درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-04 05:51:392023-08-04 05:53:32درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام نامی یزدان
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿5﴾
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿6﴾
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿7﴾
پس آنکه بخشید و پروا الهی داشت (5)
وزیبایی هارا تصدیق کرد (6)
بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت (7)
سلام بر استاد جان و استاد شایسته
خداوندا از شر شیطان درونی بنام منیّت و غرور پناه میبرم به درگاه پاک و منزهت
شاید من الان استحقاق و لیاقت اینو داشته باشم که اینجا اعلام کنم استاد من واقعا با پوست و گوشتم درک کردم که شما چه الماس گرانبهایی رو تو این فایل بهش اشاره کردین ذهن زیبا بین
چقدر این گربه داستان ما منو یاد خودم انداخت،همیت چند وقت پیش خیلی هم دور نیست داشتم با این مسیر عشق بازی میکردم،شاد و خرم از گفته های استاد از توحید از زیبایی ها اما غافل بودم از غرور تا چهارتا تایید استاد اومد و چهارتا ستاره بالاسرم دیدم و دوتا کامنت دوستان جان از تعریف و تمجید رو دیدم ،فراموش شد اون توحید و اون مسیر الان که برمیگردم و نگاه میکنم میبینم چقدر همه چی واضح و روشن بود که نباید انجام بشه ولی من انگار توانایی دیدن ازم گرفته شده بود بقول قرآن که بر چشمان کافران پرده ها زدیم تا نتونن واقعیت ببینن
مهاجرتی که داشتم بهش افتخار میکردم نزدیک بود غرور و کفر و خودپسندی اون قضیه رو برام بکنه آخرین اتفاق زندگیم،انقدر غرق در شرک و خودپسندی و منیت شدم که اعتبار تمام کارهارو دادم ب خودم
تو طول مسیر هزاران دست خدا اومد بطور واضح و روشن بمن گفت این مسیری که داری میری اصن آمادگیشو نداری اصن ابزار و مایحتاج مناسبش رو باخودت برنداشتی،نکن انجامش نده
ولی من که نمیشنیدم،بخودم میگفتم من یه راهی پیدا کردم جهنم و گلستان میکنم واسه خودم ،چوبشم خوردم نوش جونم ،چرا میگم نوش جونم!؟ با اینکه خیلی سخت برام گذشت چندماه بعدش ولی الان قدرشناس تر شدم،مومن تر شدم به این مسیر تمام شک ها و تردید هام رو رفتم جلو نتیجه عملیشو دیدم و الان با کوله باری از تجربه اومدم اینجا،خداروشکر که دوباره به من لطف بندگی کردنش بخشیده شد
هدف هام بعد از این تضاد اصن عوض شد بجای فقط پول درآوردن به این رسیدم که خدایا تو بگو چجوری پول بسازم باهاش بتونم قدرت تورو بیشتر بخودم ثابت کنم، بجای اینکه بگم فقط رابطه خوب میخوام ،الان از خدا میخوام بهم بگه دنبال چه روابطی باشم که از یاد خدا غافل نشم
آخیش الهی شکر واس همین کامنت نوشتن چقدر دلم تنگ شده بود،واس این ذوق کردنا پای فایل های استاد دلم لک زده بود ،بخدا قسم که هیچ چیزی نمیتونه جای اون آرامش ناشی از حضور خدا رو تو قلب پر کنه ،هیچ خونه و ماشینی هیچ میلیون و میلیاردی،،من نمیگم پیشرفت مالی بد یا نباید باشه ولی واقعا ما بچه های این مسیر باید حواسمون باشه اصل چیه و چه چیزی به این اصل رنگ و بو میده
پول خوبه ولی پولی که درک کنی از سمت خداست عالی تره
روابط خوبن ولی دوستانی که بدونی دست خدان تو زندگیت عالی ترن
دوستون دارم استاد عزیزم دوستای خوبم تو این سایت
آرزو میکنم همیشه هوشیارو دانا در تشخیص اصل از فرع باشین
بهترین ها برای شما الهی شکر
سلام پوریای عزیز. یه حرفت خیلی به دلم نشست ،اصلا حرف دل خودم بودانگار. همه چی با خدا رنگ وبو میگیره. واقعا یه حسی دارم که باینکه از نظر ظاهری زیاد خوب نیستم ولی غرق در ارامشم.انگار خدا هرجا میرم هرکار میکنم کنارمه حسش میکنم. وبه نظرم این یعنی همه چی. یعنی ته خوشبختی.
به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و سلام به دوستای خوبم ..استاد بازم سپاسگذارم از اینکه دستی هستی از دستان خداوند برای هدایت ما..استادبهشتتون زیباس اون دریاچه زیبا اون کلبه چوبی قشنگ روی اب.اسمان ابی.سکوت و ارامش اونجا حقا که لایقش هستین..وقتی داشتی درمورد این انیمشن صحبت میکردی من صحنه های اون فیلم جلوی چشمم رد میشد من این کارتون رو به لطف بچه خواهرم که داشت ازشبکه پخش میشد دیده بود البته از نصف اخرش..میدونی چی برام جالب بود؟نگاه ودرکتون از این کارتون..چیزی که من اصلا حتی بهش فکرم نکردم..بعد دیدن و گوش دادن فایلتون رفتم مجدد دانلود کردم و دیدم.انگار تازه متوجه درک این فیلم.شدم.این فرق شما و ما شاگردهاس استاد..واقعا ازتون سپاسگذارم برای هدایت ما و اموزشهای در قبال فایل رایگان..درک توحید و اینکه فقط باید روی خدا حساب کنیم..من یه مدته بشدت روی فایلها و دورههایی که از شما تهیه کرد تمرکز کردم ..چند روز پیش سر شیفت بودم توی بخش دیالیز کار میکنم دیگه اخرین شیفت من بودم با چهارتا بیمار..اخرین بیمار رو به دستگاه دیالیز وصل کردم اما دمای دستگاه بشدت بالا رفت و مرتب دستگاه الارم میزد و دیالیز انجام نمیشد..رنگ زدم به مهندسش(اینم بگم مهندسهای این دستگاه تهران هستن و گاهی یه ماه زمان میبره برای درست شدنشون)اون هم یه سری اموزش داد برای درست شدن انجام بدم..بیمار خیلی استرس داشت .بیمار رو از دستگاه جدا کردم و باید خاموشش میکردم اخر هفته بود و بیمار حتما باید دیالیز میشد و دستگاه خالی نبوود.میدونی استاد من حس میکنم خدا خواست من رو ازمایش کنه..ببینه واقعا خوب میتونم ذهنم رو کنترل کنم..استاد من اگه فرزانه قبل بود استرس شدید میگرفتم که الان دستگاه خراب شد..باید بمونم تا اخرشب..آنکال هم خودم بودم یا صبح جمعه که تعطیلی ماست مجبور بشم بیام برای دیالیزوووووو..خلاصه من سکوت کردم و توجهمو از روی خرابی دستگاه برداشتم.اموزشهاس مهندسو انجام دادم و مجدد دستگاه روشن کردم بیمارخیلی استرس داشت..با خنده بهش گفتم نگران نباش درست میشه..وقتی بیمار رو مجدد وصل کردم بازم دستگاه کار نکرد.تماس گرفتم گفت دستگاه باید دو روز خاموش شه..اشک بیمار دراومد منم اروم همون لحظه از خدا خواستم که دستگاه درست بشه..استاد یهو دستگاه خودبخود کار .البته نه بخودی خودبلکه خدا اون رو درست کرد..من میدونستم..و فقط خندیدم..خواستم بگم خدا همیشه و همه جا کنارمونه فقط کافیه ازش بخوایم..وبهش ایمان داشته باشیم..خیلی خوشحال شدم که تو نستم ذهنمو کنترل کنم..امیدوارم تا وقتی زنده هستم همیشه روی خودم کار کنم و فقط ایمانم به الله باشه.من در گذشته افکار خوبی نداشتم خیلی ناشکر بودم.توی همه چیز خدارو مقصر میدونستم.استاد سپاسگذارم که دستی از دستان خدا شدی برای هدایت ما. از خداوند هم برای تمامی چیززهایی که توی زندگیم هست..و همچنین سلامتی ..سپاسگذارم. درپناه حق باشید
بنام خداونده هدایت کننده بنام خداوندی که من رو آفرید برای لذت بردن
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان
چقدر جالب بود داستان این انیمیشن
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَهُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ ۗ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
پس هرگاه که نیکویی (و پیشامد خوشی) بدانها میرسید به شایستگی خود نسبت میدادند، و هرگاه بدی (و پیشامد ناگواری مانند قحط و سختی) بر آنها میآمد فال بد به موسی و همراهانش میزدند. آگاه باشند که فال بد آنها نزد خداست (یعنی رنج و سختیها که بر آنان پیش آید کیفر از جانب خداست) لیکن اکثر آنها بر این آگاه نیستند.
خدایا خودت هر لحظه به من کمک کن و هر لحظه که سپاسگزار تمام مهربانیات باشم.
خیلی خوب که تو این مسیر.
منم منم گفتنم کمتر شده یادم قبلا ها میگفتم من فلان کردم من فلان کارو انجام دادم مننننننننننن
منی که دماغش بگیری پس میوفته و میمیره
چقدر خوبه این روزام الهی شکرتتتت
چند روز پیش بلیط پرواز میخواستم واس خانومم بگیرمممم بلیط وجود نداشت زنگ دادشم زدم گفتم دادش میتونی بلیط پرواز برام ردیف کنی گفت باشه.
بعد چند ساعت گفت ردیفه حسین.
زنگ به خانومم زدم گفتم خانومم بلیط ردیف شد.گفت چجورییی گفتم عباس دیگه عباسسسسسسسس
یه لحظه به خودم اومدم گفتم چییییی گفتی… یه الارم خیلی بزرگ زنگ زد تو گوشمممم گفتممم خدایااااا ببخشید و توبه
میخوام بگم ماها باید خیلی تو مدار بالا قرار بگیریم که مثل استاد هدایت بشیم و با آگاهی کمال درک کنیم که تو نیستی فقد فقد رب اعتبارشششششش واس خداستتتت
منی که همیشه به لطف اموزهای استاد تویه هر صحبتی که میکنم میگم لطف خدا شامل حالم شده
چطورررر اون لحظه فراموش کردم.
و گفتم عباسسسس
خدااااااااا
اینجاست که میتونم مچ خودم رو بگیریم بگم حسین ببین….ببین اینجوریاست.تویی که میگی خدا جاهایی که خدا ردیف میکنه رو فراموشش میکنی حواست باشه همیشهههه مرور کن ببین چجوری شده چه هدایتهای شدی سر به زیر باش مقابل ربت حسینیان برگرد و ببین تویه لحظه لحظه هات ببین رنگ خدارو بشنو صحبتهاشووووو
خدایاااااااا شکرررررررررررت
خودت دستمون بگیر و مثل همیشه آلارم رو بزن الهی شکرت
خدایا صد هزار بار شکررررررت شکرتتتتتتتتتتت
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ
و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی که به او رسیده باشد رسانیم (مغرور و غافل شود و) گوید که دیگر روزگار زحمت و رنج من سرآمده، سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد
حسین تو هر چیزی داری از خداوند
خدایا من هیچی نیستم همچین تویی تو خدایی اگر تو نباشی من هیچی نیستم هیچیززززز خدایا من خاک درگاه توام.
خدایا همیشه ازت میخوام که به من کمک کنی.یادواری کنی که جایگاه من کجاست یادم باشه جایگاه خداوند کجاست.هررررررررر چیزی که دارم هر چیززززززز اگر ثروت اگر سلامتی اگر این خونه ای که خودش بهم داد اگر حقوق اگر دارم اگر اعتبار اگر عشق اگرررررررر هر چیزی که هست همششش تویی رب من الهی شکرت خدای خوب و قشنگم
در پناه جان جانان رب العالمین همیشه شاد سلامت و ثروتمند باشید
خدایا ازت میخوام همیشه در مقابلت سر به زیر باشم
الهی شکرت رب من بینهایت شکرت خدای قشنگم فرمانروای من
سلام میکنم به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان
از این فایل و سری فایل های درس هایی از… استاد این بار این انگیزه رو گرفتم که این سوال رو به فانوس دریایی شب یا گزارش هرروزم اضافه کنم.
درس هایی از…
اگر میخوام غنی تر زندگی کنم، هربار کمی غنی تر، باید از تمام آنچه میبینم و میشنوم استفاده کنم. مثل استاد که همیشه در حال دیدن مثال ها و تقویت باورهاشون هستند حتی توی خواب.
مدتی هست که متوجه شدم من هم وقتی در حال تماشای محتوایی هستم همش توی فکرم، لحظاتی هست که تحت تاثیر قرار میگیرم و لحظاتی که انگیزه میگیرم و تصمیمی میگیرم ولی چون کمتر پیش میاد کتبی بنویسم شون و اون نوشته ها رو دوره کنم اون درس رو هم یادم میره.
مثلا این روزا سری مستند مسافرتی هست که دارم تماشا میکنم، به یک همزمانی جالبی خوردم، بعد از اینکه فایل های کنترل ذهن رو گوش دادم، در این برنامه سوالی شد که شما وقتی فکرتون زیادی شلوغ میشه چجوری ذهنتون رو کنترل میکنید؟ دقیقا این سوال پرسیده شد و برام جالب بود. پاسخ طرف مقابل این بود که: “من به خودم میگم دیگه بسه و تمام؛ میرم سراغ چیز دیگه ای، و این عادت رو تمرین کردم و حالا وقتی به خودم میگم بسه واقعا ذهنم بس میکنه.”
یه جای دیگه همین برنامه که چهار بازیگر در سفر هستند، یکی شون داشت شوخی میکرد با بقیه که چیکار کنیم بهتون کاراکتر اضافه کنیم که پیشنهاد نقش گانگستری بگیرید و به شوخی گفت بیا دندون جلویی ات رو بکشیم! و همینجوری که داشتند غذا میخوردند ایمپلنت دندون جلویی خودش در اومد!!! برام خیلی جالب بود گفتم جهان چه سریع دست به کار شد!
قسمت دیگه همین برنامه، بهشون گفتند امروز کار مزرعه انجام بدید و بابت دستمزد، غذا و جای خواب به دست بیارید. یکی شون که مدل مارک هایی مثل Levi’s و Calvin Klein بوده برای اولین بار سوار تراکتور چمن زن شد و مشغول کار شد، ازش پرسیدند تابحال کار شبیه به این رو انجام داده بودی؟ گفت نه. پرسیدند پس چجوری گفتی از پسش برمیای؟ گفت این کار رو نکردم ولی قبل از اینکه مدل بشم کارهای مختلفی کرده بودم و یاد گرفتم که نگم نه، بگم میرم امتحان میکنم بلاخره یادش میگیرم دیگه.
(یعنی یادآوری تجربیات گذشته به صورتی که در شروع کاری بهمون قدرت بده، دوره عزت نفس جلسه 1)
همین شخص (بازیگر سریال kingdom) تعریف کرد که من نمیدونستم که میتونم مدل بشم، فقط پولام رو جمع کردم و تست دادم برای یک برند معروف، و بین 1000 نفر شرکت کننده، جزو نفراتی بودم که رفتم مرحله ی آخر، قبول نشدم اما یهو به خودم اومدم، که عه میشه. میشه. اگر تا مرحله ی آخر رفتم پس میشه… و ادامه دادم و شد.
قبلا هم برای سرگرمی برنامه تماشا میکردم و این عادت و تفریح منه ولی نگاهم عوض شده، و به محتواهای خوبی هدایت میشم. هم حالم رو خوب میکنه، هم کشورهای دیگه و جهان بزرگ تر رو میبینم، هم اینجوری چیزهایی که دارم یاد میگیرم به شکل مثال واقعی نشونم داده میشه و حس میکنم واقعا به برنامه های خوبی هدایت میشم خدا رو شکر.
ممنونم استاد از این فایل و تمام فایل هایی که میگذارید.
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ ههَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
آیه 40 سوره نمل
آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بینیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است.
سلام بر استاد گرانقدرم ، سلام بر مریم بانوی شایسته
سلام بر این جمعه و این همه زیبایی پارادایس و این همه آگاهی ، که ما رو وادار به تعمق میکنه که کجاییم و از کجا آمده ایم .
آیه بالا برای زمانی است که سلیمان تخت بلقیس را در چشم بر همزدنی برایش می آورد و میبینیم که سلیمان اعتبارش را بخدا میدهد و بعد از آن بلقیس ایمان می آورد .
از حضرت سلیمان بعنوان کسیکه کل عالم از جن و انس را مسخر خود کرده نام برده میشود ، کسیکه ثروت فراوان و نعمت فراوان در دسترس داشته و دعای او که بخدا میگوید :
«رَبِّ اغْفِرْ لی وَهَبْ لی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأحَدٍ مِّن بَعْدِی إنَّکَ أنتَ الْوَهّابُ»
و سلیمان از خدا میخواهد چنان پادشاهی و قدرت و شوکتی بدو دهد که بعد از او هیچ کس بدان دست نیابد! و خدا هم خواست او را استجابت میکند!
امــــــا من تا بحال فکر کرده ام چرا ؟؟؟؟؟؟
آیا تابحال جستجو کرده ام ببینم که چرا لایق دریافت چنین نعمتی شده ؟؟؟
آیا تابحال فکر کرده ام که خدایی که عالم رو مسخر من کرده چرا نمیتونم دسترسی داشته باشم به بینهایت نعمت ؟؟؟؟؟؟؟
در حالیکه هر دو انسان هستیم هر دو از یک جنس و یک روح آفریده شده ایم ؟؟؟؟
هـــــــرگــــــز
چون سلیمان بخدا باور و ایمان داشته ، مغرور و سرکش نشده ، اعتماد کرده و باور داشته که اگر فقط از او بخواهد داده خواهد شد و همیشه خدا را با لقب وهــــاب مورد خطاب قرار میداد یعنی خدایی که عطا میکنه بی حساب ، بدون چشم داشت و بدون در نظر گرفتن اینکه تو الان تو چه شرایطی هستی ، کی هستی ، کجا زندگی میکنی ، پیرو چه دین و مسلکی در ظاهر هستی ، مسلمانی ، یهودی هستی ، مسیحی هستی ، لاییک هستی
وهاب یعنی بخشیدن با استمرار و بدون وقفه یعنی خدایی که بینهایت هست و بینهایت توان بخشیدن داره
و این باور فقط در کلام و گفتار نیست بلکه باید با عمل ثابت کرد با سپاسگزاری ، با احساس قربانی نداشتن ، با توکل ، با امید ، محتاج دیگران نبودن والتماس نکردن به انسانها ، ترس نداشتن در مشکلات و نشان دادن ایمان که کسی حمایتم میکنه که قدرتمندترین فرمانروای جهان هست ، کسیکه هوای تازه همیشه در اختیارم قرار داده و من براحتی نفس میکشم و برای نفس کشیدن نیاز به هیچ کار خاصی ندارم
کلمه انسان برگرفته شده از نسیان به معنی کسی که فراموش میکند آمده است و بارها خداوند در قرآن گفته که در زمان سختی و مشکلات بارها مرا صدا زده ای و بعد از گذر از آن فراموش کرده ای که در چه شرایطی بوده ای و گویا هیچ اتفاقی نیافتاده
در دوره 12 قدم که شروع من در این سایت بودشما از ما میخواهید که چک آپ فرکانسی انجام دهیم برایم معنی نداشت اما بعد که برگشتم و مطالعه کردم هدف پشت آنرا درک کردم و فهمیدم که از کجا به کجا رسیده ام و انقدر این مسیر زیبا و آروم طی شده که متوجه تغییرات نبودم و این دقیقا مشکلی است که داریم و یادمون میره که چه نعمتهایی داشتیم و چه نعمتهایی داریم بدست میاریم نعمتهایی که در جهان وجود داره و در دسترس هست و از ابتدا بوده و من بخاطر فرکانس و باورهای ضعیفم خودمو از داشتن اونها محروم کردم
گیاهانی که از ابتدا بودن و خاصیت درمانی دارن ، سیارات و کهکشهانهایی که بودن ، موجودات دریایی که بودن و ما با بدست آوردن آگاهی های جدید داریم اونها رو کشف و شناسایی میکنیم و اینها همه وجود داشتن و اینکه چون دانش ما کم هست دلیل بر نبودن شان نیست دلیل بر انکار آنها نیست ، خدایی که دیده نمیشه دلیل بر انکارش نیست خدایی که هزاران نشانه از وجودش در سراسر عالم هست و این پرده ای که جلوی چشم ما هست و مانع از دیدن اون و نعمتهاش هست
منی که یادم میره کجا بودم ، در چه شرایطی بودم مستاجر و بدهکار و گرفتار که شب و روز نداشتم و از شدت نگرانی خوابم نمیبرد الان به مسیری هدایت شدم که مسیر نعمت و فراوانی و خوشبختی است پس باید هر روز و هر شب یادم بیاد قبلم رو باید هر روز یادآوری کنم و شکرگزار باشم که الان خانه ای زیبا و عالی دارم ، الان زندگیم راحتتر و روون تر شده ، از خانواده و فرزند عالی که دارم ، باید اینو بدونم که این من نبودم که شرایط و مسیر و هموار کردم بلکه خدای من بوده که منو هدایت کرده ، اعتبار داده ، آدمها و شرایط و موقعیتها رو ایجاد کرده
و چه زمانی ؟؟؟؟
زمانی که تسلیم شدم ، زمانی که فروتن شدم ، زمانیکه دست از انسانها کشیدم و دستم رو به سمت اون دراز کردم و گفتم هر چه میخواهم تو بده که بی منت میدهی زمانیکه پذیرفتم اگر من میتوانم کاری انجام دهم قبلا چرا نکردم زمانی که پر از شرک بودم
زمانی که به روح خدایی خودم اعتماد کردم ، زمانی که سعی کردم خودم و ذهنم رو از شرک پاک کنم ، زمانیکه پی بردم که باید سپاسگزار باشم ، زمانیکه واقعا نعمتهای زندگیو رو دیدم ، و زمانیکه هدایت خواستم و برای تغییر شرایطم با تک تک سلولهایم درخواست کردم خالصانه و خالصانه و خالصانه
هدایت شدم هدایت شدم به مسیری که هر روز به من یادآوری کنه نعمتها و فراوانی ها رو ، مسیری که هر روز بمن یکتا بودن خدا رو یاد آوری کنه ، مسیری که بمن توحید رو یاد داد ، مسیری که بمن یاد داد فکر کنم کدوم راه از شرک میگذره و هدایت شدم به این سایت ، هدایت شدم به دو انسانی که فروتنانه و بدون چشمداشت دستم رو گرفتن و بمن راه رفتن آموختن ، هدایت شدم به یک خانواده توحیدی که عاشقانه دوستشون دارم ، هدایت شدم به یک جهان زیبایی ، هدایت شدم به یک دنیای پر از آرامش و توکل و امید
و من مریم جوان هیچ شباهتی ندارم به مریم قبل ، در تمام ابعاد زندگیم تغییرات اتفاق افتاده و جهان هر روز برای من یک چیز جدید و خوب رو میکنه و من هر روز صبح عاشقانه آماده دریافت اتفاقات و نعمتها هستم
برای شما استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی و تمام خانوده عزیزم در این سایت آرزوی خوشبختی و سعادت دارم
میبوسمتون
﷽
بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست
سلام به استاد توحیدیم وسلام به همراه زندگیش خانم شایسته مهربانم سلام.
سلام به تمامی دوستانم در مسیر خودشناسی و خداشناسی سلام.
صبح که فایل رو دیدم امدم کامنت نوشتم بعد پاکش کردم به خودم گفتم چرا باید کامنتی بنوسیم که از خودم بگم پاکش کردم. بعد یادکامنت یزدان عزیز افتادم که دیشب ازش خوندم نوشته بود چرا من باید همیشه میگم وقتایی که حالم خوبه باید کامنت بنویسم؟و …… وکامنت یزدان عزیز که در فایل های الگوهای تکرارر شوند باعث شد برنجوای ذهنم دستور سکوت بدم و بیاموبنویسم.
استاد یه چیزی داخل پرانتز بنویسم بعد کامنتم در رابطه با فایل بنویسم.
(استاد وقتی داستان گربه رو برامون توضیح می دادید.گربه ها 7 یا 9 تا جون دارند. می تونم بگم باتوجه به تجربه شخصی خودم در گذشته ….ما انسانها می تونیم بی نهایت جون داشته باشیم و روح بشیم در عین حال که یه یکی هستیم. یعنی من بینهایت عارفه رو ببنیم اما یه عارفه باشم،عارفه که جسم، عارفه که به یک آسمان تاریک خیره شده و داره آسمان رو می بینه،و عارفه که این دو عارفه رو می بینه و به سمت آسمان صعود می کنه درصورتی اون ترس از ارتفاع وواوج گرفتن رو داره تجربه می کنه. می تونه از همان آسمان هرکدوم عارفه که می بینه همان بشه و حس حالش رو درک کنه، چیزی که من وقتی شما فرمودید گربه 7 جون داره خواستم بگم ما انسانها بی نهایت جون داریم در عین حال که یکی هستیم و اون یکی می تونه با نگاه کردن به هرکدوم از این روح ها وحتی جسمی که مثل ماهی لب ساحل در حال جون دادن همان بشه و حس حالش رو دریافت کنه.)
و دومین مورد که در رابطه با انتهای داستان گربه و همراهانش بود می تونم بگم همه ما بارها این تجربه رو داشتیم که با گذر زمان متوجه شدیم.چقدر ما نعمت ها داشتیم اما ندیدیم و درگیر مساله پوچ بیهوده شدیم فکر کردم یا خدااا من چقدر بدبختم ،و حرص شو خوردیم و ناراحت شدیم و دربیشتر مسائل که من،من عارفه به جای سپاسگزار بودن از سلامتی که دارم همان سلامتی دوپای نازنین سالم که دارم که هرکجا می تونم باهش برم کلی کارهام انجام بدم…. سلامتی به نظرم چیزی که میشه در زمان هایی درگیر یکسری مسائل زندگی به ظاهر حل نشدنی میشی می تونی فقط برای سلامتیت شکر کنی….. (نه اینکه آرزو مرگ کردن بمیرم من راحت شم )
خب دیگه اون عارفه گذشته اینجوری بود الان دیگه شاگرد استادعباس منش شدم باید بگم خدابیامرز عارفه قدیم رو
خدایااا بابت آشنایتم با استاد شکر خدایاشکرتتتتت .
استاد ازروقتی امدم برای توحید عملی 9 کامنت گذاشتم نشد بود که اینقدر برگردم عقب چه برسه یکبارربنویسم وتعریف کنم و بخوام ازدید و آگاهی هایی که از شما دریافت کردم یکبار نگاه کنم به تجربه خودم از زندگی همیشه سکوت حرف نزدن در رابطه با اتفاقات پیشی می گرفتم و حتی خودمم می گفتم یه تلنگر بود همین…
و بخوام یکبار با این آگاهای هایی که دریافت کردم طی این مدت به اندازه ظرف وجودی خودم، به زندگی خودم،و واکنش ها و افکار خودم نگاه کنم. وقتی داستان گربه و همراهانش رو تعریف می کردید من دقیقااااا اینو تجربه کرده بودم.
تجربه که گربه داستان داشت
تجربه که فینال و پایان داستان یه زندگی که زندگی کردی،لحظه پایانی متوجه میشی چقدررر این موضوعات پوچ بی اساس بودن که به خاطرش آرزو مرگ خودمان رو می کنیم…. حالا به قول گفتی هزار یک دعا می کنی مستجاب نمی شود اما یک دعا در یه زمان زود به اجابت می رسه. الله اکبر
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدایِ گدایی و بخت باتو یار نیست گاهی تمام شهر گدایِ تو میشود.
گاهی تمامِ آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود از هرچه زندگیست، دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانیمان، گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود/ گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
حالا این داستان گربه و همراهانش واقعیت زندگی خیلی از امثال منه بعضی وقتا نیاز از اون عارفه که درگیر اون مسئله میشه و مساله شده خودمو بکشم بیرون از دور نگاه کنم.
استاد جان چقدر سپاسگزار شما هستم بابت دروه به صلح رسیدن با خودمان که 9 جلسه ی آرامش در پرتو آگاهی سایت چقدرررررر من دوستش دارم. چقدر ما رو آروم میکنه.چقدر منو از کالبد جسمم بیرون می کشه….
استاد خیلی شما دوست دارم می دونید چرا چون همیشه یه جوری به موضوع نگاه می کنی می تونه منطقی ترینش که در عین حال توحیدی ترین نگاه می تونه باشه.
وقتی داستان گربه و همراهانش رو تعریف می کردیدو نکاتی که براش بیان می کردید من هیچ وقت به این منیت ها غرورها و من من کردن هام وناسپاس بودن هام ناسپاس بودن هام و خیلی از مسائل دیگه نگاه نکرده بودم. درگیر یکسری حاشیه ها شدم و یا شده بودم. می دونید دنبال چیزایی که اصل نبودن فرع بود. اینکه احساسات مو برای چه چیزاا بی خودکی درگیر کردم می کنم و فرکانس فرستادم کمی جدی نگرفتن رو باید بیشتر تمرین کنم. به قولی هروقت درگیر مشکلات مساله شدم بگم اینا واقعیت ماجرااای زندگی من نیست. در جایگاه شاهد و ناظر باشم و تسلیم فقط نگاه کنم تا احساساتی نشم که فرکانس ارسال بشه احساس بد اتفاقات بد منجربشه
توی یکی از قسمت های سریال زندگی دربهشت شما فرمودید خانم شایسته در برخورد با بعضی مسایل به خودش میگه من چه فرکانسی فرستادم که این وجه طرف رو برانگیخته کردم نه اینکه طرف رو مقصر مسائل مشکلات بدونم
من هستم که زندگیم رو خلق می کنم….ببین من چه فرکانسی فرستادم این وجه دیگران رو برانگیخته کردم
بهتر باخودم و خدای خودم در صلح باشم به مشکلات بگم من یه خدایی بزرگ دارم نه به خدا بگم من مشکل بزرگی دارم…..
همان شعر معروف حافظ که شما در فایل هاتون بارها برامون خونید.
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سختکوش
ویه جمله که خیلی خوب شما مطرح می کنید ومن بارها از خودم سوال می پرسم اینکه آیا این این باور این نگاهی که من به زندگی دارم چقدر کمک کرده در گذشته به من یا می کنه در حال حاضر .
مثل سگ داستان من خوش بین نبودم خو مسلما چک لگد ها رو از روزگار می خوردم و خوردم اما متوجه نبودم و نمیشدم.
استاد هرچه بیشتر فایل های شما رو دنبال می کنم بیشتر خودم میشناسم.بیشتر متوجه میشم دنبال فرع بودم یا اصل
این داستان گربه و همراهانش ، داستان خیلی از ماهاست که هرکدوم داریم در زندگی تجربه می کنیم و یا کردیم.
با اینکه فکر می کنیم در مسیر هستیم اما نیستیم فکر می کنیم که هستیم در ولقع مثل همان الله اکبر نماز می ماند برای من ، که فکر می کنم با الله اکبر گفتن نمازم شروع شد و باید توجه م به نمازم باشه چون که دارم نماز می خونم اما اینگونه نبود.
با الله اکبری که سر سجاده ام می گم هزار یک فکردر ذهنم مرور میشه آیا هیچ متوجه جمله هایی که در پیش گاه الله میگم هستم ؟
همان ایاک نعبد و ایاک نستعین که شما بارهااا در فایل های توحید عملی می فرمایید و با صدای بلند درگوشم من شنیده میشه من باهش غریبه ام باورتون میشه منی که روزی 10بار توی نمازهام می گم ایاک نعبد و ایاک نستعین ،10 بار سوره حمد رو کامل می خونم اما واقعااااا دارم میگم واعتراف می کنم اون حمدی که با تمرکز در فایل های شما درکش می کنم کجا واون حمدی که سر نمازهام می خونم کجاااا.
من معنی بسم الله الرحمن رحیم معنی بخشنده بودن خدا از شما یاد گرفتم و توی کامنت هام مفصل توضیح دادم چه دیدگاهی به آیه بسم الله الرحمن الرحیم هزاران بار در همین مدت زندگی داشتم کجا و از:شما معنی درستش رو دریافت کردم کجااااا خدایا شکرت
بله قصه در مسیر توحید بودن عمل به توحید، فرکانس و کنترل ذهن همان قصه نماز خوندن که من فکر می کنم دارم نماز می خوانم اماجای دیگه سِیر می کنم
فکر می کنم توی سایتم روی خودم دارم کار می کنم اما درگیر ……
بعد میگم چرا نتایج برای من لاک پشت وار می اد.
و جمله پایانیم وقتی پی می بریم چقدر ما نعمت داشتیم و سپاسگزاری نبودیم توجه بهشون نکردیم افسوس می خوریم و ومتوجه میشیم که مسائل چقدر اینقدر پوچ هستند وقتی که که از دور از بیرون بهش نگاه کنیم. وقتی که متوجه می شویم که فرصت ها زندگی ما و یا فرصت ما تمام شده است اما قبل از اینکه به این مرحله برسیم بهتر بهش برسیم..
خدایا شــــکرت بابت این آگاهی هاا
استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم.
درپناه الله مهربان.
به نام خدای قشنگ
استاد عزیز سلام
من بعد از فایل شما و دیدن انیمیشن، توو ذهنم این سوال ایجاد شد که غرور از کجا میاد و چی میشه که ماها مغرور میشیم
و امروز که کامنت سید علی خوشدل رو خوندم فهمیدم غرور از عدم عزت نفس میاد
زمانی ما مغرور میشیم که میخوایم توجه و تایید دیگران رو با موفقیت ها و خونه و ماشین و موبایلمون جلب کنیم.
وقتی این کارو میکنیم که یادمون میره این ماییم که ارزشمندیم نه دارایی یا حساب بانکی و….
و چیزی که من توو فایلهای شما دیدم این بوده، اینکه شما از ثروت تون لذت میبرید و انقدررر عزت نفس دارید که دنبال نشون دادن ثروت تون به بقیه نیستید و اصلا لذتی از این کار نمی برید.
به خاطر همینه که ادم وقتی فایلهای شما رو میبینه اصلا حس غرور نمیکنه و کاملا متوجه فروتنی و تواضع و آزادی و لذت شما میشه. چون شما انقدررررر روی توحید و عزت نفس تون کار کردید که ذره ای احساس نیاز نمیکنید که ثروت تونو به رخ بکشید یا ابزاری باشه برای جلب توجه
و دیدم که من تووی زمینه چقدر باید کار کنم روی خودم روی توحیدعملی و عزت نفسم.
استاد ممنون از شما بابت این فایلای قشنگ
:)
سلام به الهه عزیز
کامنت شما چقدر تاثیر گزار بود
وقتی بجای خودت و خدای خودت قدرتو میدی به خونه و ماشین و …. یعنی داری فریاد میزنی من که ارزشی ندارم این خونه این ماشین این ساعت این گوشی این دفتر کار و …. ارزشمنده و دنیا هم بهت ثابت میکنه که آره تو بی ارزشی و همین واکنشی بهت نشون میده.
سلام به استاد و خانم شایسته و بچهای سایت
{تصمیم گرفتم نکاتی که نت برداری میکنم رو به صورت کامنت هم بنویسم
که توالی کامنت ها توی پروفایلم نقشه ی راهی باشه که اومدم.}
اولین نکته که مهمترین نکته ی صحبت های استاد بود این بود
که
ادمیزاد اگر فقط به عقل خودش تکیه کنه
هدایت و راهنمایی و کمک های خدا درعین اینکه ازشون استفاده
میکنه ,رو فراموش میکنه.
و این چقدرمیتونه تو مسیر اشتباه بندازتش.
این تو وجودخیلی از ادماست که اگر اگاه به هدایت همیشگی خدانباشن به خودشون غره میشن
و کردیت و اعتبار همه ی دستاوردهاو نعمت های خدارو به خودشون میدن.
خودمن هم دراکثر مواقع همین فکراشتباه رو دارم
و هیوچ وقت فکرنکرده بودم بهش.
این موضوع باعث شده که من وقتی نیاز به کمک و راهنمایی دارم ,اولین نفر خدا نمیاد تو ذهنم
توموقعیت های سخت ازش کمک نمیخوام و فقط روی خودم حساب میکنم
یا به قول استاد شرک میورزم و قدرت رو به همه میدم غیراز خدا.
نویسنده این سناریو به خوبی درک کرده بود که ادما هرچی توزندگیشون دارن
بخاطر افکار باورها و فرکانس هاییه که به جهان هستی ارسال میکنن.دنیا ایینه ی باورهای ماست.
هرچی که داریم و هرچی که نداریم بخاطر فکر و باوریه که حاکم بر ذهن ماست.
این مفهوم واقعی خالق زندگی خود بودنه.
به اشتباه از بچگی تقدیر و سرنوشت رو برای ما پررنگ میکنن .(درصورتی که همه ی بخشهای زندگی یه ادم اگر باورهاشو تغییر بده به باورهای مناسب ,میتونن صدو هشتاددرجه عوض شن.)
اگرباورهای مناسبی بسازیم میتونیم زندگی رو اون جوری تجربه کنیم که میخوایم.
این قانون خداست و قوانین خدا بی تغییرند.
کلید اموزه های استاد به نظر من اینه:
{{{{احساس خوب =اتفاقات خوب}}}}
ادم ها میتونن مثل کاراکترسگ توی انیمیشن,
خوش بین باشن و به چیزهای خوب و مثبت توجه و فکرکنن
تا همه چیز براشون اسونتر بشه (خداوند اسونشون کنه برای اسانی ها )
و میتونن برعکس این عمل کنن
و دنیا بهشون نشون بده که باورها و افکارشون درسته.
مرسی که وقت گذاشتید و کامنتمو خوندید.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگرِمن
سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به همه ی اعضای خوب و نازنین
استاد درست یک ماه پیش من این قسمت از انیمیشن گربه چکمه پوش رو بواسطه ی پسر کوچکم که مثلا نگا میکرد تماشاکردم البته چون از شبکه ماهواره ای تماشامیکردم دوبله ی خوبی نداشت واسه همین بعضی قسمتها و مکالمه هاش رو مثل شما تحلیل نکردم ولی واقعا تحسینتون میکنم که یک انیمیشن رو که من خودم برای لذت بردن سطحی نگاه میکنم ولی شماها نگاهتون خیلی خاص و عالی هست واقعا آفرین، و خودم رو هم تحسین میکنم که با شما اشناشدم و هربار چیزهای جالب و مفیدی ازتون یادمیگیرم خدایا سپاسگذارم.
درمورد انیمیشن واقعا گذراز لذتی که داشت من هم تاحدودی دربارش فکرکردم اون قسمتهاش که سگ و دوست گربه اش با نقشه رفتن دنبال ستاره واقعا منم درک کردم درون انسان هرطور باشه فکرش قلبش ، تو مسیری که میرن تاثیرمیذاره سخت بگیری سخت و سنگلاخ میشه، آرام باشی و آسون بگیری مثل آب روون میشه، استاد عزیز خیلی خوشحالم که از وقتی باشما آشناشدم روحیاتم خیلی فرق کرده به خودم سخت نمیگیرم قلبم روحم ذهنم رو آروم میکنم و خداروشکر که درارامش و امنیت و خوشی که خودم با ایمان به خدای مهربانم بدست میآورم در مسیر زندگی قدم برمیدارم. خدایا سپاسگذارم
برای همه ی انسانها آرامش امنیت سلامتی سعادت و ثروت از درگاه خداوند سخاوتمند خواستارم.
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد.
به نام خداوندبخشنده ومهربان
سلام به استادخوش قلب ومهربونم سلام به خانم شایسته ی شایسته
سلام به همه ی دوستان همفرکانس وهم خانواده ایم
چه موضوع خوب وعالی استادجان،دقیقابه اندازه یه دوره درس داشت ورونمایی ازپاشنه آشیل هایی که مانمیتونستیم شناساییش کنیم
استاداین غرورواقعامثل شرک ورزیدن یه جاهایی مخفیه اصن نمیتونی شناساییش کنی تااینکه یه تلنگری بهت بخوره وبفهمی که ای دادمن اینجاغرورداشتم من اینجامنیت داشتم
این فایل دقیقامنوهدایت کردکه رورفتارام دقت بیشتری کنم واولین درسی که بهم دادغرورومنیت روبزارم کنار،غرورومنیتی که ازنظرخودم وجودنداشته من یه آدم خاکی وکوچیک مجازم ولی الان که ریزترشدم دیدم نه همین تصورخاکی بودنمم ازغرورمیومدوالان میفهمم که چه جاهایی غرورداشتم چه جاهایی کاری برام انجام شده خداروشکرکردم ولی پیش خودم میگفتم خوب شدفلان کاروکردم که نتیجش این شدوناخودآگاه اعتبارشوبه خودم دادم بخاطرغرورم وکم کم این رفتارادرمن نهادینه شده بودن بدون اینکه خودم بفهمم دارم چی سرخودم میارم
من ازوقتی باشمااستادآشناشدم خب خیلی اطرافم خلوت ترشده یعنی خیلیاشوخودم فاصله گرفتم چون ورودی صحیحی ازشون نداشتم وترجیحم این بودتودایره شون نباشم ولی خب بعضیاهم یه جورایی دیدخوبی نسبت به من نداشتن البته ازنظرمن این بوده ونمیدونم شایدغرورمن داشتم همون منیت که من بیشترمیدونم من آگاهیم بالاتره من چارتاکتاب بیشترخوندم و…..همه ایناباعث شده بودن که یه غروردرونم شکل بگیره والان تونستم اینوشناسایی کنم وخداوندروهزاران بارشاکرم که هدایت شدم
درس دومی که این فایل به من داده ودرکل یکی ازپایه های اصلی آموزه های شماست همون دیدن دنیاازدریچه ی خوب ومثبته واینکه ماباباورهامون اتفاقاتورقم میزنیم وبارهاتجربه کردیمش
واقعاانسان فراموشکاره
وجوددائم دراین سایت واین مسیرباعث این میشه ک ماهروقت فراموش کنیم که توجه به زیباییهاکنیم بایه فایل هدایت میشیموبازبرمیگردیم به مسیروچقدخوبه که این سایت هست شماهستیدوخداوندبزرگ داره همه مون روتویه مسیرهدایت میکنه
ودرس بعدی این بودکه من همین یه جون رودارم اززندگیم لذت ببرم ازین چیزایی که دارم لذت ببرم ازاحساس خوبی که وجودداره داشته هایی که هستن بابتشون سپاسگذارباشم وباحال خوبم ادامه بدم
استادازنظرمن دیدگاههای سنتی که ازگذشتگان مابهمون رسیده بخاطراین همیشه باورهای مخربی داشتیم وخیلیاهنوزم دارن که دیدگاهشون اینه دوتاجون دارن واگه اینجاذلالت بکشن سختی بکشن اون دنیامیتونن بجاش لذت ببرن وتوبهشت باشن وازنعمتهای بهشتی استفاده کنن درحالی که این جونی که خدابهشون داده روبراش ارزشی قاعل نمیشن وبایه سری باورهاتباهش میکنن
خب بارهاهمه مون ایجورآدمارودیدیموخودمونم قبل ازین آگاهی هاوهدایت هاکم وبیش ازین دیدگاههاداشتیم واین باعث شده بودکه بخودمون بگیم ثروت اخه وفلان پولداردزده خلافکاره کلاهبرداره وبه قضاوت رفتیم ایناهمش فرعه وبایدبه اصل بپردازیم واصل لذت بردن اززیباییهای مسیره نه حاشیه ها،اصل اینه که من کیم وچطورمیتونم روزبه روزبهتربشم روزبروزتوحیدی تربشم روزبروزباتوکل به خدای بزرگم قوت قلب بیشتری داشته باشم
من بایدحالموخوب نگه دارم تومسیرباشم ازمسیرلذت ببرم بابت خانواده خوب آدمای خوبی که توزندگیم هستن ایناهمه روزی هستن که خدابرای من فرستاده ووقتی حالت خوب باشه همه اتفاقای خوب برات میفته وبارهابراهمه مون اتفاق افتاده که هروقت باتمام وجودحالمون خوب بوده آدمای خوب اومدن تومسیرزندگیمون اتفاقای خوب افتاده
بعدمیببنیم نقشه ی زندگی مامثل سگ داستان ماچقدزیباوجذابه میبینیم که تضادهامثل گلهای داستان چطوربرامون راهوبازمیکنن وماروهل میدن به پله ی بعدی
استادموضوع خوبی اشاره کردیددرموردترس سگها،واقعاهمیشه ازقدیم میگفتن که سگترستواحساس میکنه وبه مامیگفتن هروقت سگ افتاددنبالت بشین دیگه برمیگرده حالااحتمالافلسفه اش این بوده که یعنی میخای سنگ برداری یاچیزی که باهاش بزنیش وهمیشه همینجورجواب داده ومن بارهاامتحان کردم هروقت ترسیدم دقیقاسگ وحشی ترشده وچقدزیباشمامقایسش کردیدباترسهامون که واقعاجهان ترس مارومتوجه میشه وهرجاترس داشتیم دقیقاهمون چیزی که ازش میترسیدیم اتفاق افتاده وتاوقتی پاروی ترسهامون نزاشتیم به نتیجه مطلوب نرسیدیم واین فایل شهامت بیشتری به من دادکه این روزهادارم روترسهام کارمیکنم تاتمرین قدم اولمومحکم تر انجام بدم
استادعزیزم وخانم شایسته ی مهربون ازتون بسیارسپاسگذارم بابت این درسهای آموزنده بابت این همه حسن نیتتون بابت این عشقی که به همه ی مادارید.
خدای خوب ومهربونم هزاران بارسپاسگذارم که باهمه ی غروری که ندانسته داشتم میبخشی وعاجزانه طلب هدایت دارم
پروردگاراهمه ی مارابه راه راست به راه آنان که نعمت داده ای نه آنان که غضب کرده ای هدایت کن