درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 9

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم پیشنمازی گفته:
    مدت عضویت: 1854 روز

    سلام خدمت شما استاد گرامی

    سپاس فراوان بابت این آگاهی های که در اختیار ما قرار میدهید

    من دوتا دختر دارم وقتی کوچک بودند و مریض میشدند و آه و ناله داشتند بهشون میگفتم من یک دارویی به تو میدم که معجزه می‌کنه و خیلی قویه و همه میکروب های داخل بدنتون و از بین میبره و از طریق مدفوع آن خارج می‌کنه بعد یک دونه عدس رو برمیداشتم میزاشتم دهانش و با آب میگفتم قورت بده و همینطور میگفتم الان داره همه رو می‌شوره و می‌بره و بعد چند دقیقه خوب میشدند

    کلا ماش و عدس و لپه جزو قرص های جادویی من بود

    الان که دارم خودم رو بررسی میکنم میبینم که من خودم ذهنیت های بدی دارم که زندگیمو در جهت ناخوبی قرار داده ،اما اینقدر مقاومت دارم که با تغییر ذهنیت میتونم دستاورد متفاوتی داشته باشم که حتی میترسم تغییرش دهم چه برسه به تجربه کردنش

    در حالیکه وقتی نتایج و تجربیات دوستان رو می‌خونیم میبینیم که چقدر ساده و زیبا میشه اگر تغییر ایجاد کنیم

    خیلی سپاسگزارم بابت آموزشهایی که در اختیار مون قرار میدهید

    ارادتمند شما

    مریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    بنام خدا

    سلام استادم عزیزم و سلام خانم شایسته گرامی

    سلام به همه رفقای نازنینم در این سایت

    مثالهایی از تجربیات خودم

    من یادمه همین دو سه سال پیش با داداشم و شریکش کار میکردم این 2 تا شریک تو کسب و کار خودشان یه چند تا باور عجیبی داشتن

    اولیش این بود که میشستن باهم مشروب میخوردن و میگفتن هر موقع مشروب میخوریم مشتری از در و دیوار میریزه و برعکس هر موقع یه ادم خیلی مذهبی میومد میگفتن بازارمون بسته شد چون من باهاشون کار میکردم دقیقا این باورها براشون جواب بود یعنی اینا مشروب میخوردن انقدر مشتری میومد که من تعجب میکردم خداروشکر من اون موقع با استاد آشنا شدم اینو باور نکردم

    دومین مورد این بود که باور داشتن مشتری مثل پشکل ریخته یکی میاد به ما سود میده میره بعدی میاد یعنی همیشه من میگفتم هوای مشتری رو داشته باشید میگفتن ما نگران نیستیم مشتری بره چون بره یکی بهترش میاد این باور هم عجیب جواب میداد چون انگار همه دس به دست هم داده بودن به اینا خیر بدن یکی میومد بعد مثلا ناراضی بود ازشون دفه بعد نمیخرید یکی دیگه میومد چند برابر قبلی گرونتر میخرید

    من تو زندگی خودم هم مورد زیاد دارم ولی از وقتی با استاد هستم همیشه میگم چه باوری به من کمک میکنه حالا مهم نیست چی باشه وقتی یه باوری به من کمک کنه قبول میکنم مثلا وقتی همه چی باوره چرا من بگم وقتی مشروب میخورم بازارم باز میشه که به بدنم هم ضربه بزنم مثلا میگم من هر لحظه به پول فکر کنم مشتری میاد برام این باور بهتره یا مثلا من هر روزی صب شکرگزاری کنم به نحو عجیبی مشتریهام زیاد میشن

    من به این نتیجه رسیدم اولا به باورهای قبلی شک کنم بعدشم هر چیزی که به من کمک میکنه قبول کنم چون قانون اینه به قول استاد واضح تر از این مثالها که هممون زدیم تو کامنتها

    خب وقتی به اهمیت باورها پی بردیم بیایم باورهایی رو قبول کنم که به من کمک میکنه

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    هدیه همتی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    به نام خدایی که همواره ما را هدایت می کند

    سلام بر استاد عزیزتر از جانم

    سلام بر مریم جون

    سلام بر همه دوستان عزیزم

    خدایا شکرت به خاطر سلسله فایل هایی که در مورد توت فرنگی 19 دلاری بر روی سایت قرار گرفت.

    من دوره هم جهت با جریان خداوند را فعلا خریداری نکردم واز خداوند می خواهم که شرایط مالی ام را برایم پر برکت تر کنه وبتونم این دوره فوقالعاده را با عشق بخرم

    من فعلا با مطالعه کامنت های دوستان در مورد این دوره خیلی از مسائل خودم را تونستم تا حدود زیادی بررسی کنم وبه نتیجه ملموس برسم.

    الان واقعا متوجه ارزش مطالعه کامنت ها رو بیشتر درک میکنم

    من الان در سفر ایام عید نوروز هستم از همون لحظه شروع سفر از خداوند خواستم که سفری بسیار آسان و راحت و ایمن برایم فراهم کند از تهران به قشم. از سفرهای استاد الگو گرفتم با ماشین خودمون و همون امکاناتی که داریم لذت ببریم وخداروشکر به هر شهری که میرسیم دستان خداوند به کمک ما میان وشرایط رو رو برایمان فراهم می کنند دوشب در شهری نزدیک یزد در یک سویت بسیلر زیبا و دلنشین ونقلی گذراندیم وقت تخلیه کاملا تمیز ومرتب کردیم ویک یادداشت جهت ساپاسگزاری به در یخچال. چسبوندیم.وروز. بعد به بندر عباس رسیدیم. در طول مسیر فقط توجه به زیباییهای مسیر وسپاسگزاری و یاد آوری قدرت خداوند در خلقت طبیعت و در مسیر با حال خوب تا بندر عباس

    اونجا هم که رسیدیم خونه ای که بهمون دادن بزرگ با امکانات کامل بود که همون لحظه پسر عزیزم که ایشون هم در فرکانس هدایت است گفت این خونه بزرگ نتیجه سپاسگزاری از همون سویت نقلی خیلی با مزه بود و منم تایید کردم وخداروشکر. کردم به خاطر قوانین بسیار آسان جهان هستی اونجا هم کاملا مرتب وحتی تمیز تر تحویل دادیم و به سمت قشم. حرکت کردیم اولین بار بود که حمل ماشین با کشتی را. تجربه کردم تمام طول مسیر قدرت خدواند را در خلقت دریا را به خودم یاد آوری می کردم

    در قشم هم فرشته ای. بی نظیر مارو در یک آپارتمان بزرگ جا داد والبته خودشون هم پول جا رو برای ما پرداخت کرده بودند وبا وجود اینکه کارشون در ایام عید زیاد بود برای ما لطف کردند و وفت گذاشتن وما رو برای خرید به جا هایی می بردند که هم خرید با کیفیت وهم با قیمت مناسب داشته باشیم ومنهر لحظه می گفتم این نتیجه سپاسگزاری و نشستن بر روی شانه های خداوند است چقدر سپاسگزاری و استمرار در ساختن باورها ی درست واینکه انسانهای فرشته وار در همه هستند. باور موثری است الان هم در شهر زیبای شیراز هستیم وخدارشکر در حال برگشت به تهران هستیم من این باورها واین اعتماد به خداوند را قبلا نداشتم به شکرانه. هدایت الهی وآموزهای استاد عباس منش عزیز تونستم ایجادشون کنم واقعا الان که قسمت چهارم فایل توت فرنگی را گوش دادم وشنیدم اشک شوق ریختم وسجده شکر بر درگاه خداوند توانا گذاشتم خدایا سپاسگزارم بابت این که یاد گرفتم که خودم خالق زندگیم هستم به اذن خداوند متعال زبانم هر لحظه با نام خدا معطر میشود وچشمانم شبنم عشق خداوند را لمس میکند وقلبم انگار. لطیف ترین حس دنیا را. با این همه لطف وبرکت خداوند. تجربه می کند

    خدایا شکرت به خاطر قوانین بسیار آسان راحت وقابل درک ومنطقی جهان هستی

    استاد جانم سپاسگزارم مرا سمت آگاهی ونور ودر یک کلام با خدای مهربون وغفور پیوندی از جنس. حقیقت دادی.

    در پناه خدا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    عطیه مهدی گفته:
    مدت عضویت: 150 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    این مدل از داستان برای زندگی من خیلی اتفاق افتادن که یک نمونه اش یک سال پیش که می‌خواستیم ماشینمون رو بفروشیم و یک مدل بهتر بخریم و خیلی مطمئن بودیم که خدا یه مشتری دست به نقد برامون میاره ، اون شخصی که ماشین ما رو میخواست بخره فقط یک لحظه یکی از رفتارش که شبیه یکی از اقوام بود نسبت دادیم و گفتیم این طرف خیلی آدم سختیه و خیلی کاری که میخواد انجام بده رو سخت انجام میده و هی اون اقواممون رو یادآوری کردیم و قرار شد که خریدار یه چک بیاره که ما همون روز فرداش اگر چک رو نمیبردیم بدیم به اون طرفی که ازش ماشین خریدیم معامله مون فسخ میشد و خریدار ماشینمون هم قبل اینکه بره حساب بانکیش رو نشون داد که پولش نقد هست و نیازی نداره که ما نگران باشیم و ما هم هی این موضوع فامیلامون که کارشو سخت انجام میده تکرار کردیم و فرداش به همین خریدار زنگ زدیم و گفتیم که پولت آماده است و اونم گفت آره چک رو از بانک براتون گرفتم ولی امروز نمیام …

    گفتیم چرا ، گفت فعلا پشیمون شدم نمیخوام بیام و دیگه جوابمون رو نداد حتی عکس چکی که از بانک گرفته بود برامون فرستاده بود و ما هم اگر اون طرف نمیومد قراردادمون فسخ میشد و ماشین هم رو به افزایش بود و ماشینمون رو به طرف فروخته بودیم و اون هم سه روز وقت داشت که بیاد پول رو بده و گذاشته بود که دقیقا روز سوم بیاد چک رو به ما بده و ما هم ماشین خودمون رو نداشتیم هم ماشینی رو می‌خواستیم بخریم قیمتش تغییر کرده بود…

    یه ذره فکر کردیم ، دیدیم که خودمون با افکارمون کاری کردیم که طرف اون روز نیاد و تنها کاری که کردیم به این فکر کردیم که این درس بزرگی بود که خدا بهمون داد و فوقش ما ماشین مورد علاقه مون رو نمیخریم و دیگه بهش فکر نکردیم ….

    این شد که ایشون پس فرداش زنگ زد و اومد چک رو بهمون داد و ما به کسی که ازش ماشین خریده بودیم توضیح دادیم که بهمون فرصت بده و اون آدم هم گفت با اینکه می‌دونم مبلغ ماشین این مبلغ نیست ولی قبول میکنم و بهتون فرصت میدم ….

    حتما اگر که به این فکر ادامه می‌دادیم این معامله به خوبی پیش نمی‌رفت ولی بعد متوجه شدن پروردگار بهمون یه فرصت دوباره داد و این ماجرا به خیر گذشت و هم ما درس بزرگی یاد گرفتیم که خدا مشتری به دست نقدی که برامون فرستاده بود رو با دستان خودمون جریان رو سختش کردیم و جریان خداوند همیشه خیر است .

    خداروشکر بابت این همه نظم کیهانی …

    و خداروشکر بابت وجود شما استاد نازنین که این قوانین رو برامون بازگو کردید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    معصومه پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 1142 روز

    سلام به استاد عزیز دوست داشتنی ام

    استاد ممنونم از این فایل های رایگان که آگاهی های نابی را به ما میدهی

    ممنونم از دوستان عزیزم با کامنت های زیبا وعالی که میزارن

    استاد پیش فرض ها باعث شده که زندگی چه در جهت مثبت وجه در جهت منفی شکل بگیره من خیلی پیش فرض های قوی داشتم وبه زمانی عاشق نوشتن رمان وداستان بودم اونقدر توی رمان ها غرق میشدم که ساعت ها یا رمان می‌خواندم یا می‌نوشتم البته 15 سال پیش عشق نوشتن داشتم و همیشه داستان های عاشقانه وغم انگیز می نوشتم

    شخصیت داستان را اونقدر واقعی تجسم میکردم که خودم در حین نوشتن برایش گریه میکردم اونقدر توی داستان زندگی میکردم که شخصیت خودم شکل گرفت وزندگی خودم مانند رمان ها میشد همش غم بود وقته

    و همیشه مظلوم واقع میشدم وبقیه بهم ظلم میکردن

    ومن با خودم میگفتم اگر تحمل کنم این دنیا که هیچ خوشبختی نچشیدم اما اون دنیا جام بهشته.

    چون تو مجالس روضه خوانی ها هم شنیده بودم که اگر اخلاق بد شوهرت را تحمل کنی در های بهشت بر رویت باز میشه وصبوری کن وزندگی کن

    من چندین سال با این روال زندگی کردم وهر روز شوهرم بیشتر به من سخت میگرفت ومن را بیشتر اذیت میکرد ومن خودم را مظلوم میدانستم وصبر میکردم وهروز از خدا میخواستم به من صبر بده حتی حمام میرفتم غسل صبر میکردم یا اینکه یه راهی جلوی پام بیاره ومن را نجات بده یا مرگم را زودتر بده

    سال ها اشک میریختم وخدارا باقهر صدا میکردم ومیگفتم اگه هستی چرا باید اینقدر به من ظلم بشه چرا نگاهم نمیکنی

    ومن خبر نداشتم که خودم زندگی خودم را ساخته بودم بعضی اوقات میگفتم تو این همه آدم باید اخلاق شوهر من اینطور باشه در صورتی که اگه تو جمع فامیلی بودیم شوهر م آدم شوخ طبع وخنده رو بود وبا حرفاش همه را میخندون

    اطرافیان بهم میگفتم خوش به حالت با این شوهر خوبی که داری چقدر خوبه

    من درونم گریه میکردم کسی حرفای من را باور نمیکرد که شوهرم تو خونه عبوس وعصبانی وبداخلاقه

    تا اینکه چند سالی میشه به لطف مرحمت خداوند ودستان او .که خواهرم دستی از دستان خدا بود هدایت شدم به قانون جذب خداشناسی وحال ا من هروز بهتر شد ومن خودم وخدای درونم را شناختم وزندگی ام را در دست گرفتم وخدارو شکر هروز حالم بهتر میشه

    شوهرم تغییر نکرده او همون فرد منفی نگر وبد اخلاق هست هر روز که من حالم خوبه وسعی میکنم خوب باشم او هم با من وبچه هام خوبه

    وهر روز که من ذهنم بیمار گونه باشه وحالم خراب از درو دیوار برام، اتفاق های بد میفته

    خدارو شکر من هم در دوره همجهت با جریان خداوند که خواهرم تهیه کرده با دوستان عزیزم هم مدار هستم دارم پیش میرم تو ممنونتم مثبت قرار گرفتم حالم خوبه واتفاق های خوب برام پیش میاد

    وهم اینکه اگاهانه وسریع اگه فکر منفی سراغم بیا به یه ساعت هم نمیشه که تغییر جهت میدم وبا گفتن جمله تاکیدی حالم را خوب میکنم و همیشه الخیر وما فی وقع یه از جملات قشنگیه که تا یادم میاد تکرار میکنم

    خداروشکر که در این مدار قرار گرفتم

    خداروشکر به خاطر شما استاد عزیزم و دوستان خوبم

    خداروشکر به خاطر این دوره زیبا وعالی

    استاد یه مثال دیگه که در مورد خودم دارم قبل اینکه تو قانون جذب باشم من سرماخوردگی های وحشتناکی میگرفتم که صدام میافتاد وتب ولرز های شدید وسرفه های پی در پی داشتم اما خدارو شکر نزدیک به 7ساله که با این باور که سر ما خوردگی من یه روزه خوب میشه من تا 1403 حتی زمان کرونا سر ما خوردگی ام در حد یه روز بود

    اما پارسال من در کارگاه خیاطی ام یه خیاط دارم که یه بیماری خود ایمنی داره و همیشه سرماخورده وبیحال بود وهروز از بیحالی اش حرف میزد ومن ناخودآگاه گوش میدادم و حتی از جذب کردن برایش مبگفتم که فکرش را از این بیماری برداره تا حدی شد که من هم بدنم عکس‌العمل نشون داد ناخواسته با او همدردی میکردم ودر مدار سرما خوردگی قرار گرفتم وطی یه سال چهار بار سرماخوردگی شدید گرفتم که 10 روز طول میکشید تا خوب میشدم وقتی به خودم اومدم فهمیدم اون باور که سرماخوردگی من یه روزه خوب میشه ازبین رفته بود ومن اذیت شدم والان دوباره دارم این باور سلامتی را باز قوی تر میسازم

    ممنونم از دوستان عزیز واستاد عالی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 244 روز

    سلام به استادعزیزم ومریم جان مهربان

    چقدر باورها توزندگی من تغیراتی داشت .من محل کارم کنار تعویض پلاک هست .من هروقت ماشین زیبای میدیم باخودم میگفتم .مردم که ندارم ازکجا میارن همش دروغ دزدی هست خدا میدونه از کجا میارن .جتی گاهی نگاه نمیکردم .ولی امروز خودم نگاه میکنم کنار شما استاد عزیزم جقدر نگاه من عوض شده باورهای من تغییر کرده .باور ثروت فراوانی عشق محبت خداوند.من امروز هرکی باهر ماشین که میبینم از ته دلم تحسین میکنم تبریک میگم .امروز باور دارم .که فراونی نعمت برای تک تک انسانهای وجود داردفقط بخواه باور کن بهش میرسی .برای من امید بهترین باور زندگیم هست .امید به سلامتی .امید به ثروت.امیدکه من در مسیر خداوند قرار دارم خدایا هزاران بار شکرت .ممنونم ازشما استاد عزیزم که چقدر باور های زندگی من تغییر دادین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام خدمت دوستان

    خدایاشکرت ک فایلهای رایگان با این همه درس در اختیارم قرار میگیره…

    خدایا شکرت ک هرروز بیشتر درمورد باور و قدرت ذهن تجربه کسب میکنم ب راحتی و آسان..

    خدایاشکرت که میشه تغییر داد باورهارو و از نوساخت و روی باورهای نو ساخته شده زندگی ساخت ک سرشار از نعمت و ثروت و لذت باشه.‌.

    همین باور ک باورها تغییر میکنن نگاه ب خداوند وجهان تغییر میکنه و باعث تغییرات بزرگی در زندگی و نوع زندگی میشه بزرگترین وبهترین نوع باوره..

    خدایا شکرت ک بهترین تصمیم برای سال جدید سرزدن به سایت هر صبح و دیدن فایل حالا چی باشه هدایت تو برمنه و من با ایمان ب اینکه هدایتم میکنی باعشق و گوش جان میبینم و میشنوم.‌.

    برای منم مسائلی پیش اومده ک باتوجه ب دیدن فایلهای دلاری حالا متوجه میشم ک واقعا ذهن آهن ربای مسائلی هم شکل و هم فرکانس با خودشه و چقدر من باید هواسم ب همین افکار و باورها باشه و هر روز برای بهترشدنش وقت بزارم.‌

    خدارو شکر ک احساسم بهم میگه امسال بهترین سال برای ثروتمندی و تجربیات عالی از استقلال مالی و زمانی برام هست و من باور کردم و ذهنمو ساختم برای قبول کردن و هر روز باهاش کار میکنم

    هر روز بهش یاد آوری میکنم ک ببین امسال من موفق هستم امسال من ب بهترین درآمد ک تاکنون نداشتم میرسم امسال من ب موفقیتهای بزرگی دست پیدا میکنم و چقدر خوبه این فایلهای دلاری ب قول من داره روی قدرت ذهن بحث میکنه اینکه چقدر راحت و در هر لحظه ذهن باتوجه به دیدن و شنیدن عکس العمل نشون میده..

    پس میشه میشه افسارشو به دست گرفت و اونجا ک دلم میخواد ببرمش آنچه دلم میخواد به خوردش بدم تا آنچه دوست دارم دریافت کنم..

    ورودی درست خروجی دلخواه..

    سپاسگزارم از استاد عزیزم ک به همین زیبایی توضیحات تأثیر گذار و عالی و مفید در اختیارم میزاره تا هر روز بهتر از دیروز زندگی کنم و تجربه های لذت بخشی داشته باشم.‌

    درپناه رب سالم و شادوثروتمندباشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام ممنونم برای این فایل فوق العاده که در اوج سادگی و معمول بودن در زندگی روزمره اینقدر جای تامل داره و چه زیبا بررسی شده و این همه درس برامون داشت

    خوشبختانه از وقتی یادم میاد این موضوع که اگر چیزی گرونه لزوما خوبه در من وجود نداشته اما چند باری در مورد آدم ها این ماجرا رو تجربه کردم

    من عادت دارم که به آدم ها گوش بدم و اعتقادم اینه اگر کسی در مسیر زندگی من به هر شکل پارتنر، همکار، دوست و… قرار میگیره چیزی برای یاد دادن به من داره

    چند وقت قبل یه همکار جدید به مجموعه ما اضافه شد که از بدو ورود در مورد اینکه دانشگاه سراسری و یه رشته تاپ درس خونده، خودش شرکت تاسیس کرده و کلی دستاوردهای ریز و درشت حرف میزد من عادت دارم که به آدم ها خوشبین باشم و تحسینشون کنم و سعی کنم اگر چیزی در اون فرد وجود داره که کمک کننده است ازش یاد بگیرم

    این قضیه ادامه داشت تا اینکه به مرور از خلال حرف هاش متوجه شدم شرکت رو همسرش تاسیس کرده تو رشته خودش در دانشگاه دانشجوی ضعیفی بوده در حالی که منی که در ذهنم به این فرد جایگاه خاصی داده بودم معدل الف رشته خودم در دانشگاه بودم

    ما با هم یه دوره زبان رو شروع کردیم و جالب اینکه من تمومش کردم و یه دوره دیگه رو شروع کردم اما ایشون دوره رو رها کرد و توی این یه سالی که این جاست شاید چندین دوره مختلف در موضوعات مختلف رو شروع کرد و نصفه نیمه رها کرد.

    کار تا جایی پیش رفته بود که این همکارمون به تلفظ لغت های فارسی من هم ایراد می گرفت و من می پذیرفتم تا اینکه آخرین بار یه لغتی رو با خنده و مسخره گفت اشتباه میگی

    من مکث کردم خاطرم بود که اگر واژه جدیدی وارد لغات روزمره مردم میشه و من نمی دونم تلفظش چیه میرم و سرچ می کنم و یادمه اینو سرچ کرده بودم

    و همون جا سرچ کردم هم تلفظ به فارسی و هم تلفظ انگلیسی همونی بود که من می‌گفتم هر دو رو براش پخش کردم و گفتم شاید بعضی وقتا هم تو اشتباه می کنی.

    خلاصه ماجرای توت فرنگی 19 دلاری منو یاد آدم‌هایی انداخت که به طریقی خودشون رو خیلی بیشتر از چیزی که در واقع هستن با یه بسته بندی قشنگ نشون میدن در حالی که یه سری توت فرنگی معمولی در بسته بندی خوشگل تر هستن و ما می‌پذیریم و جایگاه اشتباهی بهشون می‌دیم و چه بسا این موضوع کم کم اعتماد به نفس ما رو میگیره و انگیزه برای تلاش بیشتر رو ازمون می‌دزده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد سلام

    یادمه چند سال پیش قم زندگی می کردم، که خونواده ای از نزدیکان م از شهرستان اومدن خونه ی ما و به مدت ده روز مهمون ما بودند.

    من همیشه عادت داشتم غذاهام و با روغن دنبه درست کنم ، یکی از مهمونای ما گفت من اگه غذا با روغن دنبه بخورم فشارم می‌ره بالا و بدجور حالت تهوع و عوارض بعدی دنبال داره.

    من گفتم باشه چشم من در این مدت که شما اینجا هستید از روغن دیگه ای استفاده می کنم.

    ولی من موقع غذا درست کردن به صورت حرفه‌ای چنان روغن دنبه و تو غذام می ریختم که طرف حواسش نباشه.

    اینا این مدت ده روز که خونه ی ما بودند خیلی راحت با کمال میل غذا می خوردند بدون هیچ مشکلی،

    روزی که می خواستند بروند خونه، من بهشون گفتم فلانی دیدی روغن دنبه چقققققدر مفیده و هیچ مشکلی براتون پیش نیومد ، ایشون گفتند نه اصلأ امکان نداره.

    ایشون اصلأ باورشون نشد که در مدت این ده خیلی راحت غذاها و با روغن دنبه می خورند و بدون هیچ مشکلی.

    آره استاد تمام زندگی ما ذهنیت ماست که ما داریم باور می کنیم و زندگی می کنیم.

    اگه من باور کنم که راحت پول وارد زندگیم میشه، پس با کوچکترین کار فیزیکی خیلی ساده و راحت پول ، نعمت ها ، وارد زندگیم میشه.

    من بارها در زندگیم تجربه کردم وقتی باور کنم که پول خیلی راحت وارد زندگیم میشه،

    هدایت شدم به راحت ترین ، ساده‌ترین ایده‌ها ، آدم ها، راهکار که خیلی جاها این باور برام سخت میشه، اینجا می‌فهمم که این باور در من ریشه داره پس باید رو خودم کار کنم.

    من لیاقت راحت‌ترین کار و دارم که خداوند نعمت ها ، ثروت ها، و وارد زندگیم کنه.

    مثل این روزا که دارم چقققققدر راحت زندگی می کنم و پول، نعمت ، ثروت ، ایده ، آدم ها، شرایط همین جوری خود به خود خیلی راحت وارد زندگیم میشه.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تو این مسیر هستم و دارم رو خودم کار می کنم و هر روز پیشرفت می کنم.

    خدارو شکر

    من در زندگی م، مدیون خدا و قوانین جهان هستی هستم که راحت دارم زندگی می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام به همه عزیزانم

    چقدر این داستان ها ارزشمند و تاثیرگزار هستن و البته کمک کننده

    چقدر این داستان ها ما رو یاد داستان های خودمون میندازه

    استاد سپاسگزارم بابت این سری فایل ها

    من هم یاد چند داستان از پسرام افتادم

    پسرای من توی غذا خوردن و اینکه چی توش ریخته میشه یا حتی چه کسی درست میکنه حساس هستن

    دستپخت خودمو خیلیییی دوست دارن

    دستپخت آبجیمو هم دوست دارن

    یه بار من واسه پسر کوچیکم املت درست کردم با روغن زیتون و رب خونگی این در حالی بود که این دو گزینه رو اگه میدید دارم میریزم نمیخورد ولی چون ذهنیتش به آشپزی من قدرتمنده خورد کلی هم به به و چه چه کرد

    یه سری هم با شیر گوسفندی براشون دسر درست کردم و خیلیییی دوست داشتن البته نمیدونستن که با شیر گوسفندی درست کردم و بعدش گفتم بهشون و سکوت کردن

    چند شب پیش هم یه مهمونی بود خونه آبجیم و آبجیم آبگوشت درست کرده بود و توش کلی گوجه ریخته بود این در حالی بود که پسر من اصلاااااا لب به گوجه نمیزد و چون دستپخت آبجیم رو دوست داشت خورد و اصلا متوجه نشد

    ذهنیت . ذهنیت . ذهنیت

    همه چی ذهنیته

    یکم فکر کنیم

    هدف اینه که فکر کنیم

    آیا این ذهنیت داره به من کمک میکنه یا ضربه میزنه ؟؟؟؟

    خدایاااا شکررت به خاطر این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: