مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

1113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 3181 روز

    سلام به همسفران گرامی. یادآوری مهمی که در ابتدای فایل بهم شد اینه که دنبال تغییر عوامل بیرونی نبودن و کار کردن روی باورهای خودمون موضوعی هست که در همه ی جهات بایستی روش کار بشه. این یک باوری هست که در خیلی از مسائل زندگیم ریشه داره و هر بار قسمتی وجود داره که میتونه ترمزی ناشی از این باور باشه. مثلا خود استاد زمانی که روی باورهای ثروتش کار میکرد این ترمز رو در خصوص سلامتیش نداشت ولی این ترمز رو در مورد روابط و ثروت داشت و جلوش رو گرفته بود به همین دلیل دنبال تغییر دیگران بود و وقتی پیداش کرد و فهمید ایراد در باورهای خودشه و برش داشت خیلی از اتفاقات تغییر کرد. واقعا کار کردن روی باورها یک مسیر هر روز بهتر از دیروزه و همیشگی. وقتی استاد از نگاه سیستمی صحبت کرد و گفت خدا همه چیزه و یک سیستمه که هر جور که هستی و هر فرکانسی که بهش میدی جهان اطرافت به همون شکل در میاد، اول و آخره، ظاهر و باطنه و مثل آب میمونه و شکل ظرفی که تو ایجادش میکنی میشه پس اگه رزاق بودنش رو باور کنی رزاق میشه و اگر ربوبیتش رو باور کنی رب میشه و اگه وهاب بودنش رو باور کنی وهابه، احساس کردم که یک ایرادی در باورم وجود داره و رفتم سراغ کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و دیدم کتاب رو خیلی خط خطی کردم و نکته برداری کردم و نمیشه درست خوندش، اول تصمیم گرفتم که دیگه خط خطی کردن رو بزارم کنار (D:) و بعدش تصمیم گرفتم مجدد چاپش کنم و خیلی سوالات تو ذهنم بود حول این موضوع که یعنی چی میتونه باشه که قراره درکش کنم، بعد وسط چاپ کردن کتاب ها نمیدونم چطور شد که برگه ها جابه جا شد و یک صفحه چاپ نشد و رفتم اون صفحه رو باز کردم که چاپ کنم و دکمه پرینت رو زدم و بعد احساس کردم که این همون صفحه ای هست که جواب سوالم داخلشه بعد از پرینت برش داشتم و دیدم بله. خود جوابه. صفحه «۴۲»، بیاید این صفحه رو بخونیم تیتر: قانونمندی جهان اجازه کنترل آگاهانه شرایط زندگیمان را به ما میدهد. متن: نگاه سیستمی به خداوند یعنی استفاده از قوانینی که به دردمان میخورد، یعنی نتیجه ای قابل لمس در زندگی برایمان به بار می آورد، به ما آرامش بیشتری میدهد، وضعیت مالی و و روابطمان را بهتر میکند وگر نه اگر این آگاهی نتیجه ای عملی در زندگی برایمان به بار نیاورد چیزی شبیه همان فلسفه است که به هیچ عنوان نتیجه ای کاربردی و عملی در بر ندارد. من دوستان فیلسوف زیادی دارم که تمام زندگی شان غرق در مباحث فلسفی است. دکتری و پرفسور فلسفه اند اما وقتی به دستاورد های زندگیشان نگاه میکنم، چیزی جز تشنج در روابطشان، نگرانی در مسائل مالی شان نمیبینم، آنها فقط در حال پرداختن به مباحث فلسفی پیچیده اند «سوال من از آنها این است: این همه بحث های فلسفی چه نتیجه ای را برایتان داشته است؟ چقدر حالتان خوب است و آرامش دارید؟ چقدر سلامت هستید؟‌ چقدر روابطتان خوب است؟ چقدر اوضاع مالیتان خوب است؟ اما اگر از دیدگاه قوانین کیهانی نگاه کنیم میبینیم همه چیز در جای صحیحش قرار دارد، زیرا آنها دقیقا همان چیزی را وارد تجربه زندگشان میکنند که مدام به آن توجه میکنند و در موردش بحث میکنند. ما میخواهیم با کمک گرفتن و هماهنگ شدن با قوانین همیشگی این سیستم، هم در این دنیا سعادتمند زندگی کنیم و هم در سرای آخرت، لذا باید قوانین حاکم بر این سیستم را بشناسیم. این همون نکته مهمه که اگر نتایج زندگیم آنطوری که میخوام نیست یعنی در مسیر صحیحی قرار ندارم پس اشکالی در من وجود داره که بایستی دنبال رفع اونها باشم و راه حل عمل و هماهنگ شدن با قوانین سیستم در راستای خواسته هامه و اگر هماهنگی ایجاد بشه قطعا نتایج به همون اندازه بوجود میاد و اگر نتایج بوجود نیومده یعنی هنوز ایراد وجود داره. یک ایراد دیگه که اگه فکر میکنی نگاه سیستمی داری پس بایستی نتایج در زندگیت وجود داشته باشه، باید احساس آرامش وجود داشته باشه، پس اگر نتایج نیست یعنی یک جای کار ایراد داره. قانون رهایی یعنی توجه به داشته ها راه رسیدن به خواسته ها. رهایی یعنی از همون چیزهایی که اکنون هست لذت ببرم و به احساس خوب برسم، نشانه های عدم رهایی یعنی به تعویق انداختن لذت از زندگیم تا زمانی که به خواسته ها برسم و وابسته بودن و محتاج بودن به خواسته ها، به نظرم وقتی محتاج و وابسته میشم که باور کمبود در من وجود داشته باشه و الا اگه باور کنم هر چیزی که میخوام بی نهایت ازش وجود داره و از بی نهایت طریق میتونه بهم برسه چرا محتاج و وابسته باشم؟ به قول استاد این اسباب بازی نشد یک اسباب بازی دیگه. اینم جز همون موضوعاتی هست که در کل زندگیم و کل خواسته هام میتونه گسترش پیدا کنه و ترمز اصلی و اساسی ای هست. با این جمله خیلی حال کردم که هر چقدر بیشتر به خواسته هام رسیدم رها تر شدم، به یک صورت دیگه ای هم اینو از استاد شنیده بودم که تنها راه رها شدن از ثروت، رسیدن به ثروته به همین خاطر تمام پیامبران و امامان ثروتمند بودن. پس رهایی یعنی روی باورهام کار میکنم مخصوصا روی باور فراوانیِ زندگیم و فراوانی جهان هستی و تحسینشون میکنم. در زمان نوشتن این متن یک جمله نوشتم که در ذهنم یک ترمز بود «حالا اگه روی باور فراوانی کار میکنی و نتیجه ملموس نیومد یعنی یک جای کار ایراد داره و الا قوانین سیستم ثابت و بدون تغییر و درسته» میخوام این رو اصلاح کنم که درسته اگه روی فراوانی کار میکنم و نتیجه ملموس نیومد یعنی ایراد تو باورهامه و قوانین جهان ثابته و من ایراداتی در باورهام دارم که بایستی اونها رو برطرف کنم اما یادت باشه که این موضوع یک مسیر «هر روز بهتر از دیروزه» یعنی به جای «نگران نتیجه بودن و عجله برای رسیدن به مقصد» از سفر لذت ببر. «خب کار آسونی نیست ولی چاره چیه» => اینم یک ترمز دیگه => قانون سادست، اگه روی باورهات کار میکنی و «لذت نمیبری» و احساست خوب نمیشه یعنی «باور نداری اتفاقات زندگیت بوسیله فرکانس هاته» یعنی قانون سیستم رو باور نداری و الا اگر این رو باور داشته باشی چرا باید از کار کردن روی باورهات و از این سفر لذت نبری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه چیز بر میگرده به توحید. یعنی اصل و اساس تغییر همه باورها توحیده. اینکه من دارم با فرکانس هام اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و این کلید تغییر همه ی جوانب زندگی به صورت دلخواهه. چطور میتونم این باور توحیدی رو تقویت کنم؟ یک فردی مثل استاد عباس منش میگه من رفتم تو این مسیر و نتیجه گرفتم. نه تنها میگه بلکه نتایجشم نشون میده. خب دلیل واضح تر از این؟ کل قرآن و داستان های پیامبران در قرآن هم داره این مسیر رو نشون میده. چند وقت پیش داشتم یک قسمتی از قرآن رو میخوندم که یوسف بعد از اینکه افتاد تو زندان تعبیر خواب میکنه برای دو نفر و به اون فردی که تعبیر خوابش این بود که ساقی شراب پادشاه میشی گفت که پیش پادشاه من رو یاد کن و بعد از آزاد شدن اون فرد یوسف چندین سال تو زندان موند چون به جای اینکه روی ربش حساب کنه و روی همون اصلی که از چاه نجاتش داد حساب کنه روی دیگران حساب کرد و شرک ورزید یعنی قدرت رو به جای اینکه بده به باورهاش داد به عوامل بیرونی اما بعدش که تو زندان موند و دید نتایج زندگیش تغییری نکرده فهمید ترمزش رو و روی ربش حساب کرد و بعدش پادشاه یک خواب دید و اتفاقات بعدش که به عزیز مصر شدنش انجامید. یعنی ببین سیستم چقدر دست داره برای کمک کردن بهمون. دست هایی که اصلا فکرشم نمیکنیم. خب این باور که تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورهامه اگه بهم آرامش نمیده یعنی باورش ندارم پس با مثال ها و الگوهای قرآنی و همچنین الگو کردن استاد و نتایجش ایمانم رو تقویت میکنم نتیجه ایمان حتما احساس خوبه. «هر چه ثروتمندتر میشوی نزد خداوند عزیز تر میشی» چون هر چه بیشتر ثروتمند بشی جهان ثروتمند تر میشه و هر چه جهان ثروتمندتر بشه جهان جای بهتری برای زندگی کردن میشه. این باور که پول و ثروت کثیفه در خیلی از فیلم های مختلف بهمون القا شده و در طی همین متن یکجورایی احساس کردم من این باور رو دارم. چرا پول و ثروت بایستی من رو از خدا دور بکنه؟ وقتی من ثروتمند بشم از کلی خطا و اشتباه که حاصل فقره دور میشم. از دزدی، از فساد و یک عالمه مواردی که فقط به دلیل باور کمبوده. وقتی من به خواسته هام برسم و ثروتمند بشم یک عالمه انسان های دیگه به خواسته هاشون میرسن، با هر ماشینی که بخرم، با هر خونه ای که بخرم به یک عالمه انسان روزی داده میشه پس ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهانه. رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار جهانه، چون هر چقدر من به خواسته های بیشتری برسم ایمان بیشتری به انسان ها میدم که اگر من تونستم موفق بشم شما هم میتونید پس رسیدن به خواسته ها هم معنوی ترین کار جهانه. هر چی من شاد تر و بهتر زندگی کنم، هر چقدر باورهای من در مورد روابط، عزت نفس، ثروت، معنویت و .. بهتر بشه «خواه یا ناخواه – ترمز» کمک میکنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه چون به دلیل نتایجی که دارم به دلیل آرامشی که دارم الگوی خوبی برای افرادی میشم که دوست دارن زندگی خوبی داشته باشن. با این حال به قول قرآن ما وکیل و محافظ دیگران نیستیم پس به جای اینکه بخوایم دیگران رو تغییر بدیم – که امکان پذیر نیست چون واحد ذهنی هر کسی دست خودشه مثل قدرت نفس کشیدن هر فرد که دست خودشه – پس خودمون رو تغییر میدیم چون به همون اندازه که قدرت نفس کشیدنمون دست خودمونه قدرت ذهنمون و سیستم باوریمونم دست خودمونه. اون قسمت که نوشتم خواه یا ناخواه بهم احساس بدی داد و قطعا ترمزه. بله اونم چه ترمزی.. آره.. من هنوز در وجودم از موفقیت دیگران احساس خوبی ندارم. باورهای مخروب رو کار نکنی روشون دوباره برمیگردن. بعد از اینکه این باور رو فهمیدم تو دلم گفتم لعنت به هر چی باور مخروبه که انقدر مخفیه و نمیزاره من زندگیم رو بکنم که این خودش «باز» یک ترمزه که کلمه باز نشون میده ترمزی اساسی هست.. خب یعنی چی میتونه باشه؟ الهام شد جلسه نه کشف قوانین زندگی. مگه میشه؟‌ اوه. ببین چی نوشته در توضیحات جلسه نُه: «افراد زیادی، از شرایط و موقعیتی که در آن متولد و رشد کرده اند، به عنوان بزرگترین موانع و اصلی ترین مقصرهایی یاد می کنند، که بر سر راه خواسته ها و موفقیت های شان وجود دارد.» یا حضرت ترمز. «شاید شما نیز همین حالا، به نوعی درگیر این موضوع باشی. مثلاً از ناخواسته های زندگی ات شکایت داری یا هرچه بیشتر قوانین زندگی را می شناسی- گاهی به خاطر ترمزهای زیادی که در برابر خواسته هایت پیدا می کنی- می ترسی و وجود این همه ترمز را یکجا، ناعادلانه و بی انصافی می خوانی! چرا که فکر می کنی خیلی ها از اساس، این ترمز ها را ندارند. شاید هنوز هم پس از این همه سال، همچنان درگیر مسائلی مثل: وضعیت مالی خانواده ای که در آن به دنیا آمدی و بزرگ شدی، شرایط اقتصادی و سیاسی کشوری که وطنت نام گرفت و …، هستی.و آرزوی می کنی: ای کاش در آن شهر یا آن کشور خاص متولد شده بودم! ای کاش آن افراد خاص، والدینم بودند! ای کاش آن آدم خاص، همسرم یا فرزندم بود! ای کاش آن قیافه، آن رنگ پوست، آن رنگ چشم یا آن ویژگی ظاهری خاص، متعلق به من بود! اکثر ما به کرّات به این موضوعات فکر کرده ایم و آنها را در معادله ی تحقق خواسته هامان دخیل دانسته ایم. زیرا اصل خود و آگاهی ای را از یاد برده ایم که، روزی به پشتوانه اش، تصمیم به ورود- به این جهان مادی- گرفتیم. اکثر ما، فراموش کرده ایم که محیطی که در آن متولد شده ایم، پدر و مادری که به عنوان دروازه ی ورود به این جهان مادّی انتخاب کرده ایم، ویژگی های ظاهری ای که به عنوان جسم خود برگزیده ایم، علائقی که به عنوان استعداد ها یا تمایلات مان برگزیده ایم و… -همه و همه با تمام ناخواسته ها و تضادهایش- بهترین محیط و بهترین ویژگی برای تحقق خواسته هایی است که به خاطر تجربه آنها، قبل از تولد، اینچنین مشتاق ورود به این جهان مادّی و این کالبد جسمانی شدیم. اما این اتفاق در پشت پرده رخ داده و تمام این سوء برداشت ها را ساخته است: آگاهی و نیتی که پشتوانه و دلیل اصلیِ ورود به جهان، از طریق این شرایط (کشور، ویژگی های ظاهری، خانواده و… با تمام تضادها و کمبودها) بوده فراموش شده، در حالیکه این شرایط با تمام ناهنجاری های ظاهری اش، همچنان پابرجا مانده است! این ماجرا به بازی با ماسک می ماند. شما در بازی با دوستانت، ماسکی را با قیافه ای خنده دار انتخاب می کنی. زیر فکر می کنی این ماسک بیشتر کمک می کند تا دوستانت را بخندانی و از این بازی لذت ببری. اما چه می شود اگر در میانه بازی ناگهان همه چیز را فراموش کنی و از یاد ببری که این فقط یک ماسک برای بازی و لذت بردن بوده و نه چهره ی واقعیِ تو!؟ آنوقت لذت بازی، تبدیل به ترس و وحشت می شود. این ماجرا در واقعیت زندگی تو رخ داده است. برای همین بی گناه، بی پناه و بی دفاع بودن در میان اینهمه مشکل و تضاد، ناعادلانه به نظر می رسد. به همین دلیل، هنوز نتوانسته ای خانواده ات را ببخشی، خودت را دوست داشته باشی یا دست از تغییر ویژگی های ظاهری ات برداری. هنوز نتوانسته ای دست از مذمت دولت، کشور، جامعه و مسائلی برداری که، قرار بوده فقط پله هایی باشد برای گسترش ظرف وجودت و لذت از مسیرت. هنوز سوال ات این است که، چرا کودکان معلول به دنیا می آیند؟! چرا مسئله گرسنگی کودکان در آفریقا حل نمی شود؟! چه توضیحی برای مسائل انسانهای بی گناهی وجود دارد که، درگیر مسائلی چون جنگ و تروریسم هستند؟! یا حتی نمی توانند در محیطی آرام با حداقل امکاناتی زندگی کنند که حق طبیعی یک انسان است و در یک کلام قوانین خداوند، چه توضیحی برای این مسائل دارد؟! این موضوع بسیار مهم برای این جلسه انتخاب شد، تا یک بار برای همیشه این مسائل در ذهنت حل شود و به پشتوانه به یادآوردن اصل و اساس خود، بتوانی از ترمزهایی بهره برداری نمایی که لازمه گسترش تو به عنوان دستان خداوند بر روی زمین است. زیرا اکثر ما، هم آگاهی مطلق خود را فراموش کرده ایم و هم، قصدی که برایش پا به این جهان گذاشته ایم. به همین دلیل نیز، در پی این هستیم تا از همسرمان، دولت یا سیاست حاکم، روابط مان، دوست مان، کارفرمای مان، شغل مان یا…، یک پشتوانه بسازیم. در حالیکه پشتوانه یا منافعی که سالهاست به دنبالشان هستی، پشتِ درِ به یاد آوردن اصل خودت است. حقیقت این است که، ما ارواحی مجرد و مستقل از هر آنچه و هر آنکه هستیم، که خود را همخون یا هم نژاد با آن دانسته ایم. حقیقت این است که هر کدام از ما- با وجود انتخاب های بی انتها و بدون محدودیت- با توجه به خواسته هایی که قصد داشتیم در این جهان مادّی تجربه کنیم، تصمیم به ورود از طریق این محیط خاص با تمام ویژگی هایش گرفتیم. وقتی آگاهی و توانایی مطلق، بدون خطا و خالق گونه ای را به یاد بیاوری، که این محیط و شرایط را به عنوان بهترین و لذت بخش ترین مسیرِ تجربه ی خواسته هایت شناسایی و انتخاب کرده، آنوقت عاشق خودت می شوی با تمام نقص هایت و عاشق شرایط ات می شوی با تمام تضادها و کمبودهایش و تمام آنچه را نقطه قوت ات می دانی و از انرژی آنها درجهت خواسته هایت بهره برداری می کنی که، سالها از آن شکایت داشته ای و انرژی و تمرکز فراوانی خرج پوشاندن یا تغییر یا فرار از آنها کرده ای تا جزئی از آن نباشی. و فکر کن- این به یادآوردن- چه حجمی از تمرکز و انرژی ات را آزاد و در جهت خواسته هایت قرار می دهد و چه عزت نفس و اشتیاق سوزانی را در تو بیدار می کند، تا موانع و ترمز های مقابل خواسته هایت را بشناسی و حل نمایی. آنوقت آیا با ترمزها سرِ جنگ داری؟! آیا از آنها می هراسی یا اینکه ترمز ها را –فرکانس های خالص نشده ی باورهای قدرتمند کننده ات– می دانی. یعنی بخشی از باورهایی که هنوز قدرتمندکننده نشده اند! آنوقت در نظرت تلاش برای شناسایی و رفع آن ترمزها نه تنها تمرکز بر ناخواسته نیست، نه تنها نگرانت نمی کند، بلکه راهی است برای رسیدن به خلوص فرکانسی درباره آن خواسته ها و قول و قرار یا نشانه ایست برای به خاطر آوردن خواسته های واقعی ات. این یعنی به خدا وصل شدن و خداگونه شدن. یعنی با خودت و تمام زندگی در صلح قرار گرفتن. هرچه بیشتر این آگاهیِ فراموش شده را به یاد می آوری، کمتر تقلا می کنی و بیشتر لذت می بری. آنوقت است که به احساس خوب می رسی و این حجم از احساس خوب، شما را در مسیر اتفاقات خوب قرار می دهد، ظرف وجودت را می افزاید و به قول خداوند لعلک ترضی و لعلکم یرشدون می شوی. در رویارویی با ترمز ها، این نشانه را به خاطر بیاور که: اگر ترمزهای زیادی درباره مسائل مالی داری، یعنی بیشتر از همه مشتاق بودی تا از تواناییِ خداگونه ات، برای خلق ثروتِ بیشتر استفاده کنی. اگر ترمزهای زیادی درباره مسائل عاطفی داری، یعنی بیشتر از همه مشتاق بودی تا از تواناییِ خداگونه ات، برای خلق عشقِ بیشتر بهره ببری. اگر ترمزهای زیادی درباره سلامتی داری، یعنی بیشتر از همه مشتاق بودی تا توانایی ات را برای تجربه سلامتیِ بیشتر به کار ببندی. پس همه چیز خوب است. عجله نکن زیرا این به یادآوری تکامل می خواهد. فقط از تک تک جلسات این دوره، برای این به یاد آوری، کمک بگیر. این جلسه به شما می‌گوید که چگونه با کمک آگاهی های قبل از تولد‌، از انرژی تضادهایی که در زندگی با آنها مواجه شده‌اید‌، شور و شوق‌، انگیزه و باورهای‌ هم‌جهت با خواسته‌ها را بسازید. آگاهی‌های قبل از تولد به شما کمک می‌کند‌، با خودت و تمام شرایط زندگی‌ات در صلح قرار بگیری و به جای جنگیدن با آنها‌، کانون توجه‌ات را بر این موضوع قرار دهی که: این محیط پرتضاد و این شرایط ناخواسته و به ظاهر سخت که قبل از تولد نه به اجبار‌، بلکه با اختیار و شور و شوق‌، برای ورود به این جهان برگزیدم‌، قرار بوده چه منفعتی برایم داشته باشد؟ چه خواسته‌هایی را در من ایجاد می کند؟ چگونه و به کجا هدایتم می کند؟ چه شور و شوق و انگیزه ای را برای حرکت به سمت خواسته‌ها در من شکل می دهد؟ وقتی آگاهی‌های قبل از تولد را به یاد می آوری و می دانی که‌، توانایی خلق هر خواسته‌ای را داری‌‌، آنوقت به وضوح برکت مسائل زندگی‌ات را می بینی و معمای انتخاب تمام آن تضادها برایت حل می شود. زیرا می‌فهمی که تمام این مشکلات‌، فقط بستری است برای شناسایی خواسته‌هایت. آنوقت همه چیز حل شده است. چون هم خواسته‌ات برای تو واضح شده و هم از توانایی‌ات برای خلق آن خواسته آگاهی. این یعنی ترکیب خواسته‌های واضح و باورهای هم‌جهت با آن خواسته‌ها‌‌. این ترکیب‌، همان انا اقول کن فیکون است. زیرا اگر از توانایی‌ات برای خلق زندگی دلخواهت آگاه باشی‌، اما ندانی که چه می خواهی‌، زندگی بسیار کسل کننده و مرگ آور خواهد بود. همچنین‌، اگر خواسته هایت را بشناسی اما این آگاهی که‌، تو خالق زندگی‌ات هستی‌ را از یاد ببری‌، زندگی‌ات یک جدال تمام نشدنی میان خواسته و ناخواسته است. اما ترکیب این دو یعنی‌، هماهنگی میان ذهن و روح. زیرا روح آگاهی‌ها را دارد اما‌، این منطق ذهن است که فرکانس‌ها را ارسال و اتفاقات را رقم می زند. اگر نتوانی این دو را با هم هم‌جهت نمایی‌، یک جدال همیشگی رخ می دهد و تمام انرژی‌ای که از برخورد با تضادها باید به شکل شور و شوق و انگیزه‌، صرف ساختن خواسته‌ها می‌شد‌، صرف این جدال تمام‌نشدنی می گردد. همان اتفاقی که در زندگی ۹۵٪ از مردم جهان در حال وقوع است. به یادآوردن آگاهی‌های قبل از تولد‌، کمک می کند تا با ابزارهای خود ذهن(تضادها)‌، آگاهی‌های قلب را برایش منطقی و او را با قلب همراه کنی. آنوقت است که زندگی ات مثل ماشینی در سراشیبی می شود که بدون نیاز به گازدادن‌، به حرکت خود ادامه می دهد.» مات و مبهوت شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    برای من تسبیح خداوند و ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی‌، نادیده گرفتن هر آنچه که از جانب شیطان ذهنم می‌آید و به من احساس ناامیدی‌، نگرانی‌، درماندگی‌، پریشانی و کمبود می‌دهد.

    من بندگی رب را میکنم و وظیفه ی او نیز این است که برای من اربابی کند.

    به قول قرآن خداوند در کار خویش چیره است ولی بیشتر مردم نمی دانند.

    پس مسئله ی اصلی من هستم من هستم که دارم جلوی نعمت های بی انتهای خداوند را می بندم.

    بنابراین تصمیم گرفتم بیشتر از گذشته روی باور هایم کار کنم و بهتر و عوامل بیرونی نیز هیچ تاثیری ندارند

    زیرا تمام اتفاقات زندگی ام حاصل فرکانس هاو باور هایم است. و همین شرایط بیرونی بوسیله ی ذهن من بوجود آمده ااند.

    پس باید بوسیله تغییر ورودی های ذهن نیز شرایط را تغییر داد.

    من مسئولم من مسئول اتفاقات زندگی ام هستم. و خودم تنها دوست و دشمن خودم هستم.

    من لیاقت بهترینها را دارم. هر چیزی کمتر از بهترین گناه و معصیت است و مرا از خدا دور میکند.

    فقط به همین دلیل که به زمین آمده ام . به قول قرآن من جانشین خداوند بر روی زمین هستم

    آیا این زندگی که من الان دارم واقعا لایق جانشینی خداست؟ نه اصلا نه.

    و تصمیم گرفتم زندگی عالی را بسازم و خداوند نیز در این مسیر حامی من است.

    انجام کارها به شیوه او یعنی‌، اجرای قانون او. یعنی اجرای توحید. برای من صلوه یعنی تمام لحظاتی که می‌توانم در مسیر توحید بمانم.

    توحید یعنی‌، من بخشی از نیرویی هستم که منبع همه قدرتها و نعمت‌هاست.

    و باید باید طوری زندگی کنم که خداوند بگه ببینید فرشته ها این بنده ی منه

    و اونطور که لایق جانشین خداست زندگی کنم باید اینطور باشم باید و برای اینکار تعهدی بدون مذاکره را در نظر دارم.

    توحید یعنی‌، خداوند یک انر‌ژ‌‌ی است که واکنش نشان می‌دهد به آنچه در ذهنم نگه می‌دارم‌، بر آن تمرکز می‌کنم‌ و آن را در گفتگوهای درونی‌ات تکرار می‌کنم‌. سپس نتیجه این واکنش‌، در قالب اتفاقات و شرایط‌، وارد تجربه زندگی‌ام می‌شود.

    توحید یعنی‌، تغییر همه جنبه‌های زندگی‌ام را یک مسابقه یک نفره بدانم.

    آری تنها رقیب من خودم هستم باید امروزم از دیروزم بهتر باشد.

    آغاز همه ی تغییرات از درون است.

    مگر می شود من روی فرکانس هایم و باور هایم با ایمان کار کنم و نتیجه ای نباشد.

    مگر می شود تعهدی عظیم داشته باشم و جهان را مقبورقدرت خودم نکنم.

    و با قدرت می خواهم کارم زندگی ام عشقم تفریحم شغلم و رسالتم را انجام دهم.

    باید به شدت در زمینه کاری ام متخصص شوم زیرا من همه ی آنچه را که نیاز است به نام عشق

    دارم. فقط به تمرکز نیاز دارم. چاهی به عمق یک کیلومتر می خواهم باشم.

    آره من باید خودم راهم را پیدا کنم شما فقط الگوی من هستی که می شود.

    و من همیشه روش خودم را دارم. آره باید به هر موضوعی فکر شود و خداهم همراه من است.

    قرآن بزرگترین نشانه و معجزه خداست. نمی دانم چرا همه به دنبال چیزی غیر از آن می گردند.

    البته نباید قضاوت کنم و فقط باید روی خودم کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    قسمت چهارم

    مصاحبه با استاد عباسمنش

    و سلام به دوستان همراه در این قسمت

    خدایاااا شکرت که یک فرصت طلایی دیگری رو رزق و روزی ام قرار داده تا به اگاهی بیشتری هدایت شوم تا در این روند و مسیر هدایت شوم برای ساخت باورهای درست ومناسب و قدرتمند..

    من باور دارم…

    که وقتی ما روی خودمون و افکارمون کار می کنیم تغییرات از همان لحظات و از همان جایی که هستیم شروع میشه.. و خود بخود هدایت می شویم به تغییرات بعدی…

    بعبارتی یک نیروی قدرتمندی درون هر انسانی هست که اگر ازش تقاضای کمک و راهنمایی بخواهیم ما را در آن مسعله هدایت می کند و حتی در شرایط سخت زندگیمان این مسعله هدایت رو تجربه کردیم..

    مثلا .. من خودم بارها و بارها این موضوع رو تجربه کردم چه زمانی که در شرایط بظاهر نامناسبی بودم و چه در شرایط خوب… ولی هیچوقت تصور نمی کردم که این شهود

    و الهام و یا این هدایت ها رو قدرتمند کنم و یا اینکه به این درک از آگاهی نرسیده بودم که باورهای درست ومناسب رو آنقدر تقویت کنم که این هدایت های درونی ام رو سر لوحه همه کارهایم قرار دهم ولی الان بلطف آموزش های استاد عباسمنش به این باور بنیادین هدایت شده ام و هر لحظه و بطور مداوم تمام مشورت ها شراکت هایم رو با خالق هستی و هدایتگرم انجام میدهم و شریک تمام کارها و امورات زندگیم و طرف حساب زندگیم را فقط خداوند می دانم و بس…

    نکته بعدی ..

    مبحث ترمز هامون هستش اینکه بعضی از تغییرات ظاهراا خوب نیست و در ذهنمان به هر دلیلی نسبت به اون موضوع مقاومت می کنیم و نکته اینجاست که ما باید این مقاومت ها رو با دلایل منطقی برای خودمان کم رنگ کنیم و پامون رو از ترمزها مون برداریم که البته کار آسونی نیست و برای من خیلی موارد وجود داره که باید روی افکارم کار کنم که البته خدارو شکر بلطف آگاهی هایی که از استادم کسب کردم بطور کلی باورهای نامناسب و مخرب مذهبی من خیلی راحت از بین رفت انگار یکجورایی از درون یک چیزهایی رو بهش رسیده بودم ولی جرات و جسارت بیانش رو نداشتم و بقول معروف ترس و نگرانی هایی رو در غالب دین و مذهب از گذشتگان و جامعه و خانواده داشتم ولی آنقدر آن باورها سست بودند که با آگاهی و دریافت دلایل و منطق و همچنینن بقول استاد رفتم تحقیق های تاریخی از ادیان و مذاهب انجام دادم و شک و تردید های من تبدیل به یقین شد و خدا رو شکرت توی هیچ کته بوری مذهبی حضور ندارم …

    در مورد دیگر مقاومت هایم بیشتر برای تغییر و تحول مسایل پولی و مالی و ثروت و روابط احساسی باید روی موضوعات درست و مناسب کار کنم و الگوهای درست و مناسب رو در ذهنم نهادینه کنم و بهترین الگو چه کسی بهتر از استاد عزیزم می تونه باشه 🤗🤗🤗💐💐👏👏

    یکی دیگر از مقاومت های ذهنی ام در مورد سلامتی و تندرستی بود که بعد از شنیدن فایل های بینظیر در پرتو آگاهی و کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم و کتاب های رویاهایی که رویا نیستم ذهنیت من رو به روی باورهای درست و مناسب سلامتی جسم و جان و روح و روان و نزدیک شدن روحم به ذهنم و باورهایم خیلی خیلی در روند مسیر زندگیم تاثیر گذار بود و فقط باید هر روز به اگاهی های روز افزونم هدایت بشم و هدایت بشم به دورهای جدید قانون سلامتی استاد که از درون به آگاهی درست و مناسبی هدایت شوم ولی خدارو شکر که من فهمیدم که خداوند همه چیزهایی رو که ما نیاز داریم رو درونمون قرار داده و خداوند ما رو دست خالی به این جهان مادی نفرستاده و برای این آگاهی های روز افزونم از جهان هستی و آموزش های آگاهی دهنده ی استادم ممنون و سپاسگذارم خداااییااااا شکرت

    👌👌🙏🙏🙏🙏💐💐💐

    نکته بعدی..

    قانون رهایی

    قانون رهایی چیست ؟؟؟؟

    ما باید هر لحظه در مدار احساس خوب باشیم و در هر شرایطی که هستیم قدردان آن موهبت ها و لحظات و داشته هایمان باشیم واز همون لحظاتمان لذت ببریم و منتظر این نباشیم که اول شرایتمان اوکی شود و بعد خوشحال بشویم و لذت ببریم…خونسرد بودن همان قانون رهایی است یعنی نگران نتایج نبودن

    مثل آدم های موفق و ثروتمند که همیشه خونسرد هستند

    یعنی از مسیر سفر لذت ببریم بجای اینکه از رسیدن به مقصد لذت ببریم..

    نکته بعدی..

    باور قدرتمند و مهم در باره پول و ثروت..

    هر چقدر پولدارتر و ثروتمند تر باشیم در دیدگاه خداوند محبوتر و عزیزتر هستیم

    نکته بعدی..

    مبحث تکامل..

    استاد برای ظبح آن بع بعی ها خیلی مقاومت ذهنی داشتند و بعد از اینکه باورهای توحیدی درست و مناسب رو با توجه به مباحث قرانی در خودشون نهادینه کردند با توجه به آیات قران که خداوند این حیوانات رو برای ما انسان ها خلق کرده به این باور هدایت شدند و از خداوند سپاسگذاری کردند و از خداوند اجازه گرفتند و این ظبح رو انجام دادند و با تکرار و تکرار و تکرار این مراحل تکامل رو انجام دادند .. البته بقول خودشون کباب این گوشت هم بی تاًثیر نبوده و بعدش راحتر این کارو انجام دادند…

    نکته بعدی..

    در مورد ساعت و میزان خواب و بیداری استاد سوال شده..

    وقتی انسان به کاری عشق وعلاقه داره به هیچ عنوان ساعت خاصی برای کارهای روزمره اش ندارد یعنی ممکنه یک کارهایی رو در ساعات مختلف و بر خلاف ساعت کاری و خوابی جامعه انجام دهد و هیچ احساس خستگی نکند..

    مثلا من خودم بارها و بارها شده که یک مطلب و یا یک موضوعی رو باید حتما می نوشتم و یادداشت می کردم که موقع خوابم بوده ولی بلافاصله بیدار میشدم و چراغ رو روشن می کردم و آن مطلب و یا آن کار رو انجام میدادم و یا برای بیدار شدن مدیتیشن های مختلف در زمان هایی مشخص بیدار میشدم و در فرکانس بالایی در صبح گاه در سحر گاه مشغول به خودشناسی و سپاسگذاری می بودم ..

    نکته بعدی

    سوالات مربوط به روزه و نماز و حجاب بوده که باز هم استاد در باره با توجه به قوانین صحبت کردند … اینکه هر کسی خودش باید تفکر کند همان چیزی که در قران بارها و بارها در قرآن به آن تاکید شده..

    پیامبران ما هم هر کدام به شیوه خودشان نماز و می خواندن و یا سپاسگذاری می کردند و هیچ کدام از آنها دنباله روی همدیگر نبودند و .. با توجه به آیه های عذاب در قران خط قرمزهای این مسایل مشخص شده و همچنین با تکنولوژی و نرم افزار های مختلف مانند نرم افزار جامع التفاسیر نور ورژن ۳ می توان ترجمه کلمات و آیه های محکم و آیات متشابه و آیات اصل و فرع در قران رو مطالعع کرد ..

    خدارو شکرت که امروز هم یک فرصت طلایی داشتم که قسمت پر بار آگاهی دهنده مصاحبه با استاد عیاسمنش رو برای خودم بروزرسانی کنم و در دفترم این نکته های پر بار رو بنویسم و در این بخش هم کامنت بذارم

    خدایااات شکرت

    خدایااا شکرت که هر لحظه به سمت اگاهی بیشتر و قشنگتر و مناسب تری هدایت می شوم خدایااا شکرت به لطف اسناد عزیزم در روند و مسیر آگاهی هدایت شده ام

    خدااایا ممنون و سپاسگذارم

    🙏🙏🙏🙏🙏💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2218 روز

    به نام خدایی که هر چی میگذره بیشتر عاشقش میشم خدایا سپاسگزارم که دنیایی با قوانین ثابت آفریدی هزاران بار سپاسگزارم

    سلام استاد عزیزم استاد عاشقتم که همه جوره بهمون کمک میکنی تغییر کنیم و دنیا رو آنگونه که هست بشناسیم.

    استاد این جمله رو باید تو مغزم هک کنم من بدنبال تغییر و مهاجرت هستم ولی یه مورد خیلی مهمی که امروز گفتین تا حالا انگار شنیدما ولی تو مدار درکش نبودم استاد عزیزم شما میگین تا زمانی که در جایی که الان هستیم لذت نبریم به احساس خوب نرسیم به جاهای بهتر هدایت نمیشیم خود من فکر می کنم اینجا که هستم چه لذتی داره چه خوشی داره چه نعمتی داره همش میگم من فلان کشور برم میفهمم زندگی چیه خوشی چیه من مدام دارم فرکانس ناخواسته ارسال می کنم اون وقت از خدای مهربونم توقع دارم منو به مسیرهایی هدایت کنه که ایده های مهاجرت بهم الهام بشه یا در خصوص مسائل مالی من خودم کارمندم برام این باور شده که تو کارمندی که درآمد ثابت چه جوری میشه رشد کرد هیچی باید شغلمو عوض کنم یه چیز جدید یاد بگیرم و همش میگم خدا بهم ایده الهام نمیکنه خوب خانم عزیز اول تو جایی که هستی باورتو درست کن با ایمان قلبی از خدا درخواست کن ببین میشه یانه؟

    استاد هزاران بار بخاطر این آگاهی ها سپاسگزارم در پناه حق ثروتمند و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1114 روز

    سلام به همه

    یه چیزی میخوام تعریف کنم که شاید بی ربط به این فایل باشه اما اول میخوام اینو تعریف کنم

    راستش فهمیدم قانون واسه همه جواب میده همسر من به ظاهر شاید اصلا عباسمنشی نیست و با حرفای استاد عمل نمیکنه البته همش تو خونه میگه عباسمنش بزار گوش کنیم قشنگ صحبت میکنه صداشو دوست دارم

    اما یه سری باور داره در مورد پول و ثروت که خودشم خبر نداره اما خیلی باورهای خوبی هستن که از منی که اینهمه سعی و تلاش میکنم جلوتره و همینم باعث شده وضع مالی خوبی داریم به لطف الله

    همسرم یه مدت بود که یه ماشین گذاشته بود بفروشه و کلی تلاش میکرد برای فروختنش که یه مشتری اومد شوهرم بهش گفته بود دومیلیاردو نهصدوپنجاه ولی اون خریدار با چک و چونه و عیب و ایراد گذاشتن رو ماشین ده تومن کم کرد و شد ۲۹۴۰

    شوهرم یکم گرفته بود ولی بعدش گفتم اشکال نداره حتما قیمت ماشین همین بوده و یکم بعد بیخیال شد

    در همین حین شاید فرداش یکی از اقوام شوهرم که زندانه واسش دیدیم پول جمع میکنن دیشو بدن شوهر منم ده ملیون داد

    فردا خریدار ماشین که پنج تومن هم بیعانه داده بود اومد و گفت ماشینو نمیخوام و شوهرم بیعانه رو پس داد و تموم شد اما من مطمعن بودم که هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست

    دقیقا فرداش یه مشتری دیگه اومد و بدون چک و چونه ماشینو با قیمت۲۹۵۰ خرید

    خیلی برامون جالب بود خدا با این حرکتش میخواسته اون پولی که برای کار خیر داده بودیم رو بهمون پس بده

    یاد ایه ای افتادم که نمیدونم دقیقا کدوم سورست ولی گفته بود با خدا معامله کنید که خداوند بهترین خریدار است البته مضمونش این بود

    بعد این داستان چون من باور های خیلی محدود کننده ای داشتم در مورد انفاق و بخشش و در کل ثروت البته الان به لطف الله خیلی بهتر شدم رفتم ایه های انفاق رو نگاه کردم و خوندم و چقدر لذت بردم گفتم خدایا شکرت که هر حرکتت کلی درس داره برام

    بهترین ایه این بود

    در راه خدا انفاق کنید که از بخل و خست رها بشید و به فرکانس خدا نزدیک بشین

    در همه ایات انفاق برای خود انسان است نه کسی که بهش میبخشیم

    با این اگاهی راحت تر میبخشم چون میدونم برای خودم خوبه و این کار فداکاری و کندن از خودم نیست

    با اینکار من رشد میکنم من باور میکنم که دنیا پر از فراوانی است هر چقد ببخشم باز هم هست

    خدایا ممنونم

    💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟

    .

    الان که استاد بحث عبادت گفتن یاد خاطره های کودکیم افتادم من از دوم دبستان شروع کردم نماز خوندن ولی مث نود و نه درصد مردم ازون نمازا بود که خودمم نمیفهمیدم چیه و چرا و دلیلش چیه اصلا ارامشی درکار نبود

    وقتی نوجوان بودم شکهام شروع شد با خودم گفتم چرا باید با چادر نماز بخونم مگه خدا نامحرمه؟؟؟

    بعد اون یک مدت بدون حجاب نماز میخوندم

    بعدش گفتم چرا باید عربی بخونم من که چیزی نمیفهمم بعد فارسی میخوندم خواستم بگم همیشه تو شک بودم

    یه مدت گفتم چرا وضو میگیرم دلیلش چیه و یه مدت بدون وضو میخوندم

    در کل همیشه فکرم مشغول بود

    اما همه اینها با احساس گناه همراه بود و به قول معروف اون عبادت بهم نمیچسبید

    یه مدت گفتم چرا غسل کنم نگاه کردم قران رو و دیدم همه جا فقط نوشته غسل کلی گشتم تو نت تنها معنی شستن بود من گفتم خب من که تو حموم خودمو میشورم چرا باید بعدش دوباره اب اینور و اونور بدنم بریزم؟؟؟

    و غسل نمیکردم اما همه با احساس گناه بود بخاطر باورهام

    یه مدت محجبه میشدم یه مدت بیحجاب یه مدت نماز شب میخوندم یه مدت اصلا بدون نماز و با وحشت از اینکه نماز نخوندم

    .

    .

    شاید همین خواسته ها منو هدایت کرد به سایت استاد و باعث شد من خودم رو از اول بکوبم و بسازم البته درحال ساختم و نیاز به تکامل و تلاش بسیااااار دارم به قول استاد جهاد اکبری در من در حال انجامه اما خداروشکر از خودم خیلی راضیم به خودم افتخار میکنم میگم افرین ادامه بده اگ شیطان گولت زد دچار شرک شدی بلند شو و خودتو تو لحظه حال ببین و دوباره از نو به خدا نزدیک شو و رو باورات کار کن

    .

    خدایا ممنونم از قوانین ثابتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1186 روز

      سلام رویای عزیز

      تجربه ات در مورد کشف حقیقت در مورد نماز و حجاب خیلی شبیه من بود.

      منم از یه جایی به بعد برام سوال شد که چرا با چادر باید نماز خوند چرا زنها در مواقعی خاص نباید نماز بخونن چرا خدا اجازه نداده که تو اون تایم خاص(پریودی)نمیشه با خدا حرف زد.چرا باید قران رو حتما عربی خوند و کلی سوال دیگه منم مثل شما هر بار یه راهی رو امتحان میکردم مثلا در زمان پریودی نماز میخوندم ولی با احساس گناه شدید نماز رو فارسی میخوندم با احساس گناه قران رو فقط معنیشو میخوندم البته چیزی هم ازش درک نمیکردم تا اینکه کم کم به سایت استاد هدایت شدم و دونه دونه دارم جواب سوالهامو میگیرم.

      هیچ سوالی نیست که بی جواب بمونه اگر که ما در جستوجوی حقیقت باشیم.

      رویای عزیزم از دیدگاهت خیلی حالم خوب شد و بعد از چند روز این اولین کامنتیه که میذارم.

      در پناه الله یکتا

      شاد ثروتمند و سعادتمند باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رویا محمدیان گفته:
        مدت عضویت: 1114 روز

        سلام صفورای عزیزم

        خیلی ممنونم که برام کامنت گذاشتی تا من بیام دوباره پیامم رو بخونم

        خوشحالم که با این جملات حالت خوب شد و توام با جوابت حال منو خوب کردی

        یکی از نقاط مشترک همه ما که تو این سایت هستیم اینه که یک روزی به همه چیز شک کردیم

        خداوند هم میفرماید در سوره بقره 46

        الذین یظنون انهم ملاقو ربهم و انهم الیه راجعون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    هادي گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    وقتی روی باورامون کار کنیم ایده های با توجه به شرایط اکنونمون بهمون گفته میشه و برای انجامش نیازی به عوامل بیرونی ندارد فقط به عوامل درونی نیاز داره به ایمان به جسارت به رفتن تو دل ترسا…

    برای هدایت شدن به مسیر هموارتر نباید مولفه‌های ثابتی رو برای خودمون نگه داریم و بخواین که مثلاً با وجود اون چیز به خواسته مون برسیم تا وقتی انرژی ما صرف موضوع دیگه ای داره میشه اون تلاش ما باعث میشه اون نتیجه ای که میخوایم رو نگیریم…

    مثل من همش هم می‌خوام همه ازم راضی باشند و مورد قضاوت نباشم و توجه جلب کنم و دوست دارم خانواده منم باهام همراه باشند تا تغییر کنیم و از اون طرف با وجود این وابستگی ها می‌خوام به خواسته هام هم برسم …

    بنده ی خدا یه عالمه ترمز داری در مقابل اون خواسته ات بعد میگی چرا به خواسته ام نمی‌رسم …

    پات رو از رو ترمز بردار اینقدر فشار نده پات می‌شکنه ها…

    خداوند یه سیستمه …

    فضا و قوانین رو داخلش تعبیه کرده و گفته هر کی فرکانس متناسب و هماهنگ با خواسته اش بفرسته خواسته محقق بشه و نقش خدا تو اینجا اون کسی هست که این سیستم و مکانیزم رو شکل داره و فضا و شرایطی رو ایجاد کرده که ما بتونیم با فرکانس هامون خواسته هامون رو دریافت کنیم.

    خداوند همه چیز هست و واکنش نشون میده به افکار شما …

    در قرآن میبینیم که میگه خداوند همراه مومنان است،همراه صادقان است و…

    یعنی اگه شما ایمان داشته باشی اون همراهی رو ،اون حمایت رو دریافت می کنی…

    وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا

    اگر بر گردید من هم بر میگردم

    شما یه ورودی میدی ؛خروجی تحویل میگیری

    و خداوند هیچ قضاوتی نمیکنه و هیچ احساس دلسوزی هم ندارد که اون خروجی که بوسیله ورودیت ایجاد شده رو بهت نده….

    فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ ۖ وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ

    بعضى از شما بخل مى‌ورزند؛ و هر کس که بخل ورزد، در حق خود بخل ورزیده است

    لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً«123»

    (پاداش و عقاب و برتری)به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست! هر که بدی کند بدان کیفر داده می شود و جز خدا،برای خویش سرپرست و یاوری نیابد.

    وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً«124»

    و هر فردی که کارهای شایسته انجام دهد،چه مرد باشد و چه زن،در حالی که مؤمن باشد،پس آنان به بهشت وارد می شوند و کمترین ستمی به آنان نمی شود.

    خدا کسی رو انتخاب نمیکنه بلکه هر کسی از قوانینش پیروی که و ورودی مناسب بده خروجی مناسب رو دریافت می‌کنه…

    مائده:27

    وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

    داستان راستین دو فرزند آدم را بر آنان بخوان آنگاه که قربانی‌ای [در راه خدا، برای مردم] هدیه کردند؛ اما [به دلیل تفاوت نیّت‌ها و نحوه قربانی] از یکی‌شان پذیرفته و از دیگری پذیرفته نشد. [آن که قربانی‌اش مؤثر واقع نشده بود از روی حسادت به دیگری] گفت: حتماً تو را خواهم کُشت! [برادر او] گفت: [من تقصیری ندارم،] خدا تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد.

    از یکی‌شان پذیرفته و از دیگری پذیرفته نشد نمیگه خدا از یکی پذیرفت و از دیگری نپذیرفت بلکه میگه عامل پذیرش تقوا هست .

    این داستان فرزندان آدم رو هم برامون یه جاهایی خرافاتی کردن …

    میگفتن حضرت آدم دوتا دختر داشته و قابیل اون یکی که قرار بود با هابیل ازدواج کنه رو میخواد از همین رو میان و یه شرط میذارند که از هر کی قربانی پذیرفته شد اونوقت اون دختره مال اون بشه…

    انگار خدا مسابقه گذاشته و باید یکی ببره و یکی ببازه و مقایسه شکل میگیره در اون ادای قربانی …

    در حالی که اگه اون فرزند یعنی قابیل(بگم اسم این دو فرزند اصلا تو قرآن نیومده) هم قربانی رو بر اساس معیار تقوا میآورد از اونم پذیرفته میشد.

    مثل آبه به شکل ظرف تو در میاد

    اگر باور کنی رزاق بودنش رو برات رزاقه…

    اگه ربوبیتش رو باور کنی ربه…

    هر چیش رو باور کنی همون میشه برات…

    حالا با این تفاسیر اگه بیا و اون خدایی که دوست داری برای تو اون شکلی باشه رو شکل بده تا برات به اون شکل در بیاد و اون طور باهات رفتار کنه…

    رهایی :یعنی شما احساس خوشبختی رو وابسته به اون خواسته ندونی و بتونی با وجود اینکه هنوز اون خواسته تو زندگیت نیومده هم احساست خوب باشه و معتل این نباشی که اول خواسته بیاد تا تو بتونی احساست رو خوب کنی…

    وقتی شما به بی نیازی از اون خواسته رسیده باشی در ذهنت تو رهایی …

    وقتی بدونی که اون خواسته اجابت شده و در حال اومدن به سمتتهاز همین رو او آرامشه درونت باشه و از اون لحظه ای که درش قرار داری لذت ببری و بدونی که اون خواسته آماده هست و وقتی احساست رو خوب نگه داری اون خواسته وارد زندگیت میشود.

    اصلا این مثال بچه چقدر قشنگ بود استاد اسباب بازی هست فراوون حالا اگه اون اسباب بازی جدیده اومد که خیلی هم خوب اگه نیومد خب با همون هایی که هست بازی می‌کنه…

    رهایی یعنی شما از همون چیزایی که هست لذت ببر و به احساس خوب برس و این باعث میشه که به خواسته هات هم برسی…

    وقتی شما نگران نتیجه نیستی و داری مسیر لذت میبری از لحظه های که توشی بجای اینکه نگران نرسیدن به مقصد باشی…

    مثلاً من بجای اینکه گیر بدم به خدا پس کی پس کی بیام با این دیدگاه که خواسته من در نقطه از فضای فرکانسی وجود داره و اگه من باورها و فرکانسهای هماهنگ باهاش رو بفرستم لا جرم وارد زندگیم میشه پی دیگه بجای این که گیربدم به خدا بیام اون فاصله فرکانسی بین خودم با خواسته ام رو با احساس خوب داشتن پر کنم.

    یه موضوع دیگه هم بگم اونم اینه که اگه من بتونم از الانی که مثلاً هیچ کدوم از اون خواسته هام توش نیست لذت ببرم و احساس خوشبختی داشته باشم و لنگ بودن اون خواسته نباشم برای داشتن احساس خوبم وقتی به اون خواسته هم برسم احساس خوب خواهم داشت چون احساس خوب من وابسته به هیچ عامل بیرونی نبوده…

    والا همین نداری و همین لحظه من هم می‌تونه خودش یه فضایی باشه برای تمرین کردن داشتن احساس خوب بدون اون خواسته ها و دیدن زیبایی ها و توانایی دیدن داشته ها و احساس خوب داشتن بخاطر هر لحظه و یه شخصیت رضایتمند رو در خودم بسازم و بعد وقتی خواسته هام هم بهشون رسیدم هم بازم اون احساس خوبه خواهد بود…

    فاصله ما از فقر تا ثروت نیست بلکه رفتن ما از ما امنی به امنیته…

    حالا اگه ما اون احساسی که قرار بعد از رسیدن به اون خواسته رو در خودمون ایجاد کنیم ما از لحاظ فرکانسی با اون داریم هماهنگ میشم و لاجرم بسمتش هدایت میشیم.

    ایوب در اوج نداری صبر داشت و تو قرآن بهش میگه نعم العبد …

    سلیمان در اوج دارایی و قدرت شکر گزاری بود و بازم بهمش تو قرآن صفت نعم العبد داده …

    وقتی شما در هر لحظه احساس خوب باشه و چه در یه اتاق سیمانی چه در خونه آن در فلوریدا راضی باشی میشی جزو نعم العبد و خداوند رئوف باالعباد هست .

    و اون رأفت پروردگار مشمول حالت میشه….

    مائده:27

    وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

    داستان راستین دو فرزند آدم را بر آنان بخوان آنگاه که قربانی‌ای [در راه خدا، برای مردم] هدیه کردند؛ اما [به دلیل تفاوت نیّت‌ها و نحوه قربانی] از یکی‌شان پذیرفته و از دیگری پذیرفته نشد. [آن که قربانی‌اش مؤثر واقع نشده بود از روی حسادت به دیگری] گفت: حتماً تو را خواهم کُشت! [برادر او] گفت: [من تقصیری ندارم،] خدا تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد.

    از یکی‌شان پذیرفته و از دیگری پذیرفته نشد نمیگه خدا از یکی پذیرفت و از دیگری نپذیرفت بلکه میگه عامل پذیرش تقوا هست .

    این داستان فرزندان آدم رو هم برامون یه جاهایی خرافاتی کردن …

    میگفتن حضرت آدم دوتا دختر داشته و قابیل اون یکی که قرار بود با هابیل ازدواج کنه رو میخواد از همین رو میان و یه شرط میذارند که از هر کی قربانی پذیرفته شد اونوقت اون دختره مال اون بشه…

    انگار خدا مسابقه گذاشته و باید یکی ببره و یکی ببازه و مقایسه شکل میگیره در اون ادای قربانی …

    در حالی که اگه اون فرزند یعنی قابیل(بگم اسم این دو فرزند اصلا تو قرآن نیومده) هم قربانی رو بر اساس معیار تقوا میآورد از اونم پذیرفته میشد.

    خداوند به همگی ما برکت بدهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    خداروسپاسگذارم که به من فرصت داد که امروز هم کنارتون باشم

    خداوند همه چیزه وهیچ چیز نیست

    یعنی این من هستم که دعوت میکنم از خداوند که به زندگیم بیاد

    من هستم اجازه میدم که کمکم کنه منم که باید باورش کنم

    وگرنه اون همه جا هست بوده وخواهد بود

    نه میخوابد نه میمیرد نه زاده میشود ونه میزاید

    بااینکه تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم اما هیچ وقت قران رو درست معرفی نمیکردند همیشه ترس بود وترس

    اینکه با کوچکترین خطا خدا لهت میکنه

    سخت گیره نباید اینطوری باشی یاید اینجوری باشی تا یه نگاهی بهت بندازه

    هزارتا شرط داره فکر میکنی الکیه

    اما واقعا همش دروغ بود

    کافیه ادم سپاسگذار باشه سپاسگذار واقعی اونوثت یه اتصالی برقرار میکنه

    که نزدیکترین شخص به خودش رو فقط خدا میدونه

    وقتی با نگاه استاد اشنا شدم

    رفتم سراغ قران به صورت ترجمه این بار

    قبلا هم خونده بودم اما فقط به شیوه عربی

    اوایل خیلی مقاومت داشتم خیلی سوال داشتم

    اما کم کم فهمیدم که نه واقعا خدا سخت گیر نیست

    کل این کتاب میگه

    جایی نرو از من بخواه اینجا باش به نفعته

    تو اومدی این دنیا یه مدت لذت ببری

    نیومدی که زجر بکشی

    من از روح خودم در تو دمیدم اخه مگه میشه از عذاب دادنت خوشحال بشم

    من هیچ شرطی برای اجابت تو نذاشتم جز اینکه از من بخوای

    وفقط من رو قادر مطلق بدونی

    الان 3ساله من نزدیک به 10بار قران رو از اول به اخر وبلعکس خوندم

    والان هم دارم میخونم و این دفعه ایاتی که خیلی برام واضحه وقشنگ درکش میکنم رو یاداشت میکنم

    ونکته جالب اینجاست هربار که قران ررو میخونم

    باچیزهایی مواجه میشم که انگار اصلا ندیده بودم

    هربار جدیده هر بار تازه ست واینه که میگه این کتاب یه کتاب فرکانسیه

    وتااخر عمر هم تکراری نمیشه

    این نکته استاد خیلی برام جالب بود که گفت توی نحوه وضو گرفتن هم حتی اختلاف نظر هست چه برسه به نحوه خوندن و مابقیش

    توی قران حتی یه بار هم به نحوه خوندن نماز اشاره نکرده

    وبه پیامبر میگه پیرو ایین ابراهیم باش

    خدا دربیابان با موسی صحبت کرده در غار با پیامبر و….

    هبیچکدوم به یک شیوه نبود که بگیم در محراب صحبت کرده

    محراب هرکسی دقیقا اونجاییه که هست و اون شیوه ای که بهش ارامش میده

    من خودم شخصا وقتی میخوام ارتباط با خدا یرقرار کنم سکوت میکنم ومیخوام تنها باشم

    دیگه انقدر من هدایت خدارو به شیوه های مختلف دریافت کردم که واقعا شکی به هدایت ندارم

    ظرفم کوچیک هست اما به اندازه ظرفم هدایت دریافت کردم

    ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    بنام خدای مهربان، بخشنده، رزاق، وهاب، وسیع، رب، هدایتگر، انرژی همیشه همراه ما، یکتا

    سلام بر استاد عزیز و گرامی، توحیدی، دانشمند، پروفسور

    سلام بر همه دوستان هم سایتی و هم دوره ای و هم فرکانسی در این سایت بزرگ

    پروژه : مهاجرت به مدار بالاتر

    گام پنجم: رابطه درونی با خداوند، با تفکر ایجاد می‌شود نه با تقلید

    بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ به نام خداوند بخشندۀ مهربان

    قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ بگو: حقیقت این است که خدا یکتاست

    ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ آن خدایى که بى نیاز است

    لَمۡ یَلِدۡ وَلَمۡ یُولَدۡ نه کسى فرزند اوست و نه او فرزند کسى است

    وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدُۢ و نه هیچ کس مثل و مانند و همتاى اوست

    رابطه من با خداوند از اون اول با تقلید شروع شده و تقلید و تقلید و تقلید

    اگر تقلید نکنی نماز و روزه و …. اصلا درست نیست، کلا کافری… این باوری بود که از اجدادم بهم رسید.

    بابابزرگ من (بابابزرگ پدری) همیشه اولین سوالی که می‌پرسید این بود که بگو ببینم مرجع تقلیدت کی هست؟ اگه میگفتی نمیدونم که اصلا دیگه هزار فحش و دریبری بارمون میکرد، فلان شده کافر شدی نمیدونی مرجع تقلیدت کی هست، اصلا نماز و روزت درست نیست، تو هیچیت درست نیست، دیگه اصلا تحویلت نمیگرفت، این سوال همیشگی بابابزرگ از ما نوه ها و حتی بزرگترها بود، یا هر شخص جدیدی که به خانواده اضافه میشد مثلاً کسی ازدواج میکرد عروس یا داماد اضافه میشد اول باید میرفت پیش ایشون و ایشون با همین سوالهای تقلید؟، اصول دین چندتاست؟، نماز و روزت چطوری میخونی؟ و خلاصه این سوالها، اگه سوال اول رو درست میگفت که از کی تقلید میکنه،؟ میرفت سوالهای بعدی رو میپرسید و گرنه دیگه قید اون عروس یا داماد رو پسر یا دختر باید میزد، و اگر هم به هر طریقی ازدواج صورت میگرفت اون عروس یا داماد به قول معروف پیش بابابزرگ ما حناش دیگه رنگی نداشت، خودش و آبا و اجدادش همیشه از فحش و ناسزای بابابزرگ مذهبی ما در امان نبودند، البته همیشه قبل از اینکه عروس یا داماد بخوان بیان پیش بابابزرگ یه سری سوالات رو که قرار بپرسه خانواده بهش میگفتند که به قول معروف مورد غضب قرار نگیره، البته اون فردی که درست جواب میداد مخصوصا سوال از کی تقلید میکنی؟ اگه مورد وثوق ایشون بود، که همیشه تقلب رو میرسوندیم به فرد سوال شونده، دیگه اون فرد همه جانبه مورد تایید بابابزرگ بود، و کسی هم که درست جواب نمیداد دیگه مهم نبود که اون پسر و دختر همدیگر رو دوست دارند باید اون وصلت صورت نمیگرفت که چند مورد اینطوری هم شد چون به هر حال هم پدر بنده و مادرم و هم عموها و زن عموها( سه تاعمو) و هم عمه ها و شوهر عمه ها(چهارتاعمه) خیلی به ایشون احترام میذاشتند و هم اهالی روستامون، مخصوصا بزرگان روستا که خیلی مورد تایید و مورد احترام همه بود و یه جورایی از لحاظ مذهبی و دینی از ایشون تبعیت میکردند، یکبار یادمه منو صدا زد حدود 12یا13سالم بود و از فواید نماز شب برام گفت چون من خیلی از نوه های دیگه مذهبی تر بودم، مسجد میرفتم و بسیج و کانون و … و بهم گفت از امشب نماز شب بخون منم گفتم چشم آقا فردا اول صبح اومد و منو خواست و پرسید نماز شب خوندی؟ و منم تو اون سن مدرسه باید میرفتم 3یا4صبح که بیدار نمیشدم و خیلی ساده گفتم نه گفت چرا؟گفتم بیدار نشدم! آقا هرچی دلش خواست به من گفت و اومد که منو بزنه فرار کردم و عصاش رو پرت کرد سمت من! شانس آوردم بهم نخورد مادرم با کلی صحبت و کلنجار رفتن باهاش کمی آرامش کرد و گفت از امشب میخونه! بعدشم مادرم بهم گفت الکی میگفتی آره خوندم، اینم از اعقتادات من!! ولی خوب یک عمر 21ساله من در کنار ایشون و عقاید بیش از حد مذهبی ایشون تقلید کردم در سال 1384 فوت کردند ( خداوند رفتگان همه را بیامرزد) من با این عقاید بزرگ شدم که حتی الان هم من مرجع تقلید دارم، یعنی از یک روحانی، آیت الله… که ایشون رو اصلا شناختی ازش ندارم فقط اسمش رو میدونم و حتی در ایران هم نیست و فقط عکس یا تصویر ایشون رو از تلویزیون میبینم، تقلید میکنم، یعنی سالی که مرجع تقلید خانوادگی ما آقای … فوت نمودند به پیشنهاد همین بابابزرگ و پدرم و یک روحانی دیگر این آیت الله … رو به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردیم، تازه کتابش هم داریم، وقتی با استاد و سایت آشنا شدم خب اولش مقاومت داشتم ولی کم کم این باور رو تغییر دادم البته هنوز هم باور قبلی هست و مقاومت دارم، وقتی این صحبتهای استاد رو در این فایل و فایل های دیگر گوش میکردم یا قبلا گوش کردم خیلی به خودم میخندم، میگم واقعا مگه خدا بهمون عقل نداده و مگه خودش نگفته تعقل کنید، تفکر کنید، پس چرا من یک عمر با نادانی زندگی کردم، و البته خدا رو شکر میکنم که با استاد عزیز و گرانقدر و این سایت بینظیر آشنا شدم که حداقل مثل گذشتگانم دیگه نادان و … از این دنیا نمیرم و فرصت دارم که باورهامو در مورد خدای یگانه تغییر بدهم و چقدر خداوند زیبا و ساده در سوره ای کوچیک به نام اخلاص یا توحید خودش رو معرفی کرده و این سوره زیبا رو در همان نماز تقلیدی روزانه حداقل 5بار یا 10بار یا بعضا بیشتر هم میخوندیم ولی یه ذره هم تعقل و تفکر نکردیم که بابابزرگ جان تقیلد کردن رو خدا در قرآن نگفته ولی تعقل کردن رو گفته ، بابابزرگ جان نمازخوندن و روزه گرفتن و …. رو خدا نگفته به چه نحوی دقیق بخونید ولی توحید و یکتاپرستی رو بارها گفته، تقوی رو گفته، اصلا خداگفته یکتاپرست باش نگفته نمازپرست باش (منظور نماز تقلیدی همون دولا و راست شدن) اصلا خدا نماز رو گفته آرامش، وقتی آرامش داری یعنی ایمان داری، بابابزرگ جان خداییش هیچ وقت شد ما تو رو عصبانی نبینیم… ولش کن چه گیری دادم به اون خدابیامرز، الان خودم هستم و خدای خودم، حالا که فهمیدم اصل چیه، دنبال اصل هستم یا فرع، معلومه هنوز منم به فرعیات چسبیدم و درست درسهای استاد رو خوب نگرفتم که گیر دادم به بابابزرگ خدابیامرز و اون باورهای شکرآمیز…

    فکر کنم این قصه من برای همه این بچه های این سایت آشنا باشه، چون داستان من نیست داستان همه است.

    من اول امسال تصمیم گرفتم که فقط ترجمه قران رو بخونم البته قبلا هم فقط ترجمه رو خوندم، ولی تصمیم گرفتم که با تفکر بیشتر بخونم، و خوندم و کمی هم با تامل میخوندم بهتر از قبل مخصوصا از زمانی که با شروع دوره 12قدم که استاد آیه های قرانی رو بیان میکنند، و نرم افزار نور رو هم نصب کردم، ولی با شنیدن صحبتهای استاد در این فایل فهمیدم بیشتر باید وقت بزارم و به قول استاد سوالهایی که دارم رو از خود قران جوابش رو بگیرم بجای اینکه بخوام دنبال سوال کردن باشم. البته به قول استاد کلیات رو درک کنم اصل رو از فرع تشخیص بدم

    من تصمیم گرفتم بدون تعصبات قبلی، قرآن را چند بار دیگر فقط ترجمش رو بخونم.

    من تصمیم گرفتم کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم” را مطالعه کنم تا مفهوم سیستمی بودن خداوند را درک کنم.

    خدایا من هیچی نمیدونم خودت بهم بگو چکار کنم

    خدایا هدایت هرثانیه ذهن و قلب و روح و گفتار و رفتارم رو به خودت سپردم.

    خدایا بابت همه چیز و این مسیر توحیدی زیبا که این بندت رو در اون قرار دادی بسیار سپاسگزارم

    خدایا ترسها و نگرانیهای منو ازم بگیر و بجاش ایمان و قدرت بده

    گام پنجم 2025/01/07

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    به نام الله مهربان

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی

    گام پنجم: رابطه درونی با خداوند باتفکر نه تقلید

    استاد این جلسه رو اینجور شروع می کنند: خداوند یک سیستم است

    من هم مانند خییییلی از افراد خداوند رو اینگونه باور داشتم که اگر چیزی میخواهی به درگاهش گریه و زاری کنی .. از امامان بخواهی.. در زیارت گاه ها امام زادگان معصوم را واسطه قرار دهی و چقققققدر هم احساس گناه داشتیم در هر موضوعی

    و هیچ وقتم با این کارا به نتایج درستی نرسیدیم

    تا زمانی که با این سایت الهی آشنا شدم . با گذراندن دوره عزت نفس خیلی دیدگاهم تغییر کرد و به مرور احساس گناه در من کم و کمتر شد با خواندن کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم کلااا خیلی تغییر کردم و به جهان اطرافم..این دنیا و خداوند جور دیگری نگاه میکنم و سیستمی بودن خداوند بهتر برایم قابل درک شده است.

    در مورد مسائل مذهبی هم دیگر مانند قبل عمل نمیکنم سعی میکنم روزانه در حدی که میتوانم حتی چند آیه با معنی بخوانم و سعی کنم درک کنم که خداوند چی میخواد بهم بگه هدف چی بوده ما قراره چیکار کنیم

    البته که راه درازی در پیش دارم و خییلی مونده تا قرآن رو به درستی درک کنم اما آرام آرام پیش میروم و از خداوند هدایت میطلبم

    امید که خداوند مرا در زمره هدایت شدگان قرار دهد.

    سپاس فراوان از استادان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    محمد فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 3873 روز

    سلام با استاد عزیز

    یه انتقاد داشتم درمورد فایل های مصاحبه …

    تو این فایل ها به سوالات ما جواب میدین ولی خیلی کلی میگین و خیلی جاها هم مارو راهنمایی میکنین تا بریم جواب مونو تو فلان محصول ببینیم. یعنی یه آدم تشنه رو میگین بهش برو فلان محصول و اول بخر بعد برو اونجا تشنگی تو رفع کن !!

    میدونم و قبول دارم تو فایل های رایگان نمیشه مثل محصولات به طور کامل و برای همه (اونا که تو فرکانسش نیستن ) سوالات و جواب داد ولی دیگه خیلی کلی و خیلی سریع به سوالات جواب دادن هم خوب و مفید نیست و کیفیت لازم رو نداره

    من بیشتر محصولاتتون رو خریدم و تمام فایل های رایگان تونو هم گوش کردم ولی همون فایلهای رایگانی که گذاشتین انصافا خیلی خوب و عالی بود و برای من و بچه ها باعث تحول شدند و میتونم بگم بعضی هاش چیزی از محصولات کم نداشتن ولی تو این فایلها احساس میکنم اون فایده و کیفیت بقیه فایلهای رایگان و نداره (حداقل برای من)

    ازتون میخوام سوالات رو بیشتر و بهتر توضیح بدین ( فکر کنین ما توانایی خرید محصول رو نداریم) تا مثل همیشه از وجود پر مهرتون استفاده لازم رو بکنیم

    هر چند شما همینجوری هم بشینید جلو دوربین و هیچی نگین و لبخند بزنید باز هم برای من و بچه ها تاثیر گذاری د ?

    همیشه ممنون شما هستم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: