مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 42

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ(13 یس)

    و برای آنها، اصحاب قریه را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند؛

    إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ(14 یس)

    هنگامی که دو نفر از رسولان را بسوی آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند؛ پس برای تقویت آن دو، شخص سوّمی فرستادیم، آنها همگی گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم!»

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به هم پروژه ای های متعهدم

    عیدتون مبارک و دعا میکنم امروز همتون یک عیدی مخصوص از خداوند بگیرید،چیزی که براتون یک شادی غیر منتظره داشته باشه …

    استاد عزیزم،باز هم ازصمیم قلبم از شما سپاسگزارم که یک روزی تصمیم گرفتید به جای انداختن کتاب قرآن به دریا،اون رو مطالعه کنید وهم زندگی خودتون و هم زندگی میلیون ها نفر دیگه رو متحول کنیدو اسلام واقعی رو به ما بشناسونید.

    امروز،قبل دیدن این فایل،یک فیلمِ چکاب فرکانسی چند ثانیه ای ساختم،از سعیده ی 1401و سعیده ی 1402،هردوتاش کنار میز سال تحویل توبخش icu بود،چند تا نکته ی مشترک توی هردوفیلم بود:کتاب قرآنِ سبز رنگ توی دستم،خنده های بی قیدو شرط،شادی و نشاط و دست زدن های با عشق و حرارت…

    الان که داشتم به صحبت هاتون گوش میکردم،فهمیدم که من هم تو یک سال اخیر خیلی به خودم سخت گرفتم،خیلی به معنی خیلی …تفاوت منِ الان با اون سعیده ی توی فیلم،بیخیالی و خوشحالی بی قیدو شرط بود …،به قول شما شاید اگر برگردم به اول 1403 تصمیم میگیرم راحت تر مسیرِ امسال روطی کنم،از هر روزش لذت ببرم،انقدر نگران نباشم،انقدر نخوام همه چیز رو خودم کنترل کنم،انقدر نخوام توی هر موضوعی انقدر به خودم فشار بیارم که حتما به توحیدی ترین شکل ممکن عمل کنم.

    من خیلی به خودم سخت گرفتم استاد،خیلی به معنی خیلی….هرچند اون سخت گیری های زیاد و طی کردن پله های تکامل رشد شخصیت توحیدی به صورت دوتا،دوتا…الان از منِ سعیده،یک عزت نفس پولادین ساخته که شخصیتش هیچ ربطی به گذشته نداره…تضاد هایی که اگر قبلا توی زندگیم اتفاق میفتاد،میتونست کاملا من رو متوقف کنه،الان شبیه پرت کردن سنگ توی اقیانوسه…یک چندتا موج کوچیک ایجاد میکنه و بعدشم اثری ازش نمیمونه …یا اگرم میمونه،انرژی قدرت توحید قلبم خیلی بیشتره و میدونم که بالاخره دیر یا زود اقیانوس قلبم به آرامش میرسه،و خدایی که من رو ازون مدار های داغون به اینجا آورده،باز هم هدایتم میکنه ….البته که همینم شد،انقدر این چند روز خداوند من رو در پناه خودش حفظ کرد که من واقعا ازش پرسیدم خدایا تو که این همه مخلوق داری،چه جوری کار و زندگیت رو ول کردی و فقط داری از آرامش قلب من مراقبت میکنی؟!خداروصدهزارمرتبه شکر برای خدایی که خودش گفته:إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا،خدایا ازت ممنونم برای اینکه همیشه در کنارم هستی،مراقب منی،محافظ منی و حواست به همه چیز هست …

    یک موضوع دیگه که استاد مطرح کردند،موضوع رسیدن به شهرت،یا جلب توجه بود که خداروشکر من خیلی توش خوبم،همیشه هروقت خواسته هام رو برای خدا مینویسم میگم خدایا هیچکس نفهمه،هیچ کس نبینه،من این هارو میخوام.

    درمورد شهرت هم حداقل الان نظرم اینکه اصلا دوسش ندارم،همین الانشم میرم از خونه بیرون،میگم خدایا همه چیز رو یک جوری مدیریت کن من آشنا تو خیابون نبینم،کلا هم دلم میخواد زیر شنل هری پاتر زندگی کنم،قبلا اینجوری نبودما،قبلا همه ش میخواستم در مرکز توجه باشم،همه ش میخواستم آدم معروفی باشم،یا به فلان خواسته برسم بعد بگم دیدی من رسیدم و فلان ….اما الان نه…یک زندگی ساده وصمیمی میخوام،ترجیحا در یک جزیره ی دور افتاده…ولی هرچیزی که دلم میخواد داشته باشم و از داشتنشون لذت ببرم و در آرامش توحیدی زندگی کنم و به قول استاد مینیموم ارتباط…ولی با کیفیت …

    استاد شایسته ی عزیزم،ازتون سپاسگزارم.آگاهی های این فایل هم،کاملا به موقع به دستم رسید،نور هدایت رو به قلبم وارد کرد،مسیرم رو رگلاژ کرد و یکبار دیگه بهم یادآوری کرد اصل بهبود گرایی رو به جای کمال گرایی در عمل اجرا کنم و از مسیر رسیدن به خواسته هام لذت ببرم.

    دوستون دارم و در پناه خدای عشق و نور و آزادی میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 121 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

      سلام به سعیده نورانی و قشنگ قلب…

      الهی که اسون باشی برای اسونیاااا تکامل تی شد به لطف رب دمت گرم که ز خودت تصویر گرفتی و مرور میکنی لحظات زندگیت رو الهی شکررررر….

      من به لطف الله بعد از یه سفر توحیدی و هدایتی 15 روز با مینا خانوم اولین کامنت میزارم برای کامنت بچه ها….

      سعیده در مورد معروفیت میخوام بگمممم عزت رو خدا باید بده و وقتی هم بهت میده کن فیکون میشه…

      سعیده یه داستان قشنگ بگم از سفرمون من به لطف الله به صورت هدایتی رفتم ورسیدم به چابهار اصن نمیدونستم با ماشین رفتن به اونجا چطوریه با ماشین شخصی

      (من چند سال پیشا که کوله گردی میکردم هیچهاک میکردم رفت بودم چابهار)

      و سر راه سوار میشدم و کار به مسیر نداشتم اما به لطف رب امسال با ماشین الهی خودمون رفتیم با هدایت الله…

      سرتودرد نیارم …

      ما به لطف الله رسیدم چابهار…

      رفتیم برای فستیوال موسیقی بندراتی…

      همونجا ایستاده بودیم چندتا از بچه های چابهار اومدن گفتن حسیننننننن اینجایی یکی دیگه اومد و یکی دیگه و…

      مینا گفت حسین مگه داریم؟

      اینجا انگار ماهشهر همه تور میشناسن که گفتم مینا خانوم لطف خداست ….

      من هیچ کارم …

      من 9 سال پیشه چابهار بودم از همون موقع …. بچه ها دیدنم شناختنم …خدایا صد هزاربار شکرت ارباب نوکرتمممم مننننننن

      اون لحظه بود گفتم خدایا شکرت عزت رو تو باید بدی و خدا دستاش برام تویه ثانیه ثانیه لحظات سفر میفرستاد و من نوکر این ارباب هستم نوکر این اربابببب…

      خواستم بگم عزت رو خدا بهت داد من اگر تویه شهری تور ببینم اگر دور شده باشی میدوم دنبالت و میگم اجی سعیده صبر کن منم حسین عبادی ….نیاز به معروفیت نداری

      اینقدر عزت داری پیش خدااااااااا….

      و خوشحالم برات امسال خیلی درسها ازت یاد گرفتم سعیده قشنگ قلب و ممنونم برا یحضورت تویه زندگیمون و سپاس گزار استاد و مریم بانو برای چنین شاگردی که به ما معرفی کردن….

      در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…..

      پس به زودی زود مبینمت اجیی……

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    حسین شریفی گفته:
    مدت عضویت: 679 روز

    درود براستاد عزیزم وخانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسم…

    خیلی ازت سپاسگزارم استاد از این فایل عالی …

    مخاطب کلمه به کلمه ی این فایل من بودم …

    من چندساله به بحث آموزش علاقه مند هستم و میترسم شروع کنم…

    همش میاد تو ذهنم که اینهمه آدم هستن حضوری و آنلاین آموزش میدن من چی میخوام بگم و چجوری میخوام رشد کنم؟؟؟

    یک کانال آموزشی باتعداد کم دادم که بهم ایمان دارن و به حرفام گوش میدن…

    خدائی خیلی دلم نمیخواد تو دید باشم اینم دلیلش اینه که فکر میکنم اگر زباد تو دید باشم وهرکی میاد اگه سوالی بپرسه چجوری بتونم همه رو جواب بدم…

    بعضی وقتا میگم خیلیا از من جوان ترن و زودتر شروع کردن و اینجا که استاد مثال پائولو کوئلو و سرهنگ ساندرز و زدن خیلی بخودم امیدوار شدم…

    میدونم باورهای ضعیفی دارم در مورد پول و ثروت و براهمین بخودم میگم اول با فایل رایگان شروع کنم درحالی که طبق صحبتهای استاد میشه از،همون اول پول هم درآورد ولی مشکل باورهای منه…

    یک مورد دیگه اینکه من تو کارم فقط مدیریت میکنم و خیلی به ندرت خودم وارد کار میشم اینم حدود 10 سال بیشتره و اینم مدیون آموزش هستم چون قبلا خودمم بعنوان کارگر کنار بقیه کارمیکردم ولی چون الان وقت آزاد بیشتری دارم هم دقیق کارمو مدیریت میکنم هم وقت برا آموزش دیدن دارم و نکته جالب اینه که مت از آموزش سیر نمیشم خسته نمیشم و هردقیقه ای که وقت پبداکنم یا کتاب میخونم یا توسایتم یا مطلب تو کانالم میذارم و واقعا ازش لذت میبرم…

    توسایتم و دوره هامو میگذرونم م تمرین میکنم هرساعتی که باشه فرقی نداره تا آخراشب فایل گوش میدم مینویسم و طبق صحبتهای استاد این نشون دهنده ی علاقه ی من به بحث آموزشه هرچند که هنوز هیچ پولی هم از آموزش دریافت نکردم ولی با تمام توانم و با استمرار انجامش میدم اصلا هم نمیدونم که در آینده چه اتفاقی میافته ولی دارم رو باورهام کار میکنم که نتایج عالی بگیرم فقط برای خودم…

    خیلی وقتا میاد تو ذهنم که اگه تو اینکار موفق بشم پوز خیلیا رو زدم ولی خیلی زود یادم مباد که من اینکارو دوست دارم و دلم میخواد انجامش بدم مهم نیست که بتونم روی چه کسیو کم کنم یا بخوام باهاش پز بدم برا دل خودم میخوام نتیجه 17 سال آموزشم رو انتقال بدم و وقتی فکرشو میکنم حالم خوب میشه از فکرم لذت میبرم …

    وقت خواب یا به محض بیدارشدن از خواب دارم تصویر یک کوچ موفق رو بازی میکنم تو ذهنم که میتونه به دیگران کمک کنه تا نتایج عالی بگیرن واین برام واقعا لذت بخشه…

    یک مطلب که با تمام وجودم از استاد یادگرفتم عجله نمیکنم برا زود نتیجه گرفتن میدونم من اگه روی خودم کار کنم نتایج خیلی زود خودشون رو نشون میدن…

    همین نتیجه که الان من شجاعت فکر کردن به خواستم رو دارم از کارکردن روی خودم توسط دوره با ارزش احساس لیاقت،دوره ی عالی عزت نفس و دوره ی بی نظیر قانون آفرینش نشات گرفته وگرنه قبلا تا میرفتم بهش فکر کنم میگفتم اونا که آموزش میدن آدمای خاصی هستن تحصیلات عالیه دارن تو چی داری؟؟

    وقتی فکر میکردم اونا خاصن و من نیستم پس جرات فکر کردن به اونو نداشتم چون منکه خاص نیستم و این یکی از موانع بود…

    ولی من فوق العاده مهارت دارم توی تغییر خودم…روی کار کردن رو خودم و این برام خیلی باارزشه که به این نتیجه رسیدم…

    سپاسگزارم استادعزیرم وخانم شایسته عزیز بابت استارت این پروژه عالی…

    سپاسگزارم دوستان عزیزم…

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    « فرصت لذت بردن از مسیر رشد رو از خودت نگیر».

    امسال یعنی سال 1403 بعد از گذشت 46 سال از زندگیم تازه به درک این جمله رسیدم .

    همین نگاه یعنی مرور گذشتم می‌تونست حال منو بد کنه و مدام سرزنش کردن خودم و احساس گناه به خودم دادن سراغم بیاد . چرا که نتونستم و این سالها اونطور که دلم میخواست آرامش داشته باشم و در کنار این آرامش از روند زندگیم لذت ببرم نبود .

    همیشه منتظر وقوع اتفاقی بودم که جایگاهمو تغییر بده مهمتر، اینکه هیچ درکی از تغییرات درونی نداشتم و همیشه در دنیای بیرون با عوامل بیرونی دنبال منتظر وقوع اتفاقات جدید و خاصی بودم که زندگی منو به هیجان بیاره .

    اگرچه تو خیلی از زمینه‌ها یه جاهایی سعی کردم خودم هیجان به زندگیم بدم و همیشه با انگیزه زندگی کنم اما در کنار این تلاشها همیشه تلاطم ذهنی ینی عدم آرامش داشتم و به این شکلی که الان دارم از زندگی لذت می‌برم از زندگی لذتی نمی‌بردم . یعنی مدام دنبال بهونه و غر زدن و شکوه و شکایت بودم حالا که تا حدودی بهتر از قبل هستم می‌فهمم در گذشته چقدر فاجعه بودم . به هیچ وجه افکار و باورهای درستی رو من کار نمی‌کرد. اتفاقاً چند دقیقه پیش همسرم میگفت با این روش زندگی و این تفکراتمون کاش به 10 سال پیش برمی‌گشتیم . جمله‌ای که خیلی وقتا به خودم می‌گفتم اما از اونجایی که می‌دونم غبطه و حسرت به خصوص در رابطه با گذشته ای که گذشته هیچ سود و ثمری نداره به همین جهت دیگه این جمله رو نمیگم .

    لذت از زندگی نمی‌بردم چون خیلی وقتا به خودم سخت می‌گرفتم . خودمو تحت فشار قرار می‌دادم به لحاظ روحی روانی علاوه بر آسیب زدن به دیگران ، به خودمم خیلی آسیب می‌زدم . همیشه دلم می‌خواست اون اتفاقها و خواسته هایی که تو ذهنم دوست دارم بیفته ، زود بیفته که پروندشو برای همیشه ببندم . فکر می‌کردم لذت بردن زمانی اتفاق میفته که تو به خواسته‌هات دست پیدا کنی .

    هیچ درکی از اینکه با این موقعیت و شرایطی که قرار دارم اگه بخوام می‌تونم از زندگی لذت ببرم نداشتم .

    در اینکه مورد توجه بقیه قرار بگیرم و دیگران در موردم خوب قضاوت کنن و مورد تایید و تحسینشون باشم که شکی نبود دقیقاً می‌خواستم به هر چیزی برسم تا خودمو به همه ثابت کنم‌. الان متوجه شدم این نوع افکار خودش سمی هستش که اجازه ی هیچ نوع رشد و پیشرفتی بهت نمیده .

    یا دنبال کمال گرایی بودم یا اینکه به چشم دیگران خیلی خاص به نظر برسم . هر نوع تلاشی که به ذهنم می‌رسید برای این کار می‌کردم. منتهی از اونجایی که باورهای غلط زیادی تو ذهنم بود هیچ وقت نمی‌تونستم به نتیجه ی دلخواهم برسم .بنابراین تمام سعی و تلاشم بیهوده بود و چیزی جز هدر دادن وقتم نبود . عجله هم یکی از نواقصی بود که همیشه همرام بود و کلی از انرژی و وقتمو می‌گرفت .واقعاً چرا فکر می‌کردم برای بدست اووردن هر چیزی حرص و زور زیادی بزنم بدسش میارم و بعد از بدست آوردنش میتونم ازش لذت ببرم ؟!!! با وجود صدها بار تجربه کردن همچنان به این روش ادامه می‌دادم نمیخوام خودمو سرزنش کنم فقط خواستم از احساسات گذشتم بازگو کرده باشم و اینکه الان به هیچ وجه افکارای این چنینی ندارم البته که گاهی طبق عادتهای گذشته نجواها سراغم میان اما خدا رو شکر ، کنترل کردن ذهنمونو یاد گرفتیم دیگه اجازه نمیدیم اون‌ها بر ما غالب بشن و لذتها را از ما بگیرن. یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که انگیزه زیادی بهم داد و باعث تغییرات مثبتم شد بالا رفتن سنم بود. اینکه 46 سال از عمرم گذشته و من همچنان دنبال وقوع اتفاقاتی هستم که اونا باشن تا من در کنار داشتنشون از زندگی لذت ببرم و این از فاجعه‌ترین افکاری هستش که یه آدم می‌تونه داشته باشه . بقدری تمرکز روی درسها و تجربه‌های گذشته ی خودم کردم تا به یقین باورم شد مسیرو کاملاً اشتباه رفتم و تا وقتی که زنده هستم و نفس می‌کشم باید تلاشمو در جهت تغییر مسیرم بکنم به همین جهت سعی کردم گذشته و آینده و هر چیزی که ذهن منو خراب و سمی می‌کنه فراموش کنم و تمرکزمو ببرم توی لحظاتی که الان دارم سر می‌کنم . برای اینکه از لحظه ی حالمون لذت ببریم حتماً باید برای خودمون برنامه‌های خوبی بچینیم و وقت خودمون رو پر کنیم .

    حتماً باید آگاهانه تمرکز روی هر زیبایی داشته باشیم.

    حتماً باید به داشته‌هامون توجه کنیم و هر روز به خاطر وجودشون از خداوند سپاسگزاری کنیم .

    حتماً باید آگاهانه حتی شده بر خلاف میلمون تمرکز روی ویژگیهای مثبت آدمهای اطرافمون داشته باشیم.

    حتماً باید خودمونو تسلیم خداوند کنیم.

    حتماً باید هر اتفاقی افتاد رو بپذیریم اگر سهم و نقشی درش داشتیم انجام بدیم اگر نداشتیم حتماً رهاش کنیم و از ذهنمون بیرونش کنیم .

    هرجا حس نگرانی و ترس سراغمون اومد به خودمون یادآوری کنیم خدای قدرتمندی داریم که خودش بهتر از ما برامون پلن می‌چینه . فقط کافیه باورش کنیم و بهش اعتماد کنیم. خودمونو بهش بسپاریم . شاید با شرایطها و موقعیتها و تضادهایی مواجه میشیم که گاهی برامون سنگین و سخت میگذرن اما مدام باید اینا رو به خودمون یادآوری کنیم و سعی کنیم درست انجام بدیم تا نتایج خوبی بگیریم .

    به هیچ وجه نباید مثل گذشته عمل کنیم. در گذشته هیچ وقت به خاطر افکار و باورها و عملکردهای اشتباهم نتایج خوبی نگرفتم بنابراین همه ی اونها رو امروز سرلوحه ی ذهنم می‌کنم تا جایی که می‌تونم تکرارشون نکنم . حتی اگر دوباره اشتباهی صورت دادم بدون فکر کردن به هیچ چیزی سعی می‌کنم همون لحظه به این فکر کنم که الان چ کاری انجام بدم بهتره ؟ خرابکاری ای که نباید می‌کردمو کردم ، حالا چ کار کنم که اوضاع بهتر بشه ؟ همین میشه که به سمت چیزای بهتری هدایت میشم و عملکردهای بعدی بهتر انجام میشه . به همین رویه زندگی کردن و همین تمرینات رو هر روز انجام دادن و توجه کردن به درسهای تک تکشون باعث میشه هم آرامش داشته باشیم و هم از زندگی و لحظاتمون لذت بیشتری ببریم .

    به قول استاد عزیز داشتن افکار و باورهای درست و عشق و علاقه تو وجودمون و استمرار و پشتکاری که برای تغییراتمون داریم حتماً باعث احساس خوب و لذت بردن و ادامه دادن ما در این مسیر میشه . دیگه مثل گذشته دنبال دیدن نتیجه نیستم نتیجه همون چیزیه که الان در مورد هر موضوعی می‌تونم درست عمل کنم . همین یعنی حال خوب !

    هر باری که در برخورد با هر تضادی یا در برنامه‌های روزانم خوب عمل می‌کنم و از وقت و زمانم درست استفاده می‌کنم یعنی بهترین عملکرد رو داشتم یعنی من بهترینم .

    حس خوب که نسبت به خودت داشته باشی از هر چیزی لذت بیشتری می‌بری که این حس خوب فقط باید از درون بجوشه .

    همین آرامش باعث میشه روابطتت با همسر و فرزندانت عالی باشه. حتی با تمامی آدمهای اطرافت .

    سلامت روح و روانت که در امان باشه جسمتم همیشه در سلامته . پس از شادابی و خرسندی بیشتری بر خورداری بنابراین برنامه های قشنگ تری برای خودت میچینی و از لحظاتت استفاده های بهتری میکنی .

    دیگران رو بهتر درک میکنی بخصوص فرزندانت رو .

    امروز آرومم که پرخاشها و گاهی صدای بلند دخترم رو درک می‌کنم . خوب می‌فهمم به اقتضای سنش هستش و تو سن بلوغ کنترل زیادی روی خشمش نداره . می‌خوام بگم درکش میکنم . حتی از این سنش لذت میببرم . سعی میکنم از خودمم خاطره ی خوبی براش به جا بزارم . در مقابل اشتباهات و رفتارهای غلطش زود عصبانی نمیشم و خیلی خونسرد ازش رد میشم چون خودش خیلی زود متوجه میشه و دوباره رفتارش به حالت عادی برمی‌گرده . تو این سن غروری داره که خیلی جاها اجازه ی رفتار درست رو بهش نمیده و من کاملا اینو درک میکنم .با وجود سن کمش در کل دختر خیلی مسولیت پذیر و دانا و مورد اعتمادی هستش و من با تمام ویژگیهاش بش عشق میورزم و سعی میکنم همیشه کنارش باشم . همیشه تمرکزم روی ویژگیهای مثبت‌ و کارهای خوبشه و به خاطرش همیشه ازش تشکر می‌کنم . حس دوست داشتنمو خیلی بهش ابراز می‌کنم . فکر می‌کنم به اندازه و در حد تعادل تنهاش میزارم و به اندازه کنارش هستم . هیچ وقت ازش چیزی ندیدم که به خاطرش حسرت دختر دیگه‌ای رو بخورم . امسال که پا به سن بلوغ گذاشته این رفتارهاشو طبیعی می‌دونم . زیاد امر و نهیش نمیکنم سعی می‌کنم درکش کنم و همیشه خودمو جاش بزارم تا بتونیم روابط بهتری در کنار هم داشته باشیم.

    خیلی خوب می‌فهمم رفتارهاش موقتی هستش . تمام سعیم بر اینه مثل یک دوست و یک همراه در تمام لحظاتی که به من نیاز داره کنارش باشم .

    استاد جونم ممنون و سپاسگزارم از اینکه شما عامل تغییر نگاهم به زندگی شدید .

    مرسی که هستید.

    الهی که باشید همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام استاد جانم و سلام بر خانوم شایسته عزیز و همه دوستان

    باران :

    استاد من دارم از مسیری که میرم لذت میبرم کاری که شروع کردم چنان انگیزه دارم ،ذوق دارم هرروز میرم مطالب جدید میخونم درمورد آشپزی ،چیزای جدید یاد گرفتم ،ابزار جدید خریدم برا کارم و از همه مهم تر یه حساب بانکی دارم که پول هایی که خودم درمیارم میندازم روش چقد حالم عالیه ،هنوز تکاملو طی نکردم کامل ولی ایمان دارم بخدای خودم ،میدونم موفق میشم با تلاش بیشتر و آگاهی های بیشتری تو این زمینه ،استاد من تو دوره روانشناسی ثروت 1باورهام تغییر کرد ،من از بچگی دوست داشتم خودم کار کنم پول دربیارم ولی باورم این بود تا مدرک آنچنانی نداشته باشم نمیتونم پول دربیارم ،ولی الان اینجور نیستم ،وقتی میبینم اینقدر فراوانی زیاده ،وقتی این همه خانوم هستن بدون مدرک دانشگاهی موفق ترینن ،پس منم میتونم و این تغییر باورها باعث شد برم تو دل ترس هام و شروع کنم کارمو ،کاری که بهش علاقه دارم ،اولاش میگفتم الان بقیه نمیگن همسرش مهندسه وضع مالیش خوبه کارمیکنه ،خیلی ذهنم مقاومت کرد ولی با توکل برخدا شروع کردم و الان بهترین حس دنیا رو دارم خدارو شکر ،و باعشق فراوان ادامه ش میدم انشالله به امید خدا .

    خداروهزاران هزار مرتبه شکر برا این پروژه.

    استاد عزیزم خییلی سپاسگزارم ازتون.

    و خانوم شایسته نازنینم خیییلی ممنونم ازتون برا زحماتتون برا این پروژه بی نظیر .

    در پناه الله یکتا باشید .

    خدانگهدار تا گام بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 351 روز

    سلام به استاد عزیزم خدا کنه که حال تون خوب باشه.

    سپاس گزارم برای یک فایل دیگر از پروژه مهاجرت به مدار بالاتر .

    یک دوستی دارم استاد الان سه ساله که ازدواج کرده می گفت اون موقع ها که مجرد بودم همش پیش خدا دعا می کردم که خدایا بهم همسری بده که ویژه گی های که ازت خواستم رو داشته باشه و همش دعا و دعا و دعا …. به این دلیل این قد استرس داشتم چون ازدواج های ناموفق زیادی رو دیدم بودم و از این لحاظ خیلی نگران بودم و از سال 97 تا سال 99 کارم دعا بود و دعا تا این که سال 99 خدا همون همسری رو بهم داد که در دفتر خواسته هایم نوشته بودم می گفت اگه من می دونستم که خدا سال 99 همسر ایده حالم رو بهم میده هیچ وقت اون قد استرس نمی داشتم اون قد غصه نمی خوردم و از زندگیم لذت می بردم.

    فقط باید از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم موقعش که برسه اون خواستمون بهمون داده میشه

    باید اینو یاد بگیریم که از اون مداری که قرار داریم فقط یه ذره میریم بالاتر و بعد مدار بعدی و یه ذره از اون مداری که قرار داریم میریم بالاتر تا نتیجه نهایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیزم

    خدارو شکر میکنم که در گام 18 هستم

    چقدر این فایل عالی بود چقدر فوق العاده بود

    من خیلی وقتا یادم میره که باید از مسیر لذت ببرم چقدر خوب میشه که همواره این نکته اساسی رو به خودم یادآوری کنم که هدف لذت بردن از مسیره نه رسیدن به مقصد و گاهی باید از خودم بپرسم، به کجا چنین شتابان؟

    چون منم نسبت به خودم کمالگرا هستم مثلا چندشب پیش خواهرزاده م یه کاری کرد که عصبانی شدم و تند باهاش صحبت کردم بعد احساس بدی پیدا کردم که چرا من سر یه موضوع بیخودی انقدر عصبانی شدم ، بعد یادم افتاد که من قرار نیست بی خطا باشم، من به عنوان یک انسان طبیعیه که عصبانی شم اما نباید در اون حالت بمونم و در اون حالت تصمیم بگیرم ، وقتی عصبانی میشم باید بفهمم که کارم اشتباهه و بعد برم یه گوشه ای با خودم صحبت کنم و خودمو ببخشم و به خودم بگم که این چیزی که الان به خاطرش عصبانی شدی اصلا ارزششو نداره و از خداوند هدایت بخوام که قلبمو آرام کنه و البته که به خودم یادآوری کردم که قبلانا چقدر بیشتر از این عصبانی میشدم و تا ساعتها اثرش در من بود اما الان خیلی خیلی خیلی بهتر از قبل شدم خدایا شکرت و این یعنی کنترل ذهن یعنی تغییر باورها که باید هربار درش بهتر شم

    استاد جان این مثالی که از دانشگاه زدین چقدر سازنده س و چقدر روی من تاثیر داره و این مثال منو یاد دوران تحصیل خودم انداخت که چقدر نگران درسهام بودم و مدرسه برای من یه چیز وحشتناک و سخت بود اما الان که فکر میکنم میبینم چقدر میتونستم توو دوران تحصیلم شادو خوشحال باشم و با دوستام خوش بگذرونم اما من همیشه نگران درسام بودم و درنهایت هم که با درس به جایی نرسیدم و الان دارم به خودم میگم از این دوران زندگیت لذت ببر ، ازاین خونه ای که تووشی لذت ببر ، از این مجردیت لذت ببر، از این بیکاریت لذت ببر، از این فصل سرد لذت ببر بلاخره بهار میرسه

    توی نت برداریم از این فایل دوتا بزرگ نوشتم آسون بگیر آسون بگیر

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل ارزشمند واقعا با گوش دادن به این فایل خیلی خیلی احساسم بهترشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3111 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش دوست داشتنی و تشکر فراوان دارم ازگروه تحقیقاتی عباسمنش برای این فایل هدیه.

    عید مبعث حضرت رسول را بر شما کاربران سایت استاد عباسمنش تبریک وتهنیت عرض میکنم و آرزومندم که تمام لحظه های زندگی شما سرشار از شادی باشد.

    خیلی از کارها را انسان ها فقط به خاطر این انجام میدهند که میخواهند جلب توجه کنند،به عنوان مثال شخصی از وضعیت کاری خود راضی نیست ولی به خاطر جلب نظر دیگران به شغل مورد علاقه ای خود نمیرود و حاظر است که تاآخر عمر درهمان شغل لعنتی بادرآمد پایین باشد وسختی را تحمل کنندولی به خاطر نظر دیگران به کار مورد علاقه ای خودنرود.

    یاشخصی حاظر است که تمام عمرخودرابیکارباشدومدام دستش راجلوخانواده وفامیل دراز کنند ولی کسب وکار خود را از کارهای پش پاافتاده مثله کارگری،مسافرکشی و…شروع نکند و وقتی که میپرسی فلانی چرا بیکارهستی؟؟؟میگوید که کار نیست ووقتی در جواب میگویی که چرا به کارگری نمیروی؟؟؟میگوید که پرستیژ اجتماعی خوبی ندارد ویا من نمیخواهم که برای دیگران کار کنم و هزاران بهانه برای بیکار بودن خود دارد.

    چقدر زیبا استاد عباسمنش گفتند که وقتی بخواهیم برای جلب نظر دیگران زندگی کنیم،زندگی ما سخت وتلخ میشود،ونیاز به توجه هم وقتی که از حد میگذرد زندگی را سخت وتلخ میکند واز آن طرف کمالگرایی هم به زندگی ما آسیب میرساندوباید حد وسطی بین این ها پیدا کنیم.

    آن جوانی که در یوتیوب به موفقیت بالا رسیده است برای جلب نظر دیگران کلیپی از خودکشی یک شخص در جنگل تهیه میکند وباعث رواج یک فرهنگ اشتباه در جامعه میشود و باعث میشود که کل اعتبار خود وفعالیت خود را در یوتیوب به خاطر یک اشتباه بچه گانه از دست بدهد و این نیاز به توجه چه قدر میتواند به زندگی یک شخص لطمه بزند.

    پس بیاییم برای راحتی و لذت وعشق خودمان زندگی کنیم نه برای دیگران و اولویت زندگی ما جلب رضایت خداوند باشد نه نظر دیگران.

    به قول حضرت امام خمینی که میفرمایند:

    ((اگر در کارهاهدف اصلی جلب رضایت خداباشد تمام مشکلات حل شده است.))

    انشالله که به تمام آرزوها واهداف خود برسید و از زندگی خود لذت ببرید.

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    من هم در مورد نیاز به جلب توجه دقیقا همین مسئله ای رو دارم که استاد داشتن

    یه سری وقتا هم در مورد خودم و هم در مورد بقیه خیلییی سخت میگیرم

    مثلا از خودم انتظار دارم که هیچ نیازی نداشته باشم به جلب توجه و دیگه یه انسان آرمانی باشم که نیاز به تحسین و تایید بقیه نداره ، البته که اصلا با این موافق نیستم که دنبال تحسین بقیه باشم چون قبلااینطور بودم و هرچقدر این کمتر شده احساس عزت نفس بیشتری میکنم و ارتباطم با خودم بهتره ولی دیگه یه سری جاها از حد میگذره و در مورد بقیه هم زیاد پیش میاد که توی ذهنم قضاوت کنم که چقدر فلانی بچس ، یا با این سن هنوز انقدر نیاز به جلب توجه داره فلانی ، فلانی چرا انقدر عزت نفسش کمه ، این موقع ها به خودم میگم ایا تویی که داری ایراد میگیری انسان بی نقص و کاملی هستی و جواب صد درصد نه هست شاید توی اون موضوعی که فلانی ضعف داره من خوب باشم ولی توی موضوعی اون خوبه که من نیستم و وظیفه من تمرکز روی وجهی از آدما هست که به من احساس خوبی میده

    چقدر این مثال دانشجو های دانشگاه واقعا خوب بود که گفتن فقط لذت ببرید از مسیر و راحت بگیرید و خودش اتفاق میوفته ، خیلی آرامش زیادی به من دادا و منو به لحظه اورد ، واقعا کل ماجرا همینه و منم باید لذت ببرم از اونجایی که هستم ، از اون تمرینی که میکنم و درک کنم زندگی مقصد نیست و مسیره ، وقتی برمیگردم به گذشته میبینم جاهایی از زندگی برای من لذت بخش بود که من در حال حرکت بودم و رسیدن به مقصد و هدف احساس خاصی نداشت و کل ماجرا توی مسیر بود

    الانم توی یه مسیر جدیدی هستم ، با توجه به نتایج قبلیم و موفقیت های قبلیم خیلی راحت تر درک میکنم اما بازهم یه جاهایی فراموش کردم که کل ماجرا لذت بردن از زندگی هست لحظه به لحظه

    عاشقتونم ممنونم بابت این فایل فوق العاده

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام خدای سمیع و بصیرم خدایی که هر چه دارم همه از اوست خدایا از هر خیری از تو به من برسه من فقیرم من نیازمندم خدایا تو قدرته مطلقی

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جانم سلام به استادی که باز می‌خواهد ما دانشجویان رو سوپرایز کنه دست مریزاد ممنونم متشکرم

    منم خدا روشکر میکنم برای همین برداشتن قدمهای کوچک هر روز برای هدفم که رسیدن به درآمد سه برابریست

    الهی شکرت

    خدایا شکرت که دارم تلاش میکنم آرامش و احساسه خوب بیشتری داشته باشم در طی روز

    خدایاشکرت که هر روز دارم با آموزهای دستانت که برام فرستادی تلاش میکنم تا تغییر بدم باور و افکارم را

    تغییر بدم شخصیتم را تغییر بدم درونم را الهی شکرت که لطف تو هم بی تاثیر نیست تو هم داری هدایتم میکنی چون تو لایق بهتربنها هستم

    باید دنبال این نباشیم که اگر به فلان خواسته برسم حالم خوبه بعد این لحظات خوب رو نمیبینی

    و لذت نمیبری

    زندگی یعنی همین لحظه ها زندگی یعنی خندیدن و شاد بودن

    زندگی یعنی بتونی ببخشی زندگی یعنی مهربانی

    زندگی یعنی دوست داشتن و عشق ورزیدن به بچه هات به همسرت

    لذت بردن رو از خونه خودت شروع کن

    خدایا من ممنونتم که داری هدایتم میکنی و کنارم هستی

    خدایا من محیا هستم من آماده ام مرا ببر به مسیر پر از ثروت و نعمت و مسیر درست

    تو برام کافی هستی

    خدایا مرا از اشتباه کردن دور کن به من بگو باید چکار کنم به من بگو چه بگویم

    خدایا برای تمام داشته هایم و لحظه های خوب و شادم برای تمام نعمت و ثروتی که داده ای و میخواهی بدهی شکرت می‌گویم

    سپاسگزارتم ای رب و توانای من من فقط روی تو حساب میکنم

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    حامد میرچناری گفته:
    مدت عضویت: 1213 روز

    سلام مجدد

    .اصلا چرا من باید 20سال زجر بکشم و حداکثرش 5سال خوشی کنم خب از همون اول این سال هایی که دارم رو لذت میبرم اصلا چرا نقد رو به نسیه بدم و خودم رو بخاطر امدن روزهایی قشنگ از این روزهای زیبابی که خداوند بهم داده لذت ببرم و البته شما استاد عزیزم خیلی قشنگ اشاره کردید به این موضوع دوره راهنمای عملی و در روانشناسی ثروت که ثروتمند شدن اسان ترین کار دنیاست این موضوع خیلی قشنگ توضحیح داده شده با داستان اون فرد محترمی که داره زباله جمع میکنه

    .استاد الان 7ساعتی میششه که بی وقفه پای لپ تاپ نشستم و هیچ چیزی هم نخوردم و اگر این عشق نیست پس چیه خدا میدونه این عشق من چقدر سوزانه و تا به امروز برای هیچ چیزی در زندگیم اینقدر اشتیاق سوزان نداشتم و همینطور که الان دارم تایپ میکنم و گوش میکنم به مقایسه کردن خودتون به رابینز رسیدم و یادم میوفته من چقدرررر خودم را با شما مقایسه کردم و چقدر دویدم که مثلا یک روزی بخوام به شما برسم و از شما جلوتر بزنم و چقدر تو تجسماتم شما رو روی صندلی میدیدم کنار خانم شایسته که دا رین برای من کف میزنید و شما خودتون به من میگید حامد تو از منم بهتری و چقدر اون روزا من در فرکانس پایین بودم وچقدر الان خوشحالم این حرف ها را از زبون کسی میشنوم که الگوی منه و هیچ رقابت و مقایسه ای هم باهش ندارم و استاد منه و باعث افتخارمه که در مکتب اش درس عشق پس میدم و صحبت هاش به گوشت و پوست و استخونم داره نفوذ میکنه

    -خدا روشکر میکنم که این صحبت ها رو از شما شنیدم و عاشقانه دارم کار خودم رو میکنم و امروز حتی نمیدونم کی داره چکار میکنه و مدت هاست حتی اینستاگرام یا فضای مجازی نرفتم و هیچکس رو هم جز شما که استادم هستی ندیدم و خدا میدونه که من چقدر از این شرایط راضی و خرسند هستم و الان که شما گفتی اگر باورهات رو در مورد ثروت درست کنی اوضاع مالی ات خوب میشه انگار یه امپول ارام کننده به من تزریق کردی چون واقعا تو این چند سال خیلی اذیت شدم و دلیل ثروتمند نشدنم فقط باورهای من بوده که به لطف الله و اموزه های شما با حفظ تکامل در مسیر بهبود هستم

    -قطعا اهداف من از زندگی کردن اشتباه بوده و کلا اهرم رنج و لذت در ذهن من اشتباه جا افتاده و من در حال حاضر در حال جراحی ان هستم

    .کسب و کار با استمرار .باورهای درست و عشق شکوفا میشود این جمله رو تتو کنم کجای بدنم

    .اگر عشق و علاقه باشد استمرار خواهد امد و دنبال نتایج لحظه ای نباش حامد جان (اخ چقدر شبانه روز لحظه ای به سایت .اینستاگرام و فضاهای که درست کرده بودم سر میزدم که ببینم کسی محصول منو خریده یا نه چقدر زجر کشیدم تما لحظاتی که دنبال نتایج لحظه ای بودم و این حرف های شما استاد عزیزم داره با من چکار میکنه و ایین پروزه داره منو به یک انسان دیگه ای تبدیل میکنه انکار تمام اون چرخ دنده هایی که همیشه شما ازش صحبت میکنید رو داره میچینه سر جای خودش واقعا مریم شایسته تو کی هستی ایا خودت داری اینا رو طبق برنامه کنار هم میچینی یا خدا داره جواب میده به سوالاتت و دقیقا بهت میگه کدوم جلسه رو در چه رابطه ای و چه زمانی بزار تو سایت این هماهنگی منو داره دیوانه میکنه

    -تا روزیکه زنده ام ادامه خواهم داد اصلا کجا میخوام برم و الان چند ساله که دارم ادامه میدم و تقریبا نتیجه اونی که خواستم نبوده امااااا نتایج خواهند امد اگر باورهای من درست باشد و اگر نتایج نیومده دلیلش باورهای من بوده و کافیه فقط باورهای من درست بشه

    .استاد من شما رو دارم و شما خودت رو نداشتی و این یک موهبت هست برای من که الگویی مانند شما دارم

    ..همین الانی برای من وجود نداره و اصلا کسی را دنبال کنم یا اینکه با کسی خودم را مقایسه کنم یا با کسی خودم را رقابت بدهم و الان که قانون را میدونم فقط میخوام روی باورهام کار کنم و از زندگی لذت ببرم و این ازادی مکانی و زمانی را ادامه بدهم

    .اگر از من نصیحت میخواید چیه =ما بعد از خدای ارحم راحمین محتایجیم به نصیحت شما عزیز دلمممممممم استاد عزیزم

    -مثال این یوتیوبری که زدید خیلی کمک کننده بود و به من درس ها داد و ازت ممنونم استا د عزیزم

    -حامد فقط در مسیری که دوست داری ادامه بده ادامه بده ادامه بده

    .من باید اعتراف بکنم واقعا تا همین 33سالگی نمیدونستم که عاشق معلمی و اموزش هستم و الان واقعا دارم لذت میبرم

    و پائولو کولیو مثال مناسبی بود برای من

    دوستون دارم =حامد میرچناری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: