مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

816 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    خدایا شکرت برای شروع این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    عنوان این پروژه دقیقا چیزی هست که من خیلی وقته که دارم از خودم میپرسم هی میگم خدایا الان شرایطم خوبه اما من بیشتر میخام چجوری حالا از این برم بالاتر

    هربار مغزم یک جوابی میداد

    یکبار می‌گفت شکر گزاری کن

    یکبار می‌گفت برو دنبال کار مورد علاقت

    یکبار می‌گفت بشین مدیتیشن یاد بگیر و انجامش بده

    وووو…

    همش خوبه اما

    هربار انگار به قول استاد دنبال یک چیییییز خااااص این مغز من میگشت و خب چون هر کدوم رو فقط برای یکی دوروز انجام میدادم و میخواستم سریع نتیجه بگیرم و تکامل رو طی نکنم ، نتیجه مشخصه که مستأصل میشدم و عصبی از اینکه ای بابا مریم این همه فایل گوش میدی چی شد؟!

    دو تا اتفاق می‌افتاد یک اینکه یا به مدت چند روز یا چند هفته دیگ فایل گوش نمی‌کردم و مثلا قهر میکردم که خب بعد از مدتی می‌فهمیدم اشتباهه و دوباره روز از نو روزی از نو

    و یا اینکه طلبکارانه و با عصبانیت می‌نوشتم و به خودم میگفتم بااااید فلان تعهد رو انجام بدی و هربار از حس نا امیدی اون تمرین هارو انجام میدادم که فقط رفع تکلیف باشه ! که دوباره نتیجه مشخصه که هیچ جوابی نمیگرفتم

    هرچند که الان شرایط خوبی دارم و شکر گزار هستم ولی بقول استاد من از اون دسته آدم هایی هستم که قبل از چک و لگد روزگار دست بکار میشم برای تغییر

    یعنی به محض اینکه کارم استیبل و موقعیتم ثابت و دیگه روتین میشه من انگار استرسی میشم که نکنه دارم درجا میزنم ! و بسرعت بفکر دست بکار شدن میفتم امااا … هربار عجله میکنم و با کمال گرایی خودمو تحت فشار میزارم

    چند وقته که دارم فکر میکنم و از خدا هدایت میخام که الان که من کارمندم و درآمد خوبی دارم و بواسطه ی همین شغلم مهاجرت کردم و قانونی نیست که همزمان در طی قراردادم کار دیگه ای داشته باشم و از طرفی من آزادی مالی میخام و راضی به این حقوق ماهیانه نیستم

    با همه ی این شرایط من باید چیکار کنم که راه برام باز بشه و چطور حالا که توی این مدار خوب تثبیت شدم چطور برم به مدار بالاتر ؟

    چطور میتونم ذهنم رو باز بزارم و قبول کنم که الان من راهی نمی‌بینم که همزمان با کار دولتی و قانونی ای که دارم کار دیگه ای و راه و منبع درآمد دیگه ای برای خودم دست و پا کنم که ویزام هم به مشکل نخوره و بعد از 4 سال دیگه که پاسپورت این کشور رو میخام بگیرم مسئله ای ایجاد نشه !!

    همه ی این افکار توی ذهنم داشت می‌چرخید که این پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر رو دیدم و شروعش کردم

    و از خدا هدایت میخام قدم به قدم بهم بگه فکر درست چیه

    من همیشه عمل گرا بودم و هستم و حتی همین الانش توی سرمای لندن پامیشم میرم باشگاه و گاهی 45 دقیقه پیاده میرم که فقط اثبات کنم به خودم که از زیر کار در رو نیستم

    پس می‌دونم که وقتی بهم مسیر گفته بشه صد در صد دست به عمل میشم

    اما میفهمم که هنوز توی مدارش نیستم که هدایت جدید رو بگیرم و هنوز لازم دارم که روی خودم کار کنم و چون تا حالا خییییلی نتایج دیدم

    و خیلی از مسائلم راااحت و روان حل شده و پیش رفته و گاهی من اصلا کاری نکردم، جنس هدایت رو شناختم و می‌دونم که وقتی از سمت خدا باشه روان پیش می‌ره

    اگه من الان دارم تقلا میکنم زور میزنم که فکر کنم چکاری باید بکنم ، این یعنی دقیقا نباید هیچ کاری بکنم بجز کار کردن روی خودم

    آخ جون جوابمو گرفتم

    همین الان بهم گفته شد که برم تمرکزی فقط روی چند قسمت باور فراوانی دوره ی ثروت یک کار کنم تا باورم از اینکه: من الان کارمندم وقانونی نیس که کار دیگه ای بکنم پس راهی برای منبع درآمد دوم نیست!! تغییر بدم به اینکه :فرصت ها و موقعیت ها زیاده و قطعا هست راهی که درآمد مافوق تصور من رو برام ایجاد کنه و هیچ خللی برای پاسپورتم ایجاد نکنه

    یوهووو

    پس پلن مشخص شد

    خدایا شکرت که بازم هدایتم کردی

    شکرت که هربار میخام کامنت بزارم ذهنم مقاومت داره ولی وقتی کامنت می‌نویسم چقدر درها برام باز میشه

    به به خدایا شکرت

    سپاس استاد عزیزم

    و سپاس مریم شایسته ی گل که اینقدر جذاب این پروژه رو شروع کردی کدبانوووو عاشقتم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      Zahra Gheraat گفته:
      مدت عضویت: 2367 روز

      سلام مریم گلی جاان

      خوشحالم برات که جوابت رو گرفتی. برکت باشه برات و نتایج پررنگ و راضی کننده بگیری

      خواستم بهت بگم من 3 سال پیش روی 3 برابری کردن درآمد یعنی ورودی ها کار کردم

      با اینکه به شدت بهش مقاومت داشتم و ذهن منطقی ام نمی ذاشت و باور نمی کرد..

      منم دقیقا روی باور فراوانی کار کردم و در همون کارمندی بعد 3 ماه فیش حقوقیم 2 تا 3 برابر شد..

      باورت میشه؟؟ ولی شد. میشه

      چیزی که استاد میگن گاهی به نظر خیلی فضایی و تخیلی میاد‌ ولی شدنیه. عین واقعیت هست

      برای من با اون ذهن مقاوم شد، حتما برای دیگران هم میشه

      از همون راه های طبیعی پول و ورودی های بیشتری داشتم

      حقوق اداره

      پول تو جیبی که شوهرم میاد

      یک خورده فروشی کوچولویی که داشتم

      هدایا و سوغاتی های دیگران

      حتی شده بود ارباب رجوع همکارم برای منم هدیه آورده یود

      یا اتفاقی دفتر مدیر بودم برای معاونمون شیرینی آوردن، مرخصی بود طرف دادش به من

      گفتم میرسونم دستش. گفت نیازی نیست این برای شما باشه و…..

      خلاصه شدنیه . از همین راه های طبیعی که الان دور و ورت هست میشه..

      کل ورودی اون زمان من با همین شرایط کارمندی کمتر از 10 تومن بود

      در حالیکه الان بالای 50 و 60 میلیون تومن شده

      نه اینکه من مسیر جدید و خاصی رو برای ورودی باز. کرده باشم..‌

      ولی داره میاد، خودش میاد

      و الان هم چند ماهه با لطف الله و شهامتی که بهم داده ، می خوام از کار اداری کناره گیری کنم..

      بدون هیج فرش قرمز و بدون هیچ پلن دومی . خدا خودش میدونه که فقط اعتماد کردم به خودش. و گفتم این 2 سال اینقدررر معجزه بهم نشون دادی که اگر بخوام بترسم فاتحه ام خونده هست. و نترسیدم

      هر چند امسال ماهی چند روز بیشتر سرکار نرفتم و هنوز گهگاهی اداره میرم و بیشتر در مرخصی هستم.

      ولی الان دو روزه بی مرخصی قبلی نرفتم و فردا که برم مرخصی یکماهه میدم. می خوام تا پایان پروژه مهاجرت به مدار بالاتر تو اون محیط تردد نکنم و وقت و تمرکزم رو اینور بذارم

      خلاصه این بار چه بپذیرند و چه نپدیرند‌. نخواهم رفت.

      بی هیچ ترس و واهمه و بی هیچ استرسی

      چون روزی رسان من کسی است که جهان با این همه فراوانی ساخته و تحت سلطه اش هست.

      خدااایاا شکرررت

      جالبه الان یکی ماهه یک مسیر جدید برام باز شده. خودبخود…

      بدون هیج مدرک و رزومه ای.

      فقط با مطالعات و دانش قبلی که فقط برای استفاده شخصیم بوده

      خدا خودش ردیفش کرد برام

      و تا الان 10 میلیون تومن هم برام آورده مالی داشت..و 10 میلیون هم چک اسفند دارم.

      و این پاداش شجاعت و ایمانم و تازه شروع ماجراست

      خداایااا شکررت که از خزانه غیبت چه راحت و آسون میتونی به ما ببخشی.

      بی حرف و گفت

      بی دلیل و بهانه

      خدایااا شکرررت که آدم دیگه ای شدم

      آدمی که واقعاااا با چند سال پیشش فرق داره

      خدایاا شکرررت

      مریم جووون..‌ اینها رو گفتم که برات اتگیزه بشه و بری تووووپ روی باور فراوانی، باورهای توحیدی و احساس لیاقتت کار کنی

      و میااااد.. راحت و آسون میاد

      برای من که اومده، حتما برای تو هم میاد

      موفق باشی گل بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زینب کریمی گفته:
    مدت عضویت: 563 روز

    سلام و درود استاد عزیزم

    چقدر خوشحالم بخاطر این‌ پروژه ی جدید و‌مطمئنم کلی آگاهی های ناب دیگه در انتظارم هستن

    و من آماده ام که برم مدارهای بالاتر و وای که چه لذتی داره و چقدر نعمت ها و فراوانی ها در انتظارم خواهند بود ….

    خیلی سپاسگزارم برای این مطالب عالی که در موردش صحبت کردید

    من‌متوجه شدم که فقط و‌فقط باید قدرت رو ازآن خداوند بدونم و قدرت رو‌فقط به خداوند بدم

    اینجوری دیگه وقتی خواسته ای باشه یا مسئله ای باشه پناه میبرم به خداوند بعنوان یک قدرت برتر

    قطعا نگرانی و استرس دور میشن .

    من یاد گرفتم که اصلا نباید انتظار داشت یهو تغییر کنم باید و‌باید تکامل رو‌طی کنم

    باید روی باورهام‌کار کنم، با‌کنترل ورودی هام

    من‌متوجه شدم سراغ اطلاعات و‌خبرهای منفی و اخبار اصلا نباید رفت ، نباید پای دردودل هرکسی نشست چون همه اونها باور میسازه

    همه ی اونها تمرکز رو‌از من میگیره

    من یاد گرفتم از همون جایی که هستم با همون شرایط ، وضعیت رو بهتر کنم با باورهام

    نه اینکه بگم اگه برم فلان حا، اگه تو یه خانواده ی دیگه بودم ، اگه همسرم جوره دیگه ای بود من‌میتونستم…..

    اینا همه اشتباهه و باید از همون نقطه ای که هستیم شروع کنیم

    و‌من خداروشاکرم استاد بخاطر اینکه تو این‌مسیر هستم‌و کم کم شاهد بزرگترین تغییرات خودم خواهم بود.

    خداقوت بهتون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربانم

    سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان عزیزم

    قبل از هرچیز تشکر و قدردانی کنم از خانم شایسته ی عزیز، ینی بهترین الگویی ک میتونم انتخاب کنم تو زندگیم شما هستید، همیشه دنبال بهبود و بهتر کردن شخصیت، هر روز یک قدم کوچک، انقدر متعهد منظم باتمرکز هدفمند آدم لذت میبره واقعا، حقا ک شایسته ی این روح بزرگ و آگاه هستید، من هروقت یاد حرف استاد می افتم شمارو مثال میزنم، ک میگفتن خانم هستی؟ یه خانم قوی باش، بهترین الگوی من واقعا بهتون افتخار میکنم و ازتون یاد میگیرم.

    ازتون ممنونم ک بهمون گوشزد کردین ک ماهم مثل شما متعهد بشیم و کارهامون رو ب تعویق نندازیم و بدونیم این مهم ترین کاره، نه بگیم ب جمع های الکی و بیهوده، ب گشتن تو اینترنت، ب دخالت کردن در زندگی دیگران، جحم مغزمون رو پر نکنیم با افکار بیهوده، ودرکل ارزش قائل باشیم برای خودمون و ورودی هایی ک ب مغزمون می دیم.

    خب بریم سراغ آگاهی های این فایل:

    اگر من قدرت رو فقط ب خداوندی ک تو وجود منه بدم و از همه ی آدما قدرت رو بگیرم و روی کسی حساب نکنم، میتونم خیلی سریع تر از بقیه جامعه پیشرفت کنم و ب خواسته هام برسم

    ویژگی توحیدی بودن و قدرت رو ب عوامل بیرونی ندادن ک این انتظار نداشتن از عومل بیرونی چقدررر ب آدم آرامش میده، اصن ب من چه دلار چند شده؟؟؟ اینا شرکه و ب خدا پناه میبرم از شر این قدرت دادن، پاک و منزه است خدا از آنچه ک برای او شریک قرار میدهید، ینی دلار باعث میشه تو ب خواسته ها و آرزوهات نرسی؟؟؟ ینی میخوای ب همین سادگی قدرت درون خودت رو فراموش کنی و نادیده بگیری اش؟؟ مثلا تو اشرف مخلوقات هستی هاااا، ینی تو اومدی این دنیا ک نگران این چیزا باشی؟؟ ینی انقدر بی هدف بوده دلیل خلقتت؟؟ یادت باشه خدا گفته ما شما رو عبث و بیهوده نیافریدیم، ارزش تو خیلی بیشتر از ایناست.

    همین امروز حین پیاده روی، گفتم ینی خدا این وقفه در رسیدن ب خواسته مو تو انداختی میدونم، میخوای بگی مبادا بچسبی ب بنده هام، مبادا ب بنده هام قدرت بدی، میدونم اگه تو رحمتی برا بنده ات بخوای هیچ احدی هیچ عامل بیرونی ای نمیتونه جلوی رحمتت رو بگیره، کی توانایی انجام هرررکاری رو داره؟؟ کی ب اون بنده ات دستور میده ک انگشت کوچیکه شو حرکت بده؟؟ کی میتونه ب اون بنده ات بگه کار منو راه بندازه؟؟ قدرت دست کیه؟؟ کی میتونه جلوی خیری ک تو برام بخوای رو بگیره؟

    اصن مگه میشه تو بدونی این جهان، جهان فرکانس هاست و اگر تو هم مدار اون موقعیت باشی ب راااحتی وارد زندگیت باید بشه، لاجرم میشه، کسی هم نمیتونه جلوشو بگیره، پس بیخیال دیگه، اگه همه چیز فرکانس هاست پس رها باش، رها از هر چیز، از هر موقعیت و فردی، الخیر فی ماوقع، اگر نشه حتما خیریتی داشته برام، حتما قراره بهتره شو برام بفرستی، من ک میدونم چه فرکانس پاک و در صلحی دارم، من که میدونم لایق بهترین ها هستم، و میدونم بهترین فردی ک میتونه اونکارو انجام بده منم، بله من واقعا از ته دل اینو مطمئنم ک عالی از پسش برمیام، بخاطر توانایی ذاتی ای ک خداجونم بهم داده، پس اگر شد خوشحال میشم اگرم نشد ناراحت نمیشم، منو وارد مکانی کن، هم مصاحبت با انسانهایی کن ک لایق من هستن ک در مشیت من هستن ک هم مدار من هستن. و چقدررر این مکالمات توحیدی بهم آرامش داد نگرانی رو ازم گرفت.

    اصن وقتی ب مفهوم رب فکر میکنم واقعا این ذهن از هر نگرانی و ترس از آینده خلع سلاح میشه، رب یعنی توانایی انجام هرررکاری، و هو علی کل شئ قدیر، رب العالمین، رب همه آدما، رب بابام، رب رئیسم.

    نمیدونم یه وقتایی ک اون آرزو و خواسته مو خیلی تجسم میکنم احساس میکنم خیلی ب اون فرد و اون موقعیت قدرت دادم، ینی گیر کردم بین تجسم اون خواسته و توحید، بعد میگم خدایا تو ک از راز درون سینه ها آگاهی تو میدونی من چه قصدی دارم، می بینی هم سعی میکنم رو توحیدم کار کنم، پس این تجسمات صرفا جهت کنترل ذهنم عه، اگه زیادی قدرت میدم ب عوامل بیرونی تو ب دل نگیر ؛) انسانم و ب دنبال حفظ بقا ب هر دری میزنم

    خب مبحث بعدی انگیزه گرفتن

    من چه جوری انگیزه می گیرم، مثلا یه تصمیمی رو میخوام عملی کنم، قبلش بارها با خودم دودوتا چارتا کردم و ب نتیجه رسیدم از طریق الهامات خدا ک من باید این قدمو بردارم، و دیگه پله ی آخر میرم ب خانواده اعلام میکنم ک من میخوام همچین کاری رو انجام بدم.

    حالا من چه جوری انگیزه می گیرم، با طعنه های پدرم ههههه،  با اینکه بخواد جلومو بگیره بیشتر مصمم میشم ک آهاااان پس خودشه باید انجامش بدم، ب قول استا چراغ راهنماست، و البته فقط اولش مخالف عه و خودش خودش رو اذیت میکنه چون بالاخره من اونکارو انجام میدم و بعد زمانی ک میگذره تسلیم میشه و خودشو با شرایط وفق میده. مثلا از رفتن ب سرکار، فروختن ظروف سرامیکی ام تو غرفه ها و ب نوعی دست فروشی، خوابیدن تو پناهگاه کوه، مسافرت تنهایی ام، مسافرت با اکیپ دوستام، جمع کردن مغازه ام، رفتن تو دل یه سری ترسهام و…

    کلا خانواده ام از بیرون اومدن منطقه امن میترسن و اگر من بخوام وارد یه تجربه جدید بشم کلی منو می ترسونن و بهمین خاطر من هیچ وقت باهاشون مشورت نکردم ینی فقط اعلام کردم تصمیمم رو، ب قول استاد بچه ها اطلاعات رنگ خدا رو کمرنگ میکنه، یادمه استاد عرشیانفر تو لایو شون با استاد میگفتن اگه میخوای نتیجه ی باباتو بگیری خب با مغزت برو جلو، ب حرفای بقیه چشم بگو، آیا نتیجه ی سخت بقیه رو میخوای ناعمه ؟؟؟

    من آدمی نیستم ک بتونم یه جا ثابت بمونم، حتی تو یه موقعیتی، من دوست دارم تجربه های متفاوت داشته باشم، دوست دارم سرک بکشم ب جاهای غریبه، دوست دارم خودمو بیشتر کشف کنم، دوست دارم جهان اطرافم رو بیشتر کشف کنم، این حرکت کردن عه همیشه تو وجود من بوده*

    من که هر دیگه تو خونه معروف شدم ب اینکه من میخوام فلان کارو تجربه کنم، ینی آخه نمیدونن قوانین جهانو، نمیدونن اسمش رفتن تو دل ترس عه بابااا، ایمان عه شجاعت عه توکل عه، و بهمین خاطر میگم میخوام تجربه کنم همین، ینی من عاشق کسب تجربه های جدیدم، یه جمله رو خیلی دوست دارم، زندگی شوق تجربه های نازیسته است.

    خب ما هم ک شاگرد استاد، اصن استاد واقعا قلب آدم آلارم میده ک تو مال اینجا نیستی، تو متعلق ب این شرایط نیستی، ولی ترسها نمیزاره، اولش خودتو ب نشنیدن میزنی، میخوای خودتو وفق بدی با شرایط، به نوعی خودتو میزنی ب خواب ب نشنیدن، بعد هی چک و لگدا بیشتر میشه، و واااای از اون روزی ک خودتو ب سرمای این کوهستان عادت بدی و بگی کاچی بهتر از هیچی، امان از اینکه بگی نه حالا اینجام اشکال نداره یه ذره سرما رو میتونم تحمل کنم از کجا معلوم جلوتر دره نباشه؟ گرگ نباشه بهم حمله کنه؟ و تن میدی ب همون شرایطی ک حالت بهم میخوره ازش.

    برای خود من مثلا کار کردن تو شرکت، دیگه آخراش میرفتم تو دست شویی گریه میکردم جلو آینه میگفتم تو فقط بگو من چیکار کنم، من میدونم ارزشم بیشتر از ایناست، من لیاقتم آدمای بهتری ان، من نمیخوام این ورودی های چرتو ب گوشم بدم، من نمیخوام از پتانسیل هام برا کسی دیگه استفاده کنم، و استعفا دادم و آزاااادشدم مثل یه پرنده از قفس آزاد شدم .

    یا مثلا پارسال ک مغازه داشتم و حدود 3 ماهی میشه ک جمع کردم، دیگه اواخر در و دیوار داشتن منو میخوردن، یه روزایی ک اصن نمیرفتم و چند ماه آخر فقط بعدازظهرا و هی نشانه ها می اومدن ک ببین تو متعلق ب اینجا نیستی، تو لیاقتت خیلی بیشتر از ایناست، تو برای یه چیز مهم تر اومدی ب این دنیا، خدا تو رو بیهوده خلق نکرده، تو باید از توانایی ذاتی خودت خلق ثروت کنی، باید لذت ببری و پول بیاد ب حسابت، باید بابت توانایی درونی خودت مورد تحسین قرار بگیری، بکش این گاو شیرده رو و این کارم جمع کردم.

    کلا استاد زندگی ینی حرکت کردن، اینه رضایت از  زندگی من دنبال پول نیستم من دنبال رضایت از زندگی ام، اون ذوق و شوق زندگی رو از طریق علایقم میتونم در خودم ایجاد کنم، وقتی تو مسیر علایقت حرکت کنی سپاسگزارتر هم میشی، اصن انجام رسالت بنظرم همون عمل صالحی عه ک خدا بارهاا گفته نشانه ایمان عمل صالح عه، و من ب خدا میگم خدایا منو ب عمل صالحی ک موجب رضای توست هدایت کن.

    موضوع بعدی من خوشبختی رو توی قم و بندرعباس هم تجربه میکردم و از زندگیم لذت میبردم، و چون از همونجایی ک بودم لذت می بردم و از همونجا سعی میکردم ذهنیت بهتری داشته باشم و ب نوعی نعمتها مو ببینم، جهان منو ب جاهای بهتر و بهتر هدایت کرد.

    همونطور ک من بهترین لذت هارو تو پارک محل مون میبرم از این هوای پاییزی و نم بارون و قدم زدن با خداجونم، انگار ک دنیا رو بهم دادن، اصن پیاده روی و بودن در طبیعت جون اضافه ب آدم میده، و تازگیا من یه دفترچه کوچولو هم میبرم صبح ها میرم میشینم اتفاقات خوبم رو مینویسم و با خدا حرف میزنم تو این هوای دلبررر.

    پس ناعمه جان تو از همین شاگردی ک الان داری لذت شو ببر، ظرفت رو بزرگ کن، تجربیاتت رو بیشتر کن، بیشتر قدردان باش و از تجربیات متنوع با باران جان لذت ببر و درسهاش رو بگیر، بعد جهان لاجرم متناسب با مدارت خواسته های بزرگترت رو وارد زندگیت میکنه.

    و یه سری جملات کلیدی:

    هیچ جادویی برای تغییر سریع و سریع ب خواسته ها رسیدن نداریم، باید یه سری افکار رو تکرار کنیم و بگردیم مشابه اش رو پیدا کنیم، هرچقدر توجه کنیم ب اتفاقات مشابه بیشتر این باورها تقویت میشه.

    1 از اونجایی ک هستم لذت بردم، 2 خودم رو لایق جاهای خوب دونستم 3 هیچ نگاه منفی نسبت ب مثلا (مهاجرت) نداشتم

    ینی من هم باورهای نامناسب و محدود دارم هم اون خواسته مو قلبا میخوام، ینی ترمز دارم، ینی سرب هایی ب پام وصله، بشینم ببینم چیه این افکار محدود، بپرسم از خدا تا هدایتم کنه.و باور خلاف اون باور محدود رو بسازم.و بعد نشانه های میان و میان و بعدشم دریافت میکنی خواسته تو.

    کلا ب چیزای جدید، به فرصت های جدید، به موقعیت های جدید، اصلا هیچ مقاومتی ندارم. خیلی با ذوق و شوق استقبال میکنم از هر موقعیت و فرصت جدیدی ک تو زندگیم هست.

    از همه تون ممنونم ک ‌کامنتمو خوندین، ذهنم میگفت چی میخوای بنویسی، منم ب حرفای خانم شایسته فکر کردم و گفتم این مهم ترین کاریه ک الان میتونم انجام بدم، و نوشتم، بازهم سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته جان، و دوستان عزیزی ک این کامنت رو میخونن، در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2277 روز

    بنام خالق هستی

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانو

    سلام به همه دوستان

    استاد سپاسگزارم باوت این فایلهای مصاحبه شاید فایلها چندسال قبل تهیه شده ولی اصل واساس هیچ فرقی نداره تحسین می کنم شمارو که توی همه چی قانون تکامل رعایت می کنی وهمیشه به دانشجوهاتون یاد اوری می کنید که با تکامل جلو برید وقدرت رو به خدا بدید به انسانها باج ندید واین خداست که همه کار می کنه برات چون سریع پاسخ

    همین امروز که رفتم سرکار صاحب کار از سر قدرت درمورد مسئله ای برخورد کرد یا این کار که من میگم یا برین به سلامت کاری که اصلا وظیفه ای من نبود فکر کرد من می ترسم از بیرون اومدن کار وهمیشه اونجا قرار بمانم گفتم میرم ولی به تو باج نمیدم چون روزی من دست خدای منه نه تو وایمان دارم که این مسئله برای من الخیر فی ما وقع هست

    سپاسگزارم ای رب العالمین

    در پناه الله مهربان وهدایتگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 738 روز

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر،خداروشکر که من در فرکانسی هستم که تونستم این پروژه رو شروع کنم و از همین گام اول می‌خوام تعهد بدم که هر روز برای این پروژه وقت بگذارم و رد پا هم به جا بذارم،و اما آگاهی های این گام تجربه من از رعایت قانون تکامل اول یه تجربه از عدم رعایت قانون میگم من قبلا به علت کمال گرایی که داشتم و توقعات بالا از خودم و بقیه باعث میشد زود دل سرد بشم و خیلی از کارها رو رها کنم،مثل وقتی که میخواستم دخترمو از پوشک بگیرم عدم رعایت قانون باعث شدهم خودم و هم دختر طفل معصوم اذیت بشه، و اما مثال از رعایت قانون تکامل مثل یادگیری آموزش شنا،مثل همین پروژه خانه تکانی ذهن،مثل جابجا کردم محل کارم که ابتدا برام پر از استرس بود ولی با رعایت قانون تکامل و کنترل ذهن بهش غلبه کردم و پیروز شدم و مهم ترین درسی که برای من داشت این بود که وقتی تونستم به راحتی به این ها غلبه کنم پس میتونم کارهای دیگه ای که همیشه به خاطر ترسها به خصوص مقاومت در برابر تغییرات عقب انداختم شجاعتش رو پیدا کنم که یکی یکی شروع کنم.نکات این جلسه که کلیدی بودن توحید، توحید یعنی فقط روی خدا حساب باز کنی و قدرتو فقط به اون بدی و از همه بگیری،اینجوری اگه در فرکانس توحید قرار بگیری خلاق ترین فرکانسارو به جهان ارسال می‌کنی و در زمینه خواسته کمترین مقاومت و ترمز رو داری و نیز بیشترین اطمینان قلبی رو خواهی داشت،و نکته کلیدی دوم تکامل،تکامل یعنی هیچی یهویی اتفاق نمیفته،بلکه گام به گام اتفاق میفته، یهو نمیشه هنوز الفبا یاد نگرفتی خواندن نوشتن یاد بگیری،ولی اگه ما آگاهانه درک کنیم که هر چیزی و هر کاری نیاز به تکامل داره هم مسیر برای ما لذت بخش میشه و هم نتایج پایدار میشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سحر بهروزی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    بنام فرمانروای جهانیان که هدایت بندگانش رو بر خودش واجب دونسته(ان علینا للهدی)

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیز

    سلام بر خانواده عباسمنشی

    اونقدر هیجان زده هستم که نمیدونم چی بنویسم از خدا کمک میخوام که بتونم جمله بندی درستی داشته باشم

    سعی میکنم هر آنچه از این فایل برداشت کردم اینجا انتقال بدم

    – باید سعی کنیم هر روز روی خودمان کار کنیم و ورژن بهتری از خودمون بسازیم ، چیزی به نام انسان کامل وجود نداره و همه ما باید همیشه در حال طی کردن تکاملمون با کار کردن روی خودمون باشیم

    – باید قوانین جهان رو کاملا درک کنیم تا بتونیم در مواجهه با مسائل، قادر به حلشون باشیم

    – کار کردن روی باورهای توحیدی باعث تسریع در رسیدن به خواسته ها میشه، قدرت رو از همه بگیریم و به خداوند بدیم و روی هیچ کس به جز خدا حساب نکنیم اونوقته که کن فیکون میشه : این مساله رو من با پوست و استخون درک کردم، هر جا هر کاری رو به خدا واگذار کردم و رها بودم و توی ذهنم دنبال چطوری انجام شدنش نبودم و نخواستم تو ذهنم و نجوای ذهنم راه حل واسش پیدا کنم، طوری کارم انجام شده که اصلا نفهمیدم چی شد که اینجور شد . یه مثال واسه من اوکی شدن ویزای توریستی کانادام هست ، من دوبار اومدم کانادا ، یک بار سال 1397 که بعدش دیگه نشد و اعتبار ویزام تموم شد و ابتدای سال 1403 دوباره درخواست ویزا دادم و باورتون نمیشه توی حساب من حتی به اندازه ای که پول بلیط رفت و برگشت کانادا باشه نبود و میدونین که از شرایط اصلی تمکن مالی و گردش حساب مالی خوبه و همه به من میگفتن بابا امکان نداره کارت درست بشه اما من وقتی درخواستم رو دادم گفتم خدایا من سپردم به تو که مهر تاییدت رو روی ویزای من بزنی و بماندکه چه اتفاقاتی افتاد و چه دستانی اومدن از طرف خدا که در اوج ناباوری دوباره ویزای من تمدید شد و الان استاد عزیزم سه هفته ست که کانادا هستم و در شهر زیبای ونکوور درحالی که روبروم منظره زیبای اقیانوس و آسمون تمیز و ابرهای خوشگلش هستن دارم کامنتم رو مینویسم، از این مثالها خیلی زیاد دارم که هر وقت کمی بخوام دچار شک بشم میشینم و واسه خودم مرور میکنم نمیذارم شیطان ذهنم جولان بده . استاد خدا خیرتون بده که آموزشهای شما تونسته به من کمک کنه واسه رسیدن به خواسته های به نظر دیگران غیر ممکن.

    – بهترین حالت برای رسیدن به خواسته طی کردن تکامل و لذت بردن از مسیر است. اول باید باورها رو درست کنیم و باورها نتایج رو تغییر میده و محیط زندگی ما عوض میشه.

    – اگه همون جایی که هستین لذت ببرید و حال خوبی داشته باشید و زیبایی ها رو ببینید، جهان به پاس سپاسگزاری شما ، شما را به جای بهتری هدایت می کنه،

    – فرکانسهای ما نتایج زندگی ما را رقم میزنند، فرکانسها حاصل باورها و باورها با تکرار افکار ما ایجاد می شوند و این تکرار بخاطر ورودیهای ماست پس خیلی باید مواظب ورودی های ذهنمون باشیم ، امکان نداره اتفاقی در زندگی ما بیفته که ربطی به باورهای ما نداشته باشه.

    – از جایی که هستید لذت ببرید و خودتون رو لایق جاهای بهتر بدونید، نگاه منفی به جهان نداشته باشید و باورهای هم جهت با خواسته بسازید ، لاجرم به خواسته خود هدایت می شوید.

    خدایا شکرت بخاطر شنیدن این فایل باارزش و‌پر محتوا که باعث شد یک بار دیگه به خودم یادآوری کنم که هر وقت کارم رو به امان خدا سپردم خدا امانتدار عالی بوده واسم

    خدایا هزاران بار هم شکر کنم نمیتونم اونجوری که شایسته شکرگزاری تو هست انجام بدم

    از دست و زبان که برآید

    کز عهده شکرش به در آید

    در پناه خدای یکتا همواره شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4003 روز

    خدا را شکر که بعد از 12 ماه و به سبب پروژه مهاجرت به مدار بالاتر دارم دوباره کامنت مینویسم ! الهی شکر و هزاران بار شکر

    سلااااام

    چقدر دلم تنگ شده بود که این شکلی سلام کنم و دوباره کامنت بنویسم : )

    قبل اینکه شروع به نوشتن کامنت در این پروژه بکنم ،‌رفتم توی پروفایلم که ببینم آخرین کامنتم کی بوده و یادم بود که آخرین بار فصل دوم روز شمار را که تموم کردم ،‌ یه بازه زمانی میخواستم صبر کنم که هر دو فصل را مرور کنم ، باورهای طلاییش را مثل خلاصه برداری کردن بنویسم که بتونم بیشتر و بهتر مرور کنم

    اونا را انجام دادم و با فایل های جدید استاد ، فایل های قبلی و بخشی از دوره هایی که دارم ،‌ رندومی ، نشانه امروز من ،‌ کامنت های سایت و تلگرام و… همراه بودم ولی دیگه کامنتی نگذاشتم ، ای داد …… :‌))

    امااااا

    کلی اتفاق خوب هم این یک سال برام افتاد که یه سری از موارد دقیقا به موضوع این فایل میخوره و با عشق مینویسم ،

    پس شاگرد تنبل نبودم ، ولی شاگرد زرنگی هم نبودم !!

    ولی بسیاااار سپاسگذارم از خدای خودم که با اینکه از خودم راضی نیستم ( با خودم در صلح نیستم هنوز ) اما نتایجی را دارم بنویسم که بابت همین بسیار شکر گزارم

    پس میرم سراغ فولدر موسیقی های خوب و بی کلامی که دارم و با هنسفری داخل گوشم پخشش میکنم و شروع میکنم به نوشتن درون سایت …. نه ببخشید ، میام ردپایی میزارم از خودم در این سرزمین آگاهی

    پیش استادی که تا الان بهترش را ندیدم : )

    قبل از اینکه یه سری موارد مرتبط با فایل را بزارم ،‌دقت کردید به اینکه این فضای یادگیری ما چقدر عادلانه ، پر از نعمت و بهترین سیستم یادگیریه ؟؟

    عادلانه : چون هر کسی به اندازه زمان و انرژی که روی خودش و یادگیری و باورهاش میزاره نتیجه میگیره و کسی نیست که تنبیه یا تشویق کنه !! البته انرژی و تشویق دوستان درون سایت که همیشه هست ، اما به قول قرآن هر خیری که بهمون میرسه از خداست ( به واسطه کار کردن روی باورهامون و تعهدی که داریم ) و هر شری که بهمون میرسه از خودمونه ( از وقت تلف کردن ها و تعهد ، باور و ایمانی که نداریم )

    پر از نعمت : چون یه عاااالمه فایل عاااالی به صورت هدیه ( نه رایگان ) وجود داره که در هر جایگاهی که باشیم میتونیم ازش استفاده کنیم تا مدارمون بیاد بالاتر و بتونیم بریم سراغ دوره های استاد ، و به لطف آپدیت های بانو شایسته مهربان ،‌ این نعمت ها و هدیه ها تمومی ندارند : )

    و بهترین سیستم یادگیری : چون نه امتحانی ازمون گرفته میشه ، نه زمان خاصی باید حتما باشیم ،‌ نه وابسته به چیزی هستیم ( میتونیم صوتی گوش بدیم ، تصویری ، از روی سایت و در بستر اینترنت یا فایل های ذخیره شده خودمون بدون نیاز به اینترنت ،‌و یا حتی دست نوشته ها و جزوه هایی که خودمون از روی فایل ها برداشت کردیم و میتونیم دوباره بخونیم ) و در نهایت هم هر کسی به اندازه ای که کاشته برداشت میکنه

    استاد خودمون هکتارها زمین داره که هر روز داره با لذت و شکرگزاری ازش برداشت میکنه (‌چون با عشق و تعهد کاشته و زمان براش گذاشته )

    دوستانی که هر روز دارند زمین و ظرف درونیشون را بیشتر و بزرگتر میکنند و یا کسی که خیلی کم روی خودش کار کرده و به اندازه یه زمین 10 متری فقط برداشت میکنه !! پس هیچ ضرری درش نیست ،‌ فقط سوده و سوده و سود !!! اما به نسبت تعهد و زمان و باور خودمون

    خب ، خیلی طول کشید به نسبت اینکه برم سراغ مطالب این فایل ، آخه 12 ماه بود چیزی ننوشته بودم : )))

    از اونجایی که به مهاجرت خیلی علاقه دارم ،‌ تجربیاتی به نسبت آگاهی های این فایل را مینویسم که مربوط به مهاجرت من از همسرم از اصفهان به مازندران و در طبیعت هست !

    ما از مهر ماه سال 1402 مهاجرت کردیم به مازندران ،‌ با چه ذهنیت هایی :

    1. من که کارم به شکل دورکاریه و در بستر اینترنت ( و چیزیه که خودم درخواست داشتم و از خداوند دریافت کردم و ساخته شد ) پس هر کجا باشم فرقی نداره

    2. من که دارم اجاره میدم ،‌ پس چه فرقی میکنه کجا این اجاره را بدم ،‌میرم جایی که دوست دارم

    3. من و همسرم ، شمال کشور و خط ساحلی را خیلی دوست داشتیم و با هم هم فرکانس بودیم در مقوله مهاجرت مقاومتی نداشتیم ، ذهنیت منفی نداشتیم و برای همین هر دو با حس خوب و با ذهنیت شکرگزاری و ایمان بیشتر شروع کردیم به گشتن خونه های رهن و اجاره داخل اینترنت

    4.با این ذهینت رفتیم حضوری یه سری خونه ها رو دیدیم که با خودمون گفتیم ( اگه جور بشه و اون چیزی که میخوایم باشه خوشحال میشیم و عالیه ولی اگه نشد ناراحت نمیشیم چون همین الان هم خونه خیلی خوبی داخل اصفهان داریم ، چون از لحاظ مالی و عرف رهن و اجاره ها تقریبا من حداقل ممکن را داشتم و گزینه ها کم بود و خودمون را به هدایت خداوند سپردیم )

    پس در نتیجه و طبق قانون

    کارهامون اوکی شد ، خونه گرفتیم و هدایت شدیم و اولین مهاجرت زندگیمون را با احساس عالی انجام دادیم

    پس میرسیم به نکته استاد که :

    اگر با باورهای درست و تکامل ، مهاجرت کنیم ، به راحتی و زیبایی و لذت مهاجرت می کنیم

    .

    خانه ی ما در نزدیکی کوه نمک آبرود بود ، در بافت روستایی ، خانه ای 90 متری یک خوابه و 20 سال ساخت طبقه همکف !

    با فاصله تقریبا 100 متری از درب خونه میرسیدیم به یک دشت زیبا و ویو عالی کوه نمک آبرود که ما تقریبا هر روز این چند قدم را میومدیم و قهوه روزانه با این ویو و لذت و شکرگزاری میخوردیم

    من فقط یه وسیله نقلیه موتور دارم در حال حاضر هنوز نتونستم ماشین بخرم ! ( از لحاظ مالی شاگرد کم کار و با تعهد ضعیفی بودم )

    من و همسرم از خرید کردن های روزانه ،‌حتی زیر بارون با موتور گرفته تا دیدن طبیعت و لب ساحل و … واقعا از زیبایی ها لذت بردیم و شکرگزار بودیم

    بعد از 6 ماه ،‌ به تضادی برخوردیم که با صاحب خونه به مشکل خوردیم و برای آسایش خودمون تصمیم به جا به جایی گرفتیم

    با اینکه تضاد هایی را گذروندیم ولی همه اش تجربه های زیبایی بهمون داد ( که شاید در فایل های دیگه و مطالب مرتبط تر کامل تر توضیح بدم )

    نکته : از فرصت های جدید استقبال کن و مقاومت نداشته باش

    من و همسرم سعی کردیم که ذهنمون را کنترل کنیم و خودمون را لایق فضای بهتر بدونیم ، با اینکه پولمون کم بود و گاهی نجوا های ذهنی و حرف هایی مثل حرف های پدر من که در ظاهر نیتش کمک کردن به ما بود ولی در باطن شخصی استرسی هست و هر چیزی را گنده میکنه ، باز شروع کردیم به گشتن و با خودمون گفتیم :

    خدایی که مارو به اینجا هدایت کرد ، بقیه اش را هم هدایت میکنه و به فضای بهتر مارو میبره

    تا اینکه در اسفند 1402 ( تقریبا یک سال پیش )

    هدایت شدیم به فضا و شهر و روستا و افرادی به مراااتب بهتر ، مثبت تر ،‌ زیبا تر و دوباره مهاجرتی ریز با فاصله 35 کیلومتری دیگه از شهر کوچکی به شهر کوچک و روستایی دیگه

    اماااااا

    خونه 90 متری 1 خوابه 20 سال ساخت ،‌ تبدیل شد به خونه 150 متری دو خوابه زیبا تمیز 5 سال ساخت در طبقه دوم ، با ویو مستقیم جنگل و رود خونه ای که با ما 10 دقیقه پیاده فاصله داره ، و سمت دیگه خونه ویو دور و زیبای خط دریای کاسپین ! ( که هر روز بابتش سپاسگزارم و لذت میبرم )

    با صاحب خونه ای بسیار خوش اخلاق و مهربان و هم فرکانس تر

    از هر جنبه ای که بگم ،‌ بهتر شد و یه مدار بالاتر اومدیم

    نکته :

    وقتی که از جایی که هستی لذت ببری ، شکر گزار باشی و نعمت هارو ببینی ،‌ جهان هم هدایتت میکنه به راه ها و جاهای بهتر

    .

    رشد مالی و کاری و همکاری ای عالی که به لطف خداوند دقیقا یک سال پیش به شکل همکاری کامل شروع شد و درآمد من را تقریبا بیش از دو برابر کرد ، به گونه ای که در 5 ماه اول سال 1403 من 20٪ بیشتر از درآمد کل سال 1402 ورودی مالی داشتم و خداوند رزق بهم رسوند

    .

    به دلایلی و یه سری فرکانس های اشتباه از دو سه سال قبل ، بدهی هایی داشتم که در اول سال 1403 حدود 203 میلیون تومان بود و الان در 30 دی ماه 1403 حدود 88 میلیون دیگه ازش مانده و بیشتر از نیمی ازش پرداخت شده ( البته اگه متعهد تر بودم و شاگرد زرنگی بودم الان هیچ بدهی دیگه ای نمونده بود و اینو مطمنم )

    کامنتم طولانی شد و فعلا کافیه تا گام های بعدی : )

    خدا را هزاران بار شکر ، همین که الان هستم و مینویسم و رو به رشدم

    و این پروژه را هم بهونه ای میبینم برای تعهد بیشتر تا شاگرد بهتری بشم

    خیلی ممنوووونم از استاد ، بانو شایسته و دوستانی که هستند در این سایت و شاید کامنت من را بخونند

    و ممنونم از خدای خودم که منو دوباره به سمت نوشتن و ردپا گذاشتن هدایت کرد

    دوستون دارم و قطعا به لطف خدا و به شرط حیات ، متعهد تر و با انگیزه تر و با رشدی سریع تر

    ردپاهای خودم را خواهم گذاشت : )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2520 روز

      خدای من خدای من خدای من

      مثل به رویا بود خوندن کامنتت حمیدرضا عزیز

      خدای من شکرت

      جوری که از مهاجرتتون‌ تعریف کردی شاید باورت نشه

      اما‌عاشق مهاجرت بودم با این حساب شیفته تر شدم

      اقااا خیلی خوبی سپاسکزارم ازت که اینقد با عشق و‌علاقه اومدی تایپ‌کردی

      حمیدرضا مرد قوی‌‌و‌ توحیدی

      مهاجرتتونو بهتون تبریک‌میگم

      هردوتاییتون مشخصه شاگردهای با ایمان استاد هستین

      تحسینتون‌میکنم‌بی نهایت

      ایمانتونو هر لحظه نشون‌داذین

      هم شما و‌هم همسرتون

      ماشاا….

      و‌اما اون قسمت اژ کامنتت که داشتی توصیف میکردی ویویی که‌ قهوه میزنید و از زیبایی های خداوند تشکر میکنید

      خودمو‌ یه لحظه تجسم‌کردم

      قشنگ‌حس‌کردم‌ توی خواستم غرق شدممممم

      میخوام با تموم‌وجودم ازت تشکر کنم که اومدی و‌ نوشتی

      من مشتاقانه منتظر اتفاقات بعدیتون هستمممممم

      عااشششقتووونم

      خدایا شکرت:)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمیدرضا صادقی گفته:
        مدت عضویت: 4003 روز

        سلااااام بر شما مائده عزیز

        چقدر حس و انرژیتون توی کامنت و پاسختون پیداست و منتقل شد : )

        چقدر این حس خوبه که بیای توی سایت و ببینی یه دایره آبی کنار پروفایلته ، حس کادو گذاشتن بابانوئل را داره انگار !!! اینکه میبینی یه هدیه برات گذاشته و میدوییم ببینیم چه دوستی ، چه هدیه ای برامون گذاشته ،‌ و این هدیه اش علاوه بر حس خوب چه نکته و آگاهی ، یا نشونه ای هم برامون داره

        خدا را شکر که این حس خوب مهاجرت و اون لذت قهوه و ویویی که ما تجربه کردیم به شما رسیده و شوق شما را هم بیشتر کرده و این عااالیه

        و مرسی از تحسین شما که واقعا حس فوق العاده ای را منتقل کرد ، دمت گررررم :‌ )

        امیدوارم این انرژی عالی هر روز باهاتون باشه و خداوند هم با راه های بی نهایت این انرژی و حس عالی را بیشتر و بیشتر کنه

        در پناه حق :‌ )

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
      مدت عضویت: 2415 روز

      سلام و عرض ادب و شب بخیر خدمت شما شاگردِ زرنگ !

      من اول شب داشتم کامنت عزیزان رو میخوندم و بعدش بدون اینکه صفحه رو روی گوشیم ببندم رفتم غذا پختم، شام خوردیم، ظرفها رو شستم و آشپزخونه رو مرتب کردم، بچه‌م رو خوابوندم، مسواک زدم، گوشیمو برداشتم اومدم تو سایت و دیدم که کامنت شما روی سایت قرار گرفته.

      حس کردم باید بخونمش.

      و خب نتیجه اعتماد به این حس عالی بود.

      خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه خونه جدید گرفتید و به این خونه ناب هدایت شدید، راستش از جسارت شما برای تغییر و مهاجرت حقیقتا شوکه شدم، چه تصمیم درست و خلاقانه‌ای، و چه همسر پایه و هم‌فرکانسی، خدا حفظتون کنه.

      اینکه بعد از 12 ماه مجدد کامنت گذاشتید خیلی خیلی حس خوبی داره و به خوبی شما رو درک میکنم.

      من خودم بارها پیش اومده که از فضای سایت دور شدم و بشدت ناراحت بودم و وقتی برگشتم انقد حس خوبی داشتم که وصف کردنی نیست، کاملا درکتون میکنم و آرزو میکنم در این مسیر پایدار باشید.

      یه نکته ریز رو از صحبت‌های شما متوجه شدم و اگه ایرادی نداره دوست دارم بهتون یادآوری کنم و اون اینه که :« شما خیلی از خودتون زیادی توقع دارید و حس میکنم خیلی به خودتون سخت میگیرید »

      نمی‌دونم تا چه اندازه درست متوجه شدم ولی اگه به نظرتون این ویژگی در شما هست پیشنهاد میکنم کمی با خودتون مهربانانه تر رفتار کنید.

      چون خودم به این ویژگی دچار هستم، از سختی‌ها و خودخوری‌هایی که این خصلت در انسان ایجاد میکنه به خوبی آگاهم و به نوعی با خوندن دیدگاهتون یاد خودم افتادم.

      در این دنیا با هیچکس هیچکس به اندازه خودم سخت برخورد نکردم و سختگیری نکردم، توقع عالی بودن، پرفکت بودن و قوی بودن داشتم و حالا با گذروندن تعداد زیادی جلسه تراپی و کارکردن روی باورهای خودم و گذروندن دوره احساس لیاقت متوجه شدم که من سزاوار رفتار مهربانانه‌تر و عاشقانه‌تری با خودم بودم و هستم.

      امیدوارم از نقد بنده دلخور نشده باشید،

      در پناه ایزد منان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمیدرضا صادقی گفته:
        مدت عضویت: 4003 روز

        سلااااام به شما بانو و مادر متعهد

        که با تموم کارهاتون تعهدتون سرجاشه و خدا را هزاران بار شکر میکنم که این هدایت و حس باعث احساس عالی براتون شده

        خیلی ممنونم از تحسین و حس عالی که منتقل کردید که خیلی خیلی خوشحال شدم از کامنت شما و هم اول کار اون دایره آبی رنگ کنار پروفایل :‌ ) که باعث شد قبل رفتن سراغ گام پنجم با حس عالی بیام سراغ پاسخ به دیدگاه ها و ببینم چه دوستی برام هدیه گذاشته !!

        بانو زدید توی خال دقیقا !!!! :‌ )

        بله این ویژگی درون من هست و شاید در کامنت های دیگه هم ردی ازش ببینید ! و خیلی ممنونم از شما و از خدای خودم که شما را سبب یه گوشزد ، یاد آوری و هدایت من قرار داد

        شاید واقعا نکته ای به جایی بود ، به نسبت ذهن مشغولی هایی که دارم ، پاسخ شما نشانه و هدایت بسیار دل نشین برام بود

        دلخور چرا بانو ؟‌ خیلی خیلی هم خوشحال شدم و واقعا حرف شما نشانه ای برای هدایت من بود و هست !!

        خیلی ممنونم و از صمیم قلبم حس عالی هر روز براتون میخوام

        همون رفتار مهربانانه و عاشقانه تر هر روز بهتر از دیروز : )

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به شما عزیزانم

    نشانه ی من_مصاحبه با استاد قسمت 2

    چقدر صداقت تون رو دوست دارم استادعزیزم، چقدر همیشه روی اصل سوار بودین.چقدر هربار فایل های قدیمی تر و فایل های جدیدتون رو میشنوم بیشتر قلبم برای بارها و بارها شنیدن این آگاهی ها مشتاق تر میشه.

    ادامه سوالات دوستان از استاد در “مصاحبه با استاد”

    اینکه استاد قبل شروع کردن به پاسخ دادن به سوالات چندتا نکته رو گفتن که همین موضوع چقدر درس داره.

    1.سوالاتی که پاسخش خیلی طولانی هست و در قالب محصولات در فایل ها اومده رو استاد نمیتونن در مدت کوتاه جواب بدن.

    2. سوالاتی که در مورد فلان کتاب یا فلانی بوده که پرسیده شده چرا اینو گفتن؟ جواب قشنگ استاد اینکه من چه میدونم چرا گفتن. چیزهایی که گذشتگان یا فرد دیگه ایی گفته چرا من باید پاسخش رو بدم. و این دسته از سوالاتی که “چرایی بود” که من نگفتم حذف میشه.

    3. یکسری سوالات هم حاشیه ایی بود ویا احساس میکنم با غرض ورزی پرسیده شده من جواب نمیدم و اینطوری این دسته از سوالات هم حذف میشن.

    ^ من انسان کاملی نیستم.من انسانی هستم که هرروز سعی میکنم روی خودم کار کنم و ورژن بهتری رو از خودم آپدیت کنم. کـــار من اینه و نه ادعایی دارم که من یک آدم کاملی هستم یا یک آدم بی نقص هستم، یک آدم پرفکت هستم.نـــه میتونم باشم نه کسی تو جهان بوده، هست و خواهد بود.

    در واقع ما انسان ها یک روند تکاملی داریم برای پیشرفت و این انتهایی هم نداره.

    چیزی به عنوان انسان کامل از دیدگاه من وجود نداره. پس بنابراین من اشتباهات زیادی داشتم در گذشته و ده سال آینده هم اگر به رفتار الانم نگاه کنم شاید میگفتم اگر این کار رو انجام میدادم بهتر بود.

    چیزی که دارم میگم با دیدگاه امروزم دارم میگم.و هر چند که دیدگاه دیروز من باعث شده ب اینجایی که الان هستم برسم.که یعنی دیدگاه بدی نیست. ولی میتونه باز هم بهتر از این هم باشه.

    نکته بعدی در مورد دوستانی که اصرار داشتن یک نصیحت بهشون برای کارشون بکنم. من سعی میکنم خیلی چیزا رو کلی بگم. من سعی کردم همیشه قانون رو درک کنم و وقتی که قانون رودرک کنی هر سوالی رو بزاری جواب میده.مثل مسئله ریاضی میمونه. وقتی شما مسئله رو درک کرده باشی مثلا مشتق رو، انتگرال رو درکش کرده باشی. نه اینکه حفظش کرده باشی.

    اگر مسئله رو خوب درکش کرد باشی. اگر ممتحن از شما هرجور سئوال رو بپرسه، بالا و پایین کرده باشه شما به راحتی میتونی جواب اون سئوال رو بدی.

    ^ من سعی کردم اون اصل و اون قانون رو درک کنم و مسائل خودم رو حل کنم. و به دیگران هم یاد بدم که مسائلشون رو با استفاده از قوانین حاکم بر جهان هستی،حل کنن. با قوانین جهان هستی اون قوانینی که تغییر نمیکنه، مسائل خودشون رو حل کنن.

    _از چه زمانی فهمیدید که کار کردن روی باورهای توحیدی میتونه سرعت رسیدن شما به موفقیت رو چندبرابر کنه؟

    توضیحی تکمیلی درباره نقش باورهای توحیدی در موفقیت

    یادم نمیاد از چه زمانی بود. خیلی سال ها پیش بود.

    ولی من اینو فهمیدم اگر من قدرت رو از همه ی آدم ها بگیرم و فقط قدرت رو به خداوند بدم. به خداوندی که در وجود منه،در وجود همه هست.و این توانایی ها رو به هممون داده و روی کسی حساب نکنم میتونم خیلی سریع پیشرفت کنم/و میتونم خیلی سریع به خواسته هام برسم.میتونم خیلی سریع از همه لحاظ به موفقیت هایی برسم.

    ^ ویژگی همه ی آدم های موفق همون ویژگی توحیدی بودن و قدرت رو به عوامل بیرونی ندادن باعث موفق شدن اونا شده.

    ……….

    …………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2165 روز

      سلام به تو دوست ارزشمندم

      چقدر زیبا نکات این فایل رو نوشتی، چقدر مرتب و خوانا نوشتی.

      چقدردرس ها مرورشد،دمت گرم برای این ردپای زیبایی که با عشق گذاشتی، تحسین میکنمت درسته که تو خوده منی اما خواستم یاد بگیرم که کمتر سخت بگیرم و بیشتر نکات مثبت خودمو ببینم و بتونم خودم جلوی خودم، از خودم تعریف کنم. تعریف واقعی. چقدر این کار برام سخته چقدر زیاد.

      واقعا من خیلی زیاد به خودم سخت میگیرم. خیلی زیاد خودمو سخت کردم و اینو به عنوان تمرین و ردپا از خودم نوشتم تا یکم بیشتر با خودم مهربان باشم، بیشتر پیشرفت ها نکات مثبت خودمو ببینم و به یاد بیارم، به اون بخش وجودم بیشتر توجه کنم و توجه ام به خواسته هام که رشد و پیشرفت هست باشه.

      من خودم از خودم قراره مهاجرت کنه و فایل و بخش جدیدی که امروز توی سایت اومده با همزمانی های امیر، میگه که فهیمه وقته مهاجرت است از درون…

      فهیمه دوست دارم همینجوری که هستی دوست دارم، فهیمه با تمام اشتباه ها و درست هات دوست دارم، فهیمه این که همیشه تلاش کردی تا رشد کنی منو عاشق تر میکنه تا بهت افتخار کنم. آره فهیمه دوست دارم و با یک صلح از درون میخوام به آغوش بگیرمت و بگم دوست ارزشمند من خوشحالم که دارمت و بدون نگران و ترس ها ادامه میدهیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    چه زمانی متوجه شدید که باورهای توحیدی می تواند سرعت دستیابی به خواسته ها را افزایش دهد؟

    اگر قدرت را از تمام افراد بگیریم و تنها به خداوندی که در درون ما است دهیم و روی هیچ کسی حساب نکنیم می توانیم بسیار سریع پیشرفت و به خواسته های خود دست یابیم و از همه لحاظ موفقیت کسب کنیم.

    مهم ترین اصل در زندگی ما توحید است اگر به زندگی افراد موفق فارغ از دین و مذهبشان نگاه کنیم مشاهده می کنیم ویژگی توحیدی و به عوامل بیرونی قدرت ندادن باعث شده به موفقیت های چشمگیری در تمام زمینه ها دست یابند و سرعت رسیدن به خواسته هایشان را هزاران برابر افزایش دهند.

    البته باید بر روی باور های توحیدی خود کار کنیم ابتدا ممکن است ذهن ما در پذیرش آن مشکل داشته باشد اما به تدریج روند رشد ما بهبود می یابد.

    آیا خواسته ی شما هنگام سکونت در قم مهاجرت به آمریکا بوده است؟

    استاد به مهاجرت به کشور خوب سالها فکر می کردند اما نه آمریکا به کانادا یا استرالیا

    انگیزه درونی استاد اینگونه است که اگر کسی به ایشان بگوید کاری را نمی توانید انجام دهید بزرگترین انگیزه برای رشد و پیشرفت را در ایشان ایجاد می کند.بسیاری از کارهایی که استاد انجام داده اند از این باور ناشی می شود

    استاد عزیزمان هیچ گاه دوست ندارند در ریل ثابت حرکت کنند تجربیات متفاوت بازدید مکان های جدید کشف خود و جهان پیرامون را دوست دارند و حرکت همواره در درون و وجود ایشان قرار دارد.

    زمانی که خواسته ای داریم باید مراحل آن را به صورت تکاملی طی کنیم تا بتوانیم از آن لذت ببریم.

    باورهای خود را تغییر دهیم تا به تدریج بتوانیم به مکان بهتر مهاجرت کنیم باید بتوانیم خوشبختی را در هر مکانی تجربه کنیم و تمرکز خود را بر زیبایی های محل زندگی خود بگذاریم زمانی که ذهنیت مناسب از محل سکونت خود داشته باشیم جهان ما را به مکان بهتر و بهتر هدایت خواهد کرد.

    برای مهاجرت به آمریکا چه باور یا عبارت تاکیدی داشتید؟

    کسانی که باور دارند عبارات تاکیدی عامل موفقیت و تغییر باورهاست کاملا نادرست است هیچ ورد و جادو و هیپنوتیزم و روش کوتاه مدتی وجود ندارد باورها یک شبه به وجود نیامده که یک شبه از بین برود.قوانینی در جهان وجود دارد که نمی توان آن را دور زد یکی از این قوانین قانون تکامل است.

    باورها گفتگوهای ذهنی تکرار شونده هستند . ما در هر لحظه در حال فرستادن فرکانس هستیم که فرکانس ها بازخورد شان اتفاقات نتایج و شرایط زندگی ما است . فرکانس ها با افکار و افکار با باورها و باورها با تکرار ورودی ها دریافت و با کانون توجه ما هزاران و هزار بار در مورد موضوع خاص ایجاد می شوند.

    به همین دلیل باورها یک شبه و یک دفعه تغییر نمی کند و اگر هم تغییر کند اگر فرکانس آن ادامه نیابد دوباره مانند سابق خواهد شد.

    چه عبارت تاکیدی باعث موفقیت در کنکور می شود؟

    هیچ جادویی وجود ندارد باید باورهای درست را تکرار کنیم هر چقدر مشابه آن را در افراد پیدا کنیم باورها زودتر تقویت خواهند شد تمام اتفاقات بدون استثنا توسط افکارمان رقم می خورد افکارمان نتیجه ی باورهای ما است امکان ندارد اتفاقات و شرایطی وارد زندگی ما شود و ربطی به باورهای بنیادین ما نداشته باشد.تکنیک و روش خاصی در کار نیست.

    باورهای درست در زمینه ی مهاجرت:

    از مکان کنونی خود لذت ببریم

    خود را لایق مکان بهتر بدانیم

    هیچ نگاه منفی به مهاجرت نداشته باشیم

    به موقعیت های جدید نگاه مثبت داشته باشیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      به نام هدایت الله

      با سلام خدمت خواهر عزیزم مهشید و شیرینی دوست عزیز من توحیدی و فعال سایت

      از شما دو خواهر عزیز بسیار بسیار سپاسگزارم بازم مثل همیشه بهترین کامنت ارائه دادی و مثل همیشه انرژی خوبت رو از کامنت زیباتون دریافت کردم

      انقدر شما دو خواهر خوب هستید که خوب می‌نویسید و قانون را با نوشتن کامنت زیباتون به عملکرد خوب و نتایج عالی شما را می‌تواند برساند برای من واقعاً فوق العاده است که دوستان خوبی مثل شما در این سایت الهی از تجربه خوبشون استفاده می‌کنم تا مسیر برای من کوتاه‌تر و ساده‌تر به آنچه که در خواسته‌هایم می‌توانم برسم آن را انجام دهم

      برای هر دو بزرگوار دوست داشتنی و مهربان آرزوی سعادت سلامتی ثروت را از خدای خوبم خواستارم و امیدوارم مثل همیشه با قدم ‌های محکم‌تر و عالی‌تری در زندگی برداری و به نتایج خوبی برسی

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مهشید و شیرین گفته:
        مدت عضویت: 1246 روز

        به نام خداوند مهربان

        سلام آقای روحی عزیز

        ممنون از لطف شما و سپاسگذار از محبتی که نسبت به ما دارید. ما هم از خواندن کامنت های شما در هر زمان احساس خوب و آرامش را دریافت و کلامتان را که سر چشمه آن توحیدی بودن وجودتان است را با علاقه و تمرکز پی گیری می کنیم و لذت می بریم در مدار راستی درستی پاکی و صداقت که قرار داشته باشیم لحظات زندگی و قوانین آن بسیار بسیار لذت بخش تر خواهد بود امیدواریم هر روز بیشتر از روز پیش درهای نعمت و ثروت خداوند به روی شما گشوده تر شده و به باورهایی ناب و توحیدی و قوانین الهی بیشتر آگاهی یابید ما همه در یک خانواده بزرگ و الهی هستیم که با شادی .و شکر گذاری سعی در هر چه بهتر تغییر باورها و رسیدن به آزادی زمانی، مکانی و مالی هستیم تا جهان را هم برای خود و هم برای دیگران جای بهتری کرده و باعث گسترش آن شویم

        سلامتی، موفقیت، شادی و خوشبختی را از خداوند بزرگ برای شما از صمیم قلب آرزو داریم

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امید ابراهیمی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2670 روز

    به نام او، که هرچه دارم از اوست

    جناب استاد عباس منش عزیز، سلام و درود فراوان به شما و تیم محترم بازرگانی فروش و پشتیبانی شما که بسیار خوش حس هستند و مشخصا از تفکرات و راهکارهای شما بصورت کامل پیروی کردند. ممنون از تیم بسیار مهربانتون.

    من حدود دوماه است که عضو گروه شما شدم و هنوز دستاورد قابل ارائه ای نیافتم، ولی نشانه های فراوانی دریافت کردم.

    بدینوسیله مایلم به عرض برسانم که همسر بنده شما را به من معرفی کردند و من بسیار ممنون ایشان هستم. ما کم و بیش با هم در مورد مسائل مطرح شده در فایلهای شما صحبت میکنیم و بحث میکنیم و نتایج جالبی میگیریم.

    به این نتیجه رسیدیم که تمام قوانینی که جنابعالی ارائه میفرمائید، حتی نیاز به آموزش ندارد و کاملا در حال اجراست. حالا هر کسی این قوانین را فراگرفته باشد میتواند در مسیر آنها امیال خود را شکل دهد.

    در اینجا میخواستم مثالی از زندگی خودم را بیان کنم که حتی با ندانستن این قوانین، چگونه انجام شد.

    من با داشتن مدرک لیسانس مکانیک جامدات از دانشگاه آزاد فارغ تحصیل سال 1374، پس از اتمام تحصیل و گذراندن خدمت سربازی مشغول کار در یکی از کارخانجات ایران خودرو شدم. جالبه که بدونین بدون پارتی و حتی اعلام نیاز ایران خودرو به پرسنل در آن زمان، چون اصولا عادت به تلف کردن وقت نبودم و دوره کارآموزی را در ایران خودرو فعالانه بدون )جیم زدن( گذرانده بودم، به شکل معجزه آسائی شخص مدیرعامل با من مصاحبه کرد و من در اداره تعمیرات ماشین آلات ابزار مشغول به کار شدم. با پشتکار و تلف نکردن وقت با مدتی کم، به سمت رییس اداره تعمیرات ماشین آلات منصوب شدم. بدلیل خوب بودن زبان انگلیسی، به دستور رییس هیات مدیره، با حفظ سمت، مسئول بررسی و تایید فنی خرید کلیه ماشین آلات و ادوات طرح توسعه عظیم شرکت شدم. در نتیجه تمام سفرهای خارجی جهت ملاقات با سازندگان ماشین آلات و تستهای لازم جهت تحویل ماشین آلات خریداری شده در سایت سازندگان خارجی، و گذراندن آموزش دوره تعمیرات ماشین آلات در کارخانه سازندگان همچنین مسئول پروژه نصب ماشین آلات در کارخانه ایران خودرو توسط نصابهایی خارجی شدم.

    همینطور که ملاحظه میفرمائید، دوره تکامل کامل و کاملتر میشد تا ……

    برای خریدن یک سری ماشین آلات حساس، طبق بررسی های فنی کامل بعمل آمده، مجاب شده بودم که از کشور آلمان خریداری گردد. مدیریت شرکت )بجز رییس هیات مدیره ( با نظر من مخالف بودند که این اختلاف به دلایلی بود. نظر آنها سازنده کره جنوبیی بود که همه در ایران میشناسیم. من بدون اطلاع از قوانین عالم، فقط به خاطر اینکه صادق بودم و هرگز کار غیر قانونی را قبول نمیکردم، حاضر به تائید نظر مدیریت نشدم و موجب عصبانیت شدید مدیریت شدم. من واقعا از نظر فنی مخالف شرکت کره ای بودم چون مصر بودند که ماشین آلاتی شبیه نیاز ما را ساخته اند و آماده حمل است که این امر در سیستم خرید خیلی حائز اهمیت است، ولی من با بررسی اسناد و جلسات متعدد دریافته بودم که کاملا دروغ میگویند و میخواهند قرارداد را ببندند و بعدا به روشهائی نامعمول و تائیدیه مدیریت، تازه ساخت را شروع کنند.

    مدیر شرکت کره ای طی جلسه ای خصوصی با من طبق عرف شرکتهای سازنده به من هدیه ای داد. یک ساعت و از من پرسید زنانه میخواهم یا مردانه، من زنانه را برای همسرم پیشنهاد دادم و بعد از تقدیم آن به همسرم هردو خیلی خیلی خوشحال شدیم و حس خیلی خوبی داشتیم. همسر من چند روز بعد از دوستانش شنید که این ساعتی که دستش است، ساعتی قیمتی و عملا جواهر است. این بود که ما یه مقدار به فکر فرو رفتیم ولی زیاد درگیرش نشدیم تا اینکه یک روز درحال پیاده روی با همسرم، هردو صدائی شنیدیم ولی توجه نکردیم. وقتی به منزل رسیدیم همسرم متوجه شد که ساعت از دستش باز شده و به زمین افتاده، که هردویمان یاد آن صدای عجیب افتادیم و بسیار ناراحت شدیم و جالبه که تمام راهی که آمده بودیم را برگشتیم و تمام باغچه های خیابان و پیاده روها را گشتیم ولی پیدایش نکردیم. هردو خیلی ناراحت بودیم.

    این شد که اولین ضربه به ما وارد شد که این هدیه مال ما نیوده و بایستی از زندگیمان بیرون میرفته. خدا را شکر.

    بعد از چند روز، اواسط بهمن ماه، مدیریت شرکت به من گفت میبایستی ماشین آلات کره ای را تائید کنم اگر نه )به قول خودشون صفر و یک( باید شرکت را ترک کنم. او پیشنهاد عجیبی به من داد، یکسال و نیم زندگی در سئول با همسرم به سمت مدیر ساخت ماشین ابزار مورد بحث، خانه رایگان در سئول در آن مدت، دریافت دستمزد از آن شرکت کره ای، روزی 50 دلار حق ماموریت رئسای ایران خودرو، واریز حقوق خودم در ایران. واقعا نمیدانم چرا و چگونه سست نشدم و گفتم باید فکر کنم. او بسیار ناراحت و عصبانی شد و من را در مقابل کار انجام شده گذاشت. به همه مدیران و رئسای ایران خودرو طی نامه ای رسمی من را بعنوان مسئول پروژه ساخت در کره جنوبی معرفی کرد و روزانه از مدیران مختلف ایران خودرو، نامه ها و تماسهای تبریک دریافت میکردم.

    این شد که بیشتر مصمم به ترک آنجا شدم. باورم نمیشه، دو روز بعد، بدون اینکه حتی دوستان نزدیکم از این ماجرا و جنگ درونی من مطلع باشند، یکی از کارمندهایم که دختری جوان بود، به من یک کتاب هدیه داد. من هیچ وقت دلیل آنکار را جویا نشدم. کتاب “چه کسی پنیر من را جابجا کرد” بود که من تا آن زمان نخوانده بودم و اصلا اطلاعی از آن نداشتم.

    پس از خواندن کتاب، حس عجیبی در من فوران کرد و من را در تصمیمم، یعنی ترک آن کارخانه مصمم تر کرد.

    به یکی از دوستانم که مشاور یکی از شرکتهای طراحی خودرو و ساخت تجهیزات خودرو بود زنگ زدم و گفتم که دنبال کار هستم. او به من مدیریت تعمیرات کارخانه ای که مشاور مدیر عامل آنجا بود را کرد، ولی من گفتم کلا از صنعت خودرو میخواهم بیرون بیایم.

    سه روز بعد، دقیقا سه روز بعد با من تماس گرفت و گفت بسیار عجیبه، او یک آگهی انگلیسی چاپ شده در روزنامه همشهری را یکسال و نیم قبل پر کرده و ارسال کرده بوده و درست سه روز بعداز تماس من با او ، به او زنگ زدند و تقاضای مصاحبه کردندو او پس از مصاحبه قبول شد ولی بدلیل اینکه در شرف مهاجرت به کانادا بود، نتوانسته بود کار تمام وقت انتخاب کند. خانمی که با او مصاحبه کرده بود، بعد از رد شغل توسط دوست من از او خواسته بود آیا از دوستانش کسی دنبال کار هست یانه که دوست من گفته بود نه.

    جناب عباس منش! شما سالهای 1379-1380 را بخاطر میاورید که بیکاری غوغا میکرد، در نتیجه اگر من کارم را ترک میکردم هرگز به راحتی کاری پیدا نمیکردم. جالب تر اینکه، با آنهمه درخواست شغل، چرا آن خانم به دوست من میگوید آیا از دوستانت کسی دنبال کار هست یا نه.

    بگذریم

    دوست من در حال خروج از آن شرکت یاد مذاکره تلفنی سه روز قبل با من میافتد و برمیگردد و به آن خانم من را معرفی میکند و آن خانم روز پنجشنبه را برای مصاحبه با من هماهنگ کرد.

    من هم روز پنجشنبه در آنجا حاضر شدم و مصاحبه را قبول شدم. پشت سر آن بدون اینکه اطلاعی به همکارانم و مدیریت شرکت بدهم، تا آخر اسفند سال 1379 مشغول به کار بودم و از آنجائیکه قرارداد بیشتر پرسنل، منجمله من موقت بود، سال 1380 مشغول کار جدید شدم و فقط بدلیل شخصی، نه قانونی، یکماه پاره وقت در محل کار قبلی حاضر میشدم و کارهایم را تحویل دادم. آنها برای من ماشین میفرستادند تهران نزدیک محل کار جدیدم و من را شب پس از اتمام کار با ماشین به منزل برمیگرداندند.

    جالب توجه اینکه، همان دختر جوانی که کتاب را به من هدیه داده بود، به سمت قبلی من منصوب شده بود و من تمام کارهای خودم را به او تحویل دادم.

    از آن روز تا الان، در شرکتی که توسط دوستم معرفی شدم مشغول کار هستم )بیشتر از 17سال( و بعنوان مدیر عامل یکی از زیر مجموعه های آن انجام وظیفه میکنم. خداونده مهربان و بخشنده را سپاسگزارم.

    میدونم داستان بالا بیشتر شبیه قصه هاست، ولی تمام آن مستند و خوشبختانه تمام همکاران قبل و دوست من خدا را شکر سلامت هستند.

    نتیجه ای که من میگیرم این است که:

    قوانین در حال اجرا هستند، چه آنها را بلد باشیم چه نباشیم. ولی در صورت بلد بودن آنها، براحتی میتوانیم امیال خود را بر آن کشتیی سوار کنیم که در حال حرکت و سمت حرکتش درست به سمت نیل به آرزوهای ماست.

    خداوند شما را سلامت دارد و باز هم بسیار از همسر خودم که شما که مانند گنجینه ای هستید را به من معرفی کرد، سپاسگزار هستم. به آرزوی آرامش امید ابراهیمی زاده 29 خرداد 1397

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: