مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    پایان!

    پایان یه سفر دلچسب

    پایان یه دورهمی

    پایان یه مقطع تحصیلی

    پایان یه جشن باشکوه

    پایان تجرد یا تاهل

    پایان یه فیلم تماشایی

    همیشه برای من حسی از دلتنگی و ناخوشی بوده

    امااااا

    از وقتی که با استاد و این آگاهی های الهی آشنا شدم

    پایان برای من شروع آغازی دوباره بوده!

    تفاوت رو به خوبی میشه دید و لمس کرد.

    و این یعنی تغییر!

    یعنی نتیجه!

    یعنی تغییر نوع نگاه و طرز فکر

    یعنی تغییر جهان بینی

    و خداوند را سپاسگزارم بابت هدایتم به این مسیر الهی.

    خانم شایسته عزیز؛ دستمریزاد نازنین

    خداقوت عزیز دل

    تاثیری که شما با تدوین های بی نظیرتون و نوشتن کپشن های پر آگاهی و جذابتون بر ما می گذارید

    کمتر از آگاهی های استاد در فایل ها نیست.

    این پروژه اسمش مهاجرت به مدار بالاتر بود

    ولی شما جوری این پروژه رو پیش بردید که من احساس میکنم به مدارهای بالاتر مهاجرت کرده ام!

    از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم و برایتان بهترینها رو از خداوند وهاب و بخشنده می خواهم.

    ==================================================================

    استاد قبلا ما یه قرآن تو خونه پدری داشتیم که از اون قرآن هایی بود که

    خوب و بد و متوسط بالای سربرگ هاش نوشته بود.

    اون قرآن همیشه رو طاقچه بود و موقع راهی کردن مسافر

    یا شب های قدر یا عید نوروز برای سر سفره هفت سین

    اونو بر میداشتیم و دوباره دست نخورده میذاشتیم سر جاش!

    یادم میاد اونوقت ها فال و تفال و استخاره مو با قرآن می گرفتم

    که مثلا هر چی که خدا گفت همونه!

    در حالی که تصمیم از قبل قطعی گرفته شده بود

    و دلیل مراجعت به قرآن گرفتن تائیدیه یا انداختن تبعات گرفتن تصمیم گردن خدا بود!

    اگه خوب میومد که بشکن میزدم و یه بوس خشگل ازش میکردم

    که دستت درد نکنه راضیم ازت!

    اما وای به روزی که متوسط یا بد میومد

    اونقدر دوباره فال مینداختم تا خوب بیاد خخخ

    بعدش که خوب اومد برای اینکه اون منفی و بدها رو از ذهنم پاک کنم

    چند بار دیگه باید اون خوبه برام تکرار میشد که گاهی همون صفحه دوباره میومد

    تا من دیگه خاطر جمع بشم که دیگه اوکیه و بله رو از خدا گرفتم!

    هنوز هم میبینم که خیلی ها اینکارو می کنند و متوجه میشم

    چقدر خدای من با قبلا تفاوت و تغییر کرده است!

    استاد کسی که مبتلا شد دیگه اون آدم سابق نمیشه!

    زندگیش تو همه ابعاد تغییر میکنه و متفاوت از قبل میشه

    دو راهی های زندگیش رو به راحتی تیک میزنه و جلو میره

    کلا زندگیش میشه دیدن نشانه ها و جلوه خدا در هر لحظه زندگی

    هدایت ها و نشانه ها دائما بهش چشمک میزنن و راه رو براحتی پیدا میکنه

    آسان میشه برای آسانی ها

    دو هفته پیش مادرم ازم خواست که ببرمش براش مبل بخرم.

    به اتفاق همسرم راه افتادیم. تو مسیر همسرم گفت داری کجا میری؟

    یه مبل فروشی رو رد کردی!

    گفتم اشکال نداره میریم یه جایی که خدا گفته

    اگه پسند نکردید برگشتنی سر راهمونه میام میبینیمش.

    وارد مبل فروشی که شدم یه راست رفتم سراغ یه دست مبل و نشستم روش

    گفتم مادر جان انتخاب من براتون همینه

    شما برید بقیه مبل ها هم ببینید بعد هر کدوم پسند کردید میخریم

    بعد دیدن همه مبل ها به این نتیجه رسیدند که همون مبل بهترین انتخابه

    من اینقدر از انتخابم مطمئن بودم که گفتم مادرجان یه مبلغ ناچیزی بده

    تا فروشنده اونو نگه داره برات چون پول مادرم یه هفته دیگه آماده میشد

    و میخواست تو این زمان همه مبل فروشی ها رو بگرده و بعد بخره

    اینم داخل پرانتز بگم که برای خرید مبل وام گرفته بود

    و از من خواست که ضامنش بشم. گفتم مادر جان:

    تو که میدونی من نزدیک دو ساله نه وام میگیرم و نه قرض میدم

    و نه ضامن کسی میشم. گفت وااااا من هر کسییم!!!!!

    گفتم وقتی که ضامن تو نمیشم دیگه بقیه هم یوقت این انتظار و از من ندارند

    حالا تو مشکلت منم یا ضامن خخخ

    سه پسر و دو دختر شاغل دیگه داری که به هرکدوم بگی با سر میدون ضامنت میشن

    اگه هم کسی ضامنت نشد من ضامن برات جور میکنم خوبه؟

    خلاصه رو اون تعهد قبلیم موندم و کار ضمانتش هم براحتی انجام شد.

    فروشنده هی به مادرم میگفت که دقیقآ شبیه مادر خودمی

    و احترام زیادی بما میگذاشت و تخفیفی باورنکردنی بهمون داد که من خودمم باورم نمیشد.

    خلاصه ودیعه رو دادیم . گفتیم بقیه هم ممکنه بیان نظر بدن یا انتخاب کنن برای مادرم

    و اگه نظرش عوض شد یه مبل دیگه بر میداره.

    برگشتنی باز همسرم گفت نمیخوای بریم چند مبل فروشی دیگه هم ببینه

    گفتم من انتخاب خودم رو کردم. ماموریت من تمامه هر کسی مبل بهتری پیدا کرد

    مادرو ببره و همون رو براش بخره.

    خلاصه نتیجه این شد که عکس هایی که همسرم از مبل گرفته بود رو دیگران هم تائید کردند

    حتی خواهرم رفته بود بقیه مبل ها رو دیده بود و گفت همون از همه بهتره

    دو سه روز پیش که رفتیم تسویه کردیم صاحب مبل میگفت که همین مبل 40% گرون شده

    و دیروز هم مبل ها رو تحویل گرفتیم.

    این نمونه و مثال کوچکی بود از تفاوت زندگی کسی که اگه قرار بود

    در این مثال مبل بخره، کل مبل فروشی ها رو میدید

    بعد چند روز آنالیز قیمت میکرد؛ نظر دیگران رو می پرسید

    بعد گزینه ها رو کم و کمتر میکرد تا به گزینه نهایی میرسید

    آنوقت خرید نهایی رو انجام میداد البته

    اگه موقع مراجعه قیمت تغییر نکرده بود یا کالا فروش نرفته بود!

    مثالهای زیادی تو زندگی روزمره هر کدوم از ما وجود داره که خداوند هدایتمون میکنه

    اگه ما منتظر نشانه ها و هدایت ها باشیم

    و مقاومت نکنیم و عمل کنیم به نشانه ها و هدایتهای خداوند. یا حق

    باید تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
  2. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    به نام خداوند مهربان

    استاااااااااااااااد نمی دونید چقدررررررر خوشحالم. نمی دونید چه حس بی نظیری دارم.

    توی این چند روز اتفاقاتی برامون رخ داده که هنوز معلوم نیست چی میشه ولی ما به شدت ذوق دارم ببینیم این بار خدا می خواد چه کار کنه. یعنی می تونم این رو بگم که 100 درصد ایمان داریم هر اتفاقی بیفته به نفع ماست و برای رشد و پیشرفت مون هست. چون ما باور هامون تغییر کرده و از اونجایی که استاد میگن به اندازه ای که باور هات تغییر می کنه نتیجه می گیری ، ما مطمئنیم قراره نتایج فوق العاده بگیریم. تا الان هم خیلی نتیجه گرفتیم و زندگیمون تغییر کرده.

    حالا چرا این صحبت رو کردم؟

    برای اینکه می خوام بهتون بگم خدا از در و دیوار داره برامون نشونه می فرسته و برامون کاملا واضح هست که قراره چه اتفاقی بیفته. در حالی که ما به هیچ عنوان نمی دونیم چطور و چگونه و هیچ ایده ای هم براش نداریم، ولی اینو میدونیم که خداوند از مسیر هایی که عقل جن هم نمی رسه ، به بهترین شکل و راحت ترین شکل برامون اوکی می کنه. وقتی خودش داره انقدر نشونه واضح و شفاف بهمون میده پس دیگه ما کاملا ایمان داریم که خدا می خواد برامون اتفاق بی نظیری رو رقم بزنه.

    انشالله به زودی زود میام و میگم که چه اتفاقاتی افتاد که برای دوستان دیگه هم باور پذیر بشه که اگر شما بر اساس قانون پیش بری ، حتی در شرایطی که فکرش رو نمی کنی ، می شود و خداوند به هر کاری تواناست.

    قبلا خیلی برام سخت بود اگر می خواستم یه تصمیمی رو بگیرم و بین دو راهی یا چند تا راه نمی دونستم کدوم رو انتخاب کنم. حتی در موارد ساده مثل مثلا خریدن لباس یا یه وسیله کوچیک ، دائما توی شک و تردید بودم. ولی الان به لطف خداوند مهربان و یادگیری این قوانین همیشه اون چیزی رو انتخاب میکنم که قلبم بهم میگه و حس خوبی نسبت بهش دارم. حتی اگر ظاهر اون یکی دیگه جالب تر باشه من اونی رو انتخاب میکنم که حسم میگه. الان دیگه توی خرید های بسیار ساده که اهمیت خاصی هم ندارن از این قانون استفاده میکنم و نتایج عالی میگیرم.

    یادمه یک بار هم پیش اومد که می خواستم یک تصمیم مهم بگیرم و نشستم مزایا و معایبش رو روی کاغذ نوشتم. البته این رو هم بگم که اگر شما در حالت احساسی تصمیم بگیری ، به احتمال زیاد تصمیم اشتباه و احساسی میگیری. یعنی وقتی ما خیلی خیلی خوشحال یا برعکس ، خیلی خیلی ناراحت باشیم ، بهتره که صبر کنیم زمانی که به حالت طبیعی رسیدیم و تونستیم احساساتمون رو کنترل کنیم، بعد یک تصمیم درست رو بگیریم.

    البته به قول استاد همه چیز تکامل می خواد.

    دریافت نشونه ها به صورت واضح ، تکامل می خواد.

    کنترل عواطف و احساسات در مواقعی که احساسات بر منطق غلبه کرده اند ، تکامل می خواد.

    تصمیم گیری بر اساس اینکه قلبت و حست بهت چی میگه ، تکامل می خواد.

    و خلاصه همه چیز تکامل می خواد و همه چیز بی نهایت برای بهتر شدن جا داره. یعنی شما هر چی در تشخیص مسیر درست بهتر بشی ، این نیست که به اخر خط برسی ، هنوز هم می تونی از اون جایی که هستی بهتر و بهتر بشی.

    مریم جون ازتون سپاسگزارم که انقدر قشنگ قوانین رو درک کردید و روی محصولات مسلط هستید و دقیقا می دونید که در مورد کدوم موضوع ، توی چه جلسه ای از چه دوره ای ، صحبت شده .

    استاد از شما هم سپاسگزارم که انقدر زیبا و کامل تمام سوالات دوستان رو توضیح میدید.

    عاااااااااشقتوووووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
  3. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام دوستان ارزشمندم امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه و دراین مسیر توحیدی ثابت قدم باشید

    رسیدیم به گام آخر و تیرخلاص

    توضیحات استاد خیلی آرامشبخش بود و قلبم تاییدشون میکرد

    دقیقا همینه قلب ما از اول بهمون میگه کدوم مسیر درسته

    موضوعات و تصمیمات گذشته رو که مرور میکنم صحبت استاد بیشتر تایید میشه

    هر تصمیمی که بوده قلب من میدونسته کدوم راهو برم اما این خودم بودم که گاهی ترجیحم مسیر دیگری بوده

    مثلا در بحث رابطه ، از روز اول که با یه شخصی آشنا شدم قلبم میگفت نه این رابطه ای نیست که تو میخوای، این رابطه پر از شرکه نباید ادامه ش بدی ، صدای قلبم رو خیلی واضح میشنیدم اما احساس وابستگی شدید مثل زنجیری که به دست و‌پام بسته شده بود ،اجازه نداد رابطه رو در روزهای اول تموم کنم و جنگ بین قلب و ذهنم مدتها ادامه داشت تا اینکه بالاخره با احساس بدتری رابطه رو تموم کردم

    اگر همون اول به قلبم گوش میدادم احساس بدِ کمتری تجربه میکردم

    ولی انگار لازم بود به تضاد بخورم تا خاسته ام تو روابط بیشتر واضح بشه

    و درثانی بفهمم هرچی قلبم میگه صد در صد و بلا استثنا درسته و در موضوعات بعدی کمتر دچار اشتباه بشم .

    بر طبق ندای الله تصمیم گرفتن، جسارت و ایمان بسیار زیادی میخواد، باید حسابی روی خودم کار کرده باشم تا بتونم ترسها و وابستگی ها رو کنار بذارم ،

    سالها قبل در مورد شغلم میدونستم بهش علاقه ندارم و باید کنارش بذارم ولی جسارت استعفا دادن نداشتم چون ترسها قدرتشون بیشتر بود ،با فایلهای توحیدی فقط روی خدا حساب کن و عزت نفس سیم اتصالم رو حسابی محکم کردم و در بهترین شرایط استعفای خودمو اعلام کردم ، ماههای اول بیکاری ، از هزاران طریق پول بهم میرسید و حتی بیشتر از دوران کارمندیم پول درمیاوردیم اونم با مهارتهایی که بلد بودم ولی فکرشم نمیکردم بشه ازش پول ساخت چون باور داشتم الان که همه اینارو بلدن مثلا پاورپوینت، وُرد ،ترجمه با ترنسلیت،تحقیق و تهیه مقالات ساده و…. جالبیش اینکه من دنبال پول ساختن نرفتم دوستم پیشنهاد داد! اون حتی نمیدونست دیگه سرکار نمیرم!

    ی روزی گفت راستی ! تو میتونی پاورپوینت ساده و تحقیقات ساده برای دانشجویان خارجی دانشگاه بین الملل انجام بدی ؟ میگفت چون کافینت کارشون رو تمیز و خوب انجام نمیده و راضی نیستن.

    من وقتی ایمانم رو نشون دادم خداوند حمایتم کرد و پاداشم را داد ، کارهای به شدت ساده برای خودم و به شدت ارزشمند برای دانشجویان خارجی ، شرایطی پیش اومده بود که هرروز درآمد داشتم گاهی در یکی دوساعت 2میلیون پول میساختم و آنی به حسابم میومد بدون اینکه حتی با دانشجوها ارتباط داشته باشم!!!! فقط از طریق دوست خودم که از طرف خداوند اومده بود تا جایزه جسارتمو بده.

    و اینجوری بود که خداوند مسیر رو برام روشن کرد .

    من اگه همواره تجربیات گذشته رو مرور کنم کمتر خطا میکنم ولی فراموش کارم به محظ اینکه تو دوراهی قرار میگیرم میترسم چون با عقل ناقص خودم میخام پیش برم چون مسیری که قلب تاییدش میکنه برای ذهنم مسیر تاریکیه که چیزی ازش معلوم نیست و نمیذاره به سمتش برم اما باید همواره به خودم یادآوری کنم «تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت چون باید رفت»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
  4. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    خبر آمد خبری در راه است

    آخ جووووون رزق پربرکت خداوند

    خدایا بی نهایت شکررررت برای

    دوره ی جدید و مقدس

    استاد عزیزم این میزان از تعهد و مسئولیت پذیری شما وتمرکزی که روی دوره ها میذارین

    الحق والانصاف ستودنیه

    بی نهایت سپاسگزارم و دوستتون دارم

    استاد شایسته مهربونم بی نهایت سپاسگزارم

    بابت تعهد وصداقت همیشگی تون

    بابت خوش سلیقگی تون که این گام آخر

    وصدای بارون که بهترین زیرصدای دنیاست ..

    همراه کردین با خبر جدید و شروع گام جدیدتر …

    هیجان وذوقم از شنیدن خبردوره جدید

    بخاطر نتایجی هست که تا همین الان

    کنار دستمه و توزندگیم در جریانه…

    دلم میخواد باعشق بنویسم براتون

    که چقدر این دوره ی احساس لیاقت به من یاد داد که

    شناخت خودم از همه چی مهم تره …

    این شناخت تکاملی هست وهمیشگی ومداوم درست

    مثل یه بازی جذاااااب …

    با این شناختن هست که میشه روند رشد و پیشرفت داشت و درک واضحی تر از رفتارهام و عملکردهام داشته باشم …

    اصلا این نوع شناخت باعث میشه نقاط قوت خودمو بیشتر ببینم و نقطه ضعف هامو بشناسم و کم کم برطرف شون کنم..

    میدونید استاد به نظرم یکی از خوشبختی ها

    رفیق شدن با خودمونه

    رفاقتی که باعث میشه من انقدر به افکارم

    به احساسم مشرف باشم که بیشترین تمرکزم کنترل ذهن قشنگم باشه..

    این رفاقته باعث میشه احساس های منفی خودمو حتی در وجودم سرکوب نکنم و یه وقتایی که سروکله شون پیدا میشه دزدکی نگاشون نکنم و

    پنهان شون نکنم

    اتفاقا اینهارو بپذیرم …

    و بیام باهاشون یه مذاکره منطقی داشته باشم و با منطق درست با نقاط قوت خودم بهشون جهت بدم و هماهنگ ترشون کنم …

    این هماهنگ تر شدن میشه صلح درونی که من عااااااشقشم چون تو این حس وحال عزت نفس رشد میکنه و نتایج بزرگتر میشن اصلا انگارشناخت خودمون خودش

    یه پا شناخت خداست وتوحید عملی ..

    همین منطقی بودنم در بیشتر موارد باعث شده خداروشکر تو دوراهی نمونم .

    یه وقتایی قبل از دوره ها ، خیلی زیاد

    کمالگرایی بهم فشار میاورد و بی خیال

    تصمیمم میشدم حتی تو هدایت های خدا هم دنبال دلیل ومنطق میگشتم و با عقل ناچیز خودم میخواستم حساب کتاب کنم اما تو دوره ی مقدس 12قدم و جلسه ی هدایت کم کم دارم متوجه میشم که در جریان هدایت باید تسلیم تر باشم و به هدایت ونشونه ها عمل کنم و این روزها خداروشکر بهتر دارم درکش میکنم و

    با توکل به خدا کارهایی که بتونم در راستای اهدافم انجام میدم ولو یه لیست شکرگزاری یا تمیزکاری یا یه پیاده روی یا نوشتن اهرم رنج ولذت بوده باشه

    یا حتی بازی با بچه م باشه …

    ومیتونم بگم که بی خیال تصمیم وهدفم نشدم و خوب پیش رفتم خداروشکر مخصوصا تو بهبود شخصیت درونیم که بیشترین بازخورد از اطرافیان ونزدیکان خودم میگیرم خداروشکر…

    جالبه من تازه متوجه شدم که نشتی انرژی چیه؟!

    من همیشه تصورم از نشتی انرژی این بود که پیش ادمهای دیگه از قانون چیزی نگم و دنبال تغییرات شون نباشم

    بعد با مرور دوره ها وجلسات متوجه شدم که

    افکار منفی خودمون نسبت به خودمون یا نسبت به دیگران

    احساسهای غیرسازنده مثل ناامیدی در درون مون

    عدم هماهنگی افکار واحساسات مون

    مثل فکر کردن به هدف و ازطرفی

    احساس عدم لیاقت داشتن نسبت به داشتن همون هدف

    اینها جزو نشتی انرژی میشن و باعث میشن که تمرکزمون

    به کل از بین بره و تو تله ذهن گیر کنیم و فکر کنیم که به جایی نرسیدیم یا نتیجه نگرفتیم !!!!

    چه خوبه این نشتی های ذهن بشناسیم و احساس های سازنده رو آگاهانه جایگزین افکارمون کنیم و کوچکترین

    رشد خودمون رو با ذره بین نگاهمون ببینیم وحال کنیم ..

    یادم میاد همیشه میگین بچه ها هربار که رو‌خودتون و رشد باور هاتون کار میکنین ، فایلهارو که مجدد و چندین بار گوش میکنین احساس میکنین که انگار آگاهی های جدیدتری میشنوید ودرک میکنین

    واقعا هم همین طور هست خداروشکر.

    در نگاه منطقی به قانون هم متوجه میشیم که

    چه آدم هایی میتونن وقت عصبانیت خودشون رو محکم تر بغل کنن؟

    چه آدمهایی میتونن وقت ناراحتی خودشون ببوسن

    چه آدمهایی میتونن شکست هاشون رو بپذیرن و مسیری از تکامل خودشون بدونن..

    چه آدمهایی میتونن خودشون رو لایق دریافت هدایت خدا بدونن وتسلیم قدرت خدا باشن؟!

    چه آدمهایی میتونن بی قید وشرط خودشون دوست بدارن!

    چه آدمهایی میتونن از قشنگیای زندگی شون و از نعمتها و برکتهای زندگیشون بگن و لذت ببرن؟!

    چه آدمهایی میتونن خودشون رو مسئول زندگی خودشون بدونن و دنبال رشد افکارشون باشن ؟!

    آدمهایی که خودشون وافکار واحساس های خودشون رو بشناسن و برای شناختن خودشون و کنترل افکارشون زمان بذارن و ارزش قائل باشن ..

    دوره ی احساس لیاقت (خودشناسی محض)

    به من یادداد که ریشه های وجودی مو ببینم که مهم ترین ریشه عزت نفس منه و باید خیلی براش زمان بذارم و روش کار کنم همزمان قدم دهم جلسه سوم که تکمیل کننده ترین فایل عزت نفسی هست

    دوره مقدس 12قدم بهم یاد داد که عزت نفس مو باید به خدا وقدرتش گره بزنم وخدارو منبع همه چیز بدونم که اصل ماجرا همین توحیده و نیاز به تکامل و

    رشد باورهام وایمانم داره …

    توکل یعنی :( تو و کل هستی)

    یعنی باورهای توحیدی من و قدرت خداوند

    یعنی چگونگی رسیدن به خواسته هامو به خدا بسپارم که قطعا تکاملی بهتر وبهتر باورهامو پررنگ تر میکنم و رشد میکنم به کمک خدا و آگاهی های

    دوره های شما و کامنتهای رفیق های بهشتیم ..

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که

    یادم دادین با چیزهایی که دارم خوشحال باشم و خوشبخت زندگی کنم و به دنبال خواسته هام با کنترل ذهن برم وتمرکز بذارم روی پرورش افکارم..

    کار من درست انجام دادن سمت خودمه ،

    وجهان به اندازه ای که من رو خودم کار میکنم ، پاسخ درست وسیستمی میده وکار من پرورش افکاردرستم هست

    من چقدر خوشبختم که خدارو دارم تا ابد…

    تیتر تموم صفحات زندگیم ایمانم به خداست…

    بزرگترین نعمت زندگیم وجود خداست که

    تو زندگیم جریان داره به هر شکلی

    از خوردن یه چای در دل زمستان

    تا شنیدن خبر دوره ی مقدس جدید

    ونوش جان کردن شراب بهشتی …

    من چقدرخوشبختم که در این بهشتم و

    استادهایی چون شما تو زندگی خوشگلم دارم

    خداروشکر بی نهایت شکر

    استاد عزیزم با تموم قلبم از شما و

    استاد شایسته مهربونم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    بی نهایت دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2296 روز

      سلام فاطمه جانم

      شاگرد ممتاز و خوب استاد

      قربون شکل ماهت بشم اخه

      چقدر همیشه از خوندن کامنتت لذت میبرم اخه من ، دورت بگردم عزیزم

      تاااا همیشه تحسینت میکنم بخاطر این آگاهی هات ، بخاطر قدرت نوشتنت تو کامنت و بخاطر این گفتگوهای زیبا با پروردگار

      یه جمله گفتی اصن دیوونه شدم : توکل یعنی تو و کل

      اخه چطوری تشکر کنم ازت بخاطر این جمله ت ، دنیا دنیا حال کردم باهاش

      الهی که همیشههههه قلبت سرشار از شادی و عشق و ارامش باشه و زندگی ت سرشار از اسایش و رفاه و امنیت

      کانون خونوادگی تون گرم و سبز ( یه عالمه قلب و ماچ )

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    بانام خداوندهدایتگر

    باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش

    خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”

    همراه شوم

    “گام بیست پنجم

    خدایاشکرت برای این روززیبا وفوق العاده

    خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش باران

    خدایا شکرت برای معجزه امروزت

    استادعزیزم خانم شایسته نازنین دوستان گلم درخانواده صمیمی والهی عباسمنش هنوز فایل گام اخرراگوش نکردم امااینقدرهیجان داشتم برای نوشتن باخودم گفتم بیام اول بنویسم وروی فایل جدید هم خدا توفیق عنایت کنه وبعدابنویسم

    دراینجا میخوام ازتازه ترین معجزه خدا رونمایی کنم

    روز دوشنبه همین هفته یعنی پریروز بازم برای ساعتی اسیرنجواهاشدم وبرای همسرعزیزم که باهم دراین مسیرالهی هستیم سفره دلمو بازکردم آنهم بااحساس خیلی بدشروع کردم خودموسرزنش کردن که درسته 5 سال دراین مسیرهستم اما احساس میکنم تغیرچندانی نکردم زیرا هنگام تصمیم های بزرگ وکارهای بزرگ بازهم میترسم ودل جرات پاگذاشتن روی ترسهامو ندارم خلاصه کلی شکوه وگلایه

    آنهم بااحساس خیلی بد ازانجایکه اززمانی که دراین راه الهی قرارگفتم خصوصا درااین یکی دوسال اخیرکه قوانین رابهتردرک کرده ام هرگاه احساسم بدبوده شکوه وگلایه کردم ویه جورایی ناسپاسی کردم خداخیلی زود گوشمالی داده که حواسمو جمع کنم وگرنه بایدمنتظریه حادثه بدیایه خبرناگوارباشم حتی به این موضوع واقف بودم اما نجواها کارخودشوکرد

    امانتیجه شکوه وگلایه وناسپاسی خیلی زود خودشونشون داد

    ساعت 6صبح دیروز یایک سرگیجه دورانی عجیب ازخواب بیدارشدم بلندشدم لب تخت نشستم وای خدایا اطاق باسرعت 100کیلومتردرساعت دورسرم میچرخید برای اولین باربود چنین ناراحتی جسمی راداشتم تجربه میکردم واقعا دیوانه شده بودم باسرصدای من همسرم ازخواب بیدارشدگفت چی شده؟ گفتم نمیدونم کاری بکن دنیاداره دورسرم میچرخه منو کشون کشون آورد توی هال روی مبل نشستم کم کم حالت تهوع هم اضافه شدمن وهمسرم گیج شده بودیم این دیگه چه درد وناراحتی است؟!!!

    خلاصه ماجراادامه داشت تابااورژانس 115 تماس گرفتیم ورفتیم بیمارستان معاینه اولیه انجام شده‌علایم حیاتی نرمال بود پزشک عموی بیمارستان دارووامپول دادبهترشدم گفت حتماعصربه پزشک متخصص گوش وحلق ومغزاعصاب مراجعه کنید احتمالا دراثریک حرکت مایع گوش جابجا شده وباعث سرگیجه شده است بعدازبررسی موضوع پیش خودم متوجه شدم احتمالا این اتفاق دراثرتمرینات یوگا بوده که عصرروزگذشته رفته بودم باشگاه وانجام داده بودم

    اما من ته دلم قرص بود میدونستم که خودم باعث خلق این اتفاق شده ام پس بایدخودم هم حلش کنم باهمون نارحتی که داشتم

    اول تمرین ستاره قطبی ام رونوشتم وازخدادرخواست کردم خدایابازهم خامی کردم خدایابازهم چندساعت اسیرنجواهاشدم خدایابازم چندساعت ناسپاس شدم خوب میدونم که خودم باعث خلق این اتفاق شدم اماتوبه من نگاه نکن اینبار هم منو ازلطف وکرمت محروم نکن وهمین امروز دراسرع وقت بایداین نارحتی روازمن دورکنی من نمیدونم هرکاری که بایدانجام بدی بده خودت مدیریت کن سپس رفتم عقل کل سایت سرچ کردم بهترین باورهای سلامتی پاسخ زیبای دوستان آمد وکلی جمله تاکیدی درباره باورسلامتی وباورسلامتی ازکتاب معجزه گراسکاول شین انتخاب کردم وکپی کردم وشروع به تکرارکردن کردم تلاش کردم تمرکزم راازروی بیماری بردارم وبهش فکرنکنم ساعت 9شب وقت پزشک متخصص داشتم رفتیم مطب آقای دکترمشغول معاینه شدند صبح پزشک عموی گفته بودند برین پیش متخصص یه مانوری روی سرانجام میده وباعث میشه مایع گوش سرجایش قرارگیرد اینوبه دکترمتخصص گفتم وایشان گفت این مانور وعمل رومامعمولا چندروزبعدانجام میدم اما من اسرارداشتم همین امشب انجام بده دکترگفت اذیت میشین گفتم طوری نیست مقاومت میکنم خلاصه آقای دکترپذیرفت وشروع کرد سمت راست سرموانجام داد عجیب سرگیجه داشتم امامقاومت کردم اماسمت چپ روطاقت نیاوردم گفتم دکتر تاهمین جابسه پس از انجام مانور آقای دکتر گفت ناراحتی وبیماری شما غیرعادی است بایدبرید پیش متخصص مغزواعصاب ام آرای بشین ودقیقا بررسی بشه تاریشه یابی بشه سپس دکترازم پرسید الان سردرد حالت تهوع گردن درد نداری گفتم نه دکترگفت خیلی عجیبه بسیارادم پرتحملی هستی همچین سرگیجه عجیبی داری اما هیچ دردی رواحساس نمی‌کنی

    همانجا باخودم گفتم بله آقای دکتر من بابقیه بیمارماراتون فرق دارم من خدایی دارم که باهم رفیق جون جونی هستیم من ازشاگردان عباسمنش هستم

    درنهایت آقای دکترکلی به داروهای صبح اضافه کردوگفت فعلا این داروها رامصرف کن وحتماپیش پزشک متخصص مغزواعصاب هم برو ویک هفته بعدبیا تاببینم بایدچکارکنیم

    بدون هیچ نگرانی آمدیم خونه داروها جدید راخوردم ساعت یک رفتم خوابیدم اولین حرکت که آمدم روی پهلوی راست بخوابم سرگیجه شروع شدامازیادطول نکشید خواب رفتم ساعت 7صبح ازخواب بیدارشدم

    باورم نمیشد واقعا برام معجزه اتفاق افتاده بود هیچ سرگیجه ای نداشتم بلندشدم لب تخت نشستم شروع به سپاسگزاری کردم همسرم باصدای من ازخواب بیدارشدگفت چطوری ؟

    سرگیجه داری ؟ گفتم نه عشقم معجزه شده هیچ سرگیجه ای ندارم همسرم باورش نمیشد میخواستم بلند شم گفت نه نروبزارکمت کنم گفتم بابا خوب خوب شدم

    رفتم چرخی زدم دفتر خوشکلم رابرداشتم تمرین ستاره قطبی ام راانجام دادم دوصفحه فقط شکرگذاری کردم ونمیدونستم باچه زبانی ازخداتشکرکنم که اینقدرسریع جوابمو داد وخوبم کرداشک درچشمانم حلق زده بود به رختخواب بازگشتم گفتم ببین عزیزم معجزه خداراهمسرم فایلی زیبای سپاسگزاری

    ازاستادپلی کرد دیگه اختیارم دست خودم نبود های های شروع به گریه کردن کردم ودرحال گریه ازخداسپاسگذاری میکردم ازاستادتشکرمیکردم همسرم هم شروع به گریه کردن کرد زیباترین گریه عمرم بود

    اینقدرحالم خوب بود که امروز ظهربجای نگران بودن درخصوص بیماری میهمان دعوت کردیم وکلی به ماخوش گذشت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    درپایان جملات تاکیدی که روزگذشته باخودم تکرارمیکردم رابراتون میزارم امیدوارم مورداستفاده دوستان قرارگیرد

    باورسلامتی

    1- بدن من یک شفاگر قوی و حرفه ای است .

    2-سیستم ایمنی بدن من فوق العاده قدرتمند است و توانایی مقابله با هر مشکل و شرایطی را دارد . ٪

    3- سیستم ایمنی بدن من از هر بیماری و مشکلی قوی تره.٪

    4- من بینهایت گلبول های سفید قوی دارم که هر لحظه در حال ترمیم و بازسازی بدن من هستند. ٪

    5-سیستم ایمنی بدن من میتونه همه چیز رو تو خودش حل کنه و از پس همه چیز بر بیاد چون بدن من تا کنون تکامل فوق العاده ای رو طی کرده . ٪

    6-من اعتماد خییییلی خییلی بالایی به جسمم دارم . بدن من جوری طراحی شده از طرف خداوند که خودش ، خودش رو خوب میکنه و ترمیم میکنه . پس من نگران جسمم نیستم

    خودش خووب میشه، خودش خوب میشه

    7-مکانیزم بدن من جوری است که دائما در حال تولید سلول جدید و سالم است .

    8-در جسم من همه چیز ، خوب و عالی پیش می‌رود و وضعیت سلامتی من هر لحظه بهتر و بهتر میشود .

    9-روند طبیعی جهان هستی ، سلامتی و زایش و بهبود است .، پس طبیعیه که من سالم و سلامت باشم.

    10-خدایا شکرت که من هر روز از هر نظر سلامت تر و پر انرژی تر میشوم و این روند طبیعی بدن من است .

    11-خدایاشکرت که با هر نفسی که میکشم با هر دم و بازدم که دارم ، سلامت تر و قوی تر میشوم .

    12-در فراوانی جهان ، میتوان یک زندگی شاد و عالی به همراه سلامتی کامل داشت .

    13-سلامتی و زیبایی و پول و ثروت و نعمت و آدم خوب در جهان به فراوانی وجود دارد و این طبیعیه که من در آرامش و سلامتی و ثروت زندگی کنم .

    14-سلامتی و آرامش ، حق طبیعی من است ، خداروشکر که جسم و روحم در سلامتی کامل است .

    15- من به انرژی مطلق وصل هستم و آسایش و راحتی و ثروت و سلامتی حق من است .

    من برای خودم ارزش قائل هستم ،بایدهمیشه سلامت باشم .

    من اجازه نمیدم چیزی واردبدن من بشه وبخادمنواذیت کنه .

    من مراقب سلولهاو،ورودوخروج تنم هستم تاباتغذیه مناسب ،وورزش کردن،ونگه داشتن احساس خوب بتونم هم ذهنی آروم وهم جسمی سالم داشته باشم .

    من قوی هستم .ومیتونم ازپس هربیماری بربیام .

    به الگوهای سالمی که در اطرافت میبینی، توجه کن.

    وازهرگونه صحبت وکسب اطلاعات درموردمریضیهاوبیماریها،پرهیزکن .

    باور دارم که لایق سلامتی کامل هستم.

    من لیاقت دارم که براحتی پیاده روی کنم و از زیبایی های پاییز و همه فصول لذت ببرم.

    من باور دارم که بهترین بدن رو دارم، همیشه سالمم و حالم خوبه…

    باور دارم گلبوبهای سفید من ، بهترینن و توی کارشون اوستادن

    من خستگی را منکر می شوم زیرا از هیچ چیز خسته نمی شوم.

    در ملکوت سعادت جاودانه و شگفتی های بسیار و شادمانی های اعجاب انگیز زندگی میکنم.

    بدن من نور است.

    من بی تولد و بی مرگ در شگفتی ها زندگی میکنم و با ان یگانه ام.

    تو در من اینگونه هستی: شادمانی ابدی، جوانی ابدی،دولت ابدی، محبت ابدی، حیات ابدی و سلامت ابدی،

    هم اکنون نور خدا در یکایک سلول های بدنم جاری می شود.

    من برای سلامت ابدیم سپاسگزارم.

    هر نهالی که خدا نکاشته باشد از بین می رود.

    اکنون هر فکر کاذب که در هشیاری ام نقش بسته محو می شود.نور الهی به همه سلول های بدنم می تابد و برای سلامتی کامل و شادمانی که هم اکنون آشکار است سپاسگزارم.

    قلب من در ذهن الهی کامل است و اکنون در جایی درست قرار دارد و در حال انجام کار درست خود است.

    دل من شاد و بی باک و آکنده از محبت است.

    نور خدا بر سلول های بدنم می تابد و برای سلامتی خود سپاسگزام.

    گوش من خداست ، من با گوش جان می شنوم ، من من اطاعت میکنم و مشتاق هدایت هستم ، من بشارت شادمانی عظیم را می شنوم.

    گوش من گوش جان است و هم اکنون نور خدا به آن می تابد و وهر عیب و نقصی را درمان میکند.

    من به وضوع صدای وحی و شهود را می شنوم و بی درنگ از آن پیروی میکنم، من به روشنی مژدهای خوش شادمانی را می شنوم.

    هم اکنون جریان نور الهی در هشیاری من موجب از بین رفتن افکار مسوم اسیدی می شود. من همه را دوست دارم و همه نیز مرا دوست دارند، برای سلامتی کامل و شادمانی ام سپاسگزارم.

    من این بار را به دست خدا می سپارم و خود را رها می کنم.

     در ذهن الهی از بین رفتن حافظه وجود ندارد،پس هر چه را که باید به یاد بیاورم ، به یاد می آورم، و هر آنچه که مصلحتم نیست فراموش میکنم.

    از هر آنچه که در مشیت الهی زندگیم قرار نگرفته صرف نظر میکنم تا طرح الهی زندگیم هم اکنون اشکار شود.

    حق الهی من نمی تواند از من گرفته شود.

    خواست خدا برای من در حد کمال و پایدار است.

    من راه معجزه آمیر شهود را در پیش می گیرم و در پرتوی حق خود را در زمین موعود می یابم.

    هم اکنون جسم و ذهن و امورم همنواخت با الگوی الهی درونم شکل گرفته اند.

    جز خدا قدرت دیگری وجود ندارد و این قدرت در باطنم نهفته است پس جز خواست خدا خواست دیگری وجود ندارد و این هم اکنون آشکار می شود.

    خدا را شکر که هم اکنون هر انچه را که آرزوهای درستم را بر اورده می کند از پروردگار می ستانم.

    هم اکنون طرح الهی زندگی آشکار می شود تا به جایی بروم که جز من کسی نتواند و کارهایی انجام دهم که جز من کسی قادر به انجام آنها نباشد.

    من برای اجرای طرح الهی زندگی خود کاملا توانا و مجهزم.

    حال به یاری لطف الهی همه درها برای شادمانی های غیر منتظره باز می شوند و خداوند در اجرای طرح الهی زندگیم درنگ نمیکند.

    من در پرتوی نور خداوند هستم که هیچ چیز منفی نمی تواند در آن نفوذ کند.

    من در نور خداوند قدم بر میدارم و اهریمنان ترس،به فناپذیری و فقران خود برمیگردند، هیچ چیز مانع خیر و صلاح من نمی شود.

     من از جان باطن خود تغذیه می شوم،سلول های من سرشار از نور هستند، برای سلامتی و شادی بیکران خود سپاسگزارم.

    عشق الهی هوشیاری ام را از سلامتی و هر سلول بدنم را از نور سرشار میکند.

     هر کاری که خداوند برای من مقدر نکرده باشد از هم می پاشد و هم اکنون ارمان الهی به ظهور می رسد.

    تنها آن چه برای خدا حقیقت است ، برای من حقیقت است چرا که من جلوه ای از خداوند هستم.

    هم اکنون عشق الهی هر گونه اوضاع و شرایط ناهماهنگ را در ذهن و جسم و امورم از بین می برد،عشق الهی قدرتمندترین نیروست و هر چه را که از خود نباشد محو می کند.

    ورق تقدیر برگشت،هم اکنون اوضاع و شرایط بر وفق مراد من است.

    گوش من خداست ، من با گوش جان می شنوم ، من من اطاعت میکنم و مشتاق هدایت هستم ، من بشارت شادمانی عظیم را می شنوم.

    گوش من گوش جان است و هم اکنون نور خدا به آن می تابد و وهر عیب و نقصی را درمان میکند.

    من به وضوع صدای وحی و شهود را می شنوم و بی درنگ از آن پیروی میکنم، من به روشنی مژدهای خوش شادمانی را می شنوم.

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      ناهید رحیمی تبار گفته:
      مدت عضویت: 1147 روز

      سلام و درود به شما دوست عزیز.

      آقای ابراهیمی باورهای خیلی قشنگ و خوبی راجع به سلامتی گفتید .انشالله نیازی نباشه ازشون استفاده کنم اما ازشون اسکرین گرفتم در صورت نیاز به خودم یاد آوری کنم .

      تو شرایط سخت و بحرانی درست عمل کردن به شدت سخت‌تر از شرایط عادیه .

      تبریک میگم بابت مقاومت خوبی که در برابر این بیماری داشتید.

      در چنین مواقعی اگه بتونی کنترل ذهن و ورودیهای مناسبی داشته باشی قطعنا عملکرد خوبی خواهی داشت اما متاسفانه خیلی وقتا ترس و نگرانی یه دفه بهمون حمله ور میشن و ممکنه بی هیچ دلیلی ما رو مضطرب و پریشان حال کنن .

      ایمان و توکل اینجور وقتا خودشو نشون میده .

      امیدوارم بتونیم در تمام زمینه ها در شرایط بحرانی و سخت عملکرد خوبی داشته باشیم و از آموزهامون به موقع و در وقت مناسب خودش استفاده کنیم.

      از خداوند براتون سلامتی و موفقیت و شادکامی خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1492 روز

        بانام خداوندمهربان

        باسلام وعرض ارادت حضور شمادوست همفرکانس سرکارخانم رحیمی تبارنازنین

        بی نهایت سپاسگزارخداوند هستم که دراین جمع توحیدی وصمیمی حضوردارم باتشکرفروان ازاستادعباسمنش واستادشایسته که چنین بستربی نظیری رافراهم کرده اند

        سپاس ازخدای رحمان بابت نعمت بزرگ سلامتی که به همه ماعطا کرده است

        تشکرازشمانازنین بابت ابرازلطف ومحبت به اینجانب

        دقیقا به موضوع مهم واساسی اشاره کردین زمانی که همه چیزگل بلبل است اگه ناسپاسی کنیم وکنترل ذهن نداشته باشیم به قول استادواقعا داریم نامردی می‌کنیم مهم این است که هنگام برخوردباتضاد خصوصا ناراحتی جسمانی وبیماری اگرکنترل ذهن نداشته باشیم حتی یه ناراحتی کوچک مارو تاقهقرامیبره اگردوربجنبیم دورازجون همه مون باشه رفته دنبال تدارک مراسم مون

        خخخخخ

        امیدوارم که جملات تاکیدی و باورسلامتی هیچ گاه نیازمون نباشه

        وهمیشه درصحت سلامت ودرآرامش کامل اززندگیمون لذت ببریم

        امین یارب العالمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1881 روز

    سبحانک ماعَبَدناک حق عبادتِک و ما عَرفناکَ حق معرفتک

    سلام استاد عزیزم، مریم بانو شایسته و همه ی دوستانم

    چقدر این روزا دلم بارون میخواد ، دیوانه وار بارون رو دوست دارم و لذت میبرم ، تو این فایلتون بارون بارید و روح من پرکشید . از خدای عزیزم میخوام یه بارون حسابی ببارونه تا لذتشو ببریم . قبل از اینکه برم سراغ تجربیات و آگاهی هام در خصوص این فایل میخوام یک شعر زیبا از محسن چاوشی عزیز براتون در ستایش باران بنویسم :

    باران که می‌بارد

    عطر تو می‌وزد

    به ساقه‌ی خشکم

    عقابِ دشت بزرگ

    سوی تو می‌آیم

    با بالِ گنجشکم

    باران که می‌بارد

    امید می‌کارد

    در روح و در جانم

    درخت پیر و کهن

    یاد بده مرا

    هیچ نمی‌دانم

    باران که می‌بارد

    سلام می‌آرد

    از سمت بالاها

    والای من والا

    بالا بکش ما را

    چون شمسِ مولانا

    باران که می‌بارد

    بر قتل تاریکی

    جانانه می‌تازد

    ببار واحدا

    ببار رحتما

    ببار تا ابد

    ….

    جلسه سوم از قدم سوم از اون فایل های تاثیرگذاره برای من

    اول اینکه کج فهمی های منو کمتر میکنه نسبت به قانون و دوم اینکه اونجا میگید باید روی مسائل اساسی (ضعف های شخصیتی) تون کار کنید تا نتایج وارد زندگیتون بشه .

    خب داشتم روی جلسه 1 عزت نفس کار میکردم درمورد تصمیمات به تعویق افتاده و از خودم میپرسیدم جریانش چیه که من انقد تصمیماتمو به تعویق میندازم؟حتی تصمیمات کوچیک . قراره ظرف بشورم ؟ میگم حالا بذار اینکارو انجام بدم بعد ظرفا رو میشورم،مادرم ازم چیزی میخواد میگم بذار فلان کارو انجام بدم بعد میام کار شما رو هم انجام میدم ، میگم قالب سایتمو نصب کنم ؟ میگم حالا بذار فلان کارو تموم کنم بعد میرم نصب میکنمو ده ها اتفاق مشابه کوچک و بزرگ .

    توی فایل قبلی درمورد عشق و اشتیاق به مسیر مورد علاقه نوشتم که بطرز عجیبی آدم متمرکزی شدم . داشتم روی تصمیم گیری کار میکردم گفتم خب من چطور از اون وضعیت نامتمرکز رسیدم به این جا که انقدر تمرکز میتونم بکنم ؟ یادم افتاد اون فایل های شما در خصوص تمرکز مثل قسمت 4 راهنمای عملی ، فایل های هدیه در خصوص تمرکز و .. رو درآوردم ، رفتم سرچ کردم چند تا کتاب خوب پیدا کردم در خصوص تمرکز و نزدیک یه ماه من داشتم درمورد این موضوع بصورت تمرکزی تحقیق میکردم که ببینم چه اتفاقی میفته که میشه تمرکز کرد ؟ راهکارهاشو عملی کردم و اتفاقی که افتاد این بود که بعد یه ماه بطرز شگفت انگیزی تمرکزم چسبید به آسمون هفتم .

    نقطه بعدی که بهش رسیدم این بود که باید روی تصمیم گیری هام کار کنم و یادمه یه مثال آوردید از یه خانم تو فایل چهارم توحید عملی که میگفت فاصله ی تصمیم و اقدام من خیلی کمه و این برام خیلی جذاب بود ، خواستم منم اینطور باشم ، از شیوه قبلی کمک گرفتم . فایل های مربوط به تصمیم گیریتون رو از محصولات و فایل های هدیه بیرون کشیدم ، چند تا کتاب درخصوص تصمیم گیری پیدا کردم و سفارش دادم و هدف تغییر شخصیتیم رو گذاشتم روی توانایی تصمیم گیری و کم کردن فاصله ی تصمیم و عمل برای یک ماه آینده

    فایل های مربوط به تصمیم گیریتون که خیلی عالیه رو من اینجا مینویسم که به خود من خیلی کمک کرده :

    جلسه 1 عزت نفس

    جلسه 7 عزت نفس

    جلسه 5 راهنمای عملی

    فایل هدیه روی خودت سرمایه گذاری کن

    فایل های هدیه مصاحبه با دوستان با موضوع جزو کدام دسته هستی ؟

    و به کل دسته بندی شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی به شدت فوق العاده ست .

    در خصوص تجربیاتم هر چند من این دو تا داستان زندگیم رو بارها اینجا نوشتم اما دوباره مینویسم که تاییدی بشه برای خودم و به یاد بیارم قانون رو .

    گفتید باید تصمیمات نزدیک باشه به خواسته ها و قوانین

    من موقعی که داشتم میرفتم سربازی یعنی 1 شهریور 1400 حدود ده روز قبلش برای اینکه کاری کنم که بیام شهر خودمون رفتم و کلی مدارک پزشکی و نامه از فرمانداری و … جور کردم که موقع تقسیم بدم به مسئول مربوطه تا شاید شانسی باشه برای اینکه من بیفتم شهر خودمون، یه پرونده عریض و طویلی هم درست کردم . وقتی روز موعود رسید من با اینکه همه ی اون مدارک رو برده بودم ، و اون روز تقسیم من تقسیم نشدم و موندم برای شنبه که گفتن هر کسی مونده دیگه شهر خودش برنمیگرده . من از خودم پرسیدم آیا این شیوه واقعا چیزیه که ادعاشو داشتی ؟ مگه نمیگفتی باید از شرک دوری کنم ؟ پس چیشد ؟ آیا این روش ، روش توحیدیه ؟ یاد جلسات دوازده قدم افتادم بخصوص اون جلسه که شما میگفتید هر اتفاقی که بیفته وقتی روی باورهاتون کار میکنید به نفع شماست ، انگار تمام صحبت هاتون داشت توی ذهنم واژه به واژه حرکت میکرد . گفتم فرقی نداره اگه برم جای دیگه هم حتما به نفع میشه . من موقعی که میرفتم برای خودم هدف گذاشته بودم که میخوام عزت نفس و روابطم توی سربازی رشد کنه ، گفتم حتما این جایی که قراره برم منو به خواسته م میرسونه ، اون روز هم پدرم داشت توی بیمارستان نزدیک به محل تقسیم عمل میشد و اصلا خیلی روز عجیبی بود . من مدارک رو ندادم و گفتم هر چی که بشه ، هر جا که برم به نفع منه یعنی تصمیم گرفتم که طبق باورهایی که ادعاشو داشتم عمل کنم

    فقط به خانوادم گفتم که احتمالا میرم جای دیگه شنبه قراره مشخص بشه . استاد انگار خدا همه ی دستانش رو اون روز بسیج کرده بود برام که من بیام شهرخودم خدمت کنم . روز شنبه تنها کسی که برگشت شهر خودش من بودم .

    خدایا شکرت ، چطور میتونم سپاسگزار باشم ؟ سربازی که همه مینالیدن ازش تبدیل به نقطه عطف زندگی من شد ، پیشرفتی که تو سربازیم داشتم ده برابر 23 سال قبل زندگیمه ، الحمدلله

    دوباره مینویسم این گفته ی پیامبر رو

    سبحانک ماعَبَدناک حق عبادتِک و ما عَرفناکَ حق معرفتک

    تصمیم دومم که البته قبل سربازی بود در خصوص دو دلی من بین موسیقی و برنامه نویسی بود ، دوتاشم دوست داشتم ، لذت میبردم ازش ولی سالها بود تردید داشتم که کدام مسیر منه؟ توی کدام مسیر برم جای درست قرار میگیرم ؟ همیشه موسیقی رو انتخاب میکردم . ولی دوباره شک و دودلی میومد سراغم . در نهایت از خدا هدایت خواستم و هدایتش برام این بود که گفت انگیزه هاتو درمورد هر کدام بنویس . وقتی نوشتم مشخص شد که برنامه نویسی وب چیزی بوده که طبق خواسته های من بود ، طبق شخصیت من بوده ، انگیزه های درستی درموردش داشتم،نقطه قوت من بود . اون روز تصمیم گرفتم برم سمت این موضوع و با ده ها میلیون سرمایه گذاری که تو موسیقی کرده بودم ، سالها زمانی که برای یادگیری و کار گذاشته بودم ، انرژی که گذاشته بودم ،همون روز تصمیم گرفتم و حتی یه ثانیه هم به دلم شک راه ندادم گفتم اینو خدا گفته و باید ایمان داشته باشم . از همون روز هم شروع کردم اومدم سمت این مسیر و الان که نگاه میکنم میبینم واقعا تصمیم به شدت درستی بوده و از این بابت هم بسیار بسیار از خداوند سپاسگزارم

    استاد عزیزم عاشقانه ازتون سپاسگزارم

    همونطور که توی دوره ثروت 1 میگید ، ثروت نه فقط حساب بانکی بلکه اون تصمیمات درستی که میگیرید ، اون ضرر هایی مالی که دیگه تو مسیر نمیکنید ، تصمیمات اشتباهی که نمیگیرد و … هم ثروته .

    خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم .

    وقتی کامنت مینویسم قلبم آکنده میشه از عشق، میشکفه

    عاشقتونم ❤️😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 128 رای:
    • -
      محبوبه صداقتی گفته:
      مدت عضویت: 1697 روز

      به نام خدای مهربونم

      از بچه‌ها یاد گرفتم پیش از هر چیز، به خاطر حضورم در این مسیر بهشتی، خداوند رو شکرگزاری کنم.

      خدا رو شکر که دارم قدمی کوچک در مسیر راستی برمی‌دارم.

      خدا رو شکر که کامنت شما رو خوندم.

      سلام

      این یکی از بهترین و زیباترین کامنت‌هایی بود که ازت خوندم

      مرسی به خاطر ترانه‌ی زیبا

      منم دلم بارون می‌ خواد.

      باران که می‌بارد

      بر قتل تاریکی

      جانانه می‌تازد

      ببار واحدا

      ببار رحتما

      ببار تا ابد

      باید برم دانلود کنم و گوش بدم.

      نکته‌ی بعدی اینه که

      نمی دونم بهم گفتی بودی که مدارکت رو تحویل ندادی یا نه

      ولی من برای اولین بار بود که انگار می‌شنیدم. اینه واقعا همینه.

      تحسینت می کنم من پسر جان.

      و جمله ای که خیلی به دلم نشست تصمیم گرفتم طبق باورهایی که ادعاشو داشتم زندگی کنم.

      واااوو.

      و این باور

      هر اتفاقی که بیافته به نفع منه.

      هر کجا که برم به نفع منه.

      دیگه اینکه چه خوب مثال زده بودی از تصمیم گیری و نحوه ی انتخاب.

      نوشتن انگیزه هات.

      آره من هم تازه فهمیدم باید انگیزه هام رو بشناسم و خالص ترشون کنم.

      بعضی جاها باید انگیزه هامو درست کنم. مثلا در روابط.

      و سپاسگزارم بابت دیدگاه قشنگت علی جون. ❤️

      آرزوهاتو برات آرزومندم دوست من!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3818 روز

      علیرضا حین خواندن کامنتت که جز آخرین کامنت های این ۳۳ کامنتی که در حال حاظر روی این فایل اومده، چنان نیرو و انگیزه ای گرفتم که رفتم یکی از کارهایی که گفتم حوالی یازده بعد از اتمام پستم انجامش میدم ولی نداده بودم، را انجام دادم آخیش … چه حس خوبی داره.

      گفتم بیاممم بنویسم برات تا وقت دارم تا زنده ام که البته تاثیرگذار و دوست داشتنی و بااراده و در صلح و بینظیری و حالا برم کار عقب مانده ی بعدی را انجام بدم.

      دوستتتت داررروووممم مووو کااااا عاشقتومم ینیییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      سلام و درود دوست عزیز

      با اینکه زیر یه فایل دیگه ای متن سربازی شما رو‌خونده بودم اما دپباره با اشتیاق دنبالش کردم وقتی دیدم به صورت معجزه واری شهر خودتون انتقال پیدا کردین دوباره ذوق کردم.

      خدا واقعا زیباست و در عین حال مهربان و برنامه ریزی هاش دقیق ترین برنامه هست به شرطی که من مسیر درست و مشخصی که بهم گفته میشه رو پیش ببرم و به قوانین عمل کنم برای پیشرفت 👌

      خیلی خوشحالم دوست عزیز که توی مسیر خودتون قرار گرفتین خدارو هزاران بار شکرش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علیرضا گفته:
        مدت عضویت: 1881 روز

        سلام بهاره عزیز

        اول اینکه از دیدنت اسمت بسیار شگفت زده شدم

        بهاره ، زیبا ترین اسم پیش منه

        بهار برای من تجلی زندگی،تجلی تولده،تجلی نو شدن و شکفتن

        تولد معنوی من تو فصل بهاره

        سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتی و نوشتی

        یه سری اتفاقات زندگیم هر چقدر تعریفشون میکنم قانون برام تایید میشه ، ده ها بار درمورد داستان سربازیم نوشتم تو فایل ها ولی هر بار دیگه که مینویسم مرور میشه قوانین برام و تایید میشه

        از این بابت هم بسیار خوشحالم که برای شما هم مثمر ثمر بوده

        در پناه خداوند باشی بهاره عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا(٨4 کهف)

    ما به او در زمین، قدرت و تمکّن دادیم و از هر چیزی وسیله ای به او عطا کردیم.

    =====================================

    خدای عزیز و شیرین و دلبرم،نور آسمون ها وزمین،دلبرِ دل انگیزِ دلخواه،قدرتِ اراده ی کن فیکون،مدیر کیهان و ٢٠٠ تریلیون کهکشان در جهان شناخته شده،مدبر تموم امور زمین تا آسمون،صاحب نظم ضربان قلبم،به من به عقلم،به درکم،به اتصالم از نور خودت ببار و به من بگو آنچه را که باید بنویسم.خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه و هر شرکی که مثل راه رفتن مورچه ی روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه رو از قلبم پاک کنه،سخت فقیرم.

    دَردَم از یار است و درمان نیز هم

    دل فدایِ او شد و جان نیز هم

    این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

    یار ما این دارد و آن نیز هم

    =====================================

    خدارو صدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،برای سلامتی،برای عشق،برای نور،برای آرامش،برای طی کردن مدارهای سعادتمندی،برای قوانین ثابت جهان،برای داشتن خدایی که هرگز نمیمیره،خوابش نمیبره،حوصله ش سر نمیره،اعصاب و احساسات نداره،خطا و اشتباه نمیکنه و به شمار تموم مخلوقاتش آگاهه…خدایی که نیاز به صدا زدن هم نداره،بلکه از درون قلب ما به ما و نیاز های ما آگاهه…

    خدایا برای همین لحظه،همین حال،همین نور،همین بینایی چشم هام،شنوایی گوش هام،دستانی که مینویسه،قلبی که با نظم و ترتیب در حال تپشه،مغزی که میلیارد ها اتصال عصبی رو مدیریت می‌کنه،کلماتی که کنار هم خلق می‌شوند و بهم چشمک میزنند،نوری که از دستانم به قلبم جاری شده و داره هر لحظه قلبم رو روشن و روشن تر می‌کنه،ازت سپاسگزارم.

    خدایا شکرت برای پویایی این جهان،برای تغییرات لحظه ای،برای دریافت پاسخ دقیق به فرکانس های ارسالی بهتر و بهتر،برای بی نهایت مدار های رشد و پیشرفت،برای داشتن این غار حرا،برای فرصت بندگی و لذت بردن از زندگی،برای استمرار در مسیر درست

    خدایا …به چه مشغول کنم دیده و دل را،که مدام دل تورا میطلبد،دیده تورا میجوید …

    خدا…؟!خدا همه چیه،میدونید؟!مثل یک نوره،مثل یک رنگ،فرض کنید یک طیف رنگی بی نهایت رنگه،یعنی یک چیزی هست که بی نهایت رنگ داره،بعد شما اونو می‌بینید و درکش میکنید و بعد من از شما میپرسم که چه رنگی بود؟!میگی چه رنگی بود ؟!همه رنگ ها بود و هیچ کدوم از رنگ ها نبود،میدونی!میگید همه چی بود،میگم مگه میشه همه چی بود؟!بالاخره یک رنگی داره دیگه،باید بگی چه رنگی بود!؟میگی نمیتونم بگم چون همه چی بود!هرکلمه ای رو استفاده کنم اون رو اشتباه توضیح دادم.

    خدا همه چیه،خدا زمانه،اصلا میتونیم زمان رو توضیح بدیم؟!کی می‌تونه زمان رو با کلمات توضیح بده،غیر از درکی که هر فرد،به صورت مجزا و متفاوت از زمان داره!مگه میشه زمان رو برای کسی توضیح داد؟!زمان حال رو ؟!اصلا مفهومی به نام زمان رو!

    خدا زمانه،خدا مکانه،خدا صداست،خدا تصویره،خدا حسه،خدا من،خدا تو،خدا همه،خدا یک حشره ست!خدا یک ستاره ست!خدا…یک انرژی که همه چیز رو در بر گرفته…خدا یک قانونه،خدا یک نظمه!خدا یک تعادله…نمیشه گفتش…نمیشه گفتش…

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١حدید﴾

    آنچه در آسمان ها و زمین است، خدا را می ستایند، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

    لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢حدید﴾

    مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، زنده می کند و می میراند، و او بر هر کاری تواناست.

    هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣حدید﴾

    اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست.

    هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4حدید﴾

    اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.

    سلام به استاد عباس منش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به رفیق های توحیدی و هم پروژه ای های متعهدم

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله مهربانم از روشنی قلبم به قلب سلیمتون.

    امروز صبح بیدار شدم و تو تمرین ستاره ی قطبی از خداوند این درخواست رو داشتم:

    خدایا امروز می‌خوام یک خبر خوشحال کننده،یک نور،یک پیغام که منو خوشحال کنه توی زندگیم داشته باشم.

    فقط چند دقیقه ی بعد یک ایمیل از رفیق بهشتی دریافت کردم با این عنوان: خبر …خبر …

    و این اسکرین شات از متن استاد شایسته ضمیمه ی ایمیل بود:

    یک خبر عالی:

    خدا را شکر که توانستیم با هم گام به گام برای مهاجرت به مدار بالاتر قدم برداریم. به شما برای برداشتن آخرین گام تبریک می گوییم و یک خبر خوب هم داریم.

    خبر خوب این است که استاد عباس منش مدتها در حال مطالعه و تحقیق برای تولید یک دوره جدید هستند. دوره جدید به زودی در بخش محصولات سایت منتشر می شود. خبرهای خوب درباره دوره جدید در سایت به شما اطلاع رسانی می شود.

    منی که تو خواب و بیداری در حال چک کردن سایتم،باید این خبر از دست پرنور خداوند به من می‌رسید تا درخواست ستاره قطبیم به این قشنگی تیک بخوره …

    یادمه استاد قبل سال تحویل ١4٠٣ یک فایل گذاشتن و خبر اومدن یک دوره ی جدید رو دادند…

    همونجا برای استاد نوشتم بیاید یک حرکت ایلان ماسکی بزنید دوره رو بزارید برای پیش فروش،ما با خیال راحت بخریمش…

    ولی خبری نشد!

    بهار و تابستون شد و رفتم کیش و همه ش یک اضطراب دائمی داشتم نکنه استاد دوره ی جدید رو بزاره و من نتونم بخرمش…؟!

    پائیز اومد و من برگشتم شمال و همه ش نگران بودم نکنه استاد دوره ی جدید رو بزاره من نتونم شرکت کنم؟!

    و حالا زمستان قشنگ خداوند در حال اکرانه…و خبر عالی در بهترین زمان و مکان رسید …

    راستش نمیتونم بگم هنوز نگران نیستم،به تجربه بهم ثابت شده،اصلا مهم نیست تو پول دوره رو داری یا نه…بلکه مدارت مهمه که بتونی توی دوره شرکت کنی …

    لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿١٢٨توبه﴾

    یقیناً پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است، اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.

    استاد،چند تا استاد تو کل دنیا، توی تموم اسکیل های آموزشی میشناسید که اینجوری شاگرد هاش دور سرش بگردن…؟!

    این کار هارو کی انجام میده استاد ؟!

    غیر از خدایی که از گلوی شما با ما حرف میزنه…؟!

    فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿١٢٩توبه﴾

    پس اگر از حق روی گرداندند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.

    دوستون دارم استاد،دوستون دارم از روشنی قلبم و دعا میکنم پروردگار عرش عظیم که در حال مدیریت تموم مدار های سیارات و ستاره هاست …مدار من رو هم مدیریت کنه تا با شما در مسیر رشد و تعالی و پیشرفت و تلاش برای رسیدن به نفس مطمئنه،همگام باشم.

    یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ

    ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً

    فَادْخُلِی فِی عِبَادِی

    وَادْخُلِی جَنَّتِی

    در پناه خدای نور و عشق و آزادی و ثروت و نعمت و فراوانی و معجزه های من حیث لایحتسب میسپارمتون.

    به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان با بهترین نتایج توحیدی

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان،از شمال ایران به شمال فلوریدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 134 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1630 روز

      بسم‌الله الرحمن الرحیم

      سلام سعیده عزیزم دوست داشتنی و مهربونم از اینکه انرژی و سوخت من هستی برای ادامه مسیرم

      همیشه بابت تک تک کارها شوخی ها تربیت فرزندات رفتار با اطرافیان و از همه مهمتر کردارت و عمل و کنترل ذهنت تحسینت کردم با وجود خودت و بچه های سایت عشق قرآن و تعهد به ادامه تا آخر دارم انجام میدم انشاالله بتونم ارتباط با خدایم و موندن و پایداری در مسیر بیشتر داشته باشم یادم در کامنتت دوره احساس لیاقت منتشر شد خیلی آرومم کرد چون نمیتوستم تهیه اش کنم خودت گفتی اگر در مدار باشی حتی هشتاد میلیون پولش باشه بهت میرسه من در مدارش نبودم

      و امروز هم از خدایم درخواست میکنم خدایا تو آگاهی تو عالنی تو سمیعی تو بصیری خودت به نقص ها من آگاهی خدایا تویی که رحمتت کل کیهان را فرا گرفته مرا به راحتترین آسانترین راه در مدار دریافت این دوره قرار بده

      الهیییی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      شیما کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 923 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      دختر نمونه و الگوی همه ی ما

      راستش الان که دارم این کامنتو برات میذارم تو شیفت هستم،یه شیفت آروم و استیبل خداروشکر

      توی شیفت گفتم بذار به سایت سر بزنم این درحالی بود که نیم ساعت قبلشم به سایت سر زده بودم ولی اینبار وقتی اومدم تو سایت چشمم خورد به دوره ی جدید استاد جان!!

      این اولین باری بود که وقتی یه دوره جدید از استاد روی سایت قرار می‌گرفت من میدیدم و باش همزمان میشدم

      زدم رو فایل معرفی دوره و دیدم استاد میگن اگه تو این 24 ساعت نشونه دریافت کردی توی دوره شرکت کن و اگه نشونه نگرفتی یعنی تو مدارش نیستی…

      به خدا گفتم من نمی‌دونم تو مدارش هستم یا نه،هم به این دوره نیاز دارم و مشتاقشم هم هنوز کلی فایل ندیده و نوت برداری نکرده از دوره های قبلی که خریدم دارم ضمن اینکه هزینه های واجبی دارم که نمی‌دونم این دوره رو اولویت قرار بدم یا نیازهای مادی مو! به خدا گفتم صبر میکنم خودت بم نشونه بده که شرکت کنم این دوره جدید و یا نه

      بعد از یه ساعت گفتم بذار حالا که بیکارم برم کامنتای نخونده ی سعیده که برام ایمیل شده رو بخونم چون هر کامنتت برام یه درسی داره،تا اینکه اتفاقی این کامنتت برام باز شد و توش از دوره جدید استاد و اشتیاقت برای شروعش صحبت کرده بودی

      چشمام قلبی شد

      گفتم خدایا یعنی این نشونه بود؟

      و خدا چقدر سریع پاسخ میده بنده ای که اجابتش می‌کنه رو

      امیدوارم تو دوره جدید ببینمت سعیده جان و از قلم زیبات و درس‌هایی که تو هر کامنتت نهفته هست استفاده کنم دختر توحیدی سایت

      قلب فراوان برات و به امید دیدار حضوریت در بهترین زمان و مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ»

    (ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ ﺍﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﺑﺪﺍﺭ)

    «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»

    (ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺁﻥ [ ﺑﺖ ] ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﺪ، همانا ﺗﻮ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ)

    «رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»

    (ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﻣﻦ برخی ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭّﻩ ﺍﻱ ﺑﻲ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺯﺭﻉ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﺘﺮﻣﺖ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺩﺍﺩم؛ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺲ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻛﻦ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺤﺼﻮﻟﺎﺕ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺶ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ)

    (سوره ابراهیم آیات 35-37)

    —————————————————————————

    حی علی خیر العمل

    الله اکبر

    لا اله الا الله

    خدایا بر قلب من شاهد و گواهی که چقدر از ندای توحیدی اذان لذت میبرم، خدایا قسم به این لحظه اذان و قسم به این ندای توحید ، در دنیا و آخرت من رو از اهل ایمان و توحید قرار بده و از تاریکی های شرک و کفر رهایی ببخش. خدایا بر این نعمت باران رحمتت حمد و شکر و ستایش و سپاسگزاری میکنم. الحمدلله رب العالمین.

    خدایا به باران قسم ،به امواج دریا قسم ، به پرواز مرغان دریایی قسم ، به صدای نیایش نسیم قسم، که همه اجزای هستی به تسبیح و نیایش تو مشغولند و به تو پناه میبرم از اینکه از غافلان و ناسپاسان باشم‌.

    «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ» ؛ «وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ» ؛ «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ» (17-19 روم)

    خدایا قلب من رو با یاد خودت و با نور خودت روشن و زنده کن و از تاریکی نجات ببخش ، همون‌جوری که زمین خشک رو بعد بارش باران رحمتت زنده میکنی»

    خدایا به تو پناه میبرم از روز حساب که اگه بهم بگی آیا از صدای آواز پرنده ها عبرت نگرفتم، که همه به تسبیح مشغول بودند ولی منِ انسان در غفلت بودم، هیچ جوابی ندارم.

    بقول سعدی شیرازی: «دوش مرغی به صبح می‌نالید ؛ عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش»

    «یکی از دوستان مخلِص را ؛ مگر آواز من رسید به گوش»

    گفت باور نداشتم که تو را ؛ بانگِ مرغی چنین کند مدهوش»

    «گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست ؛ مرغْ تسبیح‌گوی و من خاموش»

    —————————————————————————

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی. الهی الهی الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و قلبتون در هر لحظه پر از نور رحمت خداوند باشه. از صمیم قلبم دوستتون دارم و از خداوند رحمان براتون قلبی نورانی رو میخوام.

    خداوند وعده داده ، و هیچکس راستگو تر از خداوند به وعده اش نیست، و این یعنی خداوند بر خودش واجب کرده، که اهل ایمان رو از هر نوع تاریکی نجات بده و اونها رو به سوی نور هدایت کنه. اگه تاریکی وجود داره یعنی منم که حواسم از نور پرت شده، یعنی منم که قطب‌نمای مسیرم دچار اخلال شده، وگرنه خداوند همیشه و هر ثانیه داره همه اجزای هستی رو هدایت می‌کنه.

    —————————————————————————

    امروز صبح، بوشهر هوا خیلی عالی بود، البته این فصل کلاً هوا خوبه، مخصوصاً امروز که دیگه هوا کلا سرد و ابری بود و هر نیم ساعت یبار یه نم نم بارون میزد و دوباره قطع میشد و دوباره و دوباره و دوباره. خلاصه اینکه دقیقا همینجاست که شاعر میگه «بارون دوست دارم هنوز، چون تو رو یادم میاره…»

    آقا وقتی میگم هوای بوشهر سرده، یعنی دمای هوا 15 درجه س و برای کسی که همیشه خدا با تی شرت میچرخه ، سرد محسوب میشه. ما توی جنوب، کلا دو تا فصل داریم یه فصل تابستون که از فروردین شروع میشه تا آبان ادامه داره. دمای هوا از 38 به بالا و تا 48 هم میرسه (و شاید باورتون نشه حتی 50 رو هم تجربه کردم) و یه فصل سرد که فشرده ست (آذر دی بهمن اسفند) خلاصهٔ پاییز و زمستان و بهار با هم ، مثل درس خوندنهای شب امتحانه، خداوند متعال توی فصل سرد تلاشش رو می‌کنه رضایت همه اقشار جامعه رو جلب کنه، یعنی شب زمستونه، صبح بهاری میشه، ظهر بازم اونقدر گرم میشه که باید کولر ماشین رو روشن کنی، عصر پاییز میشه. وقتی یه بوشهری میگه هوا خنک شده یعنی دما 30 درجه ست. زیر 24 درجه دیگه سرد محسوب میشه. قابل توجه دوستانی که دمای منفی رو تجربه میکنید 15 درجه ما در واقع همون منفی 10 درجه محسوب میشه (آقا چرا ایموجی ها قفله)

    خلاصه هوای خوب رو بهانه کردم و از انرژی مثبت هوا و ساحل و حال خوب خودم و انرژی قرآن در راستای رشد و پیشرفت شخصی سواستفاده کردم و امروزم رو اختصاص دادم به مرور مجدد دوره احساس لیاقت و از جلسه اول تا جلسه تکمیلی سوم رو‌ گوش دادم. (حدود 390 دقیقه، نزدیک به 6 ساعت و نیم) تقریباً نان استاپ. مدتیه عمداً توی این جلسات توقف کردم و میخوام آگاهانه بارها و بارها و بارها مرورش کنم.

    این روزها چندین بار خواستم کامنت بنویسم، هر بار به دلیلی خواسته یا ناخواسته پاکش کردم. الان این انرژی مثبت و همچنین گام آخر پروژه و همچنین خبر خوب یه دوره جدید رو بهانه کردم تلاش کنم آگاهانه یه ردپا از خودم بجا بذارم. (خدایا من رو با دوره جدید هم مدار بفرمایید لطفاً)

    این روزها هر بار به یه بهانه ای از شهر میزدم بیرون و توی طبیعت با خداوند خلوت میکردم، مثل حضرت موسی، فاز أرنی برمیداشتم که خدایا خودتو بهم نشون بده و باهام حرف بزن. به جهت کنترل ذهن و سایر موارد…

    یکی از مواردی که توی کامنتم میخواستم بنویسم ولی ناخواسته پاک شد، ماجرای یه الهام الهی بود که توی یکی از کامنتام هم بهش اشاره کردم. من به گل بنت قنسول (گل کریسمس یا پوینستیا) خیلی علاقه دارم و چند وقت پیش وقتی یه دونه اش رو گرفته بودم، و تو حین جابه‌جایی یه شاخه اش کنده شد، و از خداوند درخواست کردم خدایا یه کاری کن بتونم اینو حفظش کنم و نجاتش بدم، چون دوست دارم این شاخه به زندگیش ادامه بده.

    خلاصه اون شاخه رو از زیر یکی از پیوندهاش قیچی کردم و گذاشتم توی آب با میکس یه ذره اسید بیومیک و یه ذره هورمون ریشه زایی. ولی هر بار میدیدم یکی از برگها پژمرده میشه تا اینکه یه حسی بهم گفت بذارش توی یه جای تاریک و نگرانش نباش. (وقتی می‌گفت نگران نباش یاد فایل توحید عملی 9 می افتادم؛ نگران نباش ما بهت برش میگردونیم) برگهای پژمرده رو جدا کردم و گذاشتمش توی کابینت زیر سینک آشپزخونه، و بعد از حدود یک ماه دیدم جوونه زده و بعد از مدتی یه حسی بازم بهم گفت الان وقتشه بکاریش توی گلدون. و منم انجامش دادم. و چندبار پشت سر هم آبیاریش کردم و بهش کودهای مختلف میدادم. و نتیجه شد این چیزی که توی عکس پروفایلم می‌بینید.

    «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ» ؛ «ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» ؛ «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» (مرا خبر دهید آنچه را می کارید) (آیا شما آن را می رویانید، یا ما می رویانیم؟) (به یقین اگر بخواهیم، آن را ریز ریز کرده و خاشاک می کنیم که متأسف و شگفت زده می شوید،) (63-65 واقعه) من هیچی نمیدونستم چطوری میشه این کارو انجام داد و اصلا تا حالا انجامش نداده بودم، من هر چی از این گل آوردم توی خونه بعد از مدتی خشک شده و من حتی نتونستم ازشون مراقبت کنم. الان کی این قلمه رو نجات داد؟ «فَسَبِّـحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» خداست که می‌دونه و خداست می‌تونه ، خداست که هدایت می‌کنه و رشد میده ، خداست که از تاریکی ها خارج می‌کنه و به سوی نور میبره، به سوی نور به سوی خودش. «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» این یه شاخه گل برای من یادآور این آیات بود، و این قانون که خداوند همیشه در حال هدایت همه اجزای هستیه، مهم اینه ما چقدر توی مدار باشیم. من با عقل خودم چیو میتونم مدیریت کنم؟ چه کاری ازم ساخته ست اگر لطف و هدایت خداوند نباشه؟

    چند سال پیش توی همین ساحل بوشهر، توی همین جاده ساحلی، با همین ماشین توی یه همچین هوای باورنی آهنگ غم انگیز گذاشته بودم و همزمان فیلم می‌گرفتم که ترکیب هوای بارونی و دریا و موزیکِ غم انگیز با هم جور دربیاد استوری کنم توی اینستاگرام و سایر موارد… امروز حاشیه همون مسیر ساحلی، کنار همون دریا، همون هوای ابری و بارونِ رحمت الهی نشستم و کامنت نوشتم و از توحید گفتم، و من توی مدار توحیدی تری بودم، و اصلا شرایط زندگیم با گذشته قابل مقایسه نیست. چرخ زندگیم چقدر روونتر شده. اون موقع شاگردان دیگه ای توی سایت فعال بودن و کامنت مینوشتن. ولی این سایت برقرار بود، این آموزشهای استاد برقرار بود، توحید برقرار بود، قوانین برقرار بودن، رحمت و نعمت و فضل الهی برقرار بود ولی من توی مدار نبودم؛ و الان فقط خدا می‌دونه چه مدارهای بهتر و بالاتر و نورانی تر و توحیدی تری وجود داره که من هنوز ازشون خبر ندارم.

    «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»

    خدا داره بهمون میگه: بنده من، هنوز نمیدونی چه نور چشمی‌هایی برات مخفی نگه داشتم که بهت پاداش کارهای خوب همیشگیتو بدم. بنده من هر چه زودتر تغییر کن بیای مدارهای بالاتر رو تجربه کنی. توحید بیشتر، عشق بیشتر، روابط بهتر، زندگی روونتر ، نعمت و ثروت و سلامتی و آرامش بیشتر، رحمت و برکت و فضل بیشتر…

    —————————————————————————

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یکبار دیگه فرصت صلات و بندگی. وقتی شروع کردم به نوشتن اذان ظهر داشت پخش میشد ولی الان ساعت حدود 5:30 و نزدیک به غروبه.

    یه جاهایی حس میکردم دیگه گفته نمیشه، حتی نجوا اومد که پاکش کن ولی گفتم نه، خدایا خودت بهم بگو تا تکمیلش کنم. خدا خودش شاهده ماییم که محتاح نوشتنیم، ماییم که نیاز داریم شکرگزاری کنیم تا رشد کنیم.

    وقتی خواستم کامنتم رو با آیات قرآن شروع کنم، یه حسی منو برد ادامه آیاتی که صبح گوش داده بودم و دیدم نیایش حضرت ابراهیمه وقتی خانواده اش رو توی بیابون مکه رها می‌کنه. توی 7 تا آیه ابراهیم 8 بار خدا رو صدا زده ، سه بار گفته «رب» پنج بار گفته «ربنا» (یبار هم گفته ان ربی لسمیع الدعا، یعنی رب من شنونده درخواست من بود ؛ اگه اینم حساب کنیم میشه 9 بار)

    ولی یه جمله اش حسابی حالمو خوب کرد و احساساتی شدم و اون این بود که ابراهیم توی نیایشش با خداوند میگه : «فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» (ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ) ابراهیم داره میگه خدایا اونایی که توی مسیر توحید منو همراهی میکنن، اونها هم مدار منن، اونها خانواده منن، اونها همه کس منن، اونها ذریه منن، همونجوری که وقتی اسماعیل رو رها می‌کنه میگه «من ذریتی» نمیگه فرزندم، میگه «از ذریه خودم رو اینجا رها میکنم» یعنی می‌دونه که از اسماعیل ذریه و نوادگانی خواهند بود و پیروانی خواهند آمد.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و بخاطر نعمت توحید. الهی صد هزار مرتبه شکر که هر بار خداوند رحمتش بر عدالتش پیشی میگیره. اگه به عدالت خداوند بود من باید توی مدارهای غلط گذشته ام باقی میموندم، همون مدار آهنگهای غم انگیز و پستهای بی ارزش اینستاگرامی ، ولی خداوند رحمتش بر عدالتش غلبه کرد و منو هدایت کرد و منو نجات داد و منو با نور قرآن و نور توحید آشنا کرد.

    «رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

    خانواده توحیدی من، در پناه نور رحمت رب العالمین باشید ، همیشه و هر لحظه ، متنعم و ثروتمند و سلامت و شاد.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 166 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1343 روز

      سلام حمید جان

      امیدوارم هر جا هستی حالت عالی باشه و غرق نعمت های فراوان خداوند باشی

      نمیدونم چرا ولی حس کردم که باید برات بنویسم

      تازگی ها قدم دوازدهم رو تموم کردم ولی نمیدونستم که بهتره به چه شکل دوره 12 قدم رو برای خودم تکرار کنم یعنی از اول به ترتیب فایل ها رو برم یا به صورت هدایتی

      تا اینکه امروز خداوند این فایل رو توی نشونه روزانه ام قرار داد

      دوراهی های زندگی

      دوراهی من فعلاً در همین حد بود که خداروشکر برطرف شد

      امروز از خدا برای گوش دادن به یه سوره ای از قرآن هدایت خواستم

      احساس کردم که به من میگه برو سوره بقره رو گوش بده

      من رفتم گوش بدم که قبل از اینکه گوش بدم شروع کردم به خوندن چندتا آیه اولش

      از آیه دوم برات میذارم

      ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ

      (این است کتابى که در آن هیچ تردیدى نیست؛ مایه هدایت تقواپیشگان است)

      دیدم داره از هدایت صحبت میکنه ولی نه هدایت هر کسی

      سومین آیه از سوره بقره

      الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

      (آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند)

      داره در مورد کسانی صحبت میکنه که ایمان دارند

      ایمان به کسی یا چیزی که نمی‌بینیش ولی اصل و اساس دنیاست

      این آیه رو نگاه کن

      آیه چهارم سوره بقره میشه

      وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ

      (و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند)

      این آیه رو هم که خوندم احساس کردم خدا داره به من میگه میتونه یه جور دیگه هم معنی بشه

      یعنی این:

      (و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آینده امید دارند)

      پیش خودم گفتم راست میگه، کسی که به خداوند ایمان داره امید هم داره

      امید به روزهای بهتر

      همین الان که دارم برات مینویسم تمام بدنم مور مور شده

      چه کسی میتونه به آینده ایمان داشته باشه حمیدجان؟

      کسی که ایمان داره

      به خدا

      به خودش

      به عملکرد سیستمی خداوند

      توی آیه 5 ببین چی میگه:

      أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

      (آنانند که از سوی پروردگارشان بر هدایت اند و آنانند که رستگارند)

      بر میگردیم به آیه دوم سوره بقره

      داشت در مورد چی صحبت میکرد؟

      هدایت

      هدایت چه کسی؟

      کسی که به خداوند و به اون چیزی که خدا داره هدایتش میکنه ایمان داره

      فکر نمیکنه خدا داره اشتباه میکنه

      حتی اگر حالشو بهم بزنه

      چون به خدا و هدایت هاش اعتماد داره بابت همین هم به آینده امیدواره

      از اینجا به بعد رو خواستم دیگه گوش بدم

      رفتم از اول سوره بقره پخش کردم

      آیه 1

      آیه 2

      آیه 3

      آیه 4

      آیه 5

      آیه 6

      آیه 7

      آیه 8

      توی این آیه خودبخود وایستاد…!

      من آیه رو قطع نکردم

      خدا بود که اینکارو کرد

      گوشیمو برداشتم که ببینم چرا قطع شد

      دیدم توی آیه 8 اینو نوشته:

      وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ

      (و گروهی از مردم می گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی که آنان مؤمن نیستند)

      وقتی آیه رو به همراه معنیش خوندم، همون لحظه دوباره احساس کردم خدا داره به من میگه میتونه یه جور دیگه هم معنی بشه

      این معنی آیه ای که به من الهام شد:

      و گروهی از مردم می گویند: ما به خدا و به آینده امید داریم، در حالی که آنان مؤمن نیستند

      دو تا آیات قبلش برگشتم خوندم دیدم گفته کسانی که کافر هستند دروغ میگن ایمان دارن اونا قلب هاشون بسته‌ست

      پیش خودم گفتم راست میگه، به خدا همینه

      کسی که به خداوند ایمان داره به آینده هم امید داره چون میدونه که خدا هدایتش میکنه

      واقعیت قرار نبود برات چیزی بنویسم ولی انگار واقعاً این هدایت خدا بود هر چند که بازم شک دارم این کامنت رو برات بفرستم

      الهی که حال دلت عالی باشه پسر

      در پناه خدای رحمان میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2296 روز

      سلام دوست و برادر و رفیق توحیدی

      حمید جان

      واااااای خدا لذت بردم از کامنتت ، از تکامل ت ، از درک و آگاهی ت ، از وجود نازنینت ، دمت گرم پسر

      گل کاشتی به روایت تصویر

      وای خداااا عکس پروفایلت هوش از سرم برد ، وقتی تو متن کامنتت گفتی همون گل که گذاشتم رو پروفایلم ؛ همون لحظه دقیقا بعد خوندن همون جمله رفتم چک کردم پروفایلت رو و هزااااار بار گفتم افرین افرین افرین خدایا شکرت

      اخ چقدر کامنتت حال داد ، خیلی خوبی تو

      دعا میکنم و امیدوارم و البته مطمئنم که انقدر مدارت بالا بالاها هست که تو دوره جدید استاد حضور داری

      حمید عزیز ، الهی الهی که همیشه در پرتو هدایت و راهنمایی های واضح پروردگار باشی و چرخ زندگی ت روون و روغن کاری شده بچرخه و قلبت سرشار از ارامش و زندگی ت سرشار از شادی و جیب ت سرشار از برکت و نعمت باشه .

      از شمال ایران مازندران تا جنوب ایران بوشهر چاکریم و ارادت

      موفق ترین باشی و در پناه خالق قادر و توانا باشی ( ایموجی قلب و ماچ و سبد گل )

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2861 روز

      سلام به حمید عزیزم

      چقدرر قشنگ و زیبا مینویسی و چقدر نوشته هات به دل میشینه، اونجا که نوشتی عکس پروفایلت عکس گلی هست که با هدایت الله رشد کرده بلافاصله رفتم و عکست رو دیدم و بغض کردم، چقدر هدایت خدا زیباست، هر روز اینهمه رشد گیاهان و درختان رو اطرافم میبینم و برام تکراریه، هر کدومشون معجزه خداست، حمید عزیز ممنون که مینویسی، ممنون که از آیات قرآن مینویسی، ممنون که نگاه توحیدیت به جهان رو مینویسی، ممنون که با نور نوشته هات قلب ما رو روشن میکنی، ممنون که از توحید مینویسی و درکمون رو زیاد میکنی، ممنون که مثبت مینویسی، ممنون که بر نجواهای ذهنت غلبه میکنی و مینویسی، واقعا وقتی نوشته هات رو میخونم قلبم باز میشه

      انشاءالله به تمام خواسته های قلبیت برسی، اول نتایج درونیه و این درون زیبا منجر میشه به اینکه نتایج ملموس و بیرونی بوجود بیاد، موفق باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2974 روز

      بنام خدا

      سلام به حمید عزیز

      چه احساس فوق‌العاده‌ای گرفتم از مناجاتت با خداوند

      از مقایسه شرایط چند سال قبل خود با شرایط هم اکنونت

      از توصیف هوای بوشهر

      از حس وحالی که تجربه کردی،از توحیدی که صحبت کردید، یه لحظه موقعه خواندن کامنتت منقلب شدم از خواندن آیه هایی که نوشتید

      ویه چیز دیگه ، خیلی دوست داشتم بدونم آخر آن شاخه شکسته به زندگی برگشت یا نه وامروز وقتی به کامنتت رسیدم در ابتدا عکس پروفایلتان را نگاه کردم ووقتی در متن کامنت ،متوجه شدم این جوانه روییده همان شاخه شکسته هست کلی زوق کردم وخوشحال شدم که تلاشتون نتیجه داد وغیر از این هم نباید انتظار داشت چون شما به هدایت خداوند عمل کردید

      حمید عزیز خداراسپاسگزارم بخاطر داشتن دوستان ارزشمندی چون شما

      خداراسپاسگزارم که یه روزی که از همه جا خسته وبریده بودیم وتسلیم شدیم هدایتمون کرد به این مسیر توحیدی

      خدایاشکرت …شکرت…شکرت

      در پناه رب العالمین زندگی ای سرشار از عشق ،سلامتی، ثروت وشادی را برایتان آرزو میکنم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سمیرا فدائی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    بنام خداوند بخشنده و‌مهربان

    سلام استاد جان ، مثل همیشه فایل عالی بود ، چقدر این قاب رو دوست دارم ، شما و‌مریم عزیزم در کنار هم ، با آن حس عالی که دارین و اونو به وضوح به ما هم منتقل میکنید . این فایل با آن زیرصدای باران 😍 فوق العاده است .

    استاد عزیزم من مرتبط با این دو راهی دو مثال واضح دارم در زندگی خودم .

    سالها پیش در سن 18 سالگی من ازدواج کردم ، در اون تایم من تحصیل میکردم درواقع پیش دانشگاهی بودم و بکوب هم درس میخوندم برای کنکور که مسئله پزشکی برای پدرم رخ داد و چون سن پدرم یکم بالا بود و هم اینکه بیماریشون خیلی جدی بود پزشک ها گفتند که چند ماه بیشتر زنده نیست و در واقع همون تایم برای من خواستگارهای زیادی هم میومد و من به اسرار خواهرم که همش میگفت ما مامان نداریم ، تو فقط ازدواج نکردی و بابا بمیره اوضاع برات بد میشه و این خواستگار اوکیه ازدواج کن باهاش و …

    من واقعا بین دو راهی بودم ، اصلن اون تایم نمیخواستم ازدواج کنم و از طرفی هم حرفای خواهرم تاثیر گذاشته بود روی من و بدطور من گیر بودم بین دوراهی ،

    همینطورکه میگین ما خودمون بیشتر مواقع میدونیم چی میخوایم ولی ترسهامون باعث میشه که ما دو راهی بسازیم برای تصمیم گیری و من در اپن تایم از خدا کمک خواستم ، گفتم خدایا من نمیدونم چی غلطه چی درست به من کمک کن

    و‌ خداوند نشانه فرستاد ، دقیقا یک روز قبل از اینکه برای آزمایش و‌ خرید عقد میخواستیم بریم ، از طرف داماد یه تلفنی به من شد و گفت شما گفتی میخوای ادامه تحصیل بدی و این موضوع خیلی براتون مهم بود اما من دوست ندارم زن من دانشگاه بره 😶 ، من تلفن رو قطع کردم به پدرم که گفتم ایشون گفتند پس تماس بگیرید و بگین همه چی کنسله اما در تماسی که گرفته شد البته توسط خواهرم که مشتاق این وصلت بود ، داماد با بی میلی قبول کرد که من دانشگاه برم

    و خب در واقع خداوند برای من نشانه واضح فرستاد و بماند که اون ازدواج انجام شد و بعد از سه چهارسال به طلاق کشیده شد .

    الان که من با سایت شما آشنا شدم این را به وضوح میدانم هر کاری که حس بدی دارم را نباید انجام بدم و یا اگر از خداوند کمک خواستم اعتماد کنم و نشانه ای که فرستاده میشود را دنبال کنم و خب من در ان تایم این آگاهی رو نداشتم و نشانه واضح خداوند رو نادیده گرفتم و نتیجه هم که مشخصه .

    و اما پنج سال پیش ، من با شخصی آشنا شدم که بعد از یکماه از من درخواست ازدواج داشتند . یکی دوماه دیگر به قصد آشنایی بیشتر این ارتباط ادامه داشت اما برعکس ایشان من خیلی عاشق و شیدا نبودم 😁 یه سفری برام پیش آمد و من برای چند روز که به سفر رفتم ، چونکه قرار بود یه جواب قطعی به خواستگاری ایشون بدم و من واقعا بین دو راهی بودم ، هم اوکی بودم و هم تردید داشتم اما از خداوند کمک خواستم

    دقیقا جمله ام این بود .خدایا اگر ازدواج با این پسر من رو خوشبخت میکنه ، و زندگی پر از آرامش و احترام و خوشی هست برای هر دوی ما خودت کمک کن تا تصمیم درست بگیرم و اگر این ارتباط قراره که مثل ازدواج قبلی من باعث سختی و … باشه باز هم خودت به من یه راهی نشون بده که به راحتی از این رابطه خارج بشم .

    خدا گواهه استاد من شب این درخواست رو به خداوند دادم و صبح پرواز داشتم برای برگشت ، ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم و اصلا نمیدونم چه اتفاقی در وجود من افتاده بود که گویا تکه ای از وجود من نبود ، یه جور خاصی دلم برا این بشر تنگ شده بود که بغض کردم ، وقتی برگشتم داخل فرودگاه دیدم با مامانش آمدن استقبال و همونجا از من خواستگاری کرد و الان پنج ساله استاد من خوشبخت ترین زن دنیام ، من با تمام وجودم یه رابطه عاشقانه ما فوق تصور همه در کنار این عزیز دل خدا دارم .

    و‌چقدر خوشحالم که اینبار به احساسی که خدا فرستاد برای من ، نشانه اش رو دریافت کردم و مثل دفعه پیش در این موضوع خدا و هدایت خدا رو دیدم .

    و نکته ای که درباره اش میخوام بگم اینه که در ازدواج اول من هیچ آگاهی نسبت قوانین نداشتم .

    ولی پنج ساله پیش به واسطه کتابها ، ویس های انگیزشی و … کمی از قوانین مطلع بودم که من احساس میکنم تصمیم درست من در پنج سال پیش بابت این هست که تکاملی رو طی کردم و اینبار نشانه ها رو بهتر درک کردم ،

    چون من در طی پرواز از خدا خواستم دلم رو روشنتر کنه برای این موضوع و یه فکر آمد به سرم اگر مث اون فیلمای رمانتیک آمد زانو زد تو فرودگاه جلو همه خواسگاری کرد اون مرد زندگیه 🤣 و باور نکردنیه که دقیقا همین اتفاق افتاد و بماند که من شوکه بودم چون شاید اولش بنظرم یه فکر فانتزی بود ولی وقتی واقعی شد مطمعن شدم که خداوند اون رو هم هدایت کرده تا این زندگی با یه حال خوش شروع بشه .

    خداوند همیشه ، در همه حال وقتی ما توجه خودمون رو بدیم به او و توکل کنیم بر الله ، هر خواسته ای داشته باشیم هدایتمان میکنه و هرگز خداوند نیست که ما رو سر دوراهی میذاره ، این ایمان نصفه نیمه ماست که راههای فرعی میسازه و دوراهی میسازه ‌

    ممنون و سپاس گذارم از خداوند که من رابا شما و این سایت عالی اشنا کرد و ممنون و سپاس گذارم از شما استاد عزیزم که با آموزشهاتون زندگی ما رو متحول کردین با اینکه تایم زیادی نیست که با شما آشنا شدم اما اتفاقات عالی پشت سر هم داره رقم میخوره .

    از شما بینهایت سپاس گذارم .❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      عزیزم 🤗

      چقدر قشنگ و پر از احساس خوب نوشتین 🌷💕

      وایی خدای من خیلی حس خوب گرفتم از نوشته های قشنگت عزیزم ، الهی که همیشه توی مسیر هدایت خداوند قرار بگیری و شاد باشی پر از امیدو انگیزه و خوشبختی.

      واقعا وقتی از خداوند هدایت میخوایم خیلی سریع و واضح بهمون گفته میشه بعضی وقتا نجواهای مزاحم میان و ذهن مارو میگیرن و اجازه نمیدن تصمیم درست و واضحی بگیریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3818 روز

      کلی داررم واست دست میزنم و هورا میکشم. یوهووو سمیراا جان هم پاره ی ارزشمند و پر از عشق و زیبای خدای من.

      ممنونم واقعا ممنونم برای این کامنت پرشور و درس و تامل برانگیزت، با خواندن کامنت تاثیرگذار و الهام بخشت لبخند را به لبم آوردی، سپاس گزارم عزیزم

      خداروشکر که در این دانشگاه توحیدی هستیم و در محضر بهترین استاد دنیا هستیم و دلایل خوشبختیمون فراوان ماشاا… .

      خداروشکر که از ازدواج اولت درس های لازم را برای ادامه دادنت گرفتی و توی ازدواج بعدیت استفاده کردی و خوشحالم که خودت را خوشبخت ترین زن دنیا میدونی، قطعا همینجوره.

      دوست دارمم سمیرا جانم و برات آرزو دارم بهترین ها یک زندگی بازم زیباتر لایق تر با شکوه تر در تمام جنبه هاااا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    —————————————————————————

    ربنا الذى اعطى کل شیى‌ء خلقه ثم هدى ؛ “پروردگار ما کسى است که تمام موجودات را آفرید و آنها را راهنمایى فرمود”

    —————————————————————————

    سلام، سلام، سلام

    خدمت استاد نازنینم، که روز به روز خوشتیپ تر و خوشگل تر و جونتر میشه، و خانم شایسته محترم، که صداشون شده برای من صدای هدایت، وسلام خدمت تمامی عزیزان در سایت عباس منش.

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که باز فرصتی شد و من در این جمع بینهایت زیبا و صمیمی هستم، خدارو سپاسگزارم که استاد عزیزم باز ما رو از آگاهیهای بیکرانشون بی نصیب نزاشتن، سپاس خدا رو بخاطر تمام نعمتهایش؛ الهی شکر الهی شکر الهی شکر.

    آخییییش، استاد چقدر خوب کردین، یه میکرفون اضافه، چقدر کیفیت صدای خانم شایسته رو بالا برد، و چقدر رساتر شد، واقعا سپاسگزارم، به ما ارزش دادین، فرصت گزاشتین، پول دادین، و این میکروفون را تهیه فرمودین، استاد سپاسگزارم بخاطر تمام زحماتی که میکشید و بهترین سایت رو با عالی ترین فایلهای آموزشی فراهم کردید و باعشق در راه بهبود سایت مداوم و مستمر درحال پیشرفت هستید. بی نهایت سپاسگزارم❤️🌺🙏

    به به 😍 چه بارون زیبایی، چه صدای بارونی، خدارو شکر

    به به 😍 چه زوج زیبایی ، استاد و خانم شایسته عزیز، ترکیب شما بینظیره، واقعا که خداوند همیشه ماهارو به بهترینها هدایتمون میکنه، وقتی که از خداوند درخواست هدایت بکنیم.

    الهی شکر، الهی شکر ، الهی شکر.

    🙏🌺❤️🙏🌺❤️🙏🌺🌺

    وقتی خلبانی میخواد از تهران حرکت کنه و به سمت بندر عباس بره، وسیله هدایت او راداره، و مدام چک میکنه، مبدا، موقعیت کنونی، و مقصدش رو، و اینطور نیست که یکساعت بره بعد بخواد موقعیتش رو چک کنه، مدام مقصد کجاست، من کجاهستم، مقصد کجاست، من کجاهستم و این باعث میشه مسیر صحیح رو برای رسیدن به مقصدش طی کنه، و بنظر من اگه کسی که راهی رو شروع میکنه، و از اول راه از خداوند هدایت میخواد، کسی که همیشه ازخداوند میخواد “اهدنا الصراط المستقیم” خیلی سخت تو دوراهی قرار میگیره؛ دوراهی برای افراد ناواردی مثل من وجود داره، اونی که قانون رو ندونه، به هدایت خودش رو نسپاره، و طبق قانون عمل نکنه.

    و درضمن اصلا اگه هم دوراهی تو زندگی باشه، وقتی ما هدایت میخوایم، و خودمون رو به سیستم میسپاریم، و ایمان داریم که خداوند حافظ ماست، هر الهامی به نفع ما خواهد بود، و هر اتفاقی خیری در دلش خواهد داشت. و ما باید اعتماد کنیم به اون الهامه، جبهه نگیریم.

    —————————————————————————

    انک لتهدى الى صراط مستقیم.

    محققاً تو، به راه راست هدایت مى‌کنی.

    —————————————————————————

    داستان:

    یک گروه کوهنوردی ، دم دمای غروب، داشتن از گردنه کوهی رد میشدن تا به جای مناسبی برسن و تا فردا صبح اونجا کمپ بزنن، ناگهان باد میوزه و طوفان شروع میشه، کولاک میاد و گروه از هم جدا میشن، یکی از اعضا که از گروه جا میمونه و کولاک مانع دیدش بود، ناگهان به علت یک لغزش ، پاش سر میخوره و شروع میکنه به افتادن به قعر دره، توی مسیر افتادن به هر چیزی سر راهش چنگ میزنه، چنگ میزه و سر میخوره، تا اینکه دستش به یک ریشه درختی میگیره، و محکم ریشه رو بغل میکنه و مواظبه که ریشه از دستش لیز نخوره، کوهنورد شروع میکنه به خدا خدا کردن، خدایا کمکم کن، خدایا جز تو کسی نمیتونه منو نجات بده، خدایا تو قادر و توانایی، خدایا …؛

    هوای تاریک، باد شدید، سرما، کولاک، امان کوهنورد رو بریده، اونقدر خدا خدا میکنه که از آسمون ندایی میاد: وِل کن، ریشه رو ول کن.

    کوهنورد میپرسه: تو کی هستی ؟

    ندا میگه، من خداتم.

    کوهنورد میگه: خدایا نجاتم بده، ببین تو چه حالی گیر کردم، منو نجات بده.

    ندا میگه: آیا به من اعتماد داری؟

    کوهنورد میگه: آره، جز تو کسی نمی تونه منو نجات بده، تو قادر و توانایی.

    ندا میگه: پس ولش کن، اون ریشه رو که با دستت گرفتی، ولش کن.

    کوهنورد میترسه، و ریشه رو محکم تر میگیره.

    دیگه اون صدا قطع میشه، هرچه کوهنورد صداش میزنه، فریاد میزنه، جوابی داده نمیشه.

    صبح میشه

    دوستان کوهنورد، دارن دنبالش میگردن، و همه صداش میزنن که ببینن کجاست، ناگهان یکی فریاد میزنه: بیاین، پیداش کردم، اون اینجاست.

    همه جمع میشن

    کوهنورد یخ زده و مرده، در حالی که ریشه درختی رو به شدت، محکم بغل کرده، و این درحالیه که از زمین فقط نیم متر فاصله داشت.

    اگه تو اون تاریکی، به اون ندا اعتماد میکرد و ریشه رو ول میکرد …😕

    ایراد ماها گاها، اعتماد نکردنه.

    وقتی استاد فرمودن، بیشتر ما از خداوند هدایت میخوایم، و وقتی خداوند به طرقی هدایتمون میکنه، نشانه ایی نشونمون میده، و ما به اون هدایت اعتماد نمیکنیم، یاد این داستان افتادم.

    هدایت میخوای؟ اینم نشانه، دیگه باید حرکت کرد، دو دلی سودی نداره، پس برا چی پرسیدی، پرسیدی که انجامش ندی؟ هدایت قطع میشه.

    بازم زیاد حرف زدم🙏

    سپاس که فرصت گذاشتین و مطلبم رو خوندین.

    استاد از شمام بخاطر اینکه دستی از دستان پرمهر خداوند شدین تا آگاهیهای نابی رو دراختیارمون قرار بدین، شاید که ماها با این آگاهی ها زندگیمون رو بهتر کنیم،و اعتماد کنیم به جریان هدایت. بینهایت سپاسگزارم.

    خدارو شاکرم که از بینهایت راه مارو هدایت میکنه.

    خدایا شکر، خدایا شکر، خدایا شکر.

    —————————————————————————

    انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً

    «ما انسان را راهنمایى کردیم. و او یا شکر نعمت بجا آورد و یا کفران نعمت مى‌کند»

    —————————————————————————

    موفق و پیروز و سربلند باشید

    ومن الله التوفیق

    🙏🌺❤️🌺🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 236 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3818 روز

      جمال عزیز سلام، از خواندن کامنت پرمغز و خلاقانه ات بسی لذت بردم، سپاسگزارم که وقت، انرژی، تمرکز گذاشتی و نوشتیش.

      از این کامنت درس اعتماد به خدا را یاد گرفتم.

      اعتماد … trust ….

      امیدوارم اون جوری که خداوند لایقشه بهش اعتماد کنیم و این تکامل میخواد

      ولی امروز جمال جانم بهم یک وضوح قشنگ دادی، یک نگاه قشنگ دادی ازت ممنونم

      دوست دارم

      تاثیرگذار بوده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیزم

      مثال هاتون عالی بود

      من که خیلی لذت بردم و تا آخر دیدگاه الهی تون مطالعه کردم

      داستان هدایت را باید باور کرد

      وقتی از خودش کمک می خواهی بقیه چی کارن؟؟ بقیه دیگه نقشی ندارن در هیچ جا و این به معنی بی احترامی یا سو استفاده کردن نیست

      اما با کار کردن بیشتر روی خودم اون ندای درون ، اون صدای الهی را دریافت میکنم و خوشحال و خرسندم

      خدایا شکرت

      ممنون دست خداوند

      ممنون و سپاسگزارم

      خدایا صد هزار مرتبه شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علی روحی ۱۱۰ گفته:
      مدت عضویت: 1367 روز

      ،،،هو،،،

      جمال عزیز سلام

      کیف کردم ازین کامنت

      چقدر لذت بردم

      چقدر به اصل اشاره کردی

      عجب آیات زیبایی رو نوشتی

      الله اکبر

      واقعاً همه چی دست خودشه

      و مرتبا داره هدایت میکنه

      این ما هستیم که باید گیرنده ی خودمون رو تقویت کنیم

      انا علینا للهدی

      هدایت شما بر ماست

      آقا دمت گرم

      برقرار باشی

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1195 روز

      سلام به دوست عزیز هم فرکانسی وسلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیز واقعا که جواب قشنگی دادین مثال خوبی زدن خدا همیشه در حال هدایت کردن ما هست ما فقط باید دو دلی وشک رو کنار بزنیم و بهش اعتماد کنیم حتی به قول استاد اگه رفتیم دیدم به ظاهر چیزه خوبی نبود بعدش خیرشو می‌بینیم ممنونم از لطف خدا واز شما دوست عزیز واقعا گل گفتین تحسینتون میکنم موفق شاد باشید دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سحر بهروزی گفته:
      مدت عضویت: 3074 روز

      سلام دوست عزیز

      مرسی از این کامنت زیبایی که حس و حال نابی در خصوص هدایت و اعتماد به هدایت در من ایجاد کرد و اشک‌ها رو جاری،

      امیدوارم همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت و سعادتمند و همیشه در مسیر هدایت شدگان و اعتماد کنندگان به هدایت ، ثابت قدم باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: