مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسر گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم

    سلام استاد شایسته عزیز

    سلام دوستان عزیز و توانمندم

    گام آخر

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر :

    سوال:

    شما وقتی در مسیر زندگی بر سر دو راهی قرار می گیری به طوری که نمی دانی درباره آن موضوع اساسی، چه تصمیمی تصمیم درست است، چه نگاهی به شما کمک می کند تا تصمیم درست را بگیری؟

    الان مدتیه تقریبا یکسالی میشه هر جا توی تردید افتادم احساس کردم توی دوراهی قرار گرفتم از خدا نشانه خواستم چه توی تصمیمات کاری چه تصمیمات روابط و….

    حتی دفعات زیادی شده برای رفتن از خونه بیرون چه برای قدم زدن صحبت با خدا چه برای یک کاری از خدا نشانه میخوام

    یک داستانی رو تعریف میکنم از این نشانه هم رد پایی باشه برای خودم

    چند ماه پیش بود برای کاری میخواستم برم داخل شهر از درب خونه اومدم بیرون گفتم خدایا یک نشانه بهم بده از کدوم طرف برم که آرامش بیشتر ، شادی بیشتر ، لذت بیشتر داشته باشه برام و بهم ایمان به خدا رو نشون بده

    چون مسیر رفتن به داخل شهر از خونه ی ما یک دوراهی بخاطر این میپرسم که مسیری که درسته رو بهم بگه

    یک نشانه اومد از انتهای یکی از اون خیابون ها یک ماشینی رد شد چراغ راهنماش روشن بود گفتم خدا داره بهم چشمک میزنه از اینور بیا منم رفتم و همینطور با خدا حرف میزدم تا اینکه داشتم نزدیک به خیابون اصلی میشدم گفتم یک تاکسی برای من بفرست که هم ماشینش تمیز باشه هم صندلی هاش راحت باشه هم صندلی جلو خالی باشه هم راننده خوش اخلاق باشه و اینکه راننده صحبت نکنه تو ماشین که توی سکوت تا مسیر باهات حرف بزنم و اینکه ماشین بیاد جلوی پای من وایسته نه اینکه من برم سمت ماشین

    منتظر ماشین بودم یک تاکسی اومد جلوی پای من دقیقا دقیقا صندلی جلو هم خالی بود وقتی خواستم درب ماشین و باز کنم یه حسی گفت نه سوار نشو منم گوش کردم درجا یه حسی گفت عه چرا سوار نشدی این دقیقا همون چیزی بود که درخواست کردی این گفت و گفت توی این گفت و گو ها که تقریبا 10 ثانیه هم نشد که من بهش توجه نکردم چون دیدم حس بد داره گفتم اونکه گفت سوار نشو خدا بود منم خداروشکر میکنم بهش گوش کردم

    بین تاکسی اولی تا تاکسی دومی تقریبا 10 ثانیه زمان برد که اومد جلوی پای من اینجا اون حس خوبه گفت حالا سوار شو وقتی سوار شدم ذهن چموش مزاحم مثل همیشه گفت چه فرقی داشت بین این با اون هر دو صندلی جلو خالی بودن هر دو جلوی پات وایستادن این داشت همینطوری حرف میزد ولی من به نشانه خدا به اینکه گفت سوار نشو ایمان داشتم اصلا نتونست حالم و بد کنه طی این حرف زدن ها بود که ماشین تقریبا 700 ، 800 متر رفت که دیدم اون تاکسی که خدا گفت سوار نشو تصادف کرده اینجا چشام پُر از اشک شد ( الان که دارم برای شما مینویسم چشام پُر از اشک شده با مرورش با یادآوری عشق خداوند بهم ) گفتم خدایا عاشقتم خدایا من میدونم تو همیشه مراقب منی میدونم تو همیشه بهترین و برای من میخوای من چیزی ندارم بگم جز سپاسگزاری اونجا به ذهن گفتم دیدی عشق من دیدی چرا گفت سوار نشو دیدی میخواست ازم مراقبت کنه

    دیگه با ذهن حرف نزدم دیگه نخواستم براش دلیل و منطق بیارم بهش ثابت کنم فقط خواستم از این حد از عشق لذت ببرم فقط تا مقصد با سپاسگزاری خواستم اون حس و تو خودم زنده نگهدارم ، آخه از این عشق پاک تر و با ارزش تر داریم به خدا نداریم که اینجوری عاشقانه هدایت کنه عاشقانه مراقبت کنه عاشقانه نعمت بده

    هر وقت احساس میکنم ذهن چموش منو بمباران میکنه با چرت و پرتاش میام از این دست اتفاقات که افتاده رو مرور میکنم بهش میگم ببین عشق من ، من اگه به حرف تو توی این مواقع گوش میدادم شاید الان زنده نبودم ترس های تو نگرانی های تو حرف های پوچ فقط هیچوقت اتفاق نیفتاده چون همیشه خدا مراقبت کرده از من پس لطفا سعی و تلاش نکن برای ترس و نگرانی انداختن توی وجودم چون اصلا کارساز نیست فقط وقت خودت و تلف میکنی به هیچ نتیجه ای هم نخواهی رسید خدای من قدرتمند ترین قدرت توی جهان اون داره منو قدم به قدم به سمت زیبایی های بیشتر ثروت بیشتر آرامش بیشتر عشق بیشتر سلامتی بیشتر هدایت میکنه تو فقط وعده های توخالی مزخرفی میدی که هیچ پایه و اساسی نداره و از خدا سپاسگزاری میکنم اینقدر باهاش حرف میزنم که توی اون شرایط ذهن دود میشه میره هوا

    《 یه چیزی اینجا اضافه کنم طبق تجربه هایی که داشتم از دریافت نشانه از خدا شده چندباری که از خدا نشانه خواستم ولی نشانه ای ندیدم و با مغز خودم تصمیم به انجام دادن گرفتم که با تکرار مشابه این حالت بعد ها فهمیدم اگه نشانه ای نیومده برای انجام اون تصمیم قطعا نباید اقدامی میکردم که نشانه نیومده ، حتی یکبارم وقتی با تصمیم مغزم پیش رفتم بعد به ناخواسته برخوردم گفتم خدایا چرا این اتفاق افتاد من که توی حال خوب بودم من که سعی بر کنترل ایمان داشتم چرا باید ناخواسته‌ای رو تجربه کنم که یه حسی اومد توی وجودم به وضوح شنیدم گفت تو اینجایی که تجربه ی ناخواسته داشتی با مغز خودت پیش رفتی

    تو نشانه خواستی ولی نشانه ای دریافت نکردی یعنی نباید هیچ اقدامی میکردی ولی تو با مغز خودت تصمیم گرفتی 》

    استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم خیلییییی زیاااااااد چون باعث شدین خدای عزیزم و پیدا کنم خدایی که عاشقانه منو هدایت میکنه یعنی عشق هایی ازش دریافت کردم توی این هدایت ها گاها دیوووونه میشم و اشک میریزم

    استاد شایسته عزیز و مهربان از شما هم بینهایت سپاسگزارم بابت تک تک تلاش های شما برای این پروژه فوق العاده ارزشمند که چند مدار منو برد بالاتر

    دوستان عزیز و توانمندم بابت تک تک کامنت های ارزشمندتون سپاسگزارم

    خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خداوندا سپاسگذارم ازت که امروز هم فرصتی بهم دادی تا دراین جمع خانوادگی استاد عباسمنش عزیزم باشم

    خدایا سپاسگذارم برای گوش دادن به این فایل

    خودت کمکم کن تا هرچیزی که بهم کمک می‌کنه تا درکم ازقوانینت بهتر بشه دروجودم وازش استفاده کنم بهش عمل کنم رو بنویسم

    خدایا به امید خودت

    سلام خدمت استادان عزیزم دوست داشتنی ام وتک تک خانواده ام …..

    موضوع دوراهی برای من بسیار موضوع سختی بود درگذشته برای انتخاب کردن ..

    چون انتخاب کردن یک مسیر یک تصمیم کاری بود که باید انتخاب خودم‌میبود واین تصمیم ایمان وتوکل واقعی میخواد به خداوند.

    العان به نسبت قبلم‌ بهترم اما هنوز خیلی باید روی باورهام روی ایمانم روی توکلم کارکنم تا این موضوع دروجودم قوی بشه ..

    دقیقا درسته خیلی وقتها شده ظاهر یه کاری یه تصمیم مشخصه که باید انجام بشه یا نشه اما ما می‌ترسیم از انتخاب کردن

    که شاید سرزنش بشیم شاید اشتباه باشه وبه قول شما استاد حتی درتردید باقی می‌مونیم اما جرات انتخاب نداریم …

    چقدر من این جملات رو دوست دارم چقدر بهم قدرت میده بهم امید میده که استاد میگه من مسیری که بهم گفته میشه انجام میدم حتی اگه تهش اون چیزی نباشه که میخواستم

    چون این حرکت کردن به سمت نشانه رفتن ونتیجه رو حداقل دیدن، خیلی بهتر از اینکه آدم توی تردید بمونه ..

    ومن دوست دارم اینارو یادبگیرم ازش توزندگیم‌استفاده کنم بهش عمل کنم ..

    من العان سعی میکنم اینجوری عمل کنم سعی میکنم اعتماد کردن رو یادبگیرم انجامش بدم تکرارش کنم

    خداروشکر به نسبت قبلم‌ اینقدر بهتر شدم ..

    توی بحث ورزش وانتخاب هنرم من واقعا انتخاب کردم یه کم اولش چون باور ای گذشته توذهنم بود وهمش داشت نشخوار میشد باعث شد تصمیم من هم همراه باتردید باشه

    اما به لطف آموزشهای شما استاد گفتم من میرم به سمت ورزش حالا هرچی که هست خوب برام ، خیلی چیز ها هست هنوز بلد نیستم نمی‌دونم ولی ترس و گذاشتم کنار حرکت کردم

    اینقدر به خودم افتخار میکنم تونستم تصمیم بگیرم اونقدر برای خودم خوشحالم شجاعت انتخاب کردن وبه خودم دادم .

    وتازه مهمترازهمه اینو دوست دارم که آزادانه دارم زندگی میکنم برای خودم نه برای بقیه

    من درگذشته درقفس باورهای محدود خودم‌حبس بودم خودم‌مانع خیلی از تجربه های خودم شدم

    یکیش انتخاب کردن مسیرهایی بود ک توزندگیم‌ برام‌ بود ..

    من امروز آزادانه خودم تصمیم گرفتم باورهامو تغییر بدم شخصیت جدیدی ازخودم بسازم

    من تصمیم گرفتم به سمت علاقه ام برم تا استعداد زاتی ام

    من تصمیم گرفتم وجه خوب آدمهایی رو ببینم که واقعا نمی‌تونستم حتی لحظه ایی تحملشون کنم ..

    من تصمیمات بزرگی برای خودم گرفتم به خودم وبه خدا اعتماد کردم ودارم ..

    خوب به نسبت قبلم‌ خیلی ازخودم‌راضیم خیلی اعتماد به نفس دارم ولی خیلی هم جاداره بهتر و بهتر ازاین عمل کنم و نتیجه ها ببینم …

    خیلی وقتها تواین مدت پیش آمده به مسیری یه اتفاقی یه کاری یه سمتی رفتم که ظاهرش درجهت خواسته ام نبود

    ولی اینو به خودم میگم تاوقتی دارم روی خودم کارمیکنم حتی اتفاقات به ظاهر ناجالب مسیرهای به ظاهر ناخوب هم برای من خیریت داره درس‌هایی هست که باید ازش یادبگیرم

    وباید اینجا می‌بودم تواین زمان تواین ساعت این هم جزیی ازمسیرمنه رشد منه تکامل منه ….

    سعی میکنم بعدازاین به خودم یادآوری کنم

    هرجا که سردوراهی قرار گرفتم به خدا قلبا وعمیقا اعتماد کنم. وهرمسیری هرکاری که بهم گفت رو انجام بدم بدون تردید

    چقدر خوبه اینجوری عمل کنم اگه اینجوری عمل کنم خیلی شجاعتم اعتماد به نفسم توکلم ایمانم به خدا بیشتر میشه

    وقتیم اینو به خودم بگم آقا تواین مسیر هرچی باشه چیزیه که باید باشه ومن به دیدنش به شنیدنش به رفتنش به اون مسیر نیازم بوده وجزیی از رشدم وتغییرم هست پرسیدن به خواسته ام هست حتی اگه به قول استاد اون مسیر برسه به پرتگاه ……

    ما نمیتونم درک کنیم بعضی اتفاقات رو مثل داستان موسی وخضر ک درک نمی‌کردچرا خضر قایقو سوراخ کرد .ویاچرا اون بچه رو کشت ..

    چقدر این فایلها کمک می‌کنه من این داستانهای قرآنی رو‌درک‌کنم و بفهمم منظور خداوند ازاین داستان چیه میخواد چیرو بهمون بگه

    وقتی استاد این موضوع دوراهی رومیگه مثال میزنه برای من رمز گشایی میشه از قرآن وچقدر به درک من ازقران خوندنم کمک می‌کنه

    خدارو شکر که همیشه منو مورد لطف و عنایت خودش قرار میده

    این باید یادم باشه که .قتی به خدا اعتماد میکنم دیگه دنبال گزینش کردن نباشم

    وقتی اعتماد میکنم به خداوند دیگه گزینه ی خودمو باید فراموش کنم نباید قضاوت کنم وبا قلب باز به سمت اون مسیری که بهم میگه برم

    بهش اعتماد کنم حتی اگه اون مسیر چیزی نباشه که من میخواستم بهش توکل کنم وباورداشته باشم که حتما همین درست ترین مسیر درست ترین تصمیم بوده

    اتفاقا یه اتفاق جدیدی برام‌افتاد جایی رفتم ویک موضوع به ظاهر ناخوشایند دیدم ولی عاشق این حسم‌که توقلبم میگه همش خیر همش برکته جای نگرانی نیست

    این تغییر نگاه به اتفاقات اصلا نتیجه رو صددرصد برای ادم‌عوض می‌کنه اگه خوب ببینی خوب پیش میاد اگه بدبینی بدپیش میاد

    عاشق این عدالت الله هستم که هیچ کس ذره ایی ناعدالتی نمی‌بینه ..

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت ..

    خانم شایسته شما واقعا جزو یکی از بهترین شاگردان استاد جان هستین من هزاران بارشمارو تحسین میکنم

    اینقدر باعشق با اعتماد دارین این مسیرو درکنار استاد طی می‌کنید خودتون رو رشد میدین ومیشین الگوی ما…

    استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیرم‌ازبابت این فایل وتک تک فایلها ازشما سپاسگذارم

    خدایا شکرت برای امروز پربرکتم

    در پناه الله یکتا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2199 روز

    مصاحبه با استاد

    چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟

    درود و وقت بخیر خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و خدمت تمامی دوستان عزیزی که به این قسمت از پروژه گام به گام و آخرین قسمت از این مبحث مهاجرت به مدار بالاتر هدایت شدند

    خدایااا شکرت امروز صبح همینکه چشمامو باز کردم طبق عادت همیشگی اومدم لیست ایمیل ها رو چک کنم و کامنت دوستان رو بخونم که توسط آقا مجید عزیزی پیر دوستی سفر به دور آمریکا هدایت شدم میخواستم اول روی آن فایل کامنت بنویسم ولی انگار خداوند خودش منو بسمت این فایل هدایت کرد و گفت این داستانی که میخوایی بنویسی مربوط به این قسمت هست شاید در نگاه اول زیاد معنا و مفهومی نداشته باشد ولی اگر چشم و گوش هامون رو تیز کنیم از همین نشونه های کوچکی کوچکی میتوانیم هدایت های خداوند رو دریافت کنیم و از شک و تردید در بیایم و به مسیر جاده ا ی صاف و هموار و قشنگ و سرسبز هدایت شویم

    خدارو شکرگذارم بخاطر صبح زیباییم

    امروز کمی دیرتر از همیشه بیدار شدم چون روز گذشته خیلی کار داشتم .. یکی از کارام این بود که قبلنا دفتر قطوری را خریداری کرده بودم و تقسیم بندی کردم برای لیست خواسته ها و آرزوهام در هر قسمت باید باورها و کلمات تاکیدی مناسبی می‌نوشتم .. از آنجایی که در پروژه ی گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر یاد گرفتم که

    اگر تمرکز نصف شود، نتیجه نصف نمی شود بلکه تقریبا صفر می شود در گام بیست و پنجم فهمیدم باید فقط روی یک خواسته ام تمرکز کنم تا به نتایج درست و مناسب برسم و باید بقدر کافی روی آن موضوع کار کنم و باورهای قدرتمندی بسازم تا باورهایم شکل بگیرد و قدرتمند شود و بعد از اینکه بقدر کافی روی باورهام کار کردم و نشانه ها رو دریافت کردم و برایم بوضوح و آشکار پدیدار و قابل لمس شد بعدش روی موضوع دیگری کار کنم یعنی نمیشود در آنِ واحد روی دو موضوع کار کنم چون تمرکزم بهم میریزد .. یعنی مدتها بود که از خداوند هدایت طلبیده بودم و درخواست کرده بودم که این دفتر خوشکلمو به چه شکل بنویسم و یا اینکه دقیقا برای چه کاری بکار بگیرم که کاملا برام مفید باشه چون عاشقانه این دفتر رو دوست میدارم و می‌خوام چیزهایی درونش بنویسم که برام ماندگار باشد .. مدام در کنار تختخوابم بهش خیره میشدم و یا نگاهش میکردم . هر وقت میخواستم چیزی درونش بنویسم تردید داشتم و سر در گم میشدم و یا کاری پیش میومد که اصلا انگار میبستم و میگذاشتمش به کنار … خلاصه هر وقت میخواستم چیزی درونش بنویسم مانعی پیش میومد همش میگفتم خدایاااا با این دفتر خوشکلمو چیکار کنم . حیفم هر چیزی توش بنویسم البته نه اینکه حیف باشداااااا بلکه با عشق این دفتر رو خریدم که اون هم داستانش هدایتی بود .. البته من دفترها و کلاسورهای خیلی قشنگی تا بحال خریدم و توشون سپاسگذاری هامو نوشته بودم ولی این دفتر دویست برگ جلد ضخیم خوشکل برام یک جلوه ی دیگری داشت خلاصه بگذریم که اگر بخوام برای هر چیزی اینقدر تحسین و تمجید کنم کلی زمان میبره .. ولی چقدر خوبه به هر چیزی به اندازه ی کافی توجه و تمرکز کنیم و عجله ای توی هیچ کاری نداشته باشیم و تکامل مون هم طی میشه . تکامل به زمان طولانی نیازی ندارد فقط کافیه توجه و تمرکزمون بقدر کافی روی آن موضوع باشه آنوقت ممکنه تکامل مون تصاعد پیش بره . من که خیلی خیلی دوست دارم تکامل تصاعدی رو هم تجربه کنم و روی شانه های خداوند بشینم و خودش منو از نردبان رشد و ترقی و پیشرفت ببره آون بالا بالاههههها… الهی به امید تو

    در این دفتر زیباییم چند صفحه ی اولش رو با خودکار و ماژیک خوشرنگ سپاسگذاری و قدردانی و چیزهایی در جهت هدایتم از جانب خداوند نوشتم و بعدش لیست درخواست هامو لیست وار نوشتم

    مثلا. نوشتم. بنام خداوند وهاب و رزاق و بخشنده و مهربان هدایتگرم

    خدایا شکرت . !!!! کلید طلایی و جادویی مهاجرت به مدار بالاتر و بالاتر برای اجابت دعاها و خواسته ها و آرزوهایم را در این مسیر الهی به من عطا بخشیدی تا ظرف وجودم را در حد خواسته ها و آرزوهایم را بزرگتر کنم تا تمام خطاها و اشتباهات گذشته ام به نفع من پیش بره !!!!! و همه ی چیزها را بنفع من برگردان بارالاها !!!!! مهربان خدای من !!! که هر غیر ممکنی را برایم ممکن می‌کنی ممنون و سپاسگذارم

    خدایا شکرت ممنون و سپاسگذارم که با رهنمودهای مشخص هدایتی می‌کنی تا بفهمم چه باید بکنم

    خدایا شکرت که من در برابر خیر و صلاحم هشیار و بیدارم و هرگز هیچ فرصت خوب و عالی را از دست نمیدهم و همچنین نوشته ی دلچسب دیگری را هم نوشتم و غیره… و بعدش با ماژیک شبرنگ نارنجی لیست درخواست مو نوشتم

    نمونه ای از لیستم را به یادگار اینجا مینویسم…

    1ـ سلامتی و تندرستی

    2ـ عشق و مودت

    3ـ تفریح و سفر

    4ـ روابط و دوستان

    5ـ ماشین

    6ـ خانه

    7ـ بهبودی روابط خانوادگی

    8ـ یادگیری و ایده و خلاقیت و آگاهی

    9ـ کسب و کار و شغل و خرید و فروش

    10ـ عزت نفس و احساس ارزشمندی

    11ـ در مورد پول و ثروت که این قسمت را قبلنا در یک دفتر جداگانه ای بطور مفصل نوشته بودم که باز هم باید باورهای جدیدم رو بنویسم چون در این قسمت هنوز خیلی باید کار کنم

    خب خدا رو شکر هر روز به لیستم نگاه میکردم و میگفتم خدایا من در تمام زمینه های زندگیم باید بهبودی حاصل شود هر طرفشو میگیرم یک طرف دیگرش سنگینی میکند نمیدانم کدام یک را ترمیم دهم .. نمیدانم کدامیک را انجام دهم ؟؟؟

    نمیدانم چه باید بکنم فقط یک معجزه میتواند گوشه گوشه های زندگیم را بهبود ببخشد خدایااا چه باید بکنم .. خدایاااا کمکم کن هدایتم کن .. راه درست رو بهم نشون بده .. خدایا مسیر رسیدن به نور و روشنایی رو بهم نشون بده.. من هیچی نمی‌دونم ..

    خلاصه هر روز با زبان و بی زبانی و یا در کلام و ذهنم این حرف می‌چرخید .. تا اینکه مدتی بود که بسمت بافتن پاپوش گرم و نرم زمستانی هدایت شدم . اولش برای خودم یافتم و یک کلاه قشنگ هم سِت آن سبز و کرم رنگ بافتم .. بعدش رنگاوارنگ پاپوش بافتم که همون لحظه فروش رفت و بعدش باز هم بافتم و بعدش دخترم سفارش داد میخواد برای دوستش پاپوش و کلاه ببافم و این سفارش رو هم دریافت کردم برای مسافری که قرار بود بره کانادا و خیلی بسرعت بافتم خیلی قشنگ شده بود . یعنی یک کلاه خاص و ویژه بافتم .. یک تیکه بوسیله یردو تا دکمه ی خوشکل به کلاه وصل میشه که هم میشه بعنوان یقه و توی گردنی استفاده کرد و هم میشود بعنوان ماسک برای برودت و سرما استفاده کرد و هم میتوان بعنوان هدبند روی پیشونی در قسمت بالای کلاه گذاشت خلاصه خیلی کلاه خلاقانه ای هست . خلاصه بعد از کلی بافتنی و پول ساختن از این طریق هدایت شدم به فروش اجناس و لوازمی که قبلنا توی کارتن گذاشته بودم و خدا رو شکر فوری عکس شون رو توی سایت دیوار گذاشتم و چند قلم از آنها با قیمت مناسب و با تخفیف بفروش رفت … ولی مابقی اجناسم باقی ماند و دارند خیره خیره همچنان بهم نگاه میکنند…

    دوستان عزیزم تمام این داستان ها رو گفتم که میخواستم نظم و هماهنگی هدایت های خداوند از یک جاهایی بما الهام میشه و یا به طریقی هدایت مون می‌کنه و بهمون گفته میشه که کاملا از شک و تردید بیرون بیایم و منم با استپ کردن از پول ساختن و فروش از شک و تردید بیرون آمدم و فهمیدم باید روی پلن شماره ی 9 کار کنم یعنی کسب و کار و شغل و خرید و فروش البته برای اینکه در همین قسمت باید باورهای فراوانی و توحیدی مو خیلی قدرتمندتر کنم و همچنین باورهای احساس لیاقت و ارزشمندی مو باید تقویت کنم و روز گذشته از صبح تا ساعتها داشتم روی این پلن کار میکردم و تازه فهمیدم که استاد چی گفتند!!!!!! یعنی باید فقط و فقط روی باورهام کار کنم .. یعنی یک چیزی توی ذهن من هست که ترمز من شده .. یعنی یک باور محدود کننده ای توی افکار من هست که توقف کردم .. و یا یک الگوی تکرار شونده ای دارم که تا یک جایی خوب پیش میرم و بعدش انگار از یک جایی به بعد در زمان توقف میکنم و بقولی یو یو و سینوسی میشم باید راه حل این باور رو پیدا کنم و بطور مداوم بسمت بالا حرکت کنم … یعنی موفقیت باید بطور مداوم و پیوسته باشه . شاید هم گاهی توقف میکنم ولی نباید طولانی بشه باید همه چی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانع و از کوتاهترین مسیر انجام بشه !!!

    البته امروز دارم میرم پیاده روی و همچنین کاموای مورد نظرمو بخرم و شروع به بافتن کنم ولی همچنان بفکر فروش این اجناسم هم باید باشم .. در واقع من به این باور رسیدم که هر چیزی در این جهان ارزشمنده ولی ارزش هر چیزی بستگی به آن کسی دارد که آن شئ برایش چقدر مفیده و ارزشمند هست بقول ضرب المثل قدیمی که میگوید قدر زَر را زرگر شناسد قدر گوهر را گوهری در واقع معنا و مفهوم عمیقی در این ضرب‌المثل نهفته است که مسیر زندگی مون رو برامون روشن می‌کنه .. در واقع زرگر و طلا ساز و طلا شناس قدر طلای خوش آب و رنگ زرد رنگ را می‌شناسه و جواهر زیاد بکارش نمی آید در صورتی که جواهر سازها و جواهر شناس ها سنگ های قیمتی رو ارزشمند میدانند … یعنی هر چیزی بدرد چیزی و یا کاری میخورد ..فقط باید بقول معروف پیچ و مهره. بهم بخورد وگرنه نه پیچ به تنهایی کارآیی دارد و نه مهره….

    نمونه اش رو در فروش چند روز پیشم مشاهده کردم که فکر کنم در فایل قبلیم نوشته بودم .. اینکه پلوپزی سالم و نوی نو داشتم که قابلمه اش توسط دختر روی اجاق گاز استفاده شده بود و کم کم خراب و غیر قابل استفاده شده بود .. همینکه این دستگاه پلوپز بدون قابلمه و درب رو توی سایت دیوار آگهی گذاشتم خانمی پیام داد که این دستگاه رو میخواد . چون ایشون قابلمه و درب آنرا داشت ولی دقیقا همان دستگاه با همان مارک و همان اندازه اش سوخته بود فقط میخواست بفهمد و مطمعن شود که آیا قابلمه اش هم اندازه ی دستگاه هست؟؟ !!!!!! یعنی وقتی قابلمه شو آورد دیدم دقیقا هم اندازه دستگاه پلوپز و شش نفره است و دقیقا همان چیزی بود که ایشون مد نظرشون بود بعدش دستگاه رو براشون تست کردم توی قابلمه اش آب جوش آمد و با رضایت کامل و خوشحالی دستگاه رو با تخفیف خرید ( البته من خیلی هم راضی بودم چون واقعا میخواستم این دستگاه بدست آدم درست و مناسبی بیوفته که براش مفید باشد). اینجا بود که فکر کردم چقدر من خدمت خوبی انجام دادم و یا اینکه چقدر من و آن مشتری و خریدار عزیز در زمان و مکان و همزمانی های درست و مناسبی بودیم که همه چی عین پازل کنار هم چیده مان شده بود و همه چی رو به همین آسونی در مدار همدیگر قرار داده تا برق شوق و ذوق رو در چشمانش دیدم . یعنی آنقدر خوشحال شده بود که من همینطوری با تعجب و خوشحالی به این همزمانی ها نگاه میکردم .. یعنی همین فروشی که داشتم کلی باورهای منو جابجا و تایید و اثبات و تثبیت کرد و من از خداوند کلی تشکر و قدردانی کردم … همین موضوع سبب خیر شد و منو هدایت کرد به نوشتن آن دفترم در قسمت کسب و کار و شغل و خرید و فروش .. آنقدر در این زمینه خرید و فروش و مشتری های خوب و عالی و درست و مناسب از کامنت های دوستان نکته برداری کرده بودم در نوت کیپ گوشیم و یا در کناره های کتابهام نوشته بودم که تازه انگار داشتم همه ی اینها رو یکجورایی دسته بندی و جمع و جور میکردم .. (کتاب معجزه ی شکرگذاری خانم راندابرن . و یا کتاب قانون توانگری ) کلا تمام کتاب های من همیشه با ماژیک علامت گذاری شده و یا نکته های مهم را در کنارشون نوشتم خلاصه همه جای جای کتاب دست نوشته های من ردپایی از خودشون بجای گذاشتند خدا رو شکر!!!

    ببخشید دوستان خیلی طولانی شد!!!

    ولی خواستم بگم که وقتی از خداوند درخواستی میکنیم و یا شک و تردیدی در کاری داریم خداوند خودش نشانه ها را آنقدر نرم و لطیف برامون می‌فرسته که ما فکر میکنیم همینطوری اتفاق افتاده و ما پیش رفتیم … ولی در واقع دستان قدرتمند خداوند در دستان ما هست که داره ما رو بسمت خواسته مون هدایت می‌کنه .. روز قبل که تمام وقتم برای این قسمت از لیستم سپری شد و الان هم اومدم یک کامنت در مورد همین خواسته ام رو اینجا نوشتم و دارم تمرکزی به خواسته ام فکوس میکنم . یعنی باید همینطوری ادامه بدم .. پس من باور دارم که مسیرم درسته و باید همینطوری ادامه بدم تا به خواسته ام برسم . فقط نباید به خواسته ام بچسبم .. یعنی همش غر نزنم و نگم پس من کی به خواسته ام میرسم؟؟؟؟

    .. مدام نگم ای بابا من که همش دارم روی خودم و باورهام کار میکنم پس چرا این اجناس و لوازممم بفروش نمیره؟؟؟؟ …. یا اینکه هی نگم تا کی و تا چه زمانی باید همینطوری بنویسم و روی خودم و باورهام کار کنم؟؟؟؟ .. خلاصه معنای این کارها و غر زدن ها یعنی چسبیدن به خواسته

    پس نتیجه میگیرم که باید آنقدر به هدفم تمرکز کنم تا نشانه ها و هدایت ها را بطور مداوم ببینم تا نتایج حاصل شود .. بقول استاد همینکه این قله رو فتح کردم برم سراغ فتح قله ی بعدی !!!! و قبل از اینکه قله ی اولی رو فتح کنم از خداوند هدایت می‌طلبم که رسیدن به فتح قله ی بعدی کدامیک از پلن و شماره ی لیست اهداف و خواسته ها و آرزوهایم هست؟؟؟؟!!!

    خدایاااا خودت کمکم کن

    خدایاااا خودت کمکم کن تا فروش کامل تمام اجناسم فقط و فقط روی خودت حساب کنم و همچنین همین موضوع و البته پول تمرکز صد در صدی داشته باشم .. اینکه یک مشتری می‌تونه به اندازه ی چند نفر ازم خرید کنه .. اینکه یک مشتری. مشتری های دیگه ای رو بدنبال خود میآورد …. امروز می‌خوام تمام تمرکزمو بذارم روی این خواسته ام

    خدایا پناه میبرم از خودم به خودت وبه بزرگی تو

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و قدرت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    بقول استاد من یکتاپرست هستم

    Monotheist

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهام رمضانپور گفته:
      مدت عضویت: 1398 روز

      سلاممم سلاممم رویای زیبای سایت

      چقدرر قشنگ توصیف میکنی رویا جون،،انقدر قلمت قشنگه که من همش منتظر بودم ببینم با اون دفتر زیبا آخرش چیکار کردی..مثل یک داستان جذاب…و چقدر پله های تکامل رو قشنگ طی میکنی..تا جایی میدونم محصولی نخریدین ولی از همین فایلهای دانلودی هدیه که بعضا بیش از دوره ها ارزشمنده چقدر خپوب بهره می بری رویا جون…واقعا شما یه الگویی…من خودم پاشنه آشیلم مسائل مالیه و با اینکه دوره 12قدم رو دارم و خوندم که بچه ها چقدر نتایج مالی هم از این دوره گرفتن ولی چون باورم اینه باید روانشناسی ثروت رو بخرم تا رشد کنم

      ..بعد شما رو میبینم که چقدر با برنامه پیش میرین رویای خودتون کار میکنین و نتیجه هم گرفتین…این موضوع میشه یه باور خوب که به من دادین و اونم اینه مهم کار کردن روی خودمون و تعهد و استمرار در مسیره که نتیجه میاره…من واقعا بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که عاشقانه و متعهدانه مسیر رو ادامه میدین و در همین مدت چقدر باورای خوب ساختین …قصه شما رو دنبال میکنم و مطمئنم که به زودی نتایج عالی ازتون میخونم ..در پناه نور آسمانها و زمین باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2199 روز

        درود و بی پایان و شادباش برای تو دوست عزیزم که با قلبی پاک از الطاف خداوند چراغ خوش خبری آبی رنگ جادویی سایت را برام روشن کردی .. خدایااا شکرت

        خیلی خوشحال شدم

        خیلی ذوق کردم

        خیلی خیلی بخاطر تحسنات و تعریف هایی که از من کردید خیلی قوت قلب گرفتم مرسی مرسی الهام جان عزیز و نازنینم .. مرسی بخاطر این انرژی مثبت تحسین کننده آت . مرسی بخاطر قلب پاک و مهربونیت

        مرسی که هستی . مرسی برای وجودت

        مرسی که چراغ روزم را با نور الهی ات روشن کردی

        الهام جان اتفاقا امروز صبح همینکه نوشتن سپاسگذاری هام و نوشتن ستاره ی قطبی ام را نوشتم و از خداوند خواستم که امروز منتظر چه چیزهایی هستم .. که یکی از خواسته هام را اینطوری نوشتم خدایاااا شکرت که چراغ های رنگاوارنگ خوش خبری ها رو برام روشن می‌کنی

        همینکه کارام تمام شد پیش خودم گفتم برم داخل سایت ببینم چه خبره !!!؟؟؟؟

        که یهو دیدم ووووووایییی خدای من !!!!!! چراغ جادویی آبی رنگ خوش خبری من میدرخشه !!!! کلی ذوق کردم و با شوق و ذوق کلیک کردم . و بعدش دیدم خانم الهام رمضانپور عزیزم این چراغ رو روشن کرده و کلی پیام های لذت بخش و دلچسب برام فرستاده خدایااا شکرت که همین اول صبحی یکی از لیست خواسته های امروزم با ماژیک نارنجی یک تیک خوشکل خورد ..!!!!! مرسی مرسی عزیزم

        در مورد نحوه ی کارکردن روی باورهام نوشتیه بودید …. آره الهام جونم . خدا رو شکر کوچولو کوچولو دارم تکاملمو طی میکنم … وقتی کامنت های دوستان رو میخونم که چقدر نتیجه گرفتن و شرایط مالی شون خوب شده و به خواسته هاشون رسیدند و توانایی این رو دارند که هر زمان اراده میکنند محصولات سایت را می‌خرند خیلی غبطه میخورم !!! یعنی در واقعه حسرت میخورم .. و پیش خودم میگم آخه مگر من چه محدودیت ذهنی در باورهام دارم که هنوز نمیتونم یکی از محصولات دلبخواهمو از سایت بخرم ؟؟؟ و یا اینکه باورهای من در مورد ثروت چه ترمزهایی داره ؟؟؟ خلاصه با سوالات بیشتری که از خودم پرسیدم سببب خیر شد تا بدنبال خواندن کامنت های دوستان برم و بعدش فهمیدم که من هنوز آماده ی دریافت نیستم … یا بعبارتی هنوز آن باور محدود کننده رو برای دریافت خواسته ام رو پیدا نکردم … بنابر این یک روز به خودم عهد و پیمانی بستم و تعهد دادم که بطور مداوم روی خودم و همین فایل های ارزشمند دانلودی کار کنم که لایق دریافت محصولات استاد عباسمنش بشم .. و در واقع نزدیک به یکسالی هست و شاید هم بیشتر که بطور رندم و مداوم دارم روی تک تک فایل های دانلودی سایت بطور مداوم کار میکنم که تعدادشان خیلی زیاده .. و الان هم از طریق هدایت الهی به یکی از کامنت های دوست عزیزمون آقای خاص در عقل کل هدایت شدم به فایل های ده گانه ی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده و الان دارم مثل محصولات سایت روی این پروژه کار میکنم و به امید خدا امروز می‌خوام قسمت هفتم این فایل را ببینم و نت برداری کنم و کامنت های اون قسمت رو بخونم و بعدش کامنتی بنویسم و ارسال کنم و روی باورهای اون قسمت کار کنم …که این هم خودش زمانبر است و یک فرصت و زمان و انرژی زیادی باید صرف کنم

        خلاصه ی کلام الهام جون من اگر بخوام نتیجه بگیرم از همین فایل های ارزشمند بینظیر دانلودی استاد عزیزمون هم میتونم نتایج قابل توجهی بگیرم .. هر چند نتایج های فوق العاده خوبی گرفتم که ریز ریز دارم تکاملمو طی میکنم و من به همین ریز ریزه ها قانع هستم همینکه ریز ریز رشد میکنم و ریز ریز روی خودم کار میکنم . و ریز ریز نتیجه میگیرم هر روز دارم توی سایت میچرخم . و هر روز یک کامنتی می‌نویسم برای من یعنی موفقیت !!!

        اینکه سعی کردم عجله رو کنار بذارم

        اینکه صبورتر باشم

        اینکه خودم رو لایق این آگاهی ها می‌دونم

        اینکه در چنین سایت گوهر نشانی حضور دارم

        اینکه سعی میکنم تلاش های ذهنی مو بیشتر کنم یعنی بلاخره به نتیجه میرسم .. شک ندارم همینکه هر روز و هر لحظه در مدار هدایت الهی هستم و نشونه ها رو میفهمم و خداوند از طریق نشانه ها با من حرف میزنه خیلی خوشحالم .. اینکه صدای خداوند رو از قبلم میشنوم باید خیلی خوشحال باشم … اینکه یاد گرفتم چطوری صدای خداوند رو از نجواهای ذهنم تشخیص بدم یعنی یک موفقیت بزرگ ..

        خلاصه الهام جون برای اینکه باورها مو تقویت کنم و یا باورهای محدود کننده ام رو تغییر بدم نیازی نیست که حتما حتما محصولی بخرم بلکه بیشتر از هر چیزی نیاز دارم که ذهن مو کنترل کنم و یا اینکه بطور مداوم و مستمر و متعهدانه روی باورهام کار کنم ..‌

        من حتی برای اینکه یک باور رو در خودم تقویت کنم نیاز دارم که بطور مداوم بنویسم و یا بطور مداوم تکرارش کنم و یا بطور مداوم دنبال الگوهایی باشم و یا بطور مداوم نشانه ها و هدایت ها رو دنبال کنم و چشم و گوشم رو تیز کنم .. یک وقت هایی بخودم میگم رویا خانم تو هنوز خیلی خیلی کار داری تا بتونی تمام فایل های دانلودی استاد رو درک کنی .. یعنی هر چی بیشتر توی سایت میچرخم بیشتر متوجه میشم که هنوز هیچی نفهمیدم !!! شاید خنده آت بگیره !!! ولی باور کن همین نظم دادن هماهنگ کردن برای انجام دادن این دفترها و نوشتن هام کلی از خداوند هدایت خواستم و کلی دفترها نوشتم و کلی وقت و زمان صرف کردم که یک دفتر درست و حسابی و منظم برای کلمات تاکیدی و باورهای درست و مناسب همراه با خواسته ها. و اهدافم را داشته باشم و تمام این برنامه ریزی ها و هماهنگی ها بلطف خداوند از طریق کار کردن روی تلاش های ذهنی ام بوده و خدا رو شکر احساس میکنم حالم خیلی خوبه .. خیلی خوشحال تر شدم .. تازه بعد این همه مدت تازه با دیدن پروژه ی گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر فهمیدم که باید فقط و فقط روی یک موضوع خاص بطور مداوم و مستمر کار کنم … این درک کردن یعنی مدارم یک پله بالاتر رفته .. فکرشو بکن الهام جان!!! من هر روز روی یکی از اهدافم کار میکردم چون آنقدر در همه ی زمینه ها چالش و تضاد دارم که فکر میکردم باید روی همه ی زمینه ها با هم کار میکردم بقول استاد تمرکزم پراکنده بود ولی الان فهمیدم همه چی رو باید بذارم کنار و فقط یکی از آنها را انتخاب کنم و فقط هم روی همون موضوع کار کنم … الهام جون فکرشو بکن چقدر من باید روی خودم بطور تکاملی کار میکردم که تازه به این نتیجه میرسیدم!!!! پس هیچ عجله ای ندارم که با یک دست صد تا هندوانه رو بغل کنم همه چی در زمان خودش بخوبی اتفاق میوفته . خداوند حواسش بما هست .. همینطور ریز ریز پیش میرم به امید اینکه خداوند خودش چرخ زندگی مو روانتر و روانتر و سبک‌تر و تندترش کنه و بلکه بصورت تصاعدی از پله های رشد و پیشرفت در تمام جنبه های زندگیم بالا و بالاتر برم ..

        خیلی طولانی شد الهام جان .!! چون انگار اول صبحی خیلی غرق احساسات میشم. و اصلا متوجه زمان نشدم .

        مرسی عزیزم که چراغ قلبمو روشن کردی و بی گمان چراغ قلب خودت به انور و الطاف الهی منور و نورانی و درخشان خواهد شد

        برات یک روز نورانی معجزه آسای الهی رو آرزو میکنم

        برات بهترین خیر و برکت های جادویی را در تمام جنبه های زندگی رو آرزو میکنم

        برات بهترین فرصت های لذت بخش جادویی رو آرزو میکنم

        الهی به معجزات جادویی الهی احاطه بشی الهی آمین

        خدایاااا ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم خدایاا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 408 روز

    سلام به نام خداوند مهربان

    یکی از کارهایی که من موقع روبرو شدن با دوراهی انجام میدم اول از همه از خودم میپرسم الان با آرامش دارم تصمیم میگیرم یا ناراحت یا مضطربم

    چون موقع ناراحتی ما صدای خدای درون و راهنمایی اون رو متوجه نمیشیم و ممکنه ندای شیطان رو با صدای خدا اشتباه بگیریم و صدای خدا همیشه همراه آرامش و حس خوبه

    و بازم مواقع تردید خصوصا توی کار خیلی پیش میاد با توکل به خدا انجام میدم و میگم یا خوب پیش میره یا درسی برام داره و همیشه خدا مراقب بوده

    و مورد بعدی من همیشه در تمام فایل های استاد میبینم توجه کاملشون موقع صحبت بقیه هست

    تشکر قدردانی به موقع از شخصی که کنارش هستن رو تحسین و یاد میگیرم و در تمام این رفتارها درس نهفته ست

    از خدا بابت وجودتون سپاسگذارم و عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون

    من یه مدته تو دوراهی بزرگی هستم دوراهی بعنوان مهاجرت کنم یا نکنم البته مهاجرت کردن یکی از اهداف من هست ۶ ماه پیش وقتی از کاری که بهش خیلی علاقه داشتم اخراج شدم همون موقع خواستم تصمیمو قطعی کنم بعد با خودم‌گفتم شاید دارم بخاطر فرار از ناراحتی میخام اینکارو انجام بدم براهمین بخودم فرصت دادم حالم خوب شه با اعتماد به نفس با ایمان قویتر اینکارو انجام بدم اونموقع از خدا هدایت خواستم منو به سمت فایل عزت نفس هدایت کرد از ۶ ماه پیش شروع کردم به کار کردن رو عزت نفسم و باورام یک ماه نشده اونکاری که میخواستم مثل یک معجزه برام جور شد یک کار پاره وقت با همون حقوقی که در کار سابق میگرفتم اما تمام وقت

    با همکارانی بسیار محترم که همه باهم دوستن کلی هم وقت دارم که رو خودم کار کنم

    الان بعد از ۶ ماه یکی از فایل های استاد رو گوش دادم در مورد نتایج دوستان از آموزه های استاد همون پسر ۱۷ ساله که تنهایی و فقط و فقط با توکل به خدا مهاجرت کرد دو سه روز بعد اومدم سایت دکمه مرا به سمت نشانه ام هدایت کن رو زدم یک فایلی اومد من سریع اولین دیدگاهشو که خوندم راجب مهاجرت بود بعد دو سه تا آیه در مورد حضرت موسی ایمانش به خدا و توکل مطرح شده بود

    دوباره بفکر مهاجرت افتادم خیلی شوروشوق داشتم

    راه های اقامت گرفتن رو امتحان کردم تحصیلی کاری توریستی و خرید ملک اما راه ها بسته بود

    گفتم دست خالی میرم فقط و فقط با ایمان به خدا

    موضوع رو که با خونوادم مطرح کردم با مخالفت شدید خونواده روبرو شدم طوریکه از وقتی که مطرح کردم پدرم با من صحبت نمیکنن مادرم همش مریضه

    پدرم گفتن یه دختر تنها بی کس و کار میخایی بری چیکار کنی بیا برو ازدواج کن با شوهرت هر جا دلت خواست برو استاد شما تو این فایل گفتین منافع و مضرات تصمیمتونو بنویسین کمترین منفعت تصمیم من اینه از افرادی که افکار محدود کننده دارند جدا میشم استاد یه حسی بمن میگه باید برم و اونور انقدر موفق باشم که به همه ثابت کنم یه دختر اگر فقط خدارو داشته باشه میتونه از خودش مراقبت کنه میتونه موفق بشه

    استاد عزیزم دیروز پدر جان بمن اولتیماتوم دادن اگه رفتی برنمیگردی مادرتم حق نداره حتی یکبار اسمتو

    تو این خونه بیاره بمیری بهتر ازینه بری و آبروی منو ببری چون حرف مردم براش مهمتره .

    نمیدونم استاد واقعا مردد شدم یه ترسی اومد تو دلم اگه برم موفق نشم اگه اون تصوری که دارم غلط از اب دراومد چی من تو عقل کل هم موضوع رو مطرح کرده بودم در مورد هدایت یا نشونه

    که ایا نشونه ای که میبینم واقعا نشونه هس یا بخاطر تمرکزم رو اون موضوع هس نمیدونم که

    ولی برای آخرین از خدا هدایت و نشونه میخام هر چی گفت همون کار رو انجام میدم

    استاد سپاسگزارم از شما و مریم جان عزیز که ما رو آگاه میکنین و هروز آگاهتر 🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پریسا شعبانی گفته:
      مدت عضویت: 2661 روز

      سلام دوست‌عزیزم

      واقعیتش این تصمیمات ب‌نحوی هست‌که فقط خودت میتونی انجامش بدی

      فقط یاد‌ دو ‌مثال از استاد افتادم یکی شرایط خانم بود ،‌ و یکی شرایط خود استاد

      شاگرد‌استاد‌ک ی خانم بود‌ مثال ۱۰ سال پیشه ک تو قانون آفرینش گفته شده دوست داشت بره فرانسه و چون‌ تک دختر بود با‌مخالفت‌شدید‌خانواده مواجه شد فکر کنم کرد بودش ایشون رفتن پیش استاد و‌که داستانم اینطوریه و من میخام‌موفق بشم اما خانوادم نمیزارن

      استاد‌هم گفتن تو‌کاری ب این‌چیزا نداشته باش تو‌طرف خودت و‌انجام بده 👌

      حال خودت و‌خوب کن هر چیزی حالا

      توجه ب‌نکات‌مثبت‌خانوادت ,از همینجایی که هستی خوشحال باشی،

      شاگردشون بعد از دو هفته اومد پیش استاد که غیر قابل قبوله پدرم گفت کجا باید‌بریم‌ که من‌رضایت بدم‌تو‌میخای بری .

      یکی دیگ‌ هم‌ خود ‌استاد‌ داشت‌ کار و‌زندگی‌و‌تعطیل میکرد‌که بره بندرعباس با اینکه تازه ازدواج کرده بود همه مخالفت کردن

      و پدرشون گفت همینجوری رفتی همینجوری هم بر میگردی

      و ایشون گفت من‌ میرم که موفق بشم و‌تمام‌پلها رو‌خراب کرده بودن و فقط با دید پیشرفت رفته بودن

      در کل ب نظر من ب عنوان یک خانم ما نباید انتحاری عمل کنیم که نه فقط خدا و‌بسم الله بهرحال ما داریم زندگی میکنیم

      زندکی مادی و باید طبق شرایط خودمون پیش بریم

      اگه حالا خانواده براتون مهم نیست بازم بسم الله

      همه چیز بستگی ب شرایط خودتون داره

      هیچ‌چیزی از قبل مشخص نیست

      اسمون‌ایران و‌ امریکا یکی هست اگه اینجا ب موفقیتهایی رسیدی ۱۰۰٪اونجا هم میتونی

      اگه اینجا صفری از امکانات استفاده کن‌امکانات رایگان غذا خونه روابط

      بزرگتر ک شدی برو‌

      باور کمبود و‌ حذف کن

      و پیشنهاد میکنم فایل های مصاحبه با آزاده رو‌گوش‌کنی

      پریسا شعبانی از آمل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    کامنت هشتاد و سوم

    11 اسفند 1403

    تعهد اول:

    امروز هم تمام وقت آزادم رو صرف نوشتن جزوه کردم.

    به محض اینکه دخترکم می خوابید، من می رفتم سراغ کارم و انجامش می دادم.

    از پیشرفت امروزم راضی هستم.

    قرار شده فردا از یک آموزشگاه آنلاین دیگه هم باهام تماس بگیرن و من براشون دمو اجرا کنم و ببینن مورد قبول هستم یا نه.

    امروز برای دمو هم آماده شدم. اون یکی آموزشگاه مخصوص زبان کودکانه.

    خیلی مطمئن نبودم که باید این کار رو انجام بدم یا نه برای همین براش یک نشونه گذاشتم. اگر قبول شدم، هر دو کار رو با هم انجام میدم. یعنی هم تدریس به بزرگسال در آموزشگاه اول و هم تدریس به کودکان در آموزشگاه دوم. اگر قبول نشدم، فقط روی تدریس به بزرگسالان در آموزشگاه اول تمرکز می کنم.

    خدایا توکل به خودت. درها رو برام باز کن که خیلی وقته مسیرم اشتباه بوده. خدایا سرم بالاخره به سنگ خورد و من فهمیدم باید چیزی که از سوم ابتدایی بهم می گفتی رو سال ها پیش گوش می کردم.

    الان فهمیدم چقدر تمرکز مهمه و شاه کلید تمام مسائل و مشکلاته.

    خدایا مسیرم رو هموار کن که خیلی وقته دارم سعی می کنم جَوونه بزنم.

    سپاسگزارم.

    تعهد دوم:

    توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.

    تعهد سوم:

    خدای مهربانم به خاطر سلامتی خودم، همسرم و دخترم ازت ممنون و سپاسگزارم.

    خدایا شکرت که خانواده ی خودم و همسرم انقدر انسان های فوق العاده و شریفی هستن.

    خدایا سپاسگزارم که خانواده ی من و همسرم همگی سالم و سلامت هستن.

    پروردگارا خودت هممون رو در پناه خودت سالم و سلامت نگه دار و حفظ کن.

    خدای بزرگوارم شکرت که امشب شاممون از خونه ی مادر گل همسرم رسید. چقدر این انسان ها عزیز و دوست داشتنی هستن. خدایا درهای ثروت و برکت و نعمتت رو به روشون هزاران هزار برابر باز کن. سپاسگزارم.

    خدایا شکرت به خاطر رضایتی که امروز از خودم برای انجام دادن کارم داشتم.

    خدایا شکرت که برای فردا غذا داریم و نیازی نیست غذا بپزم.

    خدایا شکرت که امروز تونستم لباس های دخترکم رو بشورم و بوی خیلی خوبی توی خونه راه افتاده. بوی تمیزی و پاکی و شادابی میاد. سپاسگزارم. شکرت.

    خدایا خودت به راه درست هدایتم کن. راه کسانی که به آن ها نعمت دادی، نه کسانی که به آن ها غضب کردی و نه راه گمراهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    وقتی سر دو راهی قرار می گیرید چه اقدامی انجام می دهید؟

    برخی دو راهی ها با توجه به قانون جواب مشخصی دارد تنها موضوعی که افراد را در دو راهی قرار می دهد احساسات است ما می خواهیم احساساتی تصمیم بگیریم اگر منطقی تصمیم بگیریم و اجازه ندهیم احساسات بر ما غلبه کند جواب تصمیمات از قبل مشخص است ما آن را دو راهی و چند راهی می کنیم.بسیاری از موارد جواب مشخص دارد اما ما نمی توانیم از ترس های خود بگذریم و به خداوند توکل کنیم . باید سعی کنیم احساسات خود را کنترل کنیم و ببینیم فارغ از نگرانی ها تصمیم درست چیست و قوانین جهان به ما چه می گوید به خواسته های خود نگاه کنیم ببینیم کدام یک به آن نزدیک تر است.

    از خداوند تقاضا و درخواست دریافت نشانه چراغ یا پیامی را کرده که بدانیم کدام دو راهی را انتخاب کنیم نشانه ها در اغلب موارد خواهد آمد اما ممکن است ما آن ها را درک نکنیم اتفاقی رخ خواهد داد که مسیر برای ما روشن خواهد شد خداوند ما را هدایت می کند نشانه ها اغلب واضح هستند اما تردید و شک ما همچنان وجود دارد و مسائل را برای خود سخت می کنیم اگر از خداوند درخواست کردیم باید به آن عمل کنیم.

    ممکن است قبل از گرفتن تصمیم ترجیح خود را مشخص کرده اما از خداوند درخواست نشانه کردیم و نکته و نشانه ای خواهیم دید اما چون ما دوست داریم طبق ترجیحات خود عمل کنیم نشانه های خداوند را نادیده می گیریم باید ایمان خود را حفظ کنیم و ترجیحات خود را کنار بگذاریم اگر ترجیح خود را می دانیم از خداوند درخواست نشانه نکنیم. اگر از خداوند نشانه ای دریافت کردیم فارغ از نتیجه به آن عمل کنیم در دل این مشکل و مسئله ی به ظاهر بد تجربیاتی وجود دارد که باید به آن دست می یافتیم نشانه ها بسیار واضح هستند و به محض درخواست از خداوند به ما نشان داده خواهند شد منتها ما خودمان را گول می زنیم و نشانه ها را نادیده می گیریم . داستان موسی و خضر به همین مورد اشاره دارد اگر به خداوند هدایت خود را می سپاریم اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند و ذهن خود را در آن دخیل نکنیم.باید به خداوند توکل کرده و قضاوت نکنیم بسیاری از مواقع نیاز به نشانه نیست و خودمان متوجه درست یا غلط بودن آن خواهیم شد.در کل برای اینکه در تردید باقی نمانیم بر روی کاغذ منافع و معایب تصمیمات را نوشته و دلایل تصمیمات را همواره نزد خود نگه داریم تا هر زمان با شک و تردید مواجه شدیم با خواندن دلایل آن به مسیر درست بازگردیم . به تکامل توانایی ها و خواسته های خود توجه کنیم و سعی کنیم آن ها را بررسی کرده و به نشانه فکر کنیم هر نشانه ای از طرف خداوند آمد به ان عمل کنیم حتی اگر نتیجه نتیجه ی جالبی نباشد بهتر از این است که در تردید و شک باقی بماند.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    محمود رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    سلام من به زیباترین وداناترین انرژی درونیم..سلام به استاد عزیز وخانوم شایسته دوست داشتنی .و سلام سوم به داداش ها. ابجی ها. مامانا وباباهای این خانواده بزرگ.

    این لحظه میخوام دور این کرسی که استاد درون قلب مهربونش گذاشته و ما همه دور اون کرسی لذت میبریم وبا افکارمون به خوشبختی هامون نزیک میشیم .منم از فرصت استفاده کرده و داستانی درمورد این دوراهی خودم بگم.

    اما قبلش یک رد پا برای خودم بزارم . همیشه از بچگی درون خودم توانایی زیادی می دیدم وایمان دارم هیچ کاری نشد نداره و بر این باورم هستم . وبرای همین دست به هر کار که بزنم درست وتمیز انجام میدم ریسک وتجربه خیلی دوست دارم همیشه چند تا کارو باهم انجام میدم البته نه هر کاری کارهای که عاشق انجام دادنشونم و ازشون خسته نمیشم .کارای هم هستن که حتی اگر بلدم باشم ولی باهاش حال نکنم دوستش نداشته باشم انجام نمیدم یعنی پول میدم یکی دیگه انجام میده با این که خودم بلدم ولی انجام اون کارو دوست ندارم ..الان در حال حاضر کارم تعمیر کولر اتومبیل .کشاورزی .خراب کاری و ازمایش روی کودهای بیچاره برای کشاورزی خودم که این خراب کاری ها وپژوهش این قدر لذت بخشه که چیزیو خلق کنی.و امروز میخوام با مخمر. شکر. کود. خاک اره. ذغال و….. معجون درست کنم .ادامه داستان باشه برای دفع بد دارم از بحث اصلی دور میشم ….این رد پا برای بعد باشه

    ولی با برنامه منظم .اما اگر افکارتو کنترل نکنی. یه وقت های هم هست که افکار و ترس کاری که به بهترین نحوه پیش می رفت انچنان متوقف وکنسل میکنه که میگی دیگه درست نمیشه. اما من همیشه مسولیت کاراهام قبول میکنم و از خیلی وقت پیش یاد گرفتم بعضی کارهام قبل از این که من بخوام انجام بدم یکی دیگه زمان بندی کرده ومن اماده نبودم به نقل از استاد انسان عجوله .

    ولی من همیشه با این که توی بعضی کارها شکست میخورم قوی تر پا میشم میگم دیگه نباید این اتفاق بیفته و این هدف منه

    به امید خدای یکتا با شروع دوره دوازده قدم خبرهای هیجانی براتون میارم.

    ولی به نقل از استاد همیشه نزدیک ترین افراد زندگی بد ترین افکار به تو تزریق میکنن . ما به تو گفتیم .خودت بد بخت کردی .خود سری .پولت از دست دادی و دلسوزی های بی جا اما من با ایمان ضعیف که داشتم .ولی الان خدارو سپاسگزارم بابت این همه لطفی به من نشون داد وایمان من روز به روز قوی تر میشه…سپاسگزارم

    همیشه جواب من به افراد این بوده اینا تجربه هستن من خودم راهمو اشتباه رفتم ربطی به طرف مقابل نداره وبه خودم میگم هر کاری یا چیزی که اتفاق افتاده مهم نیست اون هدف منه. در این لحظه اماده نبودم و باید برای شروع دوباره اماده شم..

    حالا بریم سر موضوع اصلی همیشه برام سوال بود این چطوری که بعضی ها پولدار هستن . من توی کارم به افراد پولدار نزدیک میشدم که فقط بدونم اونها چه رمز ی دارند .تا این که خودم فهمیدم این افراد یه چیز مشترک دارن و اون ارامش و بی خیالی اتفاقات..که داستانم میرسه به اشنایی صد درصدری با این خانواده بحث طولانیه…

    تا این که از طریق یک فایل روانشناسی جذب شدم و گوش کردم به دلم نشت و درونم داد میزد این که عالیه یک استادی داره و منم دنبال سرچشمه که میگشتم بخودم گفتم بزار ببینم این شخص چه افرادی رو دنبال میکنه عکس پروفال شما(استادعباس منش) در فالورهایش جذبم کرد درونم میگفت ببین خودشه فالو شدم دیدم خدای من .من خیلی تشنه ام واینجا رسیدم سر چشمه وفقط کارمن فهمیدن الهاماته .

    و شروع کردم به گوش کردن فایل های دانلودی رسیدم به فایل مهاجرت وقتی شنیدم .یادم امد دوستی داشتم ساکن رفسنجان هر وقت منو میدید میگفت بیا اینجا و من از زیرش در میرفتم اما با شنیدن اون فایل انی تصمیم گرفتم برم

    مغازه پس دادم راهی شدم مغازه گرفتم خونه گرفتم یک سال ماندم که امسال باشه دوهفته پیش با اسرار عزیز دلم توی این یک سال قرار شد دوباره برگردیم به نقطه اول اما یه ترسی وجودمو میگرفت برای برگشت به محیط امن وبرای موندنم دلم هیچ نگرانی نداشت البته اونم بخاطر ایمان عقیده خودم .که این بود اونی که منو اورده بقیه راهم میبره به عزیز م گفتم شما برگرد من میمونم داخل مغازه هم میخوابم تا شرایط بهتر بشه امدم اهرم رنج لذت نوشتم بنظرم امادگی این فرکانس اهرم نداشتم نفهمیدمش پس امدم نوشته خدا اگه من باید بمونم به من الهام کن .

    وبیشتر مواقع این فایلها ی دانلودی و همچنین قسمت اول دوازده قدم که حتی توی خواب گوش میدادم وبیشتر فایل ها میرسید به مهاجرت وتوکل در مهاجرت وایمان شنیده میشد یک دفع به خودم امدم گفتم بابا خدا داره داد میزنه نمیشنوی و این دوراهی برای من حل کرد از خدای خودم سپاسگزارم بابت عظمت و توانایی واز اعماق قلبم از شما استاد عزیز وخانم شایسته دوست داشتنی سپاسگزارم و خواستار بهترین ها برای شما

    واینم رد پای برای اینده خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهرداد قائلی گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    با سلام من تقریبا دو سال هست که عضو سایت هستم و اویل فقط گاهی اوقات فایل های استاد رو گوش میدادم و دنبال تکنیک های بهتر برای درست کردن ایمان و باور خودم نسبت به جهان هستی بودم و فقط گوش میکردم به حرف ها و هیچ عملی انجام نمیدادم و واقعا زندگی من در تمام جنبه ها کاملا یکسان با قبل بود و هیچ تغییر مثبتی ایجاد نمیشد و حتی بعضی وقتها بدتر هم میشد و فکر میکردم که این مسائل فقط برای بازار گرمی این اساتید هست و در این اواخر که با خودم عهد بستم که به قوانینی که درک کردم و آگاهی هایی که به دست آوردم عمل کنم احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کردم و نشانه های هرچند کوچکی که دیدم با ایمان و به لطف پرودگار هر روز بیشتر و بیشتر روی خودم کار میکنم . چون به چشم دیدم که جواب میدهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سید جمال دیواندری گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    سلام.

    خدایا به خاطر این فرصتی که به من داده ای تا شکر نعمتهایت را به جا بیاورم از تو سپاسگزارم و ممنونم از شما استاد وخانم شایسته و تمام همگروهی های

    عزیز که دیدگاه من رو میخونید و نظرتون رو برام مینویسید

    در این قسمت از مصاحبه استاد که مثل تمام قسمتهای دیگه پر از نکات کلیدی هست پر از موارد مهم برای بهتر شدنموم.به نظرمن مهمترین نکته کلیدی این قسمت که بارهاتوسط استاد و حتی خانم شایسته گفته شد و تکرار شد قدرت نوشتن هست

    نوشتن تمام مسائل و ارزوها و تمام چیزهایی که میخاهیم اتفاق بیفتد هست و برای اینکه در 2راهی نمانی و تردید در انجام ان کار ندهی بهتر است روی کاغذ بنویسید منافع و مضرات انجام ان کار را تا بتونیم بهتر به قانون نگاه کنیم به توانایهامون نگاه کنیم که در کدام مسیر تکاملم رو بهتر طی کردم و بررسی کنم و عمل کنم تقریبا بی درنگ به نشانه یا مسیر یا کاری که مسیر تکاملش رو بهتر انجام داده ام تا الان چون بهتر است تا اینکه بمانم در ان تردید و 2راهی حتی میگم اگر پایانش اونی نباشه که دلم میخاسته چون من به خدا توکل کرده ام.

    درمورد اینکه کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرد ؟ میتونم بگم بعد از نکته کلیدی نوشتن این نکته های که استاد گفت به من خیلی کمک کرد که معمولا در هر 2راهی جواب از قبل به ما گفته شده که من این رو واقعا قبول دارم و اگر اینکه /احساساتمون رو کنترل کنیم و نترسیم وتوکل کنیم به خدا/ که در بدترین حالت از خدا میخاهیم که به ما یک نشانه بدهد یاما را هدایت به راه درست از این 2راهی بکند یا برایمان چراغی روشن کند وقتی از خدا نشانه میخاهی و به هر طریقی به تو یک نشانه میدهد بهتر است از خاسته دل خود دست بکشی و به ان نشانه توجه کنی و به سمتش بروی حتی اگر ان نشانه تو را به خاسته ات نرساند ولی بدان که در نشانه ای که از سمت خدا میاید و تو به خدا توکل کرده ای حتما برای تو رشد هست فقط باید توکلت به خدا محکم و قوی و با ایمان باشد.

    در مسر رشدتون شاد و تندرست و خوشبخت و سعادتمند باشید هم در دنیا هم در اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: