مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-56.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-27 19:54:592025-01-28 04:06:56مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیرشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربون و هدایتگرم
الهی صدهزار مرتبه شکرت برای تجربه هایی ک کمکم کردی به دست بیارم و باعث بزرگی ظرفیت وجودم بشه الهی هرلحظه هدایتم کن به مسیری که فقط خودت هستی و لاغیر…
من تو این گامی ک امروز لایقش شدم و تونستم برش دارم برای مهاجرتم چند سال زندگیم رو ب پاش گذاشتم تو هر مرحله ک واردش میشی فک میکنی مسیر درسته لذت میبری ازش و یکم ک میگذره میبینی اونی نیس ک واقعا بهش علاقه داشته باشم و شروع ی لاین دیگه من تا ب اینجا که 30 سالمه خیلی از شاخه ها رو امتحان کردم ولی چون چک و لگد خوردنم از جهان ملس بود و متوجه نبودم و خودمو قانع میکردم برای اونجایی ک بودم با اینک هیچ نتیجه مالی هم برام نداشت ولی همین ک حرکت میکردم و ساکن نبودم راضی بودم تا اینکه خیلی واضح خدای مهربونم هدایتم کرد و دورم کرد از جایی ک تبدیل ب نقطه امنم شده بود درد داشت ولی خودش کمکم کرد از پسش بربیام و همین باعث شد نتایج برام رقم بخوره عشق و علاقه ای از همون بچگی بیخ گوشم بود ولی چون این باور رو انقد برام تکرار کرده بودن ک قدرتمند شده بود :
ک از این کار نمیشه ب جایی رسید یه کار اداری پیدا کن برو یجا حقوق بگیری و از این قبیل مثالها ک خیلی زیاده هیچ وقت دنبالش و نگرفتم و افتاد یه گوشه از درونم و خاک میخورد همین ک از اون مسیرخارجم کرد علاقم و استعدادم رو ب صورت واضح بهم گف ک انجامش بده و در کمال شگف انگیزی مسیرم برام هموار کرد و میکنه و هیچی جز لذت برام نداره واقعا چرا هراز گاهی ک یوتیوب میبینم برای بالا بردن مهارت هام میبینم ک مثلا فلانی چقد از من خوبه این چ خوب این حرکت و انجام میده اگ تو نطفه خفه نکنی باعث سستی ادامه میشه و انگیزتو میاره پایین از خدا میخام ک خودش کمکم کنه ک تو کارم بهترین خودم باشم نه دیگران الهی شکرت
استاد یه سوالی پرسیدین ک اگ بگن تو کل جهان بهترین باشی ولی هیچ کس نشناسنت یا بهترین تو شهرت باشی و همه بشناسنت کدوم و انتخاب میکنی؟
اگر چند سال پیشم بود قطعا جوابم دومی یود ولی الان چند وقتیه ک واقعا برام مهم نیس نظر و دیدگاه دیگران و تمرکزم رو خودمه موقع پرسیدن با اون صراحت نتونسم جواب بدم هر از گاهی این حسه میاد ک موفقیتم و ب فلان دوستم نشون بدم یا ببینه ولی زیاد پر و بال نمیدم بهش و رد میشم ازش خدا کمکم کنه که فقط اون لذت باشه و بس
جمله طلایی برای خودم:
برای ایجاد و ماندگاری کسب و کار موفق:
استمرار +باورهای درست+عشق و علاقه باعث میشه که شکوفا شی و لازمش اینه ک ادامه بدی ادامه ادامه ….و تکاملت رو تو لاین خودت طی کنی و نخای یه شبه به همه چیز برسی هدف از زندگی این نیس ک از بقیه بالاتر باشیم هدف لذت بردن از مسیرم هست
الهی صدهزار مرتبه شکرت
استاد قشنگم عاشقتونم
مریم جونم عاشقتم
خانواده قشنگم عاشقتونم
خدای مهربون و بی نظیرم عاشقتممممم
الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین
فعلا.
سلام به استاد عزیز و همه ی دوستان یه تجربه از خودم بگم وقتی به قول استاد با عشق ادامه دادم تو کار مورد علاقم و استمرار داشتم و رو باورام کار کردم و نتایج مخصوصا مالی هم اومد
بارها گفتم ولی خب چرا دوباره تکرارش نکنم برای خودم؟
دو سال اول ورودم به سایتم با اینکه من کار مورد علاقم رو استارت زده بودم ، ولی سال اول و دوم تقریبا جمعا 2 ملیون پول ساختم از همون علاقه
در حدی کم بود که تو سال دوم من مجبور شدم جاهای دیگم کار کنم که بتونم پول بسازم
سال سوم هدایت ها که اومد و من یک کوچولو باورم قویتر شده بود که میشه و میتونی پول بسازی دیگه گفتم جایی کار نمیکنم و یکبار دیگه سعی میکنم از علاقم پول بسازم
توی تمام اون دوسال حتی اون سالی که از اول صبح تا تقریبا 8 شب سر کار بودم هر تایمی اضافه میاوردم روی علاقم کار میکردم چون هدف اصلی من به عنوان شغل علاقم بود
اون کارای کارمندی فقط یه سری شغل رهگزری میدونستمشون
خلاصه سال سوم من همچنان ادامه دادم ، ماه اول مشتری ای نیومد ولی نشانه اومد ، دیگه از ماه دوم مشتریها کمکم اومدن
الان دقیقا یک سال و 10 ماه از اون جریانات گذشته ، به لطف خداوند اغلب ماه ها به صورت پیوسته من از همین کار پول ساختم
تا شهریور ماه یعنی حدود 4 5 ماه پیش ، نتایج مالیم اینطوری بود که اکی من با پول علاقم میتونم برای خودش متریال بخرم
به خدا این موقعیت آرزوی محالم بود
محال و نشدنی
بعدش از شهریور به بعد من روی ثروت 1 همچنان کار کردم ، با پروژه های گام به گام و مهاجرت ادامه دادم و توی این 5 ماه نه تنها تونستم متریال کارم رو شارژ کنم و کلیییی جدید خریداری کنم بلکه آخر هفته ها کلی برنامه و تورهای گردشگری با همین علاقم تونستم برم
من استمرار داشتم
و دقیقا رو باورامم کار کردم
و با عشق هم روی کارم وقت گزاشتم ، خب منی که از اون صفر مطلق تو علاقم الان به این جایگاه رسیدم چرا نتونم این جایگاه الانم رو باز بهتر و بهتر و بهترش کنم؟
ایده ی عجیب و غریب و راه حل عجیبی نداره ، با همین کارایی که از قبل کردم نتایج بزرگترمم میان تازه سریعتر
چون من تکاملمو دارم طی میکنم خیلی جاها سعی کردم قوانین و اصول کسب و کار رو رعایت کنم ، چرا نشه واقعا
به نام خداوند جان و خرد
خداوند جان و جهان و زمان
خداوند هدایتگر و راهنما
سلام استاد سلام مریم جان
عزیز دل ممنون بابت این پروژه زیبا
استاد این جواب برای سالها پیش است ولی هنوز هم به روز است
میدانی آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند
وقتی با قوانین جهان یکی است پس چرا عوض بشود
هزاران سال دیگه هم همین نتیجه را خواهد داد
وقتی من با عشق کار میکنم
نتیجه مطلوب و باعث رضایت بخش هست
اینو من هزاران بار تجربه کردم
از وقتی متعهد تر به آموزه ها عمل میکنم
کار رو با عشق بیشتر و استرس هام و نگرانی ها رو به خدا سپردم باز دارم آرامش بیشتر رو تجربه میکنم
ایمان دارم همه چیز عالی هست
واقعا کارها قبل از گفتن انجام میشه و باری رو که چند سال بود داشتم
تو این یکسال با آموزه ها و دوره حل مسائل و سپس کشف قوانین زندگی داره حل میشه
و تمام
خیلی خوشحالم که دارم میبینم آسونی و آسان شدن رو
همانطور که گروهی که درسشان تمام شد گفتند
آرامش داشته باشید
و شاد باشید
همه چی اوکی میشود
و از مسیر لذت ببریم
میخوام بیشتر لذت ببرم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها باور دارم
من لیاقت بهترین ها رو دارم
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر زیبا و رویایی
چقدر فایل تاثیرگذار و قشنگ
ممنون استاد عزیزم هستم که اینقدر خوب دارید سوال دوستان را پاسخ های خوب می دهید
وقتی در مورد سوال این دوست عزیز مان صحبت می کردید
متوجه می شویم که بیشتر این چنین مثال ها را درک می کنیم
وقتی این سوال را مطرح کردید که می خواهید بهترین موزیسین در جهان باشید در حالیکه هیچ کس شما را نشناسد
یا اینکه فرد معروف و مشهور در شهر تان باشید که همه مردم آن شهر شما را بشناسد
من قبل از جواب استاد در ذهنم سریع رفتم به سمت اینکه من می خواهم معروف باشم در شهر خودم
و احساس می کردم که این چنین نگاه داشتن جالب نیست
وقتی توضیح می داد و رسید به اینجا که اری 99 در صد مردم می خواهد همان معروف در شهر خود شأن باشد تا اینکه بهترین موزیسین جهان باید در حالیکه هیچ کسی نشناسد
گفتند که اینها به هیچ عنوان بد نیست
ما انسان هستیم و نیاز داریم به توجه
من وقتی این توضیحات استاد را اینقدر مفصل شنیدم و نکته های را که استاد در مورد خودش و رفتار هاش بیان کرد بیشتر استاد را تحسین کردم که اینقدر راست و صادق است
در مورد های که درست رفتار می کند همان گونه درست بیان می کند
در مورد های که نقطه ضعف دارد هم راحت بیان می کند که اری من در فلان بخش خلی خوب نیستم و دارم روی خودم کار می کنم
من وقتی به خودم و رفتار های خودم دقت کردم که چگونه هستم
بیشتر متوجه شدم که اری منم خلی دوست دارم که مورد توجه قرار بیگرم
حتی خلی از مواقع من در تجسم خودم بیشتر این پر رنگ است که مردم بگوید اری فلانی به موفقیت رسیده است
و خلی جالب اینکه شاید بعضی موقع همان لحظه متوجه می شوم و با خودم می گویم که بابا این خواسته ای که تو می خواهی بهش برسی نشان دهنده این است که برای مردم به نحوی خودت را ثابت کنی و نشان دهی که اری من به فلان جاها رسیده ام
و ای موضوع در زندگی من خلی پر رنگ است که من به فلان مراحل زندگی برسم یا به فلان خواسته هام برسم و به مردم نشان دهم که اری من فلان چیز ها را دارم
من با این حرف شما خلی موافق هستم کسیکه امروز در جهان به جای بهتری رسیده و معروف و مشهور و ثروتمند شده این است که آن مسیر که عشق و علاقه داشته را با لذت انجام داده و باورهای ثروتمند هم داشته است
منم خلی از افراد را می شناسم که در حوزه ای موسیقی خلی توانمندی های خوبی دارد
اما از لحاظ مالی شرایط های ناجالب را تجربه می کند
چون این افراد باور های شأن در مورد ثروت مشکل دارد
و همین نکته است که اینها شرایط های بد مالی را تجربه می کند
در هر کسب و کاری داشتن باور های ثروتمند کننده خلی نقش مهم دارد
این فایل را صوتی چند بار شنیدم و حالا آمدم تصویری نگاه کردم و یاد داشت برداری هم کردم
و حالا همین قدر نکته ها را برای گفتن دارم
واقعا که بعضی مواقع همه چیز قلف می شود
اینگار که فعلا موقع کامنت نوشتن نیست
و منم به همین قدر اکتفا می کنم
استاد عزیزم از شما بیسار بسیار ممنون و سپاسگزارم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
بنام خداوند مهربان
سلام
گام هجدهم برای مهاجرت به مدار بالاتر:
(( لذت بردن از مسیر ))
به به عجب گامی لذت ببر و رشد کن
فکر کنم مهمترین مسیر حرکتی برای رشد و مهاجرت به مدار بالاتر همین لذت بردن از مسیره
مسیر مورد علاقه مسیریه که زحمت نیست بلکه عشقه
اگه عاشق کارمون باشیم از کاری که انجام میدیم لذت میبریم، دیگه زحمتی نیست، زجری نیست، خستگی معنایی نداره، چون همش لذته
مثل این میمونه که در یک مجلس شادی دو ساعت مداوم برقصی، بعد بگی چه زجری کشیدم.
جلب توجه یک نیاز انسانی هست اما باید حتما تحت کنترل ما باشه وگرنه ما تحت کنترل اون درمیایم،
حتی منی که 52 سال سنم هست گاهی کاری میکنم که مورد توجه دیگران واقع بشم،
پس اینجا هم کنترل ذهن هست که لازمه رشده
تمرکز بر زیباییها، حرکت و استمرار در مسیر مورد علاقه، کنترل ورودیها و ساختن باورهای ثروت آفرین = هدایت به مسیر ثروت و نعمت
به خودمون فرصت بدیم، عجله نکنیم تا تکاملمون طی بشه، قضاوت نکنیم، مقایسه نکنیم، زندگی رو سخت نگیریم، بهبودهای کوچک اما مستمر داشته باشیم و از مسیرمون لذت ببریم لاجرم به بهترینها هدایت میشیم
در مورد بهبودهای کوچک اما مستمر دوست دارم مثالی از کسب و کار خودم بزنم،
من حدود 22 ساله تو کار ساخت و ساز هستم البته در این بین حدود چند سالش شغلهای مختلف رو امتحان کردم اما در آخر دوباره برگشتم به همین مسیر
اون اوایل یادمه چندین مورد از ساختمان هایی رو که میساختیم برای مدتی در اون ساختمون ساکن میشدیم تا فروش میرفت و وقتی خود سازنده در واحدهایی که خودش میسازه سکونت میکنه، عیوب کار رو بهتر متوجه میشه و من هم از این مورد مستثنی نیستم،
اما سعی میکردم عیبهایی که میدیدم و یا یکسری ایده های بهتری که به ذهنم میرسید در ساختمانهای بعدی لحاظ کنم و همین مورد بهبودهای دائمی کار من رو به یه برند بهتر در منطقهای که میساختم و میسازم تبدیل کرد و معمولا واحدهایی که من میسازم و یا حتی پیشفروش میکنم به قیمتهای بالاتری فروش میره
و همیشه سعی میکنم هر ساختمانی که میسازم یه سری آپشنهای اضافه نسبت به کار قبلی اضافه کنم، حتی در مواردی که پیشفروش کردم هم یه سری چیزها رو اضافه میکنم و همین باعث میشه یه مشتری که حدود 14 سال پیش از من آپارتمان خریده، تماس گرفته و میگه چقدر از این و اون سئوال کردم تا شماره تون رو پیدا کردم و بعد 14 سال برای خرید دوباره به من مراجعه کرده و اکثر کسانی که از من خرید میکنن به لطف خدا مشتری دائمی میشن و من رو به دیگران هم معرفی میکنن
وقتی یه ساختمونی رو با عشق میسازم نتیجه اش اینه که هم خودم لذت میبرم هم افرادی که در اون واحدها سکونت میکنن و هم اینکه سوددبیشتری میکنه
خدارو صدهزار مرتبه شکر
با تشکر از استاد عباسمنش عزیز
با تشکر از خانم شایسته و همه همراهان عزیز که در این مسیر الهی گام برمیدارن
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز
سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی
طبق تعهدم اومدم که بنویسم،نمیدونم باید چی بنویسم،انشالله که بهم گفته بشه و من بنویسم
خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت زندگی کردن رو دادی
خدایا شکرت که بهم دوره احساس لیاقت رو دادی و چقدر از شروع دوره تا به الان نسبت به خودم آسون گیرتر شدم
خدایا شکرت که هدایتم کردی در حوزه مورد علاقه م
خدایا شکرت که الان در حوزه کسب و کار مورد علاقه م هستم
خدایا شکرت که بهم دوره روانشناسی ثروت یک رو دادی و گفتی باورهامو درست کنم،ثروت به سمتم میاد
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
-هدف ما اینه که از این فرصتی که خداوند بهمون داده تا در این جهان مادی زندگی کنیم،لذت ببرم
-هدف ما از زندگی این نیست که از بقیه معروف تر باشیم
خوشبختانه هیچوقت فکر نکردم که میخوام فردی باشم که معروف باشم،همه منو بشناسند،نمیدونم شایدم چون یه باور قالب در درونم بوده که هیچوقت بهش نمیرسم،بهش فکر نکردم،برای اینکه خودمو بهتر بشناسم باید بیشتر روی خودشناسی خودم کار کنم،نمیدونم به قول استاد ما انسانیم،اینکه تووی شهرم به یه موفقیتی برسم که بشناسنم و دوستان و آشنایان برام به به چهچه کنند،برام پیش اومده اما هیچوقت فکر نکردم که میخوام یه شخصی بشم که جهانی بشم،بازم نمیدونم میگم شاید یه باوری در درونم بوده که هیچوقت بهش نرسیدم،چقدر این جمله منو به فکر فرو برد واقعا تمایل من بیشتر به کدوم سمته؟
باید در این مورد بیشتر در خودم کندوکاو کنم…
چیزی که یادم میاد همیشه گفتم نباید دنیا مرضیه ابراهیمی رو فراموش کنه،باید همیشه مرضیه ابراهیمی یادش بمونه،اینم از بحث احساس لیاقت میاد،اونقدری که شخصیت خودم رو قبول دارم شایدم از روی غرورم و از خودراضی بدونم میاد اما هیچوقت چیزی به ذهنم نیومد که چه کاری رو انجام بدم که مرضیه ابراهیمی فراموش نشه،یه جوری که دیگه فراموش کردم یه روزی همچین خواسته ایی رو داشتم،بازم نمیدونم شاید بخاطره اون باور درونی که بوده،خواسته مو فراموش کردم که من هیچوقت بهش نمیرسم
استاد میدونی من تا قبل از آشنایی با قانون همش فکر میکردم اومدم به این دنیا که فقط تماشا کنم و حسرت بخورم،نه اینکه بدست بیارمو لذت ببرم،تا اینکه با قانون آشنا شدم و سعی کردم روی این باور کار کنم که من نیومدم به این دنیا که فقط نگاه کنم،من اومدم که بدست بیارم،خب بخاطره همین تغییر باور،دستاوردهایی هم داشتم،اینکه الان تووی حوزه ی موردعلاقه م هستم و کسب و کارمو دارم،اینکه ماشین دارم و اینکه از هر بابت از سمت خونواده م مستقل هستم و هدف بعدیم اینه که یه خونه باغ داشته باشم تووی روستای خوش آب و هوا که تابستونها خنک باشه،انشالله که خداوند هدایتی میکنه بدستش میارم،حتی همین چندروز پیش حسم مدام میگفت مگه خونه باغ نمیخوای،خب دقیقا بنویس با جزییات که چجور خونه باغی میخوای من بهت میدم،منم بعد از چندروز مقاومت ذهنم اومد جز به جز نوشتم که خدایا من چه خونه باغی رو میخوام،حتی راجب شیرالاتشم نوشتم که میخوام چجوری باشه،سعی کردم اون چیزی رو که از یه خونه باغ میخوام رو بنویسم،با یاری خداوند یه جوری خیالم راحته که خداوند برام اوکیش میکنه،که فکر میکنم واقعا دارمش،به فکر وسایلشم که اونم از خداوند خواستم برام اوکی کنه،خب من تا قبل از آشنایی با قانون اصلا خبری از همچین چیزی نبود،که من درخواست،ماشین،کسب و کار مستقل،خونه باغ این چیزها داشته باشم،چون فکر میکردم اومدم فقط نگاه کنم،اما با الگویی چون استاد و خانم شایسته عزیزم و خیلی از دوستانم در این گنج الهی به این باور رسیدم که من نیومدم که تووی این دنیا فقط تماشا کنم،من اومدم که بدست بیارم،اینکه منم میتونم،برای من هم میشود،من چیزی از بقیه کم ندارم،منم لایق یه زندگی عالی در همه ی ابعاد هستم،خدایا شکرت
استاد سعی کردم برای اینکه بتونم به خونواده م و عزیزانم کمک کنم،گفتم که باید به جای دلسوزی کردن و غصه خوردن برای بقیه که خودمو بیشتر در شرایط نامناسب نگه میداره،باید سعی کنم به جای حرف زدن و شعار دادن،به موفقیت های برسم که نتایجم نشون بده و اونها هم منو الگو قرار بدن،بین اقوام نزدیکم خداوند رو یه الگو موفق هستم،خدایا شکرت
-خوب زندگی کنیم با شادی،عشق و لذت و کمک کنیم جهان جای بهتری برای دیگران هم باشه…
-کسب و کار با استمرار و با باورهای درست و با عشق شکوفا میشود
باورهای درست در مورد ثروت،موفقیت،کسب و کار،عشق و علاقه و استمرار
من باید با این نگاه و احساس خوب و لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی مون،کسب و کارمون رو ادامه بدیم و دنبال نتایج لحظه ایی نباشیم
نتایج لحظه ایی همون لذت بردن از کاریه که داریم انجام میدیم،نتایج بلندمدت که ثروت،موفقیت و شهرته،اینها وقتی که من ادامه بدم،میاد
-تووی کسب و کار من که چسب فروشیه نیازه که من ادامه بدم،حالا چجوری ادامه بدم؟؟
1.عشق داشته باشم یعنی تووی مسیری که عاشقش هستم،حرکت کنم
2.باورهای مناسبی در مورد ثروت بسازم
استاد من حدود یک سالی هست که کسب و کار خودم راه اندازی کردم،یه جاهایی تووش ضرر کردم اما خیلی کم،یه جاهایی تووش سود کردم اما بازم خیلی کم،اما تووی این ده ماهی که گذشت خیلی چیزها از چسب رو یاد گرفتم که تا قبل از اینکه واردش بشم،هیچی ازش نمیدونستم اینکه چسب تاریخ داره باید توو بازده زمانی تاریخش فروخته بشه،اینکه چسب قیمتش با دلار بالا و پایین میشه مثه طلا،خب همین بهم کمک کرد دیگه حواسم باشه چه تعدادی رو میخرم،با شرکت صحبت کنم اگه توو تاریخ فروخته نشد،پس بدم و درسهای دیگه،اصلا انتظار نداشتم که همین سال اول باهاش خونه و ماشین،پول پس انداز کنم،گفتم تووی بلندمدت درست میشه البته به شرطی که من باورهامون درست کنم،خب همین چندوقت پیش گفتم میخوام دوباره قرارداد مغازه رو تمدید کنم،مادرم گفت بدرد نمیخوره مغازه داری،چی بهت داد تووی این یک سال،دوستم گفت مغازه تو جمع کن بیا پیش خودم کارها حسابداری مو انجام بده ماهی 25میلیون بهت میدم،گفتم نه درسته که تووی سال اول سود خوبی بهم نداده اما ادامه میدم،درست میشه،هی سعی میکنم با پیدا کردن ترمزهام اوضاع فروشم رو بهتر و بهتر کنم،و امید دارم که درست میشه،اما بحث عشق و علاقه،استاد من به این کار علاقه داشتم که واردش شدم،اما هنوز نتونستم مثه اون کفش فروشی که خانم شایسته تووی سفر به دور امریکا ازش کفش خریدن،تووی کارم تخصص پیدا کنم،دیشب خداوند یه مشتری رو به سمتم هدایت کرد،اومد مغازه و کلی توضیح داد که من عاشق چسبم،مشخص بود که چقدر عشق به چسب داره چنان با ولع صحبت میکرد راجب چسب که من خودم لذت بردم،میگفت باید عاشق کارت باشی که موفق بشی،یه خانم نجار حرفه ایی تووی یوتیوپ بهم معرفی کرد،گفت ببین چقدر به کارش عشق داره،آدم باید اینجوری عاشق کارش باشه،واقعا منم فکر کردم که انگار وقتشه دست به عمل بشم و تووی حرفه ی خودم تخصص پیدا کنم،گفتم خدایا نمیدونم از کجا شروع کنم،اخه کتابی هم ندیدم در موردش که بخونم یا اینکه تووی یوتیوپ گشتم چیزه خاصی پیدا نکردم،تا اینکه امروز صبح شما این فایل رو گذاشتید،و دیدم چقدر مربوطه به صحبت های من با اون آقا در مورد عشق و علاقه به کسب و کار،از خداوند هدایت خواستم و میخوام که منو هدایت کنه تا تووی کارم تخصص پیدا کنم،ایده اومد که به اون آقا بگم یه مدت بیاد تووی مغازه من کار کنه و من کنارش یاد بگیرم،یه مبلغی رو براش در نظر بگیرم بهش بدم،گفتم خدایا اگه باید این ایده رو عملی کنم،اون آقا دوباره بیاد مغازه م…خدایا شکرت
خدایا شکرت که روزی رسان من تو هستی نه هیچ عامل بیرونی دیگه
خدایا شکرت که هر آنچه دارم از تو دارم
خدایا شکرت که خودت به تنهایی برام کافی هستی
خدایا شکرت برای فروش امروزمون
خدایا شکرت برای خرید امروزمون
خدایا شکرت برای فروش میلیونی امروزمون
خدایا شکرت برای فراوانی مشتری
دوستون دارم
سلام مرضیه جان، امیدوارم حالت عالی باشه
نمیدونم توی این کامنتت خوندم یا یه گام های قبل ولی گفتم بیام بهت بگم تحسینت کنم که مسجد سلیمان تا اهواز اومدی و بستنی گاو میش خوردی و تونستی رانندگی کنی دمت گرم دختر ،اگر مسیرت خورد به بندرماهشهر حتما برام پیام بذار توی سایت، یا از طریق بچهای عباسمنشی یا نمیدونم از چه طریقی.. ولی حتما بهم پیام بده، یه روز کامل باهم باشیم..بریم جاده ترانزیتی بندرامام صدها تریلی تحسین کنیم، متفاوت ترین جاده جنوب خوزستانه، وقته بارگیری باشه
پارک ساحلی ،ساحل دریا سربندر و خورسیف تجربه جالبی میتونه باشه برات
در پناه خدا باشی عزیزم
گام هجدهم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
.
سلام
صبی با لبخند بیدار شدم، حسم جوری بود که انگاری تو خواب، در باغ بهشت مشغول قدم زدن بودم.
حالم بی دلیل خیلی خوبه و خیلی بابت این موضوع از خدا سپاسگزارم…
در مورد لذت بردن از مسیر تحقق خواسته ها و تلاش کردن، یه شعری از فریدون مشیری را به زبون خودم سر در مغزم نصب کردم که تا الان خیلی کمک کننده بوده واسم:
مارا تمام لذت هستی به
یادگیری و اموزش است.
این تلاش، تمرین و رشد تکاملی معنای زندگیست.
رنج از تکرار و رفع اشکال
سزاوار مرد نیست.
.
خداروشکر به خودم خیلی آسون گیر شدم برای اشتباه کردن و آموزش، البته کاملا واقف هستم که یه شیب نسبتا تند در اوایل مسیر یادگیری و شروع هر چیزی وجود داره که خیلیا، از جمله خودم را میتونه از مسیر منحرف کنه.
که انشاا… بتونم هر بار به سلامت ازین مرحله عبور کنم، چون دل میخاد زووود مسلط بشی و اونقدری که انرژی میذاری،فیدبک دلخواهت بگیری اما طبق قانون تکامل نتیجه و دستاورد قابل قبولی اوایل بدست نمیاد و این موجب ناامیدی میشه و…
میدونی،
همه صحبتا و اگاهی های این فایل شاید ختم بشه به همون مثال دانشجوهای فارغ التحصیل که به ترمک ها میگفتن:
از مسیر لذت ببر و ادامه بده، میرسی…
.
رسیدن.
این لحظه در بیخیال و رها ترین حالت ممکن زندگیم هستم و گاها از اعماق وجودم یه صدایی میشنوم که میگه: به فرررااااااتر از چیزایی که میخای میرسی…
.
بحدی اروومم که هر چن ثانیه و با مکث این متن دارم تایپ میکنم.
این حس اطمینان چقد خوبه…
میدونم انتظار بیجایی هست که بخام همیشه این حس باهام باشه اما این درخواست دارم که زمان های بیشتری رو این مود قرار بگیرم…
در مورد موضوع جلب توجه و شهرت و دیده شدن؛
خداروشکر ا ص ل ا – و- ا ب د ا دلم نمیخاد شخصیت شناخته شده و معروفی باشم، یه جورایی حتی فراری هستم ازین موضوع.
یاد یه تجربه ارزشمند افتادم که تا حالا وایرال نکرده بودمو حسم گفت اینجا بگمش؛
تو یه رابطه عاطفی قرار گرفته بودم که اگه همین مسئله معروف بودن و جایگاه شناخته شده ی اجتماعی ایشون و یه سری عوامل دیگه نمیبود، شاید تا امروز مسیر زندگیمو باهاش ادامه میدادم.
راستش بخام بگم واسه حفظ اون رابطه خیلی تلاش الکی کردم
اما از اساس ما تو یک مدار و یک محیط نمیتونستم باشیم، من عاشق دیوونه بازی و نادیده گرفتن نگاها
اون محافظه کار و نگران توجه و برداشت دیگران.
خوب یادمه اون موقعا خیلی ناراحت بودم و حس میکردم ذوق و شوقم داره محدود و خفه میشه.
هرجایی نمیشد باهاش برم. با هزارتا فیلتر و هماهنگی اگه میرفتیم باید همیشه ماسک رو صورتش میبود و…
اووووو بگذریم.
امروز من خداروشکر میکنم بابت همه اون دپرسی هایی که پاس کردم چون خواستمو از زندگی فهمیدم.
درسته من تا حالا مشهور نبودم اما به لطف خدا ، به شکلی این طعم چشیدم و فهمیدم اصلاااااا به مزاجم خوش نمیاد…
خداروشکر فهمیدم نباید دنبال ترین بودن باشم.
نمیخام تو بازی پیشواها ، پیشکسوت ها ، پیشرو ها و خلاصه هر چیزی که جنبه برندیگ داره ،، شرکت کنم.
فقط میخام رشد و پیشرفت کنم و خودمو آزادانه تجربه کنم.
از خدا میخام حمایتم کنه تا در این مسیر بیشتر پیش برم، هدایتم کنه تا باورهای بهتری در خودم ایجاد کنم و تو این راه ثابت قدم بمونم هر بار به مدار های بالاتری مهاجرت کنم.
الهی آمین.
.
1749+
به نام خدای زیبایها
چقدر این فایل ها ارزشمندن با تمام وجود باید گوش بدم خودمو ببندم به این آگاهی ها همین قدمهای کوچک می شود بزرگترین تجربه زندگی
مقایسه نکنم تا الان هر چه مقایسه کردم دیگه بسه دیگه طبق قانون کار کنم
مقایسه دشمن پیشرفته چه مقایسه خودم چه دیگران
دستم بزارم تو دست خدا
لذت ببرم از زندگی مگه قراره چند سال زنده باشیم تا هستیم قدر خودمون بدونیم وابسته مال و دنیا نباشیم در لحظه باشیم نه آینده اومده نه گذشته بر می گرده پس قدر لحظه به لحظه زندگی بدونیم
با خودمون نجنگیم
سرمون توی کار خودمون باشه
زمان همه چیز حل میکنه همیشه فرصت هست
صبور باشیم تکامل طی کنیم
دنیا بزرگه جهان در حال پیشرفته
من باید
ه ضرفم بزرگ کنم
سپاسگزاری کنم
سلام به استاد گرامی و دیگر همراهان سایت عباسمنش
خدایا شکرت بابت فرصتی که به من دادی تا بتونم در راه تکامل خودم یاد بگیرم، بیندیشم و قدم بردارم. استاد وقتی این فایل شما رو شنیدم و در مورد این فایل وباورهای خودمفکر کردم صادقانه فکر میکنم شاید من جزء همون یک درصدم.
یک درصدی که رؤیای موفقیترو داره ، در رشته ای که دوست داره، حتی اگه نقابی برچهره داشته باشه و تا آخر عمرش قرار باشه کسی نشناستش.
باید بگم اتفاقا من آدم تأیید طلبی هستم یعنی تمام تلاشم رو برای کاری که بلدم انجام میدم تا تأیید بگیرم.اما همون رضایت و تأیید برام کافیه و نیاز ندارم حتما شناخته بشم.
شاید بهتر باشه اینجوری توضیح بدم:
من تو کار آشپزی و کیک و شیرینی مهارت زیادی دارم و هم خلاقیت زیاد…البته این مهارت تا به حال فرصتی برای کسب درآمدم نبوده ،به خاطر باورهای نادرست خودم ..مثلا همیشه فکر میکردم با همسری که من دارم و محدودیتهایی که برام ایجاد میکنه نمیتونم از این راه کسب درآمد کنم که امیدوارم با تغییر باورهام بتونم روزی به موفقیت مالی در این راه برسم و اون موقع حتما به یاری خدا بازهم کامنت میزارم.
یعنی مشتریان کافه رستوران آشپزخانه من همیشه همسرم و پسرم بودند و برای اینکه تأیید و رضایتشون رو به دست بیارم خیلی تلاش میکردم و درباره چیزهایی که درست میکردم نظرشونو میپرسیدم و وقتی لذت اونها رو میدیدم برام یک دنیا میرزید .
حتی اگر به خونه مادرم میرفتم و کیکی ،شیرینی ،چیزی میبردم و هرکس که امتحانمیکرد حتی خبرش هم بهمن میرسید که چقدر لذت برده ،برای سرخوشی من یک عالمه کافی بود .
همین که حس میکنم تونستم چیزی رو تهیه کنم که به کسی احساس شادی و لذت و تجربه لحظات بهتری رو بده برامکفایت میکنه و واقعا قلبم راضی میشه.
حتی شده بود مثلا باقلوا میپختم و وقتی به خانه دوستم میرفتم میبردم ،اینقدر دوستم خوشش میومد که میگفت فلانی باقلوایی که برام آوردی چون میخاستم برم فلانجا دست خالی نباشم ازش استفاده نکردم و بردم برای اون و وقتی اونجا بازش کردن و خوردن اصلا مونده بودن که تو اینو از کجا خریدی؟
خب اونها که اسم منو یا اصلا منو نمیشناختن ولی همینکه خبردارمیشدمخوششون اومده اصلا انگیزه میگرفتم برای دفعه های بعد.
و واقعا طبق گفته های شما اگر آدم کاری روکه عاشقشه انجام بده اصلا از اون کار حس سختی و سخت بودن نمیگیره بلکه همش عشقه وعشق و انگار با انجام اون کار، حال دل آدم خوب میشه.
به نام خدای همواره قریب، همواره مجیب (ولی ب وقتش ک من از لحاظ فرکانسی آماده اش بودم)
سلام ب استاد عزیزم، خانم شایسته جانم و دوستان گلِ گلاب
آقاااااا جدی میفرمایید!؟ یا لَل عجب، بچه ها ما دیگه خیلی وصلیم فک کنم جونمی جون، ینی چی این همزمانی خدا بابا دمت گرم، این فرکانس این عدل جهانت، ینی این فایل برای خودِ خود من بود، برای شرایط من انقده سازگار بود ک نگم براتون، ینی جلو جلو پیش پیش من دارم درسامو می گیرم، دیگه چی از این بهتر!؟ مگه اصن ضرری درکار خواهد بود؟ همش سوده و سوده و سود، تمام شد و رفت.
از خالص بودن این آگاهی ها جونم براتون بگه امروز ناعمه ک یه جا بند نمیشه، تو پیاده روی، یه آقای مسنی دیدم، گفتم اَی عمو من تو رو بگیرم تخلیه اطلاعاتیت کنم، ایشون خیلی انسان فرهیخته ای هستن و از طرز راه رفتن شون، صحبت با جوون ها، با همه خوبن، همه احترام و عزت می گیرن تو پارک از پیر و جوون، ینی یه فرکانس بسیار خوب و عالی، هی تو ذهنم بود قبلا ک برم از تجربیات شون بپرسم ولی امروز دیدم نشسته بودن کنار یه پسر ک آهنگ دپ گذاشته بود و سیگار پشت سیگار، ینی اون آقا پسر با چنان احترامی ب حرفاشون گوش میداد ک من گفتم عمرا اگه انقد ب پدربزرگ یا پدر خودش احترام بزاره.
وقتی تمام شد صحبت شون رفتم پیش شون درحال پیاده روی، گفتم عمو میشه لطفا از تجربیات زندگی تون ب من بگید اگر نصیحتی پندی چیزی هست من دوست دارم بشنوم، خلاصه آقا ایشون بسیار محترم بسیار فهمیده، اهل مطالعه تاریخ، خانواده باسواد و فرهیخته، اهل فلسفه و شعر، و از همه اینها بهتر از هرچیز اصلش رو قبول داشتن و اصلا دنبال فرعیات نبودن، و وسطاش از من سوال میپرسیدن و من جواب میدادم گفتن تو ک همه چیو بلدی، کار میکنی رو خودت؟ گفتم بله، اسم استادم پرسیدن و گفتن در چه حوزه هایی تدریس میکنن.
خلاصه آقا هرچی ایشون تو این دوساعت فرمودن از اشعار و فلسفه و تاریخ و تجربه، همش خلاصه آگاهی های این سایت بود، از غمگین نبودن، توقع از هیچ کس نداشته باش، ترس و غم ب هیچ وجه خوب نیست، اینکه نجابت آدما رو از چشم هاشون میشه شناخت، اینکه این جهان یه خالق یه آفریننده داره، وووو همه و همه تا جایی ک گفتم عمو من مغزم درد گرفت :)))
خلاصه اینو بگم بهتون ک گشتم نبود نگرد نیست بهتر از اینجا بخدا، ینی چقدر سپاسگزار باشیم ما، استادِ تشخیص اصل از فرع دوستت تون دارم، چه لیاقتی داشتم من، اگه کسی جلوی من بگه ایشون حرفاشون الکیه و بهتون تهمت بزنه من قلبم درد میگیره واقعا( چون چند وقت پیش شنیدم توی پادکست ک خواهرم گوش میداد و سکوت کردم و ناناحت شدم:) ، مثل همون مثالی ک ب پیامبر میزدن ک میگفتن آیا بشری مثل خودما قراره بهمون بگه راه درست چیه؟ قراره مارو از راه و روش ابا اجدادمون جدا کنه؟ چه برتری داری؟ آیا بالهایی داری ک باهاش بری آسمون؟ آیا از اسرار غیب میفهمی؟ اوکی بگذریم
ب نظرم اگر من خودم دنبال اصل باشم تو کل زندگیم، ینی دنبال فرعیات نرم، ینی اهل فضای مجازی نباشم، اهل معاشرت های الکی نباشم، حرفهای بیهوده نزنم، تو لیاقتت اینه ک ب اصل هدایت بشی، وقتی دنبال فرع و چرت و پرت نری لیاقتت اینه ک اینجا باشی، آره این سایت خیلی لیاقت میخواد، بودن تو این سایت خیلیییییی لیاقت میخواد. استمرار تو سایت و گوش دادن هر روزه شخصتت و مدارت اینو میخواد ک تو لایق بهترین ها باشی.
چند شب پیش یهو حالم بد شد، چرا قبلش پدرم گفت ینی چی هیچ مهمونی نمیای، یه ذره احساس نداری تو، انقد همه دوست دارن التماس تو میکنن پاشو بیا بریم، ولی نه پدر جان نمیام حوصله ندارم، حالا کل خانواده من رفتن کرج، اونجام دختر پسرخاله ها هم سن یه جو بازی و خنده و شادی اینا، ولی من نرفتم، خب نجوا اومد ببینم این همه لذت و از خودت دریغ کردی این 3 سال چی عایدت شده؟ ب کجا رسیدی؟ کو اون حساب بانکی پُرت؟ این همه خودتو از بقیه جدا کردی چسبیدی ب تنهاییت کجاست نتایجت؟ الان همه شون دور هم جمع ان، میگن میخندن، تو کجایی؟ تو داری چه کار مفیدی میکنی؟
بعد شبش قرآن خوندم یه آیه ای بود با مضمون، من تو را برای خودم آفریدم، من تو رو هدایت کردم ب این راه راست چون لیاقتشو داشتی، میخوای ب باطل و بازی مشغول باشی؟ من در تو چیزی دیدم، انسانها فراموش کردن ذات شون رو، فراموش کردن من چرا ب فرشته هام گفتم به آدم سجده کنید، من تو را هدایت کردم، برگزیدم و ب تو تقوا رو آموختم.
بعد نتایج زندگیم رو مقایسه کردم با همون اطرافیان، دیدم انقده روان و نرم عه زندگی من ک من اصلا یادم رفته نگرانی و غصه و احساس مودی بودن و دپ بودن چیه، انقده روحیه شاد سرحال، انقده زندگیم پر از لذت و نعمته، گفتم خدایا من تنهاییم با تو رو ب صد تای اون جمع های بیهوده نمیدم. چی میخواد ب من اضافه بشه اونجا؟ هیچی، فقط همین باورهای خوبی ک با استمرار رو خودم بدست اوردم رو خرابش میکنن.
وبعدم یه سفر بدور آمریکا گذاشتم و شب خوش، حین دیدن سریال گفتم ببین من اینو میخوام، من لیاقتم اینه، و ثابتشم میکنم، من لیاقتم معاشرت با انسانهای فوق العاده است، دوستان فوق العاده و هدفمند، آدمایی ک ازشون انگیزه بگیرم چیز یاد بگیرم، من لیاقتم رابطه با پارتنری فوق العاده است، پس ب جهان ثابت کن و شخصیتت رو بهبود بده.
بعدم جوری شده ک اصن لذت میبرم از کار کردن رو خودم، ینی زجر نیست برام واقعا، میگم آج جون فایل جدید اومده حتما قراره یه چیز جدید یاد بگیرم، حتما قراره باز چرخهای زندگیم روغن کاری بشه، مسیرم راحتر بشه، بچه ها هیچ وقت فکر نکنیم ما همه چیو بلدیم، امروزم این آقای 70ساله ب من گفتن من همیشه میگم من بازم میخوام یاد بگیرم، من هیچ وقت نمیگم من دیگه همه چیو بلدم، وقتی بگی بلدم دیگه رشد نمیکنی دیگه بهبود نمیدی خودتو و متوقف میشی و ایستایی ینی نابودی ینی سقوط.
انقدم شیرین شده این فایلا ک دیدید میره میچسبه ب مغز استخونت هههه، میگی عاااا بابا این خیلی خوووب بود، حس و حالش رو دیدین جوری شده ک من دیگه نگرانی ای ندارم، میگم حتما هدایت میشم حتما جواب سوال مو میگیرم، حتی جلو جلو بهم جواب میده این سایت، نگرانی بابت اینکه اگه تو اون شرایط قرار گرفتم چه رفتاری کنم، چه فایلی گوش بدم، هیچی هیچی، ما فقط وصل باشیم ب خدا، دیگه همه راه حلها بهمون گفته میشه.
حالا بریم سراغ فایل، استاد آخیییییش، مرسی ک این بار گران رو از دوشم برداشین، تو انسانی باباااا.
این کمالگرایی نمیزاره نفس بکشی، نمیزاره لذت ببری، ناعمه شل کن جون من، خودم ب خودم سخت می گیرم، خودم زندگی رو سخت و تلخ میکنم برا خودم،میدونم این ذهنم انقده منو میبره سمت مقایسه و بدو دیر شد عقب موندی پس کو نتیجه ات پس کو اختراع ات پس کواون بمبی ک میخواستی بترکونی و… و نمیزاره از روزای زندگیم لذت ببرم.
حالا هر روز میخوای ابراهیمی رفتار کنی؟ چی میگی بچه جون؟ هی میگم عمل عمل کو اون عملم؟ کو بت شکنی امروزم؟ کو قربانی امروزم؟ بابا یواش بچه جون بیا پایین، آروم بگیر، همینکه تو مسیر درستی داری رو خودت کار میکنی خودتو رشد میدی خوبه کافیه ب وقتش ایمانم نشون میدی، انتظار قربانی بچه داری؟ نترس.
خب هدفت کو چی شد چرا نرسیدی چرا خدا جواب نمیده، ب قول استاد تو دوره راهنما 1، بگو بابا بگو من ک نمی میرم اگر ب این خواسته ام نرسم حالا این زمینارم نداشتم چی میشد؟ این ملکا رم نداشتم چی میشد؟
حالا کمال گرایی جلب توجه من دیگه نوبرشه، ناعمه خوبه حالا خیلی خوش تیپ نکن چیه میخوای زیبا دیده بشی؟ میخوای بقیه ازت تعریف کنن؟ ک چی بشه؟ تو نیاز ب زیبا دیده شدن داری.
برای مثال 2 روز پیش من بالم لب بی رنگم رو گم کردم، میخواستم برم بیرون خواهرم گفت برا منو بزن، حالا مقاومت شدید گشتم گشتم نبود، چرا مقاومت داشتم چون یه ذره رنگ قرمز میگرفت، گفتم وای قرمز شد لبم، آبجیم گفت چییی؟ کو رنگش اصن؟؟ اصن معلوم نیس(هعی)
بابا ما آدمیم، ما نیاز داریم ب توجه، این طبیعی عههههه ناعمه، این جزو ویژگی های انسانیه، دیگه شما از اون ور پل افتادی عزیزم.
در مورد بقیه خیلی ب خودم گوشزد میکنم ک آقا بزار شوآف کنه، بزا خب 100 تومن پول آیفون داده دوست داره دیده بشه اشکال نداره بزا پر بشه( چرا خودت نمیخوای از زیبا دیده شدنو تیپ زدن پر بشی!؟) بزار با ماشینش گااااااززززز بده تو خیابون اشکال نداره ذوق داره، عاشق سرعته، بزار آرایش کنه اون اونجوری دوست داره، بزار اصن خودشو بترکونه از عمل زیبایی اون اونجوری دوست داره، بزار تیپای عجیب بزنه اون سلیقه شه، اقتضای سن شه، بزا دیده بشه بزار شوآف کنه بزار خودشو برا شوهرش عزیز کنه لوس کنه چی میشه این نیازهارو آدما دارن خب. پس لطفا ب خودتم آسون بگیر خانم کمال گرا.
در مورد حوزه مورد علاقه ام، جونم براتون بگه من هدایت شدم اونقدم خودمو کششششتم هی عجله هی حرص، اون ایده خودش ب راحتی با پای خودش اومد در زمان مناسبش، مصاحبه آنلاین اولیه رو پذیرفته شدم و قراره دومش رو گروهی بصورت حضوری ب امید خدا بروم، دوستش میدارم، تو این حوزه هم تکامل رو ب خودم یادآوری کردم، ب عنوان کارآموز میرم، حوزه دیجیتال مارکتینگ، میرم یاد میگیرم، و اگرم نشد من اونجا باید یه درسی بگیرم، مسیرم واضح تر بشه، اگرم کارآموز شدم کلی از علایقم رو میشناسم، تو حوزه مورد علاقم یاد میگیرم آموزش می بینم از افراد باتجربه درس یاد میگیرم، مسئله حل میکنم، میرم تو دل چالش ها، ایده میدم خلاقیت بخرج میدم واووو. میگم براتون از موفقیت هام ؛)
میرم وارد حوزه جدید میشم، از فضاش لذت میبرم، از تک تک رشد ها و قدم های کوچیکم لذت میبرم، هر روز یه قدم کوچولو یه بهبود یه یادگیری، آرام آرام تکاملی میرم جلو، ب خودم سخت نگیرم، نخوام زود همه چیو یاد بگیرم، ب خودم فرصت بدم با اون حوزه جدید خو بگیرم عجله نکنم سخت نگیرم. تکاملم رو طی کنم، فقط لذت ببرم از مسیر رشدم.
بزارید اتفاق می افته، بزارید یاد می گیرید، بزارید پیش میرید، بزارید همش درست میشه فقط لذت ببرید، نخواه یه شبه ب همه چی برسی، ب مغزت فشار نیار، زجر نده خودتو، اذیت نکن یه چیز جدیده برات، تا دیدی احساست بد شد استراحت بده ب خودت بدون داری سختش میکنی، نخواه زود همه چیو یاد بگیری، زود پیشرفت کنی، زود تمومش کنی برم مرحله بعد.
نه آقا لذت ببرم، خوداین اطلاعاتی ک دارم می گیرم کافیه برا مغزم، مغز من بخاطر موقعیت جدید یه سری مقاومت ها داره بزار نرم بشه، بزار یواش یواش راه بیوفته، بعد در ادامه با سرعت بالاتر خودش مطالب رو مثل اسفنج جذب میکنه و پیش میریم.
مثل اون مثال یادگیری زبان تو دوره عزت نفس ک استاد گفتن باید اون اتصاله بین مغزت و اون کاری ک داری انجام میدی برقرار شه، هرچیزی یه روند داره، من فهمیدم یادگیری زبان یه روند داره، نمیشه یه شبه همه اون اطلاعات بره سرجای درستش، اولش تو هی اطلاعات میگیری میگیری ممکنه هیچ نتیجه ای هم نده و ناامید بشی ای بابا چرا برا من جواب نمیده، میده نگران نباش ادامه بده اون اتصاله باید ایجاد بشه.
خداوند یار و نگهدار همه ما باشد دوست تون دارم.