مصاحبه با استاد | کلید لذت بردن از مسیر «تحقق خواسته ها» - صفحه 32

503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    گام دهم

    رسیدن به یک خواسته خاص مهم نیست بلکه راه رسیدن به اوخواسته مهمه و احساسی که دراین مسیر داری ….

    این جمله استاد توی دوره 12قدم همیشه توی گوش من بوده و هست .اوایل خربد دوره 12 قدم چون خیلی بدهکار بودم نمیتونستم به این خوبی درک کنم که رسیدن به یک خواسته مهم نیست بلکه راه رسیدن و احساسی که در زمان اجرای ایدهات برای بدست اوردنش داری مهه .خیلی بدهکا بودم و در احساس بد بودم و خیلی دلم میخواست از لحاظ مالی زودتر پیشرفت کنم .اما همونجوری که استاد گفتن و قانون توضیح دادن با حال بد و عجله هیچ وقت به خواستم نرسیدم بلکه فقط دست پا میزدم و اوضاع بدتر میشد .اما به محض اینکه یکم قانون درک کردم و البته خوب کتکهای جهان خوردم تسلیم شدم و تمام تلاش خودمو کردم بدون عجله و ترس و نگرانی به مسیرم ادامه بدم و اونجا بود که مثل موسی پیامبر که دستانشو بالا برد و از شدت عجز به خداوند فرمود که من از هر خیری که از تو بهم برسه سخت محتاجم منم تسلیم شدم و درها یکی پس از دیگری باز شد معجزات از راه رسیدن و چون در مسیر علایقم بودم خیلی زود ایدها اومد و درآمد من هر روز بیشتر شد آدمهای جدید و قدیم که همیشه اطرف من بودن انگار مامور بودن بهم کمک کنن و منم هر روز با عشق بیشتر به محیط کارم که عاشقانه مشغولش بودم میرفتم .هر بار که از بدهی های من کمتر میشد انگیزه من برای ادامه مسیرم بیشتر شد و الان که تونستم ترمزهای مالی خودمو که یک عمر از لذت بردن توی کارم منو دور کرده بود تقریبا برطرف کنم و زندگیم خیلی زیباتر شده و الان میفهمم برای پول کار نکردن و برده پول نبودن یعنی چی …..ترمزهای من شامل قسط و قرض پس انداز نداشتن و خیلی چیزهای دیگه بود که با وجود اینکه مثل لودر پول میساختم تهش هیچی برام نمیموند .اما الان به لطف الله مهربان سه سال هیچ قسط بانکی ندارم .اصلا قرضی کار نمیکنم و کار من شده نقد خرید کردن و نقد فروختن .آرامشم هزار برابر گذشته شده و الان میفهمم چقدر دنیا زیبا بود ولی من به واسطه برده پول بودن نمیتونستم این زیبای ها رو ببینم ..الان پرده حجاب از جلو چشمام رفته کنار و قشنگ درک میکنم که وقتی استاد میگفت توی بندرعباس با اون گرماش هنذفری میزد و توی تجسمات خودش بود و داشت لذت میبرد یعنی چی …استاد عزیزم منم به عنوان شاگرد شما توی اوج شرایطی که طلبکار از سرو کولم بالا میرفت تا چشمم به یک پروانه زیبا میافتاد دلم غش میرفت براش و محو تماشاش میشدم بطوری که یادم میرفت که اصلا بدهکارم ..رنگ دنیا برام عوض شده دیگه .تاریکی شب قشنگترین تاریکی زندگیم شده و غروب خورشید قشنگترین معجزه خداوند شده برام .رنگ در و دیوار خونه مامانم و باغچه قشنگش مثل دنیای آواتار شده برام …دیگه میدونم که مرگ ترسی نداره بلکه ترس واقعی برام زمانی به وجود میاد که حس میکنم از لحظهای زندگیم استفاده درستی نکردم و همه اینها رو مدیون شما استاد عزیز هستم

    نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم فقط همنو بدونید که صدای شما چنان نفوذ میکنه به قلب ما که به هیچ عنوان حاضر نیستیم این مسیرو ترک کنیم

    براتون از خداوند طللب عمر طولانی و سعادت دنیا و آخرت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2887 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان خیلی خوب

    یک دوره ای به تضاد خوردم و این خواسته در من شکل گرفت که علاقه م رو پیدا کنم.

    با توجه و در حد امکانات و شرایطم به هر چیزی که فکر میکردم علاقه دارم اون رو امتحان میکردم.

    و کم کم گزینه ها کمتر و کمتر شدن و از بین سه مورد که شک داشتم با کمک نوشتن و همینطور امتحان و ادامه دادن به وضوح بیشتری رسیدم.

    و خود به خود کشش بیشتری به سمت یکیشون داشتم و اون نقاشی آبرنگ بود.

    الان اگر بخوام با کمک تمرین این فایل جواب بدم فکر میکنم استعدادم در نقاشی از سایر موضوعات نسبتا بیشتره.

    گاهی باورهای منفی ما باعث میشه که از انتخاب علاقه مون طفره بریم و مقاومت کنیم مثلا یکی از باورهایی که من از بچگی با خودم تکرار میکردم این بود که هنر ارزشمند نیست و به جامعه خدمت و فایده ای نمی رسونه و گاهی تو خلوت برای خودم نقاشی می‌کشیدم و البته در اون دوره نوجوانی علایق علمی زیادی هم داشتم که در بزرگسالی کمرنگ شد.

    البته باورهای محدود خیلی بیشتری هم نسبت به هنر و نقاشی دارم و برعکس باورهای مثبت تری نسبت به موضوعات علمی دارم. که باعث میشه مقاومت زیادی برای نقاشی داشته باشم‌.

    اما هنوزم وقتی استاد رو می بینم که درباره عشق و علاقه شون صحبت می‌کنند این خواسته در من شکل میگیره که منم به همین اندازه عاشق کارم باشم و اینجوری لذت ببرم و اشتیاق داشته باشم و همینطور دلم میخواد ارزش معنوی علاقه م رو پیدا کنم.

    از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان برای همه آموزش های فوق العاده عالیشون و همینطور پروژه رفتن به مدار بالاتر بسیار سپاسگذارم.

    خدایا شکرت برای همه نعمت ها و برکت هات و اینکه ما رو همواره به راه راست نعمت ها وبرکت ها هدایت میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد عزیز و مریم جون و همه بچه ها

    مصاحبه با استاد قسمت دهم:

    انصافا برای من که هنوز نمیدونم علاقه ام چی هست گوش دادن تمرکزی به این جلسه خیلی راحت نبود چون مدام ذهن میخاد بهم بگه الان کاری که داری میکنی چون علاقت نیس آینده ای نداره و این حس آدم رو ناخوب می کنه.

    ولی اون جایی که استاد گفتن کسانی که مسیر علاقه شون رو نمی دونند. فقط حرکت کنند و ادامه بدن با حس خوب و از زندگی شون لذت ببرن. و البته که رو باورهاشون کار کنند و ورودی ها و کانون توجه شون رو کنترل کنند هدایت میشوند و بهشون گفته خواهد شد. منم سریع مثال آوردم برای ذهنم مثل اقای عطار روشن و سید وحید حسینی و عادله کیانی فر که به مسیر علاقه شون هدایت شدن.

    پس منم هدایت میشم. البته با توجه به متن مقاله مریم جان روی این فایل که گفتن توانمندی ها تون لیست کنید و علاقه هاتون و استعدادهاتون رو. منم به یه چیزهایی رسیدم در مورد علاقه

    ام و شرایط الانم ولی خیلی مطمعن نیستم.

    و در ادامه فایل فهمیدم استاد در ابتدای مسیر با اینکه شرایط مالی شون خوب نبوده ولی توی مسیر علاقه و رسالتشون ادامه میدادند. چون عاشق اون کار بودن و اصلا بحث پول مهم نبوده.

    همین کار رو خیلی ها نمیتونن انجام بدن یعنی حریف ذهن نمی شن و میرن سراغ کار دیگری که بهشون درآمد بده.

    ولی رسیدن به اهداف و خواسته ها استمرار و مداومت و تمرکز بالا میخاد. اگر رها کنی و سراغ کار دیگری بروی تمرکز پاره پاره میشه.

    در مورد این قاعده کلی که تمام اتفاقات و تجربیات و شرایط زندگی مون بدون استثنا توسط افکار و باورهای ما رقم می خورد،

    همین بحث دلار این روزا که همه  و همه دارن ازش حرف میزنن

    دیدم که روی منم تاثیر گذاشت. وقتی رفتم بازار برای خرید جنس جدید. و باز اهمیت کنترل ورودی ها برام بیشتر شد.

    شاید من به کلام بگم قبول دارم این قاعده کلی رو ولی درحقیقت توی ناخداگاه ام دارم دلیل اتفاقات رو به عوامل بیرون از خودم نسبت میدم و این همون شرکه.

    در صورتی که همه چیز خود ما هستیم.

    اگر بتونم این قاعده رو باور کنم دیگه کاری به بیرون ندارم و فقط و فقط روی خودم کار میکنم. همون کاری که استادمون سال ها پیش شروع کرد. و وقتی من به میزان کافی روی خودم کار کردم شرایط تغییر می کند. البته با یک فاصله فرکانسی…….

    چون از همان لحظه که کار کردن ِ متعهدانه را شروع میکنی نشانه ها می آید و بعد یک فاصله زمانی نتایج میاد و وقتی ثبات فرکانسی اتفاق افتاد نتایج ثابت می شود و بعد نتایج بزرگ تر و تصاعد می خورد.

    این تمام کاری ست که من باید بکنم برای رسیدن به خواسته هام.

    و کنترل ذهن در مقابل حرف های دیگران با منطق اوردن. گاهی حس میکنم شیطان از زبان یک فردی هم میتونه صحبت کنه.

    و ما باید هشیار باشیم اون حرفی که حسمو بد میکنه از جانب شیطانه.

    مثلا چند روز پیش توی مغازه داشتم فایل گوش میدادم یکی از کسبه اطراف که خانم هست اومد و یکم صحبت کرد و یهو فهمید من لیسانسم باتعجب گفت لیسانس داری چرا نرفتی سراغ یک کار دیگه که بدونی سر ماه حقوق مشخص و بیمه داری. منم گفتم با شرایط من وجود 2تا بچه این کار خیلی بهتر و راحتره و…

    وقتی تون خانم رفت یکم حسم ناخوب شد ضمن اینکه تا اون موقع ام خیلی مشتری نیامده بود  ولی کنترل کردم و گفتم مهم نیست من فقط باید روی خودم کار کنم مشتری میاد.

    بعد چند دقیقه یک مشتری اومد و کلی خرید کرد به اندازه چندین نفر و گفت خواهرم ادرس مغازه تون داده.

    حس کردم این پاداش کنترل ذهن بود.. و دوست دارم اینو باور کنم که هر موقع من بتونم کنترل ذهن کنم پاداش ها در راهه.

    اینو اینجا نوشتم که یادم بمونه مثل ردپا. میدونم یه روزی این حرفای بقیه برام خنده دار خواهد بود.

    در مورد قسمت اخر فایل :

    خیلی درک عمیقی میخاد که بتونیم انجامش بدیم.

    یعنی نچسبیدن به چیزی یا موضوعی که بهش نیاز داری.

    اینکه دست و پا نزنی. تقلا نکنی. آروم باشی و سخت نگیری موضوعات و مسایل رو.  سعی کنی بیشتر در لحظه زندگی کنی.

    عجله نکنی وصبور باشی.

    و در یک کلام از زندگی لذت ببری و مدام نگی پس من کی به خواسته ام می رسم.

    و رها کنی موضوعی رو که بهش چسبیدی و غالب افکار روزانه ات شده و اصلا به خاطر رسیدن به اون موضوع زندگی رو زندگی نمی کنی و مدام فکرت دنبال اونه.

    باید بتونی رهاش کنی وگرنه هرگز به آن نخواهی رسید.

    اینا رو دارم به خودم میگم.

    به نظر من همه موارد بالا رو فقط با توحید میشه انجامش داد.

    و حس زیبای سپاسگذاری واقعی. سپاسگذاری که وقتی داری مینویسی یا بهش فکر میکنی یا به کلام میگی تمام سلول های وجودت حسش کنه و قلبت باز میشه. ارامش پیدا میکنی چشم هات خیس میشه.

    از هر چیز کوچیک هم سپاسگذار باشی. یعنی دنبال بگردی توی اطرافت ببینی چی رو میتونی اضافه کنی به لیستت که بابتش قلباً سپاسگذاری.

    وقتی ادامه بدی  این حس سپاسگذاری و توجه اگاهانه به نکات مثبت رو، عادتت و جزیی از شخصیتت می شه . اون وقته که دیدگاهت به همه چیز این دنیا عوض میشه.

    اصلا کل زندگی و خوشبختی یک نوع دیدگاه و نگاهه. بارها خواسته هایی داشتم که فکر می کردم فقط به همین برسم عالی میشه زندگی ام و درست زمانی که رها کردم و تمرکزم ازش برداشتم و بعد مدتی نفهمیدم چه طور بهش رسیدم.

    چیزی که ارزو شو داشتم و خیلی دنبالش بودم. بعد بهش

    رسیدم ولی حس خوشبختی نداشتم چون چیزهای دیگه ای بود که می خواستم داشته باشم.

    پس رسیدن به خواسته ها ما رو به خوشبختی نمی رسونه بلکه حس خوبه اصله.

    و فاصله ما با خواسته هامون فقط و فقط با احساس خوب پر میشه احساس خوبی که با تغییر ذهن و باور و تغییر زاویه نگاه و دیدگاه ایجاد می شه. همون احساس ِ خوبی که پایدار بشه توی وجودت میتونی صدای الهامات رو بشنوی.

    منم مدت کوتاهی با نوشتن مداوم سپاسگذاری و تمرین ستاره قطبی ارتباط برقرار کردم ولی درگیر نتایج حاصل از آن شدم و رها کردم. ولی خیلی خوب یادمه حس و حالش رو.

    من فقط دوباره باید ایجادش کنم.

    ممنونم از استادان عزیز و همه بچه ها متعهد و در مسیر تغیییر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      هاجر نخکو گفته:
      مدت عضویت: 2057 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا از کامنت شما لذت بردم چقدر زیبا صحبتهای استاد را تفسیر کردید چقدر فهمیدن نوشته های شما آسان بود خیلی خیلی لذت بردم ممنون که وقت گذاشتید و این کامنت پر از آگاهی و فرکانس و نوشتید

      از شما سپاسگزارم

      امیدوارم که به تمام خواسته قلبیتان برسید.

      منهم هنوز نتوانسته ام علاقه واقعی و استعداد م را پیدا کنم این فایل استاد

      خیلی کمک کننده بود برای من مخصوصا کامنت مریم جان که راه کار داده بودند برای نحوه پیدا کردن علاقه واقعی مان.

      امیدوارم هر کجا که هستید شاد و پیروز و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1912 روز

        سلام به دوست خوبم

        ممنونم که برام نوشتی و دیدن نقطه آبی دوستان خیلی برام خوشحال کننده است.

        خوشحال ام که نوشته های من به قلبتون نشسته و براتون مفید بوده.

        به نظرم همین که حرکت کنیم و یک اقدامی نسبت به شرایط حال حاضرمون داشته باشیم، در مسیر هدایت خدا می آید .

        چه بسا به یک کسب و کاری هدایت بشیم و خودمان هم ندانیم که علاقه ما هست یا نه. ولی به مرور زمان و امدن نتایج و هر روز راحت و روان تر شدن کارها به همون شغل علاقه مند بشیم.

        و ممنونم از لطف شما.در پناه الله شاد و سلامت باشید و امیدوارم همیشه موفق و ثروت مند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    یونس اکبری گفته:
    مدت عضویت: 236 روز

    سلام من یونسم متولد مرداد 1377

    میخوام در مورد بیدار شدن روحم براتون بنویسم.

    این من قبلی آدمی بود که همیشه تو روابط خودش دچار مشکل بود، ضربه هایه بد روحی زیادی روی دوشش سنگینی میکرد، آدم فوق العاده احساسی و حساسی بود که روی دیگران حساب زیادی باز میکرد و اعتماد میکرد و انتظار داشت در قبال کاری که انجام میده، آنها هم جبران کنند.

    ولی همیشه این حس یکطرف داشت و روز به روز تنها تر زخمی تر و به ناچار مجبور به ادامه زندگی بود.

    از طرفی شرایط مالی در حد پایینی داشتم و همیشه یک ریال پول برام باقی نمیموند.

    من درگیر افسردگی، اعتیاد به الکل، سیگار و خیلی چیز هایه دیگه شده بودم

    هیچ امیدی به آینده خودم توی ایران و جوانانی که مجبور به نفس کشیدن اجباری بودند تویه یک پادگان نظامی و خیلی از باور های بد در مورد همه چیز برایم روز به روز خلق میشد.

    هر روز حادثه برام پیش می‌آمد، اتفاقات بد زندگیمو پوشانده بود انگار خداوند مرا رها کرده و دیگر مرا دوست ندارد.

    من آدمی مرده بودم که فقط زندگی میکرد و فقط باید میخورد و میخابید و کار میکرد تا زندگیش به پایان برسد.

    یک روز تو اوج نا امیدی به مدت چند روز همه چیز رو رها کردم و صدا هایی که تو ذهنم فقط داشت منو تخریب میکرد رو تونستم خاموش کنم و بیخیال شده بودم بدون هیچ حسی نه خوب نه بد

    نه به فکر آینده بودم، نه به فکر گذشته

    انگار همه چیز فراموش شده بود، خط صافی بودمم که هیچ فرکانس و سیگنالی نه دریافت میکرد نه ارسال میکرد.

    بعد از 26 سال آرامشی عجیب وجودم را فرا گرفته بود.

    انگار خداوند دستانش زا باز کرده و منو سفت بغل کرده و مانند مادری مهربان میگوید تو دیگر جایت امن است.

    به مرور زمان بعد از گذشت یک هفته شروع کردم اون حس خوب رو تقویت کردن و از صمیم قلب میخاستم که از این جنس انرژی توی زندگیم بیشتر بشه و مشتاق این موضوع شدم.

    روز به روز با حس اینکه خداوند دستانم را سفت گرفته و با این باور که مانند مادری مهربان هر لحظه در حال قدم برداشتن با من است توانستم تمام وابستگی های وجودم را با داشتن این چنین انرژی ای که همه چیز هست در خود بکشم.

    من فقط و فقط یک نیاز داشتم، عشق به خداوند

    عشقی که هر روز در عمق آن میرفتم با هم پیاده ساعت های زیادی پیاده روی میکردیم با هم میرفتیم کافه، با هم صحبت میکردیم به مانند مجنونی که لیلی خود را پیدا کرده با این تفاوت که لیلی همیشه حضور داشت، همیشه بهترین راه را نشانم میداد من صد متر جلو تر را میدیم ولی او میلیارد ها متر جلوتر را میدید و فرمان زندگی من را در دست گرفته بود.

    من با داشتن او شده بودم قدرتمند ترین انسان روی زمین و این باور شکل گرفته بود که هر چه او بخواهد در مسیر رشد من است، من اینقدر به او ایمان داشتم که جرعت کردم چیز هایی از او بخواهم که تا حالا بهش فکر نکرده بودم من با او بهترین چیز ها رو از زندگی میخاستم ثروت، سلامتی، عمر بیشتر و خیلی چیز های خوب دیگه یواش یواش زندگیم شروع به تغییر کرد من هر نوع شرکی که به او وارد کرده بودم را در خودم کشتم انگار روحی بودم که تازه متولد شده بود تمام مسیر را او میدید و داشت برایم جاده را از وجود هر مانعی پاک میکرد، خدایا شکرت

    من شخصیت جدیدی پیدا کردم، دیگ از هیچ چیز ناراحت نبودم و غر نمیزدم همه چیز به احساس سپاسگذاری تبدیل شده بود من به خاطر تن سالمی که بهم داده بود از صمیم قلب احساس سپاسگذاری داشتم، توی هر چیزی امضاء خداوند را میتوانستم پیدا کنم انگار کلید گنجی بزرگ را پیدا کرده بودم.

    دیگه از هیچ شخصی ترسی نداشتم چون با او هیچ کس نمی‌توانست بهم ضربه بزند و سواستفاده کند، دشمنانی که داشتم جلو چشمانم مجازات میکرد، بهم توانایی های بسیاری داد که نقاب و انرژی افراد را میتوانستم دریافت کنم.

    با او همه چیز داشتم.

    او همه چیز بود و من نیز الان همه چیز بودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    جمال وفروزان دویار هم مسیر گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همکلاسی های توحیدی در دانشگاه عباس منش

    توی مسیر موفق شدن باید هر ایده ای که میاد رو شروع کنیم و به دل کار بریم وایمانمون رو نشون بدیم و اگر مسیر ما بود که ادامه دهیم و اگرم بازم هدایت شدیم بریم سمت راه ها وکارهای دیگه تا مسیرمون رو پیدا کنیم

    مگر اینکه در یه کاری خیلی علاقه و ذوق داشته باشیم وقطعا با باور های مناسب توی اون کار رشد وپیشرفت چشمگیری خواهیم داشت .

    من چند تا کار و مسیر توی زندگیم رو شروع کردم که کلی هم برنامه ریزی قبلش داشتم ولی باورم مناسب نبوده وموفق هم نشدم وتموم نشده ولشون کردم .

    اگر شغل مورد علاقه مون رو پیدا کنیم و قدم برداریم طرفش و باورهامون رو در مورد ثروت درست کنیم قطعا موفق خواهیم شد و بسیار رشدخواهیم کرد .

    باید بپذیریم که افکار ما وباورهامون زندگیمون رو رقم میزنه ولاغیر .

    در این صورت هست که باورهامون رو قوی تر میکنیم ونگرانی نداریم ونتیجه رو خواهیم دید .

    با لذت بردن از مسیر وطی کردن تکامل ورها کردن و واگذار خداوند کردن واحساس را خوب نگه داشتن

    کلید رسیدن به خواسته ها ست .

    از کوچیک ترین زیبایی های مسیر لذت ببریم که همه ی داستان همینه و نه چیز دیگه ای .

    در پناه خوداوند یکتای رحیم ورحمان و رزاق شاد وپیروز باشین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    شکوه فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    به نام خالق هستی.

    درود بر استاد عزیز و بانو شایسته ی گرامی و دوستان هم فرکانسم

    چه آگاهی ناب و بینظیر و روشنگری برای من بود مخصوصا تمرینی که خانم شایسته ی عزیز قراردادند

    این فایل مرا عمیقا به واکاوی درونم مشغول کرد. دوره های مختلف شغلی ام که در حوزه های گوناگون و ازین شاخه به آن شاخه دنبال علاقه ام بودم برایم یادآوری شد.تجربه ی شخصی ام این بود که دقیقا طبق سخن استاد ,از اولین مسیری که به آن علاقه داریم باید قدم برداشته و زمانی که وارد میشویم و حرکت میکنیم اصل طرح و رسالت الهی به ما نمایش داده میشود:

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید رفت

    زمانی که به گذشته ی خود نگاه میکنم انتخاب های شغلی و حرفه ای من عمدتا بر اساس حوزه ی مالی مربوط به آن حرفه و یا باورهای جامعه و خانواده در موردش بوده است.رشته ی تحصیلی که با انتخاب پدر وارد شدم و ادامه دادم و چندین سال در شاخه های مختلف همان رشته فعالیت کردم و هیچگاه ازانجام آن لذت نمیبردم و به همین علت هم به موفقیت مالی در آن حوزه نرسیدم و به یکباره جسارت جداشدن از آن مسیر را پیدا کرده و وارد شغلی دیگر شدم.

    اولین موضوعی که استاد عزیز مطرح کردند و به شدت مسیر را هموار میکند.علاقه ی شدید به آن است. جایی خواندم که نوشته بود:

    مشاغل موفق,یک عشق بوده اند که تبدیل به شغل شده اند.

    بی شک ,علاقه وافر به یک حرفه میتواند حتی سختی های راه را میسر گرداند و حتی آن سختی ها را شیرین کند.

    در مورد رشته تحصیلی ام دقیقا این موضوع را دیدم که نداشتن علاقه مرا به نتیجه نرساند هرچند که از نگاه عموم جامعه جزو رشته های پولساز بود و در واقع نبض هر ارگان و سازمان.

    و اما باورهای مناسب در مورد ثروت سازی پایه ای بسیار مهم که باعث این دیدگاه میشود:هر شغلی پتانسیل و شرایط ایجاد ثروت را دارد.

