درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2 - صفحه 16

281 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    تولدتون مبارک استاد

    انشاالله هزار ساله بشید

    خوشحالم با یک فایل جدید دیدار تازه شد با استاد .

    البته دوره جدید اومده و هنوز فرصت نکردم وارد بشم به دلیل شلوغی کارم به لطف اموزه های استاد و تغییرات وسیعی که در زندگی و کسب و کارم رخ داد.

    استاد اول بگم لذت بردم از هر دو ربات که یک حریف تمرینی عالی هستش در غیاب خانم شایسته.

    نکاتی رو تو این فایل گفتین خیلی برام جالب بود و یاداور این نزدیک به سه سالی که تو سایت هستم برام بوده . هیجانات ، عدم صبر و عدم درک قانون تکامل ، عجله در کسب نتیجه و بصورت کلی تقلا کردن در روزها و ماههای اول اشنایی باشما. الان در بعضی موارد پیشرفت داشتم و البته گاهی هم ذهنم از مسیر خارج میشه . نکته جالب این بود که فرمودین یک حرکت این ربات رو باید هزاران بار انجام داد تا بشینه روی حافظه عضله و قسمت مهمش این بود که اغلب مشکل داریم ی حرکت اشتباه رو یادگرفتیم و ادامه دادیم و الان قصد داریم درستش کنیم. باورهای ذهنی ما تا قبل از اشنایی باشما دقیقاً همینطور بوده یکسری باورهای غلط که روش پافشاری داشتیم و بعضاً تعصب و الان فهمیدیم اشتباه بوده و فکر میکنیم راحت تغییر میکنه ولی هر زمان به چالش میخوریم میبینیم هنوز باور قدیمی تو ذهن ما فعاله.من بعد از ٣ سال تازه یک موضوع رو تونستم درک کنم و نتایج عالی گرفتم ، جمله طلایی شما در دوره ها: تغییر باورهای ما باید باعث تغییر رفتار بشه تا نتایج پایدار بدست بیاد.

    تازه این موضوع رو تونستم تا حدودی انجام بدم و یک سری باورها در حال بنیادی شدن هستش که بدون فکر انجام میدم و شده قسمتی از ذهن من.

    این همون تکرار هزاران بار انجام یک تمرین ربات پینگ پنگ هستش . استاد با افتخار اعلام میکنم سال ١4٠٣ تنها سال عمرم بود که هرگز لنگ پول نبودم و همیشه مبلغ قابل توجهی پول داشتم به اندازه خودم و باورهای خودم. استاد تازه ذهنم داره درک میکنه یک سری مسائل رو و مقاومت نداره و جالبه هر چه پیش میرم راحتتر میشه درک باورها و عمل کردن به اونها . تازه یادگرفتم باور ساختن یعنی چی و وقتی باوری ساخته میشه دیگه نیاز نیست حواست باشه که چطور رفتار کنی میشه قسمتی از وجودت دقیقاً مثل زاویه مچ دست که موقع بازی همیشه رو به پایین میمونه و نیاز نیست بهش فکر کنیم که اشتباه نباشه.

    استاد درک قوانین در عمل نیاز به زمان داره طبق باورهای ما ولی لذت این درک بسیار عالییه بخصوص وقتی میبینی با عمل به قوانین نتیجه گرفتی.

    از شما سپاسگزارم در هر چیزی قوانین رو میبینید و به ما هم منتقل میکنید ، درک قوانین از دید هر کس متفاوت هستش ولی خود قانون تغییر نمیکنه مثل فرتاپ تو در یک حالت و واکنشهای دست استاد به صورتهای مختلف .

    استاد بینهایت سپاسگزارم برای اشنایی من با خداوند اون خدایی که حالم باهاش خوبه.

    تازه فهمیدم خدایم این خداست

    این خدای مهربان و اشناست

    دوستی از من به من نزدیکتر

    از رگ گردن به من نزدیکتر

    ……

    پر امید- شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من عطا کرد با کانون توجه ام ، با افکار و باورهام

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم که هر لحظه از زندگیم با گوش دادن به حرفهای شما در جهت درست قرار میگیره

    درک و درس من از این فایل ارزشمند

    چقد زود میخوام برم جلسه بعدی یا مرحله بعدی

    دقیقا با این مسئله و مشکل در این روزها خیلی دارم دست و پنجه نرم میکنم

    این روزها که دارم روی ثروت 1 کار میکنم ، خیلی این نجوا میاد که برو جلسه بعد، چرا این میاد ؟ چون که بعضی مواقع خودم رو مقایسه میکنم ، یا اینکه به عوامل بیرونی توجه میکنم و برای اینکه سریعتر نتیجه بگیرم فک میکنم که اگر سریع تر برم جلسه بعد کارها درست میشه و تو جلسات بعدی یه چیزی هست که من نمیدونم و اون باعث ثروتمند شدن من میشه

    ولی با گوش دادن بارها و بارها به جلسات 1 تا 5 ثروت 1 هی به خودم تکرار میکنم که کجا میخوای بری؟ تو قبلا این دوره رو از اول تا اخر رفتی چی شد؟

    چرا نمیزاری که این جلسات بشینه تو وجودت ، تو سالها ورودی نامناسب دادی و داشتی پس باید صبر کنی تا این آگاهی ها کار خودشون رو انجام بدن

    مثلا هفته پیش میخواستم برم جلسه شش ولی گفتم صبر کن این جلسه هنوز کامل نشده ، هنوز کامنتی نخوندی و صبر کردم و مجدد گوش میدادم تا یه درکی این چند روزه گرفتم از تاثیر عوامل بیرونی

    و فهمیدم که من چقد نگاهم عوامل بیرونی داره ، و تازه فهمیدم و درک کردم که من اگر همین الان یه موشک جت بیاد و بگه بیا بریم آمریکا ، من باز همین آدمم و می بینم که تغییر مکان هم هیچ تاثیری در نتایج من نداره

    و درک کردم و گفتم به خودم که تو اگر بتونی در این شرایطی که هستی ذهنت رو کنترل کنی و با نگاه قانون به مسائل نگاه کنی و حرکت کنی لاجرم ثروت وارد زندگیت میشه و هدایت میشی به جاهای بهتر

    و این نگاه باعث شد که دوباره به احساس آرامش برسم

    حتی در مورد زبان که از پارسال شروع کردم ، اوایل هی میخواستم هفته ای سه جلسه بردارم ولی دیدم که هم دارم اذیت میشم و هم فشار زیادی به خودم میارم و به خودم گفتم که میخوای چکار، گیرم که همین الان مدرک گرفتی ، چرا از مسیر لذت نمیبری ، و این نگاه باعث شد که هفته ای یک جلسه بردارم و در طی یک هفته فقط اون جلسه رو تکرار کنم و انقد این مسیر برام لذت بخش بود که هر روز صبح ساعت 5 به عشق تکرار زبان و پیاده روی بیدار میشم و میرم بیرون و الان که یک سال گذشته هم من کلی چیز یاد گرفتم و هم بهتر میفهمم و هم اینکه حسرت نمیخورم که چرا به خاطر یادگیری فلان چیزها رو از دست دادم

    ولی در کار کرد قانون بعضی مواقع این نجوا میاد که ببین ببین استاد شبانه روز داره رو خودش کار میکنه و کلی نتیجه گرفته و تو هنوز اینجایی و هیچ نتیجه ای نگرفتی

    ولی بعدش به خودم میگم که چرا خودت رو مقایسه میکنی با دیگران مگه نباید طبق قانون عمل کنی و باز سعی میکنم که خودم رو در مسیر قرار بدم

    البته اوایل خیلی خیلی سخت بود والان خداروشکر بهتر شده

    ولی مثال شما در مورد اینکه توهر کاری باید مستر بشی و کلی تحقیق کنی و بعد شروع کنی این باعث شد که عجله از من گرفته بشه

    چون تو ذهن من این بود که تحقیق کردن یعنی وقت تلف کردن

    و اینکه یه باور اشتباهی تو ذهن من بود که میگفت که برو تو دل کار بدون هیچ تحقیقی

    و تازه اینجا متوجه میشم که حتی اگر 24 ساعت شبانه روز هم فایلها و دوره ها تو گوشم باشه باز کمه

    چون هر کلمه از شما یه اشتباهی رو تو ذهن من درست میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  3. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام استاد سلام مریم جان

    تولد تولد تولدتون مبارک

    همیشه شاد و خندان و موفقیتهایتان روز افزون

    بهترینها رو براتون از خداوند خواستارم

    مثل همیشه همه چیز آروم هست

    استاد آرام درحال توضیح و بازی کردن

    خانه و محله آرام است

    خیلی خوشحالم بابت این آرامشی که در فایلها و شما است و به ما منتقل میشه

    یه بار در کسب ثروت عجله کردم تکامل طی نشد و مدتها درگیر بودم

    به لطف خدا مسله حل شد

    ولی الان میخوام با هدایت و تکامل جلو بزن

    در مورد کار هم کم کم بود و الان خیلی بهترم

    مینویسم 3برابر درآمد رو و میبینم نتیجه

    به لطف خدا همه چیز عالی است

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1155 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    استاد شما واقعا بلد هستید از هر چیزی قانون رو بکشید بیرون و برا خودتون اصل رو تکرار کنید و همچنین برا مام اصل تکرار میشه

    مثل همه فایل های شما باز اصول اصلی و قوانین جهان چه خوب بیان شد و چقدر باید برای خود من تکرار بشه تا مستر بشم تو درک اصل

    استاد این که تو هر کاری اولش مغز مقاومت میکنه بعد با تکرار مسیرهای عصبی میسازه بعد تبدیل میشه به عادت و خودکار انجام میشه خیلی تجربه دارم و این که حواسم باشه برای یک چیزی مسیرهای عصبی نادرست شکل ندم که کار سخت میشه من تو رانندگی خیلی اینو درک کردم

    من از اول که رانندگی یاد گرفتم کمربند بستن خیلی مهم نبود منم یاد گرفتم نبندم کمربند انقدر جریمه شدم بعدها یه روز گفتم اقا باید این رفتارو اصلاح کنم یادمه من 8 ماه تا یکسار مدام یادم میرفت باید آگاهانه نی بستم بعد یه سال مسیرهای عصبی شکل گرفت ابان میشینم تو ماشین ناآگاهانه همون اول کمربندو میبندم اصلا هم توجه نمیکنم خودکار انجام میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و بزرگوارم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    اگه بخوام از تکامل خودم در زمینه‌های مختلف بگم باید بگم که خدا را شکر می‌کنم تو همه ی زمینه‌ها سعی کردم با تکامل پیش برم و در حین تکاملم صبوری به خرج دادم و گام به گام قدم برداشتم تا حدودی به اونچه که می‌خواستم رسیدم .

    تو زمینه ی مالی سال اول دومی که با استاد عزیز آشنا شده بودم به علت عدم درکم از قوانین که هنوز اونطور برام جا نیفتاده بود تو این زمینه خیلی عجول بودم و فکر می‌کردم با تغییرات کوچیکی که کردم باید نتایج بزرگ دستگیرم بشه.

    این عجله و عدم تکامل باعث شده بود به یه نحو و به یه شکل دیگه افکار و باورهای مخرب رو من کار کنن. درسته خیلی چیزا رو تغییر داده بودم اما عجول بودن و متوقع بودنم از خدا و حتی همسرم باعث شده بود تقلا و زور زیادی بزنم و اینکه رسیدن به خواسته‌هامو زمانی که خودم مشخص می‌کردم دنبالش می‌گشتم و وقتی که بدست نمیووردم به شدت عصبانی می‌شدم و به احساس بد می‌رفتم و در نهایت این احساسات بد و این درگیریهای ذهنی ، منو از آنچه که باید اتفاق میفتاد دور می‌کرد .

    ولی طی این دو سال اخیر درک بهتری از قوانین پیدا کردم دوره 12 قدم که بارها تکرارش کردم خیلی بهم کمک کرد تا قانون تکامل تو ذهنم جا بیفته. نمیگم خیلی عالی ولی به نسبت گذشته خیلی بهتر عمل می‌کنم و خیلی بهتر قوانین را درک می‌کنم.

    تو دوره 12 قدم با عبارتهای تاکیدی آشنا شدم که این عبارتها رو ملکه ی ذهنم کردم . طوری که هر روز در هر جایی که نیاز هستش یعنی جاهایی که به خاطر امورات مالی ذهنم میخواد سمت منفی‌ها بره و دوباره مثل گذشته گریبان گیر ، باورهای منفی بشم در لحظه نجاتم میدن . فقط کافیه که همون لحظه اون عبارتها رو به خودم یادآوری کنم . اینو کاملاً متوجه شدم که به کلام و گفتن الفاظ خوب و عبارتهای خوب ، فقط کافی نیست و این منجر به حال خوبیه من نمیشه بلکه باید عبارتهای تاکیدی از درون با من عجین شده باشن ینی با قلب و روح. ذهنم اون‌ها رو پذیرفته باشم . برای من بیان کردن و یادآوری این عبارت‌ها مثل معجزه بود و هنوزم که هنوزه هست چون آنی منو از احساس بد به احساس خوب می‌برن چرا ک عبارتها رو باور کردم و با بیان کردنش تمام شک و شبه هام از بین میرن.

    اگه بخوام یه مثال کوچیکی ازش بزنم اینو میگم : هر جایی که احساس می‌کنم قرار نیست به خواسته‌هام برسم و یا اینکه جاهایی که ترس از دست دادن مال و یا سو استفاده کسی

    سراغم میاد سریع به خودم میگم : « خدایا من به تو و عدالت تو ایمان دارم هیچ حقی از من گرفته نمی‌شود و من آسوده خاطر هستم » . خودم بهش اضافه کردم « آنچه متعلق به من است مال من است » .اینو خیلی جاها برای خفه کردن و خاموش کردن گفتگوهای ذهنیم میگم . جاهایی که به دلایلهای مختلف احساس کنم ممکنه کسی ازمون سوء استفاده کنه کسی مالمونو ببره کسی به هر طریقی آسیبی به زندگیمون وارد کنه هرجا که چنین ترسهایی سراغم بیاد گفتن این عبارت مثل آبی هستش که رو آتیش ریخته باشن.

    بابت نرسیدن به خواسته های بزرگم هم به خودم یادآوری می‌کنم که : « خدا و قوانین جهان در حال انجام کارن تا ثروت و نعمت وارد زندگی من شود » .

    عبارتهای زیادی هستن که من این دو نمونه رو مثال زدم .

    که تک تک این عبارتها به خصوص تو زمینه ی مالی و ثروت خیلی خیلی بهم کمک کردن تا با تکامل خیلی از افکار و باورهای غلطم از بین برن و نگاهم تو این زمینه فرق کنه .

    اگه از نتایجم بخوام بگم تو این چن سال اخیر ، اتفاقات خوبی برام رقم خورده !

    به لحاظ مالی به نسبت قبل اوضاع خوبی داریم و می‌تونم بگم با آرامش و آسایش زندگیمونو سپری می‌کنیم . صاحب خونه شدم . شغل همسرم به بهترین شکل ممکن تغییر کرد طوری که نه تنها تو زمینه ی مالی بلکه سبک و روش زندگیمون، هم تغییر داد.

    کسی که سالها تو مضیقه بود و با قناعت زندگی می‌کرد الان تا حدودی به آرامش و آسایشی که می‌خواست رسیده .

    تو زمینه ی روابط فرقی نمی‌کنه چ روابط با دیگران چ روابط با همسرم و چ روابط با فرزندانم تغییرات مثبتی داشتم که با روند تکامل بدست اووردم و به اون آرامشی که دنبالش بودم رسیدم برای اینکه تو زمینه روابط ، تغییرات مثبتی که دلت می‌خواد رو بدست بیاری ؟ اول از همه باید اعتماد به نفس و عزت نفس خودتو بالا ببری چون داشتن اعتماد به نفس و عزت نفس شهامت و جسارت و قدرت تو رو چنان بالا می‌بره که باعث میشه حد و مرزها شناخته بشن . دیگران شناخت کافی بهت پیدا کنن . میتونی از حق و حقوقت همه جا راحت دفاع کنی .

    راحت نظر بدی بدون اینکه به قضاوت کسی اهمیت بدی.

    دنبال علایق و سلایق خودت بری . اولویت رو خودت بدونی به خودت عشق بورزی همه ی اینها باعث میشه علاوه بر اینکه به روح و جسمت احترام میذاری دیگران هم یاد بگیرن بهت احترام بذارن .

    داشتن اعتماد به نفس و عزت نفس باعث میشه تو کارها و رفتارهات اقتدار داشته باشی و اجازه ی هیچ‌گونه سوء استفاده‌ای به کسی ندی .

    آزادی و حق انتخاب پیدا می‌کنی و از خیلی از سردرگمی‌ها نجات پیدا می‌کنی البته که متقابلاً همه ی موارد رو تو هم باید در روابط با همه ی افراد رعایت کنی تا روابط خوبی با دیگران داشته باشی. همانطور که خودت با توجه کردن به ویژگی‌های مثبت دیگران حس خوبی به دیگران پیدا می‌کنی دیگران هم به تو حس خوبی پیدا می‌کنن. در واقع با فرکانسی که به جهان ارسال می‌کنیم پاسخهای مثبتی دریافت می‌کنیم .

    بابت روابطم با فرزندام به درک و فهم خیلی از مسائل رسیدم و خدا رو شکر تونستم با تکامل که بازم خدا رو شکر تو دوره‌های حساس فرزندانم یعنی دوران بلوغ و رشدشون تونستم بیشترین توان خودمو برای تربیت درست و آموزش و یادگیری بزارم.

    یاد گرفتم کنار فرزندانم باشم نه مقابلشون .

    سعی کنم هر کدوم رو به اقتضای سنشون درک کنم .

    به هیچ وجه با کسی مقایسشون نمی‌کنم‌.

    سعی می‌کنم به نیازها و خواسته‌هاشون در حد تعادل توجه و براوورده کنم .

    با وجود عشق و علاقه‌ای که به هر دوشون دارم خودمو فدای اون‌ها نمی‌کنم چرا که تجربه ثابت کرده کسانی که فدا و قربانی کسی باشن بخصوص فرزندانشون ، به جای دریافت توجه و محبت و عاطفه نتیجه ی معکوس میگیرن . یعنی بچه‌هاشون ازشون دور و گاهی بی‌لطفی‌ها و یا محبتی‌ها دارن .

    همیشه سعی کردم به نیازها و خواسته‌های خودم با توجه به چیزهایی که علاقه دارم توجه کنم .

    سعی کردم به اعتقادات و انتخابهای فرزندانم احترام بزارم بیشتر سعی کردم خودم الگوی مناسبی براشون باشم تا چیزی که باید رو یاد بگیرن نه اینکه با امر و نهی کردن و تحمیل کردن بخام وارد مسیر درست کنم .

    دقیقاً هم همینطور بوده با تغییرات مثبت خودم هر آنچه که خودم از استاد عزیز یاد گرفتم اونها هم یاد گرفتن و به کار می‌برن. البته که به اقتضای سنشون و نیازهایی که دارن گاهی ممکنه اشتباه کنن اما من همه ی اینها رو پذیرفتم و در کنار اشتباهاتشون هم سعی می‌کنم حس خوبی بهشون داشته باشم چون می‌دونم باید رفتار و واکنش درستی از خودم نشون بدم تا به جای لطمه زدن بهشون، از اون اتفاق درس بگیرن .

    فکر می‌کنم علاوه بر مادر بودن رفیق خوب و راهنمای خوبی هم کنارشون هستم همین برام از هر چیز دیگه‌ای با ارزش‌تره همین که موفق شدم و می‌بینم دختر و پسرم باهام رفیق هستن و منو تو همه ی کارها و اتفاقاتی که براشون رخ میده ، در جریان میذارن برام با ارزشه .

    با وجود اینکه خیلی سر خودمو شلوغ کردم و مشغول به خیلی از کارها هستم اما وقت گذاشتن برای بچه‌هام بخصوص زمانهایی که میدونم و حس می‌کنم که نیاز دارن ، حتماً کنارشون هستم .

    افراط و تفریط تو هر کاری نتیجه ی خوبی نمیده .

    منم سعی کردم تو این زمینه تعادل رو رعایت کنم .

    حتی توقعهایی که از بچه‌هام دارم فکر می‌کنم نیاز به تکامل داره خیلی خوب می‌تونم سنشونو درک کنم . اگه ما بزرگتر ها کمی صبور باشیم و بیشتر درکشون کنیم و کنارشون باشیم حتماً با تکامل و گذشت این سن نوجوونی و جوونی ، به نتایج خوبی خواهیم رسید. یعنی روابط مستحکم‌تر و بهتری باهاشون خواهیم داشت .

    یه جایی خووندم و باورم اینه: بچه ها اونی نمیشن که ما می‌خواهیم ، اونی میشن که ما هستیم البته استثنا هم وجود داره . بنابراین به جای تمرکز روی اونها روی خودم تمرکز میکنم تا با بودن در مسیر درست و تغییرات مثبتم ، بتونم الگوی مناسبی براشون باشم .

    یادمه استاد عزیز تو دوره ی عزت نفس می‌گفتن:

    به بچه‌هاتون اعتماد به نفس و عزت نفس بدید بقیه ی چیزا رو خودشون یاد می‌گیرن‌. دقیقاً هم همینطوره !

    باید نیازهاشونو درخت توان رفع کنیم . شخصیتشون با دیدن الگو های مناسب که انشالله ما یه بخش بزرگی ازش هستیم شکل قشنگ و درستی به خودش بگیره .

    بابت روابطم با همسرم تو این پروسه که پروسه ی خیلی سنگین و حجیمی بود خدا رو شکر می‌کنم که تغییرات شگفت انگیزی تو روابطمون شکل گرفت تو این چند سال اخیر تلاش‌ و تغییرات خودم ، تغییرات خیلی خوبی از سمت همسرم تو زندگیم داشت که رنگ و لعاب زندگیمونو خیلی قشنگ‌تر کرد هنوزم که هنوزه با تکامل پیش میریم و اتفاقاتی بینمون میفته که شاید ظاهری تلخ اما بعد از یکی دو ، روز درسهای قشنگی به هر دومون میده که باعث میشه شخصیت هر دومون نسبت به همدیگه بهبود پیدا کنه . همسرم فرد فوق العاده فوق العاده وابسته‌ای به من بود که این وابستگیش بی‌نهایت آزارم می‌داد الان تغییراتی بینمون بوجود اومده که هر باری که احساسمو به همسرم بیان می‌کنم همسرم یه درجه تغییر بهتری می‌کنه و به مراتب خیلی خیلی بهتر از قبل منو درک می‌کنه و بهم احترام میذاره . احترام که همیشه میذاشت منظورم از این احترام ، درک متقابل هستش.

    اینکه به خاطر وابستگیش باعث آزارم نباشه گاهی اوقات که وابستگیش یه جاهایی میخواد اذیتم کنه ، برای آرامش خودم علاوه بر گفتن احساسم سعی می‌کنم به این قضیه از زاویه ی بهتری نگاه کنم . از این زاویه که شدت دوست داشتنش نسبت به من خیلی زیاده و این چیزیه که ‌میدونم خیلی از خانمها آرزوی داشتنشو دارن . البته نه به این شدت ولی خب خیلی جاها این عشق و علاقش برام شیرینه . به شرط اینکه جاهایی که نیاز به تنهایی و مراقبت از خودم دارم و حتی جاهایی که مشغول کارهای شخصی خودم هستم سعی کنه درکم کنه و به خودش بپردازه .

    وقتی استاد عزیز در مورد پینگ پنگ توضیحات لازم رو می‌دادن می‌خواستم بگم منم تو آموزش گیتار و زبان که دو ماهی هر دوشونو شروع کردم با این احساسات و این موضوعات مواجه شدم .

    با ذوق و هیجان انتخاب کردم و خودم دوست داشتم وقتهای آزادم رو سر آموزش گیتار و زبان بکنم اما همونطور که استاد عزیز عرض کردن ، اولش منم عجله می‌کردم از طرفی خودمو با شاگردهای دیگه مقایسه می‌کردم . از اونجایی که استاد گیتارم خیلی سختگیره و تمرینات خیلی زیادی بهم میده و بعد از آموزش هر ملودی توقع یادگیری ازم داره ، دو سه هفته ی اول چ سر کلاس چ تو خونه ، استرس منو می‌گرفت همین استرس باعث میشد هرچی که یاد می‌گرفتم رو خیلی زود فراموش کنم تا اینکه یه روز با خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم این احساسم رو به استادم بازگو کنم .

    یه روز قبل از کلاس به استادم گفتم استاد من با ذوق و شوق و هیجان زیادی وارد این کلاس شدم ، می‌تونم ازتون درخواست کنم یه کمی تو آموزش با من تجدید نظر کنید و روشتونو تغییر بدید. منو با شاگردای دیگتون مقایسه نکنید . اکثر شاگردای شما نوجوونها و جوون‌هایی هستند که مجردن و خیلی راحت می‌تونن برای خودشون وقت بذارن و از اونجایی که درگیری ذهنی کمتری از منی که هم نقش مادر و هم همسر رو دارم به طبع زودتر و بهتر یاد می‌گیرن. می‌تونم ازتون درخواست کنم به من سخت نگیرید و عجله‌ای تو آموزش نداشته باشید.

    من دوست دارم خیلی آروم پیش بریم و اینکه خیالتون راحت کاری رو که شروع می‌کنم تا آخرش ادامه میدم و مصمم به ادامه دادنش هستم. گفتم اگه بخواید به روش خودتون پیش برید با اضطرابی که به من دست میده فکر نمی‌کنم بتونم تو این کار موفق بشم .

    استادم مکثی کرد و حرفامو پذیرفت و به احساسم توجه کرد .

    از اون روز به بعد روش کارشو تغییر داد.

    اول از اینکه جرات و شهامت بیان احساسمو داشتم خیلی خوشحالم از اینکه با فرکانس مثبتم پاسخ مثبت دریافت کردم خوشحال‌ترم و از اینکه از اون روز بعد استرس و اضطرابم از بین رفت خوشحال‌تر ترم و بی‌نهایت سپاسگزار خداوندم که هرجا مشغول هر فعالیتی میشم خداوند استادان مهربون و انعطاف پذیر و انتقاد پذیری سر راهم قرار میدن

    فکر می‌کنم خود استادم متوجه شد که این تغییر رویه چقدر به نفع خودش و من بوده ، چون از اون روز به بعد با آرامش و تمرکز خیلی بیشتری آموزش‌ها رو یاد و تمرینهای استاد رو ارائه میدم . پیشرفتی که تو این دو ماهه داشتم رو خیلی خوب متوجه میشم .

    سعی می‌کنم در لحظه و فقط برای همون روز با آموزش و یادگیری و انجام تمریناتم ، حال خودمو خوب نگه دارم و از لحظاتم لذت ببرم.

    فکر می‌کنم بدون اینکه ذهنمو درگیر ته داستان کنم که کی قراره یک گیتاریست بشم و یا مکالمه ی زبان رو خوب یاد بگیرم با این روش زودتر به مقصد برسم.

    البته بیشترین هدفم از فعالیتهام ، کنترل ذهنم هستش تا آرامشم حفظ بشه و بهتر از خودم مراقبت کنم.

    عباس منش عزیز اولین و بزرگترین استاد خوبو و دوست داشتنی ، دوستت دارم و ممنون و سپاسگزارم از تمام آموزه‌های قشنگتون.

    مرسی که هستید.

    الهی که باشید همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    میلاد افروشه گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    سلام و درود خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمامی اعضای خانواده ی عباسمنش

    خیلی ممنونم از استاد عزیز که درس های بسیار ساده و کاربردی به ما میدن که میتونیم توی تمامی جنبه های زندگی ازش استفاده کنیم . تولدتون مبارک باشه استاد عزیز

    من اولین باری که راکت پینگ پنگ رو دست گرفتم اول راهنمایی بودم اون موقع توی مدرسه یک معلم ورزشی داشتیم بهمون یاد میداد که چطوری راکت دست بگیریم چطوری وایستیم و چیز های اولیه

    من خیلی علاقه به پینگ پنگ داشتم چون دوره راهنمایی و دبیرستان توی خوابگاه بودم سعی میکردم از فرصتی که به وجود می اومد با افراد مختلف پینگ پنگ بازی کنم همین باعث شد خیلی بازیم بهتر بشه چون تکرار و تمرین داشتم (تکرار و تمرین مادر تمامی آموزش هاست)

    بعد از اینکه دبیرستان رو تموم کردم دیگه خیلی کم بازی کردم تایم بعدی که من پینگ پنگ بازی کردم توی خدمت سربازیم بود یک سری مسابقات درون پادگانی انجام شد و من ثبت نام کردم چون فاصله داشت بین دبیرستان و خدمت سربازیم ی سری مهارت هام ضعیف شده بود ولی چون آگاهی ها رو از قبل داشتم برگشتن به فرمی که برای مسابقه بود برام راحت تر بود.

    مسابقات شروع شد و من توی کل پادگان های استان هرمزگان نفر دوم شدم ( نفر اول هم مدت زمان بیشتری تمرین کرده بود و هم اصولی تر از من بود.)

    در نهایت دونفر انتخاب شدن برای مسابقات استانی. توی مسابقات استانی خیلی سطح بازی ها بالاتر بود هم چنین مسابقات دو حذفی بود من دو تا مسابقه رو بردم و دو تا مسابقه رو باختم ولی این باخت و مقایسه کردن خودم با افراد دیگه که هم تمرین بیشتری کرده بودند هم مدت زمان بیشتری کار کرده بودند باعث شد به گفته استاد عزیز احساس کردم این بازی منو تحقیر کرده و من که علاقه زیادی به بازی پینگ پنگ داشتم تا همین الان دیگه به پینگ پنگ نزدیک نشم و این فایل خیلی بهم کمک کرد که واقعا ناامیدی و احساس هایی اینجوری در واقع وسوسه ی شیطانه برای اینکه از مسیر خارج بشیم و جالبه که این درس ها توی تمام جنبه های زندگی کاربرد داره چون اصله کافیه ما اصل رو یادبگیریم و ازش استفاده کنیم

    حس خیلی خوبی دارم از اینکه تونستم این کامنت رو بنویسم

    از استاد عزیز هم خیلی تشکر میکنم که به همه ی ما کمک میکنه که هر لحظه ی زندگیمون رو بهشت کنیم

    خیلی ممنونم

    در پناه الله یکتا شاد، سالم، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    مصطفی گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    سلام استاد عزیزم

    در قالب یک بازی یک درس زندگی به ما دادین که تو ذهن مان کامل بماند که در همه زمینه ها کاربردی است که در هر کاری باید اول مراحل تکاملیش رو طی کنیم تا نتایج پایدار حاصل بشه گاهی اوقات بعضا اشتباه می کنیم و طمع میکنیم در صورتی که کار رو بلدیم در اون سطح در آمدی یا بازی می‌خواهیم بدون اینکه مدتی رو به درستی کار کنیم تا نتایج مون پایدار بشه و بعد وارد مرحله بعدی بشیم پله ها رو دوتا دوتا بریم بالاو با مخ می‌خوریم زمین و چند بار که این کار رو کنیم چون تکامل رو طی نکردیم ضرر میکنیم و دچار مشکلات و وخسارت میشیم نا امید میشیم و میگیم این کار رو دیگه نباید انجام بدیم یا من مال این کار نیستم یا بقیه دروغ میگن که میشه موفق شد و هزار تا بهونه دیگه در صورتی که وقتی داشتیم نسبت به اطلاعات و تمرین‌هایی که داشتیم در پله های اول به درستی کار میکردیم باید صبر کنیم مدتی اون پله برامون عادی بشه و به در آمدی که به مرور برامون جمع شده برامون عادی و رو تین بشه اون لول بازی برامون عادی بشه بعد با اطلاعات و تمرین‌هایی که داشتیم وارد مرحله بعد بشیم. و اینجوری نه تنها سر خورده نمیشیم بلکه انرژی مضاعف و درآمد مضاعف میگیریم و نتایج جدید خیلی بهمون کمک میکنه که در مسیر مون موفق تر باشیم به شرط طی کردن مرتب همین تکامل یعنی مثل بازی پینگ پنگ اول با اسپین پایین از یک گوشه توپها رو بر گردونیم و بعد گوشه دیگه وقتی به میز مسلط شدیم دوباره همین مسیر رو با شرایط قبل و بعد به رباط اجازه بدیم توپ رو در جهتهای دیگه هم بندازه اگر از اول با اسپین بالا کار کنیم شاید دیگه اصلا نریم سراغ پین پنگ و بگیم اصلا با فرم بدن و سرعت و تمرکز من نمیخوره این بازی

    در آخر از شما کمال تشکر رو دارم که به هر وسیله ای تلاش میکنید که به ما کمک کنید و هیچ مزدی در قبالش در خواست نکردید باشد که پند بگیریم و به روشی که از شما یاد گرفتیم عمل کنیم

    این روزها زیاد قرآن میخونم طبق گفته شما معنی های بدون پرانتزی و فکر می‌کنم در باره اش

    یه نکته ای که برام خیلی جالب بود شما مثل پیامبران هر چی رو که به درستی آن ایمان پیدا کردین با روش‌های مختلف به ما میگین بدون اینکه توقع مالی داشته باشید انشالله که ما هم با عمل کردن و پیشرفت کردن به پیشرفت جهان کمک کنیم

    قلب من برای شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    ابوالفضل محمدی پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم

    مثل همیشه یک فایل عالی از استاد، چقدر برای من درس داشت، چقدر نیاز داشتم که همین لحظه این صحبت هارو بشنوم

    دوست دارم تجربه خودم رو از این مسئله بگم، تا مرور کنم چه مسیری رو باچه نگاهی اومدم و چقدر باورهای من تغییر کرده و بهبود یافته، به لطف استاد خوشگلم

    دوستان من برق کش ساختمان هستم، در ابتدای کار به دوره فنی و حرفه ای رفتم و مدرکم رو گرفتم، پس از اون وردست یک اوستاکار شاگردی کردم

    مدت زمانی که من شاگردی کردم، سرجمع تمام روزهایی که کار کردم دوماه نمیشه، پس از اون بخاطر ذوق و شوقی که داشتم، خودم شروع به کار کردم تا درآمد بالایی داشته باشم و پیشرفت کنم

    من خیلی خیلی تلاش کردم، بسیار بسیار باورهای خوبی راجع خودم، کارم، فراوانی مشتری ساختم و اینکه خداوند افراد مناسب رو سمت من هدایت میکنه

    مدت زمانی که من برق کشی کار میکردم، یک سری پروژه هارو میرفتم سرکار و راحت انجام میدادم، یک سری پروژه هارو میرفتم سرکار ‌و برای من خیلی جدید بود، چون خیلی خوب روی خودم کار کرده بودم با شجاعت میرفتم توی دل کار، در نود درصد موارد کار باموفقیت انجام میشد، اما ده درصد هم از پسش برنمیومدم و به اون بنده خدا میگفتم که من نتونستم کار شمارو انجام بدم، وقتایی که اینطور میشد من خیلی به هم میریختم، احساس ناتوانی میکردم، و چندروز گاهی طول میکشید تا آرامش پیدا کنم و برگردم به مسیر صحیح

    یک سری کارهارو هم که میرفتم و میدیدم فعلا در توانم نیست، همونجا میگفتم این کار من نیست یا وقت ندارم و انجام نمیدادم

    این مسیری که من دو سال ادامه دادم، خیلی خیلی به اعتماد به نفس من کمک کرد، به عزت نفس من کمک کرد، بسیاری از پروژه هارو با ترس میرفتم توی دلش و با کمک های بیشمار خداوند انجام میدادم و خدامیدونه چقدر اعتماد به نفس در من ساخت

    اما میدونی، طبق حرف های استاد تکاملم درست طی نشده بود، خیلی جاها اذیت شدم، کار طول کشید، صاحب کار غور غور میکرد، و اینطور مسائل پیش میومد برام

    اما برای من درس داشت، درس اینکه باید یاد بگیرم تکاملم رو درست طی کنم، آرام آرام برم جلو

    استاد بارها گفتن زمانی که شریک داشتن و بدهکار شدن، اون اتفاق ها باید میفتاد تا یک سری درس هارو یاد بگیرن

    این قضیه در مورد من هم دقیقا همینه، من سر یک سری کارها خیلی اذیت شدم، احساس ناتوانی کردم، ناراحت میشدم، به توانایی های خودم شک میکردم، اما تمام این اتفاقات سبب شد من تکامل رو خیلی بهتر درک کنم، نه در حرف بلکه در عمل، یاد گرفتم باید خوب کار رو یاد بگیرم، بارها و‌بارها تکرار کنم، بعد برم سراغ کارهای بزرگ تر و مسیرم روان طی بشه

    خداروصدهزار مرتبه شکر میکنم، این مسیری بود که من باید میرفتم، تا کار رو یاد بگیرم، با تمام چالش هایی که برای من داشت، خیلی درس ها یاد گرفتم، مهارت های عالی در برق کشی، ارتباط با مشتری، ارتباط عالی با فروشندگان لوازم الکتریکی، اعتماد به نفسی که راجع خودم و معرفی خودم پیدا کردم تا کارم رو و خدمتم رو به همه معرفی کنم و با اعتماد به نفس این کارو کنم

    این مسیر به من شجاعت بسیار زیادی داد، شجاعت رفتن توی دل ناشناخته ها، درگیر شدن با کارهایی که قبلا انجام نداده بودم و برای من جدید بود و این مسیر سبب شد خیلی رشد کنم و بزرگ بشم، خدایا سپاس گزارم

    از اول تابستان امسال، کسب و کار من عوض شد، خداوند من رو هدایت کرد به یک محصول خاص که فقط اون رو کار کنم و تمام تمرکزم رو بزارم روی اون، منم دوهفته اولش مقاومت داشتم، میگفتم خدایا من دوساله زحمت کشیدم، کلی تلاش کردم تا برق کشی بیاد توی دستم، حالا کارو ول کنم؟!

    خداوند گفت دقیقا باید ول کنی، و این کاری که من میگم رو انجام بدی

    منم به خداوند خودم، عشق خودم لبیک گفتم، تمام تمرکز و انرژیم رو گذاشتم روی کسب و کار جدیدم، که عالی هست، با پتانسیل بسیار بالا برای کسب درآمد

    کار کن مرتبط با برق کشی هست، فروش یک محصول الکتریکی همراه با نصب که خدمت مشتریانم ارائه میشه، یعنی مشتری از خودم محصول رو میخره و خودم هم میرم براش نصب میکنم

    خیلی کار فوق‌العاده ای هست، خیلی کار ارزشمندی هست و نیاز تمام خانه های مردم هست، و من بسیار راضی هستم

    اینارو تعریف که یک چیزی بگم، تجربه من از برق کشی این بود که اگر تکامل خودم رو طی کنم، آروم آروم پیش برم، دیگه اذیت نمیشم، زجر نمیکشم، چون اون دورانی که کار میکردم گاها خیلی جاها اذیت شدم، کارهای بسیار سختی انجام دادم، حتی یک جاهایی از پس یک کارهایی برنیومدم

    اما الان که این درس رو خوب یاد گرفتم، دارم آرام میرم جلو، هیچ عجله ای ندارم، کسب و کارم داره خیلی قشنگ رشد میکنه، مشتری ها میان، البته که فعلا مشتریان زیادی ندارم، اما وقتی مشتری ها میان خیلی راحت و بااعتماد به نفس میرم کار رو انجام میدم، توی همین کارها چقدر درس های جدیدی یاد گرفتم، از روش کار، قلق هایی که باید بلد باشم، نکاتی که باید

    بدونم، اطلاعاتی در مورد محصولم، نحوه کارکرد محصول، نحوه توضیح دادن به مشتری و معرفی درست محصول که اصلا این محصول چرا باید خریداری بشه، چرا واجب هست که استفاده بشه

    و الحمدالله خیلی راضیم، از ثانیه به ثانیه زمانی که برای کارم میزارم لذت میبرم، از وقتی که دارم کار میکنم، از وقتی که دارم باورهای مناسب برای کسب و کارم ایجاد میکنم

    و ایمان دارم، ایمان دارم تا یکی دو سال دیگه، مشتریانم صدبرابر میشن، فروشم میره بالا و بسیار عالی رشد میکنم

    یک دنیا ذوق و شوق در وجود من هست برای کار، اما همیشه تلاش میکنم ذهنم رو قانع کنم، ذهن من خیلی وقت ها میاد مقایسه میکنه، میگه ببین بقیه هر روز مشتری دارن، کار میکنن، پول در میارن

    ولی تو چی؟ هفته ای یک مشتری داری؟ یا ماهی یک مشتری؟!

    اما من بهش میگم، ببین نوبت منم میشه، روزایی میرسه که صبح تا شب میرم سرکار، هر روز مشتری دارم، مشتری هام باید چند روز صبر کنند تا نوبتشون بشه و من برم کارشون رو انجام بدم

    چون من به خدای خودم ایمان دارم، خدایی که من رو هدایت کرد به این مسیر، به این کسب و کار، باورهای مناسب رو بهم داد و همیشه میده، من رو تکامل میده، درس هایی که باید یاد بگیرم رو بهم یاد میده

    خدایا شکرت، خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    این فایل خیلی برای من درس داره، چون خودم زندگیش کردم، تجربه کردم، و الان دیگه خوب یاد گرفتم تکامل یعنی چی، چرا باید آروم آروم برم جلو، چرا نباید تبلیغات کنم، الکی پول صرف تبلیغات کنم که هیچ فایده ای نداره

    بجاش یاد بگیرم محصولم رو درست معرفی کنم، ارتباطات قوی ایجاد کنم، بزارم این محصول راه خودش رو پیدا کنه، مشتری هایی که براشون محصولم رو نصب کردم با خودشون ده ها مشتری دیگه میارن، به وقتش، به وقتش اتفاق میفته، فقط باید صبر داشته باشم، اجازه بدم که تکاملم درست طی بشه و فقط از مسیر لذت ببرم

    خدایا سپاس گزارت هستم

    چقدر یادآوری خوبی به خودم بود که چه مسیری رو اومدم و دارم ادامه میدم

    خدایا سپاس گزارت هستم، بی نهایت

    دوستتون دارم قشنگای سایت عباسمنش دات کام

    در پناه خدای زیباآفرین، عاقبت بخیر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش و همه دوستان عزیزم

    چقدر لذت بردم از دیدن شما از دیدن بدن و هیکل زیبای شما، لذت بردم از اون‌ ویلای زیبا با اون دکور خوشگل.

    برام قابل تحسینه سبک زندگی شما، رفتار شما؛ که همش در حال یادگیری، بهبود و کسب تجربه جدید هستین؛ و خوشحالم از اینکه اینجام، عضو این سایتم و میتونم شمارو دنبال کنم، از شما یاد بگیرم، از شما الگو بگیرم؛ این سبک زندگی کردن، تجربه کردن موضوعات جدید.

    من از وقتی وارد سایت شدم؛ یکی از مهم ترین موضاعای که بهش پی بردم؛ قانون تکامل بود.

    اینکه میشود هر چیزی رو با قانون تکامل و بودن در مسیر درست بهش دست یافت، میشود هر کاری رو با تکرار و تمرین آموخت و سعی کردم تا جایی که تونستم از این اصول پیروی کنم.

    خییییلی عادت های خوب با این همین قانون تکامل تو وجودم نهادینه کردم و از کم شروع شده و الان شده جزئی از وجودم و شخصیتم؛ مثل سپاسگذار بودن، مثل روحیه مثبت داشتن، مثل نگاه کردن نیمه پره لیوان، اعراض کردن، نگاه کردن به شیوه دیگه به مسائل و مشکلات، و هزاران عادت مثبتی که تو وجودم نهادینه کردم با همین قانون.

    استفاده از مطالب این سایت، آگاهی های این سایت؛ آروم آروم پیش رفتم و الان اینجام که از هر موضوعی هم کلی نتیجه تو دستمه؛ هم درک خییییلی عظیمی از این قوانین دارم که تو رفتارهام دارم میبینم؛ چند روزقبل یه حادثه ایی هنگام رانندگی برام رخ داد؛ فقط پیاده شدم و یه نگاه به ماشین انداختم: سوار ماشین شدم؛ یه موزیک عاشقانه گذاشتم و فیلم گرفتم برا مریم فرستادم و بعدش بردم ماشینو درست کردم؛ بدون اینکه کسی بفهمه؛ گفتم مریم و همه خانواده فقط راجب اتفاقات شاد ومثبت زندگیم باید با خبر باشن، نه از مسائل و مشکلات زندگیم؛ این یکی از کوچیکترین رفتار های من بعد استفاده از این قوانینه؛ شخصیتم تا این حدتغییر کرده، رفتارام تا این حد تغییرکرده.

    تو کسب و کارم با اینکه کلی اطلاعات دارم، کلی مهارت دارم و خیلی خوب دارم پول در میارم؛ اما سعی میکنم تو دوره های مختلف تو حوزه کاری خودم شرکت کنم، کتاب بخونم، اطلاعات کسب کنم و با رعایت قانون تکامل وارد موضوعات جدید میشم؛ و از اون موضوعات به راحتی پول در میارم؛ من تو حوزه کاری خودم آروم آروم رشد کردم و ریشه ها تو اعماق زمینه و یکی از افرادی توهستم تو منطقه خودمون؛ همیشه کار دارم، همیشه روند درامدم مثبت و رو به بالا هست؛ چرا که کسب و کارمن تو اعماق زمین ریشه دارن و من این کار رو آروم آرم یاد گرفتم و به سطح قابل توجهی رسیدم

    وقتی به همکارام میگم من قبل استارت پروژه کل پول پروژه رو میگیرم باورشون نمیشه؛ میگن مگه میشه؛ اما من تموم اصول و قواعد کار رو بلدم؛ شیوه صحیح مذاکره رو هم آروم آروم یاد گرفتم و قدرتمند شدم که توانایی انعقاد همچین سبکی از قرارداد هارو دارم که تو منطقه ما همچین سبکی قفله هنوز: شایدم تا سال ها بعدم قفل باشه؛ اما من آروم آروم رسیدم به این جایگاه و تو هر پروژه از پروژه قبلی چند لول همه چی میره بالاتر.

    استاد مرسب ازت بابت این ویدئو؛ راجب قانون تکامل، راجب رعایت کردن این اصل تو تک تک جنبه های زندگیم 1000 مورد مثال دارم؛ تا این حد که همه بهم میگن توبه هر چی بخای میرسی؛ چون من راهشو میدونم، چون من قانون تکامل رو بدم که میشود به هر چیزی با این قانون ؛ آهسته، پیوسته و مستمر و با تکرار و تمرین رسید؛ من این اصل رو یاد گرفتم و تو هر موضوعی و تو هر جنبه ایی از زندگیم ازش استفاده میکنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 133 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      به نام خدای بخشنده و مهربان

      سلام عرض می کنم خدمت شما دوست عزیزم آقا افلاطون ، امیدوارم در پناه حق شاد سالم و ثروتمند باشی

      من دیدگاه شما رو خواندم خیلی لذت بردم

      دیدگاه های شما رو دوست دارم ، چون تمرکزت روی اصل هست و از حاشیه رفتن دوری می کنی

      اصل اینجا چی هست؟ اینکه دیدگاهی که می نویسی دقیقاً مرتبط به همون فایل و آموزه هاش هست و خیلی کاربردی و قابل استناد هست چون مثال هایی از زندگی خود شماست

      و البته که مختصر و مفید و کوتاه هست

      این تمرکز بر اصل و دوری از حاشیه

      خیلی دوستت دارم و خیلی خیلی تحسینت می کنم که اینقدر خوب قانون تکامل رو درک کردی و ازش استفاده می کنی

      در پناه رب ، شاد سالم و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آمنه رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    بنام ارام کننده دلها

    سلام استاد خوشکلم

    واااای استاد من عاشقتم که با این فایل قشنگتون

    واقعا نیاز داشتم به شنیدن این حرفها

    دقیقا منم همینطورم مشکل اصلی رو پیدا کرد

    هنوز تو یکی از کارها هم حرفه ای نشدم ولی انتظار نتایج خیره کننده دارم

    مخصوصا توی استفاده از این قانون اگر من بتونم همون ی موضوع توجه به نکات مثبت رو کار کنم و به هرچیزی هر موضوعی از زاویه ای نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده 90 درصد مسیر موفقیتو رفتم ولی به قول شما تا میام یکم کار میکنم و نتیجه میگیرم بدو میخام برم سراغ مسئله بعدی بدون اینکه صبر کنم این تغییر باور و رفتار و نگاهم تثبیت بشه

    استاد دست خدا توی زندگیم ممنون از وجودتون و این همه فایلهای عالی

    عاشقتونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      محسن توحیدی گفته:
      مدت عضویت: 413 روز

      سلام آمنه‌خانم عزیز و هم‌مسیر نورانی‌مون

      چه پیام پرانرژی و شفافی نوشتی… واقعاً از خوندنش لذت بردم و می‌خوام یه نکته مهم رو به صحبت قشنگت اضافه کنم، که شاید نگاهت رو یه پله عمیق‌تر کنه:

      تو گفتی که هنوز توی بعضی از کارها حرفه‌ای نشدی ولی انتظار نتایج بزرگ داری. این خیلی طبیعیه و برای اکثر ما پیش میاد، اما یه آگاهی ظریف اینجاست:

      ما لازم نیست اول حرفه‌ای بشیم تا نتیجه ببینیم… گاهی فقط کافیه در اون لحظه “در مسیر هماهنگ با احساس خوب و باور درست” باشیم، تا نتایج خودشونو نشون بدن.

      در واقع، حرفه‌ای شدن هم نتیجه همین تمرینِ تکراری توجه به نکات مثبته. وقتی تو چند روز فقط به زیبایی‌های یک موضوع توجه می‌کنی، اصلاً حس می‌کنی داری توش حرفه‌ای مییشی، چون ناخودآگاه مغزت یاد گرفته زاویه دید درست رو انتخاب کنه.

      و اما اون نکته طلایی که گفتی:

      «تا میام یه کم کار می‌کنم و نتیجه می‌گیرم، بدو می‌خوام برم سراغ مسئله بعدی، بدون اینکه صبر کنم این تغییر تثبیت بشه.»

      این دقیقاً همون لحظه‌ایه که شیطانِ کم‌صبری میاد ومی‌خواد نذاره یه باور، توی «ضمیر ناخودآگاه» ما ریشه کنه.چون اگه اون ریشه بگیره، زندگی ما دیگه از مسیر ترس و اجبار خارج میشه.

      پس هر بار که نتیجه گرفتی، قبل از اینکه سراغ مرحله بعدی بری، یکم بیشتر بمون توی اون حس خوب و باور جدید.

      یه پیشنهاد ساده:

      دفترچه “تثبیت” برای خودت بساز. هر بار که نتیجه‌ای گرفتی، یک صفحه براش بنویس:

      • چی رو تغییر دادی؟

      • به چی توجه کردی؟

      • چه حسی داشتی؟

      • و چه نتیجه‌ای دیدی؟

      این باعث میشه ناخودآگاهت هم یاد بگیره که مسیر مؤثر چه شکلیه و خودش در دفعات بعد خودکار اونو اجرا کنه.

      آمنه‌خانم عزیز، همینکه انقدر آگاه و مشتاقی یعنی خدا داره با عشق راهو نشونت میده. ادامه بده، ولی باصبر و تثبیت، نه با عجله .

      خدا قوت و بوسه‌ای از طرف کائنات بر پیشونی‌ت که داری آگاهانه جلو میری .

      ارادتمند: یه همراهِ دل‌گرم به مسیر توحیدی‌ت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: