کلید اجابت دعاها - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد و دوستان عزیز
شاید چند سالی میشه ک کامنت نذاشتم البته دلیلش این بود گوشیه قبلیم مشکل داشت و نمیشد کامنت بزارم خودمم زیاد تلاش نمیکردم و تنبلی میکردم ولی خداروشکر گوشیه جدید خریدم و الانم حسم گفت که کامنت بزارم
من بعضی وقتا خیلی همه چیزو سخت میگیرم و این باعث میشه احساسم بد بشه و کم حوصله بشم ولی این چند روزه ک دوباره فایلهای استاد رو گوش دادم دوباره حالم خوب شد و خیلی خوشحالم ک الان دارم دوباره کامنت میزارم
چقدر خوبه حس خوب داشتن
حس سپاسگذار بودن واینکه جزو بندگان سپاسگذار خداوند بودن واین همیشه باعث افتخار منه ک خودمو جزو اونا بدونم
حس سخت نگرفتن هیچ چیزی رو چون در آخر همه چیزو میزاریم و برمیگردیم پیش خدای عزیز و مهربونمون همونی ک مارو از هیچ آفرید و همه چیز بهمون داد و فقط ازما سپاسگذاری خواست همین
اگر ما بتونیم تو هر لحظه از زندگیمون خودمونو کنترل کنیم و احساس خوبی رو در خودمون ایجاد کنیم ما قدم به قدم هدایت میشیم اولین قدم رو ک برمیداریم و انجام بدیم قدم بعدیم بهمون گفته میشه بخاطر اینکه باید جوری به همه چیز نگاه کنیم ک احساسمون خوب بشه ک هدایت بشم به قدم بعدی وگرنه با احساس بد هدایت میشم به ناخواسته هامون و سپاسگذاری بهترین راه ایجاد احساس خوبه و نکته مهم ماجرا عمل کردن به الهامی ک بعد از احساس خوب به ما گفته میشه که اینجا انسان با ایمان از بی ایمان مشخص میشه انجام خیلی از الهامات خیلی به ظاهر ترسناکه مثل وقتی ک حضرت موسی میخواست با فرعون بره صحبت کنه و اینکه رفت و انجام داد معلوم میکنه ک ایمان داشته به خدا که کمکش میکنه وگرنه به زبون گفتن و عمل نکردن میشه باد هوا
من به شخصه خودم تو عمل کردن ضعف دارم برعکس خیلی از بچه های سایت که تو ثروت مشکل دارن من خیلی بیشتر از قبل پیشرفت کردم نمیگم الان خیلی پولدار شدم ولی پیشرفتم نسبت به چند سال پیش صدا ها برابر بوده ولی تو بقیه ضمینه ها کمتر بوده ولی به خودم قول دادم و اینجا قول میدم ک بیشتر تلاش کنم و در بقیه ضمینه ها پیشرفت کنم
همیشه به خودم میگم
فقط حرفای قشنگ زدن ممنوع
به دیگران بگیم که چیکار کنن چیکار نکنن ممنوع
غیبت کردن ممنوع
تنبلی و سستی ممنوع
بی ایمانی ممنوع
و….
ایشاله که خدا هممونو کمک کنه هدایت کنه مدد کنه به راه راست راه کسانی ک بهشون نعمت داده
ممنون از استاد عزیز بابت این فایل زیبا️
ممنون از همه دوستان که همیشه کامنت میزارن و به بقیه کمک میکنن
الهی الهامات را سپاس، رحمتت را سپاس، رزاق بودنت را سپاس، امیدواریم را سپاس
سلام استاد محترم و خانم شایسته عزیز
چه فایل امیدبخشی، چه صحبت های پر محبت خدا از زبان شما استاد عزیز
* درخواست زکریا از خدا برای فرزند دار شدن
و باورهایی هم هست که پیرم و …. که خودش هم فکر میکنه نمیشه
*خدا بشارت میده که انجام شدنی هست.
*از خدا درخواست میکنیم و یه سری باورها داریم که این درخواست نمیتونه اجابت بشه.
*تمام وعده های خداوند حتمی است. خدا منبع رحمت، برکت و ثروت و سلامتیه. ولی چطور میشه که اون درخواست ها اتفاق نمی افته ؟
چون ما با شرایط فعلی میسنجیم. هزاران دلیل تو ذهنمون هست و باورهای محدودکننده داریم که نمیشه. یعنی با ذهن منطقی نمیشه.
” باورهای محدود کننده؛ ”
باید پارتی باشه، با این سن و شرایط و تحصیلات نمیشه، چون این شهرم و چون ……
*نمیپذیریم که میشود تغییر کرد.کاری کنیم که تو ذهنمون یعنی رویاهامون با شرایط کنونی امکان پذیر بشه. هر چقدر باور کنیم و خواسته اجابت بشه. اعتماد به نفس میگیریم که بقیه خواسته ها هم اجابت میشه.
*ذهن تمرکزش روی شرایط فعلی هست. و اونم خودش بوجود اورده.
*خدا باور انجامش رو میده. که میشود. میشه خلق بشه. هدایت میشیم. برای رب همه چیز امکانپذیره. توانایی خلق همه چیز رو داره. محدودیتی نداره.
*خدا ما رو خلق کرده در حالیکه قبلش چیزی نبودیم و از هیچ خلق کرده و وجود نداشتیم و میتونه دوباره تمام خواسته ها رو خلق کنه.
منطقی و امکانپذیر شدن خواسته ها
خداوند میگوید باش و میشود.
*خدا یا همون فرستنده، خواسته های ما رو ارسال میکنه چون ما و گیرنده ها روی فرکانس درست نیستیم، دریافت کنیم.
*خواسته ها وقتی اتفاق می افته که؛
1_درک کردن قدرت نامحدود خداوند
2_ منطقی کردن اجابت خواسته ها برای ذهن
*وقتی یه کم باور کنیم، ذهن کم کم باور میکنه، و باعث میشه خواسته های بیشتری رو باور کنیم. اگه فقط یک درصد باور داریم، بعد میشه دو درصد و پنج درصد و….
و بعد خواسته به شکل منطقی و طبیعی برامون اتفاق می افته، وقتی که ذهن مقاومت کمتری داشته باشه.
*یاداوری کنیم به خودمون جاهایی که خدا بهمون کمک کرده، سپاسگزاری کنیم که آبرومون رو خریده، بیاداوردن نعمت ها، همون خدایی که نعمت های قبلی رو داده میتونه نعمت های جدید هم بده. به شرط کنترل ذهن، تقوا داشتن.
*وقتی مدار درست و مدار خداوند قرار میگیرم در زمان مناسب مکان مناسب قرار میگیریم و کارهامون به شکل راحت و درست و طبیعی انجام میشه.
*جهان پر از فراوانی هست، آیا ما در مدار دریافت هستیم یا نه ؟
*در مورد کسانی که طلاق گرفتند؛
خدا از جایی که فکر نمیکنن رزق میده. اگر بخدا توکل کنن، خدا براشون کافیست. فرمان خدا اجرا میشود. و میتونه این برای موارد دیگه مثلا اخراج از کار هم صدق کنه.
* نگاه کنیم به زمین که بعد مردن آن را زنده میکند. خداوند قادر مطلق هست، جهان پس از مرگ وجود داره همونطور که طبیعت مرده، زنده میشه مردگان هم زنده میشن. خداوند بر همه چیز تواناست.
*در هر شرایطی که هستیم، امکانپذیر هست شرایط مالی تغییر کنه، روابط عالی باشه، سلامتی باشه. کارها انجام بشه.
* آیه “و اذا سئلک عبادی انی، فانی قریب، اجیب دعوت دعا اذا دعان ”
*اگه از من پرسیدن بندگان من، بگو خدا نزدیکه و همواره اجابت کننده درخواست هاست. پس مرا اجابت کنید و ایمان بیاورید.
*تمام خواسته های ما اجابت میشه، ما آماده دریافت نیستیم. ما باور نداریم.
* سوگند به روز و شب هنگامی که تاریک میشود
پرودگار تو هرگز تو را ترک نکرده و رها نکرده و هرگز از دست تو ناراحت نیست.
* موقع اشتباهات و احساس گناه فکر میکنیم خدا ما رو رها کرده و دیگه پاسخ نمیده و ما رو دوست نداره، از درگاه خدا رانده شدیم و خدا قسم میخوره که اینطور نیست و خدا نویدی میده که شرایط آینده بهتر از گذشته تو خواهد شد. خدا وعده فراونی و فزونی و رحمت و مغفرت میدهد.
* پرودگارت در آینده اینقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی بشی.”
خداوند وعده میده و وعده خدا حق است و خدا دلایل منطقی میاره که امکانپذیر بشه.
*آیا زمانی که یتیم بودی خداوند پناه نداد؟ آیا زمانی که گمراه بودی خداوند تو را هدایت نکرد؟ آیا زمانی که فقیر بودی غنی و بی نیازت کرد؟
* به یاد بیار نعمت هایی که خداوند به تو داده، این یاداوری کردن ذهن رو خلا سلاح میکن.
*مقایسه کردن خودمون با بقیه احساس بد میده و نابود میکنه احساس رضایتمون را.
*بیاد بیاریم قبلا هم مریض بودیم مریضی سخت داشتیم درمان شدیم. ما از لحاظ سیستم ایمنی قوی هستیم. در مورد ثروت هم همینه که قبلا چیزی نداشتیم و الان اوضاع بهتر شده. بیاد بیاریم کجاها درها رو خداوند باز کرده. دستمون رو گرفته.
* این یاداوری ها امکانپذیر میکنه برای ذهن. که میشود.
* به اندازه ای که باور کنیم هدایت میشیم به شرایط مناسب، افراد مناسب. موقعیت های مناسب
سپاس بابت آگاهی های بینظیر دوره و این فایل بینظیر
سلام استادم
سلام مریمِ شایسته و دوستای عزیزم
دقیقه25:20
بیاد بیارید که وقتی یک خواسته در دلتون متولد شد، چطوری ذهن تون همون لحظه خفه ش کرد و حتی اجازه نداد رویا پردازی کنید
بله یادم آمد
من خیلی فروشندگی حالمو خوب میکرد اما به دلیل نگاهی که به نازیبایی ها داشتم همیشه با صاحب مغازه هایی کار میکردم که ی مشکلی داشتن یا مشکل هاشون رو برای من رو میکردن،بعد از چندین سال سختی در بدترین شرایط(خنده م گرفت به خودم واقعا) بالاخره تصمیم گرفتم ی کسب و کار تو خونه واسه خودم شروع کنم.
به موانع کوچیک و ظاهری ذهنم غلبه کردم و رفتم جنس خریدم
کمی فروختم
خوشحال و شادان بودم
که به ذهنم اومد به نزدیکانم بگم من کسب و کار دارم از من خرید کنید من ماها ازشون مخفی کرده بودم
خب خبر کردم خوشحال شدن و خرید کردن
یکی خرید کرد بعد یک ماه پولم رو بهم داد
اون یکی هم کلی خرید کرد یعنی هر چی داشتم رو واسش فرستادم و بهم پول نداد چون یهو بدهی بالا اورد و نتوست پول من رو بده
راهش دور بود نمیتونست حتی خریدهاش رو پس بده.
طبیعتا خدا و جهان میدونستن که ایشون در چه وضعیتی هست و فردا پس فردا بدهی بالا میاره، اما نمیشد کاریش کرد چون من در اون مدار بودم و لاجرم چنین اتفاقی رو تجربه میکردم!
ذهنم بهم ثابت کرد که نمیشه با وسوسه کردنم به سمت این راه و آرزوم رو در نطفه کشت، همون موقع گفت این کارها جواب نمیده،خودتو خسته نکن با شرایط زندگی با شرایط خانواده تو پولدار شدن،مستقل شدن،سری تو سرا داشتن نمیشه!!
کسی جز من مقصر نبود استاد چون:
خدا توی آیه 175 آل عمران فرمودن
شیطان دوستانش رو می ترسونه، ازش نترسید و از من بترسید اگر ادم مطمئنی (مؤمن) باشی
توجه به نازیبایی ها از من یک رفیق واسه شیطان ساخته بود استاد
من میدونستم که نباید خبرشون کنم که کسب و کار دارم ولی ترسیدم طمع کردم نخواستم تکاملم رو طی کنم از شرایط الانم ترسیدم احساس راحتی نمیکردم تقلا میکردم و خواستم سریع ازش خارج بشم که به قول عبارت پایانی درس های کتاب عربی فَوَقَعَ ما وَقَعْ (شد آنچه “باید” می شد) سرمایه م سودهای قبلی و امیدم رو با هم از دستم دادم
و میدونم تمام اینها کار من بود نه هیچکس دیگه
کار من بود اون روزایی که سنگ صبور بودم و پای غصه های ادم ها می نشستم و خودم رو کاسه داغ تر از اش میکردک
کار من بود اون روزایی که پیگر اخبار تلخ بودم
جلوی گوش هام رو نمیگرفتم
کار من بود وقتی جلوی زبونم رو نمیگرفتم و هر چیزی میگفتم
کار من بود اون روزایی که جلوی چشمام رو نمیگرفتم و هر صحنه ی ناریبایی رو میدیدم و تازه تعریف هم میکردم
کار من بود استاد که تقوا و کنترلی رو ذهن خودم نداشتم
هر سری که به ماجراهای زندگیم نگاه میندازم می بینم منم که زندگیم رو خلق کردم و بهترین حل اینه که مسئولیت زندگیم رو بپذیرم
خدایا شکرت که با صبر و حوصله داری اب ظرف من رو شفاف و شفاف تر میکنی
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
با گوش کردن به این فایل یاد روزهایی افتادم که آرزوی خانه و زندگی بهتر داشتم چون طبق باورهای نادرست قبلا خانه و کار خودمون رو از دست داده بودیم.هر وقت میخواست امیدی در دلم بیاد برای خانه دارشدن مدام ذهنم نجوا میکرد :چطور ؟از چه طریق ؟
وچون حقوق همسرم رو در حدی نمیدیدم که بتونه دوباره مارو صاحبخانه کنه ، به قول استاد حتی نمیتونستم در موردش رؤیا پردازی کنم و دوباره با ناامیدی به ای کاشها فکر میکردم.وبعد از آشنایی
با فایلهای استاد به این باور نادرستم پی بردم و مدام بر این باور دارم کارمیکنم که مهم نیست از چه راهی …خدا از بینهایت طریق میتونه به ما ثروت ببخشه و راه ها رو برامون باز کنه.و تنها خودمون خالق کل زندگیمون هستیم .یه باور نادرست دیگه ای هم که داشتم این بود که اون زمان که همسر من صاحبخونه شد زمان قدیم بود و شرایط آسونتر .ولی الان دیگه نمیشه خونه خرید.دقیقا یکی از همون باور محدود کننده در روانشناسی ثروت.
از خدای مهربان میخواهم ما راه به راه کسانیکه به آنها نعمت داده شده هدایت کند.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
اول از همه من باید روی این باور کار کنم که من خودم خالق زندگیم هستم بعد با ساختن باورهای مناسب وایمان به خداوند حرکت کنم وباور کنم که خداوند از رگ گردن به من نزدیکتره است وبدانم که تا من درخواست نکنم هیچ وقت خداوند اگاه به خواسته های من نیست حضرت زکریا تا وقتی که خودش درخواست بچه دار شدن را از خداوند نکرد از خداوند هم پاسخی دریافت نکرد پس خداوند بارها در قرآن فرمود که اگر بندگان من از تو در مورد من سوال کردن به آنها بگو که من نزدیکم و اجابت می کنم درخواست درخواست کنندگان را پس این جا اول من باید درخواست خودم را واضح وروشن به خداوند عرضه کنم وبعد با ایمانی راسخ به این که خداوند جواب درخواست من را داده ودیگه هیچ نگرانی از این بابت نداشته باشم و در آرامش کامل زندگی خودم را ادامه بدهم
این باور را همیشه تکرار کنم که خداوند منبع رزق خداوند منبع روزی خداوند منبع سلامتی وقتی این باور جزو شخصیت خودم شد دیگه هیچ انتظار از جامعه و اطرافیان ندارم
این باور که امکان پذیره است که من به خواستم برسم من میتوانم تعقیر کنم همان طور که توانستم به سلامتی به سبک قانون سلامتی برسم این باور را باید برای ذهنم منطقی کنم
مشرکان بارها از پیامبر سوال می کنند آخه مگه میشه که ما دوباره زنده بشیم و جهان آخرتی باشه
خداوند هم بارها به پیامبر فرمود که من که الان مثل شما الگویی دارم قبلا که شما وجود نداشتید من شما را خلق کردم
من به وعدهی دیگران ایمان دارم ولی به خداوند که رب العالمین است واین جهان هستی را با تمام کیهان و کهکشان ها و هر آنچه که در جهان پراکنده است را آفریده این قدر دربرابر این قدرت ایمانم ضعیف است این وظیفه من است که با ساختن این باورهای توحیدی برای خودم منطقی کنم و بارها تکرار کنم
این باور را تکرار کنم که خداوند غفور و رحیمه خداوند بخشنده و مهربان است خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت میکنه عاشق منه او بیشتر از من میخواهد که من موفق بشوم
وقتی من این باورها را درونی کنیم وبرای خودم منطقی کنم کم کم این مقاومت های ذهنی شکسته می شود
هرچهقدر من سپاس گزاره باشم در مسیر درخواست خواسته های خودم قرار میگیریم
و بیشتر توجهم را روی نعمت هایی که خداوند به من داده قرار بدهم
اگر توجهم روی فراوانی باشد به فراوانی بیشتر هدایت می شوم این قانون جهان هستی است
وقتی در مدار درست باشم آسان میشوم برای آسانی ها جهان جهان فراوانی است جهان ثروت ونعمت است
در مورد سوره طلاق که استاد عزیزم فرمودند من بارها شنیده بودم که اگر کسی طلاق بگیرد عرش خداوند به لرزه در میآید ولی الان به آگاهی رسیدیم که تنها خداوند روزی رسان است نه بندگان خداوند
سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند
ب نام خدایی ک لطف کرد منو آفرید منت گذاشت از فضلش بود
ب من لطف داشت و منو از هیچ آفرید چ لطف بزرگی
از یک مایع بدبو تبدیل کرد ب یکانسان کامل
دست داد پا داد چشمداد گوش داد و … دیگه براوت نگم ک اگر بخام بنویسم صد ها سال باید بنویسم
چقدر بزرگواره چقدر لطیفه
و منه ناشکر ک مدام ب خودم ظلم میکردم و خدایی ک بهم لطف کرده و فرصت زندگی بهم داده ناشکری میکردم ک چرا منو آفریدی
خداوند در این فرصت زیبای زندگی هیج وقت منو عذاب نکرده خودم ب خودم ظلم کردم و ارزش من ب هیچ عنوان در پیشگاه او کم نشده
عشقش ب منه مخلوقش فراتر از عشق پدر به فرزندشه
مثلا پدر ب بچه بارها میگه ک سمت پله ها نرو میفتی زمین درد میکشی
حالا اگر بچه بره بیفته و زخم بشه و درد بکشه آیا پدر عذابش کرده؟ معلومه ک نه
آیا از ارزش و عزیز بودن این بچه در پیش پدرش کاسته میشه؟خیر
اصن کینه ای نمیتونه بگیره پدر نسبت ب فرزندش
چون مدر کاملا واقفه نسبت ب کانل نبودن عقل بچه و اتفاقا بعد از افتادن کلی نوازشش میکنه و بهش میگه اشکال نداره حوب میشی تازه بیشتر بهش محبت می کنه
حالا خدایی ک حتی محبت پدر هم از لطف اونه و خیلی مهربون تر از پدره
تازه اون مدر هم از لطف ها و نعمت های بزرگ خودشه
چطور من فکر میکردم ک خدا داره منو عذاب میده و بی اجازه منو آفریده
خودم خودمو زدم
چطور فکر میکردم ک خدا منو نمیبخشه انگار خدا عقده ی داشته از اول منو عذاب بده
باز هم او از لطف و رحمتش بارها چاه ها و راه ها رو از طریق فرستاده هاش و کتاب هاش بهم گفته و اهرم رنج و لذت رو برام قرار داده
من فکر میکردم ک مثلا اگر گفته دروغ نگو و اگر بگم منو میزنه و کلی ازش طلب بخشش میکردم
چ افکار اشتباهی
اون میتونست این قرآن رو نفرسته و عقل بهم داده و لطفش کامل بوده تا بفهمم و درست راه برم
اما فرستاد و بهم گفت کجا پله هس کجا دره کجا قله
اگر ی جا میخورم زمین درد میکشم نباید فک کنم ک خدا داره عذابم میده بلکه باید فکر کنم سوال کنم ک کجای راه چاه بوده و من نمیدونستم و اینطوری هر لحظه بهتر و بهتر میشم
خدایا شکرت ک منو آفریدی خدایاشکدت بابت هرروزی ک از خواب بیدار میشم خدایاشکرت ک زنده هستم هنوز و دارم تجربه میکنم این دنیا رو
امیدوارم ارزش زندگی این دنیا رو قبل از این ک تموم بشه بفهمم
ی مثال اومد تو ذهنم ک اعتبارش صد در صد ب خدا میرسه
زمانی ک مدرسه میرفتم همیشه بابت صبح زود بلند شدن ها و درس خوندن ها و دعواهای تو مدرسه و سختگیریهاش پیش خدا شکایت میکردم و میگفتم خدایا پس کی تموم میشه؟
وقتی وارد داشنگاه شدم دلم برای همه اون صبح زود بیدار شدن ها و سختی ها و دعواها و درس خوندن ها و … دلم تنگ شد و فهمیدم ک جقدر لذت داشت و ناشکر بودم و بارها ب خدا میگفتم کاش میشد برگردم ب دوران مدرسه
اصن میخام درس بخونم صبح زود بیدار بشم دعوا کنم
زمانی ک وارد داشنگاه شدم باز همین داستان ناشکری
و زمانی ک تموم شدم فهمیدم ک تو بشهت بودم و چقدر لذت بردم و خدا جقدر بهم لطف داشته و ازش میخاستم یعنی میشه دوباره دانشگاه رو تجربه کنم؟
و این داستان(میخاستم بنویسم همچنان ادامه دارد) ب لطف خدا نمیزارم ادامه پیدا کنه
بابت همه جیز در این دنیا خداروشکر میکنم بابت همه جنگیدن ها همه چیزها
خدایا بابت همه چیز شکرت
شکرت میکنم ک دارم شکرت میکنم
خدایا شکرت ک هنوز زنده هستم و در اوج جوانی دارم ب این نعمت بزرگی زندگی و نفس کشید دارم پی میبرم
وقتی اینطوری باشم ب قول استاد با همه چیز و همه کس در صلح قرار میگیرم
کسانی با این دنیا میجنگند ک این دنیارو جدی گرفتن و ب جای شکر گزاری طلب کارن
خدایا شکرت ک منو جزو سکرکزارنت قرار می دهی تو خیلی لطیفی نسبت بهم
با ناشکری ب خودم ستم کردم
از خدا چیزی کم نشد و با شکرگزاری هم چیزی بهش اضافه نمیشه
صرفا با شکر ب خودم لطف میکنم
اگر دستوری هم اومده برا رشد خودم بوده
چاه های این دنیا تنفر و کینه و حسرت و حسادت و ناشکری و بی ادبی و غرور
راه ها خشوع و فروتنی و شکرگزاری و تحسین و عشق و بخشش
حواسم باشه ب خودم ظلم نکنم
من هیچ وقت ن از کسی برتر میشم ن پایین تر
چرا من فک کنم ک جایگاهم در پیشگاه خدا بالاتره؟همه برایخدا ب یک میزان ارزشمند و عزیزن
و اتفاقا اونی ک نعمت بیشتری دریافت کرده باید افتاده تر و مهربون تر و در صلح تر باشه
با برعکس رفتن ب خودم ظلم کردم
فکر میکردم خدا ب زور و عذاب میخاد فرمانروایی رو ب من ثابت کنه در صورتی ک اون صرفا راه درست رو بهم نشون میداد
اگر تا آخر عمر هم اونطوری میرفتم میخوردم زمین تا نابودی کامل
از خدا خواستم حقیقت رو بهم بگه هدایتم کرد ب این سایت
ایاک کعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
راهی ک درست و ب اصول رفتار کنم و نعمت ها رو دریافت کنم
استادشماگفتین ویژگیهای مثبت همسرتونو َشکرگزاری کنید من ویژگیهای مثبت همسرمو شکرگزاری میکنم هروز ودردفترم مینویسم وقصدم جداشدن 100درصد هست .وقتی ویژگیهاشوشکرگزاری کردم دیشب قران بازکردم بخونم اتفاقی برخوردم به سوره انفال کل سوره راخوندم خیلی مرتبط شدبا مسایل زندگیم که قدم به قدم نشانه هارو دنبال میکنم البته هرچی بیشترسکوت میکنم نشانه ها واضحترمیاد
برخوردم به این ایه 9سوره انفال
به یادارید هنگامی راکه استغاثه وزاری به پرودرگار خودمیکردید پس دعای شمارا اجابت کرد و وعده داد که من سپاهی منظم ازهزارفرشته به مددشملمیفرستم .به همین دلیل خدابمن الهام کرده کامنت بزار برای استادت و باهاش مشورت کن تا الهامات منو واضح بفهمی این ایه رو که دیدم گفتم چه جالب من که نمیدونستم این ایه این قسمت قران هست ویاد این فایل اجابت دعاها افتادم که شما این ایه رومثال زدی وگفتی درجنگ هزارفرشته به کمک پیامبراومده ومن دیشب که خودم این ایه1 روخوندم گفتم نشانه هست که باید منتظر هزارفرشته باشم .
ایه 10سوره انفال
واین فرشتگان را خدانفرستاد مگرانکه بشارت ومژده فتح باشد تا دلهای شمارامطمین سازد وبدانید که نصرت وپیروزی نیست مگرازجانب خداکه خدارا کمال قدرت وحکمت است.
ایه 15 سوره انفال
ای اهل ایمان هرگاه باتهاجم وتعرض کافران درمیدان کارزار روبروشوید مبادا ازبیم انها پشت کرده وازجنگ بگریزید.
ایه 16 سوره انفال
هرکه روز جنگ به انها پشت نمود وفرارکرد به طرف غضب وخشم خدا روی اورده وجایگاهش دوزخ که بدترین منزل است خواهدبود مگرانکه ازمیمنه وبمیسره ویازقلب به جناح برای مصالح جنگی رود یا ازفرقه ای به یاری فرقه ای دیگرشتابد .
برداشت من ازاین نشانه اینه که خدا داره بمن میگه پرنیا ارتش یک نفره خودتی وباید وارد جنگ بشی خدا برات هزارتا فرشته میفرسته مبادا ازکافران بترسی وازجنگ فرارکنی وگرنه باغضب خدامواجه میشی چون چندروز پیش ازخدادوتا سوال پرسبدم وخداگفت دوتا نشونه بهت میدم یکیش این بود یک تماس ازامریکا داشتم اونیکی نشونه رو دیشب خدا با این ایه ها جوابمو داد !!
ایه 17سوره انفال
ای مومنان نه شما بلکه خداکافران راکشت وای رسول چون توتیرافکندی نه توبلکه خدا افکند وشکست کافران راخدا برای این خواست که مومنان رابه پیش امد خوشی بیازماید که خدا شنوای دعای خلق ودانا است.
ایه 26سوره انفال
وای مومنان به یادارید زمانی راکه عده قلیلی درمیان دشمنان بسیاربودید که شما راضعیف وخوار درزمین مکه می شمردند وازهجوم مردم مشرک برخود ترسان بودید بعداز ان خداشمارا درپناه خود اورد وبه یاری خود نیرومندی ونصرت به شماعطا کرد وازبهترین غنائم وطعام ها روزی فرمود باشد که شکرنعمتش بجای ارید .
برداشت من ازاین ایه این بودکه من تاچندوقت دیگه میخام خدابمن یک واحدنوساز 250متری درعظیمیه کرج بنام بده وبک ماشین النترا درحدنوسفید بنامم بده ولوازم کل خونه رونوبده وروزی 1/5میلیون تومان به حسابم بریزه ویک خدمتکار برام بفرسته چجوریش بمن ربطی نداره من ازمریم مقدس چیزی کم ندارم باید بده وظیفشه فعلا ایناروخدابده بعدش به مرحله طلاق برسم ودراین جنگ پیروزبشم به یاری خدا
بنام خداوند بخشنده و مهربان.سلام به استاد و اعضای دوست داشتنی سایت ،ماچ به همتون.این دسته فایل ها خیلی خیلی بهم آرامش میده و وقتی دارم گوش میدم اصلا انگار اون لحظه همه چی دارم و آرامش و ثروت و نعمت و خوشبختی من رو احاطه کرده و از خدا میخوام بهم عمر بده تا بتونم بهتر روی خودم کار کنم تا غوطه ور بشم توی این وان عسل.مم خیلی از خواسته هام رو اجابت کرده خداوند.یعنی خودم یه وقتایی نمیتونم باور کنم با اینکه تجربش دارم میکنم ولی ذهن خیلی سفت وایمیسته جلوت.اولین معجزه خداوند در زندگی من خوب شدن دیسک کمرم که سالها با من بود از دوران مجردی با من بود چون من خیاط بودم پشت چرخ زیاد مینشستم و البته خیلی هم فشار روحی و روانی داشتم که باعث شد از یه جایی توی بدنم بزنه بیرون.طوری که برم استخر کار سنگین نکنم دردش جوری بود که میزد توی پای چپم و اصلا توی سن 25 سالگی مثل پیرزنان باید مراعات میکردم کار خونه زیاد نکنم و بعد که ازدواج هم کردم همینطور همسرم جارو بکشه کارهای سنگین رو انجام بده تا به من فشار نیاد.خلاصه با مباحث جذب آشنا شدم توسط استاد شریفی و واقعا زندگیم متحول شد و یادم نمیره یه شب که همه داشتیم میخوابیدیم من داشتم فایل گوش میدادم و پسرم و همسرم داشتن میخوابیدن منم دوره استاد شریفی رو گرفته بودم و مشغول گوش دادن بودم و دیدم چون میخوان بخوابن رفتم داخل آشپزخونه قدم میزدم و ویس گوش میدادم دقیق یادم نمیاد چه ویسی با چه موضوعی بود چون برای تقریبا 6 سال پیش ولی یادمه با خدا حرف زدم و گفتم خدایا دیسک کمرم رو خوب کن خیلی دارم اذیت میشم ازت عاجزانه میخوام و حسابی باهاش خلوت کردم .بعد زمان گذشت من کلاس ورزشی پیلاتس که حرکات کششی هست میرفتم برای کمرم که بهتر بشم بدنم منعطف بشه .به صورت اتفاقی مربیمون عوض شد یعنی مربی انگار خودش میخواست بره سالن ورزشی خودش رو بزنه اونجایی که من بودم برای کسی کار میکرد حتی به من هم زنگ زد که آره محدثه جون بیا سالن خودم از این به بعد .باورتون میشه من اون موقع عا با همون باورهای ضعیفی که داشتم از خدا سوال پرسیدم که خدایا برم پیش مربیم سالن جدید یا همین جا با یه مربی دیگه شروع کنم وقشنگ بهم گفت همین جا بمون و من گفتم چشم خلاصه ورزش ها شروع شد با خود صاحب سالن بعد آروم آروم دیدم داره کمر دردم بهتر میشه بعدش لابلای صحبت های مربی که وسط تمرین با شاگرد هاش میکرد گفت بچه علت اینکه دیسک کمر میگیریم کوتاهی پشت پاتون هست که منجر میشه به دیسک و من همون جا توی دلم حرفش تایید کروم گفتم آره راست میگه من خیلی پشت پام کوتاهه نشونش هم اینه اصلا چهار زانو نمیتونم بشینم و کلا بدن خشکی دارم چون ورزش نکردم و عضلاتم سفت و غیر قابل انعطاف شده.بعد تمام ورزش هایی که ایشون انجام مداد بیشتر برای بلند شدن پشت پا بود یعنی انگار مامور شده بود من رو خوب کنه باور کنین و من دیگه هییییییییییچ آثاری از درد دیسک پای چپ تیر کشیدن و وووووو نداشتم خدا رو شکر یعنی بدون عمل بدون هزینه زیاد بدون درد بدون چمیدونم طب سوزنی یا ……..خوب خوب خوب شدم.الان جارو میزنم کل خونه هام پسر 6 سالم بغل میکنم وهمچنان پیلاتس دارم ادامه میدم تازه چند وقتی هست یه حسی بهم گفت برو پیاده روی .صبح ها که پسرم رو میذارم مدرسه میرم پیاده روی .این یه معجزه زیبا بود توی زندگیم.معجزه دیگه زبونم که از بچگی مشکل داشت توی حرف “ر”اصلا ارثی بود و هست خانواده پدریم نمیتونن خوب تلفظ کنن این حرف رو منم پذیرفته بودم ارثی هست و هیچ تلاشی برای یادگیری نمیکردم .اعتماد به نفسم رو میآورد پایین توی صحبت کردن خیلی ها مسخره میکردن حتی اعضای خانوادم خلاصهخیلی توی دلم بود که خدایا یعنی میشه من بتونم قشنگ تلفظ کنم این حرف رو ولی با یه منطق قوی پشت ذنم متاسفانه میگفت در خواست نکن نمیشه ارثی هست بپذیرد همینی که هست حتی یه چند بار زنگ زدم گفتار درمانی که موفق نشدم که برم و حتی خجالت هم کشیدم چون بیشتر برای بچه ها بود خلاصه این درخواست با من بود هر چند غیر منطقی یا لقمه بزرگ تر از دهنم .یکم با خدا درد و دل کردم خلاصه از فکرم اومد بیرون بعدش وارد 12 قدم شدم شروع کردم روی فایل ها کار کردن و گوش دادن تمرین ستاره قطبی با صلح رسیدن به خودم و خیلی مدارم عالی داشت میرفت بالا جوری که با خودم توی خونه میرقصیدم و انگار رفتم عروسی .شوق درونی به شدت بالایی داشتم .بعد دقیق یادمه یه روز اتفاقی که داشتیم با همسرم و پسرم میرفتیم با ماشین خونه مامانم یه هو با خودم داشتم حرف “ر” رو تمرین میکردم دیدم خیللللی راحت میتونم این حرف رو مثل بقیه تکرار کنم و به قولی زبونم قشنگ میلرزید حین گفتن این حرف.اصلا شوکه شده بودم .یعنی چی چه اتفاقی برای من افتاده مگه میشه وای خدا دارم خواب میبینم 30 سال این شکلی بودم چطور درست شد اصلا نمیشه یعنی خودمم هنگ بودم.امیدوارم شما هم مثل من بتونین باور کنین ولی واقعا برای من معجزه بود.معجزه.وقتی استاد میگه روی خودتون کار کنین خواسته ها به صورت خیلی راحت براتون پیش میاد اینجاست .من بیخیال اون خواسته شده بودم چون محال بود برام پیش خودم میگفتم خدا مثلا میخواد برای زبونت چکار کنه .خدا بر هر دردی دواست خدا بر هر کاری تواناست خدا قدرت مطلق.خیلی معجزه های دیگم هست که انشالله خدا کمک کنه میگم اول به خودم و شماها که یادآوری بشه خداوند بر هر درد بی درمان دواست خداوند میتواند خداوند میگوید باش و میشود.خداوند میتوان اینو باید آویزه گوشم کنم برای خداوند کار نشد نداره.خداوند عاشق هممون.خدایا کمک کن ببینم معجزه هات .در مورد مامانم بهتون بزار بگم .مامانم پارکینسون داره جوری که واقعا از دید من بدترین مریضی هست مثل ام اس.بچه ها من خیلی اون روزا عالی داشتم روی خودم کار میکردم و به قول استاد خداوند مشتاق تر از ماست که با ما عشق بازی کنه.اون موقع قانون به وضوح بلد نبودم که ما نمیتونیم برای کسی سلامتی جذب کنیم یا کمکش کنیم ما دستی از دستان خداوندم که خداوند برای کمک به یه نفر از بینهایت دستش میتونه کمک کنه البته اگه اون یه نفر از خدا بخواد یا در مدار باشه.خلاصه خیلی به درگاه خدا صحبت کردم که خدایا مادرم رو شفا بده خوبش کن حالش خوب بشه اون موقع مامانم رفته بود خونه خواهرم به شهرستان دیگه نزدیک یه هفته ای اونجا بود فقط میخوام بگم خداوند قدرتش به رخم کشید ولی مادرم طبق قوانین طبق فرکانس دوباره برگشت به فرکانس بیماری.من اون روزا واقعا عاجزانه درخواست میکردم از خداوند و توکلی فقط به اون بود.خلاصه مامانم بعد یه هفته اومد از گرگان با پدرم ما هم با همسرم و فرزندم رفتیم خونشون دیدنش باورتون میشه مامانم گفت من چند شب راحت میخوابم بعد با خنده و ذوق میگفت من خوب شدم من خوب شدم چند بار تکرار میکرد معجزه شده چون مامانم شبا همش درد داره بدنش خشک میشه حالش کلا بد همیشه از لحاظ سلامتی.من اصلا یه حسی شدم اون لحظه یاد درخواستم از خدا چند روز قبلش افتاد .ببین بچه ها میخواستم سجده کنم جوری که هیچ وقت از سجده بلند نشم.شک شده بودم.یعنی خواست قدرتش به رخم بکشه که ببین من میتونم من توانمندم. البته چند روز بعد دوباره مامانم برگشت به اون حالش که جواب فرکانس های خودش هست که امیدوارم خداوند بهش کمک کنه براش دعا میکنم خداوند به ما هم کمک کنه که بدون کمک هاش از یه بچه یه روزه خم ضعیف تریم.خدا خواست نشون بده من میتونم قدرتش دارم هر کاری کنم.خدایا کمک کن هممون هم من هم بچه های دوست داشتنی سایت هم استاد همه اعضای سایت تو رو بهتر قبول کنیم بهت ایمان بیاریم که چقدر زندگی با وجود تو و مهم تر از همه ایمان به تو بهشت بهشت.ممنونم که کامنتمو خوندین.دوستون دارم.بنویسید از معجزات خداوند که هممون استفاده کنیم.استاد این جایزه دادن هات به اعضای فعال خیلی من ترغیب کرد برای کامنت نوشتن.ممنونم ازت با ایده های جذابیت.خدانگهدار هممون
به نام خدایی که همه چیزم در دست قدرتشه
سلام عرض میکنم خدمت استاد و اعضای سایت
همیشه خواب هایی که میبینم رو جواب فرکانس هام میدونم و حتی از تو خواب هم نشانه ها رو میبینم چند روز پیش که با یه ناخواسته ای روبرو شدم با اینکه رو خودم کار میکنم ابلیس به موقع اومد در واقع ناامیدی منو که دید خودشو بهم رسوند و خواست که منو از راه راست دور کنه من یه لحظه ناشکری کردم و با حالت یاس گفتم خدایا آخه چه فایده که جواب همه دعاهامو نمیدی یه لحظه قانون رو فراموش کردم و در اون لحظه من به خودم ظلم کردم که نفهمیدم این ناخواسته به خاطر فرکانس هایی بوده که قبلا فرستادم و همون شب خواب دیدم که من در یک امتحان نمره خوبی رو نگرفتم و با شرم برگه امتحانم رو از دیگران مخفی میکردم من خوابم رو اینجور تعبیر کردم که با وجود کار کردن روی ذهنم ولی یه جاهایی میتونستم خوب تر عمل کنم ولی سهل انگاری کردم و نتیجشم با دیدن اون ناخواسته دیدم و اونجایی که باید خودمو مسئول اون اتفاقات میدونستم به جاش از خداوند شکایت کردم و با گفتن همون جمله که خدایا چه فایده هر چی دعا کردم و نتیجه این شد در اینجا خدا رو ناسپاسی کردم و در درگاه خداوند من نمره بنده خوب رو نگرفتم خدایا اینجا میتونم با خیال راحت این نوشته ها رو بنویسم چون همه کسانی که کامنت من رو میخونند حالا چه امروز چه فردا و حتی شاید ماه ها طول بکشه اینها هم به دنبال تغییر اون افکار و باورهایی هستن که خودشون به دست نیاوردن که جامعه یا خانواده بهشون داده خدایا من در جایی هستم که طبق قانون عدالت در مورد من پابرجاس هر کسی هر جایی هست طبق باورهاش همون جا باید باشه خدایا منو بخاطر ظلم هایی که به خودم کردم ببخش منو بخاطر شرک هایی که ورزیدم ببخش خدایا منو به اندازه پلک زدن به حال خودم رها نکن من بدون تو هیچی نیستم من حتی این جونم هم مال توه چون تو صاحب اول و آخر منی من معنی این آیه رو خوب متوجه نشدم
وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ و خدای شما فرمود که مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم.
اینجا منظور خدا از مرا بخوانید همون باور به اجابت خداونده باور به اینکه خداوندی که کل جهان رو آفریده خواسته های ما رو در یه چشم بر هم زدن اجابت میکنه به شرط داشتن باورهای قدرتمند به شرط اینکه ما مشرک نباشیم به شرط اینکه به عدل خداوند ایمان داشته باشیم به شرط اینکه توحیدی باشیم با خودمون در صلح باشیم آرامش داشته باشیم به شرط اینکه توکل کنیم به خود خدا ، شکرگزار باشیم به شرط اینکه تکیه کنیم به خودش تا مارو اجابت کنه با خدا باش و پادشاهی کن
خدایا همه ما که در این سایت هستیم رو به راهی هدایت کن که رضایت تو و سعادت و خوشبختی ما در اون راه باشه الهی آمین
تا این فایل شروع شد به پلی شدن و صحبت های استاد من شروع کردم به اشک ریختن
همینطوری که بخاطر بیماری گوارشم که مدتهاست خودمو انداختم داخل این بیماری و توجه هر روز بهش و بدتر شدنش و درحال گشت زدن تو سایت بودم که بهم الهام شد برو بزن رو نشانه امروز من
یه فایل برام باز شد ک دو روز پیش چندبار بهش گوش داده بودم و حس کردم امروز نیاز به شنیدن این فایل ندارم
و گفتم ای بابا نشانه امروزم درست نبود همیطوری یه لحظه دستم رفتم پایین سمت کامنتهای دوستان ک یکی از دوستهای عزیزم نوشته بود اونم هدایتی رفت فایل کلید اجابت دعارو گوش دادن و کلی معجزات شد براش
منم سریع گفتم بذار این فایلو برم ببینم چیه
و اینطوری شد که هدایت شدم به سمت این فایل و الان دقیقه 13 هست که فایل استپ کردم و گفتم کامنت بذارم و تو این صحبت های استاد تنها چیزی ک استاد گفتن و من ادامش بهم الهام شد این بود
تمام جهان هستی گوش به فرمان خدا هستن و خدا این قدرت رو بمن داده انقدر منو عزیزو ارزشمند میدونه انقدر منو دوست داره که گفته الهه بیا کل جهان هستی برا تو من این جهان هستی رو افریدم برا تو
هرچی تو بگی من و این جهان میگیم چشم
هرچی تو بخوایی من بهت میدم
تو هر فرکانسی بفرستی من اونو دریافت میکنم و میگم چشم
بگی بیماری میخوام میگم چشم
بگی سلامتی میخوام میگم چشم
بگی فقر میخوام میگم چشم
بگی ثروت بی نهایت میخوام میگم چشم
الهه چشم تو هرچی بگی چشم من موقع آفرینش تو به خودم احسنت گفتم موقع افرینش تو به فرشته هام گفتم در برابرت سجده کنن
بهت قدرت دادم مثل قدرت خودم قدرت خلق کنندگی دادم
برو هرچی میخوایی رو خلق کن الهه نازم:)
تو مسیری که میری اینو یادت نره ها من فقد برای تو خیرو خوبی و برکت میخاماااا
اگه بهت اسیب و ضرری رسید از طرف خودته ها من فقد میخوام بهت خوبی و سلامتی و خیرو ثروت برسونم اگه خلاف اینو میگیری مقصرش فرکانسای خودته ها
اگه پول نداری
اگه مشتری نداری
اگه بیماری
اگه روابط بدی رو تجربه میکنی
هرچیز بدی که داری تجربه میکنی از طرف خودته من که همواره هرلحظه بدون اینکه ثانیه ای قطع بشه فضلم دارم بهت میرسونما تو درو بستی
درو رو تمام خوبیهایی که من برات پست میکنم بستی
و الهه اینم یادت نره تنهاااا راهی ک میتونی بامن با جهان ارتباط برقرار کنی و هدیه های منو دریافت کنی فقط از طریق فرکانسته اون فرکانس غالبه هستااا ک هرروز هی با خودتم حواست نیست تکرارش میکنیو تو ذهنت رشدش میدی اون فرکانسه
اگه سلامتی میخوایی باااید باور کنی که من منبع سلامتی هستم و همواره به راه سلامتی بیشتر هدایتت میکنم
اگه ثروت میخوایی باید کلییی ازین باورای پوچی که بقیه بهت گفتن از طرف من و هیچکدومم درست نیست رو تو ذهنت هی کمرنگ و کمرنگ تر کنی و بجاش به قدرت من به عظمت من به این که مننن صددد درصد برا تو خیرو خوشی میخوام رو باور کنی
هروقت اینارو باور کنی میتونی دریافتشون کنی
من دلسوزی نمیکنم براتا بهت میگم چشم ولی دلسوزی نمیکنم چون راه خودتو به خودت سپردم
با گریه زاری و احساس قربانی بودن و احساس بدبخت بودنو اینکه برا اینکه بقیه دلشون برات بسوزه چون مریضی بدبختی هی بشینی ناله کنی هی بخوایی یکاری کنی بهت توجه کنن بدون من اون موقس ک توجهمو ازت برمیدارم میگم خب برو
این عظمتی که بهت دادم این ابهتی که بهت دادم قدرشو نمیدونی لیاقتشو نداری برو بیشتر ادامه بده این روند رو ببینم کی ضرر میکنه من یاتو:)
اینایی ک اینجا نوشتم همش باورهای محدود کننده خودمه ک هزاران سالم روشون کار کنم بازم کمه