلاش ذهنی وفیزیکی وعمل به موفقیت میرسیم .

    واقعا تک تک این حرف ها طلاست .دونه به دونه می‌نویسم ،صبر میکنم تا بفهم استاد چی میگه

    از این ویس من 10 صفحه نکته برداری کردم ،و واقعا هر روز با این آگاهی ها لذت میبرم و زجر نمی‌کشم خدا راشکر .

    واقعا لذت بخشه کار روی باور ها ،فقط باید وقت بذارم بیشتر .

    الهی شکر

    الهی شکر

    الهی شکر

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز و یک فرصت دیگر الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام 13

    اولا امروز خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم که یک فرصت زندگی برایم داد و بعد امروز در از اتفاقات عالی بود

    برای بار سوم من دایی شدم خدا را شکر

    و خیییلی خوشحال شدم الهی شکرت

    و بعد از ورود نعمت ها در زندگی که خیییلی عالی هر روز بیشتر می شود الهی شکرت

    این ما هستیم که تصمیم میگیریم که چی وجه از افراد را برانگیخته کنیم اگر توجه ما به نکات مثبت افراد باشد قطعا وجه مثبت افراد را برانگیخته میکنیم الهی شکرت

    پ این هیییلی مار سخت است برای کسی که تمام ذهنش و پیش فرض اش منفی است و یکی از پاشنه های آشیل من است که باید بیشتر کار کنم تا بهتر. شوم

    من این حرف استاد را قبول دارم کسی که نی خواهد مهاجرت کند باید اولا در جای که است پیشرفت کند بعد به جای دیگر برود الهی شکرت الهی شکرت

    من چند دوستی دارم که در افغانستان همیشه از کشور می نالید حالا که به آمریکا رسیده همان حرف ها را می زد که در افغانستان می زد

    و هنوز هم همان دلیل را برای این می آورند که نتوانستن موفق شوند

    کشور خاص ملاک نیست این باور های ما است که ملاک تغییر ما است الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2885 روز

    باسلام و تشکر فراوان

    تلاش فیزیکی و قانون رهایی جدا از هم نیستند

    قانون رهایی همون توجه به داشته ها و لذت بردن از لحظه ست و به معنای هیچ کاری نکردن نیست

    مهمترین باور اینه که افکار و باورهامون اتفاقات و زندگی مارو خلق میکنه بصورت آگاهانه یا ناآگاهانه زندگیمون رو خلق میکنیم و هیچ عامل بیرونی نیست

    مکان و محل زندگی هیچ تاثیری برای موفقیت نداره، وقتی در مدار درست باشیم در همون جایی که هستیم پیشرفت می‌کنیم و اگر لازم باشه مکانمون هم تغییر میکنه و جهان اینکارو برای ما انجام میده

    حالت عالی مهاجرت، اینه که شما در همون جایی که هستید نتایج خوبی خلق کنید و بعد حس کنید اون جا برای شما کوچیکه و بخواهید یه پله بالاتر برید، اما یک حالت ناپسند و ناجالبش فرار هست چون باید تکاملمون رعایت کنیم و اینکه فکرکنیم که اگر بریم اروپا یا آمریکا اوضاع خوب میشه اشتباه هست چون ما شخصیتمون رو با خودمون هرجا می بریم. اگر قوی باشیم در هرجایی قوی هستیم و اگر شخصیت ضعیفی داشته باشیم اون شخصیت در هرجای دیگه هم با ما هست.

    برای روابط به اندازه ای که خودمون رو دوست داشته باشیم و برای بقیه هم ارزش قائل بشیم جهان هم پاسخ میده . قانون برانگیختگی رو هم باید در نظر بگیریم. هرفردی دو جور شخصیت و رفتار داره و این ما هستیم که کدوم شخصیت و روی افراد رو برانگیخته میکنیم

    سقف اهدافی برای پیشرفت نیست، باید هرروز بهتر و بهتر بشیم در زمینه کنترل ذهن بهتر بشیم و این کنترل ذهن همه چی رو بهتر میکنه

    عمل و باور جدا نیستن و یکی هستن. عمل کردن با باور بوجود میاد هرکاری که میکنیم برای اینه که باور داریم میشه. اگر انجام نمیدیم یعنی بهش باور نداریم

    ما همیشه باید روی باورهامون کار کنیم مثل باشگاه بدنسازی باید همیشه کار کنیم و این قانونشه.

    کار کردن رو باورها مثل غذا خوردنه که اگر نخوریم گرسنه میشیم چه دلمون بخواد چه نخواد.

    مثل اینکه تشنه بشیم و آب بخوریم باید برامون لذت بخش باشه و اگر زجر میکشیم یعنی داریم مسیر رو اشتباه میریم

    باید از مسیر لذت ببریم و اون حس خوب از نتیجه ش برامون لذت بخش تر باشه

    یکی از باورهای خوب ثروت اینه که هرچی ثروتمند بشیم نزد خدا محبوب تر میشیم

    در مورد عمل به ایده هایی که جواب ندادن، ما چیزی به عنوان ایده ناکارآمد نداریم بلکه تجربه ست. صفر و یک نگاه نکنیم

    اول باید حرکت کنیم و در مسیر، علاقه مون رو پیدا می‌کنیم ولی اگر حرکت نکنیم هیچ اتفاقی هم رخ نمیده‌

    درباره سرمایه اولیه، بدون سرمایه هم میشه موفق شد و خیلی ها تونستن پس هرکسی هم می تونه و ماهم می تونیم

    خدایا شکرت برای همه نعمت ها و برکت ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مصطفی رنگانی گفته:
    مدت عضویت: 1161 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    سلام به همه ی دوستان خوبم در این مسیر زیبا

    موضوعی که در این فایل توجه منو به خودش جلب کرد این بود که (بهترین مدل مهاجرت کردن اینکه من بتونم در همون جایی که هستم پیشرفت کنم و هر موقع که دیدم این زمین دیگه برای بازی کوچیک شده برم سراغ یه زمین بزرگتر ) این تجربه فوق العاده ست و من باید بتونم مدار مو ببرم بالا تر تا به جاهای بهتر هدایت بشم ، ممنون استاد ازتون بابت این آگاهی نابی که در اختیارم گذاشتی

    مدت هاست که من فکر میکردم برای پیشرفت کردن حتما باید برم به یه شهر بزرگتر یا یک مغازه بزرگتر و… و در این جایی که هستم هیچ پیشرفتی نکردم و هر کسی هم که ازم سوال می‌کرد میگفتم میدونی من الان پول ندارم که برم یک مغازه بزرگتر توی یک شهر بزرگتر اجاره کنم واین شغل منم فقط باید تو ی منطقه بالا شهر باشی که پیشرفت کنی و خلاصه با همین باور غلط هیچ پیشرفت چشم گیری نداشتم ، ولی الان با گوش کردن به این فایل این جرقه تو ذهنم زد که بیام باورهای درست ایجاد کنم که همین جایی که هستم با همین مغازه ای که دارم بهترین جا برای کاسبیه، پس من باید فقط و فقط روی خودم کار کنم و تا وقتی که مدارم نرفته بالاتر و از لحاظ درآمدی در همین جایی که هستم پیشرفت نکردم فکر مهاجرت را هم نکنم چون هرجایی که برم با این ذهنیت آسمون همین رنگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمد نمازی گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    سلام استاد و سلام به دوستان عزیز

    استاد عزیز خندم میگیره به خدا وقتی این کامنتو مینویسم

    شما تو فایلهای دیگتون که میگفتید با مهاجرت موافقید و انسان با مهاجرت بیشتر پیشرفت میکنه

    واسه همین من از شهرستان خواستم برم تهران تا اونجا کار کنم ،

    رفتم تهران با جیب خالی و بدون حتی یکبار دیدن تهران، تنهایی یه بچه16ساله رفت تهران(اینکه چطور خانوادم راضی شدن من برم هنوز برام جای سواله)

    برای کار کردن ،درحالی که نیاز نبود برم ،چون تو مغازه خودمون فروشندگی میکردم و حداقل نیازمند از لحاظ مالی نبودیم،

    اما من گفتم نه پاشدم رفتم تنهایی تهران که کار پیدا کنم ،رفتم اداره کاریابی و تمام کارهایی که پیشنهاد میدادن کارگری بود،و من هم از کارگری متنفر بودم اما رفتم تو رستوران فکنم خیابون بهار بود کنار مترو یه رستورانی بود منو به اونجا معرفی کردند،

    یه حالت مصاحبه بود یه 10 دقیقه صحبت کردن بامن و گفتن نگاه به نامحرم نمیکنی،صبح ساعت 6 پامیشی و تا 12 شب تو اشپزخونه کار میکنی ،هر کاری که گفتم رو انجام میدی و از این چرندیات…

    حالا بعدش منو بردن اتاق خواب دیدم تو اتاق خواب فکنم4×3 ،6تا تخت دونفره باید میبودم و این به کنار تو اشپزخونه خیلی همه با هم بد برخورد میکردن اینا ،نمیخوام وارد جزئیاتش بشم..

    خلاصه من بعد دوساعت موندن بیرون اومدم دیگه رفتم و برگشتم از تهران به شهرستان ،

    چون من دوست ندارم زیر دست کسی باشم و محدود بشم

    و چون تکاملم رو طی نکرده بودم برگشتم با کلی احساس بد

    درحالی که تو این فایل و فایل های دیگهگفته بودید که اول جایی که هستی موفق میشی و بعد مهاجرت میکنی ،

    چون شخصیتتو هرکجا که بری با خودت میبری

    و من برعکس این فکر میکردم و یه همچین تجربه ای برای خودم ساختم

    من بارها و بارها وبارها فایل های رایگانتون و دوره عزت نفس رو گوش میدم

    اما الان میتونم بگم این جمله که هرجا بری شخصیتتو با خودت میبری و اول جایی که هستی پیشرفت میکنی بعد میری به جای بزرگتر رو تا به حال نشنیده بودم

    خداروشکر الان از اون مغازه قبلی ،اومدیم به مغازه بهتر و تراکنش کارتخوان دوبرابر شده ،

    دارم تمرکزی فایلهاتون رو دنبال میکنم ،سعی میکنم درک کنم و چیزی که درک کردم رو بهش عمل کنم

    و امیدوارم که وقتی اینجا اوضاع ام بهتر شد مهاجرت کنم به امریکا.

    استاد ازتون سپاسگزارم برای تک تک اگاهی هایی به ما میدید،سپاس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان توحیدی

    گام سیزدهم

    قانون رهایی یعنی اینکه من حال خوبم رو موکول نکنم به زمانی که به خواسته ام میرسم.

    و من باید بتونم از چیزهایی که همین الان دارم لذت ببرم.

    متاسفانه زمانهایی که شیطان ذهنم رو تسخیر میکنه نمی تونم از زمان حالم لذت ببرم.

    و میگم الان فلانی باید لذت ببره که اینو داره

    یعنی هم به خواسته ام چسبیدم

    هم زمان حال رو از دست دادم

    هم با احساس بدم رسیدن به خواسته ام رو به تاخیر انداختم

    و هم مقایسه کردم خودمو با دیگران.

    مهاجرت خوبه عالیه اما زمانی که برای تجربه یک جهش بیشتر باشه و نه فرار

    من چند سال پیش تصمیم گرفتم مهاجرت کنم

    و اقداماتی هم کردم

    و بعد هدایت شدم

    و متوجه شدم من تو شهر خودم نتونستم کاری برای خودم بکنم و فکر میکنم تو شهر دیگه کار بیشتر هست

    غافل از اینکه تو داری فرار میکنی از چی تو که خودتو همراه خودت داری میبری.

    خدایا شکرت

    خدایا من به هر خیری که از تو بهم برسد فقیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر غضنفری گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش،سلام به خانم شایسته و اعضای گروه تحقیقاتی عباس منش.خیلی ازتون ممنونم که با این پروژه ها بهمون کمک می کنید که زندگی بهتری داشته باشیم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بکنیم

    خدایا شکرت که این قانون های خلق شرایط زندگی مان:

    به هر چه باور داشته باشی آن را تجربه می کنی

    افکار و باور هامونن تک تک اتفاقات زندگیمون رو رقم میزنن

    باور های خوب=افکار خوب=احساسات خوب=اتفاقات خوب

    باور های بد=افکار بد=احساسات بد=اتفاقات بد

    رو به جهان و به ما وضع کردی.

    خدایا شکرت که اتفاقاتمون دست خودمونه و عامل بیرونی نیست و خودمون کنترل کننده اتفاقاتمونیم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت که منو به این مسیر،به این سایت،به مسیر خودت هدایت کردی و معمویت رو تو ژنتیک و فطرتم قرار دادی.

    خدایا ازت ممنونم که انقدر خیلی دوستم داری.که منو به این مسیر هدایتم کردی و از قوانین جهانت به وسیله استاد عزیزم عباس منش آگاهم کردی

    خدایا شکرت که به محض عمل به این قوانینی که استاد میگن دقیقا تو همون روز نتایجش رو میبینم.درسته که تو همون روز نتایجش خیلی کوچیک اتفاق میوفته ولی همین که میوفته شواهد محکمی بر درست بودن این قوانین هست.

    خدایا شکرت که می خوای من موفق ترین فرد بشم

    خدایا شکرت که می خوای من ثروتمند ترین بشم.

    خدایا شکرت که با اینکه همین الان من رو در بهترین ورژن خودم قرار دادی باز هم می خوای بهتر و بهتر و بهتر بشم.

    خدایا شکرت که الان دقیقا در جایی هستم،در مکانی زندگی میکنم که یکسال پیش می خواستم.

    خدایا شکرت که اون یکسال بهم قدرت و توانایی دادی که تلاش کنم روی باور هام کار کنم و به اینجایی که هستم برسم و این اتفاقات رو خلق کنم.

    خدایا شکرت که رفته رفته هر لحظه احساساتم بهتر و بهتر میشه و من شاد تر و شاد تر و شاد تر میشم.

    و به سبب همین احساات خوب:

    سالم و سالم و سالم تر میشم

    ثروتمند و ثروتمند و ثروتمند میشه

    رها تر و رهاتر و رهاتر میشم

    بی نیاز تر از هرکسی میشم و روی پای خودم وایمیستم.

    خدایا شکرت که خانواده ی خیلی خوبی دارم

    خدایا شکرت که دوستان خیلی خوب و مثبت نگری دارم که بهترین منو میخوان

    خدایا شکرت که الان در بهشتم

    خدایا شکرت که الان این متن رو مینویسم

    خدایا شکرت که هر روز نماز میخونم و در راه دینت ثابت قدم موندم به لطف تو

    خدایا شکرت که به قول دوستمون که تو همین صفحه کامنت گذاشته بود:

    هر لحظه

    از ایاک نعبد جاری میشوم به ایاک نستعین

    خدایا شکرت که هوامد داری

    خدایا شکرت که سلامتی روان و جسمم رو میخوای

    خدایا شکرتبخاطر این همه اتفاقات مثبت و خوبی که امروز تجریه کردم

    خدایا شکرت که قانونت جواب میده

    قانون جذب جواب میده

    خدایا شکرت که امروز با اینکه خوب برای امتحان نخونده بودم امتحان رو خیلی خوب دادمچون طبق قانون احساس خوبی قبلش داشتم و جهان طوری پازل هارو که من امتحان رو خیلی خوب دادم

    خدایا شکرت بخاطر پروژه های این سایت که بهمون خیلی کمک میکنه که هر روز خوش بین و مثبت نگر تر بهتر بشیم.

    خدایا شکرت.

    خدایا شکرت که تو هستی

    خدایا شکرت که خودم رو برای خودم کافی کردی

    از همه جهت

    خدایا شکرت برای هزاران هزاران دلیل

    خدایا شکرت بخاطر این سایت و استاد عزیزم عباس منش

    خدایا شکرت بخاطر دایی ام که تو بواسطه اش منو به این سایت هدایت کردی

    خدایا شکرت که هر لحظه تو فکرم بودی و عاشقم بودی

    خدایا شکرت که بی نهایت ارزشمند و دوست داشتنی ام

    خدایا شکرت که خودم را دوست دارم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت بخاطر هزاران هزار دلایل اتفاقات خوب

    خدیا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: