مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 98

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    به نام الله یکتا و مهربان.

    سلام به استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز.

    وقتی آدم قانون تکامل را بدونه سعی می‌کنه از زندگیش لذت می‌بره و اتفاقات خوب خودشون از راه می‌رسند نیازی نیست که زور بزنیم.

    من 15 ساله بودم یکی از دوستام اومد یه پیشنهاد بهم داد که من تو یه شرکتی کار می‌کنم پول خوبی هم بابت کارمون میده شرایطش هم خیلی عالیه

    ولی اولش باید یه مقدار پول به مبلغ 500000تومان

    پرداخت بکنی تا بتونی عضو بشی یه دو هفته ای رو مخ من داشت کار می‌کرد و منم دیگه خیلی وسوسه شدم که عضو بشم و از اونجایی من آدمیم

    که تو کارها با دیگران مشورت میکنم اومدم با پسر

    عموم مشورت بکنم ایشون گفت این کار را انجام نده من خودم، ازم 500000تومان بردند و دیگه

    نمی‌تونم بگیرم یعنی پیداشون نمیشه که بگیرم

    گفتم اصل قضیه چی هست، گفت این یه شرکتی هست به نام گلد کوئست جوون های مردم را

    با حقه بازی به طور میندازنشون و کلاهبرداری می‌کنند و پولاشون را می‌برند و من همون‌جا از پسر عموم تشکر کردم و کلا منصرف شدم.

    کسی که قوانین خداوند را بدونه هیچ جوره گول این ترفند ها را نمی‌خوره هر چی هم اون شرکت

    امنیت داشته باشه، من موقعی که تازه با این قوانین شدم این باور، خود باوری، باور به توانایی هام، اینکه یه خدایی هست، قوانینی هست،

    دیگه تا ته داستان همه چیز را خوندم و خیلی هم

    سپاسگذاری می‌کنم چقدر خوبه آدم دیگه زندگیش را خودش میتونه خلق کنه چه نیازی به این داستان‌ها هست.

    من چند وقتی هست که دارم دوره روانشناسی ثروت 1 را کار می‌کنم واقعا این دوره فوق العاده و بی نظیر هستش به قول استاد وقتی این دوره را یا دوره های دیگه را کار کنی کمترین اتفاقی که می‌افته اینه که گول این داستان‌ها را نمیخوری واقعا این دوره جوری ذهنم را تنظیم میکنه که دارم

    از همین سرمایه ای که دارم از همین شرایطی هستم کسب کارم را شروع کردم ترس‌هام کمتر شده و با احساس خوب دارم مسیرم با قانون تکامل سیر می‌کنم و بسیار هم برام راضی کننده هست

    استاد عزیزم از شما و خانم شایسته عزیز نهایت سپاسگذاری را دارم.

    در پناه حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 479 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه و استاد عزیزم

    چقدر این فایلها آگاهی دهنده اند ، خداره صد هزار مرتبه شکر

    استاد در مورد ترس گفتید ، ترس از آینده یکی از نقاط ضعف من بود و حالا هم امکان داد که باشد اما تا حدی کنترولش کردم به وسیله باورهای توحیدی که در فایلهای توحیدی عملی شنیدم .

    یکی از ترس‌های خیلی شایع همین ترس از آینده است ، که اگر اندک از مسیر خارج شوم این ترس سراغم می‌آید و دوباره نجواها شروع می‌شود. اگر چه بار ها به خودم گفتم که خداییکه تا اینجای زنده گی با تو بوده بعد ازین هم با تو میباشد و کنترول می‌کند، مدیریت می‌کند.

    اما باید بیشتر رویش کار کنم و تنها راه حل ترس داخل شدن در ترس است . ببینم که تماما جز توهم چیزی دگه نیست .

    خواسته های ما باعث می‌شود که بر ترس‌های ناشی از مسیر که در آن استیم را داخل شویم . که. بهای آن وارد شدن به دل ترس‌های ماست .

    به اندازه که روی باورهای توحیدی و ایمانی ما کار کنیم ، به همان اندازه ترس های ما کم می‌شود.

    خداره صد هزار مرتبه شکر بابتی اینهمه آگاهی که درین فایل بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محبوبه سما گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون و همه دوستان نازنینم

    صحبت از ترس شد و چقد این ترس توی زندگی من متاسفانه نقش پررنگی داره . ترس مساوی با شرک هست و شرک هم، چنان مخفی عمل میکنه و واقعا نمیشه براحتی متوجه شد . روزها گذشت و من فهمیدم که در رابطه با موضوعی دارم حسابی شرک میورزم در حالیکه اسمشو گذاشته بودم دست خدا برای کمک بمن

    ولی این در حالیه که تمام تمرکزم روی اون شخص بود که کمکم کنه و فک میکردم دارم درست عمل میکنم تازه متوجه شدم که این شرک هست که منتظر فقط اون شخص هستم و از روی ترس قدم دیگ ای برنمیدارم . ای داد بیداد

    امروز با خودم و خدا قرار گذاشتم که فردا برم و از نو شروع کنم اون داستان رو و دیگه منتظر اون شخص نباشم چون خداوند هزاران فرشته پی در پی رو واسه یاری من میفرسته اگه دوباره قدم بردارم با توکل بهش با ایمان به قدرتش و وهابیتش

    لازمه دوباره جسارت به خرج بدم شجاعت و ایمان داشته باشم تا پاداش هارو دریافت کنم . ترس ها از سمت شیطانه و اونه که چنددد روزه داره جولان میده و من هم بهش هی قدرت میدم و اون باز هم آینده رو برام ناجالب تر جلوه میده و من بازهم ترس و نگرانیم بیشتر میده

    باید قدرت رو به خدا بدم و با ایمان و توکل به خودش دوباره شروع کنم همه چی درست میشه قانون همینه من اگه در مسیر درست باشم راه ها باز میشه مورد های بهتر و گزینه های بهتر سر راهم قرار میگیره

    خداوند میفرماید

    سوگند به روز

    سوگند به شب هنگامیکه تاریک میشود

    خداوند هرگز تو رو رها نکرده و از دست تو ناراحت نیست

    خداوند نوید میده که روزهای آینده تو بهتر و درخشان تر از گذشته تو خواهد بود

    و خداوند اینقدر بهت نعمت عطا میکنه که راضی بشوی

    عاخ چقد این جملات زیبا و آرامش بخشه . خدا همه چی میشه برام همه چی . فقط باید سمت خودم رو ایمانم رو حفظ کنم و بهش به چیدمانش اعتماد کنم

    خداوند ایده ای بت نمیده که نتونی از پسش بربیای . فرمانروای کل هستی همیشه کارش درسته و از درون من آگاهه همون که صاحب آسمانها و زمینه. همون که وهابه، روزی دهنده ست، صاحب اختیاره . همونکه عاشق منه و مشتاق تر از منه که موفق بشم که رشد بکنم منبع پیشرفته عشقه نفسه دلبره

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی و نذاشتی گمراه بمونم

    خدایا شکرت بخاطر اینهمه نعمتی که دارم سلامتی زیبایی بدن سالم خانواده بی نظیر خونه ماشین موبایلم و …

    ترس همه فقط توهم هستن و کار شیطانه. باید با ایمان و عزت نفس رفت توی دلش … خدا هم با ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک دست‌اندرکاران سایت الهی عباس‌منش و همه‌ی عزیزان همراه و هم‌فرکانسم

    در حدود سال 1381 بود که من دانشجوی دکتری بودم. همکاری در دانشگاه داشتم که در گُلد کوئست بود و همش تبلیغ می‌کرد. منم که مثل بسیاری از اعضای هیئت علمی و مانند بسیاری از مردم ساده دل و البته ضعیف از نظر مالی، آرزوی داشتن ثروت‌های نجومی را بدون طی کردن مراحل تکاملی‌ام داشتم، سرانجام اسیر این تبلیغات شدم. یادم میاد با پسر بزرگم که اون موقع حدود چهار سالش بود توی مترو در تهران نشسته بودم و از جلسه‌ی پرزنت ایشان داشتم به سوی خانه‌ای که برای سکونت برای گذراندن دوره‌ی دکتری اجاره کرده بودیم بازمی‌گشتم. وسط راه یک‌دفعه فکری به ذهنم رسید که با معاون امور مالی دانشگاه تماس بگیرم و درخواست وام کنم تا بتونم در گُلدکوئست ثبت‌نام کنم. ایشان گفتند که من حائز شرایط هستم و منم خوشحال شدم و وقتی به شهرم( که هر هفته می‌بایست برای تدریس می‌رفتم) بازگشتم، وام را دریافت کردم و ثبت‌نام را انجام دادم.

    الان یاد این حرف استاد در گفتگوی ایشان با استاد عرشیان‌فر افتادم که داشتند از قول قرآن می‌گفتند که خدا برای ما هیچ چیزی نمی‌خواد، خدا همان چیزی را به ما میده که ما ازش می‌خوایم و براش تلاش می‌کنیم.

    آره ثبت‌نام کردم و من که باید روی تحصیل دوره‌ی دکتری متمرکز می‌بودم، همش سرگرم گُلدکوئست شدم و تمرکزی بر درسهام نداشتم و به همین خاطر بسیار ضعیف پاس کردمشان.

    در گُلدکوئست که پیشرفتی نداشتم، درسهام را هم که ضعیف پاس کردم و از هر دو کار افتادن. تا این‌که همون همکارم که مثلا بالاسری من بود، یه روز بهم گفت: پسر یه کاری نو داریم که اصلا گُلدکوئست در برابرش هیچه! منم که تشنه‌ی پول بودم، پذیرفتم. اسم اون ترفند پونزی، سوئیس کش بود. شاید اسمش را شنیده باشید. تو اون ترفند پونزی به نام گول زننده‌ی سوییس کش، پول ورودی این‌بار یک میلیون تومان بود و این در حالی بود که دلار هزار تومان بود، یعنی هزار دلار. خوب می‌تونستی مجموعه بسازی و بعدش هر ماه بیست درصد از سرمایه‌گذاری طرف را به‌عنوان سود بهش برمیگردوندی. سود افراد را هم از پول ورودی‌های جدید بهشون می‌دادیم. من تو اون کار که البته چه کاری؟! همش حقه‌بازی بود و کلاه‌برداری، خوب پیشرفت کردم ولی پس از هشت ماه یک شبه اون پول‌ها با پاک شدن سایت شرکت مجازی رفت و دیگه پیداش نشد و من موندم کلی طلب‌کار.

    یادمه که درست یک شب پیش از پاک شدن سایت اون شرکت مجازی، ماها را برده بودن در یک سالنی نزدیک میدان تجریش که فکر کنم مال آموزش و پرورش بود و یه آقایی که مثلا استاد موفقیت بود داشت از اون کار تمجید می‌کرد. ما هم همه شارژ شده بودیم و می‌خواستیم از فرداش بترکونیم که یهو سایت رفت و دیگه نیومد. چه‌ها که نکشیدیم و چه بیچارگی‌ها که ندیدیم! خدا بهم رحم کرد و اگر رحم خدا نبود، شاید حالا هیچ هم نبودم! خدایا پروردگارا سپاس بیکران دارم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت گذاشته‌ای و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم نهادی تا راه گم نکنم.

    پس از شش ماه که ازون ماجرا گذشت، شرکتی در رسته‌ی آب را با چند نفر دیگر تاسیس کردم و شروع کردیم به پیمان‌کاری با شرکت آب منطقه‌ای استان. اوائل کار همه چیز خوب بود چون ما لقمه‌های کوچک برمی‌داشتیم و از پسش برمیامدیم. ولی کم‌کم من که مدیر عامل بودم طمع کردم و خواستم با پارتی‌بازی پروژه‌ای را بگیرم که گرفتیم ولی از پسش برنیامدیم و ازش انصراف دادیم که همون سبب برهنه خوردن شرکت و انحلالش شد. بار دیگر هم مراحل تکاملی را رعایت نکردم و ضربه‌اش را خوردم.

    چند سالی دیگه فقط به کار تدریس و پژوهش در دانشگاه پرداختم ولی چهار ساله که نماینده‌ی یک شرکت آبرومند و‌ جهانی هستم که خدا را شکر درسته که اوضاع بد نیست ولی اگر در این‌ موقعیت هستم، بازم دلیلش رعایت نکردن قانون تکامل و پیوسته بودنه! و این‌که ظرف ذهنی من پر بود از دانایی‌هایی که در این‌کار هیچ کارایی ندارند. الان تازه کم‌کم دارم این ظرف را خالی می‌کنم تا درش مطالب سودمند برای آموزش کارم جای بگیره. حالا دیگه نباید شتابزدگی داشته باشم! باید اجازه بدم که تکامل کار خودش را بکنه! من تنها باید به خدا توکل کنم و ترس‌هام را کنار بگذارم. واقعا اگر اینجام، این یعنی که خدا خیلی دوستم داره که منو آورده تا از این آموزه‌ها( سخنان استاد بزرگوارم و کامنت های دوستان گرامی) استفاده کنم.

    خوب، هنوز هم می‌ترسم که به با برخی از آدما در مورد محصولاتم حرف بزنم. البته این همیشگی نیست و گاهی که فروشم پایین میاد این احساس ترس بیشتر میشه. به خودم میگم که ببین، تو ترسیدی ولی خدا که نمونه! اگه همون وقتا که فروشت خوب بود و تو شجاعت اینو داشتی که با هرکسی در مورد محصولات صحبت کنی، حالا هم همونه! خدا همونه و توکل بهش حالا و گذشته و آینده و وضع خوب و خراب نمی‌شناسه! تو تنها کاری باید بکنی اینه که بهش اعتماد کنی و راه را برای، چه هوا صاف و آفتابی و آبی باشه و چه توفانی و پر از ابرهای سیاه و رعد و برق! خدا همونه! و مزد را کسی می‌گیره که ایستادگی کنه و شجاع باشه و با این‌که می‌ترسه، دلش را به خدا گرم کنه، خودش را با هیچ کسی مقایسه نکنه و صبور باشه و پیوسته! ته این مسیر روشنیه! پس برو و برو برو!

    خدایا پروردگارا دوست دارم و از این‌که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم نهادی تا راه گم نکنم از تو سوتی بیکران دارم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه عرب دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    چیزی که من از این فایل یاد گرفتم این بود که به عنوان طبیعت انسانی، ما ویژگی هایی مثل ترس داریم ولی زمانی که بیش از اندازه به اون ترس ها بال و پر بدیم غیر طبیعی میشه باید ترس و حرکت رو در یک ترانزی قرار بدیم که این ویژگی بهمون آسیب نزنه و مثل یه بلوک نچسبه به پامون که نزاره حرکت کنیم

    وقتی تلاش میکنی که این ویژگی طبیعی رو در یک ترانز قرار بدی از اونور میتونی روی خودت کار کنی ایمانتو بالا ببری روی عزت نفست کار کنی تا به یک اطمینان برسی

    وقتی به یک اطمینان در درون خودت رسیدی و ایمانتو تقویت کردی قانون تکامل رو درک میکنی و میفهمی که همه چی تکاملیه و برای رسیدن به خواسته باید استمرار داشته باشی و این یک قانون بدون تغییر، دقیقا مثل قانون جاذبه

    و زمانی به درک این موضوع پی میبری که روی عزت نفست کار کرده باشی و تا حد خوبی به خودباوری رسیده باشی که ویژگی شجاعت و جسارت و ایمان در تو بیدار شده باشه و تقویت بشه

    به قول استاد وقتی آدم یه خواسته ای داره باید بهای خواستشو بپردازه و به اینکه خدا توانایی حل مسائلشو در وجودش قرار داده ایمان داشته باشه

    قانون پونزی زمانی روی آدم تاثیر میزاره که ترس هایی داری که بیشتر تَوَهُم ترس از تغییر مثلاً این ترس از بی اعتمادی خودت نسبت به خودت میاد و چون همیشه این در وجود تو بوده همیشه در یک ریلی حرکت میکردی که مشکلاتت شبیه هم بودن و تو هیچ تلاشی برای بهتر شدن زندگیت نکردی و همیشه با آدم های سرکار داشتی که حرف از کمبود میزدن تو همونجا موندی و اون موقع یه آدمی اومده میگه این مشکلاتی که الان داشتی رو دیگه نخواهی داشت مفت و مجانی یچیز بزرگتر از تکاملت بهت میدم که نیازی هم نیست تو تلاش خاصی بکنی برای بدست آوردنش تو فقط امر کن من میگم چشم انگار که تو یک عمر به توانایی هات شک داشتی به خودت اعتماد نداشتی یه نفر از اون بیرون همه اینا ویژگی هایی که روح تو برای ادامه دادن نیاز داشته رو بهت داده و تو الان رو اَبرایی و تو از اون برای خودت یک بت میسازی و اعتمادی که باید به خودت می‌داشتی رو به کس دیگه ای بیرون از خودت داری و یجورایی افسارتو دادی دست اون آدم و بهش میگی هرجور راحتی ازم سواستفاده کن چون تو اون مسولیتی که وظیفه من بود برای ادامه زندگیم تو به عهده گرفتی و بیشتر از لیاقتم داری بهم پول میدی

    من همون آدمم با همون ترس ها تردید ها باورهای محدودکننده و باورکمبود و… وهمیشه هم حق بامن بوده چون تمام این مشکلات بخاطر وضع مملکته و…ولی تو قدر منو میدونی و میدونی که من لیاقت پول بیشتر از لیاقتمو دارم …

    سپاس فراوان از فایل پر مفهومتون که این چیزارو بهم یاد دادید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2786 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    سلام

    خدایا سپاسگزارت هستم برای بودن در این سایت توحیدی .

    خدایا سپاسگزارت هستم برای شنیدن و دیدن این آگاهی ها.

    استاد تمام این آگاهی ها که در این فایلهای رایگان گفتین از نظر کیفیت فرکانسی و نتایج هیچ فرقی با دوره ها نداره .

    خیلی این آگاهی ها ارزشمنده و درک و عمل به این آگاهی ها خیلی باعث رشد من میشه .

    اینجا هم باید از رفتارها و باورهای درست الگو برداری کنم . این سخاوتمندی شما در فایلهای ارزشمند رایگان . این شجاعت شما که هر طوری راحت هستین جلوی دوربین قرار می گیرین برای ضبط فایلها . این خشوع و تواضع شما . این تاثیر گذاری کلام شما که از عمل به آنچه می گویید ، می آید . این ثروتی که برای خودتان ساختین . مهاجرتی که داشتین . خانه های زیبا و موتورهای زیبا و امکانات عالی که برای خودتان ساختین . همه و همه نشان از ایمان 100% و شهامت و جسارت و

    احساس خوبی که در طول مسیر حفظ کردین و صداقت کلام شما واقعا جای تحسین دارد .

    به خودم افتخار می کنم که در مسیر درستی قرار دارم . به خودم افتخار میکنم که شما استاد من هستین .

    شادو سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 1451 روز

    سلام

    قدم 4-

    ترس هست. تو توکل میکنی ، حرکت میکنی. حتی پیامبرا هم می‌ترسیدن ولی اقدام میکردن.

    اگه آدم چیزی رو میخواد باید بهاش رو بپردازه.

    اگر قوانین رو بدونی زجر نمیکشی و رشد میکنی.

    ترس ها توهم هستن، جلوی حرکت و پیشرفت رو میگیرن.

    باید حمله کنی بهشون .

    ترس ها و بی ایمانی ها ابزار شیطانن.

    اعتماد به نفس و عزت نفس باعث میشن راحت تر پا رو ترس هات بگذاری.

    ترس همیشه هست هر بار ضعیف تر میشه اگه یاد بگیری بهش گوش ندی.

    پیش میرم ، اتفاقات خوب میوفته ، خدا کمک میکنه.

    اگر روی خودت کار نکنی نجوا ها شروع میشه قدرت حرکت رو ازت میگیره.

    تکاملی پیش رفتن و برداشتن درست قدم ها از ضرر های احتمالی جلوگیری میکنه و این کمترین نتیجه ی عمل کردن به این دوره هاست.

    ترفند پونزی فقط افرادی با باور های فقیر رو درگیر میکند.

    اگر‌طبق تکامل‌پیش نری انقدر میری زیر صفر که آرزو میکنی فقط بتونی مثل قبلت باشی. پیشرفت و… که کلاً هیچی.

    قدم ها:

    کنترل ذهن

    نشنیدن حرف بدنه جامعه

    استمرار استمرار استمرار

    ایجاد باور های مناسب و عمل به قوانین

    ……

    زمان هایی که من روی ترس هام پا گذاشتم و متوجه شدم فقط توهمی بوده که توی ذهن من انقدر بزرگ شده تا من حتی قدرت حرکت کردن هم نداشته باشم:

    وقتی می خواستم بیام تهران زندگی کنم و درس بخونم، تنها بودم؛ تنها سوار اتوبوس شدم و رسیدم تهران و قبل این ماجراها یه غول بزرگ بود توی ذهنم چون همش نجوا ها میگفتن بدون خانوادت قراره اونجا چیکار کنی؟ انقدر همه میگن تهران شهر کثیفیه چه بلایی قراره سرت بیاد؟ رسیدی ترمینال میخوای با این چمدون چطوری بری تو خیابون؟ خیابونا خلوت نباشن وقتی میرسی و….

    اما من الان 3 ساله که تهرانم و همیشه همه چیز عالی پیش رفته و اتفاقاتی که برام افتاده حتی نزدیک به چیزی که شنیده بودم هم نیست . چون من سعی کردم روی باورام کار کنم و پشت سر هم دارم تجربه های قشنگی رو از سر میگذرونم.

    وقتی که میخواستم برم سر کار خیلی برام عجیب غریب بود و فضاش خیلی ترسناک به نظر میومد اما وقتی رفتم و روی ترس هام پا گذاشتم دیدم که چقدر آدمای خوبی سر راهم قرارگرفتن چقدر چیز یاد گرفتم چقدر تجربه به دست آوردم.

    بعضی وقتا تلفن زدن انقدر برام ترسناک به نظر میاد که موقع گرفتنش دستم میلرزه و مدام دعا میکنم اون کسی که بهش زنگ زدم جواب نده اما اون شخص جواب میده و من باهاش مکالمه میکنم و بعد از قطع کردن من یه حس رضایت و رهایی توأمان رو تجربه میکنم و به خودم میگم آخیش چقدر خوب شد زنگ زدی و ننداختی برای فردا.

    اینا چند تا از تجربه های من درباره ی پا گذاشتن روی ترس هام بود البته خیلی چیز های دیگه هم هست ولی مهم اینه که من الان یاد گرفتم از این فایل که گسترش ترس توی ذهنم ابزار شیطانه و کاسبی اون با این چیزا میچرخه من هر بار توجه کنم و بهش گوش بدم قراره قدرتمند تر بشه اما اگه توکل کنم و فقط پیش برم ، طبق قوانین عمل کنم و قانون تکامل رو رعایت کنم همه چی لذت بخش پیش میره و دیگه خبری از سختی کشیدن نیست.

    هر وقت تو مسیری دارم سختی میکشم یعنی طبق قوانین پیش نمیرم.

    خدایا شکرت برای این اگاهی ها

    ممنونم استاد

    ممنونم خانم شایسته جان

    ممنونم از خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا منِ نقطه، هیچی نمی دونم تو دانای نهان و آشکاری

    تو رب العالمینی

    پس از خزائن علم و حکمتت بر علم و حکمتم بیفزای … علم و حکمتی از جنس علم و حکمت سلیمان

    خدایا از شر نجواهای ذهنم… از شر باورهای ناهماهنگم … از شر قل و زنجیرهای نامرئیِ باورهای محدودکننده ام، به تو پناه میبرم

    ای خیر الرازقین… ای ارحم الراحمین… ای کریم… ای غنی… منو از عوامل بیرونی بی نیاز کن … منم می خوام غنی بودن رو در همه ابعاد از سرراست ترین و لذت بخش ترین مسیر، تجربه کنم

    آمین

    ===================================

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان مدار بهشت

    مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»

    ++ راهکار غلبه بر ترس ها⬅️ رابطه مستقیم بین “جسارت برای حرکت” و “از بین رفتن خود به خودی ترسها”… طبیعی ترین حالت غلبه بر ترس، اقدام کردن با وجود ترسیدن است؛…

    ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنࣰا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ

    همانها که وقتى مردم به آنها گفتند : لشکر دشمن بر علیه شما اجتماع کرده‌اند ، پس از آنها بترسید ؛《ولی بجای اینکه آنها بترسند》 ایمانشان بیشتر شد و گفتند که خدا ما را کافی است و او بهترین حامى است.

    [سوره آل عمران ، آیه 173]

    وقتی در این آیه تفکر میکنم ، با خود میگویم که واقعا خیلی عجیبه که یه عده بیان و بگن که یه عده به شما حمله ور شدند ، لطفا بترسید ؛ بعد آنها بگویند که “آخ جووون ، یه فرصت دیگه برای ارتقاء درجه ایمان” و بعد این ذکر مقدس را زمزمه کنند که…

    حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ

    به برکت این آیه قرآن یادگرفتم که تمرین کنم تا در مواقعی که جریان تاریکی با چاشنی ترس به من حمله ور میشود ؛ با خود بگویم که “آخ جووون ، یه فرصت دیگه برای ارتقاء درجه ایمان” و این همان معنی “فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنࣰا” موجود در آیه به زبان عامیانه خودمان است…

    و جالب است که در آیه بعد این آیه ، یعنی آیه 174 میگوید که…

    فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَهࣲ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلࣲ لَّمۡ یَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءࣱ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱلله وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِیمٍ

    پس با [دستى پر از] نعمت و فضلى از خدا بدون آنکه آسیبى به آنان برسد ، بازگشتند و خشنودىِ خدا را پیروى کردند و خدا داراى فضل و کرمى بزرگ است.

    [سوره آل عمران ، آیه 174]

    یعنی در ادامه همان آیه و بعد از آن ذکرِ زیبا که به برکت آن کنترل ذهن کردند و توجه خود را معطوف به قدرت بی کرانِ فرمانروای کیهان کردند ، چنین نتیجه ای برایشان رقم خود که حتی یک خطُ و خش هم بروی بدن آنان نیفتاد و از آن اتفاق ، دست پر برگشتند.

    (قسمتی از متن آقای رضا احمدی)

    ++ رشد به معنای نترسیدن نیست بلکه به معنای اقدام کردن با وجود ترس است؛

    ++ “ترس و شک”، بزرگترین ابزارهای شیطان برای گمراه کردن ما هستند؛

    ++ عزت نفس عاملی قدرتمند کننده برای غلبه بر ترسهاست. زیرا اساس عزت نفس واقعی بر “توحید” استوار است؛

    ++ کار کردن روی ترس های یک پروسه دائمی است. به همین دلیل کار کردن روی توکل و توحید، یک موضوع دائمی است؛

    ++ ترفند پونزی چیست؟ ⬅️ ما به یه دلیلی می تونیم سود بیشتر از عرف جامعه بدیم

    تمام افرادی که گرفتار ترفند پونزی میشن⬅️ فقرا هستند و در کشورهای جهان سوم

    ++ باورهایی که فرد را از افتادن در دام هر ضرری با الگوی ترفند پونزی، محافظت می کند؛… قانون تکامل … اعلام خطر و فرار در برابر شنیدن این الگوها ما به یه دلیلی می تونیم سود بیشتر از عرف جامعه بدیم

    ++ آگاهی های دوره روانشناسی ثروت، نه تنها نعمت ها را وارد زندگی شما می کند بلکه جلوی ضررهای بزرگی را می گیرد که خرابکاری های آنها به راحتی قابل جبران نیست؛

    ++ نشانه اینکه فرد در دام این ترفندها افتاده این است که: برای رسیدن به خواسته ای که از نظر فرکانسی فاصله زیادی با آن دارد و ظرف وجود او آماده دریافت آن نیست، به جای پر کردن این فاصله فرکانسی بوسیله کار کردن روی بهبود شخصیت خود و افزایش ظرف وجود خود، می خواهد این فاصله را با ایده ها و وعده هایی پر کند که به او وعده یک شبه پیمودن ره صدساله را می دهد. وعده استفاده از شانسی که در خانه او را فقط همین الان و همین یک بار زده است. فردی که درگیر این دام باشد، تنها وقتی به هوشیاری می رسد که در این مسیر نه تنها دارایی های قبلی اش را از دست بدهد بلکه برای بازگشت به نقطه صفر، هفت خان رستم را می پیماید. جهان با این ضربه سنگین به او می گوید که هرگز قادر به دور زدن قانون نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    یاد آوری هدف: ایجاد استمرار درون خودمون با پیش اومدن با این پروژه و بعد این استمرار رو جاهای دیگ کارکردن روی خودمون (عزت نفس) خرجش کردن

    این مدت، احساس میکنم عملگرا تر شدم، حالم خوبه

    انگار که کل فضای ذهنیم رو این قضیه درگیر کرده باشه ک مهسا همش و همش و همش فقط عمله

    البته این قضیه ارو هم کتمان نمیکنم که چقدر مقاومت به خرج میده ذهنم که نشینم صبح پای سایت و بقیه کارهارو مهم تر جلوه بده

    یک اقدام عملی دیگه ارو و یک پروژه عملی دیگه هم برای خودم گذاشتم و خداروشکر خیلی تصمیم درستی بود و دارم پیش میرم باهاش.

    چقدر این جلسه بجا و درست بود،

    همیشه ترس هست، ما در عینی که میترسیم حرکت میکنیم مثل پریدن توی آب، خداروشکر دارم کم کم روی یک سری از ترس هام که خیلی هم کوچیک هستن و واقعا توهم های بزرگی هم محسوب میشن کار میکنم

    مثل انجام دادن یه سری از کارها که همیشه بخاطر ترس بلد نبودن یا خراب کردن یا هرچی..عقب میوفته

    و احساس میکنم هرچقدر که این ها انجام میشه، زمان من در باقی روز خیلی پربرکت تر میشه و به کارهای بیشتری هم میرسم

    این چند روز حس میکنم خداوند خیلی داره به حرفام گوش میده..مثل یک دختر بچه بهش میگم این کارو برام بکن اون کارو کن و دقیقا انجام میشه..حتی اگر به زبون نیاورم:))

    چون دارم این روند رو با قدم های کوچیک برمیدارم از صمیم قلب برای خودم و‌همه میخوام که این روند پایدار باشه تا اینها این حسای فوق العاده این حال خوب و این نتایج پایدار باشن و تکامل بدون زجر طی بشه بلکه با لذت.

    شجاعت داشتن و نترسیدن مثل یه عضله میمونه، واقعا هرچقدر کارهارو انجام میدی، سری بعد بهتر و بهتر میتونی بری توی دلش

    ولی این هم باید تا اخر عمر روش کار بشه

    چون اگه کار‌نشه اون ترس ها دوباره میتونن جون بگیرن و توانایی اقدام کردن رو ازمون بگیرن

    و این عزت نفسه که باعث میشه جسارت اقدام کردن رو داشته باشی.

    یهویی باید رفت تو دل ترسا..نباید نشست فکر کرد و بررسی و برنداز کرد.

    ولی یهویی و بی کله بپری، عضله شجاعتت پاره میشه و بیشتر رشد میکنه و قوی تر میشه‌.

    باید با تمام وجود حمله کرد

    انگار که اون ترس هایی که باعث شدن اون کارها انجام نشن حقمون رو خوردن..حقمون که با ذهن آزاد و شاد و تایم پربرکت زندگی کنیم.

    ترس و شک و دودلی همش ابزار شیطانه.

    این مدت، واقعا هیچ پلن دراز مدتی ندارم برای آینده که مثل همیشه بخواد کلی استرس و بدو بدو بهم بده.

    دارم تمرکز میکنم روی لحظه حال و فقط اقداماتی که باید توی همون روز انجام بشه و همین خیلی حس بهتری بهم میده.

    به میزانی که روی ترس ها کار میکنیم، نتایج بزرگ و بزرگ تر میشه.

    ترس حرف مردم همیشه بزرگترین پاشنه آشیل منم هست.

    پاشنه های آشیل رو هیچوقت نباید بگیم خوب شده..چون اگر بگیم خوب شده دیگه روشون کار نمیکنیم و برمیگرده.

    همیشه باید بگیم بهتر شده

    احساس میکنم بیشتر و بهتر میتونم روی احساساتم کنترل داشته باشم..نسبت به آدم ها وابستگیم کمتر شده. این مدت، از سمت خداوند مهربان..یه معجزه ای هم رخ داد که از کلی ضرر جلوگیری کرد…و واقعا از قبلش فکرش رو هم نمیکردم که بسته ای که قرار بوده از مرز رد بشه و برگشت خورده، خود فرد بخواد یک نفر رو برسونه ایران تا بهش تحویل بدم…و این به محض این اتفاق افتاد که پذیرفتم شرایط رو..و با خودش بستم..اون همیشه حواسش بهم هست:))

    این نتایج و همیشه نتایج درصورتیه که تازه ما زیادم رو خودمون کار نکردیم…زیادم توحیدی نبودیم…زیادم شکرگزار نبودیم…پس ببین اگه فقط یک درصد بیشتر توی این فضا باشیم..چه معجزاتی فقط رخ میده خدای من:))

    کار‌کردن روی باور های ثروت ساز، و عملی کردن ایده ها، همیشه تورو از کلی ضرر هم نجات میده حتی و وقتی تو با دست خودت دیگه خودت رو بدبخت نکنی..سرعت رشدت چند برابر میشه.

    از خدا میخوام تا کمکم کنه پرقدرت این مسیر رو ادامه بدم و بهتر و بیشتر کار کنم.

    استمرار، استمرار ،استمرار و ایجاد باور های مناسب، پذیرفتن بی قید و شرط باور های مناسب، مقاومت نداشتن، کنترل ورودی های ذهن، حرف های جامعه ارو نشنیدن..کلــــیــده!!

    کلید خوشبختی، کلید سعادت، کلید ثروت!

    حتی تکامل پیامبر هم طی شده که شده پیامبر، و توی قرآن هم این آگاهی ها اومده که از حرف های لهو و چرت و پرت ها دوری کنید و‌ توی اون فضا نباشید.

    دارم سریال زندگی در بهشت ( یکی از اقدام های دیگم) رو هم میبنیم هم بخاطر استمرار هم اینکه عملی کردن قانون رو‌هم یاد بگیرم) و خیلییی چیزهای زیادی یاد گرفتم:)) واقعا خدایا شکرت

    من خیلییی سپاسگزارم بابت این فضا و شما استاد عزیز و مریم عزیزم

    به خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    بنام خدای مهربان

    خدایا هرآنچه در زندگی دارم تو به من دادی و همه از آن توست

    خدایا من در برابر تو هیچی نیستم و به هر خیری از سمت تو فقیرم

    خدایا شکرت برای عمری ک بهم دادی و فرصت زندگی کردن امروزم

    خدایا شکرت برای نعمت هدایت ک همیشه وجود داره برای تمام موجودات

    خدایا شکرت برای مسیر هدایت و صراط مستقیم ک منو به سمتش هدایت کردی و سپاسگزارم برای وجود استاد و سایت بی نظیرش ک توحید واقعی و عملی ازش یادگرفتم

    سلام به چشمان زیبایی ک داره این کامنت میخونه

    وقتی در مدارش نباشی مهم نیست عضو سایت بوده باشی یا ن، نمی شنوی

    وقتی استاد صحبت های شما را می‌شنیدم میگفتم ای کاش قبل از اینکه سرم به سنگ بخوره این حرف ها را شنیده بودم ک بهاش برای من چندسال فشار روحی و مالی و اعتباری تا همین الانش بوده و بهترین لحظات عمرم درگیر مسائلی شدم ک آرزوم شده که دوباره به صفر برگردم

    فقط همین یک فایل شما میلیاردها تومن ارزش داره اینو کسی میفهمه ک در دام قانون عدم تکامل افتاده

    استاد این روزها ک تمرکزی دارم روی خودم و مهارت هام کار میکنم و تمام سعیم میکنم ک بتونم بر ترس هام غلبه کنم تا بتونم سهم و سمت خودم انجام بدم نتایج دارن وارد زندگیم میشن به لطف رب تو این ماه خداوند از جایی ک فکرش نمیکردم، بهم روزی داد ک فقط میخام اینجا ثبت کنم تا هرموقع ذهنم گفت نمیشه با منطق خودش جوابش محکم بدم

    ١_ روزی ک خداوند هدایتم کرد تا پیگیر جلسه مشاوره ای بشم و با اینکه ماشین نداشتم و خدا برام ماشین شد و وسط راه با اینکه باهام تماس گرفته شد ک جلسه موکول کنم برای فردا اما ی حسی بهم گفت ن امروز برو و رفتم و دیدم ک فردا آخرین روز مهلت قرارداد شرکت بود و من در دقیقه 90 خدا هدایتم کرد و ب لطف خودش تونستم یک قرارداد 300میلیونی با امدادهای غیبی، با هماهنگی ک هایی ک خودش برای مجوزات برام انجام داد ب سرانجام برسونم در کمتر از 24 ساعت

    ٢_مشاوره ای ک به صاحب یک شناور داده بودم و با اینکه از تاریخ قراردادش گذشته بود و من کلا پیش خودم میگفتم با کسی دیگه ای انجام داد برگشت و دو تا هم انجام داد

    ٣_ قرارداد پتروشیمی ک بهش دسترسی نداشتم و کمتر از یک هفته تونستم کارهاشو انجام بدم و بصورت تلفنی خداوند برام انجامش داد و کارها را برام آسان کرد و مجوز ساعت 8:30شب دادن ک هیچکسی باورش نمیشد

    خدا به اندازه ایمانم برای من کارگشا میشه

    4_ای ذهن نجوا گرم به یاد بیار زمانی ک میگفتی برج 12 هست و کسی پول نداره خداوند 3تا چک هایی ک داشتم پاس کرد و اعتبار و آبروم حفظ کرد

    5_روزی بیاد بیار ک مستاصل بودی برای تسویه گوشی آیفون همسرم و خداوند از جایی ک فکرش نمیکردم، از طریق شخصی ک قراردادش با کسی دیگه ای بسته بود و فقط بپاس تشکر دوتا کارت هدیه به من داد

    6_روزی بیاد بیار ک از خداوند خواستی ک گوشی کامل تسویه کنی و هیچ سودی بابتش پرداخت نکنی و خداوند بنده اش رو سر راهت قرار داد ک قرارداد ساختمانش انجام دادی به راحت ترین شکل و با کمال احترام، اون نقدی به تو پرداخت کرد و من تونستم با اون پول گوشی نقدی تسویه کنم و مابقی خودش حل کرد ک من واقعا نمیدونم چطوری

    خدایا شکرت ک همیشه تکیه گاه و پشتم بودی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: