معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 2 - صفحه 12

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صلاح الدین آزادی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    سلام استادعزیزم

    وخانوم شایسته ی مهربون که برای ما همیشه فیلم‌های زیبا میگیرندو سلام دوستان عزیز و هم مسیرم که در سایت با من هستن

    استاد جدیدا قبل از اینکه شما این دوره اماده کنید. خیلی ازین نشانه های عدم احساس لیاقت رو در خودم میدیدم حتی لیاقات درمورد اینکه درامد من یه خورده بالاتر بره

    حتی در مورد اینکه بتونم ازدواج کنم همیشه این‌گفتگو ها تو ذهنم به من میگفتند اخه کی تورو دوس داره

    هیشکی از تو خوشش نمیاد چون تو پول نداری چون

    چون تو این قیافه ی قشنگ این اندام قشنگ رو نداری.

    همیشه از وختی که روزم رو شروع میکنم چون من یه ادم درونگرا هستم خیلی ازین نجواها رو وختی تو ذهنم دقت میکردم میشنیدم یه جاهایی. میشد. به خودم میگفتم ن تو لیاقت داری لیاقت همسر خوب لیاقت ثروت و خونه ی خوب داری اما حریف این ذهن نمیشدم

    و همش داشتم خودم رو بابقیه مقایسه همش ببین این تونست ببین این که از تو وضعش بد تر بود اینکه حالا به نظر خودم از من خنگ تر بود تونست اما تو نتونستی همش وختی این مقایسه هه با دیگران اتفاق می افتاد من هعی احساس بی ارزشی بیشتری میکردم

    حتی وختی میشه که من از یک خانمی خوشم میومد ولی جرئت اینو نداشتج که برم جلو جرئت اینو ندارم که رابطه باهاش برقرار همش تو ذهنم میگه اصن اون که اصن از تو خوشش نمیاد تازه اصنم خوش بیاد تو پول نداری هیچی نداری هییچی نداری اصن هم موفقیت مالی کسب نمیکنی

    استاد این فایل شما اشک منو در اورد یه زنگی تو قلبم به صدا در اومدتو تردید بودم و همش داشتم به خدا میگفتم خدایااا من دوره ی روانشناسی ثروت رو بخرم یا اینو بخرم اخه خیلی دوس دارم شرایط مالی خوبی رو تجربه کنم ولی وختی این فایل رو دیدم فهمیدم این چیزیه هست که من احتیاج دارم استاد

    یه جاهایی میشد وختی رو دوره های شما کار میکردم یقین داشتم دوره های شما. مارو به نتیجا میرسونه

    ولی وقتی میفهمیدم که اینقدر اگه نتیجه توزندگیم اتفاق بیفته یه اتفاق بدی میفته منن نمتونستم این حد از موفقیت رو قبول کنم نمیتونستم خودمو لایق این حد از نوفقیت حالا خونه ماشین همسر ببینم من نمیتونستم در مورد اینکه مثلا من همسر خوبی داشته باشم. من شرایط مالی خوبی داشته باشم خودم رو لایق بدونم و هعی داشتم درجا میزدم ددر نتیجه به خاطر نداشتن احساس لیاقت. من یه جاهایی میدیدم ناخود اگاه خودمو تو همون شرایطه نگه میدارم که نرم ازین جلو تر و خوب ترکش هاشم میدیدم میدیدم که من دارم ازون ور بوم میفتم چون یجورایی وختی من به خودم نمیتونستم لیاقت داشتن یک همسر خوب لیاقت داشتن یک شرایط مالی خوب رو به خودم بدم ناخود هم داشتم به عنوان مثال خودمو تو همون شرایط بد مالیه نگه میداشتم تو همون نداشتن یک رابطه ی عاطفی خوب

    استاد یه چیز دیگه ای که تو باز هم یه زنگ دیگه ای رو تو. قلب من به صدا در اورد اینکه گفتین چرا همیشه باید عیب هامونو نقص هامونو تو سر خودمون بزنیم و اینکه موفقیت هامون بی ارزش دیده بشه

    من یه موقع هایی میشد همیشه این سوالو از خودم میپرشیدم این موفقیت هایی که به دست اوردیم انگار همیشه هیچ به نظرم میومد فک مرکدم هیچ ارزشی ندارن و این نقص هامونه که همیشه تو گفتگو با خودمون داریم تو سر خودمون میکوبیم داریم خودمونو بخاطرش سرزنش میکنیم

    استاد احساس میکنم این ها همون نشانه هایی بود که باید از طرف خداوند به من داده میشد برای خرید این دوره و بزودی انشاء الله این دوره های رو هم مثل دوره های دیگه خرید میکنم استاد از شما سپاس گذارم بابت تهیه این دوره خیلی دوس دارم نتایجی که بعد از انجام تمرینات این دوره میگیرم سخصیتی که در من ساخته میشه رو ببینم

    از شما بابات این فایل زیبا و از بچه های سایت بابت کامنت های زیباشون سپاس گذارم و همه شون رو به پروردگار مهربان پروردگار اسمان ها و زمین صاحب العرش. مالک الملک میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2155 روز

      به نام خدا

      سلام بر شما آقای صلاح الدین

      درست میگید

      چقدر ما ضربه ها خوردیم از همین بی ارزش دانستن کاری که انجامش دادیم

      مثلا غذایی را اونقدر خوشمزه درست کردیم بعد به خودمون گفتیم این که چیزی نیست من که فلان کار را نمی تونم انجام بدهم

      و همین شده همیشه عدم احساس ارزشمندی در وجودمون بماند

      و هم خودمون . خودمون را سرکوب کنیم و هم از طرف دیگران بی ارزشی ببینیم

      ممنون بابت کامنت زیباتون

      این باورها باید تکرار شوند و تا تکرار نشوند از موفقیت خبری نیست

      و اگر هم موفقیتی بدست بیاید گذارا است

      ممنون دوست عزیزم

      در مورد اینکه گفتید کی تو را دوست داره واقعا درست گفتید . همیشه این نجواها هست

      در مورد خودم الان یادم اومد که من چون شغل ندارم همیشه این ذهنم دارد من را سرکوب می کنه که تو مار نداری تو شغلی نداری

      در صورتیکه نباید همه ی اینها را به هم گره بزنم

      تکرار توانایی های خودمون و همیشه به یاد آوردن شون باعث میشود احساس لیاقت هم در وجودمون بیدار شود و بیدار بماند

      الهی که باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    صلاح الدین آزادی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    سلام استادعزیزم

    وخانوم شایسته ی مهربون که برای ما همیشه فیلم‌های زیبا میگیرندو سلام دوستان عزیز و هم مسیرم که در سایت با من هستن

    استاد جدیدا قبل از اینکه شما این دوره اماده کنید. خیلی ازین نشانه های عدم احساس لیاقت رو در خودم میدیدم حتی لیقات درمورد اینکه درامد من یه خورده بالاتر بره

    حتی در حورد اینکه بتونم ازدواج کنم همیشه این‌گفتگو ها تو ذهنم به من میگفتند اخه کی تورو دوس داره

    هیشکی از تو خوشش نمیاد چون تو پول نداری چون

    چون تو این قیافه ی قشنگ لین اندام قشنگ رو نداری.

    همیشه از وختی که روزم رو شروع میکنم چون من یه ادم درونگرا هستم خیلی ازین نجواها رو وختی تو ذهنم دقت میکردم میشنیدم یه جاهایی. میشد. به خودم میگفتم ن تو لیاقت داری لیاقت همسر خوب لیاقت ثروت و خونه ی خوب داری

    و همش داشتم خودم رو بابقیه مقلیسه همش ببین این تونست ببین این که از تو وضعش بد تر بود اینکه حالا به نظر خودم از من خنگ تر بود تونست اما تو نتونستی همش وختی این مقایسه هه با دیگران اتفاق می افتاد من هعی احساس بی ارزشی بیشاری میکردم

    حتی وختی میشه که من از یک دخوری خوشم میاد ولی جرئت اینو ندارم که برم جلو جرئت اینو ندارم که رابطه باهاش برقرار همش تو ذهنم میگه اصن اون اصن از تو خوشش نمیاد تازه اصنم خوش بیاد تو پول نداری هیچی نداری هییچی نداری اصن هم موفقیت مالی کسب نمیکنی

    استاد این فایلی شما اشک منو در اورد یه زنگی تو قلبم به صدا در اومدتو تردید بودم و همش داشتم به خدا میگفتم خدایااا من دوره ی روانشناسی ثروت رو بخرم یا اینو بخرم اخه خیلی دوس دارم شرایط مالی خوبی رو تجربه کنم ولی وختی این فایل رو دیدم فهمیدماین چیزیه هست که من احتیاج دارم استاد

    یه جاهایی میشد وختی رو دوره های شما کار میکردم یقین داشتم دوره های شما. مارو به نتیجا میرسونه

    ولی وتتی میفهمیدم که اینقدر اگه نتیجه توزندگیم اتفاق بیفته این اتفاق بدی میفته یمن نمتونستم این حد از نوفقیت رو قبول کنم من نمیتونستم در مورد اینکه مثلا من همسر خوبی داشته باشم. من شرایط مالی خوبی داشته باشم خودم رو لایق بدونم و هعی داشتم درجا میزدم ددر نتیجه به خاطر نداشتن احساس لیاقت. من یه جاهایی میدم ناخود اگاه خودمو تو همون شرایطه نگه میدارم که نرم ازین جلو تر و خوب ترکش هاشم میدیدم میدیدم گه من دارم ازون ور بوم میفتم چون یجورایی وختی من به خودم نمیتونستم لیاقت داشتن یک همسر خوب لیاقت داشتن یک شرایط مالی خوب رو با خودم بدم ناخود اگه هم داشتم خودمو تو همون شرایط بد مالیه نگه میداشتم تو همون نداشتن یک رابطه ی عاطفی خوب

    استاد یه چیز دیگه ای که تو باز هم یه زنگ دیگه ای رو تو. قلب من به صدا در اورد اینکه گفتین چرا همیشه بلید عیب هامونو نقص هامونو تو سر خودمون بزنیم و اینکه موفقیت هامون بی ارزش دیده بشن

    من یه موقع هایی میشد همیشه این سوالو از خودم میپرشیدم این موفقیت هایی که به دست اوردیم انگار همیشه هیچه و این نقص هامونه که همیشه تو گفتگو با خودمون داریم تو سر خودمون میکوبیم داریم خودمونو بخاطرش سرزنش میکنیم

    استاد احساس میکنم این ها همون نشانه هایی بود که باید از طرف خداوند به من داده میشد برای خرید این دوره و بزودی انشاء الله این دوره های رو هم مثل دوره های دیگه خرید میکنم استاد از شما سپاس گذارم بابت تهیه این دوره خیلی دوس دارم نتلیجی که بعد از انجام تمرینات این دوره میگیرم سخصیتی که در من ساخته میشه رو ببینم

    از شما بابات این فایل زیبا و از بچه های سایت بابت کامنت های زیباشون سپاس گذارم و همه شون رو به پروردگار مهربان پروردگار اسمان ها و زمین صاحب العرش. مالک الملک میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زینب نوری پور گفته:
    مدت عضویت: 622 روز

    سلام خدمتتان استاد حسین عباس منش و مریم شایسته عزیز ،خدا را سپاسگزارم که تونستم ب این مدار راه پیدا کنم ک صحبت های استادم رو بشنوم ،من استاد خیلی فک میکنم که احساس بی لیاقتی دارم و داشتم ،ومتاسفانه پسرم هم همین جوری هست خیلی دوست داره ک از نظر دیگران تایید بشه واقعا چقدر حال آدم بد میشه ک بخواد همیشه دیگران ب اون حس ارزشمندی بدن الان من دوره عزت نفس رو خریدم خدا رو شکر ولی بی اهمیتی میکنم ک متعهد نیستم. در نهایت از شما سپاسگزارم که این همه آگاهی ب مردم میدین و از خداوند متعال هم ممنون هستم ب خاطر خودش و ب خاطر استاد حسین عباس منش و مریم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 642 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت

    سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزگوار

    سلام به خانواده گرم وصمیمی خودم

    خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت توحیدی که منو با هزاران دست توحیدی که به سمت من فرستادی تا منو به خودارزشی و به اعتماد به نفس واحساس لیاقتی که در این سال جدید دارم به مدد خودت یا رب برسانند خدایا سپاسگزارم به خاطر دوره عزت نفس که برای من تهیه وتدارک دیدی وخداوندا سپاس به خاطر دوره احساس لیاقت که باز منو شایسته دونستی تا واردش بشم خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم خدایا مرسی

    بله استاد عزیز همه چیز به احساس لیاقت وخود ارزشی بر میگرده یعنی من از دیروز که به طور جدی وتعهد واقعی که به خودم وخدای خودم واین سایت وهمه خانواده صمیمی وبارزشم دارم استاد نمیدونی توی این دوروز چه اتفاقات باور نکردنی برای من افتاده یعنی با تمام وجودم میبینم کرنش دنیا را نسبت به خودم خدایا سپاسگزارم به خاطر این احساس لیاقت که در من به وجود اودی خدا سپاسگزارم

    استاد عزیز من در حال حاضر روی دوره عزت نفس کار میکنم وبه امید خدای مهربانم دارم دوره احساس لیاقت رو خریداری میکنم که به آرزوی که در اول سال از خدای مهربانم کردم برسم به احساس لیاقت فوق‌العاده به عزت نفس بی نظیر به اعتماد به نفس بی حتما و خداوند قشنگ به من الهام کرد که دوره عزت نفس با احساس لیاقت باهم کار کنم خدایا سپاس بیکران به خاطر نعمتها وقانون های بدون تغییرت خدایا شکرت

    انشاالله از اتفاقات جالب که در طول این مسیر ودوره های عالی برای من پیش میاد با شما دوستان شیر خواهم کرد

    میسپارمتون به دستان گرم پروردگار مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    چقدر پیش اومده که مشتری عالی و دست به نقد برامون آمده و پول هم داده و گفته همیشه میان اینجا تا برام شما کارکنی و بعد ما مغرور شدیم یا به خودمون گفتیم من که دیگه نمی تونم من که دیگه نخواهم توانست دیگه نمیشه … چقدر ریشه داره که می تواند خانه مان سوز باشه

    چقدر شده پول زیاد توی کیف و کارت مون بوده که همین طور پودر شده و تموم شده اصلا نمی دونیم کو کجاست چی شد پول هایی که در گذشته همین طور برای من می اومد و پودر میشد

    یک کش مو دارم مدت هاست ازش استفاده می کنم امروز از موهام درآوردم و نازش کردم گفتم این کش مو هم یه نعمت از منه خدا را شکر

    همه ی وسایل . همه ی آدمها را ارزشمند بدونیم

    خودمون هم ارزشمند بدونیم

    من باید در لحظه ی حال خودم را بزارم

    الان اکثر خانمها دنبال زیبایی هستند از یه جنبه ای نگاه کنیم خوبه ولی بعضی ها را می بینم کلا از قیافه افتاده اند چون نمی خواهند از هم دیگه کم بیارند

    فکر کن استاد در پارادیس زندگی می کنه و هر روز به خودشون بگن که چی ؟؟؟ ما که دو نفر بیشتر نیستیم و همین طور به کمبود و سرزنش فکر کنن و ازشون گرفته میشه به راحتی ولی هر روز ایشون بهبود دارند هر روز بهتر هر روز توسعه …..

    من خودم چون پاشنه آشیل دارم در مورد روابط خیلی روش کار می کنم حتی با افراد سمی هم نمی تونم دور شوم یعنی یه مدت دور می شویم از هم ولی باز دوباره به هم دیگه وصل میشویم این جای کار دارد می دونم

    إن شاله خداوند همه ی ما را به جهتی هدایت می کنه که بهترینه به جهتی که ما دوستش داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    سجاد عمادی گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    سلام خدمت استادعباس منش عزیز وخانم شایسته دوست داشتنی

    من واقعا در بحث احساس لیاقت وعزت نفس خیلی مشکل دارم وفکر میکنم بزرگترین مشکل من همین احساس لیاقت هست من فکر میکنم شاید یکی از ترمز های من که باعث شده به خواسته هایم نرسم یا نعمت هایی که دارم را از دست بدم احساس عدم لیاقت هست من وقتی به اتفاقات زندگیم نگاه کردم وارتباط احساس لیاقت و پیشرفت در تمام جنبه های زندگیم را برسی کردم وفکر کردم چرا به سختی به خواسته هایم میرسم (که اگر برسم وبی خیال اون خواسته نشم) همین احساس لیاقت وعزت نفس من هست چیزی که باعث شد فوتبالم را که عاشقش بودم را ادامه ندم سلامیم را ازدست بدم روابط خوبم با ادما خراب بشه به سختی پول بدست بیارم ونتونم رابطه با افراد برقرار کنم عدم احساس لیاقتم بوده من از احساس عدم لیاقت خیلی ضربه خوردم ویکی از اهداف سال جدیم همین بازسازی احساس لیاقتم هست که به نظر خودم پایه همه ی موفقیت ها وشروع تازه ایی برای من میتونه باشه تا باروند تکاملی بتونم احساس لیاقتم را بسازم ودر جهت رشد وپیشرفت وخواسته هام قدم بردارم.

    استاد عزیزم شما به موضوع بسیار خوبی اشاره کردید که تا اخر عمر باید روی احساس خود ارزشمندی باید کار کنیم با هربار احساس خود ارزشمندی زندگیمون در هر جنبه بهتر بهتر میشه وخوشبختی را تجربه میکنیم

    استاد عباس منش عزیزم از شما بابت دوره احساس لیاقت کمال تشکر را دارم موفق وسربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    ساعت حدود 3 نصف شبه و یه ساعتیه از خاب بیدار شدم

    یه حسی میگه برو بنویس برو بنویس و منم گفتم چشم و بلافاصله اومدم برای نوشتن . این جلسات معرفی دوره احساس لیاقت خودش یه دوره اموزشی هست و بسیار بسبار باارزشه و واقعا استاد دستتون درد نکنه بابت این مطالب باارزش . تو کامنتای قبلیم از شوهر عمه ثروتمندم یه توضیحاتی دادم و تحسینش کردم که چه ایمان خوبی به خدا داره و این جمله طلاییش که گفت من هرچی از خدا بخام بهم میده .

    من بخاطر تحسین شوهر عمم و ثروتش و همچنین کارکردن روی این مطالب احسساس لیاقت یه اتفاق خیلی تازه و جادویی برام افتاد. ما ساکن اصفهانیم و شوهر عمه و عمه ام ساکن تهران (منطقه نیاوان سه راه اقدسیه !) برکت باد واقعا بهشون .

    بعد از سالهای سال که من تاحالا این تجربه رو نداشتم خداوند به دل عمه من انداخت که ما رو دعوت کرد به خونشون و چه خونه هایی رو اونجا دیدم . دوروز خونه عمه بودیم چقدثروت دیدم و لذت بردم . خونه عمه کلی مجسمه های سنگی و شیر سنگی زیبا داشت . فرش های ابریشمی . من با نیت این رفتم که از عمه ثروتمندم چیز یاد بگیرم و همین کارم کردم .

    یه اتفاق عالی که افتاد این بود که شوهر دختر عمم که خیلی هم ثروتمنده ماشین جدید خریده بود و اومد که ما رو ملاقات کنه و خلاصه برای شیرینی ماشین ما رو برد به بهترین رستوران اقدسیه و این اتفاقات و این غذاهای بینظیر و مکانهای بینظیر و دیدن ثروت بینهایت همش بخاطر کارکرردن روی خودم و احساس لیاقت بوده و من هروقت روی احساس لیاقت کارمیکنم خیلی سریع واکنش دنیا رو میبینم و واقعا شگفت انگیزه

    از شمااستاد عزیز و خانم شایسته مهربان بسیارتشکر میکنم بابت اینکه هرجمله ای ازشما میتونه کلی اموزش و درس باشه برامون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 916 روز

    خدای خوبم خلی ازت ممنون و سپاسگزارم که مرا این چنین هدایت می کنی

    خلی دنبال یک همچین فایلی می گشتم

    و خلی مشتاق شنیدن این چنین فایل بودم

    و در حالیکه قبلاً شاید این فایل را شنیده بودم

    اما درک مناسب تری نداشتم و کامنت هم نداشته بودم

    آمدم این فایل را با عشق گوش دادم و چقدر لذت بردم و چقدر مرا به گذشته ام برد

    که من چی نگاه به خودم و توانای های خودم داشتم

    به یاد آوردم که من گذشته خلی ناجالب داشتم

    چون من در فضایی بزرگ شدم که اکثرا مورد مقایسه قرار داشتم

    و این مقایسه شدنم کار یک روز دو روز نبود بلکه خلی زمان های زیادی را من تجربه کردم

    من به یاد دارم که خلی زیاد شنیدم که به من گفته می شد تو ناتوان و بدرد نخور هستی

    یعنی هر کاری که اگر من توانای انجام دادن آن را داشتم

    اما بازهم اجازه انجام دادن آن کار را نداشتم و به من می گفتند که تو نمی توانی این کار را انجام دهی

    این حرکات و رفتار از طرف خانواده و نزدیکانم صورت می گرفت

    شاید قصد آنها دلسوزی بود

    اما این دلسوزی بی جا خلی تاثیر بدی روی من گذاشت

    حتی موقع های بودند که اگر در انجام کاری می گفتند که تو نمی توانی من خلی با خشونت و ناراحتی و پرخاشگری می گفتم چرا چنین چیزی می گوید

    مگر انجام دادن این کار آنقدر مهارت لازم دارد که من نمی توانم انجام دهم که مرا از انجام این کار باز می دارید

    و می دیدم که قصد آنها به نحوی ترحم کردن در حال من بود

    اما این را دانستم که این رفتار ها همیشه بد ترین تاثیر را روی من دارد

    و من از بس که این جور چیز های را شیندم قشنگ باورم شده بود که من واقعا نمی توانم

    حتی موقع های بود که از انجام دادن کاری که بلد بودم بازهم ترس داشتم که انجام دهم چون این نگرش را داشتم که اگر خوب انجام نشود چی خواهد شد

    من در دوران نو جوانی ام شاگرد مکانیک بودم

    و اینجا قشنگ تجربه کردم که در حالیکه از بس که زیاد دیده بودم فلان بخش را چی جوری باید انجام دهم و ترمیم کنم. و با خودم می گفتم اگر بار دیگر به من اجازه دهد من می توانم آن کار را انجام دهم. وقتی که چنین فرصتی پیش می آمد آن موقع قشنگ دست من می لرزید و به نحوی آن کار را انجام می دادم که کسی بالا سرم آماده است اگر من اشتباهی کنم حتما مرا کتک می زند

    چون من این چنین شرایط را تجربه کرده بودم .

    در خانواده که هر حرفی و هر کاری می شد فقط ترس و وحشت بود

    و من از همه چیز و انجام دادن آن وحشت داشتم

    و خلی زیاد به یاد دارم که من خودم فرد اضافی احساس می کردم

    و با خودم فکر می کردم که من از عهده هیچ کاری بر آماده نمی توانم

    من مانند خلی از اعضایی خانواده ام و هم نسلانم آدم شوخ و نترس نبودم بلکه من همیشه می ترسیدم و حرکت نمی کردم

    در دوران کودکی خلی جاها حقم خورده می شد و من چیزی گفته نمی توانستم

    به من زور می گفتند و من سکوت می کردم

    چون می گفتم اگر در مقابل این فرد وایستم و دعوا راه اندازم از من نزد فامل شکایت می کند و آنجا بازهم سرزنش می شوم

    و من بخاطر اینکه نزد فامل خوب باشم هیچ کاری نمی کردم

    همیشه مجبور بودم خودم را آدم خوبه نشان دهم

    چون این تنها رویش بود که من از داد و غالها در امان بودم

    و این چنین یک گذشته خلی تاثیر منفی و بدی روی من گذاشته بود

    و تا خلی از مدت ها تاثیرات این را در زندگیم احساس می کردم

    من برای انجام دادن کاری پیش قدم نمی شدم

    من دردل ترس هایم وارد نمی شدم

    من جرات و شهامت حرکت کردن را نداشتم

    من خودم را فرد بیچاره می دیدم

    من خودم را فرد ضعیف و ناتوان می دیدم

    من واقعا از همه نظر خودم را ناتوان حس می کردم

    و زمانی رسید که من دیگر واقعا خسته شده بودم از این چنین یک وضعیت و شرایط

    تا چی وقت در ترس و نگرانی ادامه دهم

    تا چی وقت با ید ترسو وضعیف باشم

    تا چی وقت باید در جهالت و نادانی بسر برم

    تا اینکه من خودم آگاهانه شروع کردم برای تغییر آوردن در زندگیم

    من مدت زمان زیادی را روی این بخش ها کار کردم

    من کتاب های زیادی را از افراد نامداری مطالعه کردم و من از حظور در جمع ترس زیاد داشتم

    و با مراجعه کردن درکلاس فلان بیان و آموختن و تمرین کردن و این جور موارد کم کم بر ترس هایم‌ غلبه کردم

    …….

    و زمانیکه خواسته بهتر و شدید تری در وجود من شکل گرفت و بعدا با استاد عباس منش و سایت شأن آشنا شدم

    و مدت زمانهای من آموزه های استاد را بصورت غیر قانونی در اختیار داشتم

    و نمی دانستم که استاد رضایت ندارد که من این گونه از این آموزه ها استفاده کنم

    کم کم تازه می فهمیدم که من چی وضعیت را پشت سر گذاشته ام

    و زمان که من عضو سایت شدم و بعدا محصولات را تهیه کردم کم کم آگاهی کسب کردم

    و قانون جهان را شناختم

    و حالا با عشق و لذت دارم روی خودم و تغیر باورهایم کار می کنم و نتایج های قشنگ و لذت بخش را هم کسب کرده ام و کسب می کنم

    به همان اندازه که این حرف ها را باور کرده ام به همان اندازه نتایج هم گرفته ام

    اما تا هنوز این نگرش را دارم که نباید دیگران از دست من حرف و رفتار من ناراحت شود

    در حالیکه در خلی از موارد ها من بر حق هستم

    اما این باور در وجود من است که در هر صورت نباید کسی را من ناراحت سازم

    همین امروز موضوعی اتفاق افتاد که بعدا داشتم خودم را سرزنش می کردم که چرا فلان حرف را به فلانی گفتم و او شاید ناراحت شود

    و چند دقیقه ای این موضوع ذهنم را در گیر ساخته بود .

    بعدا با خودم کنار آمدم که من حرف خودم را می زنم چی خوشش می آید و یا هم نباید

    و برای خودم دلایل های آوردم که من بی راه نبودم

    و این جوری دیدم که خیالم راحت شد و خلی هم خوب خودم با موضوع کنار آمدم

    و تازه دارم کمی بهتر شدم نسبت به این چنین موضوعات و این را هم می دانم که باید روی خودم زیاد کار کنم تا تغیرات بهتری را در شخصیتم بوجود آورم

    استاد عزیزم خلی خلی از شما ممنون و سپاسگزارم بابت این چنین بحث های آموزنده و لذت بخش

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    یکی از بهترین دوره هایی که آماده شده و به صورت ریشه ای مسائل ما را حل می کند دوره ی ارزشمند احساس لیاقت است. البته تمام دوره های استاد ارزشمند بوده و بر روی هیچ یک نمی توان قیمتی گذاشت و آن ها را با هم مقایسه کرد. تمام دوره های ایشان فوق العاده بی نظیر و ارزشمند است و کار کردن بر روی هر یک جنبه هایی از شخصیت ما را رشد داده و درهایی از نعمت و ثروت را به روی ما گشوده می کند. واقعا از خداوند سپاسگزاریم که ما را در مدار دریافت آگاهی های ناب و خالص استاد قرار داد که کلام خداوند و وحی منزل است.

    احساس لیاقت در تمام جنبه های زندگی ما موثر است به میزانی که برای خود ارزش قائل هستیم جهان برای ما ارزش قائل است. در تمام جنبه های زندگی اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید خودمان را ارزشمند بدانیم فارغ از هر گونه عامل بیرونی تحصیلات، سن، مدرک تحصیلی و.. در گفتن راحت است اما در عمل به دلیل رشد کردن و بزرگ شدن در شرایط نامناسب تحقیر، سرزنش، مجازات و… احساس پوچی و بی ارزشی می کنیم. در بحث ثروت وقتی احساس خود ارزشمندی نداشته باشیم خود را لایق پیگیری آرزوهای خود نمی دانیم. زمانی که به دنیا آمده ایم مشکلی نداشتیم اما به تدریج احساس ارزشمندی خود را به عوامل بیرونی گره زده اگر شکست بخوریم اشتباهی کنیم و… احساس بی لیاقتی خواهیم کرد. این دوره واقعا دوره ی خود شناسی است و باید هر روز بر روی آن کار کنیم تا شرایط بهتر را ببینیم احساس لیاقت بی انتها است به اندازه ای که خود را لایق می دانیم جهان و افراد برای ما ارزش قائل هستند و ثروت و نعمت وارد زندگی ما خواهد شد. افرادی که در دوره احساس لیاقت کار می کنند اگر متعهد به ادامه ی مسیر باشند زیر بنایی می شود که هر چیزی را می توان بر روی آن استوار کرد. هر کاری که بخواهیم می توانیم انجام‌ دهیم. تنها موضوعی که ما را متمایز می کند ارزش برای خود قائل بودن و کمتر سرزنش کردن خود مان است به اندازه ای که برای خود ارزش قائل هستیم جهان برای ما ارزش قائل است.

    گفتگوهای منفی با خود فرکانس های منفی را ارسال خواهد کرد.

    ما در طول شبانه روز با خودمان صحبت کرده و گفتگوهایی در ذهن ما است. ما خود را سرزنش و تحقیر کرده و دیگران را بهتر و زیباتر و باهوش تر از خود می دانیم و می گوییم تو عرضه نداری و بدترین حالت ممکن را پیش بینی می کنیم. اگر از لحاظ مالی دچار مشکل شویم خود را سرزنش می کنیم.

    افراد دارای احساس ارزشمندی پایین غالب گفتگوهای ذهنی انها منفی است تمام موفقیت ها را نادیده می گیرند. همه ما یک ورژنی در مغزمان هست که با ما صحبت می کند. دو نوع گفتگو داریم که یکی از قلب که جایگاه خداوند است و همیشه وعده ی فراوانی، نعمت و فزونی می دهد. در ذهن مان صدایی هست که می گوید تو کافی نیستی، ارزشمند نیستی، زیبا نیستی،…. اما خداوند صدای الله را بالا برده و کلام شیطان را پست می کند. با احساس ارزشمندی خودمان را با دیگران مقایسه نکرده احساس نا امیدی نمی کنیم و صدای خداوند در وجودمان بلندتر می شود. اگر مسئله ای برای ما پیش بیاید خداوند به ما آرامش می دهد و نجواهای ذهنی در ذهن مان بسیار کاهش می یابد. باید تا پایان عمر بر روی این احساس کار کنیم چون به آن نیاز داریم فرکانس های غالب ما همان نجواهای ذهنی است. اگر شرایط بد پیش رفت احساس بی ارزشی نداریم اگر نمره خوبی نگیریم احساس بی ارزشی نخواهیم کرد تا زمانی که بر روی خود کار می کنیم روابط بهتری وارد زندگی ما خواهد شد. تنها افرادی می توانند در این دوره شرکت کنند که در مدارش قرار داشته باشند.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    به نام خدا و سلام به شما استاد عزیز

    بحث لیاقت…

    احساس لیاقت…

    استاد این بحث خودشناسی اروم اروم خیلی درهای اگاهی رو به روی انسان باز میکنه، نشستم فکر کردم و دیدم که چرا من اصلا یکسری خواسته هارو نمیخوام، چرا بعضی چیزارو اصلا در درون و به صورت واقعی دنبالشون نیستم؟

    و به این رسیدم که من فکر نمیکنم که لیاقتش رو داشته باشم!

    شاید در ظاهر یک نفر از ما سوال کنه که تو فکر میکنی ادم لایقی هستی میگیم بله من لایقم!

    شاید 95% ادما بگن که اره من لایق خیلی چیزا هستم…

    اما اما اما چیزی که در درونشون حس میکنن و چیزی که اونجا جریان داره چیز دیگه ایه…

    اصلا تو بحث خودشناسی صداقت با خود مهمترین معیار و اولین قدمه…

    رو راست بودن با خود و صداقت داشتن با خود و اینکه بپذیریم که ما در خیلی چیزها ایراد شخصیتی داریم خودش مهمترین قدمه…

    بدون صداقت و روراستی با خود امکان نداره بشه خودمون رو بشناسیم… یعنی دقیقا همونجایی که میخوایم بعضی ایرادات رو در درونمون انکار کنیم، دقیقا همونجا تمام این پروسه متوقف میشه و به بیراهه میره…

    حتی اینکه بپذیریم خیلی اوقات ما به خودمون داریم دروغ میگیم و خود من دارم به خودم دروغ میگم و خیلی از ایراداتم رو انکار میکنم، حتی این پذیرش هم خودش خیلی شجاعت میخواد و قدم بسیار مهمیه

    حالا تو بحث لیاقت و احساس ارزشمندی، در مورد خودم اینجوریه که خیلی جاها که احساس عدم لیاقت دارم و احساس ارزشمندی نمیکنم دلیلش و ریشه ی اصلیش، “نظر مردم” هست…

    وقتی پله پله میرم عقب و میخوام بفهمم درونم چه چیزی باعث شده که احساس بی ارزشی یا احساس بی لیاقتی داشته باشم، در 80% اوقات میرسه به “حرف مردم”

    باز هم شاید با خودمون بگیم، حرف مردم اونقدرا هم ترسناک نیست و جدی نیست، اما خیلی هامون از هزارتا حیوان درنده کمتر میترسیم تا از حرف مردم!

    خیلیامون از حرف مردم و مخصوووووصا از سرزنش مردم و قضاوت اشتباه مردم، بشدت و وحشتناک میترسیم… خود من همینطورم… من میترسم از حرف و قضاوت و سرزنش مردم… من میترسم از این مورد…

    خیلی جاها حرف مردم برای ما شد باور؛ خیلی جاها باورهای ما از حرف هایی که مردم به ما زدن نشات میگیره… خیلی اوقات منطق ذهن ما حرفای مردم هستن…

    کسی که مثلا با قیافش حال نمیکنه، قطعا بخاطر اینه که بارها بقیه بهش اینجوری گفتن… حرف بقیه شده حجت برامون…

    اینایی که دارم میگم در واقع دارم خودم رو وصف میکنم..

    من همینجوریم…

    کسی اگه بمن بگه تو زشتی یا فلان جای صورتت ایراد داره من تحت تاثیر قرار میگیرم و احساسم بد میشه؛ و اگه همون آدم بعد ها از من تعریف کنه من احساسم خوب میشه و این حرفارو میکنم منطق برای خودم..

    یعنی اینجوریم که اگه کسی بگه تو زشتی این حجت میشه برای من که اره من زشتم، یا اگه یکی بگه تو زیبایی این میشه حجت برای من که آره من زیبام!

    دقیقا افسار ذهن و زندگیم رو دادم به بقیه!

    خودم دادم به بقیه… ننشستم خودمم تعیین کنم باورهامو…

    مردم برای من تعیین کردن همه چیو…

    مردم معیار های واهی و بی پایه ساختن و چون جمع کثیری از مردم یکجور فکر میکنن، این افکار عمومی من رو هم شامل شده و منو فریب داده…

    اصلا انگار خیلی از مردم گمراهن و تو گمراهی خودشون سرگشته هستن.

    به قول قران اکثر مردم گمراهن و ناسپاسن و کافرن…

    اکثریت در مسیر اشتباهه…

    حالا این باورهای وحشتناک که احساس ارزشمندی رو از من گرفته از کجا میاد؟

    از همین اکثریتی که خدا بهشون میگه کافر و گمراه و ناسپاس و نادرست و اهل دوزخ!

    یعنی من حرف این افراد رو باور کردم و حرف این افراد برای من شده دلیل محکم!

    این یعنی منم مثل همونا شدم، منم شدم کافر و ناسپاس و نادرست، چون دارم به اون شیوه جلو میرم… کسی که حرف مردم رو حجت قرار میده اون مثل همونا و در زمره ی هموناست…

    در صورتی که اون عده ی قلیل که در راست درست هستن نمیان که به کسی بگن تو زشتی، تو ناتوانی، تو بلد نیستی، تو فلانی…

    افراد به اندازه ای که از درون پر هستن و احساس ارزشمندی دارن، به همون اندازه کمتر دست به تحقیر و توهین میزنن..

    پس باید اینجوری منشا این باورهای تخریب کننده رو زیر سوال ببریم، اینجوری که آقا اینا اصلا خودشون نابودن، به قول قران اینا گمراهن، اینا خودشون احساس حقارت دارن و میخوان به بقیه هم انتقالش بدن، اینا خودشون احساس بی ارزشی دارن و میخوان به بقیه انتقالش بدن، این احساس بی ارزشی زجر آور باعث شده از درون درد بکشن و این درد رو میخوان با تحقیر و توهین و تمسخر بقیه ذره ای ازش بکاهن به صورت موقت…

    جدا از این مورد، میدونیم که خود ما اگه حالمون خوب باشه خیلی خوب رفتار میکنیم، اگه حالمون بد باشه خیلی بد رفتار میکنیم…

    رفتار ما حجت نیست، رفتار ما حقیقت و واقعیت نیست، رفتار بقیه هم حجت نیست و واقعیت نداره…

    چیزی که واقعیت داره باورهای منه… حتی کسی که از من تعریف و تمجید میکنه و من از تعریف و تمجیدش قدرت میگیرم و وصلش میکنم به احساس ارزشمندیم، دارم مسیر نادرست رو میرم، چون دارم به خودم میگم چون فلانی ازت تعریف کرده پس تو خوبی… و اگه تعریف نمیکرد من این احساس خوب بهم دست نمیداد!

    اینا همش نشونه هست… پیغامه…

    باورهای من دست خودمه و من میسازمش و اصلا نیازی به مردم ندارم، مردم حالشون خوب باشه یچی میگن، حالشون بد باشه مخالفش رو میگن!

    آیا واقعا این مردم و نظرشون باید برای ما دلیل و منطق باشه که باهاش باور هامون رو بسازیم؟

    گفتم حتی در حالت مثبتش هم اشتباهه..

    اقا طرف حالش خوبه باهات خوب رفتار میکنه

    حالش بده باهات بد رفتار میکنه

    این واقعی نیست! این بنا روی هیچ ساخته شده… روی هواست…

    واقعا اینکه میگن نظر مردم باد هواست درسته…

    نظر مردم هیچ بنایی نداره، هیچ پایه و اساسی نداره هیچی…

    اما چون اکثریت اینجوری هستن ما تحت تاثیر قرار میگیریم…

    به قول خدا که تو قران به پیامبر میگه که اگه بعد از علم و اگاهی که بهت دادم از هوس های مردم پیروی کنی و اونجوری بشی دیگه هیچ یاری ای از سمت من نخواهی داشت! این مورد رو بارها خدا به پیامبرش تاکید کرده و تهدیدش کرده که حالا فهمیدی راه درست چیه نباید از مردم پیروی کنی، مردم خیلی چیزا میخوان و خیلی چیزا میگن… ولی درست نیست!

    بازم به قول قران که میگه: خیلی افراد میان میگن مسیحی ها میرن بهشت، و بقیه میرن جهنم، یا خیلی ها میگن یهودی ها میرن بهشت و بقیه میرن جهنم، و خدا میگه: تلک امانیهم! یعنی این چیزا آرزوها و توهمات اوناست!

    در قران بارها خداوند داره اکثریت رو رد میکنه و میگه کاری به اکثریت نداشته باش اگر که میخوای مومن باشی…

    حالا این مردمی که به ما گفتن تو زشتی و تو نمیتونی و نمیشه و حکومت نمیذاره و فلانی جلوتو میگیره و فلانی بلا سرت میاره و تو ناتوانی و …. باید به خودمون بگیم که تلک امانیهم!

    اینا توهمات یک عده گمراهه… دقیقا توهماته…

    این صحبت ها آرزوهای محال و برداشت های باطل یک عده انسانه…

    مگه کل مردم دنیا بگن من زشتم، من نمیتونم، این درسته؟

    الان کل مردم دنیا بگن خورشید وجود نداره و نیست، خورشید محو میشه و از بین میره؟ هیچوقت اینجوری نیست…

    یا کل مردم دنیا بگن که زمین تخته، آیا زمین تخت میشه به حرف اونا؟ آیا قوانین به حرف مردمه؟ آیا خدا ذره ای از مردم تاثیر میگیره؟

    اصلا کل مردم دنیا بیان بگن که جاذبه وجود نداره… آیا تغییری در چیزی ایجاد میشه؟ اصلا بیان با اطمینان و دلیل و مدرک و توجیه بگن اینو، آیا چیزی با نظر اونا تغییر میکنه؟

    سوره بقره

    وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿111﴾

    و گفتند هرگز کسى به بهشت درنیاید مگر آنکه یهودى یا ترسا باشد این آرزوهاى [واهى] ایشان است بگو اگر راست مى‏ گویید دلیل خود را بیاورید (111)

    سوره بقره

    وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿113﴾

    و یهودیان گفتند ترسایان بر حق نیستند و ترسایان گفتند یهودیان بر حق نیستند با آنکه آنان کتاب [آسمانى] را مى‏ خوانند افراد نادان نیز [سخنى] همانند گفته ایشان گفتند پس خداوند روز رستاخیز در آنچه با هم اختلاف میکردند میان آنان داورى خواهد کرد (113)

    عده ی بسیاری از مردم در اون زمان اینجوری باور داشتن، یعنی بااااور داشتن! مطمئن بودن و به همدیگه میگفتن و خدا میدونه چقدر ادم اینجوری گمراه شد! حالا یکی مثل پیامبر اون وسطه در معرض این افراد کثیری هست که یک چیز دروغ و توهمی رو میگن!

    اما با حرف مردم چیزی تغییر نمیکنه!

    خدا با یک جمله کل اعتقاد مردم گمراه اون زمان رو باطل میکنه: تلک امانیهم! این صحبت ها آرزوها و اوهام اوناست!

    در نتیجه افرادی که در طول زندگی ما خیلی باور های اشتباه به ما دادن دقیقا همین بوده اوضاعشون…

    تماما دروغ و توهم و چیزایی که خودشون میخواستن رو گفتن…

    پس من نباید کلا به نظر مردم کاری داشته باشم، چه مثبت چه منفی… چه نظرات مثبتشون در مورد خودم چه نظرات منفیشون در مورد خودم

    من باید به اون خدایی گوش کنم که به پیامبر میگفت تلک امانیهم… همون خدایی که خط بطان میکشید روی عقیده ی بسیاری از مردم روزگار و به پیامبرانش تاکید میکرد که نباید حرف مردم رو باور کنید و نباید تاثیر بگیرید ازشون و تنها باید از علم و اگاهی ای که به شما گفته میشه توسط من ایمان بیارید

    حالا اون خدا چی میگه؟

    اون خدایی که در قران میگه اکثریت گمراهن، اکثریت ناسپاسن، اکثریت نااگاه و در نهایت جهنمی هستن، اون خدا میگه که تو کافی هستی، تو زیبای هستی، تو همین الان در همین حالتی که هستی با همین بدنی که داری با همین شکل و قد و قیافه و خانواده و هر شرایطی که داری، میتونی هرکاری کنی و به هرچیزی که میخوای برسی، تو زیبایی، تو خوشگلی، تو بینهایت ارزشمندی، تو کافی هستی، تو نیاز به هیچ چیز بیشتری نداری، تو فقط نیاز داری حرف قلبت رو باور کنی و اینو بدونی که مردم غرق در گمراهی و اوهام هستن… و نباید به حرف اونا توجه کنی…

    اون خدا میگه از هیچکس نترس، اون خدا میگه تو هیچ فرقی با هیچ کس نداری، توانایی های هرکسی یکسانه

    اون خدا با صحبت هاش احساس آرامش میده و این آرامش به قلب انسان ثابت میکنه که حقیقته…

    حقیقت از احساس آرامش میاد…

    هرچیزی که احساس آرامش میده یعنی حقیقته…متر و معیار تشخیصش هم کاملا واضح و مشخصه… هرچیزی که آرامش میده بهت اون صحبت و حرف خداست، خدا نظرش اونه

    اصلا به منبع بیرونی و نظر مردم نیاز نداریم واسه اینکه باور کنیم ارزشمندیم… خدا داره به ما میگه تو کافی و ارزشمند و خوشگل هستی، تو همینجوری به همه چی میتونی برسی واقعا…

    امیرحسین جان، اقا امیرحسین، یادت باشه که این مردمی که ازشون حساب میبری و نظرشون باعث میشه احساست خوب و بد بشه، یادت باشه این مردم گمراهن! یادت باشه قانون جهان اینه که اکثریت همواره در گمراهی هستن…

    یادت باشه که نباید به حرف اینا کار داشته باشی وگرنه اگه حرف قلبت که خدا باهات صحبت میکنه رو ول کنی و به حرف جامعه و مردم توجه کنی میشی از گمراهان و خدا دیگه هیچ یاری ای نمیرسونه بهت…

    این جامعه شامل پدر و مادر و خانواده و دوستان هم میشه….

    حضرت ابراهیم پدرش انسانی کافر بود، ولی حضرت ابراهیم حرف رب خودش رو باور کرد نه حرف پدرش رو، و با احترام ردش کرد…

    این اکثریت گمراه شامل هرکس میتونه باشه… و یادم باشه که اگه مثل اکثریت فکر میکنی خودتم ازونایی!

    وقتی میتونی بگی که گمراه نیستی که به صلح درونی با خودت برسی… به آرامش و عشق عمیق و پایدار قلبی برسی…

    تا وقتی که منتظری بقیه ازت تعریف و تمجید کنن و تاییدت کنن تا احساست خوب بشه تو هنوز گمراهی…

    تا وقتی که مردم میتونن با صحبت هاشون احساست رو بد کنن و تاثیر بزارن روی روندت، تو گمراهی…

    هرچند که هیچوقت نباید به این ببالیم و مغرور بشیم که من هدایت یافته هستم!

    چون همون خدا میگه که اینجوری مطمئن نباش به خودت و متواضع باش در برابر من… کار رو هیچوقت تموم ندون… چه در جنبه ی منفیش چه در جنبه ی مثبت کار رو تموم شده ندون…

    چون ذات این جهان دائم در حال تغییره…

    انسان مغرور فکر میکنه که همیشه میتونه همینجوری ادامه بده

    انسان ناامید هم فکر میکنه همیشه اوضاع بد میمونه…

    در واقع ذات و سیستم جهان در حال تغییره بخاطر همین خدا میگه غرور یا ناامیدی رو بزار کنار…

    وگرنه بحث ناراحت شدن خدا نیست، این احساس و این فرکانس بر خلاف مشیت جهانه…

    جهانی که هرلحظه میتونه تغییر کنه، اونوقت چه غروری؟ و چه ناامیدی ای؟

    در نتیجه تو زیبایی امیرحسین

    تو کافی کافی هستی

    تو بسیار توانایی

    تو بسیار ارزشمندی

    تو بسیار لایقی

    تو لایق تمام نعمت ها هستی

    تو لایق آسون ترین و لذتبخش ترین زندگی هستی

    تو لایق این هستی که به راحتی به خواسته هات برسی

    تو لایق این هستی که خدا برات همه کار هارو انجام بده

    تو لایق بهترین چیزا هستی چون جزیی از خدایی و خدا خلقت کرده

    تو لایق بهترین نعمات ها هستی چون به این دنیا اومدی

    و تمام این باورها درسته و واقعیته، چون خدا داره میگه اینارو… خدا این صحبت هارو داره میگه… این صحبت ها ساخته ی ذهن تو نیست… این صحبت ها گفته ی رب جهانیانه… و کیست راستگوتر از الله در سخن؟

    و اون باورهای محدود کننده گفته ی یک عده گمراه و ناسپاس و اهل دوزخ!

    اون باورهای محدود کننده گفته ی افراد جاهل و نااگاه و گمراه شده از راه راسته!

    دقیقا همینطوره… دقیقا همینطوره

    و این افراد همیشه هستن، زمان ابراهیم بودن، زمان محمد بودن، و در این زمان هم هستن… این افراد همیشه هستن…

    اما تو نباید باور کنی اونارو و نباید تاثیر بگیری ازشون… تو باید ایمان داشته باشی به ندای قلبت… تو باید مردم و نظر مردم و عقیده ی مردم رو بزاری کنار…

    حتی در مورد حضرت محمد، کفار گاهی اوقات از در سازش و تعریف و تمجید میخواستن وارد بشن و روی محمد تاثیر بزارن!

    سوره ی منافقون

    إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ﴿1﴾

    چون منافقان نزد تو آیند، می گویند: گواهی می دهیم که تو بی تردید فرستاده خدایی. و خدا می داند که تو بی تردید فرستاده اویی، و خدا گواهی می دهد که یقیناً منافقان دروغگویند. (1)

    اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿2﴾

    سوگندهایشان را [برای شناخته نشدن نفاقشان] سپر گرفته در نتیجه [مردم را] از راه خدا بازداشته اند. چه بد است آنچه را اینان همواره انجام می دهند! (2)

    یعنی تعریف و تمجید ازت شد هم نباید شل بشی… نباید وا بدی… نباید تاثیر بگیری… هر نوع تاثیری گیری از هر نوع عامل بیرونی مسیر نادرسته…

    یعنی مسیر درست اینه که هرنوع تاثیرپذیری از عوامل بیرونی رو کنی صفر… باید در این مسیر حرکت کنی…

    خدا میگه که اینا هرجوری باشن دروغ میگن و در مسیر اشتباهن، حتی اگه سوگند یاد کردن در موردت و حتی اگه قسم خوردن که تو بر حق هستی و ازت تعریف و تمجید شد تو نباید تاثیر بگیری ازشون…

    تاثیر گرفتن از غیر همانا و کم شدن هدایت همانا

    امیرحسین وقتی خدا داره همیشه بهت میگه که تو کافی هستی، تو زیبایی، تو ارزشمندی، تو به هرچیزی بخوای میرسی، صراط مستقیم اینه، راه درست اینه، وقتی خدا اینارو میگه دیگه چه نیازی هست که از بقیه بشنوی و تاثیر بگیری؟

    الیس الله بکاف عبده؟ آیا خدای برای بنده اش در تمااااااااام زمینه ها کافی نیست؟

    وقتی چیزی کافی هست چرا رفتن سراغ غیر؟

    نزار شک و تردید تو دلت رخنه کنه نسبت به این صحبت ها… شک و تردید از لوازم شیطانه، گوش کردن به مردم شک و تردید میاره…

    سوره بقره

    الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ﴿147﴾

    حق از سوی پروردگار توست؛ بنابراین از تردید کنندگان مباش. (147)

    حق و حقیقت و واقعیت از سمت خداست و خدا درون توئه و با احساس ارامش بهت میگه حق چیه… حق اینه که تو ارزشمندی، حق اینه که تو کافی هستی، حق اینه که خدا برای تو کافی هست، حق اینه که خدا عاشقته و بخشیده تورو، حق اینه که تو ارزشمندی، حق اینه که تو توانایی های ارزشمنده، حق اینه که تو بدون نیاز به هیچگونه عامل بیرونی و فارغ از قیافه و سن و نژاد و خانواده و وضع مالی ارزشمندی…

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فاطمه بهرامیان گفته:
      مدت عضویت: 750 روز

      سلام به آقای ادیبی

      تحسینتون می کنم برای این کامنت زیبا .

      چقدر خوب اشاره کردید به پاشنه اشیلتون که پاشنه آشیل من هم هست.

      بله حرف مردم

      دلیل نرسیدن به خیلی از خواسته هامون ومتوقف شدن همین حرف مردم هست.

      من با کار کردن روی خودم فکر می کنم تونستم این ترمز رو از بین ببرم وبه گفته استاد ادا در می یارم اینو وقتی می فهمم که خواسته ای دارم وبرام خیلی با ارزشه وسعی می کنم تمرکز کنم فرکانسش رو بفرستم اما می بینم نجواهای ذهن رهام نمی کنه مردم چی می گن فامیلها چی می گن فلانی چی می گه.

      وهمین ها می شه ترمز که هر چی پام رو روی گاز می زارم جلو نمی رم.

      بعضی مواقع که می تونم بر نجواها پیروز بشم وتوجه نمی کنم به حرف مردم حس خیلی خوبی دارم.

      بله ما لایق افریده شدیم لایق داشتن همه نعمتها وشادیهای دنیا ما به این دنیا اومدیم تا خوب زندگی کنیم و طبق آیه قران که شما اشاره کردید نباید پیرو جمع باشیم باید متفاوت اما با ایمان با حس لیاقت زندگی کنیم.

      متشکرم برای این کامنت پر از آگاهی وبراتون آرزوی زندگی همراه با شادی وخوشبختی وثروت وایمان دارم.

      موفق باشید.

      در پناه خدا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        امیرحسین ادیبی گفته:
        مدت عضویت: 2895 روز

        سلام به شما فاطمه خانم بهرامیان

        متشکرم که برام جواب فرستادید، دیدن این نقطه ی آبی کنار اسم توی سایت حس خوبی داره

        دقیقا همینطوره، حرف مردم پاشنه آشیل خیلیامون هست

        تاثیرپذیری ما از حرف مردم بسیار زیاده…

        چه در حالت مثبتش چه در حالت منفیش؛

        یعنی حتی ما تاثیرپذیریمون از حرف خدا به مراتب کمتر از تاثیرپذیریمون از حرف بقیه ست

        انقدر مردم رو در ذهنمون مهم و بزرگ و دارای اثر دیدم، انقدر مردم رو بزرگ کردیم و انقدر خدارو کوچیک کردیم توی ذهنمون که این شده وضعیتمون که مردم و نظرشون رو در هرچیزی لحاظ میکنیم؛

        این شده که از مردم میترسیم، این شده که بشدت نگرانیم که نکنه مارو تایید نکنن

        و این خیلی از ترمز های ذهنی مارو تشکیل میده واقعا

        بازم ممنونم از شما

        انشاالله که خدا به ما کمک کنه و مارو به راه راست، راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه، نه راه کسانی که بر آن ها غضب کرده و نه گمراهان.

        انشاالله خدا به ما این درک و یقین رو بده و برامون مهیا کنه که به صورت 100% باور کنیم و یقین داشته باشیم که تمام زندگیمون توسط خودمون خلق میشه و هیچ چیزی و هیچ کسی و هیچ موردی به اندازه ی سر سوزنی تاثیری توی زندگی ما نداره…

        انشاالله خدا به ما آرامش و اطمینان خاطر بده، به ما عشق درونی بده، به ما تایید درونی بده که نیازمند تایید و توجه بقیه نباشیم

        انشاالله انقدر توحیدی بشه باورهامون که از کسی حساب نبریم، از هیچ تهدید و ارعابی حساب نبریم و نترسیم و به قول قرآن فقط از خدا خوف و خشیت داشته باشیم

        انشاالله در این اول سال و عید، خدا بهمون همون آرامش که تو قرآن ازش به عنوان “سکینه” یاد میکنه بده و قلب هامون رو مملو ازش کنه…

        انشاالله به جایی برسیم که در هر لحظه تسلیم و متوکل باشیم…

        انشاالله انقدر باورهامون توحیدی بشه و انقدر از شرک پاک بشیم که هم در این دنیا خوب زندگی کنیم و هم در اون دنیا

        خدایا من به هرخیری که از تو بمن برسه فقیرم و محتاجم و نیازمندم

        خدایا من بدون تو هیچی نیستم

        خدایا من همیشه و هر لحظه محتاج توام

        خدایا من به تو خییلی محتاجم و نیاز دارم

        خدایا منو از تمام بندگانت و مخلوقاتت و هرچیزی کفایت کن

        خدایا قلب منو برای باور کردنت خاضع کن

        خدایا من رو در برابر خودت کوچیک و در برابر مردمان بزرگ کن

        خدایا چیزی که تحملش رو نداریم بر ما تحمیل نکن

        خدایا بارهای سنگین که پشت مارو شکسته از رو دوش ما بردار

        خدایا مارو در این دنیا و اون دنیا عاقبت به خیر کن

        خدایا منو کفایت کن در هر موردی و هر موضوعی…

        خدایاشکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ریحانه خاوری گفته:
      مدت عضویت: 1729 روز

      سلام ممنون بابت این کامنت خیلی زیبا و قشنگ که اینقد نکات خوبی رو ذکر کردی، که باعث میشه آدم ب فکر فرو بره و چ پاشنه های اشیلی رو گفتی

      من قبلا فکر میکردم ب حرف مردم و نظر دیگران اهمیتی نمیدم ولی وقتی کامنت شمارو خوندم متوجه این حرف مردم شدم که چرا کم و بیش اهمیت میدم.

      من در کل از اول اهل آرایش و مد جامعه نبودم و کاری به استاندارد زیبایی نداشتم هرچیو دوست داشتم استفاده می‌کردم و چیزی رو دوست نداشتم استفاده نمیکردم. و فکر هم میکردم که من اعتماد به نفس دارم و نظر دیگران برام مهم نیست ولی ن تازه فهمیدم که چرا مهمه حرف مردم،مهمه که وقتی ازم تعریف و تمجید میشه حالم خوبه احساس خوبی دارم و وقتی ازم انتقاد میشه بهم می ریزم

      این یعنی حرف مردم برام مهمه

      و اینکه این نکته زیبارو بیان کردین که باید قدم اول خودشناسی این باشه باید با خودمون رو راست باشیم و بپذیریم که ما نقص داریم و از خودمون مطمئن نباشیم از تنها چیزی که خیلی مطمئن هستم و بی عیب و نقصه فقط فقط خداست و بس

      خیلی خیلی کامنتتون منو ب فکر فرو برد ممنونم بابت این کامنت خیلی زیبا و تاثیرگذار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: