مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست» - صفحه 22

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این فایل های گام به گام به نظر من یک دوره خداشناسی است

    همه چیز برای من از زمانی شروع شد که خواستم تغییر کنم

    خدای مهربان به من در این راه کمک کرد

    او برای من بهترین راهنما و مشاور بود

    او همیشه برای من بهترین را می خواهد

    همیشه در کنار من است

    همیشه برای من به بهترین شکل ممکن همه چیز را رقم می زند تا بتوانم به آسانی و راحتی به خواسته های خودم دست پیدا کنم

    او همیشه برای من بهترین ها را می خواهد و همیشه درکنار من است

    این را خوب می دانم که باید همیشه در مسیر خودم ثابت قدم باشم

    زود ناامید نشوم

    همیشه در مسیر خودم ادامه بدهم و به جلو بروم

    ناامید نشوم

    وقتی که می گویم خدای من

    پس باید و باید ایمان و اعتماد خودم را به او و جهان هستی نشان بدهم و آنوقت بی شک همه چیز برای من به بهترین شکل و حال ممکن به جلو خواهد رفت

    من راضی هستم و خدا من هم به راحتی دستهای من را خواهد گرفت

    چقدر زیبا بجای اینکه تسلیم مشکلات بشوم تسلیم خدای خودم بشوم

    اکنون صاحب کسب و کار شخصی خودم هستم و نباید یادم برود زود ناامید نشوم

    زود مایوس نشوم

    زود ناراحت نشوم

    خدای من همیشه در کنار من است

    دیگر چه لزوم دارد که بخواهم بترسم و ناراحت باشم

    دیگر چه لزوم دارد که بخواهم خودم را اذیت کنم

    خدای من همیشه من را دوست دارد

    پس باید بی هیچ تردیدی مسیر خودم را ادامه بدهم

    او همیشه دستهای من را خواهد گرفت

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 200 روز

    سلام و احترام به استاد مهربون و پر تلاش و توحیدی

    و بانو شایسته نازنین و دوستان عزیزم

    ساختن زیباترین روزهای زندگی، از دل سخت ترین روزهای زندگی این جمله چقد قشنگه دقیقا حال و روز من رو میگهه…. روزهای سختی رو که هیچکس ندید و فقط خودم بودم و خودم … به تنهایی گذروندم توی موفقیت کارم و شغلی که عاااشقشممم….. مسیر سختی که هیچکس سختی این راهو نمیدونه جز کسی که مثل خودم یه تریدر باشه ….بارها تا مرز فروپاشی رفتم اما ناامید نشدم و ادامه دادم …روزها و شبهایی که با گریه گذشت… با درد گذشت …ولی گذشت …هیچکس نمیدونه چی به من گذشت جز خدا و لپ تاپم …. قربونت برم خداجونم که هیچوقت نزاشتی از نظر روحی و روانی به تهش برشم میدونم همیشه کنارم بودی میدونم اگه تو نبودی تا الان پرستویی هم نبود … میدونم که مقصر هم خودم بودم چون بلند پرواز بودم میخواستم یه دفه به قله برسم …. و نشونه های تو رو متاسفانه نمی دیدم و انگاری کور شده بودم ….. کار من جوریه که هیچکس نمیتونه باورت کنه و اگه متوجه بشن بیشتر نابودت میکنن و من به هیچکس نگفتم تنهای تنها بودم و درد کشیدم تا بالاخره با تمام وجودم از خدا کمک خواستم و اینجا بود که خدا اومد به دادم رسید که بنده ی من چشمای کورتو باز کن(خخخ) نشونه ها رو می بینی و خدای مهربونم منو بعد طی تکاملم با چند استاد رسوندم به استاد عباسمنش …. تنها استادی هستش که دوره هاشو اگه یه روز گوش ندم اون روزم روز قشنگی نخواهد بود….. منی که عاااشق کارم بودم و هستم تونستم چند هفته از کارم فاصله بگیرم و مجدد شروع کنم و الان دو روزه استارت زدم …و چیزهایی رو توی بازار می بینم که قشنگ متوجه میشم که خدا داره نشونه های موفقیت توی کارم رو بهم میگه ….. من اگه موفق نشدم و سه سال در جا زدم چون مقصر خودم بودم اگه درد کشیدم عذاب کشیدم مقصر خودم بودم اگه شکستها ی سنگین خوردم مقصر خودم بودم چون میخواستم یه شبه برسم به قله و اینجوری شد که سه سال طول کشید تا بفهمم اشتباه خودم رو اونم از طریق استاد عباسمنش که خدا گذاشت سر راهم ……..قوانین جهان هستی خوشگل عمل میکنه تا تکاملتو درست ولی نکنی هرگز موفق نمیشی و هر کسی برای موفق شدن باید بهاشو بپردازه …. و من الان دارم بهای موفق شدنم رو اروم اروم پرداخت میکنم با تلاش و استمرار در کارم با رعایت کردن تمام قوانین بازاری که اگه رعایت نکنم میرم تو لیست سیاه…….خلاصه با تکاملم رو طی کنم تا برسم به تمام خواسته هایی که هدفهای من توی زندگیم هستن……

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره 186)

    هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند.

    این آیه به نظر من یکی از تأثیرگذارترین آیه قرآن است که شرایط استجابت دعاها و درخواست ها این است که خدا را در نزدیکی خود حس کنیم و او را هنگام دعا و درخواست بخوانیم و مطمئن باشیم که درخواست های ما بی پاسخ نخواهند ماند زیرا خداوند فرموده است دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! به راستی این آیه به نظر من یکی از امیدبخش ترین آیه هنگام برخورد با چالش ها و مسائل می باشد که باعث آرامش قلب و احساس رضایت درونی می شود.

    وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ (غافر 60)

    پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم.

    إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (مجادله 10)

    نجوا کردن کار شیطان است که مى‌خواهد مؤمنان را محزون کند و حال آنکه هیچ زیانى، جز به فرمان خداوند، به آنها نمى‌رساند و مؤمنان باید که بر خدا توکل کنند.

    (این ایه بهترین ایه ای هستش که وقتی نشخوار ذهنی دارید و گفتگوهای منفی توی ذهنتون شروع میشه سریع این ایه رو بخونید میشه آب رو آتیش)…

    و حالا این آیه…

    وَیُنَجِّی اللَّـهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (زمر 61)

    و خدا کسانی را که تقوا پیشه کرده‌اند، نجات می‌دهد. بدی به آنان نمی‌رسد و غمگین (هم) نخواهند گردید

    فقط ببینید خدا توی قران چققد قشنگ با ادم حرف میزنه و راهکار نشونت میده … فقط کافیه ایمان و اعتماد و باور قوی به خدا داشته باشیم ….. دیگه تمومه … دیگه دنیا با تمام امکاناتش میشه مال ما….. خدایا دورت بگردم که تو بودی و من نمی دیدمت … خدایااا شکرت که همین دنیا چشمام رو باز کردی و آگاهم کردی و هدایتم کردی ….. همیشه برای آدم‌های خوبی که سر راهم میزاشتی شکر میکردم و الان استاد عباسمنش رو سر راهم گذاشتی تا خودتو به کمک ایشون بیشتر بشناسم …. خدایا شکرت …..خدایا شکرت….خدایا شکرت..

    در پناه خداوند شاد و سلامت باشید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(18 حشر)

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده؛ و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

    وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(19 حشر)

    و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.

    لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۚ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ(20 حشر)

    هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!

    لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ(21 حشر)

    اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، می‌دیدی که در برابر آن خاشع می‌شود و از خوف خدا می‌شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشید!

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به هم پروژه ای های ثابت قدم و متعهدم.

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    خداروصد هزارمرتبه شکر برای جریان جاری نور،برای شونه ای به وسعت تمام مخلوقات جهان،برای پرواز بر بلندای جریان هدایت…

    وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا(76مریم)

    کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید؛ و آثار شایسته‌ای که باقی می‌ماند، ثوابش در پیشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!

    نفس کشیدم استاد،نفس کشیدم،نفس کشیدم،جان به گلوگاه رسید اما به مرگ نه،به قد مو باریک شد اما پاره نه،شبیه آدمی که آب تو نایش پریده و برای نفس کشیدن داره تموم تلاشش رو میکنه و …یکی از راه میرسه …میزنه پشتش و نفسش میاد بالا….نفسم اومد بالا استاد…

    یعنی امروز صبح بیدار شدم،به سمت چپم نگاه کردم دیدم دیواره،سمت راستم رو نگاه کردم دیدم دیواره،رو به رو دیواره،پشت سرم دیواره….تاریک…تاریک…دستم به هیچ جا بند نبود …این جور مواقع قشنگ شیطان و دار ودسته ش رو میبینی که دارند دورت میپرخند و با عشق گومبا گومبا میکنند،خوشحال وراضی که برای گمراه کردن بنده ی خدا،به موفقیت رسیدند…

    نه …نه…وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا

    همین الآن صدای استاد در قدم نه داره توی سرم میپیچه:

    من دااارم از قدرت رب صحبت میکنم!بقیه کی باشند که بخوان بگن نه!،نه اینکه بقیه قدرتشون کمتره نهههه!بقیه اصلا قدرتی ندارند!ون ربه!اون رب الاربابه!اون دسسست بالای همه ست!

    اون هایی که تازه با من آشنا شدید،میرید میگردید توی این دنیای پهناور…و بعد آخرش به حرف من میرسید که همه چیز توحید بود،همه چیز!

    این روز ها منم و صدای استاد و صوت قرآن و صدای سامی یوسف:

    حسبی ربی جل الله،الله الله…

    مافی قلبی غیر الله،الله،الله…

    لا اله الله الله،الله…

    امروز میخواستم به نیلا نیکا دیکته بگم،چون ذهنم کلا تاریک بود،از قرآن طلب هدایت کردم همزمان به کدوم سوره گوش بدم،یک صفحه از سوره ی هود اومد…خب قبلا من خیلی با این سوره ارتباط برقرار نکرده بودم،آخه تقریبا تموم صفحاتش با یک آیه ی عذاب طور شروع میشه…انگار برای من خیلی احساس خوبی نداشت،درصورتیکه کل این سوره داستان نجات اهل ایمان از کافرانه،خلاصه که تسلیم شم و گذاشتم که همزمان که دارم دیکته میگم،صوتش پخش شه،به تجربه متوجه این موضوع شدم که حتی نورِ صوت قرآن میتونه خیلی از تاریکی هارو از بین ببره …

    همینطور که خودمو مشغول خوندن متن کتاب کرده بودم و ذهنمم همچنان درحال جفت پراکنی و ترسیم آینده ی ترسناک بود….شنیدن این آیه روحم رو نوازش داد:

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٣هود﴾

    کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند!

    انگار یک نوری وسط تاریکی ها اومد…

    و بعد این آیه…

    تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ ۖ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ ﴿4٩هود﴾

    اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی می‌کنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمی‌دانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن متقین است!

    باز ده تا مدار اومدم بالاتر…همینجوری گوشم شنواتر شد:

    إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ﴿6١هود﴾

    البته خدای من (به همه) نزدیک است و شنونده و اجابت کننده است.

    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿66هود﴾

    مسلماً فقط پروردگارت نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.

    إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ﴿٧٣هود﴾

    یقیناً او ستوده و بزرگوار است.

    إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ﴿٧5هود﴾

    به راستی که ابراهیم،بردبار و نرمدل و بازگشت‌کننده [به سوى خدا] بود.

    إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ﴿٨١هود﴾

    موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!»

    وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ﴿٨٨هود﴾

    و توفیقم فقط به [یاری] خداست؛ بر او توکل کردم و به سوی او باز می گردم.

    اصلا حالم بعد شنیدن این آیه ها عوض شد،از حجم تاریکی ها،کم و کمتر شد…و بارِ فشار خورد کننده ی ذهن یکم سبکتر…تا رسید به این آیه:

    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ(96 هود)

    ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم…

    این کلمه ی سلطان یک ارتباط های مغزی جدیدی برام ایجاد کرد و این دعا از آیه 80 اسرا به یادم آورد:

    وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

    و بگو: «پروردگارا، مرا [در هر کارى‌] به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز، و از جانب خود براى من تسلطى یارى‌بخش قرار ده.

    قلبم همون موقع گفت این کلیده،اینو بگو،اینو بگو،این کمک رو بخواه،خودش بهت این تقلب رو داده،گفته از من تسلط بخواه،از من دلیل روشن بخواه،از من کمک بخواه…تو از خدا بخواه،تو درخواستت رو بده،خدا از بی نهایت راه بهت کمک رو میرسونه …

    و بعد یادم اومد چه شیفت هایی از اورژانس کودکان رو من با همین آیه پشت سر گذاشتم…یعنی قدم به قدم از خونه تا بیمارستان و حتی توی شیفت من این آیه رو میخوندم و از خدا طلب کمک میکردم…

    دوباره پرت شدم تو خاطرات گذشته و یادم اومد کجاهای زندگیم به دیوار خوردم وفکر کردم اینجا دیگه همه چیز تموم شد و خداوند به طرز جادویی در رو از جایی باز کرد که اصلا در نبود،دیوار بتنی بود.

    یک بار دیگه سعیده رو محکم بغل کردم و گفتم غصه نخور دختر،نبینم ناامید بشی،نبینم درگیر نجوای شیطان بشی،نبینم قدرت توحیدیت کم بشه…

    اردیبهشت 1402 یادته!!؟یک سال بود که بچه هات رو فرستاده بودی پیش پدرومادرت و درنهایت کمیته ی دانشگاه کلا با انتقالیت مخالفت کرد…یادته فکر کردی به دیوار خوردی!؟یادته چقدر به خودت امید میدادی و میگفتی اشکال نداره،من باید ایمانم رو نشون بدم،یادته میگفتی تموم این مسیری که اومدم برای من کلی درس داشته حتی اگر به نتیجه نرسه…یادته بچه هات رو برگردوندی پیش خودت و حتی برای کلاس اول ثبت نامشون کردی!؟

    یادته همون ایمان و توکل و ادامه دادن مسیر درست،بوم،بوم،بوم…پشت هم اتفاقات خوب رو رقم زد و خدا برات مثل یوسف درهارو پشت هم باز کرد…!؟

    یادته بعد کلی شیفت استیبل و آرام ICU،وارد جهنم اورژانس کودکان شدی!؟کی اونجا بود که بتونه به دادت برسه!؟کی میتونست اصلا کمکت کنه!؟یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته چقدر ایمان نشون دادی!؟یادته چقدر توکل کردی؟!یادته دست هیچ کس،جز خدا همرات نبود!؟خدا چه جوری نجاتت داد؟!خدا چه جوری اون بارهای سنگین رو از دوشت گرفت!؟خدا چه جوری ازون چاه درت آورد..؟!

    یادته از کارت انصراف دادی!؟یادته تک و تنها بودی و هیچ کس حامی تو نبود!؟یادته تو وبودی خدا و ایمان و توکل؟!یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته دستت به هیچ جا بند نبود!؟یادته مسخره ت میکردن!؟یادته بهت تیکه مینداختن که باریکلا از کی خونه دار شدی!؟یادته سعیده…!؟کی بهت گفت برو کیش؟! کی اون در جادویی رو برات باز کرد…؟!کی وسط دیوار های بلند بتنی،پروازت داد…؟!

    یادته دست خالی و تک و تنها و جیب خالی مهاجرت کردی!؟یادته بچه هات رو ابراهیم وار سپردی به خدا!؟یادته شهر جدید بود،کار جدید بود و هیچ آشنایی دوربرت نبود!؟کی اونجا همدت بود!؟کی تورو آروم میکرد!؟سرت رو هرشب روی پای کی میزاشتی و میخوابیدی!؟یادته در تک به تک اون لحظه دست خدا روی شونه ت بود و بهت میگفت نترس،من کنارت هستم…؟!

    یادته جریان هدایت با نشانه های واضح بهت میگفت ماموریتت تمومه برگرد و تو ترسیدی و قبول نکردی!؟یادته روی عقل پوکت حساب کردی و با مخ رفتی ته دره!؟یادته چقدر اوضاع سخت شده بود!؟یادته برای اینکه پول کرایه ت رو مدیریت کنی،مدت ها منتظر مینی بوس میموندی!؟یادته اتیکت شرکت رو از روی لباست درمیاوردی که اونایی که توی مینی بوس هستند نفهمن تو،توی کدوم شرکت بزرگ کار میکنی!؟یادته تو شرجی و گرمای ظهر مردادماه،میرفتی پیاده روی و با خدا حرف میزدی!؟یادته هرچی طلا داشتی فروختی برای اینکه بتونی از پس خرج هات بربیای!؟یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته دستت به هیچ جا بند نبود!؟یادته صدای قرآن رو میزاشتی کنار سرت،و خود قرآن رو با دستات روی قفسه ی سینه ت نگه میداشتی و بعد میخوابیدی!؟کی نجاتت سعیده!؟کی دستتو دوباره گرفت!؟کی از وسط اون همه دیوار بلند بتنی پروازت داد!؟کی دوباره تورو روی دوش خودش سوار کرد!؟کی بهت گفت شجاعت رو جایگزین ترس هات کن و برگرد…؟!

    استاد….اونجایی که با خنده گفتی …فقط یک نفر ثبت نام کرد…من اون خنده رو نفهمیدم،من اون خنده رو زندگی کردم….بارها و بارها از پس اون یک نفر ثبت نام کردن ها …از پس اون ایمان نشون دادن ها خدا برام درهارو باز کرد…منم بعدا نشستم و به اون موقعیت خندیدم….

    استاد شما تو جلسه 5 قدم 8 میگید دوستتون که درگیر مسئله شده،بهتون میگه مسئله های قبلی به این دلیل،به اون دلیل حل شد،ولی این مسئله دیگه حل نمیشه…و شما هم در جوابش میگید:آره،الان که حل شده میگی،اون موقع که توی مسئله بودی میگفتی نه اصلا حل نمیشه….

    این حکایت این روز های منه،خدا هزاران بار از جاهایی که به عقل جن هم نمیرسید،مسئله های منو حل کرده…اما ذهنم میگه نه این دیگه حل نمیشه…

    ولی قدرت ایمان خیلی بیشتره استاد،قدرت شجاعتم خیلی بیشتره،قدرت منطق نتایج قبلی،قدرت توکل….قدرت هدایت…قدرت هدایت…قدرت هدایت

    نمیدونم از صبح چند بار به این فایل گوش دادم…اما الان دیگه وقتشه برم خط به خطش رو بنویسم…تا دوباره قدرت بگیرم برای قدم های بعدی ….

    وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

    وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ

    وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

    قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 138 رای:
    • -
      محمدرضا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیزم

      کامنتتون رو خوندم و واقعا به ایمانی که از خودتون نشون دادید دست مریزاد میگم، واقعا تحسینتون می کنم برای توکلی که توی شرایط مختلف نشون دادید، شرایطی که هر کسیو میتونه از پا در بیاره

      نمیدونم من جزو آدمایی که همه چیزو توحید میدونن، هستم یانه؛ خیلی وقتا به خودم میگم که ببین تو هر قدمی که برای عرت نفس و… برمیداری همون توحیده

      ولی ترمزی که دارم اینه که ذهنم میگه باورهای ثروت رو چی میگی، فلان باور رو چی میگی و…

      نمیدونم شاید این باعث شده تا یک جنگ همیشگی بین من و مغزم باشه که بخوام هی براش مثال بزنم و توضیح بدم براش

      ازتون ممنون میشم اگه منطقایی که خودتون بهش رسیدید برای این که همچیز توحیده، رو بگید

      بازهم ازتون بابت کامنت پربارتون متشکرم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلام آقای صادقی

        سپاسگزارم از مهر شما که لطف کردیدو برام نوشتید.

        استاد تو جلسه 3 قدم 8 میگن:یک تفاوتی عظیمی هست در درخواست های ما در زمینه ی عزت نفس،یا سلامتی و روابط…تا ثروت…اونم بخاطر باورهای غلط زیادی که درموردش شنیدیم و داریم.برای همین برای دریافت ثروت،باید خیلی بیشتر روی باورهامون کار کنیم،چون بیشتر از موفقیت های دیگه،در مقابل دریافتش مقاومت داریم.

        مسئله اینکه ما فکر میکنیم باورهای توحیدی جدا از ثروته!درصورتیکه اتفاقا توحید خودِ ثروته!خدا پوله،خدا درآمد دلاریه،خدا تموم ماشین های های کلاس دنیاست،خدا صندلی فرست کلاس پروازهاست،خدا صدای خوردن سکه های طلا بهمه،خدا تراس یک پنت هوس رو به دریاست ….

        اگر ما ثروت رو کم داریم،برای اینکه ظرف ما مشکل داره،باران ثروت توحیدی داره بالای سرمون میباره،ماباید روی باورهای ثروت سازمون کار کنیم و ظرف نعمتون رو بزرگتر کنیم تا بتونیم بیشتر دریافتش کنیم.

        به قول استاد،حتی خدا هم فقط پولدارها رو به خونه ش راه میده…یا یکی از بچه ها تو کامنتش نوشته بود اکثر آیه های قرآن خطاب به ثروتمنداست نه فقیرها!خداهم فقط با ثروتمندا حرف میزنه…

        یا این آیه که خدا میگه:

        لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ

        شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می‌دارید و محبوب شماست،انفاق کنید.

        به قول استاد کِی میتونی از چیزی که دوست داری ببخشی؟!وقتی که ازش زیاد داشته باشی!

        خلق ثروت باید از اصول زندگی توحیدی ما باشه،نه اینکه به اندازه ی رفع نیازمون درخواستش کنیم…

        من از استاد یاد گرفتم،همیشه با خودم تکرار کنم تنها راه رستگاری ثروتمند شدنه وبس…این تنها راهشه!

        برای همین هیچ وقت من منتظر این نبودم که کسی بهم پول بده،یا خرج منو بده،یا به بهونه ی زن بودن،مادر بودن و یا هر چیز دیگه ای که برای خیلی ها باور محدود کننده ست،به دنبال مولد بودن نباشم.

        استاد میگن،حرفایی که میزنی مهم نیست،بلکه اعمال و رفتار شما نشون میده که شما چه باوری داری…..

        برای مثال من بعد از 8 سال کار پرستاری و استخدام رسمی بودن و رد کردن حق بیمه ومالیات و فلان….خیلی راحت رفتم دفترخونه و به طور رسمی بدون درخواست هیچ حق و حقوقی،از کارم انصراف دادم چون باور داشتم این کاری نیست که من دوسش داشته باشم و بهم فرصت خلق ثروتِ بی نهایت رو بده…و ایمان داشتم که حتما برای خلق ثروت،هدایت میشوم….

        حالا در این مسیر پیش رو،به میزانی که من بتونم ظرف دریافت نعمتم رو بزرگتر کنم و باورهای بهتری درمورد ثروت بسازم،ایده های کاراتر و بهتر برای خلق ثروت به من الهام میشود ….مهم اینکه من حرکت کنم و منتظر افتادن یک کیسه پول ازآسمون نباشم…

        ایمان + عمل صالح= خلق زندگی توحیدی در تمام ابعاد.

        الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ(29 رعد)

        کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامى دارند.

        این کامنت،یک تلاش آگاهانه از طرف من،برای کنترل کانون توجه ذهن به سمت توحید و قانون بود و دعا میکنم برای شما هم نورِ هدایتی داشته باشه…

        سپاسگزارم از شما

        در پناه حق تعالی،الله یارتون باشه همیشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
        • -
          سارا محمدی گفته:
          مدت عضویت: 1456 روز

          سلام سعیده جاااااانم

          سلام به روی ماهت دختر موحد

          آرزو می کنم که در بهترین زمان خواسته ات یعنی زن موحدِ مولدِ ثروتمند و موفق رو تیک بزنی که الان در مسیرش هستی

          برای خودم یادآوری می کنم که ربی که کیهان و کهکشان ها رو رو 6 دوره خلق کرده، به قول قرآن هر چی که ما لازم داریم رو خلق کرده… فقط من باید در مدارش قرار بگیرم

          حالا برای اینکه در مدارش قرار بگیرم باید ظرفم رو بزرگتر کنم

          حالا برای ابنکه ظرفم رو بزرگتر کنم، باید مقاومت هام رو کمتر کنم

          حالا برای اینکه مقاومت هام رو کمتر کنم باید آگاهی های ناب رو زیاد تکرار کنم تا بشه جزوی از شخصیتم و باورم شکل بگیره… باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم… باید هر چیزی که این آگاهی ها رو تایید می کنه، بیشتر بهش توجه کنم تا تقویتش کنم

          خدایا شکرت

          ممنونم ازت که ردپا میزاری تا ما هم استفاده کنیم

          خدایا از خزائن علم و حکمتت، علم و حکمتی از جنس علم و حکمت سلیمان بهم عنایت کن

          آمین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1859 روز

      سلام سعیده ی سعیده!

      بالاخره یکی از کتاب‌های کوچولو یی که توی نوشتن و خلق اون شراکت داشته م، امروز صبح به دستم رسید!

      حالا روی میز، جلوم هست. از بوی تازگیش لذت میبرم.

      مثبت چهارسال هست. یعنی به درد نیکا نیلا می‌خوره. اون بعدی هم زیر چاپه. تو همین هفته میاد.

      چه جوری میتونم برات پستشون کنم؟

      خب، این کادوی من و ملیحه هست. ملیحه خانمم، تصویرساز کاره و منم به همراه رفیق عزیزم ترانه اش را نوشتیم تا شده این کار.

      برگ سبزی یه تحفه، چیز.. ولش کن!! همینا که همه میگن!

      حالم بعد از خوندن کامنتت خوب شد، مثل همیشه… ممنونم که خدا رو به یادم میاری. ممنونم.

      نیکا نیلا رو ببوس. ممنون که دست خدایی، فلورانس نایتینگل سابق!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1284 روز

        سلااام داداش علی

        چطوری بنده ی خووب خدا؟!

        مرسی از خبر خوبی که بهم دادی،تبرررریک صمیماااانه برای اولین خلق اثر هنری …بوی خوش کاغذ های نوی کتاب،از شیراز تا شمال رسید …

        بینهایت ازتون سپاسگزارم،از شما،از محبتتون،از لطفتون،ازینکه حتی به این فکر کردید این کتاب رو به من هدیه بدید….

        این همه مهربونی و‌روشنی قلبتون برای من بی نهایت جای سپاسگزاری داره…

        ولی داداش علی،دوست دارم اون کتاب رو به هیییچکس هدیه ندی!اون کتاب انقدر با ارزشه که باید بهاش پرداخته بشه…با عشق….

        هدیه بده ها…هروقت دلت خواست از هرچی که میخوای هدیه بده…ولی اون کتابی که خلق کردی رو نه…براش بها پرداخت کردی….باید براش بها پرداخت بشه….

        اون کتاب ارزشمنده،نعمته،برکته،هدیه ی خداوند به دستان خلاق شماست….

        و من دلم میخواد خیلی زود اسم کتاب رو بدونم که برم باااااعشق بهاشو پرداخت کنم و بخرمش و بهتون فیدبکش رو بدم…

        منتظر رسیدن تلگرافِ پاسخ از شما واطلاع اسم کتاب! بااا عشششششق…

        خواهر شمالی شما: سعیده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          سلام سعیده کاکو

          ببخشید که جوابم دیر شد.

          انتشاراتی ما اسمش بادام هست.

          فعلا داریم کار کودک میکنیم. منکه دلم میخواد همه ش تو همین عرصه باشیم.

          تو اینستاگرام یه پیج داریم به نام انتشارات بادام که کارها اونجا معرفی شده و فروش هم از اون طریقه، فعلا. هنوز پخش به کتابفروشی ها نداریم.

          فعلاچهار تا کار معرفی شده که تو هر 4 تاش من، شاعر مشترک هستم، با رفیق عزیزم دکتر علی امینی.

          من خودم کتاب قصه ی رنگی رنگی رو میخواستم برای بچه ها بفرستم که این یکی هنوز بدستمان نرسیده از چاپخونه. ایشالا فردا پس فردا اونم میرسه.

          ممنونم از لطف همیشگی شما ، شاباجی خودوم. نیکا نیلا رو ببوس.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          سلام شاباجی سعیده

          ببخشید که جواب دیر شد.

          اسم انتشاراتی ما بادام هست.

          توی اینستاگرام میتونی صفحه ش رو پیدا کنی.

          چهار تا کتاب تا حالا داریم که تو هر 4 تاش من شاعر مشترک هستم با رفیق عزیزم.

          دوتاش رو هم خانومم تصویر سازی کرده، ملیحه.

          همون دوتا که ملیحه تصویرسازی کرده، بدرد نیکا نیلا می‌خوره.

          خوشحال و خوشبخت و پولدار باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        محمد گفته:
        مدت عضویت: 2072 روز

        سلام داداش گُل و نازنینم علی آقای عزیزم. .

        امیدوارم حال دلت عالی باشه و مثل همیشه شاد و خندان باشی.

        داداش همیشه با خواندن کامنت‌هات کلی حال می‌کنم و لذت میبرم و شاد میشم:)))

        ایشالله که همیشه خنده هم رو لبات باشه و هم رو لپات باشه.

        راستی تبریک ویژه بابت کتابت که مشارکت داشتی.

        منتظر انتشار کتابای بعدیت هستیم :)))

        ایشالا دائم بخونیش و کلی لذت ببری و حال خوبتو با ما هم به اشتراک بزاری.

        شبت هم بخیر باشه در پناه خدا شاد و سلامت باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          چاکرم محمد جون

          چقدر اسمت رو دوست دارم. اسم پسرم هم محمده. همین دیشب سالگرد تولدش بود و الان داشتیم با هم آهنگ killing me softly از فرانک سیناترا رو گوش میکردیم…اینم لطف خدا به من بوده که پسرم شده پایه ی موزیک بازی و فوتبال دیدن وکارهای مورد علاقه م. آدم بی نهایت خوش شانسی هستم…. آخه پسر، من خودم هم به سختی سیناترا رو میفهمم، بعد تو اومدی بهم میگی: اینو بذار یه ده باری با هم گوش کنیم؟؟؟ چه بابای خرشانسی هستم!

          لطف و محبت شما به من هم از همین خوش‌شانسی عظیم منه کاکو.

          تصمیم گرفتم بقیه ی زندگیم رو صرف بچه ها بکنم. بچه های خودم و دیگران. عاشق همه ی بچه هام.

          این کتاب‌ها هم با عشق، برای بچه های زیر دوسال و زیر چهارسال نوشته شده اند. چهار تا هستند، از هر رده، دوتا.

          تو پیج انتشارات بادام در اینستاگرام هستند.

          ممنونم از آرزوی خوبت ، محمد آقوی گل، صاحب قشنگترین اسم دنیا.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          سلام به محمد آقوی گل

          ممنونم از بذل محبت و لطف شما، کاکوی عزیزم.

          اسم محمد رو خیلی دوست دارم، چون اسم پسر گلم هست که پایه ی فیلم دیدن و موزیک گوش کردن و فوتبال بازی و تیله بازی منه! یعنی اسم رفیق فاب این روزهام، محمده.

          ممنون از آرزوهای قشنگت.

          امیدوارم شما هم همیشه کامنت بامزه گیرت بیاد و سیری بخندی و اینجا به رشد و تعالی و شادی برسی.

          خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1526 روز

        سلام به بردار عزیزم.

        مبارکتون باشه…

        خیلی خیلی خوشحال شدم وبهتون تبریک میگمممم.

        انشاءالله همیشه لبخند روی لبتون باشه وشاد باشید چرا که مارو هم از موفقیتهاتون خوشحال کردین.

        واقعا خیلی لذت بردم.

        بینهایت تحسینتون میکنم این موفقیت عالیتون..دمتون گرم

        یک کار تیمی وخانوادگی..

        اگه میشه اسم کتابتون رو بگید.

        منتظر شنیدن موفقیتهای هرروزتون هستم.

        در کنار خانواده محترم همبشه شاد باشین.و بدرخشید

        در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          سلام به زوج مهربون رویایی

          ممنون از لطف و محبت بی بدیل شما. مرسی به خاطر آرزوهای خوبتون.

          اسامی کتاب‌ها عبارتند از

          کتاب شعر : بچه ی من شیر میخواد برای بچه های شیرخواره و مادرانشان!

          کتاب شعر: من و نی نی و سینی برای بچه های حدود دوسال و مادرانشان!

          کتاب شعر سلام منم یه پیشی برای بچه های 4 سال

          کتاب شعر قصه ی رنگی رنگی برای بچه های 4 سال.

          تو این کتابها، من و رفیقم شاعر مشترک هستیم.

          انتشارات بادام چاپشون کرده.

          ممنون از بذل توجه و محبت شما.

          خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1859 روز

          سلام به زوج مهربون ورویایی

          از بذل محبت و توجه شما خیلی ممنونم.

          امیدوارم همیشه شاد باشید و مثل عکس پروفایلتون بخندید.

          والله گمونم به خاطر ملاحظات، درست نیست اسم کتابها رو اینجا بیارم

          اسم انتشاراتی که کتابها رو منتشر کرده بادام هست. لیست کتابها رو میتونید در پیج اینستاگرام انتشارات ببینید.

          خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 962 روز

      سلام و درود بر سعیده عزیز و دوست داشتنی

      در حالی این کامنتو بصورت هدایتی خوندم که دقیقا خودم بین همون دیواره های تاریک بتونی گیر کردم همه جا تاریک هست هیجی و نمیبینم و فقططططط منتظر دستی هستم که بیاد بال پروازم بشه در حالی دارم مینویسم که فشار مالی دخلمو آورده و چقد حالم با خوندن کامتتت خوووووب و عالییییی شد چه امیدی گرفتم و گفتم وقتی خواهرم تونست ازین تاریکی نجات خیر پیدا کند پس حتمااااا برای منم دست کمکی غیبی خواهد رسید تا از این دیوارهای بتونی تاریک و سیاه نجات خیرم دهد چقد الان حالم خوب شدددد دمتگررررررم خواهر گلم ایوووول بهت که نور شدی برای من چقد به این جور پیام نیازم بود نفسم تازه شد امید چه واژه زیبای است چه چشمه نابی است وقتی در رگهای تنم جاری میشه حال آدم دگرگون میشه مممونم خدایااااا ممنون که از گام شیشم یهویی منو آوردی گام هفتم چون حال بد منو دیدی گفتی بزنم تو ترتیب امتیازات بعد دیدم خانم نجاریان عزیز اول دوم داش رضا اعطار هست استپ زدم و خوندم اومدم که برم دیدم پروفایل سعیده جان عزیز پیدا شد چون همیشه کامنتت از آیات زیبای خدا مزیّن هست گفتم آخ جون من اصولا کامنتای طولانی رو خیلی به کوتاه ترجیح میدم چون حالمو خوب میکنه خوندم وخوندم متوجه بودم که حال روز امروزمه یواش یواش حالم تغییر کرد الان در آرامش درونی هستم بدون یقران پول تو جیبم باشه ای خدایی که برای خواهرم بال پرواز فرستادی تا از تاریکی ها به سمت نور پرواز کنه از فضل و رحمتت برای منم کمک غیبی تو بفرست که من امروز محتاج ترررررررینم به هر خیری از جانب ترا سختتتتت محتاااااااجم .

      خواهر خوبم کامنتات همیشه برای ما نور به همراه داشت خیلی خداروشکر میکنم الان اینجام کامتتت و سیو کردم تا وقت ناامیدی از روش بخونم و امیدم افزونتر شود ممنووووونم خواهر گلم عالی بود عالییییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 979 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    خدایا شکرت برای این صدای شیرینت گاهی‌های نابت خلاصه اینکه ی‌خوام خیلی راحت درک کنم و بهبود بدم خودمو باورهامو بهبود بدم بهترشون کنم و ازت ی‌نهایت ممنون که همیشه همراه و حامی منی

    مسئله‌ها و روزهای سخت که باعث ناامیدی احساس بد و بدبختی و نشون از بودن مشکل از تو هست و هیچ جای نگرانی نیست همه از این شکل‌ها دارند و خدا خودش می‌دونه که آدم عالی و نیست مه خاکستری‌اند یعنی باید سعی کنی همیشه بیشتر خوشحال باشی و امید داشته باشی ه از داشته‌ها ت و نعمت‌هات کلی لذت ببری خوشحالی کنی و چه موقع سئله‌ها ناراحتت نکنه و اون‌ها رو بهبود بده مثل خیلی بهبودای خفن و آروم تو زندگی بهبودها مثل بهبود عزت نفس بهبود نظم تو زندگی که همیشه بهبود پیدا می‌کند و الان خیلی واضح بهبود پیدا کردن و تغییر کردن باعث مدال‌های طلای تو و ارزشمند تو نشون از بهبودهای ارزشمند تو هستند عنی میگن تو باز هم می‌تونی مسئله‌هاتو حل کنی آروم آروم و بهبود پیدا کنی موقع خونه تمیز کردن یه قانونی رو پیدا کردن که خیلی بهم کمک کرد و اون هم اینه که ز عادت‌های کوچولو ولی همیشگی عایت می‌کردم دیشب دختر خواهرم ی‌گفت خیلی قانون خفنیه می‌گفت اینکه توی تمیزکاری و که یه غول سرسخته بدیل به عادت‌های کوچولو موچولو ولی همیشگی و در حال بهبود بدیل می‌شه خیلی کار راحت می‌شه مثلاً اینکه من خواستم نظم و آموزش بدم گفتم اول یه جای کوچولو موچولو مثلاً عادت اینکه کشوها همیشه تمیز باشه نجام می‌شه و بعد حالا بیشترش می‌کنیم کمدها رو همیشه تمیز باشه و همین جور هی بزرگتر و بزرگتر می‌کنیم عادت‌هامونو و این الان برای من یه ایده آورد ن می‌خوام شخصیتمو رشد بدم باید بتونم ببینم و واضحش کنم پس میرم یه دفتر میارم ادت‌هایی که می‌بینم خیلی خوبنو عادت‌های کوچولو می‌نویسم و سعی می‌کنه کوچولو کوچولو ون‌ها رو بیشتر کنه و آدم بهتری باشم ا عادت‌های خوب بیشتر و عادت‌های قوی‌ترند و همینجور خودمو رشد بدم خیلی باحاله

    تمرین رعایت قانون

    لحظه هاتون پر از ارامش واقعی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مریم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر دوستان عزیزم و استادان گرامی

    یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من این هست که من استقامت نداشتم و نمی‌تونستم ادامه بدم و همین یک باور باعث شد که من خیلی از این شاخه به آن شاخه بپزم با اینکه الان در یک مسیر دوست داشتنی و خیلی خوب هستم باز هم ذهن من پیوسته تا به مشکلی برخورد میکنم شروع به خیال بافی می‌کنه که برم سر یک کار دیگه و من الان دیگه باجی به ذهنم نمیدهم و میگم نه من اگر از اینجا برم این باور رو داشتم که عامل مکان شغل و اینها موثر هستند در موفقیت من و من نمیخام که این باورها رو تایید کنم برای همین به خودم میگم نه باید وایسی باید توکل کنی باید خوشبین باشی جلو برو و خوشحال و شاد باش و توکلت رو نشون بده

    این افکار و اینکه بیام موارد مثبت و لذت بخش کارم رو بنویسم و فراوانی و فرصت ها رو برای خودم بشماریم اینها باعث میشه که من در سختی ها پایداریم رو حفظ کنم الان خیلی اتفاقات جالبی برای من همش میافتد و من الان راحت تر ورودی های ذهنم رو کنترل میکنم اینقدر از این قدرتی که کسب کردم حالم خوبه که حد و حدود نداره انگار یکی از پاداشهای خداوند این هست که میاد احساس خوب و امید رو توی دل ما تزریق می‌کنه و میگه ادامه بده من هوات رو دارم اصلا نگران نباش تا منو داری هیچ غمی نداری و این جوری من تا حالا ادامه دادم الان 2,5 سال هست و خیلی هم راضی و خوشحال هستم و از دور همتان را می‌بوسم و برای همگیتان آرزوی ثروت و خوشبختی و دلی پر از امید میکنم خدا را شکر که با شما هستم در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    خدایا شکرت

    چقدر فایل فوق العاده ایه این فایل

    الان ک تو مسیر درستم به این فایل دسترسی دارم و این حرفا دقیقا در زمان مناسب داره شنیده میشه

    این حرف استاد ک گفت منم ناامید میشدم و صفر و یک نیست این موضوع خیلی بهم کمک کرد ک این باور تقویت بشه ک افراد موفق( مثل استاد) آدمای عجیب و قریب نیستن اوناهم ناامید میشدن و دوباره برمیگشتن مثل الانه من ک تو مسیر بهبود شخصیت و باورهام هستم

    زندگی یک بازیه خیلی با کیفیت و جذابه ، به شرط اینکه قوانین شو یاد بگیری

    وقتی من بدونم کل اتفاقات توسط فرکانس های خودم داره ایجاد میشه ، میام نگاه میکنم به شرایط و برخورد های جهان بامن ، و میام روی اون موضوعاتی ک از نظرم جالب نیست و مخصوصاً الگو داره و تکرار میشه( مثل مشتری های نامناسب)

    مثل برخورد های نامناسب افراد ،، میگم چه کد مخربی تو ذهنمه ک داره این نتیجه رو رقم میزنه ، و وقتی پیداش کردم میام مثل عضله سازی روی اون کد مخرب کار میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مسعود و بهار گفته:
    مدت عضویت: 609 روز

    سلام به شما دوستان عزیزم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    من با دیدن این فایل یه تصویری اومد تو ذهنم که میخوام با شما عزیزان به اشتراک بذارم.

    من با دیدن این فایل احساس کردم که میخوام برم به قله یه کوه خیلی بلند مثل دماوند‌

    و بالای اون قله پر از نعمت و ثروت و خوشبختی و آرامشه

    بعد تصور کردم که من که تا حالا به این قله صعود نکردم و نمیدونم مسیر درست چیه نمیدونم از کدوم جهت باید برم بالا نمیدونم تو مسیر به چه چالش های میخورم نمیدونم که چه تجهیزاتی و لازم دارم که واقعا به دردم بخوره و الکی سنگین نکنه کوله پشتیمو

    و از این پایین دارم کلی مسیر و مبیبنم که به نظر همه شون به قله میرسن

    و آدما دارن این مسیر هارو انتخاب میکنن و میرن بالا ولی من از این پایین دارم میبینم که تو این دامنه کوه به این بزرگی چطور راهو گم کردن و دارن به نوعی دور خودشون میگردن با کلی احساس تنهایی و ترس و پریشونی و نا امیدی.

    ولی پایین کوه دیدم یه شخصیو با کلی آدم خوشحال و خندان که اون شخص که به نظر خیلی حرفه ای کوهنوردی میکرد و کلی تجهیزاتی داشت که با بقیه فرق میکرد داشت برای بقیه تعریف میکرد و اطلاعات لازم درباره تجهیزات و کوه و راه درست بالا رفتن از کوه و میگفت و بعدش راه افتادن و به سمت کوه رفتن و من از این پایین داشتم میدیدم که کوتاه ترین مسیر و دارن به سمت قلعه میرن و چقدر خوشحالن و بعضی وقتا استراحت میکنن و غذا میخورن و بعدش دوباره راه میافتن به سمت قلعه

    و من چقدر دلم میخواست که با اونا و انقدر راحت و خوشحال این کوه و برم بالا

    و اون شخص اون آدم هارو برد بالا و دوباره برگشت که کلی آدم دیگه رو ببره بالا و منم هم رفتم که با اون شخص و اون آدما این قلعه و برم بالا

    و الان عضوی از اون آدم های خوشحالم که تو این سایت هستم و از دورهای استاد عزیز استفاده میکنم

    خدارو بی نهایت شکر که تو این مسیر هستم

    خیلی سپاسگذارم از خدا که من با شماها آشنا کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    به نام یار مهربان

    پله هفتم

    خداروشاکرم که این فرصت رو به من داده تا تغییر کنم

    سلام هم قدمی هام

    سوال اول

    از زمانی که قانون زندگی را شناخته اید، چگونه در لحظات نا امیدی، ذهن خود را کنترل می کنید و دوباره به مسیر هماهنگ با قانون بر می گردید؟

    من با این باور که به خودم میگم در این لحظات هست که ایمان تو محک می خورد رویا پس کم نیار عب نداره تجربه کسب کردیم یاد گرفتم چطور بهتر از قبل عمل کنم

    ناراحت میشم ولی در همون لحظات ناراحتی خداروشکر گفتگوهای ذهنیم مثبت هست

    بخاطر وردی های نابی که بهش میدم

    سوال دوم

    چه باوری در شما باعث شده که اینقدر با انگیزه و بدون توقف این مسیر را همچنان ادامه دهید؟

    باور اینکه این مسیر درست هست چون برام ثابت شده و انگیزهای که این مسیر رو ادامه میدم آرامشی که دارم

    اون جنگ جدل های که نه با خودم دارم نه با دیگران

    اون حال خوب باعث ادامه این مسیر ناب هست

    اگر کسی از من بپرسه چرا این مسیررو ادامه میدی

    میگم بخاطر خودم چون روانم و اعصابم آروم هست این خیلی دلیل محکمی هست

    خیلیا هستن با قرص اعصاب هم آروم نمیشن

    پس بخاطر خودم این مسیررو ادامه میدم

    ممنونم مریم جونم بیا از طرف خودت تورو بوس کنم که انقدر زن خوش قلبی هستی

    ممنونم استاد عزیزم

    عشق براتون

    در پناه یکتا بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    Amirhosein گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    استمرار در مسیر درست

    شاه کلید این فایل طلایی

    منم آدم ثابت قدمی نبودم، چون که فکر میکردم یک کاری که شروع میکنم، باید خیلی سریع و راحت من رو ثروتمند و مستقل کنه، در واقع عجول بودم و کم صبر

    با همین باور و طرز فکر، ابتدا در شهرداری کار میکردم و اونجا 7 ماه دوام آوردم

    بعدش رفتم شرکت نرم افزار حسابداری و اونجا هم 2 سال موندم

    بعدش رفتم در یک املاک به عنوان مشاور کار کردم و اونجا هم 6 ماه موندم

    بعدش اومدم و مغازه خودم (پوشاک زنانه) رو راه اندازی کردم، تا امروز 20 دی 1403

    دیگه خودمم از شاخه به شاخه پریدن خسته شدم و تصمیم گرفتم که در همین حوزه کاری موفق بشم و دیگه تغییر مسیر ندم.

    با خودم گفتم اگر بخوام هرروز شغلم رو عوض کنم، همیشه توی یک مرحله درجا میزنم و هیچ موقع نمیتونم دستاوردهای بزرگ مالی داشته باشم و انگار که این فایل استاد یک مهر تایید به این باورم بود و یک هدایت از طرف الله که امیرحسین به راهت ادامه بده و ناامید نشو.

    در هرکاری برای پیشرفت کردن در آن کار باید علاوه بر اینکه صبر کنی، باید هر روز خودت را اصلاح کنی، ورودی های ذهنت را کنترل کنی، متمرکز بر بیزینس خودت باشی و با توکل به هدایت الله و تسلیم شدن در مقابل الله، به بهترین نتایج برسی

    همین که استاد خودشون میگن که اولین سمینارهای دوره ایشون 1 نفر ثبت نام کرده و بعد از 1 سال تبدیل شده به 1000 نفر، یعنی امیرحسین صبر کن، استقامت داشته باش در شغلت (در مسیر درست) ( کسب و کار مانتو و لباس زنانه) اگر ایمان داشته باشی به پروردگارت و صبور باشی و هرروز اقدام های عملی انجام دهی و خودت را اصلاح کنی، قطعا موفق خواهی شد.

    مردم اصطلاحا میگن که شروع یک کار خاک خوری داره، دقیقا درسته ( اما بهتره بگیم دوره اصلاح و رشد ) تا خاک خوری، توی این دوره که بستگی به تکامل خودت داره، کلی چیز در مورد کسب و کارت، مشتری هات، محصولت، نیاز بازار و …. یاد میگیری که اگر این نکات رو درک کنی و ازشون بهره بگیری به قول استاد لاجرم در مدار ثروت قرار میگیری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 728 روز

    گام هفتم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»

    به نام خداوندی که هرچه داریم از آن اوست.

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان زیبا

    خداروشکر برای همگام شدن با این جلسه و درک و دریافت آگاهی های آن

    از خدا اجازه میخوام که بنویسم آنچه درک کردم تا این آگاهی ها برای خودم مرور و تثبیت بشه.

    سوال اول-باور مناسب برای حفظ انگیزه و عدم توقف در مسیر

    ————–

    داشتن احساس خوب در مسیر یکی از اصلی ترین علت های حفظ انگیزه ی ما در مسیر رسیدن به خواسته هاست.

    اما باید همواره به این موضوع آگاه باشیم که ما موجود صفر و یکی نیستیم و همیشه در یکی از حالت های میانه ی این طیف قرار داریم.

    پس طبیعیه که بعضی اوقات نا امید بشیم.

    اما نکته اینجاست که هرچقدر سعی کنیم در این مسیر خوشبین تر باشیم و کمتر نسبت به آینده سخت گیری داشته باشیم باعث میشه راحت تر انگیزه و امیدمون رو حفظ کنیم.

    وظیفه ی ما اینه که در این مسیر با حفظ امید و انگیزه مون پیش بریم و نتیجه رو که سمت خداونده رها کنیم و به خودش بسپاریم.

    ما نباید درگیر نتیجه بشیم و توکلمون رو به خدا حفظ کنیم.

    باید این رو بپذیریم که برای همه ی ما این موضوع پیش میاد که در طی کردن مسیرمون بعضی وقتا ناامید بشیم ، اما همواره باید تلاش کنیم که خودمون رو از این وضعیت خارج کنیم و به مسیر اصلی برگردیم .

    باید حواسمون باشه که هرچقدر امیدوارتر باشیم و بیشتر روی باورهامون کار کنیم به همون نسبت بهتر نتیجه میگیریم و در این مسیر با مقاومت کمتری حرکت میکنیم.

    در پیشامد موقعیتهای ناجالب وظیفه ی ما اینه که ایمانمون رو حفظ کنیم و تسلیم مشکلات نشیم و مدام با به یاد آوردن قانون به خودمون آگاه باشیم که این نتایج هم به خاطر افکار و فرکانس های خودمون رخ داده پس هرچقدر بتونیم باورهای قوی تری بسازیم به نتایج بهتری می رسیم.

    این رو بپذیریم که هیچ کدوم از ما باورهای خالصی نداریم و پیش اومدن این موقعیت ها هم بخشی از مسیر ماست و اگر در این موقعیت ها ایمانمون رو نشون بدیم تفاوت ها در نتایج رخ میدن.

    پس انگیزه مون رو حفظ میکنیم و با توکل مسیرمون رو ادامه میدیم.

    اگر این موقعیت ها پیش نیاد ما اصلا متوجه نمیشیم کدوم یکی از باورهای ماست که ایراد داره و باید روش کار کنیم.

    پس با تغییر زاویه ی نگاهمون به این اتفاقات ، اونها رو موهبتی میدونیم که برای رشد و تغییر ما به وضعیتی بهتر از وضعیت فعلی ایجاد شدن و با تلاش برای حفظ احساس خوبمون درس هاش رو میگیریم و ازش میگذریم.

    این مسیری که باید طی بشه و تا تو مسیر نری ایرادها مشخص نمیشن. (دیکته ی نا نوشته که غلط نداره.)

    زیبایی این مسیر اینه که با توجه به بازخوردهایی که میگیریم ایرادها رو پیدا میکنیم و کم کم اصلاحشون میکنیم و میبینیم که اوضاع و شرایط مدام داره بهتر میشه ، به شرط ادامه دادن این مسیر و Give up نکردن.

    برگشتن به اصل و مرور مداوم قوانین خیلی میتونه بهمون کمک کنه که همیشه به یاد داشته باشیم اگر نتایج دلخواه نیست مشکل فقط و فقط از ما و باورهای ماست و با علم به این موضوع تمرکزمون رو از عوامل بیرونی برمیداریم و روی بهبود خودمون تمرکز میکنیم و این مسیر رو ادامه میدیم و باورهای اشتباه رو پیدا مکینیم و اونها رو برطرف میکنیم و انوقته که نتایج در زندگی ما ظاهر میشن.

    تفاوت افراد موفق و ناموفق اینه که افراد موفق کمتر نا امید میشن و سریع تر به مسیر اصلی برمیگردن و این مسیر رو ادامه میدن و با گرفتن بازخوردها در مسیر خودشون ،جاهایی که باید بهبود ایجاد بشه رو شناسایی میکنن و روش کار میکنن.

    متاسفانه 99% آدمها انقدر ایمانشون قوی نیست که این مسیر رو ادامه بدن و در اون استمرار داشته باشن.

    اگه ما با حفظ ایمان این مسیر رو ادامه بدیم و درک درستی هم از قوانین داشته باشیم اون وقت شرایط زندگی خیلی زود تغییر میکنه و از دل روزهای سخت شرایط عالی زندگی پدیدار میشه.

    روند کار کردن روی باورها باید به صورت روزانه و مستمر اتفاق بیفته ، دقیقا مثل نفس کشیدن و غذا خوردن باید جزو روتین روزانه ی زندگی ما باشه تا ما انتظار تغییر و اومدن نتایج رو داشته باشیم.

    یه نکته ی مهم اینه که الگوبرداری از افرادی که قبل از ما در این مسیر قدم گذاشتن باعث میشه کمتر آزمون خطا داشته باشیم و سریع تر به نتایج برسیم.

    باید حواسمون باشه که تو این راه تمرکز خودمون رو هم حفظ کنیم و دنبال پیروی از چندین روش متفاوت به صورت همزمان نباشیم.

    هدف ما که انباشت اطلاعات نیست.

    مهم اینه از آگاهی هایی که داریم دریافت میکنیم بتونیم در عمل استفاده کنیم.

    مدام باید اصل رو مرور کنیم که : “تمام اتفاقات زندگی ما به خاطر افکار و فرکانس های ماست و هیچ چیز دیگه ای مطلقا در زندگی ما تاثیری نداره.”

    با تمرکز بر روی این اصل و با کنترل ورودی هامون باورهای جدید و قدرتمند کننده ایجاد میکنیم و هرچی بیشتر این اصل رو درک کنیم و در عمل ازش استفاده کنیم میبینیم که نتایج تساعدی تغییر میکنن و زندگی ما دیگه هیچ ربطی به زندگی گذشته مون نخواهد داشت :)

    ممنونم از توجهتون به کامنت من دوستان

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: