«گاریِ زهوار در رفته ی افکار محدودکننده» را رها کن - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-30 11:54:302024-07-28 16:42:32«گاریِ زهوار در رفته ی افکار محدودکننده» را رها کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزممم
روز 94 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای این روز فوق العاده و باران زیبا که کاری کردی به بهترین شکل بیام نگاه کنم و این ثروت و فراوانی رو لذت ببرم
و به قول استاد بشینم فکر کنم، فکر کنم و در مورد تغیرات زندگیم که تا الان داشتم سپاس گزار باشم و یادآوری کنم که میشه، میشه تغیر کرد اسماء باور کن و کار کن روی خودت وو ببین چجوری میشه که تغییر کرد
میدونم عجله داری برای تغییر کردن، میدونم با تمام وجودت دوست داری تغییر کنی
ولی آرامتر باش، لذتمند تر از همیشه باش چرا که تو در مسیر موفقیت هستی و انسانی موفق
چون داری تلاش می کنی که بیشتر یاد بگیری، بیشتر کار کنی روی خودت و اهدافت و رویاهات، چرا که داری بیشتر یاد میگیری که باید به حرفایی و قوانینی که اینجا گفته میشه عمل کنی، چیزهایی که هیچ کجا گفته نمیشه و تو برای هدایت شدن به اینجا بهاء دادی پس راحت ازش نگذر
– هر چقدر توجهم رو بگذارم روی چیزهای زیبایی که در زندگیم هست، به جای توجه نکردن به چیزهایی که نمیخوام و به جای بحث کردن با آدم ها، توجهم رو میزارم روی چیزهای زیبا، آگاهانه فکرم رو کنترل می کنم، آگاهانه در مورد چیزهایی که بم احساس بهتری میده صحبت کنیم، زندگی من باری به هر جهت نباشه
– صبح که از خواب بیدار میشم، تصمیم بگیرم آگاهانه هر اتفاقی بیفته یجوری بش نگاه کنم، که به من احساس بهتری بده، سعی می کنم نگاهم رو عوض کنم، کانون توجهم رو عوض کنم
صبح ها که بیدار میشم هر بار این جمله رو میگم خداوند قدرتمند قدرت خلق زندگیم رو به من داده و من با باورهام زندگی رو هر لحظه خلق می کنم و خدایا هدایتم کن به زیبایی ها، در زمان مناسب مکان مناسب به افراد مناسب و میبینم که زندگیم چقدر داره قشنگتر میشه، و واقعا تاثیر همین با خودمون صحبت کردن اول صبح و به طور کل در شروع روزمون تاثیراتی میزاره به مرور که واقعا فوق العادست
– اونقدر نتایج میتونه تغییر کنه وقتی روی خودم کار می کنم وقتی برای هدفم وقت میزارم و قتی تمرین و تکرار می کنم، وقتی ایمان و توکل دارم در اجرای قوانین، در تمرکز کردن و وقت گذاشتن برای اهدافم و یادگیری قوانین، تعهد میزارم و وقت و زمان میزارم، نتایج بهمن وار تغییر می کنه، جوری که نمیتونی بگی 5 سال آینده شرایط چجوریه اونقدر که نتایج بزرگن
وقتی تعهد دارم و وقتی روی خودم کار می کنم، دنیا پاداشی میده که الان نمیتونی تصورش رو بکنی مثل استاد که میگفتن ده سال پیش نمیتونست تصور کنه، چیزی که الان داره در زندگیش می بینه رو
– باید یاد بگیرم گاری قدیمی و داغون باورهای قدیمی که از نسل های پیش همینطور تقلیدی با خودم کشیدم باورهایی که محدود کنندن و قدرت خلق زندگیم رو ازم میگیرن رو از خودم باز کنم و یاد بگیرم که طبیعت زندگی اینه که ثروت و لذت و آزادی در تمام ابعاد و روابط عاشقانه و سلامتی رو تجربه کنم
– باید به این نتیجه برسم که واقعا میخوام تغییر کنم واقعا میخوام بهتر و با لذت بیشتری و آزادی بیشتری زندگی کنم، میخوام این چند روز دنیا رو با عشق و لذت و ثروت بسازم و زندگی کنم و آخرتمم بسازم، آخرت من همین چیزی که اینجا ساختم، اینجا برای خودم بهشت رو مسازم و اون رو هم بهشت رو تجربه می کنم
ثروت بیش از حد نیازم میخوام، میخوام ببینم که میتونم خلقش کنم، من لیاقت خلق ثروت و فراوانی رو دارم
لیاقت اینکه در کمال سلامتی باشم و این طبیعت زندگی هست و نگرانش نباشم رو دارم
من لیاقت اینکه بهترین روابط عاشقانه رو داشته باشم رو دارم
لیاقت اینکه خودم و خودم استقلال در تمام جنبه های زندگیم رو بسازم و تجربش کنم رو دارم من روح مجردی هستم که مجرد خلق شدم و توانایی تحقق رویاهام رو دارم، نیرویی انرژی ای به قدرتمندی تمام جهان پشت منه
من هر لحظه دارم در مسیر موفقیت قدم برمیدارم هر لحظه خودم رو تصحیح می کنم، بهبود میدم هر لحظه تصمیم میگیرم که بهتر عمل کنم و عمل می کنم و جهان حمایتم می کنه، همراهیم می کنه در اجرای قوانین
عاشقتم خدای خوب و حمایتگرم
عاشقتم استاد و آرامشتون در این ویدیو تحسین برانگیز بود میخوام مثل شما همینقدر آرام، در صلح با خودم و همه باشم، آرامش داشته باشم
عاشقتونم مریم جونم
عاشقتونم بچه های سایت
عاشقتم اسماء جون، امروزم داری عالی می کنی خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
در پناه الله یکتا باشید.
1403/7/15
روز92
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز ومریم عزیزودوستان گل
خدایا شکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه
اینقدر حسم عالیه که دارم توی این مسیر قدم میزارم و هدایت میشم
وقتی به خودم به شخصیتم نگاه میکنم نسبت به 3ماه پیش حتی نسبت به یک ماه پیش چقدر تغییر کردم
نگاهم به تضادهایی که توی زندگیم رخ میده تغییرکرده
قبلا وقتی به تضادی برمیخوردم نگران میشدم ناراحت میشدم بیخیال خواسته هام میشدم اما این روزا که به خودم نگاه میکنم میبینم چقدر متفاوت شدم الان وقتی به تضادی برمیخورم دنبال اینم که بیینم خدای مهربونم میخواد چی بهم بگه دنبال اینم که باورهامو درست کنم
چندروز پیش اولین پروژه امو گرفتم خداروشکر وتا دیشب داشتم کارامو با لپ تابی که داشتم پیش میبردم و آموزش میدیدم و طراحی میکردم اما خب چون من مهارتم نسبت به روز قبل بیشتر رشد کرد و خواسته هامم بیشتر شد میخواستم رندر با کیفیت بگیرم اما خب با تضادبرخوردم و لپ تاب من پاسخگو این نیاز نیست و کلی تلاش کردم و لپ تاب بیچاره هم داغ کرد و به خودش فشار می آورد.
یه لحظه داشت حالم بدمیشد و نجواها میومد سراغم که الان کار مشتری رو هوا میمونه الان دیگه نمیتونی مهارت و رشد بدی و…افکار منفی و محدود کننده و….
یه لحظه به خودم اومدم و لپ تاب و خاموش کردم وشروع کردم به سرچ کردن که ببینم قیمت سیستم چطوری دیدم من برای کارم 100تا200میلیون باید هزینه کنم دوباره نجواها اومد که تو الانکه پول نداری 5تومان برای پروژه گرفتی حالا باید 100میلیون هزینه کنی و….
حقیقتا خیلی با نجواها درحال جنگ بودم انگاری یسری باورهای اشتباه گذشته با این تضاد اومد بالا وحالا من بودم که باید ثابت میکردم که روی خودم کارکردم
دوباره گفتم طبق قانون من احساسم و خوب میکنم به خدا توکل میکنم خدا خودش راهش و بهم نشون میده
رفتم سراغ قرآن و با یه آیه برخوردم که خدا میگه به ستمگران تکیه نکن و فقط به خدا توکل کن و فقط خدا یاور وهمراه توست . خیلی آروم شدم و گفتم خدایا من الان توی این شرایط فقط ازخودت میخوام نمیدونم ازکجا اما میدونم که خودت راهشو بهم میگی گفتم خدایا خودت میدونی من دارم از راه درست و پاکی توی این مسیر قدم میزارم خدایا خودت داری میبینی که ازصبح که پامیشم تا شب که میخوام بخوابم دارم تلاش میکنم تا رشد کنم خودت داری میبینی که برای هر آموزشی دارم بهاشو پرداخت میکنم خودت هدایتم کن
واینکه طبق قانون نمیخواستم پول قرض کنم یا قسطی بخرم
بعد یهو یه الهامی بهم شدخداروشکر
من همیشه عادت داشتم پولامو بخش اعظمشو تبدیل کنم به طلا و گذاشته بودم بانک برای روزی که مثلا خونه ایی بخرم یا سرمایه گذاری کنم
بعد انگار یکی داشت باهام حرف میزد و میگفت برو طلاهاتو بفروش و سیستم برای کارت بخر
دوباره نجواها و باورهای محدود کننده که این پول برای روز مباداست و …… میومد سراغم
ولی بعد به خودم گفتم ببین دختر خوب اول اینکه این پول خودته و ازکسی نمیخوای قرض بگیری و الان شرایط خرید سیستم داری خداروشکر فقط باید این باورمحدود کننده که بهت میگه دیگه نمیتونی پول بسازی و رهاکنی و بندازی دور
تو برای رشد و پیشرفتت باید بها پرداخت کنی
همونطور که برای هر دوره آموزشی هزینه کردی و اصلا نگران نبودی برای کسب وکارت هم باید هزینه کنی و نگران نباشی به خودم گفتم وقتی تو یه سیستم قوی داشته باشی کلی مهارتهات رشد میکنند و از همین سیستم کلی پول میسازی و پروژه میگیری این سیستم ابزار کارته مثل نجاری که اگر ابزار نداشته باشه نمیتونه کاری انجام بده
الانکه دارم اینارو مینویسم هنوز نجواها توی ذهنمه ودارم باورهامو با نوشتن در اینجا منطقی میکنم
این فایل یه نشانه ایی بود برای من که این باور محدود کننده و منفی و رها کنم و ازخدای مهربونم میخوام که منو هدایت کنه به یک سیستم قوی و فوق العاده که باهاش بتونم بهترین رندرها و خروجی های طراحی بگیرم و کلی هم پولسازی انجام بدم الهی آمین
سلام
هر وقت از 12 قدم صحبت می کنید من یاد پله پله تا ملاقات خدا می افتم این کلمات را خیلی دوست دارم این دوره دقیقا پله پله آدم را به خدا میرساند و چقدرررررررررررررر از فایلهای قرانی شما چیزهای خوب یاد گرفتم که به دردم خورد آن هم نه یکبار برای همیشه همیشه همیشه
یکسری از فایلها اصلا یادم نمی ره اصلا – قدم 4 جلسه 6 و قدم 3 جلسه دوم و جلساتی که ازتغییر صحبت کردید و عملگرایی صحبت کردید و ازمهاجرت صحبت کردید و از اتفاقاتی در آن موقع از قطع اینترنت اتفاق افتاد و خیلی خیلی در زندگیم موثر بوده است متشکرم از جنابعالی
در این دوره بود که یکسره به خودم می گویم با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن
همه دوره های شما عالی بوده است و این هم جزئی از آن است مخصوصا اینکه در سفر بودید و فایل تهیه می کردید و عالی بود مثل جلسه 4 قدم 4
just do it now
سلام به استاد عزیزم
استاد حتما دلیل اینکه انقدر کلام شما تاثیر گذاره وبه آدم آرامش میده و واقعا یه جورایی آدم رو تکون میده برای تغییر، برای لذت بردن از زندگی ،اول ازهمه باور به خداوندی هست که تو قلبتونه و بهش همیشه وصلید و البته همه ی ماها بهش وصلیم که همیشه سعی میکنید که نگاهتون ورفتارتون توحیدی باشه ،دوم تعهدی که به خداوند و قوانینش دارید و ایمانی که به این قوانین دارید ،و سوم باور های درستی که ساختید برای خودتون و واقعا بهش متعهدید همه ی اینها باعث میشه که من و خیلی های دیگه فقط برنامه های شمارو دنبال کنیم و به این قوانینی که در برنامه هاتون بهش اشاره میکنید، ماهم متعهد باشیم و باورش کنیم که با باورش هر بار سوپرایز میشدیم و الان دیگه خودمون میتونیم پیش بینی کنیم و مثل قبل سوپرایز نمیشیم ،البته که ایمانمون بیشتر میشه و هر بار بیشتر باورش میکنیم ، و البته اول از همه سپاس گذار خداوندی هستم که از طریق وسیلش من رو با این قوانین آشنا کرد و حالا قدم ها رو محکم تر میزارم چون میدونم قانون خداوندم بی تغییره . با آرزوی سلامتی و زیباییهای بیشتر برای شما و خانواده عباس منش.
سلام
استاد جونم چقدر ارامش صداتون چهره پر از روشنی تون حال خوبتون مشهوده از فرسنگها یه عالمه حس های خوب سفر ب دور امریکا و آروی فایل های اون دوره ها بهم تزریق شد مجدد
چه تکمیل عالی مریم جون انجام دادن یعنی روز های سفرنامه معجزه وار پشت هم چیده شده و هرکدوم تکمیل قبلی هایت بدون اینکه بهم ربط داشته باشه که مریم جون گفتن حتی اینم هدایتیه خدایا شکر
دقیقا انگار از اول نشستم پای سیستم و دارم وارد مسیر اگاهی ها میشم اینقدر که حرفها نگرش و جا افتادنش برام تازگی داره انگار تازه دارم درکشون میکنم خیلی حس باحال و عجیب و فوق العاده ایه انگار یه عالمه ویتامین و انرژی زا خوردم همش تو مغزم تصویر یه جنگل سر سبز و امن و تمیز و پر از حس های خوبه نمیدونم چرا گفتین گاری یاد یه سربالایی افتابی سخت افتادم اما حرف از روون شدن و دوچرخه و ماشین و هواپیما زدین اون جنگله اومد تو ذهنم
تمرین هایی که باید از یادگیری این فایل انجام بدم اینه که تصمیم بگیرم از خواب ک بیدار میشم توجه و تمرکزمو بزارم رو نکات مثبت و به شرایط جوری نگاه کنم که حس منو خوب کنه دیدگاهمو تغییر بدم به افکار محدود کننده نچسبم و گاری سخت و با خودم حمل نکنم
مرسی استاد مثبت و خندان من خدایا شکرت ️
تشکر و جهان سپاس استاد عزیز
من هم از زمانی که کانون توجه ام را تغیر دادم و ایمانم را تقویت کردم خیلی آرزوهایم دست یافتنی شد و چند روز به یکی از بزرگترین آرزوهایم رسیدم که خیلی ممنون خداوند هستم.
و با دیدن ویدیو های سفرنامه خیلی احساس خوبم بیشتر میشود .
وخدارا شکر که استاد عباس منش را در کنار خود دارم .
سلام
زندگی طبیعی و واقعی!!!!!!!!!!!
نکته ی طلایی این ویدئو و موضوعی که مدام تو ذهنم می چرخه و اونقدر کش و قوس گرفته که منو وادار کرد بیام اینجا و راجع بهش بنویسم.
استاد درین ویدئو میگه با شیوه ای که زندگی میکنه داره واقعی زندگی میکنه؛ طبیعی زندگی میکنه. میگه روند زندگیش ثابت کرده دنیا بد و خراب نیست که او بخواد جور دیگه ای به دنیا نگاه کنه که زندگیش خوب بشه. اصل و اساس دنیا بر لذت و آزادیه.
خیلی زیاد به این گفته فکر کردم و کلی مطلب از گذشته یادم افتاد. یادمه تو یه فایلی از استاد شنیده بودم که : “طبیعیه که ما شاد باشیم. طبیعیه که ما ثروتمند باشیم. طبیعیه که ما سلامت باشیم.” اونچه که غیرطبیعیه ناراحتی و فقر و بیماریه. اینها اگر هستن نتیجه ی باورهای محدودکننده ی ماست.
وقتی در چند دقیقه کلیت زندگیم رو یه مرور کردم دیدم پایه و اساس زندگیم بر باورهای محدود کننده ای شکل گرفته که مدام در حال آماده شدن برای سختی ها و جلوگیری از ضررها و خیانتهام. دیدم چقدر مدام در حال ساختن دیوارهای بلند و قطور قلعه م بودم و آجر به آجر و سنگ به سنگ که روی هم می چیدم به این فکر میکردم که اگر فلانی اونجوری حمله کرد من اینجوری دفاع میکنم یا اگر بهمانی اونطوری برخورد کرد من اینطوری جواب میدم. یعنی مدام توجه و تمرکز بر نکات منفی و بغض آلود و کینه پرور. اونوقت هی میگم چرا فلان اتفاق خوب برام نمیوفته یا بهمان رابطه م منهدم میشه. خب مشخصه. با این بذر آت و آشغالی که من هر لحظه دارم میکارم معلومه بحران درو میکنم. دیدم چه فلسفه ای غلطی رو دارم زندگی میکنم و به اطراف هم که نگاه کردم دیدم همه همین شکلی زندگی میکنن. با شنیدن جمله ی کوتاه استاد درین ویدئو که دیروز شنیده بودم اما امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم اومد جلوی چشمم و کنار نرفت؛ کلمات این متن پشت سر هم دارن میان. مثل همیشه جمله جدید نبود اما انگار که ته نشین شده باشه تو ذهنم و جا افتاده باشه همه ی سرم رو پر کرده. درسته دلشوره دارم ازین درک چون همه چیم در آستانه ی تغییر و فروپاشیه اما خوشحالم و ته دلم آرومه.
“اصل و اساس این دنیا بر وفور نعمت و خیره”. یاد کتابی افتادم که خیلی وقتا حتی بی ربط اسمش تو ذهنم می چرخید و دلیلش رو نمیفهمیدم و طبیعتا ازش میگذشتم. کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست / نوشته ی کیم وو چونگ، مدیر و موسس کمپانی دوو. حالا میفهمم چرا هی این جمله تو سرم می چرخیده. “سنگفرش هر خیابان از طلاست. ”
“من با نعمات بی شمار و لایزال احاطه شده م.” به قول زبل خان، شخصیت بامزه ی انیمیشن دوران کودکیم، فقط کافیه دستمو دراز کنم تا هر آنچه میخوام بردارم. حتی اگر مثل زبل خان یه شیر درنده رو بذارن تو بغلم. همینقدر فانتزی.
“اونقدر نعمات به من نزدیکن که من نمی بینمشون”. مثل زمانی که شیئی رو به نوک بینی مون می چسبونیم و اصلا نمیتونیم درست و واضح ببینیمش. به قول حافظ : بیدلی در همه احوال خدا با او بود / او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد. خدایی که میگه من از رگ گردن به شما نزدیکترم.
مثل نفس کشیدن که اغلب یادمون میره چنین کاری در هر لحظه در حال انجامه و اونقدر عادی شده که متوجهش نمیشیم. به هر کسی بگیم تو داری نفس می کشی، میگه خب معلومه. مگه غیر ازین باید باشه. یعنی اینقدر طبیعیه که ما نفس می کشیم. اما خیلی کم بهش فکر می کنیم.
اینقدر این مساله مهمه که سعدی کتاب گلستان رو با این عبارات شروع میکنه :
“منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت ست و به شکر اندرش مزید نعمت (سوره ابراهیم – آیه ۷). هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات ست و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به در آید”
“همه ی نعمات هم مثل نفسی که هر لحظه می کشیم با ما هستن.” فقط کافیه آغوش دریافت داشته باشیم. آغوش دریافت فقط با باورهای قدرتمند و ایمان به خالق باز میشه. این که ما وقتی احساس نداری می کنیم یعنی چیزی نیست. یعنی قدرت و عظمت خالق رو ندیدن. بدتر از اون موقعیه که میگیم چیزی هست ولی ما نداریم اما کسانی هستند که دارند. این احساس عدم لیاقت، نادیده گرفتن کرامتیه که خداوند به هر کدام از بندگانش بدون تبعیض بخشیده. هر دو برداشت کفران نعمت و زیرسوال بردن عدالت خداونده. اما بدتر از اینها این نگاهه که اون کسانی که دارند همه چیز رو انحصاری کردن و به ما نمیدن و یا راه ما رو بستن و ما رو از نعمات محروم کردن. یعنی زندگی من در دست دیگرانه و اگر اون آدما نخوان به من چیزی بدن میتونن و من باید کاری کنم که در نظر اونها خوش بیام تا نکنه بی چیز بمونم. این دیگه شرک محضه. اگر ندیدن نعمات و کرامت انسانی کفر محسوب میشه این سومی دیگه شریک تراشیدن برای خداوند و نابخشودنیه. به همین خاطر با این فکر بدبختی پشت بدبختی پیش میاد.
باور این که طبیعیه ما هرطور دوست داریم زندگی کنیم و از هرآنچه میخوایم برخوردار باشیم باوریه که مثل نفس کشیدن باید مدام تکرارش کنم. چون یه عمر در حال ساختن قلعه ی دفاعی بودم. غافل ازین که داخل قلعه ی امنم خطرناکترین دشمن رو دارم پرورش میدم. با این جمله یاد ماجرای فرعون و موسی افتادم که چطور فرعون دست به قتل عام نوزادان زد و چطور همون کسی که قرار بود قلعه ش رو فرو بریزه با چه ارج و احترامی در آغوش خودش و زیر گوشش بزرگ شد.
“طبیعیه من راحت زندگی کنم. طبیعیه من رو دوست داشته باشن. طبیعیه من عاشق باشم. طبیعیه من لذت ببرم. طبیعیه من آزاد باشم.” طبیعی نیست من برای هر کدوم ازینها تا سرحد مرگ بجنگم. طبیعی نیست من برای حفظ اینها جنگ راه بندازم. طبیعی نیست من برای داشتن اینها نقشه بکشم و دروغ بگم و از دیگران پله و سکوی پرتاب بسازم. جالبه همه ی آدما برای رسیدن به بهشت وعده داده شده زندگی میکنن. برای رسیدن به بهشت عبادت می کنن؛ فداکاری میکنن؛ می بخشن؛ می جنگن؛ از دست میدن؛ به دست میارن؛ و … چه بهشتی؟ بهشتی که وعده داده شده جاییه که هر آنچه بخواهی بدون زحمت و رنج در اختیارت میذارن. تعریفی که همه از بهشت دارن اینه و تمام زندگیشون رو روی همین اصل پایه ریزی می کنن. خود همین ثابت میکنه آدمی باور داره هست موقعیتی که هیچ رنجی در اون راه نداره. اما چون با باورهای محدودکننده و خام و بی تحقیق احاطه شده این جای امن و راحت رو به جهانی نسبت میده که در دسترس نیست. غافل از این که اون بهشت همینجاست. به قولی : گل جلوه ای از جمال جانانه ی ما / بلبل به ترانه وصف او می گوید. این دنیا مشتی ست نمونه ی خرواری که در پیشه.
حافظ در بیتی میگه:
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار / ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
سپاسگزارم از استاد عباسمنش که این بخش “مرا به نشانه ام هدایت کن” رو تو سایت گذاشتن که برای من انگیزه ی فوق العاده ای شده که هر روز خودم رو با یک فضای جدید و تمرین باورهای قدرتمند و مطالب سرنوشت ساز شروع می کنم. قبلا هم میومدم و بنا به حال اون موقعم یه فایلی رو می دیدم و می شنیدم اما حالا با این بخش نشانه ها، هدفمندتر این کار رو انجام میدم و آموزه ها تو ذهنم مرتب تر جا میگیرن.
سپاسگزار و قدردان خداوندم که اینگونه من رو هدایت میکنه. برای شما و همه ی کسانی که یاور این انرژی عظیم و باشکوه هستن آرزوی سعادتمندی دنیا و اخرت رو دارم.
عزت زیاد ؛ ایام به کام
.
مولانا:
باز گردد عاقبت این در؟
بلی!
رو نماید یارِ سیمین بَر؟
بلی!
ساقی ما یاد این مستان کند؟ بار دیگر با می و ساغر؟
بلی!
نوبهار حُسن آید سوی باغ؟ بشکفد آن شاخههای تر؟
بلی!
طاقهای سبز چون بندد چمن؟ جفت گردد ورد و نیلوفر؟
بلی!
…
این سر مخمورِ اندیشه پرست
مست گردد زان می احمر؟
بلی!
این دو چشم اشکبار نوحه گر
روشنی یابد از آن منظر؟
بلی!
خدایااآاا شکرت خدایا ممنونم
هم نشانه فرستادی و هم پاسخ
باز گردد عاقبت این در؟
بلی!
رو نماید یارِ سیمین بَر؟
بلی!
سلام آرام جان عزیزم
چه نشانه ی صبحگاهی خوبی بودی برام
چقدر خوبع آدم صبح اول وقت بیاد توی سایت و بعدش توی آن همه ایمیل دوستان انگشت عزیزم آرام گیان عزیز رو انتخاب کنه و ببینه یک شعر زیبا از مولانا گذاشته!!!!
وقتی دیشب در دفتر ستاره ی قطبی ام نوشتم و درخواست کردم که با بهترین ها و با شادی و خوشحالی و زیبایی روزم رو شروع کنمممممم خودش دستمو گرفت و صاف آورد اینجا تا بهم جواب بده تا بهم بگه بله بله بله که همه ی درها به روم باز میشه بهله خدایاااا شکرت که پشت هر دری هستی و خودتو بهم نشون میدی
مرسی مرسی آرام نازنین که اسم قشنگت هم منو به آرامش بیشتری دعوت کرد ممنونم عزیز که سببب شادی روح و روانم شدی عزیزم الهی شکر
ساقی ما یاد این مستان کند؟ بار دیگر با می و ساغر؟
بلی!
نوبهار حُسن آید سوی باغ؟ بشکفد آن شاخههای تر؟
بلی!
من که جوابمو واضح و روشن گرفتم آرام جان خداوند ترو برای من فرستاد تا بهم بگه بخاطر این تلاش های مداوم و مستمر بلاخره رویا جون دنیا بهت پاداش میده و پاداش ها دریافت می کنی بلاخره همه چی برات چفت و جور میشه . بلاخره گل از روت شگفته میشه و بلاخره وصال حاصل میشه بلاخره ایمانت رو نشون دادی ایمان به غیب ایمان به نیرویی که این جهان رو هدایت می کنه آنقدر خوشحال شدم که کلی میخکوب این شعر مولانا شدم و الان آمدم ازت تشکر و قدردانی کنم آرام عزیز مرسی مرسی مرسی
آن لبِ خندیده تویی چَشم تویی دیده تویی یارِ پسندیده تویی خواب تو را دیده منم
نور تویی شیشه تویی برگ تویی ریشه تویی صاحبِ اندیشه تویی از تو نرنجیده منم
عقل به دریا زده است عشق به رقص آمده است
جان همه دل دل همه دست دست بزن دست بزن
سرخوشو مستیم همه عشق پرستیم همه دست به دستیم همه دست بزن دست بزن
دست بزن دست بزن سرخوشو سرمست بزن بزن دست بزن تا نفست هست بزن
سلام خوشگلم
خوبی رویاجون؟
مرسی از قدردانی و مهرت عزیزم
منم خیلی خیلی خوشحال شدم ازینکه انقدر درست به دلت نشست
هدف منم همین بود دقیقا
که بدون هرچه اضافی ست، فقط این شعر که خودش گویاست رو بذارم و برم
صبح اومدم ایمیلهای کاریم رو چک کنم دیدم یکی پاسخ داده به پیامم
خیلی ذوق میکنم وقتی میبینم یکی بصورت هدایتی و دلی میاد و پیغامهای منو میبینه و لطف میکنه جواب میده
همیشه پر انرژی و امیدوار بمون
به منم انرژی دادی…
.
راستش خودمم توی مراحل خاصی از زندگیمم
و مدتهاست که برای باز شدن یک در مهم توی زندگیم دارم دوندگی میکنم و منتظر یک بله هستم از سوی خداوند و سفارت…
این شعر دل منو قرص میکنه هردفعه بهش بر میخورم
حالا هم فراموشش کرده بودم
اما با پاسخ تو، دوباره خوندمش و خنده به لبم نشست
شاید داشتم برای نامه نگاری های اداری و رفت و آمدهام خسته میشدم
اما تو هم شدی دست خدا برای من و دوباره یادم آوردی که نگران و ناامید نباشم و ادامه بدم
.
بله قطعا به امید خدا ان شاء الله حتما جواب زحمتهامون رو میگیریم
و باز شود عاقبت آن در
بلی
عزیزم
بلی
:)
؛)
.
راستی!
چجوری اون نوشته ها رو بُلد کردی؟ ای وَل! خیلی زیبا شد
منم میخواستم بکنم نتونستم چنین گزینه ای رو پیدا کنم!
درود و سلام و وقت بخیر خدمت دوست عزیزم آرام نازنین امید دارم که همه ی کارها بلطف همکاری خداوند خودش چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندلش کنه الهی آمین
آرام جان بازم من آمدم که زنگ خانه ی دلت رو با چراغ خوش خبری آبی رنگ سایت شاد کنم آخه خیلی خوشحال میشی منم همینطور آنقدر از چراغ آبی ذوق زده میشم انگار یک اتفاق خیلی خوب برام افتاده فکرشو بکن چقدر همون لحظه احساس مون خوب میشه تازه بهتره بگم احــســاســـمون خوبــــــتــــر هم میشه!!!!!
آرام جان پرسیدی چطوری اون شعر ها رو بولد و پر رنگش کردم …
عزیزم بالای صفحه یک گزینه صورتی رنگ هستش که نوشت سوال دارم
وقتی اون گزینه رو کلیک کنی دوباره یک لیست برات باز میشه که روی یکی از لیست متن ( اخبار مسایل فنی سایت) نوشته روی آن دکمه کلیک کن کلی خبرهای سایت رو پیدا می کنی و آقای ابراهیم عزیز بطور مفصل راجب تمام گزینه ها توضیح نوشتن .. در ضمن آن بالا رو اگر خوب نگاه کنی عکس یک لامپ وجود دارد اگر آبی رنگ شد یعنی یک خبر جدید فنی سایت از طرف آقا ابراهیم عزیز مدیر فنی سایت برامون. ارسال شده اون رو هم اگر کلیک کنی وارد صفحه خبر میشی عزیزم
ولی من اینجا برات یک توضیح مختصر می نویسم ..
آرام جان اگر قبل از جمله و یا کلمه ای رو دو تا علامت ستاره بذاری و بعد از جمله آت هم دو تا ستاره بزنی اینطوری بولد میشه .. مثلا ببین الان دوتا ستاره میزنم این جمله رو بعدش دوباره دو تا ستاره میزنم آنوقت به این قشنگی پرنگ میشه .. امیدوارم تونسته باشم خوب توضیح بدم
حالا ببینم چیکار میکنی ها
روز و شبت بخوبی و خوشی و شادی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گوارا
سلام سلام آرام عزیزم…
الان که از نیمه شب هم گذشته و چند روزیه که حالم نامناسب بوده.
از خدا کمک خواستم و اومدم سمت نشانه ام توی سایت…
چه خطی بردم وقتی نشانه من روزشمار تحول زندگی فصل 4بود و رفتم فایل 93رو ببینم. گفتم نه بذار 94 رو ببینم.
این فایل گاری زهوار در رفته ی افکار نامحدود اومد…
بدون اینکه گوشش کنم گفتم کامنتا رو بخونم ،اولین کامنتش مال شما بود….
چقدررررررررر خوشحال شدم….
باز گردد عاقبت این در؟
بلی!
رو نماید یارِ سیمین بَر؟
بلی!
چه زیباااااااا
خدا خیرت بده…
خدایااااااااا شکررررررررررت که صدامو شنیدی و خوشحالم کردی…..
خدایا متشکرم که برات مهم هستم.
فقط میتونم بگم مرسی…
سلام خدای خوبم . خدا جون آمده ام به حضورت ، ای مهربان ؛ سخنی شیرین برایم بگویی
آمده ام ؛ آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی ،نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد ، من ز میان ،کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم — اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
الهی ای صاحب ؛ بعضی موقع ها حالم خراب میشود وقتی دقت میکنم می بینم در حضورت نیستم
الهی ؛ آمده ام مثل آن پیره زن ؛ که شنیده بود یک برده ی زیبا را به مزایده گذاشته اند وتنها دارائیش یک خروس بود وبرای خریدنش آمده بود ووقتی از آن پیره زن میپرسند برای چه آمده ای ؟
میگوید برای خریدن یوسف آمده ام !!!!! وجمع آنجا بهش می خندند
بهش میگویند ؛ نگاه کن ببین جعبه ی زر وجواهر برای خریدن یوسف آورده اند و تو با خروس آمده ای ؟!!!!
وآن پیرزن میگوید ، میخواهم اسم من هم در لیست خریداران یوسف باشد
حال ای مهربان ، ما که چیزی نداریم . تنها داریی مان یک قلب است که آمده ایم مارا در لیست خریدارن خودت مثل ان پیرزن قرار دهی
ای پادشاه هستی میدانم که داری به حرفم گوش میدهی
پس به شمای ناز خرید ونیاز خرید میگویم :
آنان که خاک را ، به نظر کیمیا کنند _ آیا بود که ، گوشه ی چشمی به ما کنند
میدانم که میگویی من تمام بنده هایم را دوست دارم
پس ای شنوای دانا وقادر و وهاب ورزاق و…… :
درهای رحمت ونعمت را به رویم بگشا
رهایم نکن . از تو میخواهم چنان مرا پرورش دهی که وقتی مرگ را مزه کردم ومرگ را چشیدم وسر کله ی من به پیشت نمایان شد ، فرشته هایت برایم دست بزنند
الهی ؛ یوسف گم گشته ی من تویی . حال که رفیق شدیم میخواهم بینهایت از تو سپاسگزار باشم که چگونه با نشانه ای هدایتم کردی . کمکم کردی
الهی غیر ممکن است بنده ای در شروع کاری ، بگوید بسم الله و تو با نشانه ای کمکش نکنی
حال میخواهم نشانه ای که برایم فرستادی برای عزیزان عاشقت در این سایت بسیار خلاصه بگویم :
در این روزها پسر جوانی که داشت برای کنکور درس میخواند چند روز پیش گفت دلم درد میکند و یک روز گذشت . صبح روز بعد چنان درد داشت که نتوانستیم صبحانه بخوریم .
سوار ماشین شدیم وراهی اورژانس بیمارستان شدیم . بلافاصله انواع آزمایش از او ؛ اورژانسی گفتند
بعد از دوساعت گفتند آپاندیسش بالا آمده وحتما باید عمل شود
پرونده تشکیل شد وسرم وصل کردند وسرم تسریع کننده وجذب کننده آمپول زدند ویک دونه آنتی بیوتیک زدند
در این حین دیدم خوابش گرفت
گفتم اگر آپاندیس ودرد ؟؟؟ پس چرا خوابش برد
دکتر فوق تخصص آنجا بود
گفتم آقای دکتر چطور معلوم است آپاندیس دارد
گفت معلوم است . کلبولهای خونش از 17 هزار بیشتر شده وسونو هم میگوید
نزدیک ظهر بود
دیدم از مناره ای صدایی بلند شد
الله اکبر الله اکبر …..
احساس کردم قدرتمندی دیگر هم هست
دست وصورتی تازه کردم وبه مسجد رفتم . با خودم گفتم چرا از آن حکیم نخواهم که کمکم کند ؟؟؟
گفتم ای مهربان ، مگر خودت نگفتی بخوانید مرا ، تا جواب دهم . تو که دروغ نمیگویی؟؟؟ حرافی نمیگویی ؟؟؟؟
خدایا مهربان ؛ همیشه مرا یاری داده ای .من هیچوقت از رحمت ویاری تو بی بهره نبوده ام
خودت نگاه کن به این جوان رشید !!! میخواهند شکمش پاره کنند .هنوز اجازه نداده ام
خودت راهنمایی کن . اگر مشکلی دارد به یقینم برسان اگر هم ندارد باز خودت چیزی نشانم بده . ای مهربان سپاس سپاس ….
با گوشیم سرچ کردم که علت بالا رفتن کلبولهای سفید در خون چیست ؟
نوشته بود علت بالا رفتن کلبولهای سفید در خون وارد شدن سم ، مخصوصا از گروه توکسینها
(گفتم این یک نشانه )
تا من دست وصورتی تازه کردم وبا خدا جونم حال احوالی ..؛ وقتی اومدم دیدم مریض نیستش !!!
خانم پرستار پس مارا کجا بردند ؟
عزیزم اتاق عمل !!!!
بدو بدو رفتم در اطاق عمل
دیدم مادرش ودوتا از خاله هایش خون گریه میکنند
مقداری دلداری دادم . چتونه چتونه ؟ صاحب کسی دیگر است صاحب کسی دیگراست نگران نباشید
پروندش آوردند وبرگه ای که من رضایت بنویسم
امضاء نکردم وبه پرستار گفتم به دکتر بکو بیاد
پرستار رفت واومد وگفت دکتر وقت نداره !!!! پسرتون باید جراحی بشه اگر دیر جراحی کنی ممکنه بترکه واونوقت باید سه ماه شکمش باز وبستری
گریه مادر وخاله بیشتر میشد وای وای ///؟؟؟؟؟
دوباره با شدت بیشتری وتن صدای بالاتری گفتم . خانم محترم ؟؟!! به دکتر بگو بیاد ببینم مشکل این جوان چیه ؟ یه دو دقیقه بگو بیاد
پرونده جلو دست وبرگه آماده برای رضایت وجراحی وسرم در دست وفشار پسر داشت پایین میومد از رنگ صورتش
دوباره سروصدا کردم خانم پرستار دکتر چی شد ؟
بعد از مدتی دوباره رفت وبرگشت وگفت :
دکتر میکه همینه ، پسرت آپاندیس شدید داره هر لحظه ممکنه بترکه …. اونوقت ما مسئول نیستیم . هرچه زودتر بهتر و…..
سروصدای من بیشتر شد آخه لامصب بگو بیاد اصلا ببینم کیه میخاد عملش کنه …..
در این حین دیدم یک نگهبان خوشتیپ وبلند قامت از بغل در آمد وگفت آقا چته ؟ نمیدونی بیمارستان جای سروصدا نیست مشکلت چیه ؟
گفتم پسرم میخاد عمل کنه دکتر نمیاد کمی توضیح بده اصلا ببینم کیه ؟؟؟
کفت پسرت کجاست / ؟
پسرم صدا کردم اومد
همینکه نگهبان چشمش به پسر افتاد گفت ؛ اگر فامیلم بودی یا برادرم هزار تا توف مینداختم تو صورتت ؟؟؟!!!!
گفتم چرا ؟
عزیزم توی این شهر امکانات زیاده ، ببرش چند تا سونوکرافی ازش بگیر اگر جواب مثبت بود اونوقت عملش کن .حیفت میاد شکم این جوان پاره کنی ؟
الله اکبر الله اکبر
انگار آب سرد ریخت روی صورتم .
دقیقا احساس کردم اینها همش کمک ویاری وسخنان خداوند است اگر نادیده بگیرمشان بدبختیم بیشتر میشه .
پرونده گرفتم فرار
پزستار ؛ آقا آقا کجا میری بچت میمیره
تمام پرسنل اورژانس جمع شدند که برای بچه ات مشل ایجاد میشه
گفتم ایرادنداره … میخام بچه ام بمیره
رضایت به زور نوشتیم وفرار واومدیم خونه
دیگه ایمان داشتم که موضوع چیزی دیگر است
یک لحظه پسر گفت ؛ نکنه از اون ساندویچ پریشب من وپسر عمو بود ؟؟
آره پریشب کرسنه اشان بوده وایشان هر چه اصرار میکنه که نخوریم . بهر حال میخورند ومسموم میشن
دولیوان آب لیمو خورد وفردا صبح به ریش وتخصص پزشکان سیر خندیدیم
خداجون سپاسگزارم جون تویی دارم غمی ندارم
فدات جیگرم خوشگلم و رفیقم
خدایا شکرت افرین بر ایمانتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
سلام رحیم جان
آفرین که به هدایت الله اعتمادکردی وسلامتی پسرت هم نتیجه همین اعتمادکردن به یگانه قدرت حاکم برجهان هستی است
با سلام خدمت همه ی دوستان
وااای خدای من عجب کامنتی عجب هدایتی چقدر عالی توضیح دادین دوست عزیز من با اشک داستان زیباتون رو خوندم
خدایا شکرت من این حد از تسلیم بودنتون رو تحسین میکنم انگار این کامنت همون چیزی بود که از صبح دنبالش بود خدایا شکرت چقدر عالی و بدون نقص کار میکنی و همه ی بنده هات رو هدایت میکنی البته تو همیشه هدایت میکنی این ما هستیم که اکثرا گوش نمیدیم
خدایا شکرت کمکم کن که هدایت هات رو واضح تر بشنوم و بفهمم و صددرصد عمل کنم تو همه چیزی عاشقتم رب واحدم
در پناه حق
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته ??
من یه مطلبی رو میخواستم برای شما هم خانواده ای عزیزم به اشتراک بزارم چون برای خودم درس بزرگی رو داشته البته با آگاهی ها و باورهای امروزم چون من این مطلب رو دقیقا نمی دونم ۲ سال یا ۳ سال پیش خونده بودم ولی اون روزها هیچ چیز از داستان باورها نمیدونستم ولی باز هم برای منی که چیزی از باورها نمیدونستم این مطلب امید و انگیزه بزرگی رو توی زندگیم بیدار کرد امیدوارم برای شما مفید باشه٫
قدرت باورهاى خود را دست کم نگیرید!
دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در «هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند٫
نتیجه این تحقیقات بسیار جالب است:
۸۰ پیرمرد و ۸۰ پیرزن را براى این پروژه انتخاب کردند ٫یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با ۴۰سال پیش ساختند ٫غذاهای ۴۰سال پیش در این شهرک پخته میشد ٫خط روی شیشههای مغازهها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلمهای قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با ۴۰ سال قبل ساختند ٫ بعد این ۱۶۰ نفر را از هر نظر آزمایش کردند ٫
تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون ٫٫٫ بعد این ۱۶۰ نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت ۵ الی ۶ ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست میایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت ٫٫٫
علت چه بود ؟
خیلی ساده است ٫آنها چون مطابق با ۴۰سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند ۴۰سال جوانتر شده اند ٫
انسانها همان گونه که باور داشته باشند میتوانند بیندیشند ٫باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد ٫
اصولا فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است ٫انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند٫انسانهای ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند ٫
قانون زندگی قانون باورهاست ٫
باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است ٫
توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین میکند ٫
انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند ٫ باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی میسازند ٫ زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشهها ، اندیشهها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردها هستند ٫
برای همه شما عزیزانم از صمیم قلب سلامتی ، شادی ، آرامش ، ثروت و خوشبختی هم در این دنیا و هم در اون دنیا آرزومندم??