https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من هر فایلی رو تا زمانی که ازش سیر نشم هرروز گوش میدم شاید ده بار شاید دوبار بستگی داره
من دوره روز شمار تحول زندگی هستم و هر فایل رو چندین بار گوش میدم الان فصل دوم آخرش هستم قسمت 58و 59 دقیقا این روزها دارم که به این گوش میدم فایلی گذاشته شد که مکمل اون فایل ها بود در قسمت 58 و 59 در مورد دوره 12 قدم استاد توضیح میدن آگاهی های دوره 12 قدم رو توضیح میدن و این آگاهی که بعد از سال ها گذاشته شد در مورد دوره 12 قدم بود چقدر قانون بی نقص هست و به هر چی که توجه کنیم از جنس همون موضوع در زندگیمون بیشتر و بیشتر میشه از خدای مهربانم سپاسگزارم که یاریم می دهد به چیزای خوب توجه کنم به آگاهی ها توجه کنم و از جنس همون آگاهی ها در زندگیم بیشتر میشه در آگاهی های دوه 12 قدم استاد میگن که چطور به آبی که میخوریم غذای که میخوریم آنقدر حساسیت به خرج میدم بااااید نسبت به خوراکی که به ذهن و روحمون میدیم باید حساسیت به خرج بدیم چطور برای پوشاک و خوراک هزینه میکنیم ولی به ذهن که میرسه افسارش رو رها میکنیم و این موضوع اینه واقعیته ما صب تا شب اگر پول هم در میاریم بخاطر خوراک و پوشاکمون هست پس باید در جهت خوراک ذهنمون هم تلاش کنیم چه مالی چه زمانی
استاد عزیزم واقعا از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم
این هارو به خودم میگم که برام رد پا باشه منو هم خیلی مسخره میکنن که واقع بین نیستی خیلی رویایی فکر میکنی این چیزا نشدنیه ولی من هیچ اعتنایی بهشون نمی کنم چون قانون با توجه به تجربیات زندگی خودم بهم ثابت شده
دقیقا منم قبلا دور و اطرافم پر از آدم های سمی بود البته اونموقع خودمم سمی بودم که اون آدما دور اطرافم بود ولی وقتی روی خودم کار کردم خدا شاهده طوری از زندگیم رفتن که من الان بهش فکر میکنم دقیق بودن قانون بهم ثابت میشه طوری که دقیقا طبق گفته های استاد من الان تنهای تنها هستم و فقط همسرم رو می بینم و الان تنهای تنهام و استاد داشت دقیقا شرایط من رو توضیح میداد و من بخاطر این شرایط از الله مهربانم سپاسگزارم که شرایط و امکانات بیشتر رو برام مهیا کرده تا بیشتر روی خودم کار کنم خدایا شکرت
با نام و یاد خدای عزیزم و سلام خدمت استاد گرامی و دوستان توحیدی
یادمه زمانی که خیلی متعهدانه تر کار میکردم خیلی تمرکز داشتم که آگاهانه هر لحظه فکر کنم… مثلا وقتی از سر کار میرفتم خونه حواسم بود که ذهنم رو برنامه ریزی کنم که دقیقا زمانی که میرسم به ایستگاه اتوبوس هم زمان میرسه… و اتوبوس خطی
توی اون مسیر تقریبا هر 15 دقیقه الی 20 دقیقه یکبار به ایستگاه میومد و اگر دیر میرسیدیم باید کلی منتظر میموندیم…
و بنده با اینکه دقیقا سر ساعت مشخص از محل کار خارج نمیشدم (ساعت کار شروع حالت شناور داره بنابر این زمان خروج
هم شناوره) با دقت بالای 98 درصد دقیقا زمانی که به ایستگاه میرسیدم اتوبوس همزمان میرسید!!
این موضوع رو توی فوتبال هم امتحان کردم.. بنده اصلا دروازه بان خوبی نیستم و استعداد فوتبالی خاصی هم ندارم اما زمانهایی که با بچه ها میرفتیم فوتبال و قبلش خودمو تصور میکردم که هر ضربه ای میزنن میگیرم معجزه اتفاق میفتاد!!
یادمه فقط تو یه بازی تقریبا یکساعته فقط یکی دوتا گل خوردم و 11 تا ضربه رو دفع کردم..یعنی حتی میشد که من دید نداشتم و طرف شوت میزد و خیلی اتفاقی به پام میخورد و همه تحسینم میکردن!!
توی پینگ پونگ هم امتحان کردم و جواب گرفتم!! و جالبه که این موضوعات رو چون خیلی دم دستی بود فراموش کرده بودم
اما موضوع اصلی که میخوام اینجا ریشه ای تر بیان کنم چیزی فراتر از این داستانه… اینکه اصلا داستان چیه و چطور اتفاق
میفته…امروز چون احساسم نمیگفت مطلبی آماده نکرده بودم تا اینکه الهامی در این لحظه احساس کردم که باید این موضوع
رو بیان کنم تا هم برای خودم مفید فایده باشه و هم هرکسی که در مدارش باشه ان شااالله..
بریم سراغ تصویرسازی ذهنی و تجسم..همونطور که استاد گفتن هر لحظه ما در حال فکر کردن هستیم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه…و این تصویرسازی یا همون فکر کردن در هر لحظه داره به جهان ارتعاشی رو ارسال میکنه که پاسخش میشه همون روتین زندگیمون… و این تصویرسازی بر اساس باورها و دیتاهایی که در ناخودآگاه ذخیره شده اتفاق میفته…
اما بریم سراغ پروسه آگاهی!! ما به میزانی که آگاه هستیم و در لحظه هستیم و حضور داریم و در حالت تفکر ناخودآگاه نیستیم و به قول قرآن متذکر هستیم و به قول علامه حسن زاده آملی در حال شکار هستیم میتونیم آگاهانه فارغ از این که
چه باورهایی داریم به جهان ارتعاش بفرستیم… وقتی که این آگاهی کما و کیفا رشد میکنه و ما زمان های بیشتری آگاه هستیم و آگاهانه به موضوعات توجه میکنیم نه اینکه ناخودآگاه باشه، چندتا اتفاق میفته…اولا اینکه از یه جایی به بعد اتفاقات جدید بیشتری میفته و از حالت تکرار خارج میشیم (چون فرمون دست خودمونه نه ذهن نیمه هوشیار یا همون نفس ما)… وقتی آگاه نیستیم که نفسمون طبق برنامه ریزی قبلی فرکانس میفرسته و ما دریافت میکنیم که خدا در قرآن میفرماید:
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ
یعنی هر نفسی (هر ضمیر نیمه هوشیاری) رهین و گرفتار آن چیزهایی است که قبلا کسب کرده (یعنی دیتاهایی که قبلا در ضمیر نیمه هوشیار ذخیره شده که قرآن بهش میگه “اکتسابات نفس انسان یا همون بما کسبت”)…یعنی انسانها درگیر همون چیزی هستن که قبلا در نفسشون ذخیره شده و ادامه میده:
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ
بجز اصحاب یمین که همین کسانی هستن که آگاه هستن و آگاهانه فرکانس ارسال میکنن…
خب وقتی ما آگاه هستیم و آگاهانه فرکانس ارسال میکنیم چند تا اتفاق میفته… اولا خود این آگاهی نشونش حال خوبه که
نشانه اینه که ذهن نجواگر در اون لحظه تقریبا خاموشه که البته صفر و صدی نیست و تکامل میخواد… پس تلاش برای اینکه
احساسمون خوب باشه یعنی داریم بطور غیر مستقیم از چنبره دو تا ذهن رها میشیم…یکی ذهن خودآگاه یا همون منطق و
دومی که قدرتمندتره ذهن نیمه هوشیار یا همون نفسمونه که موقع برانگیخته شدن احساسات میتونیم قدرتشو به وضوح
ببینیم که تمام عقده ها و تمام باورها در اون جمع شده و ما بطور آگاهانه بهش دسترسی نداریم… وقتی ما تلاش میکنیم آگاه باشیم و در لحظه یعنی داریم به اصل وجودمون نزدیک میشیم که همون روحه… خوب روح چیکار میکنه؟
به قول قرآن روح از امر پروردگاره… امر چیه؟ امر همونیه که خداوند به وسیله اون خلق میکنه…یعنی وقتی آگاه هستیم
میتونیم آگاهانه خلق کنیم اما محدودیت داریم…
این محدودیت برمیگرده به میزانی که آگاه هستیم و هیچ کس نمیتونه صد در صد از چنبره ضمیر نیمه هوشیارش رها بشه
و در جاهایی که ضمیر نیمه هوشیار مقاومت و باورهای مخالف کمتری داره روح دستش بازتره و آگاهی بیشتره و قدرت خلق
بیشتره…
نکته بعدی اینه که وقتی آگاه هستیم که گفتم یه راهش رسیدن به حال خوبه چون مانع ذهنی کمتری داریم و نجواها کمتر
میشه الهامات بیشتری دریافت میکنیم و نکته بعدی اینه که در این حالت هر چی انسان رشد کنه همزمانی های زیادی رو
میبینه که اگه ادامه بده این همزمانی ها در کمیت و کیفیت افزایش پیدا میکنه…
یعنی یه حالت اینه که ما در auto pilot هستیم و ذهن هم ما رو کنترل میکنه و هم فرکانس ارسال میکنه
یه حالت اینه که انسان با آگاهی برتر یا همون روح و نفخه الهیش یکی شده و به امر خدا کن فیکون میکنه
تمام انسان ها بین این دو حالت هستن و صفر و صد نیست… اونایی که به حالت آگاهی نزدیک ترن حال بهتری دارن، آرامش بیشتری دارن..همزمانی های بیشتری رو میبینن و قدرت خلق بیشتری دارن که یکیش همین تصویرسازیه ذهنیه…
در حالت ناخودآگاه هم همزمانی داره اتفاق میفته…یعنی کلا تمام اتفاقات با افکار ما همزمانی داره…ولی تفاوت اینه که در حالت ناخودآگاه ما آگاه نیستیم که چه فرکانسی داره ارسال میشه اما نتیجش تکرار یکسری اتفاقاته که ما داریم هر روز تجربه میکنیم…اما اگه این حالت تصویرسازی و تفکر جنبه آگاهانه بگیره ما میتونیم این ارتباط رو خیلی دقیق رصد کنیم…
یادمه با یکی از همکارام اینو تست کردیم.. این که استاد میگن از دستاوردهاتون بگید همینه و من خودم رو آدم شایسته ای
میدونم که در مورد این قضیه صحبت کنم چون تستش کردم و بارها نتیجه گرفتم…
توی یه هفته با همکارم قرار گذاشتیم که مدام مراقب باشیم اتفاقات بیرون از ما با افکارمون چه ارتباطی داره…
این موضوع باعث شد ما توی اون هفته هر روز آگاه تر میشدیم و اتفاقات همزمان بیشتر و بیشتر میشد…یادمه یه روز توی یه زمان محدود فقط 10 تا همزمانی رو با هم به اشتراک گذاشتیم!!! بخدا اینا حقیقته که دارم میگم..
فقط باید عرض کنم این موضوع جااهایی خیلی راحت جواب میده که ذهن مقاومت کمتری داره، چون اون جاهایی که مقاومت بیشتری داره به سختی کنترل رو دست شما میده!! و شما به سختی میتونید تو اون موضوعات آگاهانه تصویرسازی کنید… پس بهتون پیشنهاد میکنم تو موضوعات دم دستی مثل همین اتوبوس یا چراغ قرمز و … یه هفته وقت بزارید و آگاهانه تصویرسازی کنید و خواهید دید که اگه روز اول این قضیه 10 درصد درست بود تا روز هفتم به 60 الی 70 درصد میرسه و هرچی بیشتر ادامه بدید قدرت خلقتون بیشتر میشه… و دیدن نتیجه به ذهن شما رو در دادن سلف کنترل به خودتون مجاب تر میکنه و مقاومت کمتر میشه و به همون اندازه آگاهی افزایش پیدا میکنه به حدی که یه روزهایی بی اختیار اشک میریزید (بخدا اینو من قبلا که خیلی سر به راه تر بودم بارها تجربه کردم) و طوری میشه همزمانی ها که احساس میکنید دنیای پیرامونتون مجازیه!
و همه این قدرت در یک کلمه است که خداوند میفرماید…
فذکر ان الانسان لذکری… این آگاهی رو خداوند در قرآن با کلمه ذکر بیان فرموده… و یه تمرین عملی داده برای اینکه توی حالت ذکر قوی تر بشیم و اون تمرین نمازه!!
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ..میگه نماز را برای ذکر من بجا بیاورید و جای دیگه میگه:
و لذکر الله اکبر… یعنی ذکر خدا از نماز بالاتره…یعنی نماز ابزاریه برای تمرین رسیدن به آگاهی…
دوستانی که از نماز گریزان هستن بخاطر اینکه احساس خوبی بهشون نمیده و با کسالت همراه…این مثل این میمونه که کسی بره باشگاه و انتظار داشته باشه همون دفعه اول 100 کیلو پرس بزنه…دوستان چیزی که دارم میگم ازش نتیجه گرفتم بخدا حرف نیست… من آگاهی رو بوسیله نماز درک کردم و تونستم توسعش بدم… و احساس آرامش و حال خوبی که میگیرم اول نبود…نماز تکامل داره…نماز ابزاریه برای اینکه قدرت ذکر و آگاهی در ما افزایش پیدا کنه و این قدرت به ما در خلق زندگیمون کمک کنه… کمک دیگر نماز اینه که ما رو از چنبره ذهن رها میکنه…و این میشه که خدا میفرماید تنهی عن الفحشا و المنکر…یعنی به اندازه ای که ما به وسیله نماز آگاه میشیم از تکرار الگوهای غلط ناشی از ذهن که یکیش همون هوای نفس هست که باورهای غلط منقوش در نفس یا همون ذهن عاملشه جلوگیری میشه… و این تکامل میخواد…
حالا اینکه چطور در نماز این حالت اتفاق میفته برمیگرده به این که چقدر سعی میکنیم در نماز آگاهانه کلمات رو با توجه به معنی و توجه به اینکه در حضور چه کسی هستیم ادا کنیم… این موضع اینقدر مهمه که خداوند قبل از اینکه شرابو حرام اعلام کنه و حکم تحریم شراب بیاد به مومنین میگه در حالت مستی به نماز نزدیک نشید..بعد میفرماید برای اینکه بدانید که چه میگویید…یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون
اینکه کلی آدم نماز خون داریم که هر خطایی هم میکنن برمیگرده به همین موضوع که درک نکردن که نماز چیه و چطوری باید خونده بشه و نمازشون حالت کلاغی پیدا میکنه (من خودمو مستثنا نمیکنم اما در این موضوع واقعا خیلی بهتر شدم)
و زمانهایی که خیلی در نماز آگاه تر هستیم در زمان های بعدش هم این آگاهی تداوم پیدا میکنه…اینه که خداوند میفرماید: الذین فی صلواتهم دائمون… و این حالت اگر تداوم داشته باشه (حالت ذکر یا همون آگاهی) میتونه برسه به اینجا که خداوند میفرماید:
منطقی که توی نوشته های شما هست خیلی برای ذهن من قانع کننده و قابل پذیرش هست، میدونید بعضی وقتا نوشته های شما برای من به این صورت هست که من در مورد یه سری موضوعات به یه سری نتایجی رسیدم بعد شما تو کامنتهاتون در مورد اون موضوع و یه سری موضوعات دیگه یه مطلبی نوشتین و به هم ربط دادین و به یه نتیجه خوبی رسیدین که خیلی با منطق ذهن من هماهنگه و من از خوندنشون واقعا لذت میبرم، و یا یه سری مطالبی میگین که من دوست داشتم درموردشون بیشتر بدونم شما درمورد اون چیزها هم آگاهی های زیبایی رو میگین که واقعا احساس میکنم با خوندنشون بهم اضافه شده، الان شما تو همین کامنت و کامنتهای قبلیتون در مورد معنی کلمه ذکر تو قرآن نوشتین که خیلی خوب برام جا افتاد، یا آگاهی که نوشتین در مورد این قسمت از قرآن که زیاد هم تکرار شده که خداوند میفرماید: “بما کسبت ایدیهم” عالی بود، واقعا لذت بردم، یا در مورد ذهن ناخودآگاه و خودآگاه نوشتین که تو کامنتهای اخیرتون هم در موردش نوشته بودین، یادمه که من همون روزا تو خونه ایستاده بودم و یه دفعه یه صحنه ای از کودکی از پدرم تو ذهنم اومد و احساسم به این صورت بود که انگار توی تاریکی ذهنم یه رعد و برقی زده شد و یه نور زیادی روشن شد که من همون لحظه شوکه شدم از یادآوری اون صحنه و جالبیش برای من اینجا بود که همسر من اون ویژگی پدرم رو داره، و بعد از این آگاهی که خدا بهم داد داشتم به تاثیر الگوها در شکل گیری ذهن ناخودآگاه فکر میکردم و اینکه اگر من به صورت واضح ندونم که چی میخوام( و این کاملا به این این برمیگرده که چقدر خودم رو شناخته باشم) و فرکانس خواسته هام رو به صورت آگاهانه به دنیا نفرستم اونوقت اتفاقی که میفته اینه که ذهن ناخودآگاه من دست به کار میشه و فرکانسهای خودش رو به دنیا میفرسته که منجر به جذب اونا توی زندگیم میشه و یکی از چیزهایی که به شدت روی ذهن ناخودآگاه تاثیر میذاره الگوهایی هستن که ما توی زندگیمون دیدیم، و همونجا چقدر قشنگ برام جا افتاد که چرا استاد انقدر تاکید دارن که برای تغییر باورها الگو پیدا کنید، خب من به این چیزها فکر میکردم ک شما درمورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه هم توی کامنت قبلیتون و هم توی این کامنت خیلی عالی نوشتین و از خوندنش لذت بردم، من با خوندن این کامنت شما یاد تمرین ستاره قطبی استاد افتادم، اینکه استاد توی دوره دوازده قدم تاکید میکنه که قسمت مهم انجام این تمرین اون تجسم رسیدن به خواسته هست و اینکه وقتی تجسم میکنیم باید احساسی رو تجربه کنیم که وقتی به اون خواسته میرسیم داریم،
مطلب برای گفتن از نوشته های پر از آگاهی شما زیاد هست، باز هم ازتون تشکر میکنم و براتون از خداوند رسیدن به خواسته های قبلیتون رو خواستارم
سلام خدمت شما دوست عزیز، باعث افتخاره و خداوند رو شاکرم که قلمی بودم به دست قدرتمند پروردگار تا این مطالب رو که به قلبم الهام کرد با شما بزرگوار به اشتراک بزارم، اگه خدا به بنده توفیق بده در آینده بیشتر خواهم نوشت و اول خودم در این کلاس میشینم و افتخار تلمذ دارم چرا که هیچیش از من نیست و خداوند بر این مدعا شاهده. موفق باشید
منم یک مدت نماز رو متفاوت میخوندم ونتیجش برام جالب بود
شنیده بودم میگفتن حضرت محمد باتمرکز نماز میخوندن من هم سعی کردم که وقتی نماز میخونم ذهنم رو کنترل کنم تاحدی که میتونم ودر توانم هست به چیزی فکر نکنم بعد مدت کوتاهی ناخداگاه به زمان حال میومدم نمیدونم میگن حالت بی زمانی،احساس میکردم یک پرده ای از جلوی چشمام کنار رفته همه چیز برام شفاف و روشن وجدید بودواین تجربه خیلی خوبی بودبرام
بصورت رندوم اولین کامنتی که خواستم بخونم هدایت شدم به دیدگاه پر از آگاهی شما!
از همزمانی های گفتید که روزانه چندین مورد بهش برمی خوریم و وقتی آگاه میشیم به ذهنمون خیلی زودتر جواب میگیریم مثلا من هر وقت میخوام پشت چراغ قرمز بایستم آگاهانه تصویر سازی میکنم که با رسیدن من به اون نقطه چراغ برامون سبز میشه و چندین بار رو خودم آگاهانه حتی در چراغ قرمزهای متوالی رقم زدم و شاید روزانه چندین مورد از این اتفاقات افتاده که وقتی میخواییم بریم جایی برای دیدن یه شخص و همزمان همون فرد رو تو خیابون یا کوچه می بینیم و همونجا به خودم میگم زمان ارسال فرکانس آگاهانه تمرکز کردم و تجسم کردم که این اتفاق افتاده!
بسیار لذت بردم از آگاهی هایی که از جنس الهی بوده و خوب درکش کردین و تحسینتون کردم و شکر خدا که با اولین کامنت،به زیبایی هر چه تمامتر هدایت شدم به این صفحه و دیدگاه ناب و الهی شما…
سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان عزیز در این سایت سراسر نور و آرامش!
همزمانی این فایل با بخش فایل های دانلودی که از اول شروع کردم و نوشتن کامنت ها در فایل های همین تاریخ و شروع قدم چهارم و آگاهی های نابش،برایم فوق العاده لذت بخش بود و چون تعهد دارم به دیدن و شنیدن این فایل های پنج سال پیش،وقتی سایت رو باز کردم اول فکر کردم تو همون صفحه ای که فایل ها رو می بینم مونده ولی وقتی دیدم فایل جدید هست شکر خدا رو کردم از این همزمانی ها که به شایستگی هر چه تمامتر،قانون خداوند جواب میدهد!
بقول آقای عطار روشن عزیز،که مطمئن هستیم استاد صد سال جلوتر از زمان خودش داره فکر میکنه و زندگی میکنه!
و ما که داریم این حرف ها رو میشنویم سالها از اطرافیان خود جلوتر هستیم!
دیشب در جمعی بودم و بعد از شام جلسه ها تشکیل شدند و هر یک در مورده اخبار تازه و اینیستاگردی هاشون و اینکه فلانی چیکار کرده و چه عملی رو انجام داده داشتند حرف میزدند و بقول استاد وقتی چند مدتی روی خودت کار میکنی دیگه فاصله میگیری از اینگونه حرفها و برداشت ها و اصلا دوست نداری در موردشون بشنوی و کنجکاوی هم نمیکنی که احیانا اگه شنیدی بیشتر در موردش بدونی و چقدر لذت بخشه این گونه زندگی کردن و وقتی شروع کردند و من شنیدم و دیدم جهت حرف هاشون در مسیر دیگه ایی هست آگاهانه اعراض کردم و سایت رو باز کردم و چون گوش داده بودم فایل جدید رو شروع کردم به خوندن کامنت های این فایل و دیدگاه زیبای خانم شهریاری عزیز رو خوندم و دیگه نشنیدم که چی میگن و وقتی آگاهانه جهت میدی به افکارت،جهان بلافاصله جواب میده و یه شخصی اومد بینمون نشست تا من دیگه کلا نشنوم حرفهای اونا رو…
چقدر اکثریت مردم اینطوری فکر میکنند و این طوری زندگی میکنند و اگه در این زمانه از این آگاهی ها باهاشون حرف بزنی تو رو کافر و از خدا بی خبر میدونند و خودشون رو عقل کل و این میشه که اکثریت سوق پیدا میکنند به مسیری که همه رفتند و نمیخوان از اکثریت گله وار جدا بشن برای همین افراده بسیار کمی در همه ی جنبه ها میتونند موفق باشند…
و همین الان اگه به این افراد بگی که اینطوری هم میشه زندگی کرد هیچ کدوم باور نمی کنند چون توی اون مداری که هستند دسترسی ندارند به اینگونه فکر کردن و زندگی کردن…
یادمه سالهای خیلی دور وقتی هفده،هیجده ساله بودم و هیچ آشنایی نسبت به این قوانین نداشتم با توجه به رفتارها و روابط پدر و مادرم و اینکه کلا هیچ رابطه ی خاصی هم با هم نداشتند و در حد یه زندگی کردن بود و کلا هیچ گونه ابراز عشق و محبتی در بینشون نبود و هیچ آگاهی نسبت به این قوانین نداشتم ولی وقتی استاد میگن که ما همه ی این آگاهی ها رو داشتیم و به مرور زمان با دیده ها و شنیده ها،رفتارامون تغییر کردند و باورا شکل گرفتند و من تجسم میکردم یه رابطه ی عالی رو و خیلی خوب اینکار رو انجام میدادم و همیشه یه چیزی رو ثابت می خواستم اینکه رابطه مون فوق العاده باشه و هیچ وقت تکراری نشه و دلزدگی نداشته باشه توش و چون از اکثریت شنیده بودم که این نوع رفتارهای خوشایند فقط در طول سالهای اول هست و بعدا به مرور کمرنگ تر میشه ولی باور نکرده بودم،الگویی هم نداشتم ولی باور نمیکردم و دوست داشتم که همیشه مثل یه رفیق باشیم و شکر خدا الان بعده بیست سال زندگی مشترک،همون احساس فوق العاده در هر دوی ماهست و شکر خدا لذت بخش ترین رابطه ی عاطفی رو تجربه میکنم و هیچ وقت برام تکراری نمیشه و هر وقت استاد در باره ی رابطه ی عاطفیشون حرف می زنند خیلی تحسین میکنم و مقاومتی هم ندارم در قبول نکردن حرف های استاد چون خودم تجربه اش میکنم!
و هر آن چیزی رو که از زندگی مشترک میخواستم از خونه ،ماشین ،سرمایه ،شغل مناسب،باغ ،فرزندان خوب و خانواده رو به زیبایی هر چه تماتر تصویر سازی کرده بودم و الان به لطف خدا از هر آنچه که تصور میکردم بهترین و بهترینش رو دارم و حتی بالاتر از اون حد از معیارهای من و الان که قانون رو میدونم و بلدش شدم چیزهای زیادی رو میخوام تجربه کنم با همین تجسم و تصویرسازی،که در آینده ی نزدیک به لطف خدا محقق بشن!
بقول استاد هر شرایطی که توش هستیم برای همیشه ماندگار نیست و ما میتونیم با جهت دهی آگاهانه بر روی موضوعی که توی ذهنمون هست چه خواسته و چه ناخواسته،شرایط اتفاق افتادنش رو تغییر بدیم یعنی با پروبال دادن به اون موضوع(خواسته یا ناخواسته)با تجسم کردن،با قدرت دادن بهش و دائما به اون موضوع فکر کردن باعث میشه اون موضوع در جهان حقیقی با توجه به افکار و باورهای ما به حقیقت بپیونده!
چقدر آگاهی های نابی داشت این فایل و چقدر بااینکه پنج سال از ضبط این فایل گذشته هنوز همون جنس از آگاهی ها درش هست که الان با توجه به مدارمون و فرکانسی که در اون قرار داریم در مسیر شنیدن و دریافت این آگاهی ها بودیم!
تمرین ستاره ی قطبی هم که در دوازده قدم هست بر پایه ی همین تجسم و تصویرسازی هست که صبح زود قبل از اینکه افکارت بره سمت چیزای ناجالب،میای و آگاهانه هر آنچه رو که دوست داری همون روز برات اتفاق بیفته رو مینویسی و با حال خوب و احساس عالی تجسمش میکنی و میسپاری به خودش و شب که میایی ببینی چند تا از اون چیزایی که از خدا خواسته بودی محقق شدند می بینی بیشتر از اون چه که نوشته بودی و خواسته بودی برات اتفاق افتاده و شب با احساس عالی و فوق العاده میخوابی و این جریان فرکانس رو به صبح فردا انتقال میدی تا باورات قوی بشن و برات قابل باور بشه که خودت با افکارت در حال خلق کردن زندگی خودت هستی!
سپاسگذار استاد عزیز هستیم که خداوند بر زبانشان جاری شد تا این فایل رو سالیان قبل برامون ضبط کنند و امروز در مدار دریافتش قرار بگیریم و تشکر میکنم از خانم شایسته ی عزیز که زحمت بارگذاری این فایل بسیار ارزشمند رو کشیدند و ما رو لایق دیدن و شنیدن این فایل کردند.
خدارو شکر به خاطر وجود این سایت ارزشمند وحضور انسانهای آگاهی مثل شما،کامنتتون یه تلنگر خیلی خوب بود برام خیلی خوب و ساده نوشتین به نکات ارزشمندی اشاره کردین که ارزشش خیلی بالاس،این که خودت اینو خلق کردی و خودتم میتونی این شرایط تغییرش بدی ،از هر لحظه استفاده کن وبه چیزی که میخوای فکر کن تجسم کن درموردش حرف بزن،به چطوری واز کجا و… کاری نداشته باش فقط به چیزی که میخوای توجه کن
واقعا خیلی خوب قوانین رو متوجه شدید و خیلی خوب توضیح دادید و خداروشکر میکنم که عزیزانی مثل شما در این سایت هست که به خوبی به همه ما تلنگر میزنن و باعث میشن مسیر یادمون نره و راه درست رو ادامه بدیم بازم هم خدارو هزاران مرتبه شکر که همه ی ما رو به این سایت رهنمون کرد و اجازه داد قوانینش رو فرا بگیریم و همچنین باعث شد همه ما در کنار استاد و خانم شایسته دور هم باشیم تا روزبروز چیزهای جدید یاد بگیریم و موفقیتهامون رو دور هم جشن بگیریم
اولاً ک من در قدم دوم هستم ( البته دفعه دومه ک دوره 12 قدم رو استارت زدم) این همزمانی خیلی جالب بود و دوما چند وقت بود این نجواها تو سرم بود ک ای بابا چقدر من ادم متفاوتی شدم چندساله دارم رو خودم کار میکنم و نه بقیه رو درک میکنم و نه بقیه منو
این سوالات داشت اذیتم میکرد و این فایل واقعاً بهم امید و انگیزه داد ، چون همینکه میفهمم در مسیر درستم خیالم راحت میشه
بزرگترین خواسته ای که من باتجسم خلقش کردم والبته جایی که لازم شد درحدکاری که میشدانجام بدم حرکتی هم براش کردم صاحبخونه شدن بود، اونموقع ها قانون رونمیدونستم ولی خیلی دوست داشتم یه خونه داشته باشم که یادمه دیزاینش هم توذهنم بارنگ کرم روشن وقهوه ای بود خیلی توذهنم اینومیدیدم هیچ ایده ای هم نداشتم زمان هایی هم که باذهنم حساب کتاب میکردم میدیدم حداقل باید 30سال تلاش کنم تا پس اندازم به اون اندازه برسه تازه بدون حساب تورم، اما توکمترازفکرمیکنم 4سال من صاحبخونه شدم به طرزعجیب غریبی همه شرایط برام جورشد ومن بدون اینکه یادم بیادخواسته ام بوده دکور رو رنگ کرم روشن وقهوه ای انتخاب کرده بودم، الان درک میکنم که وقتی آدم یه سری ورودی روبه این ذهن میده اتوماتیک وارانجام میشه توسط ذهن، اینم ازنعمت های ذهن ناخودآگاه ماست دیگ که اگردرست بهش اطلاعات بدیم که ذخیره بشه نتیجه درستی برامون رقم میخوره…
مسافرت های زیادی که من شرایطش برام بوجوداومدوتجربه هایی که داشتم هم همشون باتجسم خلاق صورت گرفت، من شرایطشونداشتم دراون لحظه ولی خیلی دوست داشتم اون تجربه هاروداشته باشم البته اینموقع ها دیگ قانون رومیدونستم به همین دلیل هم فاصله بین تجسم من وانجام پذیری خواسته خیلی کمتربود شاید 2تا3ماه طول کشیده، چه سفرهای داخلی چ خارج ازکشور، هردفعه الان ذهنم میگه این خواسته بزرگه بهش میگم فلان خواسته هم اون زمان برات بزرگ بود ولی دیدی چ راحت انجام شد، پس اینم میشه، اینا رودارم مینویسم که برای ذهن محدودم یادآوری بشه که به خواسته های به زعم ذهنم بزرگ، ولی به چه راحتی انجام شده، دیروز زدم روی نشانه من چون درخواست هدایت کرده بودم ازخداوندبرای باورسازی برای خواسته ام خداوندهدایتم کردبه دوره راهنمایی عملی، وتوسط مقاله الهی که خانم شایسته عزیزم نوشته سیمان های مغزم یه ضربه اساسی بهش واردشد وهدایت شدم که جلسات هفتم وهشتم ونهم ودهم روگوش بدم، ودارم گوشش میدم وتازه انگاردارم درک بهتری ازحرفای استادازشناخت خداوندوقوانینش برای خلق خواسته هام پیدامیکنم، همین امروزهم نشانه اش رودیدم، بابام بعنوان دست خداوندمبلغ پولی روبهم دادکه من قبول نکردم ولی اصرارکردبابام که اگرنگیری ناراحت میشم بااینکه مبلغ خاصی نبود ولی من نشانه دیدم، چون بابام معمولا ازاین حرکتا نمیکرد، وگرفتم وخداروسپاسگزاری کردم برای برکتی که بعنوان نشانه جاری شدن فضلش به من داد..
خداروشکربرای قوانین ثابت خداوند، خداروشکربرای قدرت تجسم وخلق کردن که خداوندبه مابخشیده، خداروشکربرای نعمت آگاهی که ازاین قوانین به من بخشیده، وخداروشکربرای حضورم دراین سایت ومکان الهی،
سپاسگزارم استادشایسته عزیزم برای این فایل بینظیر و کپشن فوق العاده ای که برای این فایل نوشتین خیلی برای درک بهترگفته های استادبه من کمک میکنه خوندن کپشن فایل ها، سپاسگزارم خداوندبهتون هزاران هزارباربیشتربرکتشو بده…
سپاسگزارم ازدوستان عزیزی که باکامنت های فوق العاده شون راهنمای من هستن همیشه..
من آزاده خواهر حمید رضام که دوره ها رو باهم تهیه میکنیم
امروز که این لایو گذاشتین مصادف شد با زمانی که مندارم روی دوره دوازده قدم جلسه سوم قدم دوم کار میکنم
واقعا از خداوند سپاسگزارم به خاطر این همزمانی که چقدر قشنگ داره هدایتم میکنه که خواسته هامو تجسم کنم وبهشون برسم
از شما استاد گرامیم هم نهایت تشکرو دارم
یه نکته دیگه ای که میخواستم در مورد تجسم بگم اینه که من هر بار خواسته هامو با وضوح تجسم میکنم اشک شوقم سرازیر میشه ودقیقا اونجاست که شکر گزار خداوند وقوانینش میشم واین نشون میده که مطابق صحبتهای استاد ثروت وخواسته ها چقدر با حضور خداوند مرتبطه وفقر وکمبود چقدر مخالف حضور خداونده
دیروز یوتیوب یه ویدیو دیدم که ی فردی از خیابون های تمپا فیلم میگرفت تا اینکه رسید به یه خیابون دیگه و گفت این محله خیلی معروفه و کلا خونه های اینجا همه بزرگ و گرونه…
من همینجوری خونه هارو نگاه میکردم و ذوق میکردم تا اینکه یادم اومد چقد این خونه ها شبیه اون خونه استاد توی تمپاست که گفتن هشت تا خواب داره…فهمیدم یه نشونه اس که بیام سایت اما راستش کاهلی کردم و یادم رفت تا اینکه امروز به یه تضادی برخوردم درواقع چندین ساله که این مسئله رو داشتم ولی مدام پشت گوش مینداختم و میگفتم حل شده تا اینکه امروز خیلی سوسکی خودشو نشون داد و گفت سلام مروارید من هنوز اینجام :))
خلاصه که غافلگیرم کرد خیلی هول شدم چون فکر میکردم دیگه برام حل شده و اوکیم
دنبال راه حل توی اینترنت گشتم تا یهو دیدم توی عقل کل یکی اینو پرسیده بود و یجورایی دقیقا مث من بود
درواقع مسئله من ترس از جنس مذکر بود چون توی خانواده هم پدری و هم مادری تقریبا من تنها دختر بودم و دخترای دیگه یا خیلی بزرگ و یا خیلی کوچیک بودن و از طرفی اون زمان برخلاف الان پدر و مادرم خیلی مذهبی بودن سفت و سخت و مدام ازم میخواستن که از هرچی پسره دورم کنن یجورایی تا اول دبیرستان من هیچوقت هیچ جایی رو خودم به تنهایی نرفتم…حتی سرکوچه هههه
تا اینکه خودشون ازم خواستن یاد بگیرم تنهایی جاهای مختلف برم و فکر میکردم که دیگه اون مشکل ارتباط یا حرف زدن با جنس مذکر ندارم و امروز با یه تلنگر فهمیدم هنوز درونم مونده
راه حل این موضوع توی عقل کل گفته بودن عزت نفسه
یه حسی بهم گفت بیا صفحه اصلی سایت و مواجه شدم با این فایل
درحالی این کامنت رو مینویسم که فقط هفت دقیقه اولش رو گوش دادم
و حالم رو نمیتونم توصیف کنم:))))
درواقع یه چیزی رو راجع به خودم به یقین رسیدم اونم اینه که
مهم نیست دقیقا چرا ، چطور، به چه دلیل حالم بد شده یا فرکانس پایین اومده یا دچار مسئله ای شدم تنها و تنها و تنها دلیلش دور شدن از خداست دور شدن از خدایی که در درونم باید وجودش رو حس میکردم و نکردم و همین باعث میشد سردرگم بشم یا احساس کنم یه چیزی کمه
دلیل اینکه با هفت دقیقه از گوش دادن به فایل احساس میکنم هیچ مسئله ای دیگه ندارم اینه که با فرکانس این صدا یکی شدم و فرکانسم رفت بالا تا جایی که بتونم خدا رو دوباره توی قلبم پیداش کنم و احساس کنم که دقیقا کنارمه و پشتمه
امروز صبح که بیدار شدم دیدم یه پاسخی از دوستان برام اومده رفتم خوندم و پاسخی نوشتم براشون و دیدم فایل جدید اومده
باز کردم و گوش دادم
انگار برای امروز و دیروز من بود این فایل و من دو سه روزی بود که به تجسم کردن فکر میکردم
حتی پرسیدم که خدایا استاد عباس منش میگه تجسم کنید یعنی تجسم رو فقط باید زمان خواب انجام بدیم یا اینکه هر زمان میشه ؟
و من امروز با دیدن این فایل ،به جواب سوالم رسیدم
جالبه من این سوالو فقط یه بار از دلم گذروندم و رها کردم
چقدر خدا سریع الجواب هست
تازه متوجه شدم که هر لحظه که درمورد همه چی فکر میکنیم داریم تجسم میکنیم
چقدر معنی تجسم راحت بود و من نمیدونستم
چقدر همه چی آسونه و ما پیچیده اش میکنیم
چقدر خوشحالم که شما این فایل رو گذاشتین از شما مریم جان بی نهایت سپاسگزارم و از استاد عباس منش عزیز هم سپاسگزارم و مهم تر از همه از خدای ماچ ماچی خودم هم سپاسگزارم که من رو به این سایت پر از آگاهی هدایت کرده و هر روز دارم کلی درک و فهم جدید به آگاهی هام اضافه میکنم و سعی دارم که هر روز بهشون عمل کنم تاجایی که میتونم
از وقتی من قوانین رو در حد مداری که درش هستم درک کردم و سعی کردم عمل کنم ،هر موقع کسی باهام رفتاری میکنه که خوشم نمیاد ،سریع از خودم میپرسم آیا تو هم این رفتارو با دیگران داشتی؟؟ آیا افکاری داشتی که الان داری این اتفاق رو زندگی میکنی ؟؟؟
یا وقتی اتفاق خوبی رخ میده سریع فکر میکنم که ببین داره جواب میده تکرار باورای مثبت و قوی و قدرتمند
پس ادامه بده و پر قدرت پیش برو
مطمئن باش که طبق گفته استاد اگر قانون جاذبه اینه که هرچیزی رو انداختی پایین باید بیفته زمین
پس اگر به این قوانین و آگاهی ها عمل میکنی صد در صد باید نتیجه رو ببینی
راهی جز این نیست
همه چی به نوع نگاه کردن تو بستگی داره
هر جور نگاه کنی و توجه کنی و باورت باشه همون برای تو رخ میده
چند روزی بود داشتم به مردم زیبا و نازنین گرگان فکر میکردم ،یک روز و نیمی که هفته پیش ، رفتم گرگان و با مادرم رفتیم بیرون ،تو اتوبوس یا تاکسی هر کس ما رو میدید مسافریم ازمون پول نمیگرفتن
من واقعا خوشحالم از اینکه انقدر مردمان خوبی سر راه ما قرار گرفتن
حتی مادرم هم وقتی خودش تنها میرفت میگفت که ازش پول نمیگرفتن و میگفتن مسافری
حتی تو بازار خیار میگرفتیم ،فروشنده به ما خیار اضافه داد بدون اینکه وزن کنه از دو کیلو بیشتر بود
امروز صبح که بیدار شدم رفتم نون گرفتم و اومدم خونه صبحانه مو خوردم و نشستم پای تمرین رنگ روغنم و یکم که کار کردم دوباره رفتم جوانه و گل سر بافتم و بعد دوباره برگشتم سمت تمرین رنگ روغنم
وقتی همینجور داشتم تمرینم رو انجام میدادم حس کردم که باید به دستام استراحت بدم و یکم تو اتاق پر نور و گرم و زیبای بهشتیم خوابم برد و نیم ساعت خوابیدم
جدیدا نگاهم رو به اتاق بسیار گرم و خونه شرقی غربیمون که گرمای بیشتری داره ،تغییر دادم
و به خودم میگم بهشته اتاق تو و یه حسن بسیار بسیار بزرگ و نعمتی که خدا داده بهت نور عالی هست که از صبح تا شب به خونه و اتاقم میاد
چون لازمه خوب دیدن تو نقاشی رنگ روغن نور طبیعی در روز هست که دیروز استادم گفت اگرنور طبیعی داره خونه تون خدارو شکر کنید واقعا خیلی کمک کننده هست
بعد که بیدار شدم تا بازم کار کنم و جوانه ببافم اومدم تا تو حال ببافم که خواهر زاده ام هم اومده بود خونه مون و از دیشب خونه ما بود
مادرم داشت بهش میگفت که یه فروشنده گرگانی میگفت گرگانیا بد هستن و تهرانیا خوبن
من گفتم مامان اصلا اینجوری نیست
هر کس از نگاه و توجه خودش و با توجه به باورهاش هست که اینجوری فکر میکنه و با انسان های خوب یا انسان های ناخوب ارتباط برقرار میکنه
و چند تا مثال زدم براش
ولی دیدم باز هم حرف خودشو میگه
میگفت، ولی اون خانم اینجوری میگفت
که متوجه شدم من دارم تلاش میکنم گفته های استاد عباس منش رو به مادرم بگم و سریع آگاه شدم و سکوت کردم
چون من عاجزم از تغییر دادن مادرم و یا هر انسان دیگه و وقتی سکوت کردم بحث تموم شد و من دوباره برگشتم به اتاقم و کارهامو انجام دادم
خداروشکر میکنم که خیلی خیلی کمتر شده به نسبت اوایل ورودم به سایت که میخواستم فقط به دیگران این آگاهی هارو بگم ،از یه جایی به بعد سکوت کردم و فقط دارم سعی میکنم روی خودم کار کنم
داشتم فکر میکردم که ببین از وقتی من نگاهم و باورهامو تغییر دادم و سعی کردم هر روز به این فکر کنم که همه جا انسان های خوب هستن و سر راه من قرار میگیرن
به کل آدمای اطرافم تغییر کردن و کاملا همه چی داره تغییر میکنه و خوشحالم چون عمل به قوانین داره جواب میده
حتی انسان هایی رو میبینم که اگه چیزی از وسیله شون به من بخوره طلب بخشش میکنن
دیروز تو مترو که نشسته بودم یه آقایی وسیله میفروخت و وفتی رد شد بار وسایلاش خورد به پای من و برگشت طلب بخشش کرد
ولی بعد به یه نفر دیگه خورد و اصلا طلب بخشش نکرد
اونجا بود که گفتم ببین داره قوانین جواب میده
چرا فقط از تو معذرت خواهی کرد؟؟؟؟
وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که بله ،من چند روزه تلاش میکنم تا اگر تو راه ندونسته پام خورد به پای کسی که از جلو حرکت میکنه یا هر اتفاق دیگه که نیاز به معذرت خواهی بود طلب بخشش کنم و بگم ببخشید
و تا جایی که تونستم معذرت خواهی کردم
مثلا یه بار حواسم نبود تو تره بار یه آقا میوه هاشو گذاشته بود و نوبتش بود ،من داشتم تلفنی با خواهرم صحبت میکردم یهویی متوجه نشدم و میوه هایی که میخواستم بگیرمو گذاشتم رو ترازو ،سریع متوجه شدم و معذرت خواهی کردم و برداشتم تا نوبتم بشه
از وقتی این کارو شروع کردم ،به طرز عجیبی انسان هایی هم سر راهم قرار میگیرن که اگر ندونسته کاری کردن که نیاز به معذرت خواهی داشت سریع ازم معذرت خواهی میکنن
یا اینکه مشتری هام تغییر کردن
سه روز پیش تو جمعه بازار انقدر راحت ازم خرید میکردن بدون خواستن هیچگونه تخفیفی ،سریع 70 هزار تمن میدادن و جوانه و گل میخریدن و کلی هم تحسین میکردن و میگفتن بسیار زیبابافتی گل سرارو
دقیقا من تو باورایی که با صدای خودم ضبط کردم و گوش میدم نوشتم که انسان ها به راحتی میان و ازم خرید میکنن بدون اینکه من تلاش فیزیکی داشته باشم خودشون میان سمتم و مشتاقن تا کارای منو خرید کنن
حتی من وقتی جمعه میرفتم تا بفروشم نقاشیا و گیره سرای قلاب بافی رو به خدا گفتم که خدا من وقتی برگشتم خونه بالای دو میلیون فروش دارم و سپاسگزاری کردم و انگار عمیقا مطمئن بودم که خدا دو میلیون بیشترم بهم میده
چون خدا ایده بافت قلاب بافی گیره سر جوانه رو بهم داد و حتی بهم گفت تو انجام دادی و بندگیتو نشونم دادی حالا رفتی بازار عشق و حالتو بکن من بهت میدم هرچی که بخوای
و داد خیلی بیشتر از دو میلیونو داد
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه انرژی فکریمو هدایت کردم سمت خدا و اون چیزی که میخوام و تسلیم شدم و بهم عطا شد
حتی تصور میکردم همه گلا و جوانه ها فروش رفته و به حسابم کلی پول واریز شده که به واقعیت پیوست و شد
و البته میدونم که همه این ثروت و زیبایی ها و عشق که در بیرون میبینم همه و همه کار خداست و خود خداست که داره برای من انجام میده
چون بهم فهموند که تو بندگیتو بکن از اطراف و از کاری که میکنی لذتشو ببر به قول استاد عشق و حالا رو تو بکن ، من باقی کارارو انجام میدم
و من روز جمعه درآمدم نسبت به هفته قبل سه برابر شد و بی نهایت خداروسپاسگزارم
چقدر اینجهان خدا با عدالته
یه وقتایی که این قوانین رو درک میکنم و به گذشته و رفتارهای گذشته ام فکر میکنم میبینم خودم بودم که تمام اتفاقات زندگیم رو رقم زدم
و سعی میکنم یادم باشه که این منم که زندگیم رو با تک تک فرکانس ها و رفتارها و باورهایی که دارم و کانون توجهم رقم میزنم
خودم بودم که با رفتارم با خودم و دیگران سبب شدم اون نوع انسان هایی که با توجه به رفتارها و افکار و تصورایی که تو ذهنم داشتم به سمتم بیان
امروز ظهر که قبل اذان داشتم به فایل استاد گوش میدادم یاد دو تا از خواسته هام افتادم و یه سوالی پرسیدم از خدا ، که باز هم سریع جوابمو داد
قبل اذان قرآن کا گذاشتن بخونه دیدم سوره ضحی رو خوند و دقیقا سه بار تکرارش کرد
ولسوف یعتیک ربک فترضی
وای من عاشق این آیه ام
خدا دوباره این آیه رو یک بار نه دو بار نه ،بلکه سه بار بهم تاکید کرد و گفت یادت باشه اول خواسته هات چی بهت گفتم و این آیه رو نشونه دادم
و با فکر کردن به این آیه و تکرارش و توجهت به این آیه آرام میشی و باور داشته باش که شده و راضی هستی همین الان هم راضی هستی چون حالت خوبه
بی نهایت خداروشکر میکنم که در این روز بسیار زیبا ،فایل جدید رو مریم جان و همکارای عزیز و استاد عباس منش در سایت قرار دادین تا من ازش لذت ببرم و معنی تجسم رو تازه درک کنم و بفهمم و یاد بگیرم و از این به بعد بیشتر مراقب باشم که هرلحظه چه چیزی رو دارم تجسم میکنم
حتی الان متوجه منظور استاد از فایل انیشتین شدم که میگفت انیشتین تجسم میکرده و توضیحات اون فایل رو الان بعد از درک معنی تجسم فهمیدم
بی نهایت زیبایی و عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و بهترین ها باشه براتون
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو کشف کردید ،زندگیشون کردید و دراختیارماهم قراردادیدتاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دراین فایل فرمودید ما همیشه درحال تجسم کردنیم یاد اون جملتون افتادم که فرمودِ بودید : ماهمیشه خالق بودیم ،منتها اطلاعات نامناسب بهمون میرسید و نتیجه خلق کردنامون ، تجربه ی ناخواسته هابودو حالا باآگاهی های این سایت ورودی های مناسب میگیریم، باورهای هماهنگ با خواسته میسازیم و تجربه های زندگیمون هماهنگ با خواسته هامون میشه.
من همیشه فکر میکردم تو این مورد ضعیفم ،یعنی فکر میکردم اصلا قدرت تجسم ندارم و این قسمت مغزم قفله ،اما با توضیحات ارزشمند این فایل ، متوجه شدم همینقدر که من همیشه خالق بودم ، همونقدر هم همیشه درحال تجسم بودم متنها چون روتین زندگیم بود و ناخودآگاه شده بود،من قادر به درکش نبودم .
تجسم چیزی نیست جز فکر کردن به موضوعی خاص(تجسم کردن چیزی جز جهت دهی افکار به یک موضوعی در آینده نیست)
نکته ارزشمند بعدی که تو این فایل بهش اشاره کردید ،این بود که شرایط کنونیمو ابدی ندونم و بدونم که مهربان پروردگارِ سخاوتمندم این قدرتو در من به ودیعه گذاشته تا بااستفاده ازتجسم ، شرایطمو تغییر بدم (امکان پذیری تحقق خواستتو با محدودیت شرایط الانت نسنج)
موضوع بعدی که نظرمو جلب کرد این بود که به کمک این قدرت نه اینکه کمی زندگیمو تغییر میدم نه ،بلکه میتونم کاااااملا متحولش کنم و این خبر بسیار دلگرم کننده ایه برام .
شما فرمودید کمال گرا نباشم نسبت به این قضیه چون کوووووچکترین تغییر مثبت ،میتونه نتایج بسیار بزرگ ایجاد کنه ،کوچکترین حرکت درمسیر درست ،نتایج بزرگ ایجاد میکنه
«««موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته ی شما که خودت خلقش کردی»»»
پس دوباره با استفاده از آگاهی های این سایت تصویر های ذهنیمو آگاهانه انتخاب میکنم و تجربیات دلخواه خلق میکنم
عاااااااشقتونم استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان شایسته
چقدر خداوند عاشق بنده هاش هست
من هر فایلی رو تا زمانی که ازش سیر نشم هرروز گوش میدم شاید ده بار شاید دوبار بستگی داره
من دوره روز شمار تحول زندگی هستم و هر فایل رو چندین بار گوش میدم الان فصل دوم آخرش هستم قسمت 58و 59 دقیقا این روزها دارم که به این گوش میدم فایلی گذاشته شد که مکمل اون فایل ها بود در قسمت 58 و 59 در مورد دوره 12 قدم استاد توضیح میدن آگاهی های دوره 12 قدم رو توضیح میدن و این آگاهی که بعد از سال ها گذاشته شد در مورد دوره 12 قدم بود چقدر قانون بی نقص هست و به هر چی که توجه کنیم از جنس همون موضوع در زندگیمون بیشتر و بیشتر میشه از خدای مهربانم سپاسگزارم که یاریم می دهد به چیزای خوب توجه کنم به آگاهی ها توجه کنم و از جنس همون آگاهی ها در زندگیم بیشتر میشه در آگاهی های دوه 12 قدم استاد میگن که چطور به آبی که میخوریم غذای که میخوریم آنقدر حساسیت به خرج میدم بااااید نسبت به خوراکی که به ذهن و روحمون میدیم باید حساسیت به خرج بدیم چطور برای پوشاک و خوراک هزینه میکنیم ولی به ذهن که میرسه افسارش رو رها میکنیم و این موضوع اینه واقعیته ما صب تا شب اگر پول هم در میاریم بخاطر خوراک و پوشاکمون هست پس باید در جهت خوراک ذهنمون هم تلاش کنیم چه مالی چه زمانی
استاد عزیزم واقعا از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم
این هارو به خودم میگم که برام رد پا باشه منو هم خیلی مسخره میکنن که واقع بین نیستی خیلی رویایی فکر میکنی این چیزا نشدنیه ولی من هیچ اعتنایی بهشون نمی کنم چون قانون با توجه به تجربیات زندگی خودم بهم ثابت شده
دقیقا منم قبلا دور و اطرافم پر از آدم های سمی بود البته اونموقع خودمم سمی بودم که اون آدما دور اطرافم بود ولی وقتی روی خودم کار کردم خدا شاهده طوری از زندگیم رفتن که من الان بهش فکر میکنم دقیق بودن قانون بهم ثابت میشه طوری که دقیقا طبق گفته های استاد من الان تنهای تنها هستم و فقط همسرم رو می بینم و الان تنهای تنهام و استاد داشت دقیقا شرایط من رو توضیح میداد و من بخاطر این شرایط از الله مهربانم سپاسگزارم که شرایط و امکانات بیشتر رو برام مهیا کرده تا بیشتر روی خودم کار کنم خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیزم
ممنونم مریم جونم
و تمام دوستای قشنگم.
در پناه یکتا بی همتا عشق براتون
با نام و یاد خدای عزیزم و سلام خدمت استاد گرامی و دوستان توحیدی
یادمه زمانی که خیلی متعهدانه تر کار میکردم خیلی تمرکز داشتم که آگاهانه هر لحظه فکر کنم… مثلا وقتی از سر کار میرفتم خونه حواسم بود که ذهنم رو برنامه ریزی کنم که دقیقا زمانی که میرسم به ایستگاه اتوبوس هم زمان میرسه… و اتوبوس خطی
توی اون مسیر تقریبا هر 15 دقیقه الی 20 دقیقه یکبار به ایستگاه میومد و اگر دیر میرسیدیم باید کلی منتظر میموندیم…
و بنده با اینکه دقیقا سر ساعت مشخص از محل کار خارج نمیشدم (ساعت کار شروع حالت شناور داره بنابر این زمان خروج
هم شناوره) با دقت بالای 98 درصد دقیقا زمانی که به ایستگاه میرسیدم اتوبوس همزمان میرسید!!
این موضوع رو توی فوتبال هم امتحان کردم.. بنده اصلا دروازه بان خوبی نیستم و استعداد فوتبالی خاصی هم ندارم اما زمانهایی که با بچه ها میرفتیم فوتبال و قبلش خودمو تصور میکردم که هر ضربه ای میزنن میگیرم معجزه اتفاق میفتاد!!
یادمه فقط تو یه بازی تقریبا یکساعته فقط یکی دوتا گل خوردم و 11 تا ضربه رو دفع کردم..یعنی حتی میشد که من دید نداشتم و طرف شوت میزد و خیلی اتفاقی به پام میخورد و همه تحسینم میکردن!!
توی پینگ پونگ هم امتحان کردم و جواب گرفتم!! و جالبه که این موضوعات رو چون خیلی دم دستی بود فراموش کرده بودم
اما موضوع اصلی که میخوام اینجا ریشه ای تر بیان کنم چیزی فراتر از این داستانه… اینکه اصلا داستان چیه و چطور اتفاق
میفته…امروز چون احساسم نمیگفت مطلبی آماده نکرده بودم تا اینکه الهامی در این لحظه احساس کردم که باید این موضوع
رو بیان کنم تا هم برای خودم مفید فایده باشه و هم هرکسی که در مدارش باشه ان شااالله..
بریم سراغ تصویرسازی ذهنی و تجسم..همونطور که استاد گفتن هر لحظه ما در حال فکر کردن هستیم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه…و این تصویرسازی یا همون فکر کردن در هر لحظه داره به جهان ارتعاشی رو ارسال میکنه که پاسخش میشه همون روتین زندگیمون… و این تصویرسازی بر اساس باورها و دیتاهایی که در ناخودآگاه ذخیره شده اتفاق میفته…
اما بریم سراغ پروسه آگاهی!! ما به میزانی که آگاه هستیم و در لحظه هستیم و حضور داریم و در حالت تفکر ناخودآگاه نیستیم و به قول قرآن متذکر هستیم و به قول علامه حسن زاده آملی در حال شکار هستیم میتونیم آگاهانه فارغ از این که
چه باورهایی داریم به جهان ارتعاش بفرستیم… وقتی که این آگاهی کما و کیفا رشد میکنه و ما زمان های بیشتری آگاه هستیم و آگاهانه به موضوعات توجه میکنیم نه اینکه ناخودآگاه باشه، چندتا اتفاق میفته…اولا اینکه از یه جایی به بعد اتفاقات جدید بیشتری میفته و از حالت تکرار خارج میشیم (چون فرمون دست خودمونه نه ذهن نیمه هوشیار یا همون نفس ما)… وقتی آگاه نیستیم که نفسمون طبق برنامه ریزی قبلی فرکانس میفرسته و ما دریافت میکنیم که خدا در قرآن میفرماید:
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ
یعنی هر نفسی (هر ضمیر نیمه هوشیاری) رهین و گرفتار آن چیزهایی است که قبلا کسب کرده (یعنی دیتاهایی که قبلا در ضمیر نیمه هوشیار ذخیره شده که قرآن بهش میگه “اکتسابات نفس انسان یا همون بما کسبت”)…یعنی انسانها درگیر همون چیزی هستن که قبلا در نفسشون ذخیره شده و ادامه میده:
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ
بجز اصحاب یمین که همین کسانی هستن که آگاه هستن و آگاهانه فرکانس ارسال میکنن…
خب وقتی ما آگاه هستیم و آگاهانه فرکانس ارسال میکنیم چند تا اتفاق میفته… اولا خود این آگاهی نشونش حال خوبه که
نشانه اینه که ذهن نجواگر در اون لحظه تقریبا خاموشه که البته صفر و صدی نیست و تکامل میخواد… پس تلاش برای اینکه
احساسمون خوب باشه یعنی داریم بطور غیر مستقیم از چنبره دو تا ذهن رها میشیم…یکی ذهن خودآگاه یا همون منطق و
دومی که قدرتمندتره ذهن نیمه هوشیار یا همون نفسمونه که موقع برانگیخته شدن احساسات میتونیم قدرتشو به وضوح
ببینیم که تمام عقده ها و تمام باورها در اون جمع شده و ما بطور آگاهانه بهش دسترسی نداریم… وقتی ما تلاش میکنیم آگاه باشیم و در لحظه یعنی داریم به اصل وجودمون نزدیک میشیم که همون روحه… خوب روح چیکار میکنه؟
به قول قرآن روح از امر پروردگاره… امر چیه؟ امر همونیه که خداوند به وسیله اون خلق میکنه…یعنی وقتی آگاه هستیم
میتونیم آگاهانه خلق کنیم اما محدودیت داریم…
این محدودیت برمیگرده به میزانی که آگاه هستیم و هیچ کس نمیتونه صد در صد از چنبره ضمیر نیمه هوشیارش رها بشه
و در جاهایی که ضمیر نیمه هوشیار مقاومت و باورهای مخالف کمتری داره روح دستش بازتره و آگاهی بیشتره و قدرت خلق
بیشتره…
نکته بعدی اینه که وقتی آگاه هستیم که گفتم یه راهش رسیدن به حال خوبه چون مانع ذهنی کمتری داریم و نجواها کمتر
میشه الهامات بیشتری دریافت میکنیم و نکته بعدی اینه که در این حالت هر چی انسان رشد کنه همزمانی های زیادی رو
میبینه که اگه ادامه بده این همزمانی ها در کمیت و کیفیت افزایش پیدا میکنه…
یعنی یه حالت اینه که ما در auto pilot هستیم و ذهن هم ما رو کنترل میکنه و هم فرکانس ارسال میکنه
یه حالت اینه که انسان با آگاهی برتر یا همون روح و نفخه الهیش یکی شده و به امر خدا کن فیکون میکنه
تمام انسان ها بین این دو حالت هستن و صفر و صد نیست… اونایی که به حالت آگاهی نزدیک ترن حال بهتری دارن، آرامش بیشتری دارن..همزمانی های بیشتری رو میبینن و قدرت خلق بیشتری دارن که یکیش همین تصویرسازیه ذهنیه…
در حالت ناخودآگاه هم همزمانی داره اتفاق میفته…یعنی کلا تمام اتفاقات با افکار ما همزمانی داره…ولی تفاوت اینه که در حالت ناخودآگاه ما آگاه نیستیم که چه فرکانسی داره ارسال میشه اما نتیجش تکرار یکسری اتفاقاته که ما داریم هر روز تجربه میکنیم…اما اگه این حالت تصویرسازی و تفکر جنبه آگاهانه بگیره ما میتونیم این ارتباط رو خیلی دقیق رصد کنیم…
یادمه با یکی از همکارام اینو تست کردیم.. این که استاد میگن از دستاوردهاتون بگید همینه و من خودم رو آدم شایسته ای
میدونم که در مورد این قضیه صحبت کنم چون تستش کردم و بارها نتیجه گرفتم…
توی یه هفته با همکارم قرار گذاشتیم که مدام مراقب باشیم اتفاقات بیرون از ما با افکارمون چه ارتباطی داره…
این موضوع باعث شد ما توی اون هفته هر روز آگاه تر میشدیم و اتفاقات همزمان بیشتر و بیشتر میشد…یادمه یه روز توی یه زمان محدود فقط 10 تا همزمانی رو با هم به اشتراک گذاشتیم!!! بخدا اینا حقیقته که دارم میگم..
فقط باید عرض کنم این موضوع جااهایی خیلی راحت جواب میده که ذهن مقاومت کمتری داره، چون اون جاهایی که مقاومت بیشتری داره به سختی کنترل رو دست شما میده!! و شما به سختی میتونید تو اون موضوعات آگاهانه تصویرسازی کنید… پس بهتون پیشنهاد میکنم تو موضوعات دم دستی مثل همین اتوبوس یا چراغ قرمز و … یه هفته وقت بزارید و آگاهانه تصویرسازی کنید و خواهید دید که اگه روز اول این قضیه 10 درصد درست بود تا روز هفتم به 60 الی 70 درصد میرسه و هرچی بیشتر ادامه بدید قدرت خلقتون بیشتر میشه… و دیدن نتیجه به ذهن شما رو در دادن سلف کنترل به خودتون مجاب تر میکنه و مقاومت کمتر میشه و به همون اندازه آگاهی افزایش پیدا میکنه به حدی که یه روزهایی بی اختیار اشک میریزید (بخدا اینو من قبلا که خیلی سر به راه تر بودم بارها تجربه کردم) و طوری میشه همزمانی ها که احساس میکنید دنیای پیرامونتون مجازیه!
و همه این قدرت در یک کلمه است که خداوند میفرماید…
فذکر ان الانسان لذکری… این آگاهی رو خداوند در قرآن با کلمه ذکر بیان فرموده… و یه تمرین عملی داده برای اینکه توی حالت ذکر قوی تر بشیم و اون تمرین نمازه!!
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ..میگه نماز را برای ذکر من بجا بیاورید و جای دیگه میگه:
و لذکر الله اکبر… یعنی ذکر خدا از نماز بالاتره…یعنی نماز ابزاریه برای تمرین رسیدن به آگاهی…
دوستانی که از نماز گریزان هستن بخاطر اینکه احساس خوبی بهشون نمیده و با کسالت همراه…این مثل این میمونه که کسی بره باشگاه و انتظار داشته باشه همون دفعه اول 100 کیلو پرس بزنه…دوستان چیزی که دارم میگم ازش نتیجه گرفتم بخدا حرف نیست… من آگاهی رو بوسیله نماز درک کردم و تونستم توسعش بدم… و احساس آرامش و حال خوبی که میگیرم اول نبود…نماز تکامل داره…نماز ابزاریه برای اینکه قدرت ذکر و آگاهی در ما افزایش پیدا کنه و این قدرت به ما در خلق زندگیمون کمک کنه… کمک دیگر نماز اینه که ما رو از چنبره ذهن رها میکنه…و این میشه که خدا میفرماید تنهی عن الفحشا و المنکر…یعنی به اندازه ای که ما به وسیله نماز آگاه میشیم از تکرار الگوهای غلط ناشی از ذهن که یکیش همون هوای نفس هست که باورهای غلط منقوش در نفس یا همون ذهن عاملشه جلوگیری میشه… و این تکامل میخواد…
حالا اینکه چطور در نماز این حالت اتفاق میفته برمیگرده به این که چقدر سعی میکنیم در نماز آگاهانه کلمات رو با توجه به معنی و توجه به اینکه در حضور چه کسی هستیم ادا کنیم… این موضع اینقدر مهمه که خداوند قبل از اینکه شرابو حرام اعلام کنه و حکم تحریم شراب بیاد به مومنین میگه در حالت مستی به نماز نزدیک نشید..بعد میفرماید برای اینکه بدانید که چه میگویید…یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه وأنتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون
اینکه کلی آدم نماز خون داریم که هر خطایی هم میکنن برمیگرده به همین موضوع که درک نکردن که نماز چیه و چطوری باید خونده بشه و نمازشون حالت کلاغی پیدا میکنه (من خودمو مستثنا نمیکنم اما در این موضوع واقعا خیلی بهتر شدم)
و زمانهایی که خیلی در نماز آگاه تر هستیم در زمان های بعدش هم این آگاهی تداوم پیدا میکنه…اینه که خداوند میفرماید: الذین فی صلواتهم دائمون… و این حالت اگر تداوم داشته باشه (حالت ذکر یا همون آگاهی) میتونه برسه به اینجا که خداوند میفرماید:
رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
و خیلی قبل تر از این آیه میفرماید نور من در خانه این انسانها متجلی میشه….
از خداوند برای همه گی آرزوی توفیق روز افزون دارم… خیلی مقاومت داشتم که اینها رو ننویسم اما قلبم بهم گفت بنویس و من اطاعت امر کردم…
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
سلام به حسین آقای عزیز
خیلی خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم که مینویسی،
منطقی که توی نوشته های شما هست خیلی برای ذهن من قانع کننده و قابل پذیرش هست، میدونید بعضی وقتا نوشته های شما برای من به این صورت هست که من در مورد یه سری موضوعات به یه سری نتایجی رسیدم بعد شما تو کامنتهاتون در مورد اون موضوع و یه سری موضوعات دیگه یه مطلبی نوشتین و به هم ربط دادین و به یه نتیجه خوبی رسیدین که خیلی با منطق ذهن من هماهنگه و من از خوندنشون واقعا لذت میبرم، و یا یه سری مطالبی میگین که من دوست داشتم درموردشون بیشتر بدونم شما درمورد اون چیزها هم آگاهی های زیبایی رو میگین که واقعا احساس میکنم با خوندنشون بهم اضافه شده، الان شما تو همین کامنت و کامنتهای قبلیتون در مورد معنی کلمه ذکر تو قرآن نوشتین که خیلی خوب برام جا افتاد، یا آگاهی که نوشتین در مورد این قسمت از قرآن که زیاد هم تکرار شده که خداوند میفرماید: “بما کسبت ایدیهم” عالی بود، واقعا لذت بردم، یا در مورد ذهن ناخودآگاه و خودآگاه نوشتین که تو کامنتهای اخیرتون هم در موردش نوشته بودین، یادمه که من همون روزا تو خونه ایستاده بودم و یه دفعه یه صحنه ای از کودکی از پدرم تو ذهنم اومد و احساسم به این صورت بود که انگار توی تاریکی ذهنم یه رعد و برقی زده شد و یه نور زیادی روشن شد که من همون لحظه شوکه شدم از یادآوری اون صحنه و جالبیش برای من اینجا بود که همسر من اون ویژگی پدرم رو داره، و بعد از این آگاهی که خدا بهم داد داشتم به تاثیر الگوها در شکل گیری ذهن ناخودآگاه فکر میکردم و اینکه اگر من به صورت واضح ندونم که چی میخوام( و این کاملا به این این برمیگرده که چقدر خودم رو شناخته باشم) و فرکانس خواسته هام رو به صورت آگاهانه به دنیا نفرستم اونوقت اتفاقی که میفته اینه که ذهن ناخودآگاه من دست به کار میشه و فرکانسهای خودش رو به دنیا میفرسته که منجر به جذب اونا توی زندگیم میشه و یکی از چیزهایی که به شدت روی ذهن ناخودآگاه تاثیر میذاره الگوهایی هستن که ما توی زندگیمون دیدیم، و همونجا چقدر قشنگ برام جا افتاد که چرا استاد انقدر تاکید دارن که برای تغییر باورها الگو پیدا کنید، خب من به این چیزها فکر میکردم ک شما درمورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه هم توی کامنت قبلیتون و هم توی این کامنت خیلی عالی نوشتین و از خوندنش لذت بردم، من با خوندن این کامنت شما یاد تمرین ستاره قطبی استاد افتادم، اینکه استاد توی دوره دوازده قدم تاکید میکنه که قسمت مهم انجام این تمرین اون تجسم رسیدن به خواسته هست و اینکه وقتی تجسم میکنیم باید احساسی رو تجربه کنیم که وقتی به اون خواسته میرسیم داریم،
مطلب برای گفتن از نوشته های پر از آگاهی شما زیاد هست، باز هم ازتون تشکر میکنم و براتون از خداوند رسیدن به خواسته های قبلیتون رو خواستارم
سلام بر حسین اقا و خانواده گرامی تون
من کم پیش میاد برای کامنتها پاسخ بنویسم.
معمولا لایک میکنم و ستاره میدم
اما واقعا حیفم امد از کامنتی که گذاشتین تشکر نکنم.
اقا معرکه بود، کلی از گره های ذهنیم باز شد.مجهول فرمول ذهن رو کاملا باز کردین و توضیح دادین.
حسابی لذت بردم.
از اون نظراتی هست که جا داره چندین بار خونده بشه.
از اینکه مثالهای زندگی تون رو بیان میکنین خیلی سپاسگزارم.من با مثال خیلی بیشتر یاد میگیرم.
در پناه خدا، تندرست و شاد باشین
سلام خدمت شما دوست عزیز، باعث افتخاره و خداوند رو شاکرم که قلمی بودم به دست قدرتمند پروردگار تا این مطالب رو که به قلبم الهام کرد با شما بزرگوار به اشتراک بزارم، اگه خدا به بنده توفیق بده در آینده بیشتر خواهم نوشت و اول خودم در این کلاس میشینم و افتخار تلمذ دارم چرا که هیچیش از من نیست و خداوند بر این مدعا شاهده. موفق باشید
سلام وخداقوت ممنون بابت کامنت پراز آگاهیتون
منم یک مدت نماز رو متفاوت میخوندم ونتیجش برام جالب بود
شنیده بودم میگفتن حضرت محمد باتمرکز نماز میخوندن من هم سعی کردم که وقتی نماز میخونم ذهنم رو کنترل کنم تاحدی که میتونم ودر توانم هست به چیزی فکر نکنم بعد مدت کوتاهی ناخداگاه به زمان حال میومدم نمیدونم میگن حالت بی زمانی،احساس میکردم یک پرده ای از جلوی چشمام کنار رفته همه چیز برام شفاف و روشن وجدید بودواین تجربه خیلی خوبی بودبرام
سلام به وجود ارزشمند و پر از آگاهی شما
بصورت رندوم اولین کامنتی که خواستم بخونم هدایت شدم به دیدگاه پر از آگاهی شما!
از همزمانی های گفتید که روزانه چندین مورد بهش برمی خوریم و وقتی آگاه میشیم به ذهنمون خیلی زودتر جواب میگیریم مثلا من هر وقت میخوام پشت چراغ قرمز بایستم آگاهانه تصویر سازی میکنم که با رسیدن من به اون نقطه چراغ برامون سبز میشه و چندین بار رو خودم آگاهانه حتی در چراغ قرمزهای متوالی رقم زدم و شاید روزانه چندین مورد از این اتفاقات افتاده که وقتی میخواییم بریم جایی برای دیدن یه شخص و همزمان همون فرد رو تو خیابون یا کوچه می بینیم و همونجا به خودم میگم زمان ارسال فرکانس آگاهانه تمرکز کردم و تجسم کردم که این اتفاق افتاده!
بسیار لذت بردم از آگاهی هایی که از جنس الهی بوده و خوب درکش کردین و تحسینتون کردم و شکر خدا که با اولین کامنت،به زیبایی هر چه تمامتر هدایت شدم به این صفحه و دیدگاه ناب و الهی شما…
سعادتمند ،موفق ،ثروتمند و سلامت باشید!
به نام خدا
سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان عزیز در این سایت سراسر نور و آرامش!
همزمانی این فایل با بخش فایل های دانلودی که از اول شروع کردم و نوشتن کامنت ها در فایل های همین تاریخ و شروع قدم چهارم و آگاهی های نابش،برایم فوق العاده لذت بخش بود و چون تعهد دارم به دیدن و شنیدن این فایل های پنج سال پیش،وقتی سایت رو باز کردم اول فکر کردم تو همون صفحه ای که فایل ها رو می بینم مونده ولی وقتی دیدم فایل جدید هست شکر خدا رو کردم از این همزمانی ها که به شایستگی هر چه تمامتر،قانون خداوند جواب میدهد!
بقول آقای عطار روشن عزیز،که مطمئن هستیم استاد صد سال جلوتر از زمان خودش داره فکر میکنه و زندگی میکنه!
و ما که داریم این حرف ها رو میشنویم سالها از اطرافیان خود جلوتر هستیم!
دیشب در جمعی بودم و بعد از شام جلسه ها تشکیل شدند و هر یک در مورده اخبار تازه و اینیستاگردی هاشون و اینکه فلانی چیکار کرده و چه عملی رو انجام داده داشتند حرف میزدند و بقول استاد وقتی چند مدتی روی خودت کار میکنی دیگه فاصله میگیری از اینگونه حرفها و برداشت ها و اصلا دوست نداری در موردشون بشنوی و کنجکاوی هم نمیکنی که احیانا اگه شنیدی بیشتر در موردش بدونی و چقدر لذت بخشه این گونه زندگی کردن و وقتی شروع کردند و من شنیدم و دیدم جهت حرف هاشون در مسیر دیگه ایی هست آگاهانه اعراض کردم و سایت رو باز کردم و چون گوش داده بودم فایل جدید رو شروع کردم به خوندن کامنت های این فایل و دیدگاه زیبای خانم شهریاری عزیز رو خوندم و دیگه نشنیدم که چی میگن و وقتی آگاهانه جهت میدی به افکارت،جهان بلافاصله جواب میده و یه شخصی اومد بینمون نشست تا من دیگه کلا نشنوم حرفهای اونا رو…
چقدر اکثریت مردم اینطوری فکر میکنند و این طوری زندگی میکنند و اگه در این زمانه از این آگاهی ها باهاشون حرف بزنی تو رو کافر و از خدا بی خبر میدونند و خودشون رو عقل کل و این میشه که اکثریت سوق پیدا میکنند به مسیری که همه رفتند و نمیخوان از اکثریت گله وار جدا بشن برای همین افراده بسیار کمی در همه ی جنبه ها میتونند موفق باشند…
و همین الان اگه به این افراد بگی که اینطوری هم میشه زندگی کرد هیچ کدوم باور نمی کنند چون توی اون مداری که هستند دسترسی ندارند به اینگونه فکر کردن و زندگی کردن…
یادمه سالهای خیلی دور وقتی هفده،هیجده ساله بودم و هیچ آشنایی نسبت به این قوانین نداشتم با توجه به رفتارها و روابط پدر و مادرم و اینکه کلا هیچ رابطه ی خاصی هم با هم نداشتند و در حد یه زندگی کردن بود و کلا هیچ گونه ابراز عشق و محبتی در بینشون نبود و هیچ آگاهی نسبت به این قوانین نداشتم ولی وقتی استاد میگن که ما همه ی این آگاهی ها رو داشتیم و به مرور زمان با دیده ها و شنیده ها،رفتارامون تغییر کردند و باورا شکل گرفتند و من تجسم میکردم یه رابطه ی عالی رو و خیلی خوب اینکار رو انجام میدادم و همیشه یه چیزی رو ثابت می خواستم اینکه رابطه مون فوق العاده باشه و هیچ وقت تکراری نشه و دلزدگی نداشته باشه توش و چون از اکثریت شنیده بودم که این نوع رفتارهای خوشایند فقط در طول سالهای اول هست و بعدا به مرور کمرنگ تر میشه ولی باور نکرده بودم،الگویی هم نداشتم ولی باور نمیکردم و دوست داشتم که همیشه مثل یه رفیق باشیم و شکر خدا الان بعده بیست سال زندگی مشترک،همون احساس فوق العاده در هر دوی ماهست و شکر خدا لذت بخش ترین رابطه ی عاطفی رو تجربه میکنم و هیچ وقت برام تکراری نمیشه و هر وقت استاد در باره ی رابطه ی عاطفیشون حرف می زنند خیلی تحسین میکنم و مقاومتی هم ندارم در قبول نکردن حرف های استاد چون خودم تجربه اش میکنم!
و هر آن چیزی رو که از زندگی مشترک میخواستم از خونه ،ماشین ،سرمایه ،شغل مناسب،باغ ،فرزندان خوب و خانواده رو به زیبایی هر چه تماتر تصویر سازی کرده بودم و الان به لطف خدا از هر آنچه که تصور میکردم بهترین و بهترینش رو دارم و حتی بالاتر از اون حد از معیارهای من و الان که قانون رو میدونم و بلدش شدم چیزهای زیادی رو میخوام تجربه کنم با همین تجسم و تصویرسازی،که در آینده ی نزدیک به لطف خدا محقق بشن!
بقول استاد هر شرایطی که توش هستیم برای همیشه ماندگار نیست و ما میتونیم با جهت دهی آگاهانه بر روی موضوعی که توی ذهنمون هست چه خواسته و چه ناخواسته،شرایط اتفاق افتادنش رو تغییر بدیم یعنی با پروبال دادن به اون موضوع(خواسته یا ناخواسته)با تجسم کردن،با قدرت دادن بهش و دائما به اون موضوع فکر کردن باعث میشه اون موضوع در جهان حقیقی با توجه به افکار و باورهای ما به حقیقت بپیونده!
چقدر آگاهی های نابی داشت این فایل و چقدر بااینکه پنج سال از ضبط این فایل گذشته هنوز همون جنس از آگاهی ها درش هست که الان با توجه به مدارمون و فرکانسی که در اون قرار داریم در مسیر شنیدن و دریافت این آگاهی ها بودیم!
تمرین ستاره ی قطبی هم که در دوازده قدم هست بر پایه ی همین تجسم و تصویرسازی هست که صبح زود قبل از اینکه افکارت بره سمت چیزای ناجالب،میای و آگاهانه هر آنچه رو که دوست داری همون روز برات اتفاق بیفته رو مینویسی و با حال خوب و احساس عالی تجسمش میکنی و میسپاری به خودش و شب که میایی ببینی چند تا از اون چیزایی که از خدا خواسته بودی محقق شدند می بینی بیشتر از اون چه که نوشته بودی و خواسته بودی برات اتفاق افتاده و شب با احساس عالی و فوق العاده میخوابی و این جریان فرکانس رو به صبح فردا انتقال میدی تا باورات قوی بشن و برات قابل باور بشه که خودت با افکارت در حال خلق کردن زندگی خودت هستی!
سپاسگذار استاد عزیز هستیم که خداوند بر زبانشان جاری شد تا این فایل رو سالیان قبل برامون ضبط کنند و امروز در مدار دریافتش قرار بگیریم و تشکر میکنم از خانم شایسته ی عزیز که زحمت بارگذاری این فایل بسیار ارزشمند رو کشیدند و ما رو لایق دیدن و شنیدن این فایل کردند.
سلام به دوست هم راهم اعظم عزیز
من از دیروز که تولدم بود، با توجه به تضادهایی که در رابطه ی الانم دارم، داشتن رابطه ی عالی و رو به بهبود دائمی برام شکل گرفت.
و همون دیشب که تولدم بود همه ی خواسته هام در این رابطه رو نوشتم
و براش جا گذاشتم تا اضافه کنم.
امروز صبح هم در مورد خواسته هام از داشتن یک رابطه ی توحیدی و عاشقانه فکر میکردم و تصویرسازی.
کامنت های فایل رو باز کردم، رسیدم به شما.و چقدر رابطه تون رو تحسین کردم و از خداوند بخاطر تمام روابط رویایی و عاشقانه سپاسگزاری کردم.
عشقتون همواره استوار و مستدام
سلام به استاد عزیزم
بی نهایت سپاسگزارم استاد جان برای این فایل اگاهی بخش
مریم جانم بی نهایت سپاسگزارتم
چقدر این روزها نیاز داشتم به شنیدن این اگاهی ارزشمند
چند روزیه دهنم درگیر یه چالشی شده در رولبط عاطفی
چقدر خوب شد که این فایل رو شنیدم
حالم خیلی بهتر شد
خدارو شکر
چه نکات ارزشمندی گفتین استاد
اینکه بدون خودت این شرایط رو خلق کردی
نگاهت رو از روی دیگران بردار
اول اینو بپذیر که تو خلق کردی ولی نااگاهانه
این شرلیط فعلی که توش هستی حاصل افکار خودت در گذشته بوده
اینو بپذیر
اما بدون بدون که میتونی تغییرش بدی
قطع کن این فرکانس ناخواسته رو
بجای فکر کردن و توجه کردن به این شرایط فعلی به چیزی که میخوای فکر کن
تجسم کن
با خودت حرف بزن
اگاهانه
چقدر این کلمه مهنه
آگاهانه توجهت رو از چیزی که نمیخوای بردار و بذار روی جیزی که میخوای
و مطمن باش که تغییر میکنه
مظمئن باش
شروع کن با تعهد با تعهد با تعهد
ورودی هات رو کنترل کن
افکارت رو اروم اروم کنترل کن
بهش جهت بده به سمتی که میخوای و دوست داری تجربه ش کنی
استفاده کن از این اترژی ذهنی قدرتمندت در جهت خواسته هات
نه ناخواسته ها
بدون و
باور کن که تغییر میکنه شرایط ت
تقویت کن فرکانس خواسته اات رو
باورهای خوب و قدرتمندانه بساز
وقت بزار
وقت بزار برای این کار
در مورد چیزهایی که میخوای با خودت حرف بزن
مطمئن باش قانون داره کار میکنه
مظمئن باش جهان فراتر از تصورات ت بهت میده
و اگرم در مسیر تنها شدی این نشونه ست
یه نشونه ی خوب که
جهان داره به فرکانس جدید تو پاسخ میده و شرایطی رو برات فراهم کرده که راحت تر روی خودت کار کنی
جهان به تعهد تو پاسخ میده
و تو رو بسمت شرایطی میبره که با فرکانسهای جدیدت هماهنگه
انسانهای جدید رو وارد زندگیت میکنه
و ادمهایی که با تو هم مدار نیستن رو به اسونی از زندگیت بیرون میبره
به شرایط فعلی ت نگاه نکن
چطوری و چگونه با تو نیست
تو تمام توجهت رو بزار روی کار کردن روی باورهات و خواسته هات
تو خالق شرایط و اتفاقات زندگیت هستی
تو خالق شرایط و اتفاقات زندگیت هستی
تو قدرت خلق داری
شاد باش
از هرلحظه استفاده کن و به چیزی فکر کن که میخوای تجربه ش کنی
اینا رو برای خودم نوشتم
که بخودم هر لحطه بگم و یاداور بشم
که قدرت رو به خودت و انرژی ذهنی ت بده
مرسی استاد عزیزم
چقدر لذت بردم از این فایل و از فضای بیرون که برامون فیلم گرفتین
خیلی زیباتر میتونم تجسم کنم که چه فضایی رو برای زندگی میخوام
من عاشق طبیعت و رودخونه و آب و ابشار و آزادی مکانی هستم
چند روز پیش هم یه فضای زیبا و پر از اژادی رو با کلی حیوانات دوست داشتنی و انسانهای دوست داشتنی تجربه کردم
وای که چقدر لذت بردم
الهی هزاران بار شکرت شکرت شکرت
دوستون دارم استاد نازنین
دوستون دارم عزیزان حاضر در این سایت
سلام ودرود به شما دوست عزیز
خدارو شکر به خاطر وجود این سایت ارزشمند وحضور انسانهای آگاهی مثل شما،کامنتتون یه تلنگر خیلی خوب بود برام خیلی خوب و ساده نوشتین به نکات ارزشمندی اشاره کردین که ارزشش خیلی بالاس،این که خودت اینو خلق کردی و خودتم میتونی این شرایط تغییرش بدی ،از هر لحظه استفاده کن وبه چیزی که میخوای فکر کن تجسم کن درموردش حرف بزن،به چطوری واز کجا و… کاری نداشته باش فقط به چیزی که میخوای توجه کن
تشکر از شما
سلام دوست عزیزم
خیلی خوشحالم که کامنت من براتون تاثیر خوب داشت
ممنونم که برام نوشتین و توفیق شد دوباره کامنت خودم رو بخونم
الهی به لطف خدا هر لحظه یادمون باشه جهان چطور داره کار میکنه
این فایل تجسم رو من از دوره دوازده قدم استاد دارم
استاد با چنان ذوق و شوق و قدرت تمام از قدرت تجسم صحبت میکنه که روحت پر از آرامش و شادی میشه
از اینکه جهان چقدر زیبا به تو پاسخ میده و تو چقدر توانایی داری
فقط باورش کن و از این قدرت استفاده کن در جهت خواسته هات
به لطف خدا و هدایت ش
و توانایی خلقی که به ما داده هر لحظه مون زیباتر از قبل
امین یا رب العالمین
سلام نازنین خانم
واقعا خیلی خوب قوانین رو متوجه شدید و خیلی خوب توضیح دادید و خداروشکر میکنم که عزیزانی مثل شما در این سایت هست که به خوبی به همه ما تلنگر میزنن و باعث میشن مسیر یادمون نره و راه درست رو ادامه بدیم بازم هم خدارو هزاران مرتبه شکر که همه ی ما رو به این سایت رهنمون کرد و اجازه داد قوانینش رو فرا بگیریم و همچنین باعث شد همه ما در کنار استاد و خانم شایسته دور هم باشیم تا روزبروز چیزهای جدید یاد بگیریم و موفقیتهامون رو دور هم جشن بگیریم
سلام دوست عزیزم
به به
خیلی خوش آمدی به این فضای پر از اگاهی های ناب
پر از زیبایی
پر از حال خوب
به لطف خدای عزیزم که دستمون رو گرفت و گذاشت تو دست استاد به زودی میرسه روز جشن ما
الهی خدا کمکمون کنه تا هر لحظه در راستای قوانین حرکت کنیم
واقعا قانون داره کار میکنه
منتها ما بعضی مواقع یادمون میره
از خدای مهربانم برای همه مون درک درست این اگاهی ها ی ارزشمند و عملکرد درست در جهت قوانین رو طلب میکنم
در پناه حضرت دوست موفق و شاد و ثروتمند باشید
خدایاشکرت
چقدر این فایل در زمان مناسب برام اومد رو سایت
اولاً ک من در قدم دوم هستم ( البته دفعه دومه ک دوره 12 قدم رو استارت زدم) این همزمانی خیلی جالب بود و دوما چند وقت بود این نجواها تو سرم بود ک ای بابا چقدر من ادم متفاوتی شدم چندساله دارم رو خودم کار میکنم و نه بقیه رو درک میکنم و نه بقیه منو
این سوالات داشت اذیتم میکرد و این فایل واقعاً بهم امید و انگیزه داد ، چون همینکه میفهمم در مسیر درستم خیالم راحت میشه
بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم
سلام بردو استادبزرگوار
قدرت تجسم خلاق…
بزرگترین خواسته ای که من باتجسم خلقش کردم والبته جایی که لازم شد درحدکاری که میشدانجام بدم حرکتی هم براش کردم صاحبخونه شدن بود، اونموقع ها قانون رونمیدونستم ولی خیلی دوست داشتم یه خونه داشته باشم که یادمه دیزاینش هم توذهنم بارنگ کرم روشن وقهوه ای بود خیلی توذهنم اینومیدیدم هیچ ایده ای هم نداشتم زمان هایی هم که باذهنم حساب کتاب میکردم میدیدم حداقل باید 30سال تلاش کنم تا پس اندازم به اون اندازه برسه تازه بدون حساب تورم، اما توکمترازفکرمیکنم 4سال من صاحبخونه شدم به طرزعجیب غریبی همه شرایط برام جورشد ومن بدون اینکه یادم بیادخواسته ام بوده دکور رو رنگ کرم روشن وقهوه ای انتخاب کرده بودم، الان درک میکنم که وقتی آدم یه سری ورودی روبه این ذهن میده اتوماتیک وارانجام میشه توسط ذهن، اینم ازنعمت های ذهن ناخودآگاه ماست دیگ که اگردرست بهش اطلاعات بدیم که ذخیره بشه نتیجه درستی برامون رقم میخوره…
مسافرت های زیادی که من شرایطش برام بوجوداومدوتجربه هایی که داشتم هم همشون باتجسم خلاق صورت گرفت، من شرایطشونداشتم دراون لحظه ولی خیلی دوست داشتم اون تجربه هاروداشته باشم البته اینموقع ها دیگ قانون رومیدونستم به همین دلیل هم فاصله بین تجسم من وانجام پذیری خواسته خیلی کمتربود شاید 2تا3ماه طول کشیده، چه سفرهای داخلی چ خارج ازکشور، هردفعه الان ذهنم میگه این خواسته بزرگه بهش میگم فلان خواسته هم اون زمان برات بزرگ بود ولی دیدی چ راحت انجام شد، پس اینم میشه، اینا رودارم مینویسم که برای ذهن محدودم یادآوری بشه که به خواسته های به زعم ذهنم بزرگ، ولی به چه راحتی انجام شده، دیروز زدم روی نشانه من چون درخواست هدایت کرده بودم ازخداوندبرای باورسازی برای خواسته ام خداوندهدایتم کردبه دوره راهنمایی عملی، وتوسط مقاله الهی که خانم شایسته عزیزم نوشته سیمان های مغزم یه ضربه اساسی بهش واردشد وهدایت شدم که جلسات هفتم وهشتم ونهم ودهم روگوش بدم، ودارم گوشش میدم وتازه انگاردارم درک بهتری ازحرفای استادازشناخت خداوندوقوانینش برای خلق خواسته هام پیدامیکنم، همین امروزهم نشانه اش رودیدم، بابام بعنوان دست خداوندمبلغ پولی روبهم دادکه من قبول نکردم ولی اصرارکردبابام که اگرنگیری ناراحت میشم بااینکه مبلغ خاصی نبود ولی من نشانه دیدم، چون بابام معمولا ازاین حرکتا نمیکرد، وگرفتم وخداروسپاسگزاری کردم برای برکتی که بعنوان نشانه جاری شدن فضلش به من داد..
خداروشکربرای قوانین ثابت خداوند، خداروشکربرای قدرت تجسم وخلق کردن که خداوندبه مابخشیده، خداروشکربرای نعمت آگاهی که ازاین قوانین به من بخشیده، وخداروشکربرای حضورم دراین سایت ومکان الهی،
سپاسگزارم استادشایسته عزیزم برای این فایل بینظیر و کپشن فوق العاده ای که برای این فایل نوشتین خیلی برای درک بهترگفته های استادبه من کمک میکنه خوندن کپشن فایل ها، سپاسگزارم خداوندبهتون هزاران هزارباربیشتربرکتشو بده…
سپاسگزارم ازدوستان عزیزی که باکامنت های فوق العاده شون راهنمای من هستن همیشه..
به امیدبهبودهمیشگی هممون.. آمییین
سلام به استاد عزیزم
من آزاده خواهر حمید رضام که دوره ها رو باهم تهیه میکنیم
امروز که این لایو گذاشتین مصادف شد با زمانی که مندارم روی دوره دوازده قدم جلسه سوم قدم دوم کار میکنم
واقعا از خداوند سپاسگزارم به خاطر این همزمانی که چقدر قشنگ داره هدایتم میکنه که خواسته هامو تجسم کنم وبهشون برسم
از شما استاد گرامیم هم نهایت تشکرو دارم
یه نکته دیگه ای که میخواستم در مورد تجسم بگم اینه که من هر بار خواسته هامو با وضوح تجسم میکنم اشک شوقم سرازیر میشه ودقیقا اونجاست که شکر گزار خداوند وقوانینش میشم واین نشون میده که مطابق صحبتهای استاد ثروت وخواسته ها چقدر با حضور خداوند مرتبطه وفقر وکمبود چقدر مخالف حضور خداونده
ودر واقعا فراوانی وثروت چقدر معنویه
سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم در سایت عباسمنش
دیروز یوتیوب یه ویدیو دیدم که ی فردی از خیابون های تمپا فیلم میگرفت تا اینکه رسید به یه خیابون دیگه و گفت این محله خیلی معروفه و کلا خونه های اینجا همه بزرگ و گرونه…
من همینجوری خونه هارو نگاه میکردم و ذوق میکردم تا اینکه یادم اومد چقد این خونه ها شبیه اون خونه استاد توی تمپاست که گفتن هشت تا خواب داره…فهمیدم یه نشونه اس که بیام سایت اما راستش کاهلی کردم و یادم رفت تا اینکه امروز به یه تضادی برخوردم درواقع چندین ساله که این مسئله رو داشتم ولی مدام پشت گوش مینداختم و میگفتم حل شده تا اینکه امروز خیلی سوسکی خودشو نشون داد و گفت سلام مروارید من هنوز اینجام :))
خلاصه که غافلگیرم کرد خیلی هول شدم چون فکر میکردم دیگه برام حل شده و اوکیم
دنبال راه حل توی اینترنت گشتم تا یهو دیدم توی عقل کل یکی اینو پرسیده بود و یجورایی دقیقا مث من بود
درواقع مسئله من ترس از جنس مذکر بود چون توی خانواده هم پدری و هم مادری تقریبا من تنها دختر بودم و دخترای دیگه یا خیلی بزرگ و یا خیلی کوچیک بودن و از طرفی اون زمان برخلاف الان پدر و مادرم خیلی مذهبی بودن سفت و سخت و مدام ازم میخواستن که از هرچی پسره دورم کنن یجورایی تا اول دبیرستان من هیچوقت هیچ جایی رو خودم به تنهایی نرفتم…حتی سرکوچه هههه
تا اینکه خودشون ازم خواستن یاد بگیرم تنهایی جاهای مختلف برم و فکر میکردم که دیگه اون مشکل ارتباط یا حرف زدن با جنس مذکر ندارم و امروز با یه تلنگر فهمیدم هنوز درونم مونده
راه حل این موضوع توی عقل کل گفته بودن عزت نفسه
یه حسی بهم گفت بیا صفحه اصلی سایت و مواجه شدم با این فایل
درحالی این کامنت رو مینویسم که فقط هفت دقیقه اولش رو گوش دادم
و حالم رو نمیتونم توصیف کنم:))))
درواقع یه چیزی رو راجع به خودم به یقین رسیدم اونم اینه که
مهم نیست دقیقا چرا ، چطور، به چه دلیل حالم بد شده یا فرکانس پایین اومده یا دچار مسئله ای شدم تنها و تنها و تنها دلیلش دور شدن از خداست دور شدن از خدایی که در درونم باید وجودش رو حس میکردم و نکردم و همین باعث میشد سردرگم بشم یا احساس کنم یه چیزی کمه
دلیل اینکه با هفت دقیقه از گوش دادن به فایل احساس میکنم هیچ مسئله ای دیگه ندارم اینه که با فرکانس این صدا یکی شدم و فرکانسم رفت بالا تا جایی که بتونم خدا رو دوباره توی قلبم پیداش کنم و احساس کنم که دقیقا کنارمه و پشتمه
همین
خیلی دوستون دارم و خدا رو بابت هدایتش ممنونم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق
رد پای روز 19 شهریور رو با عشق مینویسم
امروز صبح که بیدار شدم دیدم یه پاسخی از دوستان برام اومده رفتم خوندم و پاسخی نوشتم براشون و دیدم فایل جدید اومده
باز کردم و گوش دادم
انگار برای امروز و دیروز من بود این فایل و من دو سه روزی بود که به تجسم کردن فکر میکردم
حتی پرسیدم که خدایا استاد عباس منش میگه تجسم کنید یعنی تجسم رو فقط باید زمان خواب انجام بدیم یا اینکه هر زمان میشه ؟
و من امروز با دیدن این فایل ،به جواب سوالم رسیدم
جالبه من این سوالو فقط یه بار از دلم گذروندم و رها کردم
چقدر خدا سریع الجواب هست
تازه متوجه شدم که هر لحظه که درمورد همه چی فکر میکنیم داریم تجسم میکنیم
چقدر معنی تجسم راحت بود و من نمیدونستم
چقدر همه چی آسونه و ما پیچیده اش میکنیم
چقدر خوشحالم که شما این فایل رو گذاشتین از شما مریم جان بی نهایت سپاسگزارم و از استاد عباس منش عزیز هم سپاسگزارم و مهم تر از همه از خدای ماچ ماچی خودم هم سپاسگزارم که من رو به این سایت پر از آگاهی هدایت کرده و هر روز دارم کلی درک و فهم جدید به آگاهی هام اضافه میکنم و سعی دارم که هر روز بهشون عمل کنم تاجایی که میتونم
از وقتی من قوانین رو در حد مداری که درش هستم درک کردم و سعی کردم عمل کنم ،هر موقع کسی باهام رفتاری میکنه که خوشم نمیاد ،سریع از خودم میپرسم آیا تو هم این رفتارو با دیگران داشتی؟؟ آیا افکاری داشتی که الان داری این اتفاق رو زندگی میکنی ؟؟؟
یا وقتی اتفاق خوبی رخ میده سریع فکر میکنم که ببین داره جواب میده تکرار باورای مثبت و قوی و قدرتمند
پس ادامه بده و پر قدرت پیش برو
مطمئن باش که طبق گفته استاد اگر قانون جاذبه اینه که هرچیزی رو انداختی پایین باید بیفته زمین
پس اگر به این قوانین و آگاهی ها عمل میکنی صد در صد باید نتیجه رو ببینی
راهی جز این نیست
همه چی به نوع نگاه کردن تو بستگی داره
هر جور نگاه کنی و توجه کنی و باورت باشه همون برای تو رخ میده
چند روزی بود داشتم به مردم زیبا و نازنین گرگان فکر میکردم ،یک روز و نیمی که هفته پیش ، رفتم گرگان و با مادرم رفتیم بیرون ،تو اتوبوس یا تاکسی هر کس ما رو میدید مسافریم ازمون پول نمیگرفتن
من واقعا خوشحالم از اینکه انقدر مردمان خوبی سر راه ما قرار گرفتن
حتی مادرم هم وقتی خودش تنها میرفت میگفت که ازش پول نمیگرفتن و میگفتن مسافری
حتی تو بازار خیار میگرفتیم ،فروشنده به ما خیار اضافه داد بدون اینکه وزن کنه از دو کیلو بیشتر بود
امروز صبح که بیدار شدم رفتم نون گرفتم و اومدم خونه صبحانه مو خوردم و نشستم پای تمرین رنگ روغنم و یکم که کار کردم دوباره رفتم جوانه و گل سر بافتم و بعد دوباره برگشتم سمت تمرین رنگ روغنم
وقتی همینجور داشتم تمرینم رو انجام میدادم حس کردم که باید به دستام استراحت بدم و یکم تو اتاق پر نور و گرم و زیبای بهشتیم خوابم برد و نیم ساعت خوابیدم
جدیدا نگاهم رو به اتاق بسیار گرم و خونه شرقی غربیمون که گرمای بیشتری داره ،تغییر دادم
و به خودم میگم بهشته اتاق تو و یه حسن بسیار بسیار بزرگ و نعمتی که خدا داده بهت نور عالی هست که از صبح تا شب به خونه و اتاقم میاد
چون لازمه خوب دیدن تو نقاشی رنگ روغن نور طبیعی در روز هست که دیروز استادم گفت اگرنور طبیعی داره خونه تون خدارو شکر کنید واقعا خیلی کمک کننده هست
بعد که بیدار شدم تا بازم کار کنم و جوانه ببافم اومدم تا تو حال ببافم که خواهر زاده ام هم اومده بود خونه مون و از دیشب خونه ما بود
مادرم داشت بهش میگفت که یه فروشنده گرگانی میگفت گرگانیا بد هستن و تهرانیا خوبن
من گفتم مامان اصلا اینجوری نیست
هر کس از نگاه و توجه خودش و با توجه به باورهاش هست که اینجوری فکر میکنه و با انسان های خوب یا انسان های ناخوب ارتباط برقرار میکنه
و چند تا مثال زدم براش
ولی دیدم باز هم حرف خودشو میگه
میگفت، ولی اون خانم اینجوری میگفت
که متوجه شدم من دارم تلاش میکنم گفته های استاد عباس منش رو به مادرم بگم و سریع آگاه شدم و سکوت کردم
چون من عاجزم از تغییر دادن مادرم و یا هر انسان دیگه و وقتی سکوت کردم بحث تموم شد و من دوباره برگشتم به اتاقم و کارهامو انجام دادم
خداروشکر میکنم که خیلی خیلی کمتر شده به نسبت اوایل ورودم به سایت که میخواستم فقط به دیگران این آگاهی هارو بگم ،از یه جایی به بعد سکوت کردم و فقط دارم سعی میکنم روی خودم کار کنم
داشتم فکر میکردم که ببین از وقتی من نگاهم و باورهامو تغییر دادم و سعی کردم هر روز به این فکر کنم که همه جا انسان های خوب هستن و سر راه من قرار میگیرن
به کل آدمای اطرافم تغییر کردن و کاملا همه چی داره تغییر میکنه و خوشحالم چون عمل به قوانین داره جواب میده
حتی انسان هایی رو میبینم که اگه چیزی از وسیله شون به من بخوره طلب بخشش میکنن
دیروز تو مترو که نشسته بودم یه آقایی وسیله میفروخت و وفتی رد شد بار وسایلاش خورد به پای من و برگشت طلب بخشش کرد
ولی بعد به یه نفر دیگه خورد و اصلا طلب بخشش نکرد
اونجا بود که گفتم ببین داره قوانین جواب میده
چرا فقط از تو معذرت خواهی کرد؟؟؟؟
وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که بله ،من چند روزه تلاش میکنم تا اگر تو راه ندونسته پام خورد به پای کسی که از جلو حرکت میکنه یا هر اتفاق دیگه که نیاز به معذرت خواهی بود طلب بخشش کنم و بگم ببخشید
و تا جایی که تونستم معذرت خواهی کردم
مثلا یه بار حواسم نبود تو تره بار یه آقا میوه هاشو گذاشته بود و نوبتش بود ،من داشتم تلفنی با خواهرم صحبت میکردم یهویی متوجه نشدم و میوه هایی که میخواستم بگیرمو گذاشتم رو ترازو ،سریع متوجه شدم و معذرت خواهی کردم و برداشتم تا نوبتم بشه
از وقتی این کارو شروع کردم ،به طرز عجیبی انسان هایی هم سر راهم قرار میگیرن که اگر ندونسته کاری کردن که نیاز به معذرت خواهی داشت سریع ازم معذرت خواهی میکنن
یا اینکه مشتری هام تغییر کردن
سه روز پیش تو جمعه بازار انقدر راحت ازم خرید میکردن بدون خواستن هیچگونه تخفیفی ،سریع 70 هزار تمن میدادن و جوانه و گل میخریدن و کلی هم تحسین میکردن و میگفتن بسیار زیبابافتی گل سرارو
دقیقا من تو باورایی که با صدای خودم ضبط کردم و گوش میدم نوشتم که انسان ها به راحتی میان و ازم خرید میکنن بدون اینکه من تلاش فیزیکی داشته باشم خودشون میان سمتم و مشتاقن تا کارای منو خرید کنن
حتی من وقتی جمعه میرفتم تا بفروشم نقاشیا و گیره سرای قلاب بافی رو به خدا گفتم که خدا من وقتی برگشتم خونه بالای دو میلیون فروش دارم و سپاسگزاری کردم و انگار عمیقا مطمئن بودم که خدا دو میلیون بیشترم بهم میده
چون خدا ایده بافت قلاب بافی گیره سر جوانه رو بهم داد و حتی بهم گفت تو انجام دادی و بندگیتو نشونم دادی حالا رفتی بازار عشق و حالتو بکن من بهت میدم هرچی که بخوای
و داد خیلی بیشتر از دو میلیونو داد
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه انرژی فکریمو هدایت کردم سمت خدا و اون چیزی که میخوام و تسلیم شدم و بهم عطا شد
حتی تصور میکردم همه گلا و جوانه ها فروش رفته و به حسابم کلی پول واریز شده که به واقعیت پیوست و شد
و البته میدونم که همه این ثروت و زیبایی ها و عشق که در بیرون میبینم همه و همه کار خداست و خود خداست که داره برای من انجام میده
چون بهم فهموند که تو بندگیتو بکن از اطراف و از کاری که میکنی لذتشو ببر به قول استاد عشق و حالا رو تو بکن ، من باقی کارارو انجام میدم
و من روز جمعه درآمدم نسبت به هفته قبل سه برابر شد و بی نهایت خداروسپاسگزارم
چقدر اینجهان خدا با عدالته
یه وقتایی که این قوانین رو درک میکنم و به گذشته و رفتارهای گذشته ام فکر میکنم میبینم خودم بودم که تمام اتفاقات زندگیم رو رقم زدم
و سعی میکنم یادم باشه که این منم که زندگیم رو با تک تک فرکانس ها و رفتارها و باورهایی که دارم و کانون توجهم رقم میزنم
خودم بودم که با رفتارم با خودم و دیگران سبب شدم اون نوع انسان هایی که با توجه به رفتارها و افکار و تصورایی که تو ذهنم داشتم به سمتم بیان
امروز ظهر که قبل اذان داشتم به فایل استاد گوش میدادم یاد دو تا از خواسته هام افتادم و یه سوالی پرسیدم از خدا ، که باز هم سریع جوابمو داد
قبل اذان قرآن کا گذاشتن بخونه دیدم سوره ضحی رو خوند و دقیقا سه بار تکرارش کرد
ولسوف یعتیک ربک فترضی
وای من عاشق این آیه ام
خدا دوباره این آیه رو یک بار نه دو بار نه ،بلکه سه بار بهم تاکید کرد و گفت یادت باشه اول خواسته هات چی بهت گفتم و این آیه رو نشونه دادم
و با فکر کردن به این آیه و تکرارش و توجهت به این آیه آرام میشی و باور داشته باش که شده و راضی هستی همین الان هم راضی هستی چون حالت خوبه
بی نهایت خداروشکر میکنم که در این روز بسیار زیبا ،فایل جدید رو مریم جان و همکارای عزیز و استاد عباس منش در سایت قرار دادین تا من ازش لذت ببرم و معنی تجسم رو تازه درک کنم و بفهمم و یاد بگیرم و از این به بعد بیشتر مراقب باشم که هرلحظه چه چیزی رو دارم تجسم میکنم
حتی الان متوجه منظور استاد از فایل انیشتین شدم که میگفت انیشتین تجسم میکرده و توضیحات اون فایل رو الان بعد از درک معنی تجسم فهمیدم
بی نهایت زیبایی و عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و بهترین ها باشه براتون
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو کشف کردید ،زندگیشون کردید و دراختیارماهم قراردادیدتاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دراین فایل فرمودید ما همیشه درحال تجسم کردنیم یاد اون جملتون افتادم که فرمودِ بودید : ماهمیشه خالق بودیم ،منتها اطلاعات نامناسب بهمون میرسید و نتیجه خلق کردنامون ، تجربه ی ناخواسته هابودو حالا باآگاهی های این سایت ورودی های مناسب میگیریم، باورهای هماهنگ با خواسته میسازیم و تجربه های زندگیمون هماهنگ با خواسته هامون میشه.
من همیشه فکر میکردم تو این مورد ضعیفم ،یعنی فکر میکردم اصلا قدرت تجسم ندارم و این قسمت مغزم قفله ،اما با توضیحات ارزشمند این فایل ، متوجه شدم همینقدر که من همیشه خالق بودم ، همونقدر هم همیشه درحال تجسم بودم متنها چون روتین زندگیم بود و ناخودآگاه شده بود،من قادر به درکش نبودم .
تجسم چیزی نیست جز فکر کردن به موضوعی خاص(تجسم کردن چیزی جز جهت دهی افکار به یک موضوعی در آینده نیست)
نکته ارزشمند بعدی که تو این فایل بهش اشاره کردید ،این بود که شرایط کنونیمو ابدی ندونم و بدونم که مهربان پروردگارِ سخاوتمندم این قدرتو در من به ودیعه گذاشته تا بااستفاده ازتجسم ، شرایطمو تغییر بدم (امکان پذیری تحقق خواستتو با محدودیت شرایط الانت نسنج)
موضوع بعدی که نظرمو جلب کرد این بود که به کمک این قدرت نه اینکه کمی زندگیمو تغییر میدم نه ،بلکه میتونم کاااااملا متحولش کنم و این خبر بسیار دلگرم کننده ایه برام .
شما فرمودید کمال گرا نباشم نسبت به این قضیه چون کوووووچکترین تغییر مثبت ،میتونه نتایج بسیار بزرگ ایجاد کنه ،کوچکترین حرکت درمسیر درست ،نتایج بزرگ ایجاد میکنه
«««موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته ی شما که خودت خلقش کردی»»»
پس دوباره با استفاده از آگاهی های این سایت تصویر های ذهنیمو آگاهانه انتخاب میکنم و تجربیات دلخواه خلق میکنم
عاااااااشقتونم استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.
سپاس فراوان از شما و مریم جون عزیز….