مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-54.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-20 21:25:362025-01-22 06:47:58مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام استاد عزیز و همه دوستان. چقدر بحث مهاجرت شما باعث میشه باورهای توحیدی آدم قوی و قویتر بشه.چقدر باعث میشه همه چیز رنگ و بوی آرامش بگیره. هرچقدر روی باورهامون کار کنیم بیشتر تقویت میکنیم و باور باعث میشه اتفاقات و همزمانی های عالی اتفاق بیوفته.
باور عمل میاره عمل پاسخ مناسب میاره پاسخ مناسب منطق میاره و منطق باعث قانع شدن ذهن و تقویت باور میشود.
و اینکه بقول شما موفقیت انجام دادن فقط یکسری کارهای درست نیست.موفقیت انجام ندادن یکسری کارهایی که میدونیم اشتباهه،هم هست.
درمورد اینکه گفتید گاهی میدونیم یک کاری اشتباه است ولی انجامش میدیدم و منتظر تایید هستیم تا یکی این کار اشتباه ما را نیز تایید کنه تا با خیال راحت تر انجام بدیم،تا مسئولیت گردن نگردیم. وای این بحث خیلی مهم هست انگار هممون در طول زمانهایی دچار این اشتباه میشیم حالا یکی بزرگ یکی کوچیک. مثلا من میدونم نباید یکسری کارها را انجام بدم ولی انجام میدم و منتظر تایید یکی هستم.
استاد یکسری چیزها هم بستگی به فرهنگ یه خانواده و یه مکان داره. مثلا شما درمورد فایلهای حجاب در قرآن صحبت کردید من این صحبتها را شنیدم. خواهرم میگه بیا جلوی دامادهامون دیگه روسری سر نکنیم من بهش گفتم عزیزم تو نمیتونی چنین بقولی هنجار شکنی را در خانوادمون بوجود بیاری چون نمیپذیره فرهنگ و خانواده ما چنین چیزی را شوهرامون اجازه نمیدن پدر و مادر اجازه نمیده و خود منم هنوز باورهام اونقدر قوی نیست درمورد فایلهای شما در حجاب که بخوام اینکارو انجام بدم. خلاصه این کار در خانواده ما اشتباه هست الان تو میدونی اشتباه فقط منتظر تایید من هستی منم تایید نمیکنم. میدونید یکسری چیزها هم همینقدر بسته به فرهنگ هست.
خلاصه که باید جایی که میدونیم کارمون اشتباه انجام ندیم. جایی که میدونیم کارمون درسته ادامه بدیم و موفق بشیم.
سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان عزیز
رسیدن به خواسته ها معنویترین کار دنیاست
همه خواسته ها تاکید میکنم همه خواسته ها معنوی هستن !!!!!!!!!!
یعنی چی این جمله یعنی آقاجان من چی را دوست دارم .دوست دارم پزشک باشم .دوست دارم محقق باشم .دوست دارم فروشنده باشم . دوست دارم تولید کننده باشم . دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم . دوست دارم سفر برم و میلیون ها دوست دارم دیگه که برای هر کسی میتونه متفاوت باشه اما جالب اینجاست وقتی بری دنبال این دوست داشتن ها میشی معنویترین انسان چون داری معنوی ترین کار را انجام میدی
بعد من چقدر تو کتاب های مختلف و استاد های مختلف دنبال این حقیقت بودم فکر میکردم باید سختی کشید آخه تو ذهن ما هک کردن دنیا محل آرامش نیست ،دنیا دار مکافاته، باید تو دنیا این سختی ها را تحمل کنیم که اون دنیا آسوده باشیم
اما خدا را شکر داریم این باورها را هم سنباده میزنیم هم با رنگ سفید به وسیله باورهای عالی میپوشونیم
اره عزیزم وقتی دنبال دوست داشتنم برم روز و شب و تشنگی و گرسنگی معنی نداره یعنی سختی دیگه تعریفی نداره .
بعد جالب اینجاست دارم تو لحضه حال لذت میبرم از زندگی دیگه نمیگم یه مدت بخور نون و تره یه عمر بخور نون کره .دیگه میگم از اول نون و کره را با عسل میخورم
(یاد یه جمله افتادم که گفته بود مرگ برای من از عسل شیرین تره یه عمری به ما میگفتن که با این جمله گریه کنیم اما امروز که فهمیدم باید فکر کنم به این جمله میبینیم چه درکی و چه باوری پشت این جمله بوده ) البته ربطی نداشت اما اومد تو ذهنم دیگه
بیایم سر موضوع خودمون و برداشت های که از این فایل داشتم
۱) اِنَّ سَعیَکُم لَشَتَّی ( که سعی و تلاش شما مختلف است )
برا این آیه میشه کتاب ها نوشت که استاد همیشه داره داد میزنه تمرکز تمرکز تمرکز تمرکز
(البته این هنوز پاشنه آشیل خودمم هست )
۲)خوب حالا خواستهها یا از تو دل تضاد های زندگی برا ما روشن میشن یا به وسیله عشق و علاقه
۳) تو رسیدن به خواسته ها بحث فقط انجام دادن یه سری کارها نیست بعضا باید یه سری کارها را انجام نداد مثلا کارهایی که باعث میشه تمرکز ما را بگیره ،کارهایی که ورودی های نامناسب به ما میده مثلا گوش دادن به اخبار ،بحث کردن و…
۴)ببینیم این کاری که الان داریم انجام میدیم اصلا تو راستای هدف ما هست
۵)اگه طبق قانون همه کارها را انجام دادم (باور مناسب ساختم ،احساس خوب داشتم ،اقدام عملی انجام دادم ) و دیدم بازم نمیشه باید بگردیم ببینم ترمزه چیه
۶) همیشه به بی فکری خودمون اعتراف کنیم بگیم خدایا تو بگو ( خدایا من به هر خیری از سمت تو محتاجم) خدایا تو بگو چیکار کنم .تو منا هدایت کن .تو بگو کجای کارم ایراد داره .
( البته اینجا استاد در مورد قدرت سوال گفتن که هنوز من تو فرکانسش نبودم که بیشتر بشنوم در این مورد )
۷) حالا گیرم مسیر را رفتی بعد یه جا دیدی اونی نبود که میخواستی طوری نیست بزرگترین اتوبان ها هم بلاخره دوربرگردونی زیر گذری چیزی دارن دور بزن
مهم نیست چقدر راه اومدی مهم اینه که فهمیدی این اون مسیری نیست که باید بری (آقا من از اصفهان میخوام برم تهران الان که یه تابلو دیدم ۱۰۰ کیلومتر دارم تا شیراز حالا چیکار کنم من میخوام برم تهران خوب من الان شیراز کاری ندارم پس اولین دوربرگردون برمیگردم البته این سری از maps.me کمک میگرم که دیگه مسیر درست و نزدیکتر را برم )
(البته به شوخی😉 با توجه به خصوصیات خودم اون صدکیلومتر را میرم و شیراز عشق و حال میکنم حافظ و سعدی و تخت جمشید بعد برمیگردم از همون مسیر برگشتم لذت میبرم )
بعدم مسئولیت این تصمیمی که گرفتم را خودم به عهده میگیرم مثلا تو این مثال خودم از اول باید از یکی می پرسیدم مسیر تهران کدوم سمته یا از اول یه نرم افزار استفاده میکردم
۸)نگران از دست دادن چیزی نباشیم خدا رزاقه. دنیا دنیای فراوانی ما هم که داریم یاد میگیریم دوباره می سازیم
۹) وقتی یه هدفی داریم باید فرکانس های ما هم تو همون راستا باشه و الا هرچی تلاش کنیم نمیرسیم
در ضمن باید ذهن ما آزاد باشه درگیر کاری یا شخصی یا چیزی نباشه
یادم تو یه فایل استاد گفت من یه سال ذهنم درگیر رابطه ام با همسر قبلیم بود بعد که خلاص شدم یه دفعه نتایج آشکار شد
وقتی این موانع را برطرف کردیم کارا درست میشه و دره ها به صورت معجزه آسا باز میشه
۱۰) به قوانین و مقررات و محدودیت ها و موانع فکر نکنیم فقط به خواسته ها فکر کنیم
۱۱) واقعا و قلبا بسپاریم به خداوند که هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبه است یعنی خواسته را بخواهیم اما به چگونگی رسیدن کاری نداشته باشم بعد میبینیم خدا به بهترین و ساده ترین روش ما را به خواسته ها میرسونه من فقط باید اصل خواسته را بخوام نه یک موقعیت خواست .نه یک فرد خواست .نه یک شغل خواست
۱۲) و چقدر این جمله زیباست که تو دوره راهنمای عملی هم گفتید
که نگران شدن یا نشدن خواسته نباشیم اگه شد خوشحال باشیم و اگه نشد ناراحت نباشیم
و در آخر
احساس خوب
ایمان
توکل
در پناه حق 🙋♂️
بنام خالق جهان هستی
خدا را بی نهایت در هر لحظه زندگیم سپاسگذارم
درود برشما استاد نهایت عزیز و خان شایسته گرامی هم خسته نباشند
چقدر این فایل هم در بهترین زمان گذاشته شد
چند وقت است میخایم چندین کار را شروع کنم ولی همین تسلیم شدن در برابر خداوند یعنی: اعتراف به بی خردی خود در برابر خداوند، درخواست هدایت و سپس تسلیم بودن در برابر هدایت هایی که دریافت می کنی؛ در هر لحظه باید برای خود یاد آور شویم که من هیچی نمیدانم درمقابل پروردگار جهانیان
تمرین پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”
به خواسته ای که در حال حاضر، بیش از هر چیز آن را که می خواهیم فکر کنیم و آن را یادداشت کنیم.
سپس 2 لیست را به ترتیب زیر آماده کنیم:
لیست اول که البته مهم تر است این است که: برای نزدیک تر شدن به این خواسته ام، انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم؟
1: از هیمن امروز شروع میکنم با تمام وجود ورودی هایم را کاملا کنترول میکنم
2: میخایم با تمام وجود تمام مسیر های منفی که به خواسته هایم مشگل ایجاد میکند متوقف کنم (در کتابچه یاداشت دارم )
3: میخایم که هروز روی خودم کار کنم و از برنامه بودن خودم دوری کنم !
این کارها می تواند کارهای فیزیکی و رفتاری باشد یا حتی می تواند مشغولیت های ذهنی باشد. وقتی این لیست را آماده کنیم و اجرای آن را شروع کنیم ، با توقف هر کار غیر ضروری، انرژی، زمان و فضای فکری ما آزاد می شود تا بتوانیم به انجام کارها یا برداشتن قدم های فکر کنیم که لازمه تحقق خواسته ماست.
حالا که این تمرکز، زمان و انرژی را تا حد خوبی آزاد کردیم ، این سوال را از خودما بپرسیم که: برای تحقق این خواسته، چه کارهایی را باید انجام دهیم؟
سپس لیست دوم را به این ترتیب آماده کنیم و در برنامه روتین روزانه خود بگنجانیم.
1: تمام خواسته هایم آزادی زمانی ، مکانی و مالی است
2: میخایم به بهترین کشور مهاجرت کنم (آمریکا /فلوریدا)
3: میخایم همین حالا در هر لحظه زندگیم سپاسگذار الله مهربانم باشم !
در حفظ رب جهانیان باشید !
سلام به استاد بی نظیرم مریم جون عزیز که با ظرافت و توجهی خاصی این فایلهای زیبا رو گلچین میکنن و همه عزیزان همراه.
دیشب با یه عزیزی در مورد موتور صحبت میکردیم گفتم استادم چندین موتور زیبا دارن و ایشون چندتا موتور جدید که هنوز توی ایران وارد نشده گفت و توضیح داد موتورهای جدید چقدر هوشمند هستن و به باور من برای فراوانی و روز به روز بهتر شدن زندگی کمک کرد.
امروز تا چشمم به فایل جدید افتاد و موتور زیبای استاد رو دیدم یاد اون باور افتادم و خدا رو شکر کردم .
چند وقته سردرگمم انگار دیر شده برای هر کاری نمیدونم از کجا شروع کنم و حال خوبی نداشتم .
از خدایخودم هدایت طلبیدم و مسرانه فایلها و آموزشها رو گوش کردم و چندقسمت از سریال سفر به آمریکا و زندگی در بهشت رو دیدم و رابطه استاد رو با عزیز دلشون تحسین کردم و از خداونو همچین رابطه پاک و زلالی رو خواستم .
چند روزی هست با فردی آشنا شدم که اول از همه عین استاد ایشون لر هستن و بسیار بسیار پاک و زلال جالب اینجاست بااینکه اصلا از قوانین باخبر نیست و دوره ای ندیده اما خیلی توحیدی عمل میکنه و باورهای درستی داره .فعلا در مرحله شناخت هستیم اما خیلی حس خوب آرامش گرفتم از ایشون و نشونه های جالب میبینم
جالبتر از همه انگیزه ادامه رسیدن به اهدافم به من میده و تشویقم میکنه که به اهدافم برسم در صورتی که همیشه فکر میکردم اگه با کسی آشنا بشم جلوی پیشرفت و پروازم رو میگیره اما خدا رو شکر برعکس داره میشه . به ذهنم آرامش داده تا با برنامه و امید بیشتر پیگیر هدفهام باشم و خداوند رو شکر میکنم بابت این خوشبختی .
استاد شنیدن فایلها یک طرف و کامنت نوشتن از طرف دیگه به ذهن آدم ترتیب و نظم خاصی میبخشه نمیدونم چه معجزه ای درون سایت شما هست که از هر طرف بری به خوشبختی میرسی الهی شکرت بابت آشنایی من با این استاد و این خانواده بی نظیر که بزرگترین هدیه خداوند توی عمرم بوده .
همگی موفق و شادو ثروتمند و سعادتمند باشیم انشاالله در دنیا و آخرت
بنام خدای بخشنده و مهربان
سلام
یه وقت های آدم داره طبق قانون عمل می کنه و نتیجه هم میگیره ولی چون آگاهانه نیست و یا از نظر خودش موضوع مهمی نیست بهش هم توجه نمی کنه .
این اتفاق چند روز پیش برام افتاد و بی ربط به این فایل هم نیست یادم افتاد که مطرح کنم .
پسرمن خیلی علاقه به تماشای تلویزیون داره و زمان زیادی همیشه داره فیلم و کارتون و فوتبال تماشا میکنه. چند روز پیش
داشتم فایل گوش میکردم ، صدای تلویزیون هم زیاد بود واصلا تمرکز نداشتم ، یه لحظه اومدم پاشم برم بهش تذکر بدم که یاد حرف استاد افتادم ( اعراض از ناخواسته ) .
به خودم گفتم این یه تضادی که مدتی درگیرش شدم ، حالا خواسته ی من چیه ؟
شروع کردم ذهنی داشتم این تمرین با خودم انجام میدادم و خواسته ام را به خدا گفتم . دفتر شکرگزاری بقل دستم بود بازش کردم و شروع کردم به نوشتن خواسته ام که من چی میخوام . از خدا هدایت خواستم برای هدایت فرزندم و سپاسگزاری کردم بابت نکات مثبت فرزندم ، همینطوری که داشتم با خودم حرف میزدم و می نوشتم احساس کردم صدای تلویزیون داره کم میشه . به نوشتن ادامه دادم و متوجه شدم صدای تلویزیون دیگه نمیاد ، دفترم بستم و رفتم سراغ شنیدن فایل استاد .
باورم نمیشد چند دقیقه بعدش پسرم اومد پیش من و گفت مامان تلویزیون خاموش کردم که تو به حرفهای استاد گوش کنی . من فقط سکوت کردم ، خدایا شکرت . یعنی من با هیچ سلاحی نمی تونستم پسرم از پای تلویزیون بلند کنم .
وقتی من قانون درست یاد بگیرم و درست استفاده کنم ، زندگی میتونه در تمام جنبه ها راحت باشه .
در مورد تحقق خواسته ها هم من اگه قانون بدونم و طبق قانون عمل کنم اتفاقی که رخ میده اینکه من خیلی راحت به خواستم میرسم.
در مثال بالا ، من یکسری عادتهای قبل را انجام ندادم . شخصیت قبلی من در این جور مواقع یا جر وبحث میکردم و با صدای بلند فریاد میزدم که صدای تلویزیون کم کن / یا میرفتم تلویزیون خاموش میکردم که نتیجه اش گریه و التماس پسرم بود یا محروم کردن از کلاس فوتبال و تفریح و بازی بود.
شخصیت الان من ، سکوت می کنم / واکنشی عمل نمی کنم / یه زمان هایی بدون اینکه حرفی بزنم بلند میشم میرم بیرون و پیاده روی می کنم و فایل گوش می کنم یا اینکه تمرکزم میزارم روی خواسته ام و اعراض میکنم از ناخواسته و شروع میکنم به سپاسگزاری .
من قبلاً این شخصیت مثبت اندیشی را نداشتم ولی وقتی فکر میکنم که چطور شد که در همون لحظه هدایت شدم که بیام تمرکزم بزارم روی نکات مثبت پسرم و شروع کنم به نوشتن تا توجه ام بزارم روی خواستم اول هدایت خدا و بعد ، کار کردن
مستمر روی خودم باعث میشه در مدار رفتارهای مناسب قرار بگیرم و خداوند هدایت میکنه به افکار درست و رفتار درست .
با به یاد آوردن این تجربه خوب برای خودم سعی می کنم آگاهانه بیشتر از این روش برای رسیدن به خواسته ام استفاده کنم
استاد سپاسگزار شما هستم بابت این فایل عالی .
خدایا شکرت
به نام خدای مهربون و روزی دهنده بی حسابم
الهی صدهزار مرتبه شکرت برای امروزی ک کمکم کردی یا گام دیگه برای مهاجرتم ب مدارهای بالاتر آگاهی و پاک شدن ذهن و روح و قلبم از علف های هرز ک تو دنیا هست الهی شکرت
استاد ب قول شما وقتی یه خاسته ای داری و از ته دل میسپاریش بخدا درست مثل قضیه رفتنتون به اون سفارتی ک نه زبونشون و میدونستین نه به حرفهای بقیه در مورد تنها رفتن یا خانوادگی اهمیت دادین و قدمتون رو برداشتین بدون اینکه فکر کنین ک چی میشه یا نمیشه اگ واقعاااااااا دلی باشه و از عمق وجود سپرده شه نتیجه ای ک حاصل میشه فرای اون چیزی هست ک خودت بخای درستش کنی اصلا تظاهر و اینا نباشه و نشونه بزرگش یه خیال راحتی هست ک هیچ قدرتی نمیتونه بهت بده اون لحظه ک میسپاری بخدا کارتو انجام بده یه رهااااایی و آرامشی داره ک قابل وصف نیس کار کوچیک و بزرگم نداره ها فک کنی برای اینکارم بخدا بگم خودم درستش میکنم نه هرکاری ک داری با همون ایمان و اعتماد بسپاری به تنها نیروی جهان میبینی ک چقدر سریع الجوابه بقول یکی از بچه ها تو یه کامنت منتخب برای یکی از فایلای زندگی در بهشت ک میگفت ماها اکثرا فک میکنیم ک زندگی همینه پر از غم و نگرانی و استرس اینا تو این بین یه کار ک خوب پیش بره میگیم کار خدا بود نه کل زندگی اگ بتونی ذهنتو کنترل کنی و تمرکزت فقط روی خاسته هات باشه ن ناخاسته ها همه چی راحت میشه و کل زندگیت همین میشه و مثل زندگی استاد هرروز دگ بین عالی و عالیتر، عالی تر میشه منم دارم میبینم تو لحظه ب لحظه زندگیم چطور کل وجودم و بهش دادم و وقتی تسلیمشم معجزه پشت معجزه و از جایی ک فکرشم نمیکنم کارهام ب طور شگفت انگیز درست میشه…
چطور بگم ،چطور فریاااااد بزنم، چطور سپاسگذار باشم هرچیزی ک میخام فقط کافیه اراده کنم و درخاستمو با ایمان درونی و با جزئیات و واضح ازش بخام و در راستاش قدم بردارم بدون اینک ب چگونگی فک کنم ک چطور میشه ،نمیشه ….
خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای راحتی و آسونی ک منو راحت و آسون کردی براش الهی شکرت برای بی نهایت دستانی ک برام میفرستی برای هرچیز قشنگی ک یه روز خاسته و هدف بود و الان تو زندگیم جریان دادیش الهی ازت سپاسگزارم
استاد نتایجممممم واقعا بیشماره در قالب یه کامنت نمیگنجه هر سری یه تیکه مینویسم تا خانوادم همه بدونن خداااااا همه چیزهههههه فقط کافیه باورش کنی همین…
استادم ازتون ممنونم و عاشقتونم
مریم جونم عاشقتم برای دسته بندی این فایلای بی نظیر
خانواده قشنگم عاشقتونم
خدای مهربون و قشنگم عاشقتممممم
الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین
فعلا.
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.
درود بر همه دوستان عزیز و همفرکانسی.
درود بر استاد عباسمنش امیدوارم که مثل همیشه شاد و سلامت باشید .
درود خدمت خانوم شایسته بزرگوار و با کمال تشکر از زحماتتون .
گام شانزدهم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر.
اجرای مفهوم 《همفرکانس شدن با خواسته 》
وقتی یه خواسته ای در وجودمون شکل میگیره ، اول از همه باید بدونیم که حتما خداوند قابلیت رسیدن بهش رو در ما قرار داده ، هر چیزی برای رسیدن به خواسته لازم باشه در وجود ما هست . با تمرکز روی باور فراوانی و درک اینکه بینهایت نعمت در جهان هستی وجود دارد. یه سری قدم ها و کارها رو باید انجام بدیم بعد باید باور به امکان پذیر بودن اون خواسته رو در وجودمون تقویت کنیم و از خداوند بخواهیم که برای رسیدن به خواسته مون هدایتمون کنه که چه کاری رو باید انجام بدیم و تسلیم باشیم و هر هدایتی که اومد که بهمون احساس خوبی میداد بهش عمل کنیم 《چون اگه قرار بود با عمل کردن به نجواهای ذهنِ محدودمون به جایی برسیم که تا الان رسیده بودیم 》
وقتی از خداوند هدایت میخواهیم باید تسلیم خداوند باشیم و به هدایت عمل کنیم اونوقته که همزمانی ها شکل میگره یه اتفاقاتی میوفته یه شرایطی پیش میاد یه دستانی از خداوند وارد عمل میشن که کمک میکنند ما به خواسته مون راحت و سریع برسیم باید تمرکزمون روی نکات مثبتی که توی هر لحظه برامون رخ میده باشه و سپاسگذار نعمتهایی باشیم که خداوند بهمون داده . با اعراض کردن از نکات منفی و اتفاقاتی که به ظاهر منفیه توجهمون رو از روی مسائل و ناخواسته ها برداریم .
ما در روز ممکنه کلی کار انجام بدیم که اصلاً در جهت خواسته مون نیست برای این که به مدار خواسته وارد بشیم باید اون دسته از کارها رو متوقف کنیم چون از مسیر خواسته مون خارجمون میکنه و مسیر رو طولانی تر میکنه. کارهای بیجهت بی هدف و دستو پا گیر روزانه که همشون مثل یه ترمز محکم و زنگ زده یه جا محکم میخکوبمون کرده که هر چی گاز میدیم اصلاً حرکتی نمیکنیم.
یه سری از کارها هم که همجهت و موازی با خواسته ای که داریم هستند باید انجام بدیم کارهای عملی در مسیر خواسته ایمان به امکان پذیری خواسته دیدن و تحسین کردن الگوهایی که به موفقیت رسیدند و باور کردن این که اگه اون رسیده من هم میتونم برسم گفتگوهای ذهنی مثبت و قدرتمند کننده.
اگر خواسته ای داریم باید بهاشو پرداخت کنیم کسی مفتی و روی هوا به چیزی نرسیده .
تجربه من از همفرکانس شدن با خواسته
من خواسته مهاجرت به آمریکا رو دارم و خیلی این خواسته برام مهمه و درموردش زیاد صحبت میکنم توی دفتر هدفگذاری و سپاسگذاری های هر روز صبحم مینوشتم . چند ماه پیش هدایت شدم به همین فایل (همفرکانس شدن با خواسته ) بعد از خدا خواستم هدایتم کنه .
اون موقع مغازه جوجه سرا داشتم توی خونه اجاره ای بودم و یه ویلای نیمه ساخت داشتم . بعد گفتم چه کارهایی باید انجام بدم و چه کاری رو نباید انجام بدم ، شروع کردم به ساخت یه سوئیت که بتونم خونه اجاره ای رو تحویل بدم و وسایل اضافی رو بفروشم مغازه رو تحویل دادم و وسایلش رو فروختم یه ماشین معمولی داشتم اونم فروختم و کلی کار ریز و درشت بود که انجام دادم تا بتونم سه چهار ماه برم ترکیه و سابقه ای توی مهاجرت به یه کشور دیگه رو داشته باشم ، تکاملم رو طی کنم و کارهایی که توی ترکیه برای بزرگتر شدن ظرفم میتونم انجام بدم و درآمد هم داشته باشم .
تو این تجربه من تمام تمرکزم رو از روی مسیر غیر از مهاجرت برداشتم و کارهایی که نباید انجام میدادم رو کات کردم و کارهایی که برای رسیدن به هدفم بود رو انجام دادم حالا من اگه هم جهت با خواسته حرکت نمیکردم این قدم رو نمیتونستم بردارم ، چون چند سال بود که میگفتم باید مهاجرت کنم اما با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه …
خداروشکر الان سه ماه و نیم هست که استانبول هستم و هر روز از این مسیر زیبای زندگی لذت بردم .
با سپاس فراوان از استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز که دستان خداوند هستند در مسیر توحیدی و ثروت وسعادت در دنیا و آخرت
در پناه خداوند باشید
سلام به همه
امروز از این فایل یک نکته تونستم دریافت کنم که نیاز بود حتما بشنوم و خداوند آن را به من از این طریق فهماند
در مسیر رسیدن به خواسته هایم مرتب باید از خودم سوال کنم که چه کارهایی باید انجام دهم؟ و چه کارهایی نباید انجام دهم؟
این صحبت و موضوع چقدر ذهن من را مرتب و یک دست کرد واقعا از استاد سپاسگزارم که این قدر عالی توضیح میدهند و راهنمایی میکنند با پرسیدن همین دوتا سوال چقدر مسیر برای ما واضح و روشن خواهد شد خدا را شکر که درمسیر رسیدن به خواسته هایم در همچنین خانواده عالی قرار گرفتم
در واقع شما با پرسیدن این دوتا سوال پدال گاز و ترمز را پیدا میکنی گاهی پدال ترمز را گاز می بینی و هرچی فشار میدهی حرکتی نمی بینی و تعجب میکنی که چرا حرکتی اتفاق نمی افتد گاهی هم هر دو پدال را باهم فشار میدهی که باز هم حرکتی اتفاق نمی افتد یا شاید حرکتی جزئی و موقتی باشد اما زمانی که پدارل ها را بشناسی فقط گاز میدهی و به سمت هدفت با بالاترین سرعت ممکن حرکت میکنی واقعا فهمیدن همین نکته چقدر برای من ارزشمند بود و اینکه مرتب باید از خودم سوال بپرسم تا پدالها را اشتباه نگیرم
خدایا شکرت
استاد عباس منش ازت سپاسگزارم
خانواده خوبم از همگی شما سپاسگزارم
گام شونزدهم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
.
سلام
بخشی از پشت پرده مهاجرت استاد به آمریکا و کلی اگاهی دیگه شنیدم و کامنت من راجب فقط چن دقیقه ی ابتدایی این فایله.
امیدوارم بتونم اون چیزی که فهمیدمو مکتوب ویه جمع بندی داشته باشم و به صورت کاربردی ازش استفاده کنم؛
تا دیروز داشتم جلسه یکم از بخش هفت قانون آفرینش گوش میدادم که مثه این فایل اونجا هم استاد گفت اهداف و خواسته هایی داریم که به زعم خودمون تلاشمونو واسه تحققش انجام دادیم اما رخ نداده و توی این فایل با مثال مهاجرت، همون توضیحات تئوری رو به زبان ساده و عملی مجدد شنیدم که
تو هر دوتا فایل؛ مهمترین عامل در تاخیر یا تعجیل تحقق هر خواسته ای رو تسلیم بودن، معرفی کرد.
منم بارها به اهمیتش پی بردم و امیدوارم در گام های اینده راجب این موضوع اگاهی های بیشتری کسب کنم.
در این راستا کلیدی ترین جمله ای که در این فایل بدست اوردم اونجایی بود که استاد گفت:
شب تا صب قدم میزدمو به این فکر میکردم که چرا به هدفم نمیرسم. بلافاصله اصلاح کرد و گفت در واقع شب تا صبح روی تسلیم بودن و ناتوانی خودم، اعتراف به اینکه من نمیدونم و درخواست راهنمایی از خدا ، تمرکز داشتم و بعد بهش الهام شد که…
خب
خداروشکر تق ریبا واقف هستم، وقتی یه هدفی مشخص میکنم و در راستاش تلاش های ذهنی و عملی انجام میدم، طبق قانون، به صورت تکاملی باید رخ بده.
باید رخ بده.
باید
رخ بده.
اگه رخ نمیده حتما چیزی تو ذهنم جلوشو گرفته.
این مرحله خیلی جالبه، بارها و بارها تجربه کردمش که یه چیزی که بعضا به حساب نمیاوردمش تو مغزم پیدا کردم که دلیل قفل شدن چرخ زندگیم میشده و با یه اقدام کوچولو بمب!
خواستم خلق میشده و متحیر میشم ازینکه آیا کل بازی زندگی همینه… ؟؟!!!
(لازم بذکر است این پروسه گاها ناهماهنگی هایی داشته و امیدوارم در اینده بتونم فیدبک های بهتری از جهان بگیرم و ظرف وجودیمو بزرگ تر کنم.)
تا الان
پی بردم تنها مشکلم پیدا کردن همین ناهماهنگی ها یا طبق توضیحات این فایل پاسخ به سوال 1.چه کارهایی را باید انجام دهم؟ 2.انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم؟
می باشد…
ینی تو این زمینه ضعیفم.
این در حالی هست که طبق تمرین این گام، ادعا میکنم راجب هدف فعلیم تلاشامو کردم، کارامو انجام دادم+ بعضی کارا رو هم متوقف کردم
دیگه هییییچی به ذهنم نمیرسه.
امااااااا
بازم رخ نداده؟؟!!!
چرا؟!
اینجور وقتا باید چکار کنم؟
( جواب تسلیم بودنه که همین الان بهم گفته شد اما نمیدونم، نمیتونم انجامش بدم)
خب
تا همین چن وقت پیش، وقتی طبق قانون به هدفی نمیرسیدم ذهنم اگاهی هایی که موجب قوت قلب و ایمانم میشد معکوس میکردو حس و حالم حسابی خراب میکرد.
البته هنوزم کما بیش درگیر نشتی های فرکانسی با عناوین : چرا حقم بهم داده نمیشه، چرا مشکلو پیدا نمیکنم، من قربانی شدم، تقلا و توجه به ناخواسته ها و… قرار میگریم که مجدد با استفاده از قانون تلاش میکنم ازین چاله/ چاهی که واسه خودم کندم درآم و… خلاصه بعضی اوقات تو یه سیکل معیوب میوفتم کع…
اووووووم.
چی بگم.
خیلی رو خودم و قدرت ذهنم حساب کردم و همین باعث شد خدارو فراموش کنم و گمراه شدمو این همه راهو رفتم تا بفهمم که بگم باید :
من نمیدونم، نمیتونم، ربنا بدون حمایت تو هییچم. تو بهم بگو، تو واسم انجام بده .
همه چی تویی.
فهمیدم باید به بی خردی خودم و ناتوانی خودم اعتراف کنم.
ربنا با تمام وجود خواهش میکنم این فقر و وجه نیازمند بودن به خودتو واسم پررررررنگ کنی و در اجرای الهامت و دنبال کردن هدایت ها تقویتم کن…
با تمام وجودم خواهش میکنم هدایتم کن تا قبل اینکه برم دورامو بزنم و سرم به سنگ بخوره، همون اول بگم تسلیمم…
چی بگم واقعا.
حیف که الان موقعیتش نیست وگرنه چشام پر اشک شد و خواستم به حال خودم زار زار گریه کنم.
دیدم که این «مَنم، منم» ها و اتکا کردم به خودم چقد پدرمو دراورده…
شدم مثه اون لحظه موسی(ع) که تو سایه درخت نشسته بود و گفت فقیرم به هر خیری از جانب تو…
بگذریم .
کامنتم احساسی نشه، فک کنم در کنار باگ تکامل گریزی،،، گردنکشی و فراموش کردن خدا ،، بزرگ ترین نشتی فرکانسی که تو وجودم شناسایی کردم و برای حلش از خدا تقاضای هدایت دارم.
به عنوان جمع بندی، تو این گام فهمیدم؛
– باید با شالوده و تِم تسلیم بودن، اقدامات اجرایی و موارد انهدامی ، مسیر رسیدن به هدفم طی کنم.
– راجب تحقق خواسته بعد اینکه سهم و طرف خودم انجام دادم مجدد برگردم به طرف خدا و ازش بخام حمایتم کنه و سهم بیشتری از انجام کارا رو برعهده بگیره.
– اقدامات و سهم من صرفا انجام یه کار عملی نیست، گاهی حتی آزاد کردن مشغله ذهنی میتونه باشه یا بیخیال شدن و حساب نکردن رو فضا و امکانات و شرایطی که هست.
+1743
با نام و یاد خدا شروع میکنم .
سلام به اساتید عزیزم و دوستان همراهم در این لحظه
خیلی جالب بود اون قسمتی که استاد گفته بودن که تصمیم داشتن مهاجرت کنن و از طرف دیگه وابستگی بیشتری برای خودشون در ایران ایجاد میکردن . با اینکه هر دو مسیر لذت بخش و شیرین بود و در عین حال رشد و پیشرفت رو به همراه داشت اما اینکه تصمیم بگیریم دقیقا کدوم مسیر برای ما بهتره خیلی سخته ، کدوم هدف برای ما مهمتره و ما بیشتر دلمون میخواد توی کدوم موقعیت قرار بگیریم ؟
بارها و بارها در این دو راهی ها قرار گرفته بودم . یادم میاد تولیدی جعبه سازی داشتم و به طور اختصاصی برای یه عطرفروشی جعبه های دستساز اختصاصی سایز شیشه های عطر آماده میکردم اما سری آخر سال 95 دیگه نتونستم خودم جواب تلفن رو بدم چون دخترم چند ماه بیشتر نداشت و تازه نقل مکان کرده بودیم و شرایط پیچیده ای داشتم واقعا نمیتونستم تمرکز کنم و تلفن رو به همسرم دادم و ایشون هم خیلی محترمانه از طرف من عذرخواهی کردن و شرایطم رو توضیح دادن و عامل دیگه هم گرون شدن و تحریم کاغذ وارداتی بود و اینجا بود که پرونده تولیدی جعبه سازی بسته شد من موندمو کلی جعبه آماده و یه عالمه کاغذ تو انباری زیر پله . کاغذا رو چند سال بعد ریختم بیرون . جعبه ها رو زیر قیمت رد کردیم حدود 30 تاش مونده بود که پارسال تونستم اینترنتی بفروشم و قالبها رو هم پارسال هدیه دادم به دوست مجازی شیرازیم . هنوز روبانهای جعبه ها باقی مونده که در کار جدیدم از اونها استفاده میکنم .
کامنت قبلی توضیح دادم ، شرایط جوری پیش میره که مجبور میشیم تغییر کنیم . وقتی که جعبه سازیم کنسل شد دنبال کاری بودم که بشه تو خونه انجامش بدم و کار خمیریمو شروع کردم و اون زمان با بودجه ای که داشتم همین کار اوکی بود یه جورایی مجبور بودم .
اما این بار تغییر رو با روی باز میپذیرم چون آگاهانه دارم انجامش میدم و نگرانی ندارم ، مطمئنم تجربه های مختلفی که در هر کسب و کاری به دست آوردم باعث میشه در کسب و کار جدیدم عملکرد خیلی بهتری داشته باشم و زودتر به نتیجه دلخواهم برسم .
دوستان عزیزم بارها در موقعیتهای مختلفی قرار میگیریم که برای تغییر و بهبود شرایط جدید باید از خیر یه سری چیزها بگذریم مثل ابزار و لوازم که برای یه شغل خاص تهیه کرده بودیم ولی الان با توجه به شغل جدیدمون دیگه به اونها احتیاجی نداریم ، خیلی هامون تو انباری نگه میداریم میگیم حیفه کلی هزینه کردیم باشه یه روزی به کارمون میاد ولی با این کار فقط برای خودمون آشفتگی ایجاد میکنیم ذهنمون ناخودآگاه درگیر اون وسیله ها میشه و تمرکز لازم برای کار جدید نداریم .
بهتون پیشنهاد میکنم که اون وسایل رو بفروشین حتی اگه شده زیر قیمت ردشون کنین و بهتر اینکه اونها رو هدیه بدین به کسایی که به کارشون میاد ، تجربه هایی که به دست آوردین خیلی ارزش بیشتری دارن .
تو این مورد آخر یاد گرفتم که وقتی هدیه میدم توقع جبران نداشته باشم . یاد گرفتم دیگه حساب کتاب نکنم .
اینکه من دیشب به خواهرم پیام دادم از کارم بدم میاد دلم نمیخواد برم سمتش ، دیگه زده شدم ، دستم به خمیر میخوره عصبی میشم ، حوصله سفارشای قبلیمو ندارم ، حال دلم با این کار خوب نیست ، دوست دارم کار جدیدمو پیش ببرم و ایشون هم گفتن پس بچسب به همین و تمرکزت روی همین کار جدیده باشه و اینکه امروز بیام و با این فایل روبرو بشم اتفاقی نیست . در زمان درست در مکان درست قرار گرفتم .
با امید به خدا در اولین فرصتی که پیش بیاد کار جدیدم رو شروع میکنم همه چیز آماده است فقط چند تا وسیله باید بگیرم که خیلی زود اونم جور میشه .
نشانه ها رو جدی بگیریم مسیر هدایت روشنتر میشه