https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
فایلی که امروز هدایت شدم بهش موضوعش تجسم خلاق هست همه ما در طول شبانه روز و در هر لحظه در حال تجسم هستیم حالا این تجسم یا خودآگاه هست یا ناخودآگاه و هم مثبت هستش هم منفی هم خواسته هامون هست هم ناخواسته ها و این خود ما هم هستیم که انتخاب میکنیم چی رو تجسم کنیم البته موقعی انتخابمون آگاهانه هست که قوانین رو درک کرده باشیم و در این صورت افکارمون رو به سمت خواسته ها جهت دهی میکنیم و تجسم رو باید تا جایی ادامه بدیم که احساسمون خوب هست در غیر اینصورت فرکانس مخالف خواسته هامون به جهان ارسال میکنیم خود من از وقتی که با قوانین آشنا شدم تا جایی که بتونم افکاری که در جهت خواسته هام باشه رو در ذهنم مرور میکنم واقعا این تجسم یه نعمت خیلی بزرگیه که میتونیم هر آنچه رو که میخایم فارغ از عوامل بیرونی در ذهنمون تجسم کنیم و زندگی کنیم یادمه بار اولی که من ناخودآگاه تجسم کردم کلاس چهارم ابتدایی بودم که شب ها قبل از اینکه میخابیدم چشام رو میبستم و هر آنچه دوس داشتم با اون تصورات بچگیم تجسم میکردم و اینکار رو برای اولین بار که انجام دادم کلی احساس خوب گرفتم و باعث شد که تا مدت های زیاد این به یک عادت تبدیل بشه ولی خب من اون زمان هیچ گونه درکی از قانون نداشتم و نمیفهمیدم که این یه تکنیک هستش و فکر میکردم یه کاری رو خودم کشف کردم و به هیچ کس هم نمیگفتم چون میترسیدم منو مسخره کنن و بعد از سالهای زیاد که گذشت و من به دوران جوانی رسیدم خداوند از راههایی که به ذهنم نمیرسید منو با قانون آشنا و به این سایت هدایت کرد تجسم موقعی میتونه نتیجه مثبت در جهت خواسته هامون داشته باشه که قانون رو درک کنیم و ورودی هامون رو کنترل کنیم و اونوقت با احساس خوب تجسم کنیم چون احساسمون تعیین میکنه نتیجه رو نه فرضا خود تجسم چون ممکنه در حین تجسم یه خواسته باورهای مخرب که از ورودی های نامناسب میاد حسمون رو بد کنه و حتی اگه روزی ده ساعت هم تجسم کنیم ولی حسمون بد باشه فرکانسی که ارسال میکنیم خلاف رسیدن به خواستمون باشه اینجاست که به قول استاد احساسات خوب=اتفاقات خوب و احساسات بد=اتفاقات بد خود من بعد از آشنایی با قانون همیشه سعی میکنم آگاهانه توجهم رو از مسائلی که دوس ندارم بردارم و رو مسائلی تمرکز کنم که بهم احساس خوب بدن و اینکه همیشه به خودمون یادآوری کنیم من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که در طول زندگی برام میفته پس آگاهانه و طبق قانون جهان عمل کنیم که اتفاقات خوب رو تجربه کنیم و اینکه من خالق تمام خواسته هام هستم پس در جهت رسیدن به خواسته هام قدم بردارم.
خدایا مارو به راه کسانی هدایت کن که به آسونی به خواسته هاشون میرسن الهی آمین
خدایا من هرچه دارم رو تو به من دادی من هیچ ندارم من در برابرت تسلیمم پس هدایتم کن و کمکم کن بتوانم قدرت به من بده تا ترمزهامو بشناسم و رفع کنم و رشد کنم
سلام به استاد سخاوتمندم سلام به استاد زیبا سخنم استاد توحیدیم معلم و راهنمایم سلام به مریم بانوی مهربانم دست مریزاد
استادم از کجا بگم براتون من چند ساله فایل گوش میدم و دانشجوی شما هستم اما دیروز یه جور دیگه هدایتم کرد و چون من آماده دریافت شدم خداوند هم دست بکار شد
یه ماه میشه دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میکنم و یادداشت برداری میکنم اما خیلی کند پیش میرفتم جلسه سوم هستم دوسه روز میشه تمرکزی دارم کار میکنم دیروز همونطوری که داشتم گوش میدادم به تمرینها رسیدم و مریم جان داشتن صحبت میکردن که باید احساس لیاقت داشته باشی یعنی در درونت ایجاد کنی و بیا ترمزهاتو بشناس و رفع کن و خودتو لایق تمام خوبیها و زیباییهای جهان بدون خیلی منو تو فکر فرو برد که آره همینه چرا زودتر از اینها نفهمیده بودم و چسبیدم به گوش دادن و نوشتن تمرینها
تا امروز که اومدم تو سایت و روی نشانه زدم فایل احساس عدم لیاقت اومد و رفتم سراغ کامنتهای دوستان عزیزم
وای خدای من ممنونتم اونجا هم باز خدا منو هدایت کرد و واضح به من گفت چکار کنم چون چند روز پیش ازش خواستم گفتم یه نشونه یه ایده ای به من نشون بده که من چطوری ترمزهامو پیدا کنم تا رشد کنم خدایا من عقلم نمیرسه تو هدایتم کن
یکی از دوستان نوشته بود خداوند منو لایق آفریده منو اشرف مخلوقات آفریده به من قدرت خلق زندگی داده پس چرا باید نا آگاهانه خودمو بی ارزش کنم
اگر من لایق هستم و روح خدا در من دمیده شده پس باید خیلی هواسم به خودم باشه افکار منفی آدمهای منفی هر چیز منفی رو به ذهنم جا ندم
و میگفت از این ترفند استفاده میکنم و اجازه نمیدم افکار منفی و آدمهای منفی وارد ذهنم بشن چون من لایق خوبیها هستم و بنده محبوب خدا هستم اگه افکار منفی بیاد تو ذهنم از خدا دور میشم و احساسه لیاقت زیادتر شده
و منم درس گرفتم از این کامنت پر مفهوم دوست عزیزم و آویزه گوشم میکنم و چون من لایق خوبیها هستم لایق ثروت و نعمت هستم میام ذهنمو کنترل میکنم و بهش اجازه نمیدم افکار منفی و آدمهای منفی نفوذ کند و به جای منفی ها هر چیز خوبی رو تجسم میکنم و میدانم جهان جواب میدهد و پاداش منو میدهد به قول استادم بوم بوم بوم درهای رحمت و نعمت و ثروت و سلامتی به روی باز میشود
استادم ممنونتم که دستان خداوند برای من هستین
از دیروز احساسه لیاقت بالا رفته و به همون اندازه که لیاقت پیدا کردم جهان هم جوابمو میده من مطمئنم
به نام خالق هستی همان خالقی که از روح خودش در من دمیده تا من هم خالق زندگی خودم باشم
سلام استاد عشق
سلام دوستان
تو سن 18سالگی خواستم این بود که یه خونه 3خواب یه ماشین ویه کار شرکتی که اموراتم با درامدش اصلاح بشه داشته باشم زود ازدواج کردم چون میتونستم از عهده متاهلی بر بیام و میخاستم دوتا فرزند یکی پسر و دیگری دختر که فرزند اولم پسر و در سن 40سالگیم باهام رفیق باشه تا بتونم بیشتر کمکش کنم الان پسرم 14ساله ومن 36ساله هستم اون خانه و ماشین چند ساله دارم
چند سالی عشق مدرک دانشگاهی و تحصیلات بالا داشتم ودر موردش صحبت میکردم، 2 سال هست که مدرک لیسانس با وجود کار و خانواده و فرزند بدست اوردم
بعد چند سال کار شرکتی خسته شده بودم وهمیشه به این فکر بودم که کسب و کاری داشته باشم و الان یه کاسب موفق هستم
دوستان اینها تماما قبل از اشنایی من با استاد بود از زمانی که با خانواده عباسمنش اشنا شدم بهتر بیشتر و سریعتر رشد کردم تمام زندگیم وام و بدهی بود امروز هیچ قسط و بدهی ندارم
از فایلهای رایگان استفاده میکردم که رفیقهای چند سالم ازم دور شدند یه مشکلی پیش امد اصلا باور نکردنی یک سالی هست که پدرم رو ندیدم به جد میگم واقعا منفی گراس ایشون بعد پدر خانم ومادر خانم به طور کل رابطه ندارم دعوا نکردم توهین نکردم سر یه مسئله پوچ این رابطه قطع شد اینها جزع عزیزانم هستند از حالشون با خبرم ولی ارتباطی ندارم
استاد عزیز واقعا برام صحبتهای شما تجربه شده من قانون فرکانس با تمام وجود حس میکنم هر چغدر دارم رشد میکنم افراد نزدیک به من هم تغییر میکنند
دوره عزت نفس و ثروت یک رو تهیه کردم نتایج عجیب و عالی شکل گرفت البته هنوز من کامل و دقیق تمرینات انجام ندادم و درحال تکرار هستم این شده نتیجه
امروز که دارم این رد پا رو به جا میگذارم نسبت به قبل تنهاتر هستم اما خیلی خوشحالتر وراضی تر از قبل با خودم بیشتر لذت میبرم و دوست دارم بیشتر خلوت کنم زمان زیادی تو سایت عباسمنش باشم
حال دلم خوبه کمتر ناراحتم و بیشتر خوشحال در مورد مباحث روز مره بحثی با هیچ کس ندارم واین زمانهارو برای فکر کردن به قوانین و ارزوهام میزارم میدونید هر جا که ازم بخواند صحبت میکنم والا سکوت بهترین راه میبینم برای فکر کردن
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های نازنین سایت…
استفاد اگاهانه از قدرت تجسم خلاق : میشه خیلی راجع بهش مطلب نوشت تا فردا میتونم راجع بهش بنویسم
تجسم چگونه رخ میده ؟
همه ی ما این قدرت رو درونمون داریم …بصورت رایگان بما داده شده …قدرتی که تنها ب ما انسانها داده شده …هیچ موجود دیگری چنین توانایی رو در اختیار نداره
کاری که همه ی ادما هر لحظه دارن انجامش میدن اما در بیشتر مواقع نااگاهانه ….درواقع همه ی ما داریم تجسم میکنیم چه بخوایم چه نخوایم تجسم بزرگترین راه موفقیته اما نکته ای که خیلی مهمه احساس ماست که موجب جذب میشه نه صرفا تجسم و تفکر….تجسمی که توش احساس نباشه هیچ اتفاقی برات رقم نمیزنه …حالا این احساس چگونه و از چه راهی خلق و ب وجود میاد ب خودت و انتخابی که کردی بستگی داره که در نهایت بر میگرده ب ذهن …
همه چی ذهنیه و ب ذهن ما برمیگرده اما قدرتی که درون ماست دیده نمیشه برای بکارگیری این قدرت نیاز ب یادگیری سازوکارذهن داریم
خیلی ها ب چیزی که دوست ندارند توجه میکنن … ب چیزی که نمیخوان توجه میکنن چون نمیتونن ذهنشون رو بدرستی کنترل کنن و همین باعث ایجاد نگرانی و ترس میشه و در نهایت ترس باعث میشه اتفاقات بدی در زندگی تجربه کنه (مثال از هرچی بترسی سرت میاد )
درجهانی زندگی میکنیم که ارتعاشیه هرموجودی هر شیئی درحال مرتعش شدنه و از خودش ارتعاش داره و ارتعاشات ما توسط قانون قدرتمند جذب سازمان دهی میشه و ارتعاشات مشابه همدیگرو جذب میکنن
دقیقا مشابه سیستمی که در امواج و فرکانسهای رادیویی رخ میده که بدون هیچ سیمی ارتباط برقرار میشه تنها توسط قانون جذب این اتفاق رخ میده ما تنها موجوداتی هستیم که میتونیم ارتعاش مون رو هر لحظه با افکارمون تغییر بدیم و در ارتعاشی که دوست داریم قرار بگیریم
اما این موضوع خیلی هم راحت نیست و نیاز ب اموزش و تربیت ذهن داره ذهنی که ب حال خودش رها شده باشه مثل زمینی میمونه که توش علف هرز درمیاد
افکار ما فرکانس داره و فرکانس های مشابه همدیگرو جذب میکنن حتی اگه خیلی ها بخوان جلوی اینکارو بگیرند نمیتونن چون قدرت قانون جذب بسیار بیشتر از این حرفهاست ب همین خاطر هست که این نیرو دیده نمیشه چون یه نیروی درونیه
این قدرتیه که خداوند بما داده تا هرچی که میخوایم رو باهاش بدست بیاریم ما مثل یه اهنربای زنده میمونیم که با افکارو احساس مون هرچیزی رو بسمت خودمون میکشونیم اما نکته مهم قرار گرفتن در فرکانس خواسته مون هست
در جهانی زندگی میکنیم که هرچی بخواییم توش هست اگر هم نباشه با قدرتی که خداوند بما داده توانایی خلق کردنش رو داریم
اما مهم اینه که در چه فرکانسی قرار داریم ؟
چرا فردی هرچی ادم بدبخت و بیچاره ب پستش میخوره ؟
چرا فردی هر چی ادم گدا گشنه ب تورش میخوره ؟
چرا فردی در دنیایی که همه چی هست دنیایی که انباری سرپوشیده از ثروت و فراوانیه هر چی ادم درب و داغون ب پستش میخوره ؟
یابرعکس چرا فرد دیگه ای بدون زور زدن از زمین و اسمان براش پول و ثروت میباره ؟
چرا فردی بدون زور زدن ب خواسته اش میرسه ؟
این ادمو ب فکر فرو میبره …
چون اون فرد در فرکانس بدبختی و درب و داغون قرار داره جهان هرگز اشتباه نمیکنه
چون اون فرد در فرکانس ادمای بدبخت و بیچاره قرارداره و مثل اهنربا اونارو از اون سردنیا بسمت خودش جذب میکنه
اگر مثل فرد دوم در فرکانس خوشبختی و ثروت باشه ادمها …شرایط …موقعیتها و اتفاقاتی رو بسمت خودش جذب میکنه که هماهنگه با ارتعاشی که در ان هست
همه چی در این دنیا برمیگرده ب فرکانسی که در ان قرار داریم …همه چی در این دنیا بصورت فرکانسی خلق میشه …
خیلی مواقع افرادی که در شرایط بدی قرار دارند یا مشکلات دارند بدلیل فشاری که اون مشکلات ب ذهنشون میاره نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن درچنین مواقعی قرار گرفتن در فرکانس خواسته بسیار سخته همینطور تجسم کردن
چون تجسم زمانی جواب میده که ذهن ارام باشه و فرد احساس خوبی داشته باشه در غیر اینصورت نمیشه
هرچیزی در این جهان از خودش ارتعاش داره و در یک محدوده ارتعاشی قرار داره برای انکه ب خواسته مون برسیم باید در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم
چگونه در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم ؟
خیلی ها میگن اول شرایط و اوضاع بیرونی خوب بشه تا من بتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم اما جهان ب این شکل عمل نمیکنه
جهان دقیقا برعکس این عمل میکنه یعنی میگه اول تو در فرکانس خواسته ات قرار بگیر
اول تو خواسته ای که داری رو واضح مشخص بکن
تو باید اول بدونی از این دنیای مادی که واردش شدی چی میخوای ( فرکانسش رو ارسال کنی تا من بهش واکنش نشون بدم وقتی تو چیزی ارسال نکردی من ب چی واکنش نشون بدم ؟ )
اون وقته که جهان شرایط و اوضاع رو جوری برات هماهنگ میکنه که ب خواسته ات برسی
این همون جاییه که 90درصد افراد مسیرو اشتباه میرند البته بهتره بگیم توانایی انجامش رو ندارند
خیلی ها خودشونم نمیدونن چی میخوان ….. حتی معنای خواستن رو هم بدرستی نمیدونن ….کل داستان از همین جا شروع میشه …
خواسته واقعی یعنی وقتی بهش فکر میکنی زور نزنی تا ب احساس خوب برسی یا الکی تکرارش کنی فقط ب خاطر اینکه تمرینت رو انجام دادی خواسته واقعی یعنی دست خودم نیست وقتی بهش فکر میکنم دیوانه میشم…
چون وقتی ندونی واقعا از صمیم قلب چی میخوای هیچ احساسی در تو شکل نمیگیره و تا زمانی که احساس شکل نگیره عملا یعنی هیچ ….
خواسته باید طوری باشه وقتی بهش فکر میکنی یا در ذهنت تجسمش میکنی ضربان قلبت تندتر بزنه
خواسته واقعی یعنی اینکه اصلا کاری ندارم بهش میرسم یا نه وقتی بهش فکر میکنم انقدر ذوق میکنم که انگار همین الان دارمش
خواسته ی واقعی یعنی اینکه شبا وقتی موقع خواب بهش فکر میکنم یا تجسمش میکنم بدون انکه خودم بخوام حالم خوب میشه
خواسته واقعی یعنی اینکه وقتی بهش فکر میکنم انگار ناخوداگاه انقدر تحت تاثیرش قرار میگیرم که انگار یکی منو هیپنوتیزم کرده و طوری از خودم بیخود میشم که درون خواسته ام حل میشم و هیچ صدای از بیرون نمیشنوم
خواسته ی واقعی یعنی اینکه اصلا دست خودم نیست وقتی که تجسمش میکنم از فرط خوشحالی دیوانه میشم …
اگه وقتی ب خواسته ات فکر میکنی یا وقتی تجسمش میکنی این حالتی میشی پس بدون خواسته ات رو درست انتخاب کردی حتی اگه بقیه مسخره ات کنن یا بگن تو خل شدی
اصلا مهم نیست…مهم اینه که تو در ارتعاش خواسته ات قرار داری و قراره از یک راهی که هیچکس نمیدونه ب خواسته ات برسی
اما خیلی ها اینو نمیپذیرند که ما بهش میگیم نداشتن ایمان و یا باور … اغلب انسانها چیزی که میبینن رو باور میکنن نه ب چیزی که نمیبینن
اما ادمای موفق ب چیزی که در بیرون میبینن و دوسش ندارند توجه ای نمیکنن حتی اگه در اوضاع و شرایطی باشند که بسیار سخت و دیوانه کننده باشه
واقعا قدرت میخواد در شرایط بسیار سختی باشی و مشکل داشته باشی اما شرایط فعلیت رو نپذیری و چیزی که در درونت میبینی ایمان داشته باشی
این همون باور و ایمانه که افراد کمی در اون موفقند ..حرف زدن راحته اما عمل کردن و مهمتر از اون نتایجه که ثابت میکنه ایا ب چیزی که میگی باور داری ؟
تجسم یکی از قدرتهای ذهنی ماست که میتونیم در رسیدن ب خواسته هامون ازش استفاده کنیم …چون ذهن ما توانایی درک تفاوت بین دنیای واقعی و خیالی رو نداره هرچیزی که ما یا ذهن مارو تحت تاثیر قرار بده یا ب اصطلاح احساس مارو دگرگون کنه مهر تاییدی از جانب ذهن میخوره و اونو میپذیره و اگر این موضوع چه اگاهانه و چه نااگاهانه زیاد تکرار بشه در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره حتی اگه یه توهم باشه در نهایت شکل مادی بخودش میگیره و ما بهش میگیم واقعیت درصورتیکه ما خلقش کردیم
تجسم خلاق درواقع یک تکنیکیه که بما کمک میکنه تا باهاش اهداف و ارزوهامونو در دنیای دیگه ای بصورت واضح مشاهده کنیم و هرجایی نیاز ب تغییر یا اصلاح داشت انجام بدیم …
قدرت تجسم خلاق باعث میشه تا انرژی ذهنی ما بسمت خواسته مون سوق پیدا کنه ما ب هرچی که توجه کنیم میتونیم انرژی رو در اون محدوده ب جریان بیندازیم همیشه همه چیز از ذهن شروع میشه تو دنیایی زندگی میکنیم که میتونه توی یه چشم برهم زدن هرچیزی اتفاق بیفته …
یادمه در گذشته وقتی هنوز هیچی از قوانین نمیدونستم توی یک مجلس عروسی وقتی نوازنده ها رو دیدم انچنان شیفته نوازندگیشون شدم که در یک لحظه ب خودم گفتم منم میخوام یه روزی یه نوازنده ماهر بشم …منم میخوام نوازندگی رو یاد بگیرم
بخوبی بیاددارم شبا موقع خواب تجسم میکردم که تو مجالس عروسی هستم و بین 500 تا 1000نفر دارم مینوازم و همه برام دست میزنن و تشویقم میکنن
زمانی بود که نه ساز داشتم نه چیزی از موسیقی میدونستم ( داستانش خیلی مفصله ) اما بعد از دوسال این اتفاق افتاد و من بشکل واقعی در دنیای مادی تو عروسی ها بین هزاران نفر مینواختم و همه تشویقم میکردند
دقیقا همون چیزی که تو ذهنم تجسم کرده بودم در دنیای مادی اتفاق افتاد حتی تو خدمت سربازی هم تو گروه موزیک بودم …
من اون موقع ب این فکر نمیکردم یا نگران این نبودم اگه نتونم پول ساز رو جور کنم یا نتونم ساز بخرم چی میشه من فقط صحنه ای که روی سن بودم و داشتم برای افراد مینواختم رو در ذهنم تجسم میکردم در نهایت هم اون اتفاق افتاد
تغییرات همیشه اول از ذهن شروع میشه همیشه اتفاقات قبل از رخ دادن در دنیای مادی توسط ما در بخش ذهنی مون اتفاق میفته و ما بارها انرا حس میکنیم
حتی تجسماتی که بعضا ترس رو در ذهن مون ایجاد میکنه اگه کنترل ذهن نداشته باشیم و روی اون متمرکز بمونیم در نهایت بشکل مادی انرا در دنیای فیزیکی تجربه خواهیم کرد
چون ب هرچی که حس بدیم در واقع ب هر تصویر و تجسمی که در ذهن مون بهش حس بدیم در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره
چون ذهن مون فرق بین واقعیت و تخیل رو تشخیص نمیده حتی اگه چیزی که ازش میترسیم یا برعکس چیزی که باهاش شادیم حتی اگه یه توهم باشه اگر بر روی ذهنمان تاثیر بذاره و روش متمرکز بمونیم در بیرون اشکار میشه
هر تصویری که در ذهن میسازیم گویای هزاران کلمه ست که از افکارمون نشات گرفته و افکارمون چیزی نیست جز انرژی که توسط ما و ابزاری بنام ذهن تغییر شکل میده
دنیایی که در ان زندگی میکنیم هم ثروت هست هم فقر بستگی بما داره چی رو باور میکنیم
میتونیم چیزی که دوست داریم یا چیزی که دوست نداریم رو تماشا کنیم ما قدرت انتخاب داریم اما گاهی ذهن شرطی یا ذهن ناخوداگاه ماست که کنترل توجه مارو در دست گرفته و انتخاب با ما نیست انتخاب در ناخوداگاه مون رقم میخوره
در واقع ناخوداگاه خوداگاه مارو در اختیار میگیره یعنی ما میخواییم ب چیزی که دوست نداریم توجه نکنیم اما انگار دست خودمون نیست و چیزی از درون داره توجه مارو میکشه ب سمت موضوعی که دوست نداریم
هرچیزی که زیاد ببینیم درنهایت ذهن ما همون رو میپذیره وقتی هم که پذیرفت حس شکل میگیره و باور میکنه وقتی هم که حس شکل بگیره ارتعاش تغییر میکنه و در نهایت این ارتعاش ماست که تعیین میکنه چه چیزی بسمت ما جذب بشه
امیدوارم بچه ها از قدرت تجسم ذهنی شون ب خوبی و درستی استفاده کنن و در ذهنشون رویاها و ارزوهاشون رو با احساس خوب ب تصویر بکشند و انقدر روش متمرکز بمونن تا شکل مادی بخودش بگیره
از استاد عزیز بابت ضبط این فایل و از خانم شایسته عزیز بابت پیدا کردن این فایل زیبا سپاسگزاری میکنم
جمله ای شدیدتکونم دادوبهانه ای که خیلی ازماها منشااتفاقات زندگیمون میدونیم این بود.
((﴿توتاثیرگرفتی تو باورکردی )))
بازهم باوجوداینکه دیگران مثل پدرومادریا جامعه روی ماتاثیرمیذارن ولی مابایداینجازرنگ باشیم وتاثیرروبدون فکرقبول نکنیم بدون فکراینکه ببینیم جزقوانین جهان وخداهستن یانه بعدبپذیریم این میشه تاثیرمثبت
اگردیگران باعث هدایت من به این مسیرشدم چون درنهایت من میخواستم من باورکردم این راه رو من ایمان داشتم دیگران دستی از دستهای خدابودن خالاممکنه همین دیگران راه گمراهی روبهم نشون بدن بازهم خواست خودم هست که دیگران پیداشون شدوراه گمراهی رونشونم دادن خودم خواستم وقبول کردم وانتخاب کردم این مسیر رو
درمورداین یه تیکه جمله ساعتها بحث کرد وحرف زد وتوضیح داد
بنویس تا اتفاق بیوفتد رویایش را بساز تا اتفاق بیوفتد
حتی بزرگ ترین شرکت ها و شغل ها و .. از یه رویا شروع شده!
سلام استاد ارزشمندم و دوستای قشنگم
چقد خوشحالم که این فایل زودتر اپلود نشد و خانم شایسته عزیزم الان برامون قرار دادن و چقد حس میکردم من تو این دوره از زندگیم به این فایل نیاز داشتم خدایاشکرت
استاد از این قدرت تجسم نگم براتون که چقد عالیه استاد سال 1400 بود که داشتم مربی گری 14 گانع رو میگرفتم و ازمونش خیلی سخت بود به حدی که باید چندین نفر بودن تا کمک کنن ازمون بدیم (انلاین بود) حدود 300 تا سوال بود نمیدونم دقیقا ٫من همون موقع ها بود تازه با قانون اشنا شده بودم و از تجسم خیلی خیلی زیاد استفادع میکردم الان کمتر شده ولی قبلا همیشه این تجسم بود شب که خوابیدم و فرداش امتحان داشتم یکی از رفیقام اومد و گفت اسما من فردا برای امتحان میام کمکت اولش که چقد خوشحال شدم برای این که خدا دستانشو فرستلد برای من و بعد اوکی دادم و… شب که میخواستم بخابم چشامو بستم و تجسم کردم که موقع ازمون داشتیم با رفیقام ازمون میدادیم کلی کیف میکردیم وسط امتحان حتی میخندیدیم و کلی تایم اضاف اوردیم سوالا اسون بود خیلی خوب بود و… تا اینکه گذشت و فردا صب که شد رفیقام اومدن و ساعت 9 بود فکر کنم امتحان شروع شد و دقیقا همون چیزی که تو ذهنم ساخته بودم اتفاق افتاد و اون موقع ها یادمع میگفنم وای از این به بعد برای تموم کار هام از این قدرت استفاده کنم بهترین قدرت حتی برای واریزی پول برای درامدم همه چیز از این قدرت استفادع میگردم یادمه به حدی عالی عمل میکرد که زندگیم زیر و رو شده بود!
یا سال پیش نوشنه بودم توی دفترم که صبح زود از خواب بیدار میشم برای کارم یکی بهم زنگ میزنه و نیگه از مهر ماه بیا برای کار و حدود 1 ماه پیش دقیقا این اتفاق افتا. همون چیزی که نوشته بودم! من بدو بدو رفتم پیش مامانم و گفتم فلانی بهم گفته بیا برای کار کودک… واقعا اگر بخوام از این قدرت طلایی بگم که باید ساعت ها از نتیجه های اینجوری بگم …
ولی کم کم که بیشتر فهمیدم از مسیر و قانون بیشتر مقایسه ها پیش اومد کلا این قدرت و فراموش که هیچ اصلا یادم نبود هست ! وقتایی که واقعا یه چیزی اذیتم میکرد تا تهه سناریو بدبختی رو هم میچیدم و میرفتم جوری که تا حلوا پخش کردن هم میرسید(خخخ)
استاد یه چیزی در رابطه با این اخساس تنهایی و تنها بودن ما با خودمون بگم!
من اولین باری که اشنا شدم با این مسیر اواخر 17 سالگی و شروع 18 سالگیم بود یادمه اون موقع ها به شدتتتت میترسیدم از اینکه کار کنم رو خودم و دور و بری هامو از دست بدم
و چونخودم یه ادم بسیار پر انرژی و پر حرف و شاد بودم و کلی رفیق داشتم که تعدادش بالای 20 تا بود اون موقع ادمایی رو میدیدم که میگفتن ما رو خودمون کار کردیم و به تنهایی رسیدیم خیلی امنه ارومه ارامش داره تو ذهن من مثل یه غار خیلی تاریک بود که از رفتن به توش میترسیدم و البته جمله درسش اینه که از تنها بودن با خودم میترسیدم و فراری بودم تا اینکه وقتی کم کم کم کم رو خودم کار کردم تمرکزم اومد رو خودم حواسم به خودم بود خودمو دو نفر میدیدم نیاز هاشو برطرف میکردم کلا به طور خیلیییییییییییییی طبیعی و شیک ادمایی که واقعا برای زندگیم مفید نبودن خودشون رفتن کنار و خونوادم به کلللللل عوض شدن! استاد من و ابجی بزرگم تنها ادمایی بودیم که روی خودمون کار نیکردیم و وقتی بع بقیه خونواده میگفتیم با مسخره یا چیزای بدتر همراه بود ولی وقتی دوتایی تمرکز کردیم رو رشد خودمون پیشرفت خودمون حتی خونواده مون الان تغییر کرده و یه جورایی من 3 تا ابجیام پدرم مادرم همه مون تو مسیریم (راستی استاد نمیدونم کامنت من و میخونید یا نه ولی اومدم بگم پدرم هفته قبلی بزرگترین رسیکش رو کرد با اموزه های شما انقد روی خودش کار کرد که هدایت شد برای مهاجرت کردن به دبی الانم رفته برای تحقیقات و قبل رفتن بهم گفت اگر میشد به استاد میگفتم خدا همیشه به زندگیت خیر بده که امروز تو 56 سالگی دارم رشد میکنم هنوز و دارم ریسک میکنم و با ایمان به خدا میرم تو دل ترسهام واقعا براش خوشحالم و بهش افتخار میکنم) انقد رابطه ام با خونوادم عالی که بالا تر از عالی شده که نیازی به کسی دیگع ندارم
استا من ادمی بودم که اگر با یکی از رفیقام یه روز صحبت نمیکردم روزم شب نمیشد ولی الان به درجه ایی رسیدم که فقط دوست دارم تنها باشم و کلی اگاهی جدید یاد بگیرم انقد حالم با خودم خوبه انقد زندگی پر از ارامشی دارم که ممنونم منی که فراری بودم از تنهاییم الان حس نیکنم تنها کسی که میتونم باهاش حال کنم خداست
تنها انرژی ادم روابط عالی حتی خداست
جوری تنهاییمو با بودنش پر کرده جوری حالم باهاش خوبه که اصلا حتی فراموش کردم دوست و رفیق هایی که داشتم و خیلی از رفیقام بهم میگن اسما کجایی پیدات نیست چرا تنها شدی و فکر میکنن که فاز گرفتم و حالم بده در صورتی که من انقد شادم انقد با خودم کیف میکنم که اصلا حتی دوس ندارن این تنهایی مو با کسی شریک شم و میدونم بعد ها با کسی اشنا میشم که عین خودم با تنهایی هاش حال میکنه و حالش با خودش خوبه ! خیلی سپاسگذارم از خدا که تو این سن 21 سالگی کاری کرده انقد اگاهی انقد عالی باشم انقد بی نظیر باشم واقعا از خودم ممنونم واقعا از شما از خدا از همه چیز ممنونم
ممنون که این فایل عالی و بی نظیر رو قرار دادین حس میکردم تو این تایم از زندگیم بهش نیاز داشتم عاشقتونم هر جا که هستید لحظاتتون پر از خدا ️
خدایا شکرت چقدر خاطرات و تجربیات که توی این مدت داشتم ودوباره یاد آوری شد
یادمه وقتی تو سن پایین تر بودم و افکار بسیار داغونی داشتم وهر اتفاقی که میفتاد میگفتم دیگه بهتر از پدرم که نمیشم هر جور پدرم زندگی کرده منم همون روش پیش میرم و این یک موضوع طبیعی است و در مورد کار و درآمد و زندگی همه چی
واین روش زندگی با همون افکار منفی پیش میرفت
مثلا میگفتم من از اقوام و فامیل زن نمیگیرم و غریبه باشه ،کارم باید راه دور باشه ،وسالی دوبار بیام شهرستان و شغلم آزاد باشه و اداری نباشه
اینا ناخودآگاه توی ذهنم بوده
هیچی از قانون نمیدونستم
و اتفاقاتی که افتاد
من از مشهد اومدم بندرعباس واسه کار
همینجا ازدواج کردم
همون روش کار آزاد که میخواستم
طبق خواسته های قبلی که داشتم بدون اینکه از قانون بدونم چیزی رو
و روش زندگی پدرم که همیشه در حال کار بود و بی پول و کسل کننده
یه چند سال باهمین موضوع پیش رفتم و زندگی خوبی نداشتم هر روز بحث و دعوا توی خونه ،سرکار، تو خیابون و کلی مشکلات دیگه
و بعد از اینکه نشستم روی خودم کار کردم که چرا این اتفاقات داره میفته دلیلش چیه
من که آدم بدی نیستم و کلی فکر میکردم
واز خدا درخواست تغییر توی روش زندگی ام رو داشتم
و یه جوری کمکم کنه ،
تا اینکه با استاد از طریق یکی از دوستان آشنا شدم
وبا کلی بدهی و فشار روحی و مریضی
فایل های رایگان رو شروع کردم
همون اول کار اینقدر بهم حال خوب و احساس خوب دست داد که به سرعت شروع به تغییر کردم
خودم داشتم تغییر رو احساس میکردم
وقتی فهمیدم که همه چی ساخته ذهن خودم هست
وبا تجسم کردن میشه هر کاری رو کرد
تازه فهمیدم که این اتفاقات طبیعی ساخته ذهنم بوده
کاری به خدا و دین نداره
تازه فهمیدم روش زندگیم اشتباه است
و تغییرات شروع شد
وکم کم تغییر کردم
ساعت کاری 12 ساعت شد 6 ساعت
فشار کار هر روز شد به آزادی زمانی خاص
احساس بد نسبت به آینده شد امیدواری به آینده روشن
رفتار عجیب همسرم که بر گرفته از زندگی پدرم ومادرم بود و واسم عادی شده بود
رسید به عشق و محبت و دوستی
درآمد پایین و بدهکاری
که رسید به درآمد سه برابری و پس انداز
رفتن دوستان منفی و ناسالم
و حضور افراد مثبت و هم فرکانس خودم
خرید ماشین ،خونه ، زمین ،
همه چی تغییر کرد ،زمانی که من تغییر کردم
ومن شدم یک مهدی دیگه با افکار مثبت و احساس خوب ،زندگی زیبا ، فرزندی دوست داشتنی
همسری فوقالعاده
رفتن به دکتر صفر شد
دعوا و بحث صفر شد
و خیلی تغییرات دیگه ای که اصلا بهشون فکر نمیکنم
حالا این همه تغییرات چطور اتفاق افتاد
فقط با تغییر افکار ،وارسال فرکانس های مثبت
وکار کردن روی خودم و احساس خوب وتمرین های مداوم و سایت فوقالعاده استاد
ودوری از فضای منفی ،اخبار، وفضای مجازی بیهوده
و توجه به اتفاقات خوب وتجسم خلاق ،
خدایا هزاران بار شکرت برای این مسیر زیبا و پر از اتفاقات خوب
چقدر همین فایل های رایگان استاد بهم انرژی داد و تغییرات توی زندگیم داشت
و بعد شروع دوره ها
وحالا که توی دوره دوازده قدم هستم
یک زندگی زیبا و سراسر
عشق،محبت
درآمد و فراوانی
سلامتی و ثروت
همسری فوقالعاده دوست داشتنی و رفیق وپایه
فرزندی بی نظیر و بسیار عزیز
احساس خوب و حال عالی
خدایا سپاسگزارم ازت
تحسین میکنم خودم رو برای این همه تغییرات بی نظیر
که به تنهایی از پس همه چی بر اومدم
وتحسین میکنم استاد عزیز رو که یک الگوی بسیار عالی برای من بودن چه در فایل های محصولات و چه در فایلهای رایگان
و سفرنامه فوقالعاده
سریال زندگی در بهشت که اصل و اساس
روش زندگی رو دارم یاد میگیرم
و طوری شده که من وهمسرم و فرزندم مدارمون خود به خود مثبت شده
و خودشون مسیر رو پیدا کردن
بدون اینکه من بخام ازشون
و ما شدیم سه تا دوست پایه و مهربان
باهم بازی میکنیم
میپزیم و میخوریم
میریزیم و جمع میکنیم
وهر اتفاق خوبی که فکرشو میکنم
خدایا هزاران بار شکرت برای این زندگی زیبا و پر از اتفاقات خوب
سپاس فراوان از استاد عزیز برای این فایل بسیار زیبا
سپاس از دوستان عزیز برای کامنت های فوقالعاده که گذاشتن و کلی درس های جدید یاد میگیرم
دوره 12 قدم دوره ای هست که به این شعر مولانا به طور کامل پاسخ میده،
به قول استاد تکلیفمون رو با خودمون و جهان مشخص میکنه
از گمراهی و سردرگمی در میاییم.
میخام از این دوره براتون بگم
دوره دوازده قدم برکات زیادی داره و دلیلش اینه که استاد صحبتهایی رو بیان میکنه که بهشون الهام میشه، پس حرفهایی گفته میشه که باید گفته بشه و اون حرفها اصل هستند یعنی عمل به هر کدوم از اون آگاهی ها یه فایل جدیدی توی ذهن آدم باز میکنه و یه تغییر بنیادین در وجود انسان به وجود میاره
دیشب موقع خواب داشتم به این فکر میکردم از موقعی که وارد این دوره شدم، زندگی متفاوتی رو دارم تجربه میکنم، زندگی که اصلا به زندگی قبلی ام ربطی نداره
منی که قبلا فقط انتقاد میکردم، عیب جویی میکردم
تمرکزم روی نکات منفی بود، بحث و دعوا کردن میکردم،
الان دیگه همه اون عادتها حذف شدن،
وقتی به عملکردم در طول روز نگاه می کنم ، می بینم که کل کار من شده جستجوی زیبایی ها، دیدن فراوانی ها، دیدن نکات مثبت هر چیز و هر کس
تحسین اون زیباییها و نکات مثبت، شکرگذاری بابت نعمتهایی که خودم دارم و نعمتهایی که دیگران دارند
و این سبک زندگی چه قدر باحاله و ارزشمنده
به قول شاعر
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
صبح که داشتم میومدم اداره داشتم فایل جلسه 2 قدم 6 رو گوش میکردم، استاد میگفتن که نتایج خوب ما به خاطر ورودی های خوب ما هست یعنی تا زمانی شرایط بهتر میشه که ما ورودی مناسب به ذهنمون بدیم
بعد یه لحظه این سوال تو ذهنم شکل گرفت که خب تا کی من باید ورودی مناسب بهش بدم
بعد سریع جواب ذهنم رو خودم دادم
و جواب اینه که در دنیا زیبایی و نازیبایی به صورت همزمان وجود داره، من هم که دارم عمرم رو میگذرونم،
حالا عمر من در دیدن زیباییها و لذت بردن از نعمتهایم بگذره خوبه؟ یا اینکه دنبال مسائل منفی و بد و کم و کاستی ها باشم و خودم رو با اونها مشغول بکنم خوبه؟
قطعا گزینه یک از هر نظر درست و منطقیه
به قول استاد که تو یکی از فایلها بیان میکردن که فرض کنید داخل یه کشتی هستیم که بعد از یک دقیقه همه غرق میشیم، حالا اون یک دقیقه رو با خوشحالی و لذت بگذرونیم و غرق بشیم خوبه یا اینکه با گریه و غم طی بکنیمش؟
بنابراین از هر جهت این روش زندگی، بهترین حالت زندگی کردنه، اینکه همیشه دنبال زیبایی و لذت و آرامش باشی و من الان دارم این نوع زندگی رو تجربه میکنم و به هیچ قیمتی حاضر نیستم که با روش دیگه ای عوضش بکنم.
سبک زندگی که استاد در دوره 12 قدم به ما یاد میدن، مبتنی بر خودشناسی هست ، حقیقتا در طول عمرم اینقدر به خودم نزدیک نبودم ولی به لطف دوره، دارم خود حقیقی مو میشناسم، قدرت هایی که خداوند در وجودم قرار داده رو میشناسم، روش استفاده از اون قدرتها رو میشناسم، ترمزهای ذهنی که ممکنه مانع این کار بشه رو میشناسم و در نتیجه میتونم زندگی بسیار باکیفیت تری رو تجربه بکنم.
مورد بعدی که دوره دوازده قدم بهم هدیه داده ، ایجاد رابطه حقیقی با خداوند هست، رابطه ای که قبلا وجود نداشت و آگاهی من از خداوند در این حد بود که خدایی خالق وجود داره و قدرت انجام هرکاری رو داره و تمام،
ولی الان صبح موقع بیدار شدن و قبل از خواب و در طول روز باهاش مثل یه دوست صمیمی صحبت میکنم، باهاش میخندم، ازش کمک میخام، باهاش عشق بازی میکنم و خلاصه کیف میکنم باهاش، خدایی که همیشه برام وقت داره، عاشقانه برام سنگ تموم میزاره، فقط بهم حال میده، نعمت میده ، برای هر چیزی و هر درخواستی راهنماییم میکنه، از اشتباهاتم چشم پوشی میکنه
و مهمتر از همه اینکه من رو در تمام ابعاد من رو تامین میکنه و برای همین دیگه نیازی به دیگران ندارم
خدا بهم سلامتی میده، بهم عشق میده، بهم آرامش میده، بهم عزت میده، بهم آگاهی میده، هممممه چی بهم میده.
یکی از آرزوهای من این بود که یه بار کل قرآن رو با معنی بخونم و همیشه حسرتش رو میخوردم ولی به لطف این دوره، تونستم این هدفم رو محقق کنم و خیییلی برام لذت بخش بود چون تونستم تا حدود زیادی اصل رو از فرع تشخیص بدم و خیالم از خیلی چیزها راحت بشه و باورهای مذهبی ام خیلی اصلاح بشه.
اولین و آخرین موهبت و نتیجه این دوره در کل رسیدن به
آرامشه
چیزی که همه به دنبال اون هستن و هر تلاش و کوشش انسان برای رسیدن به آرامشه
و این دوره از همون قدم اول اون رو بهت هدیه میکنه
آرامشی دایمی و بی نظیر و پایدار و لذت بخش که کاملا از درون آدم میجوشه و به هیچ منبع بیرونی نیازی نداره.
خدا رو شاکرم که تو این دوره الهی و زیبا حضور دارم و برای استاد عزیزم و تیمشون خوشبختی روزافزون آرزومندم.
من هنوز کامل فایل رو نگاه نکردم اما یه سری از کامنت های بچه ها رو خوندم
منم خیلی وقتا وقتی تجسم میکردم واقعا نتیجه میگرفتم حتی قبلا که قانون رو نمیدونستم اون تجسم های بد و منفی که برام اتفاق می افتاد
ولی امروز میخوام درباره یکی از خواسته هام بگم که برای خودم بزرگ بود
خب من شنا بلد نبودم
کلا از شنا کردن خیلی میترسیدم
هر وقت هم میرفتم استخر فقط اروم داخل اب راه میرفتم
از طرفی چون استخر ها خیلی از خونه ما دور بودن اون زمان رفت و امد خیلی برام سخت بود و خب خیلی کم پیش میومد بتونم برم استخر و خیلی هم دوس داشتم شنا یاد بگیرم و بخاطر اون دوری و اون ترس این خواسته محقق نمیشد
تا اینکه کنار خونه ما یعنی دقیقا پیاده روی دو دقیقه ای تا خونمون یه سالن خیلی بزرگ بود که میگفتن برای یه سازمان خاصیه و استخره
منم تو ذهنم بود که ایکاش میشد از این استخره بتونم استفاده کنم چون خیلی به خونمون نزدیکه و خب برام راحت بود
تا اینکه من دوره احساس لیاقت شرکت کردم یه چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز داشتم از کنار اون سالن رد میشدم دیدم یه بنر زدن که استخر برای عموم آزاد شده
وای منو میگی انقدر خوشحال شدم
به دخترم گفتم یه سانس بریم ببینیم چجوریه
تمیزه ؟؟خلوته ؟؟
واقعا خیلی استخر تمیز و خوبی بود
خب منم گفتم چی از این بهتر برم کلاس شنا ثبت نام کنم
بالاخره ثبت نام کردم و امروز جلسه سوم بود
وای استاد با اینکه من خیلی ترس داشتم و البته شنیده بودم که مربی های شنا یهو آدمو میندازن تو اب تا ترست بریزه
گفتم نه برای من اینجوری نمیشه
انقدر مربیم خانم خوبیه که نگو و جالبه مدام بمن میگه اول باید به ترست غلبه کنی و خیلی با حوصله اس
منی که توی نیم متر هم پاهامو نمیتونستم از کف استخر جدا کنم امروز توی دو متر شنا کردم
البته ترس داشتما اما دوره احساس لیاقت و تجسم خیلی بهم کمک کرد
مثلا قبل از جلسه دوم دراز میکشیدم رو زمین چشمامو میبستم که یعنی رو آبم و این باعث شد راحت تر اینکارو بدون کمک مربی انجام بدم
یا وقتی میدیدم بقیه خیلی بهتر شنا میکنن مدام صدای شما میومد تو گوشم که من نمیدونم اونا از کجا شروع کردن مهم اینه من با اون همه ترس الان تو سه جلسه اینقدر پیشرفت کردم
مقایسه نکردن ؛ خودمو تشویق کردن باعث شد ترس هام کمتر بشه و با ذوق بیشتری تمرین کنم و البته تجسم که خیلی زیاد بهم کمک کرد
استاد اگه دوره احساس لیاقت نبود شاید من ادامه نمیدادم مثلا میدیدم بقیه خوبن من مثل اونا نیستم و اون مقایسه باعث میشد خجالت بکشم و هم پیشرفت نمیکردم هم ادامه نمیدادم و ترس هام بیشتر میشدن
و جالبه وقتی یه خانمی به مربی داشت میگفت فلانی معلومه خیلی میترسه
مربیم گفت اون جلسه اولشه با ما نباید مقایسه بشه ما چند ساله داریم شنا میکنیم و هر بار اینارو بمن میگه
چقدر جالبه که وقتی رو خودت کار میکنی این مدل آدما رو هم جذب میکنی
به نام خدا
سلام خدمت استاد و همه اعضای سایت
فایلی که امروز هدایت شدم بهش موضوعش تجسم خلاق هست همه ما در طول شبانه روز و در هر لحظه در حال تجسم هستیم حالا این تجسم یا خودآگاه هست یا ناخودآگاه و هم مثبت هستش هم منفی هم خواسته هامون هست هم ناخواسته ها و این خود ما هم هستیم که انتخاب میکنیم چی رو تجسم کنیم البته موقعی انتخابمون آگاهانه هست که قوانین رو درک کرده باشیم و در این صورت افکارمون رو به سمت خواسته ها جهت دهی میکنیم و تجسم رو باید تا جایی ادامه بدیم که احساسمون خوب هست در غیر اینصورت فرکانس مخالف خواسته هامون به جهان ارسال میکنیم خود من از وقتی که با قوانین آشنا شدم تا جایی که بتونم افکاری که در جهت خواسته هام باشه رو در ذهنم مرور میکنم واقعا این تجسم یه نعمت خیلی بزرگیه که میتونیم هر آنچه رو که میخایم فارغ از عوامل بیرونی در ذهنمون تجسم کنیم و زندگی کنیم یادمه بار اولی که من ناخودآگاه تجسم کردم کلاس چهارم ابتدایی بودم که شب ها قبل از اینکه میخابیدم چشام رو میبستم و هر آنچه دوس داشتم با اون تصورات بچگیم تجسم میکردم و اینکار رو برای اولین بار که انجام دادم کلی احساس خوب گرفتم و باعث شد که تا مدت های زیاد این به یک عادت تبدیل بشه ولی خب من اون زمان هیچ گونه درکی از قانون نداشتم و نمیفهمیدم که این یه تکنیک هستش و فکر میکردم یه کاری رو خودم کشف کردم و به هیچ کس هم نمیگفتم چون میترسیدم منو مسخره کنن و بعد از سالهای زیاد که گذشت و من به دوران جوانی رسیدم خداوند از راههایی که به ذهنم نمیرسید منو با قانون آشنا و به این سایت هدایت کرد تجسم موقعی میتونه نتیجه مثبت در جهت خواسته هامون داشته باشه که قانون رو درک کنیم و ورودی هامون رو کنترل کنیم و اونوقت با احساس خوب تجسم کنیم چون احساسمون تعیین میکنه نتیجه رو نه فرضا خود تجسم چون ممکنه در حین تجسم یه خواسته باورهای مخرب که از ورودی های نامناسب میاد حسمون رو بد کنه و حتی اگه روزی ده ساعت هم تجسم کنیم ولی حسمون بد باشه فرکانسی که ارسال میکنیم خلاف رسیدن به خواستمون باشه اینجاست که به قول استاد احساسات خوب=اتفاقات خوب و احساسات بد=اتفاقات بد خود من بعد از آشنایی با قانون همیشه سعی میکنم آگاهانه توجهم رو از مسائلی که دوس ندارم بردارم و رو مسائلی تمرکز کنم که بهم احساس خوب بدن و اینکه همیشه به خودمون یادآوری کنیم من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که در طول زندگی برام میفته پس آگاهانه و طبق قانون جهان عمل کنیم که اتفاقات خوب رو تجربه کنیم و اینکه من خالق تمام خواسته هام هستم پس در جهت رسیدن به خواسته هام قدم بردارم.
خدایا مارو به راه کسانی هدایت کن که به آسونی به خواسته هاشون میرسن الهی آمین
به نام خداوند مهربان و بخشنده ام
خدایا من هرچه دارم رو تو به من دادی من هیچ ندارم من در برابرت تسلیمم پس هدایتم کن و کمکم کن بتوانم قدرت به من بده تا ترمزهامو بشناسم و رفع کنم و رشد کنم
سلام به استاد سخاوتمندم سلام به استاد زیبا سخنم استاد توحیدیم معلم و راهنمایم سلام به مریم بانوی مهربانم دست مریزاد
استادم از کجا بگم براتون من چند ساله فایل گوش میدم و دانشجوی شما هستم اما دیروز یه جور دیگه هدایتم کرد و چون من آماده دریافت شدم خداوند هم دست بکار شد
یه ماه میشه دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میکنم و یادداشت برداری میکنم اما خیلی کند پیش میرفتم جلسه سوم هستم دوسه روز میشه تمرکزی دارم کار میکنم دیروز همونطوری که داشتم گوش میدادم به تمرینها رسیدم و مریم جان داشتن صحبت میکردن که باید احساس لیاقت داشته باشی یعنی در درونت ایجاد کنی و بیا ترمزهاتو بشناس و رفع کن و خودتو لایق تمام خوبیها و زیباییهای جهان بدون خیلی منو تو فکر فرو برد که آره همینه چرا زودتر از اینها نفهمیده بودم و چسبیدم به گوش دادن و نوشتن تمرینها
تا امروز که اومدم تو سایت و روی نشانه زدم فایل احساس عدم لیاقت اومد و رفتم سراغ کامنتهای دوستان عزیزم
وای خدای من ممنونتم اونجا هم باز خدا منو هدایت کرد و واضح به من گفت چکار کنم چون چند روز پیش ازش خواستم گفتم یه نشونه یه ایده ای به من نشون بده که من چطوری ترمزهامو پیدا کنم تا رشد کنم خدایا من عقلم نمیرسه تو هدایتم کن
یکی از دوستان نوشته بود خداوند منو لایق آفریده منو اشرف مخلوقات آفریده به من قدرت خلق زندگی داده پس چرا باید نا آگاهانه خودمو بی ارزش کنم
اگر من لایق هستم و روح خدا در من دمیده شده پس باید خیلی هواسم به خودم باشه افکار منفی آدمهای منفی هر چیز منفی رو به ذهنم جا ندم
و میگفت از این ترفند استفاده میکنم و اجازه نمیدم افکار منفی و آدمهای منفی وارد ذهنم بشن چون من لایق خوبیها هستم و بنده محبوب خدا هستم اگه افکار منفی بیاد تو ذهنم از خدا دور میشم و احساسه لیاقت زیادتر شده
و منم درس گرفتم از این کامنت پر مفهوم دوست عزیزم و آویزه گوشم میکنم و چون من لایق خوبیها هستم لایق ثروت و نعمت هستم میام ذهنمو کنترل میکنم و بهش اجازه نمیدم افکار منفی و آدمهای منفی نفوذ کند و به جای منفی ها هر چیز خوبی رو تجسم میکنم و میدانم جهان جواب میدهد و پاداش منو میدهد به قول استادم بوم بوم بوم درهای رحمت و نعمت و ثروت و سلامتی به روی باز میشود
استادم ممنونتم که دستان خداوند برای من هستین
از دیروز احساسه لیاقت بالا رفته و به همون اندازه که لیاقت پیدا کردم جهان هم جوابمو میده من مطمئنم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
دوستتون دارم
به نام خالق هستی همان خالقی که از روح خودش در من دمیده تا من هم خالق زندگی خودم باشم
سلام استاد عشق
سلام دوستان
تو سن 18سالگی خواستم این بود که یه خونه 3خواب یه ماشین ویه کار شرکتی که اموراتم با درامدش اصلاح بشه داشته باشم زود ازدواج کردم چون میتونستم از عهده متاهلی بر بیام و میخاستم دوتا فرزند یکی پسر و دیگری دختر که فرزند اولم پسر و در سن 40سالگیم باهام رفیق باشه تا بتونم بیشتر کمکش کنم الان پسرم 14ساله ومن 36ساله هستم اون خانه و ماشین چند ساله دارم
چند سالی عشق مدرک دانشگاهی و تحصیلات بالا داشتم ودر موردش صحبت میکردم، 2 سال هست که مدرک لیسانس با وجود کار و خانواده و فرزند بدست اوردم
بعد چند سال کار شرکتی خسته شده بودم وهمیشه به این فکر بودم که کسب و کاری داشته باشم و الان یه کاسب موفق هستم
دوستان اینها تماما قبل از اشنایی من با استاد بود از زمانی که با خانواده عباسمنش اشنا شدم بهتر بیشتر و سریعتر رشد کردم تمام زندگیم وام و بدهی بود امروز هیچ قسط و بدهی ندارم
از فایلهای رایگان استفاده میکردم که رفیقهای چند سالم ازم دور شدند یه مشکلی پیش امد اصلا باور نکردنی یک سالی هست که پدرم رو ندیدم به جد میگم واقعا منفی گراس ایشون بعد پدر خانم ومادر خانم به طور کل رابطه ندارم دعوا نکردم توهین نکردم سر یه مسئله پوچ این رابطه قطع شد اینها جزع عزیزانم هستند از حالشون با خبرم ولی ارتباطی ندارم
استاد عزیز واقعا برام صحبتهای شما تجربه شده من قانون فرکانس با تمام وجود حس میکنم هر چغدر دارم رشد میکنم افراد نزدیک به من هم تغییر میکنند
دوره عزت نفس و ثروت یک رو تهیه کردم نتایج عجیب و عالی شکل گرفت البته هنوز من کامل و دقیق تمرینات انجام ندادم و درحال تکرار هستم این شده نتیجه
امروز که دارم این رد پا رو به جا میگذارم نسبت به قبل تنهاتر هستم اما خیلی خوشحالتر وراضی تر از قبل با خودم بیشتر لذت میبرم و دوست دارم بیشتر خلوت کنم زمان زیادی تو سایت عباسمنش باشم
حال دلم خوبه کمتر ناراحتم و بیشتر خوشحال در مورد مباحث روز مره بحثی با هیچ کس ندارم واین زمانهارو برای فکر کردن به قوانین و ارزوهام میزارم میدونید هر جا که ازم بخواند صحبت میکنم والا سکوت بهترین راه میبینم برای فکر کردن
و کنترل ورودی ها
عاشقتونم
زیبایی و زیبا زندگی کردن حق شماست
خدا حافظتون باشه
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های نازنین سایت…
استفاد اگاهانه از قدرت تجسم خلاق : میشه خیلی راجع بهش مطلب نوشت تا فردا میتونم راجع بهش بنویسم
تجسم چگونه رخ میده ؟
همه ی ما این قدرت رو درونمون داریم …بصورت رایگان بما داده شده …قدرتی که تنها ب ما انسانها داده شده …هیچ موجود دیگری چنین توانایی رو در اختیار نداره
کاری که همه ی ادما هر لحظه دارن انجامش میدن اما در بیشتر مواقع نااگاهانه ….درواقع همه ی ما داریم تجسم میکنیم چه بخوایم چه نخوایم تجسم بزرگترین راه موفقیته اما نکته ای که خیلی مهمه احساس ماست که موجب جذب میشه نه صرفا تجسم و تفکر….تجسمی که توش احساس نباشه هیچ اتفاقی برات رقم نمیزنه …حالا این احساس چگونه و از چه راهی خلق و ب وجود میاد ب خودت و انتخابی که کردی بستگی داره که در نهایت بر میگرده ب ذهن …
همه چی ذهنیه و ب ذهن ما برمیگرده اما قدرتی که درون ماست دیده نمیشه برای بکارگیری این قدرت نیاز ب یادگیری سازوکارذهن داریم
خیلی ها ب چیزی که دوست ندارند توجه میکنن … ب چیزی که نمیخوان توجه میکنن چون نمیتونن ذهنشون رو بدرستی کنترل کنن و همین باعث ایجاد نگرانی و ترس میشه و در نهایت ترس باعث میشه اتفاقات بدی در زندگی تجربه کنه (مثال از هرچی بترسی سرت میاد )
درجهانی زندگی میکنیم که ارتعاشیه هرموجودی هر شیئی درحال مرتعش شدنه و از خودش ارتعاش داره و ارتعاشات ما توسط قانون قدرتمند جذب سازمان دهی میشه و ارتعاشات مشابه همدیگرو جذب میکنن
دقیقا مشابه سیستمی که در امواج و فرکانسهای رادیویی رخ میده که بدون هیچ سیمی ارتباط برقرار میشه تنها توسط قانون جذب این اتفاق رخ میده ما تنها موجوداتی هستیم که میتونیم ارتعاش مون رو هر لحظه با افکارمون تغییر بدیم و در ارتعاشی که دوست داریم قرار بگیریم
اما این موضوع خیلی هم راحت نیست و نیاز ب اموزش و تربیت ذهن داره ذهنی که ب حال خودش رها شده باشه مثل زمینی میمونه که توش علف هرز درمیاد
افکار ما فرکانس داره و فرکانس های مشابه همدیگرو جذب میکنن حتی اگه خیلی ها بخوان جلوی اینکارو بگیرند نمیتونن چون قدرت قانون جذب بسیار بیشتر از این حرفهاست ب همین خاطر هست که این نیرو دیده نمیشه چون یه نیروی درونیه
این قدرتیه که خداوند بما داده تا هرچی که میخوایم رو باهاش بدست بیاریم ما مثل یه اهنربای زنده میمونیم که با افکارو احساس مون هرچیزی رو بسمت خودمون میکشونیم اما نکته مهم قرار گرفتن در فرکانس خواسته مون هست
در جهانی زندگی میکنیم که هرچی بخواییم توش هست اگر هم نباشه با قدرتی که خداوند بما داده توانایی خلق کردنش رو داریم
اما مهم اینه که در چه فرکانسی قرار داریم ؟
چرا فردی هرچی ادم بدبخت و بیچاره ب پستش میخوره ؟
چرا فردی هر چی ادم گدا گشنه ب تورش میخوره ؟
چرا فردی در دنیایی که همه چی هست دنیایی که انباری سرپوشیده از ثروت و فراوانیه هر چی ادم درب و داغون ب پستش میخوره ؟
یابرعکس چرا فرد دیگه ای بدون زور زدن از زمین و اسمان براش پول و ثروت میباره ؟
چرا فردی بدون زور زدن ب خواسته اش میرسه ؟
این ادمو ب فکر فرو میبره …
چون اون فرد در فرکانس بدبختی و درب و داغون قرار داره جهان هرگز اشتباه نمیکنه
چون اون فرد در فرکانس ادمای بدبخت و بیچاره قرارداره و مثل اهنربا اونارو از اون سردنیا بسمت خودش جذب میکنه
اگر مثل فرد دوم در فرکانس خوشبختی و ثروت باشه ادمها …شرایط …موقعیتها و اتفاقاتی رو بسمت خودش جذب میکنه که هماهنگه با ارتعاشی که در ان هست
همه چی در این دنیا برمیگرده ب فرکانسی که در ان قرار داریم …همه چی در این دنیا بصورت فرکانسی خلق میشه …
خیلی مواقع افرادی که در شرایط بدی قرار دارند یا مشکلات دارند بدلیل فشاری که اون مشکلات ب ذهنشون میاره نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن درچنین مواقعی قرار گرفتن در فرکانس خواسته بسیار سخته همینطور تجسم کردن
چون تجسم زمانی جواب میده که ذهن ارام باشه و فرد احساس خوبی داشته باشه در غیر اینصورت نمیشه
هرچیزی در این جهان از خودش ارتعاش داره و در یک محدوده ارتعاشی قرار داره برای انکه ب خواسته مون برسیم باید در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم
چگونه در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم ؟
خیلی ها میگن اول شرایط و اوضاع بیرونی خوب بشه تا من بتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم اما جهان ب این شکل عمل نمیکنه
جهان دقیقا برعکس این عمل میکنه یعنی میگه اول تو در فرکانس خواسته ات قرار بگیر
اول تو خواسته ای که داری رو واضح مشخص بکن
تو باید اول بدونی از این دنیای مادی که واردش شدی چی میخوای ( فرکانسش رو ارسال کنی تا من بهش واکنش نشون بدم وقتی تو چیزی ارسال نکردی من ب چی واکنش نشون بدم ؟ )
اون وقته که جهان شرایط و اوضاع رو جوری برات هماهنگ میکنه که ب خواسته ات برسی
این همون جاییه که 90درصد افراد مسیرو اشتباه میرند البته بهتره بگیم توانایی انجامش رو ندارند
خیلی ها خودشونم نمیدونن چی میخوان ….. حتی معنای خواستن رو هم بدرستی نمیدونن ….کل داستان از همین جا شروع میشه …
خواسته واقعی یعنی وقتی بهش فکر میکنی زور نزنی تا ب احساس خوب برسی یا الکی تکرارش کنی فقط ب خاطر اینکه تمرینت رو انجام دادی خواسته واقعی یعنی دست خودم نیست وقتی بهش فکر میکنم دیوانه میشم…
چون وقتی ندونی واقعا از صمیم قلب چی میخوای هیچ احساسی در تو شکل نمیگیره و تا زمانی که احساس شکل نگیره عملا یعنی هیچ ….
خواسته باید طوری باشه وقتی بهش فکر میکنی یا در ذهنت تجسمش میکنی ضربان قلبت تندتر بزنه
خواسته واقعی یعنی اینکه اصلا کاری ندارم بهش میرسم یا نه وقتی بهش فکر میکنم انقدر ذوق میکنم که انگار همین الان دارمش
خواسته ی واقعی یعنی اینکه شبا وقتی موقع خواب بهش فکر میکنم یا تجسمش میکنم بدون انکه خودم بخوام حالم خوب میشه
خواسته واقعی یعنی اینکه وقتی بهش فکر میکنم انگار ناخوداگاه انقدر تحت تاثیرش قرار میگیرم که انگار یکی منو هیپنوتیزم کرده و طوری از خودم بیخود میشم که درون خواسته ام حل میشم و هیچ صدای از بیرون نمیشنوم
خواسته ی واقعی یعنی اینکه اصلا دست خودم نیست وقتی که تجسمش میکنم از فرط خوشحالی دیوانه میشم …
اگه وقتی ب خواسته ات فکر میکنی یا وقتی تجسمش میکنی این حالتی میشی پس بدون خواسته ات رو درست انتخاب کردی حتی اگه بقیه مسخره ات کنن یا بگن تو خل شدی
اصلا مهم نیست…مهم اینه که تو در ارتعاش خواسته ات قرار داری و قراره از یک راهی که هیچکس نمیدونه ب خواسته ات برسی
اما خیلی ها اینو نمیپذیرند که ما بهش میگیم نداشتن ایمان و یا باور … اغلب انسانها چیزی که میبینن رو باور میکنن نه ب چیزی که نمیبینن
اما ادمای موفق ب چیزی که در بیرون میبینن و دوسش ندارند توجه ای نمیکنن حتی اگه در اوضاع و شرایطی باشند که بسیار سخت و دیوانه کننده باشه
واقعا قدرت میخواد در شرایط بسیار سختی باشی و مشکل داشته باشی اما شرایط فعلیت رو نپذیری و چیزی که در درونت میبینی ایمان داشته باشی
این همون باور و ایمانه که افراد کمی در اون موفقند ..حرف زدن راحته اما عمل کردن و مهمتر از اون نتایجه که ثابت میکنه ایا ب چیزی که میگی باور داری ؟
تجسم یکی از قدرتهای ذهنی ماست که میتونیم در رسیدن ب خواسته هامون ازش استفاده کنیم …چون ذهن ما توانایی درک تفاوت بین دنیای واقعی و خیالی رو نداره هرچیزی که ما یا ذهن مارو تحت تاثیر قرار بده یا ب اصطلاح احساس مارو دگرگون کنه مهر تاییدی از جانب ذهن میخوره و اونو میپذیره و اگر این موضوع چه اگاهانه و چه نااگاهانه زیاد تکرار بشه در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره حتی اگه یه توهم باشه در نهایت شکل مادی بخودش میگیره و ما بهش میگیم واقعیت درصورتیکه ما خلقش کردیم
تجسم خلاق درواقع یک تکنیکیه که بما کمک میکنه تا باهاش اهداف و ارزوهامونو در دنیای دیگه ای بصورت واضح مشاهده کنیم و هرجایی نیاز ب تغییر یا اصلاح داشت انجام بدیم …
قدرت تجسم خلاق باعث میشه تا انرژی ذهنی ما بسمت خواسته مون سوق پیدا کنه ما ب هرچی که توجه کنیم میتونیم انرژی رو در اون محدوده ب جریان بیندازیم همیشه همه چیز از ذهن شروع میشه تو دنیایی زندگی میکنیم که میتونه توی یه چشم برهم زدن هرچیزی اتفاق بیفته …
یادمه در گذشته وقتی هنوز هیچی از قوانین نمیدونستم توی یک مجلس عروسی وقتی نوازنده ها رو دیدم انچنان شیفته نوازندگیشون شدم که در یک لحظه ب خودم گفتم منم میخوام یه روزی یه نوازنده ماهر بشم …منم میخوام نوازندگی رو یاد بگیرم
بخوبی بیاددارم شبا موقع خواب تجسم میکردم که تو مجالس عروسی هستم و بین 500 تا 1000نفر دارم مینوازم و همه برام دست میزنن و تشویقم میکنن
زمانی بود که نه ساز داشتم نه چیزی از موسیقی میدونستم ( داستانش خیلی مفصله ) اما بعد از دوسال این اتفاق افتاد و من بشکل واقعی در دنیای مادی تو عروسی ها بین هزاران نفر مینواختم و همه تشویقم میکردند
دقیقا همون چیزی که تو ذهنم تجسم کرده بودم در دنیای مادی اتفاق افتاد حتی تو خدمت سربازی هم تو گروه موزیک بودم …
من اون موقع ب این فکر نمیکردم یا نگران این نبودم اگه نتونم پول ساز رو جور کنم یا نتونم ساز بخرم چی میشه من فقط صحنه ای که روی سن بودم و داشتم برای افراد مینواختم رو در ذهنم تجسم میکردم در نهایت هم اون اتفاق افتاد
تغییرات همیشه اول از ذهن شروع میشه همیشه اتفاقات قبل از رخ دادن در دنیای مادی توسط ما در بخش ذهنی مون اتفاق میفته و ما بارها انرا حس میکنیم
حتی تجسماتی که بعضا ترس رو در ذهن مون ایجاد میکنه اگه کنترل ذهن نداشته باشیم و روی اون متمرکز بمونیم در نهایت بشکل مادی انرا در دنیای فیزیکی تجربه خواهیم کرد
چون ب هرچی که حس بدیم در واقع ب هر تصویر و تجسمی که در ذهن مون بهش حس بدیم در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره
چون ذهن مون فرق بین واقعیت و تخیل رو تشخیص نمیده حتی اگه چیزی که ازش میترسیم یا برعکس چیزی که باهاش شادیم حتی اگه یه توهم باشه اگر بر روی ذهنمان تاثیر بذاره و روش متمرکز بمونیم در بیرون اشکار میشه
هر تصویری که در ذهن میسازیم گویای هزاران کلمه ست که از افکارمون نشات گرفته و افکارمون چیزی نیست جز انرژی که توسط ما و ابزاری بنام ذهن تغییر شکل میده
دنیایی که در ان زندگی میکنیم هم ثروت هست هم فقر بستگی بما داره چی رو باور میکنیم
میتونیم چیزی که دوست داریم یا چیزی که دوست نداریم رو تماشا کنیم ما قدرت انتخاب داریم اما گاهی ذهن شرطی یا ذهن ناخوداگاه ماست که کنترل توجه مارو در دست گرفته و انتخاب با ما نیست انتخاب در ناخوداگاه مون رقم میخوره
در واقع ناخوداگاه خوداگاه مارو در اختیار میگیره یعنی ما میخواییم ب چیزی که دوست نداریم توجه نکنیم اما انگار دست خودمون نیست و چیزی از درون داره توجه مارو میکشه ب سمت موضوعی که دوست نداریم
هرچیزی که زیاد ببینیم درنهایت ذهن ما همون رو میپذیره وقتی هم که پذیرفت حس شکل میگیره و باور میکنه وقتی هم که حس شکل بگیره ارتعاش تغییر میکنه و در نهایت این ارتعاش ماست که تعیین میکنه چه چیزی بسمت ما جذب بشه
امیدوارم بچه ها از قدرت تجسم ذهنی شون ب خوبی و درستی استفاده کنن و در ذهنشون رویاها و ارزوهاشون رو با احساس خوب ب تصویر بکشند و انقدر روش متمرکز بمونن تا شکل مادی بخودش بگیره
از استاد عزیز بابت ضبط این فایل و از خانم شایسته عزیز بابت پیدا کردن این فایل زیبا سپاسگزاری میکنم
تشکر ….
میخوام برای مدتی هرچند کوتاه خواسته هامو تصور کنم
چیزایی که باعث میشن من راحت تر و با کیفیت بالاتری زندگی کنم
دلم میخواد یه ویلای رویایی داشته باشم که مال خودم باشه و از چوب با کیفیت ساخته شده باشه
و من هر وقت دلم خواست برم اونجا زندگی کنم
با خودم تنها باشم
تو یه روستای زیبا سرسبز سردسیر کوهستانی با آب و هوای لطیف یعنی یه رطوبت مناسب که پوست جوون بمونه
بعد اونجا من از آب چشمه بنوشم
چشمه ای که خیلی قشنگ تو ویلا هستش
دوسدارم تمام امکانات رفاهی برام مهیا باشه
ماشین لباسشویی و خشک کن
دوتا یخچال فریزر
صندلی ماساژ
استخر رو باز و جکوزی
زمین چمن برای تنیس
خلاصه که یه زندگی رویایی
تو پارکینگ هم چندتا ماشین باشه هم موتور
چهار چرخ
هرچی میگم بیشتر به این پی میبرم که من همون زندگی استاد رو میخوام چون هیچوقت زندگی بهتر از اونو که واقی باشه ندیدم
چون استاد الگو ماست
خداروشکر که همچین الگویی دارم
جالب که من هم الگویی خیلی ها هستم
من دلم میخواد بینیاز باشم و هرچی دلم خواست بخرم برای خودم
مثل استاد هر روز پشت در خونم کلی بسته پستی باشه
دلم میخواد جایی زندگی کنم که کسی منو نشناسه
تا راحت فعالیت کنم
جایی که امکانات رفاهی داشته باشه
جایی که دریا و رودخونه داشته باشه
منم سوار ماشین قشنگم که شاسی بلند بشم و با پسرم و همسرم بریم از فروشگاههای خفن خرید کنیم هرچی دلمون خواست برداریم
من کلی جواهرات و زیورآلات اصل داشته باشم
پوشش آزاد و راحت داشته باشم
سلام زهرا جانم
خیلی قشنگ نوشتی ..منم خط به خط کامنتت رو داشتم میخوندم حسش کردم …
خیلی زیباس بی نیاز باشی وهرچیزی که دوست داری بخری..
خیلی حس نوشتنت بهم منتقل شد ولذت بردم…
مالایق بهترینها هستیم وقطعا خلقش میکنیم..
خدا خودش گفته
وَلَسَوۡفَ یُعۡطِیکَ رَبُّکَ فَتَرۡضَىٰٓ
به زودى پروردگارت آن قدر به تو مىبخشد تا راضى شوى
خدایاشکرت
سپاس گذارم از کامنت زیبات
سلام استادخوبم خداقوت بخاطرکلام نابت
جمله ای شدیدتکونم دادوبهانه ای که خیلی ازماها منشااتفاقات زندگیمون میدونیم این بود.
((﴿توتاثیرگرفتی تو باورکردی )))
بازهم باوجوداینکه دیگران مثل پدرومادریا جامعه روی ماتاثیرمیذارن ولی مابایداینجازرنگ باشیم وتاثیرروبدون فکرقبول نکنیم بدون فکراینکه ببینیم جزقوانین جهان وخداهستن یانه بعدبپذیریم این میشه تاثیرمثبت
اگردیگران باعث هدایت من به این مسیرشدم چون درنهایت من میخواستم من باورکردم این راه رو من ایمان داشتم دیگران دستی از دستهای خدابودن خالاممکنه همین دیگران راه گمراهی روبهم نشون بدن بازهم خواست خودم هست که دیگران پیداشون شدوراه گمراهی رونشونم دادن خودم خواستم وقبول کردم وانتخاب کردم این مسیر رو
درمورداین یه تیکه جمله ساعتها بحث کرد وحرف زد وتوضیح داد
بسم الله الرحمن الرحیم
بنویس تا اتفاق بیوفتد رویایش را بساز تا اتفاق بیوفتد
حتی بزرگ ترین شرکت ها و شغل ها و .. از یه رویا شروع شده!
سلام استاد ارزشمندم و دوستای قشنگم
چقد خوشحالم که این فایل زودتر اپلود نشد و خانم شایسته عزیزم الان برامون قرار دادن و چقد حس میکردم من تو این دوره از زندگیم به این فایل نیاز داشتم خدایاشکرت
استاد از این قدرت تجسم نگم براتون که چقد عالیه استاد سال 1400 بود که داشتم مربی گری 14 گانع رو میگرفتم و ازمونش خیلی سخت بود به حدی که باید چندین نفر بودن تا کمک کنن ازمون بدیم (انلاین بود) حدود 300 تا سوال بود نمیدونم دقیقا ٫من همون موقع ها بود تازه با قانون اشنا شده بودم و از تجسم خیلی خیلی زیاد استفادع میکردم الان کمتر شده ولی قبلا همیشه این تجسم بود شب که خوابیدم و فرداش امتحان داشتم یکی از رفیقام اومد و گفت اسما من فردا برای امتحان میام کمکت اولش که چقد خوشحال شدم برای این که خدا دستانشو فرستلد برای من و بعد اوکی دادم و… شب که میخواستم بخابم چشامو بستم و تجسم کردم که موقع ازمون داشتیم با رفیقام ازمون میدادیم کلی کیف میکردیم وسط امتحان حتی میخندیدیم و کلی تایم اضاف اوردیم سوالا اسون بود خیلی خوب بود و… تا اینکه گذشت و فردا صب که شد رفیقام اومدن و ساعت 9 بود فکر کنم امتحان شروع شد و دقیقا همون چیزی که تو ذهنم ساخته بودم اتفاق افتاد و اون موقع ها یادمع میگفنم وای از این به بعد برای تموم کار هام از این قدرت استفاده کنم بهترین قدرت حتی برای واریزی پول برای درامدم همه چیز از این قدرت استفادع میگردم یادمه به حدی عالی عمل میکرد که زندگیم زیر و رو شده بود!
یا سال پیش نوشنه بودم توی دفترم که صبح زود از خواب بیدار میشم برای کارم یکی بهم زنگ میزنه و نیگه از مهر ماه بیا برای کار و حدود 1 ماه پیش دقیقا این اتفاق افتا. همون چیزی که نوشته بودم! من بدو بدو رفتم پیش مامانم و گفتم فلانی بهم گفته بیا برای کار کودک… واقعا اگر بخوام از این قدرت طلایی بگم که باید ساعت ها از نتیجه های اینجوری بگم …
ولی کم کم که بیشتر فهمیدم از مسیر و قانون بیشتر مقایسه ها پیش اومد کلا این قدرت و فراموش که هیچ اصلا یادم نبود هست ! وقتایی که واقعا یه چیزی اذیتم میکرد تا تهه سناریو بدبختی رو هم میچیدم و میرفتم جوری که تا حلوا پخش کردن هم میرسید(خخخ)
استاد یه چیزی در رابطه با این اخساس تنهایی و تنها بودن ما با خودمون بگم!
من اولین باری که اشنا شدم با این مسیر اواخر 17 سالگی و شروع 18 سالگیم بود یادمه اون موقع ها به شدتتتت میترسیدم از اینکه کار کنم رو خودم و دور و بری هامو از دست بدم
و چونخودم یه ادم بسیار پر انرژی و پر حرف و شاد بودم و کلی رفیق داشتم که تعدادش بالای 20 تا بود اون موقع ادمایی رو میدیدم که میگفتن ما رو خودمون کار کردیم و به تنهایی رسیدیم خیلی امنه ارومه ارامش داره تو ذهن من مثل یه غار خیلی تاریک بود که از رفتن به توش میترسیدم و البته جمله درسش اینه که از تنها بودن با خودم میترسیدم و فراری بودم تا اینکه وقتی کم کم کم کم رو خودم کار کردم تمرکزم اومد رو خودم حواسم به خودم بود خودمو دو نفر میدیدم نیاز هاشو برطرف میکردم کلا به طور خیلیییییییییییییی طبیعی و شیک ادمایی که واقعا برای زندگیم مفید نبودن خودشون رفتن کنار و خونوادم به کلللللل عوض شدن! استاد من و ابجی بزرگم تنها ادمایی بودیم که روی خودمون کار نیکردیم و وقتی بع بقیه خونواده میگفتیم با مسخره یا چیزای بدتر همراه بود ولی وقتی دوتایی تمرکز کردیم رو رشد خودمون پیشرفت خودمون حتی خونواده مون الان تغییر کرده و یه جورایی من 3 تا ابجیام پدرم مادرم همه مون تو مسیریم (راستی استاد نمیدونم کامنت من و میخونید یا نه ولی اومدم بگم پدرم هفته قبلی بزرگترین رسیکش رو کرد با اموزه های شما انقد روی خودش کار کرد که هدایت شد برای مهاجرت کردن به دبی الانم رفته برای تحقیقات و قبل رفتن بهم گفت اگر میشد به استاد میگفتم خدا همیشه به زندگیت خیر بده که امروز تو 56 سالگی دارم رشد میکنم هنوز و دارم ریسک میکنم و با ایمان به خدا میرم تو دل ترسهام واقعا براش خوشحالم و بهش افتخار میکنم) انقد رابطه ام با خونوادم عالی که بالا تر از عالی شده که نیازی به کسی دیگع ندارم
استا من ادمی بودم که اگر با یکی از رفیقام یه روز صحبت نمیکردم روزم شب نمیشد ولی الان به درجه ایی رسیدم که فقط دوست دارم تنها باشم و کلی اگاهی جدید یاد بگیرم انقد حالم با خودم خوبه انقد زندگی پر از ارامشی دارم که ممنونم منی که فراری بودم از تنهاییم الان حس نیکنم تنها کسی که میتونم باهاش حال کنم خداست
تنها انرژی ادم روابط عالی حتی خداست
جوری تنهاییمو با بودنش پر کرده جوری حالم باهاش خوبه که اصلا حتی فراموش کردم دوست و رفیق هایی که داشتم و خیلی از رفیقام بهم میگن اسما کجایی پیدات نیست چرا تنها شدی و فکر میکنن که فاز گرفتم و حالم بده در صورتی که من انقد شادم انقد با خودم کیف میکنم که اصلا حتی دوس ندارن این تنهایی مو با کسی شریک شم و میدونم بعد ها با کسی اشنا میشم که عین خودم با تنهایی هاش حال میکنه و حالش با خودش خوبه ! خیلی سپاسگذارم از خدا که تو این سن 21 سالگی کاری کرده انقد اگاهی انقد عالی باشم انقد بی نظیر باشم واقعا از خودم ممنونم واقعا از شما از خدا از همه چیز ممنونم
ممنون که این فایل عالی و بی نظیر رو قرار دادین حس میکردم تو این تایم از زندگیم بهش نیاز داشتم عاشقتونم هر جا که هستید لحظاتتون پر از خدا ️
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان و همراهان همیشگی
خدایا شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
یه فایل فوقالعاده زیبا و تاثیر گذار درزمان مناسب
خدایا شکرت چقدر خاطرات و تجربیات که توی این مدت داشتم ودوباره یاد آوری شد
یادمه وقتی تو سن پایین تر بودم و افکار بسیار داغونی داشتم وهر اتفاقی که میفتاد میگفتم دیگه بهتر از پدرم که نمیشم هر جور پدرم زندگی کرده منم همون روش پیش میرم و این یک موضوع طبیعی است و در مورد کار و درآمد و زندگی همه چی
واین روش زندگی با همون افکار منفی پیش میرفت
مثلا میگفتم من از اقوام و فامیل زن نمیگیرم و غریبه باشه ،کارم باید راه دور باشه ،وسالی دوبار بیام شهرستان و شغلم آزاد باشه و اداری نباشه
اینا ناخودآگاه توی ذهنم بوده
هیچی از قانون نمیدونستم
و اتفاقاتی که افتاد
من از مشهد اومدم بندرعباس واسه کار
همینجا ازدواج کردم
همون روش کار آزاد که میخواستم
طبق خواسته های قبلی که داشتم بدون اینکه از قانون بدونم چیزی رو
و روش زندگی پدرم که همیشه در حال کار بود و بی پول و کسل کننده
یه چند سال باهمین موضوع پیش رفتم و زندگی خوبی نداشتم هر روز بحث و دعوا توی خونه ،سرکار، تو خیابون و کلی مشکلات دیگه
و بعد از اینکه نشستم روی خودم کار کردم که چرا این اتفاقات داره میفته دلیلش چیه
من که آدم بدی نیستم و کلی فکر میکردم
واز خدا درخواست تغییر توی روش زندگی ام رو داشتم
و یه جوری کمکم کنه ،
تا اینکه با استاد از طریق یکی از دوستان آشنا شدم
وبا کلی بدهی و فشار روحی و مریضی
فایل های رایگان رو شروع کردم
همون اول کار اینقدر بهم حال خوب و احساس خوب دست داد که به سرعت شروع به تغییر کردم
خودم داشتم تغییر رو احساس میکردم
وقتی فهمیدم که همه چی ساخته ذهن خودم هست
وبا تجسم کردن میشه هر کاری رو کرد
تازه فهمیدم که این اتفاقات طبیعی ساخته ذهنم بوده
کاری به خدا و دین نداره
تازه فهمیدم روش زندگیم اشتباه است
و تغییرات شروع شد
وکم کم تغییر کردم
ساعت کاری 12 ساعت شد 6 ساعت
فشار کار هر روز شد به آزادی زمانی خاص
احساس بد نسبت به آینده شد امیدواری به آینده روشن
رفتار عجیب همسرم که بر گرفته از زندگی پدرم ومادرم بود و واسم عادی شده بود
رسید به عشق و محبت و دوستی
درآمد پایین و بدهکاری
که رسید به درآمد سه برابری و پس انداز
رفتن دوستان منفی و ناسالم
و حضور افراد مثبت و هم فرکانس خودم
خرید ماشین ،خونه ، زمین ،
همه چی تغییر کرد ،زمانی که من تغییر کردم
ومن شدم یک مهدی دیگه با افکار مثبت و احساس خوب ،زندگی زیبا ، فرزندی دوست داشتنی
همسری فوقالعاده
رفتن به دکتر صفر شد
دعوا و بحث صفر شد
و خیلی تغییرات دیگه ای که اصلا بهشون فکر نمیکنم
حالا این همه تغییرات چطور اتفاق افتاد
فقط با تغییر افکار ،وارسال فرکانس های مثبت
وکار کردن روی خودم و احساس خوب وتمرین های مداوم و سایت فوقالعاده استاد
ودوری از فضای منفی ،اخبار، وفضای مجازی بیهوده
و توجه به اتفاقات خوب وتجسم خلاق ،
خدایا هزاران بار شکرت برای این مسیر زیبا و پر از اتفاقات خوب
چقدر همین فایل های رایگان استاد بهم انرژی داد و تغییرات توی زندگیم داشت
و بعد شروع دوره ها
وحالا که توی دوره دوازده قدم هستم
یک زندگی زیبا و سراسر
عشق،محبت
درآمد و فراوانی
سلامتی و ثروت
همسری فوقالعاده دوست داشتنی و رفیق وپایه
فرزندی بی نظیر و بسیار عزیز
احساس خوب و حال عالی
خدایا سپاسگزارم ازت
تحسین میکنم خودم رو برای این همه تغییرات بی نظیر
که به تنهایی از پس همه چی بر اومدم
وتحسین میکنم استاد عزیز رو که یک الگوی بسیار عالی برای من بودن چه در فایل های محصولات و چه در فایلهای رایگان
و سفرنامه فوقالعاده
سریال زندگی در بهشت که اصل و اساس
روش زندگی رو دارم یاد میگیرم
و طوری شده که من وهمسرم و فرزندم مدارمون خود به خود مثبت شده
و خودشون مسیر رو پیدا کردن
بدون اینکه من بخام ازشون
و ما شدیم سه تا دوست پایه و مهربان
باهم بازی میکنیم
میپزیم و میخوریم
میریزیم و جمع میکنیم
وهر اتفاق خوبی که فکرشو میکنم
خدایا هزاران بار شکرت برای این زندگی زیبا و پر از اتفاقات خوب
سپاس فراوان از استاد عزیز برای این فایل بسیار زیبا
سپاس از دوستان عزیز برای کامنت های فوقالعاده که گذاشتن و کلی درس های جدید یاد میگیرم
در پناه خدا شاد و پیروز و سربلند باشید
بنام رب العالمین
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم. مولانا
دوره 12 قدم دوره ای هست که به این شعر مولانا به طور کامل پاسخ میده،
به قول استاد تکلیفمون رو با خودمون و جهان مشخص میکنه
از گمراهی و سردرگمی در میاییم.
میخام از این دوره براتون بگم
دوره دوازده قدم برکات زیادی داره و دلیلش اینه که استاد صحبتهایی رو بیان میکنه که بهشون الهام میشه، پس حرفهایی گفته میشه که باید گفته بشه و اون حرفها اصل هستند یعنی عمل به هر کدوم از اون آگاهی ها یه فایل جدیدی توی ذهن آدم باز میکنه و یه تغییر بنیادین در وجود انسان به وجود میاره
دیشب موقع خواب داشتم به این فکر میکردم از موقعی که وارد این دوره شدم، زندگی متفاوتی رو دارم تجربه میکنم، زندگی که اصلا به زندگی قبلی ام ربطی نداره
منی که قبلا فقط انتقاد میکردم، عیب جویی میکردم
تمرکزم روی نکات منفی بود، بحث و دعوا کردن میکردم،
الان دیگه همه اون عادتها حذف شدن،
وقتی به عملکردم در طول روز نگاه می کنم ، می بینم که کل کار من شده جستجوی زیبایی ها، دیدن فراوانی ها، دیدن نکات مثبت هر چیز و هر کس
تحسین اون زیباییها و نکات مثبت، شکرگذاری بابت نعمتهایی که خودم دارم و نعمتهایی که دیگران دارند
و این سبک زندگی چه قدر باحاله و ارزشمنده
به قول شاعر
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
صبح که داشتم میومدم اداره داشتم فایل جلسه 2 قدم 6 رو گوش میکردم، استاد میگفتن که نتایج خوب ما به خاطر ورودی های خوب ما هست یعنی تا زمانی شرایط بهتر میشه که ما ورودی مناسب به ذهنمون بدیم
بعد یه لحظه این سوال تو ذهنم شکل گرفت که خب تا کی من باید ورودی مناسب بهش بدم
بعد سریع جواب ذهنم رو خودم دادم
و جواب اینه که در دنیا زیبایی و نازیبایی به صورت همزمان وجود داره، من هم که دارم عمرم رو میگذرونم،
حالا عمر من در دیدن زیباییها و لذت بردن از نعمتهایم بگذره خوبه؟ یا اینکه دنبال مسائل منفی و بد و کم و کاستی ها باشم و خودم رو با اونها مشغول بکنم خوبه؟
قطعا گزینه یک از هر نظر درست و منطقیه
به قول استاد که تو یکی از فایلها بیان میکردن که فرض کنید داخل یه کشتی هستیم که بعد از یک دقیقه همه غرق میشیم، حالا اون یک دقیقه رو با خوشحالی و لذت بگذرونیم و غرق بشیم خوبه یا اینکه با گریه و غم طی بکنیمش؟
بنابراین از هر جهت این روش زندگی، بهترین حالت زندگی کردنه، اینکه همیشه دنبال زیبایی و لذت و آرامش باشی و من الان دارم این نوع زندگی رو تجربه میکنم و به هیچ قیمتی حاضر نیستم که با روش دیگه ای عوضش بکنم.
سبک زندگی که استاد در دوره 12 قدم به ما یاد میدن، مبتنی بر خودشناسی هست ، حقیقتا در طول عمرم اینقدر به خودم نزدیک نبودم ولی به لطف دوره، دارم خود حقیقی مو میشناسم، قدرت هایی که خداوند در وجودم قرار داده رو میشناسم، روش استفاده از اون قدرتها رو میشناسم، ترمزهای ذهنی که ممکنه مانع این کار بشه رو میشناسم و در نتیجه میتونم زندگی بسیار باکیفیت تری رو تجربه بکنم.
مورد بعدی که دوره دوازده قدم بهم هدیه داده ، ایجاد رابطه حقیقی با خداوند هست، رابطه ای که قبلا وجود نداشت و آگاهی من از خداوند در این حد بود که خدایی خالق وجود داره و قدرت انجام هرکاری رو داره و تمام،
ولی الان صبح موقع بیدار شدن و قبل از خواب و در طول روز باهاش مثل یه دوست صمیمی صحبت میکنم، باهاش میخندم، ازش کمک میخام، باهاش عشق بازی میکنم و خلاصه کیف میکنم باهاش، خدایی که همیشه برام وقت داره، عاشقانه برام سنگ تموم میزاره، فقط بهم حال میده، نعمت میده ، برای هر چیزی و هر درخواستی راهنماییم میکنه، از اشتباهاتم چشم پوشی میکنه
و مهمتر از همه اینکه من رو در تمام ابعاد من رو تامین میکنه و برای همین دیگه نیازی به دیگران ندارم
خدا بهم سلامتی میده، بهم عشق میده، بهم آرامش میده، بهم عزت میده، بهم آگاهی میده، هممممه چی بهم میده.
یکی از آرزوهای من این بود که یه بار کل قرآن رو با معنی بخونم و همیشه حسرتش رو میخوردم ولی به لطف این دوره، تونستم این هدفم رو محقق کنم و خیییلی برام لذت بخش بود چون تونستم تا حدود زیادی اصل رو از فرع تشخیص بدم و خیالم از خیلی چیزها راحت بشه و باورهای مذهبی ام خیلی اصلاح بشه.
اولین و آخرین موهبت و نتیجه این دوره در کل رسیدن به
آرامشه
چیزی که همه به دنبال اون هستن و هر تلاش و کوشش انسان برای رسیدن به آرامشه
و این دوره از همون قدم اول اون رو بهت هدیه میکنه
آرامشی دایمی و بی نظیر و پایدار و لذت بخش که کاملا از درون آدم میجوشه و به هیچ منبع بیرونی نیازی نداره.
خدا رو شاکرم که تو این دوره الهی و زیبا حضور دارم و برای استاد عزیزم و تیمشون خوشبختی روزافزون آرزومندم.
سپاس
بنام رب
سلام اساتید عزیزم
من هنوز کامل فایل رو نگاه نکردم اما یه سری از کامنت های بچه ها رو خوندم
منم خیلی وقتا وقتی تجسم میکردم واقعا نتیجه میگرفتم حتی قبلا که قانون رو نمیدونستم اون تجسم های بد و منفی که برام اتفاق می افتاد
ولی امروز میخوام درباره یکی از خواسته هام بگم که برای خودم بزرگ بود
خب من شنا بلد نبودم
کلا از شنا کردن خیلی میترسیدم
هر وقت هم میرفتم استخر فقط اروم داخل اب راه میرفتم
از طرفی چون استخر ها خیلی از خونه ما دور بودن اون زمان رفت و امد خیلی برام سخت بود و خب خیلی کم پیش میومد بتونم برم استخر و خیلی هم دوس داشتم شنا یاد بگیرم و بخاطر اون دوری و اون ترس این خواسته محقق نمیشد
تا اینکه کنار خونه ما یعنی دقیقا پیاده روی دو دقیقه ای تا خونمون یه سالن خیلی بزرگ بود که میگفتن برای یه سازمان خاصیه و استخره
منم تو ذهنم بود که ایکاش میشد از این استخره بتونم استفاده کنم چون خیلی به خونمون نزدیکه و خب برام راحت بود
تا اینکه من دوره احساس لیاقت شرکت کردم یه چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز داشتم از کنار اون سالن رد میشدم دیدم یه بنر زدن که استخر برای عموم آزاد شده
وای منو میگی انقدر خوشحال شدم
به دخترم گفتم یه سانس بریم ببینیم چجوریه
تمیزه ؟؟خلوته ؟؟
واقعا خیلی استخر تمیز و خوبی بود
خب منم گفتم چی از این بهتر برم کلاس شنا ثبت نام کنم
بالاخره ثبت نام کردم و امروز جلسه سوم بود
وای استاد با اینکه من خیلی ترس داشتم و البته شنیده بودم که مربی های شنا یهو آدمو میندازن تو اب تا ترست بریزه
گفتم نه برای من اینجوری نمیشه
انقدر مربیم خانم خوبیه که نگو و جالبه مدام بمن میگه اول باید به ترست غلبه کنی و خیلی با حوصله اس
منی که توی نیم متر هم پاهامو نمیتونستم از کف استخر جدا کنم امروز توی دو متر شنا کردم
البته ترس داشتما اما دوره احساس لیاقت و تجسم خیلی بهم کمک کرد
مثلا قبل از جلسه دوم دراز میکشیدم رو زمین چشمامو میبستم که یعنی رو آبم و این باعث شد راحت تر اینکارو بدون کمک مربی انجام بدم
یا وقتی میدیدم بقیه خیلی بهتر شنا میکنن مدام صدای شما میومد تو گوشم که من نمیدونم اونا از کجا شروع کردن مهم اینه من با اون همه ترس الان تو سه جلسه اینقدر پیشرفت کردم
مقایسه نکردن ؛ خودمو تشویق کردن باعث شد ترس هام کمتر بشه و با ذوق بیشتری تمرین کنم و البته تجسم که خیلی زیاد بهم کمک کرد
استاد اگه دوره احساس لیاقت نبود شاید من ادامه نمیدادم مثلا میدیدم بقیه خوبن من مثل اونا نیستم و اون مقایسه باعث میشد خجالت بکشم و هم پیشرفت نمیکردم هم ادامه نمیدادم و ترس هام بیشتر میشدن
و جالبه وقتی یه خانمی به مربی داشت میگفت فلانی معلومه خیلی میترسه
مربیم گفت اون جلسه اولشه با ما نباید مقایسه بشه ما چند ساله داریم شنا میکنیم و هر بار اینارو بمن میگه
چقدر جالبه که وقتی رو خودت کار میکنی این مدل آدما رو هم جذب میکنی
واقعا این اتفاق برام خیلی بزرگ و البته شیرین بود
واقعا ازتون ممنونم بابت دوره های بینظیرتون
دوستتون دارم