آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/06/site.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-22 07:56:442024-06-08 22:27:07آنچه از سفر به لاس وگاس آموختمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربونم
سلام خدمت استادای گرامی و همه دوستان
روز دوازدهم از روز شمار تحول زندگی من
تصمیم دارم امروز تو کامنتم چکاپ فرکانسی داشته باشم
فایل دوازدهم که برای من حدودا بیست روز شایدم بیشتر طول کشید اما تقریبا هروز بود و پیوسته.
تغییراتی که خودم کاملا حسشون میکنم
اول از همه رابطم با مادرمه
که واقعا عالی شده
خداروشکر برعکس قبل ک تشنج و دعوا بینمون زیاد بود جاشو به ارامش داده و چقدر زیباست
با هم چای میخوریم صحبت میکنیم از هم تعریف میکنیم حس میکنم مامانم خیلی شادتر و مهربون تر و مثبت تر شده
نمیدونم شایدم من عوض شدم
دومیش همسرمه ک ده روزی هست سر کار میره
و ما بعد از یکسال ک همیشه خورد و خوراکمون قرضی یا از فروش چیزی بود به در امد رسیدیم و این هفته سه ملیون وارد کارتم شد و نگم از برکتی ک داشت شاید اون روزایی ک قرض میکردیم یا طلا میفروختم مبلغای بسیار بالاترم وارد کارتم شده بود اما باید همون ساعت اول مثل نذری پخشش میکردم و به شب نرسیده کارتم باز خالی بود
و تونستم به حرف استاد گوش کنم و مبلغ کمی از همین سه ملیون پس انداز کنم
متوجه میشم ک دایره دوستام داره تغییر میکنه
ینی من قبلا اگ یه شب همسرم نبود حتما باید با دوستام برنامه میچیدم و خودمو با سیگار و فست فودو پاسور خفه میکردم
اما الان تا تنها میشم میام سراغ سایت و اصن تنهاییو نمیفهمم و به دوستام راحت نه میگم
الان با دو سه تا ادم جدید با لول بهتر اشنا شدم که حس خوبی بهشون دارم و دوستیمون تو باشگاهه ک این خودش نشون میده چقد لول این ارتباط بالاتر از دوستای قبلیمه
و ی مورد دیگ در مورد سیگار
بعد از سه سال ک من دوروز یا سه روز یبار یه پاک میکشیدم الان هفته ای ده تا نخم نمیشکم ینی نه اینکه قصد ترک کردن کرده باشم
خیلی جالبه که یادم میره
ینی من سیگار میکشیدم حسم خوب شه
الان چون حسم خودش خوبه شاید واسه همین فراموش میکنم
و واقعا چقد واسم قشنگه
استاد این تغییرات که میگم نتیجه کنترل توجهم فقط در حد پنج درصده
ینی خودم میدونم ک فقط ی کوچولو تغییر زاویه دیدم اینارو رقم زد اگه تعهد و توجهمو بالاتر ببرم ینی چی میشه
فایل امروزم ک فوق العاده بود
چقدر باعث میشه ما یاد بگیریم
این چن وقته ک بازی همستر رو بورس شده بود و همه تلاش میکردن من حتی بهش فکرم نکردم
و در جواب ب کسایی ک میخاستن قانعم کنن فقط لبخند میزدم و میگفتم امیدوارم شما پولدار بشی خیرت به مام برسه و تمااااام میشد
وقتی ما بدونیم همه چیز باوره همه چی تکامله گول نمیخوریم و از همه مهم تر طممممع نمیکنیم
طمع واقعا چاه بزرگیه
و از باور کمبود میاد
از باور اشتباه شانس میاد
چون یادمون میره همه چیز پله پله س میگیم عه حالا که تونستم تا پله صدم بیام بزار بپرم رو هزار
و با مخ برمیگردی خونه اول
استاد من واقعا خیلی عاقل شدم
خیلی اروم شدم
خیلی کمتر گریه میکنم
خیلی بیشتر شادم
و ممنونم از شما بابت این حسای زیبام
دوستتون دارم هم شما و هم عزیزدلتون و همه دوستای هم فرکانسیمو
بنام منبع ثروت
سلام به استادِ جان و خانم شایسته زیبا
الله جاری سازد کلامم را…
از تجربه خودم میگم…
یه دوره من، مشروبات الکلی زیاد میخوردم، یعنی یه جوری شده بود، هروقت که نیاز داشتم به تفریح، به شادی، به لذت بردن، به خوشحال بودن، حتما باید مشروب میبود، انگار اگر نبود یه چیزی کم بود…
و جالب اینجاس که هر شبی که من مشروب مصرف میکردم، فردای اون روز که از خواب پامیشدم، به شدت حالم گرفته بود، انگار قلبم پر بود، دپ بودم و قشنگ حس میکردم که فرکانسم خیلی پایین اومده..
کلا هروقت که به واسطه یک عامل بیرونی سیع میکردم حالم رو خوب کنم، ممکن بود اون لحظات حالم خوب باشه، ولی تا چند روز بعدش حال بدی رو داشتم
و همیشه عامل بیرونی، مشروب و قمار نیست، گاهی آدم ها هم هستن. ما برای حال خوبمون چقدر نیاز داریم دورمون شلوغ باشه؟ چقدر محتاج پارتنر، رفیق، خانواده و… هستیم؟
دقیقا به همون اندازه، از خودمون دوریم، از منبع حال خوب که خداونده دوریم…
ما باید کنار خودمون حالمون عالی باشه، کنار دیگران هم همینطور
ما باید توی تنهاییمون حالمون عالی باشه، وقتی دورمون شلوغه هم همینطور
اگر توی تنهاییمون حالمون بده، و حال خوبمون رو محتاج بودن آدم ها هستیم، یعنی وابسته ایم به عوامل بیرونی…
استاد جان مرسی بابت اینکه هرسری یادمون میاری که سپاسگذار نعمت های اطرافمون باشیم، که زیبایی ها و داشته های اطرافمون رو ببینیم، که حالمون رو خوب کنیم، که قدردان نعمت هامون باشیم…
چون راه درست و پایدار حال و احساس خوب همینه…
در پناه الله یکتا
سلام خدمت استاد محترم. خیلی دوستت دارم و متشکرم که همیشه و در همه حال به فکر بچه های سایت هستین و برامون این ویدیوها رو آماده میکنین و تجاربتون رو با ماها به اشتراک میذارین.
سلام به استاد عزیزومریم جان ودوستان عزیز دیگر که دراین سفرومسیر مرا همراهی میکنند من خواستم بیام اینجا هم یه رد پایی از خودم بزارم هم اینکه من قبلتر ازاین ها فکر میکردم که یکسری از مشکلاتی که تواین چن مدت برای من افتاد تقصیر عوامل وافراد بیرونی برام افتاده با توجه به این فایل وفایل های دیگه ای که از استاد گوش دادم اونهارو باوقایعی که تو زندگیم رخ داد یکی کردم مرا خیلی زیاد به فکر فرو برد ومن به اتفاقاتی که برام افتاده بود بیشتر نزدیک کرد ومن به این نتیجه رسوند که بیشتر وقایعی که در زندگیم رخ داد ساخته ذهن خودم بوده در صورتی که من عوامل بیرونی رو مقصرش میدونستم ومیخوام برای حل ای این مشکل به بیرون از خودم بگردم ولی اشتباه میکردم چیزهایی که برای من رخ داد نتایج ساخته افکار وباورهای خودم بوده ومن تازه چن ماهی که میشه وفایل های استاد عزیزم رو گوش دادم به این نتیجه رسیدم که باید به درونم مراجعه کنم باید از خودم شروع کنم اگه میخوام چیزی رو عوض کنم واینکه دیدگاهمو وباورهامو تغییر بدم حتما به چیزی که میخواهم میرسم به امید موفقیت همه دوستان وممنونم از استاد عزیز ومریم جان در پناه الله یکتا
با سلام خدمت استاد عزیز ودوست داشتنی خودمون.وخانواده گل وگرم خودم.خیلی زیبا بود فوق العاده عالی.حس خوبی گرفتم از صحبت هاتون.واقعا لذت بردم.چقدر چقدر آدم به خودش میباله که ارتباطش وقتی با خداش فرق داره حسش به دنیا واطرافش هم فرق داره.توی اون شهر وتوی اون هتل با اون عظمت همه یجور دیگه دارن فکر میکنن وبرای خودشون مثلا سرشون گرمه وتفریح میکنن اما شما که مدارت فرق داره شما که احساست جنسش یجور دیگس,لذت نمیبری.واین بنظرم از ایمان قوی شما سرچشمه میگیره وچقد لذت بخشه دنیارو از دریچه دیگه دیدن.ممنونم ازتون و خدارو واسه تمام زیبایی هاش حتی این شهر وحتی این لوکیشن شکر.عاششقتم خدا.
باسپاس ازاستادعباس منش ازاینکه خیلی خالصانه احساس خودشون رابیان میکنندووقتی یه نفری مثل استاددرفرکانس احساس خوب باشه،ودرتوریستی ترین شهردنیاقرارداشته باشه که اونجااحساسش خوب نباشه،نشان دهنده این هست که چقدرمابایدحواسمان دائم به احساساتمان باشه که اگه جایی هستیم که احساسمان خوب نباشدفرقی نمیکنه کجاباشه،سریع اونجاراترک کنیم وبه جایی بریم که احساسمون خوب وعالی باشه واین نکته خیلی مهم.درپایان ازاستادخوبم تشکروقدردانی میکنم که هرجااحساسش میگه مطالب خیلی جالب رابامابه اشتراک میزاره.ممنونم استاد
سلام و درود بیکران
من همیشه فکر میکردم انرژی و شادی را باید از بیرون کسب کنم و درون خود ذخیره کنم به همین دلیل همیشه در بیرون از خودم به دنبال احساس و حال خوب بودم و گاهی برای مدت کوتاهی حال خوب را تجربه میکردم ولی پشت آن درد بودو حال خرابی، نگرانی و افسردگی.
این که میگن پشت هر خنده گریه است بنطر من در این مورد صدق میکنه، وقتی من اون خنده و خوشی را از کارهای ناپاک و قمار و الکل بدست بیارم صدالبته پشتش درد و گریه هست و من این مورد را خیلی تجربه کردم.
خداراشکر مدتی است دیگر بدنبال عوامل بیرونی برای پیدا کردن حال و احساس خوب نیستم و اون را در درون خود پیدا میکنم با تغییر باورها و توجهم بر روی نکات مثبت.
در پایان خدارو شکر میکنم که به این سو هدایت شده و هر روز با کار کردن روی خودم به آگاهی و رشد خود (البته به لطف بیکران الهی) کمک میکنم.
یاحق
با نام و یاد خدا
سلام به دوستان و همراهان قدرتمندم
استاد خیلی ممنون بابت فایلی کوتاه و ارزشمند ، ی زمانی باور داشتم باید یه حرکتی بزنم که جهش بزرگی در ثروتم ایجاد نمایم به خیلی چیزها فکر می کردم از قرعه کشی بانکها ، زیر خاکی ، کار قاچاق ولی همیشه یه چیزی از درونم مخالف بوده و نشده حتی بعضی وقتا تا مرحله آخر پیش رفتم ولی نشده
استاد آشنایی با شما جهشی به یاد ماندنی در زندگیم ایجاد کرد اصلا یک ریال توی حسابهای قرعه کشی نگذاشتم که بمونه زیر خاکی و این مسائل هم که هیچی حتی اگر حرفشان هم میشه محل را ترک می کنم فایل تکامل شما را که شنیدم برام خیلی عالی بود و به نظرم بیش از صدها بار این فایل را گوش کردم و بعد از اون بود که از فاز چیزی به نام میلیاردر یک شبه کلا بیرون اومدم .
دیدگاهتون خیلی عالی و تاثیر گذاره من خودم به شخصه تمام حرفهاتون را کاملا قبول دارم و با جان و دل می پذیرم .
سلام به خانم شایسته عزیز
منم مثل خیلی های دیگه تا قبل از اشنایی بااستاد فکر می کردم ثروتمندشدن کارسختیه یا باید بابای پولدار داشته باشی یا شانس و اقبال بهت رو کنه مثلا یه ارث بهت برسه یا قرعه کشی خاصی برنده شی و یا باید خیلی سخت کار کنی بعداز سالهاشاید ثروتمند بشی .
اما از اشنایی بااستاد خیلی خوب فهمیدم این منم که تعیین می کنم ثروتمند باشم یا
اینکه خدا خودش غنی هست پس دوست داره بندگانش هم غنی و ثروتمند باشن
اینکه ثروتمند بودن کار خداپسندانه ایی و خداوند بیشتر از من می خواد که من ثروتمند باشم
که ثروت رو برای خودم برای لذت بردن از دنیا و نعمت های خدا برای دیدن تمام زمین خدا برای شاد بودن می خوان نه ایتکه فقط بخوام معامله کنم با خدا که اگر ثروتمند بشم به فلانی کمک می کنم فلان جا رو می سازم و … که خدا تو رودربایستی قرار بگیره بهم ثروت بده فهمیدم این از فکر منه که منو لایق ثروتمند شدن نمی دونه و باید حتما ثروت رو در جهت کمک کردن به دیگران بخوام تا بهم ثروت داده بشه .الان می دونم این فکر غلطه خیلی خوبه که به دیگران کمک کنم اما خودم هم خیلی مهم هستم پس ثروت رو در درجه اول برای خودم می خوام(خیلی این تفکر برام عجیب و سخت بود هنوز ذهنم قلقلکم می ده و این یعنی هنوز عزت نفسم جاداره کار بشه)
و کم کم به خودم قبولوندم که من لایق ثروتمند شدم حالا دیگه برام تجسم کردن در اون شرایط دلخواهم سخت نیست . حالا خیلی راحت خرج می کنم اصراف نمی کنم در حدی که دارم خرج می کنم و در همبن حد راحت خرج کنم چون می دونم خدای امروز من خدای فردای منم هست
چون می دونم با قطره قطره جمع کردن و خسیسی کردن ،کسی ثروتمند نمیشه پس باید سطلم رو بزرگتر کنم و سوراخها رو بگیرم اونوقت ثروت خودش میاد .
و اینکه تکامل رو فراموش نکنم که هیچ کس یک شبه پولدار نمیشه .
کسی رو میشناختم به طمع ثروتمند شدن با سرعت رفت سراغ بورس سکه به حدی رسید هرروز میلیون ها ضرر می کرد ولی می گفت فردا دوبرابر در میارم و نه تنها در نیاورد بلکه تمام زندگیش رو هم از دست داد و این برای من تجربه بزرگی بود که هیچ کس نمی تونه یک شبه ثروتمند بشه . اگرماهی 1میلیون کسی داشته باشه نمیشه انتطار داشته باشه ظرف چندماه به 100 میلیون در ماه برسه اول باید یادبگیره 1میلیون رو کنه 2میلیون بعد 4میلیون و همینطور ببشتر و بیشتر و اونوقت ثروت نمایی میشه و پول روی پول میاد اگر تکامل درست طی بشه .
خداروشکر بابت اینهنه اطلاعات ارزشمندی که دریافت کردم.
خیلی ممنونم خانم شایسته عزیز.
من یک ایمیلی فرستادم براتون یاخانم فرهادی عزیز خیلی خوشحال و سپاسگزار میشم اگر مطالعه بفرمایید.البته می دونم خیلی سرتون شلوعه .
درپناه الله
به نام خدا
سلام به همه
از استاد خوبم و خانم شایسته عزیز تشکر میکنم بابت این سفر
دیروز روز یازدهم از سفر من بود، وقتی فایل روز یازدهم رو گوش کردم و اومدم که برگ یازدهم از سفرنامم رو بنویسم نشد که نشد، روال عادی روز های قبل این بود که با یکم فکر متن خودش میومد و من مینوشتم ولی دیروز نتونستم چیزی بنویسم، گیج میشدم چی بنویسم، میدونستما چی میخوام بنویسم و کلی حرف و مثال تو ذهنم بود ولی ولی انگار یه چیزی مانع نوشتنم میشد، حرف ها جور در نمیومدن واسه نوشتن، خاستم به ذهنم یکم استراحت بدم و بعدا بیام کامنت بنویسم که توی کانال پیام روز چهل و یکم رو دیدم، روز چهل و یکم فایلش با فایل روز یازدهم یکی بود، “قانون جذب در قرآن”، خلاصه نشونه رو گرفتم و فهمیدم داستان چیه و تصمیم گرفتم تا روز چهل و یکم صبر کنم و با آگاهی هایی که تا اون روز بدست میارم در مورد این فایل بنویسم
بریم سراغ روز دوازدهم، “آنچه از سفر به لاس وگاس آموختیم”
“” ثروت یک امر ذهنی است. ابتدا ذهن شما باید ثروتمند شود. سپس آن ذهن ثروتمند شما را به سمت راهکارها، ایدهها و مسیرهای ثروتآفرین هدایت میکند “”
این قسمت از متن روز دوازدهم خیلی واسم حرف داشت…
اوایل آشنایی با استاد فکر میکردم من اگه باور هامو (از لحاظ مالی) تغییر بدم یهو به پول زیاد میرسم مثلا یهو یه پول گنده توی برنده میشم یا مثلا یه فرد ثروتمند میاد کلی پول میده بهم میگه بیا این واسه تو!
اون دوران گذشت و هیچ پولی از آسمون نیوفتاد واسم، رفته رفته به درک بهتری از قوانین رسیدم، فهمیدم که اشتباه فهمیده بودم، فهمیدم وقتی ذهنت ثروتمند باشه ایده های ثروت آفرین به ذهنت خطور میکنه، هدایت میشی به سمت فرصت هایی که اگه حرکت کنی و عمل کنی به ثروت میرسی و اینطوری نیست که یه شبه پولدار شی و باید تکاملت طی بشه
خلاصه گذشت و ایده هایی یهویی طبیعی میومدن به ذهنم، خیلی طبیعی و عادی، اینقدر طبیعی که گاهی فکر میکردم هیچ ربطی به قوانین نداره، ولی همش به قوانین ربط داشت
این جمله خیلی آگاهی دهنده بود واسم
???
“شانس”
شانسی بود، شانس اورد، اگه شانس بیاریم
همین چند روز اخیر به صورت ناخواسته گزارش قبل از فوتبال رو شنیدم، چند نفر داشتن میگفتن” شانس خیلی مهمه توی فوتبال، اگه تیم ملی ما شانس بیاره ما برنده میشیم، باید شانس به ما رو کنه، شانس بیاریم شوت بزنیم گل شه و… “، کلا چند نفر نشسته بودن داشتن در مورد شانس صحبت میکردن که اره شانسیه دیگه؛
آخه چی بگم…
چقد میشناسم افرادی رو که مدت هاست هر روز دارن شرط بندی میکنن تا یه روزی برنده بشن و به قول خودشون شانسشون بگیره و هر روز میگن فردا برنده میشم
شانس کجا بود، ما خودمون شانس رو میسازیم
یه تابعی هست توی کامپیوتر که اعداد تصادفی میسازه، توی ماشین حساب ها هم هست، این اعداد توی بازه صفر تا یک هستن با چند رقم اعشار، وقتی بیای مثلا صد تا عدد تصادفی از کامپیوتر بگیری یه چیزی حدود نصفشون تو بازه ی صفر تا نیم هستن و نصف دیگه تو بازه ی نیم تا یک، یعنی همیشه تعادل برقراره بین این اعداد که توسط مدار های منطقی کامپیوتر ساخته میشه
دانشمندان اومدن بررسی کردن دیدن ذهن و فکر و نوع نگاه و احساس ما میتونه تعادل بین این اعداد رو بهم بزنه، مثلا توی روز حمله ی یازدهم سپتامبر دیدن که دستگاه تعادلش به هم خورده و اعداد غیر عادی تولید میکنه، بعد بررسی هارو بیشتر کردن و در مکان های مختلف ازمایش کردن دیدن وقتی یه اتفاق مهمی رخ میده مثلا سونامی میاد یا زلزله، اعدادی که دستگاه تولید میکنه تعادل ندارن، بعد به این نتیجه رسیدن که ذهن و نگاه مردم و احساسات اونا میتونه حتی روی کامپیوتر هم تاثیر بزاره
ذهن میتونه اعداد تصادفی و شانسی تولید شده توسط کامپیوتر رو تغییر بده و این یعنی شانس رو ما به وجود میاریم
حالا بری این آزمایش رو واسه بقیه بگی میگن شانسی بوده که اون دستگاه اعداد شانسیه نامتعادل تولید کرده!!!
خدایا شکرت
استاد خوبم ممنون واسه این فایل با ارزش
ثروتمندو سعادتمند باشید.