قضاوت دیگران در حالی که در شرایط آنها نبوده ایم - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-20 07:03:092022-12-12 06:40:37قضاوت دیگران در حالی که در شرایط آنها نبوده ایمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به خانم شایسته، استاد و دوستان عزیزم
این فایل نشانه امروز من بود
اول بگم خانم شایسته شما امروز یکی از کامنت های بچه های دوره شیوه حل مسائل رو توی کانال تلگرام گذاشتین که راجب کمال گرایی بود.
من یه زمانی افتخار میکردم که انسان کمال گرایی هستم. در صورتی که تفاوت بزرگی هست بین اینکه تلاش کنی تا بهترین خودت رو ارائه بدی و اینکه کمال گرا باشی.
من این دو حالت رو میکس کرده بودم و به اندازه ای که از کمال گرایی دور و تلاش حداکثری نزدیک میشدم، نتایجم پر رنگ تر میشد. منظورم اختصاصا نتایج درسیه.
اینارو گفتم که بگم تصمیم گرفتم کمال گرایی رو دیگه کنار بذارم، هم در کامنت گذاشتن و هم در کار کردن روی فایل ها و دوره ها:)
بریم سر این فایل
چند وقتی هست که کامنت درست و حسابی نذاشتم.
نمیدونم از کجا بگم
از پیشرفتی که طی این دو ماه داشتم بگم یا از چالش در صلح قرار گرفتن با خودم.
بریم ببینیم هدایت چی میگه
دو ماه پیش من برای اولین بار در زندگیم جایی مشغول به کار شدم. اون موقع فقط میخواستم از اون وضعیتم خارج بشم و یه تغییری کنم. فقط همین و با یک سری اهداف سطحی و روتین وارد شدم. اون زمان یک شش ماهه سخت از لحاظ ذهنی و عواقب تصمیم گیری هام گذرونده بودم. و احساس بیهدفی میکردم. در ظاهر هدف داشتم ولی در باطن فقط برگی در باد بودم. از خودم خوشم نمیاومد. احساس میکردم هیچ دستاورد خاصی تا حالا تو زندگیم نداشتم.
احساس میکردم هیچ حرفی برای گفتن، هیچ ایده ای برای ارائه و هیچ احساسی برای ابراز ندارم. دوران عجیبی بود، امیدوارم دیگه هیچوقت بهش برنگردم..
این کار خیلی تضاد داشت با چالش هایی که باهاشون دست و پنجه نرم میکردم مثل کمبود عزت نفس و ضعف در ارتباط موثر و محکم برقرار کردن با آدما. و اتفاقا دقیقا دست گذاشته بود روی این نقطه ضعف من. دو روز اول برام جهنم بود. از همون روز اول میخواستم بیام بیرون.
چون جوش 180 درجه با چیزی که من از زندگی تجربه کرده بودم فرق داشت. و دقیقا همونی بود که توی ذهنم همیشه نهی اش میکردم.
توی این دو ماه، سعی کردم استقامت بورزم، ادامه بدم و ادامه بدم. تسلیم نشم و به جاش کار رو یاد بگیرم و خودم رو بهتر کنم و سعی کنم خودم رو منطبق کنم. نگرانی هام رو از انتظارات دیگرانی که اونجا بودم از بین ببرم و بگم روژینا، خدا تو رو آورده اینجا، خودش هم محافظته و هدایتت میکنه.
زمان هایی بود که کارها اونجوری که باید پیش نمیرفت و منی که در فکر بهبود شرایط بودم، گاهی خودم رو سرزنش میکردم که مثلا میخواستی اوضاعت رو بهتر کنی و الان فقط فشار بیشتری روی خودت انداختی و کلی حرف مختلف و ترس از انواع و اقسام قضاوت های ادم هایی که میشناختم و نمیشناختم راحب تک به تک رفتارهام.
من تقریبا همیشه آدم قوی ای بودم و چه از سر جنگ و چه از سر صلح نظر دیگران برام مهم نبود. اما عجیبا این بار ترس من رو گرفته بود!
خلاصه این دو ماه گذشت و من با هر بالا و پایینی که بود مسیر رو طی کردم.
همین هفته ی پیش بود که میخواستم تسلیم بشم و دیگه واقعا بیام بیرون که استقامت اصلی رو ورزیدم و ادامه دادم و پاداش خداوند از اون زمان شروع شد.
با خودم گفتم من دیگه این بار نباید جا بزنم. اگه هم قرار باشه دیگه نرم خود شرایط باید پیش بیاد نه اینکه من بخوام کاری کنم یا چیزی بگم.
از اول هفته وارد فاز جدیدی شدم و یجورایی داشتم میافتادم روی دور و چرخ کارم روون میشد. تازه داشتم تجربش رو میفهمیدم و نتایج اصلی داره پدیدار میشه.
اما سرم خیلی شلوغ شده بود و نمیتونستم کارهام رو اونطور که باید مدیریت کنم. باید اعتراف کنم این وضعیت فشار ذهنی زیادی برام داشت و از تحمل من خارج بود حداقل الان..
و به طرز معجزه آسایی از امروز شرایطی شده که دیگه میتونم نرم و تمرکزم رو جهت ببخشم به سمت کارهای با اولویت بالاتر.
و من دیدم که کاملا خداوند برای من چید مسیر رو. قدم به قدم. پله به پله. دستم رو گرفت و آوردم جلو.
همزمانی ها رو برای من ایجاد کرد و در زمان درست، در مکان درست قرارم داد.
الان که دارم میام بیرون، نمیگم متحول شدم و از این رو به اون رو شدم، ولی میتونم بگم که بارها احساس بهتری نسبت به خودم دارم، از درون رشد کردم، تجارب جدید کسب کردم، تکلیفم با خودم مشخص تر شده، و دو تا سه پله پیشرفت کردم و رو به جلو حرکت کردم.
اینم بگم که زمانی خداوند هدایتم کرد به خروج از این کار، که زمینه یه کار بهتر که همه جوره با شرایط و خواسته های من هماهنگه رو برام فراهم کرد. که راجب اونم هیچ ایده ای نداشتم و وقتی که آماده شدم خداوند به سمتش هدایتم کرد.
+الان نتیجه ی این دو ماه برای من این شده که:
+بارها از لحاظ شخصیتی رشد کردم
+نسبت به خواسته هام وضوح بیشتری پیدا کردم
چون به تضاد خوردم از کاری که فکر میکردم اگه برم از لحاظ مالی توش میترکونم، خواسته یه مسیر جدید در من به وجود اومد که از هر لحاظ آزادی زمانی مکانی و مالی و تجربه ای فراتر از کار قبلی و غیر قابل مقایسه ست…
+اون قدمی که جلوی پام بود رو برداشتم، یک تصمیم گرفتم و نتیجه اش رو دیدم و به شناخت بهتری از خودم رسیدم و دیگه نتیجه اش توی ذهنم مشغول نیست که درگیر “کاش و اگر ها” بشم.
+و مسیری بود که تجربه ام رو بیشتر و دیدم رو بازتر کرد نسبت به رشته ای که میخوام امسال تحصیلم رو توش شروع کنم به صورت جدی.
و… هزاران نتیجه و بازخورد مفید دیگه که به مرور زمان بهشون میرسم.
ولی نکته اش اینجاست که خدا برای من خیلی خوب چید خداروصد هزار مرتبه شکر.
از این به بعد هم نتیجه هر چی باشه، من محکم پاش هستم. چون میخوام جا پام رو توی مسیری که خدا هدایتم میکنه محکم کنم.
چون میخوام همه چیزو با هم داشته باشم توی همین سن.
به یه دلیل ساده
چون کسانی بودن که رسیدن،
و منم هیچ چیزی از اونا کم نه، که اضافه هم دارم.
خدایا شکرت برای این چیدمان زیبا.
خدایا از تو ممنونم که داری زندگیم رو زیبا و زیباتر و غنی و غنیتر میکنی و کاری میکنی که بیشتر با خودم در صلح باشم.
از تو بییییی نهایت ممنونم.
خدایا شکرت
از استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم هم ممنونم که با کامنت هاشون به درک و احساس بهتر کمک میکنن.
خدایا شکرت
شاد و سلامت و پاینده باشید؛))
سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جان عزیز.
قضاوت دیگران درحالیکه در شرایط آنها نبودیم.
به به عجب فایل قشنگی .دم دوست عزیزمون هم گرم که بانوشتن کامنتشون ،استادجان عزیزومریم عزیزتصمیم به گرفتن این فایل کردن.
بسیار بسیار لذت بردم وخیلی درموردش فکرکردم.
ومتوجه شدم که میتونه این کارهرلحظه وهرروزماباشه.
حتی ممکنه گاهی به زبون نیاریم ولی توذهنمون،نجواهاپرسه میزنن.
یه وقتایی خودموبابعضیامقایسه میکنم ،میگم ناهیددمت گرم اهل غیبت وتهمت وقضاوت نیستی .
اما وقتی عمیق ترنگاه میکنم ومثل امروز باگوش کردن این فایل دقت بیشتری به رفتارهام میکنم واوناروبررسی میکنم ،میبینم اتفاقاچقدرشدیداین نجواهادروجودمن هستن.
تازه همیشه خوشحال وسپاسگزاراینمکه ازاستادیادگرفتم به نکات مثبت افرادوزیباییها تمرکزداشته باشیم امابازبا وجوداین نجواهادروجودمون قلیان میکنن.
چرا؟چون فکرمیکنیم همه چی داناهستیم وبه قول استادوقتی نتیجه کارهرکسیومیبینیم ،میگیم اگه جای اون طرف بودیم فلان کاروانجام میدادیم.یافلان برخوردروداشتیم و هزاران افکاری که ب نظرخودمون درسته ومافقط ازپسش برمیومدیم.
امروزبرای خودم متاسف شدم ،چون فهمیدم توطول روزاینکاروخیلی انجام میدادم و هیچ دقتی بهش نداشتم.
مثلن همین امروزرفتم دندون پزشکی ،یه زوجی دیدم که چند لحظه هم صحبت شدیم متوجه شدم خانمش بیماری ام اس داره ،وازنظرمن اون آقاازلحاظ ظاهری هم خیلی سرترازخانمش بود،تودلمگفتم ینی این خانمه چی داشته که این مرد باش ازدواج کرده؟!
سریع مچخودموگرفتم گفتم آخه بتوچه .
واقعن چرابایداین موضوع توذهن من بیاد؟!.چی اززندگیشون میدونستم که سریع قضاوتشون کردم.
یابارهاشده چون فکرمیکنم خودم بچه های خوبی تربیت کردم .مادرهایی روکه میبینم بچه هاشون اذیتشون میکنن ،میگم من اگه جاش بودم ،میدونستم چکارکنم!
یاطرف درآمدکمی داره وبه سختی داره زندگی میکنه ولی میبینم چ اشتباهاتی توزندگیش داره ،میگم من اگه جای زنش بودم ……
یاحتی هنرپیشه هاوخواننده هاوکسانی که شهرت دارن روقضاوت میکنم اگه چیزی ازشون بدونم میگم من اگه جاش بودم…….
یاثروتمندانی که ثروت زیادی دارن وازنظرمن خیلی چیزای اضافی توزندگیاشون دارن ،میگم من اگه جاشون بودم…..
هرکسی هرکجاباهرشرایطی داره هرکاری میکنه ،ومن حس کنم کارش یاحرکتش اشتباهه ،تودلم میگم من اگه جاش بودم…..
چرافکرمیکنم خودم همه چی میفهمم؟!چراخودموداناوعاقل حساب میکنم ؟!
استادحرف خیلی قشنگی زدن ،یه نگاهی به زندگی واوضاع وشرایط خودم بکنم ،هروقت دیدم خودمکاملم وتمام کارام رواصول وبرنامس ینی خیلی درسته اون وقت صاحب نظرباشم.
که بازجاش نیست ولی خب میشه گفت اشکال نداره شماچون خیلی موفقیدمیتونیدزندگی فلانی روتجزیه و تحلیل کنید.
چرا جای خودمون نمیتونیم درست کاری روانجام بدیم ولی جای کس دیگه خوب بلدیم .
شایددنبال تاییدطلبی هستیم .
شایدم خودخواهیم.
شایدب خاطرکنترل زیادی،ذهنمون برای دیگران بهترکارمیکنه.
شاید به رفتارهاوبرخوردهای دیگران عمیق ترفکرمیکنیم.ووقت وانرژی ای که بایدبرای خودمون بزاریم ،میزاریم رودیگران.
نمیدونم چ دلیلی داره،ولی هرچی که هست کاملن بی منطق واشتباهه.
وصددرصدمنوازمسیرخارج میکنه.
چرابایدبه جای مثبت فکرکردن ،ذهنمسمت منفی هابره.
چرابایدتوآدماعیبهاواشتباهاتشون رابببینم؟
چ دلیلی داره که فکرکنم من بهترازاوناعمل میکنم ؟حتمن خودخواهم ،یاخودمو،برترازدیگران میبینم .واین خودش یه نقص بزرگه.
اینکه تمام توجه وتمرکزم به زندگی شخصی خودم باشه وحتی کنترلی روی همسروفرزندانم نداشته باشم خودش ینی ندیدن نواقص دیگران.
اتفاقایه عمره همسرخودموقضاوت کردم و گفتم اگه من جاش بودم. اگه من مردبودم میدونستم چکارکنم ؟!
ازوقتی که نگاهم روعوض کردم این افکارهم ازذهنم بیرون رفتن .والان طوری شده که توقعی ازهمسرم ندارم.وهیچ کنترلی روی ایشون ندارم که چکارمیکنن یانمیکنن.
کلمه (بمنچه وبتوچه)خیلی دراین موارد،کاربردیه.
تامیام کسیوقضاوت کنم به خودم بگم بتوچه.
یانگاهم روبردارم وقبل ازقضاوت بگم بمنچه .
ولی بابت سران مملکت ورهبرواین داستانها ،که چندوقتیه اکثرمردم قضاوتشون میکنن ومیگن مااگرجای اونها بودیم چکارا،که نمیکردیم .خیلی خوب عمل کردم و هیچ قضاوتی نداشتم وصحبتی نکردم حتی شنوای صحبتهاوقضاوتهای دیگران هم نبودم .
ازاین بابت ازخودم راضیم .دقیقن اینوهم به خودم گفتم هم به دیگران میگم که آیاواقعن ماتوجایگاه اوناهستیم که بدونیم چکارکنیم بهتره.؟
اصلن میدونیم چی به چیه که بخاهیم درموردشون بحث کنیم.
وسکوت رابه هربحثی ترجیح میدم.وازهیچ احدی به خاطر هیچ چیزی ناراحت یاداغوننیستم .ب خصوص اینکه استادماروباقانونی آشناکردن که خودمون خالق حوادث واتفاقات زندگیمون هستیم که دیگه حرفی براگفتن نمیمونه.
ماهمیشه طلبکارازاین واونیم درحالیکه خودمون کلی طلب داریم .
واقعن هیچ وقت مانمیتونیم جای کسی باشیم .ودرموردجایگاه کسی حرفی بزنیم .
حالا هرکسی میخادباشه ،رهبر،رئیس جمهور،مردمان عادی ،فروشنده ،خریدار،قاتل ،مقتول ،مادر،پدر،وهربنی بشری که زندس وداره زندگی میکنه .
بهتره یادبگیریم وازاین به بعدآگاهانه تردقت کنیم وهرجاکه خواستیم حتی توذهنمون حرفی بزنیم ،توجهمون روببریم جای دیگه.
نمیخادنسخه براکسی بپیچیم .همیشه یادآوراین باشیم که فلانی خودت توزندگی خودت چکارکردی که داری جای کسی فکرمیکنی؟!
نمیخادبه جای دیگران فکرکنیم. بهتره تمام افکارمون برای رفع اشتباهات خودمون باشه.
پس ازانتقادکردن ونقدوبررسی زندگی دیگران وکارهای دیگران دست بکشیم .
انرژی ای که برای تجزیه تحلیل کارای دیگران میزاریم بهتره برای خودمون بزاریم .
چون هیچ اتفاقی نمیفته جزاینکه ازخودواقعیمون دوربشیم .
وبه جای دیدن نکات مثبت تووجودآدمها،به منفی هاشون توجه کنیم .
وسر هیچی که هیچ ربطی به زندگی مانداره ،به خودمون احساس بدواردکنیم.
استادجونم ممنون امروزیه تلنگری خودم که ازهمین لحظه درکم روبه این واقعیت که رفتاروکارهای هیچ کس به من ربطی نداره ومن بایدیادبگیریم اگه ذهنمم درگیرش شدبگم حتمن منم اگرجای فلانی بودم همین کارومیکردم .
ازاین فایل انقدلذت بردم که چندبارگذاشتم وبادقت گوش کردم که آویزه ی گوشم بشه.
حتی دانلودشم کردم.
مریم جون ازشماهم ممنون که استادماروبه چالش کشیدید.
هردوعزیزیدوبزرگوار.عاشق هردوتونم.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
زمانی کاری توسط شخصی انجام شده و ما بعد از آن این رفتار او را تفسیر و قضاوت می کنیم در این موقعیت قضاوت کردن راحت است. اتفاقی رخ داده و نتیجه ی مشخصی دارد باید سعی کنیم افراد را قضاوت نکرده و به آن ها برچسب درست و غلط نزنیم ما نمی توانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و ببینیم آنها در آن لحظه چه احساسی داشته اند. ما به افراد دستور می دهیم که باید اینگونه عمل می کردید شاید ما نیز اگر جای طرف مقابل بودیم چنین رفتاری انجام می دادیم .
باید یاد بگیریم که به مسیر دیگران کاری نداشته باشیم. به هیچ وجه حتی درباره ی منفورترین افراد تاریخ هم قضاوت نکنیم شاید با تجربیات و سرگذشتی که داشتند ما نیز به همان شیوه عمل می کردیم تمرکز خود را تنها بر روی خود گذاشته و درباره ی رفتارهای دیگران قضاوت و شکایت نکنیم.
افراد برای دیگران نسخه می پیچند و در زندگی خود هیچ کاری نمی کنند ما در جایگاه دیگران نیستیم و نمی دانیم اگر به جای آنها بودیم چه تصمیمی می گرفتیم. برای همین نباید آنها را قضاوت کنیم .
افراد با تجربه شاید صلاحیت بیشتری داشته باشند ما که نه مربی نه فوتبالیست نه فرد سیاسی نه فرمانده نظامی. و…هستیم نباید در باره ی آنها قضاوت و غیبت کرده و تهمت بزنیم نقد کردن دیگران باعث می شود با خود در صلح نباشیم و تمرکزمان بر نکات منفی باشد و از همین دست اتفاقات را جذب زندگی خود کنیم. ما نباید بر تصمیمات دیگران برچسب خوب و بد زده و درباره ی آنها قضاوت کنیم.
کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
_ به هیچ وجه درباره ی دیگران و تصمیمات آنها قضاوت نکنیم.
قضاوت باعث غیبت تهمت و احساس بد خواهد شد که از جنس همان اتفاقات به زندگی ما جذب می شود.
ما در جایگاه دیگران قرار نداشته و تجربیات، موقعیت و شرایط آنها را نمی دانیم و نمی توانیم درباره ی تصمیمات آنها قضاوت کنیم.
انتقاد از دیگران ما را از در صلح بودن با خودمان خارج خواهد کرد .
چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
_ پیش از آشنا شدن با استاد به دلیل رفت و آمد با افراد نامناسب درباره ی آنها قضاوت کرده و در مورد تصمیمات آنان صحبت می کردیم هر چند که اکنون نیز برخی اوقات درباره ی دیگران و تصمیمات آنها صحبت می کنیم اما اکنون بسیار کاهش یافته است اگر ما در زندگی خود هدفی نداشته و زمان و انرژی خود را صرف رفت و امد با افراد نامناسب کنیم درباره ی این مطالب پوچ و بی ارزش صحبت خواهیم کرد اما اگر هدف داشته و ورودی های خود را کنترل کنیم فرصت صحبت کردن درباره ی دیگران را نداشته و تمرکز خود را تنها بر روی خود و اهداف مان می گذاریم.
برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
_ برنامه ی ما این است: با خودمان عهد بسته که درباره ی دیگران به هیچ وجه صحبت نکرده و تنها در مورد خواسته ها, اهداف و آرزوهای خود صحبت کنیم و تمرکز خود را به صورت کلی از روی دیگران چه شکست باشد یا موفقیت برداریم و بر روی خود قرار دهیم اینگونه احساس ما بسیار بهتر خواهد بود چون غیبت کردن و صحبت کردن درباره ی دیگران مثبت یا منفی در هر دو صورت احساس ما را بد می کند و ما را از اهداف و خواست هایمان دور خواهد کرد و نتیجه ای به جز اتفاقات بد ندارد بهتر است تمرکز خود را بر روی زیبایی ها، خواسته ها و اهداف خود گذاشته و از زندگی لذت ببریم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام استاد عزیز
من هم با دیدگاه شما کاملا موافقم
قبلا خیلی راحت قضاوت می کردم در فضای مجازی بحث می کردم وپست هایی که حتی صحت اونها رو نمیدونستم پخش میکردم ولی مرور زمان به من فهماند نقد وبررسی مسائل خیلی پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر میاد یا رسانه ها میخواهند به خورد ما بدهند این امر باعث شده کم حرفتر بشم ودیگران رو سعی کنم حتی در ذهنم قضاوت نکنم و تا با کفشهای طرف راه نرفتم مورد نقد و بررسی قرارش ندم ودر مورد مسائل بیشتر به تفکر بپردازم ودر شبکه های اجتماعی هر چیزی رو به نمایش نذارم واول از همه در صدد اصلاح خودم باشم تا بقیه
در اوضاع جدید پیش اومده مردمی رو میبینم بیشتر اعتراض می کنن که به قول شما خودشون در زندگی هیچ کار مفیدی انجام ندادند و منتظرند دولت کاری کنه خودشون دستشون تو جیب مردمه بعد ناراحت اختلاس دولت هستن خودشون از قانون گریزانند بعد از بی قانونی دم میزنند
سلام درود خدمت استادعزیزومریم جان باعشق خداروشکر میکنم بخاطر شما عزیزان درزندگی
خداروشکر بخاطراین زیبایی پارادایس واین دریاچه زیبا که باانعکاس تصویر درختان وآسمان زیبایی پارادایس چندین برابر ده
خداروشکر بخاطر اندام زیبایی استاد واون لباس سفید زیبا وبااون استیکر خنده که میگه همیشه بخند شادباش خداهمین جاست
خداروشکر بخاطربانوجان که چقدر زیبا واراسته واون پوست زیبا وشفاف واون گلسر زیبا وبه موهای مریم جون زیبایی خاصی داده
استاد ازتون سپاسگذارم این فایل خیلی به من کمک کرده چون من خودم همیشه درحال ایراد گرفتن وقضاوت دیگران بود این دونقص تمام عمرمنوخاک کرد وهیچ لذتی اززندگی وارتباط بادیگران نداشتم چون همیشه توذهن یا درحال قضاوت بود یا دنبال ایراد میگرفتم جالب اینجاست وقتی هم میومدخونه هنوز توذهنم درحال قضاوت وایراد گرفتن ازهمه وهمه کس بودم چقدر توعذاب بودم استادازتون سپاسگذارم وهمچنین ازمریم جون که بااین فایل منواگاه کرد قبل از قضاوت کمی با کفش های طرف مقابل راه برم
استاددمتون گرم
بنام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیزم سلام
تو این زمینه من قبلا خیلی ایراد داشتم
مرتب قضاوت میکردم
اونم به بدترین نحو ممکن
بعد از مدتی که تو این سایت بودم و از فایلهای رایگان استفاده کردم فهمیدم قضاوت دیگران ممنوع
شما حتی توی یه فایل گفتید که حتی صدامحسین رو هم نباید قضاوت کنید چه بسا اگه شما هم زندگی اون رو داشتید رفتاری به مراتب بدتر میداشتید
پس حتی بدترین آدمها رو قضاوت نکنید
من تو زندگیم شوهرم رو خیلی قضاوت میکردم
وبا قضاوتهای اشتباه و توجه به ناخواسته باعث شدم اتفاقاتی از جنس ناخواسته برام بیافته
اما از وقتی قضاوت دیگران رو کنار گذاشتم و تمام سعیم رو میکنم به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنم حالم خیلی عالی شده
مرتب پیاده روی میکنم و صدای شما تو گوشمه
از جمع بندی تمام صحبتهاتون به این باور رسیدم که من خالق دنیای خودم هستم و هیچ عامل بیرون از من نمیتونه زندگی من و کنترل کنه
من با احساس خوب خواسته ام رو به جهان ارسال میکنم و تو احساس خوب میمونم تا جهان خودش بقیه کارها رو بکنه
چطورش و من نمیدونم فقط رب میدونه
میدونم این تیکه ی آخر صحبتم ربطی به مسئله ی قضاوت نداشت
اما امروز اینقدر حالم عالی بود که خواستم حس بینظیرم و باشما عزیزانم به اشتراک بذارم
عاشقتونم و از خداوند سپاسگزارم که خانواده ی صمیمی عباسمنش رو دارم
درپناه الله یکتا شادثروتمند و سعادتمند باشید
به نام خدای پوشاننده عیب ها
سلام به استاد و دوستان
خدایا شکرت که سلسه وار چند روزه منو به فایل هایی هدایت میکنی که اخلاقم و شخصیتم رو بهتر میکنه دستم رو گرفتی منو جلو میبری ، نقطه ضعفم رو کم کم داری بهم نشون میدی
استاد با اینکه قبلا این فایل رو من یبار گوش داده بودم اما الان بهش نیاز داشتم و در نشانه امروزم بهش رسیدم ، از شما و مریم جان ممنونم بابت این صحبت ها …
من مدام در ذهنم دیگران رو قضاوت میکردم و میگفتم خدایا شکرت من از اینجور اخلاق ها ندارم . اما بعد از فایل قبلی (راهکارهایی برای ایجاد باور فراوانی) فهمیدم نباید به نوع خرج کردن دیگران و راهی که پول به دست میارن یا برای چه دلیلی یه خرجی میکنن کاری داشته باشم … الان دوباره خدا بهم نشونه داد حواست باشه اینا قضاوت کردنه فکر نکن خودت خیلی بالایی، خیلی اهل فکر و منطقی بقیه سطحینگرن … اینو اصلاح کن تا یه پله بالاتر بری
منم الان گفتم خدایا تسلیمم … من فقط میخام چشمم به مسیر خودم باشه مسیری که تو بهم نشون میدی و نه بقیه … چون تو در قرآن میگی فقط خودت دانایی و آگاهی به رفتار بندگانت ، آخه منِ بنده که عاجزم از دیدن همه ی آنچه که نهان و آشکاره چی میتونم بگم
خدایا شکرت
سلام و درود خدمت دوستان عزیز و گرامی خودم ،،
آقا چی از این قشنگ تر وقتیکه نشانه امروز من ی همچین ویدیوی فوق العاده ای میشه ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت ،،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،،
چقدر طبیعت این بهشت زیباست ، خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم این بهشت زمینی ات را تجربه کردم ،،،
دقیقاً همین که استاد عزیزم بیان کردن ،، اصلا خیلی وقتا ماها یادمون میره که تجربه انسان و تجربه ،، این اراده ی حضرت حق الله بود که اراده کرد خود را مشاهده کند و از وجود مقدس ذات الهی خود در انسان دمید و به ما جان و قدرت بی نظیر تجربه و انتخاب قدرت خلق کردن عطا فرمود ،،، بچه ها بعضی وقتها ماها خیلی همه چیز رو برای خودمون پیچیده میکنیم که باعث میشه فهمش برامون مشکل بسه ،، خیلی سادس ببین مثلاً من میخوام برم به ی مقصدی همینکه اراده میکنم و حرکت میکنم به سمت اون مقصد و با اختیار خودم به مسیر ادامه میدم قطعاً دریافتی رو از حرکتم خواهم داشت که اون دریافت خلق شده توسط شخص خودمه و براب من منحصر به فرد خواهد بود این قدرت اختیار منه دقیقاً مثل رودخانه ای که هر ثانیه دستخوش تغییر میشه و هیچکس نمیتونه ادعا کنه تغییر نمیکنه چون تو هر ثانیه هم جهان هستی هم کائنات هم بدن انسان پیوسته درحال تغییر ،،
دقیقاً قضاوت هم همینه تو چون نمیتونی دقیقاً هیچ موقع جای همون طرف قرار بگیری چه از لحاظ فیزیکی و چه روحی و روانی پس این هم غیر ممکن که بخوای حس اونو تجربه کنی چون هیچ دو اتفاقی در کل کائنات با هم برابر نیستند ،،
پس قضاوت کار بیهوده ای که فقط تمرکز مارو از مثبت به منفی بافی تغییر میده ،،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم امروز فقط کمی بیشتر ترمز های منفی ذهنم درباره ثروت و رابطه را کشف کردم و تغییر دادم شکرت خداجونم ،،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ثروووووتتتتمند و شااااااد و سلامت هستیم ،،،
بنام خالق زیبایی ها
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل والنهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
و این بهترین حال هست که به درجه ای از شناخت خودمان و صلح با خودمان و جهان برسیم که رها و آزاد از هر گونه قضاوت کردن دیگران باشیم و فارغ از هر دیدگاه و نگرشی که ما را قضاوت میکنند،به مسیر خودمان ادامه دهیم و این بنظرم بهترین آرامش را به ارمغان میاره.
استاد عزیزم شما بسیار از کنترل ذهن صحبت میکنید و من عقیده دارم که اگر ما،در کنترل ذهنمان به حدی از توانایی و مهارت برسیم که ورودی ها را کنترل نماییم آنوقت آگاهانه میدانیم که همین قضاوت کردن دیگران و درگیر زندگی دیگران بودن ،کلی از انرژی ما را هدر میدهد و آرامش ما را برهم میزند و تنها چیزی که عایدمان میشود کلی دیدگاه متفاوت هست که هیچ منفعتی واسه ما ندارد.
همیشه باید انگشت اتهام کردن دیگران،به سمت خودمان باشد و ببینیم خودمان در چه جایگاهی هستیم و چه دستاوردی نصیبمان شده.
وقتی توجه و تمرکز ما از روی قضاوت زندگی دیگران برداشته شود،منبعی از انرژی در زندگیمان آزاد میشود که همش سوده سود.
همه ی ما در شرایطی قرار میگیریم که در همان زمان ،از نظر خودمان بهترین تصمیم را گرفته ایم.دقت کنیم در همان لحظه.و بعدها که به آن لحظه میندیشیم میبینیم که میتوانستیم انتخاب بهتری هم داشته باشیم ولی در اون لحظه ذهن ما قفل میشود و کلی فشار ذهن روی ما هست و سنگینی همان فشار ذهنی در همان یک لحظه باعث یک تصمیم به ظاهر غلط میشود.و اگر بعدا ،کسی ما را به ناحق قضاوت کند ناراحت میشویم و میگویییم که درکی از اون لحظه نداری و در اون شرایط نبوده ای.و باید همین را برای دیگران هم درنظر بگیریم که اکثر قضاوت های ما درحق دیگران آنقدر بی منطق و به ناحق هست که قضاوت آنها در حق ما به ناحق هست.
واقعا درک عجیب و غریبی نمیخواهد که در شرایطی که اتفاقی رخ میدهد و همه نگاه ها و انگشت اتهام به سمت شخصی یا نهادی هست،ما خودمان را از بدنه ی جامعه سوا کنیم و به خودمان اجازه قضاوت ندهیم.بهترین راه حل این است زمانی که میخواهیم دیگران را مورد قضاوت قرار دهیم ،خودمان را در شرایط آن شخص قرار دهیم .قطعا که اگر ما جای آن شخص باشیم دوست نداریم دیگران ما را قضاوت کنند.
اگر فقط کمی درک وشعور و منطق را، چاشنی نگاهمان کنیم دیگر هیچ وقت دچار این قضاوت ها نمیشویم.
به نام الله مهربان
باسلام استادعزیزودوس داشتنیم وخانم شایسته گل
استادشمایه فایل دیگه هم درموردقضاوت کردن توسایت دارین که خانم شایسته عزیز هم اشاره کردن….
ازخدامیخام کمکم کنه تجربه خودموبگم
استادتغییری که درموردقضاوت کردن درمن ایجادشده ازاون فایل آغازشدهرچی زمان بیشترمیگذره بیشترمتوجه میشم که چقداین نقص شخصیتی انرژی خواره تومسیررشدفردی من…. استادقضاوت کردن تنهاموضوعیه که توزندگی من سریع ازطریق احساس بعدخودشونشون میده من خداروشکر میکنم که سریع ترمتوجه میشم وادامه نمیدم ویاهمون اول تغییرمیدم بحثوالبته که الان عالی عمل میکنم….
من برای خودم تواین موضوع یه اصلی روقراردادم که همیشه باخودم وقتی توشرایط قرارمیگیرم توهرموضوع ناخواسته ای حالاقضاوت بیشترمیگم سیدنگاکن حالاقشنگتوبخاطرچیزی که نمیدونی خراب نکن توکه تجربه ثابت کرده بعدش حالت خراب میشه نکن برادرمن دومین موردهمیشه میگم به خودم دردرونم که سیدهمیشه درموردچیزی حرف بزن یاقدم بردارکه برات به زبون محلی خودم نون وآب داشته باشه… سومین موردکه خیلی مهمه استادنقصهای مادرگذشته واقعاعالیه برای رشدمون درآینده مثلا من وقتی میخوام کسی روقضاوت کنم میبینم خودم بدترازاون بودم درگذشته ووقتی گذشته روبه یادمیارم که چه حس بدی بهم دست میدادوقتی دیگران درموردمن اظهارنظرمیکردنددیگه الان به کمک به هیچوجه کسیوروقضاوت درست هم نمیکنم چه برسه غلط
(((به دریارفته میداندمصیبتهای طوفان را)))
استادشایدباورت نشه وتاالان هم نگفتم من ازمهاجرت شمابه آمریکادرس فوق العاده ای گرفتم وفکرمیکنم یکی ازدلایل مهاجرت شمام همین باشه.
روزی که باشماآشناشدم وتصمیم به تغییرگرفتم اول شروع به این مسیرادم فکرپول نیست خیلی دوس داره رشدفردی بکنه به من الهام شدبایدمهاجرت کنی والان تقریباسه ساله بدون فکرکنم تک وتنهامهاجرت کردم به شهرهای مختلف کشورووقتی الان فکرمیکنم ومحکم دارم درموردقضاوت کردن اظهارنظرمیکنم به این دلیله که دورازهیاهوی آشنایان ودوستان هستم که همون روزهای اول هم شماتوضیح دادین درسته باتغییرباورهاجهان ماروبه جای بهتری هدایت میکنه اماخودمونم بایدجسارت به خرج دهیم واقدام کنیم ومن باکمک شماوهدایت خداونداین کارکردم….
استادتضادهاروباجون ودل میپذیرم،
قدمهامومحکم برمیدارم،
ومردانه ادامه خواهم داد..
ازهمگیتون ممنون وسپاسگذارم
استادعاشقتم❤️