درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3 - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-9.webp
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-25 23:00:252025-04-30 07:29:45درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و وقت بخیر خدمت شما
چه زیباست که دنیای ما رو اتفاقات ذهن و باورهای ما میسازد و زندگی میتواند انقدر ساده و راحت باشد که حد نداشته باشد.
من نمونهای که میتونم مثال بزنم، زیبایی تهران قشنگ در ایام عید است. چند نفر از دوستان گفتند که امسال، تهران در ایام عید مسافران زیادی خواهد داشت و شلوغ خواهد شد و شاید مثل هرسال نباشد. با این حال که همیشه تهران شلوغ و پر ترافیک رو دیدم و تجربه داشتم، با این حال باز هم موقع عید که رسید افکار گذشته که تهران در ایام عید فوق العاده با صفا و فوق العاده هست و مثل همیشه جذاب خواهد بود به ذهن داشتم و گفتم باز هم هرجا که بخواهم در تهران در کمترین زمان خواهم رفت. آسمان آبی را هر جا که بخواهم میبینم، چقدر دیدن قله دماوند در این ایام قشنگ و پر شکوه است. الان که داره شش روز از عید میگذره شاهد مسافران زیادی در تهران هستم و واقعا زیاد شدند، با این حال تهران باز هم حس میکنم قشنگ تر و با صفا تر شده است. ترافیک وجود ندارد، همش پاکی و تمیزی است و دوست داشتنی است. این فایل رو که دیدم یاد این حرف ها و این موضوعات افتادم. چقدر پیش فرضهایی که اصلا شاید خبر نداریم، دارد زندگی دنیای ما رو میسازد و بی توجه هستیم. من خودم به شخص خیلی سعی میکنم که به این موضوعات بیش از پیش توجه کنم و اهمیت قائل شوم.
با تشکر از شما
آقا رضا سلام درود بر تو
مرسی که این باور و این پیشفرضو دادی ،
آقا رضا
من 4 ساله به تهران مهاجرت کردم
اما یک بار نشده به لطف خدا اصلا نازیبایی هایی که قبلا در مورد تهران شنیده بودم به چشمم بخوره
و به لطف الله و هدایتش و قانون بدون تغییرش
هدایت شدیم به قسمتی از تهران که همش زیبایی و زیبایی و زیبایی و آب و هوای فوق العادست و من هر روز سپاسگذار تر از قبل هستم
و
وقتی قانون ذهن و کانون توجه رو بدونی
نه تنها تهران
بلکه شما هر موقع هرکجا باشی اونجا هوا بی نظیر و فوقالعادست
و من دقیقا دارم اینو تجربه میکنم
الانم به قول شما تهران مثل همیشه عالی زیبا ترافیک روان و شادابی و طراوت نوروز رو داره
و هوای بینظیر سمت شرق تهران و دماوند که رؤیاییه همیشه برای من
و مرسی
کامنت شما فرصتی شد که بازهم تمرکز کنم رو شهری که از بچگی تحسینش میکردم و دوست داشتم بیام اینجا زندگی کنم
و الان هم همینطور داره خواسته هام بزرگ تر میشه
مرسی آقا رضا به خاطر باور مثبتی که در مورد تهران نوشتی
و من هم تایید میکنم
و اینکه هم تاکید کنم که چون ما توجهمون روی زیبایی هاست هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر
این قانونه
مرسی از شما
درود بر شما
چقدر خوشحال هستم که به خواستهاتون رسیدید علی آقا عزیز. خدا رو شکر که انقدر دیدگاه زیبا درباره شهر دوست داشتنی تهران دارید. خیلی از این موضوع خوشحال هستم. همیشه از دیدگاههای منفی تهران اعراض میکردم و سریع میرفتم بالاترین منطقه تهران و از بالا زیبایی شهر قشنگ رو میدیدم و تحسین میکردم. به نظرم چنین شهری خیلی مقدسه که این همه ثروت درش وجود داره. این همه انسان برای خواستههاشون به این شهر اومدند و برای تحققشون دارند تلاش میکنند. کلی کمک داخل این شهر انجام میشه. کلا درباره تمام شهرها همین دیدگاه رو دارم و هرجا رفتم همین بوده. از شیراز، اردبیل، مشهد، اهواز، قزوین، رشت و کلاردشت. من جز زیبایی ندیدم. با این حال برای تهران همیشه این شگرد رو دارم و بی نهایت جواب داده است. موضوع جالب تر این است که خونه ما نیز به سوی کوههای بلند و سفید تهران است که چقدر برای من هر روز صبح دیدن این صحنه زیبا و عالی است و پیش فرض اینکه امروز روز عالیست، شکل گرفته است. خدا رو شکر. فکر کنم شما بوکسور هستید و ورزشگاه حرفهای. بنده مربی فوتبال هستم و از آشنایی با شما بسیار خوشحال هستم. انشاالله که خبرهای زیادی از موفقیت های شما بشونم و خوشحال میشم برای ارتباطات بیشتر.
با تشکر از نظر زیبا شما
(توت فرنگی 19 دلاری) چه اسم قشنگی استاد گذاشتین برای این و چقدر درس داره این فایل پر از عشق و پیشرفته
دقیقا الان که نگاه کردم و توجه کردم دیدم خیلی خیلی درسته
(اتفاقات به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارن ما هستیم که فرمان میدیم به وسیلگی دیدگاه و باورمامون
و خلق میکنیم نتیجه دیالوگ های زندگیمون را
الان اومدم دقت کردم دیدم دقیقا درسته این قانون.
من یه مثالی که خودم برای خودم اتفاق افتاده از بچگی اینه که یه درخت میوه وقتی میوه ازش میچیدیم من فوت میکردم و یه دست میکشیدم روش میخوردم و بابام و مامانم و هرکسی که اونجا بود به من میگفت نکن فامیل فلانی همین کارو کرده بیمارستانی شده و منم هیچوقت حرفای اونا برام ثاثیری نداشت و از بچگی همین روال پیش رفتم و هیچوقت مریض نشدم و یادمه که یه روزی داشتیم زردالو از درخت میچیدم با دخترخالم که من خوردم و اون گفت که نخور و منم گفتم بابا تمیزه بخور سخت نگیر اون گفت من میخورم ولی بهت قول میدم که مریض میشم و فرداش اون دقیقا مریض شد و دل درد و منم حالم بهتر از اون روزم بود
میخوام بگم این باوره که همه اتفاقات زندگی ما را داره رقم میزنه و خلق داریم میکنیم زندگیمون را نگاه به تجربه افراد نکنید هر کسی تجربه متفاوتی داره
هرکسی توی این دنیا با دیدگاه و باور های خودش ثانیه بعدی زندگیشو خلق میکنه
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت وجودتان
ممنونم از خانم شایسته مهربان و ثاثیر گذار سایت
1404سال موفقیت
استاد قول میدم آنقدر آنقدر پیشرفت کنم که بیام اونجا و براتون تعریف کنم
سلام دوست عزیزم
امیدوارم سالی پراز احساس عالی رو اغاز کرده باشید و
روی مومنتوم مثبت سوارباشید این قسمت از کامنتتون خیلی به دلم نشست
سپاس گذارم که نوشتید
میخوام بگم این باوره که همه اتفاقات زندگی ما را داره رقم میزنه و خلق داریم میکنیم زندگیمون را نگاه به تجربه افراد نکنید هر کسی تجربه متفاوتی داره
هرکسی توی این دنیا با دیدگاه و باور های خودش ثانیه بعدی زندگیش رو خلق میکنه.
این جملتون خیلی برام درس داشت و کلللی منو به فکر فرو برد.
نگاه به تجربه و باورهای افراد نکنید .چی میدونی این تجربه ی خوب یا بد دیگران نتیجه ی کدام باورهاش بوده.
در پناه خداوند همیشه سالم و پر روزی باشید
سلام ،دوست بهشتیم
به چه نکته ی قشنگی توی این کامنت زیبا توجه کردی که نوشته بود؛
(این باوره که همه ی اتفاقات زندگی ما رارقم میزنه وداره خلق میکنه زندگیمون را
نگاه به تجربه افراد نکنید هرکسی تجربه متفاوتی داره
هرکسی توی این دنیا بادیدگاه وباورهای خودش،ثانیه ی بعدی زندگیش رو خلق میکنه)
خیلی برام جالبه که این کامنت دقیقا نکته ای بود که من باید توی زندگیم توجه کنم وبهش عمل کنم چون من برای انجام هرتصمیمی اول نظر ودیدگاه دیگران رامیپرسم واین یک باور غلط من است چون هرانسانی درمدار خودش جواب من رامیدهد هرکس نتیجه ی افکار وباورها ودرنهایت تجربیاتی که از آن باورها داشته به من میگوید.
دیروز داشتم ازچند تا ازاطرافیانم درباره اینکه:
اگه به قبل ازازدواج برمیگشتید آیا بازهم ازدواج میکردید؟
یکی گفت چون همسرم آدم خیلی خوبی است ازدواج میکردم ولی بچه دارنمیشدم چون این دوتا بچه خیلی منو اذیت میکنن.
یکی گفت ازدواج نمیکردم چون الان همسرم با من مثل دوران نامزدی برخورد نمیکند ومن برایش معمولی شدم.
یکی میگفت اصلا ازدواج نمیکردم درمجردی مال خودتی
و
و
و
هرکسی نتیجه ی باورها ی خودش را درزندگی می بیند.
البته امروز صبح که این کامنت زیبا را خواندم دیدم چقدرجالب چون من داشتم مسیرم را اشتباه میرفتم چون داشتم ازدیگران میخواستم که به من کمک کنند که چه تصمیمی بگیرم.
ازشمادوست عزیز سپاسگذارم که با توجه به این نکته ،به من درس بزرگی دادید.
خداوند حافظ ونگهدارتان باشد.
(توت فرنگی 19 دلاری) چه اسم قشنگی استاد گذاشتین برای این و چقدر درس داره این فایل پر از عشق و پیشرفته
دقیقا الان که نگاه کردم و توجه کردم دیدم خیلی خیلی درسته
(اتفاقات به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارن ما هستیم که فرمان میدیم به وسیلگی دیدگاه و باورمامون
و خلق میکنیم نتیجه دیالوگ های زندگیمون را
الان اومدم دقت کردم دیدم دقیقا درسته این قانون.
من یه مثالی که خودم برای خودم اتفاق افتاده از بچگی اینه که یه درخت میوه وقتی میوه ازش میچیدیم من فوت میکردم و یه دست میکشیدم روش میخوردم و بابام و مامانم و هرکسی که اونجا بود به من میگفت نکن فامیل فلانی همین کارو کرده بیمارستانی شده و منم هیچوقت حرفای اونا برام ثاثیری نداشت و از بچگی همین روال پیش رفتم و هیچوقت مریض نشدم و یادمه که یه روزی داشتیم زردالو از درخت میچیدم با دخترخالم که من خوردم و اون گفت که نخور و منم گفتم بابا تمیزه بخور سخت نگیر اون گفت من میخورم ولی بهت قول میدم که مریض میشم و فرداش اون دقیقا مریض شد و دل درد و منم حالم بهتر از اون روزم بود
میخوام بگم این باوره که همه اتفاقات زندگی ما را داره رقم میزنه و خلق داریم میکنیم زندگیمون را نگاه به تجربه افراد نکنید هر کسی تجربه متفاوتی داره
هرکسی توی این دنیا با دیدگاه و باور های خودش ثانیه بعدی زندگیشو خلق میکنه
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت وجودتان
ممنونم از خانم شایسته مهربان و ثاثیر گذار سایت
1404سال موفقیت
(توت فرنگی 19 دلاری) چه اسم قشنگی استاد گذاشتین برای این و چقدر درس داره این فایل پر از عشق و پیشرفته
دقیقا الان که نگاه کردم و توجه کردم دیدم خیلی خیلی درسته
(اتفاقات به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارن ما هستیم که فرمان میدیم به وسیلگی دیدگاه و باورمامون
و خلق میکنیم نتیجه دیالوگ های زندگیمون را
الان اومدم دقت کردم دیدم دقیقا درسته این قانون.
من یه مثالی که خودم برای خودم اتفاق افتاده از بچگی اینه که یه درخت میوه وقتی میوه ازش میچیدیم من فوت میکردم و یه دست میکشیدم روش میخوردم و بابام و مامانم و هرکسی که اونجا بود به من میگفت نکن فامیل فلانی همین کارو کرده بیمارستانی شده و منم هیچوقت حرفای اونا برام ثاثیری نداشت و از بچگی همین روال پیش رفتم و هیچوقت مریض نشدم و یادمه که یه روزی داشتیم زردالو از درخت میچیدم با دخترخالم که من خوردم و اون گفت که نخور و منم گفتم بابا تمیزه بخور سخت نگیر اون گفت من میخورم ولی بهت قول میدم که مریض میشم و فرداش اون دقیقا مریض شد و دل درد و منم حالم بهتر از اون روزم بود
میخوام بگم این باوره که همه اتفاقات زندگی ما را داره رقم میزنه و خلق داریم میکنیم زندگیمون را نگاه به تجربه افراد نکنید هر کسی تجربه متفاوتی داره
هرکسی توی این دنیا با دیدگاه و باور های خودش ثانیه بعدی زندگیشو خلق میکنه
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت وجودتان
ممنونم از خانم شایسته مهربان و ثاثیر گذار سایت
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
وقتی مثالهای دوستان رو مرور میکنیم تازه درک میکنیم ما اغلب در دام این باورهای ذهنی افتادیم چه با نتیجه مثبت و چه با نتیجه منفی مهم اینه درک کنیم که خودمون خالق زندگی و تک تک لحظات هستیم.
در مورد کامنت دوستمون بابت تست درسی مثالی از نوع ورزشی میزنم . من سنگنوردی میکنم و تو باشگاه با لیبل رنگی درجه سختی مسیر رو مشخص میکنند ، خیلی از دوستان سمت مسیرهای سخت نمیروند ولی من با یک ذهنیت متفاوت میرم روی مسیر که اگر یک نفر صعود کرده منم میتونم . تو طبیعت هم هرگز درجه مسیر رو نمیپرسم و فقط صعود میکنم . حتی به باشگاه پیشنهاد دادم یک مدت مسیرها لیبل نخوره و نتیجه صعود بچه ها بررسی بشه که موافقت نشد. ذهن ما واقعا همه کار میکنه فقط کافیه درست جهت بدیم و هدایت خدا عمل کنیم . بقول استاد تو دوره 12 قدم ما باور خوب یا بد نداریم باید ببینیم کدام باور برای خوبه و کدام باور به کار ما نمیاد . من باور کردم هر مشتری که میاد سمت من فرستاده خداست و خداوند قطعا روش انجام کار رو به من میگه و این باور تحولی در زندگی من ایجاد کرد که اخرین روزهای سال 1403 یک مشتری سفارش کار داد و در مدت چند ساعت بیش از 70 میلیون سود برای داشت و تا قبل از این ذهن منطقی من میگفت کارهای امسال انجام شد و با رضایت کامل اماده تعطیلات بودم و این سورپرایز خداوند به من نشان داد برای خداوند زمان و مکان معنی نداره و همیشه منتظر معجزه باشم.
شاد و سلامت باشید
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و بقیه دوستانم
میخام یه مثال بزنم درباره خودم که میتونیم حتی پیش فرض های ذهنی مثبت رو بسازیم واسه خودمون، من عادت دارم هر روز به محض بیدار شدن از خواب یک لیوان آب میخورم یروز با خودم گفتم خب من که دارم هر روز صبح این لیوان آب رو میخورم چرا نیام واسش یه باور مثبت بسازم بعد هر زمان که میخواستم این لیوان آب رو بخورم میگفتم من وقتی این آب رو میخورم پوست صورتم صاف میشه شفاف میشه و… تا همین ماه پیش رفتم خونه داییم یهو دخترداییم و زنداییم منو دیدن گفتن پوستت صورتت چه خوب شده چون من پوست صورتم جوش میزنه و قرمز میشد و خب همیشه واضح بود بعد خیلی کم شده بود اون حالت البته تا اون لحظه خودمم دقت نکرده بودم بعد تو آینه نگاه کردم دیدم اره واقعا تاثیرشو گذاشته
یا زمان دانشگاه ما یه مدیرگروهی داشتیم اکثرا از اخلاقش ناراحت بودن میگفتن جواب نمیده و… بعد من میگفتم نه من که هر زمان میرم خوبه کارمم راه میندازه واقعاهم همینجوری بود یا ما یه استاد اقا داشتیم ترم بالایی ها میگفتن وای این استاد نمره نمیده نمیدونم از قصد میندازه و… اما من این ذهنیت رو نداشتم نسبت به استادمون چون همیشه اعتقادم این بود تو درس بخونی واسه چی نمرتو ندن امتحان میان ترم داشتیم بعد امتحان من که جوابا رو بررسی کردم گفتم من احتمالا 15 بشم چون کتاب یا جزوه نمیداد استادمون باید حرفای خودش سرکلاس رو نت برداری میکردیم و بعد جزوه یکی که کامل تر بود رو میگرفت و سوال طرح میکرد و دیگه ماهم نمیدونستیم اون دوستمون چی نوشته دقیقا خلاصه بعد که نمره ها اومد استادم 19 بهم داده بود حتی رفتم اتاقش گفتم استاد من 19 نمیشم استادم گفت نه نمره خودته منم دیگه چیزی نگفتم با اینکه اکثر بچه ها شکایت میکردن نمره کم داده و… کلا نسبت به اساتید نگاه منفی نداشتم هیچوقت
سلام دوست عزیزم
امیدوارم سالی پراز احساس عالی رو اغاز کرده باشید و
روی مومنتوم مثبت سوارباشید
خوندن کامنتتون و تجربه تون در مورد اب منو یاد این تجربه ی خودم انداخت.
نمیدونم توی چه فایلی از استاد شنیده بودم که میگفت من هیچ وقت سرما نمیخورم و اگه یه بار گلو درد داشته باشم ابلیمو عسل میخورم سریع خوب میشم.
من چون خیلی به حرفهای استاد ایمان دارم پذیرفتم
از همون روز تا به الان با کوچکترین احساس درد در گلوم صبح خودمو به یک ابلیمو عسل مهمون میکنم و میبینم که واقعا تاثیرش رو هم بر بدنم میزاره.
همیشه برابچهام هم درست میکنم وقبل از اینکه بخورن بهشون میگم حواستون باشه که این ابلیمو عسل چه میکروب هایی رو توی بدنتون میکشه وچه تاثیر زیادی بر روی بدنتون داره.
بچها هم چون ذهنشون پاک بوده پذیرفتن و تا احساس گلو درد میکنن سریع میگن ابلیمو عسل بیار برامون.
الان دوسالی هست که من و بچهام به لطف خدا سرما نخوردیم.و همیشه سالم سالمیم.
سحرجان هرچه بیشتر کامنت شماو دوستان عزیزم رو میخونم می بینم چقدر واضح در زندگیم هرجا پیش فرض مثبتی داشتم نتیجه رو هم دیدم و هرجا از قبل باورهای منفی و پیش فرض های منفی بودن و من نتونستم کنترل ذهن کنم اونجا هم شاهد نتیجه ام بودم.
ازت بی نهایت سپاسگذارم که مینویسید و میشید دستی از دستان خداوند که من و امثال من با خوندن کامنت های باارزشتون بیشتر یاد بگیریم.
در پناه خداوند باشید
سلام به اساتید بزرگوارم و دوستان همراه و هم مدارم .
عجب بحث جالب و پرطرفداری که هر قسمتش کلی درس و آگاهی داره و کاملا برای همه مون قابل درک و فهمه و حداقل هر کدوممون بارها تجربیات دراین رابطه داریم .
وقتی برمیگردم به گذشته نظر میندازم میبینم کل تجربیات گذشته م روی باورها چرخیده و زندگی الانم بر پایه باورها رقم خورده .اولین باور تخریب کننده ای که زندگی و آینده منو به هم ریخت این بود که همه میگفتن نسیم چون بچه طلاقه حق داره نتونه درس خون باشه و توانایی یادگیری مطالب رو نداره ، روی این اثاث هربار درسی به نظرم سخت میومد میگفتم من نمیتونم اینو یادبگیرم چون ذهنم کشش نداره و بخاطر مشکلات خانوادی من آدمی کند ذهن و ناتوان توی آموزش هستم بنابراین هیچ تلاشی برای آموزش و فراگیری مطالب نمیکردم و سال سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم و گفتم درس به درد من نمیخوره وازدواج کردم .
باور پر رنگ دیگه ای که زندگیمون رو به هم ریخت باور همسرم بود که روی منم تاثیر گذاشت . ایشون همیشه میگفت چون تو بچه طلاقی خودت هم توی زندگی با من نمیمونی و یه روزی از من جدا میشی و همیشه منتظر همون روز بود . این باعث شده بود منم باور کنم حرفش درسته و هربار به من میگفت تو بالاخره میری و بعد 23 سال تحمل آخرش زندگی من به جدایی کشید . از این نمونه مثالها توی زندگیم زیاد دارم .
مثل اینکه مرد وفادار پیدا نمیشه و همه مردا به بهانه های مختلف خیانت میکنن و این توی زندگی من عین آینه عمل کرد و تا به این لحظه چندین بار عین همین موضوع واسم پیش اومده .
استاد عزیز بی صبرانه منتظر راهکار تغییر باورها هستم و با علاقه این سلسله آموزش رو دنبال میکنم تا راه حل موضوع رو کشف کنم .
گرچه دوره 12 قدم رو دارم و معجزه ها ازش دیدم اما میدونم باز هم شما راهکارهای جدیدتر و فوق العاده تری برای ما دارید .
با عرض سپاس و قدردانی همیشگی وآرزوی عشق ،شادی و سلامتی بیشتر برای شما عزیزان .
سلام دوست عزیز
من خودم چون مادر پدرم وقتی یکسالم بود از هم جدا شدن کاملا میفهمم این حرفارو و نمیخوام بگم تاثیر نداره قطعا تاثیرشو میذاره اما ما میتونیم این حرفا رو نپذیریم یا اگه قبلا پذیرفتیم تغییرش بدیم من خودم مادر پدرم هر کدومش حداقل سه بار ازدواج مجدد داشتن و هی جدا شدن و کلا تو یک محیط بهم ریخته بزرگ شدم حرف اطرافیانم همیشه بود حتی وقتی بچه بودم دو سه سال پیش بابام بودم خیلی باهام بد رفتار میکردن بقیه من کلا بدون اعتماد به نفس بزرگ شدم بابای من دقیقا اعتقادش این بود بچه های طلاق اینده ای ندارن خودش مارو تخریب میکنن دیگه بقیه بماند اما من وقتی نوجوون بودم 13 _14 سالم بود گاهی پیش میومد یک خواستگار معرفی میکردن میگفتن خب شما شرایطتتون بهم میخوره اونم مثل خودت بچه طلاقه و… بعد من خیلی مقاومت داشتم میگفتم نه چه ربطی داره من میخوام با کسی ازدواج کنم که مادرپدرش باهم باشن و کلا قبول نمیکردم حرف بقیه رو دیگه از همه مدل حرفی شنیده بودم از اینکه بی خانواده ای و… کاری ندارم اما من کلا روحیاتم جوری بود خیلی مقاومت داشتم مثلا همیشه اطرافیانم میگفتن ازدواج کن از دست خانوادت راحت بشی نمیدونم یکی باشه حمایتت کنه من میگفتم اره بعد از چاله دقیقا میفتم تو چاه نمیخام بگم حرفایی که شنیدم و اتفاقایی که افتاد روی من تاثیری نداشت خیلیم داشت اما نمیتونستم حرفای بقیه رو درباره خودم قبول کنم تا سال کنکور که تصمیم گرفتم برم دانشگاه واقعا هیچکی باور نداشت بتونم قبول بشم اونم تو شرایطی بودم همسر مامانم با بچه هاش خونه ما بودن خب ماهم از بچگی باهم بزرگ نشده بودیم که اصلا اون زمان مدام بحث و درگیری بود خب من تو همون شرایط خوندم میرفتم گاهی جلو در پشت بودم ی فضای کوچیک بود ولی خب اون زمان واقعا از خونه و خانواده خسته بودم از طرفیم ازدواج رو راه حل نمیدونستم پس تصمیم گرفتم برم دانشگاه خلاصه خداهم کلی کمک کرد مسیرا باز شد و یک بنده خدایی کمک کرد کتاب تست بخرم و … من کنکور که دادم رتبم شد 497 بعد من یک مدرسه دولتی بودم اونسال فقط من تو شهرمون از مدارس دولتی رتبه برتر شده بودم همه تیزهوشان و نمونه بودن بعد زمانیکه دیگه میخاستم برم دانشگاه من مشهد دانشگاه فردوسی رو زده بودم اولویتم بعد رفتم به بابام سر بزنم و بگم دارم میرم دانشگاه برگشت سرشو یه تکونی داد و گفت دانشگاه برای شما نیست شما بچه طلاقین گذشتتون خراب بوده آیندتونم خرابه خداشاهده همینجوری بهم گفت منم عصبانی شدم گفتم اخه به من چه شما از هم جدا شدین به من چه دیگه خلاصه زمانیکه رفتم دانشگاه و تو جامعه دیدم اصلا اعتماد ب نفس ندارم و خیلی از درون بهم ریخته بودم اما حفظ ظاهر میکردم و کلا دلم نمیخواست کسی بهم ترحم کنه و همیشه تو ظاهر حداقل ادم قوی ای نشون میدادم خودمو پیش یه خانم مشاور میرفتم و یکم تو اون تایم نگران ازدواج بودم بعد بهم میگفت تو اگه الان ازدواج کنی دقیقا پا جای پای مامانت میزاری یا یه ادم دقیقا اونجوری که نمیخای میاد تو زندگیت یا حتی اگه اون ادم خوبیم باشه تو ازش یه آدم بد میسازی و اون زمان حرفاشو نفهمیدم الان میفهمم ولی خب همون زمانا یه شکست عاطفی بد خوردم که البته بخاطر شخصیت خودم بودم چون به شدت ادم وابسته ای بودم و… ولی همون نقطه عطف زندگیم بود چون باعث شد به این مسیر هدایت بشم البته هنوزم ازدواج نکردم الان 26 سالمه باز اطرافیان میگه دیر میشه و… کلا حرفای کسی برام مهم نیست حتی یک درصد
در کل حرفم این بود که نمیگم آسونه وقتی از طوفان اومدی بیرون و میخوای زندگیتو بسازی اما فقط یچیز منو نجات داد پیدا کردن عزت نفس من خیلی تلاش میکردم زندگیمو تغییر بدم بقیه رو ببخشم و از رنجش هایی که دارم رها بشم اما تا قبل عزت نفس انگار نمیشد وقتی مبحث عزت نفسو فهمیدم زندگیم دگرگون شد از این نظر که گفتم اینه همون چیزی که اگه بسازمش همه چی زندگیم تغییر میکنه الان بیشتر از یکساله که دارم فقط روی عزت نفسم کار میکنم مهم نیست تو هر چی استمرار نداشته باشم هر روز واسه عزت نفس قدم برمیدارم تمرین میکنم نمیگم آسون بود یا آسونه هنوزم خیلی ذهنم مقاومت داره هنوزم واقعا سخته واسم خودپذیری اما تنها راهش همینه پیدا کردن خودم احساس ارزشمندی رو درون خودم پیدا کردن و ساختنش اینکه خودمو ارزشمند بدونم با خودم به صلح برسم و خودمو دوست داشته باشم واقعا اینکه خودمو دوست داشته باشم اینقدر واسم سخت بود که بعضی شبها گریه میکردم اما الان خیلی بهتر شدم واقعا نتایجی که این یکسال اخر گرفتم بیشتر از چندسال قبل بوده حتی الان معیارام واسه ازدواج خیلی بهتر شده چون احساس لیاقتم بیشتر شده اصلا مهم نیست ادم از کجا شروع میکنه و قبلش چه اتفاقایی رو تجربه کرده عزت نفس همه چیزو تغییر میده چون وقتی آدم نگاهش به خودش تغییر میکنه و باور به خودش پیدا میشه و احساس ارزشمندیشو میسازه اصلا همه چی تغییر میکنه من الان مثلا در رابطه با خودم نمیگم الان وارد مدار آدمای خیلی عالی ، هدفمند و … شدم اما کاملا از مدار یکسری ادما خارج شدم و دیگه تو روابطم دارم میبینم مثلا قبلا همیشه آدمایی جذب من میشدن که بی بندوبار تر بودن یا خیلی از نظر اخلاقی درست نبودن و همیشه این تکرار میشد اما الان اصلا حتی مخصوصا توی این یکسال اخر اصلا همچین موردی رو ندیدم دور و برم یا تا روابطم یا تو جامعه که هستم درسته هنوز در مدار اون شخصیتی که میخام نیستم چون خودم هنوز اون شخصیت رو ندارم اما واقعا واسم پیشرفته که از مدار یکسری روابط و آدما خارج شدم و به نظرم فقط عزت نفس هست که همه چیو تو زندگی ادم تغییر میکنه مخصوصا تو روابط که بقول استاد همه چی احساس لیاقته
به نظرم دوره عزت نفس و دوره احساس لیاقت واسه همه از واجباته
موفق باشی دوست عزیز
سلام سحر جان دوست خوب هم فرکانسیم .
ممنونم از کامنت زیبایی که نوشتی حقیقتا منم خیلی تلاش میکنم مخصوصا روی عزت نفسم و دوره عزت نفس و 12 قدم رو باهم خریدم و خیلی بهم کمک کرد .
توی زندگی دومم قبل اینکه دوره عزت نفس رو بخرم ، بامردی ازدواج کردم که خیلییی خودمو به خاطرش تغییر دادم و از تمام خواسته هام گذشتم ، حتی نوع پوششم رو به خاطر اون تغییر دادم و ترس از دست دادن داشتم .مخصوصا مقاومت داشتم دوباره جدا بشم گفتم بازم میشم مثل مامانم که سه بار ازدواج کرد و آخرشم ناراضی بود . اما بعد خرید دوره روی خودم خیلی کار کردم دوباره شدم همون آدم سرزنده پرتلاش و حرف مردم واسم اهمیتی نداشت .برای باردوم بهم خیانت شد که الان میفهمم نتیجه باورها و انتظارات خودم بود . به هر حال از همسر دومم هم جدا شدم و با خودم تصمیم گرفتم تا زمانی که خودم رو درست نکردم وارد رابطه دیگه ای نشم .
به هر حال عزیزم واست آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم هر روز موفق تر و شادتر باشی وبهترین زندگی رو برای خودت بسازی عزیزم توکل به الله مهربان
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
• آیا این پیشفرضهایی که خیلی راحت پذیرفتهام و هرگز درستی آنها را زیر سؤال نبردهام، به من کمک میکنند یا به من آسیب میزنند؟
-بیشتر پیش فرض هایی که در زمینه های مختلف داشتیم باعث ضربه زدن به ما شده و اکنون با وجود کار کردن بر روی آنها در بسیاری از موارد هم چنان تغییر نکرده است با وجود اینکه فکر می کنیم باورهای ما تغییر یافته در عمل هنگام مواجه شدن با تضادها و چالش ها مشاهده می کنیم که تنها کمی واکنش ما بهتر شده و دیدمان به مسائل مثبت تر شده است
• آیا در خدمت من و خواستههایم هستند یا بر علیه من؟
-باورهایی که از استاد در دوره های مختلف می شنویم همیشه به نفع ما عمل کرده اما باورهای گذشته در اکثر مواقع منفی و نامناسب بوده و مانع تحقق خواسته های ما خصوصا در زمینه ی مالی شده است
• آیا این پیشفرضها، باور به امکانپذیر بودن خواستههایم را در ذهنم پرورش میدهند یا باور به غیرممکن بودن آنها را؟
-اکثرا به دلیل فکر کردن به چگونگی از چه طریقی در چه زمانی عجله کردن و تمایل به دور زدن قانون تکامل توجه به مشکلات پیش رو داشتن تجربیات نامناسب گذشته عدم داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی مقایسه ی خود با دیگران باور به امکان پذیر نبودن بسیاری از خواسته ها بسیار بیشتر از امکان پذیر بودن آن هم چنان وجود داشته و نشانگر این است که باید بسیار بیشتر بر روی باورهای خود و تغییر آنها زمان و انرژی صرف کنیم
• آیا رسیدن به خواستهها را برایم آسان میکنند یا سخت؟
-بسیاری از پیش فرض ها و باورهای ذهنی ما خصوصا در زمینه ی مالی تحقق ساخته ها را بسیار سخت و حتی غیر ممکن می داند
مثلاً:
• پیشفرضهایی که دربارهی کسبوکار دارم، آیا به رشد کسبوکارم کمک کردهاند یا باعث شدهاند که موفقیت شغلی را غیرممکن تصور کنم؟
-با توجه به باورهای نامناسب و تجارب منفی گذشته در زمینه ی مالی موفقیت شغلی را منوط به کسب تجربه ی بیشتر عدم مقایسه خود با دیگران لذت بردن از مسیر به جای تمرکز بر میزان درآمد می دانیم
• پیشفرضهایی که دربارهی روابط دارم، آیا موجب تجربهی یک رابطهی عاشقانه، محترمانه و پایدار شدهاند یا من را به این باور رساندهاند که «پسر خوب» یا «دختر خوب» کم است و داشتن یک رابطهی موفق و عاشقانه، اصولاً غیرممکن است؟
-پیش از این بارها شنیده ایم که روابط عاشقانه ی پایدار وجود ندارد و با گذشت زمان روابط عاطفی به تدریج از هم پاشیده خواهد شد ممکن است شروع رابطه بسیار جذاب باشد اما ختم به خیر نخواهد شد اکنون با کار کردن بر روی باورهایمان به این نتیجه دست یافته ایم که افراد متناسب با باورهای ما به ما واکنش نشان می دهند تنها کافی است بر روی باورهای خود کار کرده و تمرکز خود را از روی طرف مقابل برداریم خداوند در زمان مناسب افراد مناسب را به سمت ما هدایت کرده یا به راحتی آنها را حذف می کند
پیش فرض های ما در سایر زمینه ها مثل سلامتی با عمل کردن به دوره ی بی نظیر استاد به کلی تغییر کرده و نسبت به گذشته از اتفاقات نامناسبی که ممکن است در آینده برای ما رخ داده و بیماری هایی که ممکن است ما را زمین گیر کرده برطرف کرده است اکنون اطمینان داریم با رعایت قانون سلامتی سلامتی ما تا پایان عمر تضمین شده است
هم چنین پیش فرض های ذهنی ما نسبت به مرگ اطرافیان تا حد زیادی تغییر کرده و برای مرگ آنها نسبت به گذشته متاسف نشده و احساس خود را بد نمی کنیم فایل استاد به نام ما بی انتها هستیم به پیش فرض های ذهنی ما درباره مرگ و علاوه بر آن لذت بردن بیشتر از تک تک لحظات زندگیمان سخت نگرفتن به خاطر گذرا بودن زندگی کمک زیادی کرده است
باورهای ما در زمینه ی بخشش به دیگران چه از لحاظ مالی یا صرف زمان و انرژی با شنیدن سخنان استاد تغییر کرده و تنها در صورتی می بخشیم که با رضایت کامل خودمان و از مازاد باشد
باورهایمان در زمینه ی عزت نفس و احساس ارزشمندی تغییر کرده و این تغییرات نتایج مثبت زیادی برای ما به همراه داشته است که همه ی آنها به دلیل بارها و بارها شنیدن آموزه های استاد وحی منزل و کلام خداوند دانستن آنها و عمل کردن به آنها در حد درک و فهممان بوده است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به شما دوستان بهشتیم
چقدرزیبا وتاثیر گذار بود این کامنت زیباتون چقدربه نکات مهمی دراین درس توجه کردید
چقدر خواندن کامنت شما به من احساس خوبی داد
این نکته بیشتر ازهمه روی من تاثیر داشت که؛
اشاره کرده بودید به یکی ازفایل های استاد بنام(ما بی انتها هستیم.)
وقتی شما دوستان این آگاهی هایی که ازفایل هایی که یادگرفته اید درکامنتتون مینویسید من بیشتر توجه میکنم بیشتر یاد میگیرم،بیشتر دقت میکنم که استاد چی میگه ومن عمل کنم.
سپاسگذارم ازشما دوستان عزیزم
خداوند حافظ ونگهدارتون باشه.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چگونه ذهن ما اتفاقات را رقم می زند؟
-اگر ذهن ما پیش فرض های نامناسبی از اشخاص داشته باشد رفتارها و نکات منفی آنها را دریافت کرده و در حالت دوم با داشتن پیش فرض های مناسب رفتارها و نکات مثبت آنها را دریافت می کند
-اگر باور کنیم خوردن قرص یا دریافت دعای خاص می تواند به افزایش توانایی ما منجر شده و نتیجه ی خوبی برای ما به همراه داشته باشد حتما اثر بخش خواهد بود
-ذهنیت و نگرش سایر افراد بر قضاوت ها و پیش فرض های ذهنی ما تاثیر گذار هستند به همین دلیل باید مراقب نظر دیگران و شنیده ها یمان باشیم
-ذهنیت و باورهای ما باعث می شود علی رغم مناسب یا نامناسب بودن شرایط آنها را مطابق با پیش فرض های شکل گرفته در ذهن خود به صورت مثبت یا منفی تفسیر کنیم
-باورها در ذهنیت ما نسبت به شرایط و موقعیت ها تاثیر گذار هستند
-ذهنیت ما حتی می تواند در حس لامسه ی ما تاثیر گذار باشد
-آگاهانه می توانیم پیش فرض هایی در ذهن خود ایجاد کرده که به نفع یا به ضرر ما عمل کند
-پیش فرض های ذهنی ما درباره ی سخت یا آسان دانستن قابل حل بودن یا نبودن مسئله بر گرفتن نتایج مثبت یا منفی موثر هستند
-باورهای ما عملکرد ما را تغییر می دهند
-باورهای ما رفتار ما را تغییر می دهند
-باورهای ما تمام جنبه های زندگی ما را کنترل می کنند
-اغلب ما باورهای محدود کننده در زمینه های مختلف داشته که باعث عدم موفقیت و پیشرفت ما شده است
-با تکرار میلیون ها باره ی باورهای مخرب آنها را پذیرفته و تلاشی برای تغییر و حتی شک کردن به آنها از خود نشان نداده ایم
-باید با پرسیدن چرایی باورهای مخرب خود را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهیم
-با تغییر باورها جهان ما تغییر می کند
-با در نظر گرفتن هدایت های خداوند تحقق تمام اهداف و حل مسائل به راحتی امکان پذیر است
-با داشتن باورهای مناسب نتایج ما نسبت به دیگران بسیار متفاوت و بزرگتر خواهد بود
-در تمام زمینه ها نشانه ی پیش فرض ها و باورها را به صورت مشهود مشاهده می کنیم
-با داشتن باورهای مناسب تحقق تمام اهداف به راحتی امکان پذیر است
-از طریق مشاهده ی الگوها می توانیم برای ذهن خود باور پذیر کنیم افراد علی رغم داشتن شرایط یکسان نتایج متفاوتی کسب می کنند و تفاوت نتایج تنها به دلیل تفاوت باورهایشان است
-نسبت دادن عوامل بیرونی به موفقیت مانع تحقق اهداف ما می شود
-با داشتن باورهای مناسب به شرایط افراد موقعیت ها ایده های بهتر هدایت می شویم
-جهان به باورها و افکار ما پاسخ می دهد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
با سلام خدمت استاد جااااان و خانم شایسته گرامی
درباره این پیش فرض ها آروم آروم به لطف خدا و آموزهای شما دارم یاد می گیرم که چگونه این ذهن وقتی که اتفاقی می افتد چگونه سعی دارد که به شکل منفی ما را به رگبار ببندد و از آنجایی که ما هستیم که به اتفاقات شکل می دهیم یاد گرفته ام وقتی در این شرایط گیر می کنم چگونه تشخیص بدهم از آنجایی که خیلی خوب به شاگردان خود آموزش دادید که حس خوب و بد را تشخیص دهیم وقتی می فهمم که حسم بد هست و نجوا و شیطان دارد با من حرف می زند
یه مثال تازه و زنده همین چند روز پیش بخاطر ایام عید که تعطیل هستیم تاکسی اینترنتی کار می کنم بعد آخرین سفر بود که گرفتم رفتم به مقصد دوتا اتباع افغان بودند رو سوار کردم آدرسی که دادند به من فاصله زیادی با مقصد داشت یکم نجوا شروع کرد به صحبت کردن که می خواد یه اتفاق بدی برات بیافته و هی قدرتش بیشتر شد یه لحظه صدایی شما تو گوشم زنگ زد گفتین که وقتی همه چی گل و بلبل هست که نمی خواد ایمان نشون بدی حالا که ترس تمام وجودت رو گرفته نشون بده ببینم منم گفتم چشم و شروع کردم با خودم حرف زدن که چقدر تعطیلات خوبی هست امروز خوب کار کردم و اینکه به خودم گفتم من داخل یه مدار دیگه ای هستم از محالاته واسه من اتفاقی بیافته ولی ترسه هم بود گفتم من همون حرفی که استاد میزنن وقتی در بیشتر مواقع حالت خوبه یعنی مدارت درسته و برا من به امید خدا اتفاقی نمی افته و رسیدیم به مقصد به کلام الله وسط بیابون بود هی اون می گفت الان کاردی چیزی در میاره می کنه یه جاییت یا میگه از ماشین پیاده شو بخدا قسم گفتم برا من اتفاق نمی افته هر چس می خوای بگو بعد پیاده شدن کرایه رو دادن و من اومدم شکر خدا
چند روز پیش یه حسابی با یه بنده خدا داشتم رفتیم جلو عابر بانک که برام ک ب ک کنه باجه اولی گفت شماره کارت مقصد اشتباه هست یه کارت دیگه دادم بهش دوباره همین رو گفت ATMرفتیم یه عابر دیگه دوباره شروع کرد که این بنده خدا کارتش رو دس کاری کرده که حسابت رو نده مگه میشه دوتا بانک مقصد مشکل داشته باشه از بس که حول شده بودم ولی ته ذهنم می گفت آروم باش تا درست بشه یه باجه دیگه رو انتخاب کردیم اینبار خودم رفتم شماره کارت مقصد رو وارد کردم بعد دوباره شماره کارت خودن رو اشتباه وارد کردم این دفعه اون حس خوبه گفت آرون باش میگم یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بسم الله و شماره کارت خودم رو زدم و انتقال انجام شد
در کل این که ما خودمون هستیم که به اتفاقات شکل می دیم این که استاد جااااان اینقدر روی ورودی ها تاکید دارن برا همین هست که در همچین مواقعی اگه ورودی های منفی زیاد باشن اول نمی تونی تشخیص بدی که نجوا هست یا صدای حق بعد اگه تشخیص هم بدی اینقدر فشار افکار منفی زیاد میشه در ذهنت که نمی توانی جلو دارش باشی و اینکه نمی توانی ذهن خودت را مدیریت کنی به سمت اتفاقات مثبت شاید اون دوتا آدم اون شب واقعا برنامه داشتن برا من ولی شکر خدا چون من ذهنم رو منحرف کردم و از آموزهای شما رو مرور کردم در ذهنم هیچ اتفاق بدی نیافتاد
استاد از همه چیز که بگذریم خدارو به تعداد نفس ها شکرت که هستی و این چشم ها و گوش های ما هر روز شما رو می بیند و می شنود الهی شکرت بابت استادم