مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی» - صفحه 4

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    گیتی جابری گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    سلام استاد عزیز و بزرگ

    اینقدر حرفاتون ادم رو توی حس. واقعی میبره که مو به تن ادم راست میشه , یعنی فکرشو بکن ادم بتونه ظرف وجودیش رو اونقدر بزرگ کنه که در یک روز , در یک لحظه , در یک موقعیت اونقدر ارتباط برقرار بشه که خدا با ادم حرف بزنه … چه عظمتی چه ترسی. چه حسی. قابل توصیف نیست. … اون لحظه ای که خدا برای اولین بار به قلب پیامبر وحی کرد. … بی دلیل نبود که پیامبر بعد از. برگشت از غار می لرزیدن,

    وای خدای من , چه طور ادم میتونه این. عظمت رو

    نمیدونم اسمش رو چی بذارم این سنگینی انرژی رو تحمل کنه. و چقدر وجود اون ادم بزرگه که لایق صحبت با خدا شده.

    و چقدر زیباست این خدایی شدن

    و خوش به سعادت شما که این چنین هدف بزرگی دارین و توی این مسیر قرار گرفتین

    همیشه از قدیم وقتی به ایه هایی که خدا به تک تک پیامبرانش سلام میکرد میرسیدم اشک توی چشمام حلقه میزد که خدایا چطور ادم میتونه به این مقام برسه که خدا اینجوری با عشق بهش سلام بده.

    و استاد جانم چقدر شما بزرگید و والا.

    که اینجوری توحیدی شدین توحیدی فکر میکنین و توحیدی عمل میکنین

    و چقدر حس خوبی دارین موقعی که با خدای درونتون صحبت میکنین و اعتماد کامل دارین به حرفایی که بهتون میگه و الهاماتش , و چقدر این احساس و رسیدن به این حالت به ادم ارامش میده که همیشه هدایت میکنه به مسیر خیر و خوبی, پس دیگه هیچ نگرانی وجود نداره وقتی توی این مسیر قرار میگیری .

    امیدوارم همه مون این حس رو تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حمید یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 1854 روز

    سلام درود به استاد و خانم شایسته

    همیشه این مباحث و سوالات به ذهنم میرسه بعد خیلی زیبا آدرس جواب سوالم رو از کلاس شما میگیرم یکیش همیشه فکر میکردم چرا با اینکه آیه های کوچک ابتدا نازل شدن چرا تو جز 30 کتاب قرآن قرار دارند

    استاد عزیزم سپاسگزارم از این آگاهی‌هایی که به ما انتقال میدین امیدوارم به خوبی دریافت کنیم

    در پناه خداوند پایدار باشید 💓💓💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    حامد سرفچگانی گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    این فایل یه فایل اساسی و بسیتر مهم بود از نظر من. مدتیه (از اول امسال) فرکانسم با این سایت هماهنگ شده و تمام طول روزم رو دارم با استاد میگزرونم و اصلا نمیخوام تمرکزم جای دیگ باشه. مدتیه دارم روی هدایت کار میکنم و اولش داشتم فکر میکردم جطور هدایت رو الهام خداوند رو متوجه بشم و اولش به این نتیجه رسیدم برای اینکه الهامات رو متوجه بشی باید تمرگزت روی الهامات و خداوند باشه و برای تمرکز گفتم باید اول این کلمه رو مثل استاد در تمام طول روز بکار بگیری و هواست جمع باشه که برای هر کاری از خداوند کمک بخوای و به زبان بگی که خدایا خودت کمک کن و بهم الهام کن. و دارم روش کار میکنم و از همون لحظه اول نشونه هارو دیدم و فکر میکنم تمام پوضوع دقیقا همینه. تمام دنبا و این صحبت ها و درخواست هامون دقیقا همین ایمانه. ایمان همینه که قران گفته و کل موضوع اینه. خیلی خوشحالم که هر روز دارم بیشتر میفهمم و خیلی شاکر شدم و خیلی صبور شدم چون دیگ خیالم راحت شده و استرس زندگی رو دیگ ندارم. من خیلی ادم عصبی و عجله ای بودم و نگران بودم که دیر شده. اما الان حس ایمان دارم در وجودم و با آرامش و قدرت بیشتری دارم کارم رو و زندگیم رو جلو میبرم و خیالم راحته که خیلی موفق و موفق تر میشم و درحال حاضر هستم. توی سن ۲۸ سالگیم بسیار شاکر خداوندم که در مسیر درست قرار دارم و هر روز داره بهتر و بهتر میشه.

    .

    .

    .

    استادتورو خدا فایل ها رو یه ساعته بزارید که کم نباشه. من این سایت رو سوراخ کردم بخدا. البته بگم تمام فایل هارو بارهاو بارها دیدم و دارم میبنم.

    در ضمن استاد من بچه قم هستم و در کنار جماعتی هستم که الان بسیار بسیار مذهبی. از نظر خیلی ها شدم کافر. واین بهم قدرت میده اتفاقا.

    البته که با هیچ کس صحبت نمیکنم ولی بعضی مواقع یهو یکی یه چیز بی ربط که میگه و من مثل موسی یهو نتونم جلو خودمو بگیرم یه نکته میگم البته که خیلی ها زیربار نمیرن ولی حسم میگه توی اون جمع برای بعضی ها تاثیر شاید داشته باشه و شاخکاشون تیز میشه و اینک میبینم. و شاید همین یه کد باز کنه برای کسی که توی فرکانسش هست.

    اگر آدم قدیمم بودم شاید ساعت ها میرفتم و کل کل میکردم با ادما اما الان اصلا نمیخوام با کسی حرفی بزنم و کسی رو ببینم. مدت هاست.

    ولی از نظر من اگر جلوی بعضی ها مخالفتت رو نسبت به اون عقیدش نشون ندی داری ظلم میکنی چون فکر میکنه داری تایید میکنی یه فکر اشتباه رو و هیچ وقتم شک نمیکنه به باورش و بهش فکر نمیکنه.

    شاگرد خوبی هستم فقط در حد یه مخالفت اونم جلوی بعضی ها در اندازه یه کلمه میگم و میرم تا طرف مجبور بشه فکر کنم. هیچ وقتم نمیایستم اونجا چون انرژیم رو نمیخوام صرف الکی بکنم.

    راستی استاد توجه به زیبایی هایی که میگید رو من با با زندگی در بهشت انجام میدم و هرروز پلی میکنم و زیبایی هارو در این فایل ها نگاه میکنم.

    تشکر فراووون از استادم و مریم خانم

    عشقید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2155 روز

      به نام نور

      الله نور السماوات و الارض

      سلام دوست عزیزم

      من با قانون تکامل مدت هاست با کسی صحبتی نمیکنم اصلا خودمو خارج کردم

      و الان با دیدگاه شما مهر تایید بر قلبم زده شد

      خدا را شکر

      وقتی یه راهی رو میروی باید در اون راه نشونه ها رو ببینی تا ذهنت تاییدش کنه

      خدا را شکر

      خدابهتون اجر بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حامد سرفچگانی گفته:
        مدت عضویت: 1411 روز

        سلام دوست عزیز

        من هم بسیار انگیزه گرفتم از پیام شما. بسیار ممنونم که بازخوردتون رو نوشتید .

        همین هم برای من درس داشت که منم بازخوردم رو از کامنت های دوستان بنویسم.

        خدارو شکر خداروشکر

        همین برای من خیلی نشونه داره .

        و جایزه این تنهایی اینه که دوستانی با فرکانس خودت پیدا میکنی.

        خداروشکر.

        خدا خیرت بده .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مرتضی جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    سلام عرض میکنم خدمت شما استاد مهربان . دوست داشتنی . بی نظیر و سلام عرض میکنم به سرکار خانم شایسته عزیز و بزرگوار . خدارو شاکرم که منو هدایت کرد که در جمع بسیار دوست داشتنی و صمیمی خانواده بزرگ عباس منش جای داشته باشم و منم عضوی ازین خانواده گرم و صمیمی هستم .

    واقعا توضیحات استاد بدون نقس و کاملا درسته که باید اول تو مدار هر چیزی قرار گرفت اول باید ظرف آدم ها به اندازه چیزی بشه که درخواستشو داره . من خودم روزای اولی که شروع به تغییر باورهام و ارتقا فرکانسم کردم بعداز مدتی فکر میکردم که خیلی تغییرات درونم انجام شده و میتونم هرچیزیو که که اراده کنم از خدا بخوام و دریافت کنم اما اینطور نبود . نه اینکه حتما باید یه مدت زمان خاص بگذره نه باید من در درونم اون تغییرات بنیادین رو انجام میدادم باید درونم رو پاک سازی میکردم باید ایمانمو قوی تر میکردم باید توحید درونم رو رشد میدادم باید خدارو رو قلبا باور میکردم باید نگاهم افکارم ورودی های افکارمو کنترل میکردم باید به آرامش درونی می رسیدم باید اول خدارو برای رسیدن به آرامش درونم میشناختم نه صرفا برای خواسته های مادیم . خیلی جاها وقتی با یه موضوعی روبرو میشدم یه حس ناتوانی درونم شکل میگرفت بطوری که پیشونیم پر از عرق میشد و این نشونه برام اینو داشت که ظرف من هنوز خیلی کوچیکه هنوز فقط تظاهر به تغییر کردم و هنوز اون ایمان و اعتماد قلبی رو به خدا ندارم . واقعا تا امروز که یک نگاه از بالا به خودم میکنم و از روز اولی که شروع به تغییر باورهام و تغییر مدارم کردم نگاه میکنم دقیقا شکل تکامل و پیشترفت خودمو میبینم البته هنوز خیلی تغییراتم کوچیک هستن اما حس میکنم یه پله به جلو قدم برداشتم از هزاران قدم و خدارو شاکرم که به کمک استاد عباس منش دوست داشتنی و تیم بی نهایت عالی و دوست داشتنی و همه خانواده عباس منش که باعث شد من تا همین مقدار روی خودم کار کنم خودمو به اندازه ایی که تلاش کردم تغییر بدم و ظرفم رو به اندازه تغییرات باورهام و فرکانس هام بزرگتر کنم . بعد مدت حدود 6 ماه که با خانواده بزرگ عباس منش آشنا شدم تونستم بعضی الهامات رو بفهمم . بعضی گفتگو های درونی خداوند رو با خودم بفهمم . بقول استاد عباس منش توو یه زمان هایی حس میکردم من این الهامات و گفتگوهارو خیلی قبل ها هم در درونم داشتم و این از بدو تولد با من بوده و میشنیدم اما چون من توجهم به چیزهایی بود که فقط برام قابل لمس بودن یا قابل دیدن اصلا به اون الهامات یا نداهای درونی قلبم توجهی نداشتم . اما الان واقعا خدارو شاکرم که حتی به اندازه خیلی کم تونستم ظرفمو بزرگتر کنم توجهم به الهامات و ندای قلبم بیشتر شده و همین باعث شده که بطور ناخودآگاه ظرفم هم بزرگ تر بشه .

    و کلام آخر اینکه خدایا تو منو هدایت کن تو منو راهنمایی کن تو قدرتمندی و حکیم و توانا من ضعیف و ناتوانم .

    خدارو شکر میکنم که منو در مسیر تغییر باورهام قرارداد و منو شاگرد استاد بزرگواری مثل استاد عباس منش عزیز و دوستداشتنی و تیم بی نهایت عالیشون قرار داد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    با توجه به آماده شدن ما مسیر برای ما روشن میشه

    داشتم پیامهای قبلی رو ک برای خودم می‌نوشتم رو نگاه مینداختم درکی ک الان ازش داشتم ب نسبت زمانیکه نوشته بودم متفاوت بود دقیق همین حرف شما

    و همین آمادگی ملزم تکامل با تکرار قانون در ذهن ب این مرحله میشه رسید

    اینک خیر و شر ما بهمون الهام میشه برام سخن جدیدی بود

    با توجه ب بالا رفتن مدار ما آگاهی هامون مفهوم تر وقابل درک تر میشه

    و من این تکامل رو بخوبی درک کردم ک هرچیزی نیازمند طی کردن مسیر

    لازمه رسیدن ب پله پنجم اومدن روی پله ۱و۲و..

    و این ب من اثبات شده چ از طریق دیگران چ خودم

    و الان دارم اینو خیلی بهتر از قبل متوجه میشم ک با کنترل ذهن میتونم ب خواسته ام نزدیک ونزدیکتر بشم با همون روند تکامل وامید بخدا

    و نخوایم همه چیو یک شبه بفهمیم و آگاه بشیم همه چی قدم ب قدم ،حتی همین کنترل ذهن وقتی استمرار توش باشه درکی ک امروز داریم با فردا متفاوته و جلوتریم فقط باید ادامه داد اونم امیدوارانه

    وتوکل به خدای مهربونمون

    اگه بخوایم شرایط این طور نمیمونه

    امیدوار باش دوست من🙂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربون ،زیبا ودوست داشتنی.سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر که هر روز آگاهی های ناب تری از این خوان گسترده ی الهی روزی ما میشه .هر چی تو این مسیر بهشتی پیش می ریم انگار الماس ها ناب تر میشه .استاد عزیزم با اینکه حدود سه ساله با آگاهی های ناب الهی که برقلب شما جاری میشه واز زبان شما می شنوم آشنا شدم ولی از همون روزهای اول صدای خدا رو شنیدم وقتی بهم می گفت فلان کار رو انجام بده ووقتی جسارتی در وجودم قرار می داد که عمل کنم وچقدر اون عمل کردن‌ها نتایج فوق العاده ای رو در زندگیم رقم زد وهر روز ظرفم رو بزرگ وبزرگتر کرد . چیزی که بیشتر از همه تو این مسیر بهم کمک می کنه درک قانون تکامل وداشتن صبر است .این روزها با توجه به الهاماتی که دریافت می کنم جنس صحبت های زیبای شما در فایلهای هدایت الهی ۱ و۲ رو بیشتر درک می کنم .با اینکه تو دریافت الهامات وشنیدن صدای خدا تکامل داشتم ولی در جسارت وعمل کردن‌های سریع خیلی باید بیشتر روی خودم کار کنم .وچقدر جسارتی که برای عمل کردن در وجود شما ومریم جون هست رو تحسین می کنم .پاشنه ی آشیل من از بچگی ترس های وجودم بوده که خدا رو شکر با کار کردن روی باورهام خیلی تغییرات مثبت داشتم ولی باز هم باید روی خودم کار کنم . به نظرم مهلک ترین سم در این مسیر برای ادامه دادن ،مقایسه ی خودمون با دوستان دیگه س در زمینه ی دریافت الهامات وشنیدن صدای خدا .این مقایسه کردن به شدت حال آدم رو بد می کنه ومدار رو پایین میاره. من هر بار که می خوام خودم رو با کسی مقایسه کنم که شاید الهامات بیشتری ونتایج بیشتری نسبت به من دریافت کرده یاد این جمله ی زیبای شما میفتم که توی یه فایلها گفتید ،اینکه آمادگی انسانها وظرف وجودشون با هم متفاوته ،شاید دونفر همزمان وارد این مسیر شده باشند ولی مثل این می مونه که یه نفر آمادگی روحی بالایی داشته وبه قله صعود کرده وداره بر می گرده ولی یه نفر هنوز ابتدای دامنه ی کوهه .پس ظرف وجودی آدمها با هم فرق می کنه .من متوجه شدم اگه هر کسی کل تمرکزش رو بذاره روی خودش ونخواد با کسی مسابقه بده حتی تو درک وعمل به این آگاهی ها هم از مسیر لذت می بره وهم کم کم ظرف وجودیش بزرگتر میشه وبه سعادت دنیا وآخرت می رسه .عاشقانه دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    ناهید داوری گفته:
    مدت عضویت: 1521 روز

    سلام به استاد عزیز و سلام به مریم جون دوستداشتنی و زیبا

    سپاس خیلی فراوان بابت این آگاهی ناب و عالی

    وچه موقع خوبی یادآوری شد تا بهتر درکش کنیم وروی خودمون کار کنیم و هدایتهارو ببینیم

    در این روزهای محرم خیلی بیشتر از هر موقعی متوجه شرک به الله میشم ومیبینم که چقدر مردم خودشونو به هر چیز و هرکسی متوسل کنن و شفاعت بخوان و انگار در این روزها هیچکس از خدا خبری نداره و همه چیزشون شده شهید شدن امامان و گریه زاری زجه زدن که چرا امام حسین و یارانش شهید شدن و چقدر همگی در حال بد در فرکانس بد و غمگینی هستن مگه با گریه کردن و زجه زدن ما امام حسین و یارانش برمیگردن یا زندگیشون با گریه ما برمیگرده وبهتر میشه

    ما باید از بودن همچین امامانی که در راه خدا شهید شدن و جایگاهشون خدایی و در آرامش و روح پاکی زنده هستن و دور از هر ناپاکی و بدی هستن و جایگاهشون مقدسه خوشحال باشیم

    چرا اونوقت ما گریه کنیم وزجه بزنیم باید خوشحال باشیم که همچین انسانهای بزرگوار و شجاعی داشتیم وبه جایگاه بهشت رسیدن و باید از زندگیشون با حال خوب درس یاد بگیریم نه اینکه فرکانسمونو بد کنیم

    من امروز بیشتر از هر موقعی متوجه شرک شدم

    خواهر زاده ام حالش خوب نبود و نمی تونست بره برا عزاداری میخواستن استراحت بکنن باباش اومد گفت دخترم با همین حالت بیا بریم دسته تا مزار شهدا امام حسین شفات میده

    وای چقدر افسوس خوردم به حال اینا به افکارشون با چه شرکی دارن زندگی میکنن این شوهر خواهرم خیلی مذهبی هست و خودشو به هر دری میزنه که ملتو به شیعه بودن برسونه ما تو شهری زندگی میکنیم که سنی هم داریم و این به هر دری میزنه که سنییارو به چالش بکشونه و بگه دین خدا فقط شیعه بودنه کسی که شیعه نیست جایگاهش جهنمه هرچقدرم اون شخص مقابلش انسان مومنی باشه به هیچ عنوان قبولش نداره

    این آقا میگه توقرآن اومده که برای دین باید بحث کنیم و مردم رو به چالش بکشونیم به قول استاد که میگن بیا بگو کجای قرآن این جمله گفته شده

    من شرک رو خیلی در این آدم میبینم در صورتی که همه به این آدم یک انسان کاملا موحد نگا میکنن

    یه روز باهم نشسته بودیم حرف از توحید شد گفت هیچکس معنی توحیدرو نمیفهمه از دهن من دراومد یعنی یکتاپرستی این آدم خودشو یک علامه میدونه که هیچکس به پاش نمیرسه ولی خیلی آدم بی عملیه و دوست داره فقط حرف بزنه میخاست بامن بحث کنه بهش گفتم من دنبال یکتاپرستی هستم و قرآنو بدون تفسیر و معنی کلمه به کلمه میخونم خیلی عصبانی شد تو در حد این هستی که درباره یکتاپرستی حرف بزنی یا قرانو اینجوری بخونی میگفت تو باید تفسیر بخونی که قرآن چی میگه باید یه معلمی داشته باشی تا برات تفسیر کنه خلاصه خیلی عصبانی شد

    که چرا مفسرانو من قبول ندارم چرا خودت قرآنو میخوای بخونی و دنبال یکتاپرستی هستی میگفت هیچکس نمیتونه به یکتاپرستی برسه باید ما توسط امامان و مفسران به خدا برسیم

    و برای بحث هدایت و الهام شدنم خیلی عصبانی شد که کجای قران گفته که انسان هدایت میشه یا بهش الهام میشه مگه مادرحد امامان هستیم که الهام بشه به ما خلاصه خیلی دلش میخواست بامن بحث کنه ولی من درحد همین چند جمله حرف زدن باهاش رو قطع کردم و فهمیدم که چقدر شرک در این انسانها قوی تر هست و هرکسی پیش اینا اعتبار داره به جز الله وبا خودم عهد بستم که دیگه با هیچکس در این باره بحث نکنم و بخدام گفتم منو بجایی برسون که نتیجه هامو ببینن

    ومادر همین آقا یبار یه مشکلی براشون پیش اومده بود و من اینو ازش شنیدم میگفت ما باید به مزار بریم واز مردگانمون از پدران و مادرانمون بخواییم که اونا برای ما متوسل بشن و پیش خدا مشکل مارو حل کنن چون به خدا نزدیکترن

    وای من که اینو شنیدم خیلی حالم بد شد و بجز افسوس نمیتونستم چیزی بگم و فقط میگفتم خدا هدایتش کن

    چقدر اینا بی ایمانن چقدر بی خداین من از همه بیشتر در همین شخص مادر شرک و بی ایمانی رو میبینم و این شخص همیشه مریض هستن همیشه درحال بدگویی و غیبت کردن هستن و هروقتم به مراسم عزاداری میرن بعدش میاد خونه فقط غیبت مردمه میکنه که این اینجوری بود اون اونجوری بود

    چرا من این شخصو میبینم چون مادر شوهرمه و خدارو هزاربار شکر آقام راهشون از این آدما جداست وپی برده که همه اینکارها فقط بخاطر نشون دادن و ریا هست و هیچ وقت به جمعشون نمیره البته مطمعنم که این اخلاق آقارو من برانگیخته کردم که از این جمع دوری میکنن با اینکه مادرشون هستن هر دوسه ماهی یبار میرن به دیدنشون

    و خیلی دارم روی خودم کار میکنم که هرگز تو فرکانسم همچین آدمهی مشرکی رو نبینم و مطمئنم راه من از این جماعت جداست ومن هدایت میشم به بهترین مکان و بهترین آدمها که حالشون خوب باشه باخدا باشن ایمان داشته باشن

    البته موضوع این فایل درباه الهام هدایت بود ولی من امروز که این شرکارو دیدم گفتم بیام بگم که چقدر انسانها مشرکن به همه اعتبار میدن بجز الله

    حالم امروز گرفته شد ولی خیلی زود تونستم با سپاسگزاری و دیدن زیباییها حالمو خوب کنم

    خدایا هزاران بار شکرت که راه من مشخصه راه من راه راستی هست که زیباست و هیچ شرکی در این راه وجود نداره و همه کارها اعتبارش به الله داده میشه

    بازم استاد عزیزم سپاس بینهایت فراوان دارم از شما و استاد مریم جون که مارو آگاه و روشن میسازین

    در پناه الله پاک و یکتا سربلند و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مطهره گفته:
      مدت عضویت: 1807 روز

      سلام ناهید عزیزم

      چقدددددددر زیبا نوشتین بحث توحید وشرک رو که توی زندگی باهاش مواجه شدین

      و فهمیدم که باورهای مذهبی داشتن انسان رو از خدا دور میکنه و به حاشیه میبره و مشرک میکنه

      و به قول قران وقتی با مسائل نازیبا مواجه میشیم باید اعراض کنیم

      وبرای رشد و پیشرفت فقط باید روی خودمون تمرکز کنیم،بقیه انسان ها نتیجه افکارخودشونو میبینن و مانمیتونیم هیچ انسانیو تغییر بدیم و هروقت توی مدارش قرار بگیرن این مسائل رو درک میکنن

      و خداروشاکرم برای خوندن کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم.

    استاد این صحبت های شما در این فایل من رو به یاد کتاب کیمیاگر اثر پائولوکویلو انداخت

    بنظر من ماها باید یاد بگیریم که روی مسائل اصلی متمرکز باشیم تا فرعیات تا بتونیم درست حرکت کنیم توی مسیرمون.

    توی این کتاب من چهارتا دسته دارم:

    اولیش مردمی هستن که از هفت دولت آزادن و اصن هیچی اونا که معلوم الحالن

    دومیش اون مردی بود که شخصیت اصلی داستان توی سفرش بهش برخورد کرد که دنبال کیمیاگری بود و کلی کتاب میخوند تا یاد بگیره چیکار کنه.

    سومیش خود شخصیت اصلی داستان بود

    و چهارمیش هم کیمیاگر اصلی

    من شمارو کیمیاگر میدونم، کسی که توی جایگاهی هست که خییییلییی راحتتر از هر کس دیگه ای که دیدم میتونه روی خودش و باورهاش کار کنه و هرچیزی رو که میخواد توی زندگیش رقم بزنه. اونقدری که براحتی از هرچیزی که داره میتونه بگذره ( مخصوصا توی بحث مالی )

    کسی که براحتی درگیر این نبوده که چطور به شهود برسه و احتمالا به الهاماتی که بهش میشده و میشه اگر احساس خوبی داشته باشه توجه ویژه ای میکنه.

    شخصیت اصلی داستان هم برای من بسیار جالب توجهه، شخصی که بخاطر یک خواب تصمیم به حرکت میگیره، اون خواب رو الهامی میبینه که در راستای رسیدن بهش تلاش میکنه، درجایی برای اینکه بتونه سفرش رو ادامه بده کار میکنه و پول بدست میاره و اون پول حتی باعث میشه که بخواد همون جا متوقف بشه و به درآمدش فکر کنه، اما باز حرکت میکنه و حرکت میکنه تا میرسه به کیمیاگر، تا یاد میگیره که چطور به الهامات قلبیش گوش بده و چیزی رو که بخواد بدست بیاره.

    کسی که الهام رو دریافت کرد، عمل کرد، و بدستش آورد. اینجاش برای من درس بسیاری داره، گنجی که توی خواب دید همونجایی قرار داشت که خوابیده بود.

    این به من این آیه رو یادآور میشه که خداوند میگه “اونها رو آسون کردیم برای آسونی ها” و برای گروه مخالف میگه” آسونشون کردیم برای سختی ها”

    وقتی که این شخص فهمید که چجوری باید به الهاماتش توجه کنه، چجوری باید توی مسیر باشه، ایمان داشته باشه، خداوند اون رو آسون کرد برای آسونی ها، درصورتی که قبلا براش آسون بود برای سختی ها …

    وجایی از کتاب شخصیت اصلی به کیمیاگر میگه که پس چرا اون شخص رو هم با خودت نیاوردی؟ ( اون شخصی که کتاب میخوند برای کیمیاگری)

    بهش جواب میده که اون هنوز اول راهه، هنوز کار داره به این مرحله برسه. ولی نکته ی قشنگش اینجاست که اون آدم هم داره روی خودش کار میکنه و اگه به مسیرش ادامه بده قطعا به چیزی که دنبالشه خواهد رسید.

    من خودم رو چیزی بالاتر از اون آدمی که دنبال کیمیاگری هست میدونم، خیلی از علف های هرز رو کندم، دیگه به دنبال فرعیات نیستم. دنبال اصلم، اصلی که باعث میشه ایمان داشته باشم و حرکت کنم.

    این شهوده برای من، اینکه نشینم به این فکر کنم که چجوری استاد به شهود رسیده!

    بابا جان به اصل توجه کنیم، به مسائل اصلی توجه کنیم، بشنویم هدایت خدارو، عمل کنیم بهش، نتایج استاد رو شهود بدونیم اصلا، حرفاش رو گوش بدیم و درک کنیم و انجام بدیم.

    چرا باید همه چیز رو برای خودمون سخت کنیم؟

    چرا دنبال قاتل بروسلی میگردیم آخه 😅

    همین دیگه، بازم فکر میکنم اگه دو سه بار دیگه بیشتر هم این فایل رو گوش بدم فعلا کیمیاگر میاد توی ذهنم

    امیدوارم همگی ما در مسیر درست هدایت باشیم و به بیراهه نریم

    دوستتون دارم استاد جان و مریم جانم ♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    احسان اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2722 روز

    ب نام خدا

    سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    اول از همه خداروشکر میکنم ک بعد از چند سال باز ب سایت و خانواده عزیز و دوست داشتنی بازگشتم خداروشکر

    استاد در مورد پیامبر خیلی عالی گفتید ک هر سال یک ماهشو می‌رفته غار و با خدای خودش خلوت میکرده و اول آیه های کوچیک بهش نازل شده تا بعد اینکه تکاملشو طی کرده و آیه ها و سوره های بزرگ هم بهشون نازل شده

    خب من درکم از این مسله این بوده ک حتی پیامبران خدا هم باید تکاملشون رو طی میکردن و این امر رو هم ما باید طی کنیم تا ظرفمون بزرگتر بشه

    خداروشاکرم بخاطر اینکه بعد از چند سال باز ب مسیر درست و صحیح برگشتم و راه حق رو پیش گرفتم استاد عهد کردم با خودم و خدای خودم ک بشم شاگرد اول کلاس

    دوستون دارم

    انشالله ک خداوند بهترین هارو براتون رقم بزنه

    درپناه الله …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم نازنین و زیبا. ❤️

    سلام به اعضای دوست‌داشتنی خانواده خودم، عباسمنشی‌های عزیز.

    استاد جان یگانه، بی‌نهایت سپاسگزارم ازتون.

    مصاحبه با استاد، قسمت ۳۳

    چقدر لذت بردم از گفت‌وگوی شما دوتا نازنین. از رنگ لباس مریم جان و دیدن صورت زیبا و پوست شفاف و درخشانشون، از دیدن استاد خوش‌تیپم، از ماشین لاکچری‌تون که رو‌ حالت کروز خودش حرکت می‌کنه، از مناظر بسیار سرسبز و زیبای اطراف که از پنجره‌های ماشین پیداست و من رو مدهوش می‌کنه. و از این همه آگاهی ناب شما.

    خداوند همیشه داره با ما صحبت می‌کنه. همواره داره با ما حرف می‌زنه و هدایت می‌کنه، الهام می‌کنه.

    ولی ما همیشه آماده نیستیم برای شنیدن و دریافت کردن.

    از هزاران یک نفر اهل دل‌اند

    مابقی تندیسی از آب و گل‌اند

    از کل ابنای بشر یک نفر می‌شه محمد پیامبر.

    بقیه پیامبران هم بسته به ظرف‌شون و مدار و درجه تعالی‌شون تونستند الهامات رو دریافت کنند.

    یعنی خدا همیشه داره هدایت می‌کنه. اما کیه که بشنوه؟ کیه که دریافت کنه؟

    چند نفر می‌شن مثل عباسمنش؟! هان؟

    استاد عباسمنش که انقدر ظرفش رو بزرگ کرده، انقدر مدارش رو بالا برده و انقدر خالص شده که می‌تونه الهامات رو شفاف دریافت کنه و اینطور روشن برای ما بیان کنه.

    استاد الان یک دفعه این به ذهنم اومد:

    اینطوریه که الهامات خداوند همواره مثل امواج رادیویی در فضا و در جهان هست، وجود داره.

    ما بسته به اینکه در کدوم مدار باشیم و چقدر از نظر فرکانسی به خداوند نزدیک باشیم، می‌تونیم نوع خاصی از دریافت رو از اون الهامات داشته باشیم.

    در واقع دریافت‌های ما از الهامات خداوند، با توجه به مدار و موقعیت و ظرف ما، شکل مخصوص به خودش رو می‌گیره، مثل آب که در هر ظرفی بریزی شکل همون ظرف می‌شه.

    مثالش می‌شه اینکه: یک آواز خوشی در گوشه‌ای از جنگل داره پخش می‌شه.

    آدم‌های زیادی که اصلاً در جنگل نیستند و کلاً پرت هستند. اصطلاحاً تو باغ نیستند.

    گروه زیادی از افراد حاضر در جنگل، بسته به دور یا نزدیک بودنشون به منبع آواز، یه صدای همهمه می‌شنوند و بی‌تفاوت رد می‌شن.

    عده‌ کمی که تقریباً نزدیک هستند جسته گریخته چیزکی می‌شنوند و فیضی می‌برند.

    عده بسیار قلیلی نزدیک‌ترند و ملودی و آهنگ و ریتم رو دریافت می‌کنند و کیفور می‌شن ولی چون خیلی نزدیک نیستند، کلمات رو به وضوح نمی‌شنوند.

    امااااا

    اون چند نفری که کاملاً نزدیک‌ هستند خیلی واضح آواز رو می‌شنوند و دریافت می‌کنند و حظ کامل رو از ریتم و ملودی و شعر و کلمات می‌برند.

    مثال دیگه شاید همون داستان «فیل در تاریکی» یا داستان «فیل و کوران» باشه که مولانا در مثنوی بهش اشاره می‌کنه. داستان اینه که هر کسی بسته به دریافت و درک خودش فیل (حقیقت) رو تعریف می‌کنه و هیچ کسی درک کامل و حقیقی نداره، مگر اینکه به روشنایی برسه و در روشنایی فیل رو ببینه.

    و یا به تعبیر دیگه، مگر اینکه چشم بینا داشته باشه.

    بخشی رو اینجا میارم:

    پیل اندر خانهٔ تاریک بود

    عرضه را آورده بودندش هنود

    از برای دیدنش مردم بسی

    اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

    دیدنش با چشم چون ممکن نبود

    اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

    آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

    گفت همچون ناودان‌ست این نهاد

    آن یکی را دست بر گوشش رسید

    آن بر او چون بادبیزن شد پدید

    آن یکی را کف چو بر پایش بسود

    گفت شکل پیل دیدم چون عمود

    آن یکی بر پشت او بنهاد دست

    گفت خود این پیل چون تختی بُدست

    همچنین هر یک به جزوی که رسید

    فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

    همون‌طور که خودتون می‌دونید، حکایت و شعر طولانیه.

    تا می‌رسه به اینجا که:

    چیز دیگر ماند، اما گفتن‌َش

    با تو روح‌القدس گوید بی مَن‌َش

    دم مزن تا بشنوی از دم‌زنان

    آنچ نامد در زبان و در بیان

    دم مزن تا بشنوی زان آفتاب

    آنچ نامد در کتاب و در خطاب

    می‌گه حقیقتی وجود داره که اون رو روح‌القدس به تو می‌گه، اما در چه شرایطی؟ چه زمانی؟

    زمانی که «من»ی وجود نداشته باشه. زمانی که هی از منیّت خودت و تعلقات خودت دم نزنی.

    به قول استاد که می‌گن باید به خواسته‌هات نچسبی.

    در واقع، ما وقتی مدارمون رو بالا می‌بریم، ورودی‌مون رو کنترل می‌کنیم، دهانمون رو می‌بندیم و دم نمی‌زنیم، مثل پیامبر که یک ماه می‌رفت توی غار و با کسی مصاحبت نمی‌کرد، یعنی ورودیش رو کنترل می‌کرد و فقط به خدا گوش می‌سپرد، اون وقت می‌تونیم اونچه رو که «دم‌زنان» می‌گه، بشنویم. یعنی اون وقته که الهامات خداوند رو واضح دریافت می‌کنیم.

    استاد عزیزم، نمی‌دونم، شاید دریافتم درست نباشه. اینها یهو به ذهنم اومد.

    استاد جانم، درباره این آیه سوره شمس بگم…

    من چقدر، چند صد بار این آیه فالهمها فجورها و تقواها رو شنیده باشم خوبه؟! چند بار خونده باشمش خوبه؟!

    اصلاً این سوره رو حفظ بودم. الانم هستم. و قبلاً فکر می‌کردم خیلی حالیمه که بلدم طوطی‌وار عربیش رو بخونم و بعدم معنی فارسیش رو بدون اینکه درک خاصی داشته باشم ادا کنم.

    افتخار می‌کردیم دوران مدرسه با ریتم و تند تند هم می‌خوندیمش.

    ولی استاد بعد از یک عمر زندگی الان تازه با بیان شما برام روشن شد که این آیه چی می‌خواد بگه. تحسینتون می‌کنم و سپاسگزارم بی‌نهایت. 👏👏👏❤️

    استاد عزیزم چقدر بیان شما شیوا و جذاب و رساست. و من چقدرررر تا حالا نفهمیده بودم‌.

    الان داره نورها می‌تابه و درک نصفه و نیمه‌ای پیدا می‌کنم، اونم از زبان شما.

    چقدر سپاسگزاری کنم که کافی باشه؟!…

    با توجه به آمادگی ما مسیر برامون روشن می‌شه.

    هر چی مدارمون بالاتر می‌ره آگاهی‌ها خالص‌تر می‌شه و می‌تونیم دریافت کنیم.

    خدا ما رو هدایت می‌کنه. در هر لحظه داره هدایت می‌کنه. می‌گه این وری برو یا اون وری. این کار رو بکن یا اون کار رو.

    وقتی ما فضا رو آماده نگه داریم همه چی رو خدا می‌گه.

    می‌گه الان بیا این فایل رو ببین. حالا برو فایل صوتیش رو دانلود کن گوش بده، چند بار گوش بده. حالا بیا دریافتت رو بنویس. کامنت بنویس. شام رو ولش کن. بعداً می‌خوری. این مهمه. اول این کار رو انجام بده.

    آره استاد عزیزم. و الان حدود سه ساعته که من مشغول شنیدن و توجه کردن به این فایل ۱۹ دقیقه‌ای و نوشتن کامنت هستم. خداروشکر. هزاران بار شکر.

    خدای وهاب و هدایتگرم رو بی‌نهایت شاکرم که همیشه هادی و روشنگر راه منه. ازش می‌خوام من رو ثابت قدم کنه در این راه.

    سپاسگزار شما و مریم عزیزم هستم بی‌نهایت. ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سید عبداله حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      دوست خوبم شما باید واقعا تو

      تایپ کردن خیلی حرفه‌ای باشید

      که این کامنت زیبا نوشتید

      بهتون تبریک میگم.

      به چه نکته جالبی اشاره کردید به

      حضرت محمد که یک ماه تو غار حرا بوده و رو ورودی هاش، رو خودش کار می‌کرده.

      من وقتی به این قسمت از کامنت شما رسیدم یاد خودم افتادم،

      من در یه برهه ای از زندگی ام به

      اعتیاد دست وپنجه نرم می‌کردم

      برا ترک کردنش مجبور شدم برم

      کانون ترک اعتیاد، به مدت 21 روز

      اونجا بودم اوایلش خیلی برام سخت بود یه هفته که گذشت

      داشت حالم روز به روز خوبتر می‌شد

      تا روز آخر اینقدر حال خوبی را داشتم تجربه می‌کردم اینقدر احساس خوبی را در تمام جنبه ها

      داشتم تا اینکه دوره ام تموم شد

      اومدم خونه نتونستم یه روز دوام

      بیارم و فرداش دوباره رفتم چند روز

      موندم.

      نکته ای که میخوام بگم اینکه اون

      موقع من نمیدونستم چرا اینقدر

      احساس عالی ای داشتم تجربه می‌کردم، اما حالا می‌تونم قشنگ

      بگم چرا حالم خیلی خوب بوده به

      دو دلیل:

      1. افکار منفی را خالی می‌کردیم و با

      برنامه های که داشتیم احساس

      لیاقت را تو وخودمون می‌ساختیم.

      2. به مدت 21 روز صبح تا شب فقط

      سپاس گذاری می‌کردیم و تمرکز و زمان و

      انرژی مون روی زیبایی ها و

      و خوبی ها بود و همدیگر را تشویق و تحسین می‌کردیم و …….

      استمرار و تکرار یه مسیر حتما نتیجه

      می‌دهد و می‌تونه آدم در موضوعی به شهود برسه.

      ممنونم دوست عزیز که منو یاد یکی از تجربه های خوب زندگی ام

      انداختی و که من دنبال یه موضوع

      دیگه ای بودم که خداوند منو به

      کامنت شما هدایت کرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: