live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-02 02:14:202024-10-02 05:37:38live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام عرض میکنم خدمت استادی عزیزم بانو شایسته نازنینم و دوستان گلم
خدوندا بی نهایت سپاسگزارتم که نگذاشتی از این پرژه بازم بی راه بیشم
خدایا شکرت که دستم را گرفتی ومنو دوباره هدایت کردی به این پرژه زیبا وبهم گفتی عزیزم از این مسیر برو الان مسیرت اینجاست،
بهم گفتی چرا برای چی اینقدر عجله دار؟میخوایی کجا بیرسی؟
و جواب منم به خدایم این بود: که میخوام بتو بیرسیم،
تو که آرامش قلبم هستی،
تو کی خیر وسعادت دنیا وآخرتم هستی،
تو که همه وهمه چیزم هستی،
خدای خوبم میخوام بتو بیرسم،
ولی مسیرش را خودت برام نشان بیدی،
از کدام مسیر بهتر و با لزت میتونم بیام سمتت؟
خدایم گفت: عزیزم خودت را اذیت نکن، مسیری من مسیری آسانی هاست، مسیر لزت هاست، مسیری آرامش است، مسیری که درآن عجله جای ندارد،
بهم گفت: بیا سمت من دستم دراز است تا دستت را بگیرم بیدی دستت را بدستم، من میکشمت سمت خودم،،،
منم دستم را بدست خدایم دادم،
خدایم گفت: بیا از این مسیری که بخودت تعهد داده بودی که تاآخرش میری ولی انگاری عجله آمد سراخت همه چی را یادت برد، ولی بازم میتونی این راهت را ادامه بیدی،
من گفتم : خدای من الان سه دوره از استاد دارم میخوام اونا را زودتر تمام کنم و به نتیجه که میخوام بیرسم،
خدایم گفت: اصلآ اصلی هدفت چیست؟ تهش به چی میخواهی بیرسی؟
من با خودم فکر کردم گفتم: خو معلومه میخوام بتو بیرسم و تو بمن آرامش میشی، اتفاقات خوب میشی، شیرینی روابط عاطفی ام میشی، بهترین روابط فامیلی ام میشی، بمن نعمت وثروت میشی خلاصه همه چیز که میخوام تو برام میشی،
بعد خدایم با کنج لبش یک تبسم شیرین بهم زد، وگفت: عزیزم من در یک قدمی تو منتظرت هستم تو یک قدمت را که قانون تکامل هست را فراموش کردی، عجله نکن تکاملت را طی کن من هیچ جا رفتنی نیستم بلکه دارم سمت تو میام نزدیکترت میشم، فقط باید پازل هایت را درست بیچینی،
تو با عجله و بدو بدو نه تنها بمن نمیرسی بلکه ازمن دورتر میشوی،
پس بندی نازنین من سمت من آهسته وپیوسته بیا ودرضمن از مسیرت باید لزت بیبری، آنوقت اگر تو یک قدم برداری سمت من، من هزار قدم برمیدارم سمت تومیام.
بعد من کمی با تعجب سمت خدایم نگاه کردم گفتم واقعآ؟
و خدایم با لبخند نرم ونازنینش گفت: بلی واقعآ بعد ادامه داد، و گفت من جای دوری نیستم من همین الانش هم پیشت هستم من از همه کس وهمه چیز بهت نزدیگم، من از رک گردن به تو نزدیگترم، خانه من درقلب توست، تو کجا دنبال من میگردی، بیبن انقدر بهت نزدیکم که دارم با قل خودت همراهت صحبت میکنم، پس تو کجا میخوایی پیدام کنی،
بعد منم با چشمای پراشک شوق و گلوی پر بغض سمتش تبسم کردم و گفتم: سپاسگزارتم رفیق، سپاسگزارتم دوست خوبم، سپاسگزارتم خدای مهربانم که دستم را همیشه گرفتی وهمیشه میگیری ومره به مسیری درست هدایت میکنی،،،
و خلاصه بعد از اتمام مکالمه من وخدایم تصمیم این شد که بیام دوباره هر روز روی این پرژه خانه تکانی ذهنم کار کنم درپهلوی این روی دوره هایم هم کار میکنم چون بقول استاد قدم ها را اول باید کوچکتر برداشت،
باید اول غذای را بذهنم بیدم که هضمش براش راحتتر باشه بعد غذای بیشتر، غذای مقوی تر بعد ادامه ادامه تا حدی که هر غذای مقوی را بذهنم بیدم بدون کدام شربت یا قرص(عوامل بیرونی) هضمش براش عادی بیشه،
و درنهایت این همه پیروی قانون تکامل هست
باید تکاملم را طی کنم من نمیتونم قانون تکامل را دور بیزنم
خدایا شکرت بابت این آرامش که درقلبم ایجاد کردی
خدایاشکرت که منو در مسیری لزت وزیبای هدایت کردی
خدایا شکرت که منو عضویی خانواده عباسمنشی کردی خانواده که کلامشان توحید،چهره شان نور الهی، عشق شان آرامش، مقصد شان سعادت دنیا وآخرت هست،،، خدای خوبم رفیق نازنینم سپاسگزارتم
سلام به شما دوست عزیز امیدوارم که همیشه احساستون عالی باشه .چون این کامنت زیباتون چنان به قلبم نشست چنان منو از احساس بدی که از دیشب داشتم اونم بخاطر عجله داشتن و مقایسه کردن داشتم چنان به احساس ارامش و یقین رسوند که قلبم گفت درسته درسته همینه و شما با این کامنت زیباتون برام شدین زبان خداوند و خداروصدهزار مرتبه شکر به بخاطر این سایت الهی که ما ها راحت میتونیم از زبون خداوندبه همدیگه پیامهای خدا رو برسونیم واقعا از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت زیباتون قلب منو و تمامه بچها رو باز کردین با این کلام خداوند
به نام خداوندی که مرا از خاک آفرید
سلام به دو استاد عزیزم
وسلام بر تمام دوستان
تکامل قانون ابدی و ازلی دنیای مادی است و هیچ راهی برای دور زدن قانون تکامل نیست.
تکامل به این معنا نیست که زمان بیشتری طول میکشه که ما به خواستههایمان برسیم، تکامل به این معناست که زمانی که آماده باشیم اتفاقات رخ میدهد.
به قول قرآن طمع و حرص بزرگترین اسلحه شیطان است. قرآن میگه انسان عجول…
تا انسان دندان طعمه را نکشد روی خوشش را به او نشان نمیدهد.
وقتی که تکامل طی شود ما میرسیم به قانون تصاعد. البته موقعی که آماده میشود سرعت تکامل خیلی بیشتر میشود حتی خود خدا در مورد پیامبران اینگونه بوده که تکامل را باید طی میکردند.
یکی از دلایلی که آدمها تکاملشان را طی نمیکنند اینکه میخواهند به بقیه بگویند که من پولدارم من به هدفم رسیدم و بیشتر میخواهند روی بقیه را کم کنند وقتی که ما بقیه را توی ذهنمان بزرگ کنیم ضربه میخوریم.
برای هر کاری قدم به قدم فکر کنیم و بگوییم که جایگاه من الان کجاست؟!
اگر بخواهیم تکامل را رعایت نکنیم به افسردگی میرسیم ما باید حرص و طمع را کنترل کنیم.
اگر شما هدف زندگی را بهتر درک کنی بهتر تصمیم میگیری اگر شما قانون تکامل را درک کنید به خواستههایتان راحت میرسید.
به قول جیم ران میگه اگر به یک احمق انگیزه بدهی در نهایت یک احمق با انگیزه خواهید داشت.
انگیزه آدم را پیش نمیبرد اگر قانون تکامل را درک نکرده باشد و سرخورده میشود.
باید زمانی که قانون تکامل را طی میکنیم احساسمان خوب باشد و ذهنمان را باید متمرکز کنیم و این باعث میشود که رشد بیشتر شود.
وقتی قانون تکامل را درک میکنیم میتوانیم خیلی چیزها را پیش بینی کنیم و دلیلش این هست که قانون را درک بکنیم و تجربههایی که کسب کردیم طبق آن در زندگی گفته میشود و اشتباهات دیگر پیش نمیآید.
طبق گفتههای استاد جان رابطه این گفتهها با دختر بزرگم را بازگو میکنم که دخترم در اوایلی که به تازگی به مدرسه میرفت در زمان اول تا چهارم ابتدایی با برنامه با او کار میکردم تا پایههای او قوی شود.
و به او میگفتم که این گفتههایی که در کتابهایت هست اگر امسال را خوب بخوانی سال دیگر متوجه درک مطالب میشوی ، اگر نخوانی و مطالب را درک نکنی به مرور زمان ضعیف میشوی پس اگر میخواهی رشد کنی و موفق شوی و آینده خوبی داشته باشی باید قدم به قدم درسها را پیش بروی تا با آنچه که در آینده نزدیک میخواهی به آن برسی.
هم انگیزه به او میدادم هم فضای آرام را برای او مهیا میکردم و هم با تشویق کردن احساس او را خوب میکردم که البته همه این کارها که انجام شد خدا به دل هر دوی ما انداخت و همه از لطف و عنایت او بود که الان دخترم کلاس هفتم است و همه مسئولیت درسهایش به عهده خودش است و به لطف الله بهترین دانش آموز در کلاسشان میباشد.
که آن زمان با قانون تکامل آشنانبودم و الان متوجه شدهام که طبق قانون عمل کردهام البته من نباید برای دخترانم خدایی کنم و دارم سعی میکنم برای این دختر کوچکترم قدم به قدم مسئولیت کارهایش را به خودش واگذار کنم که طبق قانون باید اصولی پیش بروم و مسئولیت موفقیت دردرسهایش را به امید الله خودش بر عهده بگیرد.
روزگارتان خدایی.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و سرور تقدیم روان پاک شما خوبان
خدا را سپاسگزارم که توفیق بودن در این مسیر را به بنده اش عنایت فرموده است
بنده به شخصه چندین بار این فایل را در ضبط ماشینم گوش کردم اما این بار یک بینش و درس دیگری برایم داشت
این آگاهی ها خط کشی هست تا خودم را با آن بسنجم و بفهمم که کجای کار هستم
یک تجربه فوق العاده از عدم درک قانون تکامل دارم و آن به سال پیش بر می گردد، زمانی که به نظر خودم خیلی خوب داشتم بر روی روانشناسی ثروت کار می کردم، البته که همین طور هم بود
ماحصل آن کارکرد، ایمان و شجاعتی شد که مرا از شغل قبلی رها کرد
چیزی که در آن زمان دوست داشتم تجربه کنم، علاقه ام به آموزش بود، لذا تلاشهایی را انجام دادم و وارد مدارش شدم و اتفاقا به جلسه های اولیه اش هم رسیدم اما چون تکاملش را نمی فهمیدم و آنچه که لازمه مدیریت و کلاس داری و مدرسی بود را نمی دانستم به طبع این تجربه هیچ عایدی مالی برایم نداشت و بعد از طی چند جلسه به این نتیجه رسیدم که باید پرونده مدرسی را مسکوت بگذارم
راستش را بخواهید هنوز که هنوزه از آموزش دانسته هایم لذت می برم ولی آن زمان انگیزه و هیجان مانع این شد که من تکاملم را به خوبی طی کنم. از طرفی هم غرور اینکه بر روی صندلی استادی بنشینم هم قلقلکم می داد و به نوعی می خواستم نمایشی بدهم برای دیگران.
خدا را بینهایت شکر که مرا به این تجربه نائل کرد، همین الآن هم که به آن فکر می کنم برایم شگفت انگیز است و اینکه چه شور و شوقی مرا به آنجا رساند.
آن علی میوه فروش اکنون در جایگاه آموزش و استادی نشسته :))
شاید آن تجربه نه چندان موفق بود اما سرشار از درس بود
ایام بعد از آن تجربه برایم متلاطم بود چون به ضعف هایم پی برده بودم و ذهنم آزارم می داد که چطور و چگونه می توانم این ضعف های ریشه ای را برطرف کنم و اینکه شغل و ورودی مالی مناسبی نداشتم و …
اما اکنون که به آن می نگرم اعتماد به نفسی را از آن تجربه مدرسی دارم و بعد از آن آرام آرام در مسیر رفع ضعف ها قدم گرفتم.
یک چیز جالبی را که در این چند سالی که بر روی ذهنیت ها کار می کنم فهمیدم اینست که: اگر برای اولین بار چیزی را دوست داشتم و یا هدفی را که گذاشتم امتحان کردم و در آن موفق نبودم این خیلی احتمال موفقیتم را برای دفعه بعد زیاد می کند. فلذا نباید به زودی از میدان به در شوم و از بیخ و بن منکر قضیه شوم.
همان چیزی که استاد بارها می می گوید: به جای کوتاه کردن سقف آرزوها، سقف باور هایتان را بلند کنید
به لطف حق آرام آرام از آن احساس ناخوشایندی که بعد از آن تجربه داشتم رها شدم و با تجربه تر و پخته تر شدم.
جالب اینکه چند روز پیش بارقه هایی از مسیری جدید که اتفاقا تکاملی نیز هست خدا نشانم داد و مرا سپاسگزار خودش کرد.
به قول استاد درک قانون تکامل هم تکاملی است.
در تجربه های زندگی است که می فهمی که چقدر بر اساس قانون عمل کردی
به شخصه فردی احساسی و هیجانی هستم و زمانی که حس و حال خوبی دارم کارها و تصمیماتی را می گیرم که اغلب با قانون همخوانی ندارد. این همان جهلی است که در قرآن بارها به آن اشاره می کند و استاد هم در فایلهایی آن را واضح و آشکارا بیان نمود.
نکته ای که اینجا باید به خودم بگویم اینکه؛ بنده در مورد خانواده ام اینگونه هستم و باید از این پس جدیتر تصمیم بگیرم که به تکامل وابستگی ها را کم کنم و در مسیر استقلال و تشکیل یک زندگی جدید قدم بردارم
از خداوند توفیق و هدایت می طلبم تا در مسیر یک زندگی جدید با تجربه های زیبا و متفاوت قدم های سازنده ای بردارم.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان.. سلام عرض میکنم خدمت استادعزیز… خداروشکرمیکنم که این فایل درسایت قرارداده شد،من اینستاگرام ندارم ولی انگاروقتی قرارباشه چیزی روبشنوی میشنوی… کلااین فایل واسه من بود😂من چندین وچندساله میخام وزن اضاف کنم کلی هزینه داروقرص ولی هرباربعدازاتمام داروهادوباره همون آش وهمون کاسه… مثال باشگاهتون خیلی جالب بودمثال منه که میخاستم ی شبه به خواسته هام برسم…اماالان میفهمم که اول موشک خواسته هارومیفرستیم،۲)یقین به اجابت پیدامیکنیم،۳)داشتن حس خوب که همون طی کردن مسیرتکامله و۴)بروازخواستت حالش ببر😍خدایاشکرت که چه زیباهدایت میکنی هرآنکه بخواهدهدایت را 🕋🙏❤️آمده بودم به خواسته هایم برسم خودت رانشانم دادی💖💖💖🕊️
با درود فراوااااان خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم
استاد واقعا بهتون تبریک میگم بابت اینکه وجودتون رو چنان برای جهان هستی تاثیر گذار و مفید ساختید که ما هرروز بابتش از درگاه خدا سپاسگزاری کنیم آخه این درسا چقددددد باارزشه که میتونه برای آدمی که نمیدونتشون به بهای یک عمر از دست رفته بشه و ما اگر بقول شما درکش کنیم شاید انقدددد به کیفیت زندگیمون افزوده بشه که فرصت کنیم خیلی بیشتر از عمرمون بهره ببریم و خیلی آگاهتر این فرصت مغتنم رو زندگی کنیم من اولین خواسته هرروزم تو ستاره قطبیم درک حرفهای شماست چون میدونم اگه اینا واقعا وارد زندگیم بشه انگار عمر نوح رو زندگی کردم و اگه نااگاهانه زندگی کنم حتی عمر نوح هم برام کمه که از زندگیم لذت ببرم
انقد تجربیات شما برام ارزشمنده که دوست دارم زندگی نامه شما رو با تک تک تفاسیر و برداشتهای عالیتون از هر اتفاق به شکل یه کتاب بخونم و هرلحظه تو زندگیم ازشون الهام بگیرم
اگه فقط همین بحث تکامل که انقدر عالی روش تاکید میکنید رو درک کنیم بخدا که سی سال شاید جلو میفتیم و چیزی که قراره تو پیری بفهمیمش یا وقتی کلی پوستمون کنده شد رو درک کنیم رو با تجارب شما بفهمیم و گویا بشیم یه انسان دیگه که ازون مسیر سخت نرفت و اون بلاها سرش نیومد
واقعا قیمت نداره آموزه هاتون این لایو خودش یه جلسه قدم بود و شما اینطور سخاوتمندانه و انقد از دل وجون رایگان بما توضیح دادین
ازتون خیلی ممنونم واز خدا بسسسسسیار سپاسگزارم که تو دنیا یک انسان باارزش مثل شما آفریده کاش بتونم منم این قدر وجودی مو درک کنم و انقد برای جهان تاثیر گذار بشم
خیلی دوستتون دارم وجودتون مانا 🌸🌸🌸🌸🌸
سلام سلام سلام 💜💙❤️💜💙❤️
چقدر لذت بردم از این لایو
اونجایی که گفتید هرکسی دو مدار باشه درک میکنه این صحبت ها رو و افرادی که بیشتر تو مدار باشن عمل میکنن بهشون خدایا شکرت
یه اتفاق جالبی افتاد برام تو این لایو که دیشب بود من تو مترو بودم داشتم میرفتم خونه اونجایی که گفتید هرکسی تو مدار باشه میفهمه و عمل میکنه به این حرف ها … وقتی اینو شنیدم من از خدا خواستم همون لحظه که خدایا نتم قطع نشه و کامل ببینم … و واقعا برام جالب بود آخه من ۴سال این مسیر رو با مترو میرم میام و ایستگاه وردآورد تا اتمسفر همیشه نت قطع میشد و آنتن میرفت همیشه … ولی دیشب از خدا خواستم که نتم قطع نشه و بتونم لایو رو کامل ببینم و واقعا همه ی کائنات دست در دست هم داد و نتم قطع نشد و خدارو هزاران هزاران بار شکر کردم … یعنی واقعا تو مدار باشی برای خدا فرقی نداره کجا هستی حتی جایی باشی که نتم نباشه تو مدار که باشی نتم حتی برات میاد… واقعاً خداروشکر خیلی خوشحالم که این اتفاق جالب برام افتاد گفتم بنویسم و دیگران بخونن و بدونن خدا همیشه هست حتی خدا اینترنت هم هست … خدایا شکرت خدایا عاشقتم ❤️💙💜🤍❤️💙💜🤍❤️💙💜🤍
سلام به همگی
طبق تضادهایی که چندین روز پیش بهش برخوردم ، متوجه شدم که شیطان ذهنم از روزنه ای به اسم عدم درک قانون تکامل داره وارد میشه اینبار در مورد موضوع پول و گفتم باید روش جدی کار کنم که همون موقع خدا سریع به یادم آورد که لایو ۱۹ ، زندگی در بهشت ۱۳۷ و جلسه ۷ دوره عزت نفس در این مورد صحبت کردن و تصمیم گرفتم که همزمان که گوش میکنم ، هر صحبتی که احساس میکنم باید نوشته شود رو بنویسم که هم تمرکزم بالاتر بره هم کار تکرار آگاهی های گفته شده راحتتر بشه و هم اینکه بتونم تجربیات و مثالهای خودم رو و درک و فهمی که داشتم از موضوع رو هم بنویسم و خلاصه حسابی کار کنم روی فایلها
لایو ۱۹ بینظیره خصوصا از اونجایی که استاد شروع میکنه به حرف زدن در مورد تکامل تا اونجایی که دوباره کامنت ها باز میشه چون خیلی پیوسته و زیبا استاد صحبت کردن و کلی نکته و باورهای زندگی ساز داشت و بعدشم باز نکاتی صحبت شد در موردش که بی ربط به قانون تکامل نبود و در حقیقت پایه هایی هستن برای درست و بهتر اجرا کردن قانون تکامل در عمل که وقتی قدرت رو دست خودت ببینی ، میدونی که همه چی از جمله فرصت ها و شرایط و ایده ها و موقعیت های خوب رو خودت خلق میکنی و بینهایت هم از اینها هست و وقتی در کنار اینها قانون تکامل رو هم میدونی ، ناخودآگاه حرصی نمیزنی ، عجله ای نمیکنی چون گاهی اوقات میگیم با خودمون که آره دیگه فرصتها زیاده و من به هرچی بخوام دسترسی دارم ولی تکامل رو بیاد نداریم و ضربه میخوریم.چون درسته ما به هرچی بخوایم دسترسی داریم ولی باید تکامل طی بشه و نمیشه یهویی پله ها رو طی کنیم و باید آروم آروم بدون عجله بریم جلو چون نعمتها که همیشه هستن و داریم میبینیم شون توی مدارهای بالاتر ولی پله ها رو هم میبینیم و میدونیم اگر بخوایم سریع پله ها رو طی کنیم ، یه جایی پامون لغزش پیدا میکنه و با زانو میخوریم لبه پله ها و جوری آسیب میبینیم که شاید دیگه حتی نتونیم حرکت کنیم و به همون سرعتی که صعود کرده بودیم ، با همون سرعت سقوطی آزاد به پله ای پایین تر از پله اولی که بودیم ، تجربه میکنیم و به قول استاد از خدا میخوایم برسیم به استیتی که صفر بودیم و سالم بودیم
اینا رو که گفتم خودم تجربه کردم و در ادامه میخوام تجربیات خودم رو بگم که اصلا به خاطر همین اومدم کامنت بنویسم
تجربه من برمیگرده به زمانی که میخواستم وارد فوتبال حرفه ای شهرمون بشم و کارایی که قبلاً کرده بودم و قدمایی که برداشته بودم ، این بود که تو محله خودمون فوتبال بازی میکردم و گاهی اوقات هم سالن میرفتیم و تا حالا تمرین حرفه ای فوتبال نکرده بودم و اصلا تجربه بازی تو چمن رو نداشتم و کلا تو هیچ تیمی هم نبودم و تجربه بازی تو محلات هم اینطوری نبود که مدام با محله های دیگه بازی کنیم و شاید یکی دوبار با محلات دیگه ما بازی کردیم و بیشتر با همون بچه هایی که از کوچه های اطراف پارک جمع میشدن بازی میکردیم و تجربه قبل من این بود
حالا یه روز تو همین سالنا اسم چمن رو شنیدم و یکی از دوستان داشت به اون یکی میگفت بیا چمن بازی کن و من از اون دوستمون خواستم که بهم بگه کجا باید برم و من بلند شدم تنهایی رفتم و یه شجاعت خاصی تو وجودم بود در حقیقت خیلی با انگیزه بودم چون دلم میخواست فوتبالیست موفقی بشم
یه نکته این وسط داره.این حرکت من به سوی فوتبال و وارد شدن به چمن وقتی اتفاق افتاد که من یه مدتی بود که اعتماد بنفسم اومده بود پایین و مهارتهام که خیلی خوب بود هم افت کرده بود و کلا مدارم افت کرده بود و من داشتم نشونه هاشو میدیدم که مثلاً دیگه اون شور و شوق سابق برای فوتبال بازی کردن رو ندارم یا کارایی که قبلاً راحت انجام میدادم الان اصلا نمیشه ولی چون قانون رو نمیدونستم ، هیچ درمانی براش نمی دیدم و به حال خودش رهاش کردم
خلاصه وارد تیم شدم و اتفاقا روز اول خوب بازی کردم که باعث شد توجه مربی جلب بشه و بعدش منو تو مسابقه ای که اتفاقا رسمی هم بود فیکس گذاشت تو زمین ولی من اصلا آماده نبودم ، نه بدنی نه هوازی و با یه ذره دویدن نفسم میگرفت و چشام سیاهی میرفت و کلا از جریان بازی خارج شده بودم و باعث شد یه ترسی در وجودم شکل بگیره که من چطور میخوام اینهمه مسافت رو بدوم چون میگم تا قبل رفتن به چمن ، من تو محلات بازی میکردم و اونجا هم مسافت کمتری طی میشد و هر وقتم خسته میشدم یا یکم بهم فشار میآمد از لحاظ نفسی ، به خودم سختی نمیدادم مگر چی میشد که بخوام دنبال توپ کسی کنم و بگیرم ازش و آنچنان درک نمیکردم بحث آمادگی بدنی و هوازی رو و فقط دوست داشتم بازی کنم و چالشی هم نبود که بخواد مجبورم کنه رشد کنم و مهمتر از همه خودم هدفی نداشتم برای پیشرفت تو این چیزا و جهان با این تضادها کمکم کرد تا خواسته ام رو بشناسم
میدونید ولی نکتش اینه که میتونستم این تضاد رو به شکل بهتری بفهمم با درک تکامل ، مثلا وارد تیمی بشم که فقط برم تمرین کنم تو اون تیم و یاد بگیرم در مورد فوتبال و مربیش هم منو با کمترین تمرین نزاره تو مسابقه و آروم آروم به تضاد بخورم ، تضادی که برام خیلی بزرگ نیست با توجه به مدارم و میتونم حلش کنم راحت و یا اصلا به تضاد نخورم و سریع خودم خواستم رو واضح کنم و حرکت کنم و بفهمم که مثلا مثل بقیه ای که کار کردن نمیتونم بدوم و زود خسته میشم پس بیام تمرین کنم تا درست بشه و چون میدونم الان آماده نیستم و باید تکاملم رو طی کنم ، به محیطی هم هدایت میشدم و با مربی ای روبرو میشدم که اونم اینو میدونه و بهم زمان میده برای بهتر شدن و بعد آروم آروم ازم بازی میگیره و یواش یواش بهتر و بهتر میشم نه اینکه بدون تمرین خاصی بیام برم مسابقه بدم که البته گفتم همه این شرایط که به این نوع مربی هم هدایت بشم ، به خاطر خودم بوده که عجول بودم و نمیخواستم تکاملم رو طی کنم.
این اولین تجربه من از چمن بود که باعث شد این باور در وجودم شکل بگیره که آمادگی تو فوتبال سخته و ترس از اینکه چطور میخوام این کارو بکنم و آماده بشم و باعث شد که در تمام طول مسیر ، سختی بکشم ، اذیت بشم ، حتی اگر آمادگی رو هم با سختی بدست بیارم ، خیلی زود دوباره برگردم به حالت قبل و همیشه هم تکامل رو بازم رعایت نکنم و بازم عجله بیشتر و کمبود بیشتر.
خلاصه بعدش دیگه تمرینات تیم اصلی شروع شد و من بازم لقمه گنده تر از دهنم برداشتم و خواستم با تیمی تمرین کنم که میخواست تمام جامهای ممکن رو ببره و تمرینات واقعا سنگین بود و منم اصلا آماده نبودم نه فیزیکی و مهارتی و نه درک فوتبال و مهمتر از همه نه ذهنی.بازم به جای اینکه درس بگیرم از تجربه اولم و برم یه تیم سطح پایین تر تا آروم آروم رشد کنم ، بدلیل ناآگاهی بازم سنگ بزرگ رو برداشتم و واقعا سخت بود ، اذیت میشدم ، کلی فشار روحی و جسمی بود ، اصلا آمادگی ذهنی حضور در همچین تیمی نداشتم ، کلی به خودم فشار میاوردم و در اکثر مواقع هم لذت نمیبردم و حالم خوب نبود از تمرین کردن ولی به خاطر انگیزه بسیار بالایی که داشتم که به قول استاد کوه رو جابجا میکرد ، با تیم تمرین کردم و تونستم به آمادگی خوبی هم برسم و سرعتم همه رو حیرت زده میکرد و حتی تو یه بازی به عنوان تعویضی آمدم و گل زدم ولی هیچکدوم از این کارا جواب نداد و من نتونستم حتی تو تیم فیکس بازی کنم و بعدش هم از تیم کنار رفتم.یادمه همیشه تو هدفگذاری هام هم این عجله رو کامل داشتم و به همین علت هم اینجور حرکتای احمقانه میکردم.مثلا مینوشتم میخوام تا ۶ ماه دیگه بشم بهترین فوتبالیست استانمون و کلا از اینجور عجله کردنها ، دلیل اینکه میخواستم بهترین بشم هم این بود که میخواستم خودمو به بقیه ثابت کنم و نشون بدم که چقدر توانام و جالبه فکر کنم اون زمان فایلهایی هم استاد داشت در مورد هدفگذاری و در مورد تکامل هم شنیده بودم ولی اون اثبات کردن خودم به دیگران و احساس عدم لیاقت درونی و اون باور کمبودی که میگفت دیر شد دیر شد ، داره میشه ۱۸ سالت ، داره میشه ۲۰ سالت ، وای عقب نیافتی ، فلانی الان کجاست تو الان کجایی ؟ ، فرصتها تمام میشه ، سنت که بره بالا دیگه تیمی قبولت نمیکنه و از این دست باور کمبودها که باعث شده بود من همش در حال دویدن باشم ، عجله کنم ، کلا زندگیم رو دور تند بود ، مسافرت نمیرفتم ، تفریح نمیرفتم میگفتم عوضش میمونم روی خودم کار میکنم ، تمرین میکنم مهارتهام رو افزایش میدم ، سریع رشد میکنم و اصلا تو ذهنم لذت بردن از زندگی ، وقت تلف کردن بود چون عجله داشتم ، چون میگفتم وقتی تفریح میکنم یا مسافرت رفتم ، دارم عقب میافتم از پیشرفت توی فوتبالم ، چون فکر میکردم موفقیت توی فوتبال یه زمان خاصی داره که اگر بگذره دیگه تمامه.وای خدا این باور کمبود با آدم چیکار میکنه.
وقتی هم اینطوری هدفگذاری میکردم ، خب نمیرسیدم و باز بیشتر توی منجلاب باور کمبود و عدم رعایت تکامل فرو میرفتم و عزت نفسمم تحت تاثیر قرار میگرفت و میآمد پایین تر
کلا اون روزا دست به هرکاری میزدم ، خاکستر میشد چون خیلی عجول بودم و اصلا نمیتونستم بپذیرم که آقا نمیشه تو یه مدت کوتاهی رشد عظیم داشت مخصوصا تو که تا حالا اصلا بصورت حرفه ای بازی نکردی و حتی کل مسابقات رسمیت به انگشتهای یک دست نمیرسه و کلی هم از لحاظ ذهنی افت داشتی و مدارت اومده پایین ولی اون موقع اصلا و ابدا تو کتم نمیرفت.یاد فیلم کلیک افتادم که طرف دنبال یه راه میانبر بود که سریع تر به خواسته هاش برسه و یه کنترل جادویی پیدا کرد و هی زندگیش رو میزد جلو ، اتفاقات رو میزد جلو و اصلا لذتی از زندگیش نمیبرد و بعدشم به خاطر اینکه عجله داشت تو کل مسیر ، نمیتونست با خانوادش وقت بگذرونه ، همسرش ازش جدا شد چون طرف اصلا زمانی نمیذاشت برای همسرش که باهاش صحبت کنه چون همش درگیر کار بود و روابطش با پدرش بهم خورد ، حتی جلوتر که رفت کلی چاق شد و دچار بیماری شد و رفت بیمارستان و آخرشم مرد درحالیکه اصلا از زندگیش راضی نبود.
دقیقا این اتفاقیه که اگر ما هم قانون تکامل رو رعایت نکنیم میافته ، با این تفاوت که اصلا به هیچ خواسته ای نمیرسیم ، حالا تو این فیلم نشون میداد که طرف به موفقیت کاری رسیده ولی اصلا تو دنیای واقعی این اتفاق نمی افته و فردی که عجله داره نه به موفقیت کاری نه پول نه اعتبار نه روابط خوب نه سلامتی نه عزت نفس نه هیچی میرسه و همش تو زندگیش زجر کشیده و اینقدر این مسیر براش زجر آور بوده که کلا قید خواسته ها و قید عشق و علاقش رو میزنه و میگه من دیگه سراغ فوتبال نمیرم یا فوتبال اصلا خوب نیست جواب نمیده.زده میشه از همه چی.افسردگی میگیره.به پوچی میرسه ، پوچی یعنی چی؟ یعنی نمیتونه نعمتهاش رو ببینه و شکرگزار شون باشه و احساس میکنه هیچی نداره و راضی نیست از شرایطش
البته من خدارو شکر میکنم که اون زمان با استاد آشنا شده بودم و افسرده نشدم ، نشکستم.سعی میکردم جوری نگاه کنم که به حال بهتر برسم و سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و باز دوباره از نو شروع میکردم ولی هربار که دوباره شروع میکردم انگیزه و اشتیاق بسیار کمتر بود و قدمهام بی رمق تر و سختی کار بیشتر چون کلی باور غلط به خاطر عدم رعایت تکامل ایجاد شده بود و باورهای غلط قبلی هم محکمتر شده بود.
خیلی زمان گذاشتم که دوباره به صفر برسم و خیلی تلاش های ذهنی داشتم برای از نو ساختن عزت نفس تخریب شدم.برای از نو باور کردن یه سری چیزا مثل فراوانی جهان.تازه الان یکمی از صفر فاصله گرفتم و دارم مخصوصا تو بحث مالی و مهارت توی فوتبال ، بهشت بیشتری تجربه میکنم.خیلی وقته که از لحاظ حال خوب به یه ثباتی رسیدم و اکثرا حالم خوبه ولی حالا دارم کم کم میوه های اون کنترل ذهنم رو میگیرم تازه هنوز خیلی خوبم قانون تکامل رو در عمل اجرا نمیکردم و همین حالاشم خیلی کار دارم ولی به نسبتی که خوب اجرا کردم ، حالمم خوبتر بوده ، عجلم کمتر بوده و راحتتر و خود بخود تر هم رسیدم و بی استرس تر بودم.
بیاد آوری این تجربیات گذشتم که تا بحال به این شکل دقیق نیامده بودم بررسی کنم ، بهم درس بزرگی داد که اگر دوباره بخوام عجله کنم اینبار در بحث مالی ، تمام بلاهایی که سر خودم آوردم به خاطر اینکه میخواستم بهترین فوتبالیست استان بشم ، اینجا ۱۰ برابرش رو تجربه میکنم و نابود کامل میشم و آخرشم مثل خیلیایی که اینطور بودن ، تهش یا زندانه یا مواد مخدر و تو جوب مردن یا خودکشی یا زنده بودن و زندگی کردن در جایی که سگ هم زندگی نمیکنه و روزی هزار بار آرزوی مرگ کردن و لرزیدن تو سرمای زمستون و از آفتاب سوختن توی گرمای تابستون.
تو بحث مالی هم تکامل رو طی نکردن میتونه گرفتن قرض باشه ، وامباشه ، فروختن چیزی برای خرید چیزی دیگر باشه یا دادن پول به کسی یا دستگاهی تا پولمو چند برابر کنه چون این تفکر محدودیته و آخرش باعث میشه به جایی برسی که تکامل رو نادیده بگیری چون از درون احساس لیاقت نیست و باور کمبود هم هست ، میتونه این تکامل طی نکردن به شکل قسطی خریدن چیزی باشه که در مورد من ، به خاطر عجله نزدیک بود به سمت قرض گرفتن برم که اگر خدا دستم رو نگرفته بود با هدایتم به عقل کل و از اونجا هدایتم به راهکارهای دوره ثروت ۱ و همون مقاله اول که چرا محصولم فروش نمیره ، اگر هدایت نمیشدم ، افتاده بودم دوباره تو چاه چون تا لبه چاه اومده بودم و اگر اون فشارهای ذهنی ادامه پیدا میکرد و منم کنترلشون نمیکردم ، در یک آن ممکن بود عقلم رو از دست بدم و اون کارو بکنم و باز مثل تجارب قبل ، برای بیرون اومدن از اون چاه ، خدا میدونه چقدر باید زمان میذاشتم و هیچ بهره ای هم از اون چیزی که میخواستم با اون قرض بخرم نمیبردم و به هدفم از خرید اون چیز نمیرسیدم.
خیلی چیزا رو هم نمیشد بنویسم تو این کامنت و بنظرم همین ها هم خیلی خوب بوده و مفهوم رو رسونده.جالبه همین چند روزه فقط به خودم دقت کردم دیدم چقدر عجله تو رفتارهام هست مثلاً خیلی وقتا موقع غذا خوردن ، دارم یه چیزی هم از مانیتور یا گوشی نگاه میکنم یا هی عجله دارم که یه کاری که بنظر کمتر مهمه رو زودتر تمام کنم تا برسم به مهما یا میام کلی فایل استاد در روز برای خودم میچینم که از اونا فقط اگر هنر کنم یکیشون رو میتونم هم خود فایل رو ببینم و بنویسم ، هم متنش رو بخونم ، هم نظر بزارم هم کامنت هاش رو بخونم اونم کامنت ها رو نمیشه تو یک روز خوند و بازم اون فایل رو باید تقسیم بندی به چند روز کنم ولی اینکه عجله دارم برای دیدن فایلها ، باعث میشه تمرکز نداشته باشم روی یکی و هی وسط فایلها یادم میاد اون فایلم باید ببرم جلو ، اون یکی هم هست ولی حالا سعی میکنم یکی رو خوب روش تمرکز کنم تمامش کنم بعد برم سراغ بعدی و عجله نکنم چون زمان زیاده و با عجله کردن فقط فرصت درست کار کردن روی خودم رو از خودم میگیرم
خدایا خودت منو دوستانم رو در این مسیر یاری ده و ما رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه غضب شدگان نه گمراهان هدایت کن.جالبه حتی الان بهتر میفهمم مفهوم غضب شدگان و گمراهان رو و میفهمم دقیقا کسایی هستن که قانون تکامل رو رعایت نمیکنن چون شیطان با وارد شدن از این روزنه ، اول باعث میشه که خودت با دست خودت وجه غضب خداوند رو دریافت کنی و بعد هم گمراهت میکنه و به ناامیدی میرسونه سلام به همگی
طبق تضادهایی که چندین روز پیش بهش برخوردم ، متوجه شدم که شیطان ذهنم از روزنه ای به اسم عدم درک قانون تکامل داره وارد میشه اینبار در مورد موضوع پول و گفتم باید روش جدی کار کنم که همون موقع خدا سریع به یادم آورد که لایو ۱۹ ، زندگی در بهشت ۱۳۷ و جلسه ۷ دوره عزت نفس در این مورد صحبت کردن و تصمیم گرفتم که همزمان که گوش میکنم ، هر صحبتی که احساس میکنم باید نوشته شود رو بنویسم که هم تمرکزم بالاتر بره هم کار تکرار آگاهی های گفته شده راحتتر بشه و هم اینکه بتونم تجربیات و مثالهای خودم رو و درک و فهمی که داشتم از موضوع رو هم بنویسم و خلاصه حسابی کار کنم روی فایلها
لایو ۱۹ بینظیره خصوصا از اونجایی که استاد شروع میکنه به حرف زدن در مورد تکامل تا اونجایی که دوباره کامنت ها باز میشه چون خیلی پیوسته و زیبا استاد صحبت کردن و کلی نکته و باورهای زندگی ساز داشت و بعدشم باز نکاتی صحبت شد در موردش که بی ربط به قانون تکامل نبود و در حقیقت پایه هایی هستن برای درست و بهتر اجرا کردن قانون تکامل در عمل که وقتی قدرت رو دست خودت ببینی ، میدونی که همه چی از جمله فرصت ها و شرایط و ایده ها و موقعیت های خوب رو خودت خلق میکنی و بینهایت هم از اینها هست و وقتی در کنار اینها قانون تکامل رو هم میدونی ، ناخودآگاه حرصی نمیزنی ، عجله ای نمیکنی چون گاهی اوقات میگیم با خودمون که آره دیگه فرصتها زیاده و من به هرچی بخوام دسترسی دارم ولی تکامل رو بیاد نداریم و ضربه میخوریم.چون درسته ما به هرچی بخوایم دسترسی داریم ولی باید تکامل طی بشه و نمیشه یهویی پله ها رو طی کنیم و باید آروم آروم بدون عجله بریم جلو چون نعمتها که همیشه هستن و داریم میبینیم شون توی مدارهای بالاتر ولی پله ها رو هم میبینیم و میدونیم اگر بخوایم سریع پله ها رو طی کنیم ، یه جایی پامون لغزش پیدا میکنه و با زانو میخوریم لبه پله ها و جوری آسیب میبینیم که شاید دیگه حتی نتونیم حرکت کنیم و به همون سرعتی که صعود کرده بودیم ، با همون سرعت سقوطی آزاد به پله ای پایین تر از پله اولی که بودیم ، تجربه میکنیم و به قول استاد از خدا میخوایم برسیم به استیتی که صفر بودیم و سالم بودیم
اینا رو که گفتم خودم تجربه کردم و در ادامه میخوام تجربیات خودم رو بگم که اصلا به خاطر همین اومدم کامنت بنویسم
تجربه من برمیگرده به زمانی که میخواستم وارد فوتبال حرفه ای شهرمون بشم و کارایی که قبلاً کرده بودم و قدمایی که برداشته بودم ، این بود که تو محله خودمون فوتبال بازی میکردم و گاهی اوقات هم سالن میرفتیم و تا حالا تمرین حرفه ای فوتبال نکرده بودم و اصلا تجربه بازی تو چمن رو نداشتم و کلا تو هیچ تیمی هم نبودم و تجربه بازی تو محلات هم اینطوری نبود که مدام با محله های دیگه بازی کنیم و شاید یکی دوبار با محلات دیگه ما بازی کردیم و بیشتر با همون بچه هایی که از کوچه های اطراف پارک جمع میشدن بازی میکردیم و تجربه قبل من این بود
حالا یه روز تو همین سالنا اسم چمن رو شنیدم و یکی از دوستان داشت به اون یکی میگفت بیا چمن بازی کن و من از اون دوستمون خواستم که بهم بگه کجا باید برم و من بلند شدم تنهایی رفتم و یه شجاعت خاصی تو وجودم بود در حقیقت خیلی با انگیزه بودم چون دلم میخواست فوتبالیست موفقی بشم
یه نکته این وسط داره.این حرکت من به سوی فوتبال و وارد شدن به چمن وقتی اتفاق افتاد که من یه مدتی بود که اعتماد بنفسم اومده بود پایین و مهارتهام که خیلی خوب بود هم افت کرده بود و کلا مدارم افت کرده بود و من داشتم نشونه هاشو میدیدم که مثلاً دیگه اون شور و شوق سابق برای فوتبال بازی کردن رو ندارم یا کارایی که قبلاً راحت انجام میدادم الان اصلا نمیشه ولی چون قانون رو نمیدونستم ، هیچ درمانی براش نمی دیدم و به حال خودش رهاش کردم
خلاصه وارد تیم شدم و اتفاقا روز اول خوب بازی کردم که باعث شد توجه مربی جلب بشه و بعدش منو تو مسابقه ای که اتفاقا رسمی هم بود فیکس گذاشت تو زمین ولی من اصلا آماده نبودم ، نه بدنی نه هوازی و با یه ذره دویدن نفسم میگرفت و چشام سیاهی میرفت و کلا از جریان بازی خارج شده بودم و باعث شد یه ترسی در وجودم شکل بگیره که من چطور میخوام اینهمه مسافت رو بدوم چون میگم تا قبل رفتن به چمن ، من تو محلات بازی میکردم و اونجا هم مسافت کمتری طی میشد و هر وقتم خسته میشدم یا یکم بهم فشار میآمد از لحاظ نفسی ، به خودم سختی نمیدادم مگر چی میشد که بخوام دنبال توپ کسی کنم و بگیرم ازش و آنچنان درک نمیکردم بحث آمادگی بدنی و هوازی رو و فقط دوست داشتم بازی کنم و چالشی هم نبود که بخواد مجبورم کنه رشد کنم و مهمتر از همه خودم هدفی نداشتم برای پیشرفت تو این چیزا و جهان با این تضادها کمکم کرد تا خواسته ام رو بشناسم
میدونید ولی نکتش اینه که میتونستم این تضاد رو به شکل بهتری بفهمم با درک تکامل ، مثلا وارد تیمی بشم که فقط برم تمرین کنم تو اون تیم و یاد بگیرم در مورد فوتبال و مربیش هم منو با کمترین تمرین نزاره تو مسابقه و آروم آروم به تضاد بخورم ، تضادی که برام خیلی بزرگ نیست با توجه به مدارم و میتونم حلش کنم راحت و یا اصلا به تضاد نخورم و سریع خودم خواستم رو واضح کنم و حرکت کنم و بفهمم که مثلا مثل بقیه ای که کار کردن نمیتونم بدوم و زود خسته میشم پس بیام تمرین کنم تا درست بشه و چون میدونم الان آماده نیستم و باید تکاملم رو طی کنم ، به محیطی هم هدایت میشدم و با مربی ای روبرو میشدم که اونم اینو میدونه و بهم زمان میده برای بهتر شدن و بعد آروم آروم ازم بازی میگیره و یواش یواش بهتر و بهتر میشم نه اینکه بدون تمرین خاصی بیام برم مسابقه بدم که البته گفتم همه این شرایط که به این نوع مربی هم هدایت بشم ، به خاطر خودم بوده که عجول بودم و نمیخواستم تکاملم رو طی کنم.
این اولین تجربه من از چمن بود که باعث شد این باور در وجودم شکل بگیره که آمادگی تو فوتبال سخته و ترس از اینکه چطور میخوام این کارو بکنم و آماده بشم و باعث شد که در تمام طول مسیر ، سختی بکشم ، اذیت بشم ، حتی اگر آمادگی رو هم با سختی بدست بیارم ، خیلی زود دوباره برگردم به حالت قبل و همیشه هم تکامل رو بازم رعایت نکنم و بازم عجله بیشتر و کمبود بیشتر.
خلاصه بعدش دیگه تمرینات تیم اصلی شروع شد و من بازم لقمه گنده تر از دهنم برداشتم و خواستم با تیمی تمرین کنم که میخواست تمام جامهای ممکن رو ببره و تمرینات واقعا سنگین بود و منم اصلا آماده نبودم نه فیزیکی و مهارتی و نه درک فوتبال و مهمتر از همه نه ذهنی.بازم به جای اینکه درس بگیرم از تجربه اولم و برم یه تیم سطح پایین تر تا آروم آروم رشد کنم ، بدلیل ناآگاهی بازم سنگ بزرگ رو برداشتم و واقعا سخت بود ، اذیت میشدم ، کلی فشار روحی و جسمی بود ، اصلا آمادگی ذهنی حضور در همچین تیمی نداشتم ، کلی به خودم فشار میاوردم و در اکثر مواقع هم لذت نمیبردم و حالم خوب نبود از تمرین کردن ولی به خاطر انگیزه بسیار بالایی که داشتم که به قول استاد کوه رو جابجا میکرد ، با تیم تمرین کردم و تونستم به آمادگی خوبی هم برسم و سرعتم همه رو حیرت زده میکرد و حتی تو یه بازی به عنوان تعویضی آمدم و گل زدم ولی هیچکدوم از این کارا جواب نداد و من نتونستم حتی تو تیم فیکس بازی کنم و بعدش هم از تیم کنار رفتم.یادمه همیشه تو هدفگذاری هام هم این عجله رو کامل داشتم و به همین علت هم اینجور حرکتای احمقانه میکردم.مثلا مینوشتم میخوام تا ۶ ماه دیگه بشم بهترین فوتبالیست استانمون و کلا از اینجور عجله کردنها ، دلیل اینکه میخواستم بهترین بشم هم این بود که میخواستم خودمو به بقیه ثابت کنم و نشون بدم که چقدر توانام و جالبه فکر کنم اون زمان فایلهایی هم استاد داشت در مورد هدفگذاری و در مورد تکامل هم شنیده بودم ولی اون اثبات کردن خودم به دیگران و احساس عدم لیاقت درونی و اون باور کمبودی که میگفت دیر شد دیر شد ، داره میشه ۱۸ سالت ، داره میشه ۲۰ سالت ، وای عقب نیافتی ، فلانی الان کجاست تو الان کجایی ؟ ، فرصتها تمام میشه ، سنت که بره بالا دیگه تیمی قبولت نمیکنه و از این دست باور کمبودها که باعث شده بود من همش در حال دویدن باشم ، عجله کنم ، کلا زندگیم رو دور تند بود ، مسافرت نمیرفتم ، تفریح نمیرفتم میگفتم عوضش میمونم روی خودم کار میکنم ، تمرین میکنم مهارتهام رو افزایش میدم ، سریع رشد میکنم و اصلا تو ذهنم لذت بردن از زندگی ، وقت تلف کردن بود چون عجله داشتم ، چون میگفتم وقتی تفریح میکنم یا مسافرت رفتم ، دارم عقب میافتم از پیشرفت توی فوتبالم ، چون فکر میکردم موفقیت توی فوتبال یه زمان خاصی داره که اگر بگذره دیگه تمامه.وای خدا این باور کمبود با آدم چیکار میکنه.
وقتی هم اینطوری هدفگذاری میکردم ، خب نمیرسیدم و باز بیشتر توی منجلاب باور کمبود و عدم رعایت تکامل فرو میرفتم و عزت نفسمم تحت تاثیر قرار میگرفت و میآمد پایین تر
کلا اون روزا دست به هرکاری میزدم ، خاکستر میشد چون خیلی عجول بودم و اصلا نمیتونستم بپذیرم که آقا نمیشه تو یه مدت کوتاهی رشد عظیم داشت مخصوصا تو که تا حالا اصلا بصورت حرفه ای بازی نکردی و حتی کل مسابقات رسمیت به انگشتهای یک دست نمیرسه و کلی هم از لحاظ ذهنی افت داشتی و مدارت اومده پایین ولی اون موقع اصلا و ابدا تو کتم نمیرفت.یاد فیلم کلیک افتادم که طرف دنبال یه راه میانبر بود که سریع تر به خواسته هاش برسه و یه کنترل جادویی پیدا کرد و هی زندگیش رو میزد جلو ، اتفاقات رو میزد جلو و اصلا لذتی از زندگیش نمیبرد و بعدشم به خاطر اینکه عجله داشت تو کل مسیر ، نمیتونست با خانوادش وقت بگذرونه ، همسرش ازش جدا شد چون طرف اصلا زمانی نمیذاشت برای همسرش که باهاش صحبت کنه چون همش درگیر کار بود و روابطش با پدرش بهم خورد ، حتی جلوتر که رفت کلی چاق شد و دچار بیماری شد و رفت بیمارستان و آخرشم مرد درحالیکه اصلا از زندگیش راضی نبود.
دقیقا این اتفاقیه که اگر ما هم قانون تکامل رو رعایت نکنیم میافته ، با این تفاوت که اصلا به هیچ خواسته ای نمیرسیم ، حالا تو این فیلم نشون میداد که طرف به موفقیت کاری رسیده ولی اصلا تو دنیای واقعی این اتفاق نمی افته و فردی که عجله داره نه به موفقیت کاری نه پول نه اعتبار نه روابط خوب نه سلامتی نه عزت نفس نه هیچی میرسه و همش تو زندگیش زجر کشیده و اینقدر این مسیر براش زجر آور بوده که کلا قید خواسته ها و قید عشق و علاقش رو میزنه و میگه من دیگه سراغ فوتبال نمیرم یا فوتبال اصلا خوب نیست جواب نمیده.زده میشه از همه چی.افسردگی میگیره.به پوچی میرسه ، پوچی یعنی چی؟ یعنی نمیتونه نعمتهاش رو ببینه و شکرگزار شون باشه و احساس میکنه هیچی نداره و راضی نیست از شرایطش
البته من خدارو شکر میکنم که اون زمان با استاد آشنا شده بودم و افسرده نشدم ، نشکستم.سعی میکردم جوری نگاه کنم که به حال بهتر برسم و سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و باز دوباره از نو شروع میکردم ولی هربار که دوباره شروع میکردم انگیزه و اشتیاق بسیار کمتر بود و قدمهام بی رمق تر و سختی کار بیشتر چون کلی باور غلط به خاطر عدم رعایت تکامل ایجاد شده بود و باورهای غلط قبلی هم محکمتر شده بود.
خیلی زمان گذاشتم که دوباره به صفر برسم و خیلی تلاش های ذهنی داشتم برای از نو ساختن عزت نفس تخریب شدم.برای از نو باور کردن یه سری چیزا مثل فراوانی جهان.تازه الان یکمی از صفر فاصله گرفتم و دارم مخصوصا تو بحث مالی و مهارت توی فوتبال ، بهشت بیشتری تجربه میکنم.خیلی وقته که از لحاظ حال خوب به یه ثباتی رسیدم و اکثرا حالم خوبه ولی حالا دارم کم کم میوه های اون کنترل ذهنم رو میگیرم تازه هنوز خیلی خوبم قانون تکامل رو در عمل اجرا نمیکردم و همین حالاشم خیلی کار دارم ولی به نسبتی که خوب اجرا کردم ، حالمم خوبتر بوده ، عجلم کمتر بوده و راحتتر و خود بخود تر هم رسیدم و بی استرس تر بودم.
بیاد آوری این تجربیات گذشتم که تا بحال به این شکل دقیق نیامده بودم بررسی کنم ، بهم درس بزرگی داد که اگر دوباره بخوام عجله کنم اینبار در بحث مالی ، تمام بلاهایی که سر خودم آوردم به خاطر اینکه میخواستم بهترین فوتبالیست استان بشم ، اینجا ۱۰ برابرش رو تجربه میکنم و نابود کامل میشم و آخرشم مثل خیلیایی که اینطور بودن ، تهش یا زندانه یا مواد مخدر و تو جوب مردن یا خودکشی یا زنده بودن و زندگی کردن در جایی که سگ هم زندگی نمیکنه و روزی هزار بار آرزوی مرگ کردن و لرزیدن تو سرمای زمستون و از آفتاب سوختن توی گرمای تابستون.
تو بحث مالی هم تکامل رو طی نکردن میتونه گرفتن قرض باشه ، وامباشه ، فروختن چیزی برای خرید چیزی دیگر باشه یا دادن پول به کسی یا دستگاهی تا پولمو چند برابر کنه چون این تفکر محدودیته و آخرش باعث میشه به جایی برسی که تکامل رو نادیده بگیری چون از درون احساس لیاقت نیست و باور کمبود هم هست ، میتونه این تکامل طی نکردن به شکل قسطی خریدن چیزی باشه که در مورد من ، به خاطر عجله نزدیک بود به سمت قرض گرفتن برم که اگر خدا دستم رو نگرفته بود با هدایتم به عقل کل و از اونجا هدایتم به راهکارهای دوره ثروت ۱ و همون مقاله اول که چرا محصولم فروش نمیره ، اگر هدایت نمیشدم ، افتاده بودم دوباره تو چاه چون تا لبه چاه اومده بودم و اگر اون فشارهای ذهنی ادامه پیدا میکرد و منم کنترلشون نمیکردم ، در یک آن ممکن بود عقلم رو از دست بدم و اون کارو بکنم و باز مثل تجارب قبل ، برای بیرون اومدن از اون چاه ، خدا میدونه چقدر باید زمان میذاشتم و هیچ بهره ای هم از اون چیزی که میخواستم با اون قرض بخرم نمیبردم و به هدفم از خرید اون چیز نمیرسیدم.
خیلی چیزا رو هم نمیشد بنویسم تو این کامنت و بنظرم همین ها هم خیلی خوب بوده و مفهوم رو رسونده.جالبه همین چند روزه فقط به خودم دقت کردم دیدم چقدر جاها عجله دارم مثلا میشینم موقع غذا خوردنم ، یه چیزی دیگه هم میبینم یا یه سری کارهایی که فکر میکنم کمتر مهمه رو میخوام سریع انجام بدم که به مهما برسم و عجله دارم یا مثلاً برای روزم برنامه مینویسم و چندتا فایل استاد رو میزارم که کار کنم روشون ولی در نهایت به یکیشون هم نمیرسم که کامل و خوب انجام بدم چون اگر بخوام یک فایل رو هم ببینم هم بنویسم هم نظر بزارم هم کامنت بخونم هم متنش رو بخونم ، بیشتر از یه روز وقت میبره و عجله من باعث میشد تمرکز خوبی روی فایلها نباشه و بخوام زودتر تمامش کنم برم بعدی که دیر نشه که البته این خیلی نسبت به قبل بهتر شده.الانمیگم زمان زیاده فرصت زیاده.با عجله نمیتونم اون نتیجه دلخواهی که میخوام رو بگیرم.
خدایا منو دوستانم رو در مسیر درک و اجرای قانون تکامل و سایر قوانین که همشون ریشه در توحید دارن ، یاری ده
خدایا مارو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که برآنها غضب کرده ای نه گمراهان هدایت کن
جالبه الان بهتر میفهمم کیا غضب شدگان و گمراهانن؟ دقیقا کسایی که قانون تکامل رو رعایت نمیکنن چون به قول خاله مریم تو اون مقاله دوره ثروت ۱ ، شیطان از روزنه عدم درک تکامل مارو ناامید و گمراه میکنه. اول کاری میکنه که ما با دست خودمون غضب شده بشیم یعنی کسی که از نعمت دوره و بعدش کلا گمراه مون میکنه و به نا امیدی میرسیم.
جالبه تو آیه اول میگیم سپاس خدایی رو که قدرت دستشه ، اونی که نعمتش و رحمتش همه گیره و به همه توجه خاصی داره( پس اگر اینطوره چرا من بخوام با کسی رقابت کنم ، چرا تو سر کسی بخوام بزنم چیزی رو ، خدا که به منم دسترسی نعماتش رو داده و به منم توجه ویژه ای داره ، نیازی ندارم برای ارزشمند شدن ، بقیه تاییدم کنن که بخوام از بقیه جلو بزنم یا ثابت کنم خودمو چون اینقدر ارزشمندم که خدا بهم توجه ویژه داره و منو جانشین خودش قرار داده) و مالک روز قیامته.بعد میگیم ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی همون توحید که تو قدرتی و تو خان نعمتت همه جا گستردس و البته که به همه هم توجه خاص داری ، تو مالک روز قیامتی و حساب کتاب اعمالمون دستته ، ما تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم (ما به قدرتت باور داریم و باور داریم که این قدرت بهمون داده شده که زندگیمون رو بسازیم و میدونیم هیچ کسی تاثیری در زندگیمون نداره چون تویی که رحمان و رحیمی و ربی) ، اهدنا الصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین ، ما رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه غضب شدگان و نه گمراهان هدایت کن
و چه راهی راست تر از راهی که تکامل در اون طی بشه و این راه نعمت هم بهمون میده و دیگه غضب نمیشیم که کلی بلا و مصیبت و حال بد و … داشته باشیم و گمراه بشیم و دقیقا اون توحیده که باعث میشه عجله نکنیم و جالبه میگیم خدایا هدایتمون کن در همون راهی که راسته و نعمت توشه( تکامل ) و نه غضب و گمراهی (عدم رعایت تکامل ) یعنی توی این راه تکاملی هم خودت هدایتگر مون باش ، ما فقط تو رو میبینیم و انتظارمون فقط از توئه
خدایا سپاسگزارتم
هرچقدر شکرت بگم کم گفتم
بینظیر بود این درک آخری که از سوره حمد بهم الهام شد
حالم خیلی عالیه
ممنونم رب من
عاشقتم استاد عزیزم
عاشقتونم خاله مریم و دوستای گلم
خدا نگهدار همگی
سلام استاد این کامنت رو دقیقه ۱۷ نگه داشتم دارم میزارم
من رشتم یه جورایی پیشگیری از آسیب های ورزشیه دقیقا کاری ک شما دارید انجام میدید
مردم عادی واسه مشکلات حاضر هستن پول خرج کنن چون مشکل رو میبینن ولی واسه آسیب احتمالی نزدیک هزینه نمیکنن تا زمانی که واسشون پیش نیاد
شما وقتی میگی فایل من مشکلات بعدی که واسه شما پیش میاد رو جلوشونو میگیره چون هنوز مشکلات رو ندارن قبول نمیکنن.
ولی نکته مثبت داستان اینجاست وقتی ی تیم حرفه ای میشع تو ورزش یا ی فرد حرفه ای میشه تو قوانینن متوجه میشه ک پیشگیری چقدر مهمه و اقدام میکنه
نتیجه حرف من پیشیگیری تو فاز تکامل اتفاق می افته اگه کسی با این دیدگاه میاد سایت عباسمنش که با خریدن یه دوره زندگیش عوض شه اشتباهه چون باید اول پیش فرض های اخلاقی رو از فایل های دانلودی بگیره تغیر و تکاملش شروع بشه بعد بره واسه محصول
دوستون دارم سید❤
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
قانون تکامل قانون کلیدی کاُنات که حتی خداوند نیز از ان عدول نکرده و تمام جهان را بر اساس این قانون خلق کرده است. شنیدن درک کردن و عمل کردن به قانون تکامل خود فرایندی تکاملی است و نسبت به مداری که هر شخص در ان قرار دارد شنیده و درک می شود. منظور از تکامل گذشت زمان نیست و رسیدن به حدی معین از فرکانس است. اما حرص و طمع و عجله مانع از درک این قانون می شود. هیچگاه نمی شود که دانه ای را بکاریم و فردا تبدیل به درخت شده یا تخم مرغ یک شبه تبدیل به جوجه شود بلکه ارام ارام و تدریجی مراحل خود را طی می کند. زمانی که قانون تکامل به درستی طی شود به قانون تصاعد تبدیل شده و نتایج چندین برابر بیشتر خواهد شد.
همه ما در طول زندگی چندین و چندبار از این قانون ضربه خورده و همچنان خواهیم خورد. زمانی که ما بخواهیم با حرص و طمع و عجله به خاطر چشم و هم چشمی یا رقابت با دیگران یک دفعه به موفقیت دست یابیم زجر و تقلا کرده و زمانی که به خواسته خود می رسیم برای ما پوچ و بی ارزش است. اما زمانی که مسیر را با لذت و قدم به قدم طی می کنیم هم از فرایند رسیدن به خواسته خود لذت برده و هم به موفقیت و ثروت خواهیم رسید. برخی افراد با عدم رعایت قانون تکامل به زیر صفر رسیده و از خداوند درخواست دارند که به صفر برسند. مهم نیست که ما نسبت به قوانین مقاومت داشته و بخواهیم ان را دور زده یا نادیده بگیریم بالاخره نتایج ان را خواهیم دید.
ما با باورها و فرکانسهای خود اتفاقات زندگی خود را رقم میزنیم و عوامل بیرونی مثل وضعیت سیاسی اقتصادی و………در زندگی ما هیچ تاثیری ندارد. اگر قدرت خلق زندگی خود را به عوامل بیرونی دهیم چون غیر قابل کنترل است هرگز نمی توانیم ان را تغییر دهیم و قدرت دادن به عوامل بیرونی شرک محسوب می شود که خداوند تنها گناهی را که نمی بخشد شرک است که تمام نعمتها از ما گرفته خواهد شد. پس قدرت را از افراد و عوامل بیرونی گرفته تمرکز خود را از روی انها برداریم و تنها بر روی خداوند و قدرت او حساب کنیم.
بر روی هر جیزی که تمرکز کنیم چه مثبت و چه منفی از جنس همان را جذب خواهیم کرد. برای همین است که کنترل ورودی های ذهن بسیار اهمیت دارد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدا
سلام استاد من از این فایل یک از بزرگترین پاشنه آشیل خودم پیدا کردم عدم درک قانون باعث شد من شاخه شاخه بپرم همیشه یک عالمه توی کل زندگیم هدف های نصف نیمه دارم که تا صبح میتونم نام ببرم در صورتی که اگر همون زمان روی یک مسیر میگذاشتم چقدر الان پیشرفت کرده بودم و بجای افسردگی نا امیدی چقدر اعتمادم به خودم بیشتر میشد چقدر درست گفتید که همش بخاطر کم کردن روی دیگرانم هدفی رو انتخاب و بعدم چون زمان میبره ول می کنیم این توی وجود من خیلی ریشه بزرگی داره چون از بچگی خجالتی بودم و گاهی بقیه باهام شوخی یا مسخرم میکردن روم نمیشد جواب بدم الان همشون روی هم توی وجودم تبدیل شدن به عقده که به یک عالمه موفقیت برسم توی همه چی عالی بشم یک شبه میلیارد بشم مهاجرتم بکنم و….که روی اونایی که منو دست کم گرفتن کم کنم و انوقت شادی به زندگیم برگرده حیف
واقعا که این همه سال زندگیم با استرس و فشار زندگی کردم که به این لول برسم و هیچوقت هم نرسیدم چون این همه تغییر زمان میخواست امیدوارم بتونم جلوش بگیرم و توی مسیر درست هدایت کنم این انرژی که در مسیر غلط تلف میشه .