آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/06/site.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-22 07:56:442024-06-08 22:27:07آنچه از سفر به لاس وگاس آموختمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای زیبایی های بی پایان
خدای من شکرت که تو همپا و هم نور دیدگانم وقوت دستانم و آن انرژی بخش هستی که هر دم و بازدم من شکوه قدرت لایزال تو را نمایش میدهند .
مرور سفر روز دوازدهم سفر لاس وگاس .
خدای من اگر من این آگاهی ها را نمیدانستم که همه چیز کانون توجه من است وحال خوبم فقط با توجه بر زیباییها وخوبیها و سپاسگزاری هایم ایجاد میشوند واین خلا درونی م هیچ چیز آن را پر نمیکرد چه هاااا بود که بر سرم نیاید .
خدایا شکرت عزیز من ای جان دهنده پناه دهنده ای همه کس وای یاور .
همه ی ما انگار گمشده ای داریم هر چقدر هم عالی باشیم باز هم یک خلایی در درونمان حس میکنیم .همیشه دنبال آن نیمه گمشده در بیرونیم.
انسان ها عجب راه را گم کرده اند عجب مسیرشان گمراهی وتاریکیست .
وقتی دنبال گمشده ام خدا بودم از این وان جویایش شدم به هر دری زدم جز منزل عشق .خدا با من بود ومن نمیدیدمش هر لحظه هر نفس .آن زمان که به خود آمدم یار گمشده ام را دیدم وخودم را در آغوشش پرت کردم وگم .از قصه جداییم با او گفتم از اینکه سالها تو با من بودی ومن بی تو .آرامش گرفتم بعد از گریه های طوفانیم بعد از هیاهوهای ذهنیم.
برگشت ونقطه عطف زندگی هر انسانی آغوش گرم خداست .آن زمان که درونت را پر میکنی دیگر هیچ خلاایی نداری پر میشوی اما هیچ میشوی …
باید جشن گرفت وصال هر عاشقی را به معشوق که عجب دیدنی دارد سوختن وپروانه شدن .
زندگیتون غرق در نام وحضور خدای بزرگ و بلند مرتبه .در سایه مهرش همیشه شااد وخوشبخت وثروتمندباشید ?????
بسم الله الرحمن الرحیم
29 بهمن 1397
ردپای روز دوازدهم سفرم
خدایا شکرت که امروزم را تا چشمای زیبام را وا کردم، با صدای بلند شروع به سپاس گزاری کردم.
و بعدش به سراغ این فایل زیبا وشنیدنی رفتم تا آگاهی ها را مرور و مرور کنم.
احساس فوق العاده ای داشتم و دارم. خدایا هزاران مرتبه شکرت
خدایا شکرت که زنده ام و زندگی میکنم من .
“آرامش” واقعی تنها با”یاد خدا” اتفاق میافته و نه با قمار و شانس و بازی و هر سرگرمی دیگه، هر چیزی که “خارج ” از درون ماست. هرگز!
شادی، خوشبختی، آرامش همه را باید در “درونت” جستجو کنی.
و این فایل مثل دیگر فایل های ارزشمند استاد عزیز، این آگاهی ها را به خوبی بیان کردند.
شادی که
در درون با توجه کردن به خواسته ها، زیبایی ها، سپاس گزاری اتفاق میافته، و دست پیدا میکنی بهش. نه با شراب و مواد و هر چیز بازم میگم، “بیرون از خودت.”
داشتم کامنت ها را میخواندم و یکی از دوستان خیلی خوب گفته بود:
کشیدن سیگار و مواد و یا خوردن مشروبات از نداشتن “عزت نفس”، وقتی که آدم برای خودش برای وجود مقدسش برای روح مقدسش “ارزش و احترام” قائل باشه، فکر نمیکنم دیگه سمت این چیزا بره.
میخوام خودم را مثال بزنم، من خودم واقعیتش گه گاهی شاید هر ماهی دو سه نخ سیگار بین یکی دو سال ( از قبل از آشنایی من با قانون و یک مقدار بعدش تا یکسال ) میکشیدم ولی واقعیتش هیچ وقت درونم روحم لذت نمیبرد از این کار هیچ وقت رضایت درونی نداشتم حتی وقتی زیر بارون بودم و تو سفر
همون دو سه نخ راهم برای همیشه گذاشتم کنار و همیشه سعی میکنم که شادی را در درونم پیدا کنم،
با رقصیدن
با گوش دادن یک موزیک شاد و پرمحتوا
با گیتار زدنم با خواندن
با دو کردن باشگاه رفتن، در کل ورزش کردن، دوچرخه سواری با دوچرخهی فونیکس قدیمی بابام که یک پا عتیقه است
با موتور سواری
با رفتن به طبیعت با آشپزی کردن، با قهوهی خوشمزه درست کردن،
با شنا کردن
با “””سپاس گزاری”””” که نزدیک ترین فرکانس به خداست،
با نوشتن،
با تجسم کردن خواسته هام،
با فکر کردن و توجه کردن به مهم ترین و اولین رابطه ام، رابطه ام با خود مقدس و خدایم، خدای مهربانم بهترین یارو و یاور همیشگیم و هر چقدر که این رابطه بهتر و قوی تر باشه به همون میزانم دیگر روابطم عالی تر میشه همینجور توجه کردن به ویژگی های همسر آینده ام.
با نوشتن در مورد قانون
صحبت کردن با خودم در مورد قانون و هر چیزی که میدونم بهم احساس خوب میده،
با مدیتیشن کردن و گوش دادن به یک موزیک با صدای آبشار و انرژی گرفتن ازش
با جان و دل گوش دادن به فایل های استاد،
با خواندن نظرات بچه ها توی همه ی جای سایت،
با خواندن رازونیازهای فراوان بچه ها تو قسمت پرسش ” سپاس گزاری امروز، اتفاق عالی هر روز ” که واقعاااا کلیییییییییی انرژییییییی مثبته کلی احساسسس خوب بهت دست میده. واقعا شگفت انگیز
و خیلی چیزهای دیگه که بهم احساس خوب میده.
همه ی این ها را با “شناخت بیشتر خودم” بهشون دست پیدا کردم با سفر زیاد رفتن با “تنهایی” و یا در کنار جمع بودن.
و همین باعث شده همین شناخت خودم، که ” خدایم ” را هم بهتر از همیشه بشناسم و هر روز احساس بهتری نسبت به خدای مهربانم داشته باشم، احساس نزدیکی بیشتر
احساس اینکه خداودند تنها پروردگار جهان و جهانیان، تنها مالک و فرمانروای مقتدر جهان
اوستتت تنها منبع “ثروت
تنها منبع “خوشبختی
تنها منبع “آرامش واقعی ، ” أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ”
تنها منبع “عزت و احترام که خود او عزت است و همه ی عزت نزد اوست
تنها منبع “سلامتی و “طول عمر
و هر چیز “نیکوی دیگه
اوست منبع تمام “صفات نیکوو.
به خاطر همینه که گفته شده، با شناخت خود به خداشناسی هم پی میبری .
و البته که بزرگترین سرمایه گذاری سرمایه گذاری روی “خودته”.
روی “باورهات.”
خدایا شکرت که دقیقا مثل استاد، وقتی که جایی میرم سنسورهام به خوبی تشخیص میدن اونجا مناسبه منه یا بهتره هر چه زودتر اون محل را ترک کنم. کجا مناسب منه کجا نیست. خدایا شکرت.
یک چیز دیگه خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم،
چقدر خوبه که پیشنهاد دادین در هر روز این سفر دیدگاه خودمون رو بنویسیم، این کار باعث تعهد بیشتر و همچنین باعث تفکر در موضوع و گرفتن درسها و مرورشون میشه و نکات طلایی و کاربردی میشه
و اینو به خوبی میدونم که رمز ایمان همانند قرآن، ” تکرار ” است. تکرار تکرار تکرار همواره با احساس خوب.
و چقدر زیبا استاد جان، گفتید که:
“ثروت” یک امر “ذهنی” است. “ابتدا” ذهن شما باید ثروتمند شود. سپس آن ذهن ثروتمند شما را به سمت راهکارها، ایدهها و مسیرهای ثروتآفرین هدایت میکند
و من ” محمد” هرگز تا قبل از آشنایی با شما و قوانین ثابت الهی، همچین فکری نمیکردم. خدایا شکرت.
دوستون دارم
به نام الله یکتا
سلام بر دوستان هم فرکانسی ام و استاد موحد و خانم شایسته عزیزم
امروز روز دوازدهم سفرمه
واقعا نمیدونم چی باید بگم خداروشکررررر هزاران بار شکررررر
یه زمانی فکر میکردم که همه اتفاقات شانسی اتفاق میفته و همیشه دوست داشتم خوش شانس باشم و وقتی یکی یه اتفاق خوبی براش میفتاد کلی ذوق میکردم و میگفتم چه خوش شانسه
ولی الان که این آگاهی ها رو به دست اوردم واقعا میتونم بگم که شانس وجود نداره و منم که خلق میکنم
منم که هر اتفاقی که وارد زندگیم میشه رو به وجود اوردم چه اتفاقات مثبت و چه منفی
این روزا که از قدرت خلق کردنم اطلاع پیدا کردم واقعا همه اتفاقات به بهترین شکل میفته.
پیشنهادات کاری که همینطوری داره بهم میشه و وقتی میریم مسافرت میبینیم که همه آدم ها در جهت خدمت به ما حرکت میکنن و بهترین ها برام اتفاق میفته لذت بخش ترین لحظات زندگیم ایجاد میشه چون میدونم این همه اتفاق خوب دیگه شانسی نیست بلکه خودم خلقش کردم و وقتی با تضاد ها برخورد میکنم میفهمم که بازم خودم خلق کردم و از خواسته هام اطلاع پیدا کنم.
خداروشکررررررر خداروشکرررررررر خداروشکررررررر
استاد ممنونم بابت همه آموزش هاتون??
باسمه تعالی
سلام به عزیزان
دوستان چقدر خدا خوب گفته که آیا من برای بنده ام کافی نیستم؟!
یعنی دنبال حال خوب جای دیگه نگرد
پیش منه
حال خوبه تو در کنار من بودنه
و حرف آخرم: نباشیم تمثیل: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم…
(: :)
یا حق
چقدر عالی.واقعا احساس خوب ما از بودنمون با خدا ایجاد میشه واگر فکرکنیم عوامل بیرونی این احساس رو میتونه در ما ایجاد کنه، به قول استاد میشیم
{برگی در باد }
و احساس خوب ما بستگی داره که جهان اطرافمون چیجوری باشه!
خدا رو شکر این همه آگاهی به صورت رایگان داره منتشر میشه.
دوازدهمین برگ سفرنامه،۲۳ تیر ۹۸
یادم میاد چند سال پیش یه دانشجوی رشته ریاضی بهم گفت همه چیز در جهان بر اساس یک سری معادلات به وجود میاد حتی توپی که در گردونه شانس به اسم یک نفر در میاد و برنده میشه، منظورش همون قوانین بوده و من هم باهاش هم عقیده بودم و با حرفش ایمانم بیشتر شد منتها اون فرکانس رو ادامه ندادم ولی در ناخودآگاهم اونو پذیرفته بودم و دقیقا مثل استاد که میگن وقتی قانون رو فهمیدن هیچ مقاومتی نکردن من هم اون موقع و هم وقتی قانون رو فهمیدم مقاومت نکردم و پذیرفتم منتها عمل کردن بهش هنوز جای کار دارم و اینکه همیشه گیر میکنم که آیا اتفاقات که میگن دقیقا چه اتفاقاتی منظور هست، چون در زندگی من اتفاقات کوچکی هست که اصلا متوجه نمیشم از کدوم باور و کدوم کانون توجه ام نشات میگیره،
این موضوعی که در فایل بهش اشاره شد از کمبود عزت نفس سرچشمه میگیره که استاد در دوره عزت نفس توضیح دادن ، اینکه با تغییر باورها و نگرش به احساس خوب برسیم نه عوامل بیرونی مثل مشروب و٫٫٫٫٫ این کار نیاز به تمرین داره و تکامل هم باید مورد توجه باشه و کار لذتبخشی هست وقتی نگرشمون رو درباره اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی تغییر میدیم
سلام
به همه
هر چقدر جلو تر میام از وجود همچین پروردگاری که تمام موجودات رو تو این زمین واقعا زیبا با این سیستم زیبا تر از زمین قرار داده و چقدر زیبا گونه به تمام موجودات از زیر زمین ، زیر اعماق دریاها روی جای جای این زمین پهناور ، کوها ، دشت ها ، کویر ها ، جنگلها روی آسمانها در فصول مختلف در شب و روز و در ساعات مختلف و در سنین مختلف بهشون توجه کرده و بهترین حالتی که براشون امکان داره مهیا کرده بدون هیچ گونه محدودیتی .
و این سیستمی که بر کل این زندگی ها موجودات نظارت و رسیدگی میکنه از علفی که در دوردست ترین جنگلها رشد میکنه تا چرخش منظم ماه .
که همشون تأثیر مستقیم در بهتر زندگی کردن من و تو داره .
یواش یواش دارم میفهمم که چرا به ما میگن خلیفه روی زمین .
چه قصر پادشاهی فرای بزرگ و پیچیده و خارقالعاده برای ما چیده ، کاملا میزان علاقه اش به ما روی میزان فراوانی نعمتش همراه به زیبایی خیره کننده در گوشه گوشه این زمین پهناور مشخصه .
یواش یواش دارم میفهمم که چرا اون بیشتر از ما می خواد تا ما از نعمتهای بیشتر و بیشتر بهره مند بشیم .
من ۲ سال پدر شدم دقیقا وقتی برای فرزندم وسیله مهیا میکنم از قبیل اسباب بازی ، کارتون ، خوراک ویا پوشاک خودم بیشتر از فرزندم دوست دارم تا اونا زودتر تست کنه و خوشحال بشه و دوباره و دوباره ازش استفاده کنه و با چه ذوقی دوست دارم بیشتر بیشتر برای تهیه کنم چه او بخواد و چه او نخواد ، دوست دارم هدایتش بکنم و دوست دارم به حرف من گوش بده و از دست من بگیره من براش مهیا کنم نه دیگران
این حس فقط حس یک پدره ، در این جهان پهناور، که همه چیز درونش همراه با تمام احساسات رو اون خلق کرده
حالا ببین خودش کیه
چطوری هدایت میکنه
تمام پرندگان مهاجر رو به سرزمین های مختلف
تمام حیوانات و موجودات مختلف رو.
تا به بهشتش برسیم .
و بهاش فقط ایمان به اینکه جواب تو میده
همین
آخه این خدا ارزش ندارد بقلش کنیو ببوسیش بگی
ممنونم که این جهان را خلق کردی
ممنونم که پروردگارم تو هستی
ممنونم که من رو به بندگی قبول کردی
ممنونم که اینقدر مهربان و عالم هستی
ممنونم که یک روز دیگر در این جهانت زندگی کردیم با تمام شادی ها ، غم ها ، ترس ها و چندش ها که چقدر زیبا بودن .
خدایا عاشقتم
بی خیال هر فردایی
چون خدا دارم
چون باور دارم اون برام مسیر میده
پس فردا چیزی به جوز لذت و عطر خدا و شناخت و استفاده بیشتر از توانایی هام و شناخت بهتر و بیشتر خداوند وهاب نیست .
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنی خودم
دوازدهمین برگ از سفرنامه
به نظر من یکی از دلایلی که ما آدما روی شانس تکیه میکنیم بخاطر عدم باور به توانایی های خودمونه
یعنی تنبلی میکنیم
یعنی قدمی برای رسیدن به اهدافمان برنمیداریم
یعنی قدمی برای بهتر شدن برنمیداریم
چون بهمون گفتن که تو عرضه نداری
از پس این کار برنمیای
یا حتی اگه یه کاری انجام دادیم بعدش کلی ما رو مسخره کردند
یا سرزنشمون کردن یا ذهنمون سرزنشمون کرده
و کم کم باور کردیم بی عرضه ایم
من خودم زمانی اینجوری بودم که فقط رویاهای خودم رو تجسم میکردم ولی حرکتی برای رسیدن بهش نمی کردم
چون خیلی از افراد نزدیکم (مثل برادرم) بهم گفتن نمیتونم عرضه ندارم مسخرم کردند و …
برای همین چهار سال عضو این خانواده بودم ولی تا همین یکماهه پیش حتی به این فکر نمیکردم که تو سایت کامنت بنویسم
حاضر نبودم یک دریم بورد برا خودم بسازم
با اینکه خیلی دوست داشتم قرآن بخونم ولی تنبلی میکردم چون باور نداشتم که می تونم بفهممش
و یکسری کارهایی که خوب میدونیم برامون مفیده ولی از سر تنبلی انجام نمیدیم (بیاید به این کارها بگیم act undo)
یادم میاد از بچگی، همیشه از انجام دادن فعالیتی تو مدرسه یا اجتماع فراری بودم
چون باور نداشتم که از عهدی مسئولیتی بربایم
همینا باعث شده بود که توانایی های خودم رو نبینم
ولی یکماهه پیش به خودم تعهد دادم که احساس توانمندیم رو قوی تر کنم کار هایی رو انجام بدم که قبلا انجام نمیدادم مثل کامنت گذاشتن
با اینکه ذهنم میدید که بقیه چه کامنت های پر محتوا و خوبی مینویسند و به من میگفت تو نمی تونی ولی من بهش میگفتم:
– مگه هر کسی یک کاری رو همون اولش که شروع کرده توش بهترین بوده
مگه تو شکم مادرش توانمند بوده
نه اون از اشتباهاتی که انجام داده فلان کارو یاد گرفته و در اون بهتر شده
– من بیشتر از اینکه برای بقیه بنویسم برای خودم مینویسم تا بعدا بخونمشون و متوجه اشکالاتم بشم
مثلا یکبار گفتم هر کسی که تو این سایت لایک سبز میگیره اعتماد به نفس بالایی داره ولی الان میگم هر کسی که حاضر میشه که نظرش رو( هر چقدرم که از نظر خودش ساده باشه ) تو این سایت بنویسه اعتماد به نفس بالایی داره چون حاضر شده یک قدمی برداره
به این خاطره که من تمام کسانی رو که پا رو نجواهای ذهنشون میذارند و میان خیلی راحت نظرشان رو مینویسند تحسین میکنم
– بقول یه بزرگی که در مورد نویسندگی میگه:
آدمی که صدتا داستان بنویسه، یک نویسنده است
منم به شما و خودم میگم که اگه صدتا کامنت بنویسید بالاخره چندتایش خوب در میاد چون هیچکس نمیتونه تو این سایت صدتا کامنت بد بنویسه
– و من الان حدود بیست تا کامنت نوشتم (هدف گذاری کردم برای صدتا)
– شروع کردم به خوندن قرآن البته اول کارم
– هنوز دریم بورد برای خودم نساختم ولی همین جا پیش شما به خودم تعهد میدم که انجامش بدم
– برای علاقه ام نویسندگی، تو یک کلاس آنلاین ثبت نام کردم
امیدوارم که شما هم اگه act undo دارید، امروز به خودتون تعهد بدید تنبلی رو کنار بذارید و انجامش بدید just do it
در پناه الله یکتا شاد باشید سالم باشید ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت
قل بفضل الله و برحمته فبذالک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون
بگو : به فضل و رحمت خدا ، شادمان باشند ،این از هر ثروتی که فراهم می اورند بهتر است.
سلام
این ایه چه کرد با من …
خدایا شکرت که فرصتی مجدد دادیو تونستم 12 امین مدار این سفرنامه پرپرکت رو طی کنم.
پیرو گزارش که در مدار دیروزم ثبت کردم ، کم کم دارم راه و شیوه هایی که حالمو خوب میکنه پیدا میکنم ، مثلا رفتن به طبیعت ، دوچرخه سواری ، شنا و…
تا اینکه این یک چراغ تو ذهنم روشن شد مبنی بر این : مهدی جان الان هوا خوبه ، شرایط هست میتونی بیای پشت سد شنا کنی و لذت ببری فردا روز که هوا سرد بشه میخای چکار کنی ؟
که میشه گفت تریلر یا پیش گفتار این روز سفر نامه بود .
اون لحظه خیلی تو لحظه بودمو شاااااد اصلا به حرفش گوش ندادمو به خیال خودم برای حل مسئله اعراض کردم گفتم فردا وجود نداره ، همه چی الانه ، مسئله فردا مال فرداست.
اما توی فکرم ، چند راه حل دیگه دم دست تر برای کنترل ذهنم و تغییر حس بد که بنا به تضاد های زندگیم رخ میده به خودم پیشنهاد دادم ، مثه دیدن مستند های زیبا یا مثه استاد برم سراغ گیم و بازی های کامپیوتری و… ( دلم میخاد قران خوندن اولویت اولم بشه)
تا دیروز برنامه ریزیم این بود که با منحرف کردن ذهنم توسط فعالیت هایی که معمولا گیر عوامل بیرونی بود حس خوبو ادامه بدم تو وجودم داخل پرانترز تا الان با خلوت کردن با خودم کاملا اوکی هستمو تا بحال چندین برنامه تنهایی با خودم پاس کردمو نتایجش بقدری عالی بوده که به مکرر دارم تکرارش میکنم ، اما
درکی که ازین فایل داشتم این بود:
شادی و حس خوبو باید در درون خودم پیدا کنم و با هرچیزی کوچک دم دست ولو سرگرم شدن با یک سنجاق قفلی حس خوبم بیشتر بشه و نخاد چهار پنج ساعت طی طریق بکنم ، با ماشین برم تا برسم به یه طبیعت اونجا از انرژیش برای حال خوبم بهره بگیرم
تو همین حوالی داشتم میچرخیدم یه هو ذهنم گفت یه جستار در قرانت داشته باش و سرچ کن : رحمت
این کارو برای بار دومه دارم انجام میدم و خیلی خوشم میاد ازش ، اما گاهی با ایه های عذاب روبه رو میشم نمیدونم چرا یک گاردی ذهنم میگیره تا میخاد حسم بد بشه رد میشم ازشو نمیخونم
بگذریم / چند تا نتیجه داشت جست و جوم تا اینکه رسیدم به این ایه زیبا در سوره یونس ایه 58 که خدااااا چه قفلی ، چه گره ای رو از ذهنم باز کرد
بگو : به فضل و رحمت خدا ، شادمان باشند …
این ایه خیلی حسمو خوب کرد ، رفتم ترجمه های دیگشو هم خوندم و بیشتر گل از گلم شکفت تا این لحظه ارتباطی روحی باهاش داشتم تا اینکه ذهنمم همراه شد به این شکل :
تو کادر گوگل نوشتم : منظور شادی به فضل خدا در قران. عباسمنش
با این سبک تنایج بیشتری که تو عقل کل وجود داره دسترسی میکنم ، یه جورایی اینجوری بیشتر ارتباط برقرار میکنم ،چون فکر میکنم هوش برنامه نویسی شده گوگل قوی تر از جستار از کادر جستجو خود سایت در عقل کله – دقیقا هم هر لینکی که نشون میده مربوط به همین سایت.
خلاصه این روشو گفتم بگم شاید بدرد دوستان بخوره ( هر سوالی داری عین همون متنی که تو ذهنت میاد تو کادر گوگل بنویس یه نقطه بذار و اخرش بنویس عباسمنش )
خلاصه علاوه برخوندن بخشی از کامنت های دوستان مربوط به همین فایل ارزشمند ” وگاس ” رفتم سراغ جواب هایی که دوستان داشتن با این استناد که من فهمیده بودم راز حال خوب داشتن توجه به فضل و رحمت خداوند هست اما نمیدونستم منظورش چطور؟؟
نمیفهمیدم ، اخه چجوری – این ادارکی که امروز کسب کردم باور ” خدا به شدت برای من کافی است ” رو تو وجودم قوی تر کرد
خلاصه بعد از خوندن جواب های عالی دوستان ، هدایت شدم به فصل سوم و چهارم کتاب رویاهایی که رویا نیستند استاد عزیز//////
و خدای من ، چقدر شوق داشتم تند تند بخونم برم برسم بهش – یه جورایی حس یه ادمی که خیلی تشنه شه بعد کلی که این نیاز تو وجودش بزرگ شده و رسیده به مرحله طاق شدن صبرش یه هوو یه پارچ نوشیدنی موهیتو بهش تعارف میکنن !!!
من اینجوریم که در این خصوص نمیتونم فطرتمو کنترل کنمو معمولا اگه یک لیوان مادرم واسم ریخته باشه اونو خالی میکنم تو پارچو سرررررر میکشم
خلاصه با صد برابر همچین ولعی هر دو فصل این کتاب ارزشمندو خوندمو خدااااااااا
چه ارامشی به دلم نشست
در حقیقت میشه گفت مکمل این فایل و فایل دیروزی فصل سوم و چهارم کتاب رویاها هست که پیشنهاد میکنم حتما همین الان تهیه و مطالعش کنین
توی اون کتاب به ادراکی کامل از ایجاد حس خوب از درون، بری از عوامل بیرونی رسیدم
فهمیدم نیاز نیست برای کنترل ذهنم حتما برم تو طبیعت و ریلکس کنم همون لحظه فقط با توجه به فضل و رحمت خدا میشه ، میشه و میشه ، و باز بیشتر شد عشقش تو دلم که فقط خدا واسه بندش به شششششششششششششدددددددددددددتتتتتتتتتتتتتت کافیه
و چه زیبا استاد تو اون مقاله توضیح داده شیوه بالانس کردن ذهن و روحو
چه زیبا تعریف کرده ماهیت ذهن و ماهیت روح رو
یه پاراگرافشو اینجا تایپ میکنم :
روح ما در برابر چیزهایی که میخواهیم یا دوست داریم داشته باشیم همان واکنشی را دارد که ما در برابر اکسیژن داریم !!!
هیچ کدام از ما هرگز نگرانی از بابت کمبود اکسیژن یا سخت به دست امدن آن یا در دسترس نبودنش نداریم
همه جا به این موضوع واقف هستیم که هر اندازه که بخواهیم اکسیژن در اطراف ما موجود است و این موضوع برایمان کـــــــــــــــــامـــلا طبیعی و بدیهی است ///////////////////////////
برای روح ما نیز رسیدن به هر خواسته ای کاملا بدیهی و طبیعی است . روح همه چیز را ممکن میداند ، روح میداند که همه آنچه که میخواهیم در جهان موجود است و البته دست یافتنی است
روح میداند که برای رسیدن به خواسته ها نیاز به تقلا نداریم بلکه باید اجازه ورود انها را به زندگی مان بدهیم ////
و چقدر زیبا در ادامه استاد توضیح دادن که به چه طریق میشه این نیرو رو در راستای خلق هر خواسته ای گمارد !
که به صورت خلاصه میشه گفت احساس خوب = خلق هر چیزی که میخای !!!
یا در جای دیگه فرمودن :
وقتی در احساس بد هستید ، هر اقدام فیزیکیی برای برطرف کردن این احساس اشتباه است . زیرا با یک عمل خاص نمیتوان فرکانس را تغییر داد ، بلکه با تغییر فکر و زاویه دید میتوان این کار را کرد .
یا در جایی دیگه نوشتند :
شما نمیتوانید یک روز تماااام غذا بخورید تا انرژی یک سالتان را ذخیره کنید و شما نمیتوانید بگویید من امروز را کاملا صرف نفس کشیدن میکنم تا برای چند هفته آینده اکسیژن ذخیره کنم .
////////////////////////// شما باید در هر لحظه احساس خوبی داشته باشید تا یک زندگی شاد و سالم را تجربه کنید.
خدایا ازت متشکرم چقدر زیبا هدایتم کردی به این محتوای ازشمند.
اعتراف: من خودم جز اون دسته از کاربرای سایت بودمو تقریبا هستم که دائما از نفهمیدن و ندیدن نشانه ها و گم شدن تو مسیر که تقاضای هدایت داشتمو ابراز میکردمو تق ریبا میکنم
یه جورایی همش فکرم این بود که نشانه ها و هدایت الهی خیلی خاصه و عجیبه ، همش تو فکرم مقولاتی مثه ید بیضا موسی یا بیرون اومدن شتر از دل کوه تو ماجرای حضرت صالح یا ازین دست اتفاقات تو ذهنم بود ینی منتظر بودم هدایت و نشونه های این مدلی ظاهر بشه
به همین بزرگی شیوه هایی برای خودم ابداع کرده بودم که ذهنمو کنترل کنمو حس بدمو به حس خوب تبدیل کنم که طبق گذارش هام کمترین فعلی که اخرین بار برای تغییر حس بد به خوب انجام دادم ، شنای طولانی مدت و دراب ماندن بیش از 3 ســـااعت بود!! البته حسم خیلی خوبه با انجامش یه جورایی واقعا لذت میبرم و به خانواده گفتم دلم میخاد خونمون کنار سد باشه و هر لحظه بپرم تو آبو ساعت ها شنا کنم
و خداااااااااااااا چه زیبا استاد از زبان سهراب سپهری در پایان کتاب رویاها فرمود : زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است …
ینی این حرف استاد مخصوص منه ، اگه به همین منوال به شنا کردن طولانی مدت ادامه میدادمو روشن نمیشدم به احتمال زیاد موهام میریختو بجاش پولک در میاوردم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بله زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است … و حوضچه اکنون به نظر من توجه کردن به فضل و رحمت رب العالمینه که بقدری فضل و رحمتش زیاده که نیازی نیسسسسس برای بدست اوردن اکسیژن زحمت یا استرسی داشت
ینی اگه با این دید به همه ماجرا ها و خواسته هام نگاه کنم ، بگم همونجوری که خدا به این راحتی اصلی ترین نیازمو که واقعا اگه چند دقیقه اکسیژن بهم نرسه میمیرم به این راحتی در اختیارم قرار داده ، داشتن سلامتی کامل و تناسب اندامو یه شغل ایده ال ، به شیوه ای عالی ، با خدمتی عالی با درامدی عالی و یه رابطه عاطفی زیبا و داشتن چنتا خونه و ویلا تو جاهای مختلف دنیا و چنتا ماشینو هواپیما ایکان ای فایو و جت شخصی و یکی دوتا کشتی که واقعا چیزی نیست !
خدا گفته به فضل و رحمت من شادی کنین … ینی چی ؟؟
خداییی که مالک تمام مملوکاته ، یا بهتر بگم بخشنده عام و خاصه یا بهتر بگم رب العالمینه گفته به فضل و رحمت من شاد باش
ینی چی ؟؟
ینی روی من حساب کن ، هرچی بخای میدمت
جوری شادی کن که مثلا اینگارحالتی پیش اومده یا انگار میگه : مهدی اقا من از تو خوشم اومده هیچ فرزند و وارثی هم ندارم بیا کل ثروت و مال و منالی که دارم کمپلت مال تو!!!
هیچیم ازت نمیخام فقط میخام واسم بخندی و شاد باشی !!! فقط توجهت به من باشه
//
خدایا کمکم کن به درک درستی از تو و قوانینت برسم
کمکم کن هر لحظه در شوق و ذوق و توجه کامل تو باشم
کمکم کن یقین پیدا کنم که فقط تو واسم کافی هستی و همه نیازامو به تو عرضه کنم و تقاضای ارضا ی هیچ نیازمو از هیچ جسم فانی نداشته باشم
کمکم کن شادی رو در درون خودم پیدا کنم با خودم در صلح باشم
یا رب العالیمن
یا رحمان
یا رحیم
یا مالک یوم الدین
کمکم کن تنها تورو بپرستم و تنها از تو یاری بطلبم در هر موضوعی
ازت سپاسگذارم که هدایتم میکنی به راه راست
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
وخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کی میتونه بگه ، کی میتونه تشریح کنه نعمت و رحمت و فضل و کرم تو چقدره ؟؟؟!!!!؟؟؟
در پایان متشکرم از استاد عزیزم جناب عباسمنش و خانم شایسته مهربان و هرآنکه در این بزم نقش دستی از دستان خدارو بر عهده گرفته .
ارادتمند
مهدی وثوق
/
/
/
/
(الان ول!24/مشهد/ایران/در 96 اومین روز عضویتم)
بنام خدای هدایتگر و وهاب
سلام به استاد بی نظیرم و جویندگان خوشبختی
روز دوازدهم سفرنامه: آموزه های سفر لاس وگاس
داشتم فکر میکردم اگه آدمهای معمولی به این سفر رفته بودن چه برداشتی از این سفر داشتن و چجوری برامون خاطراتشونو تعریف میکردن.
قطعا همش از شانسهایی که آوردن یا نیاوردن. از لذتهایی که بردن و از جاهای دیدنی که دیدن و یا بخاطر بدشانسی که آوردن و حالشون بد بوده و هیچ زیبایی ندیدن. اما وقتی یه آدم متفاوت و آگاه به این سفر بره تجربه ش از این سفر میشه یه درس که نه تنها به درک خودش بیشتر کمک می کنه بلکه چراغی میشه برای آدمهایی که در پی جواب سوالاتشون هستند.
استاد سپاسگزارم که از هر چیزی و از هر جایی درسی برامون داری.
خب بریم سراغ برداشتهای من از این ۷ دقیقه:
ذهن آدمهای بدبخت همیشه دنبال بهونه س. یعنی هرجا کم میاره دنبال چیزی میگرده تا بد بختیشو بهش نسبت بده و موجه ترین دلیل براشون شانسه. یعنی اگه یکی یه کاری رو انجام بده و بهر دلیلی تو اون کار موفق نباشه شانس نیاورده و اگه یه آدم دیگه دقیقا با همون شرایط همون کارو انجام بده و موفق بشه اون شانس آورده. ولی فقط یه عده خاص میدونن که دلیل موفقیت باورهای شخصه نه شانس و اقبال ……..
همین باور به خوش شانسی خودش میشه یه باور تقریبا درست که اتفاقا کارم می کنه. مثلا خود من یه آدمیم که دیگران اعتقاد دارن که خوش شانسم. خنده م میگیره از اینکه بعضی وقتها یه سری آدمها اجناسشونو میاوردن من براشون بزارم برای فروش میگفتن تو دستت خوبه زود میفروشی😂😂
همین کلمه دستت خوبه از بچگی باهام بوده
یادمه کوچیک که بودم همسایه هامون یه روسری میاوردن میدادن به مامانم که نظر بچه شونو بگیره میگفتن دستش شفاست😆😅وای خدااا چقدر ما جاهل بودیم. قبلا فکر میکردم فقط افراد زمان پیامبر جاهل بودن ولی الان میبینم چه جهل وحشتناکی داشتیم.
فکر میکردم جهل یعنی بیسوادی ولی الان میبینم که حتی خیلی از اندیشمندان و شعرا هم در جهل بودن. همین کلمه مرغ اقبال که اگه رو سر کسی مینشست خوشبخت واقعی بود که تو اکثر اشعار و حکایتهام هست.
خداوندا شکرت که منو از جهل و گمراهی به سوی نور هدایت کردی🙏🙏🙏
خیلی از آدمها بجای فکر کردن به دلیل موفقیت افراد موفق میگن ببینیم اون چکار کرده ما هم همون کارو انجام بدیم موفق شیم. همین صفهای خرید دلار و طلا و سکه و …… که الی ماشاالله تو کشور ما پره و هر روز مردم از اینور میپرن اونور و تعجب میکنن که چرا تا ما میرسیم همه چی تموم میشه. چه آدمهایی که بخاطر افت قیمت دلار و سکه قلبشون ایست کرد و کل زندگیشونو باختن و چه آدمهای که با باور درست رفتن و همون خریدها رو انجام دادن و ثروتشون چند برابر شده مثل استاد خودمون که برامون تعریف کردن که حسشون بهشون میگه دلار بخر و بعد ثروتشون افزایش چند برابری داره. و چه حسی بهتر و والاتر از اینکه به هدایتت عمل کنی و نتیجه بگیری و تمام وجودت غرق در سپاسگزاری بشه..
و هدایت نتیجه حال خوب داشتنه. نتیجه تمرکز بر نکات مثبته و نتیجه پله پله بالا رفتنه تا به خود خدا برسی و وقتی به خدا برسی به همه گنجینه های ثروت و نعمت میرسی..
خدای من شکرت بخاطر استاد حال خوبم. عاشقتم استاد که علمدار مسیر خوشبختی و سعادتی💚💚💚
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام او که بیشتر از من میخواهد به اهدافم برسم
در این روز نوشته ای در توضیحات فایل توجه من را به خودش جلب کرد و اونم اینکه
باور کنیم که خدا بیشتر از ما میخواهد به اهدافمان برسیم
واقعا چه جمله ای بود ، دگرگون شدم
اگر اشتیاق من برای رسیدن به خواسته هام ۱۰۰ هست ، اشتیاق خدا برای این امر ۱۰۰ به توان بی نهایت است ، زیرا که او عاشق منه و همه چیز را برای من آفریده و من را برای خودش
زیرا او خدایی است که به محض اینکه به چیزی بگوید باش ، می شود و دادن خواسته من برای او کاری که نداره هیچ بلکه کرامت خدا اینجوری اقتضا میکنه که درخواستم را بده
اصلا اگر خدا عاشق دادن خواسته من به من نبود پس چرا گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ چرا گفته از فضل من درخواست کنید؟ چرا گفته که من نزدیکم و دعای هر دعاکننده ای را اجابت میکنم؟
حال که او چنین گفته پس در شان چنین خدایی نیست که به ما دستور بدهد از او بخواهیم ولی خواسته مان را به ما ندهد
خب پس حلقه گمشده یا به اصطلاح دیگر این حجابی که اینجا هست چیه که مانع این شده این خواسته وارد زندگی ما بشه؟
با کمی تفکر متوجه میشویم که از سمت خدا که هیچ مشکلی نیست ، هر چه هست از سمت ماست و به قول حافظ:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
به یقین که وقتی بچه بودیم پاک بودیم و باورهای محدود کننده نداشتیم چون تازه از پیش خدا اومده بودیم ولی در طی روزگار بخاطر شرایط این پاکی ما مخلوط شد به باورهای محدودکننده ای مثل…
باورکمبود
باور عدم لیاقت
باور بردگی دیگران
و…
و تنها کار ما همینه الان که به اصل خویش که همان پاکی اون دوران بود برگردیم و ذره ذره ناخالصی هایمان را پاک کنیم
و خب مسلما چنین کاری یک شبه بوجود نمیاد چون که یک شبه ایجاد نشده و زمان آن به میزانی که متعهدانه روی خودمون کار میکنیم بستگی داره
و از زمانی که شروع میکنیم به پاک کردن ناخالصی ها زندگی عوض میشه و بعد از مدتی اون شب رویایی میرسه
همون شبی که پاک پاک پاک میشیم و نتایج خیره کننده میاد
و وقتی که دیگران به نتایج ما نگاه میکنند با خودشون میگن ببین چه شانسی داره در صورتی که فقط اونها دارن میوه را می بییند ولی از دیدن ریشه غافل هستند
از خدا میخواهم کهناخالصی های ما را پاک کند و بابت همهاون لحظه هایی که از یادش غافل شدم و مراقب پاکی وجودم نبودم توبه میکنم و زیر لب میگویم:
زهر چه غیر یار استغفرالله
سپاسگزارم آقای عباس منش و خانم شایسته بزرگوار🙏🌹