https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/01/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-11 01:44:092024-11-08 05:09:27live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است
523نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سنّت خداوند است که از پیش جارى بوده است و هرگز براى سنّت هاى خداوند، تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.
موضوع تجسم کردن:
بارها استاد در دوره روانشناسی ثروت یک تاکید کردن که وقتی باورهای جدید می سازیم و هدف خود را تجسم می کنیم حتما و حتما باید اقدام حرکتی بکنیم ، حتی شده یک کتاب بریم بخریم و بخونیم و یک قدم هرچند کوچک در راستای اهداف خود برداریم در واقع در این مرحله باید ایمان و شجاعت خود را به خداوند نشان دهیم همون کاری که مادر موسی کرد و بچه خود را به آب انداخت یا حضرت نوح کشتی را ساخت باوجود مسخره کردن مردم همراه بود ، یا ابراهیم چاقو زیر گلوی پسرش گذاشت، یعنی یک حرکت و فعالیت در مسیر خود نشان دادن .
فقط صرف تجسم کافی نیست ، فایده تجسم اینکه کانون توجه ما بره به سمت خواسته و هدف و روی اون متمرکز شویم که در ادامه حتما به مسیر و راه حل درست هدایت می شویم .
مرحله اصلی اقدام عملی هست که نیاز به غلبه ترس داره.
سلام و صد سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین از خدای بزرگ براتون بهترین ها رو میخوام سپاسگزارم برای این دوره فوق العاده که از هر جهتی داریم خونه ذهنمون رو هر روز تمیزتر از دیروز میکنیم الهی بی نهایت شکرت.
بهبود عملکرد ،یک روند دائمی است:
یسری حرف هایی که درسته رو ما دوس نداریم بشنویم…
دقیقا استاد درست میگید در زندگی خودم این الگو تکراری هست که من نمیخوام حرفهای درست رو گوش بدم بر اساس پیش فرض های خودم تحلیل میکنم و انجام میدم.
مثلا من دارم از شما یاد می گیرم توجه به زیبایی ها داشته باشم و به زیبایی های افراد و شرایط توجه کنم اما میام یه جاهایی برای خودم تبصره میزنم میگم حالا در این مورد نباید الان توجه به زیبایی بزارم یا اینکه میگم تو این شرایط سخته توجه به زیبایی بزارم… اینجا اتفاقا باید به نازیبایی توجه کنم چاره ای ندارم…
بعدش مچ خودمو میگیرم که مهدی جان تو همینجاها باید کنترل ذهن کنی و به زیبایی ها توجه کنی. جای دیگه ای که من اونجوری که خودم دوس داشتم برداشت کردم و گوش ندادم به حرفتون اونجایی هست که در ابتدای تمام محصولات آموزشیتون میفرمایین که باید خود فرد محصولات رو خریداری کنه شراکتی و اینها نداریم و اینکه خانواده فرد باید نهایتا با خانوادش استفاده کنه اون هم اگر خواستن.من اینجا گفتم ایرادی نداره من شراکتی میخرم مگر چه اشکالی داره و حتی میتونه پارتنرمم استفاده کنه مگه چه اشکالی داره که 3 سال گذشت و متاسفانه هیچ نتیجه ای خلق نشد و همچیز بدتر شد اما بهتر نشد چون کج فهمی زیادی از صحبت هاتون داشتم چون زمان مناسب خریدش نبود من امدم با شراکتی خریداری کردم و جالبه نه من نتیجه خلق کردم و نه افرادی که شراکتی با من این دوره رو خریداری کردند، اره استاد این صحبتتون رو با گوش و پوست و استخون درک میکنم،خداروشکر عزیز دلم مائده که همیشه سپاسگزار خدام برای وجود ارزشمند این دختر توحیدی ، بهم همیشه میگفت مهدی این دوره رو استفاده نکن چون اینجوری که تو خریدی درست نیست و بلاخره بعد سالها مقاومت هام اومد پایین تماس گرفتم با خانم فرهادی عزیز و ایشون قاطع جواب داد بله اشتباه کردید خریدید و استفاده نکیند و من هدایت شدم تمام دوره رو با فایلهاش از روی سیستمم پاک کنم و خدا میداند از شروع 1403 که پاک12 قدم پاک شد.
زندگی من متحول شد بیزینس من متحول شد درامد ثابت و پایدار من 3 برابر شد و مهارتم تو کارم خیلی خوب رشد کرده بطوری که به زودی میام از نتایج مالی دلاریم باهاتون صحبت میکنم و در حال حاضر هدایت شدم به فایل های دانلودی و هروز تلاش میکنم رد پا بزارم و چند ساعتی روی خودم کار کنم و البته در زندگیم عمل کنم …ایمان دارم به زودی جهش های مالی بزرگی در زندگیم اتفاق میفته ،نه فقط مالی، جهش در روابطم با خدا با اطرافیانم ،جهش در سلامتیم. جهش در شادی و احساس خوبم ،جهش در شخصیتم و نوع نگاهم به زیبایی ها و مطمعنم در کنار شما باشم و متعهد بمونم و ادامه بدم همه این جهش ها اتفاق خواهد افتاد ذره ذره همچی بهتر و بهتر و بهتر خواهد شد این قانون هست.
استاد عزیزم انقدر موضوع تکامل ریز و پنهان هست مثل همون انسانی که شرک درونش هست و مخفی و پنهان هست ولی فکر میکنه شرک نداره .
در مورد تکامل هم همین هست دوره 12 قدم که من شراکتی خریدم یعنی تکاملم رو رعایت نکردم و چه اتفاقی افتاد همچیز بدتر شد…چون اماده دریافت اون اگاهی ها نبودم و امدم از عامل بیرونی استفاده کردم تا سریعتر زندگیم متحول بشه …بحث رضایت نداشتن شما یک طرف بحث تکامل من برای رسیدن به دوره 12 قدم طرف دیگه … ایمان دارم خداوند در زمان و مکان و موقعیت مناسبش وقتی که نتایجم بزرگ شد از فایل های دانلودی میام و همه محصولاتتون رو کش خریداری میکنم و با عشق قدم به قدم تا زنده باشم روی خودم کار میکنم…
خداروشاکرم هدایتم کرد به مسیر راست به مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است نه آنان که غضب کرده و نه گمراهان.
سلام به عزیز دلم دختر زیبام و دختر جسور و شجاعم تایگر من :-)
اره واقعا همیشه تحسینت میکنم که اینقدر به قلبت وصلی و خوب صدای خدای درونتو میشنوی شما مدتها بهم گفته بودی شراکتی خریداری کردی درست نیست و نباید ادامه بدی اما من گوشم بدهکار نبود و اصلا توجه نمیکردم …تا اینکه بلاخره هدایت شدم و گذاشتمش کنار و به امید الله در زمان مناسب خودم تمام قدم ها رو خریداری میکنم …قدم الان من واقعا فایل های دانلودی هست اسمش فایل رایگان هست واقعا نیست…این فایلها بنظرم فرقی با محصولات ندارن این لطف خداست این لطف استادمون هست که در اختیار ما گذاشته و باید با گوش جان دل بست به این فایل ها …
مائده زیبام دختر توحیدیم شکرگزار وجودتم بی نهایت دوست دارم:-)
درود بر شما استاد عزیز که اینقدر زیبا مسایل را بیان میکنید
بنده به عنوان کسی که با حرف های شما مخصوصا فقط این جمله که مثل ذره بین اگر تمام تمرکز رو یه موضوع بزاریم اونوقت نتیجه کاملا متفاوت میشه تونستم یه رتبه عالی در کنکور کسب کنم و به دانشگاه مورد علاقم در تهران بیام و کلی موفقیت کسب کنم و کلی ایده بگیرم
بنده دانشجوی ارشد رشته اقتصاد تجارت الکترونیک هستم و موضوع مهمی رو استاد مطرح کردن که چون مرتبط به زمینه کاری و تحصیلی بنده بود لازم دونستم کمی در راستای حرف های استاد برای شما حرف بزنم:
موضوع این که آیا بازار های مالی مثل ارز دیجیتال یا بورس یا فارکس یا داوجونز و………شمارا یک شبه پولدار میکنه؟
دوستاد استاد بارها فرمودند که تما کسب و کار ها توانایی ساختن ثروت رو دارند حتی مثال کسی رو از ایشون شنیدم که در محله ی قدیم ایشان ضایعات میخریدند و وضع مالی خوبی داشتند شاید باور نکنید من کارگری را میشناسم که وقتش از الان برای 3 ماه بعد پره و یه کارگر دیگه رو توی کارواش میشناسم که این آدم وقتش تا یه هفته همیشه پره و خییلی از کارواشا به خاطر این که این آدم و جذب کنند و مشتریاشو بتونن بیارن برا خودشون دنبال این ادمن تا بیارن کارواش خودشون و پیشنهاد حقوق خیلی زیاد بهش میکنند.
پس هر کاری توانایی ساخت ثروت را دارد
اما اماا امااا نه یک شبه دوستان……….
متاسفانه همه در بازار های مالی دنبال این هستند یک شبه پولدار بشن ولی دوستان این چنین نیست بنده خودم دو سال عمرم رو صرف مطالعه در بازار های مالی کردم واین رو به شما میگم که هیچ بازاری شما رو یک شبه پولدار نمیکنه چون این اصلا با قانون اصلی یعنی قانون تکامل در تضاده
شما باید متناسب با تلاشتون تکاملتون هم طی بشه و در این مسیره که شما هر چقدر روی باورهاتون کار کنید و اونم به این شکل که واقعا حرکت کنید میتونید نتیجه متفاوت بگیرید
بازار مالی هم دقیقا به این شکل است ما نباید فکر کنیم که با یه کلیک و چهارتا تحلیل دستو پا شکسته میتونیم ثروتمند بشیم دوستان این بازار و این شغل هم باید تکامل طی بشه باید روی خودتون کار کنید روی روان روی کنترل احساس و از همه مهمتر روی بازار و کامل بشناسید همه چیو ولی ما متاسفانه فقط نتایج رو میبینیم و از مسیر طی شده افراد کاملا نا آگاهیم
اما در هر صورت این بازار ها هم توانایی ساخت ثروت را دارند و هزاران مثال از افراد وجود دارند که در بازار های مالی ثروتمند شده اند ولی در این بازار چون افراد بدون علم ودانش و باهیجان وارد میشوند متاسفانه 90 درصد افراد در این بازار بازنده اند
افراد بزرگ بازار های مالی وقتی زندگی نامه هاشون رو میخونیم کاملا میفهمیم که این افراد تلاشی وافر داشتند و تکاملشون طی شده مثلا نمونه بارز و مشهور بازار مالی همون (وارن بافت) خودش تحصیلات دانشگاهی اقتصادی داشته و اصلا نحوه فعالیتش در این بازار رو وقتی مطالعه میکنیم متوجه میشیم که این فرد واقعا طبق اصول و علم این کارو میکرده و یه شبه نشده وارن بافت با چندتا کلیک…….
در کل من ده ها فرد رو میشناسم که از بازار های مالی ثروتمند شده اند ولی هیچ کدوم یه شبه نبوده. استاد بنده گاها تعریف میگرد که مثلا برای یه مبحث در تحلیل شاید 1000 صفحه مقاله میخونده تا ذهنیت بازارو بتونه تشخیص بده و نتایج و علاقه و هدایت های خداوند اونو به ثروت در این زمیینه کاری رسونده
البته چون افراد فکر میکنن این کار همون 2 تا کیلیک هست و یهو یه گونی پول میره تو حسابت متاسفانه وارد بازار میشن و پولشونو به دلیل عواملی مثل ترس و طمع و نداشتن سواد مالی از دست میدهند و این باعث شده نسبت به این شغل و این حرفه مقاومت هایی دیده بشه و طرف قبول نکنه که بابا تو خودت مشکل داشتی وگرنه این بازار که کاری به تو نداره و تو بودی که بدون علم دانش و بدون این که یه صفحه راجع بهش بخونی یا حتی بیای توی حالت دمو(فضایی که معاملات واقعی نیست و برای تمرین و آشنایی برای آماتورها محیا شده) تمرین کنی وارد این فضا شدی و بدون شک شکست میخوری .
در کل من از استاد عباس منش دو جمله رو خوب به خاطر سپردم که بنظرم خیلی مهمه:
1_ اینکه نرم دنبال این که فرد از چه شغلی موفق شده و منم برم وارد اون شغل بشم تا مثل اون موفق بشم. بلکه اول سعی میکنم ببینم علاقم چیه تو چه زمینه ایه و بعد حرکت در اون زمینه رو آغاز میکنم و روی باور هام کار میکنم و توی اون زمینه دنبال افراد موفق میگردم تا باورهام در اون راستا قوی تر بشه و هدایت ها و نشان هارو عمل میکنم و قدم به قدم مسیر برام روشن تر میشه.
2_دوم اینکه هیچ تغییری یه شبه رخ نداده و پشت اون تغییر تلاش هایی بوده که گاها ما از رندگی افراد نمیبینیم. پس نباید با دو روز کار کردن بگیم خب پس چرا من مث وارن بافت یا استاد عباس منش نشدم بلکه باید راجع به افراد تحقیق کنیم و بعدش متوجه میشیم که این افراد کاملا تکاملشون طی شده و تلاش کردن و ایستا و ثابت نبودند و هنورم دارن تلاش میکنن و روی خودشون کار میکنن.
من در بازار های مالی فعالیت میکنم و بهتون میگم این بازار ها مثل تمام کسب و کار ها توانایی ساخت ثروت رو داره ولی مثل تمام بازار ها باید تلاش کنید و روی خودتون کار کنید و تکاملتون طی بشه.
چقدر این جمله استاد زیبا بود که گفتند بزرگترین سرمایه گذاری رو خودتونه پس اول رو خودتون سرمایه گذاری کنید و بعد در بازار های مالی و کسب و کارتون .
با سلام و عرض ادب کامنت طولانی رو من نمیخونم اما کامنت شما توجه من رو جلب کرد.بینهایت این کامنت رو دوست داشتم و سپاسگزارم که این کامنت بینهایت زیبا رو گذاشتین من هم رشتم حسابداری هست و کلا کار اصلی من بورس و بازارهای مالی هست در تایید حرف شما عرض کنم که بازار های مالی بسیار مطالعه و کتاب و دوره های متفاوت نیاز داره و این طوری نیست که طرف با سه تا کلاس بیست ساعت بشه خبره در این زمینه زمان انرژی تمرکز میخواد چیزی که برای هر کاری نیاز هست.در واقع ما شغل پولساز نداریم ما انسان پولساز داریم.خیلی ممنونم بابت این کامنت بسیار عالی
استاد من تقریبا از روزی که دوره هاتونو تهیه کردم متعهد به عمل کردن شدم و در حد توانم قدم برداشتم
با دوازده قدم شروع کردم( که هنوزم گوشش میدم و برام تکراری نمیشه) بعد عزتنفس و حل مسائل رو تهیه کردم همزمان با بارگزاری احساس لیاقت روی سایت باهاتون همراه شدم و فایل های دانلودی رو مدام گوش میدم خلاصه من 80 درصد روزهای سال رو تو سایتم و رو خودم کار میکنم
از نظر شخصیت خیلی تغییر کردم هرجا الهام شد رفتم تو دلش، یاد گرفتم تنها سفر کنم تنها پیاده روی کوهنوردی خرید … برم، یادگرفتم در مقابله با چالش ها ذهنم رو کنترل کنم و الان سرعتم تو کنترل ذهن خیلی بالاتر رفته ،یاد گرفتم اصل رک از فرع تو هر زمینه ای تشخیص بدم، تو روابط بندری و مرز گذاشتم از روابط سمی جمع هایی که جز غیبت و بی حاصلی غر و ناله هست خودم رو دور کردم با شروع قدم ها تقریبا نزدیک سه سال و نیم میشه هر روز ستاره قطبی مینویسم هدف گزاری سالانه میکنم بعد برای هر فصل و ماه یکی یکی هدفهامو انجام داده و تیک میزنم در مسیر بهبود مهارت شغلی و هدف بزرگم مهاجرت و ساختن ثروت زیاد..
کسب درآمد داشتم از تو خونه آنلاین در حالیکه کارفرمایی ندارم خدا برام مشتری میشه پول میشه خدارو هزار بار شکر، روابطم خیلی بهتر شده ، ولی هنوز رابطه عاشقانه و درست رو تجربه نکردم و یه جورایی فعلا تنهایی رو ترجیح دادم تا احساس لیاقت رو درست کنم . من هر روز برای هدف های اصلیم قدم برداشتم استاد به جان خودم هر روزم بهبود بوده هم نتایج بیرونی هم اصلاح درون
ولی برام سواله چرا ثروت بی پایانه نمیاد؟؟
من که تمرکزم بیشتر رو خودمو و کارم هست
بعضا نتایج دوستان رو میخونم و میبینم اونها هم دوره هایی که من کار کردم رو کار کردن پگاه تو دوازده قدم،
آقای رضا که ویدیو شو تو احساس لیاقت جلسه آخر گذاشتین، کامنت لیلا جان بشارتی که رو خوندین و صدها نمونه دیگه از ین دست ….
من قصدم مقایسه نیست بلکه تحسین هست
اما برام عجیبه که چرا من با وجود تلاش زیاد هنوز روی مدار ثروت نرفتم؟؟؟
هنوز مهاجرت نکردم به کشور دلخواهم با وجود اینکه من خودم یه جورایی واسطه مهاجرت خیلیها بودم با آموزش زبان بهشون و حتی مشاوره دادن تو مسیر مهاجرت و برای ذهنم قطعا عادی شده و جالبه همشون میگن که من تو قدم هایی که برای مهاجرت بر میدارم خیلی قاطع و هدفمند هستم
یا دیگران منو به عنوان یک خانم پرتلاش و خیلی فعال امیدوار و خوش بین میبینن و بهم میگن
و حتی بعضا بهم میگن تو یک دختر خودساخته هستی و ما به بچه مون میگیم الگوی خودساخته میخوای ببین سارا جلوته
ولی خب پ کو نتیجه مالی خفن!!!
منتظرشم بیا دیگه خب ناز نکن !
دلم میخواد جزو اون افراد 5 درصدی دنیا بشم
کاش میتونستم استاد از نزدیک ببینمتون
و ازتون بپرسم چرا من رشد مالی ندارم؟؟
هم دائم با شما و آموزش هاتون هستن
هم قدم برداشتم برای الهامات رفتم تو ل ترسهام کلی یاد گرفتم
هم دورم از آدمهای منفی اخبار منفی جمع های منفی افکار منفی پاکسازی کردم از همون تایمی که با شما شروع کردم هم به خودم و خدا تعهد دادم که به تمام هدفهام برسم تو حوزه کاری مالی رابطه نامبر وان بشم
البته در مقایسه با سارا قبل کار کردن رو خودم
از خدا میخوام هدایتم کنه به جواب درست
یا به دل شما بندازه و فایل بزارین و برام باز شه این مطلب یا هر مدلی که صلاحه ترمز منو بهم نشون بده
چی کمه که هنوز بارابطه دلخواهم فاصله دارم؟ با ثروت بیکران و رفاه مدنظرم فاصله دارم؟ مهاجرت و هنوز تجربه نکردم؟
اما خداروشکر رابطه فوق العاده با پسرم رو تجربه کردم، رو مدار سلامتی هستم ، آرامش دارم و تو قلبم و ذهنم خدا ساکنه
به نام خدای مهربان که هرلحظه ماراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم .
خیلی ازمادوست داریم قوانین وبه شکل دلخواه خودمون عوض کنیم مثلا توبرنامه غذایی باشگاه به ماگفتن فلان چیزو بخور ولی مادوست نداریم وبه دلخواه خودمون تغییرمیدیم ودرآخر میگبم باشگاه خوبی نبود .نتیجه اینه که هرچقد روخودمون کارکنیم همونقدر نتیجه میگیریم .
چه خوبه که ماهم کارفیزیکی انجام بدیم هم باورهای مناسب به خواسته بسازیم تلاش ذهنی هم کارکنیم ،هستن آدم هایی که به شدت کارمیکنن ازصبح تاشب ولی چون باورمحدودکننده دارند ثروت وبرکت به زندگی شون جذب نمیشه ،یابرعکس خیلی ها هم هستن که فقط تلاش ذهنی میکنن و فقط تجسم و عبارت تاکیدی و توهم ولی اصلا کار فیزیکی نمیکنن وانتظاردارندکه پول دارو ثروتمندبشوند و بهترین نتیجه هاروبه دست بیارن ،همه ی اینهادرکنارهم خوبه تجسم تلاش ذهنی وفیزیکی ووقتی که ایده هابه ذهن مون بیاد باید اجراش کنیم .خداوند بین بنده هاش فرق نمیزاره ،ماباید تعهد خودمون وبه جهان هستی ثابت کنیم ،باید درزمینه ی علایق مهارت مونو ببریم بالا وتلاش فیزیکی وذهنی درکنار هم خوبه .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ،خداوند ،جهان هستی وکائنات بیشترازمامیخوان که ماثروتمندبشیم چون بااین کار به گیترش جهان هستی کمک میکنیم .
افرادمبتدی که من خودم یکی ازآنهاهستم میتونن ازفایل های رایگان مثل سفرنامه استفاده کنند ودرکنار ش فایل های سفربه دورآمریکا وزندگی دربهشت هم هست بااین کارتکامل شون طی میشه وظرف وجودشون بزرگ ترمیشه ومیتونن دوره هاروخریداری کنن ،ممنون ازاستادعزیزم که این فایل های بسیارارزشمند ودراختیارماقراردادین به صورت هدیه وانقد انرژی ووقت وآگاهی صرفش کردین ،سپاس بیکران ازشما.
درباره ی مقایسه ،مقایسه بادیروز وگذشته ی خودمون فقط درسته چون هرکس باویژگی هاوشرایط مختلف زندگی میکنه ومقاییه همیشه به مادروغ خواهدگفت وازفریب های ذهن است ،خداروشکرمقایسه ی من خیلی خیلی کم شده وخیلی ازاین بابت خوشحالم وتونستم ذهنم وکنترل کنم دراین موضوع .
قانون هیچ وقت قدیمی نمیشه اصل درآموزه های استاد کنترل ذهنه واگه بتونیم ذهن مون کنترل کنیم وهمه چی وبه شیوه ی قانون عمل کنیم نتیجه های بزرگی میگیریم ،واین فقط باتمرین وتکرارممکنه وباید تکاملش طی شه ،مثلا کسی که عادت داره موقع عصبانیت همش غربزنه و توی خونه باهمسر وبچهاش دعواکنه وسرشون دادبزنه ،نباید بگه خب من ازفردا اصلانباید کوچک ترین حرف بدیادعواکنم اینجوری نمیتونه موفق بشه باید به خودش فرصت بده کم کم از دعواها وحرف های بد کم کنه ،دعواهاش وکم تریاکوتاه ترکنه به نکات مثبت ویژگی هاشون فکرکنه وبابت وجودشون ازخداوند سپاسگذارباشه کنترل ذهن یعنی حرفی که میخای بزنی وجلو خودت وبه خاطر اشتباه بودنش بگیری یا کاری که اشتباه نکنی همه جاباید تکامل وطی کرد یه جوری تمرین وتکرارکنیم که عمل به قانون جزو عادت هامون بشه ،مثل انجام ناخودآگاه یک فن درست کشتی گیر ماهری که همه ی مسابقه هاش وباهمون فن که میلیون هابار تمرین کرده بود میبردوبهترین مهارت ودرانجامش داشت .
تازمانی که ماروی خودمون کارمیکنیم نتیجه میگیریم مثل بدنسازی که اگه مداوم ورزش کنه ،عضله هاش خودش ونشون میده این جورنیست که بگیم نه من یک سال روی خودم کارکردم وکافیه ،اگه متوقف شیم اوضاع به قبل برمیگرده ،مثل همون خانم محترمی که زنگ زدن وگفتن که اون حمله های عصبی که قبلا داشتن ورفع شده بود برگشته به این دلیل بودن که ایشون متوقف وازمسیر خارج شدن پس اوضاع مثل قبل شده ،ماننداینکه مایه غذایی وبخوریم وبگیم دیگه گشنمون نمیشه ،وبعد فکرکنیم شاید غذاایرادداشته که گشنمون شده تازمانی که غذامیخوریم سیریم .
وقتی که داریم ازمسیر دورمیشیم کم کم افکارمون منفی میشه ،باورهامون منفی میشه ،کمکم میریم توروزمرگی هامون وغرق میشیم وتوجه به چیزهای نامناسب میکنیم .
اولین نشانه که نشون میده ازمسیردورشدیم دردهن مون ظاهرمیشه مثل مریض شدن حتی شاید آروم آروم اتفاق بیوفته وبعدهاشدیدترمیشه .
کسی که درمدارمناسب قراربگیره ازهمه لحاظ روابط ثروت کار سلامتی بهترین هست مثل استاد .
چگونه برترس هامون غلبه کنیم ؟رفتن بردل ترسها.
ماجرت ؟حرکت دردل ناشناخته ها مهاجرت یعنی ایمان وتوکل بخداوند وهمان آیه ی معروف بنی اسراییل اگردرزمین خوب زندگی نکنیم درآخرت هم ازاوضاع خوب خبری نیست .
دربازارتهران اونایی که خیلی قدیمی وموفقند مهاجرانندوحتی دربندرعباس یاهرجای دیگر چه طوره که اونایی که بومی اند به اندازه ی مهاجران موفق بهترعمل نکردند ؟به خاطراین که مهاجران غلبه کردن برترسهاسون شجاعت به خرج دادن باایمان وتوکل حرکت کردنددردل ناشناخته ها.
ثروتمندترین کشورهای دنیا کشورهای مهاجرپذیرند مثل آمریکا که اکثرامهاجرند.
مهاجرت یعنی نماندن درجای امن وغلبه برترسها .
مهاجرت یعنب استفاده ازپتانسیل هاکه درحالت طببعی استفاده نمیشه ..
ودرآخرانتظارداشتن ازآدمها که برای ماکاری انجام بدند یه جورشرک به خداونده .
«… مَنْ آمَنَ … وَ عَمِلَ صالِحاً … وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛[5]
کسانى که … ایمان آوردند، و … کارى شایسته انجام دهند… و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مىشوند. »
وقتی که با وجود ترس حرکت کنی و بری تو دل ترسات..وایمان وباورت قویتر میشه ونه میترسی ونگرانی..
با حرکت کردن تو دل ترسات بعدش که بر میگردیم نگاه میکنی.میگی همین بود چقدر من ترسهای واهی داشتم.
من چندین وچن بار رفتم تو دل ترسام وقویتر شدم و همین آخری که منو وعشقم با وجود ترسامون رفتم رستوران فست فودی وسنتی زدیم.البته با رعایت تکامل مون شروع کردیم ..اولایلی اصلا بلد نبودیم اما کمکم یاد گرفتیم اعتماد به نفس مون بالا رفت و هرروز داریم روی بهبود گرایی کار میکنیم.
چیکار کنیم راحتر و خوشمزه تر درست کنیم.
خدایا شکرت
اگه منو عشقم میخواستیم با ذهن منطقی خودمون .. هیچوقت حرکت نمیکردیم.
اما با توجه به الهاماتون حرکت کردیم وآرام آرام داریم رشد میکنیم.
خدایا شکرت
خدایا کمکم که هر روز و لحظه ام توحیدی باشم و توحیدی عمل کنم.
سلام و درود فراوان استاد عزیز خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.
منم مثل خیلی از دوستان عزیز، برای بهبود شخصیتیم راهها و مسیرهای زیادی رو طی کردم تا به سمت استاد هدایت شدم تقریباً 15 سال بود که دنبال تغییراتم تو کلاسهای نارانان که مختص خانواده های معتاد بود شرکت میکردم .
چن سال هم در کنار همین کلاسها چن دوره کلاسهای عرفان رو شرکت کردم . یادمه سالهای اولی که تو کلاسهای نارانان شرکت میکردم تغییرات خیلی بزرگی کردم .از اونجایی که نواقص زیادی داشتم به نظر خودم تغییراتم خیلی چشمگیر بود .حتی وقتی که کلاس عرفان میرفتم باز اونجا تغییراتی داشتم که به نظر خودم چشم گیر بود .میگم چشم گیر، چون متاسفانه نواقص و ضعفهای زیادی داشتم .
تا حدودی تونسته بودم تغییراتی تو وجودم حاصل کنم. وقتی بیشتر پیش رفتم احساس کردم دیگه این کلاسها اون طور که باید ارضام نمیکنن. خلاهام پر نمیشن .کمبودهام اون طور که میخوام رفع نمیشن. به شدت احساس میکردم نیاز به تغییرات اساسیتری دارم که این برنامهها اونطور که باید نیاز درونی منو رفع نمیکنن. این حس به شدت ذهن منو درگیر کرده بود تا جایی که امونمو بریده بود. طوری که هرجا میرفتم با هرکی هم صحبت میشدم دنبال یه آدمی یه کسی یه راهی میگشتم که تو همه ی زمینهها بتونه منو بهبود ببخشه و کمبودها و خلاهای منو رفع کنه .در یک کلام دنبال آرامش درونی میگشتم .خودم میفهمیدم واقعاً نیاز به یه آرامشه دائمی و درونی دارم که مسیرهایی که رفته بودم متاسفانه نتونسته بودن منو به همچین حس خوبه دائمی ببرن. و تو همه ی زمینهها حال منو خوب کنن.
منکر این نمیشم که این کلاسها چشم منو به خیلی از موضوعات و مسائل زندگی باز کردن و تغییرات خیلی زیادی تو اون دورهها داشتم منتهی از یه جای به بعد ، دیگه بهم جواب نداد.تو خیلی از زمینه ها به خصوص مذهب و خیلی چیزهای دیگه مثل باور های ما که خیلی باهاش درگیر بودیم توضیحات و راهکارهای خاصی نداشتن چون این دورهها جهانی بودن و در مورد خیلی از موضوعاتی که ما تو کشورمون که به فرهنگ و دین ما ربط داشت صحبتی نمیشد و از اونجایی که خیلی از درگیریهای من، مرتبط به همین عقاید و مذهبمون و حتی شناخت بیشترم به خدا میشد نیاز به آگاهیهای شفافتر و کاملتر و جامعتری داشتم .
شاید باورتون نشه انقد این موضوع برام مهم و حیاتی شده بود که خیلی جاها علنی به همه میگفتم اگه کسیو پیدا کردید که فکر کردید از همه لحاظ مورد قبول و تاییدتونه به من بگید .خودمم خیلی پیگیر و دنبالش بودم روزها و شبها عاجزانه و ملتمسانه از خداوند درخواست میکردم خدایا یه نفری رو سر راهم قرار بده که بتونم با کمک و راهنماییش، تو مسیر تو درست قدم بردارم.
یه چیزی از درونم همش بهم میگفت مگه میشه تو این دنیای به این بزرگی کسی پیدا نشه که از همه جهت تو بتونی قبولش داشته باشی. نیاز شدید به یه راهنما و الگوی خوب داشتم کسی که نه فقط حرفای خوب بزنه و راهکارهای خوب بده ، بلکه خودشم عمل کرده باشه و نتایجش دیده بشه.
اولش تو آدمهای خیلی مذهبی دنبال همچین فردی میگشتم هر کیو پیدا میکردم چن جلسه که از صحبتاشو گوش میکردم متاسفانه ازش زده میشدم و حس خوبی که میخواستمو ازش دریافت نمیکردم دوباره میرفتم دنبال یه نفر دیگه!
انقد ادامه دادم تا اینکه سمت استاد هدایت شدم. از همون اول با گوش کردن اولین فایلشون احساس کردم این همون فردی هستش که دنبالش بودم خیلی زود به دلم نشست به خدا قسم همون لحظه به چنان حس خوبی رسیدم .
نمیدونم چطور و با چ منطقی همون لحظه گفتم خودشه !!!!
دقیقاً یادم نیست چ فایلی از استاد گوش کردم که انقدر زود منو اسیر خودش کرد.دیگه دنبال رو راهشون شدم . هرچی بیشتر گوش میکردم بیشتر اشک میریختم و بیشتر ذوق میکردم که فرد مورد نظری که دلم میخواست رو پیدا کردم . هیچ شک و تردیدی نداشتم .سبک حرف زدنشون، قدرت کلامشون، بیان احساسشون ، صداقت گفتارش همه چی و همه چی عالی بود.
قبل از اینکه من با استاد باشم روند تغییراتم این شکلی بود که زود جوش میکردم زود واکنش نشون میدادم. عصبی میشدم و در نهایت کنترل زود از دستم خارج میشد . بعد احساس پشیمونی سراغم میومد و عذاب وجدان میگرفتم و احساس گناه پیدا میکردم. از طرفی دوست نداشتم آدم بدی باشم. وقتی با خودم صادقانه به رفتارهای خودم فکر میکردم متوجه اشتباهاتم میشدم ولی متاسفانه زیاد تو اشتباهاتم میموندم ینی به اشتباهاتم زیاد فکر میکردم. زیاد ذهن منو درگیر میکردن. اونم فقط به خاطر باور غلطی که خدا منو نمیبخشه و خدا از من این توقعات رو نداره بنابراین عذاب وجدان میگرفتم . احساس گناه باعث تکرار اشتباهات بیشتری میشد. اینو اون موقع نمیفهمیدم الان میفهمم که دلیل اشتباهات زیاد من و حتی در این حد عصبانی شدنهای من به چ علت بوده ؟!!!!
اشتباه میکردم و تنبیهی که خودم به خاطرش انجام میدادم بقدری منو عصبی میکرد که واقعاً کنترل رفتارام دست خودم نبود نه تنها با خودم بلکه با تمام اطرافیانم نمیتونستم درست رفتار کنم.
خشم و عصبانیت کنار زور زدن تغییراتم وجود داشت این پروسه کلاً ادامه داشت تلاش برای تغییر ! مرتکب اشتباه شدن ! عذاب وجدان و احساس گناه !
قاعدتاً باید به آرامش نمیرسیدم و نباید نتیجه ی مطلوبی در روند تغییراتم بدست نمیووردم.
به خاطر همین دنبال کسی میگشتم که بتونه تو تغییرات احساسات درونیم بهم کمک کنه.
ظاهرا همه حرفهای خوب خوب میزدن اما عملکرد خوبی تو همه ی زمینهها تو آدمها نمیدیدم و همین منو ازشون سرد میکرد .
خیلی چیزها با درون من ناسازگاری داشت که باعث میشد سمت هر کسی نتونم برم و نتونم الگوی مناسبی برای خودم پیدا کنم که همه جوره باب طبع من باشه.
تا اینکه خداوند استاد عزیز را تو مسیر هدایتم قرار داد.
کار کردن با استاد ، گوش کردن فایلها ، خریداری دورهها همه و همه بهم کمک کرد تغییراتی داشته باشم که با درونم سازگاری داشته باشه.
البته که با روند تکاملی تغییراتم دیده میشد .
یکی از ضعفهای بزرگ من این بود که غلبه به ترسهام نداشتم به خاطر همین همیشه تو شک و تو دو دلی میموندم .همین ترس اجازه تغییر اساسی و جدی به من نمیداد.
که تو این چند سال اخیر خیلی روی موضوع کار کردم. ترسها اجازه ی تغییر به من نمیدادن . همین ترسها باعث عذاب وجدان و احساس گناه در من میشدن که در نهایت منجر به احساس بد دائمی بود.
صادقانه باید بگم با وجود اینکه استاد رو به شدت قبول داشتم و تمام صحبت و کلامشون و آگاهیهاشونو با جون و دل میپذیرفتم اما نمیتونستم عملکرد درستی داشته باشم . به قول خودشون باورهای ما یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه هم بخان از بین برن. واقعاً نیاز به زمان داشت .که اوایل اینم درک نمیکردم و خیلی با عجله و با سرعت دنبال تغییراتم بودم که همینم مانع رشد و پیشرفتم میشد.
آدما تا وقتی که به عجز چیزی نرسن دنبال تغییر جدی و اساسی نمیرن.
منم افتاده بودم تو این مسیر ولی هر بار به یه طریقی انگار خودمو دور میزدم و سر خودم کلاه میزاشتم
.دلم میخواست آموزشها و آگاهی های که از استاد یاد میگیرمو طبق اصول استاد انجام بدم اما گفتگوها و نجواهای ذهنی همیشه باعث کند شدن روند پیشرفتم میشدن.
اصول و قواعد جهان رو شناخته بودم اما یه جورایی دلم میخواست خیلی موزیانه طوری که هیچکس متوجه نشه به روش خودم پیش برم .فکر میکردم اگه ظاهر قضیه رو خوب نشون بدم ولی تو باطن به رویه خودم پیش برم میتونم نتایج خوبی دریافت کنم.
دقیقا میخاستم قانون رو دور بزنم .
مثلاً درک میکردم که استاد وقتی میگن کانون توجهت به هرچی باشه از همون جنس اتفاقات رو جذب میکنی. این حرف استاد رو کاملاً قبول داشتم و میپذیرفتم منتهی تو عمل ، حتی اگه تو ذهنم میومد که الان کانون توجهم رو نکات منفی موضوعی هستش به خودم میگفتم نه بابا ربطی نداره و بعد کار خودمو میکردم و وقتی که چوب افکارمو میخوردم دوزاریم میفتاد که قانون هیچ جا با کسی شوخی نداره.
یا اینکه وقتی استاد میگن باید توجه و تمرکزمون روی مثبتهای همسرمون باشه. علنی به خودم میگفتم دلم نمیخواد تمرکز مثبت رو نقاط مثبت همسرم داشته باشم .دوسش ندارم نمیتونم . واقعا فک میکردم خیلی از موضوعات جدی نیستن. حالا توجهم نکردمم نکردم. ولی به مرور زمان متوجه شدم تا وقتی نتونم درست و اصولی روی قوانین کار کنم نتیجه ای دریافت نمیکنم .منی که دلم یه روابط خوب میخواست. منی که دلم تو زندگی مشترکم یه حس خوب و آرامش میخواست باید پا روی خیلی از افکاری که از هوای نفسم میاد میزاشتم باید غرور و خودخواهیهامو از بین میبردم چون اونا اجازه ی رفتار درست رو بهم نمیدادن . بنابراین از وقتی که آگاهانه تمرکزمو روی نقاط مثبت همسرم گذاشتم به طور شگفت انگیزی با تغییرات من، تغییرات بیش از اندازه بهتری از همسرم دیدم.
این ینی : دریافت نتیجه !
یا اینکه خیلی جاها اهانه از ناخواستهها حرف میزدم در حالی که میدونستم استاد گفتن که نباید از ناخواستهها حرف بزنیم چون ما رو سمت خودشون میکشونن. نمیدونم چرا با وجود قبول حرف استاد، نمیتونستم خودمو کنترل کنم و پیش دیگران از ناخواستههام حرف میزدم.
کمالگرا بودن هم از صفاتی بود که خیلی روش زوم داشتم و این در حالی بود که باعث رنج و آزار خودم شده بود.
تو هر دوره با کارکرد هر دوره سها و پیامهای زیادی از استاد دریافت کردم که همشونم با روند تکاملی و تدریجی بهتر شدن هنوزم خیلی جاها نیاز به تغییرات اساسی دارم که مطمئنم روزی میرسه نسبت به همه ی اونها هم تغییرات مثبتی پیدا میکنم مثلاً کارکرد جلسات حجاب ،نگاه منو خیلی به این موضوع تغییر داد و باعث شد دست از عذاب وجدان و احساسهای گناهی که داشتم بردارم.
دوره احساس لیاقت که بینهایت حال منو خوب کرد و حس منو نسبت به خودم عالی تر کرد و اعتماد به نفس و عزت نفسمو به من برگردوند. منو خیلی از نواقصم مثل مقایسه کردن مثل حسادت ورزیدن مثل غبطه و حسرت خوردن و خیلی چیزای دیگه دور کرد خیلی منو به خود واقعیم رسوند و متوجه شدم مقاومتهایی باعث عدم احساس لیاقت در من میشد. دوره ی فوق العاده عالی ای بود.
دوره کشف قوانین منو ترغیب کرد دنبال اهداف و چالشهایی برم که باعث رشد موفقیتهای بهتری باشم به همین منظور به کلاسهای کامپیوتر ترغیب شدم و الان حدود 5 ماهی هستش که با لذت تمام ، وقت و انرژیمو برای آموزش و یادگیری گذاشتم و هدفم اینه انقد ادامش بدم تا حرفه ای بشم تو این کار .
ولی گاهی نجواها و گفتگوهای ذهنی سراغم میان ،بهم میگن که چی ؟ برای چی داری یاد میگیری ؟خودم تردید دارم که سر کار برم یا نه !
تا اینکه یه روز با خودم این موضوع رو حل کردم و به خودم گفتم فعلاً تموم تمرکزتو بزار برای آموزش و یادگیری و بخاطرش لذت ببر. به بقیشم فکر نکن.
الان تو اینجایی و تو این زمان و موقعیتی و باید تمام تمرکزت برای یادگیری و لذت بردن از لحظاتت باشه .فعلا همین لحظات خوب سپری کن تا بعد !
دقیقاً لذت بردن از مسیر و فکر نکردن و درگیر نکردن ذهنت به مقصد، یکی از موضوعاتی بود که نمیتونستم تو عمل نشون بدم. خیلی باهاش مشکل داشتم چون تمام ذهنمو هدف یا مقصد اصلیم که رسیدن به خواستههای بزرگم بود، پر کرده بودن. تا اینکه به این درک رسیدم دارم روزها و ماهها و سالهای خودمو از دست میدم دقیقاً مثل چند سال پیش ، باید همه ی اینها درس عبرتی برام باشه تا تکرارشون نکنم به همین جهت اومدم دست از به آینده فکر کردن و رسیدن به خواستهها برداشتم و به خودم قول دادم تمرکزمو روی مسیر و لحظاتی که دارم میگذرونم بزارم چون دیدم کسانی که انقدر زور میزنن تا به هدفشون برسن و وقتی که میرسن میگن خب که چی ؟!!! یعنی به اون لذتی که میخواستن نرسیدن. تازه متوجه میشن که ای کاش سالهایی که بخاطرش زحمت کشیده بودن در کنارش لذت هم میبردن.
بله دیدن نتایج و دیدن الگوهایی مثل استاد عزیزمون درسها و پیامهای زیادی بهمون میده که اگه مشتاق شنیدن و دیدنشون باشیم حتماً دریافتشون میکنیم.
بخوام توضیح بدم خیلی زیادن فقط اینو میتونم بگم که باید جدی بود و باید جدی عمل کرد تا نتیجه اون طور که تو میخوای پیش بره. سرسری گرفتن و پیچوندن قوانین راه به جایی نمیبره و اتفاق خاصی تو زندگیمون رقم نمیزنه.
حتی خیلی جاها میگفتم میسپرم به خدا اما عملکردم نشون نمیداد که اون اعتماد و ایمانو به خدا دارم. ینی باز خودم دست بکار میشدم. انقد چوب این کارو خوردم به قول استاد عزیز انقد از جهان سیلی خوردم تا باورم شد خداوند بینهایت قدرتمنده .فقط باید باور و اعتمادم نسبت بش انقدر بالا میرفت تا معجزات و شگفتیهای قوانین جهان رو ببینم.
بالاخره به این درک رسیدم با قدرت خدا پیش رفتن ینی غلبه به ترسها و نگرانیها ، ینی لذت بردن از لحظهها ،ینی راحت و آسوده خیال زندگی کردن ینی تسلیم بودن و پذیرش اتفاقات زندگی یعنی مدارا کردن ینی روابط خوب داشتن ینی سلامت روح و جسم داشتن در یک کلام ینی به آرامش رسیدن .
امروز یاد گرفتم که دیگه قانون رو دور نزنم. سر خودم کلاه نزارم تا وقتی که درست عمل میکنم از خدا و جهان توقع کنم.
یه روز اومدم صادقانه با خودم اتمام حجت کردم و به خودم گفتم هر جایی که دیدی داری خوب عمل میکنی با امید زندگی کن و هر جایی که میبینی داری سستی میکنی هیچ توقعی از چیزی یا کسی مخصوصا از خدا نداشته باش.
اگه دنبال رهایی ، آزادی و آرامش درونی هستیم باید جدی دنبال تغییراتمون باشیم و آگاهانه تمرکزمونو روی موضوعات و مسائل های زندگیمون بذاریم.
گوش کردن و نوشتن فایلهای استاد از اولویتهای زندگیمون باشه چون انقدر باید تکرار بشن تا ملکه ذهنمون بشن
همیشه برای رسیدن به مقصدی ، باید الگو و راهنمای خوبی وجود داشته باشه تا ما را به سمت اون مسیر هدایت کنه چ کسی بهتر از استاد عزیزمون. استادی که تو تمام دورههاش تو همه ی زمینه ها، ما رو به اصل خودمون که نزدیک شدن به پروردگارمون هستش میرسونه .
چون تنها تو این نقطس که ما به آرامش درونی و به صلح با خود میرسیم.
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
پروژه خانه تکانی ذهن | گام شانزدهم
من زمانی جزو هم دسته اول و هم دسته دوم بودم یادمه با خوندن چندتا کتاب که کل محتویاتشون این بود که باید صبح تا شب تلاش کنی تا به خواستههات برسی تصمیم گرفته بودم با تموم وجودم کار و تلاش کنم یه زمانی بود دقیقا یادمه هفته ای پنج روز به صورت شبانه روزی کار میکردم و فقط دوروز میرفتم خونه مدتی به همین منوال گذشت اما دیدم کم کم دارم خودم رو نابود میکنم شاید دو قرون دوهزار پولم بیشتر شد اما خیلی چیزای دیگه از زندگیم رفت مثل شادی مثل نشاط مثل رابطه عاطفی عاشقانه و….تا جایی که یه روزی گفتم اگه تلاش و موفقیت اینه من نمیخوام موفق شم نمیخوام پولدار بشم و کلا بیخیال همه چیز شدم و تا اینکه کم کم با قانون جذب آشنا شدم و رفتم جزو دسته دوم…
به دلیل گستردگی فضای مجازی هم خیلی توی این مسیر گمراه شدم چقدر دوره هایی رو شرکت کردم که میگفت تو فقط بشین به پول فکر کن اون پوله میاد توی زندگیت تو فقط روزی 100 باز بگو من ثروتمندم بعد چند وقت ثروتمند میشی و هزارتا از این خزعبلاتی که همین الان هم وجود داره و بعد کلی رفتن توی این مسیر دیدم نه این هم اون چیزی نیست که من دنبالش هستم کم کم داشتم از موفق شدن ناامید میشدم و داشتم قبول میکردم که من بدبخت به دنیا اومدم و بدبخت هم از دنیا خواهم رفت تا اینکه …
هدایت شدم به سایت عباسمنش دات کام
دیدم یه استادی کنار یه خونه خوشگل توی آمریکا وایساده و داره میگه من از کارگری رسیدم به اینجا خیلی کنجکاو شدم و خیلی خوشحال شدم و یک نور امیدی در دلم زنده شد که عههه چی شد چی گفت ؟؟؟ گفت از کارگری رسیده به این زندگی پر از نعمت؟؟؟ خیلی کنجکاو تر شدم و شروع کردم به کار کردن روی سایت و بعد از شش ماه کارکردن روی فایل های رایگان و کلی نتیجه گرفتن اولین محصولی که خریدم دوره ارزشمند دوازده قدم بود توی این دوره یاد گرفتم خیلی باید کار کنم خیلی باید تلاش کنم اما نه به صورت فیزیکی بلکه به صورت ذهنی یعنی باید باورهام رو درست کنم و بعد اعمالم رو در جهت خواسته هام انجام بدم و من با عمل به این فرمول تونستم کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و به درآمد صد میلیون تومان در ماه برسم قبلاً با پنج روز کارکردن به صورت شبانه روزی ده درصد این مبلغ رو میساختم اما بعد از کارکردن روی دوره با پنج ساعت کار درهفته به این عدد رسیدم و بعد این دوره یاد گرفتم تجسم کنم اما نه تجسم افتادن یه کیسه پول از اون بالا بلکه یاد گرفتم خواسته هام رو تجسم کنم بعد در راستای اون تجسم الهاماتی بهم میشه و باید به اون الهامات عمل کنم تا دوباره نتیجه ی بزرگتر وارد زندگیم بشه.
نمیدونم چطور از خداوند و استاد سپاسگزاری کنم بارها شده به خودم گفتم اگه من با این قوانین آشنا نمیشدم چه اتفاقی میفتاد حتی فکرش هم تن و بدنم رو میلرزونه…
من از دیروز که فایل قبلی یعنی گام پانزدهم و گوش دادم و تصمیم گرفتم عمل کنم و وارد ترسهام بشم که بهم بربخوره از حرکت نکردن از دیروز ابریزش بینی عطسه که ریشه ش برمیگرده به رفتن تو دل ترسها سراغم اومده ذهنم داره بالا پایین میپره که نزاره کاری رو انجام بدم ولی خدا رو شکر دیگه برام حناش رنگی نداره یعنی با خودم گفتم عیبی نداره برو حرکت کن همین روند و ادامه بده نزار تله های ذهن گولت بزنه و رنگ و لعابش برام دیگه خیلی بلد نیست و یه شجاعتی در درون من نمیخواد که بهش گوش بده و میخواد که حرکت کنه حتی با وجود ترسهاش این گام ها و ترسها برای ترمزهای مالی منه که بزرگترین پاشنه آشیل من هستن و میدونم دیگه وقت انجامشه چون خیلی برای خودم ترسو بودن و غیر دوست داشتنی کردم
حرکت کردن مهمترین گام موفقیت هست نه فقط نشستن و تجسم کردن
اوایل فکر میکردم همین که دارم تجسم میکنم کل کاره بعدها که بیشتر روی خودم کار کردم و حتی دوره قدم دوم رو خیلی خوب گوش کردم متوجه شدم اون الهام و تجسم هایی با ارزش هستن که تو رو به حرکت وامیدارن یعنی تو حتی اگه داری تجسم میکنی هر الهامی در راستای کار کردن روی خودت بهت شد و دنبال کن اینها صحیحه نه فقط هیچ کاری نکردن و تجسم کردن و انتظار نتیجه داشتن
سرمایه گزاری فقط و فقط و روی خودت بکن
….
غلبه بر ترسها= رفتن تو دلش
اینم موضوعی بود که هم تو گام قبلی راجع بهش گفتم هم اوایل همین فایل اینکه خدارو شکر به لطف استاد عزیز و اموزشهای بینظیرشون تونستم از پس ترسهای کوچیک که البته برای من کوچیک نبودن ولی خنده دار و مضحک بودن بربیام یعنی با این منطق که خجالت بکش خودت و جمع کن اینم ترس داره :))) شوخی کردم با این منطق که باج نده به ترسهات و بقول استاد بهت بربخوره نخوای واردشون بشی یا از ترسهای ریز ریز شروع کن یواش یواش وارد ترسهای بزرگترت بشو
راجع به مهاجرت که مثال زدین واقعا بهتون افتخار کردم یوقتایی حتی برای سفر به کشوری میرم و حتی برای خرید در شهرهای توریستی که اکثرا زبان بلدن و با ایما اشاره هم میشه کار و راه انداخت با خودم میگم چیجوری میشه اینجا زندگی کرد و کارهای روزانه رو انجام داد؟ بعد میگفتم استاد چیجوری تونست؟ پس توام میتونی الگوی قوی که نه زبان بلد بود نه با سرمایه ای وارد کشور امریکا شد نه میدونست زندگی تو کشور امریکا چیجوریه اصلا بقول خودشون حتی برای رانندگی هم نه جاده ها و علایم و میدونستن نه سمت فرمون براشون عادی بود و…. و بعد اون فایل فوق العاده درباره مهاجرت و گوش دادم اصلا زیر و رو شدم که یه ادم اینقدر دقیق و با جزییات میتونه بگه چرا مهاجرت کنیم؟ و چرا نکنیم؟ با منطق های بسیار قوی
استاد اینم یادم افتاد که حتی تهران هم مهاجرها رشد دادن مهاجرهای شهرهای دیگه مثلا خود بازار شاید 10 یا 15 درصد خود تهرانی ها باشن اونم یسری صنف های خاص مثل فرش و طلا تو اکثر صنف ها معمولا تبریزی ها اردبیلی ها و مردمانی که از شهرهای دیگه اومدن تو سن های کمتر و خیلی خوب دارن کار میکنن تو صنفی که من بودم پارچه که اکثرا ترکی حرف میزنن اولین بار که رفته بودم حس میکردم رفتم تبریز یا اذربایجان :)) انقدرم ذهنیت منو تغییر دادن و انسانهای بسیار بینظیری بودن که کلی ازشون درس گرفتم و کلی دوست و همکار باحال پیدا کردم که هنوزم یسری هاشون ادامه دارن
یا خود افغان ها تو قشر متوسط جامعه حقوقشون از همون قشر متوسط بیشتره کاری به افرادی که درامد بالا دارن و ایرانی یا تهرانی یا هرچی ندارم ولی تو قشر متوسط معمولا بالای 90 درصد افغان ها درامد بیشتری میسازن میخوام بگم مهاجرها همیشه سازنده ترن واقعا چون با تمرکز و تعهد بیشتری دارن کار انجام میدن و اگه نگاه قومی قبیله ای و حتی در وسعت بزرگتر نژادی رو برداریم از کل جهان به این مهم میرسیم که ما انسان هستیم و همه مون داریم برای زندگی بهتر خودمون تلاش میکنیم و همه مون در اخر چه بخواهیم چه نخواهیم میرسیم به اصل توحید به الله یکتا و قشنگی زندگی به با وجود تفاوت ها در کنار هم زندگی کردنه
استاد عزیزم باز هم ازتون سپاسگزارم و بینهایت دوستتون دارم هم شما و هم مریم عزیز و هم تمامی بچه های دوست داشتنی سایت خدایا شکرت که تو این مسیر اللهی هستم
وهمه دوستانم که گام به گام در این اقیانوس آگاهی ها خود را لبریز کرده اند از آرامش واحساس عالی
خداروشاکروسپاسگزارم یک روز فوقالعاده دیگر ودیدن طلوع زیبای خورشید و بوسه ای جانانه از عزیزدلم و باهم سوار بر موتورِ عزیزمان وباعشق رفتن به دیدن زیبایی ها وقهوه نوش جان کردن و بسلامتی برگشت وبعد هم عموجانِ مصطفی آمدو رفتند بوشهر مسجد، چون پسر خاله مصطفی رحمت خدا رفته بود.
من هم کمی در حیاط زیباچرخیدن وبا خداوند رازونیاز کردن و گفتگویی عاشقانه وعشق گلها ودرختان زیبا خوردن و هندزفری در گوش های زیبایم (خدایا شنوایی ام را سپاس) واین فایل بی نظیر با صدای دلنشین وتاثیرگذار استادم گوش جان سپردن وهمزمان آمدن در مغازه وتروتمیز کردن و ذوق کردن وخداروشکر کزدن…..
چقدر خداروشکر می کنم که به جای رفتن به مکانی می توانم با اعضای خانواده ام در این سایت مقدس بنشینم ویک دل سیر بهره ببرم واین قدر آزادی در همه موارد داشته باشم با کارکردن هرروز روی خودم وبالابردن عزت نفس واعتماد به نفسم که حق انتخاب داشته کجاباشم که مفید وموثر باشد ومرا قدمی به جلو هدایت کند وخدایی کجا بهتر از این مکان بهشتی ؟؟؟!!!!
به اندازه کافی تمام دورها را زده ام
اکثر کارکردن برای افراد مختلف را تجربه کرده ام
اکثر کتابها را خوانده ام
استادان مختلف را پشت سر گذاشته ام
همه جوره در زندگی مانور داده ام
از صفر شروع کردن های مختلف را تجربه کرده ام
مهاجرت ها داشته ام
امااااااااا
اینجا همان بهشتی شد برایم که بعد از سالیان دراز باید به سمت آن هدایت می شدم تا کلا جهت زندگی کردنم عوض میشد و همه باورهایم به سمت باورهای جدید ،تغییر مسیر می داد وعجب تغییری وعجب بهشتی …..
آگاهانه زندگی کردن را آموختم با شناخت قوانین بی بدلیل خداوند و دلبستن به معنای زیبا وتاثیرگذار قرآن از استادی که برای تغییر تمام جنبه های زندگیم کافی بود و ایمانی که در تاروپود وجودم تنیده شد ومن هرچقدر جلوتر آمدم سعی کردم فقط عمل کنم ودوره 12 قدم طلایی که استارت آن با چکاب فرکانسی بود کمک شایانی کردو این خود عاملی برای سکوی پرتاب شدنِ آگاهانه به سمت دریافت نعمت ها با بزرگ شدن ظرف وجودیم بود و در کنارش تجارب استاد جان در تمام زمینه ها که تصدیق کننده همه چیز بود وباورهای مرا کاملا دستخوش تغییر کرد وبه لطف خداوند وقدرت ایمان وباورهایمان با گوش کردن به هدایت ها والهامات تا به امروز به خواسته هایی رسیدیم که می خواستیم ،
پس مسئولیت مان در اینمسیر هرروز بیشتر می شد چون وقتی استاد در تمام موارد نکات کلیدی وارزشمند را به ما می گفتند دیگر آگاه میشدیم و عذروبهانه ای نداشتیم و اگر مثلا اشتباهی تکراری انجام می دادیم دیگر باید تاوانی سنگین تر پرداخت می کردیم ،
بنابراین به لطف خداوند هرروز با بودن در این جایگاه الهی ونورانی سعی کردیم در هر مسئله ای با ذهنی بازوپاک وقلبی آرام وبا صدای هدایت ،تصمیمات درست در جهت رشد وشکوفایی مان بگیریم .
واقعابه واسطه هدایت خداوند به سمت اسناد توحیدی مان ، اقیانوسی از آگاهی های ناب وطلایی ، جلوی چشمانِ حقیقت بینمان باز شد وراحت وآسوده می توانیم در هر مسئله ای راه حل آن را بیابیم .
دیگر تمام وجودم به این مسیر گره خورده ونیاز به چیزی اضافه تر ندارم ،تمام گنجینه ها را خداوند در کلام استادم قرار داده است، فقط کافیست عاشقانه وبا تمام وجودم گوش کنم و آگاهانه عملگرا باشم تا مزه بهشت واقعی را در این دنیا وادامه آن را در هر دنیای دیگری بچشم و خداروشکر می کنم که امروز به واقع خود را در این بهشت تصّور می کنم و بهشت برایم داشتن آرامش واحساس عالی و دلی لبریز از ایمان به خداوندم است که مرا متنعم کرده از همه چیز …
خدایا آنقدر مرا لبریز از خودت کرده ای که در تمام لحظه هایم فقط شکرگزاریت تمام فضای ذهنم را دربرگرفته وقلبم را به آرامشی وصف ناپذیر تبدیل کرده واین ها همه ثمره تاثیر عمیق گفته های ناب استادم است تا امروز جبران خسارت هایی باشد برای تمام آن بی هدف زندگی کردن ها،ناامیدی ها وصبور نبودن ها و…….
چقدر وجود وزندگیم لبریز از شاری وشعف وشکرگزاری شده است هرچیزی را که در زندگیم دارم ومی بینم فقط از ته دلم خداروشکر می کنم واشک شوقم جاری می شود که باید هم اینطور باشدبا چشمانی به غیر از این چشمانم، دیدن ها وبا گوش های دیگر شنیدن ها و……
آه خدای من تو ربّ غیر ممکن ها بودی
و زمانی من برای ممکن ها گریه می کردم !؟
و
هرگاه
خودم
را
به
تو
سپردم
جز
خیر
نصیبم
نشد!
خدایا عاشقتم…..
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلاً (23)
سنّت خداوند است که از پیش جارى بوده است و هرگز براى سنّت هاى خداوند، تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.
موضوع تجسم کردن:
بارها استاد در دوره روانشناسی ثروت یک تاکید کردن که وقتی باورهای جدید می سازیم و هدف خود را تجسم می کنیم حتما و حتما باید اقدام حرکتی بکنیم ، حتی شده یک کتاب بریم بخریم و بخونیم و یک قدم هرچند کوچک در راستای اهداف خود برداریم در واقع در این مرحله باید ایمان و شجاعت خود را به خداوند نشان دهیم همون کاری که مادر موسی کرد و بچه خود را به آب انداخت یا حضرت نوح کشتی را ساخت باوجود مسخره کردن مردم همراه بود ، یا ابراهیم چاقو زیر گلوی پسرش گذاشت، یعنی یک حرکت و فعالیت در مسیر خود نشان دادن .
فقط صرف تجسم کافی نیست ، فایده تجسم اینکه کانون توجه ما بره به سمت خواسته و هدف و روی اون متمرکز شویم که در ادامه حتما به مسیر و راه حل درست هدایت می شویم .
مرحله اصلی اقدام عملی هست که نیاز به غلبه ترس داره.
سلام و صد سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین از خدای بزرگ براتون بهترین ها رو میخوام سپاسگزارم برای این دوره فوق العاده که از هر جهتی داریم خونه ذهنمون رو هر روز تمیزتر از دیروز میکنیم الهی بی نهایت شکرت.
بهبود عملکرد ،یک روند دائمی است:
یسری حرف هایی که درسته رو ما دوس نداریم بشنویم…
دقیقا استاد درست میگید در زندگی خودم این الگو تکراری هست که من نمیخوام حرفهای درست رو گوش بدم بر اساس پیش فرض های خودم تحلیل میکنم و انجام میدم.
مثلا من دارم از شما یاد می گیرم توجه به زیبایی ها داشته باشم و به زیبایی های افراد و شرایط توجه کنم اما میام یه جاهایی برای خودم تبصره میزنم میگم حالا در این مورد نباید الان توجه به زیبایی بزارم یا اینکه میگم تو این شرایط سخته توجه به زیبایی بزارم… اینجا اتفاقا باید به نازیبایی توجه کنم چاره ای ندارم…
بعدش مچ خودمو میگیرم که مهدی جان تو همینجاها باید کنترل ذهن کنی و به زیبایی ها توجه کنی. جای دیگه ای که من اونجوری که خودم دوس داشتم برداشت کردم و گوش ندادم به حرفتون اونجایی هست که در ابتدای تمام محصولات آموزشیتون میفرمایین که باید خود فرد محصولات رو خریداری کنه شراکتی و اینها نداریم و اینکه خانواده فرد باید نهایتا با خانوادش استفاده کنه اون هم اگر خواستن.من اینجا گفتم ایرادی نداره من شراکتی میخرم مگر چه اشکالی داره و حتی میتونه پارتنرمم استفاده کنه مگه چه اشکالی داره که 3 سال گذشت و متاسفانه هیچ نتیجه ای خلق نشد و همچیز بدتر شد اما بهتر نشد چون کج فهمی زیادی از صحبت هاتون داشتم چون زمان مناسب خریدش نبود من امدم با شراکتی خریداری کردم و جالبه نه من نتیجه خلق کردم و نه افرادی که شراکتی با من این دوره رو خریداری کردند، اره استاد این صحبتتون رو با گوش و پوست و استخون درک میکنم،خداروشکر عزیز دلم مائده که همیشه سپاسگزار خدام برای وجود ارزشمند این دختر توحیدی ، بهم همیشه میگفت مهدی این دوره رو استفاده نکن چون اینجوری که تو خریدی درست نیست و بلاخره بعد سالها مقاومت هام اومد پایین تماس گرفتم با خانم فرهادی عزیز و ایشون قاطع جواب داد بله اشتباه کردید خریدید و استفاده نکیند و من هدایت شدم تمام دوره رو با فایلهاش از روی سیستمم پاک کنم و خدا میداند از شروع 1403 که پاک12 قدم پاک شد.
زندگی من متحول شد بیزینس من متحول شد درامد ثابت و پایدار من 3 برابر شد و مهارتم تو کارم خیلی خوب رشد کرده بطوری که به زودی میام از نتایج مالی دلاریم باهاتون صحبت میکنم و در حال حاضر هدایت شدم به فایل های دانلودی و هروز تلاش میکنم رد پا بزارم و چند ساعتی روی خودم کار کنم و البته در زندگیم عمل کنم …ایمان دارم به زودی جهش های مالی بزرگی در زندگیم اتفاق میفته ،نه فقط مالی، جهش در روابطم با خدا با اطرافیانم ،جهش در سلامتیم. جهش در شادی و احساس خوبم ،جهش در شخصیتم و نوع نگاهم به زیبایی ها و مطمعنم در کنار شما باشم و متعهد بمونم و ادامه بدم همه این جهش ها اتفاق خواهد افتاد ذره ذره همچی بهتر و بهتر و بهتر خواهد شد این قانون هست.
استاد عزیزم انقدر موضوع تکامل ریز و پنهان هست مثل همون انسانی که شرک درونش هست و مخفی و پنهان هست ولی فکر میکنه شرک نداره .
در مورد تکامل هم همین هست دوره 12 قدم که من شراکتی خریدم یعنی تکاملم رو رعایت نکردم و چه اتفاقی افتاد همچیز بدتر شد…چون اماده دریافت اون اگاهی ها نبودم و امدم از عامل بیرونی استفاده کردم تا سریعتر زندگیم متحول بشه …بحث رضایت نداشتن شما یک طرف بحث تکامل من برای رسیدن به دوره 12 قدم طرف دیگه … ایمان دارم خداوند در زمان و مکان و موقعیت مناسبش وقتی که نتایجم بزرگ شد از فایل های دانلودی میام و همه محصولاتتون رو کش خریداری میکنم و با عشق قدم به قدم تا زنده باشم روی خودم کار میکنم…
خداروشاکرم هدایتم کرد به مسیر راست به مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است نه آنان که غضب کرده و نه گمراهان.
سلام به مهدی جان دلممممم
به چه نکته قشنگی اشاره کردی منو یاد اون روزایی انداخت که بهت میگم
عشقم لشتفاده از این دوره 12قدم اشتباهه ولی از مقاومت های بالایی که داشتی نمیتونستی حرفامو بشنوی
ولی به لطف الله اینقد خوشگل همه چی رفت جلو که شما امسال با دلیت کردن 12قدم جوری همه چی برات عوض شد که زندگیمون دگرگون شد
و شاکر خداوند هستم برای هدایت های همواره و حمایت های هر لحظه اش……
میتونم اللن به جرئت بگم
آگاهیمون از سال پیش جندین برابر رشد کرده و مدارمون تغییر کرده
و از اونجایی که من قلبم بهم میگفت نباید از 12قدمی که دست شماست
استفاده کنم
هرگز سمتش نیومدم و همیشه بهت میگفتم قلبم میگه این مسیره درستی نیست
اصلا اجازه نمیداد قلبم که بیامسمت 12قدم
و الان داریم نتایج اینتصمیم و میبینیم
الهی شکر الهی شکر الهی شکر
چقدر حالم خوبه که در کنار هم داریم این مسیر فوقدالعاره رو میریم جلو
متعهدانه و با استمرار خالص
میدونی که چقدر عااااااشقتممممم
هوارتااااا اندازه دنیاهای سوفلااااهااااا
به خدای بزرگم میسپارمت پسر موفق من:)))
سلام به عزیز دلم دختر زیبام و دختر جسور و شجاعم تایگر من :-)
اره واقعا همیشه تحسینت میکنم که اینقدر به قلبت وصلی و خوب صدای خدای درونتو میشنوی شما مدتها بهم گفته بودی شراکتی خریداری کردی درست نیست و نباید ادامه بدی اما من گوشم بدهکار نبود و اصلا توجه نمیکردم …تا اینکه بلاخره هدایت شدم و گذاشتمش کنار و به امید الله در زمان مناسب خودم تمام قدم ها رو خریداری میکنم …قدم الان من واقعا فایل های دانلودی هست اسمش فایل رایگان هست واقعا نیست…این فایلها بنظرم فرقی با محصولات ندارن این لطف خداست این لطف استادمون هست که در اختیار ما گذاشته و باید با گوش جان دل بست به این فایل ها …
مائده زیبام دختر توحیدیم شکرگزار وجودتم بی نهایت دوست دارم:-)
ب نام خداوند
درود بر شما استاد عزیز که اینقدر زیبا مسایل را بیان میکنید
بنده به عنوان کسی که با حرف های شما مخصوصا فقط این جمله که مثل ذره بین اگر تمام تمرکز رو یه موضوع بزاریم اونوقت نتیجه کاملا متفاوت میشه تونستم یه رتبه عالی در کنکور کسب کنم و به دانشگاه مورد علاقم در تهران بیام و کلی موفقیت کسب کنم و کلی ایده بگیرم
بنده دانشجوی ارشد رشته اقتصاد تجارت الکترونیک هستم و موضوع مهمی رو استاد مطرح کردن که چون مرتبط به زمینه کاری و تحصیلی بنده بود لازم دونستم کمی در راستای حرف های استاد برای شما حرف بزنم:
موضوع این که آیا بازار های مالی مثل ارز دیجیتال یا بورس یا فارکس یا داوجونز و………شمارا یک شبه پولدار میکنه؟
دوستاد استاد بارها فرمودند که تما کسب و کار ها توانایی ساختن ثروت رو دارند حتی مثال کسی رو از ایشون شنیدم که در محله ی قدیم ایشان ضایعات میخریدند و وضع مالی خوبی داشتند شاید باور نکنید من کارگری را میشناسم که وقتش از الان برای 3 ماه بعد پره و یه کارگر دیگه رو توی کارواش میشناسم که این آدم وقتش تا یه هفته همیشه پره و خییلی از کارواشا به خاطر این که این آدم و جذب کنند و مشتریاشو بتونن بیارن برا خودشون دنبال این ادمن تا بیارن کارواش خودشون و پیشنهاد حقوق خیلی زیاد بهش میکنند.
پس هر کاری توانایی ساخت ثروت را دارد
اما اماا امااا نه یک شبه دوستان……….
متاسفانه همه در بازار های مالی دنبال این هستند یک شبه پولدار بشن ولی دوستان این چنین نیست بنده خودم دو سال عمرم رو صرف مطالعه در بازار های مالی کردم واین رو به شما میگم که هیچ بازاری شما رو یک شبه پولدار نمیکنه چون این اصلا با قانون اصلی یعنی قانون تکامل در تضاده
شما باید متناسب با تلاشتون تکاملتون هم طی بشه و در این مسیره که شما هر چقدر روی باورهاتون کار کنید و اونم به این شکل که واقعا حرکت کنید میتونید نتیجه متفاوت بگیرید
بازار مالی هم دقیقا به این شکل است ما نباید فکر کنیم که با یه کلیک و چهارتا تحلیل دستو پا شکسته میتونیم ثروتمند بشیم دوستان این بازار و این شغل هم باید تکامل طی بشه باید روی خودتون کار کنید روی روان روی کنترل احساس و از همه مهمتر روی بازار و کامل بشناسید همه چیو ولی ما متاسفانه فقط نتایج رو میبینیم و از مسیر طی شده افراد کاملا نا آگاهیم
اما در هر صورت این بازار ها هم توانایی ساخت ثروت را دارند و هزاران مثال از افراد وجود دارند که در بازار های مالی ثروتمند شده اند ولی در این بازار چون افراد بدون علم ودانش و باهیجان وارد میشوند متاسفانه 90 درصد افراد در این بازار بازنده اند
افراد بزرگ بازار های مالی وقتی زندگی نامه هاشون رو میخونیم کاملا میفهمیم که این افراد تلاشی وافر داشتند و تکاملشون طی شده مثلا نمونه بارز و مشهور بازار مالی همون (وارن بافت) خودش تحصیلات دانشگاهی اقتصادی داشته و اصلا نحوه فعالیتش در این بازار رو وقتی مطالعه میکنیم متوجه میشیم که این فرد واقعا طبق اصول و علم این کارو میکرده و یه شبه نشده وارن بافت با چندتا کلیک…….
در کل من ده ها فرد رو میشناسم که از بازار های مالی ثروتمند شده اند ولی هیچ کدوم یه شبه نبوده. استاد بنده گاها تعریف میگرد که مثلا برای یه مبحث در تحلیل شاید 1000 صفحه مقاله میخونده تا ذهنیت بازارو بتونه تشخیص بده و نتایج و علاقه و هدایت های خداوند اونو به ثروت در این زمیینه کاری رسونده
البته چون افراد فکر میکنن این کار همون 2 تا کیلیک هست و یهو یه گونی پول میره تو حسابت متاسفانه وارد بازار میشن و پولشونو به دلیل عواملی مثل ترس و طمع و نداشتن سواد مالی از دست میدهند و این باعث شده نسبت به این شغل و این حرفه مقاومت هایی دیده بشه و طرف قبول نکنه که بابا تو خودت مشکل داشتی وگرنه این بازار که کاری به تو نداره و تو بودی که بدون علم دانش و بدون این که یه صفحه راجع بهش بخونی یا حتی بیای توی حالت دمو(فضایی که معاملات واقعی نیست و برای تمرین و آشنایی برای آماتورها محیا شده) تمرین کنی وارد این فضا شدی و بدون شک شکست میخوری .
در کل من از استاد عباس منش دو جمله رو خوب به خاطر سپردم که بنظرم خیلی مهمه:
1_ اینکه نرم دنبال این که فرد از چه شغلی موفق شده و منم برم وارد اون شغل بشم تا مثل اون موفق بشم. بلکه اول سعی میکنم ببینم علاقم چیه تو چه زمینه ایه و بعد حرکت در اون زمینه رو آغاز میکنم و روی باور هام کار میکنم و توی اون زمینه دنبال افراد موفق میگردم تا باورهام در اون راستا قوی تر بشه و هدایت ها و نشان هارو عمل میکنم و قدم به قدم مسیر برام روشن تر میشه.
2_دوم اینکه هیچ تغییری یه شبه رخ نداده و پشت اون تغییر تلاش هایی بوده که گاها ما از رندگی افراد نمیبینیم. پس نباید با دو روز کار کردن بگیم خب پس چرا من مث وارن بافت یا استاد عباس منش نشدم بلکه باید راجع به افراد تحقیق کنیم و بعدش متوجه میشیم که این افراد کاملا تکاملشون طی شده و تلاش کردن و ایستا و ثابت نبودند و هنورم دارن تلاش میکنن و روی خودشون کار میکنن.
من در بازار های مالی فعالیت میکنم و بهتون میگم این بازار ها مثل تمام کسب و کار ها توانایی ساخت ثروت رو داره ولی مثل تمام بازار ها باید تلاش کنید و روی خودتون کار کنید و تکاملتون طی بشه.
چقدر این جمله استاد زیبا بود که گفتند بزرگترین سرمایه گذاری رو خودتونه پس اول رو خودتون سرمایه گذاری کنید و بعد در بازار های مالی و کسب و کارتون .
ممنون از استاد و حرف های خوبشون
شاد و پیروز و سربلند در دنیا و اخرت باشید
با سلام و عرض ادب کامنت طولانی رو من نمیخونم اما کامنت شما توجه من رو جلب کرد.بینهایت این کامنت رو دوست داشتم و سپاسگزارم که این کامنت بینهایت زیبا رو گذاشتین من هم رشتم حسابداری هست و کلا کار اصلی من بورس و بازارهای مالی هست در تایید حرف شما عرض کنم که بازار های مالی بسیار مطالعه و کتاب و دوره های متفاوت نیاز داره و این طوری نیست که طرف با سه تا کلاس بیست ساعت بشه خبره در این زمینه زمان انرژی تمرکز میخواد چیزی که برای هر کاری نیاز هست.در واقع ما شغل پولساز نداریم ما انسان پولساز داریم.خیلی ممنونم بابت این کامنت بسیار عالی
درود بر استاد عزیزم و مریم جان
استاد من تقریبا از روزی که دوره هاتونو تهیه کردم متعهد به عمل کردن شدم و در حد توانم قدم برداشتم
با دوازده قدم شروع کردم( که هنوزم گوشش میدم و برام تکراری نمیشه) بعد عزتنفس و حل مسائل رو تهیه کردم همزمان با بارگزاری احساس لیاقت روی سایت باهاتون همراه شدم و فایل های دانلودی رو مدام گوش میدم خلاصه من 80 درصد روزهای سال رو تو سایتم و رو خودم کار میکنم
از نظر شخصیت خیلی تغییر کردم هرجا الهام شد رفتم تو دلش، یاد گرفتم تنها سفر کنم تنها پیاده روی کوهنوردی خرید … برم، یادگرفتم در مقابله با چالش ها ذهنم رو کنترل کنم و الان سرعتم تو کنترل ذهن خیلی بالاتر رفته ،یاد گرفتم اصل رک از فرع تو هر زمینه ای تشخیص بدم، تو روابط بندری و مرز گذاشتم از روابط سمی جمع هایی که جز غیبت و بی حاصلی غر و ناله هست خودم رو دور کردم با شروع قدم ها تقریبا نزدیک سه سال و نیم میشه هر روز ستاره قطبی مینویسم هدف گزاری سالانه میکنم بعد برای هر فصل و ماه یکی یکی هدفهامو انجام داده و تیک میزنم در مسیر بهبود مهارت شغلی و هدف بزرگم مهاجرت و ساختن ثروت زیاد..
کسب درآمد داشتم از تو خونه آنلاین در حالیکه کارفرمایی ندارم خدا برام مشتری میشه پول میشه خدارو هزار بار شکر، روابطم خیلی بهتر شده ، ولی هنوز رابطه عاشقانه و درست رو تجربه نکردم و یه جورایی فعلا تنهایی رو ترجیح دادم تا احساس لیاقت رو درست کنم . من هر روز برای هدف های اصلیم قدم برداشتم استاد به جان خودم هر روزم بهبود بوده هم نتایج بیرونی هم اصلاح درون
ولی برام سواله چرا ثروت بی پایانه نمیاد؟؟
من که تمرکزم بیشتر رو خودمو و کارم هست
بعضا نتایج دوستان رو میخونم و میبینم اونها هم دوره هایی که من کار کردم رو کار کردن پگاه تو دوازده قدم،
آقای رضا که ویدیو شو تو احساس لیاقت جلسه آخر گذاشتین، کامنت لیلا جان بشارتی که رو خوندین و صدها نمونه دیگه از ین دست ….
من قصدم مقایسه نیست بلکه تحسین هست
اما برام عجیبه که چرا من با وجود تلاش زیاد هنوز روی مدار ثروت نرفتم؟؟؟
هنوز مهاجرت نکردم به کشور دلخواهم با وجود اینکه من خودم یه جورایی واسطه مهاجرت خیلیها بودم با آموزش زبان بهشون و حتی مشاوره دادن تو مسیر مهاجرت و برای ذهنم قطعا عادی شده و جالبه همشون میگن که من تو قدم هایی که برای مهاجرت بر میدارم خیلی قاطع و هدفمند هستم
یا دیگران منو به عنوان یک خانم پرتلاش و خیلی فعال امیدوار و خوش بین میبینن و بهم میگن
و حتی بعضا بهم میگن تو یک دختر خودساخته هستی و ما به بچه مون میگیم الگوی خودساخته میخوای ببین سارا جلوته
ولی خب پ کو نتیجه مالی خفن!!!
منتظرشم بیا دیگه خب ناز نکن !
دلم میخواد جزو اون افراد 5 درصدی دنیا بشم
کاش میتونستم استاد از نزدیک ببینمتون
و ازتون بپرسم چرا من رشد مالی ندارم؟؟
هم دائم با شما و آموزش هاتون هستن
هم قدم برداشتم برای الهامات رفتم تو ل ترسهام کلی یاد گرفتم
هم دورم از آدمهای منفی اخبار منفی جمع های منفی افکار منفی پاکسازی کردم از همون تایمی که با شما شروع کردم هم به خودم و خدا تعهد دادم که به تمام هدفهام برسم تو حوزه کاری مالی رابطه نامبر وان بشم
البته در مقایسه با سارا قبل کار کردن رو خودم
از خدا میخوام هدایتم کنه به جواب درست
یا به دل شما بندازه و فایل بزارین و برام باز شه این مطلب یا هر مدلی که صلاحه ترمز منو بهم نشون بده
چی کمه که هنوز بارابطه دلخواهم فاصله دارم؟ با ثروت بیکران و رفاه مدنظرم فاصله دارم؟ مهاجرت و هنوز تجربه نکردم؟
اما خداروشکر رابطه فوق العاده با پسرم رو تجربه کردم، رو مدار سلامتی هستم ، آرامش دارم و تو قلبم و ذهنم خدا ساکنه
در پناه خالق هستی باشید
به نام خدای مهربان که هرلحظه ماراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم .
خیلی ازمادوست داریم قوانین وبه شکل دلخواه خودمون عوض کنیم مثلا توبرنامه غذایی باشگاه به ماگفتن فلان چیزو بخور ولی مادوست نداریم وبه دلخواه خودمون تغییرمیدیم ودرآخر میگبم باشگاه خوبی نبود .نتیجه اینه که هرچقد روخودمون کارکنیم همونقدر نتیجه میگیریم .
چه خوبه که ماهم کارفیزیکی انجام بدیم هم باورهای مناسب به خواسته بسازیم تلاش ذهنی هم کارکنیم ،هستن آدم هایی که به شدت کارمیکنن ازصبح تاشب ولی چون باورمحدودکننده دارند ثروت وبرکت به زندگی شون جذب نمیشه ،یابرعکس خیلی ها هم هستن که فقط تلاش ذهنی میکنن و فقط تجسم و عبارت تاکیدی و توهم ولی اصلا کار فیزیکی نمیکنن وانتظاردارندکه پول دارو ثروتمندبشوند و بهترین نتیجه هاروبه دست بیارن ،همه ی اینهادرکنارهم خوبه تجسم تلاش ذهنی وفیزیکی ووقتی که ایده هابه ذهن مون بیاد باید اجراش کنیم .خداوند بین بنده هاش فرق نمیزاره ،ماباید تعهد خودمون وبه جهان هستی ثابت کنیم ،باید درزمینه ی علایق مهارت مونو ببریم بالا وتلاش فیزیکی وذهنی درکنار هم خوبه .
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ،خداوند ،جهان هستی وکائنات بیشترازمامیخوان که ماثروتمندبشیم چون بااین کار به گیترش جهان هستی کمک میکنیم .
افرادمبتدی که من خودم یکی ازآنهاهستم میتونن ازفایل های رایگان مثل سفرنامه استفاده کنند ودرکنار ش فایل های سفربه دورآمریکا وزندگی دربهشت هم هست بااین کارتکامل شون طی میشه وظرف وجودشون بزرگ ترمیشه ومیتونن دوره هاروخریداری کنن ،ممنون ازاستادعزیزم که این فایل های بسیارارزشمند ودراختیارماقراردادین به صورت هدیه وانقد انرژی ووقت وآگاهی صرفش کردین ،سپاس بیکران ازشما.
درباره ی مقایسه ،مقایسه بادیروز وگذشته ی خودمون فقط درسته چون هرکس باویژگی هاوشرایط مختلف زندگی میکنه ومقاییه همیشه به مادروغ خواهدگفت وازفریب های ذهن است ،خداروشکرمقایسه ی من خیلی خیلی کم شده وخیلی ازاین بابت خوشحالم وتونستم ذهنم وکنترل کنم دراین موضوع .
قانون هیچ وقت قدیمی نمیشه اصل درآموزه های استاد کنترل ذهنه واگه بتونیم ذهن مون کنترل کنیم وهمه چی وبه شیوه ی قانون عمل کنیم نتیجه های بزرگی میگیریم ،واین فقط باتمرین وتکرارممکنه وباید تکاملش طی شه ،مثلا کسی که عادت داره موقع عصبانیت همش غربزنه و توی خونه باهمسر وبچهاش دعواکنه وسرشون دادبزنه ،نباید بگه خب من ازفردا اصلانباید کوچک ترین حرف بدیادعواکنم اینجوری نمیتونه موفق بشه باید به خودش فرصت بده کم کم از دعواها وحرف های بد کم کنه ،دعواهاش وکم تریاکوتاه ترکنه به نکات مثبت ویژگی هاشون فکرکنه وبابت وجودشون ازخداوند سپاسگذارباشه کنترل ذهن یعنی حرفی که میخای بزنی وجلو خودت وبه خاطر اشتباه بودنش بگیری یا کاری که اشتباه نکنی همه جاباید تکامل وطی کرد یه جوری تمرین وتکرارکنیم که عمل به قانون جزو عادت هامون بشه ،مثل انجام ناخودآگاه یک فن درست کشتی گیر ماهری که همه ی مسابقه هاش وباهمون فن که میلیون هابار تمرین کرده بود میبردوبهترین مهارت ودرانجامش داشت .
تازمانی که ماروی خودمون کارمیکنیم نتیجه میگیریم مثل بدنسازی که اگه مداوم ورزش کنه ،عضله هاش خودش ونشون میده این جورنیست که بگیم نه من یک سال روی خودم کارکردم وکافیه ،اگه متوقف شیم اوضاع به قبل برمیگرده ،مثل همون خانم محترمی که زنگ زدن وگفتن که اون حمله های عصبی که قبلا داشتن ورفع شده بود برگشته به این دلیل بودن که ایشون متوقف وازمسیر خارج شدن پس اوضاع مثل قبل شده ،ماننداینکه مایه غذایی وبخوریم وبگیم دیگه گشنمون نمیشه ،وبعد فکرکنیم شاید غذاایرادداشته که گشنمون شده تازمانی که غذامیخوریم سیریم .
وقتی که داریم ازمسیر دورمیشیم کم کم افکارمون منفی میشه ،باورهامون منفی میشه ،کمکم میریم توروزمرگی هامون وغرق میشیم وتوجه به چیزهای نامناسب میکنیم .
اولین نشانه که نشون میده ازمسیردورشدیم دردهن مون ظاهرمیشه مثل مریض شدن حتی شاید آروم آروم اتفاق بیوفته وبعدهاشدیدترمیشه .
کسی که درمدارمناسب قراربگیره ازهمه لحاظ روابط ثروت کار سلامتی بهترین هست مثل استاد .
چگونه برترس هامون غلبه کنیم ؟رفتن بردل ترسها.
ماجرت ؟حرکت دردل ناشناخته ها مهاجرت یعنی ایمان وتوکل بخداوند وهمان آیه ی معروف بنی اسراییل اگردرزمین خوب زندگی نکنیم درآخرت هم ازاوضاع خوب خبری نیست .
دربازارتهران اونایی که خیلی قدیمی وموفقند مهاجرانندوحتی دربندرعباس یاهرجای دیگر چه طوره که اونایی که بومی اند به اندازه ی مهاجران موفق بهترعمل نکردند ؟به خاطراین که مهاجران غلبه کردن برترسهاسون شجاعت به خرج دادن باایمان وتوکل حرکت کردنددردل ناشناخته ها.
ثروتمندترین کشورهای دنیا کشورهای مهاجرپذیرند مثل آمریکا که اکثرامهاجرند.
مهاجرت یعنی نماندن درجای امن وغلبه برترسها .
مهاجرت یعنب استفاده ازپتانسیل هاکه درحالت طببعی استفاده نمیشه ..
ودرآخرانتظارداشتن ازآدمها که برای ماکاری انجام بدند یه جورشرک به خداونده .
ممنون ازاستادعزیزم ومریم نازنینم .
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
(ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست.)
«… مَنْ آمَنَ … وَ عَمِلَ صالِحاً … وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛[5]
کسانى که … ایمان آوردند، و … کارى شایسته انجام دهند… و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مىشوند. »
وقتی که با وجود ترس حرکت کنی و بری تو دل ترسات..وایمان وباورت قویتر میشه ونه میترسی ونگرانی..
با حرکت کردن تو دل ترسات بعدش که بر میگردیم نگاه میکنی.میگی همین بود چقدر من ترسهای واهی داشتم.
من چندین وچن بار رفتم تو دل ترسام وقویتر شدم و همین آخری که منو وعشقم با وجود ترسامون رفتم رستوران فست فودی وسنتی زدیم.البته با رعایت تکامل مون شروع کردیم ..اولایلی اصلا بلد نبودیم اما کمکم یاد گرفتیم اعتماد به نفس مون بالا رفت و هرروز داریم روی بهبود گرایی کار میکنیم.
چیکار کنیم راحتر و خوشمزه تر درست کنیم.
خدایا شکرت
اگه منو عشقم میخواستیم با ذهن منطقی خودمون .. هیچوقت حرکت نمیکردیم.
اما با توجه به الهاماتون حرکت کردیم وآرام آرام داریم رشد میکنیم.
خدایا شکرت
خدایا کمکم که هر روز و لحظه ام توحیدی باشم و توحیدی عمل کنم.
سلام و درود فراوان استاد عزیز خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.
منم مثل خیلی از دوستان عزیز، برای بهبود شخصیتیم راهها و مسیرهای زیادی رو طی کردم تا به سمت استاد هدایت شدم تقریباً 15 سال بود که دنبال تغییراتم تو کلاسهای نارانان که مختص خانواده های معتاد بود شرکت میکردم .
چن سال هم در کنار همین کلاسها چن دوره کلاسهای عرفان رو شرکت کردم . یادمه سالهای اولی که تو کلاسهای نارانان شرکت میکردم تغییرات خیلی بزرگی کردم .از اونجایی که نواقص زیادی داشتم به نظر خودم تغییراتم خیلی چشمگیر بود .حتی وقتی که کلاس عرفان میرفتم باز اونجا تغییراتی داشتم که به نظر خودم چشم گیر بود .میگم چشم گیر، چون متاسفانه نواقص و ضعفهای زیادی داشتم .
تا حدودی تونسته بودم تغییراتی تو وجودم حاصل کنم. وقتی بیشتر پیش رفتم احساس کردم دیگه این کلاسها اون طور که باید ارضام نمیکنن. خلاهام پر نمیشن .کمبودهام اون طور که میخوام رفع نمیشن. به شدت احساس میکردم نیاز به تغییرات اساسیتری دارم که این برنامهها اونطور که باید نیاز درونی منو رفع نمیکنن. این حس به شدت ذهن منو درگیر کرده بود تا جایی که امونمو بریده بود. طوری که هرجا میرفتم با هرکی هم صحبت میشدم دنبال یه آدمی یه کسی یه راهی میگشتم که تو همه ی زمینهها بتونه منو بهبود ببخشه و کمبودها و خلاهای منو رفع کنه .در یک کلام دنبال آرامش درونی میگشتم .خودم میفهمیدم واقعاً نیاز به یه آرامشه دائمی و درونی دارم که مسیرهایی که رفته بودم متاسفانه نتونسته بودن منو به همچین حس خوبه دائمی ببرن. و تو همه ی زمینهها حال منو خوب کنن.
منکر این نمیشم که این کلاسها چشم منو به خیلی از موضوعات و مسائل زندگی باز کردن و تغییرات خیلی زیادی تو اون دورهها داشتم منتهی از یه جای به بعد ، دیگه بهم جواب نداد.تو خیلی از زمینه ها به خصوص مذهب و خیلی چیزهای دیگه مثل باور های ما که خیلی باهاش درگیر بودیم توضیحات و راهکارهای خاصی نداشتن چون این دورهها جهانی بودن و در مورد خیلی از موضوعاتی که ما تو کشورمون که به فرهنگ و دین ما ربط داشت صحبتی نمیشد و از اونجایی که خیلی از درگیریهای من، مرتبط به همین عقاید و مذهبمون و حتی شناخت بیشترم به خدا میشد نیاز به آگاهیهای شفافتر و کاملتر و جامعتری داشتم .
شاید باورتون نشه انقد این موضوع برام مهم و حیاتی شده بود که خیلی جاها علنی به همه میگفتم اگه کسیو پیدا کردید که فکر کردید از همه لحاظ مورد قبول و تاییدتونه به من بگید .خودمم خیلی پیگیر و دنبالش بودم روزها و شبها عاجزانه و ملتمسانه از خداوند درخواست میکردم خدایا یه نفری رو سر راهم قرار بده که بتونم با کمک و راهنماییش، تو مسیر تو درست قدم بردارم.
یه چیزی از درونم همش بهم میگفت مگه میشه تو این دنیای به این بزرگی کسی پیدا نشه که از همه جهت تو بتونی قبولش داشته باشی. نیاز شدید به یه راهنما و الگوی خوب داشتم کسی که نه فقط حرفای خوب بزنه و راهکارهای خوب بده ، بلکه خودشم عمل کرده باشه و نتایجش دیده بشه.
اولش تو آدمهای خیلی مذهبی دنبال همچین فردی میگشتم هر کیو پیدا میکردم چن جلسه که از صحبتاشو گوش میکردم متاسفانه ازش زده میشدم و حس خوبی که میخواستمو ازش دریافت نمیکردم دوباره میرفتم دنبال یه نفر دیگه!
انقد ادامه دادم تا اینکه سمت استاد هدایت شدم. از همون اول با گوش کردن اولین فایلشون احساس کردم این همون فردی هستش که دنبالش بودم خیلی زود به دلم نشست به خدا قسم همون لحظه به چنان حس خوبی رسیدم .
نمیدونم چطور و با چ منطقی همون لحظه گفتم خودشه !!!!
دقیقاً یادم نیست چ فایلی از استاد گوش کردم که انقدر زود منو اسیر خودش کرد.دیگه دنبال رو راهشون شدم . هرچی بیشتر گوش میکردم بیشتر اشک میریختم و بیشتر ذوق میکردم که فرد مورد نظری که دلم میخواست رو پیدا کردم . هیچ شک و تردیدی نداشتم .سبک حرف زدنشون، قدرت کلامشون، بیان احساسشون ، صداقت گفتارش همه چی و همه چی عالی بود.
قبل از اینکه من با استاد باشم روند تغییراتم این شکلی بود که زود جوش میکردم زود واکنش نشون میدادم. عصبی میشدم و در نهایت کنترل زود از دستم خارج میشد . بعد احساس پشیمونی سراغم میومد و عذاب وجدان میگرفتم و احساس گناه پیدا میکردم. از طرفی دوست نداشتم آدم بدی باشم. وقتی با خودم صادقانه به رفتارهای خودم فکر میکردم متوجه اشتباهاتم میشدم ولی متاسفانه زیاد تو اشتباهاتم میموندم ینی به اشتباهاتم زیاد فکر میکردم. زیاد ذهن منو درگیر میکردن. اونم فقط به خاطر باور غلطی که خدا منو نمیبخشه و خدا از من این توقعات رو نداره بنابراین عذاب وجدان میگرفتم . احساس گناه باعث تکرار اشتباهات بیشتری میشد. اینو اون موقع نمیفهمیدم الان میفهمم که دلیل اشتباهات زیاد من و حتی در این حد عصبانی شدنهای من به چ علت بوده ؟!!!!
اشتباه میکردم و تنبیهی که خودم به خاطرش انجام میدادم بقدری منو عصبی میکرد که واقعاً کنترل رفتارام دست خودم نبود نه تنها با خودم بلکه با تمام اطرافیانم نمیتونستم درست رفتار کنم.
خشم و عصبانیت کنار زور زدن تغییراتم وجود داشت این پروسه کلاً ادامه داشت تلاش برای تغییر ! مرتکب اشتباه شدن ! عذاب وجدان و احساس گناه !
قاعدتاً باید به آرامش نمیرسیدم و نباید نتیجه ی مطلوبی در روند تغییراتم بدست نمیووردم.
به خاطر همین دنبال کسی میگشتم که بتونه تو تغییرات احساسات درونیم بهم کمک کنه.
ظاهرا همه حرفهای خوب خوب میزدن اما عملکرد خوبی تو همه ی زمینهها تو آدمها نمیدیدم و همین منو ازشون سرد میکرد .
خیلی چیزها با درون من ناسازگاری داشت که باعث میشد سمت هر کسی نتونم برم و نتونم الگوی مناسبی برای خودم پیدا کنم که همه جوره باب طبع من باشه.
تا اینکه خداوند استاد عزیز را تو مسیر هدایتم قرار داد.
کار کردن با استاد ، گوش کردن فایلها ، خریداری دورهها همه و همه بهم کمک کرد تغییراتی داشته باشم که با درونم سازگاری داشته باشه.
البته که با روند تکاملی تغییراتم دیده میشد .
یکی از ضعفهای بزرگ من این بود که غلبه به ترسهام نداشتم به خاطر همین همیشه تو شک و تو دو دلی میموندم .همین ترس اجازه تغییر اساسی و جدی به من نمیداد.
که تو این چند سال اخیر خیلی روی موضوع کار کردم. ترسها اجازه ی تغییر به من نمیدادن . همین ترسها باعث عذاب وجدان و احساس گناه در من میشدن که در نهایت منجر به احساس بد دائمی بود.
صادقانه باید بگم با وجود اینکه استاد رو به شدت قبول داشتم و تمام صحبت و کلامشون و آگاهیهاشونو با جون و دل میپذیرفتم اما نمیتونستم عملکرد درستی داشته باشم . به قول خودشون باورهای ما یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه هم بخان از بین برن. واقعاً نیاز به زمان داشت .که اوایل اینم درک نمیکردم و خیلی با عجله و با سرعت دنبال تغییراتم بودم که همینم مانع رشد و پیشرفتم میشد.
آدما تا وقتی که به عجز چیزی نرسن دنبال تغییر جدی و اساسی نمیرن.
منم افتاده بودم تو این مسیر ولی هر بار به یه طریقی انگار خودمو دور میزدم و سر خودم کلاه میزاشتم
.دلم میخواست آموزشها و آگاهی های که از استاد یاد میگیرمو طبق اصول استاد انجام بدم اما گفتگوها و نجواهای ذهنی همیشه باعث کند شدن روند پیشرفتم میشدن.
اصول و قواعد جهان رو شناخته بودم اما یه جورایی دلم میخواست خیلی موزیانه طوری که هیچکس متوجه نشه به روش خودم پیش برم .فکر میکردم اگه ظاهر قضیه رو خوب نشون بدم ولی تو باطن به رویه خودم پیش برم میتونم نتایج خوبی دریافت کنم.
دقیقا میخاستم قانون رو دور بزنم .
مثلاً درک میکردم که استاد وقتی میگن کانون توجهت به هرچی باشه از همون جنس اتفاقات رو جذب میکنی. این حرف استاد رو کاملاً قبول داشتم و میپذیرفتم منتهی تو عمل ، حتی اگه تو ذهنم میومد که الان کانون توجهم رو نکات منفی موضوعی هستش به خودم میگفتم نه بابا ربطی نداره و بعد کار خودمو میکردم و وقتی که چوب افکارمو میخوردم دوزاریم میفتاد که قانون هیچ جا با کسی شوخی نداره.
یا اینکه وقتی استاد میگن باید توجه و تمرکزمون روی مثبتهای همسرمون باشه. علنی به خودم میگفتم دلم نمیخواد تمرکز مثبت رو نقاط مثبت همسرم داشته باشم .دوسش ندارم نمیتونم . واقعا فک میکردم خیلی از موضوعات جدی نیستن. حالا توجهم نکردمم نکردم. ولی به مرور زمان متوجه شدم تا وقتی نتونم درست و اصولی روی قوانین کار کنم نتیجه ای دریافت نمیکنم .منی که دلم یه روابط خوب میخواست. منی که دلم تو زندگی مشترکم یه حس خوب و آرامش میخواست باید پا روی خیلی از افکاری که از هوای نفسم میاد میزاشتم باید غرور و خودخواهیهامو از بین میبردم چون اونا اجازه ی رفتار درست رو بهم نمیدادن . بنابراین از وقتی که آگاهانه تمرکزمو روی نقاط مثبت همسرم گذاشتم به طور شگفت انگیزی با تغییرات من، تغییرات بیش از اندازه بهتری از همسرم دیدم.
این ینی : دریافت نتیجه !
یا اینکه خیلی جاها اهانه از ناخواستهها حرف میزدم در حالی که میدونستم استاد گفتن که نباید از ناخواستهها حرف بزنیم چون ما رو سمت خودشون میکشونن. نمیدونم چرا با وجود قبول حرف استاد، نمیتونستم خودمو کنترل کنم و پیش دیگران از ناخواستههام حرف میزدم.
کمالگرا بودن هم از صفاتی بود که خیلی روش زوم داشتم و این در حالی بود که باعث رنج و آزار خودم شده بود.
تو هر دوره با کارکرد هر دوره سها و پیامهای زیادی از استاد دریافت کردم که همشونم با روند تکاملی و تدریجی بهتر شدن هنوزم خیلی جاها نیاز به تغییرات اساسی دارم که مطمئنم روزی میرسه نسبت به همه ی اونها هم تغییرات مثبتی پیدا میکنم مثلاً کارکرد جلسات حجاب ،نگاه منو خیلی به این موضوع تغییر داد و باعث شد دست از عذاب وجدان و احساسهای گناهی که داشتم بردارم.
دوره احساس لیاقت که بینهایت حال منو خوب کرد و حس منو نسبت به خودم عالی تر کرد و اعتماد به نفس و عزت نفسمو به من برگردوند. منو خیلی از نواقصم مثل مقایسه کردن مثل حسادت ورزیدن مثل غبطه و حسرت خوردن و خیلی چیزای دیگه دور کرد خیلی منو به خود واقعیم رسوند و متوجه شدم مقاومتهایی باعث عدم احساس لیاقت در من میشد. دوره ی فوق العاده عالی ای بود.
دوره کشف قوانین منو ترغیب کرد دنبال اهداف و چالشهایی برم که باعث رشد موفقیتهای بهتری باشم به همین منظور به کلاسهای کامپیوتر ترغیب شدم و الان حدود 5 ماهی هستش که با لذت تمام ، وقت و انرژیمو برای آموزش و یادگیری گذاشتم و هدفم اینه انقد ادامش بدم تا حرفه ای بشم تو این کار .
ولی گاهی نجواها و گفتگوهای ذهنی سراغم میان ،بهم میگن که چی ؟ برای چی داری یاد میگیری ؟خودم تردید دارم که سر کار برم یا نه !
تا اینکه یه روز با خودم این موضوع رو حل کردم و به خودم گفتم فعلاً تموم تمرکزتو بزار برای آموزش و یادگیری و بخاطرش لذت ببر. به بقیشم فکر نکن.
الان تو اینجایی و تو این زمان و موقعیتی و باید تمام تمرکزت برای یادگیری و لذت بردن از لحظاتت باشه .فعلا همین لحظات خوب سپری کن تا بعد !
دقیقاً لذت بردن از مسیر و فکر نکردن و درگیر نکردن ذهنت به مقصد، یکی از موضوعاتی بود که نمیتونستم تو عمل نشون بدم. خیلی باهاش مشکل داشتم چون تمام ذهنمو هدف یا مقصد اصلیم که رسیدن به خواستههای بزرگم بود، پر کرده بودن. تا اینکه به این درک رسیدم دارم روزها و ماهها و سالهای خودمو از دست میدم دقیقاً مثل چند سال پیش ، باید همه ی اینها درس عبرتی برام باشه تا تکرارشون نکنم به همین جهت اومدم دست از به آینده فکر کردن و رسیدن به خواستهها برداشتم و به خودم قول دادم تمرکزمو روی مسیر و لحظاتی که دارم میگذرونم بزارم چون دیدم کسانی که انقدر زور میزنن تا به هدفشون برسن و وقتی که میرسن میگن خب که چی ؟!!! یعنی به اون لذتی که میخواستن نرسیدن. تازه متوجه میشن که ای کاش سالهایی که بخاطرش زحمت کشیده بودن در کنارش لذت هم میبردن.
بله دیدن نتایج و دیدن الگوهایی مثل استاد عزیزمون درسها و پیامهای زیادی بهمون میده که اگه مشتاق شنیدن و دیدنشون باشیم حتماً دریافتشون میکنیم.
بخوام توضیح بدم خیلی زیادن فقط اینو میتونم بگم که باید جدی بود و باید جدی عمل کرد تا نتیجه اون طور که تو میخوای پیش بره. سرسری گرفتن و پیچوندن قوانین راه به جایی نمیبره و اتفاق خاصی تو زندگیمون رقم نمیزنه.
حتی خیلی جاها میگفتم میسپرم به خدا اما عملکردم نشون نمیداد که اون اعتماد و ایمانو به خدا دارم. ینی باز خودم دست بکار میشدم. انقد چوب این کارو خوردم به قول استاد عزیز انقد از جهان سیلی خوردم تا باورم شد خداوند بینهایت قدرتمنده .فقط باید باور و اعتمادم نسبت بش انقدر بالا میرفت تا معجزات و شگفتیهای قوانین جهان رو ببینم.
بالاخره به این درک رسیدم با قدرت خدا پیش رفتن ینی غلبه به ترسها و نگرانیها ، ینی لذت بردن از لحظهها ،ینی راحت و آسوده خیال زندگی کردن ینی تسلیم بودن و پذیرش اتفاقات زندگی یعنی مدارا کردن ینی روابط خوب داشتن ینی سلامت روح و جسم داشتن در یک کلام ینی به آرامش رسیدن .
امروز یاد گرفتم که دیگه قانون رو دور نزنم. سر خودم کلاه نزارم تا وقتی که درست عمل میکنم از خدا و جهان توقع کنم.
یه روز اومدم صادقانه با خودم اتمام حجت کردم و به خودم گفتم هر جایی که دیدی داری خوب عمل میکنی با امید زندگی کن و هر جایی که میبینی داری سستی میکنی هیچ توقعی از چیزی یا کسی مخصوصا از خدا نداشته باش.
اگه دنبال رهایی ، آزادی و آرامش درونی هستیم باید جدی دنبال تغییراتمون باشیم و آگاهانه تمرکزمونو روی موضوعات و مسائل های زندگیمون بذاریم.
گوش کردن و نوشتن فایلهای استاد از اولویتهای زندگیمون باشه چون انقدر باید تکرار بشن تا ملکه ذهنمون بشن
همیشه برای رسیدن به مقصدی ، باید الگو و راهنمای خوبی وجود داشته باشه تا ما را به سمت اون مسیر هدایت کنه چ کسی بهتر از استاد عزیزمون. استادی که تو تمام دورههاش تو همه ی زمینه ها، ما رو به اصل خودمون که نزدیک شدن به پروردگارمون هستش میرسونه .
چون تنها تو این نقطس که ما به آرامش درونی و به صلح با خود میرسیم.
امیدوارم که تک تکمون به این مسیر ادامه بدیم.
استاد جونم مرسی .
مرسی که هستی .
عاشقتم.
الهی باشی همیشه .
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
پروژه خانه تکانی ذهن | گام شانزدهم
من زمانی جزو هم دسته اول و هم دسته دوم بودم یادمه با خوندن چندتا کتاب که کل محتویاتشون این بود که باید صبح تا شب تلاش کنی تا به خواستههات برسی تصمیم گرفته بودم با تموم وجودم کار و تلاش کنم یه زمانی بود دقیقا یادمه هفته ای پنج روز به صورت شبانه روزی کار میکردم و فقط دوروز میرفتم خونه مدتی به همین منوال گذشت اما دیدم کم کم دارم خودم رو نابود میکنم شاید دو قرون دوهزار پولم بیشتر شد اما خیلی چیزای دیگه از زندگیم رفت مثل شادی مثل نشاط مثل رابطه عاطفی عاشقانه و….تا جایی که یه روزی گفتم اگه تلاش و موفقیت اینه من نمیخوام موفق شم نمیخوام پولدار بشم و کلا بیخیال همه چیز شدم و تا اینکه کم کم با قانون جذب آشنا شدم و رفتم جزو دسته دوم…
به دلیل گستردگی فضای مجازی هم خیلی توی این مسیر گمراه شدم چقدر دوره هایی رو شرکت کردم که میگفت تو فقط بشین به پول فکر کن اون پوله میاد توی زندگیت تو فقط روزی 100 باز بگو من ثروتمندم بعد چند وقت ثروتمند میشی و هزارتا از این خزعبلاتی که همین الان هم وجود داره و بعد کلی رفتن توی این مسیر دیدم نه این هم اون چیزی نیست که من دنبالش هستم کم کم داشتم از موفق شدن ناامید میشدم و داشتم قبول میکردم که من بدبخت به دنیا اومدم و بدبخت هم از دنیا خواهم رفت تا اینکه …
هدایت شدم به سایت عباسمنش دات کام
دیدم یه استادی کنار یه خونه خوشگل توی آمریکا وایساده و داره میگه من از کارگری رسیدم به اینجا خیلی کنجکاو شدم و خیلی خوشحال شدم و یک نور امیدی در دلم زنده شد که عههه چی شد چی گفت ؟؟؟ گفت از کارگری رسیده به این زندگی پر از نعمت؟؟؟ خیلی کنجکاو تر شدم و شروع کردم به کار کردن روی سایت و بعد از شش ماه کارکردن روی فایل های رایگان و کلی نتیجه گرفتن اولین محصولی که خریدم دوره ارزشمند دوازده قدم بود توی این دوره یاد گرفتم خیلی باید کار کنم خیلی باید تلاش کنم اما نه به صورت فیزیکی بلکه به صورت ذهنی یعنی باید باورهام رو درست کنم و بعد اعمالم رو در جهت خواسته هام انجام بدم و من با عمل به این فرمول تونستم کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و به درآمد صد میلیون تومان در ماه برسم قبلاً با پنج روز کارکردن به صورت شبانه روزی ده درصد این مبلغ رو میساختم اما بعد از کارکردن روی دوره با پنج ساعت کار درهفته به این عدد رسیدم و بعد این دوره یاد گرفتم تجسم کنم اما نه تجسم افتادن یه کیسه پول از اون بالا بلکه یاد گرفتم خواسته هام رو تجسم کنم بعد در راستای اون تجسم الهاماتی بهم میشه و باید به اون الهامات عمل کنم تا دوباره نتیجه ی بزرگتر وارد زندگیم بشه.
نمیدونم چطور از خداوند و استاد سپاسگزاری کنم بارها شده به خودم گفتم اگه من با این قوانین آشنا نمیشدم چه اتفاقی میفتاد حتی فکرش هم تن و بدنم رو میلرزونه…
خدایا شکرت بابت این هدایت
خدایا شکرت بابت این استاد
خدایا شکرت بابت این سایت الهی
ممنونم از استاد شایسته عزیز بابت این پروژه زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.
سلام به شما برادر بزرگوار و ارجمندم
چقدر زیبا و دلنشین واسمون مینوسید
همین که از مسائل زندگی خودتون، مثل استاد عباس منش واسمون توضیح میدید، باعث شده که قوت قلب بگیرم
به ذهنم بگم اینم یک الگوی دیگه، ببین میشه
نیاز نیست که میزان کار فیزیکی رو بیشتر کنید، روی باورهات در جهت خواسته هات کار کن
از شما سپاسگزارم
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.
دوستدار شما :سیما
سلام
گام شانزدهم خانه تکانی ذهن
من از دیروز که فایل قبلی یعنی گام پانزدهم و گوش دادم و تصمیم گرفتم عمل کنم و وارد ترسهام بشم که بهم بربخوره از حرکت نکردن از دیروز ابریزش بینی عطسه که ریشه ش برمیگرده به رفتن تو دل ترسها سراغم اومده ذهنم داره بالا پایین میپره که نزاره کاری رو انجام بدم ولی خدا رو شکر دیگه برام حناش رنگی نداره یعنی با خودم گفتم عیبی نداره برو حرکت کن همین روند و ادامه بده نزار تله های ذهن گولت بزنه و رنگ و لعابش برام دیگه خیلی بلد نیست و یه شجاعتی در درون من نمیخواد که بهش گوش بده و میخواد که حرکت کنه حتی با وجود ترسهاش این گام ها و ترسها برای ترمزهای مالی منه که بزرگترین پاشنه آشیل من هستن و میدونم دیگه وقت انجامشه چون خیلی برای خودم ترسو بودن و غیر دوست داشتنی کردم
حرکت کردن مهمترین گام موفقیت هست نه فقط نشستن و تجسم کردن
اوایل فکر میکردم همین که دارم تجسم میکنم کل کاره بعدها که بیشتر روی خودم کار کردم و حتی دوره قدم دوم رو خیلی خوب گوش کردم متوجه شدم اون الهام و تجسم هایی با ارزش هستن که تو رو به حرکت وامیدارن یعنی تو حتی اگه داری تجسم میکنی هر الهامی در راستای کار کردن روی خودت بهت شد و دنبال کن اینها صحیحه نه فقط هیچ کاری نکردن و تجسم کردن و انتظار نتیجه داشتن
سرمایه گزاری فقط و فقط و روی خودت بکن
….
غلبه بر ترسها= رفتن تو دلش
اینم موضوعی بود که هم تو گام قبلی راجع بهش گفتم هم اوایل همین فایل اینکه خدارو شکر به لطف استاد عزیز و اموزشهای بینظیرشون تونستم از پس ترسهای کوچیک که البته برای من کوچیک نبودن ولی خنده دار و مضحک بودن بربیام یعنی با این منطق که خجالت بکش خودت و جمع کن اینم ترس داره :))) شوخی کردم با این منطق که باج نده به ترسهات و بقول استاد بهت بربخوره نخوای واردشون بشی یا از ترسهای ریز ریز شروع کن یواش یواش وارد ترسهای بزرگترت بشو
راجع به مهاجرت که مثال زدین واقعا بهتون افتخار کردم یوقتایی حتی برای سفر به کشوری میرم و حتی برای خرید در شهرهای توریستی که اکثرا زبان بلدن و با ایما اشاره هم میشه کار و راه انداخت با خودم میگم چیجوری میشه اینجا زندگی کرد و کارهای روزانه رو انجام داد؟ بعد میگفتم استاد چیجوری تونست؟ پس توام میتونی الگوی قوی که نه زبان بلد بود نه با سرمایه ای وارد کشور امریکا شد نه میدونست زندگی تو کشور امریکا چیجوریه اصلا بقول خودشون حتی برای رانندگی هم نه جاده ها و علایم و میدونستن نه سمت فرمون براشون عادی بود و…. و بعد اون فایل فوق العاده درباره مهاجرت و گوش دادم اصلا زیر و رو شدم که یه ادم اینقدر دقیق و با جزییات میتونه بگه چرا مهاجرت کنیم؟ و چرا نکنیم؟ با منطق های بسیار قوی
استاد اینم یادم افتاد که حتی تهران هم مهاجرها رشد دادن مهاجرهای شهرهای دیگه مثلا خود بازار شاید 10 یا 15 درصد خود تهرانی ها باشن اونم یسری صنف های خاص مثل فرش و طلا تو اکثر صنف ها معمولا تبریزی ها اردبیلی ها و مردمانی که از شهرهای دیگه اومدن تو سن های کمتر و خیلی خوب دارن کار میکنن تو صنفی که من بودم پارچه که اکثرا ترکی حرف میزنن اولین بار که رفته بودم حس میکردم رفتم تبریز یا اذربایجان :)) انقدرم ذهنیت منو تغییر دادن و انسانهای بسیار بینظیری بودن که کلی ازشون درس گرفتم و کلی دوست و همکار باحال پیدا کردم که هنوزم یسری هاشون ادامه دارن
یا خود افغان ها تو قشر متوسط جامعه حقوقشون از همون قشر متوسط بیشتره کاری به افرادی که درامد بالا دارن و ایرانی یا تهرانی یا هرچی ندارم ولی تو قشر متوسط معمولا بالای 90 درصد افغان ها درامد بیشتری میسازن میخوام بگم مهاجرها همیشه سازنده ترن واقعا چون با تمرکز و تعهد بیشتری دارن کار انجام میدن و اگه نگاه قومی قبیله ای و حتی در وسعت بزرگتر نژادی رو برداریم از کل جهان به این مهم میرسیم که ما انسان هستیم و همه مون داریم برای زندگی بهتر خودمون تلاش میکنیم و همه مون در اخر چه بخواهیم چه نخواهیم میرسیم به اصل توحید به الله یکتا و قشنگی زندگی به با وجود تفاوت ها در کنار هم زندگی کردنه
استاد عزیزم باز هم ازتون سپاسگزارم و بینهایت دوستتون دارم هم شما و هم مریم عزیز و هم تمامی بچه های دوست داشتنی سایت خدایا شکرت که تو این مسیر اللهی هستم
قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(توبه51)
بگو:دچار هر حادثهای شویم،
قطعاً خدا بهنفعمان مقدّرش کرده است؛
چون او همهکارۀ ماست.
مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند.
زندگی پر از گرههاییست که تو آن را
نبستهای،اما باید تمام آنها را به تنهایی باز
کنی ،تنهای تنها … !
ولی اگر به خدا توکل کنی ،
او گرهها را یکی یکی برایت باز میکند.
سلام به استاد بی نظیرم ومریم جانم
وهمه دوستانم که گام به گام در این اقیانوس آگاهی ها خود را لبریز کرده اند از آرامش واحساس عالی
خداروشاکروسپاسگزارم یک روز فوقالعاده دیگر ودیدن طلوع زیبای خورشید و بوسه ای جانانه از عزیزدلم و باهم سوار بر موتورِ عزیزمان وباعشق رفتن به دیدن زیبایی ها وقهوه نوش جان کردن و بسلامتی برگشت وبعد هم عموجانِ مصطفی آمدو رفتند بوشهر مسجد، چون پسر خاله مصطفی رحمت خدا رفته بود.
من هم کمی در حیاط زیباچرخیدن وبا خداوند رازونیاز کردن و گفتگویی عاشقانه وعشق گلها ودرختان زیبا خوردن و هندزفری در گوش های زیبایم (خدایا شنوایی ام را سپاس) واین فایل بی نظیر با صدای دلنشین وتاثیرگذار استادم گوش جان سپردن وهمزمان آمدن در مغازه وتروتمیز کردن و ذوق کردن وخداروشکر کزدن…..
چقدر خداروشکر می کنم که به جای رفتن به مکانی می توانم با اعضای خانواده ام در این سایت مقدس بنشینم ویک دل سیر بهره ببرم واین قدر آزادی در همه موارد داشته باشم با کارکردن هرروز روی خودم وبالابردن عزت نفس واعتماد به نفسم که حق انتخاب داشته کجاباشم که مفید وموثر باشد ومرا قدمی به جلو هدایت کند وخدایی کجا بهتر از این مکان بهشتی ؟؟؟!!!!
به اندازه کافی تمام دورها را زده ام
اکثر کارکردن برای افراد مختلف را تجربه کرده ام
اکثر کتابها را خوانده ام
استادان مختلف را پشت سر گذاشته ام
همه جوره در زندگی مانور داده ام
از صفر شروع کردن های مختلف را تجربه کرده ام
مهاجرت ها داشته ام
امااااااااا
اینجا همان بهشتی شد برایم که بعد از سالیان دراز باید به سمت آن هدایت می شدم تا کلا جهت زندگی کردنم عوض میشد و همه باورهایم به سمت باورهای جدید ،تغییر مسیر می داد وعجب تغییری وعجب بهشتی …..
آگاهانه زندگی کردن را آموختم با شناخت قوانین بی بدلیل خداوند و دلبستن به معنای زیبا وتاثیرگذار قرآن از استادی که برای تغییر تمام جنبه های زندگیم کافی بود و ایمانی که در تاروپود وجودم تنیده شد ومن هرچقدر جلوتر آمدم سعی کردم فقط عمل کنم ودوره 12 قدم طلایی که استارت آن با چکاب فرکانسی بود کمک شایانی کردو این خود عاملی برای سکوی پرتاب شدنِ آگاهانه به سمت دریافت نعمت ها با بزرگ شدن ظرف وجودیم بود و در کنارش تجارب استاد جان در تمام زمینه ها که تصدیق کننده همه چیز بود وباورهای مرا کاملا دستخوش تغییر کرد وبه لطف خداوند وقدرت ایمان وباورهایمان با گوش کردن به هدایت ها والهامات تا به امروز به خواسته هایی رسیدیم که می خواستیم ،
پس مسئولیت مان در اینمسیر هرروز بیشتر می شد چون وقتی استاد در تمام موارد نکات کلیدی وارزشمند را به ما می گفتند دیگر آگاه میشدیم و عذروبهانه ای نداشتیم و اگر مثلا اشتباهی تکراری انجام می دادیم دیگر باید تاوانی سنگین تر پرداخت می کردیم ،
بنابراین به لطف خداوند هرروز با بودن در این جایگاه الهی ونورانی سعی کردیم در هر مسئله ای با ذهنی بازوپاک وقلبی آرام وبا صدای هدایت ،تصمیمات درست در جهت رشد وشکوفایی مان بگیریم .
واقعابه واسطه هدایت خداوند به سمت اسناد توحیدی مان ، اقیانوسی از آگاهی های ناب وطلایی ، جلوی چشمانِ حقیقت بینمان باز شد وراحت وآسوده می توانیم در هر مسئله ای راه حل آن را بیابیم .
دیگر تمام وجودم به این مسیر گره خورده ونیاز به چیزی اضافه تر ندارم ،تمام گنجینه ها را خداوند در کلام استادم قرار داده است، فقط کافیست عاشقانه وبا تمام وجودم گوش کنم و آگاهانه عملگرا باشم تا مزه بهشت واقعی را در این دنیا وادامه آن را در هر دنیای دیگری بچشم و خداروشکر می کنم که امروز به واقع خود را در این بهشت تصّور می کنم و بهشت برایم داشتن آرامش واحساس عالی و دلی لبریز از ایمان به خداوندم است که مرا متنعم کرده از همه چیز …
خدایا آنقدر مرا لبریز از خودت کرده ای که در تمام لحظه هایم فقط شکرگزاریت تمام فضای ذهنم را دربرگرفته وقلبم را به آرامشی وصف ناپذیر تبدیل کرده واین ها همه ثمره تاثیر عمیق گفته های ناب استادم است تا امروز جبران خسارت هایی باشد برای تمام آن بی هدف زندگی کردن ها،ناامیدی ها وصبور نبودن ها و…….
چقدر وجود وزندگیم لبریز از شاری وشعف وشکرگزاری شده است هرچیزی را که در زندگیم دارم ومی بینم فقط از ته دلم خداروشکر می کنم واشک شوقم جاری می شود که باید هم اینطور باشدبا چشمانی به غیر از این چشمانم، دیدن ها وبا گوش های دیگر شنیدن ها و……
آه خدای من تو ربّ غیر ممکن ها بودی
و زمانی من برای ممکن ها گریه می کردم !؟
و
هرگاه
خودم
را
به
تو
سپردم
جز
خیر
نصیبم
نشد!
خدایا عاشقتم…..
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم