live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

523 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

    روز شمار تحول زندگی من روز نودم از فصل سوم

    سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم

    بریم سراغ نشانه های الهی امروزم

    خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی

    خدایا شکرت بابت حال خوبم

    خدایا شکرت بابت سلامتیم

    خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم

    خدایا شکرت بابت ابرهای فوق العاده زیبا و پفکی توی آسمون امروز که تماشا کردم خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت این همه زیبایی ابرها که دیدنشو بهم هدیه میدی

    خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت اینکه رفتم میدان توحید و بابت سرسبزی چمن ها و فراوانی قاصدک ها و ابرهای فوق العاده زیبا و پفکی و درختان متنوع و زیاد و سرسبز و هوای عالی و بچه هایی که داشتند فوتبال بازی میکردند شکرگزاری کردم

    خدایا شکرت بابت اینکه هدایت شدم به شهر زیبای سرعین اونم رفتنی از جاده روستا و برگشتی از جاده شهری

    خدای من غرق زیبایی طبیعت و جاده شدم چقدر زیبا بود به چه جای زیبایی هدایتم کردی خدای من شکرررررررت

    آهنگ خدا همینجاست رو گذاشته بودم یعنی روحم پرواز میکرد با این آهنگ و همزمان اون زیبایی هارو میدیدم

    خدایا شکرت بابت جاده روستایی بسیار قشنگ و بسیار زیبای روستای حسن باروق میره که به سرعین

    خدایا شکرت بابت کوه بسیار بزرگ و زیبا و خوش رنگ و استواری که دیدم

    خدایا شکرت بابت نور خورشید که همه جا رو روشن میکنه

    خدایا شکرت بابت پرتوهای نور خورشید چه پرتوی زیبایی زده بود از بالا خیلی تماشایی و رویایی بود

    خدایا شکرت بابت ابرهای بسیار زیبا در آسمان

    خدایا شکرت بابت فراوانی زمین های زراعی که نمود فراوانی محصولاته

    خدایا شکرت بابت پرنده های زیبایی که بر فراز آسمان پرواز می‌کردند و میخوندند

    خدایا شکرت بابت بوی قشنگ طبیعت و چمن ها

    خدایا شکرت بابت فراوانی درخت های زیبا و متنوع

    خدایا شکرت بابت اینکه به شهر اردیموسی که رسیدیم توی دو جا دیدیم که سه تا سطل زباله گذاشتند توی شهر که روی هر سطل نوشتند کاغذ و شیشه و پلاستیک این از فرهنگ و شخصیت بالای مردم این شهره

    یه شهر یا روستا رو مردمش می‌سازند با باوراشون

    اردیموسی روستا بوده مردم تبدیل به شهر کردن

    سرعین یه جای خشکی بوده و الان برو ببین چیشده بی نهایت هتل و آبدرمانی ساخته شده و بی نهایت هم ساختمان ها و آسمان خراش های بسیار بزرگی دیدم که در حال ساخته این فراوانی نیست پس چیه خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت اینکه خالم به شام دعوت کرد و رفتم و چلو کباب با چلو جوجه خوشمزه با گوجه کباب و نوشابه خوشمزه خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت اینکه منو هدایتم کردی به حرف های قشنگی که باید می‌شنیدم از نوه خالم

    مبینا جون

    مبینا فقط 18 سالشه چقدر آگاهی داشت از قانون واقعا تحسینش میکنم

    بهم گفت ساناز تو قبلا خیلی تو جمع حال میکردی ولی حالا نه .بهم گفت خیلی تغییر کردی این نتیجه کارکردن روی باورامه خدایا شکرت

    مبینا گفت من چند ساله شعر مینویسم و خیلی علاقه دارم به شعر نویسی و من یک شاعرم

    اومد با شوق و ذوق و علاقه و حوصله و حال خوب برام کلی از شعراش خوند

    برام میخوند میگفت فهمیدی میگفتم نه بعد قشنگ با حوصله توضیح می‌داد معنیشو

    یکی از شعراش مفهومش این بود که وجود من به خوبیه ولی اون افکار منفی که وارد وجودم کردم اون افکار منفی من رو از اصل خودم دور میکنه میبینی چقدر خوب قانون رو درک کرده

    بهم گفت تا حالا دیدی من خیلی تو جمع باشم من دوس دارم تو خلوت خودم باشم اینطوری حالم خوبه و این سبک زندگیمو دوس دارم

    میگفت خیلی خودمو دوس دارم اشتباه هم کنم می‌پذیرم خودمو و خودمو سرزنش نمیکنم

    میگفت تاحالا دیدی من ایراد بقیه رو بگم من اصلا تو ناخودآگاهمه که بجای اینکه زشتی رو ببینم از کسی زیبایی شو میبینم هر کسی هرچقدر هم زشت باشه بازم یه زیبایی هایی داره من به زیباییش توجه میکنم

    بهم گفت به هرچی توجه کنی به همون سمت گرایش پیدا می‌کنی و کشیده میشی میگفت توی تاریکی سعی میکنم نور رو ببینم نه تاریکی رو

    بهم گفت خودمو یکم شناختم به وجودم پی بردم من فهمیدم به شعر علاقه دارم و همیشه هم نمینویسم از کتابی یا جایی هم کپی نمیکنم و ایده نمی‌گیرم این چیزیه که خیلی باهاش حالم خوبه و هر وقت بهم گفته بشه میام شعر مینویسم از هیچکس کپی نمیکنم انگار توی وجودمه این شعرا همینجوری کلمات جاری میشن و کلمات میاد و من مینویسم

    میگفت خیلی توی اتفاقات زندگیم دارم بیشتر خودمو میشناسم آدم خودشم نمیشناسه توی واکنش ها و عملکرد معلوم میشه اونوقت میگم ببین تو این رفتار رو داشتی

    ازش پرسیدم شکرگزاری میکنی گفت شکرگزاری چیزیه که تو وجود آدمه و تو زبون نمیکنم ولی تو عمل نشون میدم

    خیلی حرفاش درس داشت خدایا شکرت که منو با این آگاهی ها هم مدار کردی حالا میگفت هدف دارم یه روزی حتما کتابم رو مینویسم

    من تحسین کردم مبینای عزیز رو و گفتم بهش آفرین که انقدر خوب‌ به وجودت پی بردی و خودتو علائقتو شناختی و عمل کردی

    و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ:

    live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است

    یه سری حرفارو ماها دوس نداریم بشنویم فرض کن که شما میرین باشگاه بدنسازی بعد مربی بهت میگه که باید شما این کارارو انجام بدین و یه رژیم غذایی رو به شما میده که باید انجام بدین ولی شما اون رژیم غذایی رو دوس ندارین مثلا میگی سینه مرغ گفته مربی ، من سینه مرغ دوس ندارم رون مرغ به جاش میخورم و میاییم بخاطر پیش فرض های خودمون دستکاری می‌کنیم اون چیزهای که به ما گفته شده رو

    بخاطر اینکه دوس داریم به شیوه خودمون عمل کنیم میریم چند مدت هم اون باشگاه کار می‌کنیم میگیم نتیجه نداد و مربی خوب نبوده برنامه بد داده

    ولی ما خودمون به اون برنامه عمل نکردیم اصلا

    و به شکلی که دوس داشتیم و فهمیدیم عمل کردیم

    توی بحث موفقیت هم یه فاکتوری هست به نام عمل کردن به ایده ها

    مردم کار می‌کنند و فعالیت عملی انجام می‌دهند اما در مسیر نادرست

    یعنی طرف باورهای نامناسب داره و داره فعالیت میکنه صبح تا شبشو بهم میدوزه اما نتیجه نمیگیره

    صبح تا شب داره تو مغازش کار میکنه و نتیجه نمیگیره

    پیش فرض منم این بود که همه اینجورین

    میگی ده ساله دارم میرم به سمت هدفم حرکت میکنم اما چرا نمیرسم

    آغا شما بیا روی باورات کار کن و تجسم کن هدفتو تا بهش برسی

    چون تو عامل حرکت کردن رو داری

    تو داری حرکت میکنی

    اما جهت حرکتت درست نیست

    خیلیا میگن من دارم تجسم میکنم دارم جذب میکنم تا وضعم خوب بشه بعد میگم برنامه روزانه چی داری برای هدفت چه حرکتی میکنی؟چه کارایی کردی تو مسیر علائقت؟

    جواب این بود که من دارم با خدا رازونیاز میکنم  من از خدا خواستم خدا کریمه خدا بزرگه خدا اگر بخواهد اگر اراده کند می‌تواند در عرض یک شب زندگی منو متحول کند

    تمرکز خیلیا اینه که یه اتفاقی از بیرون بیفته

    یه سریا اسمشو گذاشتن خدا یا یه شانسی بیارم طلا پیدا کنم بورس اینجوری بشه توی قرعه کشی برنده بشم

    من دارم تجسم میکنم برنده بشم تجسم میکنم زندگی رویاییمو خدا اینجوری گفته بهم قولشو داده

    ولی توی عمل هیچ کاری انجام نمیدن

    اولا باید برن دنبال علائقشون و بعد تو زمینه علائقشون مهارتشونو ببرن بالا و هرروز و هرروز و هرروز روی خودشون کار بکنند که بهتر و بهتر بشن

    هیچکاری نمیکنن

    استاد میگه من کجای حرفام کجای رفتارام اینو نشون میداده که ما هیچ کار و حرکتی توی زندگیمون نکنیم و مهارت هامون رو افزایش ندهیم توی مسیر علائقمون حرکت نکنیم بر ترسهامون غلبه نکنیم و نتایج خوبی بگیریم

    من کجا اینجوری بودم!

    من به یه ایده کوچیکی که بهم گفته میشه میرم عمل میکنم فارغ از اینکه چقدر درست یا غلط بوده باشه

    ما باید روزانه تصمیم بگیریم برای یه ذره بهبود توی عملکردمون

    مثلا من برای رابطه عاطفیم باید هر روز یه تصمیم درست بگیرم و عمل کنم به تصمیماتم

    نه اینکه بشینم توی خونه همون آدم و شخصیت قبلی باشم همون رفتارای قبلی رو داشته باشم بعد بگم دارم تجسم میکنم و به بقیه بگم من با خدا صحبت میکنم

    کدوم پیامبری رو شما دیدید دعا کرده باشه و کارا انجام شده باشه

    پیامبر می‌رفته یه ماه غار حرا اون مراقبه خودش یه حرکت بوده برای دور شدن از جامعه و حرکت کردن

    و بعدشم رسالت بهش داده شد که میرفت تو دل جنگ ها و مسائل

    کلی حرکت و حل مسئله داشت

    کدوم ابراهیم بود که عمل نکرد

    ابراهیم رفت تو دل آتیش و کعبه رو ساخت و بت رو شکوند و بچش رو قربونی کرد

    نوح دعا نکرد که خدایا منو نجات بده

    خدا به نوح گفت کشتی بساز و نوح هم کشتی ساخت

    خدا مسیر رو به ما میگه این که عمل کنیم و حرکت کنیم مهمه

    مردم فکر می‌کنند یه کیسه از اون بالا پول میاد

    یا از بورس و ارزهای دیجیتالی پول میاد

    [مثل بازی همستر که همه دستشون بود که می‌گفتند پولدارمیشیم این توهمی بیش نبود من نرفتم سراغ همچین چیزی اونم بخاطر آموزش‌های استاد نازنینم بود

    نتیجه همستر چیشد این بود که ترکید و دروغ بود پس مسیری که اکثریت میره رو نرو به قول استاد]

    دوست عزیزی که دنبال تجسم 20 دیقه ای هستی دنبال این باش که 20 دیقه روی مهارتات کار کنی

    20 دیقه روی اعتماد به نفست  شجاعتت کارکن

    و برو تو دل ترسات

    بخدا روزی نیست که من یه ترسی رو توی وجود خودم شناسایی کنم و بگم من چجوری برم توی دل این ترس

    منی که خدا همه چی بهم داده ولی هرروز سعی میکنم روی خودم کار کنم و نقاط قوت و ضعفم رو پیدا کنم و  بهبود ببخشم و حرکت کنم

    مراقبه چیست؟

    مراقبه کنترل ذهنه

    مراقبه اینه که به چیزی فکر نکنید

    درگیر گذشته و آینده ی دور نشید

    درلحظه زندگی کن

    مراقبه یه کار عجیب و غریبی نیست

    مراقبه اینه که افکار منفی که از گذشته میاد رو بریز دور و افکاری که به آینده مربوط میشه هم بریز دور

    به این فکر کنید که امروز چه کاری میتونم انجام بدم

    ذهنتون رو روی این لحظه بذارید

    سرمایه گذاری رد6ی چی خوبه؟

    روی خودتون خوبه

    روی مهارتاتون روی تواناییتون خوبه

    همه چیو بذارید روی خودتون

    بخدا اگه قوی بشید توانا بشید اون پولایی که تو  سرمایه گذاری روی عوامل بیرونی میذارید 100ها برابرشو خودتون می‌سازید با تکامل

    درمورد مقایسه بگید؟

    مقایسه ما باید،مقایسه خودمون با گذشته خودمون باشه نه با دیگران

    استاد میگه چیز جدید رو تو آموزش هام نمیگم من فقط به یه قانون ثابت به یه اصل رسیدم و دارم اون رو تکرار و تمرین میکنم

    مثال کشتی عالی بود استاد مرسی

    تو باید همیشه روی خودت کار کنی

    وقتی شما یکم از لحاظ ذهنی از مسیر خارج میشین اولین و واضح ترین واکنش جسمتونه که مریض میشید

    چگونه غلبه کنیم تو دل ترسامون؟

    ترسامونو باید بریم تو دلش

    من از تاریکی میترسم

    از توی جمع حرف زدن میترسم

    از شروع یه کار جدید میترسم

    از قبرستون میترسم

    برم تو دلشون انجامشون بدم

    مهاجرت :

    مهاجرت از نظر من حرکت کردن تو دل ناشناخته ها و حرکت کردن برای رسیدن به زندگی بهتره

    مهاجرت یعنی رفتن تو دل ترس ها

    مهاجرت یعنی نموندن توی نقطه امن

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 529 روز

    به نام خدای اگاهی

    صدوهشتادوششمین تعهد

    اول اینکه بریم دنبال علایقمون و بعد در زمینه علایقمون مهارت هامونو ببریم بالا و هرروز رو خودمون کار کنیم برای این که بهتروبهتر بشیم

    اول بیام وضعیت مالی جسمی روحی عاطفی و به طور کلی وضعیت زندگی و شرایطمو در همه ابعاد بنویسم و بعد یه مدت متعهدانه کار کردن روی خودم بیام دوباره شرح حال ابعاد زندگیمو بنویسم ببینم چه تغییراتی کرده

    موندن تو ترسها خط قرمزم باشه و این رفتن تو دل ترسها رو هر روز ی کاری براش انجام بدم هر چند کوچیک

    چون رفتن تو دل ترسها عزت نفس و اعتماد به نفسمو خیلی زیاد میکنه روزی نباشه که ترسی پیدا نکنم و نرم تو دلش

    تو منطقه امنم نمونم برم تو دل ناشناخته و تجربه های مختلف کسب کنم تا رشد کنم و بهتر روی خودم کار کنم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سارا درویشی گفته:
    مدت عضویت: 153 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام بچه ها

    این فایل رو تا نصفش گوش دادم و چند مسئله ب یادم افتاد ک بیام بگم

    درمورد اون مسئلخ استاد راضی نیستن کسی دوره هاشو ب کسی دیگه بده

    گفتم بیام مطرح کنم و امیدوارم استاد بخونن این قضیه رو

    ک چندین سال پیش من برای کنکور می‌خوندم و مشاور تحصیلیم بخاطر عزت نفس پایین من

    دوره عزت نفس شمارو بهم داد

    و اصلا هم این قضیه مطرح نشد ک شما راضی نیستید از این قضیه

    فقط گفتن ک هزینه زیادی بابتش داده شده و من بهت هدیه میدمش قدرشو بدون

    من اون فایل هارو بارها و بارها گوش دادم البته چندین ساله کلا پاکشون کردم از گوشیم

    ولی اون فکر کنم قسمت اولش خیلی رو من تاثیر داشت

    یعنی خواستم مطرح کنم چون ذهنمو درگیر کرد گفتم بهتون بگم که ببخشید هم منو هم اون شخص رو من اصلا اطلاع نداشتم از این قضیه

    (اگر که یجوری بهم رضایتتونو نشون بدید ک مطمن بشم خیلی بهتر میشه )

    و مطلب دوم درمورد این فایل

    درمورد حرکت کردن اینا

    یادمه چندین بار پدر بزرگم بخاطر اینکه خانوادم جدا شدن گفتن ک منو داداشم بریم اونجا ک شرایط بهتره همچی مهیا تره

    ولی من هربار ک مطرح می‌شد ی حس بدی می‌گرفتم ی چیزی ترمز منو میکشید می‌گفت بشین سر جات

    اونجا بود ک فهمیدم سارا اگر تو اینجا تغییر نکنی آمریکا هم بری باز زندگی همینه شرایط همینه پس بشین همنیحا از همینجا جاتو تغییر بده

    و تا زمانی ک ب مسیر ادامه میدی جواب میگیری دقیقا همینه توی مسئله درمان لکنتم

    تا زمان تثبیت آخر و اتمام درمان

    شباهت داره اینکه

    اگر از مسیر تکنیک درست خارج شم گیر میکنم لکنت میکنم پس باید فقط با تکنیک حرف بزنم تا لکنت حذف بشه اینم شباهتشه با این قانون

    و بازم میگم ک امیدوارم یا مریم جان یا خودتون بخونید اینو و این بی اطلاعی بنده رو ببخشید

    یکم حس بدی گرفتم از این قضیه ولی ب خودم میگم که عیبی نداره تو اولا تقصیر نداشتی خبر نداشتی دوما همینکه اومدی مطرح کردی خودش نشون دهنده این هست ک تو از قصد این کارو نکردی پس ذهنتو درگیر نکن و نزار شیطان حس بدی بهت بده

    و خوشحالم ک اتفاقا این رو مطرح کردم و باعث شد ی نگاهی ب باورام بندازم و برم دنبال فایلی ک مناسب بخشیدن و فراموش کردن اشتباهات هست و با فایل قضاوت روبه رو شدم هدایتی و تو نوشته بچه ها و واقعا خوشحالم از این قضیه

    و باید روی خودمون کار کنیم و جلوی نجوا هارو بگیریم چون ب قول شما شیطان از ریز ترین مسائل استفاده می‌کنه تا ب ما حس گناه بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد بیگی گفته:
      مدت عضویت: 2754 روز

      سلام سارای عزیز

      اول اینکه چقدر عکس پروفایل زیبایی داری

      و خیلی خوشحالم که فردی مثل تو توی این سن دنبال رشد شخصیت خودش هست چیزی که شاید خیلی توی آدمها مخصوصاً توی سن تو کم به چشم بیاد ولی خدا رو شکر میکنم برای این سایت که اینقدر عالی این فضا رو آماده کرده و اینطوری هرکسی که به دنبال رشد شخصیت خودش هست میتونه ازش استفاده کنه و همینطور افرادی رو ببینه که دارن رشد میکنن و ازشون انگیزه بگیره برای رشد بیشتر.

      از اونجایی که این فایل نشانه امروز من بود و بعد از گوش دادن فایل، کامنتها هم داشتم نگاه میکردم، کامنت تو توجهم رو جلب کرد و از اونجایی هم که من دوره زیبای عزت نفس استاد رو دارمش و مسئله‌ای که بهش برخوردی یه نشونه بود که پاسخی برای کامنتت بذارم

      سارا جان از همون لحظه که تو تصمیم گرفتی و اون فایلها رو پاک کردی این نشون از بخشیده شدن توسط خداوند هست چون تو به این آگاهی رسیدی که باید بهای چیزی رو پرداخت کنی، حتی حضرت موسی هم بعد از اینکه اون قتل رو مرتکب شد و پا به فرار گذاشت از همون لحظه که گفت خدایا من تسلیمم و منو ببخش خدا همون لحظه بخشیدش و همون لحظه خدا راه‌هایی رو براش باز کرد که مسیر زندگیش عوض شد که براحتی صاحب همسر خوب و خانواده و کار و سرپناهی شد و دیگه این مطرح نبود که اون فردی که کشته شده یا خانواده‌ش حضرت موسی رو بخشیدن یا نبخشیدن!

      یعنی طبق گفته‌های خود استاد که توی یه فایل معرفی دوره عزت نفس، خوب و کامل توضیح میدن که هیچ جای قرآن از حق‌الناس صحبت نشده که بخوایم بخاطرش عذاب وجدان هم داشته باشیم پس همین که ما خطایی رو مرتکب شدیم (حتی به ظاهر در حق کسی دیگه) خودمون رو که ببخشیم مسیر هم از همون لحظه کامل تغییر میکنه و ما به راه راست هدایت شده هستیم و دیگه اینکه اون فرد ما رو ببخشه یا نبخشه مطرح نیست و البته اینکه شما از روی ادب و احترام به استاد به این خطای نااگاهانه‌ی خودت اعتراف کردی و طلب بخشش کردی این خودش نشونه‌ی قلب پاک تو هست.

      کامنتهات رو جاهای مختلف سایت من میخونم و لذت میبرم که خیلی خوب و متعهدانه داری سعی میکنی روی خودت کار کنی و باورهات رو شناسایی کنی و صمیمانه بهت تبریک میگم که توی این مسیر هستی و امیدوارم که به بهترین مسیرها در مسیر خواسته‌هات هدایت بشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    بهاره راستی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    سلام به استاد بی نظیرم

    این فایل نشانه امروز من بود، کلا فکر میکردم بار اوله میشنومش تا اینکه رسید به قسمت بحث انتخابات آمریکا و من گفتم من ابن صحبتا رو قبلا شنیدم که! یه دفعه یادم اومد من قبل از اینکه دوره دوازده قدم رو بخرم این فایل رو گوش کرده بودم، ولی چرا فکر میکردم بار اولمه میشنوم این حرفا رو؟ چون امروز دقیقا زمان درست برای شنیدن و درک این صحبتا بود. یه دفعه به خودم اومدم، همش به خودم میگم بهاره تو دوماهه تو دوره دوازده قدم هستی پس کو نتیجه؟ تا امروز که فهمیدم دو تا اشتباه دارم

    اولیش اینکه استاد شما تو قدم دوم دارین میگین تمرکزی وقت بذارین رو فایلا و کامنتا، براتون تو اولویت باشه ولی من برام تو اولوبت نبود، اصل نمی‌دیدمش، فکر میکردم اگه در کنار بقیه کارام فایلا رو هم گوش کنم دیگه قضیه حله، غافل از اینکه باید اونقدر تمرکز کنم روشون و وقت بذارم تا نتیجه بدن!

    دومیش اینکه میگین حرکت کن! به خودم اومدم دیدم من فقط دارم میگم تعداد مراجعین من بیشتر شه تا درآمدم بره بالا، آخه رو چه حسابی؟ چیکار کردی براش؟ برای اینکه مراجعینم بیشتر بشه باید علمم بیشتر بشه ولی من بدون اینکه برم یه مقاله درباره روش‌های درمانی جدید بخونم، یا علمم رو به روز نگه دارم، فقط میگم خدایا تعداد مراجعینم زیاد بشه!!

    خدای من چقدر قشنگ هدایتم میکنی،چقدر به موقع تلنگر میزنی بهم

    خدای من هزاران بار شکرت، بابت حضورم اینجا، بابت تمام آگاهی‌هایی که میشنوم و درک میکنم❤️🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    Moshtsgh Sofi گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام استاد من کلی نتایج از فایل های پر محتوا شما گرفتم زندگیم تو همه ی زمینه ها رشد کرده ممنونم امیدوارم شما رو از نزدیک ملاقات کنم و از موفقیت هام براتون صحبت کنم سپاسگزارم استاد عزیزم از مثال هوندا ژاپن الهام گرفتم و گفتم چگونه از شرایط به نفع خودم استفاده کنم در حال حاضر در بغداد عراق کار دکوراسیون انجام میدم و به دلار درامد دارم کلی از لحاظ اعتماد ب نفس احساس ارزش و روابط رشد کردم گردنبند مهر خدا گردنم هفته پیش اولین ماشین خودم خریدم 405نقره ای من ک قبل از شروع گوش کردن فایل هاتون پول قهوه نداشتم ک برا خودم بخرم و همیشه بدهکار بودم خداروشکر زندگیم ب لطف شما متحول شد و همچنان تمام فایل هاتون مرتب گوش میدم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 716 روز

    گام شانزدهم

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیرم و خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.

    چند روز گذشت که تونستم بیام و برای این گام کامنت بذارم هربار یه جوری چیده میشد که نمیتونستم کامنت بذارم ولی خداروشکر که الان زمانش رسید.

    دیشب یه تضاد کاری رو گذروندم و دیدم که مثل اینکه من اونقدر احساس لیاقت و ارزشی برای کارم ندارم یعنی باید روی باور احساس لیاقتم کار کنم و کارمو ارزشمند بدونم که بقیه هم این نگاه رو داشته باشن جهان اینه درونه منه از رفتارهای دیگران میتونم بفهمم چه باورهایی دارم ومن ازاین تضاد برای پیشرفت و بهتر شدن استفاده میکنم برای اینکه هرروز بهتر بشم و جهت بهتر شدن گام بردارم.

    ایمانی که عمل نیاره حرف مفته این رو هیچ وقت یادت نره باید به ایده هات عمل کنی بدون اینکه به بعدش فکر کنی.

    برای موفق شدن لازمه این چند تا کاررو انجام داد:

    1_برو دنبال علایقت

    2_درزمینه علایقت مهارتت رو بالا ببر

    3_هرروز و هرروز روی خودت کارکن که بهتر و بهتر بشی

    4_حرکت کن

    5_ایمان داشته باش

    6_تصمیم های درست بگیر

    7_جسارت داشته باش و بر روی ترسات غلبه کن

    8_قدم بردار

    9_شخصیتت رو تغییر بده.

    واما باورهای عالی این فایل:

    1_به الهاماتت عمل کن و حرکت کن ایمان داشته باش هدفت رو تجسم کن که هدایت بشی به سمت هدفت.

    2_هرایده کوچیکی که توی هرزمینه ای بهت گفته میشه بهش عمل کن فارغ ازاینکه جواب میده یا جواب نمیده درسته یا غلطه اگر جواب بده که خیلی خوبه اگرم جواب نداد تودل اون حرکت یه چیزی قراره بهت گفته بشه وتو باید قدم برداری.

    3_احساس لیاقتت رو درخودت ایجاد کن با افزایش مهارت هات درمسیر علایقت.

    4_ماباید حرکت کنیم و عمل کنیم خدا مسیر روبه مامیگه.

    5_ترس های جدیدی توی وجودت شناسایی کن بگو چجوری باید بری تو دل این ترس.

    6_نقاط ضعفت رو پیدا کن و بهبودش ببخش و نقاط قوتت رو بهبود ببخش و حرکت کن.

    7_مراقبه=کنترل ذهن

    8_مراقبه=درلحظه زندگی کردن.

    9_مراقبه یعنی درگیر افکارگذشته نشی ودرگیر اینده که 5 سال اینده چه اتفاقی میوفته نشی و تمام تمرکزت رو بذاری روی اینکه امروز چه کاری باید انجام بدم ذهنتون رو روی این لحظه حال بذارید.

    10_توی بحث عزت نفس مقایسه ما باید بین خودمون باشه و دیروز خودمون و گذشته خودمون نه مقایسه خودمون با دیگران.

    11بحث:توحیدتوکلتصمیم گرفتنشجاعتایمانرفتن تودل ترس هاکنترل ذهنهمینارو تمرین کن و درک کن.

    12_غلبه برترس=اروم اروم بریم تودلش.

    13_یکی از بالاترین اولیت ها توزندگیت این باید باشه که بری تو دل ترس هات.

    14_حرکت کن قدم بردار ازمحیط امنت بزن بیرون.

    15_استانداردهاتو ببر بالا و سعی کن همیشه بری تو دل ترس هات و حرکت کنی.

    16_اگر به خواستت نمیرسی یکی از دلایلش داشتن مقاومت ذهنی درمورد اون خواستس.

    17_کم شدن مقاومت ذهنی=بزرگ شدن ظرف دریافتی ما‌.

    18_وقتی ظرف وجودی ما انقدر بزرگ میشه که مکان فعلی زندگی ماتوانایی ارائه نعمت هایی هم سنگ با ظرف مارو نداره جهان حتی مارو ازلحاظ فیزیکی به مکان های بهتر هدایت میکنه مکان هایی که توانایی ارائه نعمت هایی متناسب با ظرف وجودمارو داشته باشه.

    19_تا وقتی ما حرکت نکنیم هیچ اتفاقی نمی افته،تاوقتی ما تغییر نکنیم هیچ اتفاقی نمی افته.

    20_باید یه جسارتی درما ایجاد بشه برای حرکت‌.

    خداجونم سپاسگذارم بابت دریافت این اگاهی ها.

    استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین ازشماهم کلیی سپاسگذارم‌.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    90 . روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    من امروز که متوجه شدم اشتباه بوده عملکردم درمورد تغذیه ام که دیشب در عقل کل جواب رو گرفتم

    که از فایل رایگان دوره سلامتی فکر میکردم منم نخورم عضله سازی میشه ولی در صورتی که داشتم اشتباه میرفتم

    و فهمیدم که هر کس وزنش کمه سه وعده هم میتونه غذا بخوره

    و تصمیم گرفتم تا وقتی که دوره قانون سلامتی رو نخریدم ،سرخود کاری نکنم

    و یه درسی هم که یاد گرفتم و تصمیم گرفتم ،دیگه سعی کنم هر وقت خواستم به یه نفر از حرفای فایلای استاد بزنم، این موضوعو یادم بندازم که اشتباه متوجه شده بودم و به مادرم گفته بودم روزی یه وعده باید بخوریم و اشتباه متوجه شده بودم ، که با توجه به درکی که داشتم نتونستم متوجه بشم و نادرست بود عملکردم

    و بعد من صبح که بیدار شدم صبحانه ام رو کامل خوردم و از خدا سپاسگزاری کردم که راهمو بهم نشون داد

    و بعد شروع کردم تابلوی شجره طیبه ،درخت پاکیزه رو به اتمام رسوندم وقتی تموم شد بردم تا مادرم ببینه طرحشو

    دیدم داشت سریع به تابلوم نگاه میکردم گفتم چرا سریع چشماتو میچرخونی گفت دارم میشمرم

    گفتم چی رو

    گفت 14 تا آدم تو تابلوت هست

    بعد یهویی گفتم چی؟ شمردم خودمم گفتم خدایا این یعنی نشونه هست چی میخوای از 14 بهم بگی ؟

    بعد شروع کردم حیواناتی که تو تابلوم بود رو هم شمردم وقتی شمردم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم

    اشک تو چشمام جمع شد و گفتم 19

    عدد حروف بسم الله الرحمن الرحیم قرآن

    و یعنی 14 چیه؟

    اومدم که فکر کنم ، یهویی یه صدایی گفت 14 امین سوره قرآن رو باز کن

    رفتم تو گوگل نوشتم اول 19 امین سوره قرآن ، سوره مریم بود

    بعد که نوشتم 14 امین سوره قرآن همین که آورد گریم گرفت

    سوره ابراهیم بود

    همون سوره که وقتی از خدا خواستم اسم تابلومو مشخص کنه و بگه که درختی که هست چی بذارم اسمشو منو راهنمایی کرد خدا به سمت سوره ابراهیم

    جریان هدایتشو نوشتم تو روز شمار تحول زندگیم

    بعد دوباره رفتم ادامه قرآن و بخونم به آیه 22 تا 25 که خوندم نوشته بود که درختانی که زیر آنها نهر ها جاریست

    به تابلوم نگاه کردم گریه کردم فقط

    دقیقا تابلوی من درختیه که زیرش یه دریاچه هست و حیوانات و انسان ها هستن و یه طرح عجیب و جالبی داره

    عجیب میگم چون هرکس میبینه تابلومو میگه چرا نقاشیت غیر واقعیه انسانا و حیوانات باهم بالای درختن حیوانات و انسان ها باهم پایین درخت ؟ حتی یه دختر هست که موهاش باز شده و از لابه لای موهاش آبشار میاد به رودخونه و ادامه موهاش میشه رودخونه

    یادمه وقتی خودم داشتم هرچی از خطوطی که کشیدم رو تابلو رو نگاه میکردم و هر بار یه چیزی دیده میشد به چشمم و من میذاشتم سرجاش تا تکمیل بشه

    میگفتم خدایا مگه میشه درخت از دریا در بیاد بعد گفتم دختر این چه سوالیه تو جنگل حرا یا جاهای دیگه تو جوبای بزرگ تهران که آب تمیز جاریه از توی دریاچه درخت در اومده خب اینم عین هموناست

    چه سوالیه میکنی

    بعد من که رسیدم به آیه که نوشته بود میوه هاش به اذن خدا هر وقت خدا بخواد میوه میده درختا

    گفتم الان که تابلوی نقاشیم از سوره ابراهیم اسمشو گذاشتم پس بیام میوه هاشم بکشم

    ولی نمیدونستم چه میوه ای تو گوگل نوشتم که میوه هایی که در قرآن گفته شده

    14 تا میوه آورد

    جالبه 14 تا انسان داره تو نقاشیم

    14 تا هم اسم میوه اومده تو قرآن و من آیه رو خوندم تصمیم گرفتم بکشم تو تابلوم

    خرما،انار ، زنجبیل ، عدس ، موز ،خیار ،سیر، پیاز ، ترنجبین ،حنا ،انجیر، انگور ،زیتون ، کدو

    19تا هم که حیوانات داره تابلوی نقاشیم که تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم

    و یه درخت پاکیزه ، شجره طیبه

    داشتم فکر میکردم که من اصلا بدون ذره ای فکر که بخوام بگم تعدادشون چند تا باشه اصلا هیچ فکری نداشتم فقط هرچی دیدم سرجاش گذاشتم

    همه اینا کار خداست که خودش قشنگ چیده همه چیو من هیچ کاره بودم تو نقاشی که کشیدم

    یادمه این طرحو بارها رنگ زدم و دیدم نشد واقعا نمیدونستم چیکار کنم گفتم خدایا ببین من هیچی بلد نیستم خودت طرح اصلیشو بگو

    که بعد درخواستم درختو گفت چجوری رنگ بزن البته نفهمیدم چجوری رنگ زدم ولی بعد که تموم شد دیدم عالی شده

    من فقط قلم به دست گرفتم باقی شو خدا انجام داد

    هر بار که به نقاشیم نگاه میکنم هی تحلیل میکنم رفتارای خودمو و تمام اتفاقاتی که افتاد

    امروز داشتم فکر میکردم یاد حرف استاد افتادم که میگفت وقتی بهت الهام میشه راه نشونت داده میشه که آماده باشی

    بعد مثال زدن حضرت محمد رو که آماده بودن که شنیدن آیات قرآن رو و به این اشاره کردن که دقیق خود کلام استاد یادم نیست ولی فکر کنم اینجوری بود که استاد گفتن درمداری بود پیامبر که این قرآن رو شنیده و خونده و به بقیه گفته

    رفته یک ماه با خدا حرف زده تا آماده دریافت بشه

    اینا رو مرور میکردم یاد نقاشیام افتادم

    من تا قبل 7 مهر 1402 تو عمرم همچین نقاشیایی نکشیده بودم

    از وقتی از خدا خواستم برای نقاشی کشیدن هدایتم کنه و حتی نوشتم که خدایا میخوام نقاشیام خداگونه باشن و هرکس دید یاد تو بیفته

    البته امروز به این هم فکر میکردم که استاد گفته همه دریافت نمیکنن آگاهی ها رو

    کسی نقاشی منو درک میکنه که درمدار دریافتش باشه

    حتی من خودمم وقتی تابلو رو با انگشتای دستم رنگارو زدم و تموم شد هیچی نمیفهمیدم از نقاشی میدونستم یه چیز خیلی جالبه ولی نمیدونستم چیه و قراره چی بشه

    ساعت ها نشستم و نگاه کردم به نقاشیم

    میگفتم خدایا خطوط چیه چرا من چیزی نمیبینم و بار ها صدا میومد که آروم باش کم کم میبینی اول هرچی دیدی رو شروع کن به رنگ کردن در مسیر بهت باقی خطوط گفته میشه و شکلشونو میبینی که همینجورم شد من وقتی شروع کردم رفته رفته دیدم خطوط رو به شکل آدم یا حیوانات

    مثل امروز که من اصلا تو فکرم نبود که 14 تا میوه بکشم رو زمین و بالای درخت که خدا هدایتم کرد تا بکشم میوه هارو

    و من با سوالاتی که کردم و از خدا هی خواستم به چشمم اون چیزی که باید ببینم رو ببینم نشون بده ،کم کم خطوط به چشمم دیده شدن

    و من هرچی رو دیدم سرجای خودش گذاشتم

    حتی الان که تکمیل شده باورم نمیشه من همچین نقاشی کشیده باشم واقعا نقاشیم یه جورایی سه بعدی و عمق داره و خیلی خاصه یه وقتایی خیره میشم به یه نقطه یا مثلا انسان یا درخت یا نهر یا حیواناتش احساس میکنم باقی تابلو تکون میخوره یه جور موجی حرکت میکنه

    من مطمئنم که بهشت همچین جاییه که بی نهایت بیشتر از تابلوم هم زیبایی داره که خدا بهم الهام کرد و کشیدمش

    یه تابلوی با ارزش و بی نهایت ارزشمنده چون صفر تا صدش کار خداست

    جدیدا که به نقاشی نقاشای میلیون دلاری نگاه میکردم میگفتم استاد عباسمنش گفته که هر کس با توجه به مداری که هست بهش الهام میشه

    پس من و هر نقاشی که نقاشی میکشه براش همون الهامش بوده و باید تحسین کنم هر نقاشی که دیدم رو

    البته هر نقاشی در نظر من نقاشی های زیبا و مناسب هست که به هرچی توجه کنم از همون نقاشی بیشتر میبینم

    خیلی خوشحالم که تابلومو تموم کردم و نور نهاییش مونده اونم بزنم تمومه

    حالا که نقاشیم تموم شد از خدا خواستم کمکم کنه نقاشی آسمونو شروع کنم که بهم الهام کرده بود ابرا به شکل فرشته موقع اذان ظهر بودن و من هدایتی رفتم پشت بوم و دیدمشون

    و میخوام به زودی شروع کنم و طرحشو بکشم تا از خدا الهامات بعدی نقاشی رو دریافت کنم

    امروز گفتم خدایا من تلاشمو میکنم نقاشیا رو میکشم باورامم تقویت میکنم و تکرار میکنم هر روز و مهارتم رو برای رنگ روغن افزایش میدم تا الهامت رو ازت دریافت کنم و ادامه کاراش با خودت فروشش و مشتریش خودت دیگه چگونگی با خودت خدا

    من سعی و تلاشمو میکنم تا عمل کنم و قدم هام رو همچنان بردارم

    وای خدای من الان اومدم فایل رو گوش بدم 10 دقیقه برای ویرایش مونده بود گفتم بنویسم ، دیدم دقیقا درمورد حضرت محمد دقیقا گفت استاد که سالی یک ماه میرفت و مراقبه میکرد و البته یه فایل هم بود که مفصل میگفت که درمورد شنیدن الهام و هدایت خدا برای پیامبر و شنیدن قرآن

    من اصلا خبر نداشتم این فایل هم هست استاد گفته اون حرفو که بالا تو رد پام نوشتم ،یادم اومده بود و بهش فکر کرده بودم و با جریان تابلوم میخواستم درکش کنم

    جالب بود برام

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام استاد عباس منش و همه دوستان.

    استاد عزیز من با صحبتهای شما و استفاده از دوره دوازده قدم و مفهموم هدایت دچار تناقضی شدم و هربار که فایلهای شما را گوش میدهم در این دوره خانه تکانی ذهنی بیشتر سردرگم میشوم که کدام راه را بالاخره انتخاب کنم. من چند وقت پیش تقربیا دو سه ماه پیش از خداوند پرسیدم که چیکار کنم تا در محیطی قرار بگیرم که موسیقی را بهتر یاد بگیرم بقول شما استاد عزیز به اقیانوس برم به جای برکه. احساسی بهم گفت که اگر میخواهی به مکانی بهتر بروی این کلاس را رها کن و دیگر به این کلاسها نرو. چندین نشانه هم دیدم و مطمئن شدم که باید کلاسها را رها کنم. بعد از رها کردن کلاسها روزهای اول احساس رهایی و آزادی داشتم. بقولی انگار از قول و زنجیرها رها شدم.مطمئن بودم قرار به مکانی بهتر هدایت شوم به جایی دیگر تا بهتر موسیقی را یاد بگیرم،اما در این دو سه ماه خبری نشد فقط چندتایی نشونه دیدم همین،اونم توی خواب. ولی هیچ هدایتی در بیداری نشدم به مکانی یا زمانی. از طرفی هم دارم روی باورهایم کار میکنم و دائم با خودم میگویم که مطمئن هستم هدایت میشوم. اما نمیدونم چجوری حتی با چه کسی حتی نمیدونم چه حرکتی باید بزنم یا عملی که میگویید چی هست من انجام بدهم. از طرفی میگویید هدایت باید با شرایط شما سازگار باشد ولی من میبینم در همین جا هم پول پرداخت شهریه هایم را ندارم چه برسد شهر یا مکانی دیگر. از طرفی میگویم با آموزش سطوح اولیه موسیقی میتوانم پول دربیاورم و درآمد داشته باشم و شهریه های خود را پرداخت کنم. نشانه هایی که دیدم در خواب خبر از این میداد که قراره به شهر دیگه ای بروم آخ که چقدر دوست دارم از نقطه امن خودم بیرون بیایم و مهاجرت کنم به شهر دیگه آن هم در مسیر تحقق خواسته هایم هم مهاجرت را تجربه کنم هم پیشرفت کنم.(من خانومی متاهل هستم و همسرم در این مسیر همراهم نیست و خودم هستم که میروم جلو) حالا از طرفی عملگرا بودن صحبت میشه،از طرفی عمل به هدایت واقعا گاهی در اوایل فایل شما مثل همین فایل به این نتیجه میرسم که به استاد قبلی ام پیام بدم و کلاسها را از اول شروع کنم. (عمل کنم اگر عمل نکنم پیشرفتی در موسیقی نمیکنم)گاهی میگویم نه باید به خداوند و هدایت او اعتماد کنم و صبر کنم و روی باورهایم کار کنم تا آنجایی که مدنظرم هست بروم.یک جورایی دچار جنگ و تناقض شده ام. اکنون مانده ام دو راهی. حالا استاد عزیز در زمینه این موضوع میخواهم که ما را بصورت کلی راهنمایی کنید تا دوستانی که مثل من بین دو راهی میمانند چه کار کنند؟؟ عمل به هدایت فعلا هیچ عملی جز کار کردن روی باورهایم به ذهنم نمیرسد،فقط نشانه ها را دنبال کنم و به آنها اعتماد کنم یا شروع مجدد کلاسهای قبلی و افزایش مهارتم. استاد عزیز ناگفته نماند که حسی بهم میگوید در مکان جدید پیشرفت بسیار چشمگیری در موسیقی خواهم داشتو در عرض شش ماه یا یک سال حسابی پیشرفت چشمگیری میکنم البته روند تکامل هم هست.لطفا راهنمایی کنید،البته ناگفته نماند که هرموقع هم می آیم به استادم پیام بدهم یک حسی نمیگذارد و میگوید صبر کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    – گام شانزدهم پروژه خانه تکانی ذهن –

    به نام خدای استمرار

    وای استاد! فکر کنم بهترین کاری که بلدم انجام بدم، ساخت یک روتین منظم در جهت خواسته هامه.

    شما یه جمله ای گفتید که من مدت هااااست قانون اول زندگیمه :

    موفقیت – قدم برداشتن – مستمر – در – مسیر – درسته.

    شما هیچوقت با یک بار کاری رو انجام دادن، به موفقیت نخواهید رسید؛ همونطور که با یک بار کار اشتباهی رو انجام دادن، بلایی سرتون نمیاد.

    اگه میخواید به خواسته‌تون برسید، باید یک روتین درست برای خودتون بسازید و هر روز یک سری کارهای مشخصی رو انجام بدید؛ که این به شدت هم قرار میگیره روبروی کمالگرایی. بعضی ها میگن نهههه؛ من فلان اتفاق برام بیفته دیگه زندگیم زیر و رو شده. از فلان روز من باید هر روز دو ساعت بدوم؛ خب اینطوری ما مثلا درمورد ورزش نهایتا بتونیم یه هفته هر روز دو ساعت بدویم؛ اونم به دلیل جوگیری و انگیزه ایه که در ابتدا به خودمون میدیم؛ اما این تعهد، استمرار نداره. در نهایت، نتیجه ای هم به همراه نداره. ما باید یک روتین روزانه‌ی معقول برای خودمون بسازیم که بتونیم هر روز با عشق انجامش بدیم. بیشتر ما فکر می‌کنیم اون کاری که خیلی دوسش داریم یهو برای ما کولاک میکنه درحالی که قبلش هیچ مهارتی کسب نکردیم، هیچ تمرینی برای اون کار نکردیم. اینطوری نیست. درمورد خودم مثال می‌زنم : من چندین ساله که یک اشتیاق بسیاااار سوزانی نسبت به نویسندگی و داستان نویسی و نوشتن دارم؛ به طوری که حتی الان بعد از گذشت حدود دو تا سه سال، هروقت کاغذ میاد جلوم دلم میخواد یک عااااالمه بنویسم. اصلا احساس می‌کنم رسالتمه. کاریه که به خاطرش به دنیا اومدم. خب من اگه کتابمو بنویسم، از دور اینطوری به نظر میاد که : فلانی تو یه ماه یه کتاب نوشت پر فروش شد ترکوند ثروتمند شد معروف شد. درحالی که من دو ساله خودم رو متعهد کردم که روزی حداقل یک صفحه بنویسم؛ روزهایی بوده که ایده نداشتم، وقت نداشتم، اصلا حس نوشتن نداشتم. اما خودم رو متعهد کردم که بنویسم. چون ننوشتن توی ذهن من مساویه با بدترین حس دنیا و نوشتن مساوی با لذت بخش ترین کار ممکن. من برای پیشرفت توی نویسندگی، برای خودم روتین دارم. یعنی هر روز یک سری کارها رو انجام میدم. نوشتن و خوندن تو برنامه‌ی هر روزه‌ی منه. و هر روز مهارتم داره قوی تر و قوی تر میشه. بهبود، یک روند دائمی‌ست. بهبود توی هر چیزی. توی ویژگی های شخصیتی، یک مهارت خاص، یک حس، یک رابطه. و چقدررررر خوشحالم که دارم هر روز استمرار و برداشتن قدم های کوچک رو تمرین می‌کنم. من میتونستم بگم نه من تعهد میدم هر ماه یه رمان سیصد صفحه ای بنویسم. ولی این کارو نمی‌کنم چون این کار تو ذهن من انقدر بزرگه که مطمئنم هیچوقت انجامش نمیدم و درنهایت یک اهمال کار میشم که فقط کاراشو عقب میندازه.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم استمرار رو یاد میگیرم.

    خدایا شکرت که انقدر حالم خوبه.

    که انقدر آرومم.

    و دارم تکاملم رو پیش میگیرم.

    خدایا شکرت… خدا جونم شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حمید سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1651 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدر

    تشکر میکنم بابت صحبت های بسیار عالی شما که باعث شد نگاه من به زندگی تغییر کنه و روز به روز به دنبال رشد و حرکت و پیشرفت هستم ……

    و منتظر موفقیت بزرگ در زندگی ام که به سادگی به دست می آورم هستم ……

    بینهایت متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: