مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی» - صفحه 19

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دریافت الهامات الهی

    اولین شرط اینه که با تمام وجود باور کنی خدا بهت الهام می‌کند .

    یادمه تو یکی از کامنت‌ها خونده بودم که رابطه ما با خدا یه رابطه دو طرف است . مثل بقیه روابط بستگی به این داره که تو چقدر با خدا صحبت می‌کنی چقدر قبول داری که او با تو صحبت می‌کند در روز چقدر به خدا مراجعه می‌کنم چقدر باور دارم خدا از طریق نشانه‌هایش با من صحبت می‌کند از طریق یک نقطه آبی یا از طریق یک کامنت دوستان . شاید حتی از پرواز یک پرنده یا آوازش تو را هدایت کند.

    با توجه به آمادگی ما ، مسیر برای ما روشن می‌شود وقتی آگاهانه با این موضوع برخورد کنیم که در حال دریافت الهامات هستیم دریافت‌هایمان شفاف و واضح می‌شود خدا همواره در حال ارسال الهامات و هدایت‌ها برای ما است اینکه ما چقدر دریافت می‌کنیم به میزان ظرفمان و آمادگی مان دارد.

    آمادگی را چطور به دست می‌آورم؟

    ظرفم را چطور بزرگ کنم؟

    وقتی حسی توی قلبم گفته می‌شه که این کار رو انجام بده بهش عمل کنم . کار پیچیده‌ای نیست به بقیه نگاه نکنم که خدا مستقیم باهاشون صحبت می‌کند. با هر کسی به شیوه خودش صحبت می‌کنه فقط کافیه به هر حسی که بهم گفته میشه و قلبم بهم میگه درسته عمل کنم. هر چقدر موارد قبلی را درک و کاربردی کرده باشم آماده می‌شم برای دریافت مرحله بعد.

    دنبال بهتر شدن باشم

    ایمان داشتن به هدایت و عمل کردن و دنبال هدایت بودن آنچه که می‌فهمم رو عمل کنم آنچه که دریافت می‌کنم را عمل کنم حتی اگر نیاز به شجاعت و جسارت و ایمان بیشتری داشته باشد بعد مسیرها گفته می‌شود راه‌های جدید گفته می‌شود. با ایمان به اینکه خدا چیزهایی را می‌بیند که من نمی‌بینم و این آگاهی‌ها از مقام بالاتری می‌آید

    می‌دانم خدا بی‌نهایت است اما ظرف ما بی‌نهایت نیست پس با عمل کردن به موارد کوچک‌تر ظرفم را آرام آرام بزرگ کنم.

    گفتگو کردن با خدا حس و حال خیلی خوبی به آدم میده.

    خدایا میشه ما رو همنشین خودت کنی

    فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سعید راد گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    🟥به نام رب وهاب🟥

    این فایلو فک کنم بالای 10 بار گوش کردم بازم احساس میکنم کمه هی انگار یه چیزی هس که هنوز نشنیدنش یه همچین حسی دارم

    کلا بحث الهامات درونی خیلی شیرینه

    این که منبع قدرت و پادشاه جهان داره باهات حرف میزنه از راههای مختلف یه جور حس دلگرمی

    مث بچه ای که خیلی کنجکاوه و از محیط اطرافش همش براش سوال پیش میاد و هرچی از پدر مادرش می‌پرسه بیشتر آگاه میشه بیشتر می‌فهمه

    🟢دقیقا مثل داستان ما با خداست🟢

    من خودم این قضیه رو به اندازه ی ظرف فعلیم درک میکنم حتی فایل‌هایی که گوش میکنم درکم خیلی ببشتر شدع نسبت به حتی هفته ی پیش و میفهمم که ظرفم بزرگ تر شده یه سری الهامات درونی مه بهم گفته میشه واقعا نمی‌دونم نمیفهمش ولی یه سریا خیلی واضحن دقیقا مثل یه مکالمه

    یه بار تو تهران ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم استارت نخورد کارایی که بلد بودم چیزهایی که ب استارت ربط داشتو همرو انگولک کردم به باتری ساز زنگ زدم چن تا کار گفت که همرو انجام دادم

    نشد که نشد دیگه شب شده بود زنگ زدم به امداد مشکلو گفتم و گفتم احتمالا از رله دوبل باشه با خودت بیار گفت باشه هزینه هارو بهم گفت و اینا گفتم بیا گفت باشه لوکیشن برام بفرست واتش اپ تا نیم ساعت دیگه اون جام

    بعد این که گوشیو قط کردم و قبل این که لوکیشنو بفرسم بهم الهام شد یه بار دیگه برو رله دوبلو باز کن تمیزش کن بعد ببند

    در صورتی که من فک کنم 7 ،8 بار این کارو کرده بودم ولی گفتم باشه انجامش میدم

    و انجامش دادم و ماشین روشن شد خیلی حس عجیبی بود خیلی حس قدرت بهت میده که که خدا همیشه پشتته همیشه و هرجا

    امشب میخاسم یه میلغی طلای ابشده انلاین بخرم

    باید قبلش کیف پول انلاینمو شارژ میکردم 2بار این کارو کردم ولی زد تراکنش ناموفق فهمیدم که نباید الان بگیریم که بعد به بابام گفتم قیمتش خوبه الان بگیر چون اون تو کیف پولش موجودی بود از قبل و وقتی که خرید گفت اومده پایین

    و این شاید یه نشونه بود که ممکنه پایین ترم بیاد عجله نکن ولی خب اون موقع نمیفهمیدمش

    یا چیزی که اللن یادم که خیلی برا خودمم عجیب بود

    یه شب خونه ی یکی از دوستام بودم و توی اشپزخونش پریز برق کم داشت و کلا دوتا داشت

    که یکیش پشت گاز بود یکیشم پشت لباسشویی که لباسشویی محافظ مخصوص به خودشو داشت و نصابش گفته به غیر این محافظ و دوشاخه لباسشویی دوشاخه دیگه ای بهش نزن

    و دوشاخه ی یخچال که روبه روی گاز بودو باید به پریز پشت گاز میزدم و خب این کارم کردم ولی نمای خیلی زشتی به آشپزخونه داده بود

    گفتم یه 4 پایه بیار که کابلشو به از بالا به پشت گچ بری آشپزخانه چسب بزنم که خوشگل تر بشه

    این دوست من 4 پایه نداش و وسیله ای نداش که بلند باشه بشه بری روش و کابلو درست کنم

    گفتم برم از همسایه روبه روییت بگیرم که واقعیت خیلیم دوس نداشتم این کارو کنم

    ذهنم میگفت بی‌خیال بابا خونه ی تو که نیس دیونه ای خودتو اذیت کنی آخه

    ولی یه حسی بهم میگفت تو برو حالا

    و رفتم نگام خورد به یه نیمکت چوبی نسبتن بلندی که روی کمد پاگرد بالا گذاشته بودن

    دوست من آخرین طبقه ی اون ساختمون یعنی 4 یود و دیگه بعد اون بالا پشت بوم بود و یه سریا وسایل مثل کمد و اینا اون جا بود که من تا حالا اصلا ندیده بودم و دیدم این نیمکت چوبیه روی اون کمدس

    خیلی برام خوبو قشنگ بود که به حسم رجوع کردم و جواب گرفتم بدون این که زنگ همسایه رو‌بزنم

    وتا چن دقیقه فقط خدارو شکر میکردم

    اینا مثالایی خیلی ساده ای که به خاطرم اومد و شاید الان ساده باشه و لی تو زمان خودش کم از معجزه نداش

    الهامات خدا همیشه هست فقط ما خالص نیستیم و به اندازه ی ظرفمون دریافت میکنیم

    دقیقا حرفی که استاد زد خیلی عالی بود

    🟨 که گفت خدا بینهایته ولی ظرف ما بی نهایت نیست 🟨

    و چقد این دید استادو‌دوس دارم که وقتی یه حسی اومد یا الهامی شد بگیم این از یه آگاهی برتره این از قدرت بالاتره و بگیم چشم

    🟢مثل هلیکوپتری که از بالا به جنگلی که همه جاش شبیه همه مشرفه و اون ادمی که تو جنگله شاید مسیرو از زاویه خود پیدا نکنه ولی خدا از اون بالا همه چیو میبینه🟢🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    به نام خدایی که‌ هرچه دارم از اوست

    سپاسگزارم از استادان عزیز

    سلام دوستان همراه

    گام بیست و چهارم

    مهمتر از چطور در مدار الهامات خداوند قرار بگیریم اینه که اول باور داشته باشیم که الهام میشه بهمون

    ما انسانها وقتی کسی حرفی بزند و بابت حرفش قسم بخوره هر چقدر هم که اعتقاد داشته باشیم باز حرفشو قبول میکنیم

    یه وقتایی شاید اگه یک بچه قسم بخوره بگیم این نمیفهمه

    ولی وقتی آدم بزرگی قسم بخوره چی …‌‌

    حالا پروردگار جهانیان داره قسم میخوره

    که میثم جان من خوب و بد کارهاتو بهت میگم

    ولی اگه گوش کنی

    چطوری؟

    این صدا با توجه به آمادگی هر شخص ولوم داره

    برای من خیلی ضعیف هست باید تلاش کنم تا بشنوم

    یعنی سعی کنم اولا خوب سکوت کنم و پچ پچ های اضافی ذهنمو حذف کنم تا بشنوم

    و با هر بار شنیدن و البته عمل کردن به اون الهامات من در شنیدنشون قوی تر میشم

    البته من لالایی بلدم ولی خودمم هنوز نتونستم خوب بخوابم.

    خدایا هدایتم کن تا آسان تر شوم برای آسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    حامد میرچناری گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    .خدایا پناهم باش

    .خدایا حامی من باش

    .خدایا راهگشای من باش

    .خدایا امشب بیشتر از هر وقت دیگه به حضورت و الهاماتت تو زندگیم نیاز دارم

    خدایا میدونم و از استاد عزیزم شنیدم که به اندازه ظرفم به من الهام میکنی اما من امشب و تو روزا محتاجم به الهامات و ایده های تو و حس میکنم اگر کمکم نکنی غرق خواهم شد در دریای پر تلاطم افکارم و زندگی

    . خدایا پناهم باش

    . خدایا به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم

    خب 2هفته پیش که مازندران بودم شب بعد از اون سمت هایی که استاد فک کنم تو گام 20یا 21 بود که گفتن تو دبی بودم و رفتم با خدای خودم صحبت کردم بعد از اینکه با علی دوستم از سیسنگان برگشتیم رفتم کنار دریا و شب عجیبی بود انگار خیلی با خدا حرف داشتم و انگار خدا هم منتظر بود که بشنوه خلاصه سنگ هام را باهاش باز کردم و کلی باهاش حرف زدم هر چند حس میکردم خدا اصلا صدام رو نمیشنوه و بیشتر هم از این شاکی بودم که چرا اصلا صدام رو نمیشنوه و کلی که صحبت کردم برگشتم خونه و یه دفتر و برگه گذاشتم بالای سر خودم که اگر توی خواب به من الهام کرد یا خوابی دیدم بنویسمش اما هیچ خبری نبود

    .صبح که از خواب بیدار شدم انگار خدا در گوشم گفت که حامد تو مدت هاست فستینگ هستی و بیا همین کاری که خودت داری میکنی رو دوره اش رو برگزار کن و منم همون لحظه بدون اینکه بخوام یک ثانیه فکر بکنم وسایلم رو جمع کردم و 1200کیلومتر بدون اینکه از ماشین دربیام(فقط واسه بنزین و قهوه 2بار)هزار و دویست کیلومتر رانندگی کردم و اومدم به محل ضبط ویدیوهام خب شروع کردم و الان همین دیروز جلسه 4رو ضبط کردیم و فردا میخوایم جلسه 5رو ضبط کنیم

    -واقعیتش رو بخواید استاد عزیزم من اهل گله و شکایت نیستم اما حالم بده چون با اینکه همه جا (اینستاگرام و یوتیوب و واتساپ و همه جا) گفتیم ما همچین دوره ای داریم ولی هیچکسی از ما این دوره را هم نخریده با اینکه یک دوره دیگه هم تو سایت ام دارم و اوایل بهتر میخریدن و انگار هر چقدر من دارم برای ذهنم دلیل میارم و عبارت تاکیدی میگم و روی باورهام کار میکنم اوضاع هر روز داره بدتر و بدتر میشه اما خب من از این باور فراوانی دست نخواهم کشید و ادامه میدم ……یا میمیرم یا این باور رو درست میکنم و فقط از این میترسم که این همه وقت که دارم میزارم برای باور فراوانی نکنه اشتباه دارم کار میکنم و باگ من موضوع دیگه ای باشه هر چند باور فراوانی که درست بشه تمام موضوعات را با خودش د رست خواهد کرد

    .خدایا پناهم باش

    خدایا حامی من باش

    .خدایا هدایتگرم باش

    .خدایا محتاج ام به ایده هات

    .چجوری بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    خدایا یعنی اون الهامی که به من شد اشتباه بود؟

    .استاد عباسمنش میگه که =خدا همیشه داره با ما صحبت میکنه و بارها قسم خورده به خورشید به ماه و زمین و اسمان که من خیر و شر شما را بهتون الهام میکنم

    .نکته =کلمه الهام و ریشه لهم فقط یکبار در قران امده است و دیگر تکرار نشده است و در مقابل کلمه وحی خیلی تکرار شده

    -خدایا من چقدر به کلمه الهام تاکید داشته که چندین بار قسم خورده به خورشید و ماه و اسمان که ما خیر و شر شما را به شما الهام میکنیم

    .خدای هدایتگرم قصد داره منو هدایت کنه

    .قصد داره خیر و شر من را به من الهام کنه

    .قصد داره و عاشق اینه که حمایتم کنه

    .قصد داره پناه و تکیه گاهم باشه اما این وسط یک مساله خیلی مهم وجود داره

    .الله اکبر الله اکبر الله اکبر(من اماده نیستم )(من ظرفم اماده نیست )

    .خدایا توبه به خاطر تمام سوظن هایی که به تو داشتم و مشکل از هدایت و الهام های تو نبود و مشکل از منه و من اماده نیستم وگرنه هدایت های تو همیشه هست

    .خدایا منو ببخش که نفهمیدم و درک نکردم و من خودم باعث شدم الهاماتت رو دریافت نکنم و من هنوز درس هام رو خوب پاس نکردم

    .من نفهمیدم وگرنه تو هر لحظه داشتی میگفتی

    .خدایا تووووبه میکنم که فکر میکردم تو بهم نمیگی و الهام نمیکنی و این خودش شرکه که من فکر کنم تو به من نمیگی و به یه بنده دیگه ات داری میگی بلکه تو در هر لحظه به تمام بنده هات داری الهام میکنی و قسم هم خوردی و هر بنده ای به اندازه ظرف و به اندازه ای که اماده باشه دریافت میکنه

    .همه ی ما انسان ها به یک اندازه دسترسی داریم به الهامات خداوند

    .انا علینا للهدی =ما برخودمان واجب کردیم که شما را هدایت کنیم .واقعا خجالت میکشم که دارم این جمله را مینویسم یعنی خداوند دروغ گفته که ما بر خودمان واجب کرده ایم که شما را هدایت کنیم ؟

    .برای بار دوم هست که این فایل رو میبینم و وقتیکه شما داستان موسی و خضر را گفتی رفتم و سرچ کردم و خواندم و از شما استاد عزیزم سپاسگذارم بابت یاداوری این اگاهی ها که مثل داستان اشیل فرمانده رومی یاداوری میکنید

    .خدایا استادم داره از ظرف پیامبری بنام موسی صحبت میکنه که اسمش از تمام پیامبرها بیشتر در قران امده است و از همه پیامبرها هم بیشتر معجزه داشته و امادگی را نداشته که دلیل یک سری اتفاقات که از طرف خدا به خضر الهام شده را بفهمد و الان من کجای داستانم دقیقا ؟هر کسی هر چیزی میگه بهش میگم تو ساکت شو و من چقدر متکبر شدم ؟

    .خدایا منو ببخش بابت این منم منم هام .بابت اینکه فکر میکنم همه چیز را بلدم و الان دیگه بااااااید خدا به من الهام کنه و این تکبر من رو به جایی رسونده که میگمم الان دیگه من اماده ام و اگر الهامی نیست اشتباه از طرف من نیست اشتباه از طرف خدای منه وااااای برمن که دارم با خودم و زندگیم چکار میکنم با این غرور و تکبر و اصلا هم خودم حالیم نیست

    .چقدر من خودم رو بزرگ میدونستم در صورتیکه هیچی نیستم در مقابل خداوند و به خاطر 2ماه کار کردن رو خودم از خدا شاکی میشم که اقا من روی باورهام کار کردم و اگر اشتباهی بوده از طرف تووه که الهام نمیکنی

    .محمد (ص)با میلیاردهاپیروان سالهاس سال سالی یک ماه میرفت تنها میشد تا بتواند الهامات را بشنود و بعد من با 2ماه روزی یکساعت کار کردن اونم چه کار کردنی که یک ثانیه اش هم با تمرکز نیست انتظار ثرررروت و شهرت و همه چیز را دارم و چقدر مثال داستان محمد و ایات اولیه ای که به پیامبر گفته شده به من کمک میکنه در ادامه مسیرم چون من اول کارم دقیقا استاد عزیزم داشتم صحبت های شما را کپی میکردم اما الان دیگه از شما الگو برداری میکنم و به شیوه ی خودم میگم و هر بار با طی کردن تکاملم دارم فایل های جدیدی اما ده میکنم و فایل هایی که از شما کپی میکردم را پاک میکنم

    .سپاسگذارم .سپاسگذارم .سپاسگذارم برای این بیان شیوا .کامل و قدرتمند شما استاد عزیزم که باعث شدی امشب درک کنم مشکل از طرف منه و ظرف من اماده دریافت الهامات نیست و من باید ظرفم را بزرگتر کنم و ابتدا الهامات کوچیکتر را بشنوم و عمل کنم و با اقدام بازخورد و اصلاح ظرفم بزرگتر میشه و حالا ممگکنه تو این مسیر تو سری هم بخورم و اشتباه هم بکنم بین دریافت الهامات و یا نجواهای شیطان که همین بازخورد ها تکامل ام رو سریع ت ر پیش میبره و من باید از الهامات کوچیک تو شروع کنم مثلا بپرسم خدایا از این کوچه برم یا اون کوچه ؟خدایا این حرف را بزنم یا نزنم؟حالا اینجا وقتی این الهامات برام صداشون رسا شد سوالات بزرگتر بپرسم (الهی شکرت )

    .خدایا میدونی که قدم اول تهیه دوره بود و من گوش کردم و امدم به خوزستان برای ضبط و ازت میخوام حالا قدم دوم را به من بگی ؟

    فقط خدا میداند که امشب چقدر حالم بد بود و چقدر سپاسگذارتر هستم الان برای وجود همچین سایت بهشتی که محیط امنی هست برای اینکه بیایم و گوش کنیم و درک کنیم و بنویسیم چجوری از خدای خودم سپاسگذاری کنم بابت این سایت ؟خدایا هزار مرتبه شکر و سپاس و از شما استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز هم از صمیم قلب سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2896 روز

    سلام استاد عزیز و آگاهی بخشم

    و سلام به خانم شایسته دوست داشتنی و همراه

    شنیدن کلام شما چقدر لذت بخشه استاد ، یک روز گوش نکنم انگار یک چیزی توی وجودم کمه . و خیلی خوشحالم ورودی های ذهنم رو با کلام شما کنترل میکنم

    استاد خیلی قشنگ مفهوم تکامل در الهامات رو گفتین . مثال یادگیری درس ریاضی خیلی درک تکامل رو در ذهن آسان می‌کنه . وقتی کلاس اول هستیم عجله ای نداریم زودتر یاد بگیریم ، همون سطح رو آموزش میبینیم تمرین میکنیم نمره قبولی که گرفتیم میریم ریاضی کلاس دوم رو یاد میگیریم. و همینطور میریم تا دانشگاه . ماتریس ها و انتگرال های خاص و توابع خاص ریاضی و مثلثات رو وقتی آموزش میبینیم و درک می‌کنیم که مراحل قبلی رو درک کرده باشیم . هم به لحاظ یادگیری پیش نیازها و هم به لحاظ افزایش درک ذهنی این مفاهیم .

    اون معلم ریاضیات پیشرفته، علم آموزش سخت ترین سرفصل های ریاضی رو داره ، ولی ظرف دانش آموز آماده درک و فهم اون مفاهیم رو نداره . چون هنوز تکامل اون ادراک رو طی نکرده .

    به قول شما استاد ، ظرفش آماده نیست ، حجم ظرفش کمه ! باید حالا حالا ها روی ظرفش کار کنه . چطور ؟ با عمل کردن به اون الهامات ابتدایی ، با ایمان داشتن به اینکه اون الهامات از سمت خداست و از سمت نیرویی است که جهان را از نقطه بالاتری نظاره می‌کنه . اون نیرو چیزی رو میبینه که ما نمی‌بینیم .

    یک ضرب المثلی هست می‌گه با حلوا حلوا گفتن دهانت شیرین نمیشه ، آقا جان حلوا رو باید خورد تا ببینیم چقدر شیرینه .

    حالا اینجا هم همین موضوعه ، وقتی به اون آگاهی عمل می‌کنی ، مدل تفکری و ذهنی تغییر می‌کنه باور تغییر می‌کنه نگاه تغییر می‌کنه و آمادگی برای دریافت الهامات بعدی که ما رو به مدار بالاتر هدایت می‌کنه بیشتر میشه . شیرینی اون وقتیه که به اون آگاهی عمل کنیم . تازه میگیم خدای من ، اینقدر من راجع به این مفاهیم صحبت کردم انگار هیچ درک نداشتم ، چون عمل کردن به آگاهی ها باعث میشه مفهوم اصلی اون آگاهی و مغز اون آگاهی رو دریافت کنیم .

    استاد چقدر مفهوم تکامل رو در زندگی پیامبر اسلام و موسی ع در مورد دریافت الهامات قشنگ توضیح دادین . چقدر خوبه که شما از این انسانها اسطوره نمیسازین بلکه به پیامبرها به چشم الگو نگاه میکنین و این عالیه . چون اسطوره رو میپرستن ولی از الگوها یاد میگیرند. و این اصلا چیز کوچکی نیست . همین نکته چقدر که از گمراهی ها کم می‌کنه و مسیر رو برای رشد مسطح تر می‌کنه .

    استاد من خودم مثالهایی دارم از عمل کردن به ایده ها و الهاماتی که بسیار نتیجه بخش بوده ولی هنوز خیلی گیر دارم روی درک خوب اون الهامات .

    و حتما راهش همینه که توی ذهنم خیلی توجه کنم به باور الهامات و به قول شما هر روز به اونها عمل کنم اگرچه در ظاهر بی ربط و یا سخت باشه .

    بازهم بینهایت از شما استاد عزیزم سپاسگزارم که با به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها به ارتقا مدار ما و مهاجرت ما به مدارهای بالاتر کمک میکنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام خدمت دوستان گرامی.

    «هرکسی باتوجه به ظرفی که داره الهامات خداوند رو متوجه میشه»

    چقدر این جمله آرامش دهنده هست که خداوند در قرآن چندین بار قسم خورده و گفته «ما خیر و شرتون رو بهتون الهام می‌کنیم» و چقدر آرامش بخش تر هست که در قرآن گفته «ما بر خودمان مقرر کردیم که شما رو هدایت کنیم»

    هدایت خداوند از کوچک‌ترین تصمیمات زندگی ما گفته میشه تا بزرگ‌ترین تصمیمات. هرچقدر ما خالص تر باشیم بیشتر هدایت خداوند رو دریافت می‌کنیم و میفهمیمش. از اینکه مثلا من میخواستم هندزفری تو گوشم بگذارم و فایل گوش بدم همون موقع یک نشانه اومد که به من گفت یکی از هندزفری‌ها رو نگذار تو گوشت. بعد من گوش نکردم به هدایت و جفتش رو گذاشتم در گوشم و بعد دیدم مادرم پونصد بار صدام کرده و من نشنیدم و گفتم ببین گفت که یک دونه هندزفری بزار تو گوشت ها.. تا اینکه به خاطر دارم سال 1399 بود که من به شدت روی خودم کار میکردم و این تصاویر به صورت کامل دیدم تو ذهنم که همه خانم‌هایی که تو خیابان هستند بی‌حجاب هستن بعد من اصلا نفهمیدم که این تصویری که تو ذهن من اومد یک الهام از طرف خداوند بوده و مدت ها بعدش یک سری اتفاقات افتاد تو ایران و خیلی از افراد حجابشون رو برداشتن و بعد فهمیدم که عه.. اون تصویری که دیدم مربوط به این اتفاق میشد رو خدا الهام کرده بود.. یا یک تصویر دیگه هم دیدم همون سال 1399 که داشتم یک بازی رایانه‌ای انجام میدادم که تفنگ دستم بود و یکدفعه این تصویر اومد تو ذهنم که ما در حال جنگ و دفاع هستیم.. اینکه کی قراره اتفاق بیفته رو نمیدونم. این باور رو دارم میسازم که هر اتفاقی افتاد به نفع من تموم میشه و هیچ عامل بیرونی روی زندگی من تاثیر نداره و من هدایت میشم به سمت مسیر درست.

    یک هدایت جالب که در همون سال 1399 بهش شدم این بود که در اتاق بودم و خواهرم یک دفعه یک کتاب زندگی نامه یکی از شهدا رو داشت مطالعه میکرد یا توی اتاقش گذاشته بود و یک دفعه صحبتی کرد در مورد اون کتاب، درحالی که من کاملا داشتم روی خودم کار میکردم و اصلا تمرکزی روی اینجور موضوعات نداشتم به همین دلیل برام جالب شد که چرا چنین صحبتی باهام شده که کاملا غیرمرتبط هست با تمرکز من و بعد گفتم شاید یک نشانه‌ هست و یک مدت بعد خانواده گفتن که یک فردی به نام قاسم سلیمانی رو شهید کردن و من فهمیدم که دیدن اون تصویر شهید نشانه و هدایتی از طرف خداوند بوده و قبل از اتفاق افتادنش خدا بهم خبر داده.

    از اینجور نشانه ها و هدایت ها زیاد تو زندگیم دیدم، مثلا به خاطرم هست باز هم همون سال 1399 با جدیت روی سفر به دور آمریکا کار میکردم و یک حسی بهم گفت فایل «ما بی انتها هستیم» رو گوش بده و این حس اومد که مرگی در راه هست و من تمرکزم روی خودم بود و فقط میفهمیدم که یک اتفاقی قرار هست بیفته و بعد از یک مدت نشانه های جدی تر اومدن که اعلامیه مرگ میدم به دیوار خونه ها و همون حس میگفت مرگی در راه هست و کاملا هوشیار بودم که مرگی در راه هست ولی نمیدونستم کی.. در همون زمان‌ها پدرم به پدربزرگم زنگ زد و گوشی رو داد من که باهاش صحبت کنم .. باهاشون صحبت کردم و گفتم حالت چطوره پدر بزرگ و گفت اصلا خوب نیستم.. من فکر کردم روحی هست و بعد من بهشون گفتم انشاءالله که سلامت باشی پدر جان، هدایت خدا بود که قبل از مرگ پدربزرگم باهاش صحبت کنم و یک مدت بعد در دوره‌ای که اون بیماری پندمیک اومده بود ایشون از دنیا رفتن، پدربزرگی بسیار مهربان و فوق‌العاده و شجاع و موفق که هر موقع میدیدمش یک عالمه عشق دریافت میکردم ازش و کلی قربون صدقه‌مون میرفت.. بعد از اون اتفاق گفتم که ببین هدایت‌های خداوند رو و ببین نشانه ها رو که داشت میگفت چه اتفاقی میفته ولی من خوب متوجهش نبودم

    یعنی اینکه ما به اندازه‌ی ظرفمون الهامات و هدایت ها و نشانه‌ها رو درک می کنیم درست هست.

    به خاطر دارم سال 1397 یا 1398 که من هیچ شغلی نداشتم روی تمام باورهام داشتم کار میکردم از توحید گرفته تا ثروت و خودم رو بسته بودم به فایل، بعد در اون دوران من به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کردم. هر روز ساعت‌ها ورزش میکردم. بعد این ایده اومد که بیا و همین ورزش‌هایی که در خانه انجام میدی رو فیلم بگیر و آموزش بده و بگذار روی اینترنت به زبان فارسی. قشنگ فهمیدم این ایده الهامی خدا هست ولی یک سری باورهای محدود کننده داشتم مثل اینکه باید دوربین خوب داشته باشم باید فلان استدیو خفن رو داشته باشم و .. میدونستم که میشه با کمترین امکانات هم کار رو شروع کرد و این آگاهی رو شنیده بودم که با آنچه که داری شروع کن اما نمیتونستم به اون خوبی بهش عمل کنم و به همین دلیل گوشی موبایل مادرم رو گرفتم که جدیدتر بود و دوربینش قوی تر بود و اتاقم رو جوری تنظیم کردم که بتونم این ویدیوها رو بگیرم و میگفتم این هم کار مورد علاقه‌ام هست و هم این حسه میگه که انجامش بده. خلاصه کلام من به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی در نهایت این ایده رو تا انتها عملی نکردم و فایل‌هاش رو آماده نکردم. بعد از یکی دو سال داستان این بیماری پندمیک بوجود اومد و همه افراد رفتن تو خونه و محیط های دور از تجمعات. و همه رو آوردن به ورزش کردن در خانه و من اگه اون ویدیوها رو آماده کرده بودم که هدایت خداوند بود قطعا و یقینا موفقیت فوق العاده‌ای ایجاد میشد برام در حالتی که اون زمان تو ایران چنین ویدیوهایی خیلی خیلی جزئی و کم وجود داشت و اغلب خارج از کشور به این ایده خوب پرداخته بودن و کلی ویدیو آماده کرده بودن.

    در مورد ایده‌های الهامی‌ای هم که اجرا کردم و نتیجه‌اش رو دیدم مثلا در حوزه آموزش لینوکس من اومدم هدایتی که شدم رو عمل کردم و اولین آموزش‌هام رو با آموزش ترمینال لینوکس شروع کردم و حسم گفت که در مورد این موضوع ویدیو درست کنم و من چون مهارت داشتم و روی اعتماد به نفسم هم به لطف خدا کار کرده بودم و قوی‌تر شده بودم این کار رو انجام دادم و رو ترسم پا گذاشتم و یک سری ویدیو براش درست کردم و هنوزم که هنوزه این ویدیوهایی که 4 سال قبل یا بیشتر آماده کردم و با دانش اون موقع‌ام بوده هنوزم داره بازدید میگیره و دیده میشه و به خاطر این بود که هدایت خدا رو اجرا کردم و به نظرم هم خیلی در فرکانس خوبی بودم موقع ضبط اون ویدیوها و حال دلم عالی بود.

    دوستتون دارم. امیدوارم به بهترین شکل هدایت‌ها و الهامات و نشانه‌های خداوند رو درک کنید و زندگیتون رو باهاش متحول کنید و اتفاقات عالی از در و دیوار براتون جاری بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    با سلام خدمت دوستان عزیز

    و تشکر از استاد عباسمنش و سپاس از خانم شایسته گرانقدر بابت تهیه پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    واقعا خداروشکر میکنم که تو این فضا هستم و هرروز به اون هدفی که با شروع این پروژه در نظر گرفتم نزدیکتر میشم.

    در مورد الهامات: با توجه به آمادگی و مدار ما آگاهی هامون خالص تر می‌شود و ظرف وجود ما بزرگتر می‌شود و به همون اندازه الهامات را دریافت می‌کنیم.

    همه ما به هدایت خداوند دسترسی داریم اما به‌ اندازه آگاهی هامون و ظرفمون برای هدایت الهام دریافت میکنیم،اما چیزی که باعث عمل کردن به الهامات یا ایده می‌شود باورمون هستش، باور به اینکه این الهامات از یک منبع بزرگ و بالاتر و لایزال هستش.

    در قرآن بهترین الگوها و انسان های بزرگ برای دریافت الهامات هستش مانند حضرت محمد و حضرت موسی و ….. و مهمتر از اینکه زندگی این انسان های بزرگ هم نشون میده با طی تکامل و بزرگ شدن ظرف وجودشون الهامات اونها هم تغییر میکرده و دریافت و عمل به اونها هم با گذشت زمان بهتر و کاملتر می‌شده، پس ما هم نباید به خودمون سخت بگیریم یا ناامید بشیم برعکس با الگو گرفتن‌ از این انسانهای بزرگ انگیزه بگیریم تا از این موهبت و نعمت بزرگ نهایت استفاده را بکنیم،آن شاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    گام بیست و چهارم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    .

    سلام

    با مطالعه، تمرین، تکرار و تجربه تو هر زمینه ای آدم صاحب اختیار و به شهود میرسه.

    شهود و الهامات چیز عجیبی نیست، اونی که تو بازار ماشین کار میکنه به مرور میتونه با نگاه کردن به ماشینا سال ساخت و میزان رنگ و… حدس بزنه و بگه یا پزشک یا معمار یا… حالا این فی مابین هرچی تست و تجربه بیشتری کنی دقت و احتمال خطا میاد پایین تر.

    در این فایل اگاهی های کاربردی در مورد شهود و دریافت الهامات الهی شنیدمو احساس میکنم مدارم رفت بالا تر اونجایی که استاد گفت همه ما مثه موسی پیامبر هستیم.

    مرحله مرحله ظرفمون بزرگ تر میشه میتونیم الهامات و هدایت های پروردگار بیشتر و واضح تر دریافت کنیمو خیلی شیرین و راحت به اهداف و خواسته ها برسیم.

    در ادامه با مثال اون بچه ای که هرکاری کنی نمیتونه جبر و انتگرال بفهمه ، متوجه شدم نباید به خودم برای فهم و دریافت چیزی که آماده ش نیستم تقلا کنم.

    قوه شهود و الهامات تکاملی فعال میشه ، با عمل کردن و تمرین و تکرار فضای بزرگ تری را میشه دید و دریافت کرد.

    فقط در این بین یادم باشه همه ی الهامات به چیزی که فکرشو میکنم وصل نمیشه اما در نهایت راه حل بدست میاد.

    خداروشکر راجب شهود و الهام، فایل های زیادی توسط‌ استاد عباسمنش ضبط شده که از خدا با تمام وجودم تقاضا میکنم ظرفمو بزرگ تر کنه تا بتونم بیشتر پذیرای شنیدن و عمل کردن بهشون باشم.

    سپاسگزارم

    +1761

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ

    —————————————————————–

    سلام به استاد عباس منش به استاد شایسته و دوستان همراه در این پروژه بابرکت

    الهی شکرت خدایا سپاسگزارم برای بودن در این جمع در این پروژه، سپاسگزارم که تو این مدت با اینکه هنوز چند جلسه رو نتونستم کار کنم ولی میتونم بگم خییییلی فرق کردم نسبت به قبل از پروژه ، خالصتر شدم انگار بزرگتر شدم و با صحبتهای استاد نازنینم فهمیدم دلیل این همه دریافتهای الهی از همین ناشی میشه.

    استاد عاشقتم واقعا سپاسگزارم از شما ،از استاد شایسته عزیزم که به هدایت خداوند گوش دادن و این فایلهارو مثل دوره ای ارزشمند تو سایت گذاشتن که جدی تر روشون کار کنیم ، برای من که کلی سود داشته، تو شناخت خدا ، تو شناخت خودم ،تو قویتر شدن ایمانم، تو باز شدن گره های ذهنم، تو دست به عمل تر شدنم، و مهمترینش تو خالص تر شدن و پاک تر شدنم برای دریافت الهامات،برای شنیدن خدا ، برای شجاعتر شدن مومن تر شدن، برای دیدن قدرتهای وجودم.

    إنّا علینا للهدی ، براستی که همواره خدا داره هدایت میکنه خدایی که رد وجود منه همواره و همواره ،

    “هو معکم أین ما کنتم ”

    و من هر روز بیشتر و بیشتر همصحبتی و هدایت خدارو میبینم و بیشتر یاد میگیرم ازش بپرسم،ازش هدایت بخوام و واقعا احساس بزرگ شدن در وجودم دارم.

    خدایی که هم بینهایته، هم به همه چیز آگاه هست و بهترین راهنمایی هست که میتونم داشته باشم، پس خودمو رها میکنم در آغوشش و سعی میکنم آرام بگیرم از تقلاها و ترس ها .

    إیّاک نعبد و إیّاک نستعین إهدنا الصّراط المستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام الله مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام 24

    قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی

    باز هم تکامل

    رد تکامل رو تو همه جا میتونی پیدا کنی

    چه از شکل گیری و خلقت یک جنین ک از یک سلول شروع میشه

    و وقتی ک تبدیل میشه ب یک نوزاد باز ب روند رشد خودش ادامه میده تا بزرگتر بشه

    بتونه راه بره و حرف بزنه،دندون دربیاره و بره مدرسه علم بیاموزه

    چه رشد یک گیاه

    شکل گیری ابر و بارش باران

    و روند یادگیری از پایه اول

    چ مثال قشنگی تو نمیتونی برای یک بچه ی 7 ساله بیایی انتگرال و مثلثات و توضیح بدی و اون درک کنه اصلا امکان پذیر نیست

    ک بتونه درک کنه چون ظرفش آماده نیست و ذهنیتی درمورد این مطالب ریاضی پیشرفته نداره و هزاران بارهم اگه توضیح بدی متوجه نمیشه

    دست خودش نیست ک، تو هی بگو اون نمیشنوه

    ظرف وجود منم هنوز خییلی کوچیکه برای دریافت الهامات واضح و خالص تر

    خود استاد داره میگه ک من هنوزم گاهی وقتا متوجه الهامات نمیشم

    ولی خیلی هاشون رو واضح متوجه میشم

    دیدن الگوهای تکرار شونده میتونه ب ما کمک کنه‌

    مثلا یکبار ک عمل می‌کنیم متوجه میشیم ععع چقد خوب شد گوش دادم ب حرفش

    چرا دفعه های قبل گوش ندادم ب ندای درونم

    . تلاش میکنی بیشتر بشنوی و آماده دریافت های بعدی میشی و هربار ایمانت قوی تر میشه و نشونه اش هم اینه ک احساس آرامش داری یا حس خنثی

    ولی اگه حست بد میشه یا نگرانی اون نجوای شیطانه

    چقد جالب خود پیامبر هم اوایل فقط می‌شنیده الهامات رو و دریافت میکرده ولی مفهومش و درک نمی‌کرده

    و ب مرور با تکرار و طی تکامل ی چیزایی و متوجه شده

    من همیشه فک کردم پیامبر از همون اول پیامبر بوده و آماده بوده و خدا انتخابش کرده برای پیام رسان بودنش

    ولی اخیرا متوجه شدم ک چ جالب خود شخص پیامبر سالها قبل اینکه ب مقام نبوت برسه، سالی یکبار می‌رفته غار حرا و خلوت میکرده با خدای درونش

    و طی سالها ظرف ش آماده شده ک درمدار دریافت آگاهی های خداوند قرار گرفته

    و تازه از آیه های کوچیک و شعر گونه شروع شده نزول قرآن ک قابل درک هم نبوده براش ولی خبراز عالمی دیگه می‌داده ک الان قابل درک و دیدن نبست و از قیامت گفته

    از اینکه هرکس مسئول اعمال خودشه

    از رشته رشته شدن کوه ها گفته

    از بی نور شدن خورشید و افتادن ستاره ها و ..

    تا پیامبر باور کنه ی ک همه چی همین نیست ک داره میبینه ی خالقی هست یک ربی هست ک منشا تمام نعمتها و ثروتهاست

    وجالب ک بعد از درک اون آیه های اولی آیه های بعدی درکش راحتتره و خط داستان داره و مناسب شرایط پیامبر هست

    و میتونه تو زندگی روز مره ازش استفاده کنه هم خودش و هم کسایی ک درمدارش هستند

    خدایا صدهزار مرتبه شکر

    حالا چطور در مدار دریافت الهامات قرار بگیریم

    با باور اینکه خداوند همیشه داره با ما صحبت میکنه ،بپذیریم ک یک نیرویی هست ک عالمه ب همه چ از ما آگاه تره

    وب اسرار آکاهه

    بهتراز ما راه ها رو بلده و ب ما میگه

    اینکه عمل کنیم ب حرفش.

    حتی اگه کج و کوله دریافت کنیم ولی عمل کنیم چون هربار ایمان ما قوی تر میشه

    باهاش بحث نکنیم و بدون چون و چرا عمل کنیم بهش

    دو روز پیش داشتم پیاده از بازار برمیگشتم خونه بین راه ک یادم افتاد ک ععععع کلیپس نگرفتم برا موهام

    بلافاصله گفتم اشکال نداره

    میرم تو مسیرم اگه بود میگیرم

    وقتی ک فک کردم دیدم توی این خیابونی ک میخوام برم هیچ مغازه ای نیست ک کلیپس و اینجور وسایل داشته باشه

    ذهنم گفت پس نرو تو خیابون ازهمینجا تو کوچه برو خونه

    ی حس درونی بهم گفت تو برو من بهت میگم

    گفتم مغازه ای ک اونجا نیست

    گفت توبرو کارت نباشه

    خدای من همین ک رسیدم ب تقاطع خیابون پرتو و فلاح دیدم خدای من مغازه هست اونجا ک عطر و ادکلن و وسایل آرایشی داره

    صبح از جلوش رد شدم ها

    وقتی رفتم داخل دیدم فقط ی مدل داره ولی کل رنگها فسفری خوشگل هست

    ی صورتی فسفریشو برداشتم گفتم نمیدونم موهامو میگیره یا نه

    فروشنده گفت فامیل خودم بردن راضی بودن

    نمیشد هم امتحان کنم

    گفتم آن شاالله ک خوبه

    گفتم چند گفت 25 هزار تومن اصن سوپراییز شدم ک چقد قیمتش پایین بود و با کیفیت

    بعد ک امتحانش کردم خیلی خوب بود

    الهی شکرت

    و ی مورد دیگه خرید otgبرای گوشیم خواستم ک ب زیبایی هدایت شدم ب یه دونه با کیفیت و خوبش ک راحت وصل میشه

    ولی روز قبلش بدون اینکه درخواست بدم تو تمرین ستاره قطبی رفتم تو ی مغازه ی otgبرام آورد ک اصلا ب زور باید وصل میکردی

    و خواستم درش بیارم در نمیومد خخخخ

    ک دادم خودش در آورد

    گفتم این حتما ی نشونه اس ک نباید بخرم

    ی جای دیگه هم رفتم ک اینبار فلش وصل نمیشد ب otgاونم گفتم این برای من نیست

    ک هدایت شدم ب ی دونه با کیفیت و عالی خداروشکر

    تصمیمی ک گرفتم بعداز گوش دادن ب این فایل اینکه ک باعشق ب خوندن قرآن ادامه بدم و بخونم و بزارم ظرفم بزرگتر بشه و درکم بیشتر الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    اینکه بحث نکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: