سوالات:
- چه زمانی فهمیدید “کار کردن روی باورهای توحیدی”، می تواند سرعت موفقیت را بیش از هر عامل دیگر افزایش دهد؟
- آیا مهاجرت به آمریکا از همان اول هدف واضح شما بود یا به تدریج این هدف برای شما واضح شد و به سمت آن هدایت شدید؟ چه قدم هایی برای تحقق این هدف برداشتید؟
- برای مهاجرت به یک مکان بهتر، چه باورهایی ساخته اید؟
- شما برای حرکت در مسیر خواسته، چگونه به خودتان انگیزه می دهید؟
- آیا جمله تاکیدی خاصی وجود دارد که با تکرار آن بتوان به یک خواسته خاص رسید؟
- آیا راهی وجود دارد که به سرعت باورها را تغییر داد؟
سرفصل آگاهی های این قسمت شامل:
- توحید (فقط روی خداوند حساب کردن و قدرت را به او دادن)، سرعت موفقیت را به سرعت بالا می برد چون در این حالت فکری، از نظر فرکانسی نه تنها خلاق ترین فرکانس ها را به جهان ارسال می کنی بلکه درباره خواسته خود، کمترین مقاومت، کمترین ترمز و بیشترین اطمینان قلبی را داری.
- سرراست ترین و روان ترین مسیر رسیدن به خواسته، مسیری است که بر قانون تکامل منطبق است؛
- رعایت قانون تکامل نه تنها مسیر را لذت بخش می کند بلکه نتایج را نیز پایدار می کند
- اگر فرایند تکاملی رسیدن به خواسته را طی کنی، نه تنها به آن خواسته می رسی، بلکه مسیر هم برایت لذت بخش است
- تغییر باورها،یک فرایند پیوسته از کنترل ورودی های ذهن است که آرام آرام عادت های سازنده ای در شما می سازد و آن عادت های سازنده، مانع برگشتن شما به مسیر قبلی می شوند؛
- هیچ تکنیکی وجود ندارد که بتوان به عنوان میانبری برای دور زدن فرایند تکاملی تغییر باورها، از آن استفاده کرد؛
می توانید درباره تجربه های شخصی خود بنویسید که با “تمرکز بر باورهای توحیدی” و “رعایت قانون تکامل”، هم از مسیر لذت بردهاید و هم نتیجه پایدارتری گرفتهاید.
منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذارتان هستیم
منابع کامل درباره نکات کلیدی این قسمت:
دوره 12 قدم:، دوره ای است که آموزش های تک تک قدم ها و جلسات آن، بر مبنای “درک و اجرای قانون تکامل”، طراحی شده است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر162MB22 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر21MB22 دقیقه
سلام استاد جونی ??
سپاسگزارم از پاسخهای عالی و کاملتون
ازتون درخواست میکنم به سوالهای من هم ، پاسخ بدین ???
*مهمترین دلیلی که دوستان نتیجه نمیگیرن چیه؟ بخصوص از روان شناسی ثروت 1٫چرا بعضیا دیر نتیجه میگرن؟کم نتیجه میگیرن؟ اما بعضیا خیلی سریع از همون اول نتایج خوب میگیرن ؟
( با توجه به اینکه شما تمام نظرات دوستان رو مطالعه میکنید و در جریان فرایند تکاملیشون قرار دارید. )
*استاد دوس دارم در مرود افرادی یگین که تو همین سایت هستن و به اندازه شما پیشرفت کردن. این دوستان زیاد فعال نیستن. میخوام برامون باور ساخته بشه که فقط شما نبودین کسای دیگه هم که از اموزشهای شما استفاده کردن حداقل به اندازه شما پیشرفت کردن.
*از بیزنسهاتون لطفا بگین. حس میکنم این باور برای بعضی مث من ایجاد شده که استاد چون تواینکار بوده خیلی رشد کرده . البته میدونم خیلیا تواین حوزه هستن و انگشت کوچیکه شما هم نمیشن . ن از نظر سطح اموزشی ن اوضاع زندگی و مالیشون. میخوام این باور در ما تقویت شه که میشه از جاهای مختلف درامد داشته باشیم. گاهی ته ذهنم میگه این کار خاص بوده یا شما خاص بودین!
* در مورد تکامل صحبت کردین. همه میدونیم که تکامل، تکامل فرکانسیه و زمانی نیست. در مورد تکامل پول و ثروت خیلی صحبت شده. اما در مورد تکامل تو رابطه عاطفی زیاد صحبتی نشده. کسی که میخواد ازدواج کنه تکاملشو چطوری باید طی کنه؟ مثلا منی که ی بببعی ناز مث ببعیای شما میخوام باید برم با 100تا ببعی دوس شم تا کم کم به اون ببعی مطلوبم برسم؟???
*استاد ی سوالم در مورد تضادها دارم.
1٫اینکه میگین با تضادهاا خواسته های واقعیمون برامون شفاف میشه، درکش نمیکنم. خب خیلی جاها من میدونیم دقیقا چی میخوام و چی نمیخوام.
2٫ یا باید باورهای اشتباهمون رو پیدا کنیم که خب من از قبل پیداشون کردم.
3٫ یا هم قراره ازون مسیره ب مسیر بهتری هدایت شیم و سوالم اینه خب نمیشه ازول خیلی راحت هدایت شیم!!
لطفا یکم بیشتر در موردش توضیح بدین.
سپاسگزارم ???
سلام و درود بر شما خانم شبخیز مهربان??
سپاسگزارم از حسن توجه و پاسخگویی شما
خداروشکر من باز ی مرحله جلوتر رفتم و قانون رو عمیق تر و وسیعتر درک کردم(توی دیدگاههای قبیلم روی سوالهای دوستان هم نوشتم)
و پاشنه اشیلترین باورمو پیدا کردم
(باور لیاقت و ارزشمندی که هم تو بحث ثروت و هم تو رابطم ازش ضربه خورده بودم… البته قبلنا هم فهمیده بودم اما انگار این دفعههه خیلی عمیق فهمیدمش و ی لیستی از کارایی نوشتم ک برای اینکه لیاقت خودم رو بجهان نشون بدم دارم انجامشون میدم. مثل قطع کردن تمام راههای ارتباطی و چک نکردن… احساسم خیلی عالی شده. بهترین شرایطی که تو تمام عمرم داشتم رو این روزها دارم تجربه میکنم. ازین به بعد فقط میخوام به دونه دونه چیزایی ک تواین مدت یاد گرفتم ریز به ریز عمل کنم.)
تازه فهمیدم باور لیاقت خیلی فراتر از دوست داشتن و احترام گذاشتن به خودمون هست. فراتر ازینکه تو حرف بگی من خودم رو لایق میدونم. الان فهمیدم بالاترین حد باور لیاقت و ارزشمندی اینه که برای هیچ کس و هیچ چیز خودمون رو اپسیلونی هم ناراحت نکنیم و فقط و فقط به فکر حال و احساس خوب خودمون باشیم. به فکر ارامش و شادی و اسایش خودمون.
مث استاد که تو شیوه حل مسائل میگه وقتی خودم رو رها کردم از رابطم و پاشدم رفتم شمال دقیقا ی روز بعد یکی زنگ زد برای کار، دقیقاا برای منم همین شد . یک روز بعدزاینکه لیستم رو نوشتم و به خودم قول دادم خودم رو تو همه چی لایق بدونم ، و احساسم رو نسبت ب تمام اتفاقاتی ک افتاده خوب کردم و شکرگزاری کردم وبه موهبتهاشون فکر کردم، چندبار تکرار کردم که من لایق ثروت هستم لایق اینم که همه کارشون رو به من سفارش بدن، اولین سفارش کارم رو تو حوزه ای که واردش شدم گرفتم و بعداز مدتها طلسم شکسته شد!!
خدارو خیلی خیلی شکر میکنم بابت همه تضادهایی که خوردم. چون میدونم و ایمان دارم این اگاهی هایی ک این مدت بدست اوردم و این باورهایی که الان از عمق وجودم درکشون کردم و دارم اجراشون میکنم ، دنیا رو مثل فرش قرمز زیر پام پهن خواهد کرد.
اما برام سوال میشه نمیشد بدون اینهمه تضاددد اینارو میفهمیدم???
الهام خدا از جنس ارامشه. از جنس شادیه. از جنس ایمانه. توش هیچ شکی نیست. بهت میگه تو انجامش بده کاری با نتیجش نداشته باش. الهامی که انقدر برات ارامش داره که تو بدون چشم داشتی میتونی انجامش بدی الهام خداست.اما الهامی ک هی منتظر نتیجش باشی الهام نیس. کاریه که منطقت میگه بکن و منتظره ببینه نتیجه چی شد.
این الهامات هیچ هزینه خاصی ندارن. وقت خاصی نمیگرن. شمارو زا کاروز ندگیتون عقب نمیندازن. تو همون راستای کاراتون ی ایده ای چیزی هست که انجام دادنش خیلی ساده و راحت و بی دردسره. لازم نیتس کوه بکنی. لازم نیس دودوتا 4 تا بکنی. یعنی اون الهامه انقدر احساس خووووووووووووبی داره تو فقط میخوای انجامش بدی سوای از نتیجه ای که خواهد داشت. انقدر ارامش بخشه که تو از همون اول فقط بخاطر احساس خوبت انجام میدی. نه اینکه با ترس و نگرانی بگی خدایا یعنی جواب میده یا نمیده..برای فعال کردن این نیروووو با خدا خیلی حرف بزنید. براش نامه بنویسید. هرچی بیشتر با خدا حرف بزنیف البته حرف زدن دلی منظورمه بیشتر بهت زندیک میشه و بهت الهام میکنه. اول باید بهش وصل شی.
ب قول استاد جنس این الهامات لایته. ی حس لایته. نمیگه بدو بدو زود باش خوردن بردن تموم شد ب تو نمیرسه. هیچ اصراری نمیکنه بهت. میگه و سکوت میکنه.
دوست خوبم هر چیزی که بهت احساس خوبی میده رو میتوین بخونی. هر کدوم بهت باورهایی میده که باهاش احساس قدرت میکنی احساس ارامش میکنی احساس شادی میکنی رو میتونی بخونی.
و اتفاقا خیلیم مفید هست.
چون هرچی چیزای مختلفیو بخونی که با باورهات هم جهت باشه باورهات بیشتر تقویت میشه. میگی ببین اینم اینجوریه هاا اینم میدونه هاا ببین راسته این چیزا.
اگر استاد میگه نخونید واسه اینکه وقتی بچه ها تازه شروع میکنن ممکنه گمراه بشن. چون همه کتابا و نویسنده ها باورهای صد در صد درستی ندااارن. خیلی کمن کسایی ک خالص و ناب قانون رو فهمیده باشن.
سلام دوست عزیز
شاید شما خوشتون نیاد ولی خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن. خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن که بدونن حتی اگر تو همچین شرایط سختی باشی میتونی تغییر کنی. شما نیاز نداری به شنیدنش. ولی من نیاز دارم. من نوعی نیاز دارم. چون پدر منم دست کمی از پدر استاد نداشته (وشایدم بدتر. چون پدر من منو تو بدترین شرایطی که با مردن درگیر بودم رها کرده بود و یادم نمیاد اصلا اخرین بار کی بابا صداش کردم. یادم نمیاد اخرین بار کی باهاش حرف زدم!!!)من هیچ وقت احساس نکردم پدری دارم. هنوزم نمیدونم مزه پدر داشتن چطوریه.
خیلی به شنیدن این حرفا نیاز دارن که بگن حتی همچین پدرومادریم میشه بخشید و ازشون گذشت کرد. میشه دلتو باهاشون صاف کنی .
خیلیا به شنیدن این حرفا نیاز دارن که توحید رو درک کن. درک کنن که فقط خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. درک کنن که هیچ کسی حتی نزدیکترین ادم زندگیمون نمیتونه رو زندگی ما تاثیر بزاره.
خیلیا ب شنیدن این حرفا نیاز دارن که بدونن تنها کسی که مسئول ماست خودمون هستیم. حتی پدر مادرمون در قبال ما مسئولیتی ندارن.
اما در مورد ناراحت شدنشون، احتمال زیاد تو این فرکانسا نباشن که بشنون. از نزدیکان استاد هم اگر کسی اینجا باشه مطمئن باشید وقتی کسی تو این مدارو فرکانسه، نمیره خاله زنگ بازی کنه و بگن پسرت اینجوری میگه راجع بت. چون اون کسی ک تو این فرکانسه قدرت کلام رو میدونه. میدونه ک باید از ناخواسته اعراض کنه.
اینکه میگید بعد از خدا پدرمادر خالق ما هستند این شرکه. هیچ کی جز خدا خالق ما نیست.
سلام دوست عزیز
قسمت اول سوال شما مربوط میشه به همون باورهای توحیدی که ازش حرف میزنن. که فقط خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. که هیچ کسی نمیتونه تو زندگی ما تاثیر داشته باشه. که ما خودمون خداییم…
استاد اینهمه ساله داره اینارو تدریس میکنه و کل زندگیشو تواین راه گذاشته.. داره میگه همه چی باوره همه چی باوره همه چی باوره…. ترامپ این وسط چکارس دیگه!!!!
استاد ب باورهاش متعهد بوده
نشانه ها: مثل نتایج از روی فرکاسهای ما میان. شما هر فرکانسی بفرستی نشانه هایی هم جنس با اون فرکانس دریافت میکنی.
اگر داری رو باورهات کار میکنی و احساست عالیه و میدونی داری فرکانس خوب میفرستی حتماا باید نشانه های خوب ببینی. اگر غیر از اینه 2حالت داره..
1هنوز فرکانس مناسبی ارسال نمیشه که باید بگردید بببینید کچای کار ایراد داره.. کجای باورتون کجای احساستون مشکل داره
2٫الخیر فی ما وقع اینجا اتفاق میفته. یعنی فرکانس شما عالیه و باورهات خوب شدن که اینو از روی احساستون میتونید بفهمید(وقتی احساستون نسبت ب اون موضوع یا خواسته در تمامی جنبه ها خوب باشه.) اگر تواین وضعیت نشانه های خوبی نمبینید یا بدمیارید اونجا باید متوقف بشید. این همون الهام و هدایت خداونده.
Aida, [22.06.18 22:40]
سلام دوست مهربانم
دوست خوبم ی مثال براتون میزنم.
مثلا من دنبال ی کار خیلی خوبم با ی سری ویژگیهایی که دوست دارم. من میام باورهای خوب میسازم. مثلا از کاری که من میخوام فراوان تا در جهان وجود داره. من لایق این کار هستم. همه چی ساده و اسونه و خودبخود اینکار جور میشه و ..خلاصه هر باوری که بهمون احساس خوبی میده بهمون احساس قدرت میده رو میسازیم.
حالا فرض کنید ی فرصتی پیش میاد که دقیقا همین شغلی که میخواستم سر راهم قرار میگیره. (برا من این اتفاق افتاد بدون اینکه من روزمه بدم نیمدونم از کجا رزومه منو بدستشون رسیده بود. من اصلا نیمدونستم همچین شرکتی هست.)
اما ازین نقطه به بعد داستان فرق داره.
میریم جلو اقدام میکنیم. اگر اوکی که شد سپاسگزاری میکنیم.
اما اگر اوکی نشد چی؟
اول از هرچیزی باید بررسی کنیم ببینیم باور اشتباهی نداشتیم؟ ایا جایی احساس بد نداشتیم؟اگر اشکال کار رو متوجه شدیم اصلاحش میکنیم. اما اگر هیچ اشکالی در باور و احساس ما نبوده اینجا باید بگیم الخیر فی ماوقع. قرار نیست ما حتمااا تو این شرکت مشغول بکار شیم. چون این میشه چسبیدن به خواسته. ازونجایی که ما فراوانیو باور کردیم باید ب باورمون متعهد باشیم و بگیم بهترازینم هست. اگر باورهامون درست بوده اگر احساسمون کامل خوب بوده و اینکار اوکی نشد اینجا باید بگیم که هر اتفاقی میفته به صلاح ماهست و بهترازینم هست. اینجا باید بگیم خیریتی توش بوده.
اگر با احساس ترس و نگرانی بریم سمتش و هی بگیم یعنی میشه نمیشه نکنه نشه، این احساس بد یعنی فرکانس بد و قطعا جور نخواهد شد.
هراقدامی که از جایگاه ترس و نگرانی باشه محکوم به شکسته. حالا هزارتا باور خوبم داشته باشیم. چون همه چی فرکانسه. فرکانس ما احساسمونه.(باورها مهمن چون همین باورها هستن که منجر به نگرش و تفکر ما نسبت ب مسائل مختلف میشن و در ما احساسات ایجاد میکنن. ما در هر موضوعی نسبت ب تمامی جنبه های اون موضوع ی احساس خاصی داریم.)
دوست عزیز اینکه ما میگیم همه چی باوره به این معنا نیست که ما دقیقا ی ادم خاص، ی کار خاص، ی ماشین خاص ی خونه خاص، ی چیز خاص رو بخوایم وبگیم همه چی باوره پس باید بهش برسیم.
ما باید هدف ازون خواسته رو مدنظر قرار بدیم نه خود خواسته. هدف من ازون کار چیه؟ کا رکردن تو ی محیط خوب و پردرامد دیگه درسته؟ پس چرا فکر کنم فقط همین ی دونه هست؟ هدفم از زادواج با ی فرد خاص احساس خوب و ارامش و شادی و لذت هست دیگه درسته؟ ولی ایا فقط با همین ی ادم میشه این احساسات رو تجربه کرد؟ بی نهایت تا ادم بهترازون شخصم هستن که اصلا تصورشو نمیتونیم بکنیم. جهان داراست. هرچی که فکرشو بکنیم و نکنیم توش وجود داره.
در مرود نشانه ها
ببین دوست خوبم نشانه ها ی چیز خارج از فرکانس ما نیستن. هرچیزی که ازین جهان دریافت میکنیم پاسخی به فرکانس ما بوده. وقتی شما میای رو باورهات کار میکنی احساست خوب میشه اوایل نشانه های کوچولو کوچولو میبینی. از همونایی ک استاد مثال میزنه. مثلا ب یکی فکر میکنی بهت زنگ میزنه. ب ی غذایی فکر میکنی برات فراهم میشه و.. اینا نشون میدن ک ما داریم فرکانسهای مناسب ارسال میکنیم. یعنی این نشانه ها که ی جوری نتیجه کوچولو هستن تو مدار و فرکانس ما بودن که دیدیمشون. پس هر وقت نشانه هارو میبینیم یعنی فرکانسمون داره تغییر میکنه و خوب میشه.
اونجایی ک من میگم اگر نشانه خوب نمیبینیم منظورم همون مثالی بود که توضیح دادم. مثلا با باورها و احساس خوب میرم سمت اونکار. ولی یهو همه چی بهم میخوره. مثلا دیر میرسم سر مصاحبه رد میشم یا میرم اونجا ی حرفی از دهنم میپره که ردم میکنن و بعدش هزارتا ردی وری ب خودم میگم که چرا فلان حرفو زدم. اینا اتفاقی نیست دوست خوبم. هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیس.
ایناا یعنی اون کاره تو مدار و فرکانس من نبوده. یعنی ب نفع من نبوده و باید رهاش کنم.
ی مثال دیگه
ی بار میخاستم برم ی شرکتی هرچی ادرسشون رو میگشتم پیدا نیمکردم. شمارشون رو پیدا نیمکردم. همشون تو گوشیم بود ولی انگار غیب شده بود. اما انقدر اصرااار کردم کردم که از ی راهی پیدا کردمو رسیدم ب اونجا بعداز چندساعت پی گیری. وقتی رسیدم ی حسی نزاشت زنگ رو بزنم. حس کردم شرکت نیست!! رفتم از ساختمون کناری پرسیدم و گفتن اونجا شرکت نیست و ساختمون مسکونیه. حالا فرض کن اگر این رفته بودم تو چه اتفاقی ممکن بود برام بیفته.
اینکه شماره و ادرسشون رو نمیتونستم پیدا کنم(با اینکه جلوی چشمم بودن!!) نشانه هایی بود از سمت خدا. این نشانه ی الهامی بوده از سمت خدا ک مراقب باش . راجع بهش تحقیق کن. بیخیالش باش و..
نشانه ها همون فرکانس منن دیگه. وقتی من فرکانس خوبه و همچین شرکتی پیش میاد(که البته اینم فرکانسم بوده?) چون فرکانسم خوبه ی نشونه ای میبینم که منو میکشه عقب و اجازه نمیده من ضربه ببینم.این نشونه ها ب ظاهر بدبیارین ولی در اصل دارن مارو بجای درستی هدایت میکنن. مثل همون حرفی ک تو مصاحبه از دهنم پرید مث همون پیدا نکردن ادرس و شماره تلفن اون شرکت. اینا بدبیاری نبوده. اینا الخیر فی ما وقع بوده ?
البته این پاراگرافم بخون لطفا
در مورد خواسته هایی که دوس داریم داشته باشیم یا وقتی میخواهیم اقدام و عملی برای کاری کنیم، اصلا نباید فکر کنیم که خدا میخواد نمیخواد به صلاح هست نیست. چون این باعث میشه اصلا حرکتی نکنیم. اما وقتی که با باورهای درست و ب ایمان و یقین کاریو انجام دادیم ولی به نتیجه مطلوب نرسیدیم اون وقت باید:
+اول باید فکر کنیم ایا باور اشتباهی در من هست یا نه. اگر بود که بگیم خدراوشکر پیداش کردم درستش میکنم دفعه بعد نتیجه میگیرم.
+اما اگر باور اشتباهی نداشتم یا نتونستیم پیداش کنیم، ازووووووونجایی که تنها وظیفه ما اینه که احساسمون رو خووووب نگهداریم و از زاویه ای به اون موضوع نگاه کنیم که بهمون حس خوبی بده. اون موقع میتوینم بگیم که : حتماا خیری بوده. قراره بهترش اتفاق بیفته. یعنی این خیر و حکمت داشتن فقططط موقعی که میخواهیم با نگاه و نگرشی متفاوت به موضوع نگاه کنیم که بهمون احساس خوبی بده کارایی داره. و به هیچ وجه قبل از شروع کاری یا در مورد خواسته ای که برامون ایجاد نشده نباید بکارش ببریم.چون ما خودمون خالق زندگیمون هستیم.
امیدوارم الان متوجه شده باشین. بازم اگر تو جاییش ابهام دراین بپرسین . من توضیح میدم براتون ????
سلام دوست عزیز
نگران نباشید. من امتیازتون رو تو ذهنم delet کردم ??
سلام دوست عزیز
ببینید این فایلها در واقع ی سری جملات تاکیدی یا باور هستند که پس زمینشون ی اهنگه. یعنی اهنگه بخش میشه ولی همراه باهاش ی سری جملات تاکیدی با صدای خیلی خیلی اروم پخش میشن که اصلا برای ما قابل تشخیص نیست.(البته میشه نتهای موسیقی رو هم ب صورت این جملات نواخت که این دیگه موزیسین میخواد و اونچه که تو سایتها میبینید همونیه که گفتم)ی سری نرم افزارها هستند میتونید خودتون این فایلارو تولید کنید . اینجوری مطمئن تره. چون معلوم نیست اون فایلایی که بقیه دارن میفروش توش چ باورها و جملات تاکیدی گفته شده!!
اصلا هم چیز عجیب غریبی نیست. اصلا بدون اهنگ پس زمینه هم میتونید همون باورهاتونو با صدای خیلی کم بزارید تو گوش چپتون بطوری که صداش خیلی کم باشه و اصلا متوجه نشید. فقط در حدی باشه که ی صدایی بره ب گوش چپ. نیمکره راست مغز یا ضمیر ناخوداگاه اونو دریافت میکنه خودش. دقیقا همون چیزی ک استاد تو جلسه 4 قانون افرینش یعنی قدرت کلام در موردش گفته.
اینا همش ی سری ترفندای درامد زایی تو این حوزه هستن.
باورهااا همینن
روشون کار یمکنی فکر میکنی خوب شده یا بعضی وقتا فکر میکنی ی سری باورهای مخربو نداری
بعد یههووو تو ی شرایطی تو ی موقعیتی قرار میگیری یا یهووویی همینجوری از اعماق ذهنت بیرون میاد و میبینی بعلههههه این تاحالا کجا بوده من خبر نداشتم!!!
این احساس دلسوزی و ترحمه که هم تو روان شناسی ثورت 1 و هم تو عزت نفس استاد خیلی در موردش خوب توضیح داده
ب اینا فکر کنید:
همه ما ب یک اندازه بخدا نزدیک هستیم و همه میتونن ثروتمند بشن اگر خودشون بخوان
ما مسئول هیچکی نیستیم الا خودمون
همون ادمایی ک داریم براموشن دلسوزی میکنیم اگر اتفاقی برای میفته اصلا ککشون نمیگزه!! پس چرا ما باید دلمون ب حال بقیه بسوزه.. واقعیت اینه هرکی داره برای خودش زندگی میکنه
واقعیت اینه خداوندی در درون همه ما هست که همه میتوینم بهش وصل شیم
ما با دلسوزی کردن نمیتونیم ب بقیه کمک کنیم. ما فقط با پولدار شدن میتونیم ب اونا کمک کنیم. چون اون وقت میتونیم بیزنس را بندزایم و استخدامشون کنیم. اون وقت خیلیا مارو میبینن و براشون الگو میشیم که میگن عههه این تونسته پس منم میتونم
ما فقط با ثروتمند شدن میتونیم ب بقیه کمک کنیم
با دلسوز یکردن ن تنها ب بقیه نمیتونیم کمک کنیم بلکه تو این احساس موندن فرکانس بدیو ب جهان میفرسته و این یعنی اتفاقات بد