    زمانی که وارد شغل جدیدم شدم علاقه به آن داشتم و همین باعث میشد سختی های راه را به جان خریده و آن را قسمتی از مسیر بدانم اما اینجا باورهای من در مورد ثروت که مشکلات زیادی داشت جلوی پیشرفت کار را از نقطه ای گرفت. و باعث شد تصور کنم که مجدد این مسیر هم اشتباه است.

    اما در این مدتی که روی باورها و ورودی های ذهنم بیشتر کار میکنم مخصوصا روی امکان پذیری و قابلیت پیشرفت همه ی مشاغل,به مسیری هدایت شدم که اصلا فکر نمیکردم روزی وارد آن شده و به صورت جدی دنبال کنم.اما زمانی که دست از حرکت و تلاش و باورسازی برنداشته و در مسیر با لذت بردن از هر لحظه ی زندگی و شرایطی که داریم پیش میرویم معجزات و نتایج ,یکی پس از دیگری خود را نشان میدهند.

    سپاس فراوان از این آگاهی و دوست عزیز که این آگاهی رو مطالعه کردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    گام دهم/ کلید لذت بردن از مسیر تحقق خواسته ها

    اگه ما توی مسیر زندگی حرکت کنیم، اون چیزی که دوست داریم رو ادامه بدیم، و روی باورهای ثروت ساز کار کنیم و از زندگی خود لذت ببریم با تغییر باورها، به آنچه که می‌خواهیم می‌رسیم.

    هر کسی میتونه از کسب‌ و کاری که عاشقشه به ثروت برسه.

    اگه از لحاظ مالی رشد و پیشرفت می‌کنند یا نه، فقط و فقط ربط داره به باورهایی که در مورد ثروت دارند.

    وقتی باورهامون در مورد ثروت درست باشه، افرادی که از همون مسیر عشق و علاقشون رفتن به درآمد هم رسیدن . در هر زمینه‌ای مثل فوتبال، هنر، آرایشگری، طراحی و ….

    اونایی که توی مسیر عشق و علاقه به ثروت نرسیدن، به این دلیل نیست که توی هنر و ورزش یا آرایشگری و غیره جواب نمیده و نمیشه به ثروت رسید، بلکه باورهای مناسب در ثروت توی ذهنشون ایجاد نکردند تا جواب بدهد.

    این باورهاست که داره اتفاقات رو رقم می‌زنه، نه هیچ عامل دیگه‌ای.

    بدون استثنا تمام تجربیات و اتفاقات و شرایطی که توی زندگی ما داره رقم می‌خوره، بدون استثنا توسط افکار ما و باورهای ما داره رخ می‌دهد.

    ما با تکامل، با توجه به نکات مثبت و لذت بردن از مسیر زندگی خیلی راحت و ساده به خواسته هامون می‌رسیم، نچسبیم به خواسته هامون.

    ما باید از زندگی لذت ببریم، چون زندگی همه اون تجربیاته، حتی سختیها و لذتها و شادی‌ها و غم ها

    نباید زندگی رو به خودمون سخت بگیریم.

    خیلی کمال گرا نباشیم

    صبور باشیم و بیشتر در لحظه زندگی کنیم

    مهم لذت بردن از مسیر هست، انقدر نگیم کی به خواسته هامون میرسیم.

    از هر چیزی که داریم سپاس گذار باشیم، از هر چیز زیبایی که می‌بینیم با تمام وجود لذت ببریم

    اون وقت زندگیمون بسیار بسیار عمیق تر میشه، لذت بخش تر میشه و طبق قانون زودتر به خواستمون می‌رسیم.

    یادمون باشه راه رسیدن به خواسته اینه که احساسمون خوب باشه.

    احساس خوب فقط با تغییر ذهن و تغییر باورها به وجود میاد.

    * لذت بردن از مسیر تکامل و مسیر رسیدن به خواسته ها یه کلید مهمه، چون عجله و تمرکز تنها وتنها روی نتیجه، واقعا به آدم احساس خستگی و نا امیدی میده و ما رو از مسیر دور میکنه.

    در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    به نام خدای هدایتگر مهربان

    که هرچه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عشق ،مریم جان و کامنت بچه ها

    چقدر زیبا بود این فایل ،بااین که قبلاً این فایل کوش گرده بودم ولی الان تازه متوجه میشم چی داره میگه استاد .

    چقدر حرف های نابی

    سوال

    1.وقتی قوانین زندگی را شناختید، در اوایل مسیر که هنوز نتیجه ای نداشتید و تضمینی درباره نتیجه وجود نداشت، چه چیز به شما انگیزه می داد تا همچنان این مسیر را ادامه دهید؟

    من درباره این موضوع ،من عاشق این مسیرم ،نمیتونم این کار انجام ندهم ،دوست دارم پیام رسان توحید باشم .

    هدف الهی ،طرح الهی اگر یه نفر انجام نده ، جهان متوقف نمیشه ،یک نفر دیگه انجام میده .

    در مسیر زندگی ،هر چی دوست داشته باشی اگه حرکت کنی و کار مورد علاقه ات باشه وباور های ثروت آفرین داشته باشی ،موفق میشی حتما .

    مهم ،تمام اتفاقات زندگی ما حاصل تفکر و باورهای ما ،که خیلی مهم باورش کنیم خودم هستم که زندگی ام ایجاد میکنم .

    اگه شرایط ما دلخواه نیست

    میام روی باور هام کار میکنم ویک فاصله زمانی میخواد تا افکارم اتفاق بیفته ،در دنیای بیرون

    2.

    اگر با آگاهی و تجربه ای که الان دارید، به 15 سال پیش برگردید – یعنی روزهایی که شرایط مالی خوب و نتایج ملموس نداشتید – دقیقا اول روی کدام باورهای خود کار می کردید و به چه شکل؟

    جواب ،بیشتر لذت می‌بردم از مسیر

    (عجول نباشم ،زود زود به کارهام برسم ،اشتباه بود )

    چسبندگی به خواسته هام نداشته باشم

    واحساس خوب بیشتر با تغییر زاویه دید داشتن

    واحساس لذت بیشتر

    تمرین : من خیلی به یوگا و همین مسیر استاد عباس منش علاقه دارم ،نمیدونم یوگا ادامه بدم یا هر دو یا فقط مسیر استاد .

    چون من عاشق گفته های استاد هستم .

    تو دفترم نوشتم چون مسیر یوگا با گفته های استاد یکیه

    ممنون از شما

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 815 روز

    به نام انرژی قدرتمندی که جهانی پر از خوبی، زیبایی، نعمت، فرصت، ثروت، فراوانی و آدم‌های خوب را خلق کرده و من را نیز از بدو تولد موجودی بسیار ارزشمند آفریده که لیاقت تجربه بهترین نوع زندگی و رسیدن به تمام آرزوهایش را دارد.

    سلام به تمام خوبی‌ها، زیبایی‌ها و همه آدم‌های خوب

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    اگر در مسیر زندگیم حرکت کنم و چیزی که دوست دارم رو برم دنبالش و روی باورهام کار کنم و با تغییر باورها از زندگیم لذت ببرم، هدایت می‌شم به جایی که باید باشم.

    اگر احیانا از لحاظ مالی در حوزه‌ای که دوست دارم به اندازه‌ای که مدنظرم هست پیشرفت نکردم، برای اینِ که باورهام در مورد ثروت ایراد داشته؛ بنابراین وقتی باورهام در مورد ثروت درست باشه، کاری که دوستش دارم می‌تونه خیلی زیاد درآمد داشته باشه.

    این ی حقیقتِ که باورهاست که داره همه چیز رو رقم می‌زنه و نه هیچ عامل دیگه‌ای.

    بدون استثنا تمام تجربیات، اتفاقات و شرایطی که در زندگیم داره رخ می‌ده، توسط افکار و باورهای شخصِ خودم داره رقم می‌خوره.

    اگر شرایط فعلیِ من چیزی نیست که دوستش داشته باشم، اکی، روی باورهام کار می‌کنم و (با یک فاصله زمانی) شرایط رو به‌طور کلی تغییر می‌دم. (درست مثل کسی که می‌تونه با یک دکمه، ویدیویی رو توی موبایلش ببینه یا اون رو متوقف کنه.)

    این مثل ی معجزه است که از همون لحظه‌ای که شروع می‌کنم روی خودم و باورهام کار کردن و ذهنم رو کنترل می‌کنم، نشونه‌های این تغییر، خودش رو نشون می‌ده؛ البته برای اینکه نشونه‌ها ثابت بشن، فرکانس‌های من هم باید به ی ثبات برسن. (فرکانس به معنای ادامه‌دار بودن هست؛ نتایج اول نشونه‌هاش میان، بعد نتایج میان، بعدش نتایج هی ثباتش بیشتر میشه و بعد از لحاظ کیفیت و کمیت، هی بزرگتر و بزرگتر می‌شه.)

    نباید زندگی رو خیلی سخت بگیرم، نباید بچسبم به خواسته‌هام (حرص نزنم که زودتر بشه یا زودتر برسم و عجله نکنم) و بدونم که با تکامل، با توجه به نکات مثبت، با سپاسگزاری و با لذت بردن از مسیر زندگی، می‌تونم خیلی ساده و راحت به تمام آرزوها و خواسته‌هام برسم.

    باید از مسیر زندگیم لذت ببرم، آسون بگیرم، کمال‌گرا نباشم، صبور باشم، بیشتر در لحظه زندگی کنم.

    چون مهم لذت بردن از مسیرِ؛ به همین خاطر از نور خورشید که از تمام پنجره‌ها و درِ جلوی بالکن وارد خونه شده لذت می‌برم، از آسمون آبی و زیبایی که بالا سرمه، از هوای بسیار پاکی که دارم توش نفس می‌کشم، از نمای کوه جنگلی و برفی که می‌تونم از بالکن ببینمش، از لبخند امروزِ مادرم، از آبِ گرمی که برای دوش گرفتن داشتم، از موسیقی دلنشینی که امروز اتفاقی پیداش کردم و همین الان هم داره برای بار چندمین بار توی گوشم پلی می‌شه و باعث شده از نوشتن این کامنت، حس و حالم خیلی بهتر و شادتر بشه، از غذای ارگانیک، سالم و بسیار لذیذی که امروز برای خودم پختم و خوردم، از لباس زیبایی که تنم هست و… از همشون لذت می‌برم و برای داشتن و تجربه همه این نعمت‌ها، خدای بزرگ رو خیلی خیلی شکر می‌کنم.

    وقتی به نکات مثبت زندگیم توجه می‌کنم و برای همشون سپاسگزاری می‌کنم، احساسم فوق‌العاده عالی میشه، خدا رو نزدیک‌تر به خودم می‌بینم، زندگیم لذت‌بخش‌تر میشه و وقتی از زندگیم لذت می‌برم، زودتر به خواسته‌هام می‌رسم.

    پس چسبیدن به خواسته‌ها، راه رسیدن بهشون نیست؛ چون تا من به احساس خوب نرسم، اون فاصله‌ی بین من و خواسته‌هام پر نمی‌شه.

    به عبارتی فاصله من با خواسته‌هام فقط با احساس خوب پر میشه؛ یعنی راه رسیدن به خواسته‌ها، داشتن احساس خوبِ و باز هم به این قانون می‌رسم که احساس خوب= اتفاقات خوب.

    حالا این سوال پیش میاد که احساس خوب چطور بوجود میاد؟ جواب ساده است: احساس خوب با تغییر باورها بوجود میاد.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    خدای قدرتمند، بخشنده و مهربانم، هزاران بار شکرت برای اینکه هر لحظه من رو به سمت بهترین‌ها هدایت می‌کنی و تجربه خوشبختی و ثروت پایدار رو روند طبیعی زندگی من قرار دادی.

    خدایا برای تمام نعمت‌های کوچیک و بزرگی که از اولین روز زندگیم تا همین امروز به من دادی و برای اون دسته از نعمت‌هایی که از این لحظه به بعد و در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حمید و شیوا گفته:
    مدت عضویت: 1684 روز

    شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوند شگفتی ها

    *پیشرفت در مسیر مورد علاقه

    تمام شغل ها پتانسیل ثروت ساختن را دارند .

    اگر وارد مسیر مورد علاقه ات شوی در این مسیر ثبات داشته باشی و باورهای ثروت آفرین درباره ی علاقه ات بسازی ، نتیجه تضمین می شوذ.

    اگر عشق و علاقه خود را می شناسی ، بااشتیاق بیشتری در آن مسیر حر کت کن ، بهبود ایجاد کن و مهارت هایت را افزایش بده و باورها ی ثروت آفرینی در باره ی آن علاقه ات بساز.

    اگر در مسیر زندگی حرکت کنی و ادامه بدی و روی باورهات کار کنی و لذت ببری از زندگیت با تغییر باورهات ، هدایت میشوی به آنجایی که باید باشی.

    باورهاست که داره اتفاقات رو رقم میزنه نه هیچ عامل دیگه ای. بدون استثنا تمام تجربیات و اتفاقات و شرایطی که توی زندکی شما داره رقم میخوره ، بدون استثنا توسط افکار شما و یا باورهای شما داره رخ میده.

    * زندگی در لحظه

    استاد : اگر با آگاهی های الان برگردم به 15 سال پیش ،کلا زندگی رو خیلی سخت نمیگیرم و میدونم که با تکامل و با توجه به نکات مثبت و با لذت بردن از زندگی خیلی راحت و ساده به خواسته هام می رسم و خیلی به خواسته هام نمی چسبم.حرص نمیرنم که زود به همه چیز برسم .کمال گرا نبودم .صبورتر بودم و خیلی بیش تر در لحظه زندگی میکردم.

    مهم لذت بردن از مسیره. انقدر نگید پس من کی به خواسته هام میرسم ! از دیدن یک پروانه ی زیبا لذت ببرید ، از یک سلام پر مهرو محبت مادر ، از گفت و گوش عاشقانه با همسر، از روابط خوب با پدر خواهر برادر .از یک پارک قشنگ تو محله تون لذت ببرید. یه راهی پیدا کنید که از شرایطی که دارید لذت ببرید و بعد زندگی شما بسیار بسیار عمیق تر و لذت بخش تر میشه. و طبق قانون بدون تغییر خداوند زودتر به خواسته هاتون میرسید.

    فاصله ی شما و خواسته هاتون فقط و فقط با احساس خوب پر میشه.احساس خوب به چه شکل بوجود میاد؟ با تغییر ذهن با تغییر باورها.فقط و فقط.

    *جمله ی تاکیدی امروز:

    فاصله ی شما با خواسته هاتون فقط با احساس خوب پر میشه.با تغییر زاویه ی دید از همین لحظه و همین شرایط لذت ببر و شکرگذار باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: