کلید اجابت دعاها - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگر...
استاد عزیز،عزیز عزیز…بی نهایت سپاسگزارت هستم با تمام قلبم…
استاد چه طوری میشه جلوی اشکهام رو بگیرم،چه طوری….شما خودت چه طوری تونستی فایل بگیری آخه…چه هدایتی…چه الهامی…دورت بگردم
استاد ببخشید اینو میگم ولی شما مث بکینگ پودر توی کیک عمل میکنید،ببخشید،قلب آدم رو سبک میکنی،بارها رو زمین میذاری،آنقدر سبک و نرم و پفکی…بعد اشکهارو جاری میکنی،از ارامشی که میدی..از یاد آوری های که دقیقا الان لازم داریم…لازم دارم…به خدا…انگار دست میذاری روی نقطه ضعفمون،روی نشتی انرژی که داره تمرکز مآثر منو میگیره که همه چیز تمرکزه
گوش دادن دوباره و انجام تمرینات شیوه حل مسئله،به من جسارتی داد و البته قانون آفرینش که باید در عمل انجام بشه…
با تمرین قانون درخواست در آفرینش…تصمیم گرفتم الان که مدتیه برای تعمیرات کارگاهم کا توی خونه ام و حل مسئله و پذیرش مسؤلیت زندگیم برم برای معرفی خودم در مدارس…این الهام از اونجایی آمد که باتضاد با مشتری برخوردم…ماجرا اینه که من یه مانتوشلوار اداری دوختم…از اونجایی که پارچه دو رو بود و من طبق تجربه از روی ترکی پارچه تشخیص دادم کدوم روی پارچه هست،اونو دوختم…زمان تحویل کارمشتری گفت ابن چرا پشت روه؟من فک کردم اونورش رو بوده،من وقتی اینو خریدم به اینکه این سمت روه خریدم،گفت من اینو نمیخوام …
من داشتم رو شیوه حل مسئله کار میکردم و سریع آمدم نوشتم،اولش با چند دقیقه عصبانیت سریع گفتم این مسئله منه باید حلش کنم،هدایتی داره…شروع کردم نوشتم…اول پذیرفتم من مسؤل این کارم،اولا باید میپرسیدم مشتری عزیز شما کدوم سمت رو میخوایید؟دوماً شما باید بذاری همه مشتری ها حساس هستن،سوماًباید توی نور طبیعی برش میزدم کار به این حساسی رو،من تمام تلاشم رو کردم،تن خور خوبی داشت،هیچ ایرادی از تن خوری و ایستایی نداشت،کارم خوب بود،بر مهارتم افزود،ماهر تر شدم با تجربه تر،تو باید همه ابهامات رو از مشتری بپرسی چون اون هیچ اطلاعاتی نداره پارچه کجا رو میشه کجاش پشت پارچه،بعد مشتری رو تحسین کردم که اینقدر جسارت داشت که گفت اونی که میخواستم نشده،من هزینه کردم،همون پارچه رو برام تهیه کن،بدون خجالت،که اگر من بودم قطعا میگفتم عیب نداره من ضرر کنم،اونی که دوست ندارم بپوشم ایشون ضرر نکنن فقط…گفت با قاطعیت همون پارچه رو میخوام…
منم گفتم چشم،برات تهیه میکنم…فرداش آومد گفت اگر بگیری میدم دوباره خودت بدوزیش…من که هنوز عصبانی بودم،گفتم باشه با کمال میل میدوزم،گفتم خوب حالا دستمزدش رو واریز کن تا پارچه بخرم دوباره بدوزم،اینو برای تمرین انجام دادم،برای پذیرش مسؤلیت کار خودم و دیدم درسته یه دوخت رایگان میشه ولی حداقل از جیبم پول نمیدم و دوما تمرینی میشه برام،چون اولین بارم بود این سبک کار رو میدوختم و به خودم تبریک گفتم از خروجی کار،از تمیزی کار،از تلاشی که براش کردم با وجود ترس قبول کردم بدوزم و کلی تجریه که کسب کردم و گفتم حتما خداوند از فضل خودش بهم میبخشه و به مشتری حق دادم که اونم هزینه کرده و سعی کردم تحسینش کنم به جای قضاوت…و یه ایده آمد خوب حالا مانتو شلوار اداری داری برو خودتو معرفی کن توی مدارس و ادرات…بازم نجوا و ترسها…هر چقدر توی تمرینات هر روز جلو میرفتم میگفت برو برو برو الان وقتشه
فردا با تمرینات آفرینش رفتم اولین مدرسه،از مدرسه دخترم شروع کردم،گفتم اونجا بلاخره موافقت میکنن،گذاشتم تو کاور،کارتهام رو برداشتم و با ترس رفتم…افتادم یاد استاد که توی یک ماه سی تا کلاس رفتن و درخواست صحبت در مورد قانون رو داشتن و همه موافقت کردن،وقتی حرف میزدن پاهاشون از ترس میلرزیدو برگه رو به خاطر لرزش میذاشتن روی میز،و آرام ارام در کلاسهای آخر دیگه از بر میگفتن،میدونستن احتمالن سوالات چیه اونا رو پاسخ میدادن و در آخر شماره تماس میذاشتن و چقدر اعتماد به نفس و شجاعت و …تقویت شده
به خودم گفتم میرم و هر بار اصلاح میکنم چی بگم مث سرهنگ ساندر…به 1009 رستوران رفتن و هر بار چه جوری بگم بهتره؟ تا شد مرغ کنتاکی…و خلق ثروت…
رفتم مدرسه برخورد خوب،اولش گفتم من خیاط هستم و این قیمت دوختمه…مدرسه بعدی گفتم با قدرت بیشتر به خیاط و طراح لباس هستم،اینم نمونه کارم،یه مانتو روزمره هم گذاشتم،مدرسه چهارمی از مانتو روزمره سفارش داد…خیلی برخورد خوب.میگفتم پارچه هم با قیمت مناسب براتون تهیه میکنم هر طرح و رنگی و یه کار شخصی دوزی داری،بار بعد قیمتهام رو پایین آوردم،بار بعد گفتم اگر آدرسم دروه من میام مدرسه شما تشریف نیارید،بار بعد گفتم نزدیک عیده سفارش همه چی دارم…و مدرسه 8،9 تقریبا 10 تا معلم یه مدل با یه پارچه گفتن میخواییم،قیمت دوخت و پارچه آنقدر مناسب شد که گفتن میخواییم،چقدر قیمت خوبه…و قرار شد شنبه برم برای اندازه گیری و ثبت سفارش…حالا شاید تعدایشون منصرف بشن…شایدم نخوان…ولی مسئله انجام تمرین بود،قانون درخواست…تونستم برم،در برابر پاسخهای نه هم تمرین ناراحت نشدنش بود،هر کس اجازه داره نه بگه،همونطوری که من میتونم نه بگم،مسئله سخت بودن نه شنیدن نیست،مسئله تمرین پاسخ نه شنیدنه،تمرین مهمنبودن حرف آدمها،خداوند از فضل خودش میبخشه، خداوند منو فراموش نکرده…
حالا اینتمرین ادامه داره و مانتو دومی رو هم یک شنبه تحویل دارم،ولی با چه احساس،چه تغییر نگرشی،چه پذیرفتن هدایتها و باز شدن درها،چه متفاوت عمل کردن…نجواها هستن هنوزم هستن، اشکالی نداره،تا جایی که میتونم تمرین کنترل ذهن میکنم و این فایل دقیقا مناسب منه…
خداوند منو فراموش نکرده،دوستم داره،بی قید وشرط،منم که دلیل برای دوست داشتن خودم میخوام خداوند برای دوست داشتنم چیزی نمیخواد
خداوند فراموشم نکرده،خیلی اوضاعم از قبل بهتر شده خیلی،هدایتم کرده…آمدم اینجا،با این فرکانس هم مدارم میدونی چه ارزشی داره،با چه مقدار پول میشه به دستش آورد؟
هر ضربان قلبم با چه مقدار پول اینجوری دقیق میزنه 43 ساله زده،دقیق
43 ساله هر روز غذا برای خوردن داشتم،هر روز
هر روز آب خوردم،نفس کشیدم،راه رفتم،خوابیدم،بدنم مث ساعت کار کرده،سلولهام هدایت شدن،سقفی بالای سرم بوده،آنقدر لباس داشتم که در سال چندین بار از بسته نشدن در کمدم مجبور شدم ازش بخشیدم،کفشهای با کیفها و روسریهای ست،چندین تا،وسایل زندگی کامل،خونه ام زمستان گرم، تابستان سرد بوده،هفته ای دوتا سه بار حمام راحت و در دسترس رفتم،همیشه یخچالم پر روزی و نعمت بوده،دوتا بچه سالم و سلامت دارم،همسری مهربان و درستکار و امین و متعهد دارم،خداوند بهم ارزانی کرده،منو از وابستگیها رها کرده،از هیچ درآمدی هیچ شغلی الان در آمد خودم رو دارم که دوره های استاد رو با در آمدم گرفتم…
مرحله ایجاد شغل سهل و آساااااان اتفاق افتاد،بدون هیچ مهارتی،هیچ سرمایه ای،هیچ شناخته شدنی،هیچ مشتری، هیچ وسایل کار و جایی و مکانی،هیچ پولی،هیچی ینی یه هزاری…شد یه کارگاه در بهترین جای شهر،محله ثروتمند نشین که هر روز ثروتمندان رو ببینم جلو چشم باشن،اونم رایگان،تازه التماس هم بکنن که برم کار کنم،کارت بانکی به نام خودم،واریزی ها به نام خودم،با تمام تجهیز ات،امکانات شروع یه کار نه،شررروووع یه کار حرفهای،وسایل حرفه ای،بعد خرید دوره های آموزشی حرفه ای،محل فروش کارهام،آمدن مشترها،که همه هدایتی بودن..حالا شروع کار آنقدر خوب که نبودم،کار بد همتحویل دادم،ولی مهم تلاشم بوده و تجربه کسب کردم،هی بهتر شدم،ولی انصافا کار های که مشتری راضی نبوده 3تا،7تاش راضی بودن،حالا ذهن من هی اون 3 تا بولد میکنه، ذهن دیگه،داره کارشو انجام میده…
خداوند منو فراموش نکرده،تونستم مسؤلیت روابطم رو بعد از 25 سال بپذیرم،نمیدونی چه باری از دوشم پایین آمد،نگاهم رو تغییر دادم،همه چی عوض شد
تونستم از بی ادبان ادب یاد بگیرم بگم ببین این راه رو بری تهش اینه،حواست باشه
خداوند فراموشم نکرده،شرایطم از قبل خیلی خیلی بهتر شده،هر روز با وجود نجواها دارم تمرین میکنم و هدایت میشم و در مدار این فایلهای استاد قرار میگیرم که یه مدار و فرکانس دیگه ای هست که با گوش دادنش اشکهام میان،قلبم باز میشه،خودم رو میشناسم،کمتر مقایسه میکنم خودم رو،بیشتر سپاسگزاری میکنم،به خودم فرصت اشتباه میدم،چون انسانم و انسان اشتباه میکنه،با اشتباه رشد میکنم،دلیل بر بی عرضگی من نیست،دلیل اینه خودم رو پرفکت نخوام،بی نقص نخوام، نرم تو فاز کمالگرایی…اینا یه ساعت دیگه یادم رفته ها،ولی سعی میکنم یاد آوری کنم،هر چند ذهنم چند روزه مقاومت شدید داره،من نمیتونم خوب تجسم کنم،برام سخته،در نطفه خفه میشه،ولی سعی میکنم در احساس بهتری باشم،فایل گوش میکنم،مینویسم مینویسم دفترهاپر میکنم،زمانی که حالم خوبه از خداوند کمک میخوام و ذخیره میکنم برای روزهای سخت نجواها…و شکر خدا تونستم عبور کنم و مدارم عوض بشه،درکم عوض بشه
روزهایی بوده ذهنم اینقدر فشار آورده،گفتم باشه تو خوبی،تو درست میگی،باشه بگو،ولی اجازه ندادم متوقفم کنه،اجازه ندادم نا امیدم کنه،که چیه فایده ای نداره،ول کن،برو سر زندگی خودت،من هدایتها یادم،که چشید که الان اینجام و هستم و چندین دوره گرفتم و کار کردن روی خودم روتین هر روز منه،دوستم اینجاست،سر گرمی من اینجاست،فیلم و سریالم اینجاست،صلاه و دعا و راههای نیایش من اینجاست، کوتاه نیامدم و این دستاوردیه که لطف خدا بوده،رضایتی که هر روز بهتر میشه
آنقدر اینجا خوبه که سرم رو بلند میکنم 3 ساعت رفته،و من یه درس یه آگاهی و یه تمرین یاد آوری سپاسگزاری جدید دارم،تکراری نمیشه
مث فیلم شرک که به خره میگفت،ما دیوها مث پیازیم،خره گفت بو میدید،گفت نه خره،لایه لایه هستیم،دقیقا مث ما آدما بو نمیدیم،ولی خیلی لایه لایه هستیم و این دسترسی به لایه ها جای کار داره،هر روز و هر روز و گرنه بو میکنیم و میگندیم…
شکر که خداوند منو فراموش نکرده،دوسم داره همینجوری که هستم
شکر که دوره احساس لیاقت رو دارم شکر یه دوره خودشناسی و خودسازی…
اینا رو نوشتم هم یادآوری بشه، هم بیام بقیه داستان تمرین قانون درخواست رو ادامه بدم و بنویسم که چی شد و یه روندی پیش رفت تا بماند به یادگار برای روزهای بلوا و نجوا و ترس ه،بماند به یادگار نجواهای از کجا،چه طوری ها،چگونه ها،منطقی بشه که شده و میشه از جایی که گمان نمیکنید…
دقیقا طبق قرآن هر کس باور کرده هدایت شده،شده پیامبر،شده عباسمنش که برای من الگوه
همینجوری که هدایت نمیکنه،گوش نامحرم نباشد جای اسرار سروش…باور کن تا هدایت بشی و رشد کنی،تا درها باز بشه،یکی پس از دیگری،باور کن…تا توی خشکی بشه آب بزنه زیر کشتی ات تا از مهلکه عذاب عبور کنی به سلامت،تا دریا بشکافه به سلامت عبور کنی،تا تا بچه ات رو موجها به سلامت بره جای خوب و دستش رو بذاره تو دستت،تا از دختر باکره عیسی متولد بشه و آبروت رو بخره،تا میوههای بهشتی برات بیاد،تا در کهولت برات وارث و فرزندی بیاد،تا کلام نافذ تو و کلید دار کعبه و قلب مخزن هدایت و نشانه خداوند بشه،تا بشی رسول…باور کن به شرط باور،میلیونها انسان هدایت شدن،خودشون میگن نمیدونیم چی شد که اینجوری شد…همه باور کردن که میشود،امکانپذیره
با شرایط الانم چه طور میشود؟ نمی دونم چه طور،نمیخوام تمام مسیر رو بدونم،میخوام قدم به قدم جلو برم،بهم گفته میشه، همونطوری که تا حالا شده،برای هزاران مسئله ام شده،فقط تونستم آرام باشم،اعتماد کنم،هر جایی که رها کردم و گفتم خودت میدونی و تسلیم بودم،هر جاشده قطعن منطقی شده برای ذهنم،خدایا کمکم کن تا منطقی کنم
خیلی خوشحالم از این مسیر
خیلی خوشحالم از هدایتم
خیلی خوشحالم توفیق شنیدن این اگاهی رو داشتم
خیلی خوشحالم نوشتم و به یاد آوردم
خیلی خوشحالم…
سلام و ارادت
چقدر لذت بردم از جنس کامنت تون
انگار این حرفها مال من بود
چقدر رسا و شیوا حرف ذهنتون را تبدیل به متن کردید
چقدر زیبا اتفاقات زندگیتون را بیان کردید
تبریک میگم به شما بابت این همه پیشرفت و تغییر
تبریک میگم به همسرتون و فرزنددانتون بابت وجود شما
واقعا انقدر لذت بردم و لذت بردم
که احساس نشاط عجیبی بهم دست
و باورم را نسبت خدا و اجابت کنندگی خدا ارتقا داد
البته انگار خدا داشت از طریق فایل زیبای استاد عباسمنش و کامنت شما برای این فایل با حرف میزد خدایا چقدر تو بزرگی
چقدر تو رفیق خوبی هستی
واقعا من چی میخوام و اصلا چی میتونم جزء تو خواسته باشم
چه جالب تا حالا بهش فکر نکرده بودم یا این حس را در موردش نداشتم
در مورد این جمله:
اصلا چی میتونم جزء خدا خواسته باشم
اخه همه چی اونه هر چی که من بخوام
ثروت
سلامتی
روابط
درامد
مشتری
فایل
استاد
خانواده
ماشین
و…………
هر چی که من بخوام تو خدایی خدا هست پس بهتر تمرکزم 100درصدی روی رفاقت و بندگی خدا باشه تا به هر چی دلم میخواد برسم
سپاسگزار استاد عزیزم بخاطر این فایل پر بار و پراگاهی هستم و همچنین شما دوست عزیز عباسمنشی
و سپاسگژار خدایی هستم که هر چه دارم از ان اوست
سلام سمیه جانم رفیق هم دارم
با کامنت پر از ایمانت پر از نورت پر از الهامت پر از آرامشت پر از آگاهیت خیلی اشک ریختم ایمانم بیشتر شد آرامشم بیشتر شد نشونه ای که خواسته بودم رو تو کلمه هات پیدا کردم الهی همیشه تو این مسیر الهی پر از آرامش باشی و در مدار هدایت الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانواده عزیز عباس منشی
من چند ساعت پیش فایلو گوش دادم و وقتی استاد گفتین که خدا به زکریا گفته که ما به تو پسری میدیم به نام یحیی سجده من قلبم لرزید و سجده کردم با تمام وجود این ایه رو درک کردم و تجربش کردم و الان بهم الهام شد که تجربه ای که راجبش داشتم رو بیام تو سایت بنویسم ..
من و همسرم هم نزدیک سه سالو نیم دارو خوردن و پیش فال گیر و رمال رفتن و بادگیر و هر داستانی که هر کسی گف انجام دادیم تو اون زمان بعد سه سال و نیم پیگیری و درمان بی نتیجه با فایلای استاد آشنا شدیم من و همسرم هر دومون روزی 4ساعت فایلا رو ایشون سر کار منم تو خونه گوش میدادیم و هر شبم باهم مراقبه میکردیم بعد دیگه تو این مدت کمتر از سه ماه بود که ما فایلا رو گوش میدادیمو مراقبه میکردیم .. دیگه دارو و دکترم همه چی رو رها کرده بودیم و روی خودمون و ذهنمون کار میکردیم و حالمون عالیه عالی بود یک شب خونه پدر شوهر خوابیدیم من شرایط نبود بشینم مراقبه کنم گوشیمو برداشتم رفتم تو قسمت یادداشتها و بهم الهام شد که بنویس نوشتم تو حامله ای خداوند فرزند پسری به تو بخشیده …من واقعا اون لحضه تمام وجودم پر از شک شد که من دیوانه شدم من اینقدر این موضوع حامله شدن واسم مهم شده که دارم توهم میزنم هیچی شبش خوابیدم فردا شب تو مسیر برگشت به خونه به همسرم موضوع گفتمو گفت سحر تو داری هر شب مراقبه میکنی تو حالت خوب بوده ک این الهام بهت شده بیا تست بزن گفتم باشه من اونشب تست زدم و دیدم مثبته و منو همسرم خدا میدونه چقدر ایمانمون به خداوند و نزدیک بودنش و الهاماتش زیاد شد که خداوند با همه ما حرف میزنه خداوند به همه ما الهام میکنه فقط باید قلبمون باز باشه فقط باید تو مسیرش باشیم فقط این تجربه رو خاستم بیام بنویسم تا هم به خودم یادآوری شه معجزات خداوند که تو زندگیه من قابل شمارش نیس و هم به دوستانم بگم که واقعا به قول استاد خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره و مستقیم از خودش بخایم ️
در پناه الله یکتا شاد باشین
سلام
امروز چه روز خوبی هست
تبریک میگم به شما و همسرتون
اصلا به استاد و تمام کسایی که تو سایت هستن تبریک میگم
چه اتفاق مبارکی
چقدر توی کامنت های این فایل
امید ؛ تغییر ؛ معجزه ؛ حال خوب را میشه حس کرد میشه تجربه کرد انگار داره توی زندگی خودم اتفاق میافته یا افتاده هر کامنتی میخونم حالم خوب میشه توی کامنت شما
دیگه اشکم در اومد یا باورم نسبت به خدا و قدرت خدا ارتقا پیدا کرد
اخه داشتم روی باورهام نسبت به خدا کار میکردم
بیشتر روی
اسانی
راحتی
امکان پذیری
روانی انجام هر کاری
اجابت شدن قطعی
یا این باور که اصلا من به این دنیا اومدم که لذت ببرم ؛ شادی کنم ؛ جهان را تجربه کنم ؛ رها باشم واز این جنس باور ها
یه مدت کوتاهی هست
رابطه ام باهمسرم خیلی عالی وعاشقانه شده اصلا رابطه مون
من وهسرم و پسر و دخترم با قبل خیلی عالی شده
یه سری نشونه ها در رابطه با کسب و کارم اومده
عجب خدایی ؛ عجب خالقی ؛ عجب قدرتی داره
دوست دارم این خدا را که به عهد خودش و تعهدش نسب به بندهاش وفادار قطعی است
دوست عباسمنشی
به شما و همسرتون بسیار تبریک میگم و از خدا میخوام هروزتون را پر از خیر و برکت کنه
خدایا سپاسگزارم بابت این سایت و این همه خبر های خوب
ومعجزات عالی
ولی چرا معجزه به قول استاد
وقتی من و ما بندگی کنیم
این اتفاقات بدیهی ترین چیزی هست که باید رقم بخوره
بدیهی ترین
اره
این باور هم چقدر زیباست
که وقتی من بندگی کنم و درخواست کنم حالا هر درخواستی که در ذهنم بگنجه و ذهنم کشش را داشته باشه
باید طبق قوانین خداوند به صورت( بدیهی )برایم اجابت بشه یا اتفاق بیفته
واقعا عجب سایتی
عجب استادی
عجب دانشجو هایی
عجب خدایی
سپاسگزارم از همه تون
سلام ممنون و سپاس گزارم ازتون چقدر خوشحالم که با نوشتن کامنتم این احساس خوب و انرژی رو به شما منتقل کردم و چقدر از خوندن کامنتتون انرژی گرفتم دقیقا با حرفاتون موافقم که زندگی ما با خدا یه رابطه دو طرفس همونطور که ما تقوا میکنیم از داشته هایی که بهمون داده از وجود یک نفر مثل همسرمون شکرگزاریم خدا بهمون بابت اون احساس خوب یک نفر دیگه به جمع دو نفره مون اضافه میکنه بابت حقوق و روزی که به خونمون میاد شکرگزاریم اونو بیشتر میکنه و همه چی به قول شما طبیعی و بدیهیه چون قانون ثابته ..منم برای شما از خدای وهاب و یکتام ارزویه شادی ثروت و سلامتی دارم ممنونم از تبریک و کامنتتون
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام به استاد عباس منش عزیز و با معرفت.اولش هی ذهنم میگفت که کامنت نزار چی میخوای بگی .ولی نتونستم استاد . خلاصه توضیح میدم من به یک تضادی برخوردم. که خیلی حرف پشت سرم در اومده که بشدت احساس. منو بد کرده بود ولی الان به لطف خداوند کمی بهتر شدم، چند ماه پیش حالم خیلی بدبود واقعاً نمیدونستم باید چیکار کنم دیگه یه شب تو جاده بودم از تهران میرفتم مشهد .استاد تو ماشین ناخودآگاه داشتم با خدا حرف میزدم که خدایا چیکار کنم من که تورو پیدا کرده بودم این قدر حالم خوب شده بود چی شد یهو این تضاد من چیکار کنم خیلی. ناامید شده بودم که انگار دیگه همه چی تموم شد دیگه نمیتونم . همون لحظه خدا شاهده یه کامیون ازم رد شد پشتش نوشته بود. (به حکمتش دل بسپار) خیلی توجه منو جلب خودش کرد که گفتم این بامن بود ولی استاد نمیدونستم که (به حکمتش دل بسپار )یعنی چی با خودم میگفتم این جمله یه معنی درستی داره من نمیدونم گفتم برم فلان جا. وایستم تو گوگل سرچ کنم معلوم میشه معنیه درستش چیه استاد بخدا قسم سرچ کردم یه صفحه ای اومد جمله اول رو که خوندم اشک تو چشام حلقه زد اون جمله این بود که
دل بسپار…
به اتشی که نمی سوزاند
،ابراهیم را،
و دریایی که غرق نمی کند
،موسی،را
نهنگی که نمیخورد
،یونس،را
کودکی که مادرش او را
به دست موج های ،نیل،می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه می اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی اورد
آیا هنوز هم نیاموختی؟؟؟
که اگر همهی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،نمیتوانند،
پس
به ،تدبیرش، اعتماد کن
به ،حکمتش، دل بسپار
به او ،توکل،کن
و به سمت او ،قدمی بردار،
تا ده قدم آمدنش به سوی خود را به تماشا بنشینی…!
وقتی خوندم تموم شد انقدر حالم خوب شده بود انقدر آروم شده بودم که. دیگه انگار یه جورایی خدا شخصاً اومد بهم گفت که نگران نباش رضا ، به من توکل کن ، هیچکس هیچ قدرتی نداره. که بخان بدبختت کنن
من از صفحه گوشیم. اسکرین شات گرفتم هروقت نجواها میان. که ناامیدم کنن میام این صفحه رو نگامیکنم حالم. خوب میشه به خودم میگم ببین خدا خودش گفت که به من توکل کن هیچکس هیچ قدرتی نداره. همون خدایی که این وعده رو بهم داد بعد از دو هفته بهم گفت. حالا برو تهران واسه همیشه مهاجرت کن تهران مگه تو نمیگفتی که من فلان خونه رویایی رو تو تهران میخوام فلان تریلی. اسکانیا رو میخوام ،. چرا پس تو روستا وایستادی رضا همونجا استاد به خودم قول دادم من. واسه همیشه مهاجرت. میکنم تهران. سه. ماهه که اومدم استاد از اون موقع که اومدم تهران استاد هر روز. من دارم پلاک های رند میبینم تو یکی از کامنت های دوستان خونده بودم که اعداد رند دیدن نشونه هست من الان چند وقتیه که هرروز میبینم مثلاً پلاک 111 یا 222 همینجور برو بالا تا پلاک999 میبینم استاد هرروز دارم میبینم و این اعداد رند رو منم نشونه. میبینم حالا چطور میبینم بزار توضیح بدم من مثلاً. تو خیابون دارم میرم تو بلوار اون سمت خیابون از داخل کوچه یه ماشین داره میاد. بیرون. استاد. انگار یکی سرمنو میچرخونه میگه پلاک اون ماشین رو ببین از یه جاهای عجیب غریب اعداد رند رو میبینم اصلا نمیدونم چی بگم نمیدونم کسی به این چیزا اعتماد داره یانه
استاد خیلی دوستتون دارم ایشالله همیشه همینجور بدرخشید
کامنت نوزدهم
6 دی 1403
تعهد اول:
امروز کتاب معلم پایه هفتم رو دانلود کردم و چند صفحش رو مطالعه کردم.
کلی کار دارم و سرم با بچه داری شلوغه. برای همین خیلی نمیتونم سریع پیش برم. اما همیشه خدا رو به خاطر دختر نازنینم شکر میکنم.
امروز به اون چیزی که میخوام تبدیل بشم هم فکر کردم.
هنوز آینده ی کاریم برام مبهمه. اما میدونم اگه همینجوری آهسته و پیوسته پیش برم، بالاخره معلوم میشه دقیقا چی میخوام.
استوری رو هم که طبق معمول گذاشتم.
واقعا چه مسیری میتونه منو سریع تر به مقصد برسونه؟
چه کاری باید انجام بدم؟
حس میکنم شکست های قبلی کاریم به خاطر همین عجله کردن هام بوده. به خاطر اینکه نخواستم تکاملم رو طی کنم و میخواستم یک شبه به همه چیز برسم.
برای همین هم الان هیچ عجله ای ندارم.
در کمال آرامش و با لذت به سمت هدفم حرکت میکنم.
حرکتم لاکپشتیه، ولی حرکته.
ثابت نموندم.
به ترس هام غلبه کردم و حرکت کردم.
باید ذهنیتم رو عوض کنم.
باید خودم رو در قالب یک انسان تجربه کنم.
خدایا شکرت
سپاسگزارم
تعهد دوم:
کامنت گذاشتم و گفتم چه کار کردم.
تعهد سوم:
امروز همه چیز خیلی خوب بود.
مثل هر روز لذت بردم.
خدایا شکرت به خاطر همسرم و خانواده ی خوب و فوق العاده ای که داره.
خداوندا شکرت به خاطر پدر و مادرش
به خاطر خواهر نازنینش
به خاطر شوهر خواهر خوبش
به خاطر برادرهای عزیزش
به خاطر جاری هام که یکی از یکی گل تر و خوش برخوردترن
به خاطر بچه های همشون
به خاطر بچه ی خودم
خدایا شکرت به خاطر تمام این انسان های پاک.
ممنونم که همیشه بدون حاشیه در کنار هم داریم زندگی میکنیم.
خداوندا شکرت به خاطر پدر عزیزم
به خاطر مادر نازنینی که 29 سال از وجودش بهره مند شدم
به خاطر خواهر مهربانم
به خاطر شوهر خواهر دست و دل بازم
به خاطر دختر خواهر گلم
خداوندا شکرت به خاطر فامیل خوب و دوست داشتنی ای که دارم
سپاسگزارم به خاطر خودم
به خاطر زندگی
خدایا شکرت
بنام خداونده بخشنده و بخشایش گر….
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ(انفال 2)
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
(طلاق 3)
و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است!
سلام به استاد عزیزم سلام به استاد عباسمشن سلام به پیامبر زمانه سلام مرد نکو نام سلام نور الله سلاممممم عشق….
سلام مریم بانو فرستاده خدا که همیشه از طرف رب به استاد ندا میدی سلاممممممممریم قشنگ قلب….
نمیدونم چی بگم فقد میتونم بگم خداااا نوکرتم خدا نوکرتمممم خدا نوکرتم…
چقدر بزرگی بابا از یه مادرهم مهربون تری از یه پدر هم مهربون تری…
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرتتتت خدا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
ارباب ارباب ارباب شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دوستت دارم بینهایت شکرت…
ارباب ازت میخوام که تو این مسیر پرا از عشق پر از نور هدایتم کنی و ثابت قدم نگهم داری نوکرتمممممممممممم…
خدا تو خیلی خدایی
خدا تو خیلی اربابی خیلللللللللللللللللللللللللللللی
تو معرفت خالصی خدااااا عاشقتم تووووو خیلی خداییی….
دوستت دارم رفیق خاکتم رفیق ممنونتم رفیق عاشقتم رفیقققق(یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَهُ)
من هزار بار رفتم و برگشتم هزار کار کردم و برگشتم من هزاران هزار راه رفتم و برگشتمو تو همون اربابی بودی که بودی نوکرتممممم رب من دوستت دارم…
الهی شکرت رب من بینهایت شکرت و سپاس از تو…
استاد دوستت دارم مریم بانودوستت دارم بینهایت سپاس ازتون …
ارباب با عشققققققققق نوکرتمممم….
یا رّبَّ اِنّلَنا فیکَ اَملا ً طَویلاً کَثیراً…
خداوندا ما
روی تو خیلی حساب کرده ایم…
ارباب دوستت دارم شکرت بینهایتتتتتتتت بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس..
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید…
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا……
با عرض سلام ووقت بخیرخدمت استاد عباس منوسرکارخانم شایسته وهمه دوستان عزیز
سپاسگذار خداوندی هستم که من را باشخصی به اسم عباسمنش آشنانموددروداستاد دروداین فایل هم مثل خیلی از فایل های دیگه که همیشه میزارید کاملا به موقع وبجا بود درست زمانیکه من شاید تا حدود 2 هفته دیگه میخوام مهاجرت کنم به استان البرز و اونجا ساکن بشم وحقیقتا با شنیدن این فایل خیلی احساس امیدواری به من دست داد منیکه تا بحال برای مدت زیاد نتونستم از منطقه امنم خارج بشم الان میخوام با توکل به خداوندمهاجرت کنم به یک مکان دیگه و یک جای دیگه البته من برای این مهاجرت خیلی خیلی امیدوارم وذهنم برای اینکار روشن هست
خیلی احساس خوبی داشتم زمان شنیدن این فایل ولی باید چندین چند بار دیگه این فایل گوش داده بشه سپاسگذارم برای همه زمانیکه برای ما میگذارید
به امید دیدار مجدد
بنام خدای بخشنده و مهربان
سلام
وقتی اومدم سراغ سایت تا قبل از خواب کامنتهای عالی دوستان مطالعه کنم متوجه دواتفاق عالی در سایت شدم .
یکی نقطه ی آبی کنار پروفایلم بود که پیام توحیدی از یکی از دوستان دریافت کردم.
دومی هم که خیلی خوشحال شدم اینکه من به عنوان عضو فعال سایت انتخاب شدم و هدیه ی من استفاده از محصولات استاد با تخفیف 25٪ بود.
از دیدن این پیام کلی ذوق کردم ولی بعد دیدم من که همه ی محصولات استاد را به لطف خداوند خریداری کردم حالا چطور از این هدیه استاد عزیزم بهره مند شوم و یه دفعه یه حسی به من گفت حتما این یک نشانه است برای اینکه قراره استاد یک دوره جدید را رونمایی کنه و من با تخفیف بیشتر میتونم دوره جدید استاد داشته باشم.
استاد خیلی خیلی از شما برای این هدیه سپاسگزارم . حتما لایق اش بودم که در مدار دریافتش قرار گرفتم .
استاد جان دریافت این پیام ارزشمند از طرف شما و سایت شما برای من میلیارد دلاری ارزش داره و با هیچ چیزی عوض نمیکنم این حس و تجربه ی عالی را .
اینکه شما مرا به عنوان عضو فعال سایت انتخاب کردین برای من حتما نشانه ای است که خیر وبرکت به همراه دارد.
امروز وقتی داشتم فایل جدید استاد را گوش میکردم در مورد رسیدن به یکی از خواسته هایم از خداوند نشانه خواستم و به راستی خداوند به عهد خود عمل میکند و من نشانه رسیدن به خواسته ام را با این هدیه دریافت کردم و همین سندی معتبر برای رسیدن من به خواستم که امکانپذیر است .
خدایا برای این اتفاق عالی و خبرهای خوبی که دریافت میکنم سپاسگزار توهستم.
فرکانس ثروت مثل چراغ جادو عمل میکند فقط فرقش این است که چراغ جادو محدودیت دارد در رسیدن به خواسته ولی فرکانس ثروت نامحدود و بی انتهاست در دریافت نعمت و سلامتی و خوشبختی و رسیدن به آرزوها.
درپناه الله یکتا
به نام خدای بخشنده مهربان
خدایی شکرت برای هدیه جدید یه حسی میگفت که این فایل برات برکت خاصی داره و فعلاً ز برکتهاش هدیه سایت باورنکردنی برای فعالیت خوبم بوده و امروز یه دور خوشگل تو بازار مهمون شدم و یک کیک خوشبو به خودم و دوستام دادن خیلی روز خفنی بود شکره یه سپاسگزار دست از دست با لیاقت خدا یعنی استاد چقدر روحش خدا غنی کرده ثروتمند شده که همه آدما رو با یه فایل ارزشمند که مثل بمب زندگیو تکون میده مهمون کرد از خدا و این سخاوت بزرگوارانه سپاس امروز که داشتم شیرینی با همسری یخوردیم و به دوستا دادن خیلی خوششون اومد و چقدر حس خوبی بود که دست خدا بودن برای خلق ارزش و استادمو تحسین کردن ه انقدر میتونه ارزش ساز باشه یه فایل ارزشمند هدایتی بسازه و به همه برسونه بدون هیچ محدودیتی این حس عجیب منو وادار کرد به نوشتن این کامنت امیدوارم کامنت تاثیرگذاری باشه و استادم بخونه و بگم عاشق راهم شدم خلاصه از فایل میگم تا مرور بشه برا خودمو دوستان استاد میگفت کار خدا اجابته از دونه دونه خواستههامونم خبر داره و فراموشی هم نداره و واقعاً دوست داره به ما بده و ما براش واقعاً لایقیم و واقعاً قدرتشو داره خیلی ثروتمنده خیلی آگاهه خیلی مهربونه خیلی بخشنده است خیلی غنیه و خیلی نزدیکه دامونم میشنوه نشونه برامون میفرسته یلی میخواد ما رو خیلی دوست داره و و همیشه برای کمک و حمایت ما مادهاند هر چقدر کمک که لازم باشه ا رو تا بینهایت میتونه رشد بده حالا خدا انقدر قدرت داره که ر خواستهای رو اجابت کنه و اون ماییم که باید نعمت و اجابتو ببینی صداشو بشنوی مهربونیشو یادمون باشه فراوانی و رزقشو ببینی خیلی شده احساس کمبود بکنی یا احساس شکست با اینکه کلی خدا کمکمون کرده و قدم خوبی برداشتیم و توی زندگیمون فراوونی بیشتر شده واقعاً از خودش دایت میخوام برای دیدن باور کردن خودش
درپناه عشق رب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عباسمنش عزیزم.
سلامه منو برسون به کسی که اون کتاب کوچیکه قرآن رو بهت داد و بهش بگو خانم شایسته ،دله بچه های سایت خیلی برات تنگ شد، جوری که خودم بشخصه برای دیدنه روی ماهش و شنیدنی صدای زیباش تقریبا هر روز یک قسمت از سریال زندگی در بهشت رو میبینم!
استاد چند روزه دارم تمرکزی سوره ی بقره رو میخونم!
چندتا موضوع جالب تو این سوره دیدم که انتهای همه ی اونها انسان رو دعوت به داشتنه آرامش میکرد!
مثلا یه جای سوره بقره خدا درمیاد میگه:
کسانی که ایمان آوردند،یهودی،نصاری،صابئین ،که عملکرد نیک و مفید داشتند، پاداش آنها بر عهده ی خداوند است (و آنها نه غمگین میشوند و نه میترسند!)
دوباره در ادامه ی همین سوره خدا میگه که :
آیا نمیدانی خدا بر هرکاری تواناست!؟
آیا نمیدانی که فرمانرواییه آسمان ها و زمین از آن خداوند است و هیچ پناهگاهی و سرپرستی جز خداوند ندارید!؟
اینجا باز داده به انسان میگه که آخرش تنها تکیه گاهت منم!!!
من رهبری میکنم آسمان ها و زمین را و هرچیزی که بخوای باید بیای پیشه من!!!
یا اینکه اینجا دیگه تیر خلاص رو خدا میزنه!!!
در ادامه ی همین سوره وقتی که حضرت ابراهیم کللللی معجزه رقم میخوره و کلی توحیدی میشه و کلی به مأموریت های خداوند لبیک میگه یه دعایی میکنه و چه ججججوابی خدا میده به حضرت ابراهیم!!!!!!
حضرت ابراهیم دعا میکنه میگه:
پروردگارا این سرزمین را شهر امن قرار ده، و اهل آن را آنها که ایمان به خدا و روز بازپسین آورده اند از ثمرات روزی ده
پروردگارا من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بیآب و علفی در کنار خانه ای که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را بر پای دارند، تو قلبهای گروهی از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزی ده!
اما جواب خدا چیه به حضرت ابراهیم!؟؟؟
خداوند در جواب درخواست حضرت ابراهیم 1 کلمه میگه!!!
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم باش. گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
یعنی خداوند وقتی به حضرت ابراهیم میگه تسلیم باش!
بلافاصله حضرت ابراهیم میگه تسلیم شدم!!!
من امروز خیلی داشتم در مورد این تسلیم بودن فکر میکردم!!!
ببین!
وقتی من در برابر خداوند تسلیمم،این یک زمینه،یک پشتوانه ،یک فهم از خداوند هست که من تسلیمم!
همون آیه ای که بالا نوشتم!
تورو خدا ترتیب رو نگاه کن!!!
1/کسانی که ایمان آوردند!
2/عملکرد نیک و مفید داشتند
3/پاداششان بر عهده ی خداوند است
4/آنها نه میترسند و نه غمگین میشوند!!
یعنی تو با عملکردت ایمانت رو ثابت میکنی ،بعد خدا ضمانت بهترین نتیجه میشه و انتهای کار و نتیجه ی عملکردت اینه که تو نه غمی داری و نه میترسی!!!
حالا بریم سراغ حضرت ابراهیم!
وقتی خدا میگه تسلیم شو،و ابراهیم میگه تسلیم شدم، این یعنی حضرت ابراهیم یک پیش زمینه ای، یه تصویری،یک باوری از خداوند داشته که تسلیم شده!
منه ابراهیم خسروی اگه میخوام تسلیم خدا باشم باید آنچه که خداوند در مورد خودش تو قرآن گفته و ذاته خودش رو معرفی کرده رو بیاد بیارم!!!
مثلا خدا یه جای قرآن میگه:
آیا نمیدانید خداوند به انجام هرکاری تواناست!!!
یا اینکه میگه :
من میگم باش و موجود میشود!
ببین!
وقتی خداوند به حضرت ابراهیم میگه تسلیم باش این یک دنیا حرف داره!
یک اینکه ، تو باید آرامش داشته باشی تا به بهترین شکل کارت و خواسته ات انجام بشه!چون نتیجه ی تسلیم بودن آرامشه!
دوم اینکه اگه تسلیم هم نباشی باااز تو قدرتی نداری که همه چیز رو مدیریت کنی!
چون تو اصلا دسترسی به اون قسمته نداری برای همین خدا تو قرآن میگه
:هر خیری به شما میرسد از طرف منه هر شری به تو میرسه از طرف خودته!
سوم اینکه میگه تو اعتماد کن به من!
مگه تو منو ندیدی تا حالا!
مگه تو تمامه زندگیت جز من چیزی جز خیر دیدی!
واقعا تسلیم بودن نتیجه ی ایمان به خداونده!
به خدای واحد قسم میخورم که من به هرآنچه که بهدلیل خیر تو زندگیم رسیده سه تا نشونه داشته
1/از جایی بهم رسیده که فکرش رو نمیکردم و معجزه وار وارد زندگیم شده
2/برای رسیدن به اون خواسته آرامش داشتم و تسلیم بودم
3/من به اندازه ی دونه ی سیاهه توی کیوی هم برای خاسته ام روی عوامل بیرونی تلاش نکردم و فقط سمته خودمو و باورامو اصلاح کردم و به الهامات عمل کردم!
4/چندین برابر بهتر از اون چیزی که میخواستم بهم داد!
استاد جانم!
به خدای واحد قسم این فایل بقدری مطابق با خواسته ی منه که انگار شخصا این فایل رو برای من ظبت کردی و فرستادی!
استاد یه تصویری بهتون میگم لطفا تصور کنین!
من در حال حاظر تو یه اتاق حدودا 12 متری ،دراز کشیده ام یک پتوی مسافرتی نرم رومه و بدونه اینکه کسی سروصدا کنه دارم استراحت میکنم و کامنت مینویسم!
البته اینجا خونه ام نیست!
اینجا محله کارمه و ساعت 23:30 دقیقه پنجشنبه هست!
اما اینا چه ربطی به این فایل داشت!
استاد من حدودا 3 سال پیش تو شرکت فولاد خوزستان کارگر بودم!
من تو زمستون لباس کارامون رو با خودمون نمیبردیم خونه و میزاشتم تو کانکس محل کارمون..ما ساعت 7 صبح میرسیدیم محل کار و تا ساعت 7:30دقیقه تو کانکس بودیم!
بقدری خوابمون میومد،و هوا سرد بود که سریع تا میرسیدیم تو کانکس از ساعت 7 تا 7 و نیم میخوابیدیم!
و بعد شما تصور کن تو زمستون لباس کاراهایی که از جنس پلاستیک و بیکیفیت بودن و کثیف بودن و اینقدر سرد بودن چون شب تو کانکس بودن وقتی میپوشیدیمشون انگار خیس بودن!!!
به خدای واحد قسم آنچه که میگم صداقته محضه!
یه روز که ساعت 7 و نیم تو کانکس بیدار شدیم و با بی میلی و بی تمایلی محض داشتیم آماده میشدیم بریم سرکار به همکارم که اونم مثله خودم کارگر بود گفتم
توفیق!
گفت بله!؟
گفتم میدونی آدم خوبه کارش چجور باشه!؟
گفت چجوری!؟
گفتم خوبه آدم ساعت 7:30بیاد محله کارش،
یه پتو گلباف داشته باشه،
یه تخت خواب نرم هم باشه تو اتاق کارش،
ساعت 7:30 صبحانه سر میل کیفش بخوره،
چایی نوشه جان کنه تا ساعت 9 ،
بعد ساعت 9 صبح بخوابه تا ساعت 12 ظهر!
بعد ساعت 12 ظهر بیدارش کنن بگن آقای خسروی، بفرما نهار بخور!
بعد ساعت 12 ظهر تا ساعت 1 ظهر نهار بخوره!
بعد ساعت یک ظهر بره سرکار تا ساعت 3 ونیم عصر 2 ساعت کار کنه ،
بعدش سرویس بیاد دنبالش ببرش خونه،آخر ماه هم 20 میلیون حقوق براش واریز کنن!
و من هر جمله ای که میگفتم توفیق همکارم هی برای شوخی میگفت خوووب!!
خووووب!!!
خوووب!
آخرش گفت خوب!حالا خسروی حرفات تمام شد!؟
گفتم آره!
گفت بگیر بخواب تا خوابشو ببینی!
ک به خدای واحد قسم من حتی تو خواب هم نمیدیدم که همچنین شرایط کاری اصلا تو. نیا وجود داشته باشه و به الله قسم میخورم آنچه که من خواب هم نمیدیدم الان دارم زندگیش میکنم!!!
چی بگم!
چی بگم!
اشک بود که امروز از چشمام میریخت با گوش دادنه آهنگه همایون شجریان که میگفت:
باید خریدارم شوی
تا من خریدارت شوم
از جان و دل یارم شوی
تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران
بازیچه ی بازیگران
اول به دام آرم تورا
وانگه گرفتارتر شوم!!!
امروز داشتم سوره ی بقره رو کار میکردم و نکته برداری میکردم که چشمم خیلی اذیتم میکرد رفتم تو آینه نگاه کردم دیدم یه تار خیییلی کوچیک از مژه هام داره چشمم رو اذیت میکنه و بهم الهام شد که قدرت تو همینه!
قدرت قدرتمندترین انسان ها همینقدره که کافیه به تار مو از مژه هاش بره تو چشمش!
بعد دیگه نمیتونه تحمل کنه و بیقرار میشه!
واااای من!
آقا یه چیزی بگم خداوکیلی نخندین فقط!!!!!
در حین نوشتنه کامنت یه قضیه ای پیش اومد که خودمم دارم میخندم و این کامنت رو مینویسم،اما شما ححححق ندارین بخندیناااا گفته باشم!!
آقا ما زمانی که کارگر بودیم تو شرکت فولاد خوزستان یادمه یه روز 5 دقیقه!
خداشاهده 5 دقیقه زودتر از اینکه تایمه کاری تموم بشه برگشتیم محله کارمون بهمون گفت برگردین!
برگردین!
5 دقیقه زودتر اومدین!!
اما الآن میدونین چی شد!!!
ما تو اتاق همممه چراغارو خاموش کردیم و همکارام خوابیدن اما من داشتم کامنت مینوشتم دیدم صدای در اومد و یکی اومد داخل اتاق!!
رفتم ببینم کیه!
دیدم مسئولمه!!!
و وقتی دید که چراغا خاموشه حتی چراغارو روشن نکرد و با خنده گفت شبا خونه خودتون هم ساعت 12 میخوابین!!!
منم خندیدم گفتم نه خونه ساعت 3،2 میخوابیم!!!
و هرررکاری کردم که بیا پیشمون بشین گفت نه بخوابید ،استراحت کنید!!!
خدای من!
تو میدونی که وقتی که من با تمامه وجودم تورو و قدرتت رو باور کردم زندگیم رو عوض کردی!!!!
خدایا دوست دارم!
منی که هر وقت میرفتم طلا فروشی،فقط برای فروش طلاهای همسر سابقم میرفتم طلا فروشی،امروز رفتم که یک زنجیر دستبند خوشکل واسه خودم بخرم!
ای رب العالمین تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم…
به نام خدا
سلام به شما آقا ابراهیم
خداوند را شاکرم که در این سایت و در مسیر هستم و بنده های توحیدی مثه شما و سعیده خانم و آقای نارنجی و آقای امیری وفاطمه خانم و….همسفر این سایت شدم
من چندوقتیه کامنتهای شما رو پیگیری میکنم و لذت میبرم از آسون شدن کارهاتون
من اول راهم و هنوز نتایجم اونقدر بزرگ نیست که بخوام بنویسم
و الان در مرحله ساکت کردن نجواهای ذهنمم و یادآوری قدرت و محبت خداوند به خودمم که ایمانم قوی بشه و مثه شما توحیدی تر بشم
ممنون بابت تمام کامنتهای انگیزه بخشتون امیدوارم مسیرتون پر از نور باشه
درپناه الله یکتا باشید
بنام خدای بخشنده ی مهربان
گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، خدایا گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمتها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم
گوش ب فرمانم و ب سوی تو میشتابم
سلام ب شما دوست توحیدی قشنگم آقا ابراهیم
خییلی جالبه من خواب بودم ی خواب دیدم ک بیدارم کرد
خواب دیدم ک من و پدر و مادر و دوتا از خواهرهام ک فاصله ی سنی مون کمتره تو کوه هستیم
و داریم باهم میریم پایین کوه ک ی دره اس
پدرم ک ی جورایی خودشو پرت کرد پایین و مادر هم همراش رفت با خودم گفتم اینا چ جرأتی دارن ودوتا آجیم هم رفتن
درحالی ک دیدم در کمال تعجب سالم هستن فقط رفتن تو قعر دره
ولی من بالای کوه موندم چون شیبش خیلی زیاد بود و انگار اجازه نداشتم برم
ی قدم اومدم پایین ک همونجا گیر کردم
بقیه هم داشتن صدام میزدن تو هم بیا پایین باید بریم دیرشد
ک گفتم من نمیتونم بیام
یکی از آجیام ک زیاد نرفته بود پایین برگشت بالا و دست منو هم کشید ک اومدم بالا
ک گفتم من همینجا میمونم
و از خواب بیدار شدم
ساعت 3 و58 دقیقه بود
و کاملا هوشیار شدم گقتم خدایا این خواب من چی میخواد بهم بگه
و اومدم سایت و اولین کلماتی ک دیدم:
چندتا موضوع جالب تو این سوره دیدم که انتهای همه ی اونها انسان رو دعوت به داشتنه آرامش میکرد!
مثلا یه جای سوره بقره خدا درمیاد میگه:
کسانی که ایمان آوردند،یهودی،نصاری،صابئین ،که عملکرد نیک و مفید داشتند، پاداش آنها بر عهده ی خداوند است (و آنها نه غمگین میشوند و نه میترسند!)
دوباره در ادامه ی همین سوره خدا میگه که :
آیا نمیدانی خدا بر هرکاری تواناست!؟
آیا نمیدانی که فرمانرواییه آسمان ها و زمین از آن خداوند است و هیچ پناهگاهی و سرپرستی جز خداوند ندارید!؟
اینجا باز داره به انسان میگه که آخرش تنها تکیه گاهت منم!!!
من رهبری میکنم آسمان ها و زمین را و هرچیزی که بخوای باید بیای پیشه من!!!
و تسلیم شدن ابراهیم ،و کلمه
تسلیم شدن جلو چشمم بلد شد..
ک تسلیم باش زکیه
دیروز صبح از خدا خواستم باهام حرف بزنه تا بهتر درکش کنم.
و بهم بگو ک مسیرم درسته
ک هدایت شدم ب کامنت های پرامتیاز این فایل از 12 و نیم تا 2 ونیم ظهر فقط داشتم کامنت سعیده نورانی سایت و میخوندم
و پاسخ های ک دوستان نوشتن براش
و چقد من منقلب شدم و بغض کردم و اشکم جاری شد
ی حس فوق العاده داشتم
باخودم میگفتم یعنی میشه منم درمدار توحید قرار بگیرم و ب راحتی دریافت کنم پیغام خداوند و
ک رسیدم ب کامنت یکی از دوستان ک نوشته بود
لبیک اللهم لبیک و..
رفتم معنیشو سرچ کردم :
گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، خدایا گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمتها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش بهفرمانم و بهسوی تو میشتابم
معنی شو ک خوندم زدم زیر گریه
گفتم خدایا داری چی بهم میگی
داری بهم میگی لبیک بگم
بهت
چشم با تمام وجودم بهت لبیک میگم
لبیک اللهم لبیک
لبیک اللهم لبیک
لبیک لاشریک لک لبیک
ان الحمد والنعمه لک والملک*
لاشریک لک لبیک
اینم بگم ک پدرم همپای من ک این روز ها دارم تمام تلاشم و میکنم ک ی کم بهتر درک کنم فایل های استاد. رو
ایشون پای اخبار و هرروز و هرساعت داره خودشو بمباران میکنه با اخبار و ..
جالبه همون دیروز بعد از خوندن کامنت ها و حس فوق العاده ای ک داشتم
200 هزار تومن هم واریز شد ب حسابم
واین نشون میده مسیرم درسته و قانون فرکانس داره کار میکنه بدون اینکه کاری انجام بدم
فقط توجه کردم ب آگاهی ای ارزشمند توحیدی و فکر کردم بهش لذت بردم و وصل شدم ب منبع انرژی
و خداوند بهم پاداش داد
چیزی ک شما اشاره کردی ، ک خداوند تو قرآن گفته عملکرد نیک و مفید داشته باشید بهتون پاداش میدم
بماند ک چقددد قلبم آرووم شد
کسانی که ایمان آوردند،یهودی،نصاری،صابئین ،که عملکرد نیک و مفید داشتند، پاداش آنها بر عهده ی خداوند است (و آنها نه غمگین میشوند و نه میترسند!)
خدایا کمکم کن تا بهتر درک کنم قانونت رو و تسلیم باشم
ظرف وجودم و بزرگتر کن تا درعمل هم بتونم ازاین آکاهیا استفاده کنم
سپاسگزارم ازت ابراهیم عزیز
نمیدونی چ انرژی میگیرم از کامنت های نورانی قشنگت
حسم گفت اینجا برات بنویسم
و نوشتم
ان شالله همیشه سیمت وصل باشه ب رب و برامون باعشق بنویسی
مرسی ک هستی و مینویسی
و کمک میکنی تا بهتر آگاهیا رو درک کنم
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که از روح خود در من دمید و من ارزشمند شدم و قدرت خلق زندگیم بدست آوردم
رسیدن به یه خواسته که اصلا فکرشم به ذهنم نمی اومد که بتونم داشته باشمش و الان دارم
وقتی که استاد گفت که شما می تونید از سپاسگزاری برای رسیدن به خواسته های بعدیتون استفاده کنید ، اولش من گفتم که آخه چطوری ،من که نعمتی ندارم که بخوام از اون استفاده کنم که بگم خب اون شده پس بعدی هم میشه
تا اینکه الان که داشتم ظرفهارو میشستم همسرم گفت که به نظرت این عدسی خراب شده تو یخچال که دو روز مونده ،من گفتم بابا چی میگی، این تو ساید بوده ها
یه لحظه ذهنم جرقه زد که چی گفتی ؟ گفتی ساید؟
یاد گذشته خودم افتادم که زمانی که اطرافیان ما یخچال ساید خریده بودن من میگفتم بابا اینا دیگه کین ، مگه میشه خرید ، یعنی حتی فک کردن بهش هم انگار برام خطرناک بود
و حتی فکرشم نمیکرد ،حتی زمانی که همسرم همین چن وقت پیش که من سالها در سایت استاد هستم و سعی میکنم که مثبت باشم به من گفت که دوست دارم ساید بخریم من به ظاهر میگفتم آره و یه کله ای تکون میدادم ولی در باطن میگفتم از کجا آخه زن حسابی
از کجا ، چطوری ، به همین خیال باش
تا اینکه زد و چند وقت بعد از طریق بسیار راحت و آسون و لذت بخش و عزت و احترام و روان ، بدون هیچ زجری این نعمت به ما داده شد
حالا چه درسی داشت
من هیچ وقت فک نمیکرم که بشه ، تا اینجه امروز در این فایل استاد که گفت مشکل از سمت ماست و از سمت خدا نیست ، متوجه شدم که چطور من جلوی نعمت ها رو گرفتم
و خداوند میخواد به من عطا کنه من جلوش رو گرفتم با باورهای نامناسب
و وقتی که یاد یخچال ساید افتاد گفتم ببین تو کارمند هستی و صد سال دیگه هم کار میکردی نمیتونستی بخری پس چطور خدا این رو وارد زندگیت کرد
همینطور که این رو وارد کرد بقیه رو هم بهت میده
چرا ؟
چون من گوشیم خیلی قدیمیه و میخوام یه گوشی داشته باشم
چون که بشدت ازتکنولوژی خوشم میاد که استفاده کنم دوست دارم کیفیت خوب داشته باشم
ولی بخاطر بیپولی و باور نامناسب اینکه از کجا و چطوری ؟ نمیتونم به اون چیزی که دوست دارم حتی فک کنم
واقعا داشتن یه الترا 24 سامسونگ دلم رو میبره ولی دارم به شرایط فعلیم نگاه میکنم که به زور بتونم یه A55 بخرم ولی دلم با آونه
ولی باورها نیمزاره
امروز غروب رفتم بازار موبایل ایران و گوشی ها رو دیدم ،قبلا می ترسیدم برم حتی گوشی ایفون یا الترا 24 رو ببینم ، چون میگفتم که الان فروشنده میگه آخه تو که پول نداریی و نمیخوای بخری برای چی وقت ما رو میگیری
ولی امروز تونستم برم و همه رو ببینم و تازه چقد با فروشنده ها حرف زدم
این نشو میده که من دارم از درون تغییر میکنم
و این خوبه و این یعنی پیشرفت
پس همونطور که قبلی ها شد اینم میشه ، امروز این برام باورپذیر تر شد
سلام بر استاد عزیزم و همراه گرامی
اقای محجوب محترم
خیلی دلم میخواست جویا بشم از اوضاع تون که ایا از اون کار قبلی که میخواستید بیرون بیاید اومدید؟
خاطرتون باشه همزمان در تمرین ستاره قطبی شروع کردیم و من هم مشکلی که داشتم مثل شما این بود که اصلا ذهنم قفل میکرد و خواسته ای نمیومد و به خودم گفته بودم هرطور شده فقط ادامه بدم
و بعد شما بیشتر روی دوره شیوه حل مسیله فعال بودید و فکر کنم روانشناسی ثروت
بارها فکر میکردم به اینکه این دوست عزیز تونست به سمت دلخواهش بره از کار قبلی ش؟
الان من خیلی از خوندن کامنتتون خوشحال شدم که اره خواسته هامون به راحتی محقق میشن بشرط باور ما
من با کمک ستاره قطبی خلاصه تو این یکسال ادامه دادن تونستم بر بزرگترین ترس زندگی م غلبه کنم و همه چیز رها کنم از عشق و خانواده و شغل گرفته و دیگه در اون کار قبلی نمونم و بیرون اومدم و الان هرچقدر پیشنهاد کار میشه چه کار سابق چه کارهای جدید با نصف زمان و حقوق دوبرابر، بهم ولی میگم دیگه برای خودم کار کنم
شاید هر کسی من میدید که بدون هیچ پس اندازی بیرون اومدم بگه عقلانی نیست
ولی خداوند گواه هست که با همین کارهای اینترنتی در منزل که از طرف دستان خداوند بهم شده بیش از همیشه تو حسابم پول هست نسبت به این همه سالی که حقوق و کار ثابت داشتم، اون هم در حالی که حدود 2ماه فقط از اون کار در اومدم و گفتم هر اتفاقی بیفته دیگه عمل میکنم به هدایت خدا و بر نمیگردم به اون سبک قبلی زندگی
و خب خدا هم قطعا سمت خودش پرفکت انجام میده
خیلی دلم میخواست بدونم که ستاره قطبی ادامه دادید و اینکه نتایج قطعا میان قطعا
در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم.