کلید اجابت دعاها - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    ب نام خدایی ک لطف کرد منو آفرید منت گذاشت از فضلش بود

    ب من لطف داشت و منو از هیچ آفرید چ لطف بزرگی

    از یک مایع بدبو تبدیل کرد ب یک‌انسان کامل

    دست داد پا داد چشم‌داد گوش داد و … دیگه براوت نگم ک اگر بخام بنویسم صد ها سال باید بنویسم

    چقدر بزرگواره چقدر لطیفه

    و منه ناشکر ک مدام ب خودم ظلم میکردم و خدایی ک بهم لطف کرده و فرصت زندگی بهم داده ناشکری میکردم ک چرا منو آفریدی

    خداوند در این فرصت زیبای زندگی هیج وقت منو عذاب نکرده خودم ب خودم ظلم کردم و ارزش من ب هیچ عنوان در پیشگاه او کم نشده

    عشقش ب منه مخلوقش فراتر از عشق پدر به فرزندشه

    مثلا پدر ب بچه بارها میگه ک سمت پله ها نرو میفتی زمین درد میکشی

    حالا اگر بچه بره بیفته و زخم بشه و درد بکشه آیا پدر عذابش کرده؟ معلومه ک نه

    آیا از ارزش و عزیز بودن این بچه در پیش پدرش کاسته میشه؟خیر

    اصن کینه ای نمیتونه بگیره پدر نسبت ب فرزندش

    چون مدر کاملا واقفه نسبت ب کانل نبودن عقل بچه و اتفاقا بعد از افتادن کلی نوازشش میکنه و بهش میگه اشکال نداره حوب میشی تازه بیشتر بهش محبت می کنه

    حالا خدایی ک حتی محبت پدر هم از لطف اونه و خیلی مهربون تر از پدره

    تازه اون مدر هم از لطف ها و نعمت های بزرگ خودشه

    چطور من فکر میکردم ک خدا داره منو عذاب میده و بی اجازه منو آفریده

    خودم خودمو زدم

    چطور فکر میکردم ک خدا منو نمیبخشه انگار خدا عقده ی داشته از اول منو عذاب بده

    باز هم او از لطف و رحمتش بارها چاه ها و راه ها رو از طریق فرستاده هاش و کتاب هاش بهم گفته و اهرم رنج و لذت رو برام قرار داده

    من فکر میکردم ک مثلا اگر گفته دروغ نگو و اگر بگم منو میزنه و کلی ازش طلب بخشش میکردم

    چ افکار اشتباهی

    اون میتونست این قرآن رو نفرسته و عقل بهم داده و لطفش کامل بوده تا بفهمم و درست راه برم

    اما فرستاد و بهم گفت کجا پله هس کجا دره کجا قله

    اگر ی جا میخورم زمین درد میکشم نباید فک کنم ک خدا داره عذابم میده بلکه باید فکر کنم سوال کنم ک کجای راه چاه بوده و من نمیدونستم و اینطوری هر لحظه بهتر و بهتر میشم

    خدایا شکرت ک منو آفریدی خدایاشکدت بابت هرروزی ک از خواب بیدار میشم خدایاشکرت ک زنده هستم هنوز و دارم تجربه میکنم این دنیا رو

    امیدوارم ارزش زندگی این دنیا رو قبل از این ک تموم بشه بفهمم

    ی مثال اومد تو ذهنم ک اعتبارش صد در صد ب خدا میرسه

    زمانی ک مدرسه میرفتم همیشه بابت صبح زود بلند شدن ها و درس خوندن ها و دعواهای تو مدرسه و سختگیریهاش پیش خدا شکایت میکردم و میگفتم خدایا پس کی تموم میشه؟

    وقتی وارد داشنگاه شدم دلم برای همه اون صبح زود بیدار شدن ها و سختی ها و دعواها و درس خوندن ها و … دلم تنگ شد و فهمیدم ک جقدر لذت داشت و ناشکر بودم و بارها ب خدا میگفتم کاش میشد برگردم ب دوران مدرسه

    اصن میخام درس بخونم صبح زود بیدار بشم دعوا کنم

    زمانی ک وارد داشنگاه شدم باز همین داستان ناشکری

    و زمانی ک تموم شدم فهمیدم ک تو بشهت بودم و چقدر لذت بردم و خدا جقدر بهم لطف داشته و ازش میخاستم یعنی میشه دوباره دانشگاه رو تجربه کنم؟

    و این داستان(میخاستم بنویسم همچنان ادامه دارد) ب لطف خدا نمیزارم ادامه پیدا کنه

    بابت همه جیز در این دنیا خداروشکر میکنم بابت همه جنگیدن ها همه چیزها

    خدایا بابت همه چیز شکرت

    شکرت میکنم ک دارم شکرت میکنم

    خدایا شکرت ک هنوز زنده هستم و در اوج جوانی دارم ب این نعمت بزرگی زندگی و نفس کشید دارم پی میبرم

    وقتی اینطوری باشم ب قول استاد با همه چیز و همه کس در صلح قرار میگیرم

    کسانی با این دنیا می‌جنگند ک این دنیارو جدی گرفتن و ب جای شکر گزاری طلب کارن

    خدایا شکرت ک منو جزو سکرکزارنت قرار می دهی تو خیلی لطیفی نسبت بهم

    با ناشکری ب خودم ستم کردم

    از خدا چیزی کم نشد و با شکرگزاری هم چیزی بهش اضافه نمیشه

    صرفا با شکر ب خودم لطف میکنم

    اگر دستوری هم اومده برا رشد خودم بوده

    چاه های این دنیا تنفر و کینه و حسرت و حسادت و ناشکری و بی ادبی و غرور

    راه ها خشوع و فروتنی و شکرگزاری و تحسین و عشق و بخشش

    حواسم باشه ب خودم ظلم نکنم

    من هیچ وقت ن از کسی برتر میشم ن پایین تر

    چرا من فک کنم ک جایگاهم در پیشگاه خدا بالاتره؟همه برایخدا ب یک میزان ارزشمند و عزیزن

    و اتفاقا اونی ک نعمت بیشتری دریافت کرده باید افتاده تر و مهربون تر و در صلح تر باشه

    با برعکس رفتن ب خودم ظلم کردم

    فکر میکردم خدا ب زور و عذاب میخاد فرمانروایی رو ب من ثابت کنه در صورتی ک اون صرفا راه درست رو بهم نشون میداد

    اگر تا آخر عمر هم اونطوری میرفتم میخوردم زمین تا نابودی کامل

    از خدا خواستم حقیقت رو بهم بگه هدایتم کرد ب این سایت

    ایاک کعبد و ایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    راهی ک درست و ب اصول رفتار کنم و نعمت ها رو دریافت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    کامنت چهل و چهارم

    1 بهمن1403

    تعهد دعا:

    خدایا این تو بودی که امروز بهم نشونه دادی.

    وقتی در حالت خواب و بیداری بودم، نوری رو از گوشه ی چشمم تابوندی.

    گفتم خدایا یعنی میخوای بهم بگی مسئلم حل میشه؟

    توی همون حالت، نجوا گفت این خدا نیست. خیال باطل نکن. چطور میخواد حل بشه؟

    اما تو بلافاصله یک دست بهم نشون دادی که داشت به خورشیدی که از پشت ابرها بیرون میومد اشاره میکرد.

    تو با این نشونه بهم گفتی نورت رو مثل خورشید بر تاریکی ها می تابونی و زندگیمون رو پر از روشنایی میکنی. بهم گفتی دیگه نگران و غمگین نباشم. چون دوستان خدا نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.

    خدایا شکرت که اجابت میکنی درمانده را زمانی که دعا میکند.

    خدایا شکرت که بدی ها و مشکلات رو برطرف میکنی.

    خدایا تو تنها الهی هستی که شایستگی معبود بودن و پرستیده شدن رو داری.

    پروردگارا هیچ خدایی جز تو نیست.

    هیچ قدرتی برتر از قدرت تو نیست.

    زمین و آسمان و هر چیزی که بین آن هاست، رام و مسخر و تحت فرمان توست.

    وعده ی تو حق است.

    هر خیری به ما میرسد از جانب توست و هر شری به ما میرسد از جانب خودمان است.

    خداوندا برایمان خوبی بخواه که ما به هر خیری که از تو به ما برسد فقیریم.

    سپاسگزارم پروردگارم.

    رب من.

    فرمانروای هستی.

    سپاس.

    امروز بعد ظهر برای حل مسئله رفته بودم توی اینترنت. جایی رو پیدا کردم که احتمال میدادم بتونه مسئله رو حل کنه.

    مسیرهای خط واحد رو برای رسیدن به اون محل چک کردم. خط 24 و خط 92 به اون محل میرفت.

    دو دل بودم و نمیدونستم اصلا باید برم یا نه. بی خیالش شدم و گفتم شاید هدایت بشم.

    سر شب خوابم گرفته بود. وقتی خوابیدم، خواب یه اتوبوس رو دیدم که روش با خط خیلی درشت نوشته بود: تعاونی 24!

    بیدار که شدم گفتم یعنی چی؟ اصلا خوابم مفهومی نداشت.

    آخر شب که شد دوباره یاد خوابم افتادم: خط 24، تعاونی 24…خدای من این یه نشونه است!

    فردا بهشون زنگ میزنم و خبر میگیرم. امیدوارم که بتونن برام کارم رو به راحت ترین و درست ترین شکل ممکن حل کنن. انشالله که خیره.

    این ها رو مینویسم که بعد از حل مسئله، وقتی خواستم برگردم و مسیرم رو چک کنم، بدونم از چه راهی اومدم.

    خدایا شکرت. تو امروز دو بار توی خواب بهم نشونه دادی.

    چقدر نزدیکی و چقدر سریع اجابت میکنی.

    این که من چیزی دریافت نمیکنم به این خاطره که برای مسائل دیگه ی زندگیم، انقدر با تمام وجود تلاش نمیکنم. وگرنه راه حل اون ها هم به همین سادگی بهم گفته میشد.

    خدایا شکرت.

    سپاسگزارم که فرمانروایی و بر کل هستی خدایی میکنی.

    تعهد اول:

    امروز فکر نمیکردم بتونم کاری از پیش ببرم. چون ذهنم خیلی حول محور حل مسئله میچرخید و تمرکزم رو گرفته بود. اما گفتم هر طور شده باید یه کاری انجام بدم.

    خدای مهربانم وقتی تعهدم رو دید، کمکم کرد.

    دختر نازنینم بیدار بود و همسر گلم هم توی خونه بود. همونطور که گفتم، من زمانی فایل ضبط میکنم که کسی دور و برم نباشه.

    به همسرم گفتم با دخترم بره طبقه بالا پیش مامان گلش که من بتونم کارامو پیش ببرم. اما یهو یادم افتاد میکروفونم شارژ نداره. گفتم بذار شارژ بشه بعد با هم برید. بعد هم مشغول تمیز کردن خونه شدم.

    یکم که گذشت، مامان گل همسرم خودشون اومدن خونمون. دیدن من دارم خونه رو تمیز میکنم، گفتن بچه رو میبرن که من بتونم به کارهام برسم. همسرم هم گفت منم باهاتون میام و با مامانشون رفتن.

    من هم سریع تمیز کاری رو ول کردم، لباس های فیلم برداری رو پوشیدم، دوربین رو گذاشتم، میکروفونم رو وصل کردم و شروع کردم به گرفتن تمام فیلم هایی که قبلا با بی اعتماد به نفسی گرفته بودم. همشون رو دوباره با عزت نفس بالاتر ضبط کردم.

    به محض اینکه کارم تموم شد، همسر و دخترم هم به خونه برگشتن.

    انقدر این زمان بندی بی نظیر بود که هنوز که هنوزه دارم کف میکنم! خدای من چقدر همه چیز دقیق پیش رفت.

    همونجا به خودم گفتم خدایی که انقدر دقیقه و بدون ثانیه ای خطا داره هدایت میکنه، چطور ممکنه مسئله ی به این کوچیکی رو نتونه حل کنه؟

    این هم یک نشونه ی واضح دیگه بود که بتونم بیشتر به خدا اعتماد کنم و ایمانم بهش قوی تر بشه. خدایا شکرت. سپاسگزارم.

    امروز به من سه تا نشونه دادی. چقدر نزدیکی و چقدر سریع الاجابی. سپاسگزارم. شکرت.

    تعهد دوم:

    کامنت گذاشتم و نوشتم امروز چه کردم.

    تعهد سوم:

    خدایا شکرت به خاطر سه تا نشونه ای که امروز بهم دادی. احساس کردم خیلی بهم نزدیکی.

    خدایا شکرت که امروز باهات جوری صحبت میکردم که انگار همینجا پیشمی و کنارم روی مبل نشستی. چقدر این تصور برام خوشحال کننده بود. اصلا شاید به خاطر این تصور عمیق بود که امروز سه تا نشونه ی تپل بهم دادی. خدایا شکرت.

    پروردگارا شکرت به خاطر یه ظرف کشمش و گردو و بادوم و پرتقال که پدر و مادر نازنین همسرم بهمون دادن. چقدر گلن این خونواده. چقدر خاکی و مهربونن. چقدر شریفن. خدایا شکرت به خاطر حضور این انسان های عزیز و دوست داشتنی در زندگیم. ازت سپاسگزارم. خدایا شکرت. سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت که امروز تونستم کارم رو پیش ببرم و راضی بشم. تو من رو راضی کردی. سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    بنام خالق بخشنده مهربان

    سلام استاد نازنینم ، خانم شایسته مهربان و دوستانم در این سایت پربار و برکت های الهی

    با تمام وجودم از خداوند سپاسگزارم و همچنان از استاد نازنینم تشکر میکنم بالت این آگاهی های که باما به اشتراک میزارن تا ما راه درست پیدا کنیم و سعادت مند در دنیا آخرت بشویم !

    استاد هربار در یک مسعله برمیخورم یا درخواست در مورد یک مسعله از خداوند دارم یا تو ذهنم یه سری سوال ها میچرخه و تو میایی در مورد آن سوال ها فایل درست میکنی و ما از این فایل استفاده می‌کنیم باور های ما قدرتمند تر می‌شود ، امیدما بیشتر و ترس هایم کمتر می‌شود و یه حرکت های انجام میدهیم و هفته قبل خود را که مقایسه می‌کنیم با شرایط کنونی خود تفاوت خیلی واضح و مشخص است ، قشنگ میفهمم که هفته قبل این ترس ها بود الان نیست ، قبلا آرامشم کمتر بود الان بهترذاز قبل ، در مورد همه مسایل همچنان در حال رشد هستم الان که روی دوره ثروت یک کار میکنم مخصوصا در مورد اون باور های مذهبی که خیلی مقاومت داشتم هعی که کار میکنم روز بروز این مقاومته میبینم کمتر شده اما تمام ابن پیشرفت ها در کنترول ورودی ها است هر چند که بتوانم ورودی ها را کنترول کنم اوضاع را برای خودم راحت و راحت تر میکنم چون قبلا گول این داستان خوردم روی باور خود کار کردم اوضاع خوب پیشرفت دگ ورودی ها را کنترول نکردم چنان اوضاع تغیر کرد که دگ خیلی دیر نتونستم تو سایت بیام روی خودم کار کنم این بار به لطف خدا جدی تر کار میکنم و تعهد دادم که هرگز جز این سایت دگ به هیچ عنوان تو فضای مجازی نباشم واقعا اگر چرت پرت بقیه را ببینم با دستان خودم گور خود را کندم

    استاد خیلی تشکر میکنم واقعا به این آیه ها نیاز داشتم خیلی ایمانم قوی شد امیدواری ام بیشتر شد ، چیقدر آگاهی در مورد منطقی کردن و باور امکان پذیری دریافت کردم که بتونم ذهنم را با یاد آوری کردن خط صلاح کنم و توجه ام روی داشته هام باشه و سپاسگزار نعمت های که خداوند به ما داده باشیم و این مسیر زیبا را تکاملی پیش بریم …

    استاد جان بزودی انشالله در مورد نتایج خود از دوره روانشناسی ثروت خواهم گفت……

    استاد اگر دوره احساس لیاقت را همزمان با روانشناسی ثروت یک کار کنم ایرادی داره ؟

    چون در مورد احساس لیاقت خیلی ضعف دارم خیلی دوست دارم که این دوره را تهیه کنم نمی‌دونم که همزمان با دوره روانشناسی ثروت کار کنم یاخیر ؟

    انشالله از زمین آسمان براتون ثروت ، نعمت ، شادی و سلامتی بباره 🫶️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فرزانه سخنوری گفته:
    مدت عضویت: 886 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان .

    سلام و درود بر استاد عباس منش عزیزو خانم شایسته نازنین.

    خدارا شاکرم که به من عنایت داشت و من را به این سایت ارزشمند هدایت نمود و تا بیاموزم هرآنچه را که خداوند مهربان برای تربیت و رشد من لازم می دانسته در این سرزمین اگاهی و شکوفایی بافت می شود .

    مدتها بود نمی نوشتم .دیگه با نوشتن ‌وکامنت گذاشتن حالم خوب نبود و احساس می کردم نتیجه باید در دستم باشه بعد بنویسم .همون که مریم جون از اون به کمالگرایی یاد کردند ‌کمالگرایی که در وجود من ریشه ای عمیق داره .

    به هر حال در مدتی که نمی نوشتم مشغول کار کردن بر روی فایلها و دوره ارزشمند احساس لیاقت بودم .نتایجی به دست آمد که دوست دارم که استاد عزیزم عرضه کنم و بگم استاد عزیز اگر چه کامنت نذاشتم اما با اشتیاق فراوان فایلهای گرانبهای شما را می دیدم و لذت وافر می بردم .

    دلم خواست من باب ادب و احترام و قدر دانی هم که شده از شما تشکر کنم . بگم که من هم دستاوردهای داشتم که به ذکرموردی که خداوند دعاهای من را شنید وبا عشق اجابت فرمود بپردازم

    من از سال 1400همیشه دلم می خواست که ارتقای شغلی داشته باشم پس درخواست را فرستادم و بعد از آن به ادامه تحصیل در رشته مورد نظر هدایت شدم و خیلی هدایتی در رشته ای خاص تحصیل کردم و بعد از آن با چیدمان خیلی حیرت انگیز از نظر من ولی طبیعی به چشم ناظر من به پست مورد نظر دعوت شدم .مدتها با خودم کلنجار می رفتم و هر زمان که دودل می شدم قضیه راکد می ماند و هر زمان دوره احساس لیاقت جلسه یک و دو را می شنیدم و کار می کردم این پیشنهاد کاری دوباره تکرار می شد .نشانه ها میگفتن برو .بله من آن پست و ارتقا کاری را از خداوند مهربانم خواسته بودم و به طور عجیبی همکاری که اون پست را داشت به قسمت دیگری منتقل شد و اون قسمت بدون نیرو بود آن هم رشته ای که من در سال قبل ارشد خودم را گرفتم پس با وجود بعضی از محدودیت ها پذیرفتم .

    خیلی خوشحال بودم که به خواست قلبی ام رسیدم .بعد از چند روز نشانه ها مبنی بر ترک این حوزه کاری می آمد از جمله بیماری عجیب دختر کوچکم ،گم شدن تمامی مدارک شناسایی ام حین رفتن به محل کار ، حضور مراجعین و دوستانی در محل کارم که از بودن من در آن جا متعجب بودند و من مرا منصرف می کردند و …..کلی موارد دیگه که همه طی کمتر از ده روز رخ داد .نشانه ها می گفتند مسیر را عوض کن .بله من به خواسته ام رسیدم اما با تضاد هابی که برخوردم خواسته ای دیگر در من شکل گرفت و آن داشتن آزادی زمانی و مکانی بود .همان آزادی هابی که داشتم اما با این به اصطلاح ارتقای کاری همه را از دست می دادم .

    پس دوباره به درگاهش ملتمس شدم که رب مهربانم من را به آزادی هایم برسان انشا..که ازشاکران باشم .تغییر شرایط خیلی سخت بود و می شود گفت غیر ممکن .اما خداوند مرا به خروج از آن جا تشویق می کرد ‌.من می ترسیدم . غیر ممکن می دانستم اما در قلبم فریاد رهایی بود که بگسل این بند هارا و تمام کن .با شک و دودلی موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و با کمک ایشان همان شب نامه انصراف را نوشتم و فردا با ایمان نامه را دست رییس دادم .خدا می دونه که همه میگفتن نمیشه ،قبول نمی کنه ،بد برخورد می کنه .اما خداوند قلب هارا نرم کرد و با عزت و احترام و با برخوردی عالی که خود من هم متعجب بودم البته همه به خاطر معجزه دوره احساس لیاقت رخ داده بود پس با درخواستم موافقت شد و من دوباره به محل کار قبلی ام برگشتم .اتاق کار شخصی خودم نزدیک منزل ،تایم صبح که می توانم با عشق و اشتیاق هر روز صبح قبل از خروج از منزل یک فایل ببینم .ستاره ی قطبی ام را بنویسم و شکر گزاری کنم .

    راستی تا یادم نشده بگم که کارت‌های شناسایی ام بعد از چند روز که به محل کار قبلی ام برگشتم به طرز معجزه آسایی پیدا شد که هیچ کس باورش نمی شد اما من باور داشتم پیدا میشه .

    این ماجرا به من این درس را داد که من می توانم هر خواست‌های داشته باشم و خداوند اجابت می کنه .حالا من بعد از رسیدن به خواسته اگر دوست داشتم ادامه می دم دوست نداشتم و تضاد برخورد کردم خواسته ام را تغییر می دهم و به آن نمی چسبم .و خداوند با هر درخواستی ندای

    اجیب دعوه الداع را سر می دهد .

    ممنون از شما استاد نازنین که با این فایلهای ارزشمندتون مسیر زندگی را برای من روشن می کنید .

    من هرروز نیاز دارم که روی خودم و کنترل ذهنم کار کنم و به خاطر بیاورم که خدای من پاسخ می دهد همواره درخواست های مرا .به شرط ایمان

    خداوند انتخاب نمی کنه خداوند فقط اجابت می کنه .این نهایت عدالت رب مهربان کنه .خدایا شکر بابت این صلوه

    قلبم بهم میگه صبر کن خداوند تو را از اون محیط بیرون کشید قراره از مسیر آسانی و راحتی به خواسته هایت برسی .

    من آماده ام تا در مسیر جدید در جاده آسفالت سوت زنان با حال خوش و لذت به خواستهایم برسم و سلامتی ،ارامش ،شادی ،ثروت و نعمت را تجربه کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
    مدت عضویت: 407 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    به نام خداوند با عظمت

    به نام نور علی نور

    به نام خداوند اجابت کننده، خداوندی که خواسته هشت سال پیش من رو هشت ماه پیش

    برآورده کرد و من و در مسیر استادی توحیدی و نمونه قرار داد.

    استادی که به خواست الله باعث تولد دوباره من شد.

    سلام بر استاد توحیدی بزرگوارم

    سلام بر سیدحسین بزرگوار، این الماس گران بها

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    ==========

    استاد عزیزم قسم میخورم که تک تک جملاتتون رو مخصوصا برای من گفتید

    عین یک مشاور خصوصی . حتی چند جمله آخرتون دقیقاا جملاتی بود که من

    برای آقای ابراهیم خسروی کامنت گذاشته بودم .

    خیلی وقت هست که به دلیل مشغله انجام ایده ها فایلی گوش ندادم یعنی فرصت نکردم و به خوندن

    کامنت های تاپ بسنده میکردم. این فایل اما جای خودش رو باز کرد و هدایت شدم به گوش

    جان سپردن به کلام نورانی شما.

    خدایاااا سپاسگزارم . فقط سجده گه درگاه خودت هستم

    ===========

    در موقعیت زمانی هستم که باران شدید نشانه ها و هدایت های الله به قلبم برخورد میکنه

    قلبم هر لحظه از شدت عشق به الله و دیدن معجزاتش در حال تپش شدید هست.

    در موقعیت زمانی هستم که هفته گذشته تصمیم قطعی برای جدایی رو به همسر و خانواده ام اعلام کردم.

    و این روزها در طبقه بالا منزل پدری مورد عزت و احترام هستم و با اشتیاق و امید و توکل در حال اجرای

    ایده های الهامی و یادگیری هستم.

    از خداوند عالم میخواهم حافظه ام رو زیاد کنه تا مطالب در خاطرم برای همیشه نقش ببنده.

    در شرایطی هستم که اگر کسی از بیرون من و ببینه میگه چه بی خیال و سرخوشه که وقت امتحانای بچه هاش گذاشته رفته

    بله من سرخوشم ولی

    سرخوشی من از مستی عشق الله و از هدایت شدنم به مسیر نورانی یکتاپرستی هست

    سرخوشی من از تسلیم شدن و سپردن خودم به الله یکتا هست.

    سرخوشی من از ایمان به اینکه خداوند قلب دو فرزندم و پدرشون رو آروم میکنه هست

    سرخوشی من از ایمان به اینکه خداوند به آسانی کارهای جدایی من رو انجام میده هست

    سرخوشی من از ایمان و یقین برای رسیدن به خواسته هام هست

    سرخوشی من از ایمان به این مسیر نورانی هست.

    سرخوشی من از ایمان به غیب هست

    سرخوشی من از دوستی با معبود یکتایم با پروردگار و خالق جهانیان هست

    سرخوشی من از رسیدن به منبع نور و آگاهی هست

    از خداوند حکیم و با عظمت میخواهم یاری ام کند تا با طی کردن آسان تکامل ظرفیت وجودی ام

    افزایش پیدا کند و از این چشمه و منبع نور و آگاهی بی انتها بهره ببرم

    به امید الله در زمان مناسب اتفاقات خوشایندی که برایم پیش آمده را ثبت خواهم کرد

    فقط خواستم تشکرررات فراوانم رو به عرض استاد عزیزم برسانم.

    و همچنین این ردپا رو ثبت کرده باشم که در خاطرم بماند که چگونه از فرش به عرش رسیدم.

    یگانه معبودم، مرا از سپاسگزاران حقیقی درگاهت قرار بده و در این مسیر بهشتی چراغ راهم باش.

    و در نهایت مرا در جایگاه آسمان هفتم در جوارعرش الهی همنشین متقیان و صالحانت قراربده.

    ===============

    باشد که از سپاسگزاران باشیم.

    ===============

    فی امان الله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام به استاد عزیزم کسی که با تمام وجودم عاشقشم و سپاسگذارم امیدوارم یه روزی ببینمتون و از نتایجم بگم براتون استاد درسته که شاید زیاد این حرفایی که میخام بزنم مرتبط با موضوع این فایلتون نباشه ولی شهودم بهم میگه بیام از دردم و یا از درونم بنویسم که به خودم کمک کنه و هر کسی هم درد منه درمانی باشه

    امشب با یه اتفاقی حس عجیبی و بدی داشتم که یه استرس و بی تابی وحشتناکی بود نمیدونستم چرا اینطوری شدم و بر افکارم اگاه نبودم و زدم بیرون راه برم تقریبا 2 ساعت پیاده روی کردم درون مثل یه بچه ناارام بود که توجه میخاست گدای عشق بود تشنه محبت و توجه بود و فریاد میزد و یه کودک ناارام و درون خودم میدیم که سالهاست ناراحته غمگینه و بغض داره و خستس

    خستس از اینکه این همه ساله بهش توجه نشده خستس از اینکه کسی حرفشو نشنیده خستس از اینکه مقایسه شده خستس از اینکه ازش سواستفاده شده توی روابطش خستس از اینکه حدمرزاش زیر پا گذاشته شده خستس باهام قهره و دلش پره و فوران داره میکنه و گله میکنه و خودشو به این در و اون در میزنه

    استاد ناخداگاه و قتی راه میرفتم و نفس های عمیق میکشیدم و میخاستم خودمو اروم کنم و بر افکارم اگاه بشم و که بتونم خودمو اروم کنم در تمام اون مسیر فقط تکرار میکردم میگفتم من عاشقتم من عاشقتم من بی نهایت دوست دارم اروم باش من میبینمت من بهت اعتماد دارم من باورت دارم من ایمان دارم بهت من لایق عشقم لایق احترامم من بهت افتخار میکنم

    یه حسی درونم بود که تشنه شنیدن این حرفا بود تشنه عشق

    مثل یه کویر خشک خشک خشک

    مثل یه گیاه کم اب

    اینو حس میکردم وقتی اینارو تکرار میکردم صدای ذهنم کمرنگ شد و چون 2 ساعت پیاده روی کرده بودم و تنفس های عمیق کشیده بودم ذهنم ساکت شده بود و انگارم حسم یا درونم باهام صحبت میکرد و حرفایی رو بهم زد و چیز هایی رو بهم گفت که من تمام باگ هامو و تروماهایی که باهام بودند و باید درمان کنم را فهمیدم

    درونم بهم گفت که سالهاست دارم خیانت به خود را تمرین میکنم

    گفت ناراحته از اینکه توی روابطم احساستمو سرکوب میکنم

    بارها به خودم گفتم ببخشید بابت اسیب هایی که به خودم و بدنم زدم

    ببخشید بابت پرخوری که خیانت به خوده و منشا عصبی داره

    ببخشید بابت خیلی جاها که رفتارایی کردم که برای خودم ارزش قائل نبودم

    زیبایی خودمو ندیدم

    تلاش های خودمو ندیدم

    و کارامو کوچیک و بی ارزش میسپردم

    واقعا استاد الان درک میکنم ما ادما میتونیم خودمونو نابود کنیم یا میتونیم خودمونو شکوفا کنیم همش به خودمون بستگی داره ما مختار زندگی خودمونیم

    بخایم بریم بهشت خدا هدایتمون میکنه بخایم بریم قعر جهنم باز هم خدا هدایتمون میکنه

    کلی از خودم و خدای خودم طلب بخشش کردم بابت همه کارایی که در حق خودم کردم و خودم را بخشیدم و با خودم اشتی کردم و سعی میکنم سعی میکنم به کمک الله عشق به خود تمرین کنم

    احساس لیاقت را تمرین کنم

    عزت نفس را تمرین کنم

    اعتماد بنفس را تمرین کنم .

    از کودکی و تا به الان هر کاری که کردم از خودم طلب بخشش کردم

    بابت رفتن و گشتن با رفیق های تاکسیک که بهم احساس بی ارزشی میدادن از خودم طلب بخشش کردم

    بابت اهنگ ها و با فیلم ها یا اخباری که باعث حال بدم میشدند از خودم معذرت میخام

    بابت روابطی که بهم اسیب زدند و احساساتم رو خدشه دار کردند از اینکه وارد اون روابط شدم از خودم معذرت میخام

    بابت وقت هایی که خودم را لایق تعریف و عشق و خدمت دیگران نمیداستم از خودم معذرت میخام

    بابت اینکه دنبال علایقم نرفتم و نیاز ها و خاسته های دیگران به نیاز های من اولویت داشت از خودم معذرت میخام

    بابت بی توجه هایی که به خودم کردم و برای عشق به خود وقت نذاشتم از خودم معذرت میخام

    بابت همه سرزنش هایی که خودم را کردم معذرت میخام

    بابت همه وقتایی که خودم را مقایسه کردم معذرت میخام

    بابت وقتایی در گذشته سیگار و..میکشیدم و به سلامتی خودم اسیب میزدم معذرت میخام

    در پناه الله شاد و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 560 روز

      بابت اهنگ ها و با فیلم ها یا اخباری که باعث حال بدم میشدند از خودم معذرت میخام/

      سلام فاطمه جان

      کامنت شما انگار حرفها و نجوا های گاه و بیگاه من با خود واقعیم بودند و مخصوصا اون دو جمله ای که الان اول کامنتم از کامنت خود شما بازنشرش کردم رو کپی پیس کردم تو درایو شخصی خودم پهلو نکات کلیدی دیگم‌ چون پاشنه آشیل من و یکی از بزرگترین سوراخ های سطل انرژی و تلاش هام همونا بودند یعنی اخبار و آهنگ و فیلم های بی ارزش که سالها روحم رو زخمی کردند و مانع پروازم شدند ؛

      و الان من هم مثل شما به لطف الله یکتا در مسیر رشد هستم و برای شما خواهر گلم از رب العالمین بهترین ها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    شیما فلامرزی گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    درود استاد عزیزم و خانم شایسته جان

    این فایل فوق العاده زیبا و ارزشمند بودش، با اینکه دوره احساس لیاقت رو به لطف خدا تهیه کردم این فایل یه چیز دیگه ای بود برام ، الان تو شرایط جدایی ام و چقدر به موقع به این فایل ارزشمند هدایت شدم ، آخیییش خیالم راحت شد .

    از این فایل سیر نمیشم خیلیییی کلیدی هستش محشره

    استادعزیزم ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    رستا بانو 717 گفته:
    مدت عضویت: 776 روز

    سلام حضور استاد عزیزم مریم بانو و دوستان همیشه همواره امیدورام هرجا هستین شاد سلامت تن درست باشین چقدر این فایل آگاهی دهند بود برام خدارو شکر میکنم

    که کمکم میکنه کم کم برگردم به مسیر درست

    استاد ممنونم که در این مسیر شدین دستی از دستان خداوند

    ممنونم که کمک میکنید که ما متوجه باشین همه چیز کم کم باید پیش بره

    با منطق و اصل و پایه به ما و هدایت شدن ما کمک میکنید که در مسیر آگاهی و رشد قرار بگیریم

    چقدر این آگاهی ها عمیق هستن چقدر جا داره که بار ها و بارها روشون دقیق بشیم تکرار بشن در موردشون تعمق کنیم زمان بزاریم براشون

    فرصت بدیم که بشینه در سر زمین وجودمون استاد دوستون دارم سالم سلامت باشین

    هر جای این جهان زیبا که هستین

    دوستان ممنونم که وقت میزارین

    موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت شما استاد عزیز

    ممنونم از این فایل زیبا خیلی لذت بردم واقعا ثانیه به ثانیش برام آموزنده بود

    استاد من وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم میبینم واقعا یه جاهایی ناشکری کردم و  خدا رو دست کم گرفتم و واقعا خیلی ناراحتم باید روی باور هام کار کنم البته که خدای مهربون خیلی جاها دست مارو میگیره اما ما نمی بینیم

    مثلا یکیش این بودهمین دوماه پیش  صاحب خونمون یه مبلغ خیلی بالایی از ما پول پیش خواست منم خونمونو خیلی دوست داشتم

    منو همسرم واقعا نمی دونستیم از کجا و چجوری این مبلغ رو جور کنیم منم همش به خودم میگفتم مگه میشه آخه از کجا میخواد بیاد این همه پول ولی اون ته دلم میگفتم به خدا بسپار خودش درست میکنه اولاش خیلی نگران بودم احساسمم خیلی بد بود می اومدم  تو سایت و فایل های شما رو گوش میدادم و شما می گفتید که باید احساستون خوب باشه تا نعمت های خداوندرو دریافت کنید منم تمام تلاشمو می کردم تا احساسم خوب باشه کامنت های بچه ها رو میخوندم وکلا خیلی بیخیالش شدم هرروز شکر گذاری میکردم وبه خدای مهربون اعتماد کردم احساسمم خوب نگهداشت تا اینکه

    یه روز که همسرم اومد گفتن یکی ازآشناها باصاحب خونه صحبت‌های کردن راضی شده تا بامبلغ خیلی پایین ترباهاش قرداد ببندیم

    خیلی خوشحال شدم و از خدای بزرگ و متعال تشکر کردم ‌

    شاید این یک مورد از عجابت های دعاهام بود خیلی جاها خدا دست مارو میگیره اما ما نمی فهمیم و نمی‌بینیم وفقط باید از خدا هدایت بخوایم و باور داشته باشیم که خدا در همه حال دست مارو میگیره وبه هدایت پروردگار بزرگ ایمان داشته باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    به نام خدای مهربانیها

    سلام به همه عزیزانم

    به رسم سپاسگزاری

    استاد عزیزم چون از شما یاد گرفتم که سپاسگزار باشم و اینقدر این سپاسگزاری مهمه که شما فایلها براش گذاشتین وظیفه خودم دونستم که از شما سپاسگزاری کنم بابت هدیه ای که در سایت گذاشتین

    استاد دو روز قبل موقع نماز خوندن یک احساس شادی و شعفی در درونم به یکباره به وجود آمد مثل همون موقعی که فایلی جدیدی میگزارید فهمیدم خبری در راه است

    اومدم و سایت رو بررسی کردم اما فایلی جدیدی نبود اما میدونستم که حتما خبری در راه است و دیروز که دیدم فایل جدید گذاشتین خنده ای بر لبانم نقش بست از اینکه مدارم چقدر با شما یکیست که فهمیدم شما در چه حالی هستین و چه میخواهید انجام دهید

    بسیار خوشحالم و خدارو سپاسگزار که خداوندرو دارم و سریع پاسخ سوالاتم را می‌دهد و هزاران هزار روش

    خدایا شکرت

    و باز هم میگم این کامنت فقط به رسم سپاسگزاری من بود از شما بسیار بسیار سپاسگزارم

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای

    الهی آمین

    آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: