https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-14 01:05:402025-03-07 07:49:43درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
693نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد عزیزم ، مریم خانم مهربون و تمامی دوستان
سپاسگزار خدا ی مهربان هستم که شما دو عزیز را واسطه ای قرار داد تا من و همه دوستانم بتوانیم این همه زیبایی ، حال خوب و انرژی مثبت رو بدون کوچکترین زحمت و هزینه ای دریافت کنیم .
حرفهای ناب استاد که صد هزار بار هم یادآوری بشن کمه هر روز باید بشنویم و صد البته بهشون عمل کنیم . ( اهدنا صراط المستقیم …. )
در مورد احساس عدم لیاقت من واقعا تجربه داشتم و بهتره بگم هزینه گزافی بابتش پرداختم هم توی روابط و هم کسب وکارم و مسائل مالی .
در مورد رابطم از وقتی ذهن منفی بافم شروع به کار کرد اتفاقاتی پیش اومد که باعث شد که اون رابطه زیبا کم کم کم سرد وسرد تر بشه هر چند خداروشکر خیلی زود فهمیدم که طرز برخورد ایشون با من هیچ ربطی به شرایطی غیر از فکر و احساس خودم نداره پس سریع به خودم اومدم . تصمیم گرفتم عوض وابستگی و دلخوری یه مدت به رابطون استراحت بدم و بیشتر روی خودم کار کنم خیلی به نکات مثبت رابطمون و خصوصیات اخلاقی خوبی که داشتن و برای من لذت بخش بود توجه میکردم و خدارو صد هزار مرتبه شکر که اوضاع بهتر و بهتر شد .
در مورد شغل و درآمدم هم هر موقع توی ذهنم نجوا میشه مگه چکار میکنی که افزایش حقوق داشته باشی و یا به خودم میگم یعنی پول درآوردن اینقدر ساده است ؟؟؟؟؟!!!!
بدون شک برنامه هام خراب میشن و اون نتیجه ای که میخوام نمیگیرم .( وقتی این اتفاقات تجربه میکنم بیشتر به حقانیت و درستی قانون الهی ایمان میارم )
خدارو صد هزار مرتبه شکر که روز به روز توی درک قانون بدون تغییر خداوند آگاه تر میشم و باور دارم که با طی کردن تکاملم اتفاقات عالی تری در راه است و من مشتاق و با انگیزه برای روبرو شدن با آنها .
تکرار ، استمرار داشتن و انگیزه برای هدفی که داریم طبق تجربه مریم جون در مورد بازی تنیس واقعا کار میکنه و ما رو به عالی ترین سطح در هر کاری میرسونه .
یک جمله معروفی یکی از استاد های ورزش های رزمی گفتن اینکه من از هزاران ضربه ای که آنها رو یک بار تمرین کردی نمیترسم ولی از اون یک ضربه ای که هزاران بار تمرین کردی قطعا میترسم . باید اینقدر تکرار کنیم اینقدر به این حرفها گوش کنیم که استاد بشیم تکرار و ممارست برای یادگیری هر موضوعی قطعا نتیجه عالی به همرا داره ( کار نیکو کردن از پر کردن است ) .
و در نهایت در لحظه زندگی کردن ، تحت هر شرایطی و با هر امکاناتی که داریم از زندگی لذت بردن بزرگترین توانایی است که میتونیم در خودمون تقویت کنیم روزیکه به این درجه از توانایی برسیم زندگی گلستان میشه . ساده ترین هاش شکرگذاری در طول روز و پیاده روی هست مخصوصا وقتی همراه با گوش کردن به موسیقی انگیزشی و یا تجسم کردن باشه این کارها نه هزینه ای دارن و نه احتیاج به مهارت خاصی دارن ولی نتایجش باور نکردنیه . وقتی از راههای ساده و رایگان شروع کنیم قطعا به امکانات بزرگتر و لاکچری تر هم هدایت میشم تجربه شخصی من اینو نشون میده .
خدایا برای همه چی و از همه مهمتر حضور پررنگت توی زندگیم سپاسگزارم سپاسگزام سپاسگزارم .
درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم عزیز که چه نکات فوق العاده ای اشاره کردید این فایل بار ها اشک های منو جاری کرد چشمان منو خیس کرد دلیلش این بود که تمام حرف هاتونو با گوشت و پوست و استخونم حس میکردم درک میکردم .
استاد این فایل میلیارد ها برای من ارزش داره ،شما از پینگ پنگ میگفتید من تمومشو توی ترید میدیدم و چقدر این دو بهم نزدیکه و چقدر احساسات و نتایجی که شما در این بازی دریافت میکردید در کار ما مشابهه و دقیقا همون نتایجو ایجاد میکنه . شاید پینگ پنگ یه بازی باشه فقط و نتایج مالی ایجاد نکنه اما در ترید نتایج مالی هم وسطه و به طبق مطالبی که فرمودید اگه در پینگ پنگ 10 باشه تاثیرش در ترید 1000 هست چون با هر احساس خوب پوله که به سمت شما میاد و با هر احساس منفی پپوله که از شما فرار میکنه
خدارو شکر تجربه خودش خیلی میتونه این زوایای ذهنی رو به منه تریدر نشون بده ، بار ها بوده ضرر کردم رفتم یه ساعت پیاده روی و موزیک گوش دادم دوباره برگشت پشت سیستمم و با ذهن مثبت ده برابر اون ضرر سود کردم راهکار هایی که شما فرمودید فوق العادس ، در لحظه بودن ، نتایج قبلی دیگه تموم شد به کاری که الان باید انجام بدی توجه کن ، مغرور نشدن ، تحسین کردن خود ، حس لیاقت به نتایجی که ایجاد کردی همگی هر روز باهاشون در گیرم و خوشحالم در روزی که تعطیلم دیگه به ترید فک نمیکنم فیلم میبینم به گلم آب میدم موزیک گوش میدم ، پیاده روی میکنم ، یه املت با عشق درست میکنم و با خواندن قرآن و نماز شکر نعمات خدا رو میکنم دیگه لذت از این بیشتر مگه هست ؟؟
چقدر حالم با خودم خوبه ، چقدر حالم با دیدن فایل های شما خوندن کامنت ها خوبه ، چقدر نتایجم عالی شده ،جوری توی این سه ماه پیشرفت کردم که سه ماه قبل حداقل میگفتم دو سال بعد به این لول توی کارم میرسم ، همیشه بخودم میگفتم رضا ادامه بده ، هر روز دقیقا کوچک ترین بهبودی که در خودم میدیدم ، کوچک ترین درکی که نسبت به تحلیل پیدا میکردم عین بچه ها ذوق میکردم ، خدا رو شکر میکنم رفتم دنبال عشقم و الان دیگه کار نمیکنم بلکه زندگی همش برام شده عشقو عشقو عشق.
اینکه یه استاد گل داری مثل سید حسین عباسمنش ، که دست خداست و داره منو کوانتمی رشد میده با این سایت بینظیر
جدیدا فایلا رو که میبینم انگار رفتم بلیط هواپیما گرفتم مثلا امروز رفتم ساحل فلوریدا ینی دقیقا اون گرمای آفتاب ساحلو حس میکردم آب دریا رو که ولرمه حس میکردم اونایی که والیبال بازی میکردند رو قشنگ خودمو جلوی تور میدیم که دارم آبشار میزنم و اون هواپیما های جنگی که آدم صداشو میشنوه روحش تازه میشه خلاصه من زندگی میکنم با شما استاد و چقدر این حس میتونه عمیق باشه که حرفی که شما میزنی بره نه تو مغزم بلکه بره توی قلبم بره توی مغز استخونم و انقدر نتایج عالیه که صدها بار دعا میکنم که شما رو دارم و همینطور استادی که به من ترید رو آموخت و بی نهایت سپاس گذار ایشونم هستم .
با سلام خدمت استاد، مریم بانو و دوستان هم فرکانسی ام
استاد تشکر فراوان بخاطر قابل های زیبا و پر از درس. خدا قوت
من که استاد سال هاست شاگرد شما هستم و تمام تلاشم به اجرای قوانین کیهان در زندگی ام می باشد. یه نکته کلیدی از شما یاد گرفته ام که احساس خوب برابر است با اتفاق های خوب و بالعکس. واقعا استاد من با این نکته، زندگی میکنم. یعنی هر وقت در موردی از زندگی، دچار احساس بد باشم، میفهمم که دارم مسیر را اشتباه میروم. راه راست را نمی روم. بعد تلاش به بهبود راه میکنم تا به احساس خوب برسم.
اخیرا داستانی برام پیش اومد که در ظاهر اتفاق بد بود، ولی برای من درس ها داشت. من که کلی ادعا داشتم که اصلا گول لینک های کلاه برداری را نمیخورم و در خریدهای اینترنتی یه حدودی سهل انگار بودم …. اخیرا با به پیغام که از دوست صمیمی ام که واتساپ او را حک کرده بودند و خودش بنده خدا بی خبر بود، برای من پیغامی اومد که من هم سریع اعتماد کردم و به هوای اینکه از دوست صمیمی ام است، اصلا به خود لینک توجه نکردم و اطلاعاتم را دادم و ….. دیگه حسابم آنی خالی شد …. اصلا شکه بودم و دست و پام می لرزید …. خدا رو شکر پولی که داخل حسابم بود، خیلی زیاد نبود . ولی من که اصلا این چیزها ندیده بودم و فقط شنیده بودم، اضطراب وجودم رو در بر گرفته بود. خلاصه با کمک همسرم، شروع به کارهایی مثل غیر فعال کردن کارت و … کردیم که خطر رو کم کنیم. تو همون ساعت من قرار بود با دوستم و پسرش بریم پارک که هم ما همدیگه را ببینیم و هم بچه ها با هم بازی کنند. اینقدر حالم بد بود که میخواستم کنسل کنم. ولی تمام تلاشم رو کردم که برم بیرون که از این جو در بیام و …. احساسم رو بهتر کنم. همش تو دلم خودم رو زیر سوال می بردم که واقعا که …. اینقدر ادعا می کنی …. ولی از آنجاییکه با قانون آشنا هستم تلاش کردم که عزت نفس داشته باشم و به خودم میگفتم من باید یه درس از این فضای مجازی و خرید های اینترنتی ام می گرفتم. خدا رو شکر با مبلغی که کاملا قابل جبران بود. بارم خدا رو شکر.بابد دقتم را تو فضای مجازی بیشتر می کردم و همین که رفتم بیرون و هوای خوب به سرم خورد و با دوستم کلی گپ زدیم, کلی حالم بهتر شد و همش در دلم میگفتم که شیما این اتفاق باید می افتاد که من درس بزرگی بگیرم. تلاش به داشتن احساس خوب.
خدا رو شکر به خیر گذشت
استاد ممنون از تمام این درس ها که از شما آموختم و تو زندگی بکار می برم.
باز داشتم نکات این جلسرو واسه خودم مینوشتم که دیدم شد یه کامنت خیلی خوب و تصمیم گرفتم بقیه هم ازش استفاده کنن.
خدایا شکرت واقعا
عجیب جمله ای بود.
گفتی وقتی تو احساست بد میشه جهان به طرز عجیبی اتفاقاتی در دنیای اطراف تو رقم میزنه که حال تورو بدتر کنه.
مثلا وقتی تو بازی پینگ پونگ تو عصبی میشی واسه اینکه یه امتیازو از دست دادی به طرز عجیبی توپ حریف جایی برخورد میکنه که دفعه برات ممکن نیست یا ضربه تو دقیقا به بدترین جا اصابت میکنه.
که دقیقا حالت بدتر بشه.
یعنی فارق ازینکه تو چقدر توانایی و استعداد و مهارت داری جواب جهان برای تو که احساست بده ،با توجه به کانون توجهت جوابی بدتر خواهد بود
اصلا هم مهم نیست تو چه دلیل محکمی برای حال بدت داری .قانون جهان اینه.
حال بد اتفاقات بد.
خدایا واقعا شکرت.
کنترل ذهن ،بالاترین مهارت و مهم ترین مهارت اصل برای رسیدن ما به خوشبختیست.
اصلا مهم نیست چند امتیاز عقب هستی،اگر بتونی با کنترل ذهن احساستو خوب کنی فارق ازینکه چقدر ظاهرا همه چیز به ضرر توئه نتیحه بازی برمیگرده.
و به طرز معجزه آسایی نتیجه به نفع تو میشه.
برعکس وقتی کنترل ذهن نداری ،مهم نیست چقدر توانایی داری ،نتیجه کاملا به ضررت تموم میشه.
وقتی اوضاع خیلی خیلی ناجالبه فقط کافیه تو به شرایط فعلی نگاه نکنی.
بلکه بیشترین مهارتتو در کنترل ذهن بخرج بدی.
و خواهی دید که اوضاع به نفع تو چرخش میکنه.
.اگه تو شرایط خیلی بد بتونی ذهنتون کنترل کنی و به خودت بگی من فقط همین یک روز حال خودمو خوب نگه میدارم و باز فردا بتونی دقیقا همینو به خودت بگی و اینو تکرار کنی خواهی دید که به طرز معجزه آسایی شرایط به نفع تو برمیگرده.
خدایا عجب تکنیکی عجب کمکی عجب نکته مهمی.
ذهن هی میخاد بگه تا کی میخای کنترل ذهن کنی پس کو نتیجه؟
تو فقط باید بهش بگی همین امروزو انجام بده نتایج برمیگرده. و فقط کافیه چند روز اینکارو انجام بدی.
اونوقت معجزه ها از راه میرسه.
و دیگه خود بخود با ورود نتایج زندگیت تغییر میکنه و کنترل ذهن با وجود نتایج حدید و صد در صد دلخواهت خیلیییی آسون تر میشه.
خدایا از همین الان داری قدم بعدیو بهم میگی
واقعا ازت سپاسگزارم
دمت گرم خدا.
میگی از همین الان خودتو آماده کن برای ثروت برای رسیدن به تک تک آرزوهات اونهم خیلی سریع.فقط احساس لیاقتتو افزایش بده که نکنه با عدم احساس لیاقت اون نعمتها رو از دست بدی.
نکنه نگاهت تغییر کنه. نکنه نتونی اون حجم از خوشبختیو قبول کنی
خدایا شکرت.
——————–
همین الان در بحث ثروت از همین لحظه من باید خودمو لایق لایق لایق بدونم.
مثلا نگم به این راحتی حقم نیست که یکدفعه ایییییینهمه ثروت وارد زندگیم بشه.
خدایا عجب تلنگری عجب نکته ای.ممنونتم
سپاسگزارتم.
دقیقا من باید هر روز بخودم یادآوری کنم که اصلا به من چه بقیه تو چه وضعی هستند. من دارم روی خودم افکارم باورهام احساسم و کنترل ذهنم کار میکنم.
اینها باعث میشه خودمو لایق بدونم.
کاملا حقمه که هر آنچه میخام سریع و آسان و نققققد وارد زندگیم بشه.
چرا لایق نباشم؟
کاملا لیاقتشو دارم.
خدایا صد هزار بار شکرت.
مثلا به من چه که بقیه در فقر هستند؟ عملکرد دنیا کاملا منصفانه است.
مگه به من ربطی داره که بقیه دوست ندارند سلامتی داشته باشند؟
مگه به من ربطی داره که بقیه دوست ندارن حتی یک ثانیه برای خودشون برای اهدافشون برای آیندشون برای تغییر شرایطشون تلاش کنند؟
مگه شرایط سه سال پیش من انقدر بد نبود که من از همه خانوادم تو تمام ابعاد بدبخت تر و بیچاره بودم؟.من تلاش کردم
و سعی کردم لحظه لحظه با درگ همون زمانم حالمو خوب تر کنم به قوانین عمل کنم.
مگه بقیه افراد خانواده به من و آزاده ( خواهرم که با هم دوره هارو استفاده میکنیم )نمی خندیدن؟
به من چه که بقیه میخان چه نتیجه ای بگیرن.
مگه من جلوشونو گرفتم یا مثلا فرصتها تو دست منه که بخام جلوشونو بگیرم؟
من دارم برای بهتر شدن وقت و زمان و انرژی هزینه و تمام وجودمو میزارم.
به ضعم خودم دارم هر چی توان دارم میزارم.
پس طبیعیه که لایق باشم.
من لایق نباشم کی لیاقت داره؟
کسایی که یک ثانیه برای خودشون و تغییرشون زمان نمیگزازن؟
مگه من به هدایت های خدا دسترسی نداشتم؟
مگه من در نقطه ای از منجلاب نبودم که هیچ کس یک صدم من هم بدبخت نبود؟ مگه در همون قعر منجلاب صدای خدا به گوش من نرسید؟
نمیگم این صدا و این هدایت واضح و رسا و پررنگ بود.چون من گوشم شنوا به این هدایت نبود.ولی حتی به اندازه یک اپسیلون اگه شنیدم عمل کردم.
شاید ظاهر این حرفها خیلی ظالمانه باشه.
ولی شرایط دیگران به من هیچ ربطی نداره که بخوام با دلسوزی واسه بقیه خودمو از یک زندگی زیبا و ایده آل دور کنم.
خدا همینقدر به همه نزدیکه.
پس چرا من بخاطر دیگران احساس گناه داشته باشم که مثلا نکنه من فلان نعمت و فلان ثروتو داشته باشم که بقیه ندارن.
خوب به من چه؟
من هم نداشتم.
زندگی من یه نمونه اکازیون و کمیاب از پکیجی به اسم بدبختی و گرفتاریها بود در همه ابعاد.
الان زندگی من هییییچ ربطی به سه سال پیش نداره.
آیا من امتیاز ویژه ای نسبت به بقیه داشتم؟ نه.
آیا خدا از بقیه به من نزدیکتر بود ؟ نه.
اصولا چرا من دلم برای کسی بسوزه که خودش دلش واسه خودش نمیسوزه.
مثلا نمونه واضحش بحث سلامتیه.
اصلا فرض میکنیم قوانین کیهانی و درکش واسه خیلی ها دور از ذهنه. و ذهنشون مقاومت داره.
همونطور که ذهن من هم مقاومت داشت.
اما دیگه موضوع قانون سلامتی که جیز عجیب و غریب و پیجیده ای نیست. اصلا بحث قوانین کیهانی نیست .اصلا مساله متافیزیکی نیست.
نتایجش هم که تو همون ده روز اول کاملا گویا و واضح بود.
حداقل خانواده من اطرافیانم و دوستانم که گذشته منو دیده بودن.
مگه این تغییرات واضح با اون سرعت به اون آسانی تونست دیگرانو تحت تاثیر قرار بده که بخوان از این قوانین تبعیت کنن؟
من همیشه گفتم ، من سرماخوردگیو نه ، بلکه دیابتو درمان کردم. من لاعلاج ترین بیماری قرنو به لطف خدا و به لطف درک استاد از قوانین سلامتی درمان کردم.
ولی حتی یک نفر ترغیب شد که بخواد به شیوه من و خواهرم که داریم به سبک دوره قانون سلامتی زندگی میکنیم عمل کنه؟ نه. حتی یککککککککک نفر.
این که دیگه بحث ذهن و متافیزیک و …. نبود.
یه قانون ساده و شفاف و کاملا آسون بود.
ولی کسی حاضر نشد واسه سلامتی خودش حتی یک قدم برداره.
وقتی کسی خودش برای سلامتی خودش دل نمیسوزونه چرا من دل بسوزونم؟
من لایقش هستم چون بها پرداخت کرددم بابتش .بهای پولی و مادی منظورم نیستها. بهای عملی پرداخت کردم.
و این موضوع در تمام ابعاد زندگی کاملا صادقه.
یعنی کسی که حاضر نیست خودش برای پیشرفت زندگیش و آینده و اهدافش کاری بکنه و قدمی برداره چرا من باید براش دل بسوزونه.
فارق ازینکه اون شخص چقدر به من نزدیکه و چقدر برام عزیزه.
ولی واقعا من هیچ توانایی ندارم که حتی اگه خودمو براش بکشم ، بتونم آینده و زندگی اونو تغییر بدم.
در مورد احساس قربانی شدن،
متاسفانه من تو مساعل زیادی بسیار ضربه خوردم و کمی دیر متوجه شدم.
به نظرم تمام این تجربیات همش از درک نادرست از قوانین و یا اعتماد صد در صد نداشتن به قوانین اتفاق میفته.
یعنی ذهن میاد با منطقی کاملا پررنگ فریاد میزنه ببین فلان جا تو که خیلی خوب عمل کردی ولی دیکه همه جیز که دست تو نیست. یه چیزایی از کنترل تو خارجه .پس الان تو با این که کاملا بی نقص عمل کردی ولی فلان ظلم در حقت شد فلان بازخورد بد تو روابط عاطفی گرفتی یا مثلا تو که داری روی خودت خیلی کار میکنی پس چرا نتایج تغییر نمیکنه.
یعنی تو رو میبره به سمت پذیرش تاثی عوامل بیرونی خارج از کنترل تو.
که تو هر جقدر هم خوب باشی بالاخره یه جیزایی شانسیه یه چیزایی اصلا دست تو نیست.
که گفتم همه اینها بخاطر اعتماد نکردن به قوانین بدون تغییر حاکم بر جهان هستیه.
درسته که تو داری کاملا سعی میکنی به قوانین عمل کنی ولی دلیل نمیشه بینقص باشی.
این موضوع بوضوح در دوره حل مساعل برای من رخ داد.
من کاملا داشتم برای تغییر وقت و زمان و انرژی میزاشتم ولی چون دلیل و ریشه اصلی مسالمو نمیدونستم فقط زور میزدم و گاز میدادم ولی ماشین یه سانتی متر هم جلو نمیرفت.
مثلا انگار تو فکر میکنی ماشینت بنزین نداره که راه نمیره
ده لیتر بیست لیتر صد لیتر بنزین توش میریزی ولی بازم راه نمیره.
و تو دیگه تسلیم شرایط میشی و با احساس قربانی شدن به خودت میگی آره دیگه من تلاشمو کردم ولی راهی نداره ماشین راه نمیره.
اما تو بجای زور زدن باید دلیل راه نرفتند پیدا میکردی.
آره درسته که تو بنزین تو باک ریختی ولی مساله اینه که بواسطه یک ایراد برقی اون بنزین اصلا وارد مدار نمیشه. راهش زور زدن نیست بلکه درست کردن مشکل برقی و رفع ایراد توی اون بخشه.
و چون اینو نمیدونی هر روز ناامید تر میشی و احساست بدتر میشه و دیگه اصلا به کل داستان شک میکنی.
این احساس قربانی شدن تو رو از اتفاقات خوب دور میکنه تو رو از راه حل دور میکنه و نتایج به سمت نزولی پیش میره.
استاد عزیزم من هنوز فایل ندیدم ولی توضیحات این فایل انقدر تاثیر گزار و تکان دهنده بود که نتونستم نوشتن کامنتو به تعویق بندازم.
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
نکات این فایل زیبا
نکته ی اول :
توی هر شرایطی باید لذت بردن رو اصل قرار بدیم و بدنبال استخراج زیبایی ها از دلشون باشیم
نکته ی دوم :
وقتی میبینیم استاد و خانم شایسته رابطشون توی بازی اینقدر عالیه این به این معنی نیست که از اولش اینجوری بودن روش کار کردن تا به اینحا رسیده که رها هستن حتی توی بازی کردن .پس توی هر چیزی که میخوایم خوب باشیم باید روش کار کنیم و خودش خودبخود درست نمیشه این ما هستیم که بهش شکل میدیم و اونجوری که دوسش داریم درستش میکنیم
نکته ی سوم :
استعداد ملاک یادگیری نیست بلکه استمراره که یادگیری رو پایدار میکنه
اینجا یاد صحبت های استاد توی دروه عزت نفس افتادم که مهم نیست ما ی چیزی رو بلد نیستیم اگر اراده کنیم میتونیم هرچیزی رو یاد بگیریم و توش پیشرفت کنیم چون خداوند این توانایی رو به ما داده که هر چیزی رو خلقش کنیم
نکته ی چهارم :
در مسیر یادگیری باید خودمون رو به خاطر بهبودهای کوچکی که داریم ایجاد میکنیم تحسین کنیم
نکته ی پنجم :
در مسیر یادگیری نباید خودمون رو با اونایی که بهتر از ما هستن و قبلا توی اون زمینه کار کردن مقایسه کنیم بلکه باید هر روز سعی کنیم نسبت به دیروز خودمون ی کم بهتر بشیم
نکته ی ششم:
با تغییر زاویه دید میشه هر کاری رو هم برای خودمون لذت بخش کنیم و هم مهارت ها و تواناییهامون رو ببریم بالا
نکته ی هفتم :
توی هر کاری وقتی تمرکز باشه نتیجه عالی میشه
نکته ی هشتم :
کار کردن با آدم های قوی تر از خودمون باعث میشه که ما هم به دنبال بهبود و قویتر شدن خودمون باشیم و پیشرفت کنیم
اینجا یاد صحبت های استاد توی دوره ثروت 1 افتادم که میگن مهاجرت کنین برین جاهایی که آدم های ثروتمندتر از شما هست چون این باعث میشه خودتون رو بکشین بالا و نشه مثل اون کلاسی که همه ضعیفن و چون تو از اونا ی کم بهتر هستی دیگه فکر کنی خیلی خوبی و تلاشی برای بهتر شدن نکنی
نکته ی نهم :
تحسین موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس خوب میشه و احساس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه که اگر استمرار داشته باشه زنجیره ای از اتفاقات خوب رو برای ما رقم میزنه
نکته ی دهم :
انکار موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس بد میشه و احساس بد اتفاقات بد رو به دنبال داره که اگر کنترل نشه بصورت زنجیر وار اتفاقات بد رو وارد زندگی ما میکنه
نکته ی یازدهم :
اگر کنترل ذهن نباشه خدای توانایی هم باشی فایده نداره و اگر کنترل ذهن باشه با ی ذره توانایی هم موفق میشی
نکته ی دوازدهم :
اصل احساس خوب اتفاق خوب توی تمام جنبه های زندگی صدق میکنه
نکته ی سیزدهم :
عجله کردن برای موفق شدن حتی میتونه در لحظه ی آخر ما رو از موفقیت دور کنه و امید به پیروزی میتونه حتی در لحظه ی آخر ما رو از شکست به پیروزی برسونه
نکته ی چهاردهم :
باورهای محدود کننده قبلی میتونه در اوج موفقیت ما رو زمین بزنه چون احساس عدم لیاقت رو در وجود ما بیدار میکنه و ما خودمون رو لایق اون موفقیت ها نمیدونیم
تجربه من :
من بعد از اینکه با آگاهی های استاد تونستم درآمدم رو چند برابر کنم به راحتی احساس دلسوزی که در مورد خواهرم داشتم که چرا اون کاری نداره و درآمدی نداره باعث میشد که احساسم بد بشه ولذت نبرم از خریدهایی که انجام میدادم و سعی میکردم قایم کنم از ایشون خرید هام رو یا جلوش نشون ندم چی خریدم
یا این حس بد سراغم می اومد که من کار خاصی نمیکنم و کاری که من دارم انجام میدم خیلی ارزش بالایی نداره و من نباید اون مبالغ رو از شاگردهام بگیرم و همین باعث میشد که من مبلغ های کمتری رو بهشون بگم و طبیعتا درآمدم هم کمتر بشه در مورد قربانی شرایط بودن :
چند بار این اتفاق برام افتاد مثلا توی ی آزمون استخدامی شرکت کرده بودم که از بین شرکت کننده ها من تونسته بودم نمره علمی لازم رو کسب کنم ولی وقتی رفتم برا مصاحبه و دیدم که ی نفر دیگه با من هست که چند ساله مربی خودشونه این توی ذهنم اومد که بابا اینا این آزمون رو برا این برگزار کردن که این مربی خودشون رو بگیرن و این ی چیز صوریه که بهشون گیر ندن چرا این کار رو کردن و همین احساس قربانی بودن باعث شد که من شل بشم و در نهایت هم همون فرد استخدام شد
یا ی مثال دیگه این بود که من توی قسمت اداری ی دانشگاهی کاری می کردم و داشتم کارم رو هم به نحو احسن انجام میدادم جوری که توی استان واضح بود از زمانی که من رفته بودم اونجا سیستم آموزشی اینا فعال شده بود و کارها خیلی خوب انجام میشد اما با اینهمه موقع انتخاب رشته برای اون دانشگاه توی سیستم آموزش من نا آگاهانه ی اشتباهی رو کردم و ی جنسیت رو انتخاب نکردم و همین ی اشتباه باعث شد که با وجود تمام کارهای خوبی که براشون انجام داده بودم قرار داد من رو تمیدید نکنن بعد من با این باور که توی دانشگاههای غیر انتفاعی همه بدنبال بکارگرفتن فک و فامیل های خودشون هستن خودم رو قربانی اون شرایط میدیدم که اره اینا دنبال ی بهانه ای هستن که افراد غیر فامیل رو دک کنن که از اونجا برن و من بد شانسی آوردم و اینهمه کار خوب براشون انجام دادم اما اونا فامیل های خودشون که ی مشت آدم بی سوادهستن که چیزی حالیشون نیست رو نگه داشتن و همین موضع باعث شد دوباره توی ی دبیرستان خصوصی از من دعوت بکار بشه اما دوباره بعد از ی سال مشابه همون اتفاق برای من افتاد که من فکر میکردم اونا برای اینکه فامیل خودشون رو بیارن کلاس ها رو از من گرفتن و همین اتفاقات باعث شد که من اسحساس کنم حقم خورده شده و در حق من بی عدالتی شده و همین هم باعث شد من از اجتماع فاضله بگیرم و منزوی بشم تا مدت چند سال
اما بعدش با آگاهی های استاد و این سایت به خودم اومدم و به خودم گفتم که من اصلا چرا بخوام برای دیگران کار کنم اونم با ی دستمزد خیلی کم من میام تمرکزم رو میزارم روی کار خودم و خودم میشم رئیس خودم مربی خودم خدمتکار خودم و از وقتی که تصمیم گرفتم و اینکار رو انجام دادم و سعی کردم به قول استاد مسولیت همه چیز رو بپذیرم که خودم بوجودشون آوردم و هر چی بود تموم شد و رفت و تلاش کردم طبق آگاهی های دوره عزت نفس خودم رو قربانی شرایط ندونم شرایط عوض شد به سمت بهتر شدن و هر سال بهتر و بهتر شد
نکته ی پانزدهم :
باید خودمون رو رها کنیم از چسبیدن به نتیجه و فقط لذت بردن از مسیر رو ملاک قرار بدیم که البته این نیاز داره به شور و شوق
من خودم توی این زمینه خیلی مشکل دارم و باید روش کار کنم
نکته ی شانزدهم :
حضور در لحظه با همراهی احساس خوب میتونه خوشبختی رو برای ما به ارمغان بیاره
نکته ی هفدهم :
برای لذت بردن از زندگی از امکانات الانمون استفاده کنیم و اون رو موکول نکنیم به داشتن ی چیز دهن پر کن خاص
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیز
چندین نکته طلایی که من تو این فایل بینظیر در راه رسیدن به خواسته هام در مسیر درست درک کردم رو مینویسم
1_هدف والایی رو در راه رسیدن به خواسته انتخاب کردن مثل لذت بردن از مسیر، بازتر شدن ذهنم ،درک بهتر و عمل بهتر به قوانین به صورت تکاملی
2_برای رسیدن به خواستم استعدادو مهارت داشتن مهم نیست مهم استمرار داشتن ادامه دادن با عشق ،اصلاح کردن مسیر هست عواملی که باعث ادامه دادن مسیر میشه تمرکز برنکات مثبت تحسین کردن کوچکترین پیشرفت و نتیجه گرا نبودن
3_فرکانس تحسین نکردن و انکار موفقیت دیگران تو رو در مداری قرار میده که خودت به اون موفقیت نمیرسی
4_کنترل ذهن نداشتن در شرایط به ظاهر بد و رفتن در احساس بد عصبانیت ،خشم تو رو در مدار اتفاقات بد لاجرم هدایت میکنه کنترل ذهن ،کنترل زندگی هست
5_کنترل ذهن در شرایط فوق العاده بد هم به صورت کاملا آروم از چند لحظه تا ساعت تا روز رسوندن شرایط رو به طرز فوقالعاده ای در نهایت به نفع تو میکنه
6_عجله کردن ،عصبی شدن کنترل ذهن رو تمرکز رو از دست رفته میکنه
7_احساس عدم لیاقت باعث میشه نعمتهایی رو که خیلی آسون و فراوون و عزتمندانه دریافت میکنی با نجوای تکرار شونده (من چرا باید آنقدر راحت و آسون به چیزی برسم که ناآگاهانه از ورودیهای هست که گرفتیم از جمله نابرده رنج گنج میسر نمیشود، باید پدرت دربیاد پول بسازی ،پول زیر پای فیل هست ،اگر فردی تو رابطه خیلی خوبه حتما مسئله ای داره ، احساس دلسوزی داشتن ،احساس گناه داشتن و….) به محض ورود این افکار در ذهن و کنترل نکردن این افکار شرایط به نحوی تغییر میکنه که اون موهبت ونعمتها رو به سادگی از دست میدی
8_احساس قربانی داشتن وقتی تو باور داری که من سمت خودم رو عالی انجام دادم ولی فلان قانون دولت که جدیدا تصویب شد ،اوضاع رو خراب کرد ،رفتار نامناسب فلان فرد ،بدشانسی من ،حق خوری کردن بی عدالتی شد،عوامل بیرونی باعث شد من به موفقیت و یا خواستم نرسم با غر زدن ،بحث و گله و شکایت با خدا با طرف مقابلت و رفتن تو مدار احساس خشم وکینه و عصبانیت وافسردگی و شرایط بد وبدتر میشه اما به محض کنترل ذهن و احساس قربانی نگرفتن اون قانون تصویب شده دولت هم در ادامه مسیر در مراحل بعدی میتونه به نفع تو بشه
9_نقش شور وشوق و لذت بردن در لحظه ن وابسته به نتیجه نبودن باعث میشه در احساس خوب و آسون شدن برای اسونیها و اتفاقات خوب لاجرم هدایت بشی
10_تمرکزم در مسیر رسیدن به خواستم رو بهتر وبهتر شدن از درک و عمل به قوانین بزارم و در لحظه باشم نه به گذشته و نه آینده فکر نکنم اتفاقات خوبه هرلحظه رو دیدن ولذت بردن از اونها من رو لاجرم در مدار اتفاقات خوب ودریافت خواسته هام هدایت میکنه
11_هدفم رو بزارم لذت بردن و توجه کردن به نکات مثبت امروز هیچ کاری به گذشته و آینده نداشته باشم وقتی هدفم رو فقط برای لذت بردن فقط در امروز میزارم یه موقعی به خودم میام میبینم که مدت طولانی هست که من در لذت و شادی بودم و همین لذت بردن هر روزه از کوچکترین و ساده ترین نعمتهایی که داشتم منو به خواسته های خیلی بزرگی که در ذهنم بزرگ بود راحت و طبیعی و ساده واروم رسیدم و در تمام طول مسیر رسیدن به مقصد از مسیر لذت بردم این قانون رسیدن به خواسته هاست
مورد اول رابطه بین احساس عدم لیاقت واز دست دادن نعمتها:
ورودیهای مالی که در این مدت داشتم که خیلی راحت و عزتمندانه دریافت میکنم ولی ذهن نجوا گرم میگه رو چه حسابی این ورودیها رو دریافت میکنی فلان فرد خانوادت هم نیاز داره باید به اون هم داده بشه احساس دلسوزی دارم ،یا میگم چرا انقدر راحت میاد باید یه کار فیزیکی (نه کار و تلاش ذهنی ) انجام بدی و این افکار تو ذهن من تو این چند روزه میچرخه که خدای مهربانم با این فایل ارزشمند مچ ذهنم رو گرفت تا من ایمان داشته باشم وقتی روی باور و قانون بدون تعییر خداوند که میگه اسونی رو برای بنده هایم میخوام و آسون کرده برای اسونیها کار میکنم این نتیجه ایجاد شده و من با باور لیاقت که من به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین لایق بهترین و راحترین روزی هستم باید با آغوش باز پذیرای این ورودی مالی باشم و شکرگزار باشم ولایق استفاده کردنش هم هستم و وقتی این خواسته در من خلق شده خداوند لیاقت دریافت این خواسته رو هم به من داده و کافیه من از داشتنش لذت ببرم وشکر گزار باشم
مورد دوم احساس قربانی بودن :
من تو این خونه بهشتی که در اختیارم هست دارم هر لحظه لذت میبرم وکلی بهبودی و زیبایی خلق میکنم و دارم تو این مسیر الهی روی خودم وباورهام عالی کار میکنم از آزادی وآرامش که دارم لذت میبرم روی توحید کار میکنم اما ته ذهنم میگه تو هرکاری میکنی بیفایده هست این نعمتها همیشگی نیست به زودی یه عاملی از بیرون میتونه آزادی رو آرامش رو این نعمت خونه زیبا وبهشتی رو از تو بگیره (فایل توحیدی قسمت 6 ) به خاطر ورودیهای که از فیلمها در گدشته داشتم یا تجربیات گذشته این ترس و نگرانی رو در من ایجاد میکنه و من ناخودآگاه میرم تو احساس قربانی قدرت دادن به عوامل بیرونی و احساس ناتوانی و نگرانی و از اینکه کسی بیاد حقم رو بگیره یا ناعدالتی رخ بده و کنترل ذهنم رو از دست میدم اما با این اگاهیها با تمام وجودم سعی میکنم در لحظه لذت ببرم شاد باشم نعمتهای رو ببینم در گذشته و آینده نباشم تا اجازه بدم خداوند کارها رو برام به اسونی انجام بده و اسونم کنه برای اسونیها
استاد جان و مریم عزیزم هربار از دیدن این فایلها که کاملا با فرکانسهای همون روزم هماهنگی داره و کاملا احساس میکنم پاسخ خدا به درخواست هدایتم هست به وجد میام و شکرگزاری با تمام وجودم میگم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
یکی دیگه از موارد عدم احساس لیاقت که برام پیش اومده و داغ داغه یادم اومد که بگم
حدود 5 سال پیش ما دعوت شدیم به یک عروسی در یه شهر صاحلی جنوبی .
یکی از خانم های عزیز فامیل که خواهر داماد بود یه لباس فوق العاده زیبا و بی نظیر سنتی برای عروسی سفارش داده بود .
این لباس تماما زیبایی بود و هست و واقعا نمیشد ازش چشم برداری و بعد از گذشت این همه سال باز هم در نظر من زیباترین لباس هست.
5 سال پیش این خانوم این لباس رو به ما نشون دادن ، یعنی فقط نشون دادن و ما حق نداتشیم حتی بهش دست بزنیم خودمون هم جرات نمیکردیم و به خودمون اجازه نمیدادیم .
خلاصه اون سال کلی اون لباس و اون خانوم رو تو دلم تحسین میکردم و اون بغل مغل ها هم میگفتم خوش بحالش من کی میتونم همچین چیزی داشته باشم ، یکمم ناراحت بودم که اخه چرا نذاشت ما یه دست بزنیم به این لباس و همزمان دوباره تحسین لباس هم بود . خلاصه همه ی حس ها با هم .
دوباره امسال عید ما به خونه ی فامیل عزیزمون دعوت شدیم و من از ایشون خواستم که اگه میشه یه لباس سنتی بهم بده که بتونم تو حیاط قشنگشون چنتا عکس بگیرم .
ایشون هم همسرشونو فرستادن که از خونه ی خودشون لباس بیارن.
ایشون برای من نه یکی نه دوتا بلکه 4 تا لباس سنتی به همراه همون لباس فوقالعاده جذاب 5 سال پیش رو آورده بودن .
وقتی که داشتم نگاهشون میکردم و تشکر میکردم ، مادر ایشون اومدن و پرسیدن واسه چی این لباسا رو آوردی؟ ودخترشون گفتن که میخوام بدمشون به زهرا دیگه اندازه ی من نیستن .
ذهن من گفت نه بابا اشتباه شنیدی ، توهم زدی ،نمیشه که اینا رو بده بهت ، میدونی چند میلیون پول همین یه لباسه ؟؟؟؟؟
و من چون فکر کردم اشتباه شنیدم اصلا جواب هم ندادم .
خلاصه من بعد از 5 سال با لباسی که یه روز ارزوم بود بهش دست بزنم کلی عکس گرفته بودم و چهار پنج روز هم دستم بود که باهاش لب دریا و هر جا میخوام برم . و تنها اون لباس بلکه چنتا دیگه هم بود .
خلاصه روزی که میخواستیم برگردیم اون خانوم نبود و من لباس ها رو مرتب و تاشده بردم دادم به مادرشون و کلی تشکر کردم .
وقتی که رسیدیم خونه ، چند ساعت بعد ، فامیل عزیزمون با من تماس گرفتن و باتعجب و ناراحتی گفتن واسه چی لباس ها رو گذاشتم پیش مادرشون، من فکر کردم اشتباهی کردم و گفتم خب چون شما نبودی گذاشتم گذاشتم اونجا .
ایشون هم گفتن مگه بهت نگفتم که میخوام بدمشون به تو چرا نبردیشون، گفتم که مال خودت .
من همون لحظه بود که همزمان از این قانون تعجب کردم و به حال خودم افسوس خوردم که چرا درس نگرفتم ….
حالا انشاالله اگر لباس به دستم رسید ، کامنت میذارم …
خدایا سپاسگزارم که فرصتی برای خودم ایجاد کردم تا بتونم این فایل فوقالعاده رابا حال خوب گوش بدم وبرای زندگی ام از نکات طلایی اش استفاده کنم.
خدایا سپاسگزارم بابت زیباییهای این ساحل ونعمت اب فراوان وتمیزی ساحل ونعمت آفتاب وویتامین دی طبیعی ورایگان که خداوند برای همه مردم جهان قرار داده وهرکسی در فرکانسش باشه استفاده میکنه خدایا ممنونم که در ایران هم شایط خیای عالی شده وآزادی پوشش جوری شده که من وقتی بیرون میرم آفتاب به سرم ودستام تا آرنج می تابه ومن به خودم میگم خدایا صد هزار مرتبه شکرت از نعمت آفتاب وفوایدش برخودار میشوم خیلی خوشحال امِ.
خدایا شکرت به خاطر اینکه یاد گرفتم که در لحظه زندگی کنم واز کوچکترین کارها یا تجربه های جدید استقبال کنم ولذت تجربه وانجام آنها را بچشم .
خدایا شکرت یاد گرفتم که از هر موقعیتی میشود هم لذت برد هم مهارت کسب کرد اگر استمرار وتمرکز داشته باشیم ولذت هم چاشنی ان باشه .
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که وقتی در انجام کارها ی روزمره یاانجام کارای مربوط به شغل ام باکوچکترین بهبود. خودم رو تحسین میکنم وسپاسگزاری ام بیشتر میشود.واین فرکانس تحسین وسپاسگزاری باعث پیشرفت وراحتتر شدن کاراهایم میشودِخدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر قانون بسیارکاربردی انجمن معتادان گمنام که (فقط برای امروز پاک بمان) چقدر این جمله طلایی برای من اعتبار وگستردگی در همه امور پیدا میکند این قانون هم به کنترل ذهن وتمرکز ودر لحظه زندگی کردن. وفقط به این لحظه وفقط به امروز فکر کن وبه احساس خوب الان توجه کنی. وبه بقیه چیزایی که ممکن هست پیش بیاد توجه نکنی وفقط تمرکز کنی روی همین الان وفقط امروز.و با این نگرش ادامه بدی واستمرار پیداکنه وبعد از مدتی می بینی که به نتایج قابل توجهی دست پیدا می کنی.خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر قوانین بسیار آسان .راحت ومنطقی که می تونیم با استفاده از آ نها ز ندگیمون را به شکلی خلق کنیم که مطلوب خودمون باشه خیلی عالیه.امیدوارم. بتونم این مطالب که نوشتم واز آموزهای استاد عزیزم در زندگی ام. کاملتر وعملی تر استفاده کنم خدایا سپاسگزارم که اموزشهای اساتاد را می بینم می شنوم ودرک میکنم و منطق اش رامی فهمم و در زندگیم عمل واقدام میکنم. خیلی احساس وجد وشادی درونی دارم .
سپاسگزار خداوند به خاطر این سایت فوق العاده واعضای محترم این سایت ِ خودم وشما رو به خداوند می سپارمِ
به نام خدای مهربان سلام براستاد عزیز وخانوم شایسته بسیار فایل فوق العاده واموزنده ی بود برای من، واموزهای استاد عباسمنش همیشه ره گشاست واقعا ممنونم استاد خیلی درس زیبایی از سخنانتون گرفتم انرژی مثبت فرکانس مثبت توجه به زیبایی افکار زیبا حس خوب وعالی وانرژی مضاعف استاد را تحسین می کنم وهم چنین خانوم شایسته را ،فایل قشنگی بود، انشاالله هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز وثروتمند باشین
لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم
سلام و درود به استاد عزیزم ، مریم خانم مهربون و تمامی دوستان
سپاسگزار خدا ی مهربان هستم که شما دو عزیز را واسطه ای قرار داد تا من و همه دوستانم بتوانیم این همه زیبایی ، حال خوب و انرژی مثبت رو بدون کوچکترین زحمت و هزینه ای دریافت کنیم .
حرفهای ناب استاد که صد هزار بار هم یادآوری بشن کمه هر روز باید بشنویم و صد البته بهشون عمل کنیم . ( اهدنا صراط المستقیم …. )
در مورد احساس عدم لیاقت من واقعا تجربه داشتم و بهتره بگم هزینه گزافی بابتش پرداختم هم توی روابط و هم کسب وکارم و مسائل مالی .
در مورد رابطم از وقتی ذهن منفی بافم شروع به کار کرد اتفاقاتی پیش اومد که باعث شد که اون رابطه زیبا کم کم کم سرد وسرد تر بشه هر چند خداروشکر خیلی زود فهمیدم که طرز برخورد ایشون با من هیچ ربطی به شرایطی غیر از فکر و احساس خودم نداره پس سریع به خودم اومدم . تصمیم گرفتم عوض وابستگی و دلخوری یه مدت به رابطون استراحت بدم و بیشتر روی خودم کار کنم خیلی به نکات مثبت رابطمون و خصوصیات اخلاقی خوبی که داشتن و برای من لذت بخش بود توجه میکردم و خدارو صد هزار مرتبه شکر که اوضاع بهتر و بهتر شد .
در مورد شغل و درآمدم هم هر موقع توی ذهنم نجوا میشه مگه چکار میکنی که افزایش حقوق داشته باشی و یا به خودم میگم یعنی پول درآوردن اینقدر ساده است ؟؟؟؟؟!!!!
بدون شک برنامه هام خراب میشن و اون نتیجه ای که میخوام نمیگیرم .( وقتی این اتفاقات تجربه میکنم بیشتر به حقانیت و درستی قانون الهی ایمان میارم )
خدارو صد هزار مرتبه شکر که روز به روز توی درک قانون بدون تغییر خداوند آگاه تر میشم و باور دارم که با طی کردن تکاملم اتفاقات عالی تری در راه است و من مشتاق و با انگیزه برای روبرو شدن با آنها .
تکرار ، استمرار داشتن و انگیزه برای هدفی که داریم طبق تجربه مریم جون در مورد بازی تنیس واقعا کار میکنه و ما رو به عالی ترین سطح در هر کاری میرسونه .
یک جمله معروفی یکی از استاد های ورزش های رزمی گفتن اینکه من از هزاران ضربه ای که آنها رو یک بار تمرین کردی نمیترسم ولی از اون یک ضربه ای که هزاران بار تمرین کردی قطعا میترسم . باید اینقدر تکرار کنیم اینقدر به این حرفها گوش کنیم که استاد بشیم تکرار و ممارست برای یادگیری هر موضوعی قطعا نتیجه عالی به همرا داره ( کار نیکو کردن از پر کردن است ) .
و در نهایت در لحظه زندگی کردن ، تحت هر شرایطی و با هر امکاناتی که داریم از زندگی لذت بردن بزرگترین توانایی است که میتونیم در خودمون تقویت کنیم روزیکه به این درجه از توانایی برسیم زندگی گلستان میشه . ساده ترین هاش شکرگذاری در طول روز و پیاده روی هست مخصوصا وقتی همراه با گوش کردن به موسیقی انگیزشی و یا تجسم کردن باشه این کارها نه هزینه ای دارن و نه احتیاج به مهارت خاصی دارن ولی نتایجش باور نکردنیه . وقتی از راههای ساده و رایگان شروع کنیم قطعا به امکانات بزرگتر و لاکچری تر هم هدایت میشم تجربه شخصی من اینو نشون میده .
خدایا برای همه چی و از همه مهمتر حضور پررنگت توی زندگیم سپاسگزارم سپاسگزام سپاسگزارم .
شاااااد وعاااااالی باید در پناه خدای مهربان .
درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم عزیز که چه نکات فوق العاده ای اشاره کردید این فایل بار ها اشک های منو جاری کرد چشمان منو خیس کرد دلیلش این بود که تمام حرف هاتونو با گوشت و پوست و استخونم حس میکردم درک میکردم .
استاد این فایل میلیارد ها برای من ارزش داره ،شما از پینگ پنگ میگفتید من تمومشو توی ترید میدیدم و چقدر این دو بهم نزدیکه و چقدر احساسات و نتایجی که شما در این بازی دریافت میکردید در کار ما مشابهه و دقیقا همون نتایجو ایجاد میکنه . شاید پینگ پنگ یه بازی باشه فقط و نتایج مالی ایجاد نکنه اما در ترید نتایج مالی هم وسطه و به طبق مطالبی که فرمودید اگه در پینگ پنگ 10 باشه تاثیرش در ترید 1000 هست چون با هر احساس خوب پوله که به سمت شما میاد و با هر احساس منفی پپوله که از شما فرار میکنه
خدارو شکر تجربه خودش خیلی میتونه این زوایای ذهنی رو به منه تریدر نشون بده ، بار ها بوده ضرر کردم رفتم یه ساعت پیاده روی و موزیک گوش دادم دوباره برگشت پشت سیستمم و با ذهن مثبت ده برابر اون ضرر سود کردم راهکار هایی که شما فرمودید فوق العادس ، در لحظه بودن ، نتایج قبلی دیگه تموم شد به کاری که الان باید انجام بدی توجه کن ، مغرور نشدن ، تحسین کردن خود ، حس لیاقت به نتایجی که ایجاد کردی همگی هر روز باهاشون در گیرم و خوشحالم در روزی که تعطیلم دیگه به ترید فک نمیکنم فیلم میبینم به گلم آب میدم موزیک گوش میدم ، پیاده روی میکنم ، یه املت با عشق درست میکنم و با خواندن قرآن و نماز شکر نعمات خدا رو میکنم دیگه لذت از این بیشتر مگه هست ؟؟
چقدر حالم با خودم خوبه ، چقدر حالم با دیدن فایل های شما خوندن کامنت ها خوبه ، چقدر نتایجم عالی شده ،جوری توی این سه ماه پیشرفت کردم که سه ماه قبل حداقل میگفتم دو سال بعد به این لول توی کارم میرسم ، همیشه بخودم میگفتم رضا ادامه بده ، هر روز دقیقا کوچک ترین بهبودی که در خودم میدیدم ، کوچک ترین درکی که نسبت به تحلیل پیدا میکردم عین بچه ها ذوق میکردم ، خدا رو شکر میکنم رفتم دنبال عشقم و الان دیگه کار نمیکنم بلکه زندگی همش برام شده عشقو عشقو عشق.
اینکه یه استاد گل داری مثل سید حسین عباسمنش ، که دست خداست و داره منو کوانتمی رشد میده با این سایت بینظیر
جدیدا فایلا رو که میبینم انگار رفتم بلیط هواپیما گرفتم مثلا امروز رفتم ساحل فلوریدا ینی دقیقا اون گرمای آفتاب ساحلو حس میکردم آب دریا رو که ولرمه حس میکردم اونایی که والیبال بازی میکردند رو قشنگ خودمو جلوی تور میدیم که دارم آبشار میزنم و اون هواپیما های جنگی که آدم صداشو میشنوه روحش تازه میشه خلاصه من زندگی میکنم با شما استاد و چقدر این حس میتونه عمیق باشه که حرفی که شما میزنی بره نه تو مغزم بلکه بره توی قلبم بره توی مغز استخونم و انقدر نتایج عالیه که صدها بار دعا میکنم که شما رو دارم و همینطور استادی که به من ترید رو آموخت و بی نهایت سپاس گذار ایشونم هستم .
سپاس از خداوند متعال
با سلام خدمت استاد، مریم بانو و دوستان هم فرکانسی ام
استاد تشکر فراوان بخاطر قابل های زیبا و پر از درس. خدا قوت
من که استاد سال هاست شاگرد شما هستم و تمام تلاشم به اجرای قوانین کیهان در زندگی ام می باشد. یه نکته کلیدی از شما یاد گرفته ام که احساس خوب برابر است با اتفاق های خوب و بالعکس. واقعا استاد من با این نکته، زندگی میکنم. یعنی هر وقت در موردی از زندگی، دچار احساس بد باشم، میفهمم که دارم مسیر را اشتباه میروم. راه راست را نمی روم. بعد تلاش به بهبود راه میکنم تا به احساس خوب برسم.
اخیرا داستانی برام پیش اومد که در ظاهر اتفاق بد بود، ولی برای من درس ها داشت. من که کلی ادعا داشتم که اصلا گول لینک های کلاه برداری را نمیخورم و در خریدهای اینترنتی یه حدودی سهل انگار بودم …. اخیرا با به پیغام که از دوست صمیمی ام که واتساپ او را حک کرده بودند و خودش بنده خدا بی خبر بود، برای من پیغامی اومد که من هم سریع اعتماد کردم و به هوای اینکه از دوست صمیمی ام است، اصلا به خود لینک توجه نکردم و اطلاعاتم را دادم و ….. دیگه حسابم آنی خالی شد …. اصلا شکه بودم و دست و پام می لرزید …. خدا رو شکر پولی که داخل حسابم بود، خیلی زیاد نبود . ولی من که اصلا این چیزها ندیده بودم و فقط شنیده بودم، اضطراب وجودم رو در بر گرفته بود. خلاصه با کمک همسرم، شروع به کارهایی مثل غیر فعال کردن کارت و … کردیم که خطر رو کم کنیم. تو همون ساعت من قرار بود با دوستم و پسرش بریم پارک که هم ما همدیگه را ببینیم و هم بچه ها با هم بازی کنند. اینقدر حالم بد بود که میخواستم کنسل کنم. ولی تمام تلاشم رو کردم که برم بیرون که از این جو در بیام و …. احساسم رو بهتر کنم. همش تو دلم خودم رو زیر سوال می بردم که واقعا که …. اینقدر ادعا می کنی …. ولی از آنجاییکه با قانون آشنا هستم تلاش کردم که عزت نفس داشته باشم و به خودم میگفتم من باید یه درس از این فضای مجازی و خرید های اینترنتی ام می گرفتم. خدا رو شکر با مبلغی که کاملا قابل جبران بود. بارم خدا رو شکر.بابد دقتم را تو فضای مجازی بیشتر می کردم و همین که رفتم بیرون و هوای خوب به سرم خورد و با دوستم کلی گپ زدیم, کلی حالم بهتر شد و همش در دلم میگفتم که شیما این اتفاق باید می افتاد که من درس بزرگی بگیرم. تلاش به داشتن احساس خوب.
خدا رو شکر به خیر گذشت
استاد ممنون از تمام این درس ها که از شما آموختم و تو زندگی بکار می برم.
در پناه خدای خوبی ها، عشق ها، دوستی ها
شیما
سلام به استاد عزیزم
باز داشتم نکات این جلسرو واسه خودم مینوشتم که دیدم شد یه کامنت خیلی خوب و تصمیم گرفتم بقیه هم ازش استفاده کنن.
خدایا شکرت واقعا
عجیب جمله ای بود.
گفتی وقتی تو احساست بد میشه جهان به طرز عجیبی اتفاقاتی در دنیای اطراف تو رقم میزنه که حال تورو بدتر کنه.
مثلا وقتی تو بازی پینگ پونگ تو عصبی میشی واسه اینکه یه امتیازو از دست دادی به طرز عجیبی توپ حریف جایی برخورد میکنه که دفعه برات ممکن نیست یا ضربه تو دقیقا به بدترین جا اصابت میکنه.
که دقیقا حالت بدتر بشه.
یعنی فارق ازینکه تو چقدر توانایی و استعداد و مهارت داری جواب جهان برای تو که احساست بده ،با توجه به کانون توجهت جوابی بدتر خواهد بود
اصلا هم مهم نیست تو چه دلیل محکمی برای حال بدت داری .قانون جهان اینه.
حال بد اتفاقات بد.
خدایا واقعا شکرت.
کنترل ذهن ،بالاترین مهارت و مهم ترین مهارت اصل برای رسیدن ما به خوشبختیست.
اصلا مهم نیست چند امتیاز عقب هستی،اگر بتونی با کنترل ذهن احساستو خوب کنی فارق ازینکه چقدر ظاهرا همه چیز به ضرر توئه نتیحه بازی برمیگرده.
و به طرز معجزه آسایی نتیجه به نفع تو میشه.
برعکس وقتی کنترل ذهن نداری ،مهم نیست چقدر توانایی داری ،نتیجه کاملا به ضررت تموم میشه.
وقتی اوضاع خیلی خیلی ناجالبه فقط کافیه تو به شرایط فعلی نگاه نکنی.
بلکه بیشترین مهارتتو در کنترل ذهن بخرج بدی.
و خواهی دید که اوضاع به نفع تو چرخش میکنه.
.اگه تو شرایط خیلی بد بتونی ذهنتون کنترل کنی و به خودت بگی من فقط همین یک روز حال خودمو خوب نگه میدارم و باز فردا بتونی دقیقا همینو به خودت بگی و اینو تکرار کنی خواهی دید که به طرز معجزه آسایی شرایط به نفع تو برمیگرده.
خدایا عجب تکنیکی عجب کمکی عجب نکته مهمی.
ذهن هی میخاد بگه تا کی میخای کنترل ذهن کنی پس کو نتیجه؟
تو فقط باید بهش بگی همین امروزو انجام بده نتایج برمیگرده. و فقط کافیه چند روز اینکارو انجام بدی.
اونوقت معجزه ها از راه میرسه.
و دیگه خود بخود با ورود نتایج زندگیت تغییر میکنه و کنترل ذهن با وجود نتایج حدید و صد در صد دلخواهت خیلیییی آسون تر میشه.
خدایا از همین الان داری قدم بعدیو بهم میگی
واقعا ازت سپاسگزارم
دمت گرم خدا.
میگی از همین الان خودتو آماده کن برای ثروت برای رسیدن به تک تک آرزوهات اونهم خیلی سریع.فقط احساس لیاقتتو افزایش بده که نکنه با عدم احساس لیاقت اون نعمتها رو از دست بدی.
نکنه نگاهت تغییر کنه. نکنه نتونی اون حجم از خوشبختیو قبول کنی
خدایا شکرت.
——————–
همین الان در بحث ثروت از همین لحظه من باید خودمو لایق لایق لایق بدونم.
مثلا نگم به این راحتی حقم نیست که یکدفعه ایییییینهمه ثروت وارد زندگیم بشه.
خدایا عجب تلنگری عجب نکته ای.ممنونتم
سپاسگزارتم.
دقیقا من باید هر روز بخودم یادآوری کنم که اصلا به من چه بقیه تو چه وضعی هستند. من دارم روی خودم افکارم باورهام احساسم و کنترل ذهنم کار میکنم.
اینها باعث میشه خودمو لایق بدونم.
کاملا حقمه که هر آنچه میخام سریع و آسان و نققققد وارد زندگیم بشه.
چرا لایق نباشم؟
کاملا لیاقتشو دارم.
خدایا صد هزار بار شکرت.
مثلا به من چه که بقیه در فقر هستند؟ عملکرد دنیا کاملا منصفانه است.
مگه به من ربطی داره که بقیه دوست ندارند سلامتی داشته باشند؟
مگه به من ربطی داره که بقیه دوست ندارن حتی یک ثانیه برای خودشون برای اهدافشون برای آیندشون برای تغییر شرایطشون تلاش کنند؟
مگه شرایط سه سال پیش من انقدر بد نبود که من از همه خانوادم تو تمام ابعاد بدبخت تر و بیچاره بودم؟.من تلاش کردم
و سعی کردم لحظه لحظه با درگ همون زمانم حالمو خوب تر کنم به قوانین عمل کنم.
مگه همه جیز تغییر نکرد؟
مگه سلامتیم مگه زندگیم مگه روابطم مگه شرایطم مکه هنه جیز تغییر نکرد؟
مگه بقیه افراد خانواده به من و آزاده ( خواهرم که با هم دوره هارو استفاده میکنیم )نمی خندیدن؟
به من چه که بقیه میخان چه نتیجه ای بگیرن.
مگه من جلوشونو گرفتم یا مثلا فرصتها تو دست منه که بخام جلوشونو بگیرم؟
من دارم برای بهتر شدن وقت و زمان و انرژی هزینه و تمام وجودمو میزارم.
به ضعم خودم دارم هر چی توان دارم میزارم.
پس طبیعیه که لایق باشم.
من لایق نباشم کی لیاقت داره؟
کسایی که یک ثانیه برای خودشون و تغییرشون زمان نمیگزازن؟
مگه من به هدایت های خدا دسترسی نداشتم؟
مگه من در نقطه ای از منجلاب نبودم که هیچ کس یک صدم من هم بدبخت نبود؟ مگه در همون قعر منجلاب صدای خدا به گوش من نرسید؟
نمیگم این صدا و این هدایت واضح و رسا و پررنگ بود.چون من گوشم شنوا به این هدایت نبود.ولی حتی به اندازه یک اپسیلون اگه شنیدم عمل کردم.
شاید ظاهر این حرفها خیلی ظالمانه باشه.
ولی شرایط دیگران به من هیچ ربطی نداره که بخوام با دلسوزی واسه بقیه خودمو از یک زندگی زیبا و ایده آل دور کنم.
خدا همینقدر به همه نزدیکه.
پس چرا من بخاطر دیگران احساس گناه داشته باشم که مثلا نکنه من فلان نعمت و فلان ثروتو داشته باشم که بقیه ندارن.
خوب به من چه؟
من هم نداشتم.
زندگی من یه نمونه اکازیون و کمیاب از پکیجی به اسم بدبختی و گرفتاریها بود در همه ابعاد.
الان زندگی من هییییچ ربطی به سه سال پیش نداره.
آیا من امتیاز ویژه ای نسبت به بقیه داشتم؟ نه.
آیا خدا از بقیه به من نزدیکتر بود ؟ نه.
اصولا چرا من دلم برای کسی بسوزه که خودش دلش واسه خودش نمیسوزه.
مثلا نمونه واضحش بحث سلامتیه.
اصلا فرض میکنیم قوانین کیهانی و درکش واسه خیلی ها دور از ذهنه. و ذهنشون مقاومت داره.
همونطور که ذهن من هم مقاومت داشت.
اما دیگه موضوع قانون سلامتی که جیز عجیب و غریب و پیجیده ای نیست. اصلا بحث قوانین کیهانی نیست .اصلا مساله متافیزیکی نیست.
نتایجش هم که تو همون ده روز اول کاملا گویا و واضح بود.
حداقل خانواده من اطرافیانم و دوستانم که گذشته منو دیده بودن.
مگه این تغییرات واضح با اون سرعت به اون آسانی تونست دیگرانو تحت تاثیر قرار بده که بخوان از این قوانین تبعیت کنن؟
من همیشه گفتم ، من سرماخوردگیو نه ، بلکه دیابتو درمان کردم. من لاعلاج ترین بیماری قرنو به لطف خدا و به لطف درک استاد از قوانین سلامتی درمان کردم.
ولی حتی یک نفر ترغیب شد که بخواد به شیوه من و خواهرم که داریم به سبک دوره قانون سلامتی زندگی میکنیم عمل کنه؟ نه. حتی یککککککککک نفر.
این که دیگه بحث ذهن و متافیزیک و …. نبود.
یه قانون ساده و شفاف و کاملا آسون بود.
ولی کسی حاضر نشد واسه سلامتی خودش حتی یک قدم برداره.
وقتی کسی خودش برای سلامتی خودش دل نمیسوزونه چرا من دل بسوزونم؟
من لایقش هستم چون بها پرداخت کرددم بابتش .بهای پولی و مادی منظورم نیستها. بهای عملی پرداخت کردم.
و این موضوع در تمام ابعاد زندگی کاملا صادقه.
یعنی کسی که حاضر نیست خودش برای پیشرفت زندگیش و آینده و اهدافش کاری بکنه و قدمی برداره چرا من باید براش دل بسوزونه.
فارق ازینکه اون شخص چقدر به من نزدیکه و چقدر برام عزیزه.
ولی واقعا من هیچ توانایی ندارم که حتی اگه خودمو براش بکشم ، بتونم آینده و زندگی اونو تغییر بدم.
در مورد احساس قربانی شدن،
متاسفانه من تو مساعل زیادی بسیار ضربه خوردم و کمی دیر متوجه شدم.
به نظرم تمام این تجربیات همش از درک نادرست از قوانین و یا اعتماد صد در صد نداشتن به قوانین اتفاق میفته.
یعنی ذهن میاد با منطقی کاملا پررنگ فریاد میزنه ببین فلان جا تو که خیلی خوب عمل کردی ولی دیکه همه جیز که دست تو نیست. یه چیزایی از کنترل تو خارجه .پس الان تو با این که کاملا بی نقص عمل کردی ولی فلان ظلم در حقت شد فلان بازخورد بد تو روابط عاطفی گرفتی یا مثلا تو که داری روی خودت خیلی کار میکنی پس چرا نتایج تغییر نمیکنه.
یعنی تو رو میبره به سمت پذیرش تاثی عوامل بیرونی خارج از کنترل تو.
که تو هر جقدر هم خوب باشی بالاخره یه جیزایی شانسیه یه چیزایی اصلا دست تو نیست.
که گفتم همه اینها بخاطر اعتماد نکردن به قوانین بدون تغییر حاکم بر جهان هستیه.
درسته که تو داری کاملا سعی میکنی به قوانین عمل کنی ولی دلیل نمیشه بینقص باشی.
این موضوع بوضوح در دوره حل مساعل برای من رخ داد.
من کاملا داشتم برای تغییر وقت و زمان و انرژی میزاشتم ولی چون دلیل و ریشه اصلی مسالمو نمیدونستم فقط زور میزدم و گاز میدادم ولی ماشین یه سانتی متر هم جلو نمیرفت.
مثلا انگار تو فکر میکنی ماشینت بنزین نداره که راه نمیره
ده لیتر بیست لیتر صد لیتر بنزین توش میریزی ولی بازم راه نمیره.
و تو دیگه تسلیم شرایط میشی و با احساس قربانی شدن به خودت میگی آره دیگه من تلاشمو کردم ولی راهی نداره ماشین راه نمیره.
اما تو بجای زور زدن باید دلیل راه نرفتند پیدا میکردی.
آره درسته که تو بنزین تو باک ریختی ولی مساله اینه که بواسطه یک ایراد برقی اون بنزین اصلا وارد مدار نمیشه. راهش زور زدن نیست بلکه درست کردن مشکل برقی و رفع ایراد توی اون بخشه.
و چون اینو نمیدونی هر روز ناامید تر میشی و احساست بدتر میشه و دیگه اصلا به کل داستان شک میکنی.
این احساس قربانی شدن تو رو از اتفاقات خوب دور میکنه تو رو از راه حل دور میکنه و نتایج به سمت نزولی پیش میره.
استاد عزیزم من هنوز فایل ندیدم ولی توضیحات این فایل انقدر تاثیر گزار و تکان دهنده بود که نتونستم نوشتن کامنتو به تعویق بندازم.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
درسهای زندگی یک بازی
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
نکات این فایل زیبا
نکته ی اول :
توی هر شرایطی باید لذت بردن رو اصل قرار بدیم و بدنبال استخراج زیبایی ها از دلشون باشیم
نکته ی دوم :
وقتی میبینیم استاد و خانم شایسته رابطشون توی بازی اینقدر عالیه این به این معنی نیست که از اولش اینجوری بودن روش کار کردن تا به اینحا رسیده که رها هستن حتی توی بازی کردن .پس توی هر چیزی که میخوایم خوب باشیم باید روش کار کنیم و خودش خودبخود درست نمیشه این ما هستیم که بهش شکل میدیم و اونجوری که دوسش داریم درستش میکنیم
نکته ی سوم :
استعداد ملاک یادگیری نیست بلکه استمراره که یادگیری رو پایدار میکنه
اینجا یاد صحبت های استاد توی دروه عزت نفس افتادم که مهم نیست ما ی چیزی رو بلد نیستیم اگر اراده کنیم میتونیم هرچیزی رو یاد بگیریم و توش پیشرفت کنیم چون خداوند این توانایی رو به ما داده که هر چیزی رو خلقش کنیم
نکته ی چهارم :
در مسیر یادگیری باید خودمون رو به خاطر بهبودهای کوچکی که داریم ایجاد میکنیم تحسین کنیم
نکته ی پنجم :
در مسیر یادگیری نباید خودمون رو با اونایی که بهتر از ما هستن و قبلا توی اون زمینه کار کردن مقایسه کنیم بلکه باید هر روز سعی کنیم نسبت به دیروز خودمون ی کم بهتر بشیم
نکته ی ششم:
با تغییر زاویه دید میشه هر کاری رو هم برای خودمون لذت بخش کنیم و هم مهارت ها و تواناییهامون رو ببریم بالا
نکته ی هفتم :
توی هر کاری وقتی تمرکز باشه نتیجه عالی میشه
نکته ی هشتم :
کار کردن با آدم های قوی تر از خودمون باعث میشه که ما هم به دنبال بهبود و قویتر شدن خودمون باشیم و پیشرفت کنیم
اینجا یاد صحبت های استاد توی دوره ثروت 1 افتادم که میگن مهاجرت کنین برین جاهایی که آدم های ثروتمندتر از شما هست چون این باعث میشه خودتون رو بکشین بالا و نشه مثل اون کلاسی که همه ضعیفن و چون تو از اونا ی کم بهتر هستی دیگه فکر کنی خیلی خوبی و تلاشی برای بهتر شدن نکنی
نکته ی نهم :
تحسین موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس خوب میشه و احساس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه که اگر استمرار داشته باشه زنجیره ای از اتفاقات خوب رو برای ما رقم میزنه
نکته ی دهم :
انکار موفقیت ها و دستاوردهای دیگران باعث ایجاد احساس بد میشه و احساس بد اتفاقات بد رو به دنبال داره که اگر کنترل نشه بصورت زنجیر وار اتفاقات بد رو وارد زندگی ما میکنه
نکته ی یازدهم :
اگر کنترل ذهن نباشه خدای توانایی هم باشی فایده نداره و اگر کنترل ذهن باشه با ی ذره توانایی هم موفق میشی
نکته ی دوازدهم :
اصل احساس خوب اتفاق خوب توی تمام جنبه های زندگی صدق میکنه
نکته ی سیزدهم :
عجله کردن برای موفق شدن حتی میتونه در لحظه ی آخر ما رو از موفقیت دور کنه و امید به پیروزی میتونه حتی در لحظه ی آخر ما رو از شکست به پیروزی برسونه
نکته ی چهاردهم :
باورهای محدود کننده قبلی میتونه در اوج موفقیت ما رو زمین بزنه چون احساس عدم لیاقت رو در وجود ما بیدار میکنه و ما خودمون رو لایق اون موفقیت ها نمیدونیم
تجربه من :
من بعد از اینکه با آگاهی های استاد تونستم درآمدم رو چند برابر کنم به راحتی احساس دلسوزی که در مورد خواهرم داشتم که چرا اون کاری نداره و درآمدی نداره باعث میشد که احساسم بد بشه ولذت نبرم از خریدهایی که انجام میدادم و سعی میکردم قایم کنم از ایشون خرید هام رو یا جلوش نشون ندم چی خریدم
یا این حس بد سراغم می اومد که من کار خاصی نمیکنم و کاری که من دارم انجام میدم خیلی ارزش بالایی نداره و من نباید اون مبالغ رو از شاگردهام بگیرم و همین باعث میشد که من مبلغ های کمتری رو بهشون بگم و طبیعتا درآمدم هم کمتر بشه در مورد قربانی شرایط بودن :
چند بار این اتفاق برام افتاد مثلا توی ی آزمون استخدامی شرکت کرده بودم که از بین شرکت کننده ها من تونسته بودم نمره علمی لازم رو کسب کنم ولی وقتی رفتم برا مصاحبه و دیدم که ی نفر دیگه با من هست که چند ساله مربی خودشونه این توی ذهنم اومد که بابا اینا این آزمون رو برا این برگزار کردن که این مربی خودشون رو بگیرن و این ی چیز صوریه که بهشون گیر ندن چرا این کار رو کردن و همین احساس قربانی بودن باعث شد که من شل بشم و در نهایت هم همون فرد استخدام شد
یا ی مثال دیگه این بود که من توی قسمت اداری ی دانشگاهی کاری می کردم و داشتم کارم رو هم به نحو احسن انجام میدادم جوری که توی استان واضح بود از زمانی که من رفته بودم اونجا سیستم آموزشی اینا فعال شده بود و کارها خیلی خوب انجام میشد اما با اینهمه موقع انتخاب رشته برای اون دانشگاه توی سیستم آموزش من نا آگاهانه ی اشتباهی رو کردم و ی جنسیت رو انتخاب نکردم و همین ی اشتباه باعث شد که با وجود تمام کارهای خوبی که براشون انجام داده بودم قرار داد من رو تمیدید نکنن بعد من با این باور که توی دانشگاههای غیر انتفاعی همه بدنبال بکارگرفتن فک و فامیل های خودشون هستن خودم رو قربانی اون شرایط میدیدم که اره اینا دنبال ی بهانه ای هستن که افراد غیر فامیل رو دک کنن که از اونجا برن و من بد شانسی آوردم و اینهمه کار خوب براشون انجام دادم اما اونا فامیل های خودشون که ی مشت آدم بی سوادهستن که چیزی حالیشون نیست رو نگه داشتن و همین موضع باعث شد دوباره توی ی دبیرستان خصوصی از من دعوت بکار بشه اما دوباره بعد از ی سال مشابه همون اتفاق برای من افتاد که من فکر میکردم اونا برای اینکه فامیل خودشون رو بیارن کلاس ها رو از من گرفتن و همین اتفاقات باعث شد که من اسحساس کنم حقم خورده شده و در حق من بی عدالتی شده و همین هم باعث شد من از اجتماع فاضله بگیرم و منزوی بشم تا مدت چند سال
اما بعدش با آگاهی های استاد و این سایت به خودم اومدم و به خودم گفتم که من اصلا چرا بخوام برای دیگران کار کنم اونم با ی دستمزد خیلی کم من میام تمرکزم رو میزارم روی کار خودم و خودم میشم رئیس خودم مربی خودم خدمتکار خودم و از وقتی که تصمیم گرفتم و اینکار رو انجام دادم و سعی کردم به قول استاد مسولیت همه چیز رو بپذیرم که خودم بوجودشون آوردم و هر چی بود تموم شد و رفت و تلاش کردم طبق آگاهی های دوره عزت نفس خودم رو قربانی شرایط ندونم شرایط عوض شد به سمت بهتر شدن و هر سال بهتر و بهتر شد
نکته ی پانزدهم :
باید خودمون رو رها کنیم از چسبیدن به نتیجه و فقط لذت بردن از مسیر رو ملاک قرار بدیم که البته این نیاز داره به شور و شوق
من خودم توی این زمینه خیلی مشکل دارم و باید روش کار کنم
نکته ی شانزدهم :
حضور در لحظه با همراهی احساس خوب میتونه خوشبختی رو برای ما به ارمغان بیاره
نکته ی هفدهم :
برای لذت بردن از زندگی از امکانات الانمون استفاده کنیم و اون رو موکول نکنیم به داشتن ی چیز دهن پر کن خاص
سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیز
چندین نکته طلایی که من تو این فایل بینظیر در راه رسیدن به خواسته هام در مسیر درست درک کردم رو مینویسم
1_هدف والایی رو در راه رسیدن به خواسته انتخاب کردن مثل لذت بردن از مسیر، بازتر شدن ذهنم ،درک بهتر و عمل بهتر به قوانین به صورت تکاملی
2_برای رسیدن به خواستم استعدادو مهارت داشتن مهم نیست مهم استمرار داشتن ادامه دادن با عشق ،اصلاح کردن مسیر هست عواملی که باعث ادامه دادن مسیر میشه تمرکز برنکات مثبت تحسین کردن کوچکترین پیشرفت و نتیجه گرا نبودن
3_فرکانس تحسین نکردن و انکار موفقیت دیگران تو رو در مداری قرار میده که خودت به اون موفقیت نمیرسی
4_کنترل ذهن نداشتن در شرایط به ظاهر بد و رفتن در احساس بد عصبانیت ،خشم تو رو در مدار اتفاقات بد لاجرم هدایت میکنه کنترل ذهن ،کنترل زندگی هست
5_کنترل ذهن در شرایط فوق العاده بد هم به صورت کاملا آروم از چند لحظه تا ساعت تا روز رسوندن شرایط رو به طرز فوقالعاده ای در نهایت به نفع تو میکنه
6_عجله کردن ،عصبی شدن کنترل ذهن رو تمرکز رو از دست رفته میکنه
7_احساس عدم لیاقت باعث میشه نعمتهایی رو که خیلی آسون و فراوون و عزتمندانه دریافت میکنی با نجوای تکرار شونده (من چرا باید آنقدر راحت و آسون به چیزی برسم که ناآگاهانه از ورودیهای هست که گرفتیم از جمله نابرده رنج گنج میسر نمیشود، باید پدرت دربیاد پول بسازی ،پول زیر پای فیل هست ،اگر فردی تو رابطه خیلی خوبه حتما مسئله ای داره ، احساس دلسوزی داشتن ،احساس گناه داشتن و….) به محض ورود این افکار در ذهن و کنترل نکردن این افکار شرایط به نحوی تغییر میکنه که اون موهبت ونعمتها رو به سادگی از دست میدی
8_احساس قربانی داشتن وقتی تو باور داری که من سمت خودم رو عالی انجام دادم ولی فلان قانون دولت که جدیدا تصویب شد ،اوضاع رو خراب کرد ،رفتار نامناسب فلان فرد ،بدشانسی من ،حق خوری کردن بی عدالتی شد،عوامل بیرونی باعث شد من به موفقیت و یا خواستم نرسم با غر زدن ،بحث و گله و شکایت با خدا با طرف مقابلت و رفتن تو مدار احساس خشم وکینه و عصبانیت وافسردگی و شرایط بد وبدتر میشه اما به محض کنترل ذهن و احساس قربانی نگرفتن اون قانون تصویب شده دولت هم در ادامه مسیر در مراحل بعدی میتونه به نفع تو بشه
9_نقش شور وشوق و لذت بردن در لحظه ن وابسته به نتیجه نبودن باعث میشه در احساس خوب و آسون شدن برای اسونیها و اتفاقات خوب لاجرم هدایت بشی
10_تمرکزم در مسیر رسیدن به خواستم رو بهتر وبهتر شدن از درک و عمل به قوانین بزارم و در لحظه باشم نه به گذشته و نه آینده فکر نکنم اتفاقات خوبه هرلحظه رو دیدن ولذت بردن از اونها من رو لاجرم در مدار اتفاقات خوب ودریافت خواسته هام هدایت میکنه
11_هدفم رو بزارم لذت بردن و توجه کردن به نکات مثبت امروز هیچ کاری به گذشته و آینده نداشته باشم وقتی هدفم رو فقط برای لذت بردن فقط در امروز میزارم یه موقعی به خودم میام میبینم که مدت طولانی هست که من در لذت و شادی بودم و همین لذت بردن هر روزه از کوچکترین و ساده ترین نعمتهایی که داشتم منو به خواسته های خیلی بزرگی که در ذهنم بزرگ بود راحت و طبیعی و ساده واروم رسیدم و در تمام طول مسیر رسیدن به مقصد از مسیر لذت بردم این قانون رسیدن به خواسته هاست
مورد اول رابطه بین احساس عدم لیاقت واز دست دادن نعمتها:
ورودیهای مالی که در این مدت داشتم که خیلی راحت و عزتمندانه دریافت میکنم ولی ذهن نجوا گرم میگه رو چه حسابی این ورودیها رو دریافت میکنی فلان فرد خانوادت هم نیاز داره باید به اون هم داده بشه احساس دلسوزی دارم ،یا میگم چرا انقدر راحت میاد باید یه کار فیزیکی (نه کار و تلاش ذهنی ) انجام بدی و این افکار تو ذهن من تو این چند روزه میچرخه که خدای مهربانم با این فایل ارزشمند مچ ذهنم رو گرفت تا من ایمان داشته باشم وقتی روی باور و قانون بدون تعییر خداوند که میگه اسونی رو برای بنده هایم میخوام و آسون کرده برای اسونیها کار میکنم این نتیجه ایجاد شده و من با باور لیاقت که من به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین لایق بهترین و راحترین روزی هستم باید با آغوش باز پذیرای این ورودی مالی باشم و شکرگزار باشم ولایق استفاده کردنش هم هستم و وقتی این خواسته در من خلق شده خداوند لیاقت دریافت این خواسته رو هم به من داده و کافیه من از داشتنش لذت ببرم وشکر گزار باشم
مورد دوم احساس قربانی بودن :
من تو این خونه بهشتی که در اختیارم هست دارم هر لحظه لذت میبرم وکلی بهبودی و زیبایی خلق میکنم و دارم تو این مسیر الهی روی خودم وباورهام عالی کار میکنم از آزادی وآرامش که دارم لذت میبرم روی توحید کار میکنم اما ته ذهنم میگه تو هرکاری میکنی بیفایده هست این نعمتها همیشگی نیست به زودی یه عاملی از بیرون میتونه آزادی رو آرامش رو این نعمت خونه زیبا وبهشتی رو از تو بگیره (فایل توحیدی قسمت 6 ) به خاطر ورودیهای که از فیلمها در گدشته داشتم یا تجربیات گذشته این ترس و نگرانی رو در من ایجاد میکنه و من ناخودآگاه میرم تو احساس قربانی قدرت دادن به عوامل بیرونی و احساس ناتوانی و نگرانی و از اینکه کسی بیاد حقم رو بگیره یا ناعدالتی رخ بده و کنترل ذهنم رو از دست میدم اما با این اگاهیها با تمام وجودم سعی میکنم در لحظه لذت ببرم شاد باشم نعمتهای رو ببینم در گذشته و آینده نباشم تا اجازه بدم خداوند کارها رو برام به اسونی انجام بده و اسونم کنه برای اسونیها
استاد جان و مریم عزیزم هربار از دیدن این فایلها که کاملا با فرکانسهای همون روزم هماهنگی داره و کاملا احساس میکنم پاسخ خدا به درخواست هدایتم هست به وجد میام و شکرگزاری با تمام وجودم میگم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
یکی دیگه از موارد عدم احساس لیاقت که برام پیش اومده و داغ داغه یادم اومد که بگم
حدود 5 سال پیش ما دعوت شدیم به یک عروسی در یه شهر صاحلی جنوبی .
یکی از خانم های عزیز فامیل که خواهر داماد بود یه لباس فوق العاده زیبا و بی نظیر سنتی برای عروسی سفارش داده بود .
این لباس تماما زیبایی بود و هست و واقعا نمیشد ازش چشم برداری و بعد از گذشت این همه سال باز هم در نظر من زیباترین لباس هست.
5 سال پیش این خانوم این لباس رو به ما نشون دادن ، یعنی فقط نشون دادن و ما حق نداتشیم حتی بهش دست بزنیم خودمون هم جرات نمیکردیم و به خودمون اجازه نمیدادیم .
خلاصه اون سال کلی اون لباس و اون خانوم رو تو دلم تحسین میکردم و اون بغل مغل ها هم میگفتم خوش بحالش من کی میتونم همچین چیزی داشته باشم ، یکمم ناراحت بودم که اخه چرا نذاشت ما یه دست بزنیم به این لباس و همزمان دوباره تحسین لباس هم بود . خلاصه همه ی حس ها با هم .
دوباره امسال عید ما به خونه ی فامیل عزیزمون دعوت شدیم و من از ایشون خواستم که اگه میشه یه لباس سنتی بهم بده که بتونم تو حیاط قشنگشون چنتا عکس بگیرم .
ایشون هم همسرشونو فرستادن که از خونه ی خودشون لباس بیارن.
ایشون برای من نه یکی نه دوتا بلکه 4 تا لباس سنتی به همراه همون لباس فوقالعاده جذاب 5 سال پیش رو آورده بودن .
وقتی که داشتم نگاهشون میکردم و تشکر میکردم ، مادر ایشون اومدن و پرسیدن واسه چی این لباسا رو آوردی؟ ودخترشون گفتن که میخوام بدمشون به زهرا دیگه اندازه ی من نیستن .
ذهن من گفت نه بابا اشتباه شنیدی ، توهم زدی ،نمیشه که اینا رو بده بهت ، میدونی چند میلیون پول همین یه لباسه ؟؟؟؟؟
و من چون فکر کردم اشتباه شنیدم اصلا جواب هم ندادم .
خلاصه من بعد از 5 سال با لباسی که یه روز ارزوم بود بهش دست بزنم کلی عکس گرفته بودم و چهار پنج روز هم دستم بود که باهاش لب دریا و هر جا میخوام برم . و تنها اون لباس بلکه چنتا دیگه هم بود .
خلاصه روزی که میخواستیم برگردیم اون خانوم نبود و من لباس ها رو مرتب و تاشده بردم دادم به مادرشون و کلی تشکر کردم .
وقتی که رسیدیم خونه ، چند ساعت بعد ، فامیل عزیزمون با من تماس گرفتن و باتعجب و ناراحتی گفتن واسه چی لباس ها رو گذاشتم پیش مادرشون، من فکر کردم اشتباهی کردم و گفتم خب چون شما نبودی گذاشتم گذاشتم اونجا .
ایشون هم گفتن مگه بهت نگفتم که میخوام بدمشون به تو چرا نبردیشون، گفتم که مال خودت .
من همون لحظه بود که همزمان از این قانون تعجب کردم و به حال خودم افسوس خوردم که چرا درس نگرفتم ….
حالا انشاالله اگر لباس به دستم رسید ، کامنت میذارم …
درودفراوان وباعشق به استادعزیزم و مریم مهربان
خوش تیپ های خودم، چقدرزیبامی درخشید….
وهمه دوستان عالیم
الهی شکر بابت یک فایل عالی دیگرولبریزاز
صحبتهای ناب وتاثیرگذار استادم ومریم جان.
آلبوم زندگیم راکه ورق می زنم ومروری که به
گذشته می اندازم می بینم که چقدراحساس قربانی
شدن می کردم و،احساس دیده نشدن توانایی
هایی که خداوندبه من عطاکرده بودوذهنم فقط
درگیردیگران بود،بچه بزرگ خانواده بودم وتمام
مسئولیت های خانواده رابه دوش می کشیدم
وازدرون لبریزخشم وخستگی وآزردگی وبعد
اتفاقات به وجودآمده سرکاربامدیدریت که
خودم راغرق انجام کارهای بقیه می کردم و
بخاطرشرایط زندگیم واینکه دلشان به حال من
بسوزدتمام زندگی راتعریف کردن وخودراقربانی
دانستن وآخرش رفتارهایی ازجمله ندادن درست
وحسابی حقوقم وخیلی مسائل حاشیه ای
دیگرواین بودنتایج ذهن بیماروناآگاه…..تاثیر
ذهنم برانسان هابدون توجه به لذت بردن از
لحظه های زندگیم ودرغم وغصه خودرامدفون
کردن ودنبال محبت جلب کردن ونهایت قربانی
شدن ،امروزکه فکرمی کنم می بینم بامغزوذهن
وزندگی خودم چه کرده بودم فاجعه بوده واصلا
فکری نبوده چون هدف وانگیزه ای وجودنداشته،
بی هدف وناآگاه زندگی کردن وفقط روزوشبت
بگذردوبعددوباره بااحساس تنفروناشکری بیدار
شدن وعوامل بیرونی وانسان های دوروبرت
رامقصردانستن وذهن هرلحظه درگیربودن …..
خدایامن باتو چه کردم ……
وامروزتمام تفاوتهایم درکلمه ای اعجاب انگیز به نام آگاهی
است.،آگاهی لذت بردن ازلحظه لحظه
زنده بودن وزندگی کردنم بارعایت تمام راهکارهای
استادعزیزم وآرام آرام زندگیم آگاهانه وبارعایت
اصول ودیدن سهم خودم درجای جای زندگی،
دیگرهمه چیزتغییرکردوهرلحظه به سمت بهشتی
ابدی درحال تغییر است وقتی هرصبح باعشق و
حس وحالی عالی وباآرامش عمیق بابت زنده
بودنم خداراشکرمی کنم وخواسته هایم رامی
نویسم وبه خدامی سپارم ،دعامیکنم
وکارهاووظایف خانه ام که لبریز ازعشق وصمیمیت
است راانجام می دهم وخداونددرتمام لحظاتش
حضورداردوبعدباشادی وصف ناپذیری دنبال
درسهای عالی ازدوره های استادم می روم که
یادداشت کنم ،به ذهن بسپارم ،زیبایی هارادیده
وازتمام امکانات وداشته هایم لذتبرده وهرلحظه
شکرگزارباشم احساس لیاقت راباتمام وجودم
درک کرده وخودم رااشرف مخلوقاتی می بینم
که خداوندبه اوافتخارکردوبه این دنیاآورد،استاد
جان ومریم عزیزم من این احساس راازشما
یادگرفتم خودم راآزادورهاولبریزاززعشق احساس
کردم ،شماکاری کردیدکه دیگرذهنم جای خالی
نداردکه یک لحظه منحرف شود.
من حتی ازلحاظ مالی تاچندماه پیش درگیر
بودم وزمینی داشتم که فروش نمی رفت وخدا
می داندبه محض واردشدن به سایت وهنوزمدت
زیادی نگذشته بوددردفتری که داشتم باعزیزدلم
روبه دریای بیکران خداوندتعهدچندبرابری دارایی
خودراازخداوندخواستیم همان که شمادرفایلی عالی
آموزش داده اید وآرزوهایمان رانوشتیم وبعدزمین
باقیمت عالی فروش رفت به لطف خداوندوشما،
نه تنها سه برابرمتراژزمین قبل راخریداری کردیم،
حتی هزینه ساخت وساززمین جدیدوومهم ترازآن
ثبت نام دوره هایی که ازخداوندخواسته بودم و
درهمان دفترمعجزه نوشته بودیم هم به همراه
چندمورددیگربه خواست خداوندمهربانم برآورده
شدومعجزه پشت معجزه ……
وقتی خودم می توانم زندگیم رابه زیبایی درلحظه
نقاشی کنم ونتیجه اش آخرشب دوره کردن روزو
شبی عالی ومثبت باعملکرد عالی ست وباوجدانی
راحت وآسوده درازمی کشم وبعدخوابی آرام نتیجه
آن است چقدرآرامش برایم به ارمغان دارد…….
وبعددوباره روزی جدیدباتجارب ودرس های عالی
باذهنی بازوپاک پذیرای صحبتهای طلایی استاد
عزیزم ومریم جان وعمل به رهنمودهای ناب آنها…
تمرکزبرهمین فایل زیباکه درآن ماشین های
گوناگون وپیشرفته رامی بینی که درجاده خط
کشیده شده ایستاده اند،نمایی زیباازهمه آفریده
های خداوندکه بی نظیراست ویکی ازشهرهایی
برروی کره زمین که خداوندبه زیبایی هرچه تمام
تردریارانگین آن قرارداده است وبه آن عظمت
بخشیده وانسان هابه راحتی استفاده می
کنندولذت می برندودوعشق نازنینم
رامی بینم که خداوندبه خاطرمهربانی بی
حدوحصرشان ولطف بی دریغشان آنهارابه چه
جای زیباوپرشکوه ومورددلخواهشان هدایت
کرده واین چیزی نیست جزهرلحظه سپاسگزاری
وتمرکزبرهرآنچه که زیباست نوش جانتان…..
من هم باعزیزدلم که والیبال بازی می کنیم فقط
برایمان جنبه فان داردوفارغ ازهرگونه بردوباخت
به لحظه ای فکرمی کنیم که درآن قرارداریم و
ازثانیه به ثانیه هایی که خداوندبه لطفش مارا
کنارهم قرارداده لذت می بریم وبااحساس عالی
سعی کرده ایم کیفیت زندگی مان ازهرلحاظ عالی
باشد ومن سعی کرده ام هرلحظه تمرکزم روی
ذهنم باشد،آگاهانه زندگی کنم وخودم راهرروز
لایق بهترین و عالی ترین داشته های معنوی و
مادی می دانم ،تمام تجربه های گذشته روچراغ
راه امروزم قرارداده وودرکناراستادومریم جان و
تجارب عالی دوستانم خودم
رادرمسیرشادی،سلامتی،عشق،ثروت ،دیدن خودم
واحترام به خودم ودیگران ،وزندگی راباتمام وجودم
به آغوش کشیدن ولذت بردن وهرنفس شکرگزاری
قرارداده ام وچه مسیردلپذیری ،خدایاممنونم بابت
لیاقتی که تابه امروزبه من عطاکردی که آگاه
وآگاه ترشوم ومرابه جایی هدایتم کردی که جلوه
انسانیت واشرف مخلوقات بودن را هرلحظه
بیاموزم وعمل کنم…..
ازهمگی کمال تشکروقدردانی دارم وازاستادعزیزم
که مراباخودم وخدایم عاشقانه وخالصانه دوست
کردوبه من آموخت که مریم توعزیزکرده خدایی
قدرخودت را لحظه به لحظه بدان ودرک کن ….
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد،سلامت وعالی
بدرخشید عزیزانم……
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام خدای عزیزم
سلام استاد جان
سلام مریم مهربون
خدایا سپاسگزارم که فرصتی برای خودم ایجاد کردم تا بتونم این فایل فوقالعاده رابا حال خوب گوش بدم وبرای زندگی ام از نکات طلایی اش استفاده کنم.
خدایا سپاسگزارم بابت زیباییهای این ساحل ونعمت اب فراوان وتمیزی ساحل ونعمت آفتاب وویتامین دی طبیعی ورایگان که خداوند برای همه مردم جهان قرار داده وهرکسی در فرکانسش باشه استفاده میکنه خدایا ممنونم که در ایران هم شایط خیای عالی شده وآزادی پوشش جوری شده که من وقتی بیرون میرم آفتاب به سرم ودستام تا آرنج می تابه ومن به خودم میگم خدایا صد هزار مرتبه شکرت از نعمت آفتاب وفوایدش برخودار میشوم خیلی خوشحال امِ.
خدایا شکرت به خاطر اینکه یاد گرفتم که در لحظه زندگی کنم واز کوچکترین کارها یا تجربه های جدید استقبال کنم ولذت تجربه وانجام آنها را بچشم .
خدایا شکرت یاد گرفتم که از هر موقعیتی میشود هم لذت برد هم مهارت کسب کرد اگر استمرار وتمرکز داشته باشیم ولذت هم چاشنی ان باشه .
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که وقتی در انجام کارها ی روزمره یاانجام کارای مربوط به شغل ام باکوچکترین بهبود. خودم رو تحسین میکنم وسپاسگزاری ام بیشتر میشود.واین فرکانس تحسین وسپاسگزاری باعث پیشرفت وراحتتر شدن کاراهایم میشودِخدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر قانون بسیارکاربردی انجمن معتادان گمنام که (فقط برای امروز پاک بمان) چقدر این جمله طلایی برای من اعتبار وگستردگی در همه امور پیدا میکند این قانون هم به کنترل ذهن وتمرکز ودر لحظه زندگی کردن. وفقط به این لحظه وفقط به امروز فکر کن وبه احساس خوب الان توجه کنی. وبه بقیه چیزایی که ممکن هست پیش بیاد توجه نکنی وفقط تمرکز کنی روی همین الان وفقط امروز.و با این نگرش ادامه بدی واستمرار پیداکنه وبعد از مدتی می بینی که به نتایج قابل توجهی دست پیدا می کنی.خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر قوانین بسیار آسان .راحت ومنطقی که می تونیم با استفاده از آ نها ز ندگیمون را به شکلی خلق کنیم که مطلوب خودمون باشه خیلی عالیه.امیدوارم. بتونم این مطالب که نوشتم واز آموزهای استاد عزیزم در زندگی ام. کاملتر وعملی تر استفاده کنم خدایا سپاسگزارم که اموزشهای اساتاد را می بینم می شنوم ودرک میکنم و منطق اش رامی فهمم و در زندگیم عمل واقدام میکنم. خیلی احساس وجد وشادی درونی دارم .
سپاسگزار خداوند به خاطر این سایت فوق العاده واعضای محترم این سایت ِ خودم وشما رو به خداوند می سپارمِ
به نام خدای مهربان سلام براستاد عزیز وخانوم شایسته بسیار فایل فوق العاده واموزنده ی بود برای من، واموزهای استاد عباسمنش همیشه ره گشاست واقعا ممنونم استاد خیلی درس زیبایی از سخنانتون گرفتم انرژی مثبت فرکانس مثبت توجه به زیبایی افکار زیبا حس خوب وعالی وانرژی مضاعف استاد را تحسین می کنم وهم چنین خانوم شایسته را ،فایل قشنگی بود، انشاالله هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز وثروتمند باشین