درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

281 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    خداوند را هزارن مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز فوق العاده الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    چقدر بدن استاد عزیزم زیباتر شده به لطف قانون سلامتی و روش درست تغذیه الهی شکرت

    چقدر خوبه این خانه جدید چقدر انرژی خوبی میده الهی شکرت

    همین قدم های ساده و متوالی و نگه داشتن مومنتوم مثبت باعث شده که استاد اینقدر خوب اولا وابسته کسی نباشه و بعد به این ایده خوب هدایت بشود در بازی کردن پینگ پانگ و هر زمان دلش خواست بازی می کند الهی شکرت

    ولی من خیییلی وخت شده بخاطر مقاومت های ذهنم در جا خواسته ام را خفه کردم حتی نگذاشتم به بقیه اش فکر کند این فرق نتایج پایدار استاد است

    به خواسته اش آنقدر مومنتوم مثبت می دهد که هدایت می شود به قدم های بعدی و نگران چگونگی نیست

    تا حالا که جلسه چهارم در این دوره فوق العاده هستم خیییلی بهتر درک می‌کنم و تعمق می‌کنم چرا بعضی وخت نمی توانم به خواستم برسم

    اگر خواسته من بالا شدن در کوه باشد و اگر افکار من به جای مومنتوم دادن مثبت به آن خواسته به این باشد نه من خسته میشم سخته نمیشه چطور بروم .

    اتفاقی که می افتاد من اصلا اقدامی انجام نمی دهم و همانجا از آن خواسته ام دست می کشم

    و بعد نتیجه این می شود مه اعتماد به نفس من از بین می رود و همیشه در هر تصمیم ترس سراغ من می آید و دو دل می شوم و همین شخصیت ام را از بین می برد

    در این چند روز در هر جا وختی حالم بد می شود سریع تایم اوت میگیرم نمی گذارم دامنه این احساسات زیاد شود و مومنتوم منفی بیگیرم

    خدا را شکر به لطف این دوره قرار است خییییلی اتفاقات عالی برایم رقم بخورد

    من صدای قلبم را گوش کردم و این دوره را خریدم و واقعا راضی هستم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    بنام رب

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته ی گل و دوستان گلم

    استاد جان هر چی میریم جلوتر شما هی خوشتیپتر جذابتر و جوانتر میشین. واقعا خوش هیکل شدین.

    خونه ی جدید مبارک استاد جان. چقدر همه چیز ساده ولی در عین حال زیبا نو شیک تر تمیز آرامشبخش

    اصن حال کردم دکور خونتون رو دیدم. اولش ی چیزی بنظرم عجیب بود، فهمیدم چون پرده نداره، چه باحال خونه پرنور و دلباز

    استاد در مورد تکامل طی نکردن، چه جالب که درک و اجرای قانون تکامل چه ارتباط مستقیمی داره با ساختن احساس لیاقت

    یکی از چیزایی ک تاکیید کردین در دوره ی احساس لیاقت و عزت نفس اینه که خودتون رو سرزنش نکنید

    خب ما کی سرزنش میکنیم خودمون رو؟ اغلب زمانی ک کاری رو ب بهترین شکلش انجام ندیم یا خطایی کنیم

    همین درک قانون تکامل کمک میکنه ک خودمون رو سرزنش نکنیم.

    من با خودم میگم هاجر جان،قانون تکامل ها،، ببین قانون،،، رو کلمه ی قانون تاکیید میکنم برای خودم و بازش میکنم، یعتی چیزی ک دلخواهی نیست،قابل تغییر نیست

    میگم قانون تکامل ،مث قانون جاذبه، قانون چسبندگی مولکولی، تو میتونی کاری کنی تغییرش بدی؟

    مثلا یکی از چیزایی ک من در موردش قانون تکامل رو رعایت نمیکردم و عجله داشتم و همین باعث میشد زود گیو آپ کنم ک نه نمیشه، نه من نمیتونم از پسش بربیام ، تغییر یک سری الگوهای رفتاریم و اخلاقیم که میدونستم باید تغییر کنن ،چون بزرگترین ضربه ها رو ب من میزدن

    دلم میخواست زود عوض شن، مثلا همینکه تصمیم گرفتم دیکه اینجوری عمل نکنم

    و استاد شما چقد گفتین که شخصیت ما یک شبه شکل نگرفته که بخاد یک شبه هم تغییر کنه.زمان و تعهد لازم داره، استمرار لازم داره

    اولش انرژی و تعهد و اراده ی بیشتری میخاد ولی ب مرور زمان آسونتر میشه ، که میشه همون بحث مومنتم که گفتین.

    من شروع میکردم یکی دو روز خوب، و ب محض اینکه دوباره اون رفتارا رو شروع میکردم، شروع میکردم ب سرزنش و تخریب خودم که تو از پسش برنمیای، تو عرضه شو نداری، اینا پاشنه آشیلت هستن، تو ب اندازه ی کافی توانمند نیستی، و همین باعث میشد ک احساس ناتوانی کنم و فک کنم نمیشه و تازه اعتماد بنفس و احساس لیاقتمم پایینتر بیاد

    اینا درچه صورتی بود؟ در صورتی که قبلا اون الگو رو روزی چتدبار انجام میدادم و بعد از کار کردن رسیده بود به هفته ای یکبار ،به ده روز یکبار و داشتم تکاملم رو طی میکردم،ولی چون قانون تکامل رو از یاد میبردم و توقع غیر منطقی داشتم از خودم نه تنها نمیتونستم تغییر کنم ،بلکه هربارم احساس لیاقتمو پاییتر میاوردم

    بعد تا جاییکه ک دیدم نمیشه تغییر بدم بعضی اخلاقامو ک داره بهم ضربه میزنه ،مثلا مث بحث کردن، احساساتی شدن و عصبی شدن و زودجوش آوردن

    بدون درنظر داشت قانون تکامل چه دیدگاهی نسبت ب خودم داشتم؟

    یک آدمی ک یکسری ضعف های شخصیتی داره و نمیتونه تغییرش بده و از پسش بربیاد،حس بی عرضه بودن

    و دیدی ک نسبت به مساله داشتم چی بود؟ یک کار سخت و طاقت فرسا ک باید پرفکت عمل کنم و تو یک ضربه تمومش کنم اگر خطا کنم تمام کار و عملکردم رو صفر میکردم

    از زمانی ک تصمیم گرفتم میخام با قانون تکامل پیش برم و یک شبه امکان پذیر نیست چطور شد عملکردم؟

    اول اومدم گفتم به خودم همینکه اصن به این خودشناسی رسیدی یعنی پیشرفت ، چقد خودمو تحسین کردم بابتش، گفتم یک مرحله پیشرفت کردی تبریک میگم بهت ، مرحله ی اول انجام شد

    مرحله دوم آفرین دمت گرم که انقد شجاعت داشتی که پذیرفتی و مسولیتش رو صد در صد برعهده گرفتی، قبلا اصن قبول نمیکرذی که این بحث و تنش و اینا مشکل از توست، بازم ب خودم تبریکگفتم و حس افتخار

    بعدش گفتم دمت گرم آفرین که راه حل رو پیدا کردی، قبلا فکر میکردی دیگران باید عوض شن، الان میگی تنها کسی ک باید تغییر کنه هاجر هست

    خدا رو شکر ک پیشرفت کردی و تو مسیر درست هستی و همینکه تو مسبر درستی، یعنی ب مقصد میرسی درنهایت

    با اینجور دیدن یک حس سبکی، آرامش ،توانمندی ،پیشرفت و قابل حل بودن مساله پیدا کرده بودم

    یک حس شور و اشتیاق ک انقد پیشرفت کردم، آسون بودم و برم برای مراحل بعدی

    تازه اینکه چقد احساس لیاقتمم بالا میرفت

    بعدش شروع کردم نوشتن هر روز پیشرفتام و تغیراتم و تحسین خودم

    به خودمم میگفتم مدام من ازت توقع تغییر یک شبه ندارم همینکه هر روز یک مقدار بهتز بشی کافیه

    مثلا اون رفتارایی ک قبلا روزی چندبار میکردم رسیده به ده روز یکبار،بیست روز یکبار ، همونم ذهنم تا میاد سرزشن کنه و تمام این دستاوردا رو صفر کنه و برچسب بی عرضه بودن رو بزنه

    سریع گفتگوی ذهنی م رو عوض میکردم ،اص برعکس میکردم داستان رو بجای اینکه بیاد سرزتش کنه شروع میکردم ب جشن گرفتن تو ذهنم

    ،میشنستم با خودم میگفتم ببین دمت گرم ،تو قبلا هر روز اینجوری بودی الان ببین بعد دوهفته،چه پیشرفتی، چقد تو توانمندی هاجر ،چقد تو متعهد وبا اراده ای

    میگفتم اصن خوب شد این اتفاق افتاد تا من فهمیدم چقد پیشرفت کردم، تا جشن بگیریم برا خودمون

    بعد چون میدونستم شروع میکنه ذهن ک بی عرضه ای، هی میگفتم ببین قانون تکامله خب، یک شبه عوض نمیشی، تو بی عرضه نیستی، این قانون جهانه، نمیشه یک شبه تغییر کرد،تو خیلی ام عالی عمل کزدی ،دمتم گرم، من ازت توقع پرفکت بودن ندارم ، من تغییراتتو دارم میبینم براشون ارزش قایلم و میدونم ک چقد در حال پیشرفتی

    اینطور مسیر تغییر شخصیتی م داره برام رونتتر ، امکان پذیرتر میشه و احساس لیاقتمم بالاتر میره

    میدونم ک اینجوری آسان میشم برای آسانی ها

    رعایت نکردن قانون تکامل یعنی آسان شدن برای سختی ها

    یا من زمانی که بیزنسم رو باز کرده بودم، از همون پولی ک داشتم شروع کردم آن لاین در حد خودم و راحت بود همه چی،خوب پیش میرفت ،ذهنم رها بود،لذت میبردم ،ذوق و شوق داشتم

    ولی تکاملم رو طی نکردم و گفتم میخام مکان فزیکی هم داشته باشم، از بیرون یک پولی تزریق کردم و شروع شد سختی ها

    اون ذهن آرام رو دیکه نداشتم ، تو استرس و هول و ولا افتادم، دیکه لذت نمیبردم همش استرس

    و اینا تاثیر گذاشتن روی فروش

    اصن یکی از چیزهایی که باعث میشه قانون تکامل رو نخوام طی کنم،، بحث مقایسه هست

    چقدر این مقایسه ویرانگر هست، باعث ناسپاسی، ب سختی انداختن ، از مسیر گمراه شدن هست

    من چه زمانی خودمو مقایسه میکنم؟ زمانی که احساس لیاقت پایینی دارم.

    پس میشه با کار کردن روی احساس لیاقت و مقایسه نکردن هم به اجرای قانون تکامل کمک کنم.

    و استاد باورای خوبی که میشه در این فایل پیدا کرد

    فرصت ها برای پول ساختن زیاده و هر روزم بیشتر میشه، اینکه دیگران از فزصت ها استفاده کردن، نه تنها فرصت ها رو کم نکرده بلکه بیشتزش هم کرده، مثلا یک شرکتی این ربات رو ساخته و پول ساخته، و یک شرکت دیکه اومده با اصلاح بعضی نواقص و بهتر کردنش بازم پول ساخته

    باور دیکه،، تمام مسایل بدون استثنا یک راه حل ساده و قابل دسترس دارن،،

    این مسایلی ک تو ربات قبلی بود، مث اینکه بالا پایین نمیرفت، یا کستوم تنظیم نمیشد، یا پریز برق بیشتری لازم داشت، چه راحت حل شده، پس تمام مسایل یک راه حل ساده داره

    و باز هم باور تمام مسایل راه حل ساده و قابل دسترس دارن، من داشتم فکر میکردم چقد سخته خم شی دونه دونه توپ ها رو جمع کنی، اون سبد چ باحال بود توپ رو چقدر راحت جمع میکرد با گذاشتن یک دسته ک خم نشی و چندتا سیم زیر سبد ک توپ بره توش با فشار ولی بیرون نیاد

    و باور معنوی بودن ثروت

    چقد لذت بردم از آزادی مالی شما، بع زاحتی هر چی دوس دارین برای خودتون تهیه میکنید و زندگی تون رو راحتتر و لذت بخش تر و پربارتر میکنید و همزمان دارین با خریداتون ب گسترش جهان کمک میکنید و الگو میشین برای من، که باور پذیر بشه میشود ثروتمند شد

    باور دیکه آزادی زمانی مکانی و مالی ممکنه، البته با رعایت قانون تکامل و ساخت باورای مناسب

    باور دیگه، اینکه شما دریک رابطه ی عاشقانه ی بینظیر و عمیق هستین ولی هر کدوم آزادی خوذش رو داره

    این باور ک ما خوذمون مسول احساس خوب خودمون هستیم، مسول سرگرم کردن خودمون، مسول عشق ورزیدن و تحسین خودمون

    اینکه رابطه ی عاطفی یک بخش از زندکی هست،تمام زندگی نیست، ما باید هر کدوممون زندگی مستقل خودمون،اهداف خودمون،علایق خودمون رو داشته باشییم

    من باید بتونم ب تنهایی یک زندگی پربار،مستقل،هدفمند و شاد رو برای خودم بسازم، زندگی ای که اگر قرار باشه تنها باشم هم کامل و غنی باشه

    استاد سپاسگزارم برای این فایل بینظیر و یادآوری قانون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فرنگیس محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2652 روز

      سلام عزیزم

      چقدر کامنتت عالی بود چقدر ریز و نکته به نکته نوشتی

      برای من کلی درس داشت

      من هم مواقعی که تو دام پاشنه های آشیل میافتم و رفتاری های تکراری قبل رو انجام میدم مدام خودم رو سرزنش میکنم و یادم میره نگاه کنم ببینم که درسته عالی نشدم اما باز هم نسبت به قبل بهتر هستم

      واقعاً بی‌نظیر نوشتی بخصوص در مورد روابط که بخشی از زندگی هست و کل زندگی نیست ،با خواندن کامنت شما کلی از صحبت های استاد بخصوص تو دوره روابط یادآوری شد ، تحسینت میکنم عزیزمی

      رعایت نکردن قانون تکامل یعنی آسان شدن برای سختی ها «دقیقا»

      تکامل من چقدر با این قانون تو ذهنم چلنج دارم گاهی برا اینکه یکم برا خودم اسونتر ش کنم این صحبت استاد رو یادآوری میکنم که منظور ش از تکامل طی کردن زمان خاص نیست بلکه تکامل فرکانسی منظورشونه و اگه بتونی در همه مواقع به قانون عمل کنی و احساس خوب داشته باشی و از طی کردن مسیر لذت ببری زمان برای تو کوتاه میشه و اینطوری میتونم دید مثبت تری نسبت به قانون تکامل داشته باشم

      سعی میکنم رها باشم و تسلیم تا ایده ها و راه حل ها بهم گفته بشه

      کامنتت رو کپی میکنم که باز هم بخونم و یاد بگیرم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        هاجر صالحی گفته:
        مدت عضویت: 1638 روز

        سلام فرنگیس عزیزم

        مرسی برای نقطه ب آبی قشنگت و انرژی قشنگت.

        خدا رو شکر ک کمنتم تونست قانون رو یادآوری کنه به شما.

        دقیقا راست میگی مشکل که داریم اینه ک اسم قانون تکامل میاد حس میکنیم یعنی دیر رسیدن به خواسته ،فاصله ی زمانی ، برا همین آدم میخاد دور بزنه قانون رو ک البته این خود این مسیر اشتباه باز چقد دور میکنه ما رو از خواسته.

        هدایت خداوند چقدر قشنگ کار میکنه، این کمنت رو دو روز پیش نوشته بودم، امشب پاسخ شما باعث شد باز بخونم ، باورت میشه خودم چقد نیاز داشتم و شما دست خدا شدین .

        آدم میگه مینویسه،فکر میکنه میدونه ولی بخدا نمیدونیم،نیاز ب تکرار هر روزه داریم

        بهتزین ها رو برات میخام عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    راحله عاطفی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1131 روز

    بنام خدایی که هرانچه داریم ازلطف اوست.

    سلام به استادعزیزم وهمه ی دوستانی که توی این مسیرزیبا هستن.

    کامنت دوست عزیزمون سمانه جان روخوندم .

    دیدم چه وجه تشابهی. فک میکردم فقط من نگران بالارفتن سنم هستم.نگران نرسیدن به نتایج بزرگ.نرسیدن به خواسته هام.باوجوداینکه من تقریبا نزدیک یک ساله که کمی متعهدانه به این فایلها نگاه میکنم نتایج کوچیک زیادی داشتم که اگع اون ذهنیت قبل روداشتم میگفتم پیش امده اتفاقی بوده دری به تخته ی خورده یا……

    اماالان هرموقع ناامیدمیشم هرموقع میگم اووووه کوتابرسی به فلانی وفلانی پیرشدی رفته بازبه خودم یااوری میکنم که تواون نتایج روباکنترل ذهن باتوکل به خدا باایمان که ازاستادیادگرفتی خلق کردی.

    حق نداری ناامیدبشی حق نداری کم بیاری.حق نداری فک کنی شانسی بوده.مگع نه اینکه تایه ذره روورودی هام کارمیکنم شرایط ازهمونجا تعقیر میکنه .

    تاروی باورهام کارمیکنم میبینم جهان پاسخ میده.بازبه قول استاد ماانسانیم نسیان داریم فراموش کاریم.عجولیم صبر نداریم.چقدخوشحال شدم که فهمیدم اشتباهم چیه .

    توی یه فایلی استاد میگفت من یه جایی به این نتیجه رسیدم که خوندن کتابهای بیشتر به من کمک بیشتری نمیکنه من بایداین قوانین روادامه بدم بعد امدم رواموزه هایی که داشتم وقت گذاشتم اوناروتکرارکردم وتکرار تا این نتایج خلق شد.

    منم باید باهمین چیزای خیلی کمی که یادگرفتم تکرارکنم دنبال پیشرفت باشم.قانون تکامل روطی کنم .به خودم به جهان اجازه بدم تاتکامل ایجاد بشه نتایج بزرگ هم پیش میاد.

    به قول استاد توی بگرانت داره رانت میشه داره یه چیزایی عوض میشه.داره یه جونه هایی رشدمیکنه ایمان میخواد.ازخدامیخوام کمکمون کنه تااین اموزه هاروتکرارکنیم.بابت نتایجمون شاکر باشیم وادامه بدیم دلسردنشیم.ممنونم استادعزیز .

    توی ذهنم کلی مسیر رشدکسب وکارمو مرور کردم اشتاهاتمو به خودم یاداوری کردم.پیشرفتامو بولد کردم وبزرگشون کردم وتموم اون موفقیت هاروازخداشاکرم که مهرشماروتودلم انداخت.

    یه وقتایی یادم میاد که اون اوایل صدای شمارومی شنیدم بی اختیار اشک میریختم طنین صداتون یه حس زیبایی رودروجودم شکل میداد.

    اون بغضی که باشنیدتون کلامتون بودروهمیشه دوست داشتم ودارم.

    خداقوت استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    درود فراوان به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همراهان توحیدی

    استاد چه فضای آروم و دلنشینی را برای بازی مهیا کردید. حس خیلی خوبی رو منتقل میکنه.

    من عاشق تکنولوژی و طبیعت هستم و همیشه دلم میخواد هر دو را با هم داشته باشم. چقدر بازی با این ربات عالی بود و خدا رو شکر که هر روز با پیشرفت تکنولوژی کارها ساده تر میشه.

    و اما در مورد موضوعی که در این فایل مطرح کردید باید بگم من چند ماهی بود که مشغول یادگیری فتوشاپ بودم و با اینکه برای یادگیری آن علاقه دارم و عاشق کارهای هنری و عکاسی و خلق کردن هستم ولی یادگیری آن، خوب پیش نمیرفت و این اواخر انگیزه ام را از دست داده بودم. وقتی این فایل رو دیدم متوجه شدم که ایرادِ کار من کجاست. ایراد کارم عجله بود و اینکه هر مرحله را که تمام میکردم ، سریع سراغ مرحله بعدی میرفتم بدون اینکه در مرحله قبل مسلط بشم . چون میخواستم زود تموم بشه و این اصرار به عجله ، لذت یادگیری را از من گرفته بود.

    چه اتفاقی افتاد؟ من 30 جلسه آموزش رو تمام کردم اما هیچی بلد نبودم و همین باعث شد فکر کنم آموزش آن خیلی سخت هست و انگیزه ام را تا حدودی از دست دادم.

    استاد این فایل هم، مثلِ بقیه فایل ها دقیقا زمانی به دستم رسید که بهش احتیاج داشتم.

    بعد از شنیدن صحبت های شما، از اول آموزش را شروع کردم اما متفاوت از روش قبل.

    به خودم گفتم تا وقتی در جلسه اول استاد نشدم سراغ جلسه دوم نمیرم. هیچ عجله ای در کار نیست . من کاری به بقیه ندارم که در چه سطحی هستند. مهم اینه که من از مسیر یادگیری لذت ببرم. و نتیجه برام رضایت بخش باشه. به جای اینکه عجله کنم که سریع تمومش کنم ، روی هر جلسه این قدر میمونم تا مسلط بشم که مثل آب خوردن برام بشه و از همان جلسه اول، یک خروجی مناسب داشته باشم . این باعث میشه که اعتماد به نفسم بالا بره و از طرفی انگیزه ام را برای ادامه بیشتر میکنه و با ذوق و شوق سراغ مرحله بعدی میرم

    استاد عزیزم، بسیار برای این فایل ارزشمند قدردانم که من را متوجه شتاب و عجله کرد و الان به لطف خدا دوباره جلسه اول را گوش دادم ، دارم مرتب آن را تمرین میکنم و چه حس فوق العاده ای از یادگیری و تسلط بر آن دارم.

    قدردان خدای بزرگ هستم که همواره با من است و حواسش به من هست و برای هر موضوعی راهکار آن را می‌دهد.

    خدا رو شکر میکنم که به من توفیق نوشتن داد.

    قدردان شما هستم برای این سایت ارزشمند.

    همواره سرشار از آگاهی های ناب خداوند باشید.

    نور الهی بر قلبتان جاری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    الهام صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 461 روز

    درود به استاد عزیزم قبلا پستی تو تلگرام دیده بودم که مجری برنامه تلویزیون با شرکت کننده برای مسابقه به صورت زنده تلفنی صحبت میکردن و مجری طبق معمول از شرکت کننده پرسید چه کسانی کنارتون هستن که به شما کمک کنن وشرکت کننده پاسخ داد مادرم .خواهرم و پسر 7 ماهم .مجری در پاسخ گفت ای جانم پسر 7 ماهتون چند سالشه و شرکت کننده مجدد پاسخ داد 7 ماهشه و باز هم مجری سوالش رو تکرار کرد و بعد از اون متوجه شد …..که متاسفانه اکثر افراد میگفتن عجب گافی داد ……ولی این موضوع به طور ناخود اگاه اتفاق افتاد وقتی یه موضوعی یا کاری زیاد تکرار بشه مغز میفرستش تو نا خود اگاه یا به نوعی براش مسیر عصبی شکل میده که نیروی زیادی مصرف نشه اینجا هم داستان همینه ما مسیر عصبی مون شکل گرفته که وقتی از یکی می پرسیم چند سالته یا چند سالشه بگه فلان سالشه یا فلان سالمه ولی شرکت کننده میگه 7 ماهشه پس ذهن مجری میگه نه جواب سوال درست نبود خارج از قالب بود و دوباره می پرسه. پس به دو نتیجه میرسیم یکی اینکه برای کسب مهارت تو هر کاری مرحله به مرحله با تکرار و تکرار و تکرار پیش بریم تا مسیر عصبیش تو مغز ما شکل بگیره و دوم اینکه قبل از یادگیری هر مهارت باید دقت بیشتری داشته باشیم تا به درست ترین شکل ممکن و با جزییات صحیح در ذهن ما نهادینه بشه و اگر غیر از این باشه تغیرش بسیار سخت و زمان بر هست.استاد بی نظیرم به جرات میتونم بگم مسیر و اموزه های شما تنها انتخاب درستیه که میتونستم داشته باشم و بی وقفه در این مسیر با چشم بسته در حرکتم و ایمان دارم نتایج فوق العاده ای کسب خواهم کرد که البته همه چیز به خودمون بر میگرده که تو مسیری که قدم گذاشتیم تکرار و تمرین داشته باشیم .مرسی از وجودتون دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    استاد شما واقعا بلد هستید از هر چیزی قانون رو بکشید بیرون و برا خودتون اصل رو تکرار کنید و همچنین برا مام اصل تکرار میشه

    مثل همه فایل های شما باز اصول اصلی و قوانین جهان چه خوب بیان شد و چقدر باید برای خود من تکرار بشه تا مستر بشم تو درک اصل

    استاد این که تو هر کاری اولش مغز مقاومت میکنه بعد با تکرار مسیرهای عصبی میسازه بعد تبدیل میشه به عادت و خودکار انجام میشه خیلی تجربه دارم و این که حواسم باشه برای یک چیزی مسیرهای عصبی نادرست شکل ندم که کار سخت میشه من تو رانندگی خیلی اینو درک کردم

    من از اول که رانندگی یاد گرفتم کمربند بستن خیلی مهم نبود منم یاد گرفتم نبندم کمربند انقدر جریمه شدم بعدها یه روز گفتم اقا باید این رفتارو اصلاح کنم یادمه من 8 ماه تا یکسار مدام یادم میرفت باید آگاهانه نی بستم بعد یه سال مسیرهای عصبی شکل گرفت ابان میشینم تو ماشین ناآگاهانه همون اول کمربندو میبندم اصلا هم توجه نمیکنم خودکار انجام میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    ریحانه جوادی گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    به نام الله مهربان

    سلام بر استاد عباسمنش عزیز و مریم جان و دوستان هم مسیرم

    امروز اومدم سایت که اولین عیدی را برای خودم بگیرم قرار گذاشته بودم حقوق را گرفتم این کار انجام بدم الوعده وفا

    تا سایت باز کردم دیدم یه فایل جدید دانلود کردم و نشستم به دیدن از همون اوایل فایل متوجه شدم که چرا الان تو این سختی و رنج هستم من اول بهمن یه مصاحبه کاری رفتم و شرایط کار را با این که خیلی سخت بود قبول کردم و به خودم گفتم اگه از پس کار بربیام خیلی روی اعتماد به نفس و شرایط کاریم تاثیر فوق العاده میزاره میرم تو دل ترسم

    ولی بعد 3 روز سریع متوجه شدم که این مسیری که انتخاب کردم درست نیست و درخواستم را برای مدیر فرستادم که من نمیتونم ولی تحت تاثیر صحبتهای ایشون ادامه دادم ومن تمام این 40 روزی را که سرکار میرم فوق العاده اضطراب شدیدی را دارم تحمل میکنم و از لحاظ اعتماد به نفس انقدر تخریب شدم که حد نداره باورهام حتی در مورد توانایی خودم تو کاری که انجام از بین رفته و……

    و دقیقا رسیدم به حرف استاد که تکامل کاری را طی نکرده باشی و بخوایی با زور و تقلا پیش بری پیشرفت که نمیکنی هیچ اون چیزهایی را هم که از قبل ساخته بودی از بین میبره و احساس بد تو را میبره تو اتفاق های بد که قانون اصلی جهان هست

    برم دوره جدید را که دانلود کردم گوش کنم امیدوارم بتونم به نتیجه خوب برسم و این هدایت الهی را با جان ودل پذیرا باشم

    سپاسگذارم استاد

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    مهدی دهقان گفته:
    مدت عضویت: 167 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم که دائم در حال پیشرفت و رشد و طی کردن مسیر کمال هست به لطف خداوند

    استاد من مدت کمی که با شما آشنا شدم و از خداوند سپاسگذارم که منو به این مسیر و درک بهتر قوانین جهان هدایت کرد و از شما سپاسگذارم که این نکات مهم که تجربه و بهایی پشتت قرار داره به ما آموزش میدید

    استاد عزیزم شما از قانون تکامل صحبت کردید در این دیدگاه من دوست دارم تجربه ای رو باشما و عزیزان سایت به اشتراک بذارم

    من در حال حاضر 21 سال سن دارم و در همین سالی که گذشت

    من میخواستم که درآمد خود را بدون هیچ یادگیری و طی کردن تکاملی و با حساب کردن به روی دیگران چند برابر کنم و در اون لحظه باورم این بود که من همه چیز میدانم و به ذهنم خطور نکرد که خداوندا تو مرا هدایت کن و میگفتم ذهن اقتصادی دارم و این شریکم می‌تواند برای من پول بسازد و من با کار در دوجای مختلف یکی کاری که برای خودم بودم و شریکم و دیگری کار در کارگاه برای دیگران و با تلاش فیزیکی خستگی در حد مرگ و باور ها اشتباه میخواستم به درآمد چندین برابر برسم و‌جالب هم اینجاست که من از موقعی که این تصمیم را گرفتم گهگاهی احساسم بد می‌شد ولی باز میگفتم شدنی است من اشتباه نمیکنم

    خلاصه چیزی نگذشت کمتر از یک ماه که هر دو شغل را از دست دادم به خاطر اینکه به خداوند اجازه ندادم که کار هایم را انجام دهد و به مسیر درست تری هدایت کند و احساسم بیشتر طمع بود تا ارامش و تکاپویم کلا بی حاصل بود

    و بهای این درس بیکاری بود

    ولی الان به لطف خداوند و شما استاد عزیز

    انسانی تا حد سعی ام توحیدی تر شکر‌گذار تر

    و بسیار خوشحالم که در این سن این آموزه ها را حال یادگیری هستم

    و بسیار شاد تر با اینکه الان شاید از لحاظ مالی چیزی نداشته باشم ولی انتظار چیزهای خوب را دارم

    اهدافم تا حدودی مشخص شده

    و کارهایم به راحتی انجام می‌شود و طبق آموزه های شما و هدایت خدا. در همه کارها میگویم که خداوندا من چیزی نمی‌دانم. تو کارها را بریم انجام بده. و همه کارها در حال انجام شدن است و من حال حاضر در حال زدن کارگاه برای خودم هستم و دوست دارم کار آفرین موفقی شوم و رویای دیگرم هم نیز این است که در فوتبال بازیکن تیم ملی شوم

    و هدفم هم از زدن کارگاه این است که بتونم به تمرینات فوتبال برسم و توکل به خدا…………

    استاد عزیزم باز هم سپاسگذارم بابت این همه لطف و آگاهی و ممنونم بابت سریال ها فوق العاده که من با تماشای آنها دائم به خود میگویم پس می‌شود پس امکان پذیر است

    استاد امیدوارم در سایه لطف خداوند سبحان همیشه شاد و سلامت باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    ماهان بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    استاد جانم ای کاش این فایل رو سه روز زودتر میزاشتین چون من دوازدهمم و مسابقه درون مدرسه ای داشتم و با این نکاتی که کفتین میتونستم حداقل تا فینال برم (: ولی از یه جهت مهم خیلی به موقع هستش : من خداروشکر چهارم بهمن ماه در سالگرد اولین کامنتم در دوره عزت نفس ، هنرجوی دوره احساس لیاقت شدم و توی همین مدت کوتاه واقعا اتفاقات بینظیری افتاده ! با هر دوره و فایل من هی خودمو اصلاح میکردم توی عجله یعنی برای دوره عزت نفس من نشستم دو روزه کل فایلا رو گوش کردم بدون هیچ کامنتی بعد از اول اومدم تمرکزی کار کردم خیلی گیج شده بودم اون همه تغییرو چطوری پیاده کنم ولی امسال خیلی راحت و زیباتر شده از وقتی تمرکزی دارم هرجلسه رو قشنگ کار میکنم در دوره احساس لیاقت . میدونین خیلی اون حس عجله گمراه کنندس ؛ من انقدر عجله داشتم برای خرید این دوره اصن تبدیل به شرک شده بود که اگه نخرم دیگه من بدبخت ترین ادم جهان میمونم ! چون کنکورم نزدیکه میخواستم با خرید دوره احساس لیاقت خیلی زود مثلا توی خیال خودم دوره رو بگیرم و احساس ارزشمندیو لول اپ کنم تا سقف بعد برم جلسه کنکور و بوم بترکونم تک رقمی شم بیام بیرون ولی الان که تو این دوره هستم ، یه چیزایی از درون خودم فهمیدم که هنوز در شوکم دلیل خیلی از اتفاقای زندگیم رو میفهمم چه خوب چه بد … استاد من حرکت کردم در مسیرم و فهمیدم علاقم به موسیقیه خب ؟ ولی میدونین مثلا میرم فیلم زندگینامه ارتیست ها رو میبینم یا بعضی هنرمندا در یوتوب و میگم بابا به به نگاه کن یجوری گیتار میزنه انگار داره اتل متل توتوله رو میخونه انقدر راحته واسش من تا اینجوری بشم طول میکشه و همه اینا خیلی ناخوداگاه رخ میده ها ! بعد که انگیزه هامث از دست میدم از طریق مقایسه یا حتی این عجله و کمالگرایی ، تمرین نمیکنم حتی ده دقیقه در روز رو و یه تضادی درونم شکل میگیره که میدونم این عشقمه ها ولی سراغش نمیرم ! استاد واسم جالب اینه که چقدر زندگی میتونه غنی باشه که از یه بازی ساده مثل پینگ پنگ کلی درس بیاد ! همیشه تو مغز ما هس من باید برم دانشگاه مدرک فلان و فلانمو بگیرم اون وقت من فهمیده و دنیا دیده و موفق میشم میدونین چی میگم ؟ زندگی داره به ما ادرس ها رو میده یکم باید ما گوشامونو تیز کنیم . دوست دارم در حد خودم و واسه عشق خودم که موسیقی و گیتار هست و درکنارش دارم کنکور زبان میدم ، عمل کنم به حرفای این فایل و اگاهانه جلوی اون عجله رو بگیرم ! دیشب گفتم میخوام تا اصن اخر سیزده بدر روی 6 قسمت اول احساس لیاقت کار کنم ! اقا مدال به من نمیدن که تموم کنمش ؟! میخوام با عشق کامنتارو بخونم میخوام حضور داشته باشم اصن میخوام یکسال طول بکشه برسم اخر دوره ولی عوضش واقعا استفاده کردم از اگاهی ها ! و قلبا باور دارم نشانه میاد که کی برم مرحله بعدی حتی شده من رفتم جلو توی دوره ای نشانه ای دیدم که برگشتم از جلسات اول کار کردم و دیدم واو چقدر عالی شده همه چیز ! همین فقط خواستم تجربه خودمو به اشتراک بزارم و کلی برای شما و دوستان نازنینم ارزوی شادی و ثروت و یه اخر سال زیبا بکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    اشکان کمالی گفته:
    مدت عضویت: 598 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به شما استاد جان و استاد شایسته و دوستان همکلاسی

    خودمم دقیق نمی‌دونم که چی میخوام بنویسم اما خدا گفته بیا و بنویس

    خب من از صبح که بلند شدم یکم اومدم با خودم حرف زدم و اوندم سراغ سایت دیدم استاد جام فایل جدید گذاشته

    من یه مدتی بود که داشتم خیلی زیاد تقلا میکردم که روابطمو درست کنم

    درواقع میخواستم کاری بکنم که دبگران منو دوست داشته باشن (‌همکلاسی هام)

    هر بار هم فکر می کردم شاید این بخش از رفتارام مشکل داره بعد فرداش یه بهش دیگه رو دلیل روابط بدم می دونستم

    در کل الان که فکر می گنم مثل یه بچه 4ـ5 ساله بودم که گریه می کنه و دست و پاشو می کوبه به زمین میگه بیاید منو دوست داشته باشید

    البته فایل های استاد در این زمینه رو هم گوش کرده بودم مثل فایل تولد استاد

    و یا کامنت هایی از دوستان رو خونده بودم تو عقل کل و به گوشم رسیده بود که باید توحیدی باشم و نظر دیگران برام مهم نباشه و روی رابطه خودم با خدای خودم کار کنم و محتاج توجه پیگران نباشم و باید عزت نفسمو بهبود ببخشم و احساس لیاقت داشته باشم و ….

    اما انگار به قلبم نرسیده بود

    خلاصه ما هربار یه کار جدید می کردیم

    یه روز میگفتم شاید بذای خودم ارزش قائل نیستم و باید به توهین ها واکنش نشون بدم

    فرداش میگفتم اصلا چه اهمیتی داره چی میگن من نباید برام مهم باشه

    و هیچ کار خاصی هم واسه ی هنرستانم نمی کردم

    ( من نقاشی می خونم و باید طبیعتا کلی طراحی کنم و کارای مختلف ) و تو یه برزخ ، یه سردرگمی بودم و عذاب می کشیدم

    تو یه سیکل میعوب بودم که اکثر روز حالم بد بود

    و این اواخر دیدمکلا دارم ضرر می کنم

    حالم که خیلی یده ، زندگیم رو زهر مار کردم بخاطر اینکه دیگران اونجور که من تو ذهنم بود منو دوست ندارن

    به خواستمم که نمیرسم که هیچ دارم هر روز دورتر هم میشم ازش

    برای مهارتم و علاقم هم که کاری انجام نمیدم

    الان که فکر می کنم یه روزی بود که من توی روابط واقعا به اوج رسیدم انگار یهو چند پله پرت شدم بالا و همه منو دوست داشتن ، همه تحویلم میگرغتم و من یه تغییر رفتار بزرگ احساس می کردم تو خودم چ یه تغییر شخصیت ، تغییر موقعیت اجتماعی

    الان که فکر می کنم دیشب اون روز به این نتیجه رسیده بودم که من اصلا نباید برام مهم باشه که دیگران چی فکر می کنن درموردم

    و اصلا دنبال نظر و توجه دیگران نباشم و خودم باشم حتی اگع اون رفتار من باعث بشه پیگران منو دوست نداشته باشن

    و الان که فکر می کنم شاید دلیلش این بوده که رفتار همه اون روز با من خیلی عوض شد

    هرچند بعدش دوباره روابط بد شد حتی از قبل هم بدتر

    و الان یکی دو روزیه ول کردم و میخوام اصلا این نظر دیگران و تایید و توجه دیگران برام مهم نباشه و روی مهارتم تمرکز کنم

    دیروز اخساس کردم باید روی مهارتم + توحید کار کنم

    توحیدی باشم

    فقط رابطه خودمو با خدا بهتر کنم

    خودمو پیدا کنم

    یکم از جمع دوستان فاصله بگیرم و یه تنهایی زو فراهم کنم

    دنبال محبت دیگران نباشم

    به خدای خودم فکر کنم

    محبت رو از درون جست و جو کنم و عزت نفس و اعتماد به نفس خودم و ارزش خودمو پیدا کنم

    الان حس خیلی بهتری دارم حس می کنم رها شدم

    دیگه چیزی برام مهم نیست

    و حس بهتری دارم

    امروز هم از صبح که بیدار شدم با فکر توحید بیپار شدم

    چند ساعتیه که تو تنها اتاقم و دارم فایل رو گوش میدم و نکته برداری می کنم و سعی می کنم به زندگیم ربطش بدم

    هنوز هم گروه همکلاسی ها و دوستانم رو توی تلگرام چک نکردن چون بنظرم اهمیتی نداره دیگه

    و از خدا میخوام منو هدایت کنه

    اگه شما دوستان عزیز هم راهنمایی ای در این زمینه میتونید کنید ممنون میشم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      منصوره گفته:
      مدت عضویت: 851 روز

      سلام اشکان جان

      بهت تبریک می گم که در این سن عضو سایتی و به دنبال رشد و پیشرفت.

      اول اینو بگم که کاملا درکت می کنم چون منم خیلی تاییدطلب بودم و نظر بقیه برام مهم بود اینم بخاطر کمبود عزت نفسه. اگه برات امکانپذیره دوره احساس لیاقت رو بخر چون خیلی برای من عالی بود.

      بعدم همونجور که استاد توی این فایل می گن توقع نداشته باش که یک شبه تغییر کنی و نظر بقیه برات بی اهمیت بشه. تغییر شخصیت هم نیاز به تکامل داره. من الان از قبلم بهتر شدم ولی هنوزم باید روی خودم کار کنم تا بهتر و بهتر بشم.

      اگه میتونی حتما دوره احساس لیاقتو تهیه کن. تاییدطلبی خیلی به من صدمه زد فکر کنم به همه خیلی صدمه می زنه پس هرچی زودتر بتونی جلوشو بگیری بهتره

      انشالله که روزبروز موفق تر باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: