https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته همیشه فعال خسته نباشی عزیزم
ممنونم که اینقدر آگاهانه اومدی نشستی و دیدی این لایو چقدر برای ما مهمه و بدرد ما میخوره و به باور و افکار و فرکانسهای ما در روز کمک میکنه و روی سایت قرار دادی متشکرم
واقعا همینطوریه این چیزی که در زندگی ما هست خودمون خلق کردیم چه دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم و باید بپذیریم و قبول کنیم چه آگاهانه بوده یا نا آگاهانه بوده و باید بیایم آگاهانه روی افکار و باورهایمون کار کنیم و افکار درست رو تکرار کنیم و باور درست ایجاد کنیم در ذهنمون
همون دیدنها و شنیدنهامون میشه باور
آگاهانه باید ذهن رو مدیریت کنیم
چه چیزی رو تجسم کنیم چیزی رو که میخواهیم تجسم کنیم و اگر این کار تکرار شود در روز نتیجه میدهد این تجسمها
خدایا شکرت سپاسگزارتم برای آگاهیهای امروزم که به من هدیه دادی
دید مثبت خیلی مهمه در زندگی و با این دیدگاه رشد میکنیم
این چیزی که در زندگی ما هست چه بد یا خوب اگر دوست ندارم میتونم با افکارم تغییر دهم با کار کردن زیاد
ارزش برای خودم قائل میشم خودم میتونم زندگی و اتفاقات مو تغییر دهم
با افکار درست و قرار گرفتن در این مسیر
خدایا شکرت سپاسگزارتم ای خدای خوبم
خدایا کمکم کن هدایتم کن
خدایا به من رزق زیاد بده
خدایا به من قدرت بده تا تجسم زیباییهای زیاد رو داشته باشم و تا همونها رو بدست بیارم
همه چیز خودمون هستیم
من قبلا یعنی چند سال پیش 10 سال پیش فکر نمیکردم همه کارها رو خدا انجام میدهد از قوانین و سیستم چیزی نمیدونستم و افکار و باور مخرب هم داشتم و هیچ موقع نخواستم و نمیدونستم که میشه تغییر داد اما الان خدا رو شکر در کنار استاد عزیزم به آگاهی رسیدم که همه کارها رو از کوچیک تا بزرگ همه و همه رو خدا انجام میده ما توانایی هیچ کاری رو نداریم و اومدم تسلیم شدم و اینم اعتبارشو میدم به خدا که به موقع دستاشو فرستاد و با استاد آشنا شدم خدایا شکرت
و اومدم فکر کردم اگه من خودم بوجود آوردم این اتفاقاته زندگیمو پس خودمم میتونم تغییر بدم و رفتم دنبالش و خیلی فایل گوش دادم و دارم هنوز که هنوزه تلاش میکنم و بهتر شدم و جا داره اگه زیاد کار کنم روی خودم بهتر از این هم جواب میگیرم
یاد گرفتم تا میتونم از ناخواسته ها اعراض میکنم حتی صحبت هم نمیکنم و ذهنمو آگاهانه میبرم سمت خوبیها ولی خیلی سخته اما با کار کردن جواب میده من امتحان کردم خدایا شکرت
استاد عزیزم و مریم مهربونم ممنونتون هستم خدایا نگهدارشون باش
و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم (10)
،
،
،
یادمه همیشه دوست داشته داشتم با دوستام با همسن و سالام زندگی کنم ؛ آزاد و مستقل
خب این خواسته بخاطر تضادهایی که داشتم در من بیدار شد. هر بار تجسمش می کردم میرفتم رو ابرا ! خدا رو صد هزار مرتبه شکر به آسونی به خواستم رسیدم ( آسون که میگم واقعن آسووون همش هدایت خدا بود اگر هدایتشو نمی پذیرفتم هنوز در سختی بودم …)
یه درس بزرگ از رسیدن به این خواستم گرفتم اونم نکتهای که استاد همیشه میگه چطوری و چگونگی رسیدن به خواسته تونو تجسم نکنید ! دست خدا رو باز بگذارید تا از بهترین راه شما رو ب خواستتون برسونه:) من باورای محدوم زیاد بودن فکر میکردم تنها راه رسیدن ب خولسته ام اینه که کنکور رتبه خوبی بیارم و دانشگاه قبول شم و همینم شد! خدا رو شکر میکنم بابت رسیدن به خواسته ام اما دیگه میدونم راه های بهتری هست که اگه من ذهنم سقف و محدودیت نداشته باشه میتونم ببینم و فالوشون کنم
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیز و همچنین دوستان خوب سایت ….
استاد جان عجب لایو بینظیری بود. ازتون یک دنیا سپاسگذارم ..
این فایل امروز روز منو ساخت ..
من آمدم که به یه نیتی ببینم نشونه ی امروزم چیه هدایت شدم به این فایل اونم دقیقا وقتی که به بهش نیاز داشتم ..
ومن اینها رو فقط حرف خدا میبینم اززبان شما که بامن صحبت میکنه وبهم میگه چیکارکنم بهم میگه مریم مسیرت درسته امیدوار باش ادامه بده …..
خدایا ازت ممنونم ازت سپاسگذارم …..
استاد من العان مدتهاست که فقط دارم روی دوازده قدم کارمیکنم …
چون توی یکی از فایلهای دوره فکر کنم که یادم نیست کدوم گفتین فقط تمرکزتون رو بزارید رواین دوره وسراغ چیزهای دیگه نرید …
من حتی فایلهای هدیه شما رو هم خیلی نگاه نکردم فقط بعضیها که اونم هدایتی بود وباید میدیدم ….
خداروشکر خیلی تغیرات داشتم
توقدم یازده و دوازده شما در مورد اینکه باید به گذشته برگردیم و ببینیم چه علایقی داشتیم روموشکافی کنیم منم انجام دادم این تمرین رو …
ومتوجه شدم من از همون بچگی علاقه مند بودم به کارهایی که مربوط به بچها هست
درست کردن عروسک وکلا وسایل کوچولو و قصه خواندن و نوشتن برای عروسکها چون من تمام عروسکهایی که درست میکنم تو ذهنم هرکدوم یه شخصیت خاصی دارن با داستانهای خودشون …
وقتی این تمرین رو انجام دادم استاد
تمام سلولهای ذهنم بازشدن ..
وتازه انگار به هوش آمدم بابا این همون کاریه که من اگه ساعتها بشینم پاش خسته نمیشم
نه گرسنگی نه تشنگی هیچی …
یادمامد شما هم گفته بودین کاری رو انجام بدین که اگه ساعتها پاش باشید خستگی متوجه نمیشود حتی اگه بهتون پولی بابتش پرداخت نشه بازم باعشق انجامش میدین …
نمیدونی استاد چقدر خوشحال شدم واشک شوق آمد توچشمم
گفتم به خدا همینه من سالهاست دارم این کارو انجام میدم بدون اینکه خسته بشم پولی بابتش بگیرم ازبچگی من این کارو دوست داشتم ….
وگفتم باید حالا که اینو فهمیدم بیشتر روش کارکنم این چیزیه که بهش عشق دارم ..
استاد خداشاهده وقتی نشستم تمرکزی روی علاقم کارکردم ..
دیدم حتی اگه باشگاهم نرم حالا درحد یکی دوروزه
ولی بازحالم خوبه …
وبعد نشستم باهدایت خدا عروسک جدیدی درست کردم گذاشتم پیجم و
دوستم اونو دید آمد خونمون وکلی عروسک دیگه یکجا ازمخرید کرد …
خیلی خوشحال شدم ..
بعد نشستم یه داستان ذهنی بااون شخصیتهای جدیدی که دوباره درست کردم به کمک خدا نوشتم که همش هدایت خدا بود ..
نمیدونی استاد من بیست بار صدایی که رکورد گرفتم رو از داستان گوش کردم ..
انگار من نبودم اونقدر که این داستان درعین سادگی قابل فهم بودن زیبا بود ..
استاد یه کارهایی انجام میدم توی کارم خودم باورم نمیشه اینو من درست کردم …
انگار یک قدرت ونیرویی ماهر وخلاق درون منه که همه چی رو بلده ..
میگه این کارو اینجوری انجام بده …
استاد اصلا به خدا نمیتونم بگم چه جوریه ولی هرچی هست اونه که داره با دستهای من میسازه ومیگه وخلق میکنه ….
استاد این اتفاقها این تصمیم دوباره
فقط پشتش یک تضاد بزرگی هست که تابحال چندبار برام رخ داده …
باخودم گفتم این اتفاق چه درسی برام داره میخواد چی بهم بگه که بازم تکرار شده …
بعد هم فهمیدم باید تمام انرژی و استعداد وهرچی که دارم رو رو خودم سرمایه کنم …
چون یه جاهایی واقعا ازدستم در میرفت وتمرکزممیرفت روی کار همسرم ..
تا اینکه باز همسرم کارش به مشکل خورد ….
اصلا استاد نمیدونی چقدر درکم ازقانون بهتر شده ..
این فایل اصلا امروز خود خدا بود
به خداوندی خدا قسم خدا از هرچیزی بهمون نزدیکتره ….
استاد یه کارخوب دیگه که خیلی. دارم روش کارمیکنم
سپاسگذاری هست ..
استاد من یه مقاومت توذهنم داشتم در مورد سپاسگذاری کردن که اونم پیدا کردم …
خیلی برام سخت بود ازهمسرم ازخدا سپاسگذار باشم ..نمیدونم چرا
میگفتم خوب انجام میده وظیفشه بده ……
اینو نمیفهمیدم پس ذهنم هست …
بعد که سوالهای خوب پرسیدم خدا منو به این کارم آگاه کرد ….
ازاون روز تا حالا هرروز چهارتا خواسته ی ثابت که جزو پاشنه های آشیل من هست رو همین که بیدار میشم هم میگم هم مینویسم تو تمرین ستاره قطبیم …
یکی اینکه آدم سپاسگذاری تری باشم ..
هم ازخدا هم از همسرم ازبچهام ازخودم ازوسایلم ازادمهای دیگه ازهرچیزوهرکسی که بهم خدمتی میکنه ..
اونقدر بگم تابشه ملکه ذهنم
بعدی اینه با همسرم درست صحبت کنم اونجوری که دوستدارم بامن رفتاربشه صحبت بشه ..
چون من یه کاردیگه ای که تووجودم بود و نمیدونستم اینه که
زورممیاد برای کسی کاری انجام بدم واصلا توکتم نمیره یکی بگه این کارو برام انجام بده اصلا من اون کارو انجام نمیدهم اگرم بدم کاملا ناراضی وفکرمیکردم نباید به بقیه رو داد
واسه همینم باید روش کارکنم ..
همسرم چیزی میخواد سعی میکنم برم بهش بدم واین باور که اون پرومیشه یا هرچی رو تو ذهنم بشکنم
مورد بعدی کنترل ذهنم هست ..
من آگاهانه درطول روز مراقب باشم به چی دارم فکر میکنم واینومثل رژیم گرفتن توورزش که سخته تمرین کنم ..
چون اونایی که تمرین میکنن میدونن اون قسمت رژیم ازتمرینم سخت تره ..
اما بامداومت توی اون کار کم کم بدن عادت میکنه به اون سیستم غذایی ..
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
چون دقیقاااا با تجسم سفر دلخواهمو جذب کردم و دقیقاااا بعد گوش دادن جلسه دوم و سوم قدم دوم بود و خدا بهم جایزش و داد اتفاقا همین دیشب کامنت گذاشتم برای اون جلسه و دو روز پیش از سفر برگشتم و چه لحظات فوق العاده ای رو تجربه کردم ثانیه به ثانیه ش و …..
واقعا با همین شرایط فعلی م من جذبی رو کردم که اگه قرار بود قبل آشنایی با قانون این جذب و انجام بدم علاوه بر اینکه ذهنم اصلا باور نمیکرد چه برسه به انجامش بلکه ترمزها اجازه فکر کردن نمیدادن شرایط من همون شرایط قبله تو این مثال و تجربه همون حساب بانکی علاوه بر اینکه من الان سرکار هم نمیرم اما تغییر باور هام تغییر فرکانسم از زمین تا آسمونه و همون تغییر باور و افکار این شرایط و برای من وجود اورده
واقعا موقعیت فعلی ما چیزی نیست جز افکار ما و همین که شرایط فعلی شرایطی که خودم خلقش کردم اینقدر ذهنم مقاومت داشت و نمیخواست بپذیره که همین باور خودش کلی طول کشید تا جاش تو ذهنم درست بشه
استاد دقیقااا همین موضوعاتی که دارن میگن و تو قدم دوم گفتن همییین ها به شکل و شمایل دیگه ولی د قیقااا ماهیت موضوع همینه و همین وجه تمایز ایشون با دیگر افراد که تو این حوزه هستن داره تازه فقط همین یه مورد هزاران مورد دیگه ست که خیلی ها حتی شبیه ش هم نیستن چه برسه بخوان تلاش کنن این سبکی زندگی کنن
از زندگی در بندرعباس یه اتاق خیلی کوچیک تا زندگی در فلوریدا آمریکا که حتی شاید ثروتمندترین افراد داخل کشور بخاطر ترمز ها و ترسهاشون ارزوی همچین زندگی که شما اونجا دارین و داشته باشن چون فقط ثروت نیست که ادم و میکشونه به این کشور و این زندگی انگیزه و باورها و ترمزهای هر فرد متفاوته
یا اون تی وی کوچولو که بیشتر شبیه اسباب بازی بود بعدش جوری پیشرفت که شما چندین اینچ گرفتین و اونم فقط برای بازی کردن کی باورش میشه کسی که پشت دوربین داشت حرف میزد عباسمنش ما باشه من اولین چیزی که به ذهنم رسید و حجم باورش یکم برام عجیب بود لحن صحبت شما بود نمیدونم اون خانم اقا که ریز ریز صحبت میکردن دختر عمو پسرعموی شما بودن یا کی لحن و اخلاق خوش شما که پا به پای اونا شوخی میکردین گفتم همینههه واقعا راست میگن استاد که اون زمان تو اون شرایط تو اون اتاق هم سپاسگزار خدا بودن
ما هم چنین تجربه ای داشتیم و شاید همچین شوخی و خنده ای هم کردیم برای وضع موجود اون زمان اما منو خواهرم بچه بودیم عقلمون نمیرسید که این وضع وضع مناسبی نیست یا شرایط سطح پایینه میگفتیم میخندیدیم چون بچه بودیم و دنبال خوشی و ذوق و تفریح یه مرد تو سن شما که ازدواج هم کرده بود و تو کشوری که تقریبا 90درصد بار زندگی بقولی روی دوش مردهاست و اخلاق و رفتارشون بد میکنه شما با روی خوش و لبخند رضایت و شاید این ایمان و باور که درست میشه همه چیز داشتین زندگی میکردین و این برای من از کل حرفهاتون با ارزش تر بود چون با چشم دیدم عملکرد و رفتارتون و میبینم و این میشه برام سبک زندگی
در رابطه با کنترل ذهن گفتین و مثال روابط زدین دقیقا دو هفته پیش داشت یه تضاد کوچیک از روابط ریشه میگرفت و میخواست پر بشه که سریعا جلوش پیچیدم اونم با دیدگاه مثبت و منطقی و نزاشتم رشد کنه و باورتون میشه حتی به یه روز هم نرسید و دوباره ورق برگشت و همه چیز حتی از قبلش هم بهتر شد و بهتر میشه هر روز
در رابطه با دور شدن ادمها من همیشه همه جا هم گفتم دورم پر اکیپ و دوست بود هر فصلی از زندگیم و خب صمیمیت خیلی بیشتر بود در ما گاهی هر شب همو میدیدیم و خب من هربار به یه طریقی جدا میشدم از اکیپ نه از قصد و به دلخواه من یا اونا یجوری عجیبی اتفاق میفتاد و همینطور تکرار میشد بعد من میگفتم چرا هربار 5/6 سال یا گاهی بیشتر یکی از دوستای 10 سالم باهم بودیم بعد رابطه کات میشد و اکیپ پخش میشدن و باز دوستان جدید و دیگه الان 3سالی هست متوجه شدم بخاطر فرکانس هست و بدون نگرانی و اذیت شدن اجازه میدم فرکانس ها روند خودشون و در پیش بگیرن و دیگه حتی از اخلاق یا بد بودن فردی گله ای نمیکنم چون قضیه رو متوجه شدم و میدونم چیزی بیرون من نیست و همش به خودم ربط داره و هربار دایره روابطم گسترده تر میشه و اونایی که هستن عالی تر میشن و موندگار و اونایی که میرن خاطره میشن و در ذهنم ماندگار و آهااا یه چیز عجیب یادم اومد تو همین سفر اخیرم تو فرودگاه یکی از دوستای 10 سال پیشمو دیدم با بچه ش و خواهرش و دوستاش جمع دخترونه داشتن میرفتن استانبول و اینم خیلی خیلی برام اتفاق باحالی بود شماره های هم و گرفتیم و کلی معاشرت کردیم و گپ زدیم و بعدش هرکدوم رفتیم پی کار خودمون بدون اینکه ای ذره ای دخالت اضافه تر کنیم چه اون چه من و این خیلی قشنگ بود
واقعا دوره دوازده قدم بینظیره و امیدوارم خدا کمک کنه بتونم ادامه ش بدم تا نتایج هر روز بیشتر از روز قبل بشه و بتونم هر روز روی خودم کار کنم و هر لحظه خدا رو تو زندگیم احساس کنم
راستی تیشرت سفیدتون هم خیلی کیوته و خیلی بهتون میاد
ممنونم ازتون استاد و ممنونم از مریم جان عزیزم که این فایل رو در اختیارمون گذاشتن واقعا ارزش صحبتها و مطالبی که تو فایل گفته میشه از کیفیتش صدها مرتبه بیشتره دوستتون دارم
استاد قبل این فایل روی اکانت پدرم بودم داشتم روی جلسه پنجم از قدم هفتم کار میکردم و کامنت هارو میخوندم همون جلسه ای که بعد از اینکه مایک عزیز تشریف بردن academy admiral forgot شما ظبط کردین
حتی این جلسه رو هم با اکانت پدرم دیدم ولی وقتی تصمیم به کامنت گذاشتن گرفتم اومدم رو اک خودم
اول از همه جا داره بگم 12 قدم یه شاهکاره خالصه
و خوب کلا استاد اینکه کم کامنت میذارم و فعالیتم هم کمه به دو دلیله
1-اینکه کلا رو اک خودم نیستم بیشتر وقتا رو اک پدرم در حال گوش دادن و کار کردن و مطالعه کردن کامنت ها و فایل های دوازده قدمم
2- هم اینکه بقول خودتون از اون هایی هستم که فقط گوش میدم و نتیجه میگیرم و هیچی نمیگم و به شدت یعنی به شدت وحشتناک کمال گرام تا حالا چندین بار پیش اومده که نتایج فوق العاده میگیرم بعد میام کامنت بذارم در موردش بگم بعد میگم حالا بذار بعدی که خفن تره بزرگتره باحال تره راجبش مینویسم بعد میرم کامنت های بچه ها رو میخونم میگم بابا اینا از بچهها یاد بگیر ببین دم بچه ها گرم مثلا چه میدونم اومدن راجب غذایی که صبح تو ستاره قطبی درخواستش کردن و الان ظهری مادرشون یا عشقشون درست کرده اومدن نوشتن با چه شور و شوقی و چه قلم زیبایی و از چه کلمات روونی استفاده میکنن بعد من مثلا با این همه نعمت و نتیجه خوب ،همش میگم بذار بعدی رو میگم و اتفاقا چقدر هم ایمان خودم قوی میشه وقتی بچه ها اینقدر خوب حتی کوچکترین نتایج شونو مینویسن که اقا این سیستم الهی میلی متری کار میکنه و حتی به یه خواسته ناهار تو اهمیت میده و برآورده میشه
خلاصه که استاد کلا یکم مسئله دارم تو کامنت گذاشتن
میدونی استاد صبح به صبح که پا میشم روبرو اینه که سر و وضعم مرتب میکنم حسم نسبت به خودم چیه؟
حس میکنم دارم بازی میکنم حس میکنم یه سری چیزا هست که کل زندگی فقط حول وهوش همون میچرخه اصلا نمیخوام فلش بک بزنم به گذشتم که چیا کشیدم و چیا خودم سر خودم در اوردم ولی واقعا بعضی وقتا برمیگرم به خودم میگم یعنی این بازی به این سادگی با این قوانین واضح بود که من 16_17 سال پدر صاحب خودمو در اوردم و به الله یگانه و یکتا قسم که الان تو سن 18 سالگی چیزایی رو میفهمم و جوری از زندگیم لذت میبرم که فکر میکنم حتی تو همون عالم بچگی هم این چنین احساسات پاکی و تجربه نکردم
و چی بالاتر از این و خفن تر و گنگ تر ازاینکه یه hint دارم به اسم هدایت (یعنی بخدا حتی الان که میخوام راجبش صحبت کنم از شدت خوشحالی نیشم تا بناگوش بازه) یعنی استاد نگم واست دیگه، اصلا هدایت که کلا یه ادم تنبل ازم ساخته که کلا فکرمو از دار دنیا ازاد کنم یعنی بخدا بعضی وقتا فقط دهنم وا میمونه میشینم به تماشا کردن اینکه چجوری تک به تک اجزای این ملکوت اعلا دارن کار میکنن برا من که این خودش یکی از برکت های 12 قدمه به واسطه فایل هایی که در بحث هدایت اماده کردین
کلا اصلا استاد دوازده قدم از ریشه از پایه دیدگاه ادمو تغییر میده در مورد زندگی دیگه
یعنی من خودم قدم های اول مثلا مینشستم دو سه ساعت فایلارو گوش میدادم کامنت های بچه ها رو میخوندم و اینا و حالم خیلی عاااالی میشد ها ولی خودم این حال خودمو خراب میکردم چرا چون فکر میکردم که مثلا الان نتیجه این کار کردنه همین الان باید بیاد همین الان من باید یه پولی دستم بیاد یا همین الان باید یکی از خواسته هام محقق بشه بعد از یه جایی به بعد باز هم اوس کریم منو بغل کرد برد منو هدایت کرد تا جایی که یروز اینقدر این حال بده شدید شد که سررسید و روان نویس خوشگلم که برا همین 12 قدم هست برداشتم نشستم به نوشتن اوس کریم گفت بنویس گفتم چشم
بنویس):مثلا فکر کن همین الان دقیقا همون life stile داری که میخوای
نوشتم
پایینش نوشتم خوب
گفت بنویس تهش میخوای به چی برسی ؟؟؟!!!!
یکم یه چند ثانیه مکث کردم انگار یه کاسه اب یخ ریختن روم گفتم هیچی دوست دارم حس رهایی داشته باشم حس پرواز پرنده حس اواز گنجشک های روی شاخه حس یه غرور مثبت حس قدرتمندی و…..
وقتی همه اینا رو نوشتم رسیدم به اینکه من دقیقا همین لحظه های ناب و توحیدی رو که دقیقا همین حس هارو داره دارم میکشم که بعد که رسیدم به خواسته هام دوباره همین حس ها رو تجربه کنم
بعد به خودم گفتم علیرضا عشقم با تمام احترامی که برات دارم ولی تو این مورد خییییییییلی پرتی . یعنی خدارو گواه میگیرم اینقدر اتفاقات راحت و روان و کیفیت اتفاقات خوب و عالیتر شد بعد این جریان که بیا و ببین
حالا جالبه که این در حالی بود که استاد بارهای بار گفته زندگی مقصد نیست مسیره !!!!
یا استاد بحث رهایی که شما فکر میکنم قدم ششم راجبش فرمودین یعنی بخدا بعد از اون جلسه که کار کردم روش و دیدگاهمو تغییر دادم و کارامو راحت تر و اسون تر میسپارم به اوس کریم که برام ردیف کنه بخدا صبحا اینقدر راحت و سبک بیدار میشم که برم سر کارم و خیالم راحته یجوری که انگار یه شرکت و حتی فراتر از اون تحت امر منه که کارای منو بکنه اینقدر بیخیالم
یا استاد یه مدت برای افزایش درامد و ثروت ساختنم روی این جمله کار میکردم (( ان الله غنی و حمید یرزق من یشا بغیر حساب من حیث لا یحتسب )) و انرژی بینظیری میگرفتم از این جمله و باور اما دوباره خودم حال خودمو میترکوندم چجوری ؟؟میومدم درگیر میشدم که حالا چجوری با چه ایده ای
و اما دوباره همه زندگی من اوس کریم وارد بازی هدایت شد اومدش گفت اقا تو خودت داری میگی من حیث لا یحتسب از جایی که تو کله و مغز نخودی تو نمیگنجه دیگه درگیر چی میشی اقا من گوش دادم و تا حد امکان سعی میکردم به چگونگی گیر ندم خلاصه که گذشت یه چند روزی یه مسئلهای پیش اومد که من فهمیدم باید بیشتر روی فراوانی کارکنم بالخصوص فراوانی مشتری خدارو گواه میگیرم که هیچ ایده خاصی نیومد اما همون شرایط به مراتب بهتر شد و فروش فوق العاده شد البته که هنوز هم دارم روش کار میکنم چون به استاندارد من نرسیده هنوز
اره دیگه خلاصه که استاد بخدا تا فردا صبح طول میکشه اگه بخوام فقط چهار پنج تا از این اتفاق های خیلی خوبی که توی همین 1 ماه پیش افتاده بگم
راستی الان یادم اومد من اگه بخوام راجب موفقیت های تحصیلیم بگم هم که جای خود دارد تو اون مورد که به معنای حقیقی کلمه فقط دارم بازی میکنم واسه خودم انگاری که خدا گفته عزیزم تو کلا دخالتی نکن تو هر معدل و رشته و مقامی میخوای برات میارم همینقدر بگم که استاد من همین امسال با معدل 19/79 رشته ریاضی ورداشتم که جزو ده نفر برتر استان شدم از نظر معدل (بخاطر اینکه دوسال وقفه تحصیلی داشتم امسال انتخاب رشته کردم ).
اره دیگه واقعا بعضی وقتا بی دلیل داد میزنم اوس کریم دمت گرم عاشقتم و چقدر عشقم به خودم بهتر و بیشتر شده هر روز به خودم میگم عشقم تو یه پسر فوق العاده بینظیری از هر لحاظ….
استاد بخدا من همون پسری ام که تا همین دو سه سال پیش چه میدونم کفش مورد علاقمو نمیتونستم بخرم الان استاد فقط هدیه هایی که میدم به دوستام و پدرو مادرم (که من فقط باید یه کامنت بنویسم راجع رابطه ام با این دوتا فرشته مخصوصا پدرم ) از چیزهایی که برا خودم میخرم بیشترن
و اره دیگه واقعا این مسیر و این فایل ها هم چیزی نیست که بگی چه میدونم یه بار گوش کنم حالا ،حالا هر وقت حسش بود کار کنم رو این قانون هر وقت حال کردم یه نگاهی هم به کامنت ها میکنم نه به خدای ابراهیم قسم که اینطور نیست و این یه مسیره پر از شادی و خیر و برکت و عشق و فراوانی که همیشه ادامه خواهد داشت تا ابد تا به هنگامی که مرگم پلی باشد برای وصال عاشق و معشوق
و یکی از دعاهایی که همیشه میکنم و توصیه میکنم که شما هم بخونید اینه):
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
سلام درود خدمت استاد نازنین خانم شایسته عزیز و دوستانم در این جمع انشالله همگی تون سرشار از عشق و ثروت حال خوب باشید !
وای وای از این فایل و از آگاهی این فایل چیقدر آگاهتر شدم بزار داستان های زنده گیم را تعریف کنم
استاد تا الان به هر چی فکر کردم رسیدم از کامیاب شدن در رشته دلخواه در عالیترین دانشگاه ، کار عالی ، مهاجرت که همیشه فکر میکردم که مهاجرت کنم و اینقدر در امد داشته باشم همگی شو با لطف الله رسیدم مهمتر از همه به رابطه عواطفی دلخواه که در این روزا بهش رسیدم نمیدونید چی ذوق دارم همون چیزی را که در دفترم نوشتم همون شد ….
داستان مهاجرتم بگم که اون موقع از قانون سر در نمیاوردم ولی دوشت داشتم مهاجرت کنم تو کره جنوبی چکار میکردم در باره اش فکر میکردم و حتی استایل ام به سبک کره یی ها تغیر داده بودم موهام را مثل کره یی ها میذاشتم نشانه اش این بود که بقیه میگفت جای تو کره است چون شبیه اونا هستی و رفتار میکنی این باور کردم به طرز بسیار زیبا هدایت شدم به کشور کره و خداروشکر اینجا به آنچه که قبلا فکر کرده بودم رسیدم از درآمد عالی ، روابط عواطفی ، ماشین و، و، و ……….
اینقدر نتیجه دارم که باید ساعت ها بنویسم اما نتیجه اصلی موقع رخ داد که فکرم تغیر کرد الان خداروشکر که این لطف خدا است در ذهنم فقط فکر پیشرفت و رشد و شکیبایی است و چیقدر این فایل برام درس داشت و چیقدر به این فایل نیاز داشتم که بیشتر بیشترجدی جدیتر روی خودم کار کنم کنترول ذهن داشته باشم و ورودی های خوبی در ذهنم بدهم …..
خدایاسپاسگذارم هر چی ازت خواستم بهم دادی و تشکر میکنم از استاد عزیزم و دوستان عزیز که ازشون چیزی یاد مگیرم
حرفای استاد مهم اند ولی وقتی یه حرفی رو چندبار تکرار میکنه یعنی اون نکته سوپرمهمه و چندین بار استاد تکرار کرد بخاطر تعهده من باید خیلی حواسم رو جمع کنم به این کلمه.
دلیل اینکه افراد نتایج متفاوت میگیرن همون تعهده ، اینکه چقد داری متعهدانه زندگیت و رفتارات رو با قانون تطبیق میدی ؟ به همون میزان نتیجه داری ، هر زمان که متعهدانه کار میکنم نتایج عالی پاداش تعهدم بوده و هرجا شل گرفتم نتیجه ها هم شل شده .
مثال کلاس زبان که استاد برای نتایج میزنن خیلی به جاست ، ورودی هر ترم کلاس زبان چند نفره؟ وسط ترم یه سری ها ول میکنن ، اخر ترم یه سری میخونن فقط قبول شن ، بعضیا ترم بعد نمیان ، بعضیا یه ترم ول میکنن بعد دوباره میان بعضیا تجدید ترم میشن و هزار مدل دیگه ، میبینی از ورودی مثلا 100 نفر 2نفر خروجی داریم که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنن ، همه یه آموزشگاه میرفتن اما چی نتیجه رو رقم زد ؟ تعهد ، چون اونا نه تنها خودشونو دوختن به کلاسا بلکه زندگیشونم تا جای ممکن دوختن به این هدف الانم ثمره شو خودشون میبینن وسلام .
مورد بعدی تنها شدن ، خیلی خوب میفهممش ، قبلا تو یه جمع هایی بودم که از چرررندیات میخندیدیم و حرف میزدیم و ادعامون هم میشد خوشیم ! من الان اون جمع ها رو که حتی ندیدمشون نمیدونم کجان با اینکه اکثر آدمای اون جمع رو باهاشون نسبت داشتم ولی حتی یه لبخند هم نمیتونم به چرندیات اون موقع بزنم چه برسه به خنده … دنیا کاری کرد که تماااام ارتباطات من به طرز جالبی قطع شد و من چقدرررر راضی ام خدا میدونه صدتا جنگ نمیتونست انقد همه چیو از ریشه بزنه .
درباره تجسم هم واقعا همینه، دورانی که هیچ آشنایی با قانون نداشتم تصور میکردم دانشگاهم تموم میشه و دربه در دنبال کار میگردم و گیرم نمیاد و دقیقا همین شده بود
همسری که الان دارم همه خصلت هاش رو از دوران نوجوونی تصور میکردم ، حتی بخاطر فیلمای عاشقانه ی زیاد که دیده بودم تصور میکردم با کسی وارد رابطه میشم که خانوادم مخالفن و اون خیلی عاشقمه و تلاش میکنه و ما با مشقت های فراوان میرسیم به هم ( خنده) و 6سال پیش دقیقا همونجور شد مو به مو و بعد از ازدواجمون شرایط دقیقا طبق تصورات من پیش رفت الان که فکرشو میکنم حتی بالاپایین هامون رو هم من از قبل بهش فکر کرده بودم ولی در کل من واقعا در زندگیم هر بار احساس خوشبختی بیشتری میکنم.
حتی من سالها پیش که دنبال خدای ناشناخته بودم تصور میکردم من آخرش یه چیزایی میفهمم که هیچکی نمیدونه ولی من میدونم و الان که 1/5ساله با مبحث توحید و قوانین الهی آشنا شدم با خودم میگفتم دیدی همون شد .
بعد از آشنایی من با این مباحث حس کسیو داشتم که بهش آتش داده بودن ، میتونست باهاش غذا بپزه خودشو گرم کنه صنعتگری کنه ولی اون در 90درصد مواقع باهاش خودش و دنیاشو میسوزوند و حالا فهمیده بود عه این آتیشه رو میشد باهاش اونکارا هم کرد ؟؟ و از اون موقع آروم آروم و تاتی تاتی ولی با «تعهد» دارم یاد میگیرم خلق کنم و از این بابت خداروشاکرم و به خودم افتخار میکنم و خدا میدونه چقدرررر از خلق سلامتیم ، خلق روابط رویایی ترم ، خلق آرامشم ، خلق پول بیشتر ، خلق نعمتای بیشتر ، خلق شادی و رضایت بیشتر لذت بردم و میبرم و این یعنی مسیر درست و الهی که منو به سطح های بعدی و هدفهای بعدی میرسونه
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته همیشه فعال خسته نباشی عزیزم
ممنونم که اینقدر آگاهانه اومدی نشستی و دیدی این لایو چقدر برای ما مهمه و بدرد ما میخوره و به باور و افکار و فرکانسهای ما در روز کمک میکنه و روی سایت قرار دادی متشکرم
واقعا همینطوریه این چیزی که در زندگی ما هست خودمون خلق کردیم چه دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم و باید بپذیریم و قبول کنیم چه آگاهانه بوده یا نا آگاهانه بوده و باید بیایم آگاهانه روی افکار و باورهایمون کار کنیم و افکار درست رو تکرار کنیم و باور درست ایجاد کنیم در ذهنمون
همون دیدنها و شنیدنهامون میشه باور
آگاهانه باید ذهن رو مدیریت کنیم
چه چیزی رو تجسم کنیم چیزی رو که میخواهیم تجسم کنیم و اگر این کار تکرار شود در روز نتیجه میدهد این تجسمها
خدایا شکرت سپاسگزارتم برای آگاهیهای امروزم که به من هدیه دادی
دید مثبت خیلی مهمه در زندگی و با این دیدگاه رشد میکنیم
این چیزی که در زندگی ما هست چه بد یا خوب اگر دوست ندارم میتونم با افکارم تغییر دهم با کار کردن زیاد
ارزش برای خودم قائل میشم خودم میتونم زندگی و اتفاقات مو تغییر دهم
با افکار درست و قرار گرفتن در این مسیر
خدایا شکرت سپاسگزارتم ای خدای خوبم
خدایا کمکم کن هدایتم کن
خدایا به من رزق زیاد بده
خدایا به من قدرت بده تا تجسم زیباییهای زیاد رو داشته باشم و تا همونها رو بدست بیارم
همه چیز خودمون هستیم
من قبلا یعنی چند سال پیش 10 سال پیش فکر نمیکردم همه کارها رو خدا انجام میدهد از قوانین و سیستم چیزی نمیدونستم و افکار و باور مخرب هم داشتم و هیچ موقع نخواستم و نمیدونستم که میشه تغییر داد اما الان خدا رو شکر در کنار استاد عزیزم به آگاهی رسیدم که همه کارها رو از کوچیک تا بزرگ همه و همه رو خدا انجام میده ما توانایی هیچ کاری رو نداریم و اومدم تسلیم شدم و اینم اعتبارشو میدم به خدا که به موقع دستاشو فرستاد و با استاد آشنا شدم خدایا شکرت
و اومدم فکر کردم اگه من خودم بوجود آوردم این اتفاقاته زندگیمو پس خودمم میتونم تغییر بدم و رفتم دنبالش و خیلی فایل گوش دادم و دارم هنوز که هنوزه تلاش میکنم و بهتر شدم و جا داره اگه زیاد کار کنم روی خودم بهتر از این هم جواب میگیرم
یاد گرفتم تا میتونم از ناخواسته ها اعراض میکنم حتی صحبت هم نمیکنم و ذهنمو آگاهانه میبرم سمت خوبیها ولی خیلی سخته اما با کار کردن جواب میده من امتحان کردم خدایا شکرت
استاد عزیزم و مریم مهربونم ممنونتون هستم خدایا نگهدارشون باش
الهی ب امید تو
تو بهم دادی این آرامشو
حالا که دل من باهاته شُکر
سلام بر انسان های توحیدی زندگیم؛ استادان عزیزم و دوستان نازنینم
اول از همه تشکر می کنم از خانم شایسته عزیز، ممنونم که مثل همیشه دست خدا شدین تا آگاهی گسترش پیدا کنه
یادآوری هایی که در این فایل بود گنجه گنج!
،
،
،
تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ ﴿8﴾
نزدیک است که از خشم شکافته شود هر بار که گروهى در آن افکنده شوند نگاهبانان آن از ایشان پرسند مگر شما را هشدار دهنده اى نیامد (8)
قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ ﴿9﴾
گویند چرا هشدار دهنده اى به سوى ما آمد و[لى] تکذیب کردیم و گفتیم خدا چیزى فرو نفرستاده است شما جز در گمراهى بزرگ نیستید (9)
وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿10﴾
و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم (10)
،
،
،
یادمه همیشه دوست داشته داشتم با دوستام با همسن و سالام زندگی کنم ؛ آزاد و مستقل
خب این خواسته بخاطر تضادهایی که داشتم در من بیدار شد. هر بار تجسمش می کردم میرفتم رو ابرا ! خدا رو صد هزار مرتبه شکر به آسونی به خواستم رسیدم ( آسون که میگم واقعن آسووون همش هدایت خدا بود اگر هدایتشو نمی پذیرفتم هنوز در سختی بودم …)
یه درس بزرگ از رسیدن به این خواستم گرفتم اونم نکتهای که استاد همیشه میگه چطوری و چگونگی رسیدن به خواسته تونو تجسم نکنید ! دست خدا رو باز بگذارید تا از بهترین راه شما رو ب خواستتون برسونه:) من باورای محدوم زیاد بودن فکر میکردم تنها راه رسیدن ب خولسته ام اینه که کنکور رتبه خوبی بیارم و دانشگاه قبول شم و همینم شد! خدا رو شکر میکنم بابت رسیدن به خواسته ام اما دیگه میدونم راه های بهتری هست که اگه من ذهنم سقف و محدودیت نداشته باشه میتونم ببینم و فالوشون کنم
خدایا شکرت زیاااااد
همواره پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیز و همچنین دوستان خوب سایت ….
استاد جان عجب لایو بینظیری بود. ازتون یک دنیا سپاسگذارم ..
این فایل امروز روز منو ساخت ..
من آمدم که به یه نیتی ببینم نشونه ی امروزم چیه هدایت شدم به این فایل اونم دقیقا وقتی که به بهش نیاز داشتم ..
ومن اینها رو فقط حرف خدا میبینم اززبان شما که بامن صحبت میکنه وبهم میگه چیکارکنم بهم میگه مریم مسیرت درسته امیدوار باش ادامه بده …..
خدایا ازت ممنونم ازت سپاسگذارم …..
استاد من العان مدتهاست که فقط دارم روی دوازده قدم کارمیکنم …
چون توی یکی از فایلهای دوره فکر کنم که یادم نیست کدوم گفتین فقط تمرکزتون رو بزارید رواین دوره وسراغ چیزهای دیگه نرید …
من حتی فایلهای هدیه شما رو هم خیلی نگاه نکردم فقط بعضیها که اونم هدایتی بود وباید میدیدم ….
خداروشکر خیلی تغیرات داشتم
توقدم یازده و دوازده شما در مورد اینکه باید به گذشته برگردیم و ببینیم چه علایقی داشتیم روموشکافی کنیم منم انجام دادم این تمرین رو …
ومتوجه شدم من از همون بچگی علاقه مند بودم به کارهایی که مربوط به بچها هست
درست کردن عروسک وکلا وسایل کوچولو و قصه خواندن و نوشتن برای عروسکها چون من تمام عروسکهایی که درست میکنم تو ذهنم هرکدوم یه شخصیت خاصی دارن با داستانهای خودشون …
وقتی این تمرین رو انجام دادم استاد
تمام سلولهای ذهنم بازشدن ..
وتازه انگار به هوش آمدم بابا این همون کاریه که من اگه ساعتها بشینم پاش خسته نمیشم
نه گرسنگی نه تشنگی هیچی …
یادمامد شما هم گفته بودین کاری رو انجام بدین که اگه ساعتها پاش باشید خستگی متوجه نمیشود حتی اگه بهتون پولی بابتش پرداخت نشه بازم باعشق انجامش میدین …
نمیدونی استاد چقدر خوشحال شدم واشک شوق آمد توچشمم
گفتم به خدا همینه من سالهاست دارم این کارو انجام میدم بدون اینکه خسته بشم پولی بابتش بگیرم ازبچگی من این کارو دوست داشتم ….
وگفتم باید حالا که اینو فهمیدم بیشتر روش کارکنم این چیزیه که بهش عشق دارم ..
استاد خداشاهده وقتی نشستم تمرکزی روی علاقم کارکردم ..
دیدم حتی اگه باشگاهم نرم حالا درحد یکی دوروزه
ولی بازحالم خوبه …
وبعد نشستم باهدایت خدا عروسک جدیدی درست کردم گذاشتم پیجم و
دوستم اونو دید آمد خونمون وکلی عروسک دیگه یکجا ازمخرید کرد …
خیلی خوشحال شدم ..
بعد نشستم یه داستان ذهنی بااون شخصیتهای جدیدی که دوباره درست کردم به کمک خدا نوشتم که همش هدایت خدا بود ..
نمیدونی استاد من بیست بار صدایی که رکورد گرفتم رو از داستان گوش کردم ..
انگار من نبودم اونقدر که این داستان درعین سادگی قابل فهم بودن زیبا بود ..
استاد یه کارهایی انجام میدم توی کارم خودم باورم نمیشه اینو من درست کردم …
انگار یک قدرت ونیرویی ماهر وخلاق درون منه که همه چی رو بلده ..
میگه این کارو اینجوری انجام بده …
استاد اصلا به خدا نمیتونم بگم چه جوریه ولی هرچی هست اونه که داره با دستهای من میسازه ومیگه وخلق میکنه ….
استاد این اتفاقها این تصمیم دوباره
فقط پشتش یک تضاد بزرگی هست که تابحال چندبار برام رخ داده …
باخودم گفتم این اتفاق چه درسی برام داره میخواد چی بهم بگه که بازم تکرار شده …
بعد هم فهمیدم باید تمام انرژی و استعداد وهرچی که دارم رو رو خودم سرمایه کنم …
چون یه جاهایی واقعا ازدستم در میرفت وتمرکزممیرفت روی کار همسرم ..
تا اینکه باز همسرم کارش به مشکل خورد ….
اصلا استاد نمیدونی چقدر درکم ازقانون بهتر شده ..
این فایل اصلا امروز خود خدا بود
به خداوندی خدا قسم خدا از هرچیزی بهمون نزدیکتره ….
استاد یه کارخوب دیگه که خیلی. دارم روش کارمیکنم
سپاسگذاری هست ..
استاد من یه مقاومت توذهنم داشتم در مورد سپاسگذاری کردن که اونم پیدا کردم …
خیلی برام سخت بود ازهمسرم ازخدا سپاسگذار باشم ..نمیدونم چرا
میگفتم خوب انجام میده وظیفشه بده ……
اینو نمیفهمیدم پس ذهنم هست …
بعد که سوالهای خوب پرسیدم خدا منو به این کارم آگاه کرد ….
ازاون روز تا حالا هرروز چهارتا خواسته ی ثابت که جزو پاشنه های آشیل من هست رو همین که بیدار میشم هم میگم هم مینویسم تو تمرین ستاره قطبیم …
یکی اینکه آدم سپاسگذاری تری باشم ..
هم ازخدا هم از همسرم ازبچهام ازخودم ازوسایلم ازادمهای دیگه ازهرچیزوهرکسی که بهم خدمتی میکنه ..
اونقدر بگم تابشه ملکه ذهنم
بعدی اینه با همسرم درست صحبت کنم اونجوری که دوستدارم بامن رفتاربشه صحبت بشه ..
چون من یه کاردیگه ای که تووجودم بود و نمیدونستم اینه که
زورممیاد برای کسی کاری انجام بدم واصلا توکتم نمیره یکی بگه این کارو برام انجام بده اصلا من اون کارو انجام نمیدهم اگرم بدم کاملا ناراضی وفکرمیکردم نباید به بقیه رو داد
واسه همینم باید روش کارکنم ..
همسرم چیزی میخواد سعی میکنم برم بهش بدم واین باور که اون پرومیشه یا هرچی رو تو ذهنم بشکنم
مورد بعدی کنترل ذهنم هست ..
من آگاهانه درطول روز مراقب باشم به چی دارم فکر میکنم واینومثل رژیم گرفتن توورزش که سخته تمرین کنم ..
چون اونایی که تمرین میکنن میدونن اون قسمت رژیم ازتمرینم سخت تره ..
اما بامداومت توی اون کار کم کم بدن عادت میکنه به اون سیستم غذایی ..
به خودم گفتم اشکال نداره اگه ازدستم دررفت فکرهای دیگه آمد ..
اونقدر تکرارش میکنم تا یادش بگیرم ذهنمو بزارم روی خواسته هام …..
مورد بعدی هم اینه اون باورهای محدود کننده و قدرتمند کننده ی ذهنم رو در مورد ثروت پیدا کنم
روی نقاط قوت خودم بیشتر کارکنم …
استاد خیلی خوشحالم من خیلی درکم ازتمرینم ستاره قطبی داره بیشتر میشه ..
چون خیلی دوست دارم این کارو اونجوری که بهم احساس بهتری میده انجامش بدم ..
خدارو هزاربارشکر من العان تومسیر علاقم هستم
استاد راست میگی هرچقدر که من این فایلها رو گوش میکنم
اون سیمانهای ذهنم داره کنده میشه ..
بخدا خیلی من حرفهاتون رو گوش کردم قبلاً ولی العان گوشم بهتر میشنوه اونها رو قشنگ بعضیهاشون رو درک میکنم
استاد اونقدر ازت ممنونم که حد نداره …
دوستت دارم …
استاد جان من عاشق ماشین لکسوز هستم شاسی بلند مشکی وبراق با اتاق سفید نورهای صورتی و……
عکسشو گذاشتم رو صفحه گوشیم …
وچیزهای دیگه که گذاشتم توکانال تلگرامم مخصوص خودم وفقط دخترم از لیست خواسته ها وعکسهای متفاوت از زیبایهای اطرافم
قبل از آشنایی باشما ودونستن قانون فکر نمیکردم زنها هم میتونم ثروتمند بشن خودم رو لایق ثروت ونعمت خدانمیدیدم …
ولی العان میدونم منم میتونم به عنوان یک زن ثروتمند بشم …
واصلا ربطی به هیچ شرایط وهیچ چیزی وجنسیت نداره……….
این بذر امید درقلب منه استاد
منی که اصلا یه روزی خواسته ای نداشتم ..
ولی العان خواسته ای بزرگی دارم وامید دارم به خدا که بهشون میرسم ..
نه اینکه فقط ثروت باشه من درک بهتری ازثروت هم میخوام ودرک بهتر ازخودم وخدا
واینا همش احساس خوب زنده بودن ومهم بودن بهم میده ..وارزشمند بودن ولایق بودن …
استادجان ممنونم ازت سپاسگذارم ازتون
خانم شایسته ی عزیز میبوسمت که این فایلو آماده کردی .ازتون سپاسگذارم ..
در پناه خداوند منان ویکتا باشید
عاشقتونم
به نام آنکه مرا خالق زندگیم آفرید
سلام گرم من به استاد عزیزم و مریم جان
نکات ارزشمند استاد:
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
با سپاس
سلام بر همه عزیزان
خدای من چی بگم راجع به محتویات این فایل
چون دقیقاااا با تجسم سفر دلخواهمو جذب کردم و دقیقاااا بعد گوش دادن جلسه دوم و سوم قدم دوم بود و خدا بهم جایزش و داد اتفاقا همین دیشب کامنت گذاشتم برای اون جلسه و دو روز پیش از سفر برگشتم و چه لحظات فوق العاده ای رو تجربه کردم ثانیه به ثانیه ش و …..
واقعا با همین شرایط فعلی م من جذبی رو کردم که اگه قرار بود قبل آشنایی با قانون این جذب و انجام بدم علاوه بر اینکه ذهنم اصلا باور نمیکرد چه برسه به انجامش بلکه ترمزها اجازه فکر کردن نمیدادن شرایط من همون شرایط قبله تو این مثال و تجربه همون حساب بانکی علاوه بر اینکه من الان سرکار هم نمیرم اما تغییر باور هام تغییر فرکانسم از زمین تا آسمونه و همون تغییر باور و افکار این شرایط و برای من وجود اورده
واقعا موقعیت فعلی ما چیزی نیست جز افکار ما و همین که شرایط فعلی شرایطی که خودم خلقش کردم اینقدر ذهنم مقاومت داشت و نمیخواست بپذیره که همین باور خودش کلی طول کشید تا جاش تو ذهنم درست بشه
استاد دقیقااا همین موضوعاتی که دارن میگن و تو قدم دوم گفتن همییین ها به شکل و شمایل دیگه ولی د قیقااا ماهیت موضوع همینه و همین وجه تمایز ایشون با دیگر افراد که تو این حوزه هستن داره تازه فقط همین یه مورد هزاران مورد دیگه ست که خیلی ها حتی شبیه ش هم نیستن چه برسه بخوان تلاش کنن این سبکی زندگی کنن
از زندگی در بندرعباس یه اتاق خیلی کوچیک تا زندگی در فلوریدا آمریکا که حتی شاید ثروتمندترین افراد داخل کشور بخاطر ترمز ها و ترسهاشون ارزوی همچین زندگی که شما اونجا دارین و داشته باشن چون فقط ثروت نیست که ادم و میکشونه به این کشور و این زندگی انگیزه و باورها و ترمزهای هر فرد متفاوته
یا اون تی وی کوچولو که بیشتر شبیه اسباب بازی بود بعدش جوری پیشرفت که شما چندین اینچ گرفتین و اونم فقط برای بازی کردن کی باورش میشه کسی که پشت دوربین داشت حرف میزد عباسمنش ما باشه من اولین چیزی که به ذهنم رسید و حجم باورش یکم برام عجیب بود لحن صحبت شما بود نمیدونم اون خانم اقا که ریز ریز صحبت میکردن دختر عمو پسرعموی شما بودن یا کی لحن و اخلاق خوش شما که پا به پای اونا شوخی میکردین گفتم همینههه واقعا راست میگن استاد که اون زمان تو اون شرایط تو اون اتاق هم سپاسگزار خدا بودن
ما هم چنین تجربه ای داشتیم و شاید همچین شوخی و خنده ای هم کردیم برای وضع موجود اون زمان اما منو خواهرم بچه بودیم عقلمون نمیرسید که این وضع وضع مناسبی نیست یا شرایط سطح پایینه میگفتیم میخندیدیم چون بچه بودیم و دنبال خوشی و ذوق و تفریح یه مرد تو سن شما که ازدواج هم کرده بود و تو کشوری که تقریبا 90درصد بار زندگی بقولی روی دوش مردهاست و اخلاق و رفتارشون بد میکنه شما با روی خوش و لبخند رضایت و شاید این ایمان و باور که درست میشه همه چیز داشتین زندگی میکردین و این برای من از کل حرفهاتون با ارزش تر بود چون با چشم دیدم عملکرد و رفتارتون و میبینم و این میشه برام سبک زندگی
در رابطه با کنترل ذهن گفتین و مثال روابط زدین دقیقا دو هفته پیش داشت یه تضاد کوچیک از روابط ریشه میگرفت و میخواست پر بشه که سریعا جلوش پیچیدم اونم با دیدگاه مثبت و منطقی و نزاشتم رشد کنه و باورتون میشه حتی به یه روز هم نرسید و دوباره ورق برگشت و همه چیز حتی از قبلش هم بهتر شد و بهتر میشه هر روز
در رابطه با دور شدن ادمها من همیشه همه جا هم گفتم دورم پر اکیپ و دوست بود هر فصلی از زندگیم و خب صمیمیت خیلی بیشتر بود در ما گاهی هر شب همو میدیدیم و خب من هربار به یه طریقی جدا میشدم از اکیپ نه از قصد و به دلخواه من یا اونا یجوری عجیبی اتفاق میفتاد و همینطور تکرار میشد بعد من میگفتم چرا هربار 5/6 سال یا گاهی بیشتر یکی از دوستای 10 سالم باهم بودیم بعد رابطه کات میشد و اکیپ پخش میشدن و باز دوستان جدید و دیگه الان 3سالی هست متوجه شدم بخاطر فرکانس هست و بدون نگرانی و اذیت شدن اجازه میدم فرکانس ها روند خودشون و در پیش بگیرن و دیگه حتی از اخلاق یا بد بودن فردی گله ای نمیکنم چون قضیه رو متوجه شدم و میدونم چیزی بیرون من نیست و همش به خودم ربط داره و هربار دایره روابطم گسترده تر میشه و اونایی که هستن عالی تر میشن و موندگار و اونایی که میرن خاطره میشن و در ذهنم ماندگار و آهااا یه چیز عجیب یادم اومد تو همین سفر اخیرم تو فرودگاه یکی از دوستای 10 سال پیشمو دیدم با بچه ش و خواهرش و دوستاش جمع دخترونه داشتن میرفتن استانبول و اینم خیلی خیلی برام اتفاق باحالی بود شماره های هم و گرفتیم و کلی معاشرت کردیم و گپ زدیم و بعدش هرکدوم رفتیم پی کار خودمون بدون اینکه ای ذره ای دخالت اضافه تر کنیم چه اون چه من و این خیلی قشنگ بود
واقعا دوره دوازده قدم بینظیره و امیدوارم خدا کمک کنه بتونم ادامه ش بدم تا نتایج هر روز بیشتر از روز قبل بشه و بتونم هر روز روی خودم کار کنم و هر لحظه خدا رو تو زندگیم احساس کنم
راستی تیشرت سفیدتون هم خیلی کیوته و خیلی بهتون میاد
ممنونم ازتون استاد و ممنونم از مریم جان عزیزم که این فایل رو در اختیارمون گذاشتن واقعا ارزش صحبتها و مطالبی که تو فایل گفته میشه از کیفیتش صدها مرتبه بیشتره دوستتون دارم
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عزیز عباسمنش،#گذشته تنها چیزی است که در مورد خودت می دانی
انداختن گذشته دشوار است،
سخت ترین چیز در زندگی است.
ولی کسانی که جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگی می کنند.
دیگران فقط تظاهر به زندگی کردن می کنند، آنان فقط خودشان را به نوعی می کشانند، بدون هیچ سرزندگی vitality ،
نمی توانند سرزنده باشند.
آنان در حداقل زندگی می کنند.
و در حداقل زندگی کردن، یعنی:
از کف دادن تمامی زندگی
شکوفایی وجود فقط وقتی رخ می دهد که نیروهای بالقوه ات را در حد بهینه بکار ببری
خداوند فقط در بیان بهینه وجودت است که فرا می رسد
در اینجاست که شروع می کنی به احساس حضور الوهیت
هرچه بیشتر از میان برخیزی، حضور الوهیت را بیشتر احساس می کنی.
موسیقی_درون
موسیقی درون دارای کیفیت عجیبی است.
موسیقی بیرون نیاز به یک ساز موسیقی دارد.
نیاز به دو پارگی دارد:
موسیقی دان و ساز موسیقی،
موسیقی درون دوپاره نیست؛
موسیقی دان خود موسیقی است.
موسیقی دان، ساز موسیقی و همه چیز است.
موسیقی درون، سکوت و صدای سکوت است.
سکوت موسیقی خود را دارد.
این موسیقی را فقط کسانی می توانند بشنوند که تمام سر و صداها را از سرخود دور ریخته اند.
این موسیقی رافقط می توان باقلب شنید نه با سر
کسی تمام وجودش سر است نمی تواند بشنود.
فقط کسی که سر شار از قلب و عشق است. قادر به شنیدن آن است.
این موسیقی پلی رنگین کمانی را پیش پای تو قرار می دهد.
نمی توانی با ذهنت به چنگش آوری و در برش بگیری.
باید ذهن را کاملا دور بیندازی تا ناگهان پدید آید.
این هنر مراقبه است:
به آرامی کنار گذاشتن ذهن، در بر گرفتن موسیقی درون و هم نوا شدن با دنیای درونی و یکی بودن
آن را ‹‹خدا››، ‹‹حقیقت ››
می خوانند
و آن چیزی نیست مگر شنیدن موسیقی سکوت.
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیزم در خانواده عباسمنش
اینروزها در شرایطی هستم که مدام نجواهای ذهنم میاد که منو محزون کنه به قول قرآن
و حرفهای شما در12 قدم برام تکرار میشه که اعراض کنم
با نوشتن
با حرف زدن باخدا
با شکرگزاری
با دلیل و منطق اوردن که قبلآ از پس چالشهای زندگی براومدی از اینم برمیای
با تکرار فایلهای قرآنی
با تکرار جملات قشنگی که خداوند در قرآن بهمون گفته
با حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
خداوند برای من کافیست جز او خدایی نیست توکل کردم برا او و او فرمانروای عرش بزرگ است
هیچ برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خداوند
با تکرار ایاک النعبد و ایاک النستعین
حالمو خوب میکنم و احساسمو وصل میکنم به نیروی عظیم خداوند
اونیکه بزرگترین پناه منه
اون منو هدایت میکنه به بهترین مسیرها
به مسیر نعمتها و ثروتها
نه مسیر کسانیکه مورد غضب قرار گرفتند و گمراه شدند
خدایا شکرت که نعمتهای بی شماری بهم دادی
دل به تو سپردم
کمکم کن
ممنون از همگی
سلام
خدا قوت
استاد قبل این فایل روی اکانت پدرم بودم داشتم روی جلسه پنجم از قدم هفتم کار میکردم و کامنت هارو میخوندم همون جلسه ای که بعد از اینکه مایک عزیز تشریف بردن academy admiral forgot شما ظبط کردین
حتی این جلسه رو هم با اکانت پدرم دیدم ولی وقتی تصمیم به کامنت گذاشتن گرفتم اومدم رو اک خودم
اول از همه جا داره بگم 12 قدم یه شاهکاره خالصه
و خوب کلا استاد اینکه کم کامنت میذارم و فعالیتم هم کمه به دو دلیله
1-اینکه کلا رو اک خودم نیستم بیشتر وقتا رو اک پدرم در حال گوش دادن و کار کردن و مطالعه کردن کامنت ها و فایل های دوازده قدمم
2- هم اینکه بقول خودتون از اون هایی هستم که فقط گوش میدم و نتیجه میگیرم و هیچی نمیگم و به شدت یعنی به شدت وحشتناک کمال گرام تا حالا چندین بار پیش اومده که نتایج فوق العاده میگیرم بعد میام کامنت بذارم در موردش بگم بعد میگم حالا بذار بعدی که خفن تره بزرگتره باحال تره راجبش مینویسم بعد میرم کامنت های بچه ها رو میخونم میگم بابا اینا از بچهها یاد بگیر ببین دم بچه ها گرم مثلا چه میدونم اومدن راجب غذایی که صبح تو ستاره قطبی درخواستش کردن و الان ظهری مادرشون یا عشقشون درست کرده اومدن نوشتن با چه شور و شوقی و چه قلم زیبایی و از چه کلمات روونی استفاده میکنن بعد من مثلا با این همه نعمت و نتیجه خوب ،همش میگم بذار بعدی رو میگم و اتفاقا چقدر هم ایمان خودم قوی میشه وقتی بچه ها اینقدر خوب حتی کوچکترین نتایج شونو مینویسن که اقا این سیستم الهی میلی متری کار میکنه و حتی به یه خواسته ناهار تو اهمیت میده و برآورده میشه
خلاصه که استاد کلا یکم مسئله دارم تو کامنت گذاشتن
میدونی استاد صبح به صبح که پا میشم روبرو اینه که سر و وضعم مرتب میکنم حسم نسبت به خودم چیه؟
حس میکنم دارم بازی میکنم حس میکنم یه سری چیزا هست که کل زندگی فقط حول وهوش همون میچرخه اصلا نمیخوام فلش بک بزنم به گذشتم که چیا کشیدم و چیا خودم سر خودم در اوردم ولی واقعا بعضی وقتا برمیگرم به خودم میگم یعنی این بازی به این سادگی با این قوانین واضح بود که من 16_17 سال پدر صاحب خودمو در اوردم و به الله یگانه و یکتا قسم که الان تو سن 18 سالگی چیزایی رو میفهمم و جوری از زندگیم لذت میبرم که فکر میکنم حتی تو همون عالم بچگی هم این چنین احساسات پاکی و تجربه نکردم
و چی بالاتر از این و خفن تر و گنگ تر ازاینکه یه hint دارم به اسم هدایت (یعنی بخدا حتی الان که میخوام راجبش صحبت کنم از شدت خوشحالی نیشم تا بناگوش بازه) یعنی استاد نگم واست دیگه، اصلا هدایت که کلا یه ادم تنبل ازم ساخته که کلا فکرمو از دار دنیا ازاد کنم یعنی بخدا بعضی وقتا فقط دهنم وا میمونه میشینم به تماشا کردن اینکه چجوری تک به تک اجزای این ملکوت اعلا دارن کار میکنن برا من که این خودش یکی از برکت های 12 قدمه به واسطه فایل هایی که در بحث هدایت اماده کردین
کلا اصلا استاد دوازده قدم از ریشه از پایه دیدگاه ادمو تغییر میده در مورد زندگی دیگه
یعنی من خودم قدم های اول مثلا مینشستم دو سه ساعت فایلارو گوش میدادم کامنت های بچه ها رو میخوندم و اینا و حالم خیلی عاااالی میشد ها ولی خودم این حال خودمو خراب میکردم چرا چون فکر میکردم که مثلا الان نتیجه این کار کردنه همین الان باید بیاد همین الان من باید یه پولی دستم بیاد یا همین الان باید یکی از خواسته هام محقق بشه بعد از یه جایی به بعد باز هم اوس کریم منو بغل کرد برد منو هدایت کرد تا جایی که یروز اینقدر این حال بده شدید شد که سررسید و روان نویس خوشگلم که برا همین 12 قدم هست برداشتم نشستم به نوشتن اوس کریم گفت بنویس گفتم چشم
بنویس):مثلا فکر کن همین الان دقیقا همون life stile داری که میخوای
نوشتم
پایینش نوشتم خوب
گفت بنویس تهش میخوای به چی برسی ؟؟؟!!!!
یکم یه چند ثانیه مکث کردم انگار یه کاسه اب یخ ریختن روم گفتم هیچی دوست دارم حس رهایی داشته باشم حس پرواز پرنده حس اواز گنجشک های روی شاخه حس یه غرور مثبت حس قدرتمندی و…..
وقتی همه اینا رو نوشتم رسیدم به اینکه من دقیقا همین لحظه های ناب و توحیدی رو که دقیقا همین حس هارو داره دارم میکشم که بعد که رسیدم به خواسته هام دوباره همین حس ها رو تجربه کنم
بعد به خودم گفتم علیرضا عشقم با تمام احترامی که برات دارم ولی تو این مورد خییییییییلی پرتی . یعنی خدارو گواه میگیرم اینقدر اتفاقات راحت و روان و کیفیت اتفاقات خوب و عالیتر شد بعد این جریان که بیا و ببین
حالا جالبه که این در حالی بود که استاد بارهای بار گفته زندگی مقصد نیست مسیره !!!!
یا استاد بحث رهایی که شما فکر میکنم قدم ششم راجبش فرمودین یعنی بخدا بعد از اون جلسه که کار کردم روش و دیدگاهمو تغییر دادم و کارامو راحت تر و اسون تر میسپارم به اوس کریم که برام ردیف کنه بخدا صبحا اینقدر راحت و سبک بیدار میشم که برم سر کارم و خیالم راحته یجوری که انگار یه شرکت و حتی فراتر از اون تحت امر منه که کارای منو بکنه اینقدر بیخیالم
یا استاد یه مدت برای افزایش درامد و ثروت ساختنم روی این جمله کار میکردم (( ان الله غنی و حمید یرزق من یشا بغیر حساب من حیث لا یحتسب )) و انرژی بینظیری میگرفتم از این جمله و باور اما دوباره خودم حال خودمو میترکوندم چجوری ؟؟میومدم درگیر میشدم که حالا چجوری با چه ایده ای
و اما دوباره همه زندگی من اوس کریم وارد بازی هدایت شد اومدش گفت اقا تو خودت داری میگی من حیث لا یحتسب از جایی که تو کله و مغز نخودی تو نمیگنجه دیگه درگیر چی میشی اقا من گوش دادم و تا حد امکان سعی میکردم به چگونگی گیر ندم خلاصه که گذشت یه چند روزی یه مسئلهای پیش اومد که من فهمیدم باید بیشتر روی فراوانی کارکنم بالخصوص فراوانی مشتری خدارو گواه میگیرم که هیچ ایده خاصی نیومد اما همون شرایط به مراتب بهتر شد و فروش فوق العاده شد البته که هنوز هم دارم روش کار میکنم چون به استاندارد من نرسیده هنوز
اره دیگه خلاصه که استاد بخدا تا فردا صبح طول میکشه اگه بخوام فقط چهار پنج تا از این اتفاق های خیلی خوبی که توی همین 1 ماه پیش افتاده بگم
راستی الان یادم اومد من اگه بخوام راجب موفقیت های تحصیلیم بگم هم که جای خود دارد تو اون مورد که به معنای حقیقی کلمه فقط دارم بازی میکنم واسه خودم انگاری که خدا گفته عزیزم تو کلا دخالتی نکن تو هر معدل و رشته و مقامی میخوای برات میارم همینقدر بگم که استاد من همین امسال با معدل 19/79 رشته ریاضی ورداشتم که جزو ده نفر برتر استان شدم از نظر معدل (بخاطر اینکه دوسال وقفه تحصیلی داشتم امسال انتخاب رشته کردم ).
اره دیگه واقعا بعضی وقتا بی دلیل داد میزنم اوس کریم دمت گرم عاشقتم و چقدر عشقم به خودم بهتر و بیشتر شده هر روز به خودم میگم عشقم تو یه پسر فوق العاده بینظیری از هر لحاظ….
بخدا هی میخوام کامنت تموم کنم یه چیزی یادم میشه میگم حیف اینو نگم
استاد بخدا من همون پسری ام که تا همین دو سه سال پیش چه میدونم کفش مورد علاقمو نمیتونستم بخرم الان استاد فقط هدیه هایی که میدم به دوستام و پدرو مادرم (که من فقط باید یه کامنت بنویسم راجع رابطه ام با این دوتا فرشته مخصوصا پدرم ) از چیزهایی که برا خودم میخرم بیشترن
و اره دیگه واقعا این مسیر و این فایل ها هم چیزی نیست که بگی چه میدونم یه بار گوش کنم حالا ،حالا هر وقت حسش بود کار کنم رو این قانون هر وقت حال کردم یه نگاهی هم به کامنت ها میکنم نه به خدای ابراهیم قسم که اینطور نیست و این یه مسیره پر از شادی و خیر و برکت و عشق و فراوانی که همیشه ادامه خواهد داشت تا ابد تا به هنگامی که مرگم پلی باشد برای وصال عاشق و معشوق
و یکی از دعاهایی که همیشه میکنم و توصیه میکنم که شما هم بخونید اینه):
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
خدایا شکرت
تو خدای غیر ممکن هایی
تو خدای باورهای قشنگی
تو خدای عشق و رابطه های قشنگی
تو الهام کننده خیر و شری
تو تمام اون درکی هستی که از جهان دارم
عاشق خدا و خودم و همتون هستم…
سلام درود خدمت استاد نازنین خانم شایسته عزیز و دوستانم در این جمع انشالله همگی تون سرشار از عشق و ثروت حال خوب باشید !
وای وای از این فایل و از آگاهی این فایل چیقدر آگاهتر شدم بزار داستان های زنده گیم را تعریف کنم
استاد تا الان به هر چی فکر کردم رسیدم از کامیاب شدن در رشته دلخواه در عالیترین دانشگاه ، کار عالی ، مهاجرت که همیشه فکر میکردم که مهاجرت کنم و اینقدر در امد داشته باشم همگی شو با لطف الله رسیدم مهمتر از همه به رابطه عواطفی دلخواه که در این روزا بهش رسیدم نمیدونید چی ذوق دارم همون چیزی را که در دفترم نوشتم همون شد ….
داستان مهاجرتم بگم که اون موقع از قانون سر در نمیاوردم ولی دوشت داشتم مهاجرت کنم تو کره جنوبی چکار میکردم در باره اش فکر میکردم و حتی استایل ام به سبک کره یی ها تغیر داده بودم موهام را مثل کره یی ها میذاشتم نشانه اش این بود که بقیه میگفت جای تو کره است چون شبیه اونا هستی و رفتار میکنی این باور کردم به طرز بسیار زیبا هدایت شدم به کشور کره و خداروشکر اینجا به آنچه که قبلا فکر کرده بودم رسیدم از درآمد عالی ، روابط عواطفی ، ماشین و، و، و ……….
اینقدر نتیجه دارم که باید ساعت ها بنویسم اما نتیجه اصلی موقع رخ داد که فکرم تغیر کرد الان خداروشکر که این لطف خدا است در ذهنم فقط فکر پیشرفت و رشد و شکیبایی است و چیقدر این فایل برام درس داشت و چیقدر به این فایل نیاز داشتم که بیشتر بیشترجدی جدیتر روی خودم کار کنم کنترول ذهن داشته باشم و ورودی های خوبی در ذهنم بدهم …..
خدایاسپاسگذارم هر چی ازت خواستم بهم دادی و تشکر میکنم از استاد عزیزم و دوستان عزیز که ازشون چیزی یاد مگیرم
بهترین ها را برای تان آرزومندم ️
به نام الله یکتا
«تعهد»
حرفای استاد مهم اند ولی وقتی یه حرفی رو چندبار تکرار میکنه یعنی اون نکته سوپرمهمه و چندین بار استاد تکرار کرد بخاطر تعهده من باید خیلی حواسم رو جمع کنم به این کلمه.
دلیل اینکه افراد نتایج متفاوت میگیرن همون تعهده ، اینکه چقد داری متعهدانه زندگیت و رفتارات رو با قانون تطبیق میدی ؟ به همون میزان نتیجه داری ، هر زمان که متعهدانه کار میکنم نتایج عالی پاداش تعهدم بوده و هرجا شل گرفتم نتیجه ها هم شل شده .
مثال کلاس زبان که استاد برای نتایج میزنن خیلی به جاست ، ورودی هر ترم کلاس زبان چند نفره؟ وسط ترم یه سری ها ول میکنن ، اخر ترم یه سری میخونن فقط قبول شن ، بعضیا ترم بعد نمیان ، بعضیا یه ترم ول میکنن بعد دوباره میان بعضیا تجدید ترم میشن و هزار مدل دیگه ، میبینی از ورودی مثلا 100 نفر 2نفر خروجی داریم که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنن ، همه یه آموزشگاه میرفتن اما چی نتیجه رو رقم زد ؟ تعهد ، چون اونا نه تنها خودشونو دوختن به کلاسا بلکه زندگیشونم تا جای ممکن دوختن به این هدف الانم ثمره شو خودشون میبینن وسلام .
مورد بعدی تنها شدن ، خیلی خوب میفهممش ، قبلا تو یه جمع هایی بودم که از چرررندیات میخندیدیم و حرف میزدیم و ادعامون هم میشد خوشیم ! من الان اون جمع ها رو که حتی ندیدمشون نمیدونم کجان با اینکه اکثر آدمای اون جمع رو باهاشون نسبت داشتم ولی حتی یه لبخند هم نمیتونم به چرندیات اون موقع بزنم چه برسه به خنده … دنیا کاری کرد که تماااام ارتباطات من به طرز جالبی قطع شد و من چقدرررر راضی ام خدا میدونه صدتا جنگ نمیتونست انقد همه چیو از ریشه بزنه .
درباره تجسم هم واقعا همینه، دورانی که هیچ آشنایی با قانون نداشتم تصور میکردم دانشگاهم تموم میشه و دربه در دنبال کار میگردم و گیرم نمیاد و دقیقا همین شده بود
همسری که الان دارم همه خصلت هاش رو از دوران نوجوونی تصور میکردم ، حتی بخاطر فیلمای عاشقانه ی زیاد که دیده بودم تصور میکردم با کسی وارد رابطه میشم که خانوادم مخالفن و اون خیلی عاشقمه و تلاش میکنه و ما با مشقت های فراوان میرسیم به هم ( خنده) و 6سال پیش دقیقا همونجور شد مو به مو و بعد از ازدواجمون شرایط دقیقا طبق تصورات من پیش رفت الان که فکرشو میکنم حتی بالاپایین هامون رو هم من از قبل بهش فکر کرده بودم ولی در کل من واقعا در زندگیم هر بار احساس خوشبختی بیشتری میکنم.
حتی من سالها پیش که دنبال خدای ناشناخته بودم تصور میکردم من آخرش یه چیزایی میفهمم که هیچکی نمیدونه ولی من میدونم و الان که 1/5ساله با مبحث توحید و قوانین الهی آشنا شدم با خودم میگفتم دیدی همون شد .
بعد از آشنایی من با این مباحث حس کسیو داشتم که بهش آتش داده بودن ، میتونست باهاش غذا بپزه خودشو گرم کنه صنعتگری کنه ولی اون در 90درصد مواقع باهاش خودش و دنیاشو میسوزوند و حالا فهمیده بود عه این آتیشه رو میشد باهاش اونکارا هم کرد ؟؟ و از اون موقع آروم آروم و تاتی تاتی ولی با «تعهد» دارم یاد میگیرم خلق کنم و از این بابت خداروشاکرم و به خودم افتخار میکنم و خدا میدونه چقدرررر از خلق سلامتیم ، خلق روابط رویایی ترم ، خلق آرامشم ، خلق پول بیشتر ، خلق نعمتای بیشتر ، خلق شادی و رضایت بیشتر لذت بردم و میبرم و این یعنی مسیر درست و الهی که منو به سطح های بعدی و هدفهای بعدی میرسونه
خدایا شکرت