مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید - صفحه 56

1113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 859 روز

    به نام خدا سلام

    رد پای روز شمار تحول در این قسمت

    چی بگم خدایا سپاسگزارم از هداییتت

    من اتفاقا الان چند روزه دور دیگری از مطالعه قران پرداختم اتفاقا بکمک نرم افزار ها برا ترجمه فارسی و مواردی که استاد میگن هم رعایت میکنم و و این دفعه دنبال نشانه های شکر گزاری+ روزی +هدایت بودم که در مطالعه مجدد هدایت شدم به یاور+ایمان که دنبال این نشانه ها هم بگردم و خدایا سپاسگگگزارم از هدایتت که چه نشانه هایی را به من میگویی و چشمک میزنند و اصل ها هستند و مینویسم و درگ و اگاهی میرسم و ایمان در عمل است که خداوند میخواهم از استفاده از قوانین من را ثابت قدم بگرداند و در مسیر صالحان قرار بدهد

    با تشکر از همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 39 ام و تعهد من!

    من هم ،نشتی انرژی دارمو میدونم کجا و کدوم قسمته

    از طرفی،ضعف در باورهای توحیدی و شرکای قوی

    که البته خیلی بهتر شدم

    چقدر قلبم اروم تر میشه با شنیدن اینک

    ««خدا یه سیستمه،هر فرکانسی بهش میدی ،به شکل همون درمیاد…»»

    شاید برای شروع،ذهنم بگه نه ندا،فلان ماشینو خونه و‌کارو زندگی ،زحمت داره،فلانی باید هواتو داشته باشه فلان پولو …

    و‌جز اینم نیست توی مغزم،بخاطر تجربه ی کل زندگیم و اطرافیانم

    اما حالا نمیخوام همون زندگییو زندگی کنم که بقیه دیکته کردن و انجام میدن

    با یک‌ قالب یکسان و بستر نگرانیو ترس و اضطراب…

    همین ک فهمیدم اشتباهه و باید خودمو راهمو پیدا کنم.. ی قدم جلو رفتم

    راجب کتاب خدا،چقدر قشنگ میگین یه کتاب 400 صفحه ای،واقعا چرا یبار نخوندم کامل

    همیشه فکر میکردم سخته خوندنشو وکلی ترمزهایی ک توی همین سفرنامه از خودم کشف کردم( وضو و حجاب داشتنو…)

    خدای من! چقدر قشنگ میگین ک عشق بازی یا اب خوردن و لذتشو بردن،برای هرکس متفاوته

    پس چرا برای عشق بازی با خدا،دنبال یه راه ثابتیم

    مگه ماها شبیه همیم؟!؟

    ««««برای من تسبیح خداوند یعنی‌، تمام لحظه‌هایی که می‌توانم به نکات مثبت هر اتفاقی توجه‌کنم‌، نعمت‌های اطرافم را ببینم و به خاطرشان سپاسگزار باشم‌، نکات مثبت اطرافیانم را به آنها گوشزد کنم و به جای حسد‌، توانایی‌های‌شان را تحسین نمایم‌ و پذیرای این‌همه عشق باشم که در هر لحظه به سویم جاری‌است.

    برای من صلواه یعنی‌، به جای خشم‌ و انتقام‌، فرکانس‌های خودم را دلیل نتایجم بدانم‌، سپس به جای سرزنش خودم‌، برای تغییر فرکانس‌هایم تلاش کنم و به جای دست کم گرفتن خودم‌، رابطه‌ی همیشگی‌ام را با نیرویی به یاد آوردم که منبع همه راهکارهاست و قرار است مرا به بهترین راهکار هدایت کند.»»»»

    خانم شایسته چقدر قشنگ مینویسین

    و خدارو شکر ،ذهنم مقاومت نداره برای درک اینچیزها برای پرستیدنه خدا

    اتفاقا پروسه نمازو حجاب برای نماز،همیشه برای من سخت بوده و در عین حال هم این ته باورم بوده ک حالا ک نماز نمیخونم ،از خداو حس سبکیه ارتباط با خدا خیلی دورم

    اماااا الان تازه با افتخار،سرمو بلند میکنمو میبینم ارتباطه منو خدا خیلیییی قشنگه.خیلی دارمش ،خیلی باهم رفیقیم

    چون شبا ک قشنگیای زندگیمو میشمارم،میبینم چقدر پیشم بوده

    چقدر این روزها،حسادتم کم شده

    من این باگو داشتم،وقتی میدیدم یکی به یه موفقیت رسیده و تصادفا اگه اون موفقیت هم راستا با کار من و حرفه ی من باشه،وباز هم تصادفا اگه اون شخص ،کسی باشه ک تجربه ی خوبی ازش نداشتم ،یه حاله بدی بهم دست میداد

    اما ابن روزها تحسین میکنمشون و میگم افرین ک انقدر تمرکز کردن روی خودشون اما من درگیر باگای شخصیتم بودمو اونا پیشرفت کردنو من درجا

    واقعا حس ارامش بیشتری دارم این روزها و به صورت معجزه،این رفتارو دارم

    انقدر اموزه های استادو گوش دادم که با دیدن بقیه،بجای ترازو گرفتن دستم و قضاوتشون از روی هر غریزه و نیتی،باورهای قوی که طرف داررو شناسایی میکنم

    شاید اصلا اون ندونه این باورهارو

    و

    نا اگاهانه،این قدر طبق قانون رفته جلو

    اما منی که این درسارو‌ دارم یاد میگیرم،میشناسم ریشه هارو

    و خیلی راحت تر از قبل،باور و رفتارهارو میشناسم

    خدا جونم،استاد عزیز و خانم شایسته ممنونتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    عزیز یادت باشد

    ثروت اصلی ما میدانی چیست ؟؟

    نوع نگاه ما به این هستی ثروت اصلی ما هست

    که تو بجایی برسی که همه چیز زیبا بیبینی و بتوانی درسش را برداری

    یادت باشد این تو هستی که به این جهان طعم میدی )) یادداشت زیبایی از دادشم سهیل سنگرزاده

    هر دم به من گوید رخش داری چو من زیبا رخی

    هر دم بدو گوید دلم داری چو بنده چاکری

    آمد بهار ای دوستان خیزید سوی بوستان

    اما بهار من تویی من ننگرم در دیگری

    سلام پر از عشق به خداوند عزیز که سزاوار حمد و ثنا هست سلام به استاد عزیزم مریم جان و دوستان عزیز

    اوقاات تان پر ازعشق خداوند

    روز شمار تحول زنده گی من روز سی و نهم روز سه شنبه دوم جوزا

    اولا بسیار خوشحال هستم که در این خانواده هستم دوم شکرگذار تمام نعمت های خداوند در لحظه لحظه زنده گیم هستم

    میدانم این دنیا یک خواب هست و ما خواب هستیم هر وقت به حقیقت خود برسیم بیدار میشویم ‌بدانیم ما این زهن جسم نیستیم ما روح هستیم ما آگاهی هستیم تا به درک این موضوع برسم خوب زمان کار دارد

    ولی میدانم من افکار زهنم نیستم خداوند را سپاسگذار هستم برای تمام نعمت هایش هر قدر. به نعمت های زنده گیم میبینم میگم خدایا شکرت از صبح از چقدر نعمتت استفاده کردم

    امروز صبح مادرم بولانی های گرم برم پخته کرد نوش جان کردم بعدا شاور که گرفتم چقدر لذت بردم آواز خواندن برای خودم خدایا شکرت بعدا همه جا را باران گرفت گفتم خدایا شکرت برای این همه فراوانی جهان خدایا شکرت راستی امروز روز رحمت الهی هست با خودم گفتم خداوند گقدر عادل هست این طور نیست باران بالای خانه همسایه ببارد بالای خانه ما نبارد بالای همه میبارد و نعمت های خداوند برای همه هست این هست عدل خدای رحمان من بعدا خواستم برم قدم بزنم رفتم قدم زدم در باران واااا چقدر لذت بردم بوی خاک باران تیز باد عالی الهی شکرت همرای خودم لذت بردم از مسیر پارک ها رفتم از کوچه های مقبول درختان زیبا را دیدم تحسین کردم خانه های مقبول دیدم تحسین کردم پرنده ها زیبا را تحسین کردم همه چیز عالی بود واییی سرک مقبول پاک دانه های باران روی سرک درختان مقبول یک منظره عالی و دیدنی بود گفتم خدایا شکرت برای این همه زیبایت خدایا شکرت موزیک عالی در گوشم بود چقدر لذت بردم

    (((امروز یاد گرفتم که بخواهم خودم مهم باشم خودم ارزشمند باشم و برای این رشد و آگاهی باید جسارت داشته باشم باید خدا را در ذهنم و روحم هر لحظه ستایش و شکرگذار باشم)))) نوشته یکی از دوستان در کمنت ها بود چقدر خوشم آمد کاپی اش کردم و خواستم اینجا بگذارم

    آیا جای تحسین نیست که خودم را تحسین کنم من که بدون آرایش بیرون نمی رفتم ولی حالا بدون آرایش می‌روم و نظر دیگران برایم مهم نیستم عاشق خودم هستم من که بدون دوست رفیق جای نمیرفتم ولی حالا آنقدر با خودم لذت میبرم که همیشه تنها هر جا می‌روم و فقط با خودم هستم من که همیشه چت میکردم از این آن میگفتم با خودم تعهد کردم تمام دوستان کنار گذاشتم با احترام واتساپ انستا را پاک کردیم و فقط در سایت هستم و زیبایی ها را میبینم تمام روژ به نکات مثبت توجه میکنم و از خوبی ها میگم من که حتی به مادرم گفتم گپ خوب و خوش بود با من بگو نبود از بدبختی و غیبت دیگران با من حرف نزن چون گوش من این چیز ها را نمیشنود من که از خودم خوشم نمی آمد ولی حالا به دختر مورد علاقه خودم تبدیل شدیم

    من که همیشه هر جا میرفتم نمیکفتم خدایا شکرت که این هم هست میتانم لذت ببرم شاد باشم فقط به این فکر میکردم حالی چرا اینجا هستم خارج نیستم وای از ان روز ها چقدر تمرکز بد داشتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    چقدر این تغییراتم تحسین برانگیز هست من خودم را با تمام وجود. تحسین میکنم فقط خودم میدانم کجا ها گفتم پاکیزه ادامه بتی خیر هست میگذره و ادامه میتم حالی میدانم چقدر عالی و قوی شدیم ادامه میتم تا از این بهتر و عالی تر شوم این ها را یاد کردم تا به خودم یاد آوری شود

    جالب هست ما مسلمان ها روزه نماز میگویم و غیره ……….

    ولی فقط بالای اونا پابند هستیم اونم بخاطر بار اضافی و ترس میخوانم

    ولی غیبت بیشتر بد دیگران گفتن از خوشی دیگران خفه شدن دروغ گفتن و غیره وغیره مشرک بودن خو عادت روزانه

    یکی بیاد برای من بگوید کجای این دین هست

    این ها را زمانی فامیدم که خدا را شناختم در گذشته خود من هم از همین جمله بودم

    فعلا یکسال هست نماز نمیخوانم ولی بیشتر عاشق خدای خودم شدیم بیشتر همرایش هستم احساسم بیشتر وقت ها خوب هست شکرگذار تر هستم نماز هم بخاطر نمیخوانم چون واقعیت به اون حد نرسیدم و حس خوب نمیگرم از مراقبه بیشتر حس خوب میکرم و زهنم کنترول میشود

    امروز با خودم میگفتم پاکیزه تو شاگرد استاد عباس منش هستی مثل استادت عمل کن لذت ببر موحد باش استاد شما واقعا عالی عمل کردین حق تان هست این نتایج انسان ها فقط نتایج تان میبیننن و میکویند نوش جانش شاید در اوایل بگویند کاش ما بجای استاد عباس منش میبودیم ولی نمیبینند استاد عباس منش چقدر روی خودش کار چقدر روز ها کوشش کرد زهن اش کنترول کنند چقدر شب ها و روز ها برای تحقیق سپری کردن حق تان هست استاد تمام ثروت تان نوش جان تان

    من هم کوشش میکنم مثل شما باشم به خودم زنده گی کنم نظر دیگران اصل برایم مهم نباشد

    هر روز بهترین خودم باشم

    در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و اخرت باشد

    در خدا شاد پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمدرضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    بنام پادشاه قدرتمند جهان

    سلام استاد خوبم

    سلامتی‌تان عزیزم

    استاد خوبم چقدر زیباو چقدر عالی قانون رهایی را توضیح دادید.

    من همان کودک بودم که اولین اسباب‌بازی اش را به دست آورده بوده ، و اکنون به اسباب‌بازی های بیشتر و بیشتری دست یافته است.نتیجه آن آرامشی می‌باشد که در آن به سر می‌برم.

    خدایا!

    بینهایت خوشحالم و بینهایت سپاس گزار هستم از این آرامشی که دارم.

    خدایا!

    در این آرامش من باز همان کودک هستم ولی دیگر آن لجبازی اولیه را ندارم و اطمینان بیشتری برای بدست آوردن اسباب‌بازی های جدید دارم و اطمینان بیشتری برای لذت از وضعیت جدید دارم.

    نمی دانم،چرا؟

    ولی بسیار خون سرد هستم.

    بسیار آرام هستم.

    مثل کودکی اسباب‌بازی های زیادی دارد.

    مثل فرد ثروتمندی که در برخورد با مسائل بسیار خون سرد است. انگار که در حال لذت بردن است و اینجا همانجای بوده که می‌خواسته.

    مثل مسافری از طول مسیر مسافرت ،با برخورد به هر منظره زیبایی لذت می‌برد و بسیار بسیار خوشحال می‌شود.

    مثل کشاورزی که به فکر سود پایان کار نیست فقط می‌کارد و از کارش لذت می‌برد و در سایه درخت و در خانچه ای که در سر زمین ساخته میخوابد و استراحت می‌کند. انگار در کاخ ناتینگهام در حال استراحت می‌کند.

    مثل پرنده‌ای که روی تخمهایش خوابیده است و با لذت تمام در انتظار تولد جوجه‌هایش هست و از این حالت لذت می‌برد و این لذت را با چیزی عوض نمی‌کند و از آن دفاع می‌کند.

    مثل کودک ده ساله ای در حال بازی است.

    کودک ده ساله بودم

    نر و نازک ،چست و چابک

    ولی هرگز آن لجبازی سال‌های قبلش را ندارد.

    خلاصه اینکه،

    نتیجه گرا نیستم.

    نمی خواهم با هر وسیله‌ای به هدفم برسم.

    از مسیر راهم لذت می‌برم. حتماً، نمی خواهم فقط این مسافرت وسیر تحولی زندگی ام را طی کنم. بلکه بسیار دوست دارم آموزش‌هایش در وجودم نهادینه شود .یاد بگیرم و لذت ببرم.

    هرلحظه و هردم شکر گزار خداوند باشم.

    خیلی دلم می‌خواهد،

    مثل استادم رها باشم و برنامه خواصی نداشته باشم.

    چون این برنامه افراد موفق هست، که برنامه خاصی ندارند.

    فقط به لذت خود و هدف خود و مسیر خودش فکر می‌کند و فارغ از هیاهوی دنیا و برنامه خاص .

    همه چیز را به خداوند می‌سپارد و از مسیر لذت می‌برد.

    آه،استاد من عاشقت هستم.

    این بی برنامه گی از نگاه عموم است. و این زندگی هدفمند از نگاه افراد موفق که در هدایت خداوند هستند، می‌باشد.

    دریافت هدایت خداوند اصلی ترین برنامه زندگی آنها است.

    خدای من،

    استادم این کار چه زیبا عمل می‌کند و زیباتر قانون رهایی را عمل می‌کند.

    چه زیبا تر توکل در عمل را اجرا می‌کند و چقدر از طول مسیر رسیدن به لذت می‌برد. جوری در مسیر غرق می‌شود از همه چیز غافل می‌شود. از گذشت زمان بی خبر می‌ماند و از مسیر عشق لذت می‌برد.

    من عاشقت هستم استاد خوبم.

    این واقعاً، 39مین روز سفر من در سیر تحول زندگی من است.

    نمی دانم امروزم چند روز طول کشیده است.

    می دانم این مرحله سی و نهم بیشتر از یک روز را ازمن گرفته است.

    خدایا!

    بینهایت سپاسگزارم. برای این هدایت خداوند.

    درپناه خداوند شاد و آرام و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام به همگی

    استاد به خوبی اشاره کرد که برای درک قرآن باید خودمان دست به کارشیم و از کسی تقلید نکنیم، چراکه قرآن یک منبع سالم و کامل از نظم و قوانین کیهان است و سعی کنیم با قرآن ارتباط پیدا کنیم آیات را با ترجمه‌ بدون پرانتز مطالعه کنیم ، نه مطالعه خالی بلکه مثل خود استاد بهش عمل کنیم ، مثلا وقتی استاد میگه به نکات مثبت وزیبایی های دنیا توجه کنیم در واقع، معادل ،اتقوا الله، قرآن است یعنی مراقب باشیم که ورودی های منفی به ذهن ما وارد نشه، به گفتگوی ذهنی جهت گرایش مثبت بدهیم تا به احساس خوب برسم،

    درنهایت همه چیز ختم میشه به احساس خوب هم نماز ، هم قرآن وهم فایلهای استاد عباسمنش، وهم توجه به نکات مثبت، بسیار مهم هست که بیشتر در احساس خوب باشیم تا بیشتر فرنکاس خوب بفرستیم و بیشتر اتفاقات خوبی را تجربه کنیم.

    پایمان را از روی ترمز مخفی برداریم یعنی چه؟

    یعنی رها زندگی کن ، به خدا و الهامات خدا توجه کن، یعنی باورهای قدیمی و بسیار قوی و محکم را بشکن و عوض کن ، به خواسته ها نفسی و به مرزها و وابستگی ها نگاه نکن، یعنی به همه مسائل آسان نگاه کنیم ، همیشه قرار نیست با یک شریک زندگی ادامه بدهیم، همیشه قرار نیست در یک شهر یا کشور زندگی کنیم، اگه به تنها منبع مطلق قدرت و ثروت باور و ایمان داریم پس با اطمینان و آرامش زندگی کنیم و همیشه لذت ببریم و از خدا ثروت و خوشبختی بیشتر بطلبیم

    این نگاه، نگاه توحیدی هست ، این نگاه نگاه توحید در عمل هست که باور به فراوانی داشته باشیم.

    و اینکه ما جزئی از خدا هستیم و قادر هستیم شرایط زندگیمان را خلق کنیم تا از ثانیه به ثانیه لذت ببریم

    هدف زندگیمان لذت بردن هست و بس ، استفاده کامل از نعمتهای الله است ، و به رشد و گسترش جهان کمک کردن است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    به نام الله مهربان

    روز 39سفرنامه

    برداشت هایی که از این فایل داشتم اینکه.

    وقتی روی خودمون کار کنیم روی باورهامون کار کنیم از همون جایی که هستیم با همون شرایط و شغل و خانواده با همون استعداد وضعیت ما تغییر میکنه.

    خداوند یک سیستم هست که هر جوری که هستیم به همون شکل در میاد درواقع خداوند همه چیز هست.

    رزاق بودنش رو باور کنیم رزاق هست وهاب بودنش روباور کنیم وهاب میشه.

    انسان هر چه قدر به خواسته هاش برسه رهاتر میشه

    در واقع هر چه که داریم از اون ها لذت ببریم در لحظه ای که هستیم شاد وخوشحال باشیم به این میگن رها بودن و همیشه سعی کنیم که در لحظه ی حال زندگی کنیم ونگران هیچ چیز ی نباشیم وخود رو به خدا واگذار کنیم.

    در پناه. الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    بنام خداوند رزاق و وهاب.

    بنام خداوند تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    بنام رب و صاحب اختیار و فرمانروای جهان هستی.

    بنام خالق و آفریننده تمام جهان هستی.

    روز شمار تحول زندگی من روز 39 و هفدهم اردیبهشت 1402.

    سپاسگزارم از خداوندی که در هر لحظه حامی و هادی من به سمت رشد و گسترش و بهبود زندگیم است.

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که در هر لحظه صدای خداوند و دستی از دستان خداوند برای شناخت و درک و عمل به قوانین جهان هستی برای من هستند.

    سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده صمیمی عباسمنش که حامی من در درک بهتر قوانین هستن.

    سپاسگزارم از خدایی که مسیر بهشت دنیا و آخرت رو برای من هر روز هموارتر میکند تا هم خوب زندگی کنم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم.

    آگاهی های امروز دقیقا آگاهی بود که نیاز داشتم به شنیدن و فهمیدن اینکه برای تغییر از درون خودت باید شروع کنی.

    من میدونستم که باید از باورهام شروع کنم میدونستم که باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و واقعا تو این مسیر 40 روزه تا الان بهتر از قبل از این چهل روز متعهد شدم برای این کار ولی سوالی که مطرح میشد تو ذهنم این بود که (الان متوجه شدم دلیلش نجواهای ذهن من بوده) یعنی قرار نیست هیچ کاری انجام بدم آخه بارها و بارها از استاد شنیدم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است من صبح تا شب تو این 39 روز یا فایل گوش میکنم یا کامنت می خونم یا متن ها رو می خونم یعنی از صبح که از خواب بلند میشدم مدام هدفون رو گوشم و فایل پلی میشد ولی نتیجه مالی من چون امسال سال موفقیت مالی برای خودم نامگذاری کردم تو یک نقطه استپ شده بود.

    بعد فایل روز قبل و روز قبل تر و امروز مهر تایید به درستی مسیرم بود و جوابی برای نجواهای ذهنم که شروع کار برای هر جنبه ای از تغییر با

    کنترل ورودی های ذهن

    تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه از شرایط زندگی

    شروع می شود.

    و در مورد مبحث استقلال مالی تا باورهای من به صورت بنیادین تغییر نکنه هر تغییر بیرونی کمکی به تغییر شرایط من نمی کنه و تغییرات از همون جایی که هستی با همون توانایی ها و مهارت ها و شغلی که داری شروع میشود.

    فقط باید باورها و فرکانس های من تغییر کنن.چطوری؟

    شروع کار با احساس خوب داشتن و ماندن در احساس خوب

    خواستن از خداوند،یکتاپرستی و سپاسگزار بودن.

    عاشق خدا شدن و چشم و گوش و هوشیار بودن برای دیدن جواب ها و نشانه های معشوق.

    استاد عزیزم با بند بند وجودم سپاسگزارم از وجودتون و لحظه به لحظه نفس کشیدنتون.

    خداوند عزیز و عشق قشنگم سپاسگزارم بابت اینکه من رو در این زمان و مکان خلق کردی و هر لحظه هدایتم میکنی.

    سپاسگزارم سپاسگزارم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 843 روز

      سلام امیر علی عزیز

      امید دارم هر لحظه باران نعمت خوشبختی ثروت الهی به سرتان ببارد

      میخواستم در دلم تحسین تان کنم ولی خواستم بنویسم هر بار با شوق سفرنامه تان میخوانم و برایم احساس خوب می‌دهد و نکات عالی را بیان میکنید تشکر که هستین و تشکر که کمنت های عالی میگذارید چقدر عالی درک میکنید

      آفرین به شما

      در پناه تنها فرمانروایی جهان شاد سالم خوشبخت ثروتمند سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

      مرسی دوست عزیز

      خداوند عاشقانه دوست تان دارد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محبوبه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خاق زیبائیها

    سلام و درود براستاد عزیزم وخانم شایسته گرامی

    افراد زیادی تغییر را در جایی بیرون از خود وباورهایشان میدانند.

    چه جمله ی نابی انگار تلنگری دوباره به من زده شد که قبلا طرز فکرم اینگونه بود که باید از یک شخصی یا جایی وشرایطی خاص من به خواستهایم برسم واینگونه از خدا هم می خواستم که کمکم کن وهیچ وقت هیچ چیزی تغییر نکرد ومن همینطور روز گارم می گذشت چون چیزی درباره باور واینکه خودم خالق شرایطم هستم نمی دانستم وهمیشه حرفها وطرز فکر اطرافیانم برایم سند بود.

    تا به لطف خداوند در این مسیر قرار گرفتم وباشنیدن حرفهای استاد عزیزم تازه از قانون فرکانس مطلع شدم وفهمیدم تنها راه تغییر شرایط فقط تغییر باورهایم است وباز نجواهای شیطانی به سراغم می آمدو تردیدهایی را درمن ایجاد میکرد .که به برکت آموزشهای ناب استاد سعی کردم ورودیهای ذهنم را کنترل کنم وباورهایم را تغییر دهم وآرام آرام در این مسیر قدم بردارم وحالا میبینم که چقدر ذهنم نسبت به گذشته تغییر کرده وچقدر باید با اراده قوی دراین مسیر قدم بردارم.

    در مورد نماز هم که می خواندم چون خانواده ما خیلی مذهبی بودن اگر یک مواقعی نمازم دیر میشد یواشکی جایی میرفتم که کسی من را نبیند ونمازم را بخوانم واستغفار میکردم حالا که تغییر کردم ،فکر میکنم که چه فایده که از روی ترس واجبار وبرای گناه نکردن بود.

    عبادتی زیباست که با عشق واحساس لذت وشادی با خدای خود حرف بزنی واز او سپاسگزاری کنی

    ازخدای بزرگ بینهایت سپاسگزارم و از استاد عباسمنش عزیز وگرامی نیز سپاسگزارم که با این آگاهیها ما را درمسیر درست راهنمایی میکنند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    میثم توکلی گفته:
    مدت عضویت: 1193 روز

    سلام خدمت استاد خوش رو.

    راستش من اولین باره که نظر میدم و هربار که میخواستم این کارو بکنم یه حسی میگفت خوب چه فایده ای داره،بابا ولش کن،بعدا….

    که خداروشکر به خودم گفتم الان وقتشه که خودمو محک بزنم و از قانون 5 ثانیه استفاده کردم سریعتر از نجوای ذهنم دست به کار شدم.

    استاد این متنی که نوشتین خیلی حس خوبی بهم داد و مدتها بود که میخواستم از یه جایی شروع کنم به تغییر ولی نمیتونستم و بنظرم تنها دلیلشم این بود که میخواستم یدفعه 100درصد تغییر کنم،این جمله تون که” باید وفادار بمانی و آرام آرام از همان جایی که هستی شروع کنی و نشانه ها کم کم می آید”این جرقه رو تو ذهنم زد که برای تغییر شخصیتم وشرایطم نیاز نیست از 100 درصد شروع کنم بلکه از همون 1درصد شروع بکار کنم.الان فهمیدم که چرا دست به کار نمیشدم چون 100درصد برام نشدنی و سخت بود ولی 1 درصده رو باور دارم که کاره راحتیه و انجام دادنش هم برام سخت نیست.این جمله ای استاد برام یه نشونه بود که از خدا میخواستم برام یه نشونه بفرسته هرچند که خداوند خیلی نشونه میفرستاد ولی با اینکه من میدونستم این نشونه ها از طرف خداست ولی نسبت بهش بی تفاوت بودم و نجواهای ذهنم میگفت”خب که چی این نشونه که 100 درصد شرایطت رو تغییر نمیده”خلاصه بهش توجهی نداشتم.تا این متن استاد رو خوندم و جای دیگه ش هم نوشتن”نشانه ای که شروعش با احساس خوب است”دقیقا من هم با خوندن این جملات حس خوب بهم دست داد انگار آدرنالین خونم رفت بالا،و باخودم فکر کردم که الان وقتشه که از کم شروع کنم و مواظب حرف زدن و رفتار و شخصیتم باشم “هر چند کم” و نزارم این 100درصده گولم بزنه و اون یک درصد رو از همین الان شروع کردم و شروع به تایپ کردن این متن کردم هرچند برام سخته که اینهمه خط تایپ کنم ولی این بهای رسیدن به موفقیتمه،هرچند کوچک.

    راستی اینم بگم که برای اولین بار بود که بعد اینهمه تایپ کردن باز دوست دارم ادامه بدم و حسم خوبه.

    راستی از اول تایپ کردنم تا آخرش یه حسی میگه که اینم بنویس هرچند به نظر خودم شاید بی ربط باشه ولی میگه بنویس”تو این مدت تایپ کردن نظرام یه بارم نشده که بخاطر جلب نظره دوستان یا استاد،خوششون بیاد و به من امتیاز بدن یا بگن دمش گرم این چقدر بارشه و میفهمه این مطالب رو بنویسم”هر چی بوده دلی بوده،یاد حرف استاد میافتم که میگفت زمانی که میخواستم کتاب بنویسم انگار یکی میگفت و من بی اراده مینوشتم(که وقتی من این حرف استاد رو شنیدم با خودم میگفتم بابا مگه میشه آخه)الان فهمیدم آره میشه چون منم تجربه اش کردم.

    خیلی حس خوبی دارم و از شما دوست عزیز ممنونم که تا آخر این متن منو همراهی کردی و سپاسگزارم.

    از خداوند هم سپاسگزارم که این قدرت رو بهم داد که تونستم بنویسم.

    امیدوارم احساستون همیشه عالی و فوق العاده باشه و دست خدا پشت سرتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الناز محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز آقای توکلی

      کامنت تون خیلی فوق العاده بود لذت برم ازش

      اون قسمت که گفتین نشانه ایی که شروعش با احساس خوبه

      من چند وقته همش به فایل ها یا نشانه هایی برمی‌خورم که ازم میخاد پاشم عمل کنم اما نمی‌دونستم چجوری و حقیقتش این چند وقته یکمم تمرکزم از روی این موضوعات برداشته شده و خوشحال و سپاسگزار خداوند هستم که هدایت شدم به این فایل و کامنت دوستان عزیزم

      و کامنت شما که گفتید نباید اون صد در صده گولم بزنه باید از کم شروع کنم و مواظب حرف زدن ،رفتار و شخصیتم باشم

      این حرفتون خیلی عالی بود و تأمل برانگیز ممنونم ازتون

      در پناه حق باشید

      خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        میثم توکلی گفته:
        مدت عضویت: 1193 روز

        سلام خانم محمدی

        بینهایت سپاسگزارم و خوشحالم از اینکه شما اولین نفری هستید که جواب کامنت منو دادید ونمیدونید که چقدر حسمو خوب کردید و ذوق کردم و احساس لیاقت داشتنمو افزایش دادید.و خوشحالم که کامنتم باعث شده که یه نفر هدایت بشه یا یه نشونه بدونه،البته که خداوند باعث و بانیشه.بازم ممنون امیدوارم این حسی که بهم دادین به خودتون برگرده.

        دست خدا همراهتون وهر لحظه احساستون عالی و عالی بشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز سی و نهم، روزشمار تحول زندگی من!

    یه تجربه دارم در مورد نوع عبادتم، من از بچگی نماز میخوندم حالا نه مداوم ولی مامانم مدام میگفت: شما سادات هستید، اولاد پیغمبر هستید، باید حتما نماز بخونید، خب به طبع ما هم اوایل به اجبار وبعدها رو عادت و ترس نماز میخوندیم، اما از یه تایمی مثلا 13و14 سالگی من شروع کردم قرآن و مفاتیح و نهج البلاغه رو خوندن، ودر مورد دین ومذهبم کنجکاوی کردن…

    ونتیجه این تحقیق این شد که بعد چندین سال، متوجه شدم من به این سبک وبه این نوع عبادت کردن وابسته هستم، وگرنه میدونستم که خیلی از اطرافیانم ودوستانم نماز نمی خونند ولی خیلی حالشون بهتره، خیلی رفتارهاشون بهتره ونتایج زندگیشون هم بهتره…

    ولی خب امان از وابستگی و عادت…

    گذشت وگذشت تا زمانیکه همسرم به رحمت خدا رفت و من وپسرم تو شرایط خوبی نبودیم، شرایطمون از بد به سمت بدتر رفته بود، یه تایمی بود می نشستم قرآن رو به صورت نیتی و استخاره ای باز میکردم، و چندین بار پشت سر هم صفحه ی، سوره ال عمران آیه 38 وتا 45 برام برام باز میشد…

    داستان اینکه ذکریا وقتی رفت پیش حضرت مریم، دید که خوراکیهای پاکیزه ای در کنار مریم هست، ازش پرسید اینها از کجا اومده؟ حضرت مریم گفت: اینها از طرف خدای من هست، خدا به هرکی با ایمان باشه از پیش خودش برکت وروزی فراوان بهش میده،ذکریا پیش خودش گفت: که خب اگه خدا به مریم همچین روزی داده پس به من هم می تونه بده، خلاصه رفت در حال عبادت به خدا گفت خدایا من پیر شدم همسرم هم نازاست، وبچه ای ندارم، توکه انقدر بزرگی وبخشنده به من فرزندی عطاء کن…

    وبه این ترتیب خداوند به ذکریا هم فرزندی بخشید….

    اینهارو گفتم، که بگم وقتی چندبار پشت هم این سوره واین آیه ها برام به عنوان سخن خداوند اومد، انگار کسی توی قلبم بهم گفت: تو هم مثل حضرت مریم هستی برای خدا،مریم از خودمراقبان بود و پاکدامن و خدا رو عبادت میکرد، تو هم مثل ذکریا هستی برای خدا، ذکریا فقط از خدا خواست وبهش امید داشت،خدا هرکسی رو که با عشق به سمتش بره و بهش توکل کنه حمایت وهدایت میکنه و از پیش خودش بهش روزی های بی حدوحساب میده…

    ویه چیز جالب دیگه که از این سوره درک کردم این بود که اون زمان ، نماز به این سبک واین روش که الان هست نبوده، بلکه تا قبل حضرت محمد، پیامبران و کساییکه خدارو باور داشتند فقط وفقط عبادتش میکردن، در جایی خلوت میکردند و با خدا راز ونیاز میکردن همین!!!

    تازه این فرصت عبادت موقعه ای برای کسی پیش میاد که فارغ از همه چیز وهمه کس به معبود ومعشوقش پناه ببره تا باهم عشقبازی کنند، نه اینکه از روی ترس باشه و وظیفه و عادت…

    کسی که خودمراقب هست و صادق و پاک ودرستکار، خداوند بهش وعده بهشت داده و وعده پاداش…

    وگرنه کسیکه نظر به غیر خدا داره، امید به غیر خدا می بنده، و یه جورایی مشرک هست، صبح تا شبم بشنه پای عبادت چی داره که بگه؟ جز اینکه التماس کنان از خداش بخواد یه کاری کن فلانی کارمو راه بندازه، فلانی پولمو بهم بده، فلانی برام کار جور کنه، فلان رئیس بانک بهم وام بده، فلانی منو استخدام کنه….

    باز شد شرک که؟؟؟

    از قدرت مطلق که تمام جهان رو داره اداره میکنه میخوای کاری کنه بنده های دیگه اش کارتو راه بندازن؟!!!

    خداهم میگه اوکی پس حالا که میخوای دیگران کارتو راه بندازن و هزار تا خدا داری منم تورو واگذار میکنم به همونا…برو ببینم چی بدست میاری؟!!!

    اما اونکه خداشو شناخته، توی عبادتهاش، که میشه توجه به نعمتها و دیدن مثبتها و سپاسگزاری برای داشته ها، اینارو به خدا میگه، خدای خوبم خدای قشنگم ازت ممنونم که بهم فرصت دادی تورو بشناسم، سپاسگزارت هستم که به من ……نعمت هارو دادی..

    ابنجاست که رابطه دو طرفه هست وبر پایه عشق ومحبت، خداهم میگه قدردان هستی؟ فقط از من خواستی؟ پس اینم بیشتر وبیشتر…

    تو را افزودم…

    این درک برام تازگی داشت، باور کردنش برام یه کم سخت بود که روش عبادتم رو تغییر بدم، اما اینکارو کردم، و به خدا گفتم، منم مثل مریم وذکریا…

    منم سعی میکنم فقط تورا بپرستم امیدم فقط به تو باشه بهت توکل کنم به یادت باشم توهم منو بچمو در پناه امنت حفظ کن و روزی مارو بده، از اون زمان واز اون سالها تا همین الان که این دیدگاهو می نویسم به جرات قسم میخورم، که جوری خداوند روزی مارو داده وازمون مراقبت کرده که کار کردن من و به این در و اوندر زدن وتلاش فیزیکی من، حتی اگه ده سال هم کار میکردم نمی تونسته اون امکانات واین امکانات رو برامون فراهم کنه….

    تا همین دوسال پیش هم کم وبیش نماز میخوندم، از روی عادت ونیاز، ولی از وقتیکه خودم وخدای خودم رو بهتر شناختم تازه متوجه شدم به قول شما استاد عزیزم صلاه یعنی توجه کردن، وقتی من انقدر در طول شبانه روز در حال راز ونیاز و خوش وبش با خدا هستم وقتی انقدر باهاش صمیمی هستم که هر جا وتو هرشرایطی دارم باهاش حرف میزنم، دیگه چه نیازی به یه سبکی از عبادت دارم که از من میخواد در تایم خاصی در طول شبانه روز با خدا راز ونیاز کنم؟؟!!!!

    نه من اون روش رو نمیخواستم، من میخواستم توجه به خداوند جاری وساری باشه توی تمام لحظه هام و واقعا این اتفاق برام افتاده، چه تو شادی چه غم، چه شب وچه روز، چه وقت وبی وقت، توهر موقعییتی دارم باهاش حرف میزنم، اونم نه مثل گذشته ارتباطی یکطرفه، واز روی گله وشکایت والتماس و اشک وآه، بلکه ارتباطی برپایه عشق و محبت و کاملا دو طرفه، من سوال میپرسم بهم جواب میده به روشهای خودش وچون من عاشقم و منتظر جواب معشوق ، سراپاگوشم و چشم …وهوشیار…

    وچون خدا هم میگه من عاشقم وبنده ی من، معشوق تویی، من ناز کنان، خرامان خرامان ، هر لحظه به سمت درگاهش در راهم….

    چون نازمو خریداره، چون انقدر دوستم داره که تمام جهان رو مسخر من کرده…

    تنها از من یه چیز میخواد، سپاسگزار بودن…یکتاپرست بودن…

    همین…

    استاد عزیزم، به قول شما این باورها چیزی نیست که کسی به آدم بده،بلکه هرکسی خودش باید توی مسیر تجربه های زندگیش، دنبال اصل و ریشه ی خودش بگرده و پیداش کنه و باهاش به امنیت وآرامش برسه…..

    الان فعلا درک من از عبادت ، اینه…

    باورمن در مورد ارتباط با خداوند اینه…

    انشالله که هر روز و هر روز به شناخت ودرک بهتری از ارتباط با خداوند برسم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